کد مطلب: 4604 | تاریخ مطلب: 20/09/1400
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

معلم اخلاق و مهذّب نفوس

معلم اخلاق و مهذّب نفوس

بیستم آذر ماه 1360 روز عروج ملکوتی عالم ربانی و معلم اخلاق، بلکه اخلاق مجسم شهید آیت الله دستغیب بوده که گرامی داشت و درس آموزی آن برای همگان لازم است.

معلم اخلاق و مهذّب نفوس

محمدکاظم تقوی

امام خمینی(س) مقدم بر فتح و ظفر ظاهری، قلوب را فتح کرده بود و بر دلها حکومت و سیطره داشت و در این عرصه همراهان و حواریونی همانند خود داشت که با ایمان های استوار و جانهایی پاک و اندیشه های روشن در طول سالهای مبارزه و پس از آن برای استقرار و استحکام نظام جمهوری اسلامی همه هستی و داشته های خود را با اخلاص کامل مصروف این مسیر الهی کردند.

از جمله این یاران و حامیان بزرگ و اثرگذار حضرت امام «شهدای محراب» بوده اند؛ حضرات آیات: قاضی طباطبایی تبریزی، مدنی تبریزی، اشرفی اصفهانی، صدوقی یزدی و دستغیب شیرازی.

این بزرگان از جمله عالمانی بوده اند که عمری را به فراگیری علوم اسلامی و تهذیب و خودسازی سپری کردند و از همان آغاز نهضت امام خمینی در سال 1342 حضوری تأثیرگذار داشته و در مبارزات منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی نقش برجسته ای را بر عهده داشتند و به ویژه پس از آنکه نظام جمهوری اسلامی با رأی اکثریت قاطع ملت ایران «انتخاب» شد، در شهرهای بزرگ کشور و استانهای مربوطه نمایندگی امام خمینی و امامت جمعه را بر عهده داشتند و علاوه بر رسالت تعلیم و تربیت انبوه مردمانی که در جلسات آنان حاضر می‌شدند، چونان پدر و راهبری خیرخواه مایه امنیت و آرامش برای دیگران بودند و تأثیرات سازنده و امیدوارکننده مهمی داشته اند.

یکی از این ستارگان سپهر گلگون جمهوری اسلامی شهید آیت الله سیدعبدالحسین دستغیب(قدس سره) بوده است.

 سیدعبدالحسین دستغیب یکی از علمای خاندان اصیل و ریشه دار دستغیب بوده که سابقه سکونت آنها در استان فارس و شهر شیراز به 800 ـ 700 سال پیش برمیگردد و در این خاندان دانشمندان بزرگ و رجال نامی ادباء و خطبای شایسته ای بوده اند.(نفس مطمئنه، ص 5)

سیدعبدالحسین در شب عاشورای سال 1332 قمری مطابق با 1292 شمسی در شیراز به دنیا آمد.(همان)

و همین تقارن نام و مرام و سرنوشت او را حسینی نمود.

تحصیلات اولیه سیدعبدالحسین در شیراز و بیشتر نزد پدر بوده که از داشتن او در دوازده سالگی محروم گردید او سپس در کنار تحصیل جدی و فراگیری معارف و حقایق کتاب و سنت، سرپرستی سه خواهر و دو برادر را در کنار مادر بر دوش گرفت و تا سال 1314 در شیراز به تحصیل و تبلیغ اشتغال داشت و پس از اتمام دروس سطح و ادامه تحصیل، امامت جماعت مسجد باقرخان را عهده دار گردید. آن عالم عامل درباره این این دوره از زندگی خود میگوید:

«بحمدالله ادامه دادیم تحصیلات را و در همان اوقات هم دوش به دوش تحصیلات که می کردیم در مسجد باقرخان، بعد از نماز به تبلیغ علیه دستگاه پهلوی، اقدام می کردیم، لذا در همان وقت هم چند بار ما را زندان کردند و یک دفعه هم بناشان تبعید کردن ما بود و بعد فشار آوردند که باید از روحانیت بیرون بروی و بیست و چهار ساعت مهلت دادند... بنده به ناچار فرار کردم، رفتم نجف اشرف. البته این وسیله ای بود که خدای تعالی خیری میخواست برای ما.»(یادواره شهید محراب و یارانش، ص 8)

سیدعبدالحسین در حوزه علمیه نجف از درس‌های اساتید برجسته آن حوزه پرسابقه، آیت الله شیخ محمدکاظم شیرازی، آیت الله میرزا آقا اصطهباناتی، آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و آیت الله میرزا علی آقا قاضی بهره های وافر علمی و اخلاقی برد.(نفس مطمئنه، ص 6)

او پس از آنکه مورد عنایت اساتید بزرگ حوزه نجف قرار گرفت و بزرگانی مانند آقا ضیاء عراقی و شیخ کاظم شیرازی و سیدابوالحسن اصفهانی اجتهاد او را تصدیق کردند، با سقوط دیکتاتوری رضاخانی، به شیراز مراجعت کرد.(همان)

البته او پس از مراجعت از انفاس عالم ربانی آیت الله محمدجواد انصاری همدانی بهره مند می‌شد و مصاحبت دائمی با آیت الله نجابت داشت.

آیت الله دستغیب در مدت چهل سال زندگی پس از بازگشت از نجف تا شهادت، خود را وقف تبلیغ و تبیین حقایق قرآن و سنت کرد و هم زمان اهتمام زیادی به تعلیم و تربیت طلاب داشت و همواره آنها را به تحصیل علم و تهذیب نفس سفارش می کرد تا با دو سرمایه بی نظیر دانش و تقوی خدمت کنند.

این عالم مهذب هم به تربیت طلاب اشتغال ورزید و هم در سنگر مسجد و محراب محفل گرم و سازنده ای داشت، به گونه‌ایکه اکثر کتابهای فراوان او نتیجه درسهای تفسیر قرآن می باشد؛ چرا که او به واقع «صاحب قلب سلیم» بوده و به جدّ از «گناهان کبیره» و صغیره اجتناب می ورزید و خود تجسم «صلاه الخاشعین»بوده و نه تنها روایتگر «داستانهای شگفت» بود که خود داستانهای شگفتی داشته است.

آیت الله دستغیب پس از مراجعت به شیراز، نخست در مسجد طالبیون فعالیت های تبلیغی و تربیتی خود را شروع کرد، اما چندی نگذشت که با احیا و مرمت مسجد جامع عتیق شیراز، آن مسجد پایگاه فکری و کانون تعلیم و تربیت آن عالم ربانی و معلم اخلاق گردید.

ویژگی برجسته شخصیت و زندگی آیت الله دستغیب جمع میان حماسه و عرفان بوده است، او به بهانه سیر و سلوک و عبادت و معنویت از هدایت مردم و تلاش برای تربیت و تهذیب آنها و دور داشتن آنها از گناهان، غافل نبود و هم زمان کارهای فکری ـ تربیتی را با روشنگری و مجاهدت و مبارزه در هم می آمیخت. وی سوره های زیادی از قرآن کریم این کتاب هدایت و شفا، را تفسیر کرد؛ از تفسیر سوره یس تا سوره الرحمن و واقعه و حدید و ... تا تبیین حقیقت ایمان و نشان دادن بندگی و راز آفرینش، و هم زمان با مفاسد اجتماعی ـ فرهنگی و سلطه اجانب و استعمارگران مبارزه میکرد.

شهید والا مقام آیت الله دستغیب تنها «استعاذه» و پناه بردن به عنایت الهی از شر شیطان را تعلیم مؤمنان نداد، که او از شرّ شیطان های مجسم شده در صورت مستبدان ستمگر و استعمارگران ظالم نیز پرهیز می داد و با آنها مبارزه میکرد و چون اهل مبارزه با شیطان نفس اماره و شیطانهای ستمگر اجتماعی و سیاسی بود، در همان آغاز نهضت امام خمینی، پس از دستگیری رهبر نهضت، او نیز دستگیر و زندانی شد چرا که  وقتی نخستین اعلامیه حضرت امام به دست او رسید صریحاً اعلان کرد: «کلاً و دربست در اختیار اسلام هستم.»(نفس مطمئنه، ص 11)

نه تنها سال 1342  آن عالم مبارز را دستگیر و مستقیم روانه تهران و زندان قزل قلعه کردند، که مجدداً در سال 1343 دستگیر و روانه تهران شد و زندانی گردید. او پس از آزادی به مدت سه روز در قم میهمان امام خمینی بوده است.(همان، ص 13)

مبارزات خستگی ناپذیر این مربی نفوس و عالم ربانی تعطیلی نداشت و عوامل حکومت سرگوبگر وقتی در سال 1357 و با اوج گیری مبارزات او را دستگیر و زندانی و چند ماهی تبعید کردند، با استقبال پرشکوه مردم وارد شیراز شد و به مبارزات خود وسعت بخشید. آیت الله دستغیب حتی در سالهای تبعید امام خمینی در نجف، چند نوبت با سفر به عتبات با رهبر و مراد خود دیدار و اخبار داخل را به ایشان منتقل میکرد و با دریافت رهنمودهایی به کشور مراجعت میکرد.(همان، ص 15)

یکی از اقدامات خشونت گریز و مؤثر شهید دستغیب این بود که در مورخه 26/9/57 در بیمارستان نمازی شیراز اظهار داشت که از این تاریخ حکومت نظامی اسلامی نیست و به مدت 48 ساعت هیچکس جهت دادخواست و یا رسیدگی به کارهای خود به ادارات مراجعه نکنند. ایشان اعلان کردند:«به خود من مراجعه کنید تا مشکلتان را حل کنم.»(همان، ص 16)

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شهید دستغیب به نمایندگی مردم فارس نماینده مجلس خبرگان قانون اساسی شد و با درخواست مردم شیراز و به حکم امام خمینی امام جمعه شیراز گردید. در این حکم آمده است:

«خدمت حضرت مستطاب حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج سیدعبدالحسین دستغیب ـ دامت برکاته ـ ... طوماری هم از اهالی محترم شیراز [به] وسیله حامل نامه رسید که خواستار شده بودند جنابعالی دعوت آقایان را جهت اقامه نماز جمعه بپذیرید و بدین ترتیب مناسب است جنابعالی اقدام فرموده و نماز جمعه شیراز را بخوانید.»(صحیفه امامف ج 9، ص 257)

این استوانه ارزشمند ایمان و انقلاب اسلامی در استان فارس، پس از تجاوز ارتش صدام به ایران اسلامی، در تشویق جوانان مؤمن جهت دفاع از دین و سرزمین و نیز کمک و حمایت از رزمندگان بسیار کوشا بود.

شخصیت های معنوی و اجتماعی نظیر آیت الله دستغیب لنگرهای امنیت و ارامش برای عموم مردمی بودند که اهداف و آرمان های انقلاب اسلامی را دنبال می کردند و در پی تثبیت نمودن آنها بوده اند. اما در مقابل این جبهه گسترده و ریشه دارد مردمی، همه میدان داران و حامیان جبهه دشمنان جمهوری ا سلامی قرار داشتند که می کوشیدند وضعیت گذشته را در ظاهری دیگر بازتولید کنند؛ از قدرت طلبان ضد مردمی داخلی تا قدرتهای منطقه ای و جهانی، همگی روبه روی ملت ایران و پرچمداران آنها قرار گرفتند و یکی از جنایتهای آنها حذف و قتل شخصیت های مهم و مؤثر در سطح ملی و استانی بوده است. ترور مسئولان و مدیران ارشد سیاسی و ترور شخصیت های روحانی و معنوی، از جمله این جنایات بوده است.

در این میان شهدای محراب جایگاه برجسته ای دارند که به دست آدمکشان بریده از ملت پنج نفر از عالمان ربانی که مجسمه تقوی و دینداری و دعوت مؤمنان به دیانت و تقوی بودند، مورد انتقام وحشیانه قرار گرفتند و فریب خوردگان جاهل و جانی، در محراب عبادت این «عبادالرحمن» را به خون کشیدند.

آیت الله سیدعبدالحسین دستغیب در حالی که روز جمعه 20/آذر/1360 عازم میعادگاه نماز جمعه بود هدف انفجار و انتحار منافقی کور دل قرار می گیرد و با انفجار مهیبی که رخ داد «پیکر پاک او صد پاره شد» و تعدادی از همراهان او نیز در آن بزم قدسیان امام جمعه شهید خود را همراهی کردند و مردم منتظر امام جمعه شان سراسیمه ناله سر دادند که:«دیده ها بارد، سینه ها نالد، دستغیب صد پاره شد، دیگر نمی آید» بله آن عالم عامل و عبدصالح خدا که «دستی از غیب» بود تا بندگان خدا را از «گناهان کبیره» پرهیز دهد تا با «قلب سلیم» سیر خود به سوی عالم بقاء و لقاء حق تعالی را طی کنند با محاسن خونین و بدن صدپاره به مانند مولای خود اباعبدالله الحسین که روز عاشورای او به دنیا آمده بود، از دنیا به سوی خدا رفت.

یکی از ویژگی های شهید محراب آیت الله دستغیب پیوند عمیق و دهها ساله با امام خمینی بود و او نه تنها نماینده امام که عاشق امام بود و با مرکب عشق امام و اهداف و آرمانهای او را همراهی میکرد و در ادامه وعظها و درسها و تفسیرها در مسجد جامع عتیق و حوزه علمیه، از منبر نماز جمعه خطبه میخواند و خطبه های جمعه او به واقع «آمیزه مهربانی و خشم بود» و مظهر «أشداء علی الکفار و رحماء بینهم» که ویژگی ممتاز یاران محمدمصطفی(ص) شمرده شده است.

شهید محراب شیراز همواره از امام و مراد خود با تکریم نام می‌برد و هر وفت نام او را بر زبان می آورد، این دعا را همراهش می نمود که «اطال الله عمره» خداوند عمر او را طولانی فرماید.

و امام خمینی چه زیبا این عالم ربانی و شهید محراب را معرفی و بدرقه کرد:

«شهادت برای فرزندان اسلام و ذریه پیامبر عظیم الشأن(ص) و اولاد فاطمه(علیهم السلام) و یادگاران حسین(سلام الله علیه) در راه هدف و اسلام عزیز و قرآن کریم چیزی   غیرعادی و پدیده ای غیر معهود نیست ملت بزرگ اسلام از محراب مسجد کوفه تا صحرای افتخار آمیز کربلا و در طول تاریخ پر ارزش سرخ تشیع قربانیانی ارزشمند به اسلام عزیز و فی سبیل الله تقدیم نموده و ایران شهادت طلب هم از این پدیده سعادتمند مستثناء نیست و انقلاب اسلامی گوش و چشمش پر از این شهیدان حسین گونه است... و چه بهتر و گواراتر که با شهادت این فرزندان اسلام و ذریّه طاهره پر افتخارات آن بزرگوار[پیامبر اکرم] در روز عرض اعمال هرچه بیشتر بیفزاییم... امروز روز جمعه و نماز و عبادت، دست جنایتکار آمریکائیان یک شخص ارزشمند که مربی بزرگ و عالمی عامل، که گناهش فقط تعهد به اسلام بود، از دست ملت ایران و اهالی محترم فارس گرفت و حوزه های علمیه و اهالی ایران را به سوگ نشاند. حضرت حجت الاسلام والمسلمین شهید حاج سیدعبدالحسین دستغیب را که معلم اخلاق و مهذب نفوس و متعهد به اسلام و جمهوری اسلامی بود با جمعی از همراهانش به شهادت رساندند و خدمت خود را به ابر قدرت و ابر جنایتکار زمان ایفا کردند.»(صحیفه امام، ج 15، ص 418-417)

حضرت امام این شهید محراب و عالم ربانی را با این اوصاف وصف کرده و ستوده است:1ـ مربی بزرگ 2ـ عالمی عامل، 3ـ متعهد به اسلام 4ـ متعهد به جمهوری اسلامی5- معلم اخلاق 6- مهذب نفوس

ایشان در فراز دیگری از این پیام ماندگار خطاب به قاتلان شقی آنها می گوید : شما فرضا شهید بهشتی را گناهکار بدانید، شهدای دیگر مثل شهید مدنی و شهید دستغیب که جز تربیت محرومان و هدایت مردم گناهی نداشته‌اند، با چه انگیزه شهید می می‌کنید؟ ( همان صفحه ۴۱۸ )

در این فراز ویژگی: «تربیت محرومان» و «هدایت مردم» نیز از جمله اوصاف این عالم ربانی شمرده شده است.

در این یادکرد و گرامیداشت ابرار و سابقین صالح از اصحاب امام خمینی که در کسوت روحانیون متقی شناخته شده و عمری را به خدمت به دین خدا و بندگان خدا به سر بردند؛ علاوه بر تکریم از آن بزرگواران؛ تابلوی راهنمایی برای امروز و فردای خود نشان دادن نیز مورد نظر است. مردم به افرادی مانند شهید دستغیب آنگونه ارادت و علاقه داشتند و به او عشق می ورزیدند چون او را فانی در حقیقت اسلام شناختند چون او تجسم علم و تقوا و دعوت به صلاح و سداد بوده است. همگان باید توجه داشته باشیم به ویژه امامان جمعه و روحانیونی که در نظام جمهوری اسلامی منصب و مسئولیت دارند باید بدانند که اگر بمانند دستغیب و مدنی و صدوقی و اشرفی و قاضی شدند، پاجای پای آنها گذاشته و در این صورت مطمئن باشند جای ایشان در دل های مومنان و کلامشان نافذ است و نیازی به اسباب ظاهری و تحمیل کننده ندارند.

 چه به جا است که متولیان امور نماز جمعه را و کمیت و کیفیت استقبال از آن و عوامل و دلایل اقبال و ادبار از آن از این زاویه مورد واکاوی قرار دهند تا آسیب شناسی به قصد اصلاح و بهبود انجام شود اگر امامان جمعه اولاً عالمان عامل و متعهد به اسلام و و معلم اخلاق و مهذب نفوس باشند نیازی به به رخ کشیدن منصب و قدرت دارند؟ همانگونه که به درستی گفته شده «آیینه شو وصال پری طلعتان طلب؛ جارو کن دل و پس مهمان طلب» اگر امامان جمعه این پنج شهید محراب را الگو و معلم خود قرار دادند و نماز جمعه ها به نماز جمعه خلوت بوده آنگاه گلایه کنند اگر امامان جمعه بی کم و کاست و به دور از تحریف به تبیین معارف و احکام اسلام را «بشیرا و نذیرا» بگویند و «اهلشان» به جیفه دنیا از ثروت و قدرت آلوده نباشند بی تردید درد دلهای مومنان است.

این الگوهای خونین کفن نه تنها تجسم تقوا و عامل به گفته ها و دعوت به درستی و دینداری بودند عالمانه از اسلام سخن می گفتند و محتوای خطبه های آنها قرآن بود و حدیث و «قول سدید» بر زبان می‌راندند.

اما دردمندانه امروز بسیاری از خطبه ها، خطابه ها محتوا و پشتوانه علمی را ندارند و بیشتر شعاری و سطحی است و در همان حال سیاست زده و قدرت محور، به جای اینکه مسائل و اوضاع جامعه و جهان و آموزه های سازنده اسلام را با نماز گزاران به بحث بگذارند.

امام خمینی که فقه سیاسی- اجتماعی را در متون فتوائی و رساله عملیه در این عصر زنده کرد، در احکام نماز جمعه به وظایف به ویژگی های خطیب جمعه در تحریر الوسیله چنین نوشته است:

«وینبغی أن یکون ‏‎ ‎‏الخطیب بلیغاً مراعیاً لمقتضیات الأحوال بالعبارات الفصیحة الخالیة عن التعقید، ‏‎ ‎‏عارفاً بما جری علی المسلمین فی الأقطار،سیّما قطره،عالماً بمصالح ‏‎ ‎‏الإسلام و المسلمین،شجاعاً لا یلومه فی اللّه لومة لائم،صریحاً فی إظهار الحقّ ‏‎ ‎‏وإبطال الباطل حسب المقتضیات و الظروف،مراعیاً لما یوجب تأثیر کلامه فی ‏‎ ‎‏النفوس؛من مواظبة أوقات الصلوات،والتلبّس بزیّ الصالحین و الأولیاء،وأن ‏‎ ‎‏یکون أعماله موافقاً لمواعظه وترهیبه وترغیبه،وأن یجتنب عمّا یوجب وهنه ‏‎ ‎‏ووهن کلامه؛حتّی کثرة الکلام و المزاح وما لا یَعنی.کلّ ذلک إخلاصاً للّه ‏‎ ‎‏تعالی وإعراضاً عن حُبّ الدنیا و الرئاسة-فإنّه رأس کلّ خطیئة-لیکون ‏‎ ‎‏لکلامه تأثیر فی النفوس.(موسوعه الامام الخمینی، ج 22، ص247)

ایشان این اوصاف را برشمرده که اگر رعایت شود در ثمردهی و اثرگذاری نماز جمعه نباید تردید کرد: 1-  بلیغ و فصیح بودن 2- آگاه بودن از وضعیت مسلمین به خصوص جامعه و محیط خود 3- در اظهار حق و  ابطال باطل صریح بودن و در همان حال شرایط و اوضاع را لحاظ کردن 4- چهره و وجهه صالحی داشتن که خود در گرو شرایطی است به اینکه اعمال او با گفتارش هماهنگ باشد و همه اینها را با اخلاص و برای خدا انجام دهد و از حب دنیا و ریاست که راس همه خطاها است روی گردان باشد تا کلام او نافذ باشد.

 این متن فقهی در نیمه دهه چهل و درحالی که حضرت امام به صورت تبعید در نجف بوده نوشته شده است به نماز جمعه در این سطح و واجد این شرایط و اوصاف مطلوب بلکه صحیح است. کاش متولیان ستاد نشینان در کنار توسعه کمی نماز جمعه و نگاه آماری و نگاه کیفی و توجه به حقیقت و محتوا را هم مورد اهتمام خود قرار دهند که در این صورت امامان جمعه ما شبیه شهدای سرفراز محراب و دستغیب ها می‌شوند و نماز جمعه ها مجمع معنویت و قوت خواهد شد نه خدای ناکرده محل تفرقه و دسته دسته کردن و تهی شدن از حقیقت و معنویت.

اگر خطیب جمعه باید با آگاهی از مصالح اسلام و مسلمین وضعیت مسلمانان در مقیاس کلان را بداند به این معنا نیست که در یک بخش و شهر و حتی شهرستان هر هفته به اصطلاح سیاست های جهانی مورد تجزیه و تحلیل کلیشه‌ای و کسل کننده قرار گیرد ولی به قید قطره «سیما قطره» هیچ توجه نشود امام با صراحت افزوده‌اند که امام جمعه باید مسائل محیط و جامعه و شهر خود را که همان مسائل حاضران در نماز جمعه هست را به صورت خواص مطرح سازد.

آیا از حب دنیا و ریاست «اجتناب شده» و کلام امامان جمعه در قلوب نفوذ ندارد یا اینکه چون مقدمه مهیا نشده نتیجه حاصل نشده است؟

امید که تا دیر نشده خیرخواهانه به «محاسبه» خود بپردازیم و با «مراقبه» احکام اسلام و تعالیم اخلاقی قرآن و عترت عامل باشیم که اگر چنین باشیم پیش خدا به بندگان خدا رو سفید خواهیم بود و تنها در این صورت است که حق داریم ادعا کنیم دوستدار و پیرو امثال شهید دستغیب و چنین سلف صالحی می باشیم و گرامیداشت آن ها صادقانه و ثمربخش خواهد بود و آنان همواره به مثابه الگوهای سازنده زنده خواهند بود.

 

. انتهای پیام /*
 

زمزم احکام، ربا و اقسام آن

حرمت ربا با آیات قرآن و سنت رسول خدا (ص) و احادیث اهل بیت علیهم السلام و اجماع فقها ثابت گشته و از گناهان بزرگ محسوب می شود ،
ربا یا ربای معاملی است و یا ربای قرضی و ربا در معامله عبارت است از مبادله دو کالای مثل هم با دریافت اضافی.

ماه محرم و صفر

محرّم و صفر، که ماه‏‎ ‎‏برکات اسلامی است و ماه زنده ماندن اسلام است، باید ما محرّم و صفر را زنده نگه‏‎ ‎‏داریم به ذکر مصائب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ که با ذکر مصائب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ‏‎ ‎‏زنده مانده است این مذهب تا حالا؛ با همان وضع سنتی، با همان وضع مرثیه سرایی و‏‎ ‎‏روضه خوانی.(صحیفه امام، ج 15، ص 331)