خاطرهای از امام خمینی و علامه طباطبایی
آیه الله ابراهیم امینی(ره):
من درسهای فقه و اصول را در خدمت امام می خواندم و درس فلسفه را در خدمت مرحوم علامه طباطبایی. با اینکه به هر دو نفر بسیار علاقه مند بودم، دوست داشتم بفهمم که حضرت امام ـ رضوان الله علیه ـ در بحثهای فلسفی قویترند یا علامه طباطبایی. و در این ارتباط همیشه منتظر فرصت مناسب بودم. سرانجام، روزی این دو استاد عزیز را برای صرف ناهار طلبگی به حجرة مدرسه حجتیه دعوت کردم و خوشبختانه ایشان نیز قبول کردند. در روز موعود، من که منتظر فرصت بودم، مسئله ای فلسفی را مطرح کردم. هر دو نفر خوب گوش دادند، امام ساکت ماندند. بعد مرحوم علامه به حضرت امام نگاهی انداخت و امام هم تبسمی کردند و با آن تبسم جواب را به عهده علامه گذاشتند.
در هنگامی که استاد علامه جواب مسئله را می داد، حضرت امام کاملاً گوش می دادند، ولی چیزی نگفتند و به اصطلاح درگیر بحث نشدند.
بعد از آن، سؤالی فلسفی از حضرت امام کردم. ایشان نگاهی مؤدبانه به علامه کردند و سپس جواب دادند. علامه هم کاملاً گوش می داد، ولی چیزی نگفت و ساکت بود. به هر حال، نتوانستم این دو استاد گرانمایه را به بحثهای طلبگی بکشانم. گویا هر دو نفر به هدف من پی برده بودند. آن روز هم برای من روز خوشی بود.
استنباط من از حرکات و اعمال حضرت امام، همواره این بود که ایشان همیشه مراقب و مواظب نفس خود بودند و با تمایلات و هوسهای نفسانی شرک آمیز مبارزه می کردند و در اخلاص می کوشیدند. همان طور که در تمام دوران عمرشان یک قدم نیز برای ریاست و مرجعیت برنداشتند.(پا به پای آفتاب، ج 3، ص 265)
.
انتهای پیام /*