امروز با امام: دوم خرداد
ـ نامه به آقای سید احمد خمینی؛ وجوه شرعی (1350)
«احمد عزیز
مثل اینکه بچهها آنجا که بودند از شما بیشتر کاغذ داشتیم و ما هم بیشتر مینوشتیم. مدتی است از شما خبری ندارم. ان شاءاللَّه تعالی سلامت باشید. ماها بحمداللَّه سلامت هستیم. حواله[1] برای اول ماه فراهم شد، هر مقدار لازم است دریافت کنید. زیادتر دریافت نکنید. اگر برای اول ماه جمادی هم باز به همان وضع بود حواله میشود. نگران نباشید.
ان شاءاللَّه شما با تمام قوا مشغول درس و بحث هستید و به هیچ کاری دیگر کار ندارید. توفیق شما را خواستارم. و السلام علیکم. پدرت» (صحیفه امام، ج2، ص: 353)
ـ نامه به آقای ابراهیم یزدی درباره نحوه ارسال وجوه (1353)
«جناب آقای دکتر یزدی- ایّده اللَّه تعالی
مرقوم شریف واصل، توفیق و تأیید جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. راجع به بستهها تحقیق کردم؛ گفتند آقای دعایی فرستادهاند؛ ظاهراً از منزل این جانب گرفتهاند و فرستادهاند. لهذا وجهی مطالبه نشود. آقای دعایی نجف نیستند تا تحقیق بیشتری شود ولی مطلب همان است. راجع به ایصال وجه طریقی ظاهراً غیر از بانک نباشد. گاهی هم به وسیله آن وجوهی میرسد. از جنابعالی و سایر دوستان امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج3، ص: 35)
ـ نامه از نجف و مواظبت از آقای پسندیده (1357)
«جناب آقای ...[2] ایّده اللَّه تعالی
مرقوم شریف واصل، آنچه قبض خواستهاید فرستاده شده است؛ اگر نرسید بنویسید المثنی داده شود. لا بد جنابعالی با آقای تهرانی[3] همکاری میکنید. مکتوب مفصلی نوشتهام و فرستادهام. همین دو سه روز- لا بد- ان شاء اللَّه میرسد.
تأکید میکنم که از سلامت آقا[4] مطلعم نمایید و موجبات راحت ایشان را هر چه بیشتر فراهم کنید؛ ایشان خادم لازم دارند، یکی را یا از قم بفرستید یا آقای صدوقی[5] تهیه نمایند. شهریه و آنچه آقا میدادند داده شود. به آقای تهرانی سلام این جانب را برسانید. و السلام علیکم.
راجع به بانک مذکور چیزی که گفته شده است صحیح نبوده؛ لکن اگر از هر بانکی بهره بگیرند و نتوانند به صاحب آن برگردانند باید صدقه بدهند.» (صحیفه امام، ج3، ص: 399)
ـ سخنرانی در جمع پرسنل مخابرات؛ نقش پهلوی در انحطاط فکری- رسالت مادری (1358)
«من قبلًا باید از شما خانمها، خواهرها و آقایان، برادرها، که در شرکت مخابرات بودید و هستید تشکر کنم. ما در پاریس که بودیم تنها کسانی که مستقیماً به ما کمک میکردند- و کمک مؤثر- شماها بودید که صدای ما را به ایران و سایر جاها، تا آنجایی که میتوانستید، میرساندید. و این موجب این شد که مسائلی که ما طرح میکردیم یا مینوشتیم فوراً در ایران منتشر میشد. و این در همان حال بود که اعتصاب بود، لکن شما به نفع نهضت عمل میکردید و این موجب تشکر من است. و من امیدوار هستم که خداوند به شماها توفیق و سلامت عنایت کند. و از این به بعد هم به کارهای مفید ان شاء اللَّه کارهایی که برای مملکت و برای اسلام مفید است، شما اشتغال داشته باشید.
آن نکتهای که لازم است من تذکر دهم این است که یکی از بزرگترین جنایاتی که رژیم سابق به کشور ما کرد- و این روی دستوری بود که از طرف بزرگترها و از طرف اجانب میرسید- این بود که با اسم فریبنده، خواهرهای ما را طوری کردند که از آن معنایی که باید در آنها باشد، از آن شرافتی که طبقه نسوان دارند، از آن فضیلتی که در این قشر از امت هست، اینها را از آن فضیلت منحط کردند. نه خانمها را، برادرها هم همین طور.
اینها با اسمهای فریبنده [...]، از زمان رضا شاه، از همان اوایل، یعنی بعد از اینکه مستقر شد دیگر حکومت و سلطه پیدا کرد، به واسطه دستوراتی که کارشناسها، میدادند به او، آنها کارهایی در ایران انجام دادند به صورت [مترقی]. تبلیغات میکردند؛ و خیلی به نظر مردم میآورند که خدمتی دارند به جامعه میکنند، و در واقع میخواستند که این جامعه را نگذارند فضایل انسانی پیدا کنند. جوانهای ما را با اسمهای مختلف از یک طرف نمیگذاشتند که تحصیلاتشان یک تحصیلات مفیدی برای جامعه باشد. و از یک طرف، مراکز فحشا این قدر درست میکردند و تشویق میکردند که جوانهای ما را به آن مراکز میکشاندند، و نیروی جوانی آنها را به باد میدادند. نیرویی که باید صرف بشود برای پیشرفت کشور، این نیرو را مهمل میکردند؛ فاسد میکردند. به طوری که در تهران مراکز فحشا خیلی بیشتر از مراکز تعلیم و تعلم بود. مشروب فروشی بیشتر از کتابفروشی میگفتند بود! مراکزی که به ما گفتند، و شاید شماها بهتر اطلاع داشته باشید، در جامعه هستید، مراکزی که در خصوص تهران، که باید مرکز فضیلت باشد، باید مرکز آدمسازی باشد، بیشتر عنایت این بود که در تهران این مراکز زیاد باشد. اطراف تهران، بین تهران و کرج، بین تهران و شمیران، در اطراف شمیران، مراکز زیاد- به طوری که گفته شده است- مراکز فاسدکننده [وجود داشت]. مراکزی که هر کس وارد میشد در آنجا، چه زن و چه مرد، بعد از چند وقت دیگر یک انسان نبود؛ یک فاسد بود.
اینها برنامه بود که این طور عمل بشود. چرا؟ برای اینکه خارجیها از مردان و زنان با فضیلت میترسند. آنکه خدمتی میکند به آنها شخصی است که فضیلت انسانی خودشان را از دست داده است. آدمی که به دین خودش، به کشور خودش، به ملت خودش، خیانت میکند، این دیگر فضیلت انسان به هیچ وجه ندارد. آنها یک همچو اشخاصی میخواستند. یک اشخاصی میخواستند که از فضایل انسانی منحط باشند تا به درد آنها بخورند و برای آنها خدمت بکنند. یک انسان فضیلت دار، یک انسان متعهد، یک انسانی که به خودش احترام قائل است، به مذهب خودش احترام قائل است، به درد آنها نمیخورد؛ مخالف با مسیر آنهاست. اینها میخواهند انسان در این شرق نباشد. اینها میخواهند که زنهای با فضیلت در شرق نباشد. یک دسته زنهایی باشند مطابق میل آنها عمل بکنند. و اینها نمیتوانند با فضیلت باشند. اینها میخواهند مرد با فضیلت در ایران نباشد. میدانند که اگر چنانچه فضیلت در یک ملتی بود، یک قومی فضیلت داشتند، یک قومی به دیانت و کشور و ملت احترام قائل شد، اینها خیانت نمیکنند. آنها خائن میخواستند.
در این پنجاه و چند سال اینها کوشش کردند که خائن درست کنند. و زیاد درست کردند همینهایی که همراه خود او فرار کردند؛ و در رأسش خود رضا خان و محمد رضا خان بود. رضا خان یکجور خیانت کرد؛ محمد رضا خان بدتر از او. اینها از آدم میترسند. یک آدم ممکن است که مسیر اینها را تغییر بدهد. از این جهت میخواهند که آدم پیدا نشود. در مقابل اینها، انبیا آمدند آدم درست کنند. اصل شغل انبیا غیر از این نیست که آدمسازی است. تمام نبوتها، تمام کتابهای آسمانی، برای این آمده است که آدم درست کند؛ انسان درست کند؛ انسان با فضیلت. در مقابل انبیا، این دستگاههای مادیگری است که میخواهند که انسان را نگذارند انسان بشود؛ نگذارند با فضیلت بشود. به همان حد حیوانی، که سایر حیوانات هم با او مشترکند، به همان حد باشد. و لو خیلی صنعتگر باشد، و لو خیلی متخصص باشد، لکن فضایل نداشته باشد. ممکن است که یک کسی فانتوم درست کند، لکن فضیلت انسانی نداشته باشد؛ خائن باشد. ممکن است که یک کسی طبیب بسیار خوبی باشد که خیلی هم مبرز، لکن فضیلت انسانی نداشته باشد، آنها از طبیب نمیترسند؛ از صنعتگر نمیترسند؛ آنها از آدم میترسند. اگر آدم در یک کشوری پیدا بشود، دست آنها را کوتاه میکند. اگر یک دانشگاه فضیلت ایجاد کند در جوانها، اگر یک مدرسه جوانها را متعهد بار بیاورد، متدین بار بیاورد، این با آن چیزی که آنها میخواهند مخالف است. و لهذا کوشش کردند به اینکه اسلام را در نظر جامعه ما منحط کنند. کوشش کردند که روحانیت را ساقط کنند. کوشش کردند که جدا کنند بین روحانیت و دانشگاهها. کوشش کردند که در دانشگاهها درس فضیلت نباشد. همهاش راجع به مادیات باشد. اگر در کنار این تحصیل در باب امور مادی و طبیعی معنویات بود، دانشگاههای ما غیر از حالا بود. انسانهایی که از دانشگاه بیرون میآمد غیر از حالا بود. این از خیانتهایی بود که با اسم اینکه ما میخواهیم زنها را «آزاد» کنیم، نیمی از این ملت را از «قید اسارت» بیرون بیاوریم، با این حرفی که به ظاهر خیلی فریبنده است، قشر بانوان را، آنچه آنها به نظرشان بود که به دردشان میخورد، اینها را از فضایل منحط کردند. همین مادیت به چیز دیگری اینهایی که آنها تربیت کردند فکر نمیکنند. آنی که آنها میخواستند، انسان مادی، این طور است که دلش میخواهد اتومبیل داشته باشد! حالا این اتومبیل از دزدی پیدا بشود برای او فرقی نمیکند، یک کسی به او بدهد، فرق نمیکند، از هر راهی باشد، آن اتومبیل میخواهد، چه کار دارد که این اتومبیل از کجا پیدا شده. انسان با فضیلت نگاه میکند که این از کجا آمد. اتومبیل دزدی را انسان با فضیلت قبول نمیکند. آنها دزد میخواهند. آنها خائن میخواهند. دستگاهها کوشش کردند که خائن درست کنند. دستگاهها کوشش کردند که بانوان ما را نگذارند فضیلت پیدا بکنند.
فضیلت بانوان در درجه اول از اهمیت است؛ برای اینکه فضیلت بانوان به این بچههایی که در دامن نشاندهاند سرایت میکند. آن مقداری که فضیلت از بانوان سرایت به اطفال و بچهها میکند، آن مقدار در مدارس حاصل نمیشود. بچهها آن علاقهای که به مادر دارند به هیچ کس ندارند. آن چیزی که از دهان مادر و از زبان مادر میشنوند در قلبشان ثابت میماند. در جاهای دیگر به این طور ثبوت ندارد؛ نقش نمیبندد. اگر مادرها مادرهای با فضیلت باشند، اولادهای با فضیلت تحویل میدهند. اولاد با فضیلت کشور را درست میکند. درست شدن کشورها مرهون شماهاست. مرهون شما مادرهاست. خرابی و آبادی کشورها تابع شماهاست. اگر شما به ملت تحویل دادید، بچههای با فضیلت بچههایی که از اول در دامن شما خوب بار آمدهاند، کشور شما آباد میشود؛ از دست اجانب نجات خواهد پیدا کرد.
و اگر در دامن شما نگذاشتند بچههایتان بمانند؛ شما را کشاندند به ادارات؛ بچههایتان را به جاهایی که بچه نگهداری میکنند، بچهها را از خود که جدا کردید، این عقده در او پیدا خواهد شد. بچهای که تحت تربیت مادر نباشد، محبت مادر را نچشد، عقده پیدا خواهد کرد. این عقدهها منشأ همه مفاسد است. دزدیها از این عقدهها پیدا میشود؛ آدمکشیها از این عقدهها پیدا میشود؛ خیانتها از این عقدهها پیدا میشود. این عقدهها از این پیدا میشود که این بچه لطیف ظریفِ زود متأثرِ محتاج به محبت مادر از مادر گرفته بشود، در یک جایی دیگر، پیش یک اشخاصی که اجنبی هستند از این بچه، و معقول نیست که یک نفر اجنبی با این بچه محبتش مثل محبت مادر باشد، آنجا تربیت بشود. اینها عقده پیدا میکنند. تمام مفاسدی که برای یک مملکت پیدا میشود، یا اکثر مفاسد، از این عقدهها پیدا میشود. کوشش کردند به اینکه این مسأله را ... عملیاش کنند. بچههای لطیف و ظریف را از دامن محبت مادر جدا کنند و در یک جایی تربیت کنند. تربیتهایی که خودشان میخواهند. اینکه خانمها را بازی میدهند میگویند که خیر، چرا ما بنشینیم تو خانه تربیت بچه بکنیم، ما هم باید برویم در جامعه وارد بشویم، ما هم برویم در چه بشویم، این اگر نظر صحیح داشتند، خیلی اشکال نداشت؛ لکن نظر اینها نظر فاسد بود.
اینها نمیخواستند که یک نصف جامعه را وارد کنند در فعالیت. اینها آن نصف فعال [را] هم فلج کردند! چطور فلج کردند؟ «اصلاحات ارضی» کردند با بوق و سرنا! اصلاحات ارضی برای ما چه کرد؟ برای ما این زاغههای اطراف تهران و این چپرنشینهای اطراف تهران و این حصیرنشینهای اطراف تهران را درست کرد. برای ما این را درست کرد که دستمان را دراز کردیم پیش ممالک دیگر. هر چیزی خوراکی از آنها میخواهیم؛ پوشیدنی از آنها میخواهیم. همه چیز را از آنها میخواهیم کشاورزی ما را بکلی فاسد کردند، به اسم اینکه میخواهیم از حالا به بعد دیگر رعیت و اربابی نباشد! دهقانند اینها! این حرفهایی بود که برای فریب میگفتند. دیگر دهقانان هستند اینها! در صورتی که بعد از عمل ما دیدیم که فوج فوج مردم از آنجا به واسطه فقر و فلاکت حرکت کردند به اطراف شهرستانها. هم فساد ایجاد شد؛ هم بیچارگی و فقر ایجاد شد؛ و هم زراعت از بین رفت؛ و هم بازار برای امریکا درست شد. اینها مأمورند که برای امریکا کار بکنند، یا برای سایر ممالک.
از اول بنا بر این بود که نگذارند انسان درست بشود، که نبادا اینها منافعشان از دستشان برود. آنکه میتواند منافع را از دست اینها ببرد انسان است. انسانی که میتواند منافع اینها را به باد فنا بدهد آن در دامن فضیلت مادرها تربیت میشود. از اینجا شروع میشود. مادر و مادر بودن و اولاد تربیت کردن بزرگترین خدمتی است که انسان به انسان میکند. این را کوچکش کردند. این را منحطش کردند. این خیانت را به جامعه ما کردند. مادر بودن را در نظر مادرها منحط کردند. در صورتی که اشرف کارها در عالم مادر بودن است و تربیت اولاد. همه منافع کشور ما از دامن شما مادرها تأمین میشود. و اینها نمیخواستند بشود. بعد هم که بچهها را از دامن شما بردند، که نمیخواستند باشد در دامن شما، [بردند به] آنجایی که بچهها را تربیت میکنند. از آنجا به مدرسهها بردند. مدرسهها را هم طوری کردند که اینها را در آنجا هم فاسد کنند. بالاتر هم که بردند بالاتر هم وضع را جوری کردند که فضایل انسانی در آن نباشد، اصلش انسان فاضل تربیت نشود در مملکت.
الآن شما باید توجه داشته باشید که دست آنها بحمد اللَّه کوتاه شده. و امیدوارم که دیگر دست آنها باز نشود با همت شماها. با همت شما زنانی که نهضت را پیش بردید. آنهایی که آنها تربیت کردند کار به این مسائل نداشتند. اگر کارشکنی نمیکردند، کار هم نداشتند. آنکه آن نهضت را پیش برد شما بودید که ... خدمت کردید، در هر وقتی به نهضت خدمت کردید. این تظاهراتی که در ایران پیدا شد از شما جمعیت بود، نه از آن بالاییها که فقط برای اینکه شغلی داشته باشند و ادارهای را اداره بکنند کار میکنند. شمایی که دلتان برای کشور سوخته، دلتان برای ملت سوخته، شمایی که تابع اسلام هستید، شماها پیش بردید این نهضت را. شماها هستید که میتوانید مملکت را نجات بدهید با تربیت اولاد. تربیت اولاد را پیش شما کوچک کردند. تربیت اولاد بالاترین چیزی است که در همه جوامع از همه شغلها بالاتر است. هیچ شغلی به شرافت مادری نیست. و اینها منحط کردند این را. این خیانت بزرگی است که به ما کردند، و به ملت ما کردند. مادرها را منصرف کردند از بچه داری .... بچه داری را یک چیز منحطی حساب کردند؛ در صورتی که از دامن همین مادرها مالک اشتر پیدا میشود. از دامن همین مادرها حسین بن علی پیدا میشود. از دامن همین مادرها اشخاص بزرگ پیدا میشوند که یک ملت را نجات میدهند. اینها این را منحطش کردند. شما را به یک صورتی میخواهند حفظ کنند. مادرها را [اگر] بتوانند به صورت عروسک در آورند. عروسک! که هیچ کار نداشته باشد به سرنوشت ملت خودش. هیچ کاری به این نداشته باشد که سرنوشت این ملت باید چه بشود، و من چه نقشی دارم در سرنوشت این ملت.
جوانهای ما را هم میخواهند یک دسته شارب الخمر قمارباز، هروئینی! تربیت بکنند: این طور میخواستند تربیت بکنند! مُهملشان کنند. اصلًا تهی کنند؛ محتوا را بگیرند از آنها. حالا ما باید بیدار بشویم. باید توجه کنیم که تا حالا شد آنچه که شد؛ خیانت شد آن قدر که شد؛ و الحمد للَّه دست خائنها تا آن اندازهای که باید کوتاه بشود شد، و مابقیشان هم میشود ان شاء اللَّه؛ اما ما باید حالا بیدار بشویم، گول نخوریم. دوباره گول این تبلیغات را نخوریم که میخواهند ما را دوباره به عقب برگردانند. الآن ریشههای اینها در ایران هست. این ریشههای فاسد را اگر ما جلویش را نگیریم، همهمان با هم، همه با هم. اگر جلو این را نگیریم، این ریشههای فاسد کم کم رشد میکنند. افراد هم را پیدا میکنند، با هم مجتمع میشوند. اگر ما جلو اینها را نگیریم، شما مادرها جلو نگیرید، شما خواهرها جلو نگیرید، شما برادرها جلو نگیرید، رشد میکنند آنها. و رشد کردن آنها موجب این میشود که باز زندگی ما تباه بشود؛ باز مملکت ما به تباهی کشیده بشود. الآن ما همه موظفیم، شما موظفید؛ من موظفم. من یک طلبه موظف و دعاگو به شما؛ شما یک بانوی محترمه موظف؛ آقا یک آقای محترم موظف؛ همه موظفیم که توجه داشته باشیم که این نهضت را همان طور که تا حالا آوردیم حفظ کنیم و نگذاریم که اخلال در آن بشود.
از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت همه شما را میخواهم. خداوند همهتان را تأیید کند. باز تکرار میکنم این را که من تشکر میکنم از شما که در موقعی که ما گرفتار بودیم شما خدمت کردید.» (صحیفه امام، ج7، ص: 441 ـ 448)
ـ سخنرانی در جمع اهالی تبریز و پرسنل شهربانی؛ جنایت پهلوی و گروهکها (1358)
«من اول باید از آقایان عذر بخواهم که در این محوطه کوچک و هوای گرم زیر آفتاب ایستادهاید. من متأثرم از اینکه میبینم در پیشانی محترم شما عرق نشسته است. از خداوند تعالی برای همه شما سلامت، سعادت، عزت، عظمت خواهانم. ما مرهون زحمتهای ملت به عموم، به طور عموم هستیم؛ و مرهون زحمات آذربایجانیها هستیم. آذربایجان همیشه در صف مقدم برای دفاع از اسلام و کشور و ملت بود حالا هم باید در صف مقدم باشد. توطئهها در همه جا هست؛ و شاید در آذربایجان بیشتر باشد. شما جوانان برومند، شما مأموران محترم، موظفید که این توطئهها را خنثی کنید. اینها الآن چیزی نیستند. بیخود گمان میکنند که میتوانند باز اربابها را بر ما مسلط کنند؛ لکن ما باید هوشیار باشیم و از دشمن، هر چه ضعیف هم باشد احتراز کنیم و توطئه دشمن را خنثی کنیم.
امروز مملکت به همت همه شما اقشار محترم، به همت همه زن و مرد ایران، مال خود شماست. دست ظالمها، دست مستبدها، دست دیکتاتورها، دست اجانب، دست غارتگرها از مملکت ما کوتاه شده است. امروز من و شما آزادانه میتوانیم با هم در یک مجمع جمع بشویم. اقشار مختلف، مأمورین شهربانی، سایر برادرها، خواهرها در یک محل مجتمع بشویم و درد دل را بگوییم. درد دل ما زیاد است؛ ما در پنجاه و چند سال اخیر دردهایی کشیدیم، ملت ما رنجهایی کشیده است که تاریخ سراغ ندارد. من از اول کودتای رضا خان شاهد مسائل بودم، و شاید بین شما کمی باشند که آن زمان را یاد داشته باشند. من رنجهایی که به این ملت از دست ناپاک این مرد وارد شد و اهانتهایی که به مقدسات ملت و اسلام وارد شد و ظلمهایی که بخصوص [به] بانوان محترمه ما وارد شد، همه را شاهد بودم؛ میدیدم. شاهد بودم که با روحانیون چه کردند، شاهد بودم که دو روحانی بزرگ آذربایجان را، مرحوم حاج میر صادق آقا و مرحوم انگجی را، تبعید کردند. شاید سقز بود که ایشان را تبعید کردند. شاهد بودم که علمای خراسان را دسته جمعی گرفتند و به تهران آوردند و به حبس کشیدند. شاهد بودم که علمای بزرگ اصفهان قیام کردند، و بسیاری از علمای بلاد دیگر تبعیت کردند و در قم مجتمع شدند برای مخالفت با این مرد خائن. لکن قدرت با آنها بود، و شکستند قدرت اینها را؛ نگذاشتند به ثمر برسد. من شاهد گرفتاریهایی که برای قشر روحانی در طول مدت حکومت رضا خان بود، گرفتاریهایی که حاصل شد، من خودم شاهد بودم و شریک بودم در آن گرفتاریها. و شما و ما شاهد خیانتها و جنایتهای این پسر بدتر از پدر بودیم. شما ملت شاهد همه این مصیبتها و جنایتها و خیانتها بودید. و شما ملت به خواست خدای تبارک و تعالی قیام کردید، قیام مردانه، قیام همه جانبه، قیام برای خدا. اگر قیام برای خدا باشد و برای اسلام و برای دین باشد، هیچ وقت شکست ندارد. پیشبرد شما برای همین وحدت کلمه و قیام برای خدای تبارک و تعالی و خواستار بودن جمهوری اسلامی شد. شما تا اینجا رساندید نهضت را، و از این به بعد باید دنبال کنید.
ما تا کنون به آن آرزوهایی که داریم نرسیدیم. به بعض از آنها رسیدیم. آرزوهایی که رسیدیم بسیار بزرگ بود و ارجمند و ارزشدار. سقوط سلطنت جائرانه و قطع ایادی کفار، اجانب؛ بزرگترین چیزی که در تاریخ نظیر نداشت. بالاتر چیزی که تصور آن را نمیکردند، ما به این مرز رسیدیم، و اگر در بین شما خائنانی آمدند و گفتند «چه شد»،
جواب این است که چه میخواهید بشود. بالاتر از این چه که ما دست اربابهای شما را کوتاه کردیم و ما خائنها را بیرون کردیم. لکن این مقدار کافی نیست. ما باید جلو برویم، ما باید یک ایران، یک ایران آباد، یک ایران آزاد، یک ایران مستقل یک ایرانی که همه قشرهای آن در رفاه باشند [بسازیم]، ما میخواهیم همچو ایرانی باشد؛ و این ریشههای گندیده مانع هستند.
عمال اجانب باز در ایران هستند؛ در آذربایجان شما هست، در کردستان هست، در تهران هست؛ همه جا منتشرند با صورتهای مختلف، اسمهای مختلف؛ لکن برنامه واحد. و آنکه نگذارند آرامش پیدا بشود، نگذارند دهقانهای ما به زراعت خودشان ادامه بدهند، نگذارند کارخانهها به کار خودشان ادامه بدهند. علامت خائنها، که دستههای مختلفند، این است که- بخواهید بشناسید آنها را- این است که مانع بشوند از کشاورزی، علامت خیانت است؛ مانع بشوند از کار کارخانهها که به صلاح ملت است، این علامت خیانت آنهاست. علامت این است که اینها عمال اجانب هستند. نگذارند دانشگاهها به کار خودشان ادامه بدهند، این علامت این است که خائن هستند. تظاهرات بیجا بکنند و مردم را وادار به تظاهر بکنند، بدون اینکه خود ملت و بزرگان ملت راضی باشند، این علامت این است که خائن هستند. شما خائنها را با این علامتها بشناسید، و دست آنها را کوتاه کنید.
خداوند ان شاء اللَّه شما برادران من را، شما فرزندان عزیز من، شما خواهرهای عزیز من را حفظ کند؛ توفیق به شما بدهد؛ سلامت به شما بدهد. من خدمتگزار همه هستم، من سرباز همه هستم. و من خدمتگزار همه.» (صحیفه امام، ج7، ص: 449 ـ 451)
ـ سخنرانی در جمع عشایر کرمانشاه؛ مسأله حق و اهل حق (1358)
«امیدوارم که ما همه اهل حق باشیم. رژیمهای فاسد با حق مخالف بودند؛ پس با اهل حق هم باید مخالف باشند. آنها کوشش میکردند که حق تحقق پیدا نکند. آنها از اهل حق میترسند و میترسیدند. اگر ما اهل حق باشیم و اگر ملت ما اهل حق باشند، نمیگذارند که رژیمهای فاسد هر کاری میخواهند بکنند، و مانع میشوند از اینکه اجانب در مملکتشان حکمفرمایی کنند. من امیدوارم که همه ما اهل حق باشیم؛ و همه به قرآن کریم و اسلام سر به پیش بیاوریم؛ و همه عامل به احکام خدای تبارک و تعالی باشیم که اگر همه عامل باشیم به احکام خدا و علاقه داشته باشیم به اسلام، مملکتمان پیروز خواهد شد و [رو] به پیشرفت خواهد رفت. تمام نقصها این است که حق را نمیگذارند تحقق پیدا کند، و اهل حق را نمیگذارند تحقق پیدا کنند؛ و ما باید با تمام جدیت حق را زنده کنیم، و اسلام را زنده کنیم، و قرآن کریم را زنده کنیم؛ و یک جمهوری اسلامی که حق است متحقق کنیم تا اینکه تمام در زیر سایه حق زندگی کنیم؛ و همه اهل حق باشیم. و من از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت همه شما را مسألت میکنم.
و مسائلی که ایشان[6] فرمودند، مورد بررسی ان شاءاللَّه قرار میگیرد. و من هم میدانم که بعض آشفتگیها هست. لکن البته این آشفتگیها که بسیاریاش وراثت از همان رژیم سابق است، همان تتمه رژیم سابق است. الآن گرفتاریهایی برای همه هست. شما گمان نکنید که برای عشایر شما تنهاست؛ همه عشایر این طورند. شما گمان نکنید که برای حدود شما این ناراحتیها هست؛ همه جا این طور است. برای اینکه اینها به این ملت آن چنان خیانت کردند، آن چنان این ملت را فقیر کردند، آن چنان آشفته کردند کشور را که یک مدت طولانی لازم است که با دست همه- همه با هم- این آشفتگیها رفع بشود. و من امیدوارم که شما و ما- همه با هم- دست برادری بدهیم و این آشفتگیها را رفع کنیم. خداوند همه شما را توفیق و تأیید عنایت کند.» (صحیفه امام، ج7، ص: 452 ـ 453)
ـ سخنرانی در جمع دانشجویان اهواز؛ خطر روشنفکر مآبها (1358)
«همان طور که دولتها گاهی برنامه طویلالمدت و برنامه قصیرالمدت دارند، الآن ملت ما باید یک برنامه طویل المدت و یک برنامه عاجلِ قلیل المدت داشته باشند. برنامه قلیل المدت این است که این انقلاب را و این نهضت را کوشش کنند که محفوظ باشد. این انقلاب اگر محفوظ نباشد و اگر خدای نخواسته نهضت ما نتواند با وحدت کلمه به پیش برود، همین اشکالاتی که شما اشاره کردید ممکن است که پیش بیاید؛ و دستهایی که در کار است برای اینکه نگذارند این نهضت به ثمر برسد- این ریشههای گندیده- کمکم با هم اجتماع کنند، پیدا کنند هم را و با هم متحد بشوند؛ و ما هم خدای نخواسته به توهّم پیروزی، رو به سستی و سردی برویم و مشغول به این بشویم که حالا من چه گرفتاری دارم: گرفتاری شخصی از قبیل کار نداشتن، بیکاری، مقروض بودن، و خانه نداشتن امثال گرفتاریهایی که قشرها دارند. اگر ما الآن در این موقع که هستیم و در این موقع حساس که مملکت ما شاید از همه اوقاتی که بر آن گذشته الآن حساستر باشد، اگر ما مشغول بشویم به کارهای شخصی خودمان و از آن نظری که اول داشتیم و آن توجهی که همه با هم داشتیم و این نهضت را تا اینجا رساندیم اگر غفلت بکنیم، ممکن است- البته حالا چیزی نیست ولی ممکن است- که دشمنها با توطئهها و نقشههایی که دارند و منافع خودشان را دیدند از دستشان رفته است، این اقشار مختلفی که هستند، اینها با هم اتحاد پیدا کنند و موجب زحمت بشوند، و خدای نخواسته نهضت را جلوگیری کنند از پیشرفت.
برنامه قلیل المدت و عاجل- که حالا ما برایش مکلف هستیم- این است که با توجه به اینکه ما پیروزی که پیدا کردیم در اثر وحدت کلمه و اینکه همه اقشار با هم دست به دست هم و با فریاد واحد و آن اینکه ما این سلطنت کثیف را نمیخواهیم و ما یک سلطنت الهی، یک جمهوری الهی میخواهیم، میخواهیم احکام الهی در خارج تحقق پیدا کند، همه گفتیم جمهوری اسلامی، باید همین معنا را حفظ کنیم و در خلال این معنا یک توجه خاصی همه ملت ایران به جمعیتهایی که در شرف تشکیل هستند، یا تشکیل شدند و دارند تشکیلات خودشان را بیشتر میکنند، یک توجهی به اینها بکنیم ببینیم که اینها مسیرشان مسیر ملت است یا مسیرشان با ملت فرق دارد. علامت اینکه مسیر همان مسیر ملت باشد این است که در صحبتهایی که میکنند، در مقالاتی که مینویسند، در میتینگهایی که میدهند، همان طوری که ملت هر جا با هم مجتمع بشود و هر جا میتینگ بخواهد بدهد و هر وقت قلم دست نویسندگان ملت میافتد- ملی افتد، اینها همه فریاد میزنند و مینویسند «جمهوری اسلامی»، اگر این جمعیتهایی که حالا در شرف تکوین است یا تکوین شده است و دارند تقویت میکنند خودشان را، و مردم را از اطراف جذب میکنند، اگر اینها هم همین مطلب را بگویند جمهوری اسلامی، مضایقهای نیست از اینکه اینها ... هر کدام یک اجتماعی داشته باشند؛ ملت هم با آنها، آنها هم با ملتند. اما اگر دیدید که در حرفهایشان از خدا خبری نیست، از اسلام هم خبری نیست، هیچ به جمهوری اسلام فکر نمیکنند، هیچ دمی نمیزنند از جمهوری اسلامی، از آنکه ملت همه با هم رأی دادند به اتفاق کلمه که ما جمهوری اسلامی میخواهیم، اگر شما دیدید که این جمعیتهایی که الآن مشغول فعالیت هستند، جمهوری که میگویند، یا «جمهوری» میگویند یا «جمهوری دمکراتیک» میگویند یا «جمهوری دمکراتیک اسلامی»، اگر اینها جمهوری گفتند، این همان معنایی است که دشمنهای ما میخواهند، دشمنهای ما از جمهوری نمیترسند، از اسلام میترسند. از جمهوری صدمه ندیدند، از اسلام صدمه دیدند. آنکه تودهنی به آنها زد جمهوری نبود، جمهوری دمکراتیک هم نبود، جمهوری دمکراتیک اسلامی هم نبود؛ جمهوری اسلامی بود. علامت اینکه شما بفهمید که مسیر این جمعیت- هر که میخواهد باشد- اگر چنانچه جمعیتی باشد که در پیشانی او از نماز خواندن پینه بسته- نظیر «خوارج» که پینه بسته بود پیشانیشان از شدت طول سجده لکن حق را کشتند- اگر اشخاصی باشند که صد در صد ملی به خیال شما یا به خیال خودشان هستند، اگر اشخاصی باشند که دم از آزادی میزنند، دم از استقلال میزنند لکن در نوشتههاشان از خدا خبری نیست، از اسلام خبری نیست، از جمهوری اسلامی خبری نیست، اینها همان طوری که شیطان از بسم اللَّه میترسد اینها از اسلام میترسند! علامت اینکه شما بشناسید اشخاصی که از مسیر شما خارج است، از مسیر این ملتی که خونش را داد در راه اسلام، اینهایی که خون دادند، جوانهای ما که به خیابان ریختند، بانوان ما که به خیابان ریختند، و تظاهر کردند و با مشت گره کرده این دشمن بزرگ را از بین بردند، باید دید که اینها اشخاصی بودند که دمکراتیک بودند؟ مذاقشان و مسلکشان دمکراتیک بود؟ اینها جمهوری میخواستند مثل جمهوری که شوروی میخواهد؟ شوروی هم جمهوری است مثل جمهوری که سایر ممالک دشمن ما میخواهد؛ امریکا هم جمهوری است. ملت ما که خون خودش را ریخت و فریاد کرد «اللَّه اکبر» و فریاد کرد «جمهوری اسلامی»، اسلام اینها را وادار کرد به یک همچو جانبازی و خونریزی و فدایی دادن یا آن معنایی که شورویها میخواهند؟ یا آن معنایی که امریکاییها میخواهند؟ یا آن معنایی که اسرائیل میخواهد؟ آنها هم جمهوریاند. اینهایی که میگویند جمهوری، «اسلامی» را دنبال آن نمیگذارند- و فقط این دو کلمه، که من از اول فریاد زدم که ما همین دو کلمه را میخواهیم: «جمهوری اسلامی»- اگر دیدید یک کلمهای اضافه شد، بدانید مسیرشان با شما مختلف است. اگر کلمه اسلام پهلویش گذاشتند میخواهند شما را بازی بدهند. اگر دیدید که یک کلمه از آن افتاد و گفتند جمهوری، بدانید مسیرشان با شما مختلف است.
اینها میخواهند شما را بکشانند به آن مطالبی که بر خلاف اسلام است. بر فرض اینکه مخالف با رژیم سابق هم باشند- و بسیاریشان هستند- لکن ما فقط مطلبمان این نبود که رژیم سابق از بین برود؛ ... مطلبِ مسلمان این نیست که فلان طایفه از بین بروند. از باب اینکه رژیم مانع بود از اینکه اسلام در خارج تحقق پیدا بکند، احکام اسلام تحقق پیدا بکند، به قرآن عمل بشود، از این جهت ما با رژیم مخالفت کردیم. اگر رژیم هم احکام اسلام را به آن عمل میکرد، همانی که ما میگفتیم او هم میگفت، که با او دعوا نداشتیم ...
! این خونها ریخته شده است نه برای اینکه رژیم از بین برود، برای اینکه اسلام تحقق پیدا کند. مقصود [از] رفتن رژیمهای فاسد، مقصود [از] قطع ایادی دشمنها این است که ایران بشود یک مملکت اسلامی؛ حکومت اسلامی باشد، برنامهها برنامههای اسلامی باشند. اگر بنا باشد که حکومت و رژیم سابق از بین رفت لکن یک رژیم غیر اسلامی دیگری آمد، خونهای بچهها و جوانهای ما هدر رفت. ما زحمت کشیدیم و این سد را از بین بردیم، و دیگران آمدند و همان مطالب سابق و همان حرفهای غیر اسلامی را در خارج تحقق دادند به آن! برنامه ملت ما- آن هم برنامه قلیل المدت- این است که دشمن را شناختند و از میدان رد کردند؛ حالا هم بشناسند دشمن را و از میدان ردش کنند. دشمن ما فقط محمد رضا خان نبود؛ هر کس که مسیرش مسیر اسلام نباشد دشمن ماست، با هر اسم میخواهد باشد. هر کس جمهوری را بخواهد دشمن ماست، برای اینکه دشمن اسلام است. هر کس پهلوی جمهوری اسلامی «دمکراتیک» بگذارد این دشمن ماست، هر کس «جمهوری دمکراتیک» بگوید، این دشمن ماست، برای اینکه این اسلام را نمیخواهد. ما اسلام را میخواهیم. ما این همه فداکاری کردیم، جوانهای ما این همه در مبارزات وارد شدند و زحمت کشیدند و رنج کشیدند و خون دادند، برای این بود که اسلام را میخواستند. آنی که این نهضت را پیش برد آنی بود که میگفت من شهادت را فوز میدانم. شهادت را برای «دمکراتیک» فوز میداند؟ شهادت را برای مسیر چپ یا راست فوز میداند انسان؟ بچههای ما برای اینکه همان جمهوری که در شوروی هست، همان جمهوری که کمونیستها میخواهند، فریاد بزنیم دنبالش؟! ما خون دادیم برای آن جمهوری؟! ما خون دادیم برای جمهوری غرب؟! ما برای اسلام خون دادیم. جوانهای ما برای اسلام خون دادند. شما جوانان ما که از راه دور آمدید، زحمت کشیدید و آمدید، شما آمدید یک نفر آدمی که دمکراتی است ببینید؟! یک نفر آدمی که مایل به شوروی است ببینید؟! یک نفر آدمی که امریکایی است ببینید؟! انگلیسی است ببینید؟! یا آمدید یک نفر آدم مسلمان ببینید؟ یک نفری که دعوت به اسلام میکند ببینید؟ این همه زحمت کشیدید که یک نفر روسی را ببینید؟! یک نفر انگلیسی را ببینید؟! یک نفر آلمانی را ببینید؟! شما که برای این جهت نیامدید؛ شما آمدید پیش یک نفری که با شما همدرد است، همه اسلام را میخواهیم، همان که شما میخواهید، میخواهد. باید بشناسید؛ علامتش هم همین است که من عرض میکنم.
روزنامهها را بخوانید: اینهایی که فریاد میزدند که باید دمکراتی باشد، اینها مسیرشان غیر از ماست؛ اینهایی که اسم از اسلام نمیآورند و اجتناب میکنند از اینکه اسمی از اسلام بیاورند، در عمرشان «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» را نمیخواهند بگویند، اینهایی که نوشتههاشان را بخوانید ببینید که از جمهوری اسلامی اصلش صحبتی نیست، اینهایی که از این فداکاری که روحانیین کردند و قدم اول را روحانیین برداشتند، 15 خرداد 51، خردادِ روحانی است و باید تعطیل بشود برای روحانی، نهضت روحانیت. اینهایی که میبینید که اجتناب از این دارند، حتماً باید اسم دیگری روی آن باشد، اسلام نباشد هر چه میخواهد باشد، اینها سرپوش میخواهند بگذارند روی مقاصد خودشان؛ آن مقاصدی که بر خلاف مسیر ماست، با اسم یک نفری که ملی است. مسیر ما مسیر نفت نیست؛ نفت پیش ما مطرح نیست. ملی کردن نفت پیش ما مطرح نیست. این اشتباه است. ما اسلام را میخواهیم اسلام که آمد نفت هم مال خودمان میشود. مقصد ما اسلام است. مقصد ما نفت نیست تا اگر یک نفر نفت را ملی کرده، اسلام را کنار بگذاریم برای او سینه بزنیم. هر کس را دیدید با هر اسمی، هر هیأتی را دیدید با هر اسمی، هر جمعیتی را دیدید با هر اسمی، هر نویسندهای را دیدید با هر اسمی، هر کسی که دعوی میکند که ما حقوقدان هستیم، دعوی هر چی که میکند ببینید مقالاتشان چه جوری است؛ در روزنامهها مقالاتشان را مینویسند. ببینید وقتی که اجتماع میکنند- که کردند- ببینید که با اسلام چطور مخالفت میکنند[7]. ببینید این اجتماعات از چه، از چه جور جمعیتی مجتَمع میشود. ببینید چه مردمی در این اجتماعات جمع میشوند و خودشان را متصل میکنند، و بعد هم از اسلام هیچ خبری نیست. ببینید چه جمعیتهایی هستند که روحانیین را میخواهند کنار بگذارند؛ همان طوری که در صدر مشروطه روحانی کار را کرد و اینها زدند و کشتند، ترور کردند. همان نقشه است. آن وقت ترور کردند سید عبد اللَّه بهبهانی را، کشتند مرحوم نوری[8] را و مسیر ملت را از آن راهی که بود برگرداندند به یک مسیر دیگر، همان نقشه الآن هست که مطهری را میکشند؛ فردا هم شاید من و پس فردا هم یکی دیگر را.
مسیرْ غیرِ مسیر ماست. مسیر ما اسلام است؛ ما اسلام میخواهیم. ما آزادی که اسلام تو [ی] آن نباشد نمیخواهیم. ما استقلالی که اسلام تو [ی] آن نباشد نمیخواهیم. ما اسلام میخواهیم. آزادی که در پناه اسلام است، استقلالی که در پناه اسلام است ما میخواهیم. ما آزادی و استقلال بیاسلام به چه دردمان میخورد؟ وقتی اسلام نباشد، وقتی پیغمبر اسلام مطرح نباشد، وقتی قرآن اسلام مطرح نباشد، هزار تا آزادی باشد.
دشمن خودتان را بشناسید؛ من حالا دارم معرفی میکنم. و این نواری که من میگویم، امروز، امشب- یا هر وقت که میشود- باید در رادیو، بییک کلمه این طرف و آن طرف، اگر یک حرف اهل روزنامه یا رادیو این ور و آن ور بکنند من خراب میکنم آن روزنامه را، برای اینکه بر خلاف مسیر ملت است؛ آزادی نیست، توطئه است. ما توطئه را میشکنیم. بشناسید آنها را! من حجت را دارم تمام میکنم برای ملت ایران. من میبینم بدبختیهایی که از دست همین اشخاصی که فریاد آزادی میکشند برای ملت ایران، من بدبختی را دارم میبینم. بدبختی ملت ما آن وقتی است که ملت ما از قرآن جدا باشند، از احکام خدا جدا باشند، از امام زمان جدا باشند. ما آزادی در پناه اسلام میخواهیم، استقلال در پناه اسلام میخواهیم، اساسِ مطلبْ اسلام است.
معرفی کردم من به شما این اشخاصی را که کاری به اسلام ندارند، روحانیت را هم هیچ کاری به آن ندارند، میخواهند یک مملکت غربی درست کنند برای شما. آنهایی که حسن نیت دارند، نیت سوء ندارند، نمیخواهند دوباره رژیم برگردد، با او هم بد هستند.
اینها میخواهند یک مملکت غربی برای شما درست کنند آزاد هم باشید، مستقل هم باشید اما نه خدایی در کار باشد و نه پیغمبری و نه امام زمانی و نه قرآنی و نه احکام خدا- نه نمازی و نه هیچ چیز. شما شهادت را برای خودتان فوز میدانید برای اینکه مثل- مثلًا- سوئیس بشوید یا شما قرآن را میخواهید؟ شما برای اسلام قیام کردید. این همه رنج و زحمت که روحانیت برد و میبرد برای اسلام است. هر جا که گفتند جمهوری بدانید که توطئه تو کار است. اسم اسلام را نیاوردند هر جا، گفتند جمهوری دمکراتیک، بدانید توطئه تو کار است؛ بدانید منهای اسلام است؛ آزادیِ منهای اسلام است، استقلالِ منهای اسلام است.
این همه تبلیغاتی که میکنند اهل قلم- نمیدانم- اهل بیان، تبلیغاتی که میکنند که ما از آن دیکتاتوری فارغ شدیم، دیکتاتوری عمامه و کفش آمده است، اینها ضد اسلامند. میدانند که آخوند دیکتاتور نیست، آخوند میخواهد مردم آزاد باشند، آخوند میخواهد استقلال باشد، آخوند با توطئه مخالف است نه با آزادی. اینها میخواهند که روحانیت را کنار بگذارند. مملکت را یک مملکت- آنهایی که حسن نیت دارند، حسن نیت به این معنا که نیتشان این است که رژیم سابق نه و خارجیها هم نه؛ اما چه؟ اما اسلام هم نه! اینها- آنهایی که به خیال خودشان حسن نیت دارند، نه رژیم سابق را میخواهند- با او دشمنند- و نه اجانب را میخواهند، با آنها هم دشمنند و نه اسلام و آخوند را؛ اسلام و هر چه وابسته به اسلام است. آخوند یعنی اسلام. روحانیین با اسلام درهم مُدغَمند. آنکه به روحانیین به طور کلی، نه با یک آخوند، نه با من، هر کس- به من هر چه هم بگویند مانعی ندارد آنکه با عنوان روحانی و آخوند مخالف است، این دشمن شماست. این آزادی را برای شما ممکن است تأمین کند، استقلال را هم برای شما ممکن است تأمین کند، اما استقلالی که تو [ی] آن امام زمان نیست، آزادی که تو [ی] آن قرآن نیست، آزادی که در آن پیغمبر اسلام نیست. ملت ما این را میخواهد؟ خونش را داد برای این؟ برای آزادی داد؟ برای خدا داد. ملت ما تبع حضرت سید الشهداء شد. او خونش را برای کی داد؟ حکومت میخواست؟ استقلال میخواست؟ آزادی میخواست؟ او خدا را میخواست، او اسلام را میخواست، او میخواست که اسلام در خارج تحقق پیدا بکند. روحانی اسلام را میخواهد، روحانی اسلام در پناه اسلام را میخواهد، و آزادی در پناه اسلام را میخواهد.
این برنامه کوتاه مدت؛ که شما بشناسید اشخاصی که مسیرشان مسیر خداست، مسیر اسلام است، مسیر امام زمان است. راه شناختن این معناست. اگر گفتند «جمهوری اسلامی» بدانید راه، راه شماست و اگر از این کلمه احتراز کردند اگر دیدید که با روحانیت شما موافقند، بدانید با قرآن هم موافقند؛ بدانید با اسلام هم موافقند. اگر گفتند اسلام منها [ی] روحانیت، بدانید با اسلام موافق نیستند. این را برای گول زدن میگویند، این را برای اینکه این دژ را بشکنند. دنبالش اسلام رفته است! دیگر محتاج به [کوبیدن] نیست. اسلامی که گوینده اسلامی ندارد این اسلام نیست. اسلام که توی کتاب نیست؛ کتابش را هم فردا از بین میبرند. آنی که روحانیت را میخواهد ببرد، کتاب روحانیت را هم میخواهد بریزد دور. اگر روحانیت رفت، تمام کتب دینی ما به دریا ریخته میشود، آتش زده میشود. این برنامه کوتاه مدت برای ملت ما؛
اللهُمَّ قَد بَلَّغتُ،
من رساندم به شما ملت مطلب را، گفتم به شما؛ و باید هم گفته بشود. من مسائلی که میدانم و میفهمم وظیفهام این است که بگویم، و گفتم. من حجتی که خدا برایم دارد ادا کردم. این برنامه قلیل المدت شماست که، کوتاه مدت شماست که باید با تمام اینها مبارزه کنید[9] [سخت تر] از آن مبارزهای که با شاه کردید.
دشمنی بعض از این طوایف برای اسلام کمتر از دشمنی او نبود. او در عین قدرتش هم باز اسم خدا میآورد، باز زیارت میرفت- و لو ریا هم بود؛ اما اینها ریاییاش را هم حاضر نیستند! اینها همچو فرار میکنند از اسلام و از قرآن و از احکام اسلام که حاضر نیستند دروغش را بگویند که توی دلشان خلاف هم باشد! بگویند به لفظ. بعض از این نویسندههای ما حاضر نیستند برای جلو بردن مقصدشان یک کلمه اسلام را تو [ی] کار بیاورند و لو برای اینکه بازی بدهند ما را. با اینها باید ما همان مبارزهای را بکنیم که با محمد رضا کردیم؛ برای اینکه توطئه در کار است نه قضیه آزادی. آزادی لکن توطئه نه. جمعآوری قشرها را درهم و برهم و میتینگ راه انداختن برای هر بهانهای، برای هر استخوانی میتینگ راه انداختن و دنبالش با اسلام مخالفت کردن، قابل تحمل نیست. و برنامه طویل المدت برای شما جوانها، برای شما خانمها، برای همه، این است که اگر شماها یک انسان مذهبی باشید مقاصد اسلامی را پیش میبرید. اگر این خانمها بچههای مهذب بار بیاورند، بچههای اسلامی بار بیاورند، شما هم دینتان و هم دنیاتان محفوظ است. اگر خدای نخواسته در دامن اینها بچه غیر مهذب، بچه غیر اسلامی پیدا بشود، و در کفالت شما جوانها بچههای غیر اسلامی، بچههای غیر مهذب پیدا بشوند، و در دبستانهای ما که بچه هامان میروند مهذب و مؤدب به آداب اسلامی نباشند، در دبیرستانهای ما که جوانهای ما میروند تهذیب در کار نباشد، ادب اسلامی در کار نباشد و در دانشگاهْ اسلامی نباشد و از علوم اسلام و از احکام اسلام خبری نباشد، رو به زوالیم. یعنی هم اسلام به باد میرود و هم کشور. برنامه طویل المدت- دراز مدت- این است که شما خودتان را تهذیب کنید و بچههایتان را برای آتیه. شما کشور لازم دارید برای بچههای خودتان و اسلام برای بچههای خودتان. شما حالا به واسطه اینکه مؤدب شدید به آداب اسلام، برای حالا کار میکنید لکن اولاد شما اگر مهذب نباشد، مؤدب به آداب اسلام نباشد، فردا برای اسلام هیچ کار نمیکند. و کسی که ایمان نداشته باشد، کسی که به خدا اعتقاد نداشته باشد، کسی که به روز جزا اعتقاد نداشته باشد، این نمیشود که برای کشورش مفید واقع بشود. ممکن است یکی- دو تا پیدا بشود اما ما صحبتمان سر توده مردم است.
مردمی میتوانند کشور خودشان را حفظ کنند، مردمی میتوانند مملکت و ملت خودشان را نجات بدهند که معنویت داشته باشند. اگر معنویت در کار نباشد و همه مربوط به مادیت باشد، هر جا آخور بهتر است سر آن آخور میروند و لو اینکه آن آخور را امریکا برایش درست کند. اینهایی که خیانت به مملکت ما کردند و همه چیز ما را بردند، اینها پیششان فرق نمیکرد که امریکا به آنها مادیت را بدهد، پارک و- نمیدانم- دستگاه را بدهند، یا از یک راه صحیحی باشد. راه صحیح و غیر صحیح پیش آنها فرقی نمیکند. آنها اتومبیل میخواهند: اتومبیل از دست پیغمبر به آنها برسد یا از دست ابو جهل برسد فرقی نمیکند؛ به او کار ندارند، به اتومبیل کار دارند. اینهایی که به مملکت ما خیانت کردند و مملکت ما را به تباهی کشاندند، آن بودند که ایمان نداشتند. اگر در بین آنها یک نفر ایمان داشت، آن یک نفر این کارها را نمیکرد. آنهایی که خوردند و بردند و ما را به تباهی کشاندند، آنهایی بودند که به اسلام کار نداشتند، اعتقاد نداشتند؛ به ماورای طبیعت اعتقاد نداشتند، به معنویات عقیده نداشتند. آنها میگفتند همین چهار روز زندگی است؛ پس هر چه هست بهتر، مرفه تر؛ از هر راهی میخواهد باشد.
برنامه طویل المدت ملت ما، برنامه دراز مدت ملت ما این است که بچههای خودشان را، اینهایی که در تحت تربیت آنهاست، معلمهای ما، مادرهای بچههای ما، پدرهای بچههای ما، معلمهای بچههای ما، استادهای بچههای ما، نویسندگان برای بچههای ما، گویندگان برای بچههای ما، اینها معنویات را به این ملت بفهمانند؛ آشنا کنند آنها را با معنویات. این مادر که بچه در دامن او بزرگ میشود بزرگترین مسئولیت را دارد؛ و شریفترین شغل را دارد: شغل بچه داری. شریفترین شغل در عالم بزرگ کردن یک بچه است، و تحویل دادن یک انسان است به جامعه. این همان بود که خدای تبارک و تعالی در طول تاریخ برایش انبیا فرستاد، در طول تاریخ از آدم تا خاتم. انبیا آمدند انسان درست کنند. شغل مادری؛ که مع الأسف اجانب این شغل را پیش ما مبتذل کردند؛ و مادرهای بچههای ما را از بچهها جدا کردند، نه همه، مقداری را؛ این شغل بزرگ را مبتذل کردند که از دامن این مادر، بچه- بچه صحیح بیرون نیاید. و بعد که به دبستان میرود و بعد که تحت حمایت پدر میآید، پدر را هم یک کاری بکنند که توجهش به بچه نباشد؛ تربیت نکند. بعد هم در دبستان؛ بعد هم در دبیرستان؛ بعد هم در همه جای دیگر؛ در بالاتر از این. اینها میخواهند که انسان در این کشورها نباشد. اگر انسان در این کشورها باشد، دست آنها کوتاه خواهد شد. میخواهند مسلمانِ صحیح مؤمن، مؤمن باللَّه، آنکه شهادت را فوز میداند، در این مملکت نباشد. دیدند که اینهایی که دست آنها را کوتاه کردند همینها بودند که توی خیابان ریختند زن و مرد و فریاد کردند اسلام. اینها از اسلام میترسند.
آن برنامه قلیل المدت و کم مدت؛ این برنامه دراز مدت. و این مطلبی است که من به شما عرض میکنم، و شما به برادرها و خواهرهای من از قول من عرض کنید که مطلب این است. همه با هم و مسأله، مسئله جمهوری اسلام.
بعد هم که ان شاء اللَّه میخواهید وکلا تعیین بکنید، هر جور وکیلی برای هر محلی که میخواهید تعیین بکنید، وکیلی که جمهوری اسلامی را اعتقاد دارد .... اگر وکیلی باشد که اینجایش پینه بسته از شدت سجده و لیکن جمهوری اسلامی را نمیخواهد، این به درد شما نمیخورد. و اگر وکیلی باشد که بدانید دشمن با رژیم منحوس بود و دشمن با امریکا و شوروی بود لکن جمهوری اسلامی را نمیخواهد، این وکیل را وکیل تعیین نکنید. وکیلی که تعیین میکنید آنی است که جمهوری اسلامی را عقیده داشته باشد؛ نه چهار روزی که حالا میخواهد وکالت بکند بگوید جمهوری اسلامی! ما یک نفر را داشتیم که میخواست وکیل بشود؛ میگفتند که این آدم در ایامی که میخواهند رأی بگیرند نماز میخواند! این جور نباشد. خودتان فهمیده باشید؛ بین خودتان زندگی کرده باشد. فهمیده باشید که مسیر همان مسیری است که شما دارید. اگر یک نفر آدمی باشد که فیلسوف باشد، یک آدمی باشد که تمام عالم را در تحت سیطره علمی خودش برده باشد لکن جمهوری اسلامی را نمیخواهد، این را تعیین نکنید.
[یکی از حضار: ما با خون خودمان راه شما را امضا میکنیم. حضار: صحیح است].
خداوند ان شاء اللَّه که شما را حفظ کند، مؤید و منصور کند؛ و این راه را همه ما با هم ان شاء اللَّه ادامه بدهیم.» (صحیفه امام، ج7، ص: 454 ـ 463)
ـ سخنرانی در جمع بانوان جهاد دانشگاهی اصفهان؛ نقش بانوان در صحنه های مختلف (1360)
«آنچه که در ایران بزرگتر از هر چیز بود، تحولی است که در بانوان ایران حاصل شد.
بانوان ایران در این نهضت و انقلاب سهم بیشتری از مردان دارند و امروز هم که در پشت جبههها مشغول فعالیت هستند، سهم آنها بیشتر از دیگران است و در تربیتی که اشتغال دارند، چه تربیت کودکانشان و چه تربیت خردسالانشان و چه تربیتهایی که در کلاسها و جاهای دیگر مجالس دارند، باز سهم بزرگی در این انقلاب دارند. عواطفی که در بانوان هست مخصوص خودشان است؛ در مردها این عواطف نیست و لهذا، آن چیزی که در پشت جبهه از روی عواطف از بانوان صادر میشود، بیشتر و بالاتر و ارزندهتر است از آن چیزی که از مردها صادر میشود. به موجب عواطفی که بانوان دارند، آنها برای جبههها کارهای بسیار مفید انجام دادهاند و انجام میدهند و از همه مهمتر اینکه بانوان بعد از انقلاب با تمام کوشش و حفظ عفت و حفظ جهات اسلامی همقدم، بلکه پیشقدم در امور کشور بودهاند و بر خلاف آنچه که در رژیم سابق با برنامهریزی از طرف چپاولگران جهان میخواستند به سر بانوان ما بیاورند و فاجعهها را چند برابر کنند و بحمد اللَّه، موفق نشدند.
و امروز ما میبینیم که بانوان محترم ایران در سرتاسر کشور یک عضو مفید و یک جمعیت متعهد معتقد هستند که به کشور خودشان خدمت میکنند و پشتوانه هستند از برای این کشور و من امیدوارم که تمام جهات اسلامی را در نظر بگیرند و با اسلحه ایمان و تعهد به اسلام، این پیروزی را به پیش ببرند و پشتوانه این انقلاب باشند. همان طوری که جوانان را تربیت کردند و به جبهه فرستادند و در عین حالی که مادران جوانانشان در جبهه شهید شدهاند، با کمال خوشرویی و افتخار، افتخار میکنند بر اینکه جوان آنها در راه اسلام شهید شده است و باز هم پیشنهاد میکنند که جوانان دیگر هم داریم و به اسلام تقدیم میکنیم. این مطلبی است که برای خاطر اسلامی بودن این انقلاب این تحول حاصل شده است. آنها میخواستند که بانوان ما را به طور دلخواه خودشان عرضه کنند و این قشر بزرگ کشور را به تباهی بکشند که با تباهی آنها تمام کشور در نسلهای آینده به تباهی کشیده میشد.
و خدای تبارک و تعالی بر این ملت منت نهاد و این پیروزی را نصیب کشور ما فرمود که به واسطه تعهد بانوان امیدواریم که در آتیه، پشتوانه این ملت و اسلام محکمتر بشود. و با کوشش شما بانوان محترم، جوانان کشور و کسانی که هم در جبهه [هستند]، بتوانند از عهده جنگ تا پیروزی [بیرون آیند] و هم در داخل و در پشت جبههها بتوانند به کارهای عمرانی و کارهای دیگری که مفید به حال کشور است قیام کنند. شما را رژیم سابق نشناخته بود. و گمان میکرد که بانوان ایران مثل همان چند نفر یا عده معدود منحرفین است و اینها هم به دست آنها میشود که انحراف پیدا کنند، لکن بانوان محترم ایران ثابت کردند که دستخوش این طور توطئهها نشدهاند و نمیشوند و ثابت کردند که در دژ محکم عفت و عصمت هستند و جوانان صحیح و نیرومند و دختران عفیف و متعهد به این کشور تسلیم خواهند کرد و هیچ گاه در آن راههایی که قدرتهای بزرگ برای تباه کردن این کشور پیش پای آنها گذاشته بود، نخواهند رفت.
من از خدای تبارک و تعالی سعادت و سلامت همه ملت و همه مردها و زنها و بانوان محترم را خواهانم و امیدوارم که با کوشش شما و با تعهد شما، این کشور به طور چشمگیر به پیروزیهای نهایی موفق شود. سلام و درود بر شما بانوان محترم و بر همه ملت.» (صحیفه امام، ج14، ص: 355 ـ 356)
ـ نامه به آقای عباس واعظ طبسی؛ موافقت با بازسازی هویزه با هزینه آستان قدس (1361)
«خدمت جناب حجت الاسلام آقای واعظ طبسی، تولیت محترم آستان مقدس رضوی- دامت افاضاته
پس از اهدای تحیت و سلام، مرقوم شریف با پیشنهاد مسرتبخش واصل گردید.
اگر هویزه مظلوم با دست جنایتکار صدام، این دشمن سرسخت اسلام و تشیع، به صورت ویرانهای درآمد و آن جایگاهِ پروانههای شمعِ ولایت در کشور ثامن الائمه- علیه و علی آبائه الصلوات التحیات- چون جایگاه جغدان گردید و مسلمانان عرب مظلومِ آن شهرِ خون و شهادت، از صغیر و کبیر و مرد و زن، از آتش بیداد این کافر کیش مدعی دوستی عرب، سوخت؛ چه کس اولی از تولیت آستان مطهر و خدمتگزار مرقد نورانی حضرتش در ترمیم خرابیها و بنای شهر دوستان معظم اوست؛ و کدام مقام والاتر از مقام ولایت آن سرور در نوازشِ دوستانِ عزیز او میباشد که خیرخواهان و دوستان محترم آن مقام مقدس اقتدا به مولای خود کرده و در راه بازسازی خوزستان، و دیگر خرابههای یادگار این ابرجنایتکار قرن، همت گمارند. و من از نکتهای بس لازم نمیتوانم صرف نظر کنم، و آن درآمد عظیم سرشاری که شهر میسازد، و در مدت تولیت جنابعالی آن همه خدمت نموده است؛ و مقایسه آن با غارتگریهای دودمان پهلوی که این ثروت عظیم را در راه شهوات و لذات خویش به کار بردند. و چه روسیاهند آنان که از آن رژیم حمایت کرده و میکنند. توفیق جنابعالی را در خدمت به آستان مقدس مولا خواستار و خدای را شکر که در عصر ما مثل جنابعالی به این سمت مقدس راه یافته، و به جای «ظلمت»، «نور» و به جای «خیانت»، «امانت» جایگزین گردیده است. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج16، ص: 256)
ـ حکم به شورای عالی قضایی؛ موافقت با تشکیل «ستاد اصلاح امور زندانها» (1362)[10]
[حضور مبارک حضرت آیت اللَّه العظمی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، امام خمینی- مد ظله العالی.
طبق اطلاع واصل، جناب آیت اللَّه منتظری به منظور اصلاح امور زندانها و زندانیان، ستادی را از حضرات آقایان ابطحی، گیلانی، کریمی، طاهری و قاضی تشکیل داده است.[11] شورای عالی قضایی این امر را تأیید و موافقت خود را به حضور مبارک تقدیم میدارد. موسوی اردبیلی[12]- یوسف صانعی[13]- مرتضی مقتدایی[14]-].
بسمه تعالی
موافقت میشود. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج17، ص: 450)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور مالدیو؛ تبریک حلول ماه مبارک رمضان (1364)
«حضرت آقای مأمون عبد القیوم، رئیس جمهوری کشور مالدیو
تلگراف تبریک آن جناب به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا حلول این ماه بزرگ الهی را تبریک گفته، و امید است ملل اسلامی جهان در این ماه در پرتو تعالیم انسانساز اسلام و عبادات خود دست متجاوزین را از کشورهای خود کوتاه کرده و عظمت از دست رفته خود را بازیابند. و السلام علیکم. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج19، ص: 268)
[1] - حواله برای پرداخت شهریه طلاب.
[3] - آقای محمد صادق تهرانی، وکیل امام.
[4] - آقای سید مرتضی پسندیده.
[5] - آقای محمد صدوقی یزدی.
[7] - حسن نزیه( وزیر نفت دولت موقت) در جمع حقوقدانان اظهار کرد که اسلام توان اداره جامعه را ندارد.
[8] - آقای فضل اللَّه نوری.
[10] - این ستاد پیرو فرمان امام خمینی( بیانیه هشت مادهای) و دستور ایشان در رسیدگی به امور زندانها، تشکیل گردید
[11] - به ترتیب آقایان: سید محمد ابطحی، محمد محمدی گیلانی، سید جعفر کریمی، سید حسن طاهری خرمآبادی، مهدی قاضی
[14] - عضو شورای عالی قضایی
.
انتهای پیام /*