امروز با امام: دوم خرداد

ـ نامه به آقای سید احمد خمینی؛ وجوه شرعی (1350)

ـ نامه به آقای ابراهیم یزدی درباره نحوه ارسال وجوه (1353)

ـ نامه از نجف و مواظبت از آقای پسندیده (1357)

ـ سخنرانی در جمع پرسنل مخابرات؛ نقش پهلوی در انحطاط فکری- رسالت مادری (1358)

ـ سخنرانی در جمع اهالی تبریز و پرسنل شهربانی؛ جنایت پهلوی و گروهکها (1358)

ـ سخنرانی در جمع عشایر کرمانشاه؛ مسأله حق و اهل حق (1358)

ـ سخنرانی در جمع دانشجویان اهواز؛ خطر روشنفکر مآبها (1358)

ـ سخنرانی در جمع بانوان جهاد دانشگاهی اصفهان؛ نقش بانوان در صحنه های مختلف (1360)

ـ نامه به آقای عباس واعظ طبسی؛ موافقت با بازسازی هویزه با هزینه آستان قدس (1361)

ـ حکم به شورای عالی قضایی؛ موافقت با تشکیل «ستاد اصلاح امور زندانها» (1362)

ـ پیام تشکر به رئیس جمهور مالدیو؛ تبریک حلول ماه مبارک رمضان (1364)

کد : 4418 | تاریخ : 02 خرداد 1400

امروز با امام: دوم خرداد

 

ـ نامه به آقای سید احمد خمینی؛ وجوه شرعی (1350)

«احمد عزیز

مثل اینکه بچه‏ها آنجا که بودند از شما بیشتر کاغذ داشتیم و ما هم بیشتر می‏نوشتیم. مدتی است از شما خبری ندارم. ان شاءاللَّه تعالی سلامت باشید. ماها بحمداللَّه سلامت هستیم. حواله‏[1] برای اول ماه فراهم شد، هر مقدار لازم است دریافت کنید. زیادتر دریافت نکنید. اگر برای اول ماه جمادی هم باز به همان وضع بود حواله می‏شود. نگران نباشید.

ان شاءاللَّه شما با تمام قوا مشغول درس و بحث هستید و به هیچ کاری دیگر کار ندارید. توفیق شما را خواستارم. و السلام علیکم. پدرت» (صحیفه امام، ج‏2، ص: 353)

ـ نامه به آقای ابراهیم یزدی درباره نحوه ارسال وجوه (1353)

«جناب آقای دکتر یزدی- ایّده اللَّه تعالی‏

مرقوم شریف واصل، توفیق و تأیید جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. راجع به بسته‏ها تحقیق کردم؛ گفتند آقای دعایی فرستاده‏اند؛ ظاهراً از منزل این جانب گرفته‏اند و فرستاده‏اند. لهذا وجهی مطالبه نشود. آقای دعایی نجف نیستند تا تحقیق بیشتری شود ولی مطلب همان است. راجع به ایصال وجه طریقی ظاهراً غیر از بانک نباشد. گاهی هم به وسیله آن وجوهی می‏رسد. از جنابعالی و سایر دوستان امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج‏3، ص: 35)

ـ نامه از نجف و مواظبت از آقای پسندیده (1357)

«جناب آقای ...[2] ایّده اللَّه تعالی‏

مرقوم شریف واصل، آنچه قبض خواسته‏اید فرستاده شده است؛ اگر نرسید بنویسید المثنی داده شود. لا بد جنابعالی با آقای تهرانی‏[3] همکاری می‏کنید. مکتوب مفصلی نوشته‏ام و فرستاده‏ام. همین دو سه روز- لا بد- ان شاء اللَّه می‏رسد.

تأکید می‏کنم که از سلامت آقا[4] مطلعم نمایید و موجبات راحت ایشان را هر چه بیشتر فراهم کنید؛ ایشان خادم لازم دارند، یکی را یا از قم بفرستید یا آقای صدوقی‏[5] تهیه نمایند. شهریه و آنچه آقا می‏دادند داده شود. به آقای تهرانی سلام این جانب را برسانید. و السلام علیکم.

راجع به بانک مذکور چیزی که گفته شده است صحیح نبوده؛ لکن اگر از هر بانکی بهره بگیرند و نتوانند به صاحب آن برگردانند باید صدقه بدهند.» (صحیفه امام، ج‏3، ص: 399)

ـ سخنرانی در جمع پرسنل مخابرات؛ نقش پهلوی در انحطاط فکری- رسالت مادری (1358)

«من قبلًا باید از شما خانمها، خواهرها و آقایان، برادرها، که در شرکت مخابرات بودید و هستید تشکر کنم. ما در پاریس که بودیم تنها کسانی که مستقیماً به ما کمک می‏کردند- و کمک مؤثر- شماها بودید که صدای ما را به ایران و سایر جاها، تا آنجایی که می‏توانستید، می‏رساندید. و این موجب این شد که مسائلی که ما طرح می‏کردیم یا می‏نوشتیم فوراً در ایران منتشر می‏شد. و این در همان حال بود که اعتصاب بود، لکن شما به نفع نهضت عمل می‏کردید و این موجب تشکر من است. و من امیدوار هستم که خداوند به شماها توفیق و سلامت عنایت کند. و از این به بعد هم به کارهای مفید ان شاء اللَّه کارهایی که برای مملکت و برای اسلام مفید است، شما اشتغال داشته باشید.

آن نکته‏ای که لازم است من تذکر دهم این است که یکی از بزرگترین جنایاتی که رژیم سابق به کشور ما کرد- و این روی دستوری بود که از طرف بزرگترها و از طرف اجانب می‏رسید- این بود که با اسم فریبنده، خواهرهای ما را طوری کردند که از آن معنایی که باید در آنها باشد، از آن شرافتی که طبقه نسوان دارند، از آن فضیلتی که در این قشر از امت هست، اینها را از آن فضیلت منحط کردند. نه خانمها را، برادرها هم همین طور.

اینها با اسمهای فریبنده [...]، از زمان رضا شاه، از همان اوایل، یعنی بعد از اینکه مستقر شد دیگر حکومت و سلطه پیدا کرد، به واسطه دستوراتی که کارشناسها، می‏دادند به او، آنها کارهایی در ایران انجام دادند به صورت [مترقی‏]. تبلیغات می‏کردند؛ و خیلی به نظر مردم می‏آورند که خدمتی دارند به جامعه می‏کنند، و در واقع می‏خواستند که این جامعه را نگذارند فضایل انسانی پیدا کنند. جوانهای ما را با اسمهای مختلف از یک طرف نمی‏گذاشتند که تحصیلاتشان یک تحصیلات مفیدی برای جامعه باشد. و از یک طرف، مراکز فحشا این قدر درست می‏کردند و تشویق می‏کردند که جوانهای ما را به آن مراکز می‏کشاندند، و نیروی جوانی آنها را به باد می‏دادند. نیرویی که باید صرف بشود برای پیشرفت کشور، این نیرو را مهمل می‏کردند؛ فاسد می‏کردند. به طوری که در تهران مراکز فحشا خیلی بیشتر از مراکز تعلیم و تعلم بود. مشروب فروشی بیشتر از کتابفروشی می‏گفتند بود! مراکزی که به ما گفتند، و شاید شماها بهتر اطلاع داشته باشید، در جامعه هستید، مراکزی که در خصوص تهران، که باید مرکز فضیلت باشد، باید مرکز آدم‏سازی باشد، بیشتر عنایت این بود که در تهران این مراکز زیاد باشد. اطراف تهران، بین تهران و کرج، بین تهران و شمیران، در اطراف شمیران، مراکز زیاد- به طوری که گفته شده است- مراکز فاسدکننده [وجود داشت‏]. مراکزی که هر کس وارد می‏شد در آنجا، چه زن و چه مرد، بعد از چند وقت دیگر یک انسان نبود؛ یک فاسد بود.

اینها برنامه بود که این طور عمل بشود. چرا؟ برای اینکه خارجیها از مردان و زنان با فضیلت می‏ترسند. آنکه خدمتی می‏کند به آنها شخصی است که فضیلت انسانی خودشان را از دست داده است. آدمی که به دین خودش، به کشور خودش، به ملت خودش، خیانت می‏کند، این دیگر فضیلت انسان به هیچ وجه ندارد. آنها یک همچو اشخاصی می‏خواستند. یک اشخاصی می‏خواستند که از فضایل انسانی منحط باشند تا به درد آنها بخورند و برای آنها خدمت بکنند. یک انسان فضیلت دار، یک انسان متعهد، یک انسانی که به خودش احترام قائل است، به مذهب خودش احترام قائل است، به درد آنها نمی‏خورد؛ مخالف با مسیر آنهاست. اینها می‏خواهند انسان در این شرق نباشد. اینها می‏خواهند که زنهای با فضیلت در شرق نباشد. یک دسته زنهایی باشند مطابق میل آنها عمل بکنند. و اینها نمی‏توانند با فضیلت باشند. اینها می‏خواهند مرد با فضیلت در ایران نباشد. می‏دانند که اگر چنانچه فضیلت در یک ملتی بود، یک قومی فضیلت داشتند، یک قومی به دیانت و کشور و ملت احترام قائل شد، اینها خیانت نمی‏کنند. آنها خائن می‏خواستند.

در این پنجاه و چند سال اینها کوشش کردند که خائن درست کنند. و زیاد درست کردند همینهایی که همراه خود او فرار کردند؛ و در رأسش خود رضا خان و محمد رضا خان بود. رضا خان یکجور خیانت کرد؛ محمد رضا خان بدتر از او. اینها از آدم می‏ترسند. یک آدم ممکن است که مسیر اینها را تغییر بدهد. از این جهت می‏خواهند که آدم پیدا نشود. در مقابل اینها، انبیا آمدند آدم درست کنند. اصل شغل انبیا غیر از این نیست که آدم‏سازی است. تمام نبوتها، تمام کتابهای آسمانی، برای این آمده است که آدم درست کند؛ انسان درست کند؛ انسان با فضیلت. در مقابل انبیا، این دستگاههای مادی‏گری است که می‏خواهند که انسان را نگذارند انسان بشود؛ نگذارند با فضیلت بشود. به همان حد حیوانی، که سایر حیوانات هم با او مشترکند، به همان حد باشد. و لو خیلی صنعتگر باشد، و لو خیلی متخصص باشد، لکن فضایل نداشته باشد. ممکن است که یک کسی فانتوم درست کند، لکن فضیلت انسانی نداشته باشد؛ خائن باشد. ممکن است که یک کسی طبیب بسیار خوبی باشد که خیلی هم مبرز، لکن فضیلت انسانی نداشته باشد، آنها از طبیب نمی‏ترسند؛ از صنعتگر نمی‏ترسند؛ آنها از آدم می‏ترسند. اگر آدم در یک کشوری پیدا بشود، دست آنها را کوتاه می‏کند. اگر یک دانشگاه فضیلت ایجاد کند در جوانها، اگر یک مدرسه جوانها را متعهد بار بیاورد، متدین بار بیاورد، این با آن چیزی که آنها می‏خواهند مخالف است. و لهذا کوشش کردند به اینکه اسلام را در نظر جامعه ما منحط کنند. کوشش کردند که روحانیت را ساقط کنند. کوشش کردند که جدا کنند بین روحانیت و دانشگاهها. کوشش کردند که در دانشگاهها درس فضیلت نباشد. همه‏اش راجع به مادیات باشد. اگر در کنار این تحصیل در باب امور مادی و طبیعی معنویات بود، دانشگاههای ما غیر از حالا بود. انسانهایی که از دانشگاه بیرون می‏آمد غیر از حالا بود. این از خیانتهایی بود که با اسم اینکه ما می‏خواهیم زنها را «آزاد» کنیم، نیمی از این ملت را از «قید اسارت» بیرون بیاوریم، با این حرفی که به ظاهر خیلی فریبنده است، قشر بانوان را، آنچه آنها به نظرشان بود که به دردشان می‏خورد، اینها را از فضایل منحط کردند. همین مادیت به چیز دیگری اینهایی که آنها تربیت کردند فکر نمی‏کنند. آنی که آنها می‏خواستند، انسان مادی، این طور است که دلش می‏خواهد اتومبیل داشته باشد! حالا این اتومبیل از دزدی پیدا بشود برای او فرقی نمی‏کند، یک کسی به او بدهد، فرق نمی‏کند، از هر راهی باشد، آن اتومبیل می‏خواهد، چه کار دارد که این اتومبیل از کجا پیدا شده. انسان با فضیلت نگاه می‏کند که این از کجا آمد. اتومبیل دزدی را انسان با فضیلت قبول نمی‏کند. آنها دزد می‏خواهند. آنها خائن می‏خواهند. دستگاهها کوشش کردند که خائن درست کنند. دستگاهها کوشش کردند که بانوان ما را نگذارند فضیلت پیدا بکنند.

فضیلت بانوان در درجه اول از اهمیت است؛ برای اینکه فضیلت بانوان به این بچه‏هایی که در دامن نشانده‏اند سرایت می‏کند. آن مقداری که فضیلت از بانوان سرایت به اطفال و بچه‏ها می‏کند، آن مقدار در مدارس حاصل نمی‏شود. بچه‏ها آن علاقه‏ای که به مادر دارند به هیچ کس ندارند. آن چیزی که از دهان مادر و از زبان مادر می‏شنوند در قلبشان ثابت می‏ماند. در جاهای دیگر به این طور ثبوت ندارد؛ نقش نمی‏بندد. اگر مادرها مادرهای با فضیلت باشند، اولادهای با فضیلت تحویل می‏دهند. اولاد با فضیلت کشور را درست می‏کند. درست شدن کشورها مرهون شماهاست. مرهون شما مادرهاست. خرابی و آبادی کشورها تابع شماهاست. اگر شما به ملت تحویل دادید، بچه‏های با فضیلت بچه‏هایی که از اول در دامن شما خوب بار آمده‏اند، کشور شما آباد می‏شود؛ از دست اجانب نجات خواهد پیدا کرد.

و اگر در دامن شما نگذاشتند بچه‏هایتان بمانند؛ شما را کشاندند به ادارات؛ بچه‏هایتان را به جاهایی که بچه نگهداری می‏کنند، بچه‏ها را از خود که جدا کردید، این عقده در او پیدا خواهد شد. بچه‏ای که تحت تربیت مادر نباشد، محبت مادر را نچشد، عقده پیدا خواهد کرد. این عقده‏ها منشأ همه مفاسد است. دزدیها از این عقده‏ها پیدا می‏شود؛ آدمکشیها از این عقده‏ها پیدا می‏شود؛ خیانتها از این عقده‏ها پیدا می‏شود. این عقده‏ها از این پیدا می‏شود که این بچه لطیف ظریفِ زود متأثرِ محتاج به محبت مادر از مادر گرفته بشود، در یک جایی دیگر، پیش یک اشخاصی که اجنبی هستند از این بچه، و معقول نیست که یک نفر اجنبی با این بچه محبتش مثل محبت مادر باشد، آنجا تربیت بشود. اینها عقده پیدا می‏کنند. تمام مفاسدی که برای یک مملکت پیدا می‏شود، یا اکثر مفاسد، از این عقده‏ها پیدا می‏شود. کوشش کردند به اینکه این مسأله را ... عملی‏اش کنند. بچه‏های لطیف و ظریف را از دامن محبت مادر جدا کنند و در یک جایی تربیت کنند. تربیتهایی که خودشان می‏خواهند. اینکه خانمها را بازی می‏دهند می‏گویند که خیر، چرا ما بنشینیم تو خانه تربیت بچه بکنیم، ما هم باید برویم در جامعه وارد بشویم، ما هم برویم در چه بشویم، این اگر نظر صحیح داشتند، خیلی اشکال نداشت؛ لکن نظر اینها نظر فاسد بود.

اینها نمی‏خواستند که یک نصف جامعه را وارد کنند در فعالیت. اینها آن نصف فعال [را] هم فلج کردند! چطور فلج کردند؟ «اصلاحات ارضی» کردند با بوق و سرنا! اصلاحات ارضی برای ما چه کرد؟ برای ما این زاغه‏های اطراف تهران و این چپرنشینهای اطراف تهران و این حصیرنشینهای اطراف تهران را درست کرد. برای ما این را درست کرد که دستمان را دراز کردیم پیش ممالک دیگر. هر چیزی خوراکی از آنها می‏خواهیم؛ پوشیدنی از آنها می‏خواهیم. همه چیز را از آنها می‏خواهیم کشاورزی ما را بکلی فاسد کردند، به اسم اینکه می‏خواهیم از حالا به بعد دیگر رعیت و اربابی نباشد! دهقانند اینها! این حرفهایی بود که برای فریب می‏گفتند. دیگر دهقانان هستند اینها! در صورتی که بعد از عمل ما دیدیم که فوج فوج مردم از آنجا به واسطه فقر و فلاکت حرکت کردند به اطراف شهرستانها. هم فساد ایجاد شد؛ هم بیچارگی و فقر ایجاد شد؛ و هم زراعت از بین رفت؛ و هم بازار برای امریکا درست شد. اینها مأمورند که برای امریکا کار بکنند، یا برای سایر ممالک.

از اول بنا بر این بود که نگذارند انسان درست بشود، که نبادا اینها منافعشان از دستشان برود. آنکه می‏تواند منافع را از دست اینها ببرد انسان است. انسانی که می‏تواند منافع اینها را به باد فنا بدهد آن در دامن فضیلت مادرها تربیت می‏شود. از اینجا شروع می‏شود. مادر و مادر بودن و اولاد تربیت کردن بزرگترین خدمتی است که انسان به انسان می‏کند. این را کوچکش کردند. این را منحطش کردند. این خیانت را به جامعه ما کردند. مادر بودن را در نظر مادرها منحط کردند. در صورتی که اشرف کارها در عالم مادر بودن است و تربیت اولاد. همه منافع کشور ما از دامن شما مادرها تأمین می‏شود. و اینها نمی‏خواستند بشود. بعد هم که بچه‏ها را از دامن شما بردند، که نمی‏خواستند باشد در دامن شما، [بردند به‏] آنجایی که بچه‏ها را تربیت می‏کنند. از آنجا به مدرسه‏ها بردند. مدرسه‏ها را هم طوری کردند که اینها را در آنجا هم فاسد کنند. بالاتر هم که بردند بالاتر هم وضع را جوری کردند که فضایل انسانی در آن نباشد، اصلش انسان فاضل تربیت نشود در مملکت.

الآن شما باید توجه داشته باشید که دست آنها بحمد اللَّه کوتاه شده. و امیدوارم که دیگر دست آنها باز نشود با همت شماها. با همت شما زنانی که نهضت را پیش بردید. آنهایی که آنها تربیت کردند کار به این مسائل نداشتند. اگر کارشکنی نمی‏کردند، کار هم نداشتند. آنکه آن نهضت را پیش برد شما بودید که ... خدمت کردید، در هر وقتی به نهضت خدمت کردید. این تظاهراتی که در ایران پیدا شد از شما جمعیت بود، نه از آن بالاییها که فقط برای اینکه شغلی داشته باشند و اداره‏ای را اداره بکنند کار می‏کنند. شمایی که دلتان برای کشور سوخته، دلتان برای ملت سوخته، شمایی که تابع اسلام هستید، شماها پیش بردید این نهضت را. شماها هستید که می‏توانید مملکت را نجات بدهید با تربیت اولاد. تربیت اولاد را پیش شما کوچک کردند. تربیت اولاد بالاترین چیزی است که در همه جوامع از همه شغلها بالاتر است. هیچ شغلی به شرافت مادری نیست. و اینها منحط کردند این را. این خیانت بزرگی است که به ما کردند، و به ملت ما کردند. مادرها را منصرف کردند از بچه داری .... بچه داری را یک چیز منحطی حساب کردند؛ در صورتی که از دامن همین مادرها مالک اشتر پیدا می‏شود. از دامن همین مادرها حسین بن علی پیدا می‏شود. از دامن همین مادرها اشخاص بزرگ پیدا می‏شوند که یک ملت را نجات می‏دهند. اینها این را منحطش کردند. شما را به یک صورتی می‏خواهند حفظ کنند. مادرها را [اگر] بتوانند به صورت عروسک در آورند. عروسک! که هیچ کار نداشته باشد به سرنوشت ملت خودش. هیچ کاری به این نداشته باشد که سرنوشت این ملت باید چه بشود، و من چه نقشی دارم در سرنوشت این ملت.

جوانهای ما را هم می‏خواهند یک دسته شارب الخمر قمارباز، هروئینی! تربیت بکنند: این طور می‏خواستند تربیت بکنند! مُهملشان کنند. اصلًا تهی کنند؛ محتوا را بگیرند از آنها. حالا ما باید بیدار بشویم. باید توجه کنیم که تا حالا شد آنچه که شد؛ خیانت شد آن قدر که شد؛ و الحمد للَّه دست خائنها تا آن اندازه‏ای که باید کوتاه بشود شد، و مابقی‏شان هم می‏شود ان شاء اللَّه؛ اما ما باید حالا بیدار بشویم، گول نخوریم. دوباره گول این تبلیغات را نخوریم که می‏خواهند ما را دوباره به عقب برگردانند. الآن ریشه‏های اینها در ایران هست. این ریشه‏های فاسد را اگر ما جلویش را نگیریم، همه‏مان با هم، همه با هم. اگر جلو این را نگیریم، این ریشه‏های فاسد کم کم رشد می‏کنند. افراد هم را پیدا می‏کنند، با هم مجتمع می‏شوند. اگر ما جلو اینها را نگیریم، شما مادرها جلو نگیرید، شما خواهرها جلو نگیرید، شما برادرها جلو نگیرید، رشد می‏کنند آنها. و رشد کردن آنها موجب این می‏شود که باز زندگی ما تباه بشود؛ باز مملکت ما به تباهی کشیده بشود. الآن ما همه موظفیم، شما موظفید؛ من موظفم. من یک طلبه موظف و دعاگو به شما؛ شما یک بانوی محترمه موظف؛ آقا یک آقای محترم موظف؛ همه موظفیم که توجه داشته باشیم که این نهضت را همان طور که تا حالا آوردیم حفظ کنیم و نگذاریم که اخلال در آن بشود.

از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت همه شما را می‏خواهم. خداوند همه‏تان را تأیید کند. باز تکرار می‏کنم این را که من تشکر می‏کنم از شما که در موقعی که ما گرفتار بودیم شما خدمت کردید.» (صحیفه امام، ج‏7، ص: 441 ـ 448)

ـ سخنرانی در جمع اهالی تبریز و پرسنل شهربانی؛ جنایت پهلوی و گروهکها (1358)

«من اول باید از آقایان عذر بخواهم که در این محوطه کوچک و هوای گرم زیر آفتاب ایستاده‏اید. من متأثرم از اینکه می‏بینم در پیشانی محترم شما عرق نشسته است. از خداوند تعالی برای همه شما سلامت، سعادت، عزت، عظمت خواهانم. ما مرهون زحمتهای ملت به عموم، به طور عموم هستیم؛ و مرهون زحمات آذربایجانیها هستیم. آذربایجان همیشه در صف مقدم برای دفاع از اسلام و کشور و ملت بود حالا هم باید در صف مقدم باشد. توطئه‏ها در همه جا هست؛ و شاید در آذربایجان بیشتر باشد. شما جوانان برومند، شما مأموران محترم، موظفید که این توطئه‏ها را خنثی کنید. اینها الآن چیزی نیستند. بیخود گمان می‏کنند که می‏توانند باز اربابها را بر ما مسلط کنند؛ لکن ما باید هوشیار باشیم و از دشمن، هر چه ضعیف هم باشد احتراز کنیم و توطئه دشمن را خنثی کنیم.

امروز مملکت به همت همه شما اقشار محترم، به همت همه زن و مرد ایران، مال خود شماست. دست ظالمها، دست مستبدها، دست دیکتاتورها، دست اجانب، دست غارتگرها از مملکت ما کوتاه شده است. امروز من و شما آزادانه می‏توانیم با هم در یک مجمع جمع بشویم. اقشار مختلف، مأمورین شهربانی، سایر برادرها، خواهرها در یک محل مجتمع بشویم و درد دل را بگوییم. درد دل ما زیاد است؛ ما در پنجاه و چند سال اخیر دردهایی کشیدیم، ملت ما رنجهایی کشیده است که تاریخ سراغ ندارد. من از اول کودتای رضا خان شاهد مسائل بودم، و شاید بین شما کمی باشند که آن زمان را یاد داشته باشند. من رنجهایی که به این ملت از دست ناپاک این مرد وارد شد و اهانتهایی که به مقدسات ملت و اسلام وارد شد و ظلمهایی که بخصوص [به‏] بانوان محترمه ما وارد شد، همه را شاهد بودم؛ می‏دیدم. شاهد بودم که با روحانیون چه کردند، شاهد بودم که دو روحانی بزرگ آذربایجان را، مرحوم حاج میر صادق آقا و مرحوم انگجی را، تبعید کردند. شاید سقز بود که ایشان را تبعید کردند. شاهد بودم که علمای خراسان را دسته جمعی گرفتند و به تهران آوردند و به حبس کشیدند. شاهد بودم که علمای بزرگ اصفهان قیام کردند، و بسیاری از علمای بلاد دیگر تبعیت کردند و در قم مجتمع شدند برای مخالفت با این مرد خائن. لکن قدرت با آنها بود، و شکستند قدرت اینها را؛ نگذاشتند به ثمر برسد. من شاهد گرفتاریهایی که برای قشر روحانی در طول مدت حکومت رضا خان بود، گرفتاریهایی که حاصل شد، من خودم شاهد بودم و شریک بودم در آن گرفتاریها. و شما و ما شاهد خیانتها و جنایتهای این پسر بدتر از پدر بودیم. شما ملت شاهد همه این مصیبتها و جنایتها و خیانتها بودید. و شما ملت به خواست خدای تبارک و تعالی قیام کردید، قیام مردانه، قیام همه جانبه، قیام برای خدا. اگر قیام برای خدا باشد و برای اسلام و برای دین باشد، هیچ وقت شکست ندارد. پیشبرد شما برای همین وحدت کلمه و قیام برای خدای تبارک و تعالی و خواستار بودن جمهوری اسلامی شد. شما تا اینجا رساندید نهضت را، و از این به بعد باید دنبال کنید.

ما تا کنون به آن آرزوهایی که داریم نرسیدیم. به بعض از آنها رسیدیم. آرزوهایی که رسیدیم بسیار بزرگ بود و ارجمند و ارزشدار. سقوط سلطنت جائرانه و قطع ایادی کفار، اجانب؛ بزرگترین چیزی که در تاریخ نظیر نداشت. بالاتر چیزی که تصور آن را نمی‏کردند، ما به این مرز رسیدیم، و اگر در بین شما خائنانی آمدند و گفتند «چه شد»،

جواب این است که چه می‏خواهید بشود. بالاتر از این چه که ما دست اربابهای شما را کوتاه کردیم و ما خائنها را بیرون کردیم. لکن این مقدار کافی نیست. ما باید جلو برویم، ما باید یک ایران، یک ایران آباد، یک ایران آزاد، یک ایران مستقل یک ایرانی که همه قشرهای آن در رفاه باشند [بسازیم‏]، ما می‏خواهیم همچو ایرانی باشد؛ و این ریشه‏های گندیده مانع هستند.

عمال اجانب باز در ایران هستند؛ در آذربایجان شما هست، در کردستان هست، در تهران هست؛ همه جا منتشرند با صورتهای مختلف، اسمهای مختلف؛ لکن برنامه واحد. و آنکه نگذارند آرامش پیدا بشود، نگذارند دهقانهای ما به زراعت خودشان ادامه بدهند، نگذارند کارخانه‏ها به کار خودشان ادامه بدهند. علامت خائنها، که دسته‏های مختلفند، این است که- بخواهید بشناسید آنها را- این است که مانع بشوند از کشاورزی، علامت خیانت است؛ مانع بشوند از کار کارخانه‏ها که به صلاح ملت است، این علامت خیانت آنهاست. علامت این است که اینها عمال اجانب هستند. نگذارند دانشگاهها به کار خودشان ادامه بدهند، این علامت این است که خائن هستند. تظاهرات بیجا بکنند و مردم را وادار به تظاهر بکنند، بدون اینکه خود ملت و بزرگان ملت راضی باشند، این علامت این است که خائن هستند. شما خائنها را با این علامتها بشناسید، و دست آنها را کوتاه کنید.

خداوند ان شاء اللَّه شما برادران من را، شما فرزندان عزیز من، شما خواهرهای عزیز من را حفظ کند؛ توفیق به شما بدهد؛ سلامت به شما بدهد. من خدمتگزار همه هستم، من سرباز همه هستم. و من خدمتگزار همه.» (صحیفه امام، ج‏7، ص: 449 ـ 451)

ـ سخنرانی در جمع عشایر کرمانشاه؛ مسأله حق و اهل حق (1358)

«امیدوارم که ما همه اهل حق باشیم. رژیمهای فاسد با حق مخالف بودند؛ پس با اهل حق هم باید مخالف باشند. آنها کوشش می‏کردند که حق تحقق پیدا نکند. آنها از اهل حق می‏ترسند و می‏ترسیدند. اگر ما اهل حق باشیم و اگر ملت ما اهل حق باشند، نمی‏گذارند که رژیمهای فاسد هر کاری می‏خواهند بکنند، و مانع می‏شوند از اینکه اجانب در مملکتشان حکمفرمایی کنند. من امیدوارم که همه ما اهل حق باشیم؛ و همه به قرآن کریم و اسلام سر به پیش بیاوریم؛ و همه عامل به احکام خدای تبارک و تعالی باشیم که اگر همه عامل باشیم به احکام خدا و علاقه داشته باشیم به اسلام، مملکتمان پیروز خواهد شد و [رو] به پیشرفت خواهد رفت. تمام نقصها این است که حق را نمی‏گذارند تحقق پیدا کند، و اهل حق را نمی‏گذارند تحقق پیدا کنند؛ و ما باید با تمام جدیت حق را زنده کنیم، و اسلام را زنده کنیم، و قرآن کریم را زنده کنیم؛ و یک جمهوری اسلامی که حق است متحقق کنیم تا اینکه تمام در زیر سایه حق زندگی کنیم؛ و همه اهل حق باشیم. و من از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت همه شما را مسألت می‏کنم.

و مسائلی که ایشان‏[6] فرمودند، مورد بررسی ان شاءاللَّه قرار می‏گیرد. و من هم می‏دانم که بعض آشفتگیها هست. لکن البته این آشفتگیها که بسیاری‏اش وراثت از همان رژیم سابق است، همان تتمه رژیم سابق است. الآن گرفتاریهایی برای همه هست. شما گمان نکنید که برای عشایر شما تنهاست؛ همه عشایر این طورند. شما گمان نکنید که برای حدود شما این ناراحتیها هست؛ همه جا این طور است. برای اینکه اینها به این ملت آن چنان خیانت کردند، آن چنان این ملت را فقیر کردند، آن چنان آشفته کردند کشور را که یک مدت طولانی لازم است که با دست همه- همه با هم- این آشفتگیها رفع بشود. و من امیدوارم که شما و ما- همه با هم- دست برادری بدهیم و این آشفتگیها را رفع کنیم. خداوند همه شما را توفیق و تأیید عنایت کند.» (صحیفه امام، ج‏7، ص: 452 ـ 453)

ـ سخنرانی در جمع دانشجویان اهواز؛ خطر روشنفکر مآبها (1358)

«همان طور که دولتها گاهی برنامه طویل‌المدت و برنامه قصیرالمدت دارند، الآن ملت ما باید یک برنامه طویل المدت و یک برنامه عاجلِ قلیل المدت داشته باشند. برنامه قلیل المدت این است که این انقلاب را و این نهضت را کوشش کنند که محفوظ باشد. این انقلاب اگر محفوظ نباشد و اگر خدای نخواسته نهضت ما نتواند با وحدت کلمه به پیش برود، همین اشکالاتی که شما اشاره کردید ممکن است که پیش بیاید؛ و دستهایی که در کار است برای اینکه نگذارند این نهضت به ثمر برسد- این ریشه‏های گندیده- کم‌کم با هم اجتماع کنند، پیدا کنند هم را و با هم متحد بشوند؛ و ما هم خدای نخواسته به توهّم پیروزی، رو به سستی و سردی برویم و مشغول به این بشویم که حالا من چه گرفتاری دارم: گرفتاری شخصی از قبیل کار نداشتن، بیکاری، مقروض بودن، و خانه نداشتن امثال گرفتاریهایی که قشرها دارند. اگر ما الآن در این موقع که هستیم و در این موقع حساس که مملکت ما شاید از همه اوقاتی که بر آن گذشته الآن حساستر باشد، اگر ما مشغول بشویم به کارهای شخصی خودمان و از آن نظری که اول داشتیم و آن توجهی که همه با هم داشتیم و این نهضت را تا اینجا رساندیم اگر غفلت بکنیم، ممکن است- البته حالا چیزی نیست ولی ممکن است- که دشمنها با توطئه‏ها و نقشه‏هایی که دارند و منافع خودشان را دیدند از دستشان رفته است، این اقشار مختلفی که هستند، اینها با هم اتحاد پیدا کنند و موجب زحمت بشوند، و خدای نخواسته نهضت را جلوگیری کنند از پیشرفت.

برنامه قلیل المدت و عاجل- که حالا ما برایش مکلف هستیم- این است که با توجه به اینکه ما پیروزی که پیدا کردیم در اثر وحدت کلمه و اینکه همه اقشار با هم دست به دست هم و با فریاد واحد و آن اینکه ما این سلطنت کثیف را نمی‏خواهیم و ما یک سلطنت الهی، یک جمهوری الهی می‏خواهیم، می‏خواهیم احکام الهی در خارج تحقق پیدا کند، همه گفتیم جمهوری اسلامی، باید همین معنا را حفظ کنیم و در خلال این معنا یک توجه خاصی همه ملت ایران به جمعیتهایی که در شرف تشکیل هستند، یا تشکیل شدند و دارند تشکیلات خودشان را بیشتر می‏کنند، یک توجهی به اینها بکنیم ببینیم که اینها مسیرشان مسیر ملت است یا مسیرشان با ملت فرق دارد. علامت اینکه مسیر همان مسیر ملت باشد این است که در صحبتهایی که می‏کنند، در مقالاتی که می‏نویسند، در میتینگهایی که می‏دهند، همان طوری که ملت هر جا با هم مجتمع بشود و هر جا میتینگ بخواهد بدهد و هر وقت قلم دست نویسندگان ملت می‏افتد- ملی افتد، اینها همه فریاد می‏زنند و می‏نویسند «جمهوری اسلامی»، اگر این جمعیتهایی که حالا در شرف تکوین است یا تکوین شده است و دارند تقویت می‏کنند خودشان را، و مردم را از اطراف جذب می‏کنند، اگر اینها هم همین مطلب را بگویند جمهوری اسلامی، مضایقه‏ای نیست از اینکه اینها ... هر کدام یک اجتماعی داشته باشند؛ ملت هم با آنها، آنها هم با ملتند. اما اگر دیدید که در حرفهایشان از خدا خبری نیست، از اسلام هم خبری نیست، هیچ به جمهوری اسلام فکر نمی‏کنند، هیچ دمی نمی‏زنند از جمهوری اسلامی، از آنکه ملت همه با هم رأی دادند به اتفاق کلمه که ما جمهوری اسلامی می‏خواهیم، اگر شما دیدید که این جمعیتهایی که الآن مشغول فعالیت هستند، جمهوری که می‏گویند، یا «جمهوری» می‏گویند یا «جمهوری دمکراتیک» می‏گویند یا «جمهوری دمکراتیک اسلامی»، اگر اینها جمهوری گفتند، این همان معنایی است که دشمنهای ما می‏خواهند، دشمنهای ما از جمهوری نمی‏ترسند، از اسلام می‏ترسند. از جمهوری صدمه ندیدند، از اسلام صدمه دیدند. آنکه تودهنی به آنها زد جمهوری نبود، جمهوری دمکراتیک هم نبود، جمهوری دمکراتیک اسلامی هم نبود؛ جمهوری اسلامی بود. علامت اینکه شما بفهمید که مسیر این جمعیت- هر که می‏خواهد باشد- اگر چنانچه جمعیتی باشد که در پیشانی او از نماز خواندن پینه بسته- نظیر «خوارج» که پینه بسته بود پیشانی‏شان از شدت طول سجده لکن حق را کشتند- اگر اشخاصی باشند که صد در صد ملی به خیال شما یا به خیال خودشان هستند، اگر اشخاصی باشند که دم از آزادی می‏زنند، دم از استقلال می‏زنند لکن در نوشته‏هاشان از خدا خبری نیست، از اسلام خبری نیست، از جمهوری اسلامی خبری نیست، اینها همان طوری که شیطان از بسم اللَّه‏ می‏ترسد اینها از اسلام می‏ترسند! علامت اینکه شما بشناسید اشخاصی که از مسیر شما خارج است، از مسیر این ملتی که خونش را داد در راه اسلام، اینهایی که خون دادند، جوانهای ما که به خیابان ریختند، بانوان ما که به خیابان ریختند، و تظاهر کردند و با مشت گره کرده این دشمن بزرگ را از بین بردند، باید دید که اینها اشخاصی بودند که دمکراتیک بودند؟ مذاقشان و مسلکشان دمکراتیک بود؟ اینها جمهوری می‏خواستند مثل جمهوری که شوروی می‏خواهد؟ شوروی هم جمهوری است مثل جمهوری که سایر ممالک دشمن ما می‏خواهد؛ امریکا هم جمهوری است. ملت ما که خون خودش را ریخت و فریاد کرد «اللَّه اکبر» و فریاد کرد «جمهوری اسلامی»، اسلام اینها را وادار کرد به یک همچو جانبازی و خونریزی و فدایی دادن یا آن معنایی که شوروی‏ها می‏خواهند؟ یا آن معنایی که امریکایی‏ها می‏خواهند؟ یا آن معنایی که اسرائیل می‏خواهد؟ آنها هم جمهوری‏اند. اینهایی که می‏گویند جمهوری، «اسلامی» را دنبال آن نمی‏گذارند- و فقط این دو کلمه، که من از اول فریاد زدم که ما همین دو کلمه را می‏خواهیم: «جمهوری اسلامی»- اگر دیدید یک کلمه‏ای اضافه شد، بدانید مسیرشان با شما مختلف است. اگر کلمه اسلام پهلویش گذاشتند می‏خواهند شما را بازی بدهند. اگر دیدید که یک کلمه از آن افتاد و گفتند جمهوری، بدانید مسیرشان با شما مختلف است.

اینها می‏خواهند شما را بکشانند به آن مطالبی که بر خلاف اسلام است. بر فرض اینکه مخالف با رژیم سابق هم باشند- و بسیاری‏شان هستند- لکن ما فقط مطلبمان این نبود که رژیم سابق از بین برود؛ ... مطلبِ مسلمان این نیست که فلان طایفه از بین بروند. از باب اینکه رژیم مانع بود از اینکه اسلام در خارج تحقق پیدا بکند، احکام اسلام تحقق پیدا بکند، به قرآن عمل بشود، از این جهت ما با رژیم مخالفت کردیم. اگر رژیم هم احکام اسلام را به آن عمل می‏کرد، همانی که ما می‏گفتیم او هم می‏گفت، که با او دعوا نداشتیم ...

! این خونها ریخته شده است نه برای اینکه رژیم از بین برود، برای اینکه اسلام تحقق پیدا کند. مقصود [از] رفتن رژیمهای فاسد، مقصود [از] قطع ایادی دشمنها این است که ایران بشود یک مملکت اسلامی؛ حکومت اسلامی باشد، برنامه‏ها برنامه‏های اسلامی باشند. اگر بنا باشد که حکومت و رژیم سابق از بین رفت لکن یک رژیم غیر اسلامی دیگری آمد، خونهای بچه‏ها و جوانهای ما هدر رفت. ما زحمت کشیدیم و این سد را از بین بردیم، و دیگران آمدند و همان مطالب سابق و همان حرفهای غیر اسلامی را در خارج تحقق دادند به آن! برنامه ملت ما- آن هم برنامه قلیل المدت- این است که دشمن را شناختند و از میدان رد کردند؛ حالا هم بشناسند دشمن را و از میدان ردش کنند. دشمن ما فقط محمد رضا خان نبود؛ هر کس که مسیرش مسیر اسلام نباشد دشمن ماست، با هر اسم می‏خواهد باشد. هر کس جمهوری را بخواهد دشمن ماست، برای اینکه دشمن اسلام است. هر کس پهلوی جمهوری اسلامی «دمکراتیک» بگذارد این دشمن ماست، هر کس «جمهوری دمکراتیک» بگوید، این دشمن ماست، برای اینکه این اسلام را نمی‏خواهد. ما اسلام را می‏خواهیم. ما این همه فداکاری کردیم، جوانهای ما این همه در مبارزات وارد شدند و زحمت کشیدند و رنج کشیدند و خون دادند، برای این بود که اسلام را می‏خواستند. آنی که این نهضت را پیش برد آنی بود که می‏گفت من شهادت را فوز می‏دانم. شهادت را برای «دمکراتیک» فوز می‏داند؟ شهادت را برای مسیر چپ یا راست فوز می‏داند انسان؟ بچه‏های ما برای اینکه همان جمهوری که در شوروی هست، همان جمهوری که کمونیستها می‏خواهند، فریاد بزنیم دنبالش؟! ما خون دادیم برای آن جمهوری؟! ما خون دادیم برای جمهوری غرب؟! ما برای اسلام خون دادیم. جوانهای ما برای اسلام خون دادند. شما جوانان ما که از راه دور آمدید، زحمت کشیدید و آمدید، شما آمدید یک نفر آدمی که دمکراتی است ببینید؟! یک نفر آدمی که مایل به شوروی است ببینید؟! یک نفر آدمی که امریکایی است ببینید؟! انگلیسی است ببینید؟! یا آمدید یک نفر آدم مسلمان ببینید؟ یک نفری که دعوت به اسلام می‏کند ببینید؟ این همه زحمت کشیدید که یک نفر روسی را ببینید؟! یک نفر انگلیسی را ببینید؟! یک نفر آلمانی را ببینید؟! شما که برای این جهت نیامدید؛ شما آمدید پیش یک نفری که با شما همدرد است، همه اسلام را می‏خواهیم، همان که شما می‏خواهید، می‏خواهد. باید بشناسید؛ علامتش هم همین است که من عرض می‏کنم.

روزنامه‏ها را بخوانید: اینهایی که فریاد می‏زدند که باید دمکراتی باشد، اینها مسیرشان غیر از ماست؛ اینهایی که اسم از اسلام نمی‏آورند و اجتناب می‏کنند از اینکه اسمی از اسلام بیاورند، در عمرشان‏ «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» را نمی‏خواهند بگویند، اینهایی که نوشته‏هاشان را بخوانید ببینید که از جمهوری اسلامی اصلش صحبتی نیست، اینهایی که از این فداکاری که روحانیین کردند و قدم اول را روحانیین برداشتند، 15 خرداد 51، خردادِ روحانی است و باید تعطیل بشود برای روحانی، نهضت روحانیت. اینهایی که می‏بینید که اجتناب از این دارند، حتماً باید اسم دیگری روی آن باشد، اسلام نباشد هر چه می‏خواهد باشد، اینها سرپوش می‏خواهند بگذارند روی مقاصد خودشان؛ آن مقاصدی که بر خلاف مسیر ماست، با اسم یک نفری که ملی است. مسیر ما مسیر نفت نیست؛ نفت پیش ما مطرح نیست. ملی کردن نفت پیش ما مطرح نیست. این اشتباه است. ما اسلام را می‏خواهیم اسلام که آمد نفت هم مال خودمان می‏شود. مقصد ما اسلام است. مقصد ما نفت نیست تا اگر یک نفر نفت را ملی کرده، اسلام را کنار بگذاریم برای او سینه بزنیم. هر کس را دیدید با هر اسمی، هر هیأتی را دیدید با هر اسمی، هر جمعیتی را دیدید با هر اسمی، هر نویسنده‏ای را دیدید با هر اسمی، هر کسی که دعوی می‏کند که ما حقوقدان هستیم، دعوی هر چی که می‏کند ببینید مقالاتشان چه جوری است؛ در روزنامه‏ها مقالاتشان را می‏نویسند. ببینید وقتی که اجتماع می‏کنند- که کردند- ببینید که با اسلام چطور مخالفت می‏کنند[7]. ببینید این اجتماعات از چه، از چه جور جمعیتی مجتَمع می‏شود. ببینید چه مردمی در این اجتماعات جمع می‏شوند و خودشان را متصل می‏کنند، و بعد هم از اسلام هیچ خبری نیست. ببینید چه جمعیتهایی هستند که روحانیین را می‏خواهند کنار بگذارند؛ همان طوری که در صدر مشروطه روحانی کار را کرد و اینها زدند و کشتند، ترور کردند. همان نقشه است. آن وقت ترور کردند سید عبد اللَّه بهبهانی را، کشتند مرحوم نوری‏[8] را و مسیر ملت را از آن راهی که بود برگرداندند به یک مسیر دیگر، همان نقشه الآن هست که مطهری را می‏کشند؛ فردا هم شاید من و پس فردا هم یکی دیگر را.

مسیرْ غیرِ مسیر ماست. مسیر ما اسلام است؛ ما اسلام می‏خواهیم. ما آزادی که اسلام تو [ی‏] آن نباشد نمی‏خواهیم. ما استقلالی که اسلام تو [ی‏] آن نباشد نمی‏خواهیم. ما اسلام می‏خواهیم. آزادی که در پناه اسلام است، استقلالی که در پناه اسلام است ما می‏خواهیم. ما آزادی و استقلال بی‏اسلام به چه دردمان می‏خورد؟ وقتی اسلام نباشد، وقتی پیغمبر اسلام مطرح نباشد، وقتی قرآن اسلام مطرح نباشد، هزار تا آزادی باشد.

دشمن خودتان را بشناسید؛ من حالا دارم معرفی می‏کنم. و این نواری که من می‏گویم، امروز، امشب- یا هر وقت که می‏شود- باید در رادیو، بی‏یک کلمه این طرف و آن طرف، اگر یک حرف اهل روزنامه یا رادیو این ور و آن ور بکنند من خراب می‏کنم آن روزنامه را، برای اینکه بر خلاف مسیر ملت است؛ آزادی نیست، توطئه است. ما توطئه را می‏شکنیم. بشناسید آنها را! من حجت را دارم تمام می‏کنم برای ملت ایران. من می‏بینم بدبختیهایی که از دست همین اشخاصی که فریاد آزادی می‏کشند برای ملت ایران، من بدبختی را دارم می‏بینم. بدبختی ملت ما آن وقتی است که ملت ما از قرآن جدا باشند، از احکام خدا جدا باشند، از امام زمان جدا باشند. ما آزادی در پناه اسلام می‏خواهیم، استقلال در پناه اسلام می‏خواهیم، اساسِ مطلبْ اسلام است.

معرفی کردم من به شما این اشخاصی را که کاری به اسلام ندارند، روحانیت را هم هیچ کاری به آن ندارند، می‏خواهند یک مملکت غربی درست کنند برای شما. آنهایی که حسن نیت دارند، نیت سوء ندارند، نمی‏خواهند دوباره رژیم برگردد، با او هم بد هستند.

اینها می‏خواهند یک مملکت غربی برای شما درست کنند آزاد هم باشید، مستقل هم باشید اما نه خدایی در کار باشد و نه پیغمبری و نه امام زمانی و نه قرآنی و نه احکام خدا- نه نمازی و نه هیچ چیز. شما شهادت را برای خودتان فوز می‏دانید برای اینکه مثل- مثلًا- سوئیس بشوید یا شما قرآن را می‏خواهید؟ شما برای اسلام قیام کردید. این همه رنج و زحمت که روحانیت برد و می‏برد برای اسلام است. هر جا که گفتند جمهوری بدانید که توطئه تو کار است. اسم اسلام را نیاوردند هر جا، گفتند جمهوری دمکراتیک، بدانید توطئه تو کار است؛ بدانید منهای اسلام است؛ آزادیِ منهای اسلام است، استقلالِ منهای اسلام است.

این همه تبلیغاتی که می‏کنند اهل قلم- نمی‏دانم- اهل بیان، تبلیغاتی که می‏کنند که ما از آن دیکتاتوری فارغ شدیم، دیکتاتوری عمامه و کفش آمده است، اینها ضد اسلامند. می‏دانند که آخوند دیکتاتور نیست، آخوند می‏خواهد مردم آزاد باشند، آخوند می‏خواهد استقلال باشد، آخوند با توطئه مخالف است نه با آزادی. اینها می‏خواهند که روحانیت را کنار بگذارند. مملکت را یک مملکت- آنهایی که حسن نیت دارند، حسن نیت به این معنا که نیتشان این است که رژیم سابق نه و خارجیها هم نه؛ اما چه؟ اما اسلام هم نه! اینها- آنهایی که به خیال خودشان حسن نیت دارند، نه رژیم سابق را می‏خواهند- با او دشمنند- و نه اجانب را می‏خواهند، با آنها هم دشمنند و نه اسلام و آخوند را؛ اسلام و هر چه وابسته به اسلام است. آخوند یعنی اسلام. روحانیین با اسلام درهم مُدغَمند. آنکه به روحانیین به طور کلی، نه با یک آخوند، نه با من، هر کس- به من هر چه هم بگویند مانعی ندارد آنکه با عنوان روحانی و آخوند مخالف است، این دشمن شماست. این آزادی را برای شما ممکن است تأمین کند، استقلال را هم برای شما ممکن است تأمین کند، اما استقلالی که تو [ی‏] آن امام زمان نیست، آزادی که تو [ی‏] آن قرآن نیست، آزادی که در آن پیغمبر اسلام نیست. ملت ما این را می‏خواهد؟ خونش را داد برای این؟ برای آزادی داد؟ برای خدا داد. ملت ما تبع حضرت سید الشهداء شد. او خونش را برای کی داد؟ حکومت می‏خواست؟ استقلال می‏خواست؟ آزادی می‏خواست؟ او خدا را می‏خواست، او اسلام را می‏خواست، او می‏خواست که اسلام در خارج تحقق پیدا بکند. روحانی اسلام را می‏خواهد، روحانی اسلام در پناه اسلام را می‏خواهد، و آزادی در پناه اسلام را می‏خواهد.

این برنامه کوتاه مدت؛ که شما بشناسید اشخاصی که مسیرشان مسیر خداست، مسیر اسلام است، مسیر امام زمان است. راه شناختن این معناست. اگر گفتند «جمهوری اسلامی» بدانید راه، راه شماست و اگر از این کلمه احتراز کردند اگر دیدید که با روحانیت شما موافقند، بدانید با قرآن هم موافقند؛ بدانید با اسلام هم موافقند. اگر گفتند اسلام منها [ی‏] روحانیت، بدانید با اسلام موافق نیستند. این را برای گول زدن می‏گویند، این را برای اینکه این دژ را بشکنند. دنبالش اسلام رفته است! دیگر محتاج به [کوبیدن‏] نیست. اسلامی که گوینده اسلامی ندارد این اسلام نیست. اسلام که توی کتاب نیست؛ کتابش را هم فردا از بین می‏برند. آنی که روحانیت را می‏خواهد ببرد، کتاب روحانیت را هم می‏خواهد بریزد دور. اگر روحانیت رفت، تمام کتب دینی ما به دریا ریخته می‏شود، آتش زده می‏شود. این برنامه کوتاه مدت برای ملت ما؛

اللهُمَّ قَد بَلَّغتُ،

من رساندم به شما ملت مطلب را، گفتم به شما؛ و باید هم گفته بشود. من مسائلی که می‏دانم و می‏فهمم وظیفه‏ام این است که بگویم، و گفتم. من حجتی که خدا برایم دارد ادا کردم. این برنامه قلیل المدت شماست که، کوتاه مدت شماست که باید با تمام اینها مبارزه کنید[9] [سخت تر] از آن مبارزه‏ای که با شاه کردید.

دشمنی بعض از این طوایف برای اسلام کمتر از دشمنی او نبود. او در عین قدرتش هم باز اسم خدا می‏آورد، باز زیارت می‏رفت- و لو ریا هم بود؛ اما اینها ریایی‏اش را هم حاضر نیستند! اینها همچو فرار می‏کنند از اسلام و از قرآن و از احکام اسلام که حاضر نیستند دروغش را بگویند که توی دلشان خلاف هم باشد! بگویند به لفظ. بعض از این نویسنده‏های ما حاضر نیستند برای جلو بردن مقصدشان یک کلمه اسلام را تو [ی‏] کار بیاورند و لو برای اینکه بازی بدهند ما را. با اینها باید ما همان مبارزه‏ای را بکنیم که با محمد رضا کردیم؛ برای اینکه توطئه در کار است نه قضیه آزادی. آزادی لکن توطئه نه. جمع‏آوری قشرها را درهم و برهم و میتینگ راه انداختن برای هر بهانه‏ای، برای هر استخوانی میتینگ راه انداختن و دنبالش با اسلام مخالفت کردن، قابل تحمل نیست. و برنامه طویل المدت برای شما جوانها، برای شما خانمها، برای همه، این است که اگر شماها یک انسان مذهبی باشید مقاصد اسلامی را پیش می‏برید. اگر این خانمها بچه‏های مهذب بار بیاورند، بچه‏های اسلامی بار بیاورند، شما هم دینتان و هم دنیاتان محفوظ است. اگر خدای نخواسته در دامن اینها بچه غیر مهذب، بچه غیر اسلامی پیدا بشود، و در کفالت شما جوانها بچه‏های غیر اسلامی، بچه‏های غیر مهذب پیدا بشوند، و در دبستانهای ما که بچه هامان می‏روند مهذب و مؤدب به آداب اسلامی نباشند، در دبیرستانهای ما که جوانهای ما می‏روند تهذیب در کار نباشد، ادب اسلامی در کار نباشد و در دانشگاهْ اسلامی نباشد و از علوم اسلام و از احکام اسلام خبری نباشد، رو به زوالیم. یعنی هم اسلام به باد می‏رود و هم کشور. برنامه طویل المدت- دراز مدت- این است که شما خودتان را تهذیب کنید و بچه‏هایتان را برای آتیه. شما کشور لازم دارید برای بچه‏های خودتان و اسلام برای بچه‏های خودتان. شما حالا به واسطه اینکه مؤدب شدید به آداب اسلام، برای حالا کار می‏کنید لکن اولاد شما اگر مهذب نباشد، مؤدب به آداب اسلام نباشد، فردا برای اسلام هیچ کار نمی‏کند. و کسی که ایمان نداشته باشد، کسی که به خدا اعتقاد نداشته باشد، کسی که به روز جزا اعتقاد نداشته باشد، این نمی‏شود که برای کشورش مفید واقع بشود. ممکن است یکی- دو تا پیدا بشود اما ما صحبتمان سر توده مردم است.

مردمی می‏توانند کشور خودشان را حفظ کنند، مردمی می‏توانند مملکت و ملت خودشان را نجات بدهند که معنویت داشته باشند. اگر معنویت در کار نباشد و همه مربوط به مادیت باشد، هر جا آخور بهتر است سر آن آخور می‏روند و لو اینکه آن آخور را امریکا برایش درست کند. اینهایی که خیانت به مملکت ما کردند و همه چیز ما را بردند، اینها پیششان فرق نمی‏کرد که امریکا به آنها مادیت را بدهد، پارک و- نمی‏دانم- دستگاه را بدهند، یا از یک راه صحیحی باشد. راه صحیح و غیر صحیح پیش آنها فرقی نمی‏کند. آنها اتومبیل می‏خواهند: اتومبیل از دست پیغمبر به آنها برسد یا از دست ابو جهل برسد فرقی نمی‏کند؛ به او کار ندارند، به اتومبیل کار دارند. اینهایی که به مملکت ما خیانت کردند و مملکت ما را به تباهی کشاندند، آن بودند که ایمان نداشتند. اگر در بین آنها یک نفر ایمان داشت، آن یک نفر این کارها را نمی‏کرد. آنهایی که خوردند و بردند و ما را به تباهی کشاندند، آنهایی بودند که به اسلام کار نداشتند، اعتقاد نداشتند؛ به ماورای طبیعت اعتقاد نداشتند، به معنویات عقیده نداشتند. آنها می‏گفتند همین چهار روز زندگی است؛ پس هر چه هست بهتر، مرفه تر؛ از هر راهی می‏خواهد باشد.

برنامه طویل المدت ملت ما، برنامه دراز مدت ملت ما این است که بچه‏های خودشان را، اینهایی که در تحت تربیت آنهاست، معلمهای ما، مادرهای بچه‏های ما، پدرهای بچه‏های ما، معلمهای بچه‏های ما، استادهای بچه‏های ما، نویسندگان برای بچه‏های ما، گویندگان برای بچه‏های ما، اینها معنویات را به این ملت بفهمانند؛ آشنا کنند آنها را با معنویات. این مادر که بچه در دامن او بزرگ می‏شود بزرگترین مسئولیت را دارد؛ و شریفترین شغل را دارد: شغل بچه داری. شریفترین شغل در عالم بزرگ کردن یک بچه است، و تحویل دادن یک انسان است به جامعه. این همان بود که خدای تبارک و تعالی در طول تاریخ برایش انبیا فرستاد، در طول تاریخ از آدم تا خاتم. انبیا آمدند انسان درست کنند. شغل مادری؛ که مع الأسف اجانب این شغل را پیش ما مبتذل کردند؛ و مادرهای بچه‏های ما را از بچه‏ها جدا کردند، نه همه، مقداری را؛ این شغل بزرگ را مبتذل کردند که از دامن این مادر، بچه- بچه صحیح بیرون نیاید. و بعد که به دبستان می‏رود و بعد که تحت حمایت پدر می‏آید، پدر را هم یک کاری بکنند که توجهش به بچه نباشد؛ تربیت نکند. بعد هم در دبستان؛ بعد هم در دبیرستان؛ بعد هم در همه جای دیگر؛ در بالاتر از این. اینها می‏خواهند که انسان در این کشورها نباشد. اگر انسان در این کشورها باشد، دست آنها کوتاه خواهد شد. می‏خواهند مسلمانِ صحیح مؤمن، مؤمن باللَّه، آنکه شهادت را فوز می‏داند، در این مملکت نباشد. دیدند که اینهایی که دست آنها را کوتاه کردند همینها بودند که توی خیابان ریختند زن و مرد و فریاد کردند اسلام. اینها از اسلام می‏ترسند.

آن برنامه قلیل المدت و کم مدت؛ این برنامه دراز مدت. و این مطلبی است که من به شما عرض می‏کنم، و شما به برادرها و خواهرهای من از قول من عرض کنید که مطلب این است. همه با هم و مسأله، مسئله جمهوری اسلام.

بعد هم که ان شاء اللَّه می‏خواهید وکلا تعیین بکنید، هر جور وکیلی برای هر محلی که می‏خواهید تعیین بکنید، وکیلی که جمهوری اسلامی را اعتقاد دارد .... اگر وکیلی باشد که اینجایش پینه بسته از شدت سجده و لیکن جمهوری اسلامی را نمی‏خواهد، این به درد شما نمی‏خورد. و اگر وکیلی باشد که بدانید دشمن با رژیم منحوس بود و دشمن با امریکا و شوروی بود لکن جمهوری اسلامی را نمی‏خواهد، این وکیل را وکیل تعیین نکنید. وکیلی که تعیین می‏کنید آنی است که جمهوری اسلامی را عقیده داشته باشد؛ نه چهار روزی که حالا می‏خواهد وکالت بکند بگوید جمهوری اسلامی! ما یک نفر را داشتیم که می‏خواست وکیل بشود؛ می‏گفتند که این آدم در ایامی که می‏خواهند رأی بگیرند نماز می‏خواند! این جور نباشد. خودتان فهمیده باشید؛ بین خودتان زندگی کرده باشد. فهمیده باشید که مسیر همان مسیری است که شما دارید. اگر یک نفر آدمی باشد که فیلسوف باشد، یک آدمی باشد که تمام عالم را در تحت سیطره علمی خودش برده باشد لکن جمهوری اسلامی را نمی‏خواهد، این را تعیین نکنید.

[یکی از حضار: ما با خون خودمان راه شما را امضا می‏کنیم. حضار: صحیح است‏].

خداوند ان شاء اللَّه که شما را حفظ کند، مؤید و منصور کند؛ و این راه را همه ما با هم ان شاء اللَّه ادامه بدهیم.» (صحیفه امام، ج‏7، ص: 454 ـ 463)

ـ سخنرانی در جمع بانوان جهاد دانشگاهی اصفهان؛ نقش بانوان در صحنه های مختلف (1360)

«آنچه که در ایران بزرگتر از هر چیز بود، تحولی است که در بانوان ایران حاصل شد.

بانوان ایران در این نهضت و انقلاب سهم بیشتری از مردان دارند و امروز هم که در پشت جبهه‏ها مشغول فعالیت هستند، سهم آنها بیشتر از دیگران است و در تربیتی که اشتغال دارند، چه تربیت کودکانشان و چه تربیت خردسالانشان و چه تربیتهایی که در کلاسها و جاهای دیگر مجالس دارند، باز سهم بزرگی در این انقلاب دارند. عواطفی که در بانوان هست مخصوص خودشان است؛ در مردها این عواطف نیست و لهذا، آن چیزی که در پشت جبهه از روی عواطف از بانوان صادر می‏شود، بیشتر و بالاتر و ارزنده‏تر است از آن چیزی که از مردها صادر می‏شود. به موجب عواطفی که بانوان دارند، آنها برای جبهه‏ها کارهای بسیار مفید انجام داده‏اند و انجام می‏دهند و از همه مهمتر اینکه بانوان بعد از انقلاب با تمام کوشش و حفظ عفت و حفظ جهات اسلامی همقدم، بلکه پیشقدم در امور کشور بوده‏اند و بر خلاف آنچه که در رژیم سابق با برنامه‏ریزی از طرف چپاولگران جهان می‏خواستند به سر بانوان ما بیاورند و فاجعه‏ها را چند برابر کنند و بحمد اللَّه، موفق نشدند.

و امروز ما می‏بینیم که بانوان محترم ایران در سرتاسر کشور یک عضو مفید و یک جمعیت متعهد معتقد هستند که به کشور خودشان خدمت می‏کنند و پشتوانه هستند از برای این کشور و من امیدوارم که تمام جهات اسلامی را در نظر بگیرند و با اسلحه ایمان و تعهد به اسلام، این پیروزی را به پیش ببرند و پشتوانه این انقلاب باشند. همان طوری که جوانان را تربیت کردند و به جبهه فرستادند و در عین حالی که مادران جوانانشان در جبهه شهید شده‏اند، با کمال خوشرویی و افتخار، افتخار می‏کنند بر اینکه جوان آنها در راه اسلام شهید شده است و باز هم پیشنهاد می‏کنند که جوانان دیگر هم داریم و به اسلام تقدیم می‏کنیم. این مطلبی است که برای خاطر اسلامی بودن این انقلاب این تحول حاصل شده است. آنها می‏خواستند که بانوان ما را به طور دلخواه خودشان عرضه کنند و این قشر بزرگ کشور را به تباهی بکشند که با تباهی آنها تمام کشور در نسلهای آینده به تباهی کشیده می‏شد.

و خدای تبارک و تعالی بر این ملت منت نهاد و این پیروزی را نصیب کشور ما فرمود که به واسطه تعهد بانوان امیدواریم که در آتیه، پشتوانه این ملت و اسلام محکمتر بشود. و با کوشش شما بانوان محترم، جوانان کشور و کسانی که هم در جبهه [هستند]، بتوانند از عهده جنگ تا پیروزی [بیرون آیند] و هم در داخل و در پشت جبهه‏ها بتوانند به کارهای عمرانی و کارهای دیگری که مفید به حال کشور است قیام کنند. شما را رژیم سابق نشناخته بود. و گمان می‏کرد که بانوان ایران مثل همان چند نفر یا عده معدود منحرفین است و اینها هم به دست آنها می‏شود که انحراف پیدا کنند، لکن بانوان محترم ایران ثابت کردند که دستخوش این طور توطئه‏ها نشده‏اند و نمی‏شوند و ثابت کردند که در دژ محکم عفت و عصمت هستند و جوانان صحیح و نیرومند و دختران عفیف و متعهد به این کشور تسلیم خواهند کرد و هیچ گاه در آن راههایی که قدرتهای بزرگ برای تباه کردن این کشور پیش پای آنها گذاشته بود، نخواهند رفت.

من از خدای تبارک و تعالی سعادت و سلامت همه ملت و همه مردها و زنها و بانوان محترم را خواهانم و امیدوارم که با کوشش شما و با تعهد شما، این کشور به طور چشمگیر به پیروزیهای نهایی موفق شود. سلام و درود بر شما بانوان محترم و بر همه ملت.» (صحیفه امام، ج‏14، ص: 355 ـ 356)

ـ نامه به آقای عباس واعظ طبسی؛ موافقت با بازسازی هویزه با هزینه آستان قدس (1361)

«خدمت جناب حجت الاسلام آقای واعظ طبسی، تولیت محترم آستان مقدس رضوی- دامت افاضاته‏

پس از اهدای تحیت و سلام، مرقوم شریف با پیشنهاد مسرت‏بخش واصل گردید.

اگر هویزه مظلوم با دست جنایتکار صدام، این دشمن سرسخت اسلام و تشیع، به صورت ویرانه‏ای درآمد و آن جایگاهِ پروانه‏های شمعِ ولایت در کشور ثامن الائمه- علیه و علی آبائه الصلوات التحیات- چون جایگاه جغدان گردید و مسلمانان عرب مظلومِ آن شهرِ خون و شهادت، از صغیر و کبیر و مرد و زن، از آتش بیداد این کافر کیش مدعی دوستی عرب، سوخت؛ چه کس اولی‏ از تولیت آستان مطهر و خدمتگزار مرقد نورانی حضرتش در ترمیم خرابیها و بنای شهر دوستان معظم اوست؛ و کدام مقام والاتر از مقام ولایت آن سرور در نوازشِ دوستانِ عزیز او می‏باشد که خیرخواهان و دوستان محترم آن مقام مقدس اقتدا به مولای خود کرده و در راه بازسازی خوزستان، و دیگر خرابه‏های یادگار این ابرجنایتکار قرن، همت گمارند. و من از نکته‏ای بس لازم نمی‏توانم صرف نظر کنم، و آن درآمد عظیم سرشاری که شهر می‏سازد، و در مدت تولیت جنابعالی آن همه خدمت نموده است؛ و مقایسه آن با غارتگریهای دودمان پهلوی که این ثروت عظیم را در راه شهوات و لذات خویش به کار بردند. و چه روسیاهند آنان که از آن رژیم حمایت کرده و می‏کنند. توفیق جنابعالی را در خدمت به آستان مقدس مولا خواستار و خدای را شکر که در عصر ما مثل جنابعالی به این سمت مقدس راه یافته، و به جای «ظلمت»، «نور» و به جای «خیانت»، «امانت» جایگزین گردیده است. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج‏16، ص: 256)

ـ حکم به شورای عالی قضایی؛ موافقت با تشکیل «ستاد اصلاح امور زندانها» (1362)[10]

[حضور مبارک حضرت آیت اللَّه العظمی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، امام خمینی- مد ظله العالی.

طبق اطلاع واصل، جناب آیت اللَّه منتظری به منظور اصلاح امور زندانها و زندانیان، ستادی را از حضرات آقایان ابطحی، گیلانی، کریمی، طاهری و قاضی تشکیل داده است.[11] شورای عالی قضایی این امر را تأیید و موافقت خود را به حضور مبارک تقدیم می‏دارد. موسوی اردبیلی‏[12]- یوسف صانعی‏[13]- مرتضی مقتدایی‏[14]-].

بسمه تعالی‏

موافقت می‏شود. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج‏17، ص: 450)

ـ پیام تشکر به رئیس جمهور مالدیو؛ تبریک حلول ماه مبارک رمضان (1364)

«حضرت آقای مأمون عبد القیوم، رئیس جمهوری کشور مالدیو

تلگراف تبریک آن جناب به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا حلول این ماه بزرگ الهی را تبریک گفته، و امید است ملل اسلامی جهان در این ماه در پرتو تعالیم انسان‏ساز اسلام و عبادات خود دست متجاوزین را از کشورهای خود کوتاه کرده و عظمت از دست رفته خود را بازیابند. و السلام علیکم. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج‏19، ص: 268)



[1] - حواله برای پرداخت شهریه طلاب.

[2] - خوانده نشد.

[3] - آقای محمد صادق تهرانی، وکیل امام.

[4] - آقای سید مرتضی پسندیده.

[5] - آقای محمد صدوقی یزدی.

[6] - نماینده حضار.

[7] - حسن نزیه( وزیر نفت دولت موقت) در جمع حقوقدانان اظهار کرد که اسلام توان اداره جامعه را ندارد.

[8] - آقای فضل اللَّه نوری.

[9] - اصل: کردید

[10] - این ستاد پیرو فرمان امام خمینی( بیانیه هشت ماده‏ای) و دستور ایشان در رسیدگی به امور زندانها، تشکیل گردید

[11] - به ترتیب آقایان: سید محمد ابطحی، محمد محمدی گیلانی، سید جعفر کریمی، سید حسن طاهری خرم‏آبادی، مهدی قاضی

[12] - رئیس دیوان عالی

[13] - دادستان کل کشور

[14] - عضو شورای عالی قضایی

انتهای پیام /*