امروز با امام: 26 فروردین
ـ سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم؛ 15 خرداد، عملکرد دولت و رسالت علما (1343)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ
[گریه شدید حضار] من تا کنون احساس عجز در صحبتها نکردهام و امروز خودم را عاجز میدانم. عاجز میدانم از اظهار تألمات روحیهای که دارم برای اوضاع اسلام عموماً، و اوضاع ایران خصوصاً، و قضایایی که در این یک سال منحوس پیش آمد؛ خصوصاً قضیه مدارس علمی، قضیه 15 خرداد. قضیه 15 خرداد من مطلع نبودم تا اینکه حبس به حصر تبدیل شد و اخبار خارج به من رسید
خدا میداند که مرا اوضاع 15 خرداد کوبید [گریه شدید حضار]. من حالا که آمدم به اینجا؛ آمدهام از قیطریه؛ مواجه هستم با یک منظرههایی؛ با بچههای کوچک بیپدر [گریه شدید حضار]، با مادرهای جوان از دست داده، و مادرهای جوان مرده، با زنهای برادر مرده، با پاهای قطع شده [گریه شدید حضار]، با افسردگیها. اینها علامت تمدن آقایان است و ارتجاع ما. افسوس که دست ما از عالم کوتاه است؛ افسوس که صدای ما به عالم نمیرسد؛ افسوس که گریههای این مادرهای بچه مرده نمیرسد به دنیا [گریه شدید حضار].
ما را کهنهپرست معرفی میکنند، ما را مرتجع معرفی میکنند، علمای اسلام را به ارتجاع سیاه تعبیر میکنند. جراید خارج از ایران، آنهایی که با بودجههای گزاف، برای کوبیدن ما مهیا شدهاند، در خارج ما را مخالف اصلاحات- که اسلام در رأس اصلاحات واقع شده است؛ معرفی میکنند؛ مخالف ترقی مملکت معرفی میکنند؛ میگویند آخوندها میخواهند با الاغ باز سوار بشوند از این طرف به آن طرف بروند؛ آخوندها میگویند که برق نمیخواهیم؛ آخوندها میگویند طیاره نمیخواهیم؛ اینها مرتجع هستند؛ اینها میخواهند به قرون وسطی برگردند. آخوندها با این سیاه روزیهایی که نصیب مملکت است، مخالفند؛ این کهنهپرستی است؟ علمای اعلام با این زدنها، کشتنها، قلدریها، دیکتاتوریها، استبدادها مخالفند؛ این کهنهپرستی است؟ علمای اسلام در صدر مشروطیت، در مقابل استبداد سیاه ایستادند و برای ملت آزادی گرفتند، قوانین جعل کردند، قوانینی که به نفع ملت است، به نفع استقلال کشور است، به نفع اسلام است، قوانین اسلام است؛ این را با خونهای خودشان، با زجرهایی که کشیدند، با بیچارگیهایی که متوجه به آنها شد، گرفتند؛ این آخوندها مرتجع هستند؟
امروز هم، روحانیت قیام کرده است، نهضت کرده است؛ ملت به تَبَع روحانیت نهضت کرده است؛ ملتهای اسلام بیدار شدهاند، نهضت کردهاند؛ خواستههای روحانیت عمل به قوانین اسلام است؛ این ارتجاع است؟ رسول اکرم مرتجع بود؟ قوانین آسمانی، قوانین الهی، که ما برای آن این قدر اهانت میشویم، این قدر زجر میکشیم، دعوت به عمل کردن به قوانین آسمانی ارتجاع است؟ خدای تبارک و تعالی مرتجع است؟ جبرئیل امین، واسطه وحی الهی، مرتجع است؟ پیغمبر اکرم مرتجع است؟ ائمه هُدی مرتجع هستند؟ علمای از صدر اسلام تا امروز که از خودشان چیزی ندارند؛ آنها قوانین اسلام را، قوانین وحی را به مردم ابلاغ میکنند؛ ابلاغ قوانین الهی ارتجاع است؟
شما اگر چنانچه به احکام اسلام اعتقاد دارید، این احکام اسلام. اسلام انسان را آزاد خلق کرده است و انسان را مسلط بر خودش و بر مالش و بر جانش و بر نوامیسش خلق فرموده است. امر فرموده است، مسلط است انسان؛ آزاد است انسان؛ هر انسانی در مسکن آزاد است؛ در مشروب و مأکول- آنچه خلاف قوانین الهیه نباشد- آزاد است؛ در مشی آزاد است....
ما میگوییم آقا، غلام حلقه به گوش دیگران نباشید؛ ما عزت و شرف شما را میخواهیم؛ ما به شماها نصیحت میکنیم که آقا، شما دولت اسلام هستید؛ هیأت حاکمه بر مسلمین، به اصطلاح، هستید؛ شما عزیز باشید؛ آقا باشید؛ بزرگ باشید؛ استقلال را حفظ کنید؛ تبعیت را دست بردارید، دستتان را برای چهار دلار دراز نکنید؛ هر جلسهای شما تشکیل میدهید، هی میگویید دلار بده! ما با این چیزها مخالفیم. اگر این ارتجاع است، ما مرتجعیم؛ و اگر آن تمدن است شما متمدنید. اگر به قوانین اسلام، شما اعتقاد دارید، این قوانین اسلام؛ و اگر به قوانین اساسی، به قانون اساسی شما اتکا دارید، قانون اساسی مردم را آزادی داده است در مسکن، در کارهای خودش، در مالش، در جانش، آزادی داده است؛ از این زورگوییها قانون منع کرده است. ما میگوییم شما آقا بیایید به قانون عمل کنید. میگذاریم قانون را زمین؛ شما یک نمایندهای بفرستید، ما هم یک نمایندهای میفرستیم؛ قانون اساسی را میگذاریم زمین؛ شما که میگویید ما قانونی هستیم، دموکرات هستیم، شما که میگویید که ما جلو رفته هستیم، مترقی هستیم، این قانون اساسی ماست؛ میگذاریم زمین. به قانون اساسی عمل کنید، اگر ما حرفی زدیم. به این متمم قانون اساسی، شما عمل کنید که علمای اسلام در صدر مشروطیت جان دادند برای گرفتن این، و رفع کردن اسارت ملتها؛ شما بنشینید به این قانون اساسی عمل کنید. قانون اساسی مطبوعات را آزاد کرده است، شما آزاد میکنید؟ ما مرتجعیم که میگوییم بگذارید به قانون اساسی عمل بشود، بگذارید مطبوعات آزاد باشد، بگذارید که این مطبوعات رو عقیده خودش [ان بنویسند؛] همهشان خبیث هستند، لکن با جمیع خباثتشان باز نمیخواهند این قدر سمپاشی کنند....
یک دروغی را آخر ما که مرده نیستیم که شما نسبت به ما میدهید؛ ما یک جمعیت کثیری بحمد اللَّه از علما داریم؛ ما مراجع بزرگ داریم؛ ما مراجع بزرگ عالی الشأن داریم؛ ما علما داریم در بلاد؛ ما فضلا داریم در حوزهها؛ ما مدرسین بزرگ داریم در حوزهها؛ ما طلاب و فضلای علوم دینیه داریم؛ اینها که نمینشینند که گوش کنند که کسی در روزنامه کثیر الانتشارش یک دروغ شاخداری بنویسد: «بحمد اللَّه موافقت کردند»؛ خوب ما داد میکنیم، فریاد میکنیم، نمیگذارند منعکس بشود. خوب آقا! آقایی[1] که دیروز گفتی که- یا دیشب گفتی که- کهنهپرستی را جلو میگیریم، این کهنهپرستی نیست که شما جلوی مطبوعات را میگیرید؟ تحمیل میکنید به روزنامه اطلاعات؟ سند داریم. دیگر اینکه یک چیز دروغی نیست که آقایان بگویند که افترا بستید؛ نوشته شما سنجاق در دفتر روزنامه اطلاعات است که شما گفتهاید باید این را بنویسید، و نگذاشتید تکذیب کند.
ما حرفمان این است که آقا به قانون اساسی عمل کنید؛ مطبوعات آزادند؛ قلم آزاد است؛ بگذارید بنویسند مطالب را. اگر دین دارید به دین عمل کنید؛ اگر چنانچه دین را ارتجاع میدانید، به قانون اساسی عمل کنید. خوب بگذارید بنویسند. [مدیر اطلاعات] به دست و پا افتاد و چه شد؛ و من به او پیغام دادم که من از آن آدمها نیستم که اگر یک حکمی کردم بنشینم چرت بزنم که این حکم خودش برود؛ من راه میافتم دنبالش. اگر من خدای نخواسته، یکوقتی دیدم که مصلحت اسلام اقتضا میکند که یک حرفی بزنم، میزنم و دنبالش راه میافتم و از هیچ چیز نمیترسم بحمد اللَّه تعالی. و اللَّه، تا حالا نترسیدهام [ابراز احساسات حضار]. آن روز هم که میبردندم، آنها میترسیدند؛ من آنها را تسلیت میدادم که نترسید. [خنده حضار]
آخر اگر ما برای مقصد اسلامی، برای مقصدی که انبیا خودشان را به آب و آتش زدند، اولیای عظام خودشان را به کشتن دادند، علمای بزرگ اسلام را آتش زدند، سر بریدند، حبس کردند، تبعید کردند، حبسهای طولانی کردند، اگر چنانچه ما برای مقاصد اسلام بترسیم، دین نداریم. دیندار هم برای اینکه خرقه را از این عالم خالی کند میترسد؟ اگر ما ماورای این عالم را اعتقاد داشته باشیم، باید شکر کنیم که در راه خدا کشته بشویم و برویم در صف شهدا. بترسیم؟ از چه چیز بترسیم؟ آن باید بترسد که غیر این عالم جایی ندارد. خدای تبارک و تعالی وعده کرده به ما که یک جای خوب دارید، اگر چنانچه به دین من رفتار کنید؛ و ما امیدوارم که رفتار کنیم؛ امید دارم که رفتار کنیم. ما از چه بترسیم؟ چه ترسی ما داریم از شماها؟ شما آن آخر امر این است که ما را اعدام کنید؛ اول زندگی راحت ماست؛ از این کثافتکاریها بیرون میرویم؛ از این رنج و مِحَن خلاص میشویم. آقای ما فرموده:
و الله، لابن ابیطالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه[2].
خوب ایشان فرمودهاند، ما البته نمیتوانیم همچو دعواها بکنیم، لکن ما شیعه او هستیم. ما اگر از مرگ بترسیم، معنایش این است که ما وراء الطبیعه قبول نیست....
شما مظاهر تمدن را وقتی که در ایران میآید همچو از صورت طبیعی خارجش میکنید، همچو از صورت طبیعی خارجش میکنید که چیز حلال را مبدل به حرام میکنید. این رادیو برای این بساطی است که حالا در ایران مرسوم است؟ این تلویزیون برای این بساطی است که اینها راه انداختهاند؟ در ممالک دیگر هم همین طور است؟ ممالک متمدنه هم استفادهشان از این آلات جدید همین جور است که آقایان اینجا استفاده میکنند؟ تربیت بد در این مملکت است. فرهنگ[3] ما یک فرهنگی نیست که بتواند این مملکت را اداره کند؛ جوان نیرومند قوی که در مقابل استعمار بایستد، دستش را بلند کند، کشته بشود و نجات بدهد ملت را؛ این فرهنگ ما فرهنگی نیست که این کاره باشد. اینها اعصاب مردم را با این بساطی که در اینجاها راه میاندازند و با این برنامههایی که در رادیو و تلویزیون و اینها هست [ضعیف میکنند] و أضِفْ إلی ذلک[4] مطبوعات ما و روزنامههای ما و مجلات ما و کتابهایی که منتشر میشود، تمام اینها به دست استعمار است....
ای مردم! ای عالَم! بدانید ملت ما مخالف است با پیمان با اسرائیل. این ملت ما نیست؛ این روحانیت ما نیست؛ دین ما اقتضا میکند که با دشمن اسلام موافقت نکنیم؛ قرآن ما اقتضا میکند که با دشمن اسلام هم پیوند نشویم در مقابل صف مسلمین. ما این حرفها را میزنیم؛ ارتجاع است این؟...
با تمام زورگوییها مخالفیم؛ با تمام فشارهایی که بر ملت میآید، مخالفیم؛ با تمام حبسیهایی که بیجهت حبس کردهاند، با حبس کردن آنها مخالفیم. ما مرتجع هستیم که میگوییم: بابا بیچارهها را در بندرعباس، آخر چه کردند این بیچارهها که اعدام کردید؟ چه کردند اینها که در بندرعباس فرستادید؟ چه کردند اینها را که در حبس قرار دادید؟ این بیچارهها جز اینکه گفتند: بابا به قانون عمل کنید؛ بیایید همهمان، بزرگهایشان گفتند به قانون، این بیچارهها، کوچکترها هم، که خوب به تَبَع مسلمین و به تَبَع اسلام، فرض کنید یک کلمه هم گفته باشند؛ حالا این یک کلمه گفتهاند، باید تا آخر عمر این بیچاره در بندرعباس [به] سر ببرد؟...
و من یک نصیحت میکنم به بچههای طلاب؛ طلاب جوان که تازه آمدهاند و حاد و تندند؛ و آن این است که آقایان، متوجه باشید اگر چنانچه شَطْر[5] کلمهای به یک نفر از مراجع اسلام، شطر کلمهای اهانت بکند کسی به یک نفر از مراجع اسلام، بین او و خدای تبارک و تعالی ولایت منقطع میشود. کوچک فرض میکنید؟ فحش دادن به مراجع بزرگ ما را کوچک فرض میکنید؟ اگر به واسطه بعضی از جهالتها لطمهای بر این نهضت بزرگ وارد بشود، معاقَبید پیش خدای تبارک و تعالی؛ توبهتان مشکل است قبول بشود، چون به حیثیت اسلام لطمه وارد میشود. اگر کسی به من اهانت کرد، سیلی به صورت من زد، سیلی به صورت اولاد من زد، و اللَّه تعالی راضی نیستم در مقابل او کسی بایستد دفاع کند؛ راضی نیستم. من میدانم، من میدانم که بعض از افراد یا به جهالت یا به عمد میخواهند تفرقه ما بین این مجتمع بیندازند. تفرقه بین این مجتمع معنایش این است که در اسلام خدای نخواسته خلل واقع بشود؛ استعمار به آرزوی خودش برسد....» (صحیفه امام، ج1، ص: 285 ـ 308)
ـ نامه تشکر به آقای سید محمود شفیعی؛ تبریک بازگشت امام به قم (1343)
«جناب آقای سید محمود شفیعی- دامت توفیقاته
به عرض میرساند، رقیمه شریفه واصل گردید. از تفقد جنابعالی راجع به ورود حقیر به شهر قم متشکرم. توفیق عموم مسلمین را در اعلای کلمه طیبه اسلام خواستار و ملتمس دعا هستم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج1، ص: 309)
ـ نامه تشکر به آقای محمدتقی عالمی (1345)
«خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام و ثقة الاسلام آقای آقا شیخ محمد تقی عالمی- دام عمره
مرقوم شریف که حاکی از سلامت مزاج محترم بود واصل، سلامت و تأیید و توفیق جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. امید است خداوند تعالی به فضل عمیم خود، حفظ عظمت اسلام و حوزههای دینیه را بفرماید. از جنابعالی در مظانّ استجابت دعوات، رجای دعای خیر دارم. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج2، ص: 77)
ـ نامه سرگشاده سرگشاده به امیرعباس هویدا؛ خیانتهای شاه و دولت (1346)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
«لا حول و لا قوة الا باللَّه العلی العظیم»
جناب آقای هویدا، لازم است نصایحی به شماها بکنم و بعضی از گفتنیها را تذکر دهم؛ چه مختار در پذیرش آن باشید یا نه. در این مدت طولانی که به جرم مخالفت با مصونیت امریکاییها که اساس استقلال کشور را در هم شکست، از وطن دور هستم و بر خلاف قانون شرع و قانون اساسی در تبعید بسر میبرم، مراقب مصیبتهایی که به ملت مظلوم بیپناه ایران وارد میشود، بودهام و از آنچه به این ملت اصیل از ظلم دستگاه جبار میگذرد کم و بیش مطلع شده و رنج بردهام.
موجب کمال تأسف است که نغمه ناموزون اصلاحات شماها تقریباً از حدود تبلیغات رادیو و روزنامههای غیر آزاد و بعضی نوشتههای مشحون به گزافه تجاوز ننموده و هر روز بر فقر و بیچارگی ملت افزوده میشود و ورشکستگی بازار و بازرگانان محترم روزافزون است. نتیجه این همه هیاهو و تبلیغات سر تا پا گزاف، بازار سیاه برای اجانب است و ملت را به حال فقر و عقب افتادگی به اسم ملت مترقی نگه داشتن است. حکومت پلیسی غیر قانونی شما و اسلاف شما به خواست آنان که میخواهند ملل شرق به حال عقب افتادگی باقی باشند، حکومت قرون وسطایی، حکومت سرنیزه و زجر و حبس، حکومت اختناق و سلب آزادی، حکومت وحشت و قلدری است. با اسم مشروطیت، بدترین شکل حکومت استبداد و خودسری و با نام اسلام، بزرگترین ضربه به پیکر قرآن کریم و احکام آسمانی است. با اسم تعالیم عالیه اسلام، یک یک احکام اسلام را زیر پا گذاشته و اگر- خدای نخواسته- فرصت یابید، خواهید گذاشت و با گزافه دعوی ترقی و تعالی، کشور را به حال عقب افتادگی نگه داشتهاید. اینها حقایق تلخی است که باید دنیا را مطلع کنم و انگشت روی بعضی بگذارم تا آنها که غافل هستند یا تغافل میکنند، احساس وظیفه کنند و از ریاکاریها و سالوس بازیهای شماها گول نخورند.
جشنهای غیر ملی که به نفع شخصی در هر سال چندین مرتبه تشکیل میشود و در هر مرتبه مصیبتهای جانگداز برای اسلام و مسلمین و ملت فقیر پابرهنه ایران به بار میآورد، یکی از آنهاست. با سرنیزه پلیس از مردم بیچاره بیپناه، خرجهای گزاف آنها گرفته میشود. در یکی از جشنها که من نمیتوانم اسم روی آن بگذارم جز هوس و شهوت و بازی با احساسات ملت، گفته میشود چهار هزار میلیون ریال خرج شده است که نصف آن از خزانه ملت و نصف دیگر بیواسطه از بازار و غیره با زور و ارعاب اخاذی شده. خون دل فقرا خرج نامجویی و خودکامگی است و تا این ملت در این حال است و به وظیفه خود و حقوق خود آشنا نشده، هر روز برای شماها عید و شادی و برای ملت، بدبختی و نکبت است. توأم با این جشنهای نامیمون آن قدر هتک نوامیس مسلمین و اسلام بوده است که قلم را عار است از ذکر آن. شماها در کاخهای مجللی که در هر چند سال تغییر مکان داده و با میلیونها تومان خرجهای گزاف که تصورش برای ملت ممکن نیست، نشستهاید و مخارج آن را از کیسه این ملت بدبخت اخاذی نمودهاید و ناظر فقر و گرسنگی ملت، ورشکستگی بازار، بیکاری جوانان فارغ التحصیل هستید؛ ناظر اختلال وضع فلاحت و زراعت، اختلال وضع بازار، تسلط اسرائیل بر شئون اقتصادی کشور، بلکه به طوری که گزارش دادهاند دخالت اسرائیل در فرهنگ میباشید؛ ناظر فقدان ضروریات اولیه زندگی در غالب دهات نزدیک به مرکز، چه رسد به دهکدههای دور افتاده، از قبیل آب آشامیدنی سالم، حمام، وسایل بهداشت هستید؛ ناظر ترویج فساد اخلاق، سلب امانت و دیانت در اعماق دهکدههایی هستید؛ ناظر تشکیل صندوق به اسم تعاون و اخاذی و غارتگری مأمورین از دهقان گول خورده و پشیمان هستید؛ بالاخره ناظر حبسها و ارعاب تبعیدهای غیر قانونی هستید و در خوشی و عیاشی و بازیهای خجلت آور غوطه خورده به قبرستانی که نامش ایران است فاتحه میخوانید. چطور وجدان خودتان را راضی میکنید برای حکومت زودگذر این قدر چاپلوسی از اجانب کرده، ذخایر ملت را به رایگان و یا مقداری ناچیز تسلیم آنها نموده و ظلم و ستم به زیردستان یعنی ملت بدبخت میکنید؟ چرا راضی میشوید حکومت خود و مملکت اسلام را عقب افتاده به دنیا معرفی نمایید؟ نقض قانون اساسی سند عقب افتادگی است. رفراندم غیر قانونی و در عین حال قلابی سند عقبماندگی است. آزاد نگذاشتن ملت را برای انتخاب وکیل، و نصب اشخاص معلوم الحال را به دستور دیگران- بیدخالت ملت- دلیل ضعف و عقب افتادگی است.
شماها میدانید اگر ملت سرنوشت خود را در دست بگیرد، وضع شماها این نحو نیست و باید تا آخر کنار بروید. و اگر ده روز آزادی به گویندگان و نویسندگان بدهید، جرایم شما برملا خواهد شد؛ قدرت آزادی دادن ندارید «و الخائن خائف».[6] سلب آزادی مطبوعات و دیکته کردن سازمان به اصطلاح امنیت، سند عقب افتادگی است. هر چندی جشن گرفتن برای اموری که در کشورهای دیگر اسمی از آن نیست با تحمیل خرجهای کمرشکن به ملت، سند دیگری است. تسلیم به خواستههای دولت پوشالی اسرائیل و به خطر انداختن اقتصاد مملکت، سند ضعف و نوکری است و سند خیانت به اسلام و مسلمین است. اعطای مصونیت به اجانب، سند بزرگ عقب افتادگی و بیحیثیتی و تسلیم بیقید و شرط است. شما میدانید با تصویب این طرح چه خیانتی به این مملکت و به اسلام کردهاید و چه ضربهای به استقلال این مملکت زدهاید؟ البته مخالف این طرح، خائن و مستحق تبعید است!!
آقای هویدا، نطقهای اسفانگیزی که مع الاسف طبع شده است، متضمن بعضی اعترافات است که به اساس استقلال کشور لطمه میزند که این جانب از تذکرش عار دارم. چرا جلوگیری از طبع و نشر این کتابها نمیکنید؟ عمداً با حیثیت این کشور بازی میکنید یا نمیتوانید با این مغزهای معیوب ادراک کنید؟ آیا علمای اسلام که حافظ استقلال و تمامیت کشورهای اسلامی هستند، گناهی جز نصیحت دارند؟ آیا حوزههای علمی، غیر از خدمت به اسلام و مسلمین و کشورهای اسلامی گناهی دارند؟ اجانب اینها را سد راه نفوذ خود میدانند و به انهدام و اضمحلال آنها کمر بسته و شماها مجری احکام دیگران و محکوم دلار هستید. کوبیدن حوزههای علمیه و حمله مسلحانه به مدرسه فیضیه و صحن مطهر قم، کشتار دسته جمعی 15 خرداد جز خدمت کورکورانه به صاحبان دلار چه اسمی دارد؟ فشار به مراجع اسلام و علمای اعلام و محصلین حوزههای علمیه و تاخت و تاز به دانشگاه جز خدمت به اجانب چه نتیجه داشت؟ آنها نمیخواهند قرآن کریم و احکام آن حاکم بر ملل اسلامی باشد تا ذخایر آنها را به یغما ببرند و کسی حرفی نزند و در عوض آنها را مصونیت دهد؛ آنها نمیخواهند ما در بین ملت آزاد باشیم و گویندگان ما آزاد باشند و شماها مع الاسف مأمور اجرا هستید؛ مأمور چشم و گوش بسته؛ مأمور بیچون و چرا. حوزههای علمیه، سپاه دانش و اخلاق و درستی بوده و هست به معنای واقعی؛ نه گزافه و صرف تبلیغ. شماها اگر دانش دوست هستید، چرا حمله وحشیانه به مراکز دانش میکنید؟ چرا مدرسه فیضیه و دانشگاه را به خاک و خون میکشید؟ چرا محصلین علوم دینیه را یک روز راحت نمیگذارید؟ چرا با دانشجویان در خارج و داخل این نحو معامله میکنید؟
آقای هویدا، من وظیفه دارم شماها را نصیحت کنم. شماها از این ملت و در این آب و خاک پرورش پیدا کرده و صاحب عناوین شدهاید. این قدر با حیثیت این ملت بازی نکنید به جای این همه گزافه و جنجال، خدمتی به این سر و پابرهنهها کنید یا لا اقل این قدر با بهانههای مختلف آنها را رنج ندهید. از این کسبه بیبضاعت این قدر اخاذی نکنید؛ این قدر برای رضای شهوات دیگران به علمای ملت و محصلین و دانشجویان فشار نیاورید؛ با اسرائیل دشمن اسلام و مسلمین، آوارهکننده بیش از یک میلیون مسلم بیپناه، پیمان برادری نبندید؛ عواطف مسلمین را جریحهدار نکنید؛ دست اسرائیل و عمال خائن آن را به بازار مسلمین بیش از این باز نکنید؛ اقتصاد کشور را به خاطر اسرائیل و عمال آن به خطر نیندازید؛ فرهنگ را فدای هوس آنها ننمایید؛ از خدای بزرگ بترسید؛ دخترهای جوان گول خورده را به سربازخانهها نبرید؛ به نوامیس مسلمین خیانت نکنید. آیا این حقیقت تلخ را که قبلًا انکار کردید و گوینده آن را مستحق تعقیب دانستید، حالا هم که عمل کردید انکار میکنید؟ آیا فجایع جشن بیست و پنجمین سال را و بیفرهنگیها که در آن کردید منکر هستید؟
از قهر خدا بترسید؛ از قهر ملت بهراسید؛ با احکام خدای تعالی به نام دین مترقی بازی نکنید؛ با اسم قرآن به احکام مسلمه آن لطمه نزنید؛ با حوزههای دینیه به اسم سرباز وظیفه پوچ و بیفایده و با خدمتگزاران به فرهنگ و ملت، این نحو سلوک وحشیانه نکنید. و بالاخره علمای امت را وادار نکنید که با شماها به طور دیگر سلوک کنند.
اینها شمهای از فجایع شماهاست نسبت به دین و دنیای ملت و گفتنی زیاد است؛ میگویم، شاید شماها متنبه شوید و به خود آیید؛ شاید مراجع اسلام و علمای اعلام و خطبای محترم احساس وظیفه کنند؛ شاید طبقه جوان و روشنفکر و اصناف مختلفه ملت، بیدار شده احساس وظیفه کنند؛ شاید جوامع بشری و مدعیان بشر دوستی احساس وظیفه کنند؛ شاید سازمان ملل و غیر آن، بیش از این به نفع کشورهای بزرگ راضی نشوند ملل ضعیف پایمال شوند؛ شاید هیأت حاکمه و دستگاه جبار تا دیر نشده به خود آیند. إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ[7] وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحِیطٌ[8]. و السلام علی من اتبع الهدی.» (صحیفه امام، ج2، ص: 123 ـ 127)
ـ پیام تشکر به اهالی گرّوس و بیجار؛ پشتیبانی از انقلاب اسلامی (1358)
«اهالی محترم گرّوس و بیجار- ایّدهم اللَّه تعالی
طومار مفصل و طولانی آقایان محترم در مورد پشتیبانی از انقلاب اسلامی و تشویق از زحمات جناب حجت الاسلام آقای رحمانی- دامت افاضاته- واصل گردید. مراتب تشکر این جانب را به عموم اهالی محترم ابلاغ نمایید. از خدای تعالی ادامه توفیقات همگان را خواستارم.» (صحیفه امام، ج7، ص: 19)
ـ پیام به ملت ایران و اعلام روز ارتش؛ وظایف متقابل ملت و ارتش (1358)
«ملت شریف و مبارز ایران- وفقهم اللَّه تعالی
با اهدای سلام و سپاس از مجاهدات خستگی ناپذیر شما ملت شجاع که اهداف مقدس اسلام را تا آستانه پیروزی رساندید و دست خیانتگران داخلی و خارجی را با خواست خدای بزرگ قطع کردید، لازم است به تذکرات زیر توجه نمایید:
1- روز چهارشنبه 29 فروردین روز ارتش اعلام میشود. ارتش محترم در این روز در شهرستانهای بزرگ با سازوبرگ به رژه بپردازند و پشتیبانی خود را از جمهوری اسلامی و ملت بزرگ ایران و حضور خود را برای فداکاری در راه استقلال و حفظ مرزهای کشور اعلام نمایند.
2- ملت ایران موظفند از ارتش اسلامی استقبال کنند و احترام برادرانه از آنان نمایند. اکنون ارتش در خدمت ملت و اسلام است و ارتش اسلامی است، و ملت شریف لازم است آن را به این سِمت رسماً بشناسند و پشتیبانی خود را از آن اعلام نمایند. اکنون مخالفت با ارتش اسلامی که حافظ استقلال و نگهبان مرزهای آن است جایز نیست. ما و شما و ارتش، برادرانه باید برای حفظ و امنیت کشورمان کوشش کنیم و به شرارت اشرار و اختلال مفسدین خاتمه دهیم.
3- افراد ارتش موظفند در داخل ارتش حفظ نظم و سلسله مراتب و ضوابط را بکنند. توجه ننمودن به این مسائل موجب ضعف ارتش اسلامی میشود و نظام را از هم میپاشد. سربازان و درجه داران و افسران موظفند سلسله مراتب را حفظ و مراعات کنند؛ چنانچه رؤسای فوق موظفند با ارتش به طور محبت و برادری رفتار نمایند و از دیکتاتوری که در رژیم طاغوت بود اجتناب نمایند. ارتش اسلامی باید با حفظ سلسله مراتب و نظام صحیح اسلامی و اطاعت کامل زیردست از ما فوق و رعایت کامل ما فوق از زیردست، اداره شود. تخلف از این امر ضد انقلاب است و مورد مؤاخذه خواهد بود.
4- افراد خارج از ارتش حق ندارند در امر ارتش دخالت کنند و ارتشی را در داخل ارتش یا خارج بدون مجوز دستگیر کنند. اگر شکایتی دارند یا اطلاع از مجرمیت کسی دارند، روی موازین شرعی و قانونی رسیدگی خواهد شد. دخالت بیجا در داخل ارتش موجب ضعف آنان میشود و مخالف انقلاب اسلامی است.
5- این قشر از ارتش که در خدمت اسلام و ملت هستند و وفاداری خود را از جمهوری اسلامی اعلام نمودند، اگر خدای نخواسته در رژیم طاغوتی خلاف و گناه صغیره کردهاند، با برگشت به سوی خدای تعالی و جمهوری اسلامی مورد عفو خداوند رحمان و عفو ملت شریفند، و این جانب نیز آنان را عفو کردم. امید است آنان با دلگرمی و اعتماد به خدا و ملت شریف به خدمت خود صادقانه ادامه دهند و با قدرت در پادگانهای خود مستقر شوند. از خداوند تعالی عظمت اسلام و مسلمین و هدایت جوانان فریبخوردهای را که میخواهند در صفوف مسلمانها تفرقه بیندازند خواستارم، و هوشیاری ملت را در مقابل توطئههای غیر اسلامی امیدوار. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج7، ص: 20 ـ 21)
ـ نامه تشکر به آقای جواد غروی علیاری؛ تبریک پیروزی جمهوری اسلامی (1358)
«بسمه تعالی
جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ جواد غروی علیاری- دامت افاضاته
تلگراف تبریک جنابعالی در مورد پیروزی جمهوری اسلامی واصل و موجب تشکر گردید. از خدای تعالی موفقیت آن جناب را خواستارم. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج7، ص: 22)
ـ سخنرانی در جمع پرسنل نیروی هوایی؛ انقلاب اسلامی و نهضتهای پیشین- ارتش (1358)
«درود بر شما جوانان برومند! درود بر شما که در این روز با ما مواجه هستید و من نیروی شجاعت شما را از نزدیک مشاهده میکنم! عزیزان من! امروز من به شما تبریک میگویم؛ دو تبریک: یکی تبریک اینکه طاغوت رفت و برگشتن ندارد، اختناق دفن شد و برگشتن ندارد، بستگی به اجنبی قطع شد و برگشتن ندارد تبریک دوم، تبریک «جمهوری اسلامی». اسلامی که تمام اقشار در آن به رفاه زندگی بکنند، اسلامی که همه آزاد باشند، اسلامی که استقلال را برای ما حفظ کند، اسلامی که طبقات ضعیف را برومند کند، اسلامی که طرفدار مستضعفین هست. من به شما تبریک میگویم این اسلام را؛ لکن شرط آن این است که با هم وفادار باشیم و همه سرباز اسلام باشیم....
شما نظامیان، شما ارتشیان، از ما هستید؛ برادرهای عزیز ما هستید، فرزندان عزیز و برومند ما هستید؛ و ما از شما هستیم. ملت ما پشتیبان شماست و شما پشتیبان ملت. شما حافظ استقلال مملکت هستید و هر کس با شما مخالفت کند با استقلال مملکت مخالفت کرده، با اسلام مخالفت کرده. من اعلام میکنم که اگر کسی با ارتش ما امروز مخالفت بکند با اسلام مخالفت کرده است، با پیغمبر اسلام مخالفت کرده است. امروز ارتشْ ارتش طاغوتی نیست، ارتش محمدی است.
و من به شما برادران سفارش میکنم که حفظ نظم را در پادگانهای خود بکنید؛ حفظ نظام را به همان طور که سابق بوده است بکنید. از بزرگها حرف شنوی داشته ب[9]) 21 (اخلال نکنید، و همین طور راه ندهید کسانی را که میخواهند در نظام شما اخلال بکنند. اینها مخالف حیثیت مملکت ما هستند؛ شما حیثیت مملکت ما را خودتان باید حفظ کنید؛ و حفظش به این است که نظام را حفظ کنید و آن چیزی که در قانون نظام است شما باید حفظ بکنید. و ما پشتیبان شما و شما پشتیبان ما باشید و ملت پشتیبان همه باشد. و ما این راه را که تا نیمه آمدهایم، تا آخر ان شاء اللَّه برویم و دیگر اجازه ندهیم که دیگران در مقدرات مملکت ما دخالت کنند. و با مشت به دهان اشخاصی بزنیم که اجانب را میخواهند بر ما مسلط کنند!» (صحیفه امام، ج7، ص: 23 ـ 25)
ـ سخنرانی در جمع گروهی از اهالی میانه؛ توطئههای گروهکهای وابسته (1360)
«توطئههایی که در اطراف کشور، خصوصاً، در آذربایجان، در دست تحقق است با هوشیاری با بیداری و با تعهد به اسلام از آن جلوگیری کنند.
گروههایی که سابق بعضی از آنها وابسته به رژیم سابق بودند و در طول مدت این انقلاب هر چه میتوانستند کارشکنی کردند و پس از انقلاب هم هیچ قدمی در راه انقلاب برنداشتهاند، بلکه مشغول شیطنت بودهاند، امروز به خیال خودشان که جنگ است و جنگ طولانی شده است فرصت پیدا کردهاند که در اطراف کشور، خصوصاً، در آذربایجان، ایجاد نفاق و اختلاف کنند. بعضی از این افراد- که شناخته شدهاند در بعضی از شهرها و مراکز علمی- مجتمع شدند و به خیال خودشان [میخواهند] این جمهوری اسلامی را که با جدّ و جهد، توحید کلمه ملت در سرتاسر کشور، با آن همه خون و با آن همه زحمت، مستقر شده است، به تباهی بکشند. من به این اشخاصی که در بعض حوزههای علمیه مجتمع شدند، گوشزد میکنم و هشدار میدهم که از شیطنت دست بردارند که اشخاص شما شناخته شدهاند...
من به همه ملت توصیه میکنم که در هر جا هستید آرامش خودتان را حفظ کنید و گوش به توطئههایی که در دست اجرا هست، [ندهید]. گاهی به اسم تشیع و تسنن که بعض شیاطینی که به اسلام هم عقیده ندارند، با این اسم میخواهند تفرقه بیندازند و گاهی به اسم ترک و فارس اشخاصی که به ملت ایران اعتقادی ندارند و جز برای بهرهبرداری خودشان قدمی برنمیدارند میخواهند اختلاف ایجاد کنند و با بهانه اسلام، جمهوری اسلامی را بکوبند. من به تمام ملت ایران با تواضع عرض میکنم که در عین حالی که آرامش خودتان را حفظ میکنید، این توطئهها را تحت نظر بگیرید و اشخاص فاسد را بعد از آنکه دیدید با موعظه به جای خودشان نمینشینند، به دادگاهها معرفی کنید تا اینکه دادگاهها به وظایف اسلامی و قانونی خودشان عمل کنند. من از خدای تبارک و تعالی [خواستار سعادت هستم] برای این ملتی که از برای احقاق حق ضایعشده خودش در طول تاریخ بپاخاسته، و از پا نخواهد نشست الّا آنکه اسلام عزیز را در اینجا به آن نحوی که خدای تبارک و تعالی امر فرموده است مستقر کنند، و نخواهند سستی کرد. این ملتی که بیش از دو سال است آن همه زحمت کشیده است و سابق هم، در طول تاریخ، آن همه گرفتار جهانخواران بوده است و آن همه گرفتار این سلسله خبیث پهلوی بوده است و قبل از او هم گرفتار سلاطین جور بوده است، اکنون که کشور خود را به دست آورده و ریشههای فاسد را یکی بعد از دیگری قطع کرده است و دست دشمنان اسلام و دشمنان بشریت را قطع کرده است، این ملت حاضر نخواهد شد که به توطئههای بعض فاسدها و مفسدین اعتنا بکند، خود ملت این توطئهها را با آرامش و با تعقل خنثی خواهد کرد....
ما حق هستیم و حق بر باطل پیروز است. مرگ مخالفین اسلام و جمهوری اسلامی نزدیک است. قوای مسلح ایران با کمال رشادت در مرزها مشغول مجاهده هستند و تمام ملت پشتیبان آنهاست؛ زن و مرد این ملت در پشتیبانی آنها مشغول اقدام است. و یک همچو کشوری که تمام افرادش حاضر در صحنه هستند و تمام افرادش برای پیشبرد اسلام و پیشبرد مقاصد اسلامی مهیا هستند، یک همچو کشوری آسیب نخواهد دید. و من امیدوارم که بزودی این نوکرهای اجانب و این ریشههای فاسد از بین بروند و شما ملت عزیز، سرفرازتر از آنچه تا کنون بودید، در دنیا قدرت خودتان را نشان بدهید.» (صحیفه امام، ج14، ص: 296 ـ 299)
ـ نامه به نمایندگان مجلس و وزرا؛ دلایل برکناری آقای منتظری از قائم مقامی رهبری (1368)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
خدمت فرزندان عزیز، نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی، و وزرای محترم- دامت افاضاتهم
با سلام، شنیدم در جریان امر حضرت آقای منتظری نیستید و نمیدانید قضیه از چه قرار است. همین قدر بدانید که پدر پیرتان بیش از دو سال است در اعلامیهها و پیغامها تمام تلاش خود را نموده است تا قضیه بدین جا ختم نگردد، ولی متأسفانه موفق نشد. از طرف دیگر وظیفه شرعی اقتضا میکرد تا تصمیم لازم را برای حفظ نظام و اسلام بگیرد.
لذا با دلی پر خون حاصل عمرم را برای مصلحت نظام و اسلام کنار گذاشتم.
ان شاء اللَّه خواهران و برادران در آینده تا اندازهای روشن خواهند شد. سفارش این موضوع لازم نیست که دفاع از اسلام و نظام شوخی بردار نیست؛ و در صورت تخطی، هر کس در هر موقعیت بلافاصله به مردم معرفی خواهد شد. توفیق همگان را از خداوند متعال خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج21، ص: 350)
ـ حکم و پاسخ استفتاء نماینده امام در ژاندارمری؛ جمع آوری تصاویر شهدا از اتوبان قم (1368)
[محضر مبارک رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی- روحی له الفداء
سلام علیکم. محترماً، به استحضار عالی میرسانم، بر حسب اظهارات افسران کارشناس تصادفات پلیس راه ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران، تصاویر شهدای معظم روحانیت از ابتدای نهضت اسلامی تا پیروزی انقلاب و همچنین شهدای گرانقدر جنگ تحمیلی که در کنار برادران خود با نثار جان به دیدار معبود شتافتهاند در وسط بزرگراه تهران- قم نصب گردیده[10] و علی رغم اینکه از لحاظ تبلیغاتی بسیار مؤثر است و بیانگر شرکت مستقیم جامعه عزیز روحانیت در سراسر تاریخ انقلاب میباشد، لکن این تصاویر، توجه رانندگان را به خود جلب نموده و موجب بروز تصادفات زیادی گردیده و میگردد. علی هذا مستدعی است نظریه حضرت عالی را در این زمینه امر به ابلاغ فرمایند تا به همان نحو اجرای امر شود. در پایان طول عمر همراه با سلامتی برای آن امام بزرگوار از درگاه ایزد منان مسألت نموده و امیدوارم سایه پر مهر و محبت آن امام هُمام را بر سر جامعه مسلمین جهان و همچنین این سازمان مستضعف مستدام بدارد. ان شاء اللَّه. سرباز کوچک شما: علی اکبر آشتیانی- 26/ 1/ 68].
بسمه تعالی
عکسها را از بزرگراه جمع نموده و در صورتی که از نظر کارشناسان تصادفات اشکالی نداشته باشد در میادین شهر قم نصب نمایند. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج21، ص: 351)
[2] - نهج البلاغه( فیض الاسلام)، خطبه 5:« سوگند به خدا علاقه پسر ابو طالب به مرگ بیشتر است از علاقه طفل به پستان مادرش».
[3] - وزارت آموزش و پرورش، که در آن زمان« وزارت فرهنگ» خوانده میشد.
[5] - پاره، بخش. در اینجا به معنای کوچکترین.
[6] - خیانتکار، ترسو است.
[7] - سوره فجر، آیه 14:« همانا پروردگار تو در کمینگاه است».
[8] - سوره بروج، آیه 20:« و خدا از همه سو بر آنها احاطه دارد».
[10] - تابلوهای حاوی عکس شهدا، در فواصل نزدیک به هم و در میان دو خط رفت و برگشت اتوبان نصب شده بود
.
انتهای پیام /*