امروز با امام: نوزدهم فروردین
ـ تلگراف تشکر از آقای سید حسن بحرالعلوم؛ تبریک بازگشت امام به قم (1343)
«رشت، خدمت حجت الاسلام و المسلمین آقای بحرالعلوم
از عواطف کریمه متشکر. توفیق علمای اسلام را در احقاق حق و ابطال باطل خواستار است. خمینی» (صحیفه امام، ج1، ص: 264)
ـ تلگراف تشکر از آقای ضیابری (1343)
«رشت، حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای ضیابری- دامت برکاته
از عواطف کریمه متشکر. توفیق علمای اسلام را در احقاق حق و ابطال باطل خواستار است. خمینی» (صحیفه امام، ج1، ص: 265)
ـ تلگراف به آقای سید عباس مهری و پاسخ پیام تبریک به مناسبت آزادی امام خمینی از زندان (1343)
«کویت، حضرت حجتالاسلام و المسلمین آقای حاج سید عباس مهری- دامت برکاته
از عواطف کریمه جنابعالی و حضرت آقای سعیدی و جناب مصدرالامور- دامت افاضاتهم- متشکر، توفیق علمای اسلام را در احقاق حق و ابطال باطل خواستار است. خمینی» (صحیفه امام، ج21، ص: 514)
ـ تلگراف به آقای عبدالرسول قائمی در پاسخ پیام تبریک به مناسبت آزادی امام خمینی از زندان (1343)
«آبادان، حضرت حجتالاسلام آقای حاج شیخ عبدالرسول قائمی- دامت برکاته
از مساعی جمیله در اعلای کلمه حق متشکر، توفیق علمای اسلام را در احقاق حق [اعلای] کلمه اسلام و ابطال باطل و مقاصد سوء معاندین از خداوند تعالی خواستار است. خمینی» (صحیفه امام، ج21، ص: 515)
ـ تلگراف به آقای علامه در پاسخ پیام تبریک به مناسبت آزادی امام خمینی از زندان (1343)
«سمنان 355- 19/ 1/ 43
حضرت آیتاللَّه آقای علامه- دامت برکاته
از مراحم کامله متشکر، توفیق علمای اعلام را در اعلای کلمه حق از خداوند تعالی خواستار است. خمینی» (صحیفه امام، ج21، ص: 516)
ـ تلگراف به آقای محمدصادق احسانبخش در پاسخ پیام تبریک به مناسبت آزادی امام خمینی از زندان (1343)
«رشت- شماره 27598- 19/ 1/ 43
جناب ثقةالاسلام آقای احسانبخش خطیب محترم- دامت افاضاته
از تفقد جنابعالی متشکر، مستدعی است تشکرات حقیر را به خطبای محترم و اهالی معظم ابلاغ فرمایند. خمینی» (صحیفه امام، ج21، ص: 517)
ـ نامه به آقای سید احمد خمینی؛ خانوادگی (1355)
«احمد عزیز
مدتی است از سلامت شما بیاطلاعم. ان شاءاللَّه تعالی از کثرت اشتغال به تحصیل و تحقیق باشد. از خداوند تعالی سلامت همه را خواهانم. بحمداللَّه تعالی خانم عمل مراره[1] را با خوشی و خوبی انجام داد و الآن حالش خوب و خوشحال است. به دخترها پس از سلام، مژده سلامت ایشان را بدهید. به خانم محترم خودتان سلام برسانید. حسن[2] را میبوسم و دعا میکنم. و السلام علیک. پدرت» (صحیفه امام، ج3، ص: 137)
ـ نامه به آقای سید مرتضی پسندیده درباره وجوه شرعیه (1355)
«حضور مبارک حضرت مستطاب حجت الاسلام و المسلمین آقای پسندیده- دامت برکاته
به عرض مبارک میرساند، مرقوم مبارک اخیر که در آن مطالبی بوده من جمله سلامت جناب آقای مستوفی موجب مسرت گردید، جواب آن را از طریق سوریه دادم؛ اینک تصدیع میدهم که مبلغ هفده هزار و پانصد و سی تومان (17530) به جناب عمادالاعلام آقای حاج شیخ محمدحسین مرادی کوشکی بپردازید، مورد قبول است. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج3، ص: 138)
ـ نامه به آقای امامی مازندرانی ساروی پیرامون قانون اساسی و رفتن شاه (1357)
«به عرض عالی میرساند، مرقوم محترم که حاکی از سلامت مزاج شریف و حاوی تفقد از اینجانب بود موجب تشکر گردید. بحمداللَّه تعالی با همه گرفتاریها که برای ملت ایران هست جنبش بیسابقه در تمام طبقات پیدا شده است که به خواست خدای تعالی منتهی به فرج خواهد شد از زحمات و فعالیتهای جنابعالی باید تقدیر و تشکر کنم امید است خداوند تعالی توفیق خدمت به اسلام و مسلمین به همه ما بدهد مسأله چهارچوب قانون اساسی و حقوق بشر که اکنون زبانزد جناح سیاسی است و گاهی در کلمات غیر آنها هم دیده میشود آنچه مورد اعتراض اینجانب است با این کلمه صحه بر رژیم پهلوی گذاشته شود چنانچه تصریح نمودهام و باید حتماً در آن مانع نتیجه احتراز کرد و اگر صحبت از قانون اساسی شد باید مواد مربوط به سلطنت را استثناء نمود و من هیچ بعید نمیدانم که بعض اشخاص یا بعض جناحها به نفع شاه این مطلب را عنوان کنند گرچه دیگر برای او دارویی نیست به خواست خداوند و باید برود. والسلام علیکم و رحمةاللَّه.» (صحیفه امام، ج21، ص: 632)
ـ پیام به اصناف و کسبه؛ تحذیر از اجحاف و گرانفروشی (1358)
«من با کمال تأسف هر روز مواجه هستم با مشکلاتی جانفرسا که گاهی ناچار میشوم تذکراتی به ملت شریف بدهم. از آن جمله قضیه اجحاف و گرانفروشی است که کراراً شکایت از آن دارند؛ و حتی گفته میشود که بر خلاف موازین شرعیه، اجناس را که از طرف دولت مبنی بر آنکه به قیمت معینی بفروشند، به قیمتهای بسیار گزاف به مردم مستمند میفروشند و موجبات ناراحتی و مضیقه برای برادران و خواهران خود فراهم میکنند.
من از فروشندگان، خصوصاً آنچه مربوط است به ارتزاق مردم، تقاضا میکنم دست از این اجحاف و تعدی بردارند و به اخلاق و اعمال اسلامی برگردند. من آنان را نصیحت میکنم که با این ملتی که خون خود را در راه اسلام داد و جوانان عزیز خود را از دست داد با عدل و انصاف رفتار کنند. من خوف آن دارم که خدای نخواسته به غضب خداوند قهار مبتلا گردیم و تر و خشک با هم بسوزد.
من اخیراً اخطار میکنم که اگر دست از اجحافات و مخالفت با اسلام برندارند، حسب عدل الهی و حکومت شرعیه، تعزیرات و سیاسات شرعیه اسلامیه با آنان رفتار میشود. برادران! قبل از آمدن تازیانه الهی به خود آیید و دست از ستم بردارید. خداوند شما را اصلاح کند. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج6، ص: 510)
ـ نامه به آقای محمدطاهر آل شبیر خاقانی؛ اعزام قاضی شرعی به خرمشهر (1358)
«جناب مستطاب آیت اللَّه آقای حاج شیخ محمدطاهر خاقانی- دامت برکاته
مرقوم محترم واصل، و از مضمون آن اطلاع حاصل گردید. در مورد اعزام قاضی شرعی به خرمشهر که مرقوم داشتهاید، متوقع آن بود که خود جنابعالی کسی را به این مقام نصب میکردید. و اکنون جناب ثقة الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ حسن شریعتی و جناب ثقة الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ مرتضی مقتدایی- دامت افاضاتهما- بدین منظور بدانجا میآیند. امید است ان شاء اللَّه تعالی با رهبریهای جنابعالی وظایف محوله را به نحو احسن انجام دهند. از خدای تعالی موفقیت آن جناب را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج6، ص: 511)
ـ سخنرانی در جمع عشایر «چهارلنگ» بختیاری؛ انتخابات مجلس (1358)
«یکی از خیانتهای رضا شاه به ملت ما این بود که مأمور شده بود عشایر ما را سرکوب کند. من در یک کتابی راجع به این مطلب نوشتم لکن نگذاشتند آن جمله باشد. این عشایر ما در اطراف ایران پشتوانههای استقلال ایران بودند؛ و خارجیها از باب اینکه این قدرت را نمیتوانستند تحمل کنند، مأمور کردند رضا خان را- پدر این محمد رضا را- برای سرکوب کردن این عشایر. و او خدمت خودش را با خیانتهای به ملت ما به انجام رساند، و بعد از او هم پسرش همان نقشه را رفتار کرد. شما عشایر پشتوانه این مملکت بودید و ان شاء اللَّه هستید. پدران شما به این مملکت خدمتها کردند و استقلال این مملکت را حفظ کردند، و شما هم باید به همان رویه عمل کنید و استقلال مملکت خودتان را حفظ کنید...
خداوند شماها را زنده نگه دارد. و از این به بعد باز ما احتیاج به ملت داریم و احتیاج به شماها داریم. برای مجلس مؤسسان، باید اشخاصی که در مجلس مؤسسان میروند اشخاص امین باشند، اشخاص فاضل باشند، اشخاص مطلع باشند؛ گرایش نداشته باشند به چپ و راست؛ ملی باشند، مستقل باشند؛ فکرشان مستقل باشد. و ما احتیاج داریم که این وحدت را حفظ کنید تا اینکه ان شاء اللَّه وقتی که مجلس مؤسسان بنا شد بپا بشود، وکیلی که صالح باشد بفرستید. و شاید در آن وقت من به شما معرفی بکنم اشخاصی را که صالح هستند.
و پس از آن باز ما احتیاج داریم، و آن مجلس شورای ملی است. «مجلس شورای ملی» هایی که- یعنی به اصطلاح ملی، مجلس شوراهای سلطنتی باید گفت!- تا کنون میدانید که به اختیار شما نبوده. هیچ وقت نیامدند به شما بگویند که مختارید که هر کس را میخواهید رأی بدهید. آن بساط گذشت. ان شاء اللَّه دیگر عود هم نخواهد کرد و شما مستقل [و] آزاد، وکلای مجلس را به مجلس میفرستید؛ لکن باید ملاحظه کنید که باز شیاطین نیایند و شما را اغفال کنند. باید وکلای آزادمنش، وکلای ملی، وکلای متدین، وکلای فاضل به مجلس شورا بفرستید.
من از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت شما را، ایلات ایران را، ایل «چهارلنگ» را- که من اطلاع از حالشان دارم- من سلامت همه را خواهان هستم. شماها پشتوانه مملکت ما هستید و باید ان شاء اللَّه با قدرت و قوه جلوگیری از فساد بکنید و حفظ استقلال مملکت خودتان را بکنید. سلام بر همه شما دوستان من!» (صحیفه امام، ج6، ص: 512 ـ 514)
ـ سخنرانی در جمع کارکنان مخابرات؛ لزوم سازندگی در کشور (1358)
«این نهضت الآن بین راه است؛ یعنی بحمداللَّه دست اجانب را تا آن مقداری که میشود کوتاه کردیم، و عمال اجانب هم- که در رأسش محمد رضا بود- آنها هم خارج شدند؛ و به همت ملت و خواست خدای تبارک و تعالی تا اینجا رسیدیم. و از اینجا به بعد هم که قضیه سازندگی هست و قضیه ریشه کن کردن این اقشاری، که باز از آنها ریشههای فاسدی در کشور ما هست که اینها خیلیشان از عمال امریکا هستند و لو با یک چهره دیگر.
و باید همه ما با هم متصل باشیم و گمان نکنیم که کار تمام شده و به آخر رسیده است. باید ما نیمه راه، خودمان را ببینیم که تا آخر راه با قدرت و قوه جلو برویم؛ باید همه ما با هم [به پیش برویم] همان طوری که ملاحظه کردید به واسطه وحدت کلمه ملت و به واسطه توجه به اسلام و دیانت، این راه را تا اینجا آمدهایم. در صورتی که قدرتْ دست آنها بود و ملت ما جز مشت و خون چیزی نداشت لکن اتکال به خدا کرد و وحدت کلمه در بین همه اقشار حاصل شد، به طوری که دیگر ابرقدرتها هم نتوانستند او را ابقایش کنند! در صورتی که قبلًا دائماً این مسأله را میگفتند که «نه، این باید باشد!» این انگلستان میگفت که این وفادار به ماست باید باشد؛ امریکا به صورت دیگر میگفت؛ شوروی با این صورتها نمیگفت؛ لکن پشتیبان بودند آنها همه. در صورتی که همه ابرقدرتها پشتیبان بودند، و خودش هم یک قدرت شیطانی داشت، سازمانها داشت، بساط داشت، مع ذلک قدرت ملت معلوم شد که بالاتر از همه چیز است.
قدرت ملت به چه حاصل شد؟ به این حاصل شد که همه با هم، مقصدْ اسلام! اگر همه هم با هم بودند لکن مقاصدی داشتند که غیر مقصد اسلام بود، این طور پایداری نمیکردند. شما ملاحظه کردید که جوانهای ما که شهید شدند- همه اینها- شهادت را استقبال میکردند؛ این برای قدرت اسلام بود. و از حالا به بعد هم باید این قدرت را حفظ کرد، این ایمان را حفظ کرد تا این وحدت کلمه حفظ بشود، تا پیروز بشویم ان شاء اللَّه. و من امیدوارم که با وحدت کلمه و قدرت ایمان، ما این راه را تا آخر برسانیم، به آن طوری که میخواهیم...
ما حالا- از حالا- باید شروع بکنیم برای انسانسازی. یک مملکت غنیای که همه چیز دارد، یک مملکتی که همه چیز دارد مع ذلک حالا باید روی گنجهای خودش بنشیند گرسنگی بخورد! این جز [برای] این نبود که نگذاشتند که این مملکت ما روی موازین انسانی اداره بشود. حالا ما باید از سر بنشینیم همهمان با هم، با شرکت همه. یک طایفه نمیتواند، دولت نمیتواند؛ ملت باید با دولت باشد، دولت با ملت باشد، همه با هم به فکر باشند، متفکرین ما فکر بکنند، نقشه بکشند تا اینکه باز یک انسانهایی ما درست بکنیم بعد از چند سال بتوانیم که درست این مملکت را اداره بکنیم.
و من امیدوارم که خداوند شماها را که قدرت انسانی این مملکت هستید، شماها را حفظ کند؛ جوانهای ما را حفظ کند. و بیدار کند همه ما را، که به تکالیفی که خدا برای ما تعیین کرده است عمل بکنیم؛ و این قدرت اسلامی که همه دیدید محفوظ بماند و این وحدت کلمه محفوظ بماند. و ان شاء اللَّه یک مملکت از خودمان باشد و خودمان اداره بکنیم، هم معنویاتش را و هم مادیاتش را.
خدا به همه شما توفیق و سعادت عنایت کند؛ سلامت باشید، موفق باشید؛ جزاکم اللَّه ان شاء اللَّه موفق باشید، مؤید باشید؛ ان شاء اللَّه سلامت باشید.» (صحیفه امام، ج6، ص: 515 ـ 517)
ـ پیام به ملت ایران؛ قطع رابطه با امریکا (1359)
«ملت شریف ایران، خبر قطع رابطه بین ایران و امریکا را دریافت کردم و اگر کارتر در عمر خود یک کار کرده باشد که بتوان گفت به خیر و صلاح مظلوم است، همین قطع رابطه است. رابطه بین یک ملت بپاخاسته برای رهایی از چنگال چپاولگران بین المللی با یک چپاولگر عالَمخوار، همیشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاولگر است. ما این قطع رابطه را به فال نیک میگیریم؛ چون که این قطع رابطه دلیلی بر قطع امید امریکا از ایران است. ملت رزمنده ایران این طلیعه پیروزی نهایی را که ابرقدرت سفاکی را وادار به قطع رابطه- یعنی خاتمه دادن به چپاولگریها- کرده است، اگر جشن بگیرد حق دارد. ما امیدواریم که نابودی سرسپردگانی مثل سادات و صدام حسین بزودی انجام گیرد و ملتهای شریف اسلامی به این انگلهای خائن، آن کنند که ملت ما با محمد رضای خائن کرد؛ و به دنبال آن برای آزاد زیستن و به استقلال تمام رسیدن، قطع روابط با ابرقدرتها خصوصاً امریکا نمایند. من کراراً گوشزد نمودهام که رابطه ما با امثال امریکا، رابطه ملت مظلوم با جهانخواران است.
شما ای ملت عزیز! که برای رضای خداوند متعال، با بانگ «اللَّه اکبر» بر دشمنان خود چیره شدید و آزادی و استقلال را به دست آوردید، با اتکال به خداوند تعالی و حفظ وحدت کلمه مهیا باشید برای رو در رویی دشمنان اسلام و دشمنان مستضعفین؛ شما به خواست خدای تعالی پیروز هستید و بر مشکلات غلبه خواهید کرد. صدام حسین که همچون شاه مخلوع چهره قبیح غیر اسلامی و انسانی خود را نشان داده و به هدم اسلام و حوزه مقدسه نجف کمر بسته و با مسلمانان مظلوم برای رضای کارتر، آن کند که مغول کرد، و با علمای اسلام خصوصاً حضرت آیت اللَّه آقای سید محمد باقر صدر، آن کند که رضا خان و محمد رضا پهلوی با علما و روحانیون و سایر طبقات کردند، باید بداند که با این اعمال ضد اسلامی، گور خودش و رژیم تحمیلی غیر انسانی و غیر قانونی بعث را با دست خود میکند.
ملت شریف عراق! شما اخلاف آنان هستید که انگلیس را از عراق راندند؛ بپاخیزید و قبل از آنکه این رژیم فاسد همه چیز شما را تباه کند، دست جنایتکار او را از کشور اسلامی خود قطع کنید. ای عشایر فُرات و دجله![3] همه با هم و با همه ملت اتحاد کنید و این ریشه فساد را قبل از آنکه فرصت از دست برود، قلع و قمع نمایید، و برای خدا دفاع از کشور اسلامی خود و از اسلام مقدس نمایید که خدا با شماست.
ای ارتش عراق! اطاعت از این مخالف اسلام و قرآن نکنید و به ملت بگرایید و دست امریکا را که از آستین صدام بیرون آمده است قطع کنید و بدانید اطاعت از این سفاک، مخالفت با خدای متعال است و جزای آن عار و نار است. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمین و کشور ایران را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج12، ص: 233)
ـ سخنرانی در جمع مسئولان دادگاههای انقلاب؛ اهمیت قضاوت در اسلام (1360)
«این کاری که شما در آن دخیل هستید، چه آقایانی که مقام قضاوت را دارند و چه آنهایی که مقام دادستانی را دارند و چه آنهایی که سرو کارشان با زندانیها و با این نحو زندانیهاست، این کار، کار بسیار مشکلی است و ارزنده. اما مشکل است برای اینکه مسئله قضاوت همیشه این طور است که یک طرف ناراضی است، همچو نیست که دو نفر آدمی که با هم اختلاف دارند، اگر قاضی تشخیص داد که یکی از اینها مجرم است، مجرم هم روی موازین اسلامی تصدیق و صحبتی نکند. لا اقل شاید در تمام افرادی که محاکمه میشوند و اینها محکوم میشوند محکومین ناراضیاند؛ چه محکومیت بحق باشد که ان شاء اللَّه، هست و چه- خدای نخواسته- محکومیت بناحق باشد. خوب، آنکه بناحق است صحیح است که ناراضی باشد، اما مسأله، مسئله مشکلی است. شمایی که متکفل این امر هستید و سر و کارتان با یک همچو وضعیتی هست که در مقام قضاوت آن طوری است، بعدش هم وقتی منتهی میشود به حبس، وضعش آن طوری است که شما دارید میگویید، کار بسیار مشکلی است، لکن ارزنده است. میارزد به اینکه انسان در کارهای مشکل که وارد میشود، به اشکالاتش هم یک قدری تن بدهد.
من الآن نمیتوانم یک مسأله همچو شسته و رفتهای عرض کنم، لکن آنی که من عرض میکنم راجع به همه قضات که لا بد اکثراً روحانیین هستند دیگر یا همه، یک مطلبی که راجع به قضاوت من عرض میکنم، این است که مسأله قضاوت یک مسئلهای است که در اسلام شاید در رأس مسائل باشد و سر و کارش با جان مردم است، با مال مردم است، با نوامیس مردم است. این از مسائل بسیار مشکل و حلش هم بسیار مشکل. و شرایط قاضی هم خیلی زیاد [است] و ما امروز آن قدر قاضی که دارای همه شرایط باشد نداریم، ولی خوب، مشغولاند به اینکه ان شاء اللَّه تهیه کنند. لکن آنهایی که حالا متکفل هستند و تشخیص داده شدند، چه در قم و در تهران، به اینکه صلاحیت اینکه رسیدگی بکنند دارند، اینها باید بسیار توجه به این معنا بکنند که امروز آنکه هدف اولی است، روحانیت است. برای همه این دستجات آنکه هدف اولی است که میخواهند در جامعه اینها را منزوی کنند و کنار بگذارند روحانییناند.
چنانچه این قضاتی که سر و کارشان با مردم و با مجرمین است، آنها هم اهل این هستند که داد و قال بکنند و اظهار نگرانی بکنند و این مسائلی که میگویید، اگر بنا باشد- خدای نخواسته- یک وقت یک جایی یک خلافی واقع بشود، خوب، این خلاف را آنها دامنمیزنند، تبلیغ میکنند و چه میکنند، زیاد جلوه میدهند؛ این طور نیست که یک مردمی باشند متعهد به اسلام باشند که نخواهند دروغ بگویند. همین دیشب یا دیروز بود که یک آقایی به من گفت که من رفتم منزل فلان شخصیت، وقتی از پیش آن شخص بیرون آمدم، بعضی از اشخاصی که در دفتر این آقا بودند گفتند که شکنجه شده، اگر بخواهید ببینید اینجا یکی هست. ایشان گفتند بله من میخواهم ببینم. ایشان گفتند که من رفتم دیدم که یک شخصی روی [بدنش] را باز کرد آنجا، گفت که اینها با سیگار هست و من را داغ کردند، من را چه کردند و اسم فلان آدم هم با همین سیگار رویش ثبت بود. اسم یکی از مقامات محترم قضایی، اسم او را میگفت. آن شخص مدعی بود که اینها را با سیگار این جوری کردند و من را شکنجه کردند و داغ کردند و آن اسم هم رویش بود؛ یعنی، آن اسم را به قول او با سیگار آنجا نوشته بودند. ایشان گفتند که من ابتداءً به نظرم آمد که خالکوبی کردند. بعد با او صحبت کردم گفتم که کی شما را گرفت. گفت که یک دستهای تو بیابان آمدند و یک اتومبیل بود و من را گرفتند و شکنجه کردند و چه گفتند. خوب شناختی آنها را؟ گفت نه، سر و کلهشان را بسته بودند آنها. گفتم که کجا شما را شکنجه دادند. گفت که توی همان اتومبیل این شکنجه را دادند و آنها پاسدار بودند. گفتم خوب، تو که میگویی سر و کلهشان بسته بودند، از کجا میگویی پاسدار بودند، شاید رفقای خودت بودند. گفت، ماند و نتوانست جواب بدهد. بعد من گفتم که تو از این منافقین هستی و اینجا آمدهای شکایت میکنی. پاشو برو، و الّا من پدرت را در میآورم؛ پا شد رفت. اینها یک همچو وضعی دارند. بلکه من شنیدهام از یک نفر آدم که در [محکمه] قضایی بود که در فلان جا- حالا یادم نیست، مثل اینکه شیراز ایشان گفت- که بعضی از اینها آن رفیق خودشان را بیهوش میکنند و شکنجه میکنند، برای اینکه بگویند شکنجه ما داریم. شما سر و کارتان با یک همچو مردمی است. شما بخواهید که هیچ ناملایم نداشته باشید، در یک همچو مسائل مشکلی، این را نمیتوانید، نمیشود یک همچو چیزی. شما مشکلات زیاد دارید و این مشکلات هم بسیاریش تحمیل میشود به روحانیین که اینها هستند که چه میکنند. شاید زیاد از این ور آن ور این طور شکایات میآید و بسیاریش هیچ اصلی ندارد، ممکن هست تویش هم یک چیزی باشد و همین طور دادستانیها، آنها هم بالاخره ناراضی درست میکنند، برای اینکه قاضی به حق هم باشد، آن طرف ناراضی میشود، وقتی ناراضی شد، داد و قال میکند؛ آن وقت، این مال اشخاص عادی است. اما آنهایی که از اول انقلاب میخواستند که یک مسائلی برای خودشان باشد، در انقلاب کاری نکرده بودند، لکن میخواستند بهرهبرداری کنند، و حتی- مثلًا- رئیس جمهور بشوند، خوب، نشدند، بعدش شروع کردند به کارهایی که همه میدانید. شما سر و کارتان با یک همچو اشخاصی هست که در همه جا توطئه است؛ در حبس هم توطئه است، در بیرون حبس هم توطئه است، در جبههها هم الآن هست، همه جا هست این مسائل، منتها شما در یک محیط محدود هستید و آنها هم در آن محیط محدود تمام همّشان این است که وضع زندان را به آن طوری که میگویید، بکنند.
بیان نمودن مسائل و گرفتاریها برای مردم
من اعتقادم این است که شماها اینکه در یک جای محدودی که خودتان نشستهاید و یکی هم من هستم که با شما نشستهام، این مسائل را بگویید، این مسائل باید در جامعه به مردم عرضه بشود؛ یعنی، به شماها نسبت زیاد دادند و من مکرر از بعض آقایانی که میشناسند شماها را، [شنیدم که] شماها را تطهیر کردند، گفتند دروغ است این حرفها. خوب، شما پیش من میگویید که دروغ است این حرفها، خودتان هم پیش من این شکایات را دارید؛ لکن جامعه نمیداند. آنها بین مردم پخش میکنند به هر طوری که میخواهند، مع الأسف، بعضی مقامات هم باور میکنند؛ همین باور، دامنزده میشود به آن. شما در یک محیطی هستید که با این گرفتاریها مواجه هستید، لکن گرفتاریتان را به مردم نمیگویید؛ آنها که برای شما گرفتاری پیش میآورند آنها میروند داد و قال میکنند و عکس مسأله را نشان میدهند؛ بعضی از شما را یک آدم کذا و کذا نشان میدهند. در صورتی که من از اشخاص مورد اطمینان، من جمله آقای محمدی،[4] شنیدهام که اشخاص بسیار متعهد و مسلم [دارند خدمت میکنند]، اما خوب، بین من و ایشان است این حرف، شما هم در یک همچو محیط کوچک دارید این حرفها را میزنید. من آنی که میگویم این است که کار مشکل است، لکن باید شما یک قدری مقاومت داشته باشید. البته من نه اینکه خودم مقاومتی دارم، اما میل دارم شما داشته باشید. شما الحمد للَّه جوان هستید و باز آن مقاومت جوانی را دارید. در این مشکلات هر کس زیادتر گرفتار باشد و مقاومت کند زیادتر پیش خدا آبرو دارد، اجر دارد. البته شما الآن گفتید که این قدر کار زیاد هست که به آن نتوانستیم برسیم؛ لکن این مقداری هم که رسیدهایم این همه صداها بلند شده است. من هم میدانم این معنا را، من هم میدانم که آن که قاضی است، آن که رئیس محبس است، آن که دادستان است، آن که وکیل مدافع است، همه اینها گرفتاری دارند؛ هر کدام به اندازه یک مقداری که سعه شعاعشان تا آن اندازه است؛ لکن مردمی که در خارج هستند نمیدانند. آن مردم خیال میکنند که همچو که یک کسی رفت در حبس، اوّل شروع میشود به کتک زدن و داغ کردن و چه کردن و بعد هم تا آخر همین طور. شما هم از این طرف میگویید که این مسائل هیچ نیست در آنجا؛ بلکه آنها دارند ما را داغ میکنند و ما را شکنجه میدهند.
آنها پاسبانها را دارند کتک میزنند و پاسبانها به آنها حرفی نمیزنند. این مسأله باید برای مردم روشن بشود، باید گفته بشود به مردم. آن آقایانی که آمدند و حبسها را دیدند باز تا حالا نیامدند پیش من که مسائل را به من درست بگویند. جسته و گریخته من بعضی وقتها از- مثلًا- اشخاص محترم میشنوم که مسائل، مسائل دروغ بوده، این طور نبوده؛ بله گاهی اتفاق افتاده است برای کسانی که در حبس کذا بودهاند، یک همچو چیزهایی گاهی اتفاق افتاده. وقتی شما گرفتار یک جمعیتی هستید که خودشان خودشان را بیهوش میکنند و داغ میکنند برای اینکه گردن شما بگذارند و وقتی شما گرفتار یک جمعیتی هستید که بچههای کوچکشان در خیابانها میآیند و فریاد میزنند، برای اینکه مردم را وادار کنند که با آنها مقابله کنند، توقع این را نداشته باشید که آرام و راحت در آنجا باشید. شما باید توقع این را داشته باشید که هر روز همین بساط را داشته باشید و زیادتر از این هم داشته باشید. لکن کار، یک کار مهم شریفی است؛ برای اینکه هم قضاوت در عین حالی که بسیار شغل مهم شریفی است، لکن خوب، خطر برای قاضی دارد و مسأله خطرناکی است و هم زندانبانی و رئیس زندان شدن و پاسدار در زندان شدن و اینها هم همهاش از چیزهای مشکل است. سر و کار با یک عدهای که به هیچ چیز پایبند نیستند، آنهایی که میخواهند اصل و اساس را از بین ببرند، سر و کار با اینها هست، وقتی سر و کار با اینها هست، با آنهایی که به این انقلاب اسلامی هیچ عقیده نداشتند و نخواهند داشت و این انقلاب اسلامی را مضر به حال خودشان و اربابانشان میدانند، شما سرو کارتان با اینهاست، توقع این را نداشته باشید که آنها مثل یک اشخاص عادی با شما رفتار کنند....» (صحیفه امام، ج14، ص: 268 ـ 274)
ـ سخنرانی در جمع اعضای مکتبهای اسلامی قم و مسجد جامع نارمک؛ نقش بانوان (1363)
«موجب تشکر است که خواهران، بانوان محترم در این مجلس آمدند تا من بعض چیزهایی که بر خواهران ما، در دورههای سابق گذشت و آنچه که نقش زنها بود در طول تاریخ صد و چند ساله ایران، عرض کنم. در رژیم طاغوتی پهلوی آن ظلمی که به بانوان محترم ایران شد، به مردها آن ظلم نشد. بانوانی که مقید بودند به اینکه بر طبق اسلام عمل کنند و موافق آنچه که اسلام امر کرده است زی خودشان را قرار بدهند، در آن رژیم در زمان رضا شاه به وضعی و در زمان محمد رضا به وضع دیگر. زمان رضا شاه، که من یادم است و خوب است که شماها یادتان نیست، آنچه بر بانوان گذشت قابل توصیف نیست. آن ظلمی که بر این قشر از ملت در آن دوران گذشت نمیشود بیان کرد. آن فشاری که بر اینها وارد شد و آن مصیبتها که اینها تحمل کردند در زمان آن شاه فاسد نمیشود گفت که چه اندازه بود. در زمان محمد رضا آن عصر و آن وضع تبدیل شد به یک وضع دیگری که عمق جنایت زیادتر بوده از زمان او. او با قلدری و فشار و زدن و گرفتن و چادر پاره کردن و دست به گیسهای زنها گرفتن و کشاندن و اینها گذراند، و این اساساً بر خلاف عفت زنها قیام کرد. یعنی بر خلاف همه چیز ایران، یکیش هم زنهای ایران بودند که اینها با یک وضع خاصی و با یک توطئه خاصی اینها را میخواستند که به فساد بکشند و عفت را از جامعه ما بر دارند. و بحمد اللَّه بانوان ایران مقاومت کردند و جز یک دستهای که جزء دار و دسته خود آنها بودند و غربزده بودند و با رژیم او مناسب بودند، سایر خواهرها مقاومت کردند. بنا بر این، اسلام که در ایران زنده شد، آن خدمتی را که به بانوان کرده است و خواهد کرد ارزشش به اندازهای است که نمیتوانیم ما توصیف کنیم. اگر نبود این انقلاب و نبود این تغییر و تحولی که در ایران واقع شده بود، بعد از چند سال دیگر اثری از اخلاق اسلامی در ایران نبود.
و بحمداللَّه این مسأله حل شد و حالا طوری شده است که خانمها همدوش با سایر برادران در تحصیل علم و عرفان و فلسفه و تمام شعب علم و ان شاء اللَّه صنعت، فعالیت میکنند. آن وقت میگفتند که نیمی از جمعیت ایران که در پرده هستند دیگر کاری ازشان نمیآید. نه اینکه میخواستند کاری ازشان بیاید، برای اینکه مردها را هم آنها محروم کردند از کارهای فعال، بلکه میخواستند که اینها را وارد کنند در جامعه به آن ترتیبی که خود آنها و رفقا و همراهان آنها بودند و به فساد بکشند جامعه را. و خداوند خواست که موفق نشدند. و شما بانوان امروز موجب افتخار هستید که همان طوری که برادران شما در حوزهها مشغول تحصیل و تدریس و سایر کارهای اسلامی هستند، شماها هم با آنها هستید و امیدوارم فعالتر باشید. و البته باید شما توجه بکنید و عکس عمل آن چیزی که در رژیم سابق گذشت، شما عمل کنید. آنها اخلاق اسلامی را میخواستند ببرند و به جای او اخلاق اروپایی بنشانند. شما عکس عمل او را کنید که بعضی از این گولخوردههایی که باز در ایران ممکن است پیدا بشوند، تحت تأثیر شما واقع بشوند و آنها هم به طریقه شما عمل بکنند.
و اما نقش زنها در جامعه آن قدری که من یادم است و آن قدری که تاریخ به ما گفته است، در چند نهضت که در ایران واقع شد، نهضت تنباکو، نهضت مشروطه، قضیه پانزده خرداد، نقش زنها بالاتر از مردها اگر نبود، کمتر نبود. آنان در میدانها حاضر شدند و به واسطه حضور آنها در میدانها، مردها اگر قوتشان کم بود، زیاد شد، و اگر قوی بودند دو چندان شد. و آنچه که خود شما شاهد بودید در این نهضت اسلامی و انقلاب اسلامی حاضر است، در این انقلاب اسلامی نقش شما بانوان از نقش مردها بالاتر بود. یعنی شما هم خودتان فعالیت میکردید و هم مردها را به فعالیت میکشاندید. بنا بر این افتخاری که شما ایجاد کردید قابل تقدیر فراوان است.
و شما باید در همه صحنهها و میدانها آن قدری که اسلام اجازه داده وارد باشید. مثل انتخابات که امروز عملی است که باید انجام بگیرد و صحبت روز است در ایران، خانمها همان طوری که مردها فعالیت میکنند برای انتخابات، خانمها هم باید فعالیت بکنند برای اینکه فرقی ما بین شما و دیگران در سرنوشتتان نیست. سرنوشت ایران، سرنوشت همه است. یعنی آن قدری که اسلام خدمت به شما کرد، به مردها آن قدر خدمت نکرد.
اسلام، شما را حفظ کرد و شما متقابلًا اسلام را حفظ بکنید. حفظ اسلام به این است که این انتخابات که میخواهد مجلس دوم را متحقق کند، بدانید که انتخابات از اموری است که در سرنوشت شما و در سرنوشت ما نقش مهم دارد، و بالاترین نقش است، و این انتخابات است که همه امور کشور را چه در داخل و چه در خارج باید بگذراند. و لهذا باید شما خانمها یک نقش بسیار فعال داشته باشید که خدای نخواسته، مجلس یک مجلسی نشود که به واسطه ورود بعض عناصر غیر صالح بتدریج کشانده بشود به طرف شرق یا به غرب، و همان بشود که در زمان سابق بود و همان بگذرد بر ما و شما که در زمان سابق میگذشت.
بحمد اللَّه امروز مجلسی که بپا بشود، این مجلس امیدوارم که بهتر از مجلس سابق باشد و بحمد اللَّه خواهد شد. برای اینکه همه قشرها مشغول فعالیت هستند و کسانی که بررسی کردند از این مسائل، امروز میگویند مردم در صحنه هستند و خودشان هم نظر دارند. باید همه شما در این امر نظر داشته باشید، در امور سیاسی نظر داشته باشید. برای اینکه امور سیاسی مخصوص یک طبقه نیست، همان طوری که علم مخصوص یک طبقه نیست. همان طوری که مردها باید در امور سیاسی دخالت کنند و جامعه خودشان را حفظ کنند، زنها هم باید دخالت کنند و جامعه را حفظ کنند. زنها هم باید در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی همدوش مردها باشند، البته با حفظ آن چیزی که اسلام فرموده است، که بحمد اللَّه امروز در ایران جاری است.
و من امیدوارم که مجلس یک مجلس بسیار خوبی باشد، و مجلسی باشد که با آزادی، همه ملت شرکت کنند و اعتنا به اینکه به ما بعدها خواهند گفت چه، نکنند. برای اینکه آنهایی که با ما دشمناند، امروز در فعالیت هستند که این مجلس را لوث کنند. در خارج و داخل فعالیت هست و شما باید آن فعالیتها را با حضور خودتان، با اجتماع خودتان، با رفتن خودتان بر سر صندوقهای انتخابات، آنها را همه را خنثی کنید.
و مجلس اگر باشد، ان شاء اللَّه مجلس خوب باشد. با داشتن علما و قانوندانهای، حقوقدانهای نگهبان، شورای نگهبان، ما آرام هست دلمان، برای اینکه در مجلس ان شاء اللَّه مسائلی بر خلاف اسلام و بر خلاف مصالح مسلمین نخواهد گذشت، و اگر اشتباهی در مجلس واقع بشود، شورای محترم نگهبان که در این دوره با کمال قدرت و استقلال عمل کرد، در دورههای دیگر هم همین طور باشد، و این ملت را و این دولت را و این کشور را به پیش ببرد. و امیدوارم که جنگ هم به نفع ایران تمام بشود، و دست و پا کردنهایی که الآن در تمام دنیا دارند دست و پا میکنند برای اینکه، صدام را حفظش کنند، نتوانند یک همچو امری را انجام بدهند، و این جانی را نتوانند به جای خودش حفظ کنند، و جنگ بخوبی ان شاء اللَّه تمام بشود. و همه شما و ما مشغول فعالیت برای اینکه از حیث معنویت و از حیث مادیت این کشور را به پیش ببریم. و ان شاء اللَّه این کشور را به نحو شایسته اسلامی کنیم که الگو بشود از برای تمام کشورهای اسلامی. و شما مطلعید که این عدهای که آمدند برای رسیدگی به جنایت بزرگ صدام که بشریت را تهدید میکند، گزارش دادند، لکن آنهایی که باید محکوم کنند صدام را محکوم نکرده بودند و بهتر این بود که اینها را نفرستند که مشت خودشان را در دنیا باز نکنند. آنهائی که ادعا میکنند که ما مستقل هستیم و ما حامی بشر هستیم، اینها مشتشان باز شد و نتوانستند به واسطه ملاحظاتی که از شرق و غرب داشتند، نتوانستند به اسم، عراق را محکوم کنند، و به طور کلی گفتند که مواد شیمیایی را هر که استعمال کند، محکوم است. دیگر این کی هست که مواد شیمیایی را محکوم میکنند که آنها محکوم میکنند، این را دیگر نتوانستند بگویند. بهتر این بود که اینها اقدام به این عمل نکنند و ما خودمان بدون اینکه به این جنایتها دست بزنیم، با مشت محکم ان شاء اللَّه صدام را و حزب بعث را به کنار میزنیم و ملت عراق را آزاد میکنیم از این قید و بندی که این مرد فاسق به آنها گذاشته است.
من از خدای تبارک و تعالی، توفیق شما بانوان و خواهران را میخواهم که هم در علم کوشا باشید، و هم در عمل و هم در تهذیب اخلاق. همان طوری که علم تنها فایده ندارد، و تهذیب تنها کورکورانه فایده ندارد. علم و تهذیب نفس است که انسان را به مقام انسانیت میرساند. و من از خدای تبارک و تعالی خواستارم که شما بانوان را موفق کند و سایر خواهران که در سطح ایران هستند، و همین طور برادران را موفق کند، که این دو جناح را که جناح علم و عمل باشد، توأم با اخلاق اسلامی به پیش ببرد و اسلام در ایران پیاده بشود به آن طوری که خدای تبارک و تعالی میخواهد.» (صحیفه امام، ج18، ص: 401 ـ 405)
ـ حکم لزوم ارسال درخواست عفو زندانیان از طریق رئیس دیوان عالی کشور (1368)
«جناب مستطاب حجت الاسلام آقای موسوی اردبیلی دامت افاضاته
با سلام، به اطلاع دستگاه قضایی برسانید، از این پس درخواست عفو زندانیان از طریق جنابعالی به این جانب ارسال میگردد.[5] تأیید و توفیق جنابعالی و تمامی دستاندرکاران امور قضایی را از خداوند متعال خواستارم.» (صحیفه امام، ج21، ص: 345)
[2] - آقای سید حسن خمینی.
[3] - دو رود معروف در کشور عراق
[4] - آقای محمدی گیلانی، رئیس و حاکم شرع دادگاههای انقلاب اسلامی.
[5] - دستور امام خمینی از سوی رئیس دیوان عالی کشور طی نامه شماره 6/ 4141 د- ر مورخ 27/ 2/ 68 به کلیه دادگستریها، دادگاهها، دادسراهای انقلاب و سازمان قضایی نیروهای مسلح سراسر کشور ابلاغ گردید
.
انتهای پیام /*