امروز با امام: نوزدهم فروردین

ـ تلگراف تشکر از آقای سید حسن بحرالعلوم؛ تبریک بازگشت امام به قم (1343)

ـ تلگراف تشکر از آقای ضیابری (1343)

ـ تلگراف به آقای سید عباس مهری و پاسخ پیام تبریک به مناسبت آزادی امام خمینی از زندان (1343)

ـ تلگراف به آقای عبدالرسول قائمی در پاسخ پیام تبریک به مناسبت آزادی امام خمینی از زندان (1343)

ـ تلگراف به آقای علامه در پاسخ پیام تبریک به مناسبت آزادی امام خمینی از زندان (1343)

ـ تلگراف به آقای محمدصادق احسانبخش در پاسخ پیام تبریک به مناسبت آزادی امام خمینی از زندان (1343)

ـ نامه به آقای سید احمد خمینی؛ خانوادگی (1355)

ـ نامه به آقای سید مرتضی پسندیده درباره وجوه شرعیه (1355)

ـ نامه به آقای امامی مازندرانی ساروی پیرامون قانون اساسی و رفتن شاه (1357)

ـ پیام به اصناف و کسبه؛ تحذیر از اجحاف و گرانفروشی (1358)

ـ نامه به آقای محمدطاهر آل شبیر خاقانی؛ اعزام قاضی شرعی به خرمشهر (1358)

ـ سخنرانی در جمع عشایر «چهارلنگ» بختیاری؛ انتخابات مجلس (1358)

ـ سخنرانی در جمع کارکنان مخابرات؛ لزوم سازندگی در کشور (1358)

ـ پیام به ملت ایران؛ قطع رابطه با امریکا (1359)

ـ سخنرانی در جمع مسئولان دادگاههای انقلاب؛ اهمیت قضاوت در اسلام (1360)

ـ سخنرانی در جمع اعضای مکتبهای اسلامی قم و مسجد جامع نارمک؛ نقش بانوان (1363)

ـ حکم لزوم ارسال درخواست عفو زندانیان از ط

کد : 4304 | تاریخ : 19 فروردين 1400

امروز با امام: نوزدهم فروردین

 

ـ تلگراف تشکر از آقای سید حسن بحرالعلوم؛ تبریک بازگشت امام به قم (1343)

«رشت، خدمت حجت الاسلام و المسلمین آقای بحرالعلوم‏

از عواطف کریمه متشکر. توفیق علمای اسلام را در احقاق حق و ابطال باطل خواستار است. خمینی» (صحیفه امام، ج‏1، ص: 264)

ـ تلگراف تشکر از آقای ضیابری (1343)

«رشت، حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای ضیابری- دامت برکاته‏

از عواطف کریمه متشکر. توفیق علمای اسلام را در احقاق حق و ابطال باطل خواستار است‏. خمینی» (صحیفه امام، ج‏1، ص: 265)

ـ تلگراف به آقای سید عباس مهری و پاسخ پیام تبریک به مناسبت آزادی امام خمینی از زندان (1343)

«کویت‏، حضرت حجت‏الاسلام و المسلمین آقای حاج سید عباس مهری- دامت برکاته‏

از عواطف کریمه جنابعالی و حضرت آقای سعیدی و جناب مصدرالامور- دامت افاضاتهم- متشکر، توفیق علمای اسلام را در احقاق حق و ابطال باطل خواستار است. خمینی» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 514)

ـ تلگراف به آقای عبدالرسول قائمی در پاسخ پیام تبریک به مناسبت آزادی امام خمینی از زندان (1343)

«آبادان، حضرت حجت‏الاسلام آقای حاج شیخ عبدالرسول قائمی- دامت برکاته‏

از مساعی جمیله در اعلای کلمه حق متشکر، توفیق علمای اسلام را در احقاق حق [اعلای‏] کلمه اسلام و ابطال باطل و مقاصد سوء معاندین از خداوند تعالی خواستار است. خمینی» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 515)

ـ تلگراف به آقای علامه در پاسخ پیام تبریک به مناسبت آزادی امام خمینی از زندان (1343)

«سمنان 355- 19/ 1/ 43

حضرت آیت‏اللَّه آقای علامه- دامت برکاته‏

از مراحم کامله متشکر، توفیق علمای اعلام را در اعلای کلمه حق از خداوند تعالی خواستار است. خمینی» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 516)

ـ تلگراف به آقای محمدصادق احسانبخش در پاسخ پیام تبریک به مناسبت آزادی امام خمینی از زندان (1343)

«رشت- شماره 27598- 19/ 1/ 43

جناب ثقةالاسلام آقای احسانبخش خطیب محترم- دامت افاضاته‏

از تفقد جنابعالی متشکر، مستدعی است تشکرات حقیر را به خطبای محترم و اهالی معظم ابلاغ فرمایند. خمینی» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 517)

ـ نامه به آقای سید احمد خمینی؛ خانوادگی (1355)

«احمد عزیز

مدتی است از سلامت شما بی‏اطلاعم. ان شاءاللَّه تعالی از کثرت اشتغال به تحصیل و تحقیق باشد. از خداوند تعالی سلامت همه را خواهانم. بحمداللَّه تعالی خانم عمل مراره‏[1] را با خوشی و خوبی انجام داد و الآن حالش خوب و خوشحال است. به دخترها پس از سلام، مژده سلامت ایشان را بدهید. به خانم محترم خودتان سلام برسانید. حسن‏[2] را می‏بوسم و دعا می‏کنم. و السلام علیک. پدرت» (صحیفه امام، ج‏3، ص: 137)

ـ نامه به آقای سید مرتضی پسندیده درباره وجوه شرعیه (1355)

«حضور مبارک حضرت مستطاب حجت الاسلام و المسلمین آقای پسندیده- دامت برکاته‏

به عرض مبارک می‏رساند، مرقوم مبارک اخیر که در آن مطالبی بوده من جمله سلامت جناب آقای مستوفی موجب مسرت گردید، جواب آن را از طریق سوریه دادم؛ اینک تصدیع می‏دهم که مبلغ هفده هزار و پانصد و سی تومان (17530) به جناب عمادالاعلام آقای حاج شیخ محمدحسین مرادی کوشکی بپردازید، مورد قبول است. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج‏3، ص: 138)

ـ نامه به آقای امامی مازندرانی ساروی پیرامون قانون اساسی و رفتن شاه (1357)

«به عرض عالی می‏رساند، مرقوم محترم که حاکی از سلامت مزاج شریف و حاوی تفقد از اینجانب بود موجب تشکر گردید. بحمداللَّه تعالی با همه گرفتاریها که برای ملت ایران هست جنبش بی‏سابقه در تمام طبقات پیدا شده است که به خواست خدای تعالی منتهی به فرج خواهد شد از زحمات و فعالیتهای جنابعالی باید تقدیر و تشکر کنم امید است خداوند تعالی توفیق خدمت به اسلام و مسلمین به همه ما بدهد مسأله چهارچوب قانون اساسی و حقوق بشر که اکنون زبانزد جناح سیاسی است و گاهی در کلمات غیر آنها هم دیده می‏شود آنچه مورد اعتراض اینجانب است با این کلمه صحه بر رژیم پهلوی گذاشته شود چنانچه تصریح نموده‏ام و باید حتماً در آن مانع نتیجه احتراز کرد و اگر صحبت از قانون اساسی شد باید مواد مربوط به سلطنت را استثناء نمود و من هیچ بعید نمی‏دانم که بعض اشخاص یا بعض جناحها به نفع شاه این مطلب را عنوان کنند گرچه دیگر برای او دارویی نیست به خواست خداوند و باید برود. والسلام علیکم و رحمةاللَّه.» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 632)

ـ پیام به اصناف و کسبه؛ تحذیر از اجحاف و گرانفروشی (1358)

«من با کمال تأسف هر روز مواجه هستم با مشکلاتی جانفرسا که گاهی ناچار می‏شوم تذکراتی به ملت شریف بدهم. از آن جمله قضیه اجحاف و گرانفروشی است که کراراً شکایت از آن دارند؛ و حتی گفته می‏شود که بر خلاف موازین شرعیه، اجناس را که از طرف دولت مبنی بر آنکه به قیمت معینی بفروشند، به قیمتهای بسیار گزاف به مردم مستمند می‏فروشند و موجبات ناراحتی و مضیقه برای برادران و خواهران خود فراهم می‏کنند.

من از فروشندگان، خصوصاً آنچه مربوط است به ارتزاق مردم، تقاضا می‏کنم دست از این اجحاف و تعدی بردارند و به اخلاق و اعمال اسلامی برگردند. من آنان را نصیحت می‏کنم که با این ملتی که خون خود را در راه اسلام داد و جوانان عزیز خود را از دست داد با عدل و انصاف رفتار کنند. من خوف آن دارم که خدای نخواسته به غضب خداوند قهار مبتلا گردیم و تر و خشک با هم بسوزد.

من اخیراً اخطار می‏کنم که اگر دست از اجحافات و مخالفت با اسلام برندارند، حسب عدل الهی و حکومت شرعیه، تعزیرات و سیاسات شرعیه اسلامیه با آنان رفتار می‏شود. برادران! قبل از آمدن تازیانه الهی به خود آیید و دست از ستم بردارید. خداوند شما را اصلاح کند. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج‏6، ص: 510)

ـ نامه به آقای محمدطاهر آل شبیر خاقانی؛ اعزام قاضی شرعی به خرمشهر (1358)

«جناب مستطاب آیت اللَّه آقای حاج شیخ محمدطاهر خاقانی- دامت برکاته‏

مرقوم محترم واصل، و از مضمون آن اطلاع حاصل گردید. در مورد اعزام قاضی شرعی به خرمشهر که مرقوم داشته‏اید، متوقع آن بود که خود جنابعالی کسی را به این مقام نصب می‏کردید. و اکنون جناب ثقة الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ حسن شریعتی و جناب ثقة الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ مرتضی مقتدایی- دامت افاضاتهما- بدین منظور بدانجا می‏آیند. امید است ان شاء اللَّه تعالی با رهبریهای جنابعالی وظایف محوله را به نحو احسن انجام دهند. از خدای تعالی موفقیت آن جناب را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج‏6، ص: 511)

ـ سخنرانی در جمع عشایر «چهارلنگ» بختیاری؛ انتخابات مجلس (1358)

«یکی از خیانتهای رضا شاه به ملت ما این بود که مأمور شده بود عشایر ما را سرکوب کند. من در یک کتابی راجع به این مطلب نوشتم لکن نگذاشتند آن جمله باشد. این عشایر ما در اطراف ایران پشتوانه‏های استقلال ایران بودند؛ و خارجیها از باب اینکه این قدرت را نمی‏توانستند تحمل کنند، مأمور کردند رضا خان را- پدر این محمد رضا را- برای سرکوب کردن این عشایر. و او خدمت خودش را با خیانتهای به ملت ما به انجام رساند، و بعد از او هم پسرش همان نقشه را رفتار کرد. شما عشایر پشتوانه این مملکت بودید و ان شاء اللَّه هستید. پدران شما به این مملکت خدمتها کردند و استقلال این مملکت را حفظ کردند، و شما هم باید به همان رویه عمل کنید و استقلال مملکت خودتان را حفظ کنید...

خداوند شماها را زنده نگه دارد. و از این به بعد باز ما احتیاج به ملت داریم و احتیاج به شماها داریم. برای مجلس مؤسسان، باید اشخاصی که در مجلس مؤسسان می‏روند اشخاص امین باشند، اشخاص فاضل باشند، اشخاص مطلع باشند؛ گرایش نداشته باشند به چپ و راست؛ ملی باشند، مستقل باشند؛ فکرشان مستقل باشد. و ما احتیاج داریم که این وحدت را حفظ کنید تا اینکه ان شاء اللَّه وقتی که مجلس مؤسسان بنا شد بپا بشود، وکیلی که صالح باشد بفرستید. و شاید در آن وقت من به شما معرفی بکنم اشخاصی را که صالح هستند.

و پس از آن باز ما احتیاج داریم، و آن مجلس شورای ملی است. «مجلس شورای ملی» هایی که- یعنی به اصطلاح ملی، مجلس شوراهای سلطنتی باید گفت!- تا کنون می‏دانید که به اختیار شما نبوده. هیچ وقت نیامدند به شما بگویند که مختارید که هر کس را می‏خواهید رأی بدهید. آن بساط گذشت. ان شاء اللَّه دیگر عود هم نخواهد کرد و شما مستقل [و] آزاد، وکلای مجلس را به مجلس می‏فرستید؛ لکن باید ملاحظه کنید که باز شیاطین نیایند و شما را اغفال کنند. باید وکلای آزادمنش، وکلای ملی، وکلای متدین، وکلای فاضل به مجلس شورا بفرستید.

من از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت شما را، ایلات ایران را، ایل «چهارلنگ» را- که من اطلاع از حالشان دارم- من سلامت همه را خواهان هستم. شماها پشتوانه مملکت ما هستید و باید ان شاء اللَّه با قدرت و قوه جلوگیری از فساد بکنید و حفظ استقلال مملکت خودتان را بکنید. سلام بر همه شما دوستان من!» (صحیفه امام، ج‏6، ص: 512 ـ 514)

ـ سخنرانی در جمع کارکنان مخابرات؛ لزوم سازندگی در کشور (1358)

«این نهضت الآن بین راه است؛ یعنی بحمداللَّه دست اجانب را تا آن مقداری که می‏شود کوتاه کردیم، و عمال اجانب هم- که در رأسش محمد رضا بود- آنها هم خارج شدند؛ و به همت ملت و خواست خدای تبارک و تعالی تا اینجا رسیدیم. و از اینجا به بعد هم که قضیه سازندگی هست و قضیه ریشه کن کردن این اقشاری، که باز از آنها ریشه‏های فاسدی در کشور ما هست که اینها خیلی‏شان از عمال امریکا هستند و لو با یک چهره دیگر.

و باید همه ما با هم متصل باشیم و گمان نکنیم که کار تمام شده و به آخر رسیده است. باید ما نیمه راه، خودمان را ببینیم که تا آخر راه با قدرت و قوه جلو برویم؛ باید همه ما با هم [به پیش برویم‏] همان طوری که ملاحظه کردید به واسطه وحدت کلمه ملت و به واسطه توجه به اسلام و دیانت، این راه را تا اینجا آمده‏ایم. در صورتی که قدرتْ دست آنها بود و ملت ما جز مشت و خون چیزی نداشت لکن اتکال به خدا کرد و وحدت کلمه در بین همه اقشار حاصل شد، به طوری که دیگر ابرقدرتها هم نتوانستند او را ابقایش کنند! در صورتی که قبلًا دائماً این مسأله را می‏گفتند که «نه، این باید باشد!» این انگلستان می‏گفت که این وفادار به ماست باید باشد؛ امریکا به صورت دیگر می‏گفت؛ شوروی با این صورتها نمی‏گفت؛ لکن پشتیبان بودند آنها همه. در صورتی که همه ابرقدرتها پشتیبان بودند، و خودش هم یک قدرت شیطانی داشت، سازمانها داشت، بساط داشت، مع ذلک قدرت ملت معلوم شد که بالاتر از همه چیز است.

قدرت ملت به چه حاصل شد؟ به این حاصل شد که همه با هم، مقصدْ اسلام! اگر همه هم با هم بودند لکن مقاصدی داشتند که غیر مقصد اسلام بود، این طور پایداری نمی‏کردند. شما ملاحظه کردید که جوانهای ما که شهید شدند- همه اینها- شهادت را استقبال می‏کردند؛ این برای قدرت اسلام بود. و از حالا به بعد هم باید این قدرت را حفظ کرد، این ایمان را حفظ کرد تا این وحدت کلمه حفظ بشود، تا پیروز بشویم ان شاء اللَّه. و من امیدوارم که با وحدت کلمه و قدرت ایمان، ما این راه را تا آخر برسانیم، به آن طوری که می‏خواهیم...

ما حالا- از حالا- باید شروع بکنیم برای انسان‏سازی. یک مملکت غنی‏ای که همه چیز دارد، یک مملکتی که همه چیز دارد مع ذلک حالا باید روی گنجهای خودش بنشیند گرسنگی بخورد! این جز [برای‏] این نبود که نگذاشتند که این مملکت ما روی موازین انسانی اداره بشود. حالا ما باید از سر بنشینیم همه‏مان با هم، با شرکت همه. یک طایفه نمی‏تواند، دولت نمی‏تواند؛ ملت باید با دولت باشد، دولت با ملت باشد، همه با هم به فکر باشند، متفکرین ما فکر بکنند، نقشه بکشند تا اینکه باز یک انسانهایی ما درست بکنیم بعد از چند سال بتوانیم که درست این مملکت را اداره بکنیم.

و من امیدوارم که خداوند شماها را که قدرت انسانی این مملکت هستید، شماها را حفظ کند؛ جوانهای ما را حفظ کند. و بیدار کند همه ما را، که به تکالیفی که خدا برای ما تعیین کرده است عمل بکنیم؛ و این قدرت اسلامی که همه دیدید محفوظ بماند و این وحدت کلمه محفوظ بماند. و ان شاء اللَّه یک مملکت از خودمان باشد و خودمان اداره بکنیم، هم معنویاتش را و هم مادیاتش را.

خدا به همه شما توفیق و سعادت عنایت کند؛ سلامت باشید، موفق باشید؛ جزاکم اللَّه ان شاء اللَّه موفق باشید، مؤید باشید؛ ان شاء اللَّه سلامت باشید.» (صحیفه امام، ج‏6، ص: 515 ـ 517)

ـ پیام به ملت ایران؛ قطع رابطه با امریکا (1359)

«ملت شریف ایران، خبر قطع رابطه بین ایران و امریکا را دریافت کردم و اگر کارتر در عمر خود یک کار کرده باشد که بتوان گفت به خیر و صلاح مظلوم است، همین قطع رابطه است. رابطه بین یک ملت بپاخاسته برای رهایی از چنگال چپاولگران بین المللی با یک چپاولگر عالَمخوار، همیشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاولگر است. ما این قطع رابطه را به فال نیک می‏گیریم؛ چون که این قطع رابطه دلیلی بر قطع امید امریکا از ایران است. ملت رزمنده ایران این طلیعه پیروزی نهایی را که ابرقدرت سفاکی را وادار به قطع رابطه- یعنی خاتمه دادن به چپاولگریها- کرده است، اگر جشن بگیرد حق دارد. ما امیدواریم که نابودی سرسپردگانی مثل سادات و صدام حسین بزودی انجام گیرد و ملتهای شریف اسلامی به این انگلهای خائن، آن کنند که ملت ما با محمد رضای خائن کرد؛ و به دنبال آن برای آزاد زیستن و به استقلال تمام رسیدن، قطع روابط با ابرقدرتها خصوصاً امریکا نمایند. من کراراً گوشزد نموده‏ام که رابطه ما با امثال امریکا، رابطه ملت مظلوم با جهانخواران است.

شما ای ملت عزیز! که برای رضای خداوند متعال، با بانگ «اللَّه اکبر» بر دشمنان خود چیره شدید و آزادی و استقلال را به دست آوردید، با اتکال به خداوند تعالی و حفظ وحدت کلمه مهیا باشید برای رو در رویی دشمنان اسلام و دشمنان مستضعفین؛ شما به خواست خدای تعالی پیروز هستید و بر مشکلات غلبه خواهید کرد. صدام حسین که همچون شاه مخلوع چهره قبیح غیر اسلامی و انسانی خود را نشان داده و به هدم اسلام و حوزه مقدسه نجف کمر بسته و با مسلمانان مظلوم برای رضای کارتر، آن کند که مغول کرد، و با علمای اسلام خصوصاً حضرت آیت اللَّه آقای سید محمد باقر صدر، آن کند که رضا خان و محمد رضا پهلوی با علما و روحانیون و سایر طبقات کردند، باید بداند که با این اعمال ضد اسلامی، گور خودش و رژیم تحمیلی غیر انسانی و غیر قانونی بعث را با دست خود می‏کند.

ملت شریف عراق! شما اخلاف آنان هستید که انگلیس را از عراق راندند؛ بپاخیزید و قبل از آنکه این رژیم فاسد همه چیز شما را تباه کند، دست جنایتکار او را از کشور اسلامی خود قطع کنید. ای عشایر فُرات و دجله![3] همه با هم و با همه ملت اتحاد کنید و این ریشه فساد را قبل از آنکه فرصت از دست برود، قلع و قمع نمایید، و برای خدا دفاع از کشور اسلامی خود و از اسلام مقدس نمایید که خدا با شماست.

ای ارتش عراق! اطاعت از این مخالف اسلام و قرآن نکنید و به ملت بگرایید و دست امریکا را که از آستین صدام بیرون آمده است قطع کنید و بدانید اطاعت از این سفاک، مخالفت با خدای متعال است و جزای آن عار و نار است. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمین و کشور ایران را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج‏12، ص: 233)

ـ سخنرانی در جمع مسئولان دادگاههای انقلاب؛ اهمیت قضاوت در اسلام (1360)

«این کاری که شما در آن دخیل هستید، چه آقایانی که مقام قضاوت را دارند و چه آنهایی که مقام دادستانی را دارند و چه آنهایی که سرو کارشان با زندانیها و با این نحو زندانیهاست، این کار، کار بسیار مشکلی است و ارزنده. اما مشکل است برای اینکه مسئله قضاوت همیشه این طور است که یک طرف ناراضی است، همچو نیست که دو نفر آدمی که با هم اختلاف دارند، اگر قاضی تشخیص داد که یکی از اینها مجرم است، مجرم هم روی موازین اسلامی تصدیق و صحبتی نکند. لا اقل شاید در تمام افرادی که محاکمه می‏شوند و اینها محکوم می‏شوند محکومین ناراضی‏اند؛ چه محکومیت بحق باشد که ان شاء اللَّه، هست و چه- خدای نخواسته- محکومیت بناحق باشد. خوب، آنکه بناحق است صحیح است که ناراضی باشد، اما مسأله، مسئله مشکلی است. شمایی که متکفل این امر هستید و سر و کارتان با یک همچو وضعیتی هست که در مقام قضاوت آن طوری است، بعدش هم وقتی منتهی می‏شود به حبس، وضعش آن طوری است که شما دارید می‏گویید، کار بسیار مشکلی است، لکن ارزنده است. می‏ارزد به اینکه انسان در کارهای مشکل که وارد می‏شود، به اشکالاتش هم یک قدری تن بدهد.

من الآن نمی‏توانم یک مسأله همچو شسته و رفته‏ای عرض کنم، لکن آنی که من عرض می‏کنم راجع به همه قضات که لا بد اکثراً روحانیین هستند دیگر یا همه، یک مطلبی که راجع به قضاوت من عرض می‏کنم، این است که مسأله قضاوت یک مسئله‏ای است که در اسلام شاید در رأس مسائل باشد و سر و کارش با جان مردم است، با مال مردم است، با نوامیس مردم است. این از مسائل بسیار مشکل و حلش هم بسیار مشکل. و شرایط قاضی هم خیلی زیاد [است‏] و ما امروز آن قدر قاضی که دارای همه شرایط باشد نداریم، ولی خوب، مشغول‏اند به اینکه ان شاء اللَّه تهیه کنند. لکن آنهایی که حالا متکفل هستند و تشخیص داده شدند، چه در قم و در تهران، به اینکه صلاحیت اینکه رسیدگی بکنند دارند، اینها باید بسیار توجه به این معنا بکنند که امروز آنکه هدف اولی است، روحانیت است. برای همه این دستجات آنکه هدف اولی است که می‏خواهند در جامعه اینها را منزوی کنند و کنار بگذارند روحانیین‏اند.

چنانچه این قضاتی که سر و کارشان با مردم و با مجرمین است، آنها هم اهل این هستند که داد و قال بکنند و اظهار نگرانی بکنند و این مسائلی که می‏گویید، اگر بنا باشد- خدای نخواسته- یک وقت یک جایی یک خلافی واقع بشود، خوب، این خلاف را آنها دامن‏می‏زنند، تبلیغ می‏کنند و چه می‏کنند، زیاد جلوه می‏دهند؛ این طور نیست که یک مردمی باشند متعهد به اسلام باشند که نخواهند دروغ بگویند. همین دیشب یا دیروز بود که یک آقایی به من گفت که من رفتم منزل فلان شخصیت، وقتی از پیش آن شخص بیرون آمدم، بعضی از اشخاصی که در دفتر این آقا بودند گفتند که شکنجه شده، اگر بخواهید ببینید اینجا یکی هست. ایشان گفتند بله من می‏خواهم ببینم. ایشان گفتند که من رفتم دیدم که یک شخصی روی [بدنش‏] را باز کرد آنجا، گفت که اینها با سیگار هست و من را داغ کردند، من را چه کردند و اسم فلان آدم هم با همین سیگار رویش ثبت بود. اسم یکی از مقامات محترم قضایی، اسم او را می‏گفت. آن شخص مدعی بود که اینها را با سیگار این جوری کردند و من را شکنجه کردند و داغ کردند و آن اسم هم رویش بود؛ یعنی، آن اسم را به قول او با سیگار آنجا نوشته بودند. ایشان گفتند که من ابتداءً به نظرم آمد که خالکوبی کردند. بعد با او صحبت کردم گفتم که کی شما را گرفت. گفت که یک دسته‏ای تو بیابان آمدند و یک اتومبیل بود و من را گرفتند و شکنجه کردند و چه گفتند. خوب شناختی آنها را؟ گفت نه، سر و کله‏شان را بسته بودند آنها. گفتم که کجا شما را شکنجه دادند. گفت که توی همان اتومبیل این شکنجه را دادند و آنها پاسدار بودند. گفتم خوب، تو که می‏گویی سر و کله‏شان بسته بودند، از کجا می‏گویی پاسدار بودند، شاید رفقای خودت بودند. گفت، ماند و نتوانست جواب بدهد. بعد من گفتم که تو از این منافقین هستی و اینجا آمده‏ای شکایت می‏کنی. پاشو برو، و الّا من پدرت را در می‏آورم؛ پا شد رفت. اینها یک همچو وضعی دارند. بلکه من شنیده‏ام از یک نفر آدم که در [محکمه‏] قضایی بود که در فلان جا- حالا یادم نیست، مثل اینکه شیراز ایشان گفت- که بعضی از اینها آن رفیق خودشان را بیهوش می‏کنند و شکنجه می‏کنند، برای اینکه بگویند شکنجه ما داریم. شما سر و کارتان با یک همچو مردمی است. شما بخواهید که هیچ ناملایم نداشته باشید، در یک همچو مسائل مشکلی، این را نمی‏توانید، نمی‏شود یک همچو چیزی. شما مشکلات زیاد دارید و این مشکلات هم بسیاریش تحمیل می‏شود به روحانیین که اینها هستند که چه می‏کنند. شاید زیاد از این ور آن ور این طور شکایات می‏آید و بسیاریش هیچ اصلی ندارد، ممکن هست تویش هم یک چیزی باشد و همین طور دادستانیها، آنها هم بالاخره ناراضی درست می‏کنند، برای اینکه قاضی به حق هم باشد، آن طرف ناراضی می‏شود، وقتی ناراضی شد، داد و قال می‏کند؛ آن وقت، این مال اشخاص عادی است. اما آنهایی که از اول انقلاب می‏خواستند که یک مسائلی برای خودشان باشد، در انقلاب کاری نکرده بودند، لکن می‏خواستند بهره‏برداری کنند، و حتی- مثلًا- رئیس جمهور بشوند، خوب، نشدند، بعدش شروع کردند به کارهایی که همه می‏دانید. شما سر و کارتان با یک همچو اشخاصی هست که در همه جا توطئه است؛ در حبس هم توطئه است، در بیرون حبس هم توطئه است، در جبهه‏ها هم الآن هست، همه جا هست این مسائل، منتها شما در یک محیط محدود هستید و آنها هم در آن محیط محدود تمام همّشان این است که وضع زندان را به آن طوری که می‏گویید، بکنند.

بیان نمودن مسائل و گرفتاریها برای مردم‏

من اعتقادم این است که شماها اینکه در یک جای محدودی که خودتان نشسته‏اید و یکی هم من هستم که با شما نشسته‏ام، این مسائل را بگویید، این مسائل باید در جامعه به مردم عرضه بشود؛ یعنی، به شماها نسبت زیاد دادند و من مکرر از بعض آقایانی که می‏شناسند شماها را، [شنیدم که‏] شماها را تطهیر کردند، گفتند دروغ است این حرفها. خوب، شما پیش من می‏گویید که دروغ است این حرفها، خودتان هم پیش من این شکایات را دارید؛ لکن جامعه نمی‏داند. آنها بین مردم پخش می‏کنند به هر طوری که می‏خواهند، مع الأسف، بعضی مقامات هم باور می‏کنند؛ همین باور، دامن‏زده می‏شود به آن. شما در یک محیطی هستید که با این گرفتاریها مواجه هستید، لکن گرفتاریتان را به مردم نمی‏گویید؛ آنها که برای شما گرفتاری پیش می‏آورند آنها می‏روند داد و قال می‏کنند و عکس مسأله را نشان می‏دهند؛ بعضی از شما را یک آدم کذا و کذا نشان می‏دهند. در صورتی که من از اشخاص مورد اطمینان، من جمله آقای محمدی،[4] شنیده‏ام که اشخاص بسیار متعهد و مسلم [دارند خدمت می‏کنند]، اما خوب، بین من و ایشان است این حرف، شما هم در یک همچو محیط کوچک دارید این حرفها را می‏زنید. من آنی که می‏گویم این است که کار مشکل است، لکن باید شما یک قدری مقاومت داشته باشید. البته من نه اینکه خودم مقاومتی دارم، اما میل دارم شما داشته باشید. شما الحمد للَّه جوان هستید و باز آن مقاومت جوانی را دارید. در این مشکلات هر کس زیادتر گرفتار باشد و مقاومت کند زیادتر پیش خدا آبرو دارد، اجر دارد. البته شما الآن گفتید که این قدر کار زیاد هست که به آن نتوانستیم برسیم؛ لکن این مقداری هم که رسیده‏ایم این همه صداها بلند شده است. من هم می‏دانم این معنا را، من هم می‏دانم که آن که قاضی است، آن که رئیس محبس است، آن که دادستان است، آن که وکیل مدافع است، همه اینها گرفتاری دارند؛ هر کدام به اندازه یک مقداری که سعه شعاعشان تا آن اندازه است؛ لکن مردمی که در خارج هستند نمی‏دانند. آن مردم خیال می‏کنند که همچو که یک کسی رفت در حبس، اوّل شروع می‏شود به کتک زدن و داغ کردن و چه کردن و بعد هم تا آخر همین طور. شما هم از این طرف می‏گویید که این مسائل هیچ نیست در آنجا؛ بلکه آنها دارند ما را داغ می‏کنند و ما را شکنجه می‏دهند.

آنها پاسبانها را دارند کتک می‏زنند و پاسبانها به آنها حرفی نمی‏زنند. این مسأله باید برای مردم روشن بشود، باید گفته بشود به مردم. آن آقایانی که آمدند و حبسها را دیدند باز تا حالا نیامدند پیش من که مسائل را به من درست بگویند. جسته و گریخته من بعضی وقتها از- مثلًا- اشخاص محترم می‏شنوم که مسائل، مسائل دروغ بوده، این طور نبوده؛ بله گاهی اتفاق افتاده است برای کسانی که در حبس کذا بوده‏اند، یک همچو چیزهایی گاهی اتفاق افتاده. وقتی شما گرفتار یک جمعیتی هستید که خودشان خودشان را بیهوش می‏کنند و داغ می‏کنند برای اینکه گردن شما بگذارند و وقتی شما گرفتار یک جمعیتی هستید که بچه‏های کوچکشان در خیابانها می‏آیند و فریاد می‏زنند، برای اینکه مردم را وادار کنند که با آنها مقابله کنند، توقع این را نداشته باشید که آرام و راحت در آنجا باشید. شما باید توقع این را داشته باشید که هر روز همین بساط را داشته باشید و زیادتر از این هم داشته باشید. لکن کار، یک کار مهم شریفی است؛ برای اینکه هم قضاوت در عین حالی که بسیار شغل مهم شریفی است، لکن خوب، خطر برای قاضی دارد و مسأله خطرناکی است و هم زندانبانی و رئیس زندان شدن و پاسدار در زندان شدن و اینها هم همه‏اش از چیزهای مشکل است. سر و کار با یک عده‏ای که به هیچ چیز پایبند نیستند، آنهایی که می‏خواهند اصل و اساس را از بین ببرند، سر و کار با اینها هست، وقتی سر و کار با اینها هست، با آنهایی که به این انقلاب اسلامی هیچ عقیده نداشتند و نخواهند داشت و این انقلاب اسلامی را مضر به حال خودشان و اربابانشان می‏دانند، شما سرو کارتان با اینهاست، توقع این را نداشته باشید که آنها مثل یک اشخاص عادی با شما رفتار کنند....» (صحیفه امام، ج‏14، ص: 268 ـ 274)

ـ سخنرانی در جمع اعضای مکتبهای اسلامی قم و مسجد جامع نارمک؛ نقش بانوان (1363)

«موجب تشکر است که خواهران، بانوان محترم در این مجلس آمدند تا من بعض چیزهایی که بر خواهران ما، در دوره‏های سابق گذشت و آنچه که نقش زنها بود در طول تاریخ صد و چند ساله ایران، عرض کنم. در رژیم طاغوتی پهلوی آن ظلمی که به بانوان محترم ایران شد، به مردها آن ظلم نشد. بانوانی که مقید بودند به اینکه بر طبق اسلام عمل کنند و موافق آنچه که اسلام امر کرده است زی خودشان را قرار بدهند، در آن رژیم در زمان رضا شاه به وضعی و در زمان محمد رضا به وضع دیگر. زمان رضا شاه، که من یادم است و خوب است که شماها یادتان نیست، آنچه بر بانوان گذشت قابل توصیف نیست. آن ظلمی که بر این قشر از ملت در آن دوران گذشت نمی‏شود بیان کرد. آن فشاری که بر اینها وارد شد و آن مصیبتها که اینها تحمل کردند در زمان آن شاه فاسد نمی‏شود گفت که چه اندازه بود. در زمان محمد رضا آن عصر و آن وضع تبدیل شد به یک وضع دیگری که عمق جنایت زیادتر بوده از زمان او. او با قلدری و فشار و زدن و گرفتن و چادر پاره کردن و دست به گیسهای زنها گرفتن و کشاندن و اینها گذراند، و این اساساً بر خلاف عفت زنها قیام کرد. یعنی بر خلاف همه چیز ایران، یکیش هم زنهای ایران بودند که اینها با یک وضع خاصی و با یک توطئه خاصی اینها را می‏خواستند که به فساد بکشند و عفت را از جامعه ما بر دارند. و بحمد اللَّه بانوان ایران مقاومت کردند و جز یک دسته‏ای که جزء دار و دسته خود آنها بودند و غربزده بودند و با رژیم او مناسب بودند، سایر خواهرها مقاومت کردند. بنا بر این، اسلام که در ایران زنده شد، آن خدمتی را که به بانوان کرده است و خواهد کرد ارزشش به اندازه‏ای است که نمی‏توانیم ما توصیف کنیم. اگر نبود این انقلاب و نبود این تغییر و تحولی که در ایران واقع شده بود، بعد از چند سال دیگر اثری از اخلاق اسلامی در ایران نبود.

و بحمداللَّه این مسأله حل شد و حالا طوری شده است که خانمها همدوش با سایر برادران در تحصیل علم و عرفان و فلسفه و تمام شعب علم و ان شاء اللَّه صنعت، فعالیت می‏کنند. آن وقت می‏گفتند که نیمی از جمعیت ایران که در پرده هستند دیگر کاری ازشان نمی‏آید. نه اینکه می‏خواستند کاری ازشان بیاید، برای اینکه مردها را هم آنها محروم کردند از کارهای فعال، بلکه می‏خواستند که اینها را وارد کنند در جامعه به آن ترتیبی که خود آنها و رفقا و همراهان آنها بودند و به فساد بکشند جامعه را. و خداوند خواست که موفق نشدند. و شما بانوان امروز موجب افتخار هستید که همان طوری که برادران شما در حوزه‏ها مشغول تحصیل و تدریس و سایر کارهای اسلامی هستند، شماها هم با آنها هستید و امیدوارم فعالتر باشید. و البته باید شما توجه بکنید و عکس عمل آن چیزی که در رژیم سابق گذشت، شما عمل کنید. آنها اخلاق اسلامی را می‏خواستند ببرند و به جای او اخلاق اروپایی بنشانند. شما عکس عمل او را کنید که بعضی از این گولخوردههایی که باز در ایران ممکن است پیدا بشوند، تحت تأثیر شما واقع بشوند و آنها هم به طریقه شما عمل بکنند.

و اما نقش زنها در جامعه آن قدری که من یادم است و آن قدری که تاریخ به ما گفته است، در چند نهضت که در ایران واقع شد، نهضت تنباکو، نهضت مشروطه، قضیه پانزده خرداد، نقش زنها بالاتر از مردها اگر نبود، کمتر نبود. آنان در میدانها حاضر شدند و به واسطه حضور آنها در میدانها، مردها اگر قوتشان کم بود، زیاد شد، و اگر قوی بودند دو چندان شد. و آنچه که خود شما شاهد بودید در این نهضت اسلامی و انقلاب اسلامی حاضر است، در این انقلاب اسلامی نقش شما بانوان از نقش مردها بالاتر بود. یعنی شما هم خودتان فعالیت می‏کردید و هم مردها را به فعالیت می‏کشاندید. بنا بر این افتخاری که شما ایجاد کردید قابل تقدیر فراوان است.

و شما باید در همه صحنه‏ها و میدانها آن قدری که اسلام اجازه داده وارد باشید. مثل انتخابات که امروز عملی است که باید انجام بگیرد و صحبت روز است در ایران، خانمها همان طوری که مردها فعالیت می‏کنند برای انتخابات، خانمها هم باید فعالیت بکنند برای اینکه فرقی ما بین شما و دیگران در سرنوشتتان نیست. سرنوشت ایران، سرنوشت همه است. یعنی آن قدری که اسلام خدمت به شما کرد، به مردها آن قدر خدمت نکرد.

اسلام، شما را حفظ کرد و شما متقابلًا اسلام را حفظ بکنید. حفظ اسلام به این است که این انتخابات که می‏خواهد مجلس دوم را متحقق کند، بدانید که انتخابات از اموری است که در سرنوشت شما و در سرنوشت ما نقش مهم دارد، و بالاترین نقش است، و این انتخابات است که همه امور کشور را چه در داخل و چه در خارج باید بگذراند. و لهذا باید شما خانمها یک نقش بسیار فعال داشته باشید که خدای نخواسته، مجلس یک مجلسی نشود که به واسطه ورود بعض عناصر غیر صالح بتدریج کشانده بشود به طرف شرق یا به غرب، و همان بشود که در زمان سابق بود و همان بگذرد بر ما و شما که در زمان سابق می‏گذشت.

بحمد اللَّه امروز مجلسی که بپا بشود، این مجلس امیدوارم که بهتر از مجلس سابق باشد و بحمد اللَّه خواهد شد. برای اینکه همه قشرها مشغول فعالیت هستند و کسانی که بررسی کردند از این مسائل، امروز می‏گویند مردم در صحنه هستند و خودشان هم نظر دارند. باید همه شما در این امر نظر داشته باشید، در امور سیاسی نظر داشته باشید. برای اینکه امور سیاسی مخصوص یک طبقه نیست، همان طوری که علم مخصوص یک طبقه نیست. همان طوری که مردها باید در امور سیاسی دخالت کنند و جامعه خودشان را حفظ کنند، زنها هم باید دخالت کنند و جامعه را حفظ کنند. زنها هم باید در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی همدوش مردها باشند، البته با حفظ آن چیزی که اسلام فرموده است، که بحمد اللَّه امروز در ایران جاری است.

و من امیدوارم که مجلس یک مجلس بسیار خوبی باشد، و مجلسی باشد که با آزادی، همه ملت شرکت کنند و اعتنا به اینکه به ما بعدها خواهند گفت چه، نکنند. برای اینکه آنهایی که با ما دشمن‏اند، امروز در فعالیت هستند که این مجلس را لوث کنند. در خارج و داخل فعالیت هست و شما باید آن فعالیتها را با حضور خودتان، با اجتماع خودتان، با رفتن خودتان بر سر صندوقهای انتخابات، آنها را همه را خنثی کنید.

و مجلس اگر باشد، ان شاء اللَّه مجلس خوب باشد. با داشتن علما و قانوندانهای، حقوقدانهای نگهبان، شورای نگهبان، ما آرام هست دلمان، برای اینکه در مجلس ان شاء اللَّه مسائلی بر خلاف اسلام و بر خلاف مصالح مسلمین نخواهد گذشت، و اگر اشتباهی در مجلس واقع بشود، شورای محترم نگهبان که در این دوره با کمال قدرت و استقلال عمل کرد، در دوره‏های دیگر هم همین طور باشد، و این ملت را و این دولت را و این کشور را به پیش ببرد. و امیدوارم که جنگ هم به نفع ایران تمام بشود، و دست و پا کردنهایی که الآن در تمام دنیا دارند دست و پا می‏کنند برای اینکه، صدام را حفظش کنند، نتوانند یک همچو امری را انجام بدهند، و این جانی را نتوانند به جای خودش حفظ کنند، و جنگ بخوبی ان شاء اللَّه تمام بشود. و همه شما و ما مشغول فعالیت برای اینکه از حیث معنویت و از حیث مادیت این کشور را به پیش ببریم. و ان شاء اللَّه این کشور را به نحو شایسته اسلامی کنیم که الگو بشود از برای تمام کشورهای اسلامی. و شما مطلعید که این عده‏ای که آمدند برای رسیدگی به جنایت بزرگ صدام که بشریت را تهدید می‏کند، گزارش دادند، لکن آنهایی که باید محکوم کنند صدام را محکوم نکرده بودند و بهتر این بود که اینها را نفرستند که مشت خودشان را در دنیا باز نکنند. آنهائی که ادعا می‏کنند که ما مستقل هستیم و ما حامی بشر هستیم، اینها مشتشان باز شد و نتوانستند به واسطه ملاحظاتی که از شرق و غرب داشتند، نتوانستند به اسم، عراق را محکوم کنند، و به طور کلی گفتند که مواد شیمیایی را هر که استعمال کند، محکوم است. دیگر این کی هست که مواد شیمیایی را محکوم می‏کنند که آنها محکوم می‏کنند، این را دیگر نتوانستند بگویند. بهتر این بود که اینها اقدام به این عمل نکنند و ما خودمان بدون اینکه به این جنایتها دست بزنیم، با مشت محکم ان شاء اللَّه صدام را و حزب بعث را به کنار می‏زنیم و ملت عراق را آزاد می‏کنیم از این قید و بندی که این مرد فاسق به آنها گذاشته است.

من از خدای تبارک و تعالی، توفیق شما بانوان و خواهران را می‏خواهم که هم در علم کوشا باشید، و هم در عمل و هم در تهذیب اخلاق. همان طوری که علم تنها فایده ندارد، و تهذیب تنها کورکورانه فایده ندارد. علم و تهذیب نفس است که انسان را به مقام انسانیت می‏رساند. و من از خدای تبارک و تعالی خواستارم که شما بانوان را موفق کند و سایر خواهران که در سطح ایران هستند، و همین طور برادران را موفق کند، که این دو جناح را که جناح علم و عمل باشد، توأم با اخلاق اسلامی به پیش ببرد و اسلام در ایران پیاده بشود به آن طوری که خدای تبارک و تعالی می‏خواهد.» (صحیفه امام، ج‏18، ص: 401 ـ 405)

ـ حکم لزوم ارسال درخواست عفو زندانیان از طریق رئیس دیوان عالی کشور (1368)

«جناب مستطاب حجت الاسلام آقای موسوی اردبیلی دامت افاضاته‏

با سلام، به اطلاع دستگاه قضایی برسانید، از این پس درخواست عفو زندانیان از طریق جنابعالی به این جانب ارسال می‏گردد.[5] تأیید و توفیق جنابعالی و تمامی دست‏اندرکاران امور قضایی را از خداوند متعال خواستارم.» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 345)



[1] - کیسه صفرا.

[2] - آقای سید حسن خمینی.

[3] - دو رود معروف در کشور عراق

[4] - آقای محمدی گیلانی، رئیس و حاکم شرع دادگاههای انقلاب اسلامی.

[5] - دستور امام خمینی از سوی رئیس دیوان عالی کشور طی نامه شماره 6/ 4141 د- ر مورخ 27/ 2/ 68 به کلیه دادگستریها، دادگاهها، دادسراهای انقلاب و سازمان قضایی نیروهای مسلح سراسر کشور ابلاغ گردید

انتهای پیام /*