امروز با امام: دهم آبان
تدوین: محمد رجائی نژاد
ـ نامه به آقای یوسف صدیق؛ عدم صدور اجازه در امور حسبیه (1343)
«خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام و مروّج الاحکام آقای آقا شیخ یوسف صدیق- دامت افاضاته
به عرض میرساند، مرقومه جنابعالی که حاکی از تفقد از حقیر بود موجب تشکر گردید. راجع به صدور اجازه امور حسبیه که مرقوم داشته بودید، احتیاج به تمامیت مقدماتی دارد که در صورت تمامیتِ آن مقدمات، صادر خواهد شد. از خدای متعال موفقیت آن جناب را در ترویج شریعت مقدسه خواستار و ملتمس دعا هستم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج1، ص: 426)
ـ نامه به آقای سید احمد خمینی؛ فروش کتابخانه در قم و رسیدگی به خانواده زندانیان(1350)
«آقای احمد- ایّده اللَّه تعالی- مرقوم شما و آقای اعرابی واصل شد. راجع به منزل،[1] اگر به این قیمت آقای صدوقی[2] حاضر هستند مقدم هستند، و الّا فروش برود. ضمناً آقای حائری تهرانی[3] هم نوشتهاند برای مدرسه حقانی؛ اگر به این قیمت آنها هم میخرند و برای آقای اعرابی[4] اشکالی ندارد به آنها بدهند. در هر صورت عمده آقای صدوقی است، به ایشان اطلاع داده شود؛ اگر میخرند و همان طور که آن مشتری پول میدهد میدهند، به ایشان بدهند و الّا هر طور میخواهند عمل کنند و هر چه زودتر بهتر است. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام.
12 شهر صیام 91- پدرت
ورقه جوف به قزوین فرستاده شود. در صورتی که مقاولهای که آقای اعرابی کردهاند برای ایشان مشکل است برگردند، هر نحو مایل هستند عمل کنند. به ایشان سلام برسانید از آقای ربانی[5] اطلاعی ندارم، شما رسیدگی به منزل ایشان میکنید. محتاج به سفارش نیست، باید رسیدگی شود.» (صحیفه امام، ج2، ص: 395)
ـ نامه به آقای عطاءاللَّه اشرفی اصفهانی؛ لزوم بردباری (1351)
«خدمت جناب مستطاب عمادالاعلام و حجتالاسلام آقای حاج آقا عطاءاللَّه- دامت برکاته
مرقوم شریف که حاوی تفقد از اینجانب بود واصل و موجب تشکر گردید. سلامت و سعادت جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. اظهار نگرانی از وضع محل فرموده بودید. این نحو نگرانیها همه جا هست و صبر در مقابل آن موجب اجر و ثواب عنداللَّه است. امید است با بردباری امثال جنابعالی امور اصلاح شود. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. جناب آقای آقا شیخ محمدعلی آقایی مجازند به مقدار تتمیم اعاشه اقتصادیه خودشان از سهم مبارک صرف کنند. والسلام علیکم و رحمةاللَّه.» (صحیفه امام، ج2، ص: 464)
ـ سخنرانی در جمع روحانیون درباره شهادت حاجآقا مصطفی خمینی، قدرت روحانیت و خدمات علمای شیعه (1356)
«این طور قضایا[6] مهم نیست خیلی، پیش میآید. برای همه مردم پیش میآید. و خداوند تبارک و تعالی الطافی دارد ظاهر و الطافِ خفیه. یک الطاف خفیهای خدای تبارک و تعالی دارد که ماها علم به آن نداریم، اطلاع بر او نداریم. و چون ناقص هستیم از حیث علم، از حیث عمل، از هر جهتی ناقص هستیم، از این جهت در این طور اموری که پیش میآید جزع و فزع میکنیم، صبر نمیکنیم. این برای نقصان معرفت ماست به مقام باری تعالی. اگر اطلاع داشتیم از آن الطاف خفیهای که خدای تبارک و تعالی نسبت به عبادش دارد و انَّهُ لَطیفٌ عَلی عِبادِه[7] و اطلاع بر آن مسائل داشتیم، در این طور چیزهایی که جزئی است و مهم نیست این قدر بیطاقت نبودیم؛ میفهمیدیم که یک مصالحی در کار است، یک الطافی در کار است، یک تربیتهایی در کار است...
از خدای تبارک و تعالی مسألت میکنم که ما را بیدار کند؛ ما را به آن الطافی که خفی است و ما مطلع بر آن نیستیم، ما را بر آنها مطلع بفرماید تا اینکه ما هم مثل اشخاصی که معرفت دارند به مقام ربوبیت...
در عین حال ما در اینجا که هستیم، از قِبَلِ خدای تبارک و تعالی مأموریتها داریم. ما تا در این حیات دنیوی هستیم، تا در اینجا هستیم، مأموریتها از طرف خدای تبارک و تعالی داریم و باید قیام کنیم به این مأموریتها. باید غفلت نکنیم از تکالیف الهیه. تمام تکالیف الهیه الطافی است الهی و ما خیال میکنیم تکالیفی است. همهاش الطاف است...
من با تمام این جناحهایی که هستند و برای اسلام خدمت میکنند، چه جناحهای روحانی که از اول تا حالا خدمت کردهاند و چه جناحهای دیگر، از سیاسیون، از روشنفکرها که برای اسلام خدمت میکنند، من به همه اینها علاقه دارم و از همه اینها هم گلایه دارم. اما علاقه، باید هر مُسْلمی به اشخاصی، به گروههایی که برای اسلام خدمت میکنند- قلماً قدماً- برای اسلام خدمت میکنند... از آن طرف گلایه هم هست... برای اینکه میبینم که در نوشتههایشان، بعضی نوشتههایشان، اینها راجع به فقها، راجع به فقه، راجع به علمای اسلام، راجع به فقه اسلام، اینها یک قدری زیادهروی کردهاند، یک قدری حرفهایی زدهاند که مناسب نبوده است بگویند. اینها غرض ندارند. من میدانم که غالباً اینها که برای اسلام میخواهند خدمت کنند، نه این است که مغرض باشند و از روی سوء نیت اینها حرفی بزنند؛ اینها اطلاعشان کم است. من هم اطلاعم از تاریخ کم است لکن...
آقا، این طور نیست که شما خیال بکنید که ما اسلام را میخواهیم اما ملا نمیخواهیم. مگر میشود اسلام بیملا؟ مگر شما میتوانید بدون ملا کار را انجام بدهید. باز این ملاها هستند که جلو میافتند کار انجام میدهند. اینها هستند که جانشان را [میدهند]...
از آقایان هم- علمای اعلام هم- گله دارم. اینها هم غفلت از بسیاری از امور دارند. اینها هم از باب اینکه یک اذهان صافیهای دارند، تحت تأثیر یک تبلیغات سوئی که دستگاه راه میاندازد واقع میشوند. هر روز یک الم شنگه درست میکنند برای یک امر جزئی. این امر بزرگ را، این امری که همه گرفتار آن هستیم، از آن غفلت میکنند و اینها را به غفلت وامیدارند؛ یعنی، دستهایی هست که یک چیزی درست میکنند، دنبالش یک صدایی راه میاندازند. هر چند وقت یکدفعه یک مسئلهای درست میشود در ایران. تمام وعاظ محترم، تمام علمای اعلام، وقتشان را که باید صرف بکنند در یک مسائل سیاسی اسلام، در یک مسائل اجتماعی اسلام، صرف میکنند در اینکه زیدْ کافر و عَمْرو مرتد و او وهابی است. و عالمی که پنجاه سال زحمت کشیده، فقهش از اکثر اینهایی که هستند ثقیل تر است، میگویند وهابی است این. آخر اشتباه است این حرفها. آقا، جدا نکنید همه را از هم. شما هی، یکی یکی را هی کنار بگذارید و بگویید که اینکه وهابی است، این هم که بیدین است، این هم که نمیدانم چه، خوب چه میماند برای ما؟!...
در یک همچو زمانی ما هر فرد را لازم [داریم]. آنهایی که قلم را دستشان گرفتهاند و دارند ترویج میکنند از شیعه، فرض کنید چهار تا هم غلط دارد، خوب غلطش را رفع بکنید؛ طرد نکنید، بیرون نکنید. شما دانشگاه را رد نکنید از خودتان. این دانشگاهیها فردا مقدرات مملکت دست اینهاست...» (صحیفه امام، ج3، ص: 234 ـ 252)
ـ بیانات در جمع نمایندگان روزنامه لاکروا؛ قوانین و احکام اسلامی (1357)
«[حضرت آیت اللَّه العظمی خمینی رهبر ملی و مذهبی ایران در مصاحبه با روزنامه مذهبی «لا کروا» که به عنوان ارگان مسیحیان چپ (یومیه مسیحی چپ) شهرت دارد، فرمودند:]
قوانین اسلام، قوانین پیشاهنگ و پیشرو هستند. ما مبارزه میکنیم زیرا رژیم کنونی ایران و آنها که این رژیم را به ملت تحمیل کردهاند، میخواهند ارزشهای انسانی و فرهنگی و مذهبی ما را نابود کنند.
[در این مصاحبه که توسط یک خبرنگار کشیش به عمل آمد، آیت اللَّه العظمی خمینی در مورد ایدئولوژی اسلام فرمودند:]
اسلام به این منظور به وجود آمد که به انسان، ابعاد واقعی و شأن انسانی اعطا کند؛ یعنی انسان را از نظر زندگی اجتماعی، شخصی و سیاسی تحول بخشد و به غنای روحی انسان یاری دهد. اسلام قادر به ایجاد چنین تحولی هست. قوانین اسلام به نیازهای انسان پاسخ میگوید؛ این قوانین بسیار صریح و روشن هستند. اسلام روش و رفتار هر فرد را در برابر جامعه، طی قوانین خاصی مدون و تنظیم کرده است. اسلام چگونگی سیاست جامعه را در رابطه با اقلیتهای مذهبی، مشخص ساخته است. از این نظر قوانین اسلام واقعاً پیشرو و پیشاهنگ هستند. اگر قوانین اقتصادی اسلام اجرا شود، مملکت یک اقتصاد مترقی خواهد داشت.
یکی از بنیادهای اسلام، آزادی است. انسان واقعی ملت مسلمان، فطرتاً یک انسان آزاد شده است. رژیم کنونی ایران میخواهد و میکوشد و تا کنون کوشیده است که این بنیادهای مترقی را درهم بشکند. بنیاد دیگر اسلام، اصل استقلال ملی است. قوانین اسلام تصریح دارند که هیچ ملتی و هیچ شخصی حق مداخله در امور کشور ما را ندارد اما رژیم این استقلال را از ما گرفته و بر باد داده است. رژیم میخواهد مساجد ما را کنترل کند، دانشگاههای مذهبی و مدارس اسلامی را به میل خود در آورد؛ رژیم میخواهد دانشگاههای علمی و امروزی کشور را در وضع عقب مانده نگه دارد؛ زیرا نمیخواهد و نمیتواند تحمل کند که در برابر خود، پزشکان، مهندسان، تکنسینها و افراد سیاسی لایق، مستقل و منوّر داشته باشد. این رژیم که با آن مبارزه میکنیم، کوشیده است که همه این سنتها و بنیادهای اسلام را نابود کند و به همین دلیل ملت ایران به طور یکپارچه به ضدیت با رژیم پرداخته است.» (صحیفه امام، ج4، ص: 242 ـ 243)
ـ مصاحبه با رادیو- تلویزیون اتریش درباره علت ترک عراق (1357)
سؤال: [چرا حضرت آیت اللَّه عراق را ترک کردند؟]
جواب: دولت عراق زیر فشار شاه، من را از فعالیت سیاسی که مسئولیت آن را بر دوش میکشم منع نمود؛ از این جهت آنجا را ترک کردم.
[آیا تصمیم دارید به ایران بروید؟ چرا به ایران نرفتهاید؟]
- حضور در خارج، برای افشای جرایم شاه در سطح جهانی مناسبتر است.
[شانس مخالفین را در به دست گرفتن قدرت چگونه ارزیابی میکنید؟]
- مخالف رژیم، یک ملت است و ناچار ملت پیروز است.
[ارزیابی شما از شاه به عنوان رهبر کشور خصوصاً بعد از قتل عامها چیست؟]
- شاه هیچ گاه رهبر کشور نبوده و مزاحم رهبریها بوده است؛ و پس از این قتل عامها پایگاهی نخواهد داشت- چنانچه در بین ملت قبلًا هم نداشته است- ولی اکنون ملت ما با بیداری بر ضد او قیام کرده است و ناچار باید این رژیم تغییر کند.
[نظرتان درباره تغییرات و تحولات آینده ایران چیست؟]
- با قیام انقلابی ملت، شاه خواهد رفت و حکومت دموکراسی و جمهوری اسلامی برقرار میشود. در این جمهوری یک مجلس ملی، مرکب از منتخبین واقعی مردم، امور مملکت را اداره خواهند کرد. حقوق مردم- خصوصاً اقلیتهای مذهبی- محترم بوده و رعایت خواهد شد. با احترام متقابل نسبت به کشورهای خارجی عمل میشود. نه به کسی ظلم میکنیم و نه زیر بار ظلم میرویم. کشور در حال حاضر ورشکست شده است و همه چیز از بین رفته است. با استقرار جمهوری اسلامی ساختمان واقعی و حقیقی کشور شروع خواهد شد.» (صحیفه امام، ج4، ص: 244)
ـ مصاحبه با خانم الیزابت تارگود درباره وضع سلطنت (1357)
سؤال: [آیا حضرت آیت اللَّه فکر میکنند که شاه به عنوان رئیس قوای مسلح بتواند از مبارزات حاضر بر ضد حکومتش جان سالم بدر برد (باقی بماند)؟ اگر نه، چرا؟]
جواب: خیر، سلطنت شاه و خاندان پهلوی بر ملت ما تحمیل شده است. فرماندهی کل قوای مسلح بودن شاه نیز بر ارتش تحمیل شده است. شاه به هیچ وجه معرف واقعی ارتش نیست...
[آیا خود شاه یا اعضای دیگر دولتش- به طور مثال اردشیر زاهدی[8]- سعی به نزدیک شدن و ملاقات با حضرت آیت اللَّه کردهاند؟ آیا هیچ نکتهای به عنوان اساس احتمالی مذاکره با حضرت آیت اللَّه پیشنهاد شده است؟]
- خیر...
[آیا هیچ فردی را در داخل ایران، حضرت آیت اللَّه به عنوان نخست وزیر قابل قبول، مورد بررسی قرار خواهند داد؟ اگر آری، چه کسی؟]
- در چهارچوب نظام سلطنتی، هیچ فردی را به عنوان نخست وزیر تأیید نخواهم کرد.
[حضرت آیت اللَّه فرمودهاند که هیچ راه حلی برای ایران نیست مگر سرنگونی سلسله پهلوی. آیا حضرت آیت اللَّه در حال حاضر برای سرنگونی شاه کاری میکنند؟ اگر آری، اساس کار خود را چگونه قرار دادهاید؟ به طور مثال آیا برای این کار، روشهایی طرح شده است، نقشه متدیک هست؟]
- نهضت عظیم کنونی ملت ما، علیه شاه و نظام سلطنتی است. بنا بر این، در جهت سرنگونی این رژیم مبارزه میشود. رهنمود ما بر ایجاد وحدت کلمه در میان همه اقشار جامعه است. روشهای مبارزه را مردم خود یافتهاند و مییابند. رهنمودهای اصلی از جانب ما، به موقع خود به عمل میآید. در صورت عدم کفایت روشهای فعلی، اتخاذ روشهای دیگر مورد مطالعه قرار خواهد گرفت.
[برای رفتن شاه، چگونه تدارکاتی در دراز مدت دیده شده است؟ آیا جوانان احتمالًا برای پستهای بالا مورد نظر قرار گرفتهاند، یا حضرت آیت اللَّه میتوانند روی حمایت دولت امروز حساب کنند؟ در چنین جستجویی وفاداری در مرحله نخست قرار خواهد گرفت یا قابلیت؟]
- در ایرانی، چه در داخل و چه در خارج، استعدادهای بسیار وجود دارد که حکومت شاه مانع از بروز آنها میشود. این استعدادها، بر اساس لیاقت و وفاداری به اسلام و ملت به کار دعوت میشوند...
[آیت اللَّه، فرمودهاید که خواهان قدرت شخصی نیستید. فرض کنیم که حضرت آیت اللَّه یک روز که شاه رفته باشد به ایران مراجعت بفرمایید. در آن صورت، خلأ قدرت سیاسی را چگونه پر خواهید فرمود؟ نظر شما درباره امکان یک کودتای نظامی چیست؟]
- با رفتن شاه، خلأ قدرت سیاسی به وجود نخواهد آمد. ادامه حکومت شاه خود ایجاد خلأ قدرت سیاسی کنونی را در ایران نموده است. عمر دوران راه حل با کودتای نظامی، پایان یافته است. اگر خارجیان این کودتا را انجام دهند، ارتش ایران بیش از پیش به یک ارتش وابسته و اشغالگر تبدیل خواهد شد و این امر، خلأ قدرت سیاسی کنونی ایران را تشدید خواهد نمود.
[حضرت آیت اللَّه خواهان سرنگونی رژیم سلطنتی موجود و جانشین شدن یک جمهوری هستید. چه نوع جمهوری در نظر دارید؟ مثل سیستم امریکایی یا فرانسوی.[9]]
- ما خواهان استقرار یک جمهوری اسلامی هستیم و آن حکومتی است متکی به آرای عمومی. شکل نهایی حکومت با توجه به شرایط و مقتضیات کنونی جامعه ما، توسط خود مردم تعیین خواهد شد...
[چه چیز باعث شد که آیت اللَّه نجف را ترک کنند؟ آیا فکر میکنند که عراقیها با تهران توافق کرده بودند؟ و اگر چنین است، آیا میتوانید شرح دهید؟]
- ظاهراً شاه ایران، دولت عراق را تحت فشار قرار داد که مانع فعالیتهای سیاسی من و انجام وظایفی که بر عهده دارم بشود. لذا من عراق را ترک کردم...
- این مسأله مطلبی نیست که بتوانیم پیشبینی کنیم. اما بر حسب قراین خیلی دیر نیست.
[آیا آیت اللَّه جهاد مسلحانه را به عنوان وسیله مبارزه خود مورد توجه قرار خواهند داد؟]
- امیدوارم کار به جهاد مسلحانه نرسد و همین طور که ملت عمل میکند مسائل حل شود و مقصد ملت، که رفتن رژیم و برقراری حکومت اسلامی است، تحقق پیدا کند. لکن اگر مسائل خیلی طول کشیده و پیچیده شود، ممکن است در آن تجدید نظر نماییم.
[بنا بر این، شما همین روشهای مسالمتآمیز و بدون خونریزی را ترجیح میدهید؟]
- بله.
[پس از رفتن شاه، در موقع برگشتن به ایران، آیا خود شما رهبر جمهوری اسلامی نخواهید بود؟]
- من خود نمیخواهم حکومت را در دست بگیرم. اما مردم را برای انتخاب حکومت، هدایت خواهم کرد و شرایط آن را به مردم اعلام میکنم. (صحیفه امام، ج4، ص: 245 ـ 250)
ـ سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج؛ سقوط حتمی رژیم و تحول درونی مردم (1357)
«این قیامی که ملت ما کرده است و این اوجی که دارد این قیام و حالا به مرتبه [اعلا] رسیده است در طول تاریخ ما نداریم...
ان شاء اللَّه خداوند تأییدشان کند...
در مخیله محمدرضا خان خطور نمیکرد که یک روزی کسی بگوید که شاه چرا این جور کرد؟ «چرا» یعنی چه؟ یعنی «اول شخص ایران»! فرض کنید اگر نخست وزیر باشد، جرأت این معنایی که یک کلمه «چرا» بگوید هیچ برایش نبود. وقتی که در یک اجتماعی- زمان آن نخست وزیر سیزده، چهارده ساله[10]- در یک اجتماعی کسی گفته بود که شخص اول مملکت؛ به او برخورده بود! «اول» معنایش این است که یک شخص دیگری هم در این مملکت هست که اسمش دوم است! چرا گفتی شخص اول مملکت! مگر ما یک شخص دیگری هم داریم که شخص اولی باشد! ... شخصیت «اعلیحضرت» هیچ کس دیگر نیست؛ یعنی ما شخصی نداریم که شخص دوم باشد تا بگوییم شخص اول! این طور به این صورت داشتند مردم را عادت میدادند؛ و عادت کرده بودند به این معنا که «چه فرمان ایزد چه فرمان شاه»! شاه همان فرمانش فرمان ایزد است! فرقی نیست ما بین فرمان ایزد و فرمان شاه! یک کلمهای هم که آن کلمه صحیحی بود به طور غلط معنا کرده بودند که «السلطان ظل اللَّه.» غلط معنا کرده بودند «سایه» [را]...
ملت ما به برکت این نهضتِ خودش، نهضت جوشیده از متن از متن ملت جوشیده و بیرون آمده، نمیتواند کسی بگوید که مال من است. هیچ کس حق ندارد؛ غلط است کسی بگوید که مال این [شخص یا گروه] است...» (صحیفه امام، ج4، ص: 251 ـ 257)
ـ پیام به دانشآموزان، دانشگاهیان و طلاب؛ فشار برای استرداد شاه (1358)
«روز 13 آبان، روز هجوم وحشیانه رژیم منحوس به دانشگاه و کشتار دسته جمعی دانشجویان عزیز ماست...
اکنون که سالروز حمله به دانشگاه است، برای پیوستگی بیشتر لازم است روحانیون عزیز قم و تهران و سایر شهرستانهای نزدیک به تهران در مراسمی که در دانشگاه تهران است، شرکت نمایند و همچنین روحانیون تمام شهرهای ایران در دانشگاه هر نقطه از ایران که بدین مناسبت مجلس بزرگداشتی برقرار کردهاند، شرکت نمایند و با حضور در دانشگاههای سراسر ایران و پیوستن به دانشآموزان و دانشجویان و استادان عزیز، توطئههای جدایی افکنانه بین این دو نیروی مترقی را خنثی کنند. دشمنان ما در هر فرصت خصوصاً در این روز از هیچ توطئهای دست بردار نیستند و با هر وسیله ممکن میخواهند آرامش را از ملت عزیز سلب کنند.
بر دانشآموزان، دانشگاهیان و محصلین علوم دینیه است که با قدرت تمام، حملات خود را علیه امریکا و اسرائیل گسترش داده و امریکا را وادار به استرداد این شاه مخلوع جنایتکار نمایند و این توطئه بزرگ را بار دیگر شدیداً محکوم کنند. بر دانشآموزان، دانشگاهیان و محصلین علوم دینیه است که با تمام نیرو، وحدت خویش را حفظ و از انقلاب اسلامی خود طرفداری نمایند و بر ملت است که از این دو جناح عزیز با تمام قدرت پشتیبانی کنند.
دست خدا به همراه همگی باد.» (صحیفه امام، ج10، ص: 412 ـ 413)
[1] آقای سید احمد خمینی درباره پاورقیهای این نامه چنین نوشته است:
1- منظور، همان منزلی است که در باره آن به حضرت امام گزارش داده بودند که« احمد طلاب را اخراج کرده و خود در آن ساکن شده است!» البته با روحیهای که امام از فرزندشان سراغ داشته قبول نکرده بودند و واقعاً اصل و اساس دروغ بود.
[2] - منظور، شهید محراب حضرت آیت اللَّه صدوقی است. با وجودی که حضرت امام شدیداً به ایشان علاقهمند بودند، چون این منزل سهم امام بود، از این نظر بین شهید صدوقی و بقیه فرقی قائل نبودند و در فروش آنجا عجله داشتند.
[3] - حجت الاسلام شیخ مهدی حائری تهرانی.
[4] - آقای حاج محمد حسن اعرابی، داماد امام( همسر خانم فریده مصطفوی).
[5] - مرحوم آیت اللَّه ربانی شیرازی منظور نظر امام است که در این تاریخ( 10/ 8/ 50) در زندان رژیم شاه اسیر بود.
[6] - اشاره به شهادت آقای سید مصطفی خمینی، فرزند امام خمینی.
[7] - اقتباس از آیه 19 سوره شوری.
[8] - اردشیر زاهدی، آخرین سفیر رژیم شاه در ایالات متحده.
[9] - در سیستم امریکایی، تمام اختیارات در دست رئیس جمهوری است. ولی در فرانسه، علاوه بر رئیس جمهور، نخست وزیر نیز در نوع خود، دارای وظایف خاصی است.
.
انتهای پیام /*