امروز با امام: شانزدهم شهریور
ـ نامه به آقای محسن همدانی؛ صدور اجازه در مصرف سهم امام «ع» (1349)
«بسمه تعالی
جناب مستطاب سید الاعلام و ثقة الاسلام آقای آقا سید محسن همدانی- دامت افاضاته به عرض میرساند، مرقوم آن جناب و مبلغ ارسالی واصل گردید و قبوض درخواستی صادر و ارسال شد. راجع به مبلغ یک هزار تومان قرض داماد محترمتان جناب آقای زمانی- دام توفیقه- که مرقوم داشته بودید، چنانچه جناب آقای حاج حسین آقا تهرانی راد- وفقه اللَّه تعالی- مبلغ مزبور را بابت سهم مبارک امام- علیه السلام- بپردازند، مورد قبول است. در خاتمه، ادامه توفیقات آن جناب را از خدای تعالی خواستار و ملتمس دعا هستم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.
5 رجب الخیر 90/ روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج2، ص: 294)
ـ نامه به آقای عطاءاللَّه اشرفی اصفهانی؛ تحمل مشکلات (1352)
«بسمه تعالی
9 شعبان 93
خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام و حجت الاسلام آقای حاج آقا عطاء اللَّه- دامت افاضاته
مرقوم شریف که حاکی از سلامت مزاج شریف و حاوی تفقد از این جانب بود، واصل و موجب تشکر گردید. سلامت و توفیق جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. از وضع محل اظهار نگرانی فرمودید. این طور مطالب اختصاص به محلی دون محلی ندارد، و چاره جز تحمل نیست. امید است ان شاء اللَّه تعالی خداوند به جنابعالی اجر صابران را عنایت فرماید. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج2، ص: 512)
ـ سخنرانی در جمع نمایندگان مردم گرگان؛ تحول روحی ملت (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
من هر چه را فراموش کنم، این عواطف را فراموش نمیکنم. این عواطف، این جوانهایی که از راههای دور با پای پیاده آمدهاند اینجا، و با من ملاقات میکنند.
کاش من هم میتوانستم پیاده بیایم پیش شما بازدید کنم. لکن من دعاگوی شما هستم و خدمتگزار شما و ملت ایران. و از خدای تبارک و تعالی سعادت همه شما را میخواهم.
و آن چیزی که برای من اعجابآور است آن قضیه شکست طاغوت نیست؛ آن قضیه شکست شیطان است و تحول شما جوانها به یک انسانهای متعهد. در این نهضت آن چیزی که خیلی برای من مطرح است، تحولی است که پیدا شد در ملت ما. در عرض یکی دو سال، یک تحولات روحی، یک تحولات فکری پیدا شد که این تحولات روحی و فکری مایه امیدواری است. و ان شاء اللَّه با همین تحول باقی باشید؛ و با همین تحول به پیش بروید؛ و با همین تحول، ایران را بسازید و جمهوری اسلامی را با محتوای آن- که پیاده شدن تمام احکام اسلام است، ان شاء اللَّه. خداوند شماها را ان شاء اللَّه حفظ کند و شماها برای ایران باقی باشید و حفظ کنید این نهضت را. خداوند همهتان را حفظ کند، شما نهضت را حفظ کنید و خداوند شما را.
و اگر بخواهید که اسلام تحقق پیدا بکند، همه آثار شرک و کفر از این مملکت از بین برود، باید این وحدت کلمه و این نهضت را حفظ کنید. و مهم این است که این تحولی که خدای تبارک و تعالی به قدرت تامّه خودش در شما ایجاد کرده است، قدرش را بدانید و حفظش کنید. این یک معنایی است که خدا ایجاد کرده است در شما. این تحولی است که خدا ایجاد کرده. این همه زحمت و رنج میبرید و با آغوش باز استقبال میکنید، این یک تحول روحانی است؛ یک معنای غیبی الهی است. قدرش را بدانید و حفظ کنید، و خداوند به شما پیروزی خواهد داد. تا این تحول هست شما پیروزید. ان شاء اللَّه همه موفق باشید، همه مؤید باشید.» (صحیفه امام، ج9، ص: 443 ـ 444)
ـ پیام عفو عمومی در کردستان (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
خاطره تلخ 17 شهریور 57 و خاطره تلخ روزهای بزرگی که بر امت گذشت میوه شیرین سرنگونی کاخهای استبداد و استکبار و جایگزینی پرچم جمهوری عدل اسلامی را به بار آورد. مگر نه آن است که دستور آموزنده «کُلُّ یَومٍ عاشُورا و کُلُّ أَرضٍ کَربَلاء»[1] باید سرمشق امت اسلامی باشد. قیام همگانی در هر روز و در هر سرزمین، عاشورا قیام عدالتخواهان، با عددی قلیل و ایمانی و عشقی بزرگ، در مقابل ستمگران کاخنشین و مستکبران غارتگر بود و دستور آن است که این برنامه سرلوحه زندگی است در هر روز و در هر سرزمین. روزهایی که بر ما گذشت عاشورای مکرر بود و میدانها و خیابانها و کوی و برزنهایی که خون فرزندان اسلام در آن ریخت، کربلای مکرر. و این دستور آموزنده، تکلیفی است و مژدهای. تکلیف از آن جهت که مستضعفان، اگر چه با عدهای قلیل، علیه مستکبران، گرچه با سازوبرگ مجهز و قدرت شیطانی عظیم، مأمورند چونان سرور شهیدان قیام کنند. و مژده که شهیدان ما را در شمار شهیدان کربلا قرار داده است؛ و مژده که شهادت رمز پیروزی است. 17 شهریور، مکرر عاشورا و میدان شهدا، مکررِ کربلا و شهدای ما، مکررِ شهدای کربلا و مخالفان ملت ما، مکررِ یزید و وابستگان او هستند. کربلا کاخ ستمگری را با خون درهم کوبید؛ و کربلای ما کاخ سلطنت شیطانی را فرو ریخت. اکنون وقت آن است که ما که وارثان این خونها هستیم و بازماندگان جوانان و شهدای به خون خفته هستیم از پای ننشینیم تا فداکاری آنان را به ثمر برسانیم و با اراده مصمم و مشت محکم، بقایای رژیم ستمکار و توطئه گران جیره خوار شرق و غرب را در زیر پای شهدای فضیلت دفن کنیم.
غائله کردستان، به دست مشتی از خدا بیخبر مزدور که از اسلحه اجنبی برخوردار و از پشت مرزها الهام میگرفت، با قیام دلاورانه قوای انتظامی و پاسداران انقلاب درهم پیچید؛ و سرکردگان مفسد و وابسته به اجانب در گریزگاهها پنهان، و جوانان فریبخوردهای را به جای گذاشتند. ما به طوری که کراراً اعلام کردیم، بجز سران جنایتکار و آنان که در خیانت و جنایت با آنان شریک بودند، از دیگر جناحها، حتی گولخوردگانی که در حزب دمکرات وارد شدهاند، در صورتی که سلاحهای خود را به مقامات انتظامی بسپارند، با برادری رفتار و عفو عمومی نمودیم. این اصل عمومی شامل قشرها و برادران کردستانی است. همه از پناهگاهها بیرون بیایند و به برادران خود ملحق شوند، و به زندگی عادی خود ادامه دهند. دولت جمهوری اسلامی در رفع گرفتاریهای آنان و ترمیم خرابیها و سازندگی عقبماندگیها کوشا خواهد بود.
برادران کُرد من، به تبلیغات وابستگان «حزب دمکرات» اعتنا نکنید؛ و در شهرها به حال عادی خود برگردید و هیچ ترسی نه از ناحیه دولت و نه از ناحیه خرابکاران به دل راه ندهید، که دولت دوستدار شما و خرابکاران قدرت را از دست داده و مدفون شده و خواهند شد. از خداوند متعال رحمت و مغفرت برای شهدای اسلام و صبر و اجر برای بازماندگان آنان و سعادت و سلامت برای ملت بزرگ خواهانم. و السلام علی عباد اللَّه الصالحین.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج9، ص: 445 ـ 446)
ـ حکم انتصاب آقای محمدحسن امراللهی به سمت حاکم دادگاههای صنفی تهران و قم (1358)
«بسمه تعالی
15 شوال 99
جناب مستطاب ثقة الاسلام آقای حاج شیخ محمد حسن امر اللهی- دامت افاضاته
بدین وسیله جنابعالی به سمت قاضی شرع در دادگاههای صنفی شهر تهران و شهرستان قم منصوب میشوید که به مراجعات و شکایات اصناف محترم که در دادگاههای مزبور مطرح میشود رسیدگی نموده و حکم شرعی امور را صادر و اجرا نمایید. از خدای تعالی موفقیت جنابعالی را خواستارم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج9، ص: 447)
ـ اجازه نامه و تأیید انتصاب آقای درّی به سمت امام جمعه شهر کرد (1358)
[بسمه تعالی. بر حسب خواسته اهالی محترم شهر کرد- دامت توفیقاتهم
جناب مستطاب حجت الاسلام آقای شیخ قربان علی دُرّی- دامت افاضاته- به منظور ارشاد و تبلیغ و اقامه جمعه و جماعت و تصدی امور حسبیّه، منوط به اذن حاکم شرع، بدان محل اعزام شدند. مقتضی است برادران و خواهران اسلامی وجود ایشان را مغتنم شمرده و با ایشان در راه پیشبرد انقلاب اسلامی همکاری نمایند. و از ایشان نیز تقاضا میشود در اداره امور کمیته آن شهرستان، به جناب مستطاب ثقة الاسلام آقای رمضانی کمک نمایند. ضمناً یادآوری میشود که جناب مستطاب حجت الاسلام آقای دُرّی در اخذ وجوه شرعیه و صرف زکوات و سهم سادات در مصارف مقرره، و صرف نصف از سهم امام- علیه السلام- در راه اعلای کلمه اسلام، و مصارف لازمه و ارسال نصف دیگر به حوزه علمیه قم نیز مجازند. و مردم آن محل مجازند وجوه شرعیه خودشان را به ایشان بپردازند «. و فی الخاتمة اوصیه و جمیع اخوانی بملازمة التقوی و العمل بما یحبُّ اللَّه و یرضی»؛ و السلام علی جمیع إخواننا المؤمنین و رحمة اللَّه و برکاته. 5 شوال 1399- حسینعلی منتظری].
بسمه تعالی
جناب مستطاب ثقة الاسلام و المسلمین آقای شیخ قربان علی دُرّی- دامت افاضاته- مورد تأیید این جانب میباشند. موفقیت ایشان را از خدای تعالی خواستارم. به تاریخ 16 شوال 99
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج9، ص: 448)
ـ فرمان به دادگاههای انقلاب ارتش؛ تشریح اهمّ وظایف دادگاههای ارتش (1359)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
به تمام دادگاههای ارتش اخطار میشود:
1- تعقیب افراد ارتش باید با اطلاع فرمانده شخص متهم باشد و دادگاههای ارتش خود مستقلًا نباید در بازداشت ارتشیها اقدام نمایند، و چنانچه مورد اتهام، یکی از فرماندهان ارتش باشد باید به وسیله فرمانده کل قوا احضار شود.
2- فرمانده شخص متهم، موظف است در مهلتی که دادگاههای ارتش، معین مینمایند متهم را به دادگاه تسلیم نماید.
3- در صورتی که شخص متهم در مدت مقرر در دادگاه حاضر نشد، دادگاه خود مستقیماً اقدام مینماید.
4- برای خدشهدار نشدن حیثیت افراد متهم، قبل از اثبات جرم، اقدام دادگاه باید به صورت غیر علنی باشد و نشر و پخش آن از طرف دادگاه و غیره ممنوع اعلام میگردد.
5- دادگاههای غیر ارتشی عموماً و افراد غیر مسئول به هیچ وجه حق دخالت در این امور را ندارند و دخالت کنندگان تعقیب خواهند شد.
16 شهریور 1359/ 27 شوال 1400 // روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج13، ص: 186)
ـ پیام به ملت ایران در سالگرد فاجعه خونین 17 شهریور؛ شهادت طلبی مردم (1359)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
هفده شهریور 57 از ایام اللَّه است که ملت شریف ایران، یاد آن را زنده نگه میدارد.
ملت بزرگ ایران، روزهایی چون 17 شهریور در نهضت خود داشت و بحمد اللَّه با تمام مشکلات و تقدیم شهدای ارجمند به اسلام عزیز و کشور و با فداکاریهای طاقت فرسا از میدان جهاد سرافراز و پیروزمند بیرون آمد و آن کار، جهانیان را به خود جلب نمود.
دشمنان ما گمان میکردند با توطئههای فرسایشی میتوانند نهضت اسلامی و انقلاب شکوهمند این ملت شهیدپرور را به سردی و سستی سوق دهند، غافل از آنکه قیامی که برای خدا است و نهضتی که بر اساس معنویت و عقیده است، عقبنشینی نخواهد کرد.
ملت ما اکنون به شهادت و فداکاری خو گرفته است و از هیچ دشمنی و هیچ قدرتی و هیچ توطئهای هراس ندارد. هراس آن دارد که شهادت، مکتب او نیست.
ملتی که تازه عروس و تازه دامادش برای شهادت داوطلبند و خود را برای هر پیشامدی در راه خدا مهیا کردهاند از چه میترسند؟ ملتی که شهادت برای او سعادت است پیروز است. ملتی که خود و همه چیز خود را برای اسلام میخواهد، پیروزمند است. ما در کشته شدن و کشتن پیروزیم. دشمنان ملتهای مستضعف و پیروان قدرتمندان ستمگر که برای ایجاد تفرقه بین مسلمین، شیاطین خود را فرا خواندهاند، وقتی به خطای خود واقف میشوند که تودههای میلیونی مسلمین بر اساس تعالیم عالیه اسلام آنان را مفتضحانه سرکوب کنند و دست آنان را از توطئههای خائنانه قطع نمایند. بگذار این تفالههای تاریخ به اسم اسلام بر ضد اسلام قیام کنند و به اسم قرآن کریم به قرآن خیانت نمایند و این تازگی ندارد.
اسلام عزیز از این قماش خیانتکاران بسیار دیده و همگان را به مستقر شیاطین فرستاده است. ملت عزیز ما آن روز که جز مشت خالی و خون پاک هیچ نداشت، بر قدرتهای عظیم شیطانی با فریاد «اللَّه اکبر» غلبه کرد؛ و امروز بحمداللَّه تعالی جوانان رزمنده از خواهران و برادران دارد که با تعلیمات نظامی در سرتاسر کشور قدرت تفکر را از دشمنان ایران و اسلام سلب و با اعتماد به قدرت الهی و فداکاری در راه اسلام بر همه مشکلات و همه قدرتهای شیطانی غلبه خواهد کرد. ملتی که 15 خرداد، روز خون و 17 شهریور، روز نوید پیروزی خون و جمعه سیاه روزی که رژیم را با افتخار و پیروزی پشت سر گذاشته است، از این محاصرات اقتصادی و نظامی باک ندارد. آنان باک دارند که اقتصاد را زیربنا و شکم را قبله گاه و دنیا را مقصد و مقصود میدانند.
هان ای ملت سلحشور! برای مقابله با قدرتهای نظامی ابرقدرتان آماده باشید. وای قوای مسلح! که سربازان اسلام و پیشمرگان هدف و نگهبانان کشورید، مجهز باشید هم به صلاح و هم به سلاح، و هراس و خوف به خود راه ندهید که خداوند تعالی پشتیبان و ملت بزرگ، هوادار شماست. شما نصرت کنید از دین خدا و کشور توحید تا خداوند قادر نصرت دهد شما را. از خداوند متعال عظمت برای اسلام و ملت مجاهد و رحمت برای شهدای انقلاب و خصوص شهدای 17 شهریور و صبر و برکت برای بازماندگان شهدای انقلاب و خصوص شهدای 17 شهریور و خذلان و تباهی برای دشمنان اسلام و خصوص تفرقهاندازان بین صفوف مسلمین را خواستارم. و السلام علی عباد اللَّه الصالحین و رحمة اللَّه.
16 شهریور 59 // روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج13، ص: 187 ـ 188)
ـ سخنرانی در جمع اعضای هیأت دولت؛ عدم تزلزل نظام اسلامی با ترورها (1360)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
البته این برنامهای که جنابعالی[2] ذکر کردید، همین برنامهای است که ما میخواهیم و من امیدوارم که موفق بشوید که برنامه در خارج تحقق پیدا بکند و مثل دولتهای زمان طاغوت نباشد که یکی میآمد برنامه میداد، دومی میآمد برنامهای بر خلاف میداد و همین طور، و در عمل هم جز ظلم و تعدی چیزی نبود.
یک دلیل بر اینکه رشد کرده است همه ارگانهای ما، همین است که برنامه شما عین برنامه دولت سابق است؛ همچو نیست که شما حالا بخواهید یک برنامه دیگری درست کنید و چه. همه هم متحد هستید در اینکه هم امنیت داخلی و هم جنگ خارجی باید تأمین بشود و همین طور راجع به اقتصاد و رسیدگی به امور ضعفا که بالاترین [عبادت] است. من امیدوارم که خداوند موفق کند شما را که این برنامهها را تحقق بدهید ان شاء اللَّه، هم نزدیک مدت و هم بلند مدت، هم کوتاه مدت هم بلند مدت را. ان شاء اللَّه، موفق باشید.
من میخواستم چند تا نکته را عرض بکنم: یکی اینکه لا بد همه آقایان میدانند که در تبلیغات خارج، همه گروهها تقریباً، همه رادیوهای فاسد تبلیغ میکنند که ایران به یک مویی بند است، کأنّه دیگر اصلًا رفته، دیگر این آخر عمرش هست؛ تمام میشود. ما میخواهیم ببینیم که عدم ثبات یک کشور از کجا باید سرچشمه بگیرد و آیا در ایران یک همچو مطلبی شده است یا نشده است. خوب، یکی این است که عدم ثبات برای این است که چند نفر آدم را در عین حال که بسیار عزیز بودند، کشتهاند. پس بنا بر این، حالایی که رئیس جمهور یک کشوری را میکشند، پس معلوم میشود که این مملکت ثبات ندارد. من چند نفر از رئیس جمهورها را میدانستم که، رئیس جمهورهای امریکا را که کشتهاند، لکن گفتم سؤال کنم، گفتند که هشت نفر ترور شدهاند که چهار نفرشان کشته شدند، چهار نفرشان هم که یکیاش این آخری بود، موفق نشدند که بکُشند آنها را. خوب، هشت تا رئیس جمهور امریکا، که بزرگترینِ کشورهای سرمایه داری است، کشته شده است. پس اگر رئیس جمهور وقتی کشته میشود ثبات از بین میرود، باید امریکا هم ثباتش را از دست داده باشد. خوب، همین اولی که ریگان سر کار آمد، ترور شد؛ همان تقریباً روزهای اول ترور شد. خوب چه شد که امریکا به هم نخورد؟ و نباید هم به هم بخورد، بنا هم ندارد. دلیل بر اینکه این ترورها هر چه باشد، کشور ما را هیچ در آن تغییر نداده، این، این است که یک نخستوزیری ترور میشود، همان روزش نخست وزیر دیگر تعیین میشود؛ یک رئیس جمهور ترور میشود، در موعد قانونیاش یا زودتر شاید، یک رئیس جمهور تعیین میشود.
به مجرد اینکه یک ملتی که پانزده خرداد را با پانزده هزار نفر شهید- به طوری که گفته شده است- پشت سر گذاشته است و 17 شهریور را با آن همه کشتاری که در میدان شهدا شد، پشت سر گذاشته است و ابداً کنار ننشسته، البته بین پانزده خرداد تا زمانی که باز [انقلاب] شد، این طولانی شد؛ یک مقداری طولانی شد، لکن از آن وقتی که نهضت دوباره شروع [به رشد] کرد، خوب 17 شهریور یک قضیهای بود برای ما- و فرداست ظاهراً 17 شهریور- آن یک قضیهای بود برای ایران و کسانی که مطلع از اسلام نیستند و روحیه مردم مسلم را نمیدانند؛ خیال میکردند شاید آن وقت دیگر خوب، تمام شد، سرکوب شدند و رفتند سراغ کارشان؛ چندین هزار نفر را در میدان شهدا به مسلسل بستند و مسأله دیگر تمام شد، و ما دیدیم که دنبال او زیادتر شد همه چیزها؛ یعنی، قدرت ملت، که همان قدرت اسلام است و قدرت الهی است، هیچ ابداً تزلزل در آنها پیدا نشد و دنبال کردند مطلب را. در هر مطلبی که پیش میآید، ما میبینیم که این ملت ما مستعدتر میشوند و بهتر پیش میروند.
بنا بر این، اگر تزلزل از ناحیه این است که افراد زیاد کشته شدهاند، در 17 شهریور و پانزده خرداد هم چندین هزار کشته شده است و اگر این است که شخصیتها از بین رفتهاند، البته ما متأسفیم و میدانیم که شخصیتهای بزرگی از دست رفتهاند و یادشان گرامی! لکن [از بین رفتن] شخصیتها اسباب این نمیشود، که یک مملکتی که سی و چند میلیون جمعیت دارد و همه مصمم و همه حاضر، یک افرادی که وقتی که همین شخصیتها به شهادت میرسند، خانوادههایشان و برادرهایشان و بچههای کوچکشان میآیند و صحبت میکنند و دلداری به مردم میدهند؛ بچه کوچک میآید، میگوید که مردم باید به انسجام خودشان ادامه بدهند. یک همچو کشوری که این طوری شده- و این از برکت اسلام است که مردم این طوری در صحنه حاضرند- وقتی این طور شد، دیگر معنا ندارد که کسی بگوید که به یک مویی بسته است و تزلزل حاصل شده است. خوب، یک نفر البته بسیار عزیز از دست ما رفته است، یک نفر دیگری به جای او میآید یا آمده است. اینها یک مطلبی است که آنها هی به آن میخواهند باد کنند و باد به آن بزنند و بزرگش کنند و اینها. هر قصهای که در ایران وارد میشود، مشابهش در جاهای دیگر هم واقع شده است. حالا که در ایران واقع شد، پس ایران چه خواهد شد، پس چه خواهد شد! نه اینکه اینها نمیفهمند، اینها میفهمند که مسئلهای نشده است، لکن میخواهند خوب، صحبت کنند. باید یک صحبتی کرد و این مسأله اسباب هیچ چیز نشده. میگویند فلانی دلداری به مردم میدهد. مردم به ما دلداری دارند میدهند، نه من دلداری به مردم میدهم؛ این مردمند که دلداری به همه ما میدهند، این جمعیتها و این زن و این مرد و این بچه و این بزرگ که همیشه حاضرند، دلداری به ما میدهند، نه اینکه ما دلداری به آنها میدهیم.
این مسائل اصلًا مسائلی نیست که متزلزل کند یک ملت را و یک دولت را. دولت ما الآن همان دولت است و ملت ما همان ملت است و مجلس ما همان مجلس است. و اگر- خدای نخواسته- باز هم خیانت کنند و این دولت را، ماها را از بین ببرند، باز هم همین مردمند و باز هم همین ملتند و باز هم همین بساط. هیچ ما تزلزل روحی، هیچ نداریم ما؛ هیچ کداممان، بچههای کوچکمان ندارند، زنها تزلزل ندارند، جمعیتهای میلیونی مردم هیچ تزلزلی ندارند. البته آنها هر چه دلشان میخواهد میگویند؛ ورشکسته هستند، رفتهاند از بین. خوب ما متوقع نیستیم کسانی که ورشکستهاند و فرار کردهاند و رفتهاند، برای ما تعریف کنند. البته بگویند و بیشتر از اینها هم باید بگویند که نخیر، اسلام چطور شد، اسلام.
من فکر میکردم که اسلامشناسی [چیست.] قبلًا یک مقالهای کسی مینوشت، میشد اسلامشناس؛ چند تا مقاله در روزنامه، در یک جا مینوشت، میشد اسلامشناس؛ گاهی یک کسی یک تاریخی مینوشت، میشد اسلامشناس، بعد کتابسوزی هم میکرد؛ مثل کسروی،[3] بلکه دعوی نبوت هم میکرد. اسلامشناسی تقریباً رو به تورم است. خوب، صدام هم اسلامشناس شده است! آقای سادات هم جزء اسلامشناسهاست که تشخیص میدهد که فلان امر موافق اسلام است، موافق اسلام نیست! اخیراً آقای کارتر[4] هم جزء اسلامشناسهاست! در یک جلسهای که مسافرت کرده است، گفته است این کارهایی که در ایران، فلان میکند این موافق اسلام نیست! خوب معلوم شد که ما اسلامشناس داریم که به ابعاد اسلامشناسی اضافه میشود! فردا بگین[5] هم اسلامشناس میشود و یا شده است این! هی میگویند: موافق اسلام نیست، اسلام چطور. خوب، شما که اسلام را نمیدانید با «صاد» مینویسند یا با «سین» مینویسند، شما به اسلام چه کار دارید؟ یک کتاب مینویسد، بعد میگوید من سلامشناسم، اسلام را من میشناسم. یکی یک مقاله مینویسد، میگوید من سلامشناسم. و اشخاصی که مثلًا، هشتاد سال زندگی کردند، هفتاد سال زندگی کردند، همهاش هم در اسلام بودند، نه، اینها نمیدانند، لکن آقای کارتر میداند و رفقای ایشان.
در هر صورت، این مسائل برای انقلابات هست که آنهایی که خارج و داخل ضرر دیدهاند، باید البته بد بگویند. ما نباید متوقع باشیم که اینهایی که شکست خوردند و رفتند، برای ما خوب بنویسند. یا ما نباید متوقع باشیم که روزنامههای امریکا و کسان دیگر برای ما چیزهای خوب بنویسند. خوب، آنها رفتهاند از بین، منافعشان از دستشان رفته است. خوب، کسی که تمام منافعش را شما از او گرفتید- ملت ما همه منافع امریکا را گرفته؛ الآن یک شاهی ندارد، یک سیر نمیتواند نفت از اینجا صادر کند و همین طور سایر کشورهایی که منافعشان از دستشان رفته- نباید ما متوقع باشیم که اینها برای ما مقاله- عرض بکنم که- خوب بنویسند. البته آنها باید به ما فحش بدهند. اگر یک روزی اینها برای ما خوب نوشتند، آن وقت است که ما مصیبت داریم.
من یک وقتی این کلمه را گفتم که اینها نمیفهمند، اگر میفهمیدند، میآمدند تعریف از فلان آدمی که- مثلًا- پیش مردم یک ارزشی دارد، هی شروع میکردند تعریف کردن. همین اسباب این میشد که ارزشش از بین میرفت. اگر بگین به ما فحش بدهد، ما ارزشمان شاید پیش مردم- اگر باشد- زیادتر بشود. به دولت ما بد بگوید بگین یا صدام یا دیگران که در این طریق هستند، آنها اگر به ما بد بگویند، من میگویم خوب حق دارند؛ برای اینکه صدام میخواست که سه- چهار روزه یک کشوری را بگیرد، حالا یک سال است که باز میبینیم که او شکستش زیاد است و ما بحمد اللَّه، جلوتر داریم میرویم و ان شاء اللَّه، زودتر هم جلو خواهیم رفت. وقتی صدام میبیند تمام آبرویش بسته به این است که یک کاری بکند، یک صلحی، یک صلحی که برای او لا اقل، یک قدری سرپوش باشد بکند و ایران حاضر نمیشود مذاکره کند، مگر اینکه او کنار برود و از بین برود، خوب، البته او باید دشمن بشود و بگوید که ما پنج هزار نفر را کشتهایم.
همین چند روز که شکست فاحش در دو- سه جا خوردند، او گفته است که ما پنج هزار نفر از ایرانیها را کشتیم و چه کردیم و چه کردیم. خوب اگر این را نگوید، چه بکند؟! باید یک همچو چیزهایی بگوید. یا آنهایی که از اینجا شکست خوردند و رفتند، اگر این شیطنتها را نکنند، چه بکنند؟!
اگر از یک ملتی که آنها را بیرون کرده است و به جای آنها، وفاداری خودش را به اسلام اعلام کرده است و در خیابانها میریزد و اعلام میکند و میگوید که ما خودمان حاضریم بیاییم شماها را حفظ کنیم و دولت خودمان را، مجلس خودمان را حفظ کنیم، این چیزی را که از ملت میبینند که در غیاب آنها- آنها فرار کردند و در غیاب آنها- مردم این طور سرِ شوق هستند و این طور مردم متوجه به حفظ دولت خودشان هستند و مجلس خودشان هستند، خوب، آنها باید به ما بد بگویند؛ نمیشود نگویند، باید ما را خونخوار حساب کنند که اینها آدمکشاند و اینها. آنها خودشان این آدمها را میکشند، بسیار مردم صالح خیلی خوبی هستند که رجایی را، آقای باهنر را- نمیدانم- آقای قدوسی[6] را، اینها را کشتهاند، این خیلی آنها کارهای بزرگ کردهاند!
این کار بزرگی نیست که یک بمب بگذارند یک جایی، بکُشند یک نفر را. این کارها، انفجارات، الآن در همه دنیا هست؛ چهار تایش هم اینجا باشد. ما وقتی مقایسه کنیم مملکت خودمان را بر همه ممالکی که در عالم هست، باثباتتر از مملکت ما کدام مملکت است؟ کجاست که وقتی یک نخست وزیر ترور بشود و به مجرد اینکه شد، یک نخست وزیر دیگری به جای او میآید و زمام امور را دست میگیرد؟ کجاست که یک رئیس جمهوری وقتی که با یازده میلیون- به قول خودشان- رأی [که] دارد، وقتی مردم ببینند انحراف پیدا کرد، همان یازده میلیون بر ضد او قیام میکند که نتواند در این کشور بماند و فرار کند با آن وضعی که داشته است و دنبالش رئیس جمهور تعیین کردند.
کجاست که به این طور ثبات داشته باشد؟ کجاست که هیچ یک از ارگانهایی که الآن هست، متزلزل نشدهاند، به واسطه کشتن یکی یا دوتا؟ در صورتی بود که- یک شاهمُردگی سابق البته این طور بود- تا یک کسی میمُرد، شاهی میمُرد، فوراً در همه جا شلوغ میشد. حالا ما دیدیم رئیس جمهور شهید شد و همه ایران ثباتش محفوظ است و بالاتر شده است و همه برای او سینه میزنند و عزاداری میکنند و از همه میخواهند که حفظ کنید دیگران را. چه ثباتی نیست؟ چه تزلزلی در ایران هست؟ همه جهاتش تمام است، همه جهاتش خوب است. البته خرابکاری هم زیاد شده است در ایران که ما باید اصلاحش بکنیم و شما آقایان باید اصلاح بکنید.
باید همه، هر یک وزارتخانه خودش را بسیار در تحت نظر بگیرد، کسانی را که میشناسد کسانی را که از دوستانش هستند، اگر از فامیلش هم هستند، کسانی که از فامیلش هستند بیاورند در کار. و دیروز خانواده آقای رجایی که اینجا بودند، این پیشنهاد را میکردند که آقایان از هر کدام اشخاص را که از خودشان هست، بیاورند در آنجا و از اینجا، از این باک نداشته باشند که بگویند آقایان میخواهند رفقای خودشان و فامیل خودشان را وارد کار بکنند؛ این حرفها را اعتنا نکنند. و اشخاصی را که میشناسند، اشخاصی را که سابقهشان را دارند، بیاورند و اشخاص ناشناس را، اشخاصی که احتمالًا یک چیزی هست، امروز احتمالش منجز است- برای اینکه احتمال، احتمال کشتن یک مسلمی است یا چند تا مسلمان- [راه ندهند.]
در هر صورت، بحمد اللَّه، ایران با همه حرفهایی که همه بوقهای خارجی دارند میزنند و ایران را- کانّه دیگر هیچ در ایران کسی نمیتواند در خانه خودش هم حتی زندگی کند و- آن طوری که نمایش میدهند الآن رفته از بین، دیگر خبری نیست در ایران، جز اینکه چند نفر را هی میکُشند، هی هر روز میکشند دیگر خبری در کار نیست، رغم انف همه اینها، ایران با ثباتترین ممالک است الآن و این انفجارات و این طور چیزها دلیل بر ثباتش است. اگر متزلزل بود، این کارها نمیشد؛ همان میگذاشتند به تزلزل خودش از بین برود. آنها طرحشان این بود که بگذارید خودشان، خودشان را از بین ببرند. دیدند نمیشود، حالا ایستادهاند که انفجار پیدا کند.
هیچ مملکتی با انفجار از بین نمیرود و هیچ مملکتی با ترور از بین نمیرود. تمام ترورها را روی هم وقتی که بگذارند تا آخر هم وقتی بشود، به اندازه 17 شهریور، ما شهید نمیدهیم و مردم 17 شهریور شهید دادند و آن طور شهید دادند، آن طور فداکاری کردند و ابداً تزلزلی در ایران حاصل نشد و پیش رفتند و آن وقت، در آن حالی که آنها داشتند سرکوب میشدند، به پیش رفتند و شاه را از بین بردند و همه آنهایی [را] که در اینجا منفعت داشتند، منافعشان را قطع کردند.
حالا که بحمداللَّه، دیگر ما یک مقابلی نداریم. چهار تا دزد که مقابل نمیشود؛ این دزدها همیشه بودند. همیشه ایران این طور مسائل را داشته، منتها هر کسی از ما از بعضی جاهایش اطلاع داشت؛ مثلًا، ما میدیدیم که در همان طرفهای ما، دزدها میریزند یک ده را غارت میکنند. در زمان همان سلطنت سابق- آن رژیم قبل از این رژیم- میریختند یک عده را غارت میکردند، میریختند مردم را میکشتند. در همه جای ایران، این شلوغیها بود، منتها آن وقت وسایل نبود که همه جمع بشود توی روزنامه نوشته بشود؛ یا اخیراً نمیگذاشتند در روزنامهها چیزی بنویسند یا آن وقت روزنامهای نبود تا بنویسد.
میآمدند، غارت میکردند، مردم را میکشتند، چه میکردند دزدهای سر گردنه. آن وقت از یک گردنهای اگر مردم میخواستند رد بشوند، نمیتوانستند رد بشوند.
مع ذلک، ایران سر جای خودش بود. الآن ما نه دزد سر گردنه این قدرها داریم و نه این قدرها کشتاری در کار هست و این قدرها غارتگری در کار هست. و اینها نیست.
در هر صورت ما نمیترسیم از اینکه به ما بگویند چه شد. و ما بحمد اللَّه در داخلمان، وقتی که ملاحظه میکنیم، [مشکل نداریم]. خوب، بیایند اشخاصی هم که در خارج هستند و خیال میکنند یک همچو مسائلی هست، بیایند ببینند و مطالعه کنند ایران را؛ ببینند دولتش آیا نقصی دارد؟ آیا تزلزلی در دولت هست؟ آیا مردم متزلزلند؟ بازارهای ایران بسته شده است؟ اعتصابات در کار است؟ از هیچ یک از اینها نیست؛ مردم زندگیشان سر جای خودش و به زندگی خودشان، روزمره خودشان دارند ادامه میدهند و همه هم حاضر در وقعه هستند و در صحنه هستند و کشور را از خودشان میدانند و دولت را از خودشان میدانند و همه چیزها به دست خودشان است و هر وقت هم هر یک از شما آقایان- خدای نخواسته- تخلفی بکنید، خود مردم به حسابتان میرسند. این مردمند که در صحنه هستند. بنا بر این، ما چه تزلزلی داریم که از خارج هی، هر روز در این مقالاتشان مینویسند و برای من میآید- این خبرگزاریها میدهند برای من- هر روز نوشته میشود به اینکه ایران دیگر رفته از بین و تمام شد. و- عرض میکنم- کجایش تمام شد؟ همین ایران هست و همین بازارها به جای خودش هست و وفور نعمت هم بحمد اللَّه، هست. البته گرانی هم هست. گرانی کجاست که نیست؟ جای دیگر مگر گرانی نیست؟ همه جای دنیا گرانی است. همه جای دنیا انفجار است. همه جای دنیا خرابکاری است. ایران را اگر مقایسه کنیم با ممالک دیگر، معلوم نیست که بیشتر از آنها این چیزها را داشته باشد. بنا بر این، ما چه گرفتاری داریم؟
شما با دل محکم- و دژ شما اسلام است، پشتوانه شما خدای تبارک و تعالی است، صاحب این مملکت امام زمان- سلام اللَّه علیه- است با دل محکم- مشغول کارتان بشوید و از هیچ یک از این مسائل نترسید.
البته باید اوضاع امنیتی هم با کمال دقت ملاحظه بشود؛ برای اینکه هر یک از شما موظفید که خودتان را حفظ کنید. وظیفه اسلامی است که خودتان را حفظ کنید و علاوه بر این، وظیفه حالا بیشتر است از سابق- از- حفظ خود آدم. و به مسائلی که مردم دارند رسیدگی کنید و کارها را ان شاء اللَّه، بر وفق مراد اسلام و خودتان انجام بدهید. و موفق و مؤید باشید، ان شاء اللَّه. و سلامت باشید، ان شاء اللَّه.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج15، ص: 185ـ 193)
ـ پیام به خانواده مرحوم آشتیانی و علما؛ تسلیت رحلت آقای محمدباقر آشتیانی (1363)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ
خبر تأسف و تأثرآور رحلت عالِم متقی مهذب و فقیه ارزشمندِ متعهد، حضرت حجت الاسلام و المسلمین، مرحوم آقای حاج میرزا محمد باقر آشتیانی- رحمة اللَّه علیه- موجب نگرانی و تألم شد. این جانب ایشان را از جوانی میشناختم. و آنچه از ایشان دریافتم تقوا و صفای باطن و اخلاق کریمانه و اشتغال به علم و عمل بود. خاندان محترم ایشان از اساتین[7] فقاهت و چهرههای بارز بین علما و فقها بودند. و خدمتها به علم و حوزههای علمیه نمودند «فجزاهم اللَّه عن الاسلام خیراً».
این جانب فقدان این بزرگوار را به حوزههای علمیه و علمای معظم، خصوصاً علمای اعلام تهران- دامت برکاتهم- و به خاندان و بستگان محترمشان تسلیت عرض، و از خداوند تعالی برای ایشان رحمت و غفران، و برای بازماندگانشان صبر و سلامت، و برای علمای اعلام سعادت و صحت، و برای اسلام بزرگ قوّت و قدرت، و برای مجاهدان در راه خدا پایداری و استقامت، و برای شهدای جبههها و غیر جبههها علوّ مقام و عظمت، و برای بازماندگانشان شکیبایی و کرامت، و برای مفقودین و اسرا رجوع به اوطانشان با سرافرازی و شهامت، خواستارم. و امیدوارم با دعای خیر حضرت بقیة اللَّه- ارواحنا لمقدمه الفداء- این کشور اسلامی از شرّ اجانب محفوظ باشد.
11 ذی الحجه 1404 // روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج19، ص: 53)
ـ سخنرانی در جمع اعضای کمیته برگزاری هفته جنگ؛ تحمل مصائب برای حفظ اسلام (1363)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
مهم این است که انقلاب اسلامی ما انقلابی است که به دست مردم صورت گرفته، مردم انقلاب کردهاند و مردم باید آن را به آخر برسانند. مردم قیام کردهاند، شاه را بیرون کرده و رژیم او را سرنگون نموده و نظام اسلامی را که به نفع مستضعفین است جایگزین آن کردهاند؛ پس، مردم باید پای کاری که کردهاند بایستند. هر چه عمل بزرگ باشد، دشمنش بیشتر و بزرگتر است.
امروز که تمام بوقهای تبلیغاتی بر ضد اسلام و ایران است، بدین خاطر است که ایران را به سازش و تسلیم بکشند. انقلاب ما عظیم است و متکی به هیچ قدرتی نیست، نه قدرت شرق و نه قدرت غرب. انقلابهایی که در دنیا میشود، به یکی از این دو ابرقدرت متکی است، ولی انقلاب مردم ما انقلابی است متکی به خود مردم، پس مردم باید از پیامدهای انقلابشان گله نداشته باشند. امروز کشور ایران روی پای خودش ایستاده است، لذا زحمتها و توطئهها را هم باید تحمل کند. مردم ما باید دائماً پیغمبر اکرم را به یاد بیاورند، پیغمبر اکرم قیام کردند، پایداری کردند، زحمتها را متحمل شدند، در مکه با آن همه زحمت مواجه شده و در محاصره «شعب»[8] آن همه رنج کشیدند، و بعد در مدینه تمام ایام زندگیشان را با رنج و زحمت تمام کردند، و حضرت حتی در بستر بیماری به جیش اسامه[9] دستور حرکت دادند. ما هم تا آخر، زحمتها و رنجهای توطئه ابرقدرتها را باید تحمل کنیم، ما موظف هستیم تا امر الهی را انجام دهیم. پس، از سختیها نباید هراس داشته باشیم. آیا پیغمبر اکرم در مقابل سختیها عقبنشینی کردند؟ آیا حاضر به تسلیم و سازش شدند؟ ما هم که کار انبیا و پیغمبر اکرم را انجام میدهیم باید بایستیم، باید مقاومت کنیم تا اسلام استقرار پیدا کند و عدالت برقرار شود و دست ظالمها کوتاه گردد. این را باید دنبال کرد. مردم زمان حضرت رسول و اصحاب او مقاومت کردند و از سختیها نهراسیدند تا پیروز شدند. ما هم وقتی وارد این کار شدیم و تصمیم گرفتیم که دست بدین عمل بزرگ بزنیم، پیامدهایش را هم باید پذیرا باشیم.
باید مردم توجه کنند که کاری بزرگ انجام دادهاند و دشمن هم برای شکست آنها از هیچ کوششی دریغ نمیکند. مردم باید محکم و استوار برای آزادی و استقلال بایستند، اگر ما دستمان را به سوی امریکا و یا شوروی دراز کنیم، آسوده تا آخر زندگی میکنیم، ولی مردم ما که این را نمیخواهند، پس باید این توطئهها را کم و زیاد تحمل کنند. اوایل جنگ، فکر میکردند ظرف چند روز کار تمام میشود، حال میبینند خیر، جمهوری ما مستقر و ایستاده است. امروز دنیا به ایران چشم دوخته است، چه دوست و چه دشمن، که ببینند ایران چه میکند. در قدیم که ایران مطرح نبود، شاه بود و نوکری امریکا که هر وقت میخواست، بگوید برو! و هر وقت نمیخواست، بگوید نرو! ولی امروز چه؟ امروز امریکا و شوروی به یک کارگر ساده ایران قدرت گفتن چنین حرفهایی را ندارند.
امروز دنیا با چنین ملت شجاعی روبروست که در مقابل تمام توطئهها ایستاده و جلو رفته است و وظایفش را هم بهتر انجام میدهد. اگر میبینید که در این جا هواپیما میدزدند، اولًا در امریکا و سایر نقاط هم این دزدیها فراوان است. دزدی هواپیما که کاری ندارد، شخصی بلند میشود با یک چاقو و یا گاهی فقط تشر میزند و خلبان هم باید از جان مسافران حفاظت کند و به احتمال این که نکند راست بگوید، به حرف او گوش میدهد.
امروز دنیا، دنیای آشوب و جنگ و انفجار و هواپیماربایی است، و ایران از خیلی جاهای دنیا آرامتر است. ممکن است بعضیها که این چیزها را ندیدهاند، با خود بگویند خوب! با قدرتها باید ساخت. ولی باید بدانند که سازش، امروز نابودی تا آخر است، دفن اسلام است تا آخر دنیا. مردم باید محکم بایستند و از اسلام و کشور دفاع کنند و از توطئهها به خود هراس راه ندهند که اگر کمی عقب بنشینند، باید دست از اسلام بکشیم و تکلیف ما بر خلاف این است.
مردم انقلاب کردند، باید پای زحماتش هم بنشینند. مردم، پیغمبران و پیغمبر اسلام را و ابراهیم را در نظر بگیرند، ببینند که با آنها چه مخالفتها شد، ولی دست از هدفشان نکشیدند. اگر ما مسلمانیم، باید دنباله روی آنها باشیم. دنباله روی از آنان که فقط روزه و نماز و مسجد نیست. دنباله روی از آنان مبارزه برای حفظ اساس اسلام است. باید برای حفظ اساس اسلام تا آخر ایستاد و پیشروی کرد.
مردم در مورد جنگ تصمیمشان را قویتر کرده و در «هفته جنگ» به وظایفشان عمل نمایند. خداوند شما را تأیید کند. شما پیروزید در دنیا و آخرت، پیروزی شما نمونه است. پایداری کنید که پیروزی شما بر دو ابرقدرت است. پیروزی بر یک قدرت با تأیید و پشتیبانی ابرقدرت دیگر، کار مهمی نیست. شما باید مقابل دو ابرقدرت بایستید، مردم باید در مقابل دو ابرقدرت بایستند که ایستادهاند و خواهند ایستاد و از هیچ چیز نمیترسند. صدام دست و پا میزند، این شبها شاید خوابش نبرد. او مرتب میگوید که اگر ایران حمله کند خارک را میزنم. او اگر هر لحظه بتواند، خارک را با خاک یکسان میکند، او قدرت ندارد. امیدوارم موفق و مؤید باشید و تبلیغاتتان همیشه بر اساس صدق و صداقت باشد. کارهایتان را بر اساس صدق و صداقت و صفا انجام دهید و همیشه مصالح ایران را در نظر بگیرید.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج19، ص: 54 ـ 56)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور مالدیو؛ تبریک حلول سال جدید قمری (1365)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حضرت آقای مأمون عبد القیوم، رئیس جمهور کشور مالدیو
تلگراف تبریک آن حضرت به مناسبت حلول سال جدید هجری واصل و موجب تشکر گردید. امید است مسلمانان جهان در این سال جدید با استمداد از خدای تعالی و در سایه اتحاد و اتفاق بتوانند سلطه دشمنان اسلام، و بخصوص امریکای جهانخوار را از کشورهای خود کوتاه کنند و عظمت از دست رفته خود را بازیابند. و السلام علیکم.
2 محرّم 1407 // روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج20، ص: 133)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور الجزایر؛ تبریک سال جدید قمری (1366)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حضرت آقای شاذلی بن جدید، رئیس جمهور کشور الجزایر
پیام تبریک آن جناب به مناسبت حلول سال جدید هجری واصل و موجب تشکر گردید. متأسفانه در سالی که گذشت بزرگترین فاجعه در عالَم اسلام به وقوع پیوست، و زائران خانه خدا در کنار کعبه معظم و محل امن الهی به دستور امریکای جنایتکار و به دستور آل سعود قتل عام شدند.
و از این تأسفبارتر آنکه بسیاری از حکام سر سپرده کشورهای اسلامی نیز این کشتار بیرحمانه را به آل سعود مزدور تبریک و تهنیت گفتند. اما پیام مظلومانه این شهیدان به خون خفته بزودی به گوش همه جهانیان خواهد رسید، وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.[10] و السلام علیکم.
12 محرّم 1408 // روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج20، ص: 377)
[1] - هر روزی عاشورا و هر زمینی کربلاست.
[2] - آقای محمد رضا مهدوی کنی در مقام نخستوزیری.
[3] - احمد کسروی، نویسنده و مورخ معروف که خود را یک ناسیونالیست و ضد عرب میدانست و در عین حال، یک ضد دین به شمار میآمد
[4] - جیمی کارتر، رئیس جمهور پیشین امریکا
[5] - مناخیم بگین، نخست وزیر پیشین رژیم صهیونیستی.
[6] - شهید علی قدوسی، دادستان کل انقلاب اسلامی.
[8] - شعب ابی طالب، درهای در نزدیکی مکه که پیامبر و یارانش به مدت سه سال در آنجا تحت محاصره کفار قریش بودند.
[9] - بحار الأنوار، ج 27، ص 324.
[10] - بخشی از آیه 226 سوره شعراء:« و بزودی آنان که ستم کردند در خواهند یافت که چگونه دگرگون( واژگون) میشوند»
.
انتهای پیام /*