امروز با امام: دوازدهم شهریور
ـ بیانات برای یکی از سردفتران اسناد رسمی؛ مخالفت روحانیت با اسرائیل و بهاییها (1341)
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم]
ما با «اسرائیل» و «بهاییها» مخالفیم
«راهی که من انتخاب کردهام راهی است که مردم خواهان آن میباشند. و اگر من هم مثل دولتیها حرف بزنم مردم مرا هم طرد خواهند نمود. من با هیچ یک از کشورهای مسلمان رابطهای ندارم[1] ... ولی موقعی که اختلافاتی بین همان کشورهای اسلامی و حکومت یهود به وجود میآید، چارهای جز جانبداری از حکومتهای اسلامی ندارم. و اگر دولت ایران، رابطه خود را با کشور اسرائیل قطع کند، آن وقت روحانیت ایران یکصدا بر ضد تحریکات کشورها ... علیه حکومت شیعه ایران، قیام خواهند نمود
اکنون که پیشرفت آثار تمدن غرب و همچنین نفوذ تبلیغات کمونیستی، بسیاری از مردم ایران و جوانان ما را به سوی فساد کشانیده، برای جلوگیری از این خطر بزرگ، چارهای جز تقویت امور معنوی در مردم نیست؛ و کسانی که به نام تجدد، روحانیت را ضعیف میکنند به توسعه فساد دامنمیزنند. ما با اسرائیل و بهاییها نظر مخالف داریم و تا روزی که مسئولین امر، دست از حمایت این دو طبقه برندارند، ما به مخالفت با آنها ادامه میدهیم.» (صحیفه امام، ج1، ص: 77)
ـ نامه به آقای مهدی قاضی و قدردانی از راه اندازی حوزه علمیه خرمآباد (1345)
«بسمه تعالی
17 شهر جمادیالاولی 86
خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام و ثقةالاسلام آقای حاج شیخ مهدی قاضی- دامتافاضاته
مرقوم شریف واصل، سلامت و توفیق جنابعالی را خواستار است. از اینکه به واسطه زحمات و اقدام جنابعالی بحمداللَّه حوزه مبارکه خرمآباد برقرار و ادامه دارد تقدیر و تشکر میکنم و از زحمات جنابعالی و سایر آقایان مدرسین و اهل خیر متشکر هستم. امید است خداوند تعالی به همه جزای خیر عنایت فرماید.
مرقوم شده است تا کنون سه مکتوب مرقوم شده و جواب ندادهام. جز یک مکتوب که در چندین ماه قبل رسید و جواب دادم، دیگر از جنابعالی مکتوبی نرسیده است. از جنابعالی و سایر آقایان امید دعای خیر دارم. والسلام علیکم. روحاللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج21، ص: 574)
ـ نامه به آقای مرعشی نجفی در پاسخ به نامه ایشان (1357)
«حضرت آیتاللَّه آقای آقا نجفی- دامت برکاته
29 شهر صیام 98
بسمه تعالی
به عرض عالی میرساند، مرقوم شریف که حاکی از سلامت مزاج محترم و حاوی تفقد از اینجانب بود واصل و موجب تشکر گردید. سلامت و سعادت جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. امید دعای خیر برای حسن عاقبت دارم.
والسلام علیکم / روحاللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج21، ص: 635)
ـ پیام به علما و مردم مسلمان کردستان؛ پشتیبانی از مردم کُرد (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
امروز تلگرافی با قید دو فوریت و با اسم [و] امضای هجده نفر از ائمه جماعت و رونوشت برای پانزده مقام از مهاباد واصل شد که در آن اظهار تأسف شده است که این جانب به واسطه تبلیغات سوء بر ضد کُردها و اهل تسنن، بسیج عمومی نمودهام. من با اینکه میدانم علمای اعلام کردستان در مهاباد و سایر شهرستانها واقعه را آن طور که هست میدانند، و پر واضح است که سران اشرار یا جعل امضا به اسم علما نمودهاند و یا علما و ائمه جماعت را الزام به امضا نمودهاند، مع ذلک لازم است برای چندمین بار به استحضار علمای اعلام کردستان و برادران کردستانی و سایر طبقات برسانم: این سران خائن چون خود را شکست خورده و مورد تنفر ملت ایران میدانند، دست به این تشبثات واهی زدهاند. از اول پیروزی انقلاب تا کنون، در هر موقعیتی که پیش آمده است، اعلام کردهایم که در اسلام کُرد و ترک و فارس و بلوچ و لر و ترکمن و غیر اینها مطرح نیست. اسلام برای همه است؛ و جمهوری اسلامی حق همه گروهها را با عدالت اسلامی ادا خواهد کرد. در عین حال این خائنان به ایران- خصوصاً کردستان- دست از خیانت و جنایت برنداشته، و طرحهای مسالمتآمیز را با اسلحههایی که از کشورهای خارجی و یا از غارتگری به دست آوردهاند جواب دادهاند؛ و برادران ما را که برای حفاظت برادران کردستانی خود بسیج شدهاند با کمال بیرحمی و شقاوت به آتش کشیدهاند و سر بریدهاند. حتی به برادران کردستانی ما و به کسانی که برای جهاد سازندگی و کمک به کردستان آمده بودند رحم نکردند و آنان را اعدام نمودند. ما به این اشرار میگوییم اگر ما بر ضد کُردها بسیج عمومی نمودیم، چرا در شهرستانهای کردستان- مثل نقده و سنندج و پاوه و دیگر جاها- پس از پاکسازی غیر از برادری رفتار نشده است؟! و چرا برادران کردستانی ما از ارتش و پاسداران و سایر قوای انتظامی استقبال پر شور کردند و با آغوش باز پذیرفتند؟! و چرا ما که گروهی را برای بازسازی آن منطقه فرستادیم که حوائج برادران اهل سنت را برآورده کرده و با تمام امکان وسایل آسایش و رفاه آنان را فراهم کند؟ آیا ما برادران اهل سنت را دشمن میدانیم که بارها و بارها اعلام کردهایم هیچ فرقی بین این دو فرقه نیست؟ ما که تصمیم گرفتهایم که آن سامان را به بهترین وجه آباد کنیم و مقدماتش را فراهم کردهایم با کُرد مخالفیم؟ یا شما که اسلحه به دست گرفته و به هیچ چیز و به هیچ کس رحم نمیکنید طرفدار کُرد هستید؟!
ما بسیج عمومی اگر بکنیم، برای پشتیبانی از برادران کردستانی و استخلاص آنان از اشرار است؛ و به خواست خداوند متعال، شرّ آنان را بزودی دفع، و سران خائن را شدیداً به جزای اعمالشان رسانده، و با برادران کُرد، حتی آنانی که در حزب منحل دمکرات داخل شدهاند، اگر به آغوش ملت برگردند، با برادری و برابری رفتار میکنیم و همه در پناه اسلام خواهند بود. و السلام علی عباد اللَّه الصالحین. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج9، ص: 388)
ـ سخنرانی در جمع خانواده شهدا و بانوان مکتب ولی عصر؛ توطئه های غرب (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
مهم برای هر ملتی این است که آن دردهایی که دارد بشناسد و درمان آن درد را، و دنبال او به معالجه بپردازد. دردهایی که در طول تاریخ و بالخصوص از آن وقتی که غربیها راه باز کردند به شرق، و از همه بالاتر در این پنجاه و چند سال حکومت سیاه، برای ملت ما پیش آمده است، و مع الأسف بسیاری از قشرها غافل از آن هستند، و بعضیها هم بطور خیانتآمیز دامن به او میزنند. مهم این است که دردی که برای ملت ما پیش آمد و الآن به حال یک مرض، یک مرض مُزْمِن،[2] تقریباً هست، این است که کوشش کردهاند غربیها که ما را از خودمان بیخود کنند؛ ما را میان تهی کنند؛ به ما این طور بفهمانند، و فهماندند، که خودتان هیچ نیستید، و هر چه هست غرب است و باید رو به غرب بایستید. آتاتورک- در ترکیه من مجسمه او را دیدم- دستش این طور بالا بود. گفتند او دست را بالا گرفته رو به غرب که باید همه چیز ما غربی بشود! یکی از اشخاصی که در زمان رضا شاه و بعد از رضا شاه هم بود و معروف هم بود- حالا من میل ندارم اسمش را ببرم- اولش هم معمّم بود، و بعد هم مُکَلّا،[3] و بعد هم در «سنا» و اینها راه داشت[4] آن هم گفته بود که همه چیز ما باید انگلیسی بشود! این طور نقشه بوده است، این طور طرح بوده است، که ما را از خودمان بیخبر کنند و تهی کنند و به جای او یک موجود غربی درست کنند. طوری باشد که ما اسم مدرسه هم وقتی بگذاریم یکی از اسمایی که غربیها دارند بگذاریم. اسم خیابانهایمان هم به اسماء غربیها نامگذاری بشود. دواخانهها و مؤسساتمان هم با آن اسماء. اگر بخواهند خیلی برایش احترام قائل بشوند، آن اسماء را داشته باشد! کتابهایی که در این نیم قرن نوشته شده است، استشهاد صاحب کتابها همه به حرفهای غربیها هست. اگر یک مطلبی را میخواهند بگویند، دنبالش میگویند این را هم گفته است، و یکی از فلاسفه غرب را اسم میبرند. هم آنهایی که کتاب مینویسند از خودشان بیخبر شدهاند، و هم ماها و مردم از خودمان تهی شدهایم و به جای یک موجود شرقی اسلامی، یک موجود غربی بر ما تحمیل شد خودمان را گم کردهایم؛ و به جای مغز شرقی، مغز غربی نشسته است. تا استشهاد به آنها نباشد، مشتری کم میشود. کتابها بخواهند مشتری زیاد داشته باشند، مؤسسهها بخواهند زیاد مشتری داشته باشند، دواخانهها بخواهند که زیاد به آنها توجه بشود، اسماء غرب را باید بگذارند رویش تا اینکه مشتری پیدا بکنند. استشهاد به کلام غربیها بشود تا اینکه مردم توجه به کتاب پیدا کنند. این یک مرضی است در شرق، یک مرضی است. که تا این مرض هست شرق نمیتواند صحیح باشد. تا این مرض هست، شرق؛ انگل است؛ تَبَع[5] است. تا ما یکیمان مریض میشود، فوراً راه میافتد به انگلستان، به فرانسه، به امریکا.
در زمان محمدرضا، در ذهنم این است که یک لُوزهای میخواستند، یکی از این بچههای آنها بود- حالا درست یادم نیست- لُوزَتَیْن را میخواست عمل کند. میگفتند از خارج باید بیاید. نه اینکه اینجا طبیب نبود؛ طبیب بود؛ لکن هم طبیب و هم آن که محتاج به طبیب است از خودشان بیخبر بودند؛ خودشان را نمیشناختند؛ هر چه میشناختند غرب را میشناختند. الآن هم هر که مریض میشود، در عین حالی که در اینجا طبیب متخصص هم هست، همان طبیب متخصص هم که این معنا را میتواند عمل بکند، لکن از باب اینکه مغزش غربی شده است، میگوید ببرید او را انگلستان.
چند روز، چند وقت پیش از این، چند تا از اطبا اینجا بودند و من راجع به همین مسائل که خوب، چه شده است که- من این طور میگفتم- نگذاشتند طبیب پیدا بشود در ایران و از این جهت است که میبرند به خارج. او میگفت که نه، ما طبیب هستیم. اینها را هم که به خارج میبرند، در خارج هم اطبای ایرانی زیاد هستند و بسیاری از اینها را هم، همان اطبای ایرانی معالجه میکنند! گفتم خوب، بدتر! برای اینکه شما حالا طوری شدهاید که دیگر خودتان هم نمیتوانید خودتان را بفهمید؛ خودتان را گم کردید؛ به جای خودتان یک موجود غربی نشسته است. فلاسفه غرب الآن هم محتاج به این هستند که از فلاسفه شرق یاد بگیرند. کتابهای ابو علی الآن هم، من گمان میکنم تا چند وقت پیش از این و الآن هم همین طور، مورد استفاده اطبای غرب است. قانون[6] بو علی رسماً تدریس میشده آنجا؛ استفاده از آن میشده. لکن این تحفه شرقی رفته غرب، غرب از آن استفاده کرد و ما خودمان گم کردهایم خودمان را، بو علی را نمیشناسیم. این برای این است که از آن وقتی که اینها راه پیدا کردند به ممالک شرق که این شاید سابقهاش حدود سیصد سال یا همچو چیزی باشد- درست من نمیدانم، لکن طولانی است- در همه چیز شرق مطالعه کردند. اشخاص متخصص از خارج آمد، از غرب آمد و همه جای ایران را و همه جای شرق را گردش کردند و بررسی کردند. در تاریخ هست، در همین تاریخهای آخری، که با شتر میرفتند این بیابانهای ما را، همان بیابانهای بیآب و علف هم میرفتند، با شتر میرفتند و آنجا بررسی میکردند. یک قسم از بررسیها مال این بود که بفهمند چه دارد شرق. نفت را، کبریت را، هر چه که دارد، مس، آهن، این ذخایر زیرزمینی را بفهمند چه دارد، و باید به چه راه اینها را به دست آورد، آنها کشف میکردند.
در همدان من بودم که یکی از آشناهای من، که سابقه داشت- اینکه میگویم مال شاید حدود بیست سال یا بیشتر باشد- که یک ورقهای آورد شاید یک متر در یک متر؛ نقشه بود، نقشه همدان و دهات و قُراء و قَصَبات همدان، این را که باز کرد من دیدم نقطههایی با رنگ دیگر، نقطه زیاد، در این هست. گفتم: اینها چیست؟ گفت: این نقشه از خارجیهاست، این نقطهها جاهایی است که یک چیزی در اینجا پیدا میشود؛ یک زیر زمین، یک چیزی دارد اینجا. اینها همه جا را مطالعه کردند. یک راه این بود که یک قسم از مطالعاتشان مطالعات شناختن ذخایر شرق، که یکی از آن هم ایران بود. یک قسم از مطالعات هم، که باز در همان وقتها که این وسایل اتومبیل و اینها نبود، با قافلهها حرکت میکردند و با شترها میرفتند مطالعه در احوالات گروههای مختلف عشایر ایران، بختیاریها، عرض میکنم بلوچها، کُردها. یک دسته آنجاها میرفتند و مطالعه میکردند آنها چه جور آدمهاییاند، و چه جور میشود اینها را تحت استعمار برد، و یک گروه دیگری هم در شهرها مشغول مطالعه بودند که اینها چه جور وضعی دارند.
و آن طوری که من میفهمم، از روی هم رفته مطالعاتشان راجع به انسانها این حاصل شده است که این جمعیت شرقی به اسلام اعتقاد دارد، و آنکه مانع میشود از اینکه آن چیزهای زیرزمینی را به غارت ببرند اینها هستند که به اسلام عقیده دارند. آن قشرهای دیگری که به اسلام سرو کار ندارند از آنها هیچ باکی نداشتند. آنها یک مردم تهی هستند که به آنها کاری نداشتند. آنکه از آن خوف داشتند تودههایی بود که به اسلام عقیده داشتند. خوب، اینهایی که به اسلام عقیده داشتند از چه راه این عقیده را پیدا کرده بودند؟ از طریق روحانیت. این اعتقاد را اینها تزریق کرده بودند و باز مطالعاتشان به اینجا رسیده بود که این ملّاها در دهات و قَصَبات و همه جا هستند و هر وقت بخواهند، این مردم را ممکن است که به شورش وادارند. چه بکنند این نشود؟ دو نقشه میخواستند پیاده کنند. در زمان رضا شاه پیاده شد، و به طور سختی هم پیاده شد و بعد از آنکه دیدند آن سختیها مشکل است و نمیشود، به ترتیب شیطانی، یکی اینکه اسلام را در بین تودهها، در بین مردم، کوچکش کردند. قلمهای اجیر آنها و تبلیغات دامنهدارشان راجع به اینکه این اسلام مال زمان سابق بوده است! چیزی که مال هزار و چهار صد سال پیش از این است، دیگر حالا- حتی حالا هم اگر شما دیده باشید، گاهی وقتها جرأت نمیکنند بگویند، اما میگویند و لو یک کلمهای را. این یک راه بود که اسلام را اصلًا از نظر مردم بیندازند؛ اسلام کهنه شده است- دیگر حالا وقت عصر نوین است، حالا عصر تجدد است، حالا عصر موشک است، در عصر موشک دیگر اسلام نباید مطرح بشود!
یک راه دیگرش هم، که در عَرْض همین دنبال میشد، اینکه روحانیت را از دست مردم بگیرند؛ اینها در باریاند. اینها انگلیسیاند! خود انگلیسها تزریق میکردند، خود انگلیسها به مردم این طور میگفتند، که اینها انگلیسیاند؛ اینها منحرفاند؛ انگلیسیاند! خودشان به مردم این طور میگفتند. آنهایی که اجیر بودند از طرف آنها به مردم این طور تزریق میکردند. خوب، سابق در ده- بیست سال پیش از این، بیست سال پیش از این؛ یا یک قدری بیشتر، انگلیس معروف بود و مطرح بود، بعد امریکا جلو افتاد ... اینها درباریاند، اینها انگلیسیاند، اینها را گذاشتهاند برای اینکه مردم را خواب بکنند! دین اصلش تخدیر است، دین مِثْل مخدّرات میماند؛ مردم را خواب میکند که آنها ببرند، بچاپند. روحانیت هم عامل انگلیسها هستند! اینها آمدهاند اینجا مردم را خواب کنند که آنها بچاپند و اینها حرف نزنند. مردم را اینها خواب میکنند. آنها اموالشان را میبرند و خودشان خواباند و مُلتفت نیستند.
این دو نقشه بود که اسلام را از نظر مردم پایین بیندازند و مردم به آن بیاعتنا بشوند، و آنها هم که اسلام را ترویج میکنند- از آنها هم میترسیدند- آنها را هم منحط کند؛ تا اینکه این دو تا قدرت وقتی که از ملت گرفته شد، دیگر ملت نمیتواند کاری انجام بدهد.
نه میتواند وحدت داشته باشد و نه میتواند عمق مسائل را بفهمد.
از آن طرف هم، نویسندههایی که از خودشان هستند یا بدتر از خودشان هستند به این مسائل کمک میکردند. یکی از شعراشان در همان عصر- مضمون شعرش را میگویم، شعرش هم یادم است- میگوید تا «آخوند» و «قَجَر»[7] در این مملکت هست، این ننگ را کشور دارا به کجا ببرد! این ننگ اینکه آخوند در این مملکت هست کشور دارا این ننگ را به کجا ببرد! آن وقتی که رضا شاه غلبه کرد، شاعر اینها منطقش این بود که ننگی است، روحانیون در اینجا ننگ است! کشور دارا باید از روحانیین و آن چیزی که روحانیین میگویند، که اسلام است تا این هست، چه طور این ننگ را ما [تحمل کنیم.] یک مجلسی درست کردند، در همان زمان آن شخص- شاید حالا اواخر زمان- که در آن مجلس، نمایش غلبه اسلام بر ایران بود، که لشکر عرب آمد و غلبه کرد و، عرض بکنم که، ایران را گرفت، که آن وقت عربستان هم جزء اینجا بود، آنجا دستمالها را در آوردند به گریه! گریه [برای] اینکه اسلام آمد و ایران را اسلامیاش کرد، گریه کردند! در یک مجلس عمومی، درست کردند وضع را به طوری که دستمالها را در آوردند و به حال ایران گریه کردند که به ایران، اسلام آمده است! چه بود؟ برای این بود که مردم را از اسلام همچو بترسانند که اسلام آمد و بکلی اوضاع را به هم زد الآن که ما اینجا نشستیم- من آن طرف بودم- یک طومار، یک چیزی آمد، تلکسی آمد، که در آن بود که به امر تو ایرانیها بر ضد کُردها قیام کردند! این طور الآن «حزب دمکرات» در آنجا، و آقایان کُرد را هم اینها در مهاباد. چون الآن دیدند مهاباد از دستشان دارد میرود، و وقتی رفت دیگر تمام شد- و ان شاء اللَّه همین طور میشود- چون دیدند که دیگر کارشان دیگر به آخر رسیده است، به اینجا منتهی شدند که یک تلکسی بود، که الآن من آن طرف خواندم، با اسم من شروع شده و دنبالش هم عده زیادی از روزنامهها و اینها، رونوشت به آنها همه، به اینکه ما کردها، ملت کُرد، که با شما یکی هستند، چه طور شده است که حالا همه مردم را شما وادار کردید، همه ایران بر ضد کُردها قیام کردند؟ در صورتی که همه ایران میدانند که بر ضدِ ضد کُردها قیام کردهاند، نه بر ضد کُردها. چون ما همیشه داد این معنا را داریم که کردها با ما برادر هستند. مع ذلک مطلب به این روشنی را دارند به من تلگراف میکنند؛ به مهندس بازرگان تلگراف میکنند و تلکس میزنند. وضع این طوری است که میخواهند این طور نمایش بدهند، همین اشخاصی بودند، همین اشخاص هستند که اسلام را به مردم این طوری نمایش میدهند که اسلام آمده است که مردم را خواب کند، اسلام آمده است که طبقه مستضعف را خواب کند، تا بزرگها اینها را بخورند و اینها صدایشان درنیاید! غافل از اینکه تاریخ در کار هست؛ تاریخ هست. تاریخ اسلام که دیگر خیلی دور نیست. راجع به همه ادیان اینها میگویند. خوب، این تاریخ هست.
همه ادیان وقتی که شما ملاحظه بکنید، سران این ادیان که انبیا بودند، اینها از طبقه مستضعف قیام کردند و طبقه مستضعف را بر ضد قدرتها شوراندند. حضرت ابراهیم خودش بوده و یک تبری؛ از طبقه پایین، در مقابل آن نمرود[8] عصر قیام کرد، و آن مظاهر آنها، که مظاهر اشرافیتشان بود و بت هم آن وقت [از] مظاهر اشرافی بود، آنها را شکست. حضرت موسی هم یک شبان و یک عصا؛ از همین طبقه مستضعف. این طبقه را بر ضد فرعون و بر ضد دستگاه طاغوتی برافراشت؛ اینها را برانگیخت بر ضد آنها؛ نه اینها را خواب کرد تا آنها بخورند! اینها را بیدار کرد که آنها را بکُشند. عکس آنکه نویسندههای خائن ما و نویسندههای خائن تر خارجیها میگویند که دین؛ افیون جامعه است، و انبیا آمدهاند که جامعه را با این افیون خواب بکنند، و قدرتمندها و طاغوتها جامعه را بمکند و اینها خواب باشند. درست وقتی تاریخ انبیا را ملاحظه کنید، عکس این است. یعنی طاغوتها به مردم غلبه کرده بودند و خداوند در هر عصری یک نفر را از همین قشر پایین، و از همین چوپانها، از همین طبقه مستضعف، برانگیخت و این طبقه مستضعف را بیدار کرد و بر ضد طاغوتها قیام کرد، و فرعون را غرق کرد و از بین برد.
و اما اسلام که تاریخش نزدیک به ماست- آنها یک قدر دورند- تاریخ اسلام نزدیک به ماست. زندگی پیغمبر اکرم معلوم است برای همه که چه جور بوده است معارضهای او و جنگهای او، معلوم است با کی جنگ کرده. پیغمبر اکرم در مکه مکرمه از همین طبقه مردم البته از اشراف [بود] به آن معنا که «سادات» آن وقت بودند؛ نه اشراف به آن معنا که سرمایه دار بودند؛ به آن معنا که سادات بودند، از آنها بود، لکن فقیر بود. از طبقه فقرا بودند اینها. تا آخر هم با همین فقر زندگی کردند و مع ذلک این کارها را انجام دادند. از همین طبقه در مکه پیدا شد، و اشراف مکه و سرمایه دارها و قافله دارها و اینها با او مخالفت کردند، به اندازهای که نمیتوانست دیگر آفتابی بشود، توی غار رفت، تقریباً در غار محبوس بود آنجا تقریباً تا کارهای تبلیغات زیرزمینیش را اینجا کرد؛ یک عدهای را با خودش همراه کرد و بعد دید اینجا زورش به اینها نمیرسد، با مردم مدینه بست و بند کرد، و تشریف بردند مدینه. در مدینه هم که رفتند، وارد نشدند به یک طایفه چیزدار، به همین فقرا؛ به همین مردم ضعیف. مسجد پیغمبر اکرم هم مثل این مسجدهای شما نبوده است. مسجد اعظم، یک جای کوچکی، یک سقفی با این لیفهای خرما یک چیزی درست کرده بودند. یک دیوار این قدری هم برای اینکه مثلًا حیوانات وارد نشوند، با یک چیزی یا گِلی از همینها درست کرده بودند. اما سرنوشت اسلام را یک همچو مسجدی درست میکردند، مسجد بود، همچو نبود که قبّه و بارگاه باشد بعد میان تهی! از آن تشریفات خالی بود، لکن از همان جا روم و ایران را شکست دادند، هر چه هم بخواهند اینها گریه کنند.
پیغمبر اکرم از همین طبقه پایین [بود] به طوری که وقتی هم مدینه تشریف بردند، باز اصحابی ایشان داشتند که خانه نداشتند، هیچ خانه نداشتند و در مسجد میخوابیدند. یک صُفَّهای بود که «اصحاب صُفّه» میگفتند، عدهای آنجا پهلوی هم همان جا میخوابیدند؛ زندگیشان همان بود، زندگی نداشتند. وقتی هم میخواستند جنگ بروند، هر چند نفرشان یک شتر، هر چند نفرشان یک شمشیر، این جوری بود وضعشان، هیچ خبری نبود در کار، از این طبقه بودند، مقابل کی؟ جنگهای پیغمبر با کی بوده؟ آیا پیغمبر آمده این طبقه مستضعف را خواب کند که آنها بِمَکَندش؟! یا آمد و این طبقه ضعیف را، این مستضعفین را برانگیخت؟ جنگهای پیغمبر همهاش با همین اشراف بود و با همین باغدارها و با همین سرمایه دارها و با همینها، و بعد هم با سلاطین و با کسان دیگر.
کاغذهای پیغمبر به سلطان ایران، به سلطان روم، به سلطان قِبْط،[9] به کجا. کاغذهایش همه معروف است. دیگر دعوت کرده آن سلاطین را که بیایید آدم بشوید؛ مُسْلم بشوید؛ نه اینکه خواسته است که مردم را لالایی بگوید خواب کند! افیون باشد هر که قرآن را بخواند! آخر بیانصافی این است که قرآنی که تو خانه همه مسلمانها هست، همه دارند این قرآن را میبینند، قرآنی که هر صفحهاش را که باز کنی یا مثلًا هر جزئش را که ببینید، راجع به قتال و راجع به کشتار اشخاص طاغوت و برانگیختن مستضعفین در مقابل مستکبرین است، این بیانصافها قرآن را که در دسترس همه هست نادیده گرفتند، آن وقت میگویند که اسلام آمده است که مردم را مستضعفین را خواب کند و مستکبرین را بر آنها غلبه بدهد! این قرآنی که قِتال در آن هست عرض میکنم که، جنگ مستضعف بر مستکبر هست، سر تا ته آن راجع به فرعون، راجع به اشخاص دیگر و راجع به مستکبرینی که در آن عصر بودند هست، و مردم را وادار کرده بر ضد آنها. باز میگویند که قرآن یا پیغمبر آمده است که این مردم بیچاره و فقیر و رعیت و کشاورز را خواب کند تا محمد رضا بیاید بمکدشان! این قرآن و آن انبیا.
بیاییم سراغ این علمای به اصطلاح اینها «درباری». شما یادتان است- همسن من تقریباً هستید. میشناسم شما را از آن وقت- از وقتی که رضا خان آمد تا امروز چند مرتبه قیام شد؟ کی قیام کرد؟ از این طبقات دیگر، مردم، از روشنفکرش بگیر و از نمیدانم نویسندهاش بگیر و اینها، در این قیامهای بر ضد [حکومت] کی بود که قیام کرد؟ قیام آذربایجان را کی کرد؟ علمای آذربایجان. مرحوم آمیرزا صادق آقا؛[10] مرحوم انگجی،[11] دیگران هم تَبَع. قیام اصفهان را کی کرد؟ مرحوم حاج آقا نور[12]) 751 (. دیدید که آمدهاند علمای اسلام به اینجا و علمای بلاد هم جمع کردند، قیام بر ضد رضا خان. قیام خراسان را کی کرد؟ علمای خراسان. مرحوم یونس[13] و مرحوم آقازاده،[14] 0 و امثال اینها. بعد از او هم، یک قیام تنهایی آقای قمی[15] کرد که آمد به حضرت عبد العظیم و ما هم حضرت عبد العظیم بودیم و منتها این قیامها شد، و قدرت آن قدرتی بود که اینها را شکست داد. قیامها را شکستند. علمای آذربایجان را گرفتند و در یکی از این بلاد کردستان، سَقّز بود یا سُنْقُر، آنجا تبعیدشان کردند و بعدها- بعد از مدتها- اجازه دادند که مرحوم آمیرزا صادق آقا آمدند همین قم، و اینجا فوت کردند.
علمای مشهد هم، همه آنها را گرفتند آوردند در تهران حبس کردند. مرحوم آقازاده یکی از علمایی بود که درجه یک آنجا بود. من خودم میدیدم که ایشان در گوشه یک جایی یک منزلی داشتند، این طور به خیابان بود، تنها آنجا نشسته بود؛ مأمورها هم مواظبش، کسی نمیتوانست با ایشان تماس بگیرد، ایشان را هم میبردند در عدلیه آنجا محاکمه میکردند و این طور در مجلس کی بود که میایستاد در مقابل اینها؟ مدرّس بود. این علمای «درباری» که اینها میگویند عکس بودند. این پانزده- شانزده سال قیام، مال کی بود؟ مال همین آقایان بود. همین آخوندهای بلاد و اطراف، همینها بودند که اینها بر ضد آنها تبلیغ میکنند و الآن هم نمیخواهند که این رژیمی که اسلامی است باز اسم آخوند در آن باشد؛ الآن هم نمیخواهند! از اینها همچو میترسند که مبادا این منافع نامشروعی که اینها میبردند و در خارج و در داخل برای خودشان این بساط را درست میکنند دست اینها بیفتد که وقتی در مجلس خبرگان میروند برایشان بودجه قرار میدهند، بگویند که ما عبایمان را رویمان میکشیم میخوابیم، بودجه میخواهیم چکار؟ این آخوند است که این را میگوید.
همین آخوندها هستند که شما میگویید که اینها کذا و کذا هستند که وقتی رفتند مجلس خبرگان و برایشان ده میلیون بودجه قرار دادند، اعتراض کردند که ما بودجه میخواهیم چه کنیم برایشان یک جایی را گرفته بودند، تختهایی گرفته بودند، ما تخت میخواهیم چه کنیم؟ ما هر کداممان بیاییم در مجلس، همین جا عبایمان را دوش میکشیم، همین جا هم میخوابیم. اینها نمیخواهند اینها را، اینها یک رژیمی را میخواهند، یک وضعی را میخواهند، که جیبهای اینها پُر بشود به قدری تُخَمه[16] کنند که ندانند چه میکنند! سرمایههای اینجا را ببرند به خارج. ارز اینجا را الآن هم مشغولاند که ببرند به خارج، و برای خودشان آنجا تعیُّش[17] کنند. من در پاریس که بودم یکی از مطالبی که شنیدم که آنش که یادم ماند و تحفه بود یک کلمهاش بود؛ برای یکی از بستگان همین رژیم، بستگان همین محمد رضا، یکی- حالا از کدامشان آن هم یادم نیست- ویلایی در خارج هست، [که]- قیمت ویلا را هم من یادم نیست- اما آنی که یادم ماند این است که شش میلیون دلار خرج گلکاری! ملتفتید یعنی چه؟ شش میلیون دلار یعنی چهل و دو میلیون تومان، یا پنج میلیون دلار، حالا یکی از این دوتاست، پنج میلیون، ظاهراً پنج میلیون، پنج میلیون دلار خرج گلکاری آن ویلا! آنها این را میخواهند! آنها هم که اطراف آنها هستند و عرض میکنم که الآن در کردستان غائله درست کردهاند و برادرهای کُرد ما را اغفال کردهاند، آنها میخواهند این طوری این وضع را پیش بیاورند که از شما بگیرند و در جیبهایشان پُر کنند و ویلا در آنجا درست کنند که پنج میلیون دلار، سی و پنج میلیون تومان، خرج گلکاریش بشود. من خودش را یادم نیست چه قدر بود، اصلًا نمیدانم چه قدر بود، اما این را یادم بود.[18] خوب سال دیگر هم همین طور.
در هر صورت، این دو تا مطلبی که اینها داشتند: ما را اول میان تهی کردند. آن دو قدرتی هم که میشد که کاری بکنند از ما، خودمان را از خودمان، گرفتند. تبلیغات، تعلیمات، همه چیز استعماری بود. خودمان را از خودمان تهی کردند. میخواستند بگیرند، الحمد لِلّه نتوانستند. یکی قدرت اسلام را که از آن میترسیدند. یکی قدرت خدمه اسلام را که عبارت از روحانیون، اینها را میخواستند بگیرند و شدت هم کردند و گرفتند. در زمان رضا شاه سرکوبی کردند سخت، به حیث که خود مردم هم بر ضد روحانیت، طبقات زیادی از آنها بر ضد روحانیت، حرف زدند و گفتند و شنیدند و بعد که دیدند با زور مشکل است بعد با حیله وارد شدند. با حیله و با تبلیغات سوء و با این طور چیزها وارد شدند.
و- بحمد اللَّه- این انقلابی که در ایران پیدا شد که من این انقلاب را خیلی به آن خوشبین هستم. نه از این باب که محمد رضا را شکست داد؛ این هم زیاد بود؛ خیلی عظیم بود؛ و نه از این باب که غرب و شرق را شکست داد؛ از این باب که یک انقلاب انسانی پیدا شد؛ خودشان را شناختند. خانمهای ما خودشان را شناختند یعنی چه؛ فهمیدند چه هستند. تبلیغات کردند که شما خانمها را از آن حیثیتی که دارید بیندازند. از شما بگیرند حیثیت خودتان را، شما را غربی کنند، آرایشها از غرب باید بیاید، مُدْها از غرب باید وارد بشود، هر روز مُدْ تغییر که بکند شما هم تغییرش بدهید! همه چیزهای شما از غرب وارد میشد. تبلیغات بود دیگر، همه هم عادت کرده بودند. اگر امروز یک چیزی میآمد و میگفتند در مثلًا انگلستان یک همچو چیزی شده است، فوراً اینجا همه اینها را باید کنار بگذارند، آن پیش بیاید؛ آن مُدْ پیش بیاید! چند مرتبه [برای] پیراهنی که میخواستند برای فرح[19] درست کنند- برای تاجگذاری گمانم بود- چند مرتبه طراحها با طیارهها رفت و آمد کردند و چه قدر- الآن من یادم نیست- خرج این شد، برای اینکه یک پیراهن را درست بکنند! آن وقت خوشمزه این بود که در یکی از گفتههایش این بود که ما بچههایمان را لباس این را به آن کوچکه میپوشانیم! این در روزنامهها بود. این آدمی که سه مرتبه طیاره باید برود و برگردد تا این طرح را درست بکند و چقدر صد و پنجاه هزار تومان- نمیدانم چقدر بود- که برای طرح یک پیراهن درست میکنند، میخواهند چه بکنند! میخواهند شما را خواب کنند. روحانیت نمیخواهد شما را خواب کند.
اینها از روحانیت میترسند، برای اینکه روحانیت میخواهد اینها را بیدار کند. اینها از بیداری، از آدم بیدار میترسند. از آدم خواب چه ترسی دارند؟ اگر اینها را خواب میکردند، روحانیت را به عرش اعلی میبردند. اگر اینها اهل این بودند که مردم را خواب میکردند، رضا شاه، روحانیت را ترویج میکرد؛ نه همچو میکرد که شوفر، سوار اتومبیلشان نکند! شوفرها سوار نمیکردند ما را، بعضیمان را. میگفتند یک شوفر گفت که من قرار دادهام با خدا که دو طایفه را سوار اتومبیل نکنم: یکی فواحش را، یکی آخوندها را!» (صحیفه امام، ج9، ص: 390 ـ 403)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور سوریه؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حضرت آقای حافظ اسد، رئیس جمهور عربی کشور سوریه
پیام تسلیت آن جناب در مورد فاجعه جانگداز شهادت رئیس جمهور و نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران واصل گردید. از اظهار محبت و همدردی شما متشکرم. و امید است این حوادث ناگوار، ملل اسلامی را در برابر دشمنان اسلام، و بخصوص امریکای جهانخوار منسجمتر و برای مبارزه با این دشمنان انسانیت مصممتر سازد، و ما را از دفاع اتهامات بیاساس که به ما میزنند و حتی بیشرمانه ما را به ایجاد رابطه و خرید اسلحه از اسرائیل خونخوار متهم میسازند، بینیاز سازد و مشت این یاوه سرایان دروغگو را برای همه ملل آزاد جهان و بخصوص برادران عرب زبان بازنموده، و آنها را رسوا نماید. و السلام علیکم.
4 ذی القعدة الحرام 1401/ روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج15، ص: 153)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور گینه؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
جناب آقای احمد سکوتوره، رئیس جمهور کشور گینه
تلگراف تسلیت جنابعالی را در مورد شهادت رئیس جمهور متعهد و نخست وزیر عزیزمان دریافت نمودم. از اظهار همدردی و محبت شما متشکرم. و امید است این توطئههای کثیف، ماهیت واقعی دشمنان اسلام و بخصوص امریکای جهانخوار را که برای رسیدن به اهداف پلید و شیطانی خود از هیچ جنایتی دریغ ندارند برای همه مسلمانان روشن نموده، بیش از این تحت تأثیر تبلیغات فریبنده آنان قرار نگیرند، و با تجاوز به آب و خاک دیگران و بخصوص پیروان مکتب حیاتبخش اسلام، آلت دست سیاست جنایتکارانه آنان واقع نشوند. و ضمناً این جنایات وحشیانه که نظایر آن هر روزه در گوشه و کنار مملکت ما به دست عمال امریکا اتفاق میافتد، زبان گویایی برای مظلومیت ملت ما بوده، و پاسخی قانعکننده به اتهاماتی است که به ما میزنند و حتی ما را به ایجاد رابطه و خرید اسلحه از رژیم غاصب اسرائیل متهم میسازند، باشد. و السلام علیکم. ذی القعدة الحرام 1401
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج15، ص: 154)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور یمن جنوبی؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
جناب آقای علی ناصر محمد، دبیر کل حزب سوسیالیست و رئیس شورای کشور یمن
پیام تسلیت جنابعالی را در مورد شهادت جانگداز رئیس جمهور محبوب و نخست وزیر عزیزمان دریافت نمودم. از اظهار محبت و همدردی شما متشکرم. و امید است این حوادث ناگوار موجب بیداری مسلمانان گردیده، دشمنان واقعی خود را که در رأس آنها امریکای جنایتکار قرار دارد، بهتر بشناسند و بیش از این فریب تبلیغات مسموم آنها را نخورند، و پاسخ اتهامات بیاساس و واهی آنان را که به ما نسبت میدهند- تا جایی که بیشرمانه تهمت خرید اسلحه از اسرائیل غاصب و خونخوار را به ما نسبت میدهند- به خوبی بدهد و آنها را در پیشگاه ملل آزاد جهان و بخصوص برادران عرب زبان رسوا سازد. و السلام علیکم. 4 ذی القعدة 1401
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج15، ص: 155)
ـ پیام تشکر به رئیس دولت امارات؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حضرت آقای زاید بن سلطان آل نهیان، رئیس دولت امارات متحده عربی
پیام تسلیت آن جناب در مورد شهادت دو عزیز کشورمان، رئیس جمهور و نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران، واصل و موجب تشکر گردید. از خدای تعالی نابودی همه دشمنان اسلام و بخصوص امریکای جهانخوار و جنایتکار را مسألت دارم. و امیدوارم این حوادث ناگوار و نظایر آنکه هر روز در گوشه و کنار مملکت ما به دست عمال صهیونیست انجام میشود، زبان گویایی برای ملل مستضعف جهان و بخصوص برادران مسلمان و عرب ما باشد که مظلومیت ملت ما را به خوبی درک کنند و پاسخ دندانشکنی به تهمتهای ناروایی که به ما میزنند، تا جایی که بیشرمانه تهمت خرید اسلحه و ایجاد رابطه با اسرائیل غاصب را به ما [نسبت] میدهند، باشد. و السلام علیکم. 4 ذی القعدة الحرام 1401
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج15، ص: 156)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور بنگلادش؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حضرت آقای قاضی عبدالستار، کفیل ریاست جمهوری مردم بنگلادش
پیام تسلیت جنابعالی را در مورد شهادت جانگداز رئیس جمهور محبوب و نخست وزیر عزیزمان، دریافت نمودم. از اظهار محبت و همدردی شما متشکرم. و امید است این حوادث ناگوار موجب بیداری مسلمانان گردیده دشمنان واقعی خود را، که در رأس آنها امریکای جنایتکار قرار دارد، بهتر بشناسند، و بیش از این فریب تبلیغات مسموم آنها را نخورند، و پاسخ اتهامات بیاساس و واهی آنان را که به ما نسبت میدهند، تا جایی که بیشرمانه تهمت خرید اسلحه از اسرائیل غاصب و خونخوار را به ما نسبت میدهند، به خوبی بدهد، و آنها را در پیشگاه ملل آزاد جهان و بخصوص برادران عرب زبان، رسوا سازد. و السلام علیکم. 4 ذی القعدة 1401
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج15، ص: 157)
ـ پیام تشکر به صدر هیأت رئیسه آلبانی؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
جناب آقای هاکسیشی، صدر هیأت رئیسه مجمع خلق جمهوری مردم آلبانی
پیام تسلیت شما را در مورد فاجعه دلخراش شهادت رئیس جمهور محبوب و نخست وزیر عزیزمان، دریافت داشتم. از اظهار محبت و همدردی شما متشکرم؛ و امیدوارم این دسیسههای شیطانی ماهیت واقعی دشمنان انسانیت و بخصوص امریکای استعمارگر را برای همه ملل ستمدیده و مستضعف جهان آشکار ساخته، و زمینه را برای قیام جهانی علیه این جنایتکاران فراهم سازد، و فریاد مظلومیت ما را به جهانیان برسانند، و پاسخی قانعکننده به دشمنان ما و تهمتهای ناروایی که به ما میزنند و ما را به ایجاد رابطه و معامله اسلحه با رژیم جنایتکار و متجاوزی مانند اسرائیل متهم میکنند، باشد. 12 شهریور ماه 1360
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج15، ص: 158)
ـ پیام تشکر به صدر هیأت رئیسه شوروی؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حضرت آقای لئونید برژنف، صدر هیأت رئیسه کشور شوروی و نیکلای تیخانف، نخست وزیر اتحاد جماهیر شوروی
پیام تسلیت شما را در مورد فاجعه دلخراش شهادت دو مسئول بزرگ و متعهد کشورمان، رئیس جمهور محبوب و نخست وزیر عزیز، دریافت نمودم. از اظهار محبت و همدردی شما متشکرم. و امید است این حوادث ناگوار ملل مستضعف جهان را در برابر استعمارگران منسجمتر و برای کسب استقلال و آزادی مصممتر سازد. 12 شهریور 1360
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج15، ص: 159)
ـ پیام تشکر به نخست وزیر هند؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
جناب بانو ایندیرا گاندی، نخست وزیر کشور هندوستان
پیام تسلیت جنابعالی را در مورد فاجعه دلخراش شهادت برادر متعهد، رئیس جمهور و نخست وزیر کشورمان، دریافت نمودم. از اظهار محبت و همدردی شما متشکرم. و بخصوص از اینکه در این مصیبت دردناک در کشور خود اعلام عزای عمومی کردهاید تشکر میکنم. و امید است مشاهده این اعمال وحشیانه که به دست عمال امریکای جنایتکار انجام میگیرد، چهره واقعی این دایههای مهربانتر از مادر را برای ملل تحت ستم و مستضعف جهان آشکار ساخته بیش از این فریب تبلیغات مسموم آنها را نخورند، و کشورهای خود را از چپاولگری و غارت این غارتگران حفظ نمایند، و پاسخ دندانشکنی به اتهامات دشمنان ملت ما باشد که بیشرمانه هر گونه تهمتی، حتی خرید اسلحه و ایجاد رابطه با رژیم اشغالگر قدس و فلسطین عزیز را به دولت اسلامی و انقلابی ما، میزنند. 12 شهریور 1360
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج15، ص: 160)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور مجارستان؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حضرت آقای پال لوسونیز، رئیس جمهوری مردم مجارستان
پیام تسلیت جنابعالی را در مورد شهادت جانگداز رئیس جمهور محبوب و نخست وزیر عزیز کشورمان دریافت داشتم. از اظهار محبت و همدردی شما متشکرم و پیروزی ملل مستضعف جهان را بر مستکبران از خدای تعالی مسألت دارم. و امید است این حوادث ناگوار موجب بیداری مسلمانان گردیده، دشمنان واقعی خود را که در رأس آنها امریکای جنایتکار قرار دارد، بهتر بشناسند و بیش از این فریب تبلیغات مسموم آنها را نخورند؛ و پاسخ اتهامات بیاساس و واهی آنان را که به ما نسبت میدهند، تا جایی که بیشرمانه تهمت خرید اسلحه از اسرائیل غاصب و خونخوار را به ما میزنند، به خوبی بدهد و آنها را در پیشگاه ملل آزاد جهان رسوا سازد. 12 شهریور 1360
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج15، ص: 161)
ـ پیام تشکر به نخست وزیر جمهوری مالت؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
جناب آقای دام مینتف، نخست وزیر جمهوری مالت
پیام تسلیت شما را در مورد شهادت جانگداز رئیس جمهور محبوب و نخست وزیر عزیزمان دریافت نمودم. از اظهار همدردی و محبت شما متشکرم. امید است این حوادث ناگوار فریاد مظلومیت ملت ما را که سالهاست تحت ستم امریکای جهانخوار قرار گرفته و هر روز توطئه تازهای علیه ما طرح نموده تا جایی که اتهام خرید اسلحه از رژیم اشغالگر قدس و صهیونیستهای خونخوار را بیشرمانه به ما [نسبت] میدهد، به گوش ملل آزاد جهان برساند.
12 شهریور ماه 1360 / روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج15، ص: 162)
ـ پیام تشکر به نخست وزیر موریس؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
جناب آقای سی وساگار مکولام، نخست وزیر کشور موریس
تلگراف تسلیت آن جناب در مورد شهادت جانگداز رئیس جمهور و نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران واصل و موجب تشکر گردید. از خدای تعالی علوّ درجه برای شهیدان و نابودی توطئه گران این فاجعه را مسألت دارم. و امیدوارم این دسیسههای شیطانی ماهیت واقعی دشمنان انسانیت و بخصوص امریکای استعمارگر را برای همه ملل ستمدیده و مستضعف جهان آشکار ساخته، و زمینه را برای قیام جهانی علیه این جنایتکاران فراهم سازد. و فریاد مظلومیت ما را به جهانیان برساند و پاسخی قانعکننده به دشمنان ما و تهمتهای ناروایی که به ما میزنند و ما را به ایجاد رابطه و معامله اسلحه با رژیم جنایتکار و متجاوزی مانند اسرائیل متهم میکنند، باشد. 12 شهریور 1360 / روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج15، ص: 163)
ـ بیانات در جمع خانواده های شهیدان رجایی و باهنر؛ کار برای خدا محفوظ است (1360)
«[بسم اللَّه الرحمن الرحیم]
من نمیدانم من به شما تسلیت بگویم یا شما به من. این آقایان[20] متعهد به اسلام و مفید برای جامعه بودند. آنچه که موجب تسلی است این است که کار برای خدا است و چیزی که برای خدا است محفوظ است. امید است راهی که آنها رفتند ما هم برویم.» (صحیفه امام، ج15، ص: 164)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور الجزایر؛ تبریک عید سعید فطر (1361)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حضرت آقای شاذلی بن جدید، رئیس جمهور کشور الجزایر
پیام تبریک جنابعالی به مناسبت حلول عید سعید فطر در تاریخ 13 ذی القعدة الحرام واصل گردید. متقابلًا این عید بزرگ اسلامی را به جنابعالی و ملت برادر الجزایر تبریک میگویم. و امیدوارم عموم مسلمانان جهان حساسیت زمان را درک کرده، و توطئههای بسیاری را که دشمنان اسلام، و بخصوص امریکای جهانخوار، برای نابودی اسلام و مسلمین طراحی کرده و متأسفانه به دست برخی از سران کشورهای اسلامی میخواهند اجرا نمایند، کشف و خنثی نمایند، و مزدوران بیاختیار و سرسپردگان جنایتکاری همچون صدام را از جمع خود طرد نمایند. و السلام علیکم. 14 ذی قعدة الحرام 1402
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج16، ص: 471)
ـ پیام به مسلمانان ایران و جهان به مناسبت ایام حج؛ 9 تذکر به زائران (1362)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
فرا رسیدن عید بزرگ اسلامی قربان را به همه مسلمین تبریک عرض میکنم. عیدی که انسانهای آگاه را به یاد قربانگاه ابراهیمی میاندازد؛ قربانگاهی که درس فداکاری و جهاد را در راه خدای بزرگ به فرزندان آدم و اصفیا و اولیای خدا میدهد. عمق جنبههای توحیدی و سیاسی این عمل را جز انبیای عظام و اولیای کرام- علیهم الصلاة و السلام- و خاصّه عباد اللَّه کس دیگری نمیتواند ادراک کند. این پدرِ توحید و بت شکنِ جهان به ما و همه انسانها آموخت که قربانی در راه خدا، پیش از آنکه جنبه توحیدی و عبادی داشته باشد، جنبههای سیاسی و ارزشهای اجتماعی دارد. به ما و همه آموخت که عزیزترین ثمره حیات خود را در راه خدا بدهید و عید بگیرید. خود و عزیزان خود را فدا کنید، و دین خدا را و عدل الهی را برپا نمایید. به همه ما، ذریّه آدم، فهماند که «مکّه» و «منی» قربانگاه عاشقان است. و اینجا محل نشر توحید و نفی شرک؛ که دلبستگی به جان و عزیزان نیز شرک است. به فرزندان آدم درس آموزنده جهاد در راه حق را داد که از این مکان عظیم نیز فداکاری و از خود گذشتن را به جهانیان ابلاغ کنید. به جهانیان بگویید در راه حق و اقامه عدل الهی و کوتاه کردن دست مشرکان زمان باید سر از پا نشناخت، و از هر چیزی حتی مثل اسماعیل ذبیح اللَّه، گذشت. که حق جاودانه شود. این بتشکن و فرزند عزیزش، بتشکن دیگر، سید انبیا، محمد مصطفی- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- به بشریت آموختند که بتها هر چه هست باید شکسته شود؛ و کعبه، که امّ القُری است، و آنچه از آن بسط پیدا کرده تا آخرین نقطه زمین، تا آخرین روز جهان، باید از لوث بتها تطهیر شود: بت هر چه باشد، چه هیاکل، چه خورشید، چه ماه، و چه حیوان، و انسان. و چه بتی بدتر و خطرناکتر از طاغوتهای در طول تاریخ از زمان آدم صفی اللَّه، تا ابراهیم خلیل اللَّه، تا محمد حبیب اللَّه- صلی اللَّه علیهم و آلهم اجمعین- تا آخر الزمان که بتشکن آخر از کعبه ندای توحید سر دهد. مگر ابرقدرتهای زمان ما بتهای بزرگی نیستند که جهانیان را به اطاعت و کرنش و پرستش خود میخوانند، و با زور و زر و تزویر خود را به آنان تحمیل مینمایند؟ کعبه معظّمه یکتا مرکز شکستن این بتهاست. ابراهیم خلیل، در اول زمان، و حبیب خدا و فرزند عزیزش مهدی موعود- روحی فداه- در آخر زمان، از کعبه ندای توحید سردادند و میدهند.
خداوند تعالی به ابراهیم فرمود: وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالًا وَ عَلی کُلِّ ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ[21]. و فرمود: وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْقائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ[22] و این تطهیر از همه ارجاس[23] است، که بالاترین آنها شرک است که در صدر آیه کریمه است. و در سوره توبه میخوانیم: وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِیءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ رَسُولُهُ.[24] و مهدی منتظر، در لسان ادیان و به اتفاق مسلمین، از کعبه ندا سر میدهد و بشریت را به توحید میخواند. همه فریادها را از کعبه و مکّه سر میدهند؛ و ما باید از آنها تبعیت کنیم و ندای توحید کلمه و کلمه توحید را از آن مکان مقدس سردهیم؛ و با فریادها و دعوتها و تظلمها و افشاگریها و اجتماعات زنده و کوبنده در مجمع مسلمین در مکّه مکرّمه بتها را بشکنیم؛ و شیاطین را، که در رأس آنها شیطان بزرگ است، در عَقَبات «رَمی» کنیم و طرد نماییم؛ تا حج خلیل اللَّه و حبیب اللَّه و ولی اللَّه، مهدی عزیز، را به جا آورده باشیم؛ و الّا در حق ما گفته میشود:
مَا أَکثَرَ الضَجِیجَ وَ أَقَلَّ الحَجِیجَ[25].
امید است حجاج محترم بیت اللَّه الحرام، از هر فرقه هستند و اهل هر مذهب میباشند، در مواقف و مشاعر محترمه، دست جمعی برای پیروزی اسلام بر کفر جهانی دعا کنند؛ و برای بیداری مسلمانان و حکومتهای آنان فریاد کنند و دعای بلیغ نمایند. شاید به برکت دعا در محیط وحی و محل کسرِ اصنامِ[26] جاهلیت، خداوند تبارک و تعالی بر مسلمین تفضل کند و مجد و عظمت صدر اسلام را به آنان برگرداند و دست اجانب و جهانخواران را از بلاد آنان کوتاه فرماید و ابر رحمت و غفران خود را بر سر عموم مسلمین بباراند. إِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُوراً.
اینک تذکر بعض مطالب برای زائران بیت اللَّه الحرام و عموم مسلمین لازم است، گرچه کراراً عرض شده است:
1- از امور مهمهای که لازم است حجاج محترم و علمای کاروانها وقت شریفشان را صرف آن کنند یاد دادن و یاد گرفتن مسائل حج است؛ که کوتاهی از آن ممکن است موجب زحمتهای فراوان شود، از قبیل بطلان حج یا باقی ماندن به احرام. علمای اعلام کاروانها از زوّار کاروان خویش دعوت نمایند و برای آنان مجلس درس مناسک قرار دهند. و حجاج واجب است برای یادگرفتن لحظهای را کوتاهی نکنند و با تمام توان مسائل را یاد بگیرند، و با علم به مسائل مناسک را عمل کنند.
2- همه میدانیم و باید بدانیم که آنچه از قرنها پیش تا کنون بر سر مسلمین آمده، خصوصاً در یکی دو قرن اخیر که دست دولتهای اجنبی به کشورهای اسلامی باز شده و سایه شوم آنان بلاد مسلمین را به تاریکی و ظلمات کشانده است و ذخایر خداداد آنان را به باد فنا داده و به طور مداوم میدهد، غفلت مسلمانان از مسائل سیاسی و اجتماعی اسلام است، که به دست استعمارگران و استثمارچیان و عمّال غربزده و شرقزده آنان به تودههای مسلمانان محروم تحمیل شده است؛ که حتی غالب علمای اسلام گمان میکردند و میکنند که اسلام از سیاست منزه است و یک شخص مسلمان نباید در سیاست دخالت کند. چپاولگران حیلهگر کوشش کردند به دست عمال به اصطلاح روشنفکرِ خود اسلام را همچون مسیحیت منحرف به انزوا کشانند و علما را در چهارچوب مسائل عبادی محبوس کنند؛ و ائمه جماعات را در مساجد و محافل عقد و ازدواج منزوی، و مقدسین از توده را سرگرم ذکر و دعا، و جوانان عزیز را سرگرم عیش و نوش، از صحنه امور سیاسی و اجتماعی و اهتمام به امور مسلمین و گرفتاری بلاد اسلامی خارج نمایند. و در این امر توفیق بسزایی پیدا کردند. و از این جهالت و غفلت ما سوء استفاده نمودند، و بلاد مسلمین را یا مستعمره خویش نمودند و یا به استثمار کشیدند؛ و بسیاری از سلاطین و حکام مسلمین را استخدام نموده، و با دست آنان ملتها را به استضعاف و استثمار کشاندند؛ و وابستگی و فقر و فاقه و پیامدهای آنها گریبانگیر تودههای دربند گردید. و اکنون نیز مسلمین به غفلت خود و عمال استعمار به تبلیغات خود و ابرقدرتها به سلطه و چپاول خود ادامه میدهند؛ و آخوندهای مزدور و درباری به عقب نگه داشتن مسلمانان و جهالت و غفلت آنان دامنمیزنند. و إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ.
3- از جمله مسائلی که به مسلمانان و مستضعفان جهان اجازه هیچ گونه فعالیت برای خروج از قید و بند استعمارگران را نمیدهد و آنان را به حال رکود و عقب افتادگی نگاه میدارد، تبلیغات همه جانبهای است که غربزدگان و شرقزدگان، یا به امر ابرقدرتها، یا با کوتاه نظری خود، در سراسر کشورهای اسلامی و استضعافی به راه انداختهاند و میاندازند. و آن است که علم و تمدن و پیشرفت مختص به دو جناح امپریالیزم و کمونیسم است؛ و آنان، خصوصاً غربیها و اخیراً امریکاییها، نژاد برتر هستند، و دیگران نژاد پست و ناقص هستند؛ و ترقی آنان در اثر والا نژادی آنان است؛ و عقب افتادگی اینان در اثر نقص نژادی است! و به تعبیر دیگر، آنان انسانهای تکامل یافته هستند؛ و اینان در حال تکامل، که پس از میلیونها سال به تکامل نسبی میرسند. پس، کوشش برای پیشرفت بیفایده است. و آزادگان یا باید وابسته به سرمایه داری غرب باشند، و یا کمونیسم شرق. و به بیان دیگر، ما از خود هیچ نداریم، و باید همه چیز را از ابرقدرتهای غرب یا شرق بگیریم: علم را، تمدن را، قانون را، و پیشرفت را! و شما امروزِ سیاه ما را میبینید که در اثر این تفکر که بر ما تحمیل کردهاند هر چیز، اگر چه ممتاز باشد و از خودی باشد، به همین جرم مشتریاش کم است؛ و همین را اگر اسم غربی به آن بگذارند، مشتری زیاد پیدا میکند. پارچه ایران حتماً باید در حاشیهاش حروف خارجی و لاتین داشته باشد تا مشتری پیدا کند! و مرضهایی که در خود کشور به نحو شایسته معالجه میشود باید به خارج سفر کرد تا معالجه شود. و این باور در حالی است که بعض دانشمندان و نویسندگان غیر مسلمان با شواهد زنده ثابت نمودهاند که تمدن و علم از اسلام به اروپا رفته و مسلمانان در این امور پیشقدم بودهاند. باید گفت که دانشگاههای ما به دست یک مشت غربزده خود باخته، یا مزدور، اداره میشد. و دانشمندان متعهد در اقلیت بودند، و قدرت را از آنان سلب کرده بودند. و آن دسته اکثریتِ غربزده جوانان را عاشق غرب میکردند و فوج فوج به خارج میفرستادند. و در خارج دست استعمار کار خود را میکرد، و جوانان را در حدی که مطلوب استعمارگران بود نگه میداشتند؛ و با افکار غربی و غیر اسلامی و غیر ملی به کشور بازمیگرداندند. و این فاجعه قرن اخیر برای ممالک اسلامی و اشتباه آنها بود. و حدیث مفصل را از این مجمل باید خواند.
4- و از جمله چیزهایی که مانع دفاع مسلمین از کشورهایشان است، تبلیغات دامنهدار برای هر چه بزرگتر جلوه دادن قدرتهای خارجی است. در سابق از انگلیس، به دست به اصطلاح روشنفکران و تحصیلکردگان غربزده، یک غول ساخته شده بود و به دولتهای بیاطلاع و ملتهای دربند تحمیل کرده بودند که اگر به یک فراش سفارتخانه انگلیس یک حرف درشت زده شود، ایران به باد فنا میرود! و پرچم سفارت بر سر خانه هر مجرمی که افراشته میشد از مجازات مصون میگشت. و اشاره سفیر انگلیس به دولت یا صدر اعظم، کافی بود برای اجرای اوامر و اطاعت بیچون و چرای او. و امروز از این دو قدرت، خصوصاً امریکا، در بلاد مسلمین همان غول را بسیار بزرگتر و شاخدارتر ساختهاند؛ و گمان میکنند اگر به یکی از این دو قطب گفته شود بالای چشمت ابروست، کشور از بین میرود! و با خیالهای خام و مقایسه عصر حاضر با عصرهای گذشته و دامنزدن وابستگان غربزده به این نحو شایعهها، مسلمین را از دفاع بحق خود مأیوس نمودند. و جرم این خود باختگان ملی نما کمتر از مجرم اصلی نیست.
5- امروز چاره چیست و برای شکستن این بتها چه تکلیفی متوجه مسلمانان جهان و مستضعفان میباشد؟ یک چاره که اساس چارههاست و ریشه این گرفتاریها را قطع میکند و فساد را از بن میسوزاند، وحدت مسلمانان، بلکه تمامی مستضعفان و دربند کشیدهشدگان جهان، است. و این وحدت، که اسلام شریف و قرآن کریم بر آن پافشاری کردهاند، با دعوت و تبلیغ دامنهدار باید به وجود آید. و مرکز این دعوت و تبلیغ مکّه معظّمه در زمان اجتماع مسلمین برای فریضه حج است، که ابراهیم خلیل اللَّه و محمد حبیب اللَّه شروع، و در آخر الزمان حضرت بقیة اللَّه- أرواحنا لمقدمه الفداء- تعقیب میکند.
به ابراهیم خلیل اللَّه خطاب میشود که مردم را به حج بخوان تا برای «شهود منافع» خود از همه اقطار بیایند. این منافع جامعه است: منافع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی بیایند و ببینند تو که بر آنان پیغمبری عزیزترین ثمره حیات خود را در راه خدا تقدیم کردی، و همه ذریه آدم باید به تو تأسی کنند. ببینند که بتها را شکستی و آنچه جز خداوند بود به دور افکندی، شمس باشد یا قمر، هیاکل، حیوانات یا انسانها؛ و گفتی و از روی حقیقت گفتی: وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً مسلما وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ[27] و همه باید به پدر توحید و پدر پیامبران عظیم الشأن تأسی کنند. و در سوره توبه که امر شد در مجمع عمومی در مکّه خوانده شود، میخوانیم: وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِیءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ رَسُولُهُ.[28] فریاد برائت از مشرکان در مراسم حج. و این یک فریاد سیاسی- عبادی است که رسول اللَّه، صلی اللَّه علیه و آله و سلم، به آن امر فرمود. حال باید به آن آخوند مزدور که فریاد مرگ بر امریکا و اسرائیل و شوروی را خلاف اسلام میداند گفت تأسی به رسول خدا و متابعت از امر خداوند تعالی خلاف مراسم حج است؟ آیا تو و امثال تو آخوند امریکایی فعل رسول اللَّه- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- و امر خداوند را تخطئه میکنید، و تأسی به آن بزرگوار و اطاعت فرمان حق تعالی را بر خلاف میدانید و مراسم حج را از برائت از کفار تنزیه میکنید، و اوامر خدا و رسول را برای منافع دنیایی خود به طاق نسیان میسپارید، و برائت و نفرین را نسبت به دشمنان اسلام و محاربان با مسلمانان و ستمگران بر مسلمین کفر میدانید؟ ما امیدواریم که دولت سعودی به وسوسه این آخوندهای از خدا بیخبر گوش فرا ندهد؛ و مسلمین را، همان طور که وعده نموده است، در مراسم حج و برائت از کفار و مشرکان آزاد گذارد، و در این عمل الهی با آنان، خصوصاً زائران ایرانی و فلسطینی و لبنانی و افغانی که مورد تجاوز کفار قرار گرفتهاند، هماهنگ شود؛ تا دشمن مشترک همه مظلومان را با ندای واحد به عالمیان معرفی کنند.
و من مؤکداً از زوّار ایرانی و دیگر زائران بیت اللَّه الحرام میخواهم که نظم و آرامش را مراعات کنند؛ و به دستورات نماینده این جانب، جناب حجت الاسلام آقای خوئینیها عمل کنند؛ و همه مسلمانان را برادر خود بدانند، و با آنان به طوری که شایسته یک مسلمان متعهد است عمل نمایند. امید است دولت سعودی نیز با حجاج ایرانی، که از ستمکاران غدّار که به کشورهای اسلامی تجاوز و دخالتهای بیجا میکنند تظلم مینمایند، به نحوی شایسته هماهنگی نموده، و با همکاری و همگامی و وحدت کلمه کفار متجاوز به حریم اسلامی را محکوم کنند؛ تا حج امسال ان شاء اللَّه تعالی به طوری که مرضی خداوند و رسول اللَّه، صلی اللَّه علیه و آله و سلم، است انجام گیرد.
6- از جمله چیزهایی که برای قیام مسلمانان و مستضعفان جهان علیه چپاولگران جهانی و مستکبران جهانخوار لازم به تذکر است. آن است که نوعاً قدرتهای ستمگر از راه ارعاب و تهدید یا به وسیله بوقهای تبلیغاتی خودشان و یا به وسیله عمال مزدور بومی خائنشان مقاصد شوم خود را اجرا میکنند. در صورتی که اگر ملتها با هشیاری و وحدت در مقابلشان بایستند، موفق به اجرای آن نخواهند شد. شواهد بر این مدعا زیاد است. و زنده ترین شاهد در کشورهای منطقه ایران و افغانستان است. ایران، چنانچه میدانیم و میدانید، دست بسته تسلیم امریکا بود؛ و شاه مخلوع خائن این کشور را در تمامی ابعاد وابسته به امریکا کرده بود، و ایران یکی از پایگاههای نظامی امریکا بود. ارتش در دست مستشاران آن، و فرهنگ در دست جیرهخواران، و شاه و دولت و مجلس از نوکران و سرسپردگان بودند. اقتصاد در وابستگی از آنها بدتر. و شاه مخلوع در منطقه نیرومندترین ژاندارم بود. و پشتیبان او امریکا و دیگر کشورهای وابسته به آن بودند. و از حیث تجهیزات نظامی بسیار غنی بود. با این همه، ملت معظّم ایران، که فاقد قدرت نظامی و تجهیزات رزمی و حربی بود، با دست خالی و ایمانی قوی فرا گرفته از اسلام و عزمی راسخ و اتکا به خدای تعالی و اعتماد به نفس در مدتی کوتاه به طور معجزهآسا بتهای تخیلی ساخته و پرداخته غربزدگان را فرو ریخت و طومار ستمگریهای دو هزار و پانصد ساله را در هم پیچید و بر اسطورههای تاریخسازان و بت تراشان خط ابطال کشید. و افغانستان هجوم ناجوانمردانه شوروی، آن قدرت اسطورهای و ارتش قدرتمند حکومت غاصب و حزب خائن، را با قدرت ایمان و اتکال به خدای بزرگ و اعتماد به خویش درهم کوبید؛ به طوری که باید گفت شوروی با پریشانی و پشیمانی از هجوم ظالمانه خود بسر میبرد؛ و در حیرت است که چگونه از افغانستان بدون آبروریزی جا خالی کند. و همچنین ملت قدرتمند و علمای متعهد بودند که فرانسه و انگلستان غاصب را از الجزایر و عراق بیرون کردند. اینها و امثال اینها برای فرو ریختن رعبهای ساختگی به دست استعمار و استثمارگران کافی است که مسلمانان و دولتهای کشورهای اسلامی را از خواب گران بیدار کند، و این طلسمهای ساختگی را و سحرهای شیطانی را ابطال نماید، و مسلمانان و دولتهای آنان را، با داشتن یک میلیارد جمعیت و در دست داشتن شریان حیات غرب و شرق و دارا بودن کشورهای وسیع و غنی، از سحر و وحشتزدگی خارج کند. و از ایران که با جمعیت ناچیز سی و چند میلیونی دست همه قدرتها را از کشور خود قطع و تمام قید و بندهای استعماری را گسیخت و مستشاران و مفتخواران را از میهن عزیز راند عبرت بگیرند. و به بوقهای استعماری، که یکصدا از اول پیروزی انقلاب تا کنون با دروغپردازیها و نشر اکاذیب ایران را یک کشور در حال سقوط و ورشکسته معرفی کرده و میکنند، گوش فرا ندهند. و از یک قدرت اسلامی، که هدفش سرافرازی مسلمین و کوتاه کردن دست ستمگران از ذخایر خداداد آنان است و پیوسته میخواهد بین برادران اسلامی صلح و صفا و اخوت ایمانی برقرار باشد، قدردانی کنند. و بدانند که کشورهای قدرتمند فرصت طلب، که غایت آمالشان دست یافتن به کشورهای اسلامی و مستضعف است، آنان را در مواقع گرفتاری تنها میگذارند، و کلمه «وفا» در قاموس آنان راهی ندارد.
7- اگر ان شاء اللَّه آن وحدت بین مسلمین و دولتهای کشورهای اسلامی که خداوند تعالی و رسول عظیم الشأنش خواستهاند و امر به آن و اهتمام در آن فرمودهاند حاصل شود، دولتهای کشورهای اسلامی با پشتیبانی ملتها میتوانند یک ارتش مشترک دفاعی بیش از صد میلیونیِ تعلیم دیده ذخیره و یک ارتش دهها میلیونی زیر پرچم داشته باشند، که بزرگترین قدرت را در جهان به دست آورند. و اکنون که این حاصل نیست، دولتهای اسلامی منطقه و حواشی آن میتوانند یک ارتش ذخیره دهها میلیونی و یک ارتش بیش از ده میلیونیِ تحت پرچم برای دفاع از کشورهای اسلامی داشته باشند، که این نیز فوق قدرتهاست. و امید است دولتهای منطقه، با قطع نظر از زبان و نژاد و مذهب، فقط تحت پرچم اسلام در این امر فکر کنند و طرح آن را بریزند؛ و از ننگ خضوع در برابر ابرقدرتها نجات یابند، و شیرینی استقلال و آزادی را بچشند. و برای به دست آوردن چنین قدرتی لازم است هر یک از دولتها با تفاهم با ملت خود برای دفاع از کشورشان یک چنین طرح حیاتبخشی را در دست مطالعه قرار دهند؛ و از کشور اسلامی ایران در این امر که مدافع کشورهای خود و برادران اسلامی خویش است الهام بگیرند.
امروز ایران، با همه گرفتاریها و کارشکنیها و حصر و سدها، در صدد است تمام جوانان خود را تعلیم نظامی دهد. و تا کنون، به طوری که گزارش میدهند، قریب یک میلیون رزمنده ذخیره تعلیم دیده دارد، که به محض آنکه لازم شود، با یک هشدار برای دفاع از میهن اسلامی خود مجهز و مسلح میشوند. دولتهای اسلامی و منطقه نیز اگر مثل دولت ایران با ملت رفتار کنند و خود در کنار ملت باشند و مردم احساس خدمتگزاری آنان را نمایند، این امر در کشورهای آنان نیز حاصل میشود؛ و مقدمه است برای آنچه اسلام بزرگ به آن امر کرده و طرح داده است. و باید متأسف بود که اسلام در همه ابعادش ناشناخته است، و زیر پردههای استعماری در طول تاریخ میباشد.
از خدای بزرگ میخواهیم که این پردههای سیاه را برچیند و چشم مسلمانان را به جمال جمیل اسلام روشن فرماید، تا دنیا بداند اسلام برای جهان چه آورده است. و آنچه غایت تعلیمات اسلامی است همزیستی مسالمتآمیز در سطح جهان است که امید است با تعجیل در ظهور مهدی آخر الزمان، ارواحنا فداه، حاصل شود؛ و رسیدن انسانها به کمال و سعادت اخروی است، که خداوند نصیب همگان فرماید.
8- مسلمانان، و خصوصاً مظلومان منطقه، بدانند که اسرائیل با تغییر و تبدیل مهرهها، که شاید برای اغفال رزمندگان فلسطینی و لبنانی باشد، هیچ گاه از مقصد شوم خود، که حکومت بر کشورهای مسلمین از نیل تا فرات است، منصرف نخواهد شد. و امریکا، که چنگ و دندان در منطقه نشان میدهد، از مهرهای چون اسرائیل، که مجری جنایتهای آن در منطقه است، به طور کامل پشتیبانی میکند. و بازیهای سیاسی اینان را نباید از نظر دور داشت. و کسانی که از اسرائیل حمایت میکنند باید بدانند که افعی گزنده را در حمایت خود قوی میکنند، که در صورت فرصت خدای نخواسته حرث و نسل منطقه را به هلاکت میکشاند. و باید به این افعی خزنده خطرناک مهلت ندهند. چنانچه صدام جنایتکار اگر فرصت پیدا کند، خطرش برای منطقه از اسرائیل کمتر نیست. و لازم است برای آرامش منطقه اکنون، که به یاری خداوند متعال قوای مسلح ایران ما أیّدهم اللَّه تعالی، این جرثومه فساد را تا لبه پرتگاه هلاکت رساندهاند و از سردار قادسیه یک موجود مفلوک ساختهاند، دولتهای منطقه از کمک به او دست بردارند، که صلاح دین و دنیای آنان است. و در صورتی که مهلت پیدا کند، بر هیچ یک از دولتهای خلیج فارس و دیگران رحم نخواهد کرد. شما دیدید اکنون که با شکست مفتضحانه روبرو است در یک سخنرانی گفت: «اعراب باید رهبری عراق را بپذیرند»! و شک نکنید که اگر قدرت پیدا کند، به مسئله رهبری اکتفا نخواهد کرد. و بوقهای تبلیغاتی دولتهایی که از ایران سیلی خوردهاند، برای مصالح خودشان و دربند کشیدن هر چه بیشتر ملتها، شماها را از ایران میترسانند. ولی دولتها بدانند که ایران، به پیروی از تعالیم اسلامی، با تمامی آنها در صورتی که به موازین اسلامی گردن نهند با برادری و برابری رفتار مینماید. ولی هر گز به خود اجازه نمیدهد با کسی که نسبت به ما آن همه خسارات و جنایات وارد کرده است مسالمت کند. و ملت عزیز عراق در انتظار پیروزی ایران است تا از نیشهای این عقرب جرّاره نجات پیدا کند. و امید است که با یاری خداوند این انتظار به طول نیانجامد: أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ.[29] 9- حجاج محترم ایران و زائران حرمین شریفین بدانند که آنها از کشوری که برای اهداف اسلامی و بیرون راندن ستمگران از کشور عزیز خویش [قیام کرده است] به سوی خانه خدا و حرم شریف رسول اللَّه- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- و قبور معظّم و فرزندان پیامبر- علیهم صلوات اللَّه- میروند، تحت مراقبت برادران اسلامی سراسر جهان هستند؛ و خبرگزاریها و دروغپردازان بوقهای تبلیغاتی و دشمنان اسلام در کمین نشسته و مراقب اعمال و اقوال آنان هستند، و در صددند که از کاهی کوهی بسازند و سرتاسر جهان را از شایعههای خود پر نمایند. در این صورت جزیی انحراف و خطا و لغزش آنان علاوه بر آنکه در پیشگاه خداوند بزرگ و رسول عظیم الشأنش میباشد، در حضور سایر زائران حرمین شریفین است، که به واسطه پیامد آن گناهی بزرگ و خطایی عظیم است؛ زیرا علاوه بر آنکه بعض اعمال و گفتارْ خلاف حرمت حرمین شریفین است، موجب وهن جمهوری اسلامی است؛ که خدای نخواسته این جمهوری اسلامی، که برای حکومت اللَّه و برقراری احکام مقدس آسمانی قرآن و سنت تشکیل شده، به واسطه بعض اعمال و رفتار آنان به گونهای دیگر معرفی شود؛ و عیبجویانی که مراقب خردهگیری و بهانه هستند بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی به شایعهپراکنی و مشوّه نمودن چهره نورانی اسلام و جمهوری اسلامی بپردازند؛ و گناه آن در نامه اعمال آنان که برای عبادت و فریضه حج رفتهاند نوشته شود. لازم است مراقب باشند که اعمال بیرویّه و گفتار باطل تحقق پیدا نکند. و هر کس مراقب دوستان و نزدیکان خود باشد؛ و در برنامههای انسانی- اسلامی صحیح، که از طرف نماینده این جانب، جناب حجت الاسلام آقای خوئینیها، ترتیب داده میشود تبعیت کنند؛ و از آنها تخطی نکنند که موجب هرج و مرج و ناراحتی زائرین فراهم شود.
و پلیس کشور سعودی و متصدیان امور حج و زیارت و دولت سعودی باید توجه کنند که زائران ایرانی، که از یک کشور انقلابی تحت ستم غرب و شرق و غارتزده که با تأیید خداوند متعال و قیام و نهضت همگانی خود را از چنگال ابرقدرتها نجات داد و با همت والای مرد و زن و کوچک و بزرگ استقلال و آزادی را به دست آورد و رژیم ستمشاهی امریکایی را به رژیم اسلامی مردمی تبدیل کرد و مستشاران و جاسوسان امریکایی و شوروی را یا از کشور راند و یا به بند کشید، به زیارت بیت اللَّه الحرام و مرقد مطهر رسول خدا- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- و ائمه مسلمین- علیهم السلام- مشرف میشوند. میهمانان خدا و رسولاند. و اعانت و جسارت به آنها اهانت و جسارت به میزبانان بزرگ آنان است. خصوصاً که این میهمانان آمدهاند تا همراه با مناسک حج به ندای ابراهیم خلیل اللَّه و محمد رسول اللَّه- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- لبیک گویند، که لبیک به آنان نیز لبیک به خدای تعالی است. با اینانی که از کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ[30] هجرت به سوی خدا و رسول بزرگ او کردهاند با مهر و صفا و محبت و وفا و اخوت اسلامی رفتار کنید، و میهمانان خدا و رسول را آزار ندهید. اینان برای مناسک حج و برائت از مشرکان و کافران، که خدا و رسول او از آنان برائت جسته است، آمدهاند. این میهمانان متعهد را گرامی دارید؛ و از قدرت یک رژیم مقتدر اسلامی برای سرکوب دشمن اسلام و مسلمین، اسرائیل غاصب، و قطع ید ارباب او، امریکا، رأس دشمنان اسلام و کشورهای اسلامی، بهرهبرداری کنید؛ و مکّه مکرّمه را با هماهنگی زائران سراسر جهان به کانون فریاد علیه ستمگران تبدیل کنید؛ که این یکی از اسرار حج است. و خداوند، غنی از لبیکها و عبادات بشر است.
بارالها، ما را از پیروی شیطان و نفس امّاره حفظ فرما. ما را از حب جاه و مقام و دنیا و نفس خویش بازدار. دولتهای کشورهای اسلامی را از وحشتزدگی در مقابل دو قدرت چپ و راست نجات مرحمت فرما، و آنان را به وظایف اسلامی- انسانی آشنا نما. و ملتها و دولتهای کشورهای اسلامی را برای حصول وحدت و اخوت راهنمایی فرما. و حجاج ایرانی را، که در راه هدف بزرگ تو تحمل رنج و زحمت و اهانت و حبس و زجر مینمایند، از رحمت و جلوه خاص خود بهرهمند فرما. و دست قدرتهای چپاولگر را از بلاد مسلمین کوتاه فرما. و ما را به آنچه رضای تو است هدایت نما. و لشکریان اسلام را در دفاع از سرزمین خود و مظلومان منطقه نصرت عنایت فرما. و اسرائیل غاصب متجاوز و امریکا و شوروی ستمگر را مخذول فرما. و اسلام و مسلمین را تقویت فرما و از شرّ اجانب حفظ کن.
«انَّکَ وَلیُّ النَّصْرِ وَ النِعْمَةِ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّه صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ عَلی أَوْلیاءِ الْمَعْصُومین سِیَّما بَقیَّةُ اللَّهِ فِی الأرَضینَ- ارْواحُنا فِداهُ».
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج18، ص: 86 ـ 98)
ـ اجازه نامه به آقای مرتضی محمودی؛ پرداخت شهریه طلاب ورامین از سهم امام «ع» (1363)
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم. محضر مبارک رهبر عالیقدر، مرجع بزرگوار حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مد ظله الشریف. با تحیات وافره و استفسار از سلامت و اعتدال مزاج شریف به عرض میرساند، مدرسه علمیهای در شهر ورامین تأسیس شده است. تقاضا میشود اجازه فرمایید شهریه طلاب از سهم مبارک امام- علیه السلام- در محل داده شود. بقای عمر و سلامت آن حضرت و پیروزی اسلام و نصرت مسلمین را از خداوند متعال مسألت و ملتمس دعا هستم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه
سید مرتضی محمودی- 12/ 6/ 63].
بسمه تعالی
چنانچه طلاب علوم دینیه در آنجا مشغول به تحصیل و ترویج شریعت مطهره هستند، مجازید به مصرف برسانید. ان شاء اللَّه موفق باشید. روح اللَّه الموسوی.» (صحیفه امام، ج19، ص: 46)
ـ سخنرانی در جمع اعضای هیأت دولت؛ اهمیت خدمتگزاری به مردم (1364)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
موفقیت مسئولین در خدمت به ملت
من روی هم رفته آن جمعیتهایی که در جمهوری اسلامی کار کردند و مشغولند- روی هم رفته را میخواهم عرض کنم- از رئیس جمهور تا قوای اجرائیه و قوه قضائیه و مجلس و دیگر کسانی که، جمعیتهایی که در خدمت این انقلاب بودند، من روی هم رفته موفق میدانم آنها را. ادعاها زیاد است، ممکن است که یک کسی ادعا کند که من اگر رئیس جمهور بودم؛ مثلًا، زمین را به آسمان میدوختم، یا من اگر نخست وزیر بودم، چهها و چهها میکردم، یا اگر رئیس مجلس بودم، چه میکردم، یا اگر وزیر بودم، چه میکردم، وکیل بودم، چه میکردم، همیشه ادعاها زیاد است، و لیکن در مقام عمل وقتی که وارد بشوند این مدعیها، کمیشان میتوانند کار بکنند؛ اکثراً ادعاست. حالا این ادعا یا این است که واقعاً اشتباه دارند، یا اینکه اشخاصی هستند که میخواهند به واسطه این ادعاها کارشکنی بکنند.
ما اکْثَرَ الضَّجیج و اقَلَّ الحجیج،[31]
از این قبیل است؛ آنها هم که حج میروند ناله و فریادشان زیاد است، اما حاج صحیح، کم است خیلی. از این جهت، من لازم میدانم که از مجموعه این هیأتها و این جمعیتها تشکر کنم، و اگر تشکر نکنم ظلم کردم، قدردانی کنم که اینها خدمت کردند از روی حقیقت و واقعیت. البته من افراد، مجموع افراد را نه میشناسم نه میتوانم برایشان حکمی بکنم. اما رویهمرفته- البته عدهایشان را هم میشناسم-، رویهمرفته من عرض میکنم که یک هیئتهای موفقی بودند و خدمتهای خوبی و بزرگی کردند. و امیدوارم که خدای تبارک و تعالی به آنها اجر عنایت کند و آنها را موفق کند به اینکه باز خدمت کنند به این جمهوری.
باید افراد متوجه این معنا باشند، کسانی که واقعاً دلشان برای اسلام میتپد و برای کشورشان، متوجه این باشند که پست، میزان نیست، مقام میزان نیست، مقام ریاست جمهوری، این میزان نیست. مقام نخستوزیری یا رئیس دولت بودن یا رئیس مجلس بودن، اینها چیزی نیستند، این مقامات تمام میشود؛ آنی که هست خدمت است. آدم متعهد در هرجا باشد، اگر دید خدمتش خوب است آن جا، بیشتر دلگرم است. ممکن است که یک نفر؛ مثلًا، فرض کنید که نخست وزیر بوده است، لکن اگر این نخست وزیر ببیند که در یک جایی کار بهتر میکند، آدم متعهدی است میرود آن جا. یک نفر در دادستانی مقام داشته است، وقتی دید که یک کسی از خودش بهتر میتواند کار کند برود آنجا، برایش فرق نکند؛ یعنی، هدفش این باشد که خدمت بکند، نه هدفش این باشد که مقام داشته باشد. انسان هم خودش میتواند خودش را بشناسد، هیچ کس بهتر از خود انسان، البته بسیاری از اوقات هم انسان از خودش هم غفلت میکند، اما بسیاری از اوقات هم هست که انسان خودش درک میکند که چی دارد میکند و در دلش چی میگذرد؛ ماها نمیدانیم، اما خدا میداند. انسان میفهمد که اگر انتقاد بکند، آیا این انتقاد سازنده است یا انتقام است. خودش میفهمد- یعنی، غالباً میفهمد- خودش میفهمد که این که در این پست هست، پست را دوست دارد یا خدمت را دوست دارد. این چون خدمتگزار است، دلبسته به این پست هست، یا خیر؛ دلبسته به این پست است، خدمتگزاری پیشش خیلی مهم نیست.
خوب، ادعاش را میکند، و میکند هم خدمت، عمده آن جهت است که انسان واقعاً بداند که یک روزی جواب باید بدهد. هیچ، هیچ شبهه در این نیست که ما یک روزی باید جواب بدهیم. هر کداممان، هر کاری انجام بدهیم، یک روز جواب میخواهد، انتقاد بکنیم، یک روز جواب میخواهد؛ انتقامگیری باشد، یک روز جواب میخواهد؛ و بدرفتاری باشد، یک روز جواب میخواهند از ما. این را ما باید حتماً توجه بهش داشته باشیم و دارید توجه؛ یعنی، هر کس مسلمان است، اعتقاد به اینکه معاد است و همه چیز دست آن، در آن جا رسیدگی میشود، و حاضر است، این جزو اعتقادات اسلام است. بنا بر این، نباید اگر فرض بفرمایید که رئیس جمهور رفت و دیگری آمد، رئیس جمهور برود کنار و مأیوس بشود؛ نه، باید او برود یک کاری که ازش میآید بکند و دلبستگی هم به او داشته باشد، به عنوان اینکه یک کاری است دارد میکند، نه به عنوان اینکه یک مقامی است دارد. اگر انسان در خودش ادراک کرد که من بروم آن بالا را بگیرم، بداند که این کار، یک کار شیطانی است، این کار ازش نمیآید. اگر در ذهنش این است که برویم یک کاری انجام بدهیم برای جمهوری اسلام، این کار الهی است و ازش هم کار میآید. این محکی است که انسان خودش غالباً میتواند تشخیص بدهد. گاهی هم البته اشتباه دارد؛ یعنی، گاهی هم بر خود انسان مخفی است یک مسائلی.
بنا بر این، اگر چنانچه همین دولت شد و همین اشخاص شدند، که کارشان [را] انجام میدهند؛ اگر این نشد و یک کس دیگری شد و یک جمعیت دیگری شدند، شما نباید از این جهت [نگران] باشید که ما رفتیم، یک کس دیگر آمد؛ باید ببینید که آن جا میتوانید کار بکنید یا نه. آنها هم که میآیند، اگر واقعاً میخواهند خدمت بکنند، برای اسلام خدمت بکنند، آنها هم پیش خدا مأجورند، بعد هم معلوم میشود چکارهاند. و اگر آنها میخواهند یک مقامی را اخذ بکنند، یک کاری را انجام بدهند به واسطه اینکه مقام داشته باشند، آنها هم پیش خدا معلوم است و بعد هم مؤاخذه خواهد شد. باید کسانی که میخواهند یک کاری بکنند، باید فکر این باشند که شایسته این کار هستند یا نه! مسائل مهم است. مسئله دولت، مسئله ریاست جمهور، مسئله ریاست مجلس، مسئله قوه قضائیه، وزارت، همه اینها اهمیت دارد. اگر چنانچه انسان دنبال این باشد که حالایی که من رئیس دولت هستم، بروم دنبال رفقایی که همراه من هستند، کار آمد باشند یا نباشند، به این کار نداشته باشد، بداند که این کار، کار شیطانی است. رئیس جمهور هم اگر دنبال این باشد که وزرایی تعیین بکند، معرفی بکند که آن وزرا فرمانبردار خودش باشند، نه فرمانبردار اسلام، آن هم بداند که این کار، کار شیطان است، کار انسان متعهد نیست- و هر یک از ما. این یک مسئله معیاری است برای همه، که اگر چنانچه واقعاً متعهد است، فرقی نکند که حالا من وزیرم، یا اینکه وکیل هستم، یا اینکه کار دیگر از من میآید، یک کار دیگر، هر چه شد؛ من برای اسلام میخواهم کار بکنم. و میدانید که الآن ما احتیاج داریم؛ مملکت ما احتیاج به خدمتگزار دارد؛ احتیاج دارد که اشخاص فهیم، اشخاص فعال در این کشور خدمت بکنند.
و ما مورد هجوم همه آن جاها هستیم، همه کسانی که بدخواه اسلام هستند، هستیم.
بنا بر این، فکر ما این معنا باشد که افرادی باشند که برای اسلام خدمت میکنند، نه افرادی باشند که برای من خدمت میکنند. این در دولت هست و در رئیس جمهور هست و در قوه قضائیه هست و همه جا هست. آنهایی که انتخاب میخواهند بکنند، توجه به این، باید همیشه نصب العین این باشد، و الّا انسان به خطا وارد میشود. و امروز هم اگر معلوم نشود که این چه شده است، یا یک روزی در همین دنیا معلوم میشود، اینجا هم نشد، جای دیگر بلااشکال معلوم میشود. این یک مسئلهای است که، این طور نیست، مخفی نمیماند؛ منتها یک روزی به انسان میگویند که دیگر دستش کوتاه است. اگر در این عالم معلوم بشود، خوب، دستش باز باز است، میتواند کاری بکند، میتواند جبران بکند؛ اگر از این جا گذشت و پرده دیگری در کار آمد، دیگر دست انسان کوتاه است، نمیتواند کاری بکند. عذر هم در آن جا بعد از گذشتن، دیگر فایده ندارد.
آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ[32] به فرعون میگوید؛ فرعون آن آخر که میخواست غرق بشود، همچو که تو مرگ رفت، گفت همانی که آنها میگویند من هم میگویم. در صورتی که نبود این طور، وقتی بر میگشت هم همان بود.
در هر صورت، میزان، خدمت کردن به یک کشوری است که در طول تاریخ تقریباً این کشور مظلوم بوده است، و خصوصاً در این سدههای آخر، این آخر، واقعاً مظلوم بوده است، الآن هم مظلوم است. خدمت به این کشور الآن ارزش دارد و خدمتگزارهایش هم ارزش دارند. همه فکر این باشید که خدمتگزار پیدا کنید.
خدمتگزار به کشور و اسلام پیدا کنید، نه خدمتگزار به خودتان. این یک مسئلهای است که خود شما هم تصدیق دارید که مطلب همین طور است. لکن گاهی وقتها انسان خودش غفلت میکند، از روحیات خودش هم غفلت میکند؛ گاهی وقتها هم اگر یک آدم ناجوری باشد، هی تعمد میکند؛ و [میگوید:] «هر طور پیش آمد، من چه کار دارم به این مسائل، ما امروز را بگذرانیم تا ببینیم چه خواهد شد».
من هم دعاگوی شما هستم و امیدوارم که همه موفق باشید، در هرجا که باشید. موفق باشید به اینکه برای خدا خدمت کنید، برای اسلام خدمت کنید. برای پیشرفت مقاصد اسلام و برای کشور خودتان- که آن هم از مقاصد اسلام است- خدمت بکنید. و من امیدوارم که در این خدمت موفق باشید و همه شما سالم و مؤید و موفق، چه در دولت دیگری باشید یا نباشید، آنش فرق خیلی ندارد، فقط عمده خدمت است. و من امیدوارم همه سالم و خدمتگزار و متعهد باشید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج19، ص: 364 ـ 368)
[1] - در آن زمان رژیم شاه با تبلیغات خویش مخالفینِ همسویی این رژیم با اسرائیل را وابسته به کشورهای عرب( مصر، عراق و ...) معرفی میکرد. سخن امام خمینی، در حقیقت تکذیب این ادعای ناروای رژیم است.
[3] - کُلاهی شده؛ غیر معمّم.
[6] - کتاب قانون، تألیف ابو علی سینا در علم طب و پزشکی
[7] - وابستگان به سلسله قاجاریه است.
[8] - نام پادشاه بابِل که ادعای خدایی کرد و ابراهیم خلیل( ع) را در آتش افکند.
[10] - میرزا صادق تبریزی، مرجع تقلید مردم آذربایجان که رهبری مبارزه علمای آذربایجان علیه رضا خان را عهده داشت. او به قم تبعید شد و تا آخر عمر در آن شهر بود.
[11] - میرزا ابو الحسن انگجی، که به علت رهبری نهضت علمای آذربایجان علیه رضا خان به سنندج و سپس قم تبعید شد، سرانجام در تبریز درگذشت.
[12] - از مجتهدان معروف اصفهان که در سال 1306 در پیشاپیش حدود 100 تن از علمای اصفهان و همراه با گروهی از مردم آن شهر به عنوان اعتراض به قوانین و دستورات ضد اسلامی رضا خان به قم عزیمت کرد و این عده به« مهاجرین قم» معروف شد، حاج آقا نور اللَّه در شب چهارم دی ماه 1306 به طرز مرموزی در قم درگذشت و در نتیجه مهاجرین که بدون رهبر مانده بودند پراکنده شدند.
[13] - آقای سید یونس اردبیلی، از مراجع مشهور که در جریان مبارزه علیه استبداد رضا خان در سال 1353 هجری قمری به مشهد رفت و در پی واقعه مسجد گوهرشاد دستگیر و به اردبیل تبعید شد. او بار دیگر در سال 1361 ه. ق به مشهد بازگشت و در همان شهر درگذشت.
[14] - میرزا محمد( آقازاده) نجفی خراسانی فرزند آخوند خراسانی، که در بسیاری از مبارزات علیه رضا خان شرکت فعالانه داشت و سرانجام به طوری که گفته شد توسط پزشک احمدی به قتل رسید.
[15] - آقا حسین قمی، از علمای مبارز.
[18] - یکی از حضار میگوید: حضرت آیت اللَّه اینکه( گلها) خشک میشود! و امام میفرمایند: خوب، سال دیگر هم همین طور!.
[19] - فرح دیبا همسر محمد رضا پهلوی.
[20] - آقایان: محمد علی رجایی و محمد جواد باهنر، رئیس جمهور و نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران که در حادثه انفجار بمب در دفتر کار ریاست جمهوری به شهادت رسیدند. مسئولیت این اقدام تروریستی را سازمان منافقین بر عهده گرفت
[21] -« و مردم را به حج فراخوان تا پیاده یا سوار بر شتران تکیده از راههای دور نزد تو آیند». سوره حج، آیه 27
[22] -« و پاکیزه بدار خانه مرا برای طواف کنندگان و به نماز ایستادگان و رکوع کنندگان و سجده کنندگان». سوره حج، آیه 26
[23] - جمع رجس: پلیدی، گناه، وسوسه شیطان
[24] -« و اعلانی است از خدا و رسولش به مردم در روز" حج اکبر"، که خدا و رسولش از مشرکان بیزارند». سوره توبه، آیه 3.
[25] -« ناله کنندگان چه بسیارند ولی حاجیان( واقعی) کم!». بحار الأنوار، ج 27، ص 181
[27] - همانا روی خود را یکتاپرست و تسلیم به سوی کسی متوجه ساختهام که آسمانها و زمین را آفرید. و من از مشرکین نیستم. بخشی از آیه 79 سوره انعام
[28] - در روز حج بزرگ از جانب خدا و پیامبرش به مردم اعلام میشود که خدا و پیامبرش از مشرکان بیزارند. سوره توبه آیه 3
[29] -« آیا صبح( پیروزی) نزدیک نیست؟». سوره هود، آیه 81.
[30] - سوره حج، آیه 27. ر. ک: پاورقی 1 همین پیام.
[31] -« چه بسیارند ناله کنندگان و چه اندکند حجگذاران». بحار الأنوار، ج 27، ص 30، ح 2.
[32] - سوره یونس، آیه 91:« آیا اکنون( ایمان میآوری) در صورتی که پیش از این عمری به کفر و نافرمانی زیستی».
.
انتهای پیام /*