امروز با امام: دوازدهم شهریور

ـ بیانات برای یکی از سردفتران اسناد رسمی؛ مخالفت روحانیت با اسرائیل و بهاییها (1341)

ـ نامه به آقای مهدی قاضی و قدردانی از راه اندازی حوزه علمیه خرم‏ آباد (1345)

ـ نامه به آقای مرعشی نجفی در پاسخ به نامه ایشان (1357)

ـ پیام به علما و مردم مسلمان کردستان؛ پشتیبانی از مردم کُرد (1358)

ـ سخنرانی در جمع خانواده شهدا و بانوان مکتب ولی عصر؛ توطئه های غرب (1358)

ـ پیام تشکر به رئیس جمهور سوریه؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)

ـ پیام تشکر به رئیس جمهور گینه؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)

ـ پیام تشکر به رئیس جمهور یمن جنوبی؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)

ـ پیام تشکر به رئیس دولت امارات؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)

ـ پیام تشکر به رئیس جمهور بنگلادش؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)

ـ پیام تشکر به صدر هیأت رئیسه آلبانی؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)

ـ پیام تشکر به صدر هیأت رئیسه شوروی؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)

ـ پیام تشکر به نخست وزیر هند؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)

ـ پیام تشکر به رئیس جمهور مجارستان؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)

ـ پیام تشکر به نخست وزیر جمهوری مالت؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)

ـ پیام تشکر به نخست وزیر موریس؛ تسلیت شهادت آقای

کد : 3949 | تاریخ : 12 شهریور 1400

امروز با امام: دوازدهم شهریور

 

ـ بیانات برای یکی از سردفتران اسناد رسمی؛ مخالفت روحانیت با اسرائیل و بهاییها (1341)

[بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏]

ما با «اسرائیل» و «بهاییها» مخالفیم‏

«راهی که من انتخاب کرده‏ام راهی است که مردم خواهان آن می‏باشند. و اگر من هم مثل دولتیها حرف بزنم مردم مرا هم طرد خواهند نمود. من با هیچ یک از کشورهای مسلمان رابطه‏ای ندارم‏[1] ... ولی موقعی که اختلافاتی بین همان کشورهای اسلامی و حکومت یهود به وجود می‏آید، چاره‏ای جز جانبداری از حکومتهای اسلامی ندارم. و اگر دولت ایران، رابطه خود را با کشور اسرائیل قطع کند، آن وقت روحانیت ایران یکصدا بر ضد تحریکات کشورها ... علیه حکومت شیعه ایران، قیام خواهند نمود

اکنون که پیشرفت آثار تمدن غرب و همچنین نفوذ تبلیغات کمونیستی، بسیاری از مردم ایران و جوانان ما را به سوی فساد کشانیده، برای جلوگیری از این خطر بزرگ، چاره‏ای جز تقویت امور معنوی در مردم نیست؛ و کسانی که به نام تجدد، روحانیت را ضعیف می‏کنند به توسعه فساد دامن‏می‏زنند. ما با اسرائیل و بهاییها نظر مخالف داریم و تا روزی که مسئولین امر، دست از حمایت این دو طبقه برندارند، ما به مخالفت با آنها ادامه می‏دهیم.» (صحیفه امام، ج‏1، ص: 77)

ـ نامه به آقای مهدی قاضی و قدردانی از راه اندازی حوزه علمیه خرم‏آباد (1345)

«بسمه تعالی‏

17 شهر جمادی‏الاولی 86

خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام و ثقةالاسلام آقای حاج شیخ مهدی قاضی- دامت‏افاضاته‏

مرقوم شریف واصل، سلامت و توفیق جنابعالی را خواستار است. از اینکه به واسطه زحمات و اقدام جنابعالی بحمداللَّه حوزه مبارکه خرم‏آباد برقرار و ادامه دارد تقدیر و تشکر می‏کنم و از زحمات جنابعالی و سایر آقایان مدرسین و اهل خیر متشکر هستم. امید است خداوند تعالی به همه جزای خیر عنایت فرماید.

مرقوم شده است تا کنون سه مکتوب مرقوم شده و جواب نداده‏ام. جز یک مکتوب که در چندین ماه قبل رسید و جواب دادم، دیگر از جنابعالی مکتوبی نرسیده است. از جنابعالی و سایر آقایان امید دعای خیر دارم. والسلام علیکم. روح‏اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 574)

ـ نامه به آقای مرعشی نجفی در پاسخ به نامه ایشان (1357)

«حضرت آیت‏اللَّه آقای آقا نجفی- دامت برکاته‏

29 شهر صیام 98

بسمه تعالی‏

به عرض عالی می‏رساند، مرقوم شریف که حاکی از سلامت مزاج محترم و حاوی تفقد از اینجانب بود واصل و موجب تشکر گردید. سلامت و سعادت جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. امید دعای خیر برای حسن عاقبت دارم.

والسلام علیکم‏ / روح‏اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 635)

ـ پیام به علما و مردم مسلمان کردستان؛ پشتیبانی از مردم کُرد (1358)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

امروز تلگرافی با قید دو فوریت و با اسم [و] امضای هجده نفر از ائمه جماعت و رونوشت برای پانزده مقام از مهاباد واصل شد که در آن اظهار تأسف شده است که این جانب به واسطه تبلیغات سوء بر ضد کُردها و اهل تسنن، بسیج عمومی نموده‏ام. من با اینکه می‏دانم علمای اعلام کردستان در مهاباد و سایر شهرستانها واقعه را آن طور که هست می‏دانند، و پر واضح است که سران اشرار یا جعل امضا به اسم علما نموده‏اند و یا علما و ائمه جماعت را الزام به امضا نموده‏اند، مع ذلک لازم است برای چندمین بار به استحضار علمای اعلام کردستان و برادران کردستانی و سایر طبقات برسانم: این سران خائن چون خود را شکست خورده و مورد تنفر ملت ایران می‏دانند، دست به این تشبثات واهی زده‏اند. از اول پیروزی انقلاب تا کنون، در هر موقعیتی که پیش آمده است، اعلام کرده‏ایم که در اسلام کُرد و ترک و فارس و بلوچ و لر و ترکمن و غیر اینها مطرح نیست. اسلام برای همه است؛ و جمهوری اسلامی حق همه گروهها را با عدالت اسلامی ادا خواهد کرد. در عین حال این خائنان به ایران- خصوصاً کردستان- دست از خیانت و جنایت برنداشته، و طرحهای مسالمت‏آمیز را با اسلحه‏هایی که از کشورهای خارجی و یا از غارتگری به دست آورده‏اند جواب داده‏اند؛ و برادران ما را که برای حفاظت برادران کردستانی خود بسیج شده‏اند با کمال بی‏رحمی و شقاوت به آتش کشیده‏اند و سر بریده‏اند. حتی به برادران کردستانی ما و به کسانی که برای جهاد سازندگی و کمک به کردستان آمده بودند رحم نکردند و آنان را اعدام نمودند. ما به این اشرار می‏گوییم اگر ما بر ضد کُردها بسیج عمومی نمودیم، چرا در شهرستانهای کردستان- مثل نقده و سنندج و پاوه و دیگر جاها- پس از پاکسازی غیر از برادری رفتار نشده است؟! و چرا برادران کردستانی ما از ارتش و پاسداران و سایر قوای انتظامی استقبال پر شور کردند و با آغوش باز پذیرفتند؟! و چرا ما که گروهی را برای بازسازی آن منطقه فرستادیم که حوائج برادران اهل سنت را برآورده کرده و با تمام امکان وسایل آسایش و رفاه آنان را فراهم کند؟ آیا ما برادران اهل سنت را دشمن می‏دانیم که بارها و بارها اعلام کرده‏ایم هیچ فرقی بین این دو فرقه نیست؟ ما که تصمیم گرفته‏ایم که آن سامان را به بهترین وجه آباد کنیم و مقدماتش را فراهم کرده‏ایم با کُرد مخالفیم؟ یا شما که اسلحه به دست گرفته و به هیچ چیز و به هیچ کس رحم نمی‏کنید طرفدار کُرد هستید؟!

ما بسیج عمومی اگر بکنیم، برای پشتیبانی از برادران کردستانی و استخلاص آنان از اشرار است؛ و به خواست خداوند متعال، شرّ آنان را بزودی دفع، و سران خائن را شدیداً به جزای اعمالشان رسانده، و با برادران کُرد، حتی آنانی که در حزب منحل دمکرات داخل شده‏اند، اگر به آغوش ملت برگردند، با برادری و برابری رفتار می‏کنیم و همه در پناه اسلام خواهند بود. و السلام علی عباد اللَّه الصالحین. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏9، ص: 388)

ـ سخنرانی در جمع خانواده شهدا و بانوان مکتب ولی عصر؛ توطئه های غرب (1358)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

مهم برای هر ملتی این است که آن دردهایی که دارد بشناسد و درمان آن درد را، و دنبال او به معالجه بپردازد. دردهایی که در طول تاریخ و بالخصوص از آن وقتی که غربی‏ها راه باز کردند به شرق، و از همه بالاتر در این پنجاه و چند سال حکومت سیاه، برای ملت ما پیش آمده است، و مع الأسف بسیاری از قشرها غافل از آن هستند، و بعضیها هم بطور خیانت‏آمیز دامن به او می‏زنند. مهم این است که دردی که برای ملت ما پیش آمد و الآن به حال یک مرض، یک مرض مُزْمِن،[2] تقریباً هست، این است که کوشش کرده‏اند غربیها که ما را از خودمان بی‏خود کنند؛ ما را میان تهی کنند؛ به ما این طور بفهمانند، و فهماندند، که خودتان هیچ نیستید، و هر چه هست غرب است و باید رو به غرب بایستید. آتاتورک- در ترکیه من مجسمه او را دیدم- دستش این طور بالا بود. گفتند او دست را بالا گرفته رو به غرب که باید همه چیز ما غربی بشود! یکی از اشخاصی که در زمان رضا شاه و بعد از رضا شاه هم بود و معروف هم بود- حالا من میل ندارم اسمش را ببرم- اولش هم معمّم بود، و بعد هم مُکَلّا،[3] و بعد هم در «سنا» و اینها راه داشت‏[4] آن هم گفته بود که همه چیز ما باید انگلیسی بشود! این طور نقشه بوده است، این طور طرح بوده است، که ما را از خودمان بی‏خبر کنند و تهی کنند و به جای او یک موجود غربی درست کنند. طوری باشد که ما اسم مدرسه هم وقتی بگذاریم یکی از اسمایی که غربی‏ها دارند بگذاریم. اسم خیابانهایمان هم به اسماء غربی‏ها نامگذاری بشود. دواخانه‏ها و مؤسساتمان هم با آن اسماء. اگر بخواهند خیلی برایش احترام قائل بشوند، آن اسماء را داشته باشد! کتابهایی که در این نیم قرن نوشته شده است، استشهاد صاحب کتابها همه به حرفهای غربی‏ها هست. اگر یک مطلبی را می‏خواهند بگویند، دنبالش می‏گویند این را هم گفته است، و یکی از فلاسفه غرب را اسم می‏برند. هم آنهایی که کتاب می‏نویسند از خودشان بی‏خبر شده‏اند، و هم ماها و مردم از خودمان تهی شده‏ایم و به جای یک موجود شرقی اسلامی، یک موجود غربی بر ما تحمیل شد خودمان را گم کرده‏ایم؛ و به جای مغز شرقی، مغز غربی نشسته است. تا استشهاد به آنها نباشد، مشتری کم می‏شود. کتابها بخواهند مشتری زیاد داشته باشند، مؤسسه‏ها بخواهند زیاد مشتری داشته باشند، دواخانه‏ها بخواهند که زیاد به آنها توجه بشود، اسماء غرب را باید بگذارند رویش تا اینکه مشتری پیدا بکنند. استشهاد به کلام غربی‏ها بشود تا اینکه مردم توجه به کتاب پیدا کنند. این یک مرضی است در شرق، یک مرضی است. که تا این مرض هست شرق نمی‏تواند صحیح باشد. تا این مرض هست، شرق؛ انگل است؛ تَبَع‏[5] است. تا ما یکیمان مریض می‏شود، فوراً راه می‏افتد به انگلستان، به فرانسه، به امریکا.

در زمان محمدرضا، در ذهنم این است که یک لُوزه‏ای می‏خواستند، یکی از این بچه‏های آنها بود- حالا درست یادم نیست- لُوزَتَیْن را می‏خواست عمل کند. می‏گفتند از خارج باید بیاید. نه اینکه اینجا طبیب نبود؛ طبیب بود؛ لکن هم طبیب و هم آن که محتاج به طبیب است از خودشان بی‏خبر بودند؛ خودشان را نمی‏شناختند؛ هر چه می‏شناختند غرب را می‏شناختند. الآن هم هر که مریض می‏شود، در عین حالی که در اینجا طبیب متخصص هم هست، همان طبیب متخصص هم که این معنا را می‏تواند عمل بکند، لکن از باب اینکه مغزش غربی شده است، می‏گوید ببرید او را انگلستان.

چند روز، چند وقت پیش از این، چند تا از اطبا اینجا بودند و من راجع به همین مسائل که خوب، چه شده است که- من این طور می‏گفتم- نگذاشتند طبیب پیدا بشود در ایران و از این جهت است که می‏برند به خارج. او می‏گفت که نه، ما طبیب هستیم. اینها را هم که به خارج می‏برند، در خارج هم اطبای ایرانی زیاد هستند و بسیاری از اینها را هم، همان اطبای ایرانی معالجه می‏کنند! گفتم خوب، بدتر! برای اینکه شما حالا طوری شده‏اید که دیگر خودتان هم نمی‏توانید خودتان را بفهمید؛ خودتان را گم کردید؛ به جای خودتان یک موجود غربی نشسته است. فلاسفه غرب الآن هم محتاج به این هستند که از فلاسفه شرق یاد بگیرند. کتابهای ابو علی الآن هم، من گمان می‏کنم تا چند وقت پیش از این و الآن هم همین طور، مورد استفاده اطبای غرب است. قانون‏[6] بو علی رسماً تدریس می‏شده آنجا؛ استفاده از آن می‏شده. لکن این تحفه شرقی رفته غرب، غرب از آن استفاده کرد و ما خودمان گم کرده‏ایم خودمان را، بو علی را نمی‏شناسیم. این برای این است که از آن وقتی که اینها راه پیدا کردند به ممالک شرق که این شاید سابقه‏اش حدود سیصد سال یا همچو چیزی باشد- درست من نمی‏دانم، لکن طولانی است- در همه چیز شرق مطالعه کردند. اشخاص متخصص از خارج آمد، از غرب آمد و همه جای ایران را و همه جای شرق را گردش کردند و بررسی کردند. در تاریخ هست، در همین تاریخهای آخری، که با شتر می‏رفتند این بیابانهای ما را، همان بیابانهای بی‏آب و علف هم می‏رفتند، با شتر می‏رفتند و آنجا بررسی می‏کردند. یک قسم از بررسیها مال این بود که بفهمند چه دارد شرق. نفت را، کبریت را، هر چه که دارد، مس، آهن، این ذخایر زیرزمینی را بفهمند چه دارد، و باید به چه راه اینها را به دست آورد، آنها کشف می‏کردند.

در همدان من بودم که یکی از آشناهای من، که سابقه داشت- اینکه می‏گویم مال شاید حدود بیست سال یا بیشتر باشد- که یک ورقه‏ای آورد شاید یک متر در یک متر؛ نقشه بود، نقشه همدان و دهات و قُراء و قَصَبات همدان، این را که باز کرد من دیدم نقطه‏هایی با رنگ دیگر، نقطه زیاد، در این هست. گفتم: اینها چیست؟ گفت: این نقشه از خارجیهاست، این نقطه‏ها جاهایی است که یک چیزی در اینجا پیدا می‏شود؛ یک زیر زمین، یک چیزی دارد اینجا. اینها همه جا را مطالعه کردند. یک راه این بود که یک قسم از مطالعاتشان مطالعات شناختن ذخایر شرق، که یکی از آن هم ایران بود. یک قسم از مطالعات هم، که باز در همان وقتها که این وسایل اتومبیل و اینها نبود، با قافله‏ها حرکت می‏کردند و با شترها می‏رفتند مطالعه در احوالات گروههای مختلف عشایر ایران، بختیاریها، عرض می‏کنم بلوچها، کُردها. یک دسته آنجاها می‏رفتند و مطالعه می‏کردند آنها چه جور آدمهایی‏اند، و چه جور می‏شود اینها را تحت استعمار برد، و یک گروه دیگری هم در شهرها مشغول مطالعه بودند که اینها چه جور وضعی دارند.

و آن طوری که من می‏فهمم، از روی هم رفته مطالعاتشان راجع به انسانها این حاصل شده است که این جمعیت شرقی به اسلام اعتقاد دارد، و آنکه مانع می‏شود از اینکه آن چیزهای زیرزمینی را به غارت ببرند اینها هستند که به اسلام عقیده دارند. آن قشرهای دیگری که به اسلام سرو کار ندارند از آنها هیچ باکی نداشتند. آنها یک مردم تهی هستند که به آنها کاری نداشتند. آنکه از آن خوف داشتند توده‏هایی بود که به اسلام عقیده داشتند. خوب، اینهایی که به اسلام عقیده داشتند از چه راه این عقیده را پیدا کرده بودند؟ از طریق روحانیت. این اعتقاد را اینها تزریق کرده بودند و باز مطالعاتشان به اینجا رسیده بود که این ملّاها در دهات و قَصَبات و همه جا هستند و هر وقت بخواهند، این مردم را ممکن است که به شورش وادارند. چه بکنند این نشود؟ دو نقشه می‏خواستند پیاده کنند. در زمان رضا شاه پیاده شد، و به طور سختی هم پیاده شد و بعد از آنکه دیدند آن سختیها مشکل است و نمی‏شود، به ترتیب شیطانی، یکی اینکه اسلام را در بین توده‏ها، در بین مردم، کوچکش کردند. قلمهای اجیر آنها و تبلیغات دامنه‏دارشان راجع به اینکه این اسلام مال زمان سابق بوده است! چیزی که مال هزار و چهار صد سال پیش از این است، دیگر حالا- حتی حالا هم اگر شما دیده باشید، گاهی وقتها جرأت نمی‏کنند بگویند، اما می‏گویند و لو یک کلمه‏ای را. این یک راه بود که اسلام را اصلًا از نظر مردم بیندازند؛ اسلام کهنه شده است- دیگر حالا وقت عصر نوین است، حالا عصر تجدد است، حالا عصر موشک است، در عصر موشک دیگر اسلام نباید مطرح بشود!

یک راه دیگرش هم، که در عَرْض همین دنبال می‏شد، اینکه روحانیت را از دست مردم بگیرند؛ اینها در باری‏اند. اینها انگلیسی‏اند! خود انگلیسها تزریق می‏کردند، خود انگلیسها به مردم این طور می‏گفتند، که اینها انگلیسی‏اند؛ اینها منحرف‏اند؛ انگلیسی‏اند! خودشان به مردم این طور می‏گفتند. آنهایی که اجیر بودند از طرف آنها به مردم این طور تزریق می‏کردند. خوب، سابق در ده- بیست سال پیش از این، بیست سال پیش از این؛ یا یک قدری بیشتر، انگلیس معروف بود و مطرح بود، بعد امریکا جلو افتاد ... اینها درباری‏اند، اینها انگلیسی‏اند، اینها را گذاشته‏اند برای اینکه مردم را خواب بکنند! دین اصلش تخدیر است، دین مِثْل مخدّرات می‏ماند؛ مردم را خواب می‏کند که آنها ببرند، بچاپند. روحانیت هم عامل انگلیسها هستند! اینها آمده‏اند اینجا مردم را خواب کنند که آنها بچاپند و اینها حرف نزنند. مردم را اینها خواب می‏کنند. آنها اموالشان را می‏برند و خودشان خواب‏اند و مُلتفت نیستند.

این دو نقشه بود که اسلام را از نظر مردم پایین بیندازند و مردم به آن بی‏اعتنا بشوند، و آنها هم که اسلام را ترویج می‏کنند- از آنها هم می‏ترسیدند- آنها را هم منحط کند؛ تا اینکه این دو تا قدرت وقتی که از ملت گرفته شد، دیگر ملت نمی‏تواند کاری انجام بدهد.

نه می‏تواند وحدت داشته باشد و نه می‏تواند عمق مسائل را بفهمد.

از آن طرف هم، نویسنده‏هایی که از خودشان هستند یا بدتر از خودشان هستند به این مسائل کمک می‏کردند. یکی از شعراشان در همان عصر- مضمون شعرش را می‏گویم، شعرش هم یادم است- می‏گوید تا «آخوند» و «قَجَر»[7] در این مملکت هست، این ننگ را کشور دارا به کجا ببرد! این ننگ اینکه آخوند در این مملکت هست کشور دارا این ننگ را به کجا ببرد! آن وقتی که رضا شاه غلبه کرد، شاعر اینها منطقش این بود که ننگی است، روحانیون در اینجا ننگ است! کشور دارا باید از روحانیین و آن چیزی که روحانیین می‏گویند، که اسلام است تا این هست، چه طور این ننگ را ما [تحمل کنیم.] یک مجلسی درست کردند، در همان زمان آن شخص- شاید حالا اواخر زمان- که در آن مجلس، نمایش غلبه اسلام بر ایران بود، که لشکر عرب آمد و غلبه کرد و، عرض بکنم که، ایران را گرفت، که آن وقت عربستان هم جزء اینجا بود، آنجا دستمالها را در آوردند به گریه! گریه [برای‏] اینکه اسلام آمد و ایران را اسلامی‏اش کرد، گریه کردند! در یک مجلس عمومی، درست کردند وضع را به طوری که دستمالها را در آوردند و به حال ایران گریه کردند که به ایران، اسلام آمده است! چه بود؟ برای این بود که مردم را از اسلام همچو بترسانند که اسلام آمد و بکلی اوضاع را به هم زد الآن که ما اینجا نشستیم- من آن طرف بودم- یک طومار، یک چیزی آمد، تلکسی آمد، که در آن بود که به امر تو ایرانیها بر ضد کُردها قیام کردند! این طور الآن «حزب دمکرات» در آنجا، و آقایان کُرد را هم اینها در مهاباد. چون الآن دیدند مهاباد از دستشان دارد می‏رود، و وقتی رفت دیگر تمام شد- و ان شاء اللَّه همین طور می‏شود- چون دیدند که دیگر کارشان دیگر به آخر رسیده است، به اینجا منتهی شدند که یک تلکسی بود، که الآن من آن طرف خواندم، با اسم من شروع شده و دنبالش هم عده زیادی از روزنامه‏ها و اینها، رونوشت به آنها همه، به اینکه ما کردها، ملت کُرد، که با شما یکی هستند، چه طور شده است که حالا همه مردم را شما وادار کردید، همه ایران بر ضد کُردها قیام کردند؟ در صورتی که همه ایران می‏دانند که بر ضدِ ضد کُردها قیام کرده‏اند، نه بر ضد کُردها. چون ما همیشه داد این معنا را داریم که کردها با ما برادر هستند. مع ذلک مطلب به این روشنی را دارند به من تلگراف می‏کنند؛ به مهندس بازرگان تلگراف می‏کنند و تلکس می‏زنند. وضع این طوری است که می‏خواهند این طور نمایش بدهند، همین اشخاصی بودند، همین اشخاص هستند که اسلام را به مردم این طوری نمایش می‏دهند که اسلام آمده است که مردم را خواب کند، اسلام آمده است که طبقه مستضعف را خواب کند، تا بزرگها اینها را بخورند و اینها صدایشان درنیاید! غافل از اینکه تاریخ در کار هست؛ تاریخ هست. تاریخ اسلام که دیگر خیلی دور نیست. راجع به همه ادیان اینها می‏گویند. خوب، این تاریخ هست.

همه ادیان وقتی که شما ملاحظه بکنید، سران این ادیان که انبیا بودند، اینها از طبقه مستضعف قیام کردند و طبقه مستضعف را بر ضد قدرتها شوراندند. حضرت ابراهیم خودش بوده و یک تبری؛ از طبقه پایین، در مقابل آن نمرود[8] عصر قیام کرد، و آن مظاهر آنها، که مظاهر اشرافیتشان بود و بت هم آن وقت [از] مظاهر اشرافی بود، آنها را شکست. حضرت موسی هم یک شبان و یک عصا؛ از همین طبقه مستضعف. این طبقه را بر ضد فرعون و بر ضد دستگاه طاغوتی برافراشت؛ اینها را برانگیخت بر ضد آنها؛ نه اینها را خواب کرد تا آنها بخورند! اینها را بیدار کرد که آنها را بکُشند. عکس آنکه نویسنده‏های خائن ما و نویسنده‏های خائن تر خارجیها می‏گویند که دین؛ افیون جامعه است، و انبیا آمده‏اند که جامعه را با این افیون خواب بکنند، و قدرتمندها و طاغوتها جامعه را بمکند و اینها خواب باشند. درست وقتی تاریخ انبیا را ملاحظه کنید، عکس این است. یعنی طاغوتها به مردم غلبه کرده بودند و خداوند در هر عصری یک نفر را از همین قشر پایین، و از همین چوپانها، از همین طبقه مستضعف، برانگیخت و این طبقه مستضعف را بیدار کرد و بر ضد طاغوتها قیام کرد، و فرعون را غرق کرد و از بین برد.

و اما اسلام که تاریخش نزدیک به ماست- آنها یک قدر دورند- تاریخ اسلام نزدیک به ماست. زندگی پیغمبر اکرم معلوم است برای همه که چه جور بوده است معارضهای او و جنگهای او، معلوم است با کی جنگ کرده. پیغمبر اکرم در مکه مکرمه از همین طبقه مردم البته از اشراف [بود] به آن معنا که «سادات» آن وقت بودند؛ نه اشراف به آن معنا که سرمایه دار بودند؛ به آن معنا که سادات بودند، از آنها بود، لکن فقیر بود. از طبقه فقرا بودند اینها. تا آخر هم با همین فقر زندگی کردند و مع ذلک این کارها را انجام دادند. از همین طبقه در مکه پیدا شد، و اشراف مکه و سرمایه دارها و قافله دارها و اینها با او مخالفت کردند، به اندازه‏ای که نمی‏توانست دیگر آفتابی بشود، توی غار رفت، تقریباً در غار محبوس بود آنجا تقریباً تا کارهای تبلیغات زیرزمینیش را اینجا کرد؛ یک عده‏ای را با خودش همراه کرد و بعد دید اینجا زورش به اینها نمی‏رسد، با مردم مدینه بست و بند کرد، و تشریف بردند مدینه. در مدینه هم که رفتند، وارد نشدند به یک طایفه چیزدار، به همین فقرا؛ به همین مردم ضعیف. مسجد پیغمبر اکرم هم مثل این مسجدهای شما نبوده است. مسجد اعظم، یک جای کوچکی، یک سقفی با این لیفهای خرما یک چیزی درست کرده بودند. یک دیوار این قدری هم برای اینکه مثلًا حیوانات وارد نشوند، با یک چیزی یا گِلی از همین‏ها درست کرده بودند. اما سرنوشت اسلام را یک همچو مسجدی درست می‏کردند، مسجد بود، همچو نبود که قبّه و بارگاه باشد بعد میان تهی! از آن تشریفات خالی بود، لکن از همان جا روم و ایران را شکست دادند، هر چه هم بخواهند اینها گریه کنند.

پیغمبر اکرم از همین طبقه پایین [بود] به طوری که وقتی هم مدینه تشریف بردند، باز اصحابی ایشان داشتند که خانه نداشتند، هیچ خانه نداشتند و در مسجد می‏خوابیدند. یک صُفَّه‏ای بود که «اصحاب صُفّه» می‏گفتند، عده‏ای آنجا پهلوی هم همان جا می‏خوابیدند؛ زندگیشان همان بود، زندگی نداشتند. وقتی هم می‏خواستند جنگ بروند، هر چند نفرشان یک شتر، هر چند نفرشان یک شمشیر، این جوری بود وضعشان، هیچ خبری نبود در کار، از این طبقه بودند، مقابل کی؟ جنگهای پیغمبر با کی بوده؟ آیا پیغمبر آمده این طبقه مستضعف را خواب کند که آنها بِمَکَندش؟! یا آمد و این طبقه ضعیف را، این مستضعفین را برانگیخت؟ جنگهای پیغمبر همه‏اش با همین اشراف بود و با همین باغدارها و با همین سرمایه دارها و با همینها، و بعد هم با سلاطین و با کسان دیگر.

کاغذهای پیغمبر به سلطان ایران، به سلطان روم، به سلطان قِبْط،[9] به کجا. کاغذهایش همه معروف است. دیگر دعوت کرده آن سلاطین را که بیایید آدم بشوید؛ مُسْلم بشوید؛ نه اینکه خواسته است که مردم را لالایی بگوید خواب کند! افیون باشد هر که قرآن را بخواند! آخر بی‏انصافی این است که قرآنی که تو خانه همه مسلمانها هست، همه دارند این قرآن را می‏بینند، قرآنی که هر صفحه‏اش را که باز کنی یا مثلًا هر جزئش را که ببینید، راجع به قتال و راجع به کشتار اشخاص طاغوت و برانگیختن مستضعفین در مقابل مستکبرین است، این بی‏انصافها قرآن را که در دسترس همه هست نادیده گرفتند، آن وقت می‏گویند که اسلام آمده است که مردم را مستضعفین را خواب کند و مستکبرین را بر آنها غلبه بدهد! این قرآنی که قِتال در آن هست عرض می‏کنم که، جنگ مستضعف بر مستکبر هست، سر تا ته آن راجع به فرعون، راجع به اشخاص دیگر و راجع به مستکبرینی که در آن عصر بودند هست، و مردم را وادار کرده بر ضد آنها. باز می‏گویند که قرآن یا پیغمبر آمده است که این مردم بیچاره و فقیر و رعیت و کشاورز را خواب کند تا محمد رضا بیاید بمکدشان! این قرآن و آن انبیا.

بیاییم سراغ این علمای به اصطلاح اینها «درباری». شما یادتان است- همسن من تقریباً هستید. می‏شناسم شما را از آن وقت- از وقتی که رضا خان آمد تا امروز چند مرتبه قیام شد؟ کی قیام کرد؟ از این طبقات دیگر، مردم، از روشنفکرش بگیر و از نمی‏دانم نویسنده‏اش بگیر و اینها، در این قیامهای بر ضد [حکومت‏] کی بود که قیام کرد؟ قیام آذربایجان را کی کرد؟ علمای آذربایجان. مرحوم آمیرزا صادق آقا؛[10] مرحوم انگجی،[11] دیگران هم تَبَع. قیام اصفهان را کی کرد؟ مرحوم حاج آقا نور[12]) 751 (. دیدید که آمده‏اند علمای اسلام به اینجا و علمای بلاد هم جمع کردند، قیام بر ضد رضا خان. قیام خراسان را کی کرد؟ علمای خراسان. مرحوم یونس‏[13] و مرحوم آقازاده،[14] 0 و امثال اینها. بعد از او هم، یک قیام تنهایی آقای قمی‏[15] کرد که آمد به حضرت عبد العظیم و ما هم حضرت عبد العظیم بودیم و منتها این قیامها شد، و قدرت آن قدرتی بود که اینها را شکست داد. قیامها را شکستند. علمای آذربایجان را گرفتند و در یکی از این بلاد کردستان، سَقّز بود یا سُنْقُر، آنجا تبعیدشان کردند و بعدها- بعد از مدتها- اجازه دادند که مرحوم آمیرزا صادق آقا آمدند همین قم، و اینجا فوت کردند.

علمای مشهد هم، همه آنها را گرفتند آوردند در تهران حبس کردند. مرحوم آقازاده یکی از علمایی بود که درجه یک آنجا بود. من خودم می‏دیدم که ایشان در گوشه یک جایی یک منزلی داشتند، این طور به خیابان بود، تنها آنجا نشسته بود؛ مأمورها هم مواظبش، کسی نمی‏توانست با ایشان تماس بگیرد، ایشان را هم می‏بردند در عدلیه آنجا محاکمه می‏کردند و این طور در مجلس کی بود که می‏ایستاد در مقابل اینها؟ مدرّس بود. این علمای «درباری» که اینها می‏گویند عکس بودند. این پانزده- شانزده سال قیام، مال کی بود؟ مال همین آقایان بود. همین آخوندهای بلاد و اطراف، همینها بودند که اینها بر ضد آنها تبلیغ می‏کنند و الآن هم نمی‏خواهند که این رژیمی که اسلامی است باز اسم آخوند در آن باشد؛ الآن هم نمی‏خواهند! از اینها همچو می‏ترسند که مبادا این منافع نامشروعی که اینها می‏بردند و در خارج و در داخل برای خودشان این بساط را درست می‏کنند دست اینها بیفتد که وقتی در مجلس خبرگان می‏روند برایشان بودجه قرار می‏دهند، بگویند که ما عبایمان را رویمان می‏کشیم می‏خوابیم، بودجه می‏خواهیم چکار؟ این آخوند است که این را می‏گوید.

همین آخوندها هستند که شما می‏گویید که اینها کذا و کذا هستند که وقتی رفتند مجلس خبرگان و برایشان ده میلیون بودجه قرار دادند، اعتراض کردند که ما بودجه می‏خواهیم چه کنیم برایشان یک جایی را گرفته بودند، تختهایی گرفته بودند، ما تخت می‏خواهیم چه کنیم؟ ما هر کداممان بیاییم در مجلس، همین جا عبایمان را دوش می‏کشیم، همین جا هم می‏خوابیم. اینها نمی‏خواهند اینها را، اینها یک رژیمی را می‏خواهند، یک وضعی را می‏خواهند، که جیبهای اینها پُر بشود به قدری تُخَمه‏[16] کنند که ندانند چه می‏کنند! سرمایه‏های اینجا را ببرند به خارج. ارز اینجا را الآن هم مشغول‏اند که ببرند به خارج، و برای خودشان آنجا تعیُّش‏[17] کنند. من در پاریس که بودم یکی از مطالبی که شنیدم که آنش که یادم ماند و تحفه بود یک کلمه‏اش بود؛ برای یکی از بستگان همین رژیم، بستگان همین محمد رضا، یکی- حالا از کدامشان آن هم یادم نیست- ویلایی در خارج هست، [که‏]- قیمت ویلا را هم من یادم نیست- اما آنی که یادم ماند این است که شش میلیون دلار خرج گلکاری! ملتفتید یعنی چه؟ شش میلیون دلار یعنی چهل و دو میلیون تومان، یا پنج میلیون دلار، حالا یکی از این دوتاست، پنج میلیون، ظاهراً پنج میلیون، پنج میلیون دلار خرج گلکاری آن ویلا! آنها این را می‏خواهند! آنها هم که اطراف آنها هستند و عرض می‏کنم که الآن در کردستان غائله درست کرده‏اند و برادرهای کُرد ما را اغفال کرده‏اند، آنها می‏خواهند این طوری این وضع را پیش بیاورند که از شما بگیرند و در جیبهایشان پُر کنند و ویلا در آنجا درست کنند که پنج میلیون دلار، سی و پنج میلیون تومان، خرج گلکاریش بشود. من خودش را یادم نیست چه قدر بود، اصلًا نمی‏دانم چه قدر بود، اما این را یادم بود.[18] خوب سال دیگر هم همین طور.

در هر صورت، این دو تا مطلبی که اینها داشتند: ما را اول میان تهی کردند. آن دو قدرتی هم که می‏شد که کاری بکنند از ما، خودمان را از خودمان، گرفتند. تبلیغات، تعلیمات، همه چیز استعماری بود. خودمان را از خودمان تهی کردند. می‏خواستند بگیرند، الحمد لِلّه نتوانستند. یکی قدرت اسلام را که از آن می‏ترسیدند. یکی قدرت خدمه اسلام را که عبارت از روحانیون، اینها را می‏خواستند بگیرند و شدت هم کردند و گرفتند. در زمان رضا شاه سرکوبی کردند سخت، به حیث که خود مردم هم بر ضد روحانیت، طبقات زیادی از آنها بر ضد روحانیت، حرف زدند و گفتند و شنیدند و بعد که دیدند با زور مشکل است بعد با حیله وارد شدند. با حیله و با تبلیغات سوء و با این طور چیزها وارد شدند.

و- بحمد اللَّه- این انقلابی که در ایران پیدا شد که من این انقلاب را خیلی به آن خوشبین هستم. نه از این باب که محمد رضا را شکست داد؛ این هم زیاد بود؛ خیلی عظیم بود؛ و نه از این باب که غرب و شرق را شکست داد؛ از این باب که یک انقلاب انسانی پیدا شد؛ خودشان را شناختند. خانمهای ما خودشان را شناختند یعنی چه؛ فهمیدند چه هستند. تبلیغات کردند که شما خانمها را از آن حیثیتی که دارید بیندازند. از شما بگیرند حیثیت خودتان را، شما را غربی کنند، آرایشها از غرب باید بیاید، مُدْها از غرب باید وارد بشود، هر روز مُدْ تغییر که بکند شما هم تغییرش بدهید! همه چیزهای شما از غرب وارد می‏شد. تبلیغات بود دیگر، همه هم عادت کرده بودند. اگر امروز یک چیزی می‏آمد و می‏گفتند در مثلًا انگلستان یک همچو چیزی شده است، فوراً اینجا همه اینها را باید کنار بگذارند، آن پیش بیاید؛ آن مُدْ پیش بیاید! چند مرتبه [برای‏] پیراهنی که می‏خواستند برای فرح‏[19] درست کنند- برای تاجگذاری گمانم بود- چند مرتبه طراحها با طیاره‏ها رفت و آمد کردند و چه قدر- الآن من یادم نیست- خرج این شد، برای اینکه یک پیراهن را درست بکنند! آن وقت خوشمزه این بود که در یکی از گفته‏هایش این بود که ما بچه‏هایمان را لباس این را به آن کوچکه می‏پوشانیم! این در روزنامه‏ها بود. این آدمی که سه مرتبه طیاره باید برود و برگردد تا این طرح را درست بکند و چقدر صد و پنجاه هزار تومان- نمی‏دانم چقدر بود- که برای طرح یک پیراهن درست می‏کنند، می‏خواهند چه بکنند! می‏خواهند شما را خواب کنند. روحانیت نمی‏خواهد شما را خواب کند.

اینها از روحانیت می‏ترسند، برای اینکه روحانیت می‏خواهد اینها را بیدار کند. اینها از بیداری، از آدم بیدار می‏ترسند. از آدم خواب چه ترسی دارند؟ اگر اینها را خواب می‏کردند، روحانیت را به عرش اعلی‏ می‏بردند. اگر اینها اهل این بودند که مردم را خواب می‏کردند، رضا شاه، روحانیت را ترویج می‏کرد؛ نه همچو می‏کرد که شوفر، سوار اتومبیلشان نکند! شوفرها سوار نمی‏کردند ما را، بعضیمان را. می‏گفتند یک شوفر گفت که من قرار داده‏ام با خدا که دو طایفه را سوار اتومبیل نکنم: یکی فواحش را، یکی آخوندها را!» (صحیفه امام، ج‏9، ص: 390 ـ 403)

ـ پیام تشکر به رئیس جمهور سوریه؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

حضرت آقای حافظ اسد، رئیس جمهور عربی کشور سوریه‏

پیام تسلیت آن جناب در مورد فاجعه جانگداز شهادت رئیس جمهور و نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران واصل گردید. از اظهار محبت و همدردی شما متشکرم. و امید است این حوادث ناگوار، ملل اسلامی را در برابر دشمنان اسلام، و بخصوص امریکای جهانخوار منسجم‏تر و برای مبارزه با این دشمنان انسانیت مصممتر سازد، و ما را از دفاع اتهامات بی‏اساس که به ما می‏زنند و حتی بیشرمانه ما را به ایجاد رابطه و خرید اسلحه از اسرائیل خونخوار متهم می‏سازند، بی‏نیاز سازد و مشت این یاوه سرایان دروغگو را برای همه ملل آزاد جهان و بخصوص برادران عرب زبان بازنموده، و آنها را رسوا نماید. و السلام علیکم.

4 ذی القعدة الحرام 1401/ روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏15، ص: 153)

ـ پیام تشکر به رئیس جمهور گینه؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

جناب آقای احمد سکوتوره، رئیس جمهور کشور گینه‏

تلگراف تسلیت جنابعالی را در مورد شهادت رئیس جمهور متعهد و نخست وزیر عزیزمان دریافت نمودم. از اظهار همدردی و محبت شما متشکرم. و امید است این توطئه‏های کثیف، ماهیت واقعی دشمنان اسلام و بخصوص امریکای جهانخوار را که برای رسیدن به اهداف پلید و شیطانی خود از هیچ جنایتی دریغ ندارند برای همه مسلمانان روشن نموده، بیش از این تحت تأثیر تبلیغات فریبنده آنان قرار نگیرند، و با تجاوز به آب و خاک دیگران و بخصوص پیروان مکتب حیاتبخش اسلام، آلت دست سیاست جنایتکارانه آنان واقع نشوند. و ضمناً این جنایات وحشیانه که نظایر آن هر روزه در گوشه و کنار مملکت ما به دست عمال امریکا اتفاق می‏افتد، زبان گویایی برای مظلومیت ملت ما بوده، و پاسخی قانع‏کننده به اتهاماتی است که به ما می‏زنند و حتی ما را به ایجاد رابطه و خرید اسلحه از رژیم غاصب اسرائیل متهم می‏سازند، باشد. و السلام علیکم. ذی القعدة الحرام 1401

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏15، ص: 154)

ـ پیام تشکر به رئیس جمهور یمن جنوبی؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

جناب آقای علی ناصر محمد، دبیر کل حزب سوسیالیست و رئیس شورای کشور یمن‏

پیام تسلیت جنابعالی را در مورد شهادت جانگداز رئیس جمهور محبوب و نخست وزیر عزیزمان دریافت نمودم. از اظهار محبت و همدردی شما متشکرم. و امید است این حوادث ناگوار موجب بیداری مسلمانان گردیده، دشمنان واقعی خود را که در رأس آنها امریکای جنایتکار قرار دارد، بهتر بشناسند و بیش از این فریب تبلیغات مسموم آنها را نخورند، و پاسخ اتهامات بی‏اساس و واهی آنان را که به ما نسبت می‏دهند- تا جایی که بیشرمانه تهمت خرید اسلحه از اسرائیل غاصب و خونخوار را به ما نسبت می‏دهند- به خوبی بدهد و آنها را در پیشگاه ملل آزاد جهان و بخصوص برادران عرب زبان رسوا سازد. و السلام علیکم. 4 ذی القعدة 1401

روح اللَّه الموسوی الخمینی‏.» (صحیفه امام، ج‏15، ص: 155)

ـ پیام تشکر به رئیس دولت امارات؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

حضرت آقای زاید بن سلطان آل نهیان، رئیس دولت امارات متحده عربی‏

پیام تسلیت آن جناب در مورد شهادت دو عزیز کشورمان، رئیس جمهور و نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران، واصل و موجب تشکر گردید. از خدای تعالی نابودی همه دشمنان اسلام و بخصوص امریکای جهانخوار و جنایتکار را مسألت دارم. و امیدوارم این حوادث ناگوار و نظایر آنکه هر روز در گوشه و کنار مملکت ما به دست عمال صهیونیست انجام می‏شود، زبان گویایی برای ملل مستضعف جهان و بخصوص برادران مسلمان و عرب ما باشد که مظلومیت ملت ما را به خوبی درک کنند و پاسخ دندان‏شکنی به تهمتهای ناروایی که به ما می‏زنند، تا جایی که بیشرمانه تهمت خرید اسلحه و ایجاد رابطه با اسرائیل غاصب را به ما [نسبت‏] می‏دهند، باشد. و السلام علیکم. 4 ذی القعدة الحرام 1401

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏15، ص: 156)

ـ پیام تشکر به رئیس جمهور بنگلادش؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

حضرت آقای قاضی عبدالستار، کفیل ریاست جمهوری مردم بنگلادش‏

پیام تسلیت جنابعالی را در مورد شهادت جانگداز رئیس جمهور محبوب و نخست وزیر عزیزمان، دریافت نمودم. از اظهار محبت و همدردی شما متشکرم. و امید است این حوادث ناگوار موجب بیداری مسلمانان گردیده دشمنان واقعی خود را، که در رأس آنها امریکای جنایتکار قرار دارد، بهتر بشناسند، و بیش از این فریب تبلیغات مسموم آنها را نخورند، و پاسخ اتهامات بی‏اساس و واهی آنان را که به ما نسبت می‏دهند، تا جایی که بیشرمانه تهمت خرید اسلحه از اسرائیل غاصب و خونخوار را به ما نسبت می‏دهند، به خوبی بدهد، و آنها را در پیشگاه ملل آزاد جهان و بخصوص برادران عرب زبان، رسوا سازد. و السلام علیکم. 4 ذی القعدة 1401

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏15، ص: 157)

ـ پیام تشکر به صدر هیأت رئیسه آلبانی؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

جناب آقای هاکسی‏شی، صدر هیأت رئیسه مجمع خلق جمهوری مردم آلبانی‏

پیام تسلیت شما را در مورد فاجعه دلخراش شهادت رئیس جمهور محبوب و نخست وزیر عزیزمان، دریافت داشتم. از اظهار محبت و همدردی شما متشکرم؛ و امیدوارم این دسیسه‏های شیطانی ماهیت واقعی دشمنان انسانیت و بخصوص امریکای استعمارگر را برای همه ملل ستمدیده و مستضعف جهان آشکار ساخته، و زمینه را برای قیام جهانی علیه این جنایتکاران فراهم سازد، و فریاد مظلومیت ما را به جهانیان برسانند، و پاسخی قانع‏کننده به دشمنان ما و تهمتهای ناروایی که به ما می‏زنند و ما را به ایجاد رابطه و معامله اسلحه با رژیم جنایتکار و متجاوزی مانند اسرائیل متهم می‏کنند، باشد. 12 شهریور ماه 1360

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏15، ص: 158)

ـ پیام تشکر به صدر هیأت رئیسه شوروی؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

حضرت آقای لئونید برژنف، صدر هیأت رئیسه کشور شوروی و نیکلای تیخانف، نخست وزیر اتحاد جماهیر شوروی‏

پیام تسلیت شما را در مورد فاجعه دلخراش شهادت دو مسئول بزرگ و متعهد کشورمان، رئیس جمهور محبوب و نخست وزیر عزیز، دریافت نمودم. از اظهار محبت و همدردی شما متشکرم. و امید است این حوادث ناگوار ملل مستضعف جهان را در برابر استعمارگران منسجم‏تر و برای کسب استقلال و آزادی مصمم‏تر سازد. 12 شهریور 1360

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏15، ص: 159)

ـ پیام تشکر به نخست وزیر هند؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

جناب بانو ایندیرا گاندی، نخست وزیر کشور هندوستان‏

پیام تسلیت جنابعالی را در مورد فاجعه دلخراش شهادت برادر متعهد، رئیس جمهور و نخست وزیر کشورمان، دریافت نمودم. از اظهار محبت و همدردی شما متشکرم. و بخصوص از اینکه در این مصیبت دردناک در کشور خود اعلام عزای عمومی کرده‏اید تشکر می‏کنم. و امید است مشاهده این اعمال وحشیانه که به دست عمال امریکای جنایتکار انجام می‏گیرد، چهره واقعی این دایه‏های مهربانتر از مادر را برای ملل تحت ستم و مستضعف جهان آشکار ساخته بیش از این فریب تبلیغات مسموم آنها را نخورند، و کشورهای خود را از چپاولگری و غارت این غارتگران حفظ نمایند، و پاسخ دندان‏شکنی به اتهامات دشمنان ملت ما باشد که بیشرمانه هر گونه تهمتی، حتی خرید اسلحه و ایجاد رابطه با رژیم اشغالگر قدس و فلسطین عزیز را به دولت اسلامی و انقلابی ما، می‏زنند. 12 شهریور 1360

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏15، ص: 160)

ـ پیام تشکر به رئیس جمهور مجارستان؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

حضرت آقای پال لوسونیز، رئیس جمهوری مردم مجارستان‏

پیام تسلیت جنابعالی را در مورد شهادت جانگداز رئیس جمهور محبوب و نخست وزیر عزیز کشورمان دریافت داشتم. از اظهار محبت و همدردی شما متشکرم و پیروزی ملل مستضعف جهان را بر مستکبران از خدای تعالی مسألت دارم. و امید است این حوادث ناگوار موجب بیداری مسلمانان گردیده، دشمنان واقعی خود را که در رأس آنها امریکای جنایتکار قرار دارد، بهتر بشناسند و بیش از این فریب تبلیغات مسموم آنها را نخورند؛ و پاسخ اتهامات بی‏اساس و واهی آنان را که به ما نسبت می‏دهند، تا جایی که بیشرمانه تهمت خرید اسلحه از اسرائیل غاصب و خونخوار را به ما می‏زنند، به خوبی بدهد و آنها را در پیشگاه ملل آزاد جهان رسوا سازد. 12 شهریور 1360

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏15، ص: 161)

ـ پیام تشکر به نخست وزیر جمهوری مالت؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

جناب آقای دام مینتف، نخست وزیر جمهوری مالت‏

پیام تسلیت شما را در مورد شهادت جانگداز رئیس جمهور محبوب و نخست وزیر عزیزمان دریافت نمودم. از اظهار همدردی و محبت شما متشکرم. امید است این حوادث ناگوار فریاد مظلومیت ملت ما را که سالهاست تحت ستم امریکای جهانخوار قرار گرفته و هر روز توطئه تازه‏ای علیه ما طرح نموده تا جایی که اتهام خرید اسلحه از رژیم اشغالگر قدس و صهیونیستهای خونخوار را بیشرمانه به ما [نسبت‏] می‏دهد، به گوش ملل آزاد جهان برساند.

12 شهریور ماه 1360 / روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏15، ص: 162)

ـ پیام تشکر به نخست وزیر موریس؛ تسلیت شهادت آقایان رجایی و باهنر (1360)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

جناب آقای سی وساگار مکولام، نخست وزیر کشور موریس‏

تلگراف تسلیت آن جناب در مورد شهادت جانگداز رئیس جمهور و نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران واصل و موجب تشکر گردید. از خدای تعالی علوّ درجه برای شهیدان و نابودی توطئه گران این فاجعه را مسألت دارم. و امیدوارم این دسیسه‏های شیطانی ماهیت واقعی دشمنان انسانیت و بخصوص امریکای استعمارگر را برای همه ملل ستمدیده و مستضعف جهان آشکار ساخته، و زمینه را برای قیام جهانی علیه این جنایتکاران فراهم سازد. و فریاد مظلومیت ما را به جهانیان برساند و پاسخی قانع‏کننده به دشمنان ما و تهمتهای ناروایی که به ما می‏زنند و ما را به ایجاد رابطه و معامله اسلحه با رژیم جنایتکار و متجاوزی مانند اسرائیل متهم می‏کنند، باشد. 12 شهریور 1360 / روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏15، ص: 163)

ـ بیانات در جمع خانواده های شهیدان رجایی و باهنر؛ کار برای خدا محفوظ است (1360)

«[بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏]

من نمی‏دانم من به شما تسلیت بگویم یا شما به من. این آقایان‏[20] متعهد به اسلام و مفید برای جامعه بودند. آنچه که موجب تسلی است این است که کار برای خدا است و چیزی که برای خدا است محفوظ است. امید است راهی که آنها رفتند ما هم برویم.» (صحیفه امام، ج‏15، ص: 164)

ـ پیام تشکر به رئیس جمهور الجزایر؛ تبریک عید سعید فطر (1361)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

حضرت آقای شاذلی بن جدید، رئیس جمهور کشور الجزایر

پیام تبریک جنابعالی به مناسبت حلول عید سعید فطر در تاریخ 13 ذی القعدة الحرام واصل گردید. متقابلًا این عید بزرگ اسلامی را به جنابعالی و ملت برادر الجزایر تبریک می‏گویم. و امیدوارم عموم مسلمانان جهان حساسیت زمان را درک کرده، و توطئه‏های بسیاری را که دشمنان اسلام، و بخصوص امریکای جهانخوار، برای نابودی اسلام و مسلمین طراحی کرده و متأسفانه به دست برخی از سران کشورهای اسلامی می‏خواهند اجرا نمایند، کشف و خنثی نمایند، و مزدوران بی‏اختیار و سرسپردگان جنایتکاری همچون صدام را از جمع خود طرد نمایند. و السلام علیکم. 14 ذی قعدة الحرام 1402

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏16، ص: 471)

ـ پیام به مسلمانان ایران و جهان به مناسبت ایام حج؛ 9 تذکر به زائران (1362)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

فرا رسیدن عید بزرگ اسلامی قربان را به همه مسلمین تبریک عرض می‏کنم. عیدی که انسانهای آگاه را به یاد قربانگاه ابراهیمی می‏اندازد؛ قربانگاهی که درس فداکاری و جهاد را در راه خدای بزرگ به فرزندان آدم و اصفیا و اولیای خدا می‏دهد. عمق جنبه‏های توحیدی و سیاسی این عمل را جز انبیای عظام و اولیای کرام- علیهم الصلاة و السلام- و خاصّه عباد اللَّه کس دیگری نمی‏تواند ادراک کند. این پدرِ توحید و بت شکنِ جهان به ما و همه انسانها آموخت که قربانی در راه خدا، پیش از آنکه جنبه توحیدی و عبادی داشته باشد، جنبه‏های سیاسی و ارزشهای اجتماعی دارد. به ما و همه آموخت که عزیزترین ثمره حیات خود را در راه خدا بدهید و عید بگیرید. خود و عزیزان خود را فدا کنید، و دین خدا را و عدل الهی را برپا نمایید. به همه ما، ذریّه آدم، فهماند که «مکّه» و «منی‏» قربانگاه عاشقان است. و اینجا محل نشر توحید و نفی شرک؛ که دلبستگی به جان و عزیزان نیز شرک است. به فرزندان آدم درس آموزنده جهاد در راه حق را داد که از این مکان عظیم نیز فداکاری و از خود گذشتن را به جهانیان ابلاغ کنید. به جهانیان بگویید در راه حق و اقامه عدل الهی و کوتاه کردن دست مشرکان زمان باید سر از پا نشناخت، و از هر چیزی حتی مثل اسماعیل ذبیح اللَّه، گذشت. که حق جاودانه شود. این بت‏شکن و فرزند عزیزش، بت‏شکن دیگر، سید انبیا، محمد مصطفی- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- به بشریت آموختند که بتها هر چه هست باید شکسته شود؛ و کعبه، که امّ القُری است، و آنچه از آن بسط پیدا کرده تا آخرین نقطه زمین، تا آخرین روز جهان، باید از لوث بتها تطهیر شود: بت هر چه باشد، چه هیاکل، چه خورشید، چه ماه، و چه حیوان، و انسان. و چه بتی بدتر و خطرناکتر از طاغوتهای در طول تاریخ از زمان آدم صفی اللَّه، تا ابراهیم خلیل اللَّه، تا محمد حبیب اللَّه- صلی اللَّه علیهم و آلهم اجمعین- تا آخر الزمان که بت‏شکن آخر از کعبه ندای توحید سر دهد. مگر ابرقدرتهای زمان ما بتهای بزرگی نیستند که جهانیان را به اطاعت و کرنش و پرستش خود می‏خوانند، و با زور و زر و تزویر خود را به آنان تحمیل می‏نمایند؟ کعبه معظّمه یکتا مرکز شکستن این بتهاست. ابراهیم خلیل، در اول زمان، و حبیب خدا و فرزند عزیزش مهدی موعود- روحی فداه- در آخر زمان، از کعبه ندای توحید سردادند و می‏دهند.

خداوند تعالی به ابراهیم فرمود: وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالًا وَ عَلی‏ کُلِّ ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ‏[21]. و فرمود: وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْقائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ[22] و این تطهیر از همه ارجاس‏[23] است، که بالاترین آنها شرک است که در صدر آیه کریمه است. و در سوره توبه می‏خوانیم: وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِی‏ءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ رَسُولُهُ.[24] و مهدی منتظر، در لسان ادیان و به اتفاق مسلمین، از کعبه ندا سر می‏دهد و بشریت را به توحید می‏خواند. همه فریادها را از کعبه و مکّه سر می‏دهند؛ و ما باید از آنها تبعیت کنیم و ندای توحید کلمه و کلمه توحید را از آن مکان مقدس سردهیم؛ و با فریادها و دعوتها و تظلمها و افشاگریها و اجتماعات زنده و کوبنده در مجمع مسلمین در مکّه مکرّمه بتها را بشکنیم؛ و شیاطین را، که در رأس آنها شیطان بزرگ است، در عَقَبات «رَمی» کنیم و طرد نماییم؛ تا حج خلیل اللَّه و حبیب اللَّه و ولی اللَّه، مهدی عزیز، را به جا آورده باشیم؛ و الّا در حق ما گفته می‏شود:

مَا أَکثَرَ الضَجِیجَ وَ أَقَلَّ الحَجِیجَ‏[25].

امید است حجاج محترم بیت اللَّه الحرام، از هر فرقه هستند و اهل هر مذهب می‏باشند، در مواقف و مشاعر محترمه، دست جمعی برای پیروزی اسلام بر کفر جهانی دعا کنند؛ و برای بیداری مسلمانان و حکومتهای آنان فریاد کنند و دعای بلیغ نمایند. شاید به برکت دعا در محیط وحی و محل کسرِ اصنامِ‏[26] جاهلیت، خداوند تبارک و تعالی بر مسلمین تفضل کند و مجد و عظمت صدر اسلام را به آنان برگرداند و دست اجانب و جهانخواران را از بلاد آنان کوتاه فرماید و ابر رحمت و غفران خود را بر سر عموم مسلمین بباراند. إِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُوراً.

اینک تذکر بعض مطالب برای زائران بیت اللَّه الحرام و عموم مسلمین لازم است، گرچه کراراً عرض شده است:

1- از امور مهمه‏ای که لازم است حجاج محترم و علمای کاروانها وقت شریفشان را صرف آن کنند یاد دادن و یاد گرفتن مسائل حج است؛ که کوتاهی از آن ممکن است موجب زحمتهای فراوان شود، از قبیل بطلان حج یا باقی ماندن به احرام. علمای اعلام کاروانها از زوّار کاروان خویش دعوت نمایند و برای آنان مجلس درس مناسک قرار دهند. و حجاج واجب است برای یادگرفتن لحظه‏ای را کوتاهی نکنند و با تمام توان مسائل را یاد بگیرند، و با علم به مسائل مناسک را عمل کنند.

2- همه می‏دانیم و باید بدانیم که آنچه از قرنها پیش تا کنون بر سر مسلمین آمده، خصوصاً در یکی دو قرن اخیر که دست دولتهای اجنبی به کشورهای اسلامی باز شده و سایه شوم آنان بلاد مسلمین را به تاریکی و ظلمات کشانده است و ذخایر خداداد آنان را به باد فنا داده و به طور مداوم می‏دهد، غفلت مسلمانان از مسائل سیاسی و اجتماعی اسلام است، که به دست استعمارگران و استثمارچیان و عمّال غربزده و شرق‏زده آنان به توده‏های مسلمانان محروم تحمیل شده است؛ که حتی غالب علمای اسلام گمان می‏کردند و می‏کنند که اسلام از سیاست منزه است و یک شخص مسلمان نباید در سیاست دخالت کند. چپاولگران حیله‏گر کوشش کردند به دست عمال به اصطلاح روشنفکرِ خود اسلام را همچون مسیحیت منحرف به انزوا کشانند و علما را در چهارچوب مسائل عبادی محبوس کنند؛ و ائمه جماعات را در مساجد و محافل عقد و ازدواج منزوی، و مقدسین از توده را سرگرم ذکر و دعا، و جوانان عزیز را سرگرم عیش و نوش، از صحنه امور سیاسی و اجتماعی و اهتمام به امور مسلمین و گرفتاری بلاد اسلامی خارج نمایند. و در این امر توفیق بسزایی پیدا کردند. و از این جهالت و غفلت ما سوء استفاده نمودند، و بلاد مسلمین را یا مستعمره خویش نمودند و یا به استثمار کشیدند؛ و بسیاری از سلاطین و حکام مسلمین را استخدام نموده، و با دست آنان ملتها را به استضعاف و استثمار کشاندند؛ و وابستگی و فقر و فاقه و پیامدهای آنها گریبانگیر توده‏های دربند گردید. و اکنون نیز مسلمین به غفلت خود و عمال استعمار به تبلیغات خود و ابرقدرتها به سلطه و چپاول خود ادامه می‏دهند؛ و آخوندهای مزدور و درباری به عقب نگه داشتن مسلمانان و جهالت و غفلت آنان دامن‏می‏زنند. و إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ.

3- از جمله مسائلی که به مسلمانان و مستضعفان جهان اجازه هیچ گونه فعالیت برای خروج از قید و بند استعمارگران را نمی‏دهد و آنان را به حال رکود و عقب افتادگی نگاه می‏دارد، تبلیغات همه جانبه‏ای است که غربزدگان و شرق‏زدگان، یا به امر ابرقدرتها، یا با کوتاه نظری خود، در سراسر کشورهای اسلامی و استضعافی به راه انداخته‏اند و می‏اندازند. و آن است که علم و تمدن و پیشرفت مختص به دو جناح امپریالیزم و کمونیسم است؛ و آنان، خصوصاً غربیها و اخیراً امریکاییها، نژاد برتر هستند، و دیگران نژاد پست و ناقص هستند؛ و ترقی آنان در اثر والا نژادی آنان است؛ و عقب افتادگی اینان در اثر نقص نژادی است! و به تعبیر دیگر، آنان انسانهای تکامل یافته هستند؛ و اینان در حال تکامل، که پس از میلیون‏ها سال به تکامل نسبی می‏رسند. پس، کوشش برای پیشرفت بیفایده است. و آزادگان یا باید وابسته به سرمایه داری غرب باشند، و یا کمونیسم شرق. و به بیان دیگر، ما از خود هیچ نداریم، و باید همه چیز را از ابرقدرتهای غرب یا شرق بگیریم: علم را، تمدن را، قانون را، و پیشرفت را! و شما امروزِ سیاه ما را می‏بینید که در اثر این تفکر که بر ما تحمیل کرده‏اند هر چیز، اگر چه ممتاز باشد و از خودی باشد، به همین جرم مشتری‏اش کم است؛ و همین را اگر اسم غربی به آن بگذارند، مشتری زیاد پیدا می‏کند. پارچه ایران حتماً باید در حاشیه‏اش حروف خارجی و لاتین داشته باشد تا مشتری پیدا کند! و مرضهایی که در خود کشور به نحو شایسته معالجه می‏شود باید به خارج سفر کرد تا معالجه شود. و این باور در حالی است که بعض دانشمندان و نویسندگان غیر مسلمان با شواهد زنده ثابت نموده‏اند که تمدن و علم از اسلام به اروپا رفته و مسلمانان در این امور پیشقدم بوده‏اند. باید گفت که دانشگاههای ما به دست یک مشت غربزده خود باخته، یا مزدور، اداره می‏شد. و دانشمندان متعهد در اقلیت بودند، و قدرت را از آنان سلب کرده بودند. و آن دسته اکثریتِ غربزده جوانان را عاشق غرب می‏کردند و فوج فوج به خارج می‏فرستادند. و در خارج دست استعمار کار خود را می‏کرد، و جوانان را در حدی که مطلوب استعمارگران بود نگه می‏داشتند؛ و با افکار غربی و غیر اسلامی و غیر ملی به کشور بازمیگرداندند. و این فاجعه قرن اخیر برای ممالک اسلامی و اشتباه آنها بود. و حدیث مفصل را از این مجمل باید خواند.

4- و از جمله چیزهایی که مانع دفاع مسلمین از کشورهایشان است، تبلیغات دامنه‏دار برای هر چه بزرگتر جلوه دادن قدرتهای خارجی است. در سابق از انگلیس، به دست به اصطلاح روشنفکران و تحصیلکردگان غربزده، یک غول ساخته شده بود و به دولت‏های بی‏اطلاع و ملتهای دربند تحمیل کرده بودند که اگر به یک فراش سفارتخانه انگلیس یک حرف درشت زده شود، ایران به باد فنا می‏رود! و پرچم سفارت بر سر خانه هر مجرمی که افراشته می‏شد از مجازات مصون می‏گشت. و اشاره سفیر انگلیس به دولت یا صدر اعظم، کافی بود برای اجرای اوامر و اطاعت بی‏چون و چرای او. و امروز از این دو قدرت، خصوصاً امریکا، در بلاد مسلمین همان غول را بسیار بزرگتر و شاخدارتر ساخته‏اند؛ و گمان می‏کنند اگر به یکی از این دو قطب گفته شود بالای چشمت ابروست، کشور از بین می‏رود! و با خیالهای خام و مقایسه عصر حاضر با عصرهای گذشته و دامن‏زدن وابستگان غربزده به این نحو شایعه‏ها، مسلمین را از دفاع بحق خود مأیوس نمودند. و جرم این خود باختگان ملی نما کمتر از مجرم اصلی نیست.

5- امروز چاره چیست و برای شکستن این بتها چه تکلیفی متوجه مسلمانان جهان و مستضعفان می‏باشد؟ یک چاره که اساس چاره‏هاست و ریشه این گرفتاریها را قطع می‏کند و فساد را از بن می‏سوزاند، وحدت مسلمانان، بلکه تمامی مستضعفان و دربند کشیده‏شدگان جهان، است. و این وحدت، که اسلام شریف و قرآن کریم بر آن پافشاری کرده‏اند، با دعوت و تبلیغ دامنه‏دار باید به وجود آید. و مرکز این دعوت و تبلیغ مکّه معظّمه در زمان اجتماع مسلمین برای فریضه حج است، که ابراهیم خلیل اللَّه و محمد حبیب اللَّه شروع، و در آخر الزمان حضرت بقیة اللَّه- أرواحنا لمقدمه الفداء- تعقیب می‏کند.

به ابراهیم خلیل اللَّه خطاب می‏شود که مردم را به حج بخوان تا برای «شهود منافع» خود از همه اقطار بیایند. این منافع جامعه است: منافع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی بیایند و ببینند تو که بر آنان پیغمبری عزیزترین ثمره حیات خود را در راه خدا تقدیم کردی، و همه ذریه آدم باید به تو تأسی کنند. ببینند که بتها را شکستی و آنچه جز خداوند بود به دور افکندی، شمس باشد یا قمر، هیاکل، حیوانات یا انسانها؛ و گفتی و از روی حقیقت گفتی: وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً مسلما وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ‏[27] و همه باید به پدر توحید و پدر پیامبران عظیم الشأن تأسی کنند. و در سوره توبه که امر شد در مجمع عمومی در مکّه خوانده شود، می‏خوانیم: وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِی‏ءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ رَسُولُهُ.[28] فریاد برائت از مشرکان در مراسم حج. و این یک فریاد سیاسی- عبادی است که رسول اللَّه، صلی اللَّه علیه و آله و سلم، به آن امر فرمود. حال باید به آن آخوند مزدور که فریاد مرگ بر امریکا و اسرائیل و شوروی را خلاف اسلام می‏داند گفت تأسی به رسول خدا و متابعت از امر خداوند تعالی خلاف مراسم حج است؟ آیا تو و امثال تو آخوند امریکایی فعل رسول اللَّه- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- و امر خداوند را تخطئه می‏کنید، و تأسی به آن بزرگوار و اطاعت فرمان حق تعالی را بر خلاف می‏دانید و مراسم حج را از برائت از کفار تنزیه می‏کنید، و اوامر خدا و رسول را برای منافع دنیایی خود به طاق نسیان می‏سپارید، و برائت و نفرین را نسبت به دشمنان اسلام و محاربان با مسلمانان و ستمگران بر مسلمین کفر می‏دانید؟ ما امیدواریم که دولت سعودی به وسوسه این آخوندهای از خدا بی‏خبر گوش فرا ندهد؛ و مسلمین را، همان طور که وعده نموده است، در مراسم حج و برائت از کفار و مشرکان آزاد گذارد، و در این عمل الهی با آنان، خصوصاً زائران ایرانی و فلسطینی و لبنانی و افغانی که مورد تجاوز کفار قرار گرفته‏اند، هماهنگ شود؛ تا دشمن مشترک همه مظلومان را با ندای واحد به عالمیان معرفی کنند.

و من مؤکداً از زوّار ایرانی و دیگر زائران بیت اللَّه الحرام می‏خواهم که نظم و آرامش را مراعات کنند؛ و به دستورات نماینده این جانب، جناب حجت الاسلام آقای خوئینی‏ها عمل کنند؛ و همه مسلمانان را برادر خود بدانند، و با آنان به طوری که شایسته یک مسلمان متعهد است عمل نمایند. امید است دولت سعودی نیز با حجاج ایرانی، که از ستمکاران غدّار که به کشورهای اسلامی تجاوز و دخالت‏های بیجا می‏کنند تظلم می‏نمایند، به نحوی شایسته هماهنگی نموده، و با همکاری و همگامی و وحدت کلمه کفار متجاوز به حریم اسلامی را محکوم کنند؛ تا حج امسال ان شاء اللَّه تعالی به طوری که مرضی خداوند و رسول اللَّه، صلی اللَّه علیه و آله و سلم، است انجام گیرد.

6- از جمله چیزهایی که برای قیام مسلمانان و مستضعفان جهان علیه چپاولگران جهانی و مستکبران جهانخوار لازم به تذکر است. آن است که نوعاً قدرتهای ستمگر از راه ارعاب و تهدید یا به وسیله بوقهای تبلیغاتی خودشان و یا به وسیله عمال مزدور بومی خائنشان مقاصد شوم خود را اجرا می‏کنند. در صورتی که اگر ملتها با هشیاری و وحدت در مقابلشان بایستند، موفق به اجرای آن نخواهند شد. شواهد بر این مدعا زیاد است. و زنده ترین شاهد در کشورهای منطقه ایران و افغانستان است. ایران، چنانچه می‏دانیم و می‏دانید، دست بسته تسلیم امریکا بود؛ و شاه مخلوع خائن این کشور را در تمامی ابعاد وابسته به امریکا کرده بود، و ایران یکی از پایگاههای نظامی امریکا بود. ارتش در دست مستشاران آن، و فرهنگ در دست جیره‏خواران، و شاه و دولت و مجلس از نوکران و سرسپردگان بودند. اقتصاد در وابستگی از آنها بدتر. و شاه مخلوع در منطقه نیرومندترین ژاندارم بود. و پشتیبان او امریکا و دیگر کشورهای وابسته به آن بودند. و از حیث تجهیزات نظامی بسیار غنی بود. با این همه، ملت معظّم ایران، که فاقد قدرت نظامی و تجهیزات رزمی و حربی بود، با دست خالی و ایمانی قوی فرا گرفته از اسلام و عزمی راسخ و اتکا به خدای تعالی و اعتماد به نفس در مدتی کوتاه به طور معجزه‏آسا بتهای تخیلی ساخته و پرداخته غربزدگان را فرو ریخت و طومار ستمگریهای دو هزار و پانصد ساله را در هم پیچید و بر اسطوره‏های تاریخ‏سازان و بت تراشان خط ابطال کشید. و افغانستان هجوم ناجوانمردانه شوروی، آن قدرت اسطوره‏ای و ارتش قدرتمند حکومت غاصب و حزب خائن، را با قدرت ایمان و اتکال به خدای بزرگ و اعتماد به خویش درهم کوبید؛ به طوری که باید گفت شوروی با پریشانی و پشیمانی از هجوم ظالمانه خود بسر می‏برد؛ و در حیرت است که چگونه از افغانستان بدون آبروریزی جا خالی کند. و همچنین ملت قدرتمند و علمای متعهد بودند که فرانسه و انگلستان غاصب را از الجزایر و عراق بیرون کردند. اینها و امثال اینها برای فرو ریختن رعب‏های ساختگی به دست استعمار و استثمارگران کافی است که مسلمانان و دولت‏های کشورهای اسلامی را از خواب گران بیدار کند، و این طلسمهای ساختگی را و سحرهای شیطانی را ابطال نماید، و مسلمانان و دولتهای آنان را، با داشتن یک میلیارد جمعیت و در دست داشتن شریان حیات غرب و شرق و دارا بودن کشورهای وسیع و غنی، از سحر و وحشتزدگی خارج کند. و از ایران که با جمعیت ناچیز سی و چند میلیونی دست همه قدرتها را از کشور خود قطع و تمام قید و بندهای استعماری را گسیخت و مستشاران و مفتخواران را از میهن عزیز راند عبرت بگیرند. و به بوق‏های استعماری، که یکصدا از اول پیروزی انقلاب تا کنون با دروغ‏پردازیها و نشر اکاذیب ایران را یک کشور در حال سقوط و ورشکسته معرفی کرده و می‏کنند، گوش فرا ندهند. و از یک قدرت اسلامی، که هدفش سرافرازی مسلمین و کوتاه کردن دست ستمگران از ذخایر خداداد آنان است و پیوسته می‏خواهد بین برادران اسلامی صلح و صفا و اخوت ایمانی برقرار باشد، قدردانی کنند. و بدانند که کشورهای قدرتمند فرصت طلب، که غایت آمالشان دست یافتن به کشورهای اسلامی و مستضعف است، آنان را در مواقع گرفتاری تنها می‏گذارند، و کلمه «وفا» در قاموس آنان راهی ندارد.

7- اگر ان شاء اللَّه آن وحدت بین مسلمین و دولتهای کشورهای اسلامی که خداوند تعالی و رسول عظیم الشأنش خواسته‏اند و امر به آن و اهتمام در آن فرموده‏اند حاصل شود، دولتهای کشورهای اسلامی با پشتیبانی ملتها می‏توانند یک ارتش مشترک دفاعی بیش از صد میلیونیِ تعلیم دیده ذخیره و یک ارتش ده‏ها میلیونی زیر پرچم داشته باشند، که بزرگترین قدرت را در جهان به دست آورند. و اکنون که این حاصل نیست، دولتهای اسلامی منطقه و حواشی آن می‏توانند یک ارتش ذخیره ده‏ها میلیونی و یک ارتش بیش از ده میلیونیِ تحت پرچم برای دفاع از کشورهای اسلامی داشته باشند، که این نیز فوق قدرتهاست. و امید است دولتهای منطقه، با قطع نظر از زبان و نژاد و مذهب، فقط تحت پرچم اسلام در این امر فکر کنند و طرح آن را بریزند؛ و از ننگ خضوع در برابر ابرقدرتها نجات یابند، و شیرینی استقلال و آزادی را بچشند. و برای به دست آوردن چنین قدرتی لازم است هر یک از دولت‏ها با تفاهم با ملت خود برای دفاع از کشورشان یک چنین طرح حیاتبخشی را در دست مطالعه قرار دهند؛ و از کشور اسلامی ایران در این امر که مدافع کشورهای خود و برادران اسلامی خویش است الهام بگیرند.

امروز ایران، با همه گرفتاریها و کارشکنیها و حصر و سدها، در صدد است تمام جوانان خود را تعلیم نظامی دهد. و تا کنون، به طوری که گزارش می‏دهند، قریب یک میلیون رزمنده ذخیره تعلیم دیده دارد، که به محض آنکه لازم شود، با یک هشدار برای دفاع از میهن اسلامی خود مجهز و مسلح می‏شوند. دولت‏های اسلامی و منطقه نیز اگر مثل دولت ایران با ملت رفتار کنند و خود در کنار ملت باشند و مردم احساس خدمتگزاری آنان را نمایند، این امر در کشورهای آنان نیز حاصل می‏شود؛ و مقدمه است برای آنچه اسلام بزرگ به آن امر کرده و طرح داده است. و باید متأسف بود که اسلام در همه ابعادش ناشناخته است، و زیر پرده‏های استعماری در طول تاریخ می‏باشد.

از خدای بزرگ می‏خواهیم که این پرده‏های سیاه را برچیند و چشم مسلمانان را به جمال جمیل اسلام روشن فرماید، تا دنیا بداند اسلام برای جهان چه آورده است. و آنچه غایت تعلیمات اسلامی است همزیستی مسالمت‏آمیز در سطح جهان است که امید است با تعجیل در ظهور مهدی آخر الزمان، ارواحنا فداه، حاصل شود؛ و رسیدن انسانها به کمال و سعادت اخروی است، که خداوند نصیب همگان فرماید.

8- مسلمانان، و خصوصاً مظلومان منطقه، بدانند که اسرائیل با تغییر و تبدیل مهره‏ها، که شاید برای اغفال رزمندگان فلسطینی و لبنانی باشد، هیچ گاه از مقصد شوم خود، که حکومت بر کشورهای مسلمین از نیل تا فرات است، منصرف نخواهد شد. و امریکا، که چنگ و دندان در منطقه نشان می‏دهد، از مهره‏ای چون اسرائیل، که مجری جنایت‏های آن در منطقه است، به طور کامل پشتیبانی می‏کند. و بازی‏های سیاسی اینان را نباید از نظر دور داشت. و کسانی که از اسرائیل حمایت می‏کنند باید بدانند که افعی گزنده را در حمایت خود قوی می‏کنند، که در صورت فرصت خدای نخواسته حرث و نسل منطقه را به هلاکت می‏کشاند. و باید به این افعی خزنده خطرناک مهلت ندهند. چنانچه صدام جنایتکار اگر فرصت پیدا کند، خطرش برای منطقه از اسرائیل کمتر نیست. و لازم است برای آرامش منطقه اکنون، که به یاری خداوند متعال قوای مسلح ایران ما أیّدهم اللَّه تعالی، این جرثومه فساد را تا لبه پرتگاه هلاکت رسانده‏اند و از سردار قادسیه یک موجود مفلوک ساخته‏اند، دولتهای منطقه از کمک به او دست بردارند، که صلاح دین و دنیای آنان است. و در صورتی که مهلت پیدا کند، بر هیچ یک از دولتهای خلیج فارس و دیگران رحم نخواهد کرد. شما دیدید اکنون که با شکست مفتضحانه روبرو است در یک سخنرانی گفت: «اعراب باید رهبری عراق را بپذیرند»! و شک نکنید که اگر قدرت پیدا کند، به مسئله رهبری اکتفا نخواهد کرد. و بوقهای تبلیغاتی دولتهایی که از ایران سیلی خورده‏اند، برای مصالح خودشان و دربند کشیدن هر چه بیشتر ملتها، شماها را از ایران می‏ترسانند. ولی دولتها بدانند که ایران، به پیروی از تعالیم اسلامی، با تمامی آنها در صورتی که به موازین اسلامی گردن نهند با برادری و برابری رفتار می‏نماید. ولی هر گز به خود اجازه نمی‏دهد با کسی که نسبت به ما آن همه خسارات و جنایات وارد کرده است مسالمت کند. و ملت عزیز عراق در انتظار پیروزی ایران است تا از نیشهای این عقرب جرّاره نجات پیدا کند. و امید است که با یاری خداوند این انتظار به طول نیانجامد: أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ.[29] 9- حجاج محترم ایران و زائران حرمین شریفین بدانند که آنها از کشوری که برای اهداف اسلامی و بیرون راندن ستمگران از کشور عزیز خویش [قیام کرده است‏] به سوی خانه خدا و حرم شریف رسول اللَّه- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- و قبور معظّم و فرزندان پیامبر- علیهم صلوات اللَّه- می‏روند، تحت مراقبت برادران اسلامی سراسر جهان هستند؛ و خبرگزاریها و دروغپردازان بوقهای تبلیغاتی و دشمنان اسلام در کمین نشسته و مراقب اعمال و اقوال آنان هستند، و در صددند که از کاهی کوهی بسازند و سرتاسر جهان را از شایعه‏های خود پر نمایند. در این صورت جزیی انحراف و خطا و لغزش آنان علاوه بر آنکه در پیشگاه خداوند بزرگ و رسول عظیم الشأنش می‏باشد، در حضور سایر زائران حرمین شریفین است، که به واسطه پیامد آن گناهی بزرگ و خطایی عظیم است؛ زیرا علاوه بر آنکه بعض اعمال و گفتارْ خلاف حرمت حرمین شریفین است، موجب وهن جمهوری اسلامی است؛ که خدای نخواسته این جمهوری اسلامی، که برای حکومت اللَّه و برقراری احکام مقدس آسمانی قرآن و سنت تشکیل شده، به واسطه بعض اعمال و رفتار آنان به گونه‏ای دیگر معرفی شود؛ و عیب‏جویانی که مراقب خرده‏گیری و بهانه هستند بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی به شایعه‏پراکنی و مشوّه نمودن چهره نورانی اسلام و جمهوری اسلامی بپردازند؛ و گناه آن در نامه اعمال آنان که برای عبادت و فریضه حج رفته‏اند نوشته شود. لازم است مراقب باشند که اعمال بی‏رویّه و گفتار باطل تحقق پیدا نکند. و هر کس مراقب دوستان و نزدیکان خود باشد؛ و در برنامه‏های انسانی- اسلامی صحیح، که از طرف نماینده این جانب، جناب حجت الاسلام آقای خوئینی‏ها، ترتیب داده می‏شود تبعیت کنند؛ و از آنها تخطی نکنند که موجب هرج و مرج و ناراحتی زائرین فراهم شود.

و پلیس کشور سعودی و متصدیان امور حج و زیارت و دولت سعودی باید توجه کنند که زائران ایرانی، که از یک کشور انقلابی تحت ستم غرب و شرق و غارتزده که با تأیید خداوند متعال و قیام و نهضت همگانی خود را از چنگال ابرقدرتها نجات داد و با همت والای مرد و زن و کوچک و بزرگ استقلال و آزادی را به دست آورد و رژیم ستمشاهی امریکایی را به رژیم اسلامی مردمی تبدیل کرد و مستشاران و جاسوسان امریکایی و شوروی را یا از کشور راند و یا به بند کشید، به زیارت بیت اللَّه الحرام و مرقد مطهر رسول خدا- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- و ائمه مسلمین- علیهم السلام- مشرف می‏شوند. میهمانان خدا و رسول‏اند. و اعانت و جسارت به آنها اهانت و جسارت به میزبانان بزرگ آنان است. خصوصاً که این میهمانان آمده‏اند تا همراه با مناسک حج به ندای ابراهیم خلیل اللَّه و محمد رسول اللَّه- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- لبیک گویند، که لبیک به آنان نیز لبیک به خدای تعالی است. با اینانی که از کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ‏[30] هجرت به سوی خدا و رسول بزرگ او کرده‏اند با مهر و صفا و محبت و وفا و اخوت اسلامی رفتار کنید، و میهمانان خدا و رسول را آزار ندهید. اینان برای مناسک حج و برائت از مشرکان و کافران، که خدا و رسول او از آنان برائت جسته است، آمده‏اند. این میهمانان متعهد را گرامی دارید؛ و از قدرت یک رژیم مقتدر اسلامی برای سرکوب دشمن اسلام و مسلمین، اسرائیل غاصب، و قطع ید ارباب او، امریکا، رأس دشمنان اسلام و کشورهای اسلامی، بهره‏برداری کنید؛ و مکّه مکرّمه را با هماهنگی زائران سراسر جهان به کانون فریاد علیه ستمگران تبدیل کنید؛ که این یکی از اسرار حج است. و خداوند، غنی از لبیکها و عبادات بشر است.

بارالها، ما را از پیروی شیطان و نفس امّاره حفظ فرما. ما را از حب جاه و مقام و دنیا و نفس خویش بازدار. دولتهای کشورهای اسلامی را از وحشتزدگی در مقابل دو قدرت چپ و راست نجات مرحمت فرما، و آنان را به وظایف اسلامی- انسانی آشنا نما. و ملتها و دولتهای کشورهای اسلامی را برای حصول وحدت و اخوت راهنمایی فرما. و حجاج ایرانی را، که در راه هدف بزرگ تو تحمل رنج و زحمت و اهانت و حبس و زجر می‏نمایند، از رحمت و جلوه خاص خود بهره‏مند فرما. و دست قدرتهای چپاولگر را از بلاد مسلمین کوتاه فرما. و ما را به آنچه رضای تو است هدایت نما. و لشکریان اسلام را در دفاع از سرزمین خود و مظلومان منطقه نصرت عنایت فرما. و اسرائیل غاصب متجاوز و امریکا و شوروی ستمگر را مخذول فرما. و اسلام و مسلمین را تقویت فرما و از شرّ اجانب حفظ کن.

«انَّکَ وَلیُّ النَّصْرِ وَ النِعْمَةِ وَ السَّلامُ عَلی‏ رَسُولِ اللَّه صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ عَلی‏ أَوْلیاءِ الْمَعْصُومین سِیَّما بَقیَّةُ اللَّهِ فِی الأرَضینَ- ارْواحُنا فِداهُ».

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏18، ص: 86 ـ 98)

ـ اجازه نامه به آقای مرتضی محمودی؛ پرداخت شهریه طلاب ورامین از سهم امام «ع» (1363)

[بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏. محضر مبارک رهبر عالیقدر، مرجع بزرگوار حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مد ظله الشریف. با تحیات وافره و استفسار از سلامت و اعتدال مزاج شریف به عرض می‏رساند، مدرسه علمیه‏ای در شهر ورامین تأسیس شده است. تقاضا می‏شود اجازه فرمایید شهریه طلاب از سهم مبارک امام- علیه السلام- در محل داده شود. بقای عمر و سلامت آن حضرت و پیروزی اسلام و نصرت مسلمین را از خداوند متعال مسألت و ملتمس دعا هستم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه‏

سید مرتضی محمودی- 12/ 6/ 63].

بسمه تعالی‏

چنانچه طلاب علوم دینیه در آنجا مشغول به تحصیل و ترویج شریعت مطهره هستند، مجازید به مصرف برسانید. ان شاء اللَّه موفق باشید. روح اللَّه الموسوی.» (صحیفه امام، ج‏19، ص: 46)

ـ سخنرانی در جمع اعضای هیأت دولت؛ اهمیت خدمتگزاری به مردم (1364)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

موفقیت مسئولین در خدمت به ملت‏

من روی هم رفته آن جمعیتهایی که در جمهوری اسلامی کار کردند و مشغولند- روی هم رفته را می‏خواهم عرض کنم- از رئیس جمهور تا قوای اجرائیه و قوه قضائیه و مجلس و دیگر کسانی که، جمعیتهایی که در خدمت این انقلاب بودند، من روی هم رفته موفق می‏دانم آنها را. ادعاها زیاد است، ممکن است که یک کسی ادعا کند که من اگر رئیس جمهور بودم؛ مثلًا، زمین را به آسمان می‏دوختم، یا من اگر نخست وزیر بودم، چه‏ها و چه‏ها می‏کردم، یا اگر رئیس مجلس بودم، چه می‏کردم، یا اگر وزیر بودم، چه می‏کردم، وکیل بودم، چه می‏کردم، همیشه ادعاها زیاد است، و لیکن در مقام عمل وقتی که وارد بشوند این مدعی‏ها، کمی‏شان می‏توانند کار بکنند؛ اکثراً ادعاست. حالا این ادعا یا این است که واقعاً اشتباه دارند، یا اینکه اشخاصی هستند که می‏خواهند به واسطه این ادعاها کارشکنی بکنند.

ما اکْثَرَ الضَّجیج و اقَلَّ الحجیج،[31]

از این قبیل است؛ آنها هم که حج می‏روند ناله و فریادشان زیاد است، اما حاج صحیح، کم است خیلی. از این جهت، من لازم می‏دانم که از مجموعه این هیأتها و این جمعیتها تشکر کنم، و اگر تشکر نکنم ظلم کردم، قدردانی کنم که اینها خدمت کردند از روی حقیقت و واقعیت. البته من افراد، مجموع افراد را نه می‏شناسم نه می‏توانم برایشان حکمی بکنم. اما رویهمرفته- البته عده‏ای‏شان را هم می‏شناسم-، رویهمرفته من عرض می‏کنم که یک هیئتهای موفقی بودند و خدمتهای خوبی و بزرگی کردند. و امیدوارم که خدای تبارک و تعالی به آنها اجر عنایت کند و آنها را موفق کند به اینکه باز خدمت کنند به این جمهوری.

باید افراد متوجه این معنا باشند، کسانی که واقعاً دلشان برای اسلام می‏تپد و برای کشورشان، متوجه این باشند که پست، میزان نیست، مقام میزان نیست، مقام ریاست جمهوری، این میزان نیست. مقام نخست‏وزیری یا رئیس دولت بودن یا رئیس مجلس بودن، اینها چیزی نیستند، این مقامات تمام می‏شود؛ آنی که هست خدمت است. آدم متعهد در هرجا باشد، اگر دید خدمتش خوب است آن جا، بیشتر دلگرم است. ممکن است که یک نفر؛ مثلًا، فرض کنید که نخست وزیر بوده است، لکن اگر این نخست وزیر ببیند که در یک جایی کار بهتر می‏کند، آدم متعهدی است می‏رود آن جا. یک نفر در دادستانی مقام داشته است، وقتی دید که یک کسی از خودش بهتر می‏تواند کار کند برود آنجا، برایش فرق نکند؛ یعنی، هدفش این باشد که خدمت بکند، نه هدفش این باشد که مقام داشته باشد. انسان هم خودش می‏تواند خودش را بشناسد، هیچ کس بهتر از خود انسان، البته بسیاری از اوقات هم انسان از خودش هم غفلت می‏کند، اما بسیاری از اوقات هم هست که انسان خودش درک می‏کند که چی دارد می‏کند و در دلش چی می‏گذرد؛ ماها نمی‏دانیم، اما خدا می‏داند. انسان می‏فهمد که اگر انتقاد بکند، آیا این انتقاد سازنده است یا انتقام است. خودش می‏فهمد- یعنی، غالباً می‏فهمد- خودش می‏فهمد که این که در این پست هست، پست را دوست دارد یا خدمت را دوست دارد. این چون خدمتگزار است، دلبسته به این پست هست، یا خیر؛ دلبسته به این پست است، خدمتگزاری پیشش خیلی مهم نیست.

خوب، ادعاش را می‏کند، و می‏کند هم خدمت، عمده آن جهت است که انسان واقعاً بداند که یک روزی جواب باید بدهد. هیچ، هیچ شبهه در این نیست که ما یک روزی باید جواب بدهیم. هر کداممان، هر کاری انجام بدهیم، یک روز جواب می‏خواهد، انتقاد بکنیم، یک روز جواب می‏خواهد؛ انتقام‏گیری باشد، یک روز جواب می‏خواهد؛ و بدرفتاری باشد، یک روز جواب می‏خواهند از ما. این را ما باید حتماً توجه بهش داشته باشیم و دارید توجه؛ یعنی، هر کس مسلمان است، اعتقاد به اینکه معاد است و همه چیز دست آن، در آن جا رسیدگی می‏شود، و حاضر است، این جزو اعتقادات اسلام است. بنا بر این، نباید اگر فرض بفرمایید که رئیس جمهور رفت و دیگری آمد، رئیس جمهور برود کنار و مأیوس بشود؛ نه، باید او برود یک کاری که ازش می‏آید بکند و دلبستگی هم به او داشته باشد، به عنوان اینکه یک کاری است دارد می‏کند، نه به عنوان اینکه یک مقامی است دارد. اگر انسان در خودش ادراک کرد که من بروم آن بالا را بگیرم، بداند که این کار، یک کار شیطانی است، این کار ازش نمی‏آید. اگر در ذهنش این است که برویم یک کاری انجام بدهیم برای جمهوری اسلام، این کار الهی است و ازش هم کار می‏آید. این محکی است که انسان خودش غالباً می‏تواند تشخیص بدهد. گاهی هم البته اشتباه دارد؛ یعنی، گاهی هم بر خود انسان مخفی است یک مسائلی.

بنا بر این، اگر چنانچه همین دولت شد و همین اشخاص شدند، که کارشان [را] انجام می‏دهند؛ اگر این نشد و یک کس دیگری شد و یک جمعیت دیگری شدند، شما نباید از این جهت [نگران‏] باشید که ما رفتیم، یک کس دیگر آمد؛ باید ببینید که آن جا می‏توانید کار بکنید یا نه. آنها هم که می‏آیند، اگر واقعاً می‏خواهند خدمت بکنند، برای اسلام خدمت بکنند، آنها هم پیش خدا مأجورند، بعد هم معلوم می‏شود چکاره‏اند. و اگر آنها می‏خواهند یک مقامی را اخذ بکنند، یک کاری را انجام بدهند به واسطه اینکه مقام داشته باشند، آنها هم پیش خدا معلوم است و بعد هم مؤاخذه خواهد شد. باید کسانی که می‏خواهند یک کاری بکنند، باید فکر این باشند که شایسته این کار هستند یا نه! مسائل مهم است. مسئله دولت، مسئله ریاست جمهور، مسئله ریاست مجلس، مسئله قوه قضائیه، وزارت، همه اینها اهمیت دارد. اگر چنانچه انسان دنبال این باشد که حالایی که من رئیس دولت هستم، بروم دنبال رفقایی که همراه من هستند، کار آمد باشند یا نباشند، به این کار نداشته باشد، بداند که این کار، کار شیطانی است. رئیس جمهور هم اگر دنبال این باشد که وزرایی تعیین بکند، معرفی بکند که آن وزرا فرمانبردار خودش باشند، نه فرمانبردار اسلام، آن هم بداند که این کار، کار شیطان است، کار انسان متعهد نیست- و هر یک از ما. این یک مسئله معیاری است برای همه، که اگر چنانچه واقعاً متعهد است، فرقی نکند که حالا من وزیرم، یا اینکه وکیل هستم، یا اینکه کار دیگر از من می‏آید، یک کار دیگر، هر چه شد؛ من برای اسلام می‏خواهم کار بکنم. و می‏دانید که الآن ما احتیاج داریم؛ مملکت ما احتیاج به خدمتگزار دارد؛ احتیاج دارد که اشخاص فهیم، اشخاص فعال در این کشور خدمت بکنند.

و ما مورد هجوم همه آن جاها هستیم، همه کسانی که بدخواه اسلام هستند، هستیم.

بنا بر این، فکر ما این معنا باشد که افرادی باشند که برای اسلام خدمت می‏کنند، نه افرادی باشند که برای من خدمت می‏کنند. این در دولت هست و در رئیس جمهور هست و در قوه قضائیه هست و همه جا هست. آنهایی که انتخاب می‏خواهند بکنند، توجه به این، باید همیشه نصب العین این باشد، و الّا انسان به خطا وارد می‏شود. و امروز هم اگر معلوم نشود که این چه شده است، یا یک روزی در همین دنیا معلوم می‏شود، اینجا هم نشد، جای دیگر بلااشکال معلوم می‏شود. این یک مسئله‏ای است که، این طور نیست، مخفی نمی‏ماند؛ منتها یک روزی به انسان می‏گویند که دیگر دستش کوتاه است. اگر در این عالم معلوم بشود، خوب، دستش باز باز است، می‏تواند کاری بکند، می‏تواند جبران بکند؛ اگر از این جا گذشت و پرده دیگری در کار آمد، دیگر دست انسان کوتاه است، نمی‏تواند کاری بکند. عذر هم در آن جا بعد از گذشتن، دیگر فایده ندارد.

آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ‏[32] به فرعون می‏گوید؛ فرعون آن آخر که می‏خواست غرق بشود، همچو که تو مرگ رفت، گفت همانی که آنها می‏گویند من هم می‏گویم. در صورتی که نبود این طور، وقتی بر می‏گشت هم همان بود.

در هر صورت، میزان، خدمت کردن به یک کشوری است که در طول تاریخ تقریباً این کشور مظلوم بوده است، و خصوصاً در این سده‏های آخر، این آخر، واقعاً مظلوم بوده است، الآن هم مظلوم است. خدمت به این کشور الآن ارزش دارد و خدمتگزارهایش هم ارزش دارند. همه فکر این باشید که خدمتگزار پیدا کنید.

خدمتگزار به کشور و اسلام پیدا کنید، نه خدمتگزار به خودتان. این یک مسئله‏ای است که خود شما هم تصدیق دارید که مطلب همین طور است. لکن گاهی وقتها انسان خودش غفلت می‏کند، از روحیات خودش هم غفلت می‏کند؛ گاهی وقتها هم اگر یک آدم ناجوری باشد، هی تعمد می‏کند؛ و [می‏گوید:] «هر طور پیش آمد، من چه کار دارم به این مسائل، ما امروز را بگذرانیم تا ببینیم چه خواهد شد».

من هم دعاگوی شما هستم و امیدوارم که همه موفق باشید، در هرجا که باشید. موفق باشید به اینکه برای خدا خدمت کنید، برای اسلام خدمت کنید. برای پیشرفت مقاصد اسلام و برای کشور خودتان- که آن هم از مقاصد اسلام است- خدمت بکنید. و من امیدوارم که در این خدمت موفق باشید و همه شما سالم و مؤید و موفق، چه در دولت دیگری باشید یا نباشید، آنش فرق خیلی ندارد، فقط عمده خدمت است. و من امیدوارم همه سالم و خدمتگزار و متعهد باشید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج‏19، ص: 364 ـ 368)



[1] - در آن زمان رژیم شاه با تبلیغات خویش مخالفینِ همسویی این رژیم با اسرائیل را وابسته به کشورهای عرب( مصر، عراق و ...) معرفی می‏کرد. سخن امام خمینی، در حقیقت تکذیب این ادعای ناروای رژیم است.

[2] - کهنه شده.

[3] - کُلاهی شده؛ غیر معمّم.

[4] - سید حسن تقی زاده.

[5] - پیرو، دنباله رو.

[6] - کتاب قانون، تألیف ابو علی سینا در علم طب و پزشکی

[7] - وابستگان به سلسله قاجاریه است.

[8] - نام پادشاه بابِل که ادعای خدایی کرد و ابراهیم خلیل( ع) را در آتش افکند.

[9] - مصر

[10] - میرزا صادق تبریزی، مرجع تقلید مردم آذربایجان که رهبری مبارزه علمای آذربایجان علیه رضا خان را عهده داشت. او به قم تبعید شد و تا آخر عمر در آن شهر بود.

[11] - میرزا ابو الحسن انگجی، که به علت رهبری نهضت علمای آذربایجان علیه رضا خان به سنندج و سپس قم تبعید شد، سرانجام در تبریز درگذشت.

[12] - از مجتهدان معروف اصفهان که در سال 1306 در پیشاپیش حدود 100 تن از علمای اصفهان و همراه با گروهی از مردم آن شهر به عنوان اعتراض به قوانین و دستورات ضد اسلامی رضا خان به قم عزیمت کرد و این عده به« مهاجرین قم» معروف شد، حاج آقا نور اللَّه در شب چهارم دی ماه 1306 به طرز مرموزی در قم درگذشت و در نتیجه مهاجرین که بدون رهبر مانده بودند پراکنده شدند.

[13] - آقای سید یونس اردبیلی، از مراجع مشهور که در جریان مبارزه علیه استبداد رضا خان در سال 1353 هجری قمری به مشهد رفت و در پی واقعه مسجد گوهرشاد دستگیر و به اردبیل تبعید شد. او بار دیگر در سال 1361 ه. ق به مشهد بازگشت و در همان شهر درگذشت.

[14] - میرزا محمد( آقازاده) نجفی خراسانی فرزند آخوند خراسانی، که در بسیاری از مبارزات علیه رضا خان شرکت فعالانه داشت و سرانجام به طوری که گفته شد توسط پزشک احمدی به قتل رسید.

[15] - آقا حسین قمی، از علمای مبارز.

[16] - سوء هاضمه.

[17] - خوش گذرانی.

[18] - یکی از حضار می‏گوید: حضرت آیت اللَّه اینکه( گلها) خشک می‏شود! و امام می‏فرمایند: خوب، سال دیگر هم همین طور!.

[19] - فرح دیبا همسر محمد رضا پهلوی.

[20] - آقایان: محمد علی رجایی و محمد جواد باهنر، رئیس جمهور و نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران که در حادثه انفجار بمب در دفتر کار ریاست جمهوری به شهادت رسیدند. مسئولیت این اقدام تروریستی را سازمان منافقین بر عهده گرفت

[21] -« و مردم را به حج فراخوان تا پیاده یا سوار بر شتران تکیده از راههای دور نزد تو آیند». سوره حج، آیه 27

[22] -« و پاکیزه بدار خانه مرا برای طواف کنندگان و به نماز ایستادگان و رکوع کنندگان و سجده کنندگان». سوره حج، آیه 26

[23] - جمع رجس: پلیدی، گناه، وسوسه شیطان

[24] -« و اعلانی است از خدا و رسولش به مردم در روز" حج اکبر"، که خدا و رسولش از مشرکان بیزارند». سوره توبه، آیه 3.

[25] -« ناله کنندگان چه بسیارند ولی حاجیان( واقعی) کم!». بحار الأنوار، ج 27، ص 181

[26] - شکستن بتها.

[27] - همانا روی خود را یکتاپرست و تسلیم به سوی کسی متوجه ساخته‏ام که آسمانها و زمین را آفرید. و من از مشرکین نیستم. بخشی از آیه 79 سوره انعام

[28] - در روز حج بزرگ از جانب خدا و پیامبرش به مردم اعلام می‏شود که خدا و پیامبرش از مشرکان بیزارند. سوره توبه آیه 3

[29] -« آیا صبح( پیروزی) نزدیک نیست؟». سوره هود، آیه 81.

[30] - سوره حج، آیه 27. ر. ک: پاورقی 1 همین پیام.

[31] -« چه بسیارند ناله کنندگان و چه اندکند حج‏گذاران». بحار الأنوار، ج 27، ص 30، ح 2.

[32] - سوره یونس، آیه 91:« آیا اکنون( ایمان می‏آوری) در صورتی که پیش از این عمری به کفر و نافرمانی زیستی».

انتهای پیام /*