امروز با امام: بیستوچهارم تیر
ـ نامه به آقای سید مهدی طباطبایی؛ احوالپرسی (1357)
«خدمت جناب مستطاب سید الاعلام و ثقة الاسلام آقای حاج سید مهدی طباطبایی- دامت افاضاته
پس از اهدای سلام و تحیت مرقوم شریف واصل؛ سلامت و توفیق جنابعالی را خواستار است. این جانب بحمد اللَّه سلامت هستم نسبتاً، لکن گرفتاریها و ناراحتیها زیاد است، امید دعای خیر از جنابعالی دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.
به همشیرههای محترمه سلام برسانید، ان شاء اللَّه موفق باشند. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج3، ص: 429)
ـ نامه به آقای امامی؛ تحقق جمهوری اسلامی (1358)
«خدمت جناب مستطاب سید الاعلام و حجت الاسلام آقای امامی- دامت افاضاته
سلامت و سعادت جنابعالی را خواستارم و امید است ان شاء اللَّه با کوششهای همه جانبه حضرات علمای اعلام و حجج اسلام اصفهان، مسائل حساس اسلامی به نتیجه قطعی که تحقق جمهوری اسلامی با خصایص همه جانبه آن است برسد. از خداوند تعالی سلامت و سعادت همه را خواهانم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج9، ص: 85)
ـ پیام به آقای سید رضی شیرازی؛ ترور و حرکات مذبوحانه دشمن (1358)
«خدمت جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج آقا رضی شیرازی- دامت افاضاته
خبر ناگوار سوء قصد به جنابعالی، از طرف عناصر فاسد رژیم منحط سابق، موجب نگرانی و تأثر گردید. در این موقع که نهضت اسلامی با قاطعیت به راه خود ادامه میدهد و بدخواهان را به یأس و نومیدی میکشد، با این حرکات مذبوحانه میخواهند به خیال فاسد خودشان ایجاد وحشت در ملت مسْلم کنند؛ غافل از آنکه ملتی که جوانان نورسشان از شهادت در راه هدف- که همان اسلام است- استقبال میکنند، از سوء قصدها و ترورها نمیهراسند. سوء قصد به اشخاصی که در طول عمر به خدمت خالق و خلق اشتغال داشتهاند، اراده آنان را مصمم تر و حقانیت مکتب را واضحتر مینماید. گروهی که به اسم اسلام، فرزندان اسلام را ترور میکنند و به اسم خلق، زندگی خلق را به تباهی میکشند، میتوان آنها را جز هواخواهان اجانب و خیانتکاران به اسلام و خلق مسلمان دانست؟ از خداوند تعالی سلامت و بهبودی جنابعالی را خواهانم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج9، ص: 86)
ـ سخنرانی در جمع روحانیون و فرماندهان؛ مقایسه حکومت اسلامی با رژیمهای فاسد (1358)
«حالا که ما در این اتاق کوچک میبینیم که جمع شده است بین علما و ارتشیان؛ این بهتر است، یا آن وقت که ارتشی یک طرف بود و علما یک طرف و ملت جدای از ارتش و ارتش جدای از ملت؟ رژیمهای فاسد با حکومت اسلامی یکی از فرقهایش هم همین است که در رژیمهای فاسد، از باب اینکه خیانتکارند به ملت، از ملت میترسند، و برای اینکه نبادا یکوقت ملت که ناراضی از آنهاست قیامی بکند، یک ارتشی درست میکند که این ارتش ملت را بترساند. در رژیمهای فاسد، ارتش برای ارعاب ملت ایجاد میشود؛ و ملت هم ارتش را دشمن خودش میداند و ارتش هم ملت را. از این جهت، اینها همیشه از هم جدا هستند و بدخواه همه هستند. شاید آنهایی که مسجد میروند عوض اینکه دعا بکنند، نفرین میکنند. آنها هم که در ارتش هستند- ارتش رژیم فاسد- به جای اینکه حفاظت کنند از ملت، ملت را با تفنگ میکشند. این مال رژیم فاسدی که ایجاد ارتش برای این است که خودش میترسد، و مردم را میترساند که نبادا مردم بر ضدش قیام کنند. در حکومت اسلام این مطلب مطرح نیست؛ برای اینکه حاکم اسلام و رئیس دولت اسلام از مردم هیچ نمیترسد؛ چون خیانتکار نیست؛ از خود مردم است و توی مردم است. شما شاید شاهد این مطلب بودهاید، یا شنیدهاید، که همین محمد رضا وقتی که میخواست از یک خیابانی عبور کند برود مثلًا به یک جایی، یکی- دو روز قبل این مأمورین ساواک میآمدند و این خانههایی که سر راه بودند همه را تحت نظر میگرفتند و کنترل میکردند و مأمور میگذاشتند و اشخاص را از خانه بیرون میکردند، خیابانها را تحت نظر قرار میدادند و از مأمورین خودشان آنجا میگذاشتند. برای چه بود؟ برای اینکه او خائف بود، [و] آدم خائن خوف دارد، میترسد، میترسد که از اینجا که عبور بکند، مردم با او بدند، چه چون مردم بدند، شاید او را ترور کنند؛ شاید بریزند سر او. اما حکومت اسلامی از مردم نمیترسد، به مردم چون خیانتی نکرده. و لهذا در صدر اسلام همان مسجدی که عالِم در آن بود، همان مسجد هم ارتشی بود؛ و سردارهای سپاه هم همان جا بودند و با هم نماز میخواندند و با هم اطاعت میکردند، و با هم، هم جنگ میرفتند، یک همچنین وضعی داشت. شما قبل از اینکه این نهضت بشود، هیچ وقت با این آقایان مجتمع نمیشدید یک جایی؛ و هیچ وقت هم پیش ما نمیآمدید، ماها با هم گاهی مجتمع میشدیم، شما هم با هم؛ و هر دو هم از هم جدا. این نهضت اسباب این شد که ما همه با هم حالا هستیم، نه من از شما میترسم؛ نه شما از من؛ و نه آقایان از شما فرار میکنند؛ و نه شما از آقایان فرار میکنید، همه رفیق و دوستید. این آرامش خاطری که الآن در ما هست و در شما، که شما آرامش دارید از اینکه نمیترسید از ملت و آرامش دارد ملت از اینکه نمیترسد از شما، این یکی از برکات اسلام است که به ما رسیده است، و این ارزشمند است خیلی. آنهایی که در رژیم سابق، همین ساواکیها و امثالشان که در رژیم سابق مردم را اذیت میکردند آن طورها، وجدانشان ناراحت بوده است. بله، گاهی میشود که انسان دیگر وجدانش هم تغییر میکند؛ اما اکثراً ناراحت میشدند از اینکه یک همچنین کارهایی را میکردند، با وحشت بودند توی مردم وقتی که همچنین کارهایی میکردند. آرامش خاطر، اطمینان خاطر، که از نعمتهای بزرگ است، نداشتند. الآن آرامش خاطر است، همهمان حالا، با اینکه نیمه راه هستیم.
اگر ان شاء اللَّه راه را به آخر برسانیم و این ریشههای فاسدی که خیال میکنند که با- مثلًا- سوء قصد به یک کسی، با ترور یک کسی، دیگر کارشان انجام میگیرد و حال آنکه نه، دیگر گذشته وقتش. لا بد شنیدید که امروز هم یکی از علمای تهران را سوء قصد به او کردهاند، آقای آقا رضی[1] را سوء قصد کردند، سه تیر هم به ایشان زدند، لکن به جایی نشده است و ایشان نجات پیدا کردند. اینها خیال میکنند که با این مسائل میشود دیگر برگرداند یک ملتی را که جوانهایش میآیند پیش من- یک دفعه و دو دفعه نه، زیاد- و از من تقاضا میکنند که تو دعا کن که ما شهید بشویم، این از ترور دیگر نمیترسد، این شهادت را میخواهد، با آغوش باز دنبال شهادت [میرود] این تعلیم اسلامی این طوری است. رمز پیروزی ملت ما همین بود که دیگر نمیترسیدند از اینکه بروند توی خیابان بکشندشان. میرفتند، خیلی هم کشته میشدند. بالاخره هم با همین فریادها و دادها و «اللَّه اکبر» ها پیروز شدند. رژیم اسلامی این طور است که افرادش از مسجدند. از مسجد نهضت میشد. و از مسجد میرفتند به میدان، به میدان جنگها. در جمعهها که خطابه میخواندند، یا غیر جمعه که میرفت آن سردارشان منبر و صحبت میکرد، از آنجا راهشان میانداخت برای اینکه بروند مبارزه کنند. و یک همچنین روحیه، که از مسجد تحقق پیدا میکند، این دیگر نمیترسد از اینکه حالا من بروم شاید چه بشود. این مسجدی است، این الهی است. آدم الهی نمیترسد از اینکه حالا شاید من [را] هم بکشند. بهتر! ما میرویم، جای بهتری داریم. آنها باید بترسند از مردن که خیال میکنند وقتی مردند، تمام شد قصه، یا اگر تمام نشده، آنجا که بروند چه خواهد کرد با آنها. اما آنهایی که راهشان و حسابشان درست است با خالق خودشان، اینها چرا بترسند؟ نمیترسند.
در هر صورت، حالا از برکات این نهضت همین اجتماع ما در اینجاست. ما و علمای بزرگ و محترم قزوین و شما آقایان ارتشیها، همه با هم، اینجا مجتمع؛ و همه برادر و دوست و با آرامش خاطر اینجا نشستهایم؛ و با آرامش خاطر هم میرویم. و این یکی از برکاتی است که از اسلام به ما رسیده است. امیدوارم که این راه را همه با هم طی بکنیم؛ و آن حکومتی را که اسلام میخواهد حالا باز نشده است، اول مطلب است. یک نسیمی از اسلام آمده، و الّا الآن باز نشده است.
آن حکومتی را که اسلام میخواهد و آن رژیمی را که اسلام میخواهد متحقق باشد ان شاء اللَّه متحقق بشود به طوری که شما هرجا بروید، بازار بروید ببینید بازار اسلامی است؛ دیگر اجحاف نمیشود؛ زیادفروشی بیجا نمیشود؛ کم فروشی نمیشود؛ ربا نمیشود؛ مفتخوری نیست. در ارتش بروید ببینید که اسلامی هست؛ همهشان توجه به اسلام دارند؛ نماز میخوانند؛ روزه میگیرند ماه رمضان. و هکذا در مسجد بروید میبینید که همه چیز درست است. در ارتش بروید میبینید که مثل این است که توی مسجد رفتهاید، و همه جای مملکت، وزارتخانههایش، اداراتش، همه اسلامی بشود. اگر ان شاء اللَّه آنی که خدای تبارک و تعالی فرموده است بشود، تحقق پیدا بکند، آن وقت یک نمونهای است که در عالم عرضه بشود به اینکه آنکه ما میخواستیم این است. و الآن هم، که تا اینجا رسیدید، کاری انجام گرفته است که دنیا باورش نمیآید. این کار را اسلام کرد. مردم چون فریاد کردند «اسلام»، تودههای مردم داد زدند «اسلام»، وقتی که از پهلُویِ ارتش رفتند، ارتش هم به اینها متصل شد؛ وقتی از پهلوی ژاندارمری رفتند، ژاندارمری هم به اینها متصل شد، همه متصل شدند به هم و این مطلب اعجازآمیز را متحقق کردند. و امیدوارم که به این تتمهاش هم همه مجتمعاً با هم ان شاء اللَّه برسید. و قضیه- مِن بعد قضیه قانون اساسی را هم با آن مجلس خبرگان- که باید اشخاص بسیار خبیر و اسلامی باشند- آنها هم متحقق بشود. یک قانون اساسی اسلامی، یک مجلس شورای اسلامی، یک رئیس جمهور اسلامی، همه اینها تحقق پیدا بکند. و بعد که اینها تحقق پیدا کرد، کارهای اصلاحی آسان پیش میرود. ان شاء اللَّه خدا همه شما را حفظ کند و موفق باشید به اینکه همهمان خدمت کنیم.» (صحیفه امام، ج9، ص: 87)
ـ سخنرانی در جمع اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده داروسازی دانشگاه تهران؛ مجلس خبرگان- توطئه گروهکها (1358)
«مسائلی که شما حالا طرح کردید بسیاریاش را، یا اکثرش را، یا همهاش را، من میدانم؛ و مشکلات تحصیلیتان را هم میدانم؛ لکن من حالا احساس میکنم که این اجتماعاتی که در این چند روز اینجا میشود و مسائل غیر اصولی طرح میشود، دنبال یک توطئهای است که این گروهها که میآیند توجه به آن ندارند. الآن ما بعض از مسائل اصولی داریم که اگر این مسائل توجه به آن نشود، از طرف همه قشرهای ملت- چه بانوان و چه آقایان- به آن توجه نشود، ما اصل مسائلمان و اصل استقلال مملکتمان ممکن است در خطر بیفتد.
ما امروز باید تمام توجهمان را به طرح قانون اساسی و انتخاب خبرگان منعطف کنیم. در قانون اساسی که طرح شده است کسانی که ذو رأی هستند رأی بدهند و انتقاد کنند، چیزی باید اضافه بشود، اضافه کنند، چیزی باید کسر بشود، کسر کنند، قیدی باید در آن اضافه بشود، شرطی باید اضافه بشود، اینها را بررسی کنند و بنویسند، و به مجلس سنا که الآن برای این کار مهیاست، تسلیم کنند.
و دنبال آن هم توجه کنند به اینکه سرنوشت مملکت ما و سرنوشت اسلام به این خبرگانی است، تعیین خبرگانی است که باید تعیین شوند. توجه بکنید به اینکه چه جور اشخاص باید تعیین بشوند؛ اشخاصی که متدین باشند؛ اشخاصی که اسلام را قابل انطباق حالا بدانند؛ نگویند اسلام مال تا 1400 سال پیش از این است و دیگر حالا به درد نمیخورد؛ چپی نباشند، راستی نباشند؛ امین باشند؛ و امثال ذلک. عالِم به اوضاع باشند؛ عالِم به اسلام باشند، اسلامشناس باشند. از این اشخاص تعیین کنید، تا اینکه بروند و مطالعه کنند در قانون اساسی، و این طرحی که داده شده است تصحیح کنند، و بعد آن وقت به آرای عمومی گذاشته بشود.
الآن توجه به مسائل فرعی، که باید دنبال اساس مسائل طرح بشود، این الآن صلاح نیست. بلکه من در این چند روزی که صحبت قانون اساسی است اینها میبینم که اشخاص مختلف، گروههای مختلف، میآیند و شکایاتی دارند از همه اطراف؛ و بعد یک مسائل دیگری در روزنامهها و در مجلات و اینها طرح میشود، که همه اینها به نظر من میآید که یک توطئهای در کار باشد که بخواهند اذهان ملت را منحرف کنند و توجهشان را از قانون اساسی- که اساس است- منصرف کنند به جاهای دیگر- چه حق باشد و چه باطل- منصرف کنند به جاهای دیگر و آنها نتیجه بگیرند؛ و ماها مشغول بشویم به یک مسائل اختلافاتی که خودشان ایجاد میکنند. و یک مسائل جزئی و یک احتیاجات محلی، و ذهنمان از اصل قانون اساسی، از انتخاب خبرگان، و بعد هم از مجلس شورای ملی- که بعد باید تعیین بشود- و رئیس جمهور- که باید تعیین بشود- که اینها اساس مملکت هستند که اگر غفلت از اینها بشود، ممکن است که ما دوباره برگردیم به یک حالتی که امیدواریم برنگردیم.
بنا بر این، من الآن از همه شماها، که مسائلتان هم صحیح است، حق است، از همه شما من خواهش میکنم که یک قدری صبر کنید در این امور و مهلت بدهید در این امور؛ و الآن تمام ذهنتان را، تمام قوایتان را، متوجه به این مسائل اصلی کنید.
این مسائل اصلی اگر درست شد و ما یک مجلس شورای ملی داشتیم، نه مجلس شورای مثل سابق، یک مجلس شورایی که اشخاص آن صحیحند، از اشخاصی که اسلامی هستند، از اشخاصی که اسلام را کهنه نمیدانند، از اشخاصی که چپ و راستی نیستند، اگر یک همچو مجلسی درست شد، این مسائل همه حل میشود. من میدانم که الآن در قشرهای مختلف اشخاص مختلفی هستند که صلاحیت ندارند؛ لکن حالا وقت این نیست که ما صدا در بیاوریم. حالا وقت این نیست که ما اختلاف ایجاد بکنیم. از همه اطراف هم دارند اختلاف ایجاد میکنند. در شهرها، در مرزها، در کردستان، در جاهای دیگر.
و الآن اشخاصی که نمیخواهند این نهضت درست بشود دارند اختلافات ایجاد میکنند. همین امروز، اگر شنیده باشید، رادیو اعلام کرد که در مریوان یک جنگی واقع شده است و تقریباً بیست و چند نفر کشته شدند. اینها توطئه است، اینها را ایجاد میکنند کسانی که میخواهند که این نهضت به آخر نرسد و قانون اساسی ما درست نشود، در آنجا به یکجور؛ در مرکز به یکجور؛ در کارخانهها به یکجور، در هر جا به یک طور.
الآن توطئهها در کار است برای اینکه نگذارند این نهضت به آخر برسد، و نگذارند که ما قانون اساسی را به طور صحیح درستش کنیم، و یک دولت مستقری که همه امور را اصلاح بکند درست بشود. الآن به نظر من کارهای دیگر، هر چه باشد، دست دوم است. دست اول همین کاری که الآن بالفعل هست، که هر کدام شما که اهل نظر هستید به قانون اساسی مطالعه کنید قانون اساسی را و نظر بدهید؛ و بعد از این هم توجه به این بکنید که آرایی که میدهید راجع به اشخاص متعهد، اشخاص صحیح، اشخاص اسلامی، اشخاصی که بشناسید اینها مسلمانند و متعهدند و امین هستند، گرایش به چپ و راست ندارند؛ این اشخاص را تعیین کنید تا آنها این قانون را بررسی بکنند. و بعد که این بررسی شد و استقرار پیدا کرد، و بعد هم رأی دادید به آن، این مرحله را ما طی کردیم که الآن یک قانون اساسی داریم، دنبالش هم مجلس شوراست، که ان شاء اللَّه بعد به همت همه ملت، ملی و صحیح، و با اختیار تام، مردم منتخبینشان را [تعیین کنند] که در امورات نظر بدهند. و آن وقت هم باید بگوییم که منتخبین چه جور اشخاصی باید باشند. در هر صورت، الآن وقت این است. من میدانم مشکلات هست. مشکلات نه اینکه شما تنها دارید؛ ما هم مشکلات داریم؛ همه قشرها مشکلات دارند؛ از همه اطراف که میآیند مشکلاتشان را میگویند؛ لکن این مشکلات را حالا باید یک قدری پایین بیاوریم، حالا [باید] صرف نظر- یک قدری- کرد. این اشکالات را باید یک قدری صرف نظر کرد تا ان شاء اللَّه این مسائل درست بشود؛ بعد برسیم به آن مسائلی که باید چه بکنیم؛ تحصیل باید چه بشود. در تحصیل ما هم اشکال هست؛ نه در تحصیل شما.
ان شاء اللَّه من امیدوارم که همه موفق و سالم باشید. و این عرضی را که کردم عمل بکنید به آن. و الآن که پا میشوید در نظرتان این باشد که اشخاصی که باید تعیین بشوند و صالح هستند در نظر بگیرید. ممکن هم هست که از علمای تهران اشخاصی منتخب بشوند؛ یعنی پیشنهاد بشوند که اینها را تعیین کنید، و اینکه علمای تهران اگر تعیین کردند صحیح است. ان شاء اللَّه سلامت باشید و موفق باشید.» (صحیفه امام، ج9، ص: 91 ـ 94)
ـ سخنرانی در جمع اساتید و کارکنان وزارت کشور؛ اقدام عمال امریکا به ترور (1358)
«من این طور احساس میکنم که باقیمانده رژیم مأیوس شدند. مأیوس شدند از اینکه بتوانند دیگر یک کاری انجام بدهند. دلیل مأیوس شدن، این دست زدن به این ترورها و به این کارهای خرابکاری است. خوب، لا بد شنیدید که امروز هم یکی از علمای تهران[2] را ترور کردند، لکن موفق نشدند. سه تا گلوله اصابت کرده است به یکی از علمای تهران. اینها دلیل بر ضعف است. کسی که خودش را دیگر ضعیف میداند و از بین رفته میداند به این امور تخریبی دست میزند، و در اطراف کشور میخواهد یک شلوغکاریهایی بکند و اذهان را مشوش کند و به خیال خودشان ارعاب کنند، در صورتی که ملت ما دیگر نمیترسند از اینها. خود آنها که بودند با همه قوایشان ملت از آنها نترسید! در خیابانها از بچههای کوچک تا مردهای بزرگ، زنها، مردها، رفتند در کوچهها و در خیابانها و فریاد کشیدند، و با فریاد «اللَّه اکبر» و اسلامی شکست دادند آنها را. بنا بر این، یک خیال باطلی است که اینها میکنند که با یک ترور یک شخصی، یا فرض کنید که یک پایگاهی را یکوقت یک تخریبی بکنند، دیگر کاری میتوانند انجام بدهند. اینها مأیوس از این مسائلند، از این جهت یک همچو خرابکاریهایی میکنند. و باید ملت قوی باشد و با قوّت نفْس، با اراده مصمم، پیش برود.
و باید ما یک سؤالی از اینهایی که- بعضی از این طایفههایی که- دست به این شلوغکاریها میزنند و خودشان را اسلامی معرفی میکنند، یا طرفدار خلق و توده[3] و امثال ذلک، طرفدار آنها حساب میکنند، ما یک سؤالی از اینها بکنیم که خوب، شما اگر اسلامی هستید و مسلمان هستید، چطور بر خلاف اسلام اقدام میکنید؟ و کشتن یک شخصی که در عمرش همیشه مشغول به ترویج اسلام بوده است، به تأیید از مکتب اسلام بوده است- مثل مرحوم مطهری- یا سوء قصد به عالِمی که در تمام عمرش مشغول به خدمت بوده است، هیچ کس از او یک چیزی که بر خلاف مصلحت اسلام باشد ندیده است- مثل آقای آقا سید رضی، که الآن هم در بیمارستان خوابیدهاند- این با کجای اسلام این جور در میآید؟ شما مدعی هستید که ما مسلمان هستیم و برای اسلام میخواهیم خدمت کنیم، و علمای اسلام را، اولاد پیغمبر را مورد اصابه قرار میدهید! اگر آن دسته باشند. و اگر آن دستهای باشند که میگویند ما طرفدار تودهها و خلق و اینها هستیم، میگوییم شما در این پنج ماهی که جمهوری اسلامی متحقق شده است، جز خدمت به مردم در این پنج ماه چیزی دیدید که حکومت فعلی مأمورینش ریخته باشند منزل یک کسی و یک آدم بیگناهی غارتی کرده باشند؟ بیگناهی را گرفته باشند؟ جز اینکه آن اشخاص فاسد را محاکمه میکنند، و کسانی که فوج فوج مردم را میکشتند یا امر به کشتن کردند. آیا شما زراعتهای مردم را آتش میزنید، نمیگذارید که زراعت کنند و کشت کنند، وقتی هم کشت کردند نمیگذارید برداشت کنند، وقتی هم خرمن کردند خرمنها را میسوزانید، این خدمتی است به ملت؟ خدمتی است به توده مردم؟ این رفراندمی که همه مردم با آن موافق بودند و رأی دادند، و صدی 98- 5/ 98 رأی دادند، شما اگر چنانچه توده مردم را میخواهید، مصالح مردم را میخواهید، خوب این مردم این مطلب را میخواهند همهشان، چه شد که خرابکاری کردید؟ چه شد که تحریم کردید بعضی شماها؟ صندوقهایی که، بعضی صندوقها را آتش زدید، با اسلحه مانع شدید از اینکه بعضیها رأی بدهند، این موافق با مصلحت توده بود؟ حالا که دارند برای این مردم خدمت میکنند، خانهسازی مشغولند الآن، پاکسازی مشغولند الآن، مردم دارند خدمت میکنند، شما در مقابل اینها این طور دست به هرج و مرج میزنید، اینها موافق با مصلحت مردم است؟
و ما از این کارهایی که اینها میکنند همیشه در دادگاهها هم، این است که در دادگاهها اگر یک کسی یک کاری کرد، میروند دنبال اینکه چه شخصی از این نفع برده. آن کسی که صاحب نفع است کی هست، تا اینکه راه پیدا کنند بر اینکه از چه طریقی این جرم واقع شده است. ما هم در اینجا وقتی که ملاحظه میکنیم که این خرابکاریها، مثلًا خرمنسوزیها، نگذاشتن اینکه مردم زراعت کنند، جلوگیری از کارمندانی که میخواهند کار بکنند، جلوگیری از کارخانههایی که میخواهد به راه بیفتد، باید ببینیم این به نفع کی تمام میشود، تا ما برویم سراغ اینکه اینها از عمال همان طایفهاند که به نفع آنها تمام میشود. به نظر میآید که در باب زراعت که حتماً به نفع امریکاست. امریکاست که عَرضه دارد؛ زراعتهای خودش را زیادی دارد. و اگر چنانچه مشتری نداشته باشد، باید بسوزاند یا باید به دریا بریزد، سایر کشورها این طور نیستند، آنها محتاج [اند] حتی شوروی هم از امریکا به او صادر میشود. این خرمنسوزی و جلوگیری از کشاورزی به نفع امریکاست. و ما، حدسی که ما میزدیم، که این اشخاصی که خودشان را چپی معرفی میکنند یا به نفع خلق، به خیال خودشان معرفی میکنند، اینها عمال امریکا هستند؛ نه اینکه مربوط به آن طایفه دیگر باشند. میشود به آنها هم باشند؛ اما بیشتر احتمالش این است که اینها امریکایی باشند ساخته آنها باشند. چنانچه اساس «حزب توده» را من یادم است. آن کسی که حزب توده را در ایران ایجاد کرد سلیمان میرزا بود. سلیمان میرزا همسفر من بود در مکه، آدم نماز خوان و آدم مؤمن! یک بچهای هم از سر راه برداشته بود که معامله اولادی با او میکرد، آن هم برداشته بود آورده بود مکه. این تودهای به آن معنایی که اینها میگویند نبود که اعتقاد هیچ نداشته باشد، اصلًا این از طریق انگلیسها این طرح را ریخته بود. آن وقت، در آن وقتی که سلیمان میرزا بود، زمان سابق بود، امریکاییها خیلی در اینجا [نفوذ] نداشتند؛ بلکه هیچ، اینکه زیاد دست داشت انگلیسها بودند. و لهذا رضا شاه [را] هم انگلیسها آوردند، به طوری که خود آنها در رادیو گفتند، گفتند: ما این را آوردیم؛ و بعد که خیانت کرد، بیرونش کردیم! و حالا دیگر انگلیسها نیستند، هر چه هست امریکاست، که زیادتر، در اینجاها هم نفع و طمعش زیادتر است؛ هم نفوذش در این ممالک شرقی بیشتر است، و ان شاء اللَّه این نفوذ در ایران دیگر قطع شد و قطع میشود از این جهت، به نظر آدم میآید که این شلوغکارها به نفع امریکا دارند کار میکنند. اگر مدعیاند که به نفع ملت، آن طور که ادعا میکنند که ما میخواهیم ملت چه بشود، خوب، اینها میبینند که الآن کارهای زیادی برای این ملت شده است. کارهایی شده است که همهاش به نفع ملت بوده. اگر واقعاً اینها ملی هستند، خوب، چیزی که به نفع ملت است باید بیایند کمک بکنند. همان طوری که میبینید که در جاهایی که الآن دارند زراعت بر میدارند اجزای ادارات، و عرض میکنم که دکترها و مهندسین و زنها و مردها توی بیابان میروند و با مردم کمک میکنند، که این سابقه ندارد در ایران یک همچو وضعی، خوب، وقتی یک همچو وضعی در ایران حالا پیش آمده که دکترها هم میروند توی کِشتها و برای مردم کمک میکنند، معممین هم، علمای بلاد هم، بعضی وقتها میروند کمک میکنند به مردم، در تلویزیون من دیدم که اشخاصی که آنجا بودند، اشخاص، خلاصه از این صنف جمعیت بودند، رعیتها نبودند، کمک میکردند، زن بود، مرد بود، اگر اینها راست میگویند که برای ملت اینها میخواهند خدمت بکنند، خوب، آنها هم بیایند با اینها شریک بشوند در برداشتن زراعت، در کشت زراعت، چرا جلوگیری از کشت میکنند؟ بعد هم که کشت کردند و مردم، زحمت یکساله یک کشاورز، یا چند کشاورز که یک خرمن است، اینها آتشش میزنند. این صحیح است که یک کسی ادعا بکند که من موافق با خلقم، من خدمتگزار به خلقم، خدمتگزار به توده هستم، لکن خرمنش را آتش میزنم، زراعتش را به باد فنا میدهم؟ اینها، آدم باید ازشان بپرسد، آن طایفه را ازشان بپرسد، که خوب، شما میگویید من مسلمانم. آدم مسلمان میشود، که یک کسی مسْلم باشد و این طور شلوغکاری بکند و آدمکشی بکند؟ و اینها یا تودهای هستید و اهل مثلًا طرفداری از خلق، به قول خودتان. آدمی که طرفدار است، میشود که یک آدمِ طرفدارِ مردم و ضعفا و مستمندان برود دم چیزها بایستد بگوید که کار نکنید! بیایید حقوق را از ما بگیرید و کار نکنید! این پول از کجا میآید که اینها میدهند به کارمندان که کار نکنند و حقوق بگیرند؟ برای کار نکردن حقوق بگیرند؟! این جز این است که میخواهند اختلال [پیدا شود. آن] پول مبدأش آن خزانههای دیگران است. میخواهند اختلال پیدا بشود در امر مملکت، بلکه دوباره آن اربابها بیایند و اینها هم به نوایی برسند. لکن باید بدانند که نه، دیگر از اینها گذشته، راه طی شده تا نیمه راه، و این باقیاش هم طی خواهد شد شما [و ما] همه میبینیم که یک نهضت اسلامی در همه جا پیدا شده؛ یک تحول اسلامی پیدا شده؛ این تحول اسلامی که در مردم پیدا شده است و همه یک علاقهای پیدا کردهاند به اسلام و توجه کردهاند که با اسلام میشود پیشرفت کرد، این علاقه را به این زودی نمیشود دیگر از مردم گرفت. مردم دیدند که اسلام کار از آن میآید. این هم که میبینید که الآن جدیت میکنند که مثلًا اشخاص مبرزی را [ترور] بکنند، برای اینکه اینها هم از اسلام ترسیدهاند، اینها دیدهاند به اینکه اسلام از آن همچو کاری آمده است که یک ملتی که هیچی نداشت بر همه چیز مقدّم شد، فقط ایمان داشت، فقط فریاد میکرد «اللَّه اکبر»، و با فریاد «اللَّه اکبر» بیرون کرد همه اینها را؛ دست همه اینها را قطع کرد.
الآن همه چیز مال خودتان هست. منتها از بس که خرابی به جا گذاشتهاند، دولت تا آمده بیاید یک خردهای ترمیم بکند خرابیها را، یک مقداری البته طول دارد، و البته باید همه وزارتخانهها، همه ادارات، همه دستگاهها، باید یک تحول اسلامی پیدا بکند. یعنی ما که حالا مدعی هستیم همهمان به اینکه رژیممان رژیم اسلامی است، جمهوری اسلامی داریم، انجمنهای اسلامی بپا میکنیم، باید کوشش کنیم به اینکه فرمهایی که در وزارتخانههاست اسلامی بشود، که کسی که وارد میشود در وزارت مثلًا کشور، ببیند که وارد شده در یک جایی که همه چیزش اسلامی است، همهشان، اسلامی هستند؛ یک چیزهای غیر اسلامی به چشمش نخورد. نمیشود که ما مدعی بشویم که جمهوریمان اسلامی است، لکن وقتی برویم در این اداره باز همان مسائل سابق باشد، در آن اداره، همان. این نمیسازد با هم و تناقص است این. من مدعی باشم اسلامی هستیم، رژیممان اسلامی است، لکن محتوایش نباشد. باید با کوشش شما آقایان، که انجمن اسلامی درست کردید آنجا، و امیدوارم که همه ایران یک انجمن اسلامی باشد انجمن اسلامی ان شاء اللَّه با کوشش شما جوانها، با کوشش همه زن و مرد ایران، یک مملکت اسلامی بشود به آن طوری که احکام اسلام همه جا برود. و بدانند مردم که یک همچو رژیمی هم میشود در دنیا باشد که تویش ظلم نباشد. تویش خلاف عدالت نباشد؛ تویش دزدی نباشد؛ تویش فحشا نباشد؛ بازارش بازار اسلامی باشد. البته اینها یک مقداری کوشش لازم دارد، یک مقداری تعقیب لازم دارد، یک مقداری رنج میخواهد، این چیزها.
این مملکتی است که از خودتان است، مثل اینکه برای منزل خودتان شما زحمت میکشید، حالا باید برای مملکتتان زحمت بکشید. یک روزی بود که این منطق بود که خوب، ما زحمت بکشیم و دیگران ببرند، چرا؟ امروز آن طور نیست که یک دیگری داشته باشیم که زحمتهای شما را او ببرد. این عاید خود مملکتتان میشود. و عاید خود اهل کشور میشود و زحمتها هدر نمیرود.
و آنکه باز من باید حالا عرض کنم به شما قضیه کوشش کردن در این قانون اساسی و خبرگان است، که وقتی که بنا شد خبرگانی تهیه بشوند، باید کوشش کنید که یک اشخاصی که متعهد باشند مؤمن باشند، چپ و راستی نباشند، امین باشند، یک همچو اشخاصی را [که] مطلع از اسلام باشند، اسلامی باشند، ما میخواهیم یک قانون اسلامی را رسیدگی بکنیم. قانون اسلامی را که بخواهیم رسیدگی بکنیم، باید یک اشخاصی باشند که اسلام را بدانند چه است؛ احکام اسلام را بفهمند چه است، معتقد باشند که اسلام یک رژیمی است که لازم است که در مملکت ما باشد. الآن باید همه قوا را روی هم بگذارید برای اینکه این قدم، قدم که دارد نهضت پیش میرود، در هر قدم همان قدم را تعقیب کنید که ان شاء اللَّه پیش بروید و امیدوارم که خداوند همه شما را حفظ کند، و همه موفق باشید به خدمتگزاری؛ و همهمان ان شاء اللَّه به خدمت به این مردم، به خدمت به این مستمندان، موفق باشیم.» (صحیفه امام، ج9، ص: 95 ـ 101)
ـ سخنرانی در جمع روحانیون و اساتید؛ قانون اساسی- انتخابات خبرگان (1358)
«من این چند روز که شنیدم و خواندم که دانشگاهیهای اصفهان با علمای اصفهان مجتمع شدهاند، بسیار از همه متشکرم و امیدوارم که ادامه پیدا کند این وحدت. این اختلافی که بین دانشگاه و روحانی، مع الأسف در زمان رژیم بود یک چیزِ مِنْ بابِ اتفاق نبود یک مطلب حساب شده بود که هم روحانی از او بیخبر بود و هم دانشگاهی.
به دانشگاه که میرفتند، [افراد] دستگاهی که مأمورند که این دو را از هم جدا کنند، راجع به روحانیین مطالبی میگفتند که مع الأسف جوانهای ما باورشان میآمد. پیش روحانیون که میرفتند مطالبی از دانشگاه میگفتند که آنها هم باور میکردند، و هر دو قشر غالباً غافل از این بودند که دارند آنها را به کجا میکشانند. هر دو قشر توجه نداشتند که آنها قصد این ندارند که یک دانشگاه خوبی درست بشود، یا یک روحانی خوب. آنها دنبال این بودند که این دو قدرتی که قدرت متفکر ملت هست و ممکن است که ملتها را اینها بیدار بکنند، اینها را از هم جدا بکنند. نه فقط جدا، طوری بکنند که مقابل هم بایستند، صف آرایی بکنند. آنها به اینها مطالبی بگویند، آنها به اینها، اینها سرگرم خودشان باشند و غافل از مسائل اصلی که بر ملت و مملکت میگذرد. چنانچه حالا هم، که من این را باید تکرار بکنم، و این را گفتم که ما از این تکرار هیچ اشکالی نمیبینیم برای اینکه یک مریضی اگر چنانچه سرش درد بکند پیش صد تا طبیب که برود میگوید سرم. نباید بگوید که چون تکرار میشود و یک دفعه بگوید سرم، یک دفعه بگوید پایم، یک دفعه بگوید دلم که مبادا تکرار بشود.
ما الآن حکم یک مریضی را داریم که باید آن مرض خودمان را افشا کنیم، بگوییم. هر دستهای که آمدند همان مرض که هست باید بگوییم. برای شما، برای دیگران هر چه که هست، هر واقعی که هست باید بگوییم. دردی که بالفعل ما دچارش هستیم باید بگوییم.
آن دردی که دچارش هستیم الآن این است در این حالی که قانون اساسی دارد، طرح شده است و میخواهد تصویب بشود تا مراحل نهاییاش، در این حال من میبینم که قشرهای مختلفی میآیند و یک مسائل دیگری طرح میکنند و گاهی هم یک مسائلی که دنبال آن ممکن است که برخوردها باشد. و در روزنامهها و مجلات هم بعضی مطالب را مینویسند که این مطالب محرک است، تحریکآمیز است. و این روی یک- آن طور که به نظر آدم میرسد- روی یک نقشه و حسابی است. یک توطئهای است که الآن ماها را یا متوجه کنند به یک مسائلی غیر از این مسائل اصلی که ما داریم، یا منحرفمان کنند به طوری که تا آخر منحرف بشویم از مسائل، یا به جان هم بیندازند، دعوامان بیندازند که آن هم اسباب انحراف است و آنها نگذارند که ما این مراحلی که الآن داریم؛ یکی بررسی قانون اساسی، یکی انتخابات خبرگان، دنبالش مجلس شورای ملی، دنبالش یا همراه او رئیس جمهور؛ که اینها اساس یک مملکت است که باید این اساس درست بشود، بعد که این اساس درست شد، روی آن مسائل دیگر باید حل بشود.
ما الآن آنی که گرفتارش هستیم این اساس است، و ما الآن بالفعل هم آن که گرفتارش هستیم، قضیه بررسی قانون اساسی است. خوب، شماها دانشگاهی هستید و اهل نظر، مطالعه کنید قانون اساسی را، هر نظری دارید بنویسید و به مجلس سنای تهران بفرستید، تا آنها بعد که خبرگان آمدند آنها رسیدگی بکنند و دنبالش آن وقت که اعلام میشود که انتخاب بکنید خبرگان را، شما ببینید که چه اشخاصی باید انتخاب بشوند، اشخاص مطلع از اسلام. ما اسلام را میخواهیم درست کنیم. ما نمیخواهیم یک مطلب اروپایی درست کنیم تا برویم سراغ کارشناسهای اروپا. نمیخواهیم یک مسئله حقوقی اروپایی و غربی درست کنیم تا برویم سراغ حقوقدان اروپایی فهم. ما میخواهیم یک مسائل اسلامی. همه این ملت فریاد زدند که ما جمهوری اسلامی میخواهیم، این فریاد ملت بود. آنهایی که مخالف با این بودند، آن وقت نفَسشان هم در نمیآمد، آنها رفته بودند، یا خارج از این مملکت بودند و هیچ کاره، یا داخل در مملکت بودند و آن کنار نشسته بودند، تماشا میکردند، و شاید به شهیدهای ما هم میخندیدند، اینها اهل این نیستند که اسلام را بدانند چی هست، تا اینکه قوانین را وقتی نگاه بکنند ببینند به اسلام مربوط هست یا نه.
شما باید اشخاصی را تعیین کنید که علاقهمند به اسلام باشند. این طور نباشد- که فرض کنید- یک جایش که راجع به اسلام است یک قلمی رویش بکشند و آن هم کنارش بگذارند. علاقهمند باشند به اینکه اسلام باید در این مملکت، در این کشور تحقق پیدا بکند. از این ور و از آن ور هم نرفته باشند که بخواهند منافع غرب را یا منافع شرق را تأمین بکنند. مستقل در نظر باشند، مستقل در روحیه و فکر باشند، امین باشند، شناخته شده باشند. یک آدم مجهول را هر چه هم به شما بگویند خیلی آدم خوبی است، تا خودتان نشناسیدش این را تعیین نکنید. اشخاصی که میشناسید که مسلمانند، مطلع بر اسلامند و گرایش نداشتند در عمرشان به این طرف و آن طرف، گرایششان، گرایش اسلامی بود. مشیشان، مشی اسلامی بوده است، مطلع هستند از اوضاع کشورشان، یک همچو اشخاصی را باید تعیین بکنید، که ان شاء اللَّه این قانون اساسی را آنها مطالعه کنند و بر طبق آن که مصلحت ملت ما هست.
این را شما بدانید، همه باید بدانید که آنی که مصلحت ملت ماست که از زیر بار خارجیها و افکار خارجیها و اعمال خارجیها این ایران را بیرون میکند و یک مملکت عدل به تمام معنا آزاد، آزادی صحیح، نه آزادی غربی، و عرض میکنم که اقتصادش صحیح باشد، همه چیزش صحیح باشد، آن که بتواند یک همچو کاری بکند اسلام است، اسلامی است که خدا قوانینش را وحی فرموده، و بهتر میداند که برای اینها تا ابد چی لازم است. خیال نشود که اسلام سابقاً میشده است پیاده بشود، حالا نه، دیگر نمیشود یا بعضیاش نمیشود. اینها انحراف است یا بیتوجهی است، نفهمی است. باید شما اشخاصی که صد در صد معتقد باشند که اسلام کهنه نیست، الآن تا ابد زنده است. این نهضت شما ثابت کرد به اینکه اسلام الآن هم متحرک است و کوبنده. الآن هم ظلم را، دستگاه ظلم را انسان میکَند. اگر شما پیوند به اسلام نداشته بودید و اشخاصی بودید که هر کس برای مقصد خودش یک حرفی میزد، حالا هم باز زیر همان بارها بودیم، و محمد رضا هم اینجا باز سلطنت میکرد و فریاد میکرد «تمدن بزرگ» و ما را به آتش میکشید!
این وحدت کلمه شما و همه توجهتان به اسلام، جوانها توجهشان به اسلام که الآن هم میآیند میگویند شما دعا کنید ما شهید بشویم، و من میگویم دعا میکنم شما ثواب شهید داشته باشید، دیگر ما حالا ان شاء اللَّه میدانی پیدا نمیکنیم تا شهادت باشد. ما حالا دیگر دزدها را و کلاهبردارها را داریم [مجازات] میکنیم. در هر صورت یک همچو روحیهای که متحول شده بود از آن ترس به این شجاعت، از آن فرار به این هجوم، یک همچو روحیهای شما را پیروز کرد. و این روحیه، روحیهای بود که اسلام به ما داده؛ یعنی مردم حالا متحول شدهاند به همان اشخاصی که در صدر اسلام، سی هزارتاشان یک روم و یک ایران را به هم کوبید و- عرض میکنم که- فتح کرد. آنها هم برای همین بود که اسلام را سعادت میدانستند؛ چه زنده باشند چه نباشند. شهادت را برای خودشان زندگی ابدی میدانستند. این روحیه در جوانهای ما، من میبینم که پیدا شده است، و جداً میآیند از من تقاضا میکنند که من دعا کنم شهید بشوند، این اسباب این شد که ما پیروز شدیم.
الآن که وظیفه فعلی ما این است که همه مسائلی که بعدها باید درست بشود، همه گرفتاریهایی که بعدها باید درست بشود، همه را کنار بگذاریم. و همه متوجه به این باشیم که این قانون اساسی که بناست تصویب بشود، چی هست، اشکالاتش چی هست. اشکالات را بگویید، و کی باید این را بررسی بکند و چه اشخاصی باید بررسی بکنند، همان اشخاص را تعیین بکنید.
ان شاء اللَّه خداوند همه شما را حفظ کند. و همه مسائل بعد از تحقق یک دولت غیر انتقالی، یک دولت مستقر و مستمر، بعد از او و یک قانون اساسی و یک مجلس شورایی که ملی باشد، نه فرمایشی، ان شاء اللَّه همه این مسائل حل میشود و این کار به دست خود ملت همه اینها واقع میشود. خداوند همه شما را حفظ کند و موفق.» (صحیفه امام، ج9، ص: 102 ـ 106)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور لیبی؛ تسلیت شهادت آقای صدوقی (1361)
«حضرت آقای سرهنگ معمر القذافی، رهبر کشور اسلامی لیبی
پیام تبریک و تسلیت جنابعالی در مورد فاجعه جانگداز شهادت فقیه بزرگوار و شهید محراب حضرت آیت اللَّه صدوقی- قدس سره- واصل و موجب تشکر گردید. این شهادتها نه تنها کوچکترین اثری در تضعیف جمهوری اسلامی ندارد، بلکه موجب تقویت و بارور شدن این شجره طیبه خواهد گردید. و این کوردلان منافق با این جنایات بیهدف هر چه بیشتر رسوا شده و نزد ملتهای محروم و مسلمان بیآبروتر خواهند شد. و طراحان اصلی این جنایات یعنی امریکای جهانخوار و همدستان اروپایی و آسیایی او بدانند که ملت قهرمان و انقلابی ما برای به ثمر رساندن انقلاب اسلامی خود آماده این گونه جانبازیها بوده، و با این جنایات کور و بیهدف میدان را برای این منافقان جنایتکار رها نخواهد کرد. و السلام علیکم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج16، ص: 377)
ـ پیام تشکر به حاکم فجیره؛ تبریک عید سعید فطر (1362)
«جناب آقای حمد بن محمد الشرقی، حاکم فجیره
تلگراف تبریک آن جناب به مناسبت حلول عید سعید فطر واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا این عید بزرگ اسلامی را به جنابعالی و ملت برادر و مسلمان کشورتان تبریک گفته، سعادت و عظمت ملل اسلامی را در برابر دشمنان اسلام، و بخصوص امریکای جهانخوار مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج18، ص: 9)
ـ حکم هماهنگی بین ائمه جمعه و قوای اجرایی به آقای رسولی محلاتی (1362)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
به جناب حجت الاسلام آقای حاج سید هاشم رسولی- دامت افاضاته- مأموریت داده میشود که برای هماهنگ نمودن و انسجام هر چه بیشتر بین ائمه محترم جمعه در سراسر کشور و قوای اجرایی و غیر اجرایی اقدام نمایند و حتی الامکان کوشش نمایند در تفاهم بین آنان. و وحدت کلمه در این زمان؛ که تفاهم و وحدت در رأس امور است و با آن میتوان اسلام عزیز و جمهوری اسلامی را قدرت بخشید. و چنانچه خدای نخواسته این امر پس از کوشش به انجام نرسید، و تشخیص دادند که امام جمعه فلان استان یا شهرستان یا بخش به این وظیفه اسلامی مهم تسلیم نمیشود، مراتب را با ذکر دلیل به شورای محترم مرکزی ائمه جمعه گزارش دهند. خداوند تعالی همه ما را در این امر حیاتی مهم توفیق عنایت فرماید. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج18، ص: 10)
ـ بیانات در جمع مسئولان دانشگاه آزاد اسلامی؛ اولویت در اصلاح دانشگاهها (1364)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
از زحمات و خدمات آقایان تشکر میکنم. خداوند به شما و سایر افرادی که این دانشگاه را اداره میکنند، توفیق دهد. ان شاء اللَّه بتوانید ایران را دانشگاه کنید. مسلماً مردم وقتی دیدند کارهایتان خوب است و به آنان خدمت میکنید، با شما همراهی و کمک میکنند، چرا که مردم میخواهند فرزندانشان مهذب و عالم شوند. باید تلاش کنید جهات دینی را در دانشگاه بیشتر کنید. باید قبل از هر چیز، دانشگاه اسلامی باشد، برای اینکه کشور هر چه صدمه خورده است از کسانی بوده که اسلام را نمیشناختهاند.
ان شاء اللَّه آینده دانشگاهتان خوب باشد و همه دوستانتان موفق باشند. البته نظارت آقایان خامنهای و هاشمی و ائمه جمعه و روحانیون بلاد، به اسلامی شدن آن کمک بیشتری میکند. ما امیدواریم جوانانمان در خود ایران تربیت شوند، برای اینکه در خارج به جوانان ما درس اساسی نمیدهند. ان شاء اللَّه روزی بیاید که از جاهای دیگر برای تحصیل به ایران بیایند و ما هر گز احتیاجی نداشته باشیم کسی را به خارج بفرستیم. و این امری است شدنی، و این طرز تفکر که غیر از خارج در جای دیگر نمیشود تحصیل کرد، امری است باطل، چرا که با این گونه تبلیغات میخواهند جوانان ما را به خارج بکشند و با تفکر خودشان به ایران برگردانند.
امیدوارم این دانشگاه و همه دانشگاههای دیگر مراکزی شوند که هم جوانان ما را مهذب کنند و هم عالم، و آنان به صورتی تربیت شوند که از خارج بریده شده و مستقل شوند و در راه اسلام و کشورشان خدمت کنند. ان شاء اللَّه همه آقایان موفق باشند.» (صحیفه امام، ج19، ص: 316)
[1] - آقای سید رضی شیرازی، امام جماعت مسجد شفا.
[2] - آقای سید رضی شیرازی، امام جماعت مسجد شفا
[3] - مانند« چریکهای فدایی خلق»،« مجاهدین خلق» و« حزب توده».
.
انتهای پیام /*