امروز با امام: بیست وچهارم تیر

ـ نامه به آقای سید مهدی طباطبایی؛ احوال‏پرسی (1357)

ـ نامه به آقای امامی؛ تحقق جمهوری اسلامی (1358)

ـ پیام به آقای سید رضی شیرازی؛ ترور و حرکات مذبوحانه دشمن (1358)

ـ سخنرانی در جمع روحانیون و فرماندهان؛ مقایسه حکومت اسلامی با رژیمهای فاسد (1358)

ـ سخنرانی در جمع اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده داروسازی دانشگاه تهران؛ مجلس خبرگان- توطئه گروهکها (1358)

ـ سخنرانی در جمع اساتید و کارکنان وزارت کشور؛ اقدام عمال امریکا به ترور (1358)

ـ سخنرانی در جمع روحانیون و اساتید؛ قانون اساسی- انتخابات خبرگان (1358)

ـ پیام تشکر به رئیس جمهور لیبی؛ تسلیت شهادت آقای صدوقی (1361)

ـ پیام تشکر به حاکم فجیره؛ تبریک عید سعید فطر (1362)

ـ حکم هماهنگی بین ائمه جمعه و قوای اجرایی به آقای رسولی محلاتی (1362)

ـ بیانات در جمع مسئولان دانشگاه آزاد اسلامی؛ اولویت در اصلاح دانشگاهها (1364)

کد : 3832 | تاریخ : 24 تیر 1400

امروز با امام: بیست‌وچهارم تیر

 

 

ـ نامه به آقای سید مهدی طباطبایی؛ احوال‏پرسی (1357)

«خدمت جناب مستطاب سید الاعلام و ثقة الاسلام آقای حاج سید مهدی طباطبایی- دامت افاضاته‏

پس از اهدای سلام و تحیت مرقوم شریف واصل؛ سلامت و توفیق جنابعالی را خواستار است. این جانب بحمد اللَّه سلامت هستم نسبتاً، لکن گرفتاریها و ناراحتیها زیاد است، امید دعای خیر از جنابعالی دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

به همشیره‏های محترمه سلام برسانید، ان شاء اللَّه موفق باشند. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏3، ص: 429)

ـ نامه به آقای امامی؛ تحقق جمهوری اسلامی (1358)

«خدمت جناب مستطاب سید الاعلام و حجت الاسلام آقای امامی- دامت افاضاته‏

سلامت و سعادت جنابعالی را خواستارم و امید است ان شاء اللَّه با کوششهای همه جانبه حضرات علمای اعلام و حجج اسلام اصفهان، مسائل حساس اسلامی به نتیجه قطعی که تحقق جمهوری اسلامی با خصایص همه جانبه آن است برسد. از خداوند تعالی سلامت و سعادت همه را خواهانم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏9، ص: 85)

ـ پیام به آقای سید رضی شیرازی؛ ترور و حرکات مذبوحانه دشمن (1358)

«خدمت جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج آقا رضی شیرازی- دامت افاضاته‏

خبر ناگوار سوء قصد به جنابعالی، از طرف عناصر فاسد رژیم منحط سابق، موجب نگرانی و تأثر گردید. در این موقع که نهضت اسلامی با قاطعیت به راه خود ادامه می‏دهد و بدخواهان را به یأس و نومیدی می‏کشد، با این حرکات مذبوحانه می‏خواهند به خیال فاسد خودشان ایجاد وحشت در ملت مسْلم کنند؛ غافل از آنکه ملتی که جوانان نورسشان از شهادت در راه هدف- که همان اسلام است- استقبال می‏کنند، از سوء قصدها و ترورها نمی‏هراسند. سوء قصد به اشخاصی که در طول عمر به خدمت خالق و خلق اشتغال داشته‏اند، اراده آنان را مصمم تر و حقانیت مکتب را واضحتر می‏نماید. گروهی که به اسم اسلام، فرزندان اسلام را ترور می‏کنند و به اسم خلق، زندگی خلق را به تباهی می‏کشند، می‏توان آنها را جز هواخواهان اجانب و خیانتکاران به اسلام و خلق مسلمان دانست؟ از خداوند تعالی سلامت و بهبودی جنابعالی را خواهانم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏9، ص: 86)

ـ سخنرانی در جمع روحانیون و فرماندهان؛ مقایسه حکومت اسلامی با رژیمهای فاسد (1358)

«حالا که ما در این اتاق کوچک می‏بینیم که جمع شده است بین علما و ارتشیان؛ این بهتر است، یا آن وقت که ارتشی یک طرف بود و علما یک طرف و ملت جدای از ارتش و ارتش جدای از ملت؟ رژیمهای فاسد با حکومت اسلامی یکی از فرقهایش هم همین است که در رژیمهای فاسد، از باب اینکه خیانتکارند به ملت، از ملت می‏ترسند، و برای اینکه نبادا یکوقت ملت که ناراضی از آنهاست قیامی بکند، یک ارتشی درست می‏کند که این ارتش ملت را بترساند. در رژیمهای فاسد، ارتش برای ارعاب ملت ایجاد می‏شود؛ و ملت هم ارتش را دشمن خودش می‏داند و ارتش هم ملت را. از این جهت، اینها همیشه از هم جدا هستند و بدخواه همه هستند. شاید آنهایی که مسجد می‏روند عوض اینکه دعا بکنند، نفرین می‏کنند. آنها هم که در ارتش هستند- ارتش رژیم فاسد- به جای اینکه حفاظت کنند از ملت، ملت را با تفنگ می‏کشند. این مال رژیم فاسدی که ایجاد ارتش برای این است که خودش می‏ترسد، و مردم را می‏ترساند که نبادا مردم بر ضدش قیام کنند. در حکومت اسلام این مطلب مطرح نیست؛ برای اینکه حاکم اسلام و رئیس دولت اسلام از مردم هیچ نمی‏ترسد؛ چون خیانتکار نیست؛ از خود مردم است و توی مردم است. شما شاید شاهد این مطلب بوده‏اید، یا شنیده‏اید، که همین محمد رضا وقتی که می‏خواست از یک خیابانی عبور کند برود مثلًا به یک جایی، یکی- دو روز قبل این مأمورین ساواک می‏آمدند و این خانه‏هایی که سر راه بودند همه را تحت نظر می‏گرفتند و کنترل می‏کردند و مأمور می‏گذاشتند و اشخاص را از خانه بیرون می‏کردند، خیابانها را تحت نظر قرار می‏دادند و از مأمورین خودشان آنجا می‏گذاشتند. برای چه بود؟ برای اینکه او خائف بود، [و] آدم خائن خوف دارد، می‏ترسد، می‏ترسد که از اینجا که عبور بکند، مردم با او بدند، چه چون مردم بدند، شاید او را ترور کنند؛ شاید بریزند سر او. اما حکومت اسلامی از مردم نمی‏ترسد، به مردم چون خیانتی نکرده. و لهذا در صدر اسلام همان مسجدی که عالِم در آن بود، همان مسجد هم ارتشی بود؛ و سردارهای سپاه هم همان جا بودند و با هم نماز می‏خواندند و با هم اطاعت می‏کردند، و با هم، هم جنگ می‏رفتند، یک همچنین وضعی داشت. شما قبل از اینکه این نهضت بشود، هیچ وقت با این آقایان مجتمع نمی‏شدید یک جایی؛ و هیچ وقت هم پیش ما نمی‏آمدید، ماها با هم گاهی مجتمع می‏شدیم، شما هم با هم؛ و هر دو هم از هم جدا. این نهضت اسباب این شد که ما همه با هم حالا هستیم، نه من از شما می‏ترسم؛ نه شما از من؛ و نه آقایان از شما فرار می‏کنند؛ و نه شما از آقایان فرار می‏کنید، همه رفیق و دوستید. این آرامش خاطری که الآن در ما هست و در شما، که شما آرامش دارید از اینکه نمی‏ترسید از ملت و آرامش دارد ملت از اینکه نمی‏ترسد از شما، این یکی از برکات اسلام است که به ما رسیده است، و این ارزشمند است خیلی. آنهایی که در رژیم سابق، همین ساواکیها و امثالشان که در رژیم سابق مردم را اذیت می‏کردند آن طورها، وجدانشان ناراحت بوده است. بله، گاهی می‏شود که انسان دیگر وجدانش هم تغییر می‏کند؛ اما اکثراً ناراحت می‏شدند از اینکه یک همچنین کارهایی را می‏کردند، با وحشت بودند توی مردم وقتی که همچنین کارهایی می‏کردند. آرامش خاطر، اطمینان خاطر، که از نعمتهای بزرگ است، نداشتند. الآن آرامش خاطر است، همه‏مان حالا، با اینکه نیمه راه هستیم.

اگر ان شاء اللَّه راه را به آخر برسانیم و این ریشه‏های فاسدی که خیال می‏کنند که با- مثلًا- سوء قصد به یک کسی، با ترور یک کسی، دیگر کارشان انجام می‏گیرد و حال آنکه نه، دیگر گذشته وقتش. لا بد شنیدید که امروز هم یکی از علمای تهران را سوء قصد به او کرده‏اند، آقای آقا رضی‏[1] را سوء قصد کردند، سه تیر هم به ایشان زدند، لکن به جایی نشده است و ایشان نجات پیدا کردند. اینها خیال می‏کنند که با این مسائل می‏شود دیگر برگرداند یک ملتی را که جوانهایش می‏آیند پیش من- یک دفعه و دو دفعه نه، زیاد- و از من تقاضا می‏کنند که تو دعا کن که ما شهید بشویم، این از ترور دیگر نمی‏ترسد، این شهادت را می‏خواهد، با آغوش باز دنبال شهادت [می‏رود] این تعلیم اسلامی این طوری است. رمز پیروزی ملت ما همین بود که دیگر نمی‏ترسیدند از اینکه بروند توی خیابان بکشندشان. می‏رفتند، خیلی هم کشته می‏شدند. بالاخره هم با همین فریادها و دادها و «اللَّه اکبر» ها پیروز شدند. رژیم اسلامی این طور است که افرادش از مسجدند. از مسجد نهضت می‏شد. و از مسجد می‏رفتند به میدان، به میدان جنگها. در جمعه‏ها که خطابه می‏خواندند، یا غیر جمعه که می‏رفت آن سردارشان منبر و صحبت می‏کرد، از آنجا راهشان می‏انداخت برای اینکه بروند مبارزه کنند. و یک همچنین روحیه، که از مسجد تحقق پیدا می‏کند، این دیگر نمی‏ترسد از اینکه حالا من بروم شاید چه بشود. این مسجدی است، این الهی است. آدم الهی نمی‏ترسد از اینکه حالا شاید من [را] هم بکشند. بهتر! ما می‏رویم، جای بهتری داریم. آنها باید بترسند از مردن که خیال می‏کنند وقتی مردند، تمام شد قصه، یا اگر تمام نشده، آنجا که بروند چه خواهد کرد با آنها. اما آنهایی که راهشان و حسابشان درست است با خالق خودشان، اینها چرا بترسند؟ نمی‏ترسند.

در هر صورت، حالا از برکات این نهضت همین اجتماع ما در اینجاست. ما و علمای بزرگ و محترم قزوین و شما آقایان ارتشیها، همه با هم، اینجا مجتمع؛ و همه برادر و دوست و با آرامش خاطر اینجا نشسته‏ایم؛ و با آرامش خاطر هم می‏رویم. و این یکی از برکاتی است که از اسلام به ما رسیده است. امیدوارم که این راه را همه با هم طی بکنیم؛ و آن حکومتی را که اسلام می‏خواهد حالا باز نشده است، اول مطلب است. یک نسیمی از اسلام آمده، و الّا الآن باز نشده است.

آن حکومتی را که اسلام می‏خواهد و آن رژیمی را که اسلام می‏خواهد متحقق باشد ان شاء اللَّه متحقق بشود به طوری که شما هرجا بروید، بازار بروید ببینید بازار اسلامی است؛ دیگر اجحاف نمی‏شود؛ زیادفروشی بیجا نمی‏شود؛ کم فروشی نمی‏شود؛ ربا نمی‏شود؛ مفتخوری نیست. در ارتش بروید ببینید که اسلامی هست؛ همه‏شان توجه به اسلام دارند؛ نماز می‏خوانند؛ روزه می‏گیرند ماه رمضان. و هکذا در مسجد بروید می‏بینید که همه چیز درست است. در ارتش بروید می‏بینید که مثل این است که توی مسجد رفته‏اید، و همه جای مملکت، وزارتخانه‏هایش، اداراتش، همه اسلامی بشود. اگر ان شاء اللَّه آنی که خدای تبارک و تعالی فرموده است بشود، تحقق پیدا بکند، آن وقت یک نمونه‏ای است که در عالم عرضه بشود به اینکه آنکه ما می‏خواستیم این است. و الآن هم، که تا اینجا رسیدید، کاری انجام گرفته است که دنیا باورش نمی‏آید. این کار را اسلام کرد. مردم چون فریاد کردند «اسلام»، توده‏های مردم داد زدند «اسلام»، وقتی که از پهلُویِ ارتش رفتند، ارتش هم به اینها متصل شد؛ وقتی از پهلوی ژاندارمری رفتند، ژاندارمری هم به اینها متصل شد، همه متصل شدند به هم و این مطلب اعجازآمیز را متحقق کردند. و امیدوارم که به این تتمه‏اش هم همه مجتمعاً با هم ان شاء اللَّه برسید. و قضیه- مِن بعد قضیه قانون اساسی را هم با آن مجلس خبرگان- که باید اشخاص بسیار خبیر و اسلامی باشند- آنها هم متحقق بشود. یک قانون اساسی اسلامی، یک مجلس شورای اسلامی، یک رئیس جمهور اسلامی، همه اینها تحقق پیدا بکند. و بعد که اینها تحقق پیدا کرد، کارهای اصلاحی آسان پیش می‏رود. ان شاء اللَّه خدا همه شما را حفظ کند و موفق باشید به اینکه همه‏مان خدمت کنیم.» (صحیفه امام، ج‏9، ص: 87)

ـ سخنرانی در جمع اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده داروسازی دانشگاه تهران؛ مجلس خبرگان- توطئه گروهکها (1358)

«مسائلی که شما حالا طرح کردید بسیاری‏اش را، یا اکثرش را، یا همه‏اش را، من می‏دانم؛ و مشکلات تحصیلی‏تان را هم می‏دانم؛ لکن من حالا احساس می‏کنم که این اجتماعاتی که در این چند روز اینجا می‏شود و مسائل غیر اصولی طرح می‏شود، دنبال یک توطئه‏ای است که این گروهها که می‏آیند توجه به آن ندارند. الآن ما بعض از مسائل اصولی داریم که اگر این مسائل توجه به آن نشود، از طرف همه قشرهای ملت- چه بانوان و چه آقایان- به آن توجه نشود، ما اصل مسائلمان و اصل استقلال مملکتمان ممکن است در خطر بیفتد.

ما امروز باید تمام توجه‏مان را به طرح قانون اساسی و انتخاب خبرگان منعطف کنیم. در قانون اساسی که طرح شده است کسانی که ذو رأی هستند رأی بدهند و انتقاد کنند، چیزی باید اضافه بشود، اضافه کنند، چیزی باید کسر بشود، کسر کنند، قیدی باید در آن اضافه بشود، شرطی باید اضافه بشود، اینها را بررسی کنند و بنویسند، و به مجلس سنا که الآن برای این کار مهیاست، تسلیم کنند.

و دنبال آن هم توجه کنند به اینکه سرنوشت مملکت ما و سرنوشت اسلام به این خبرگانی است، تعیین خبرگانی است که باید تعیین شوند. توجه بکنید به اینکه چه جور اشخاص باید تعیین بشوند؛ اشخاصی که متدین باشند؛ اشخاصی که اسلام را قابل انطباق حالا بدانند؛ نگویند اسلام مال تا 1400 سال پیش از این است و دیگر حالا به درد نمی‏خورد؛ چپی نباشند، راستی نباشند؛ امین باشند؛ و امثال ذلک. عالِم به اوضاع باشند؛ عالِم به اسلام باشند، اسلام‏شناس باشند. از این اشخاص تعیین کنید، تا اینکه بروند و مطالعه کنند در قانون اساسی، و این طرحی که داده شده است تصحیح کنند، و بعد آن وقت به آرای عمومی گذاشته بشود.

الآن توجه به مسائل فرعی، که باید دنبال اساس مسائل طرح بشود، این الآن صلاح نیست. بلکه من در این چند روزی که صحبت قانون اساسی است اینها می‏بینم که اشخاص مختلف، گروههای مختلف، می‏آیند و شکایاتی دارند از همه اطراف؛ و بعد یک مسائل دیگری در روزنامه‏ها و در مجلات و اینها طرح می‏شود، که همه اینها به نظر من می‏آید که یک توطئه‏ای در کار باشد که بخواهند اذهان ملت را منحرف کنند و توجه‏شان را از قانون اساسی- که اساس است- منصرف کنند به جاهای دیگر- چه حق باشد و چه باطل- منصرف کنند به جاهای دیگر و آنها نتیجه بگیرند؛ و ماها مشغول بشویم به یک مسائل اختلافاتی که خودشان ایجاد می‏کنند. و یک مسائل جزئی و یک احتیاجات محلی، و ذهنمان از اصل قانون اساسی، از انتخاب خبرگان، و بعد هم از مجلس شورای ملی- که بعد باید تعیین بشود- و رئیس جمهور- که باید تعیین بشود- که اینها اساس مملکت هستند که اگر غفلت از اینها بشود، ممکن است که ما دوباره برگردیم به یک حالتی که امیدواریم برنگردیم.

بنا بر این، من الآن از همه شماها، که مسائلتان هم صحیح است، حق است، از همه شما من خواهش می‏کنم که یک قدری صبر کنید در این امور و مهلت بدهید در این امور؛ و الآن تمام ذهنتان را، تمام قوایتان را، متوجه به این مسائل اصلی کنید.

این مسائل اصلی اگر درست شد و ما یک مجلس شورای ملی داشتیم، نه مجلس شورای مثل سابق، یک مجلس شورایی که اشخاص آن صحیحند، از اشخاصی که اسلامی هستند، از اشخاصی که اسلام را کهنه نمی‏دانند، از اشخاصی که چپ و راستی نیستند، اگر یک همچو مجلسی درست شد، این مسائل همه حل می‏شود. من می‏دانم که الآن در قشرهای مختلف اشخاص مختلفی هستند که صلاحیت ندارند؛ لکن حالا وقت این نیست که ما صدا در بیاوریم. حالا وقت این نیست که ما اختلاف ایجاد بکنیم. از همه اطراف هم دارند اختلاف ایجاد می‏کنند. در شهرها، در مرزها، در کردستان، در جاهای دیگر.

و الآن اشخاصی که نمی‏خواهند این نهضت درست بشود دارند اختلافات ایجاد می‏کنند. همین امروز، اگر شنیده باشید، رادیو اعلام کرد که در مریوان یک جنگی واقع شده است و تقریباً بیست و چند نفر کشته شدند. اینها توطئه است، اینها را ایجاد می‏کنند کسانی که می‏خواهند که این نهضت به آخر نرسد و قانون اساسی ما درست نشود، در آنجا به یکجور؛ در مرکز به یکجور؛ در کارخانه‏ها به یکجور، در هر جا به یک طور.

الآن توطئه‏ها در کار است برای اینکه نگذارند این نهضت به آخر برسد، و نگذارند که ما قانون اساسی را به طور صحیح درستش کنیم، و یک دولت مستقری که همه امور را اصلاح بکند درست بشود. الآن به نظر من کارهای دیگر، هر چه باشد، دست دوم است. دست اول همین کاری که الآن بالفعل هست، که هر کدام شما که اهل نظر هستید به قانون اساسی مطالعه کنید قانون اساسی را و نظر بدهید؛ و بعد از این هم توجه به این بکنید که آرایی که می‏دهید راجع به اشخاص متعهد، اشخاص صحیح، اشخاص اسلامی، اشخاصی که بشناسید اینها مسلمانند و متعهدند و امین هستند، گرایش به چپ و راست ندارند؛ این اشخاص را تعیین کنید تا آنها این قانون را بررسی بکنند. و بعد که این بررسی شد و استقرار پیدا کرد، و بعد هم رأی دادید به آن، این مرحله را ما طی کردیم که الآن یک قانون اساسی داریم، دنبالش هم مجلس شوراست، که ان شاء اللَّه بعد به همت همه ملت، ملی و صحیح، و با اختیار تام، مردم منتخبین‏شان را [تعیین کنند] که در امورات نظر بدهند. و آن وقت هم باید بگوییم که منتخبین چه جور اشخاصی باید باشند. در هر صورت، الآن وقت این است. من می‏دانم مشکلات هست. مشکلات نه اینکه شما تنها دارید؛ ما هم مشکلات داریم؛ همه قشرها مشکلات دارند؛ از همه اطراف که می‏آیند مشکلاتشان را می‏گویند؛ لکن این مشکلات را حالا باید یک قدری پایین بیاوریم، حالا [باید] صرف نظر- یک قدری- کرد. این اشکالات را باید یک قدری صرف نظر کرد تا ان شاء اللَّه این مسائل درست بشود؛ بعد برسیم به آن مسائلی که باید چه بکنیم؛ تحصیل باید چه بشود. در تحصیل ما هم اشکال هست؛ نه در تحصیل شما.

ان شاء اللَّه من امیدوارم که همه موفق و سالم باشید. و این عرضی را که کردم عمل بکنید به آن. و الآن که پا می‏شوید در نظرتان این باشد که اشخاصی که باید تعیین بشوند و صالح هستند در نظر بگیرید. ممکن هم هست که از علمای تهران اشخاصی منتخب بشوند؛ یعنی پیشنهاد بشوند که اینها را تعیین کنید، و اینکه علمای تهران اگر تعیین کردند صحیح است. ان شاء اللَّه سلامت باشید و موفق باشید.» (صحیفه امام، ج‏9، ص: 91 ـ 94)

ـ سخنرانی در جمع اساتید و کارکنان وزارت کشور؛ اقدام عمال امریکا به ترور (1358)

«من این طور احساس می‏کنم که باقیمانده رژیم مأیوس شدند. مأیوس شدند از اینکه بتوانند دیگر یک کاری انجام بدهند. دلیل مأیوس شدن، این دست زدن به این ترورها و به این کارهای خرابکاری است. خوب، لا بد شنیدید که امروز هم یکی از علمای تهران‏[2] را ترور کردند، لکن موفق نشدند. سه تا گلوله اصابت کرده است به یکی از علمای تهران. اینها دلیل بر ضعف است. کسی که خودش را دیگر ضعیف می‏داند و از بین رفته می‏داند به این امور تخریبی دست می‏زند، و در اطراف کشور می‏خواهد یک شلوغکاریهایی بکند و اذهان را مشوش کند و به خیال خودشان ارعاب کنند، در صورتی که ملت ما دیگر نمی‏ترسند از اینها. خود آنها که بودند با همه قوایشان ملت از آنها نترسید! در خیابانها از بچه‏های کوچک تا مردهای بزرگ، زنها، مردها، رفتند در کوچه‏ها و در خیابانها و فریاد کشیدند، و با فریاد «اللَّه اکبر» و اسلامی شکست دادند آنها را. بنا بر این، یک خیال باطلی است که اینها می‏کنند که با یک ترور یک شخصی، یا فرض کنید که یک پایگاهی را یکوقت یک تخریبی بکنند، دیگر کاری می‏توانند انجام بدهند. اینها مأیوس از این مسائلند، از این جهت یک همچو خرابکاریهایی می‏کنند. و باید ملت قوی باشد و با قوّت نفْس، با اراده مصمم، پیش برود.

و باید ما یک سؤالی از اینهایی که- بعضی از این طایفه‏هایی که- دست به این شلوغکاریها می‏زنند و خودشان را اسلامی معرفی می‏کنند، یا طرفدار خلق و توده‏[3] و امثال ذلک، طرفدار آنها حساب می‏کنند، ما یک سؤالی از اینها بکنیم که خوب، شما اگر اسلامی هستید و مسلمان هستید، چطور بر خلاف اسلام اقدام می‏کنید؟ و کشتن یک شخصی که در عمرش همیشه مشغول به ترویج اسلام بوده است، به تأیید از مکتب اسلام بوده است- مثل مرحوم مطهری- یا سوء قصد به عالِمی که در تمام عمرش مشغول به خدمت بوده است، هیچ کس از او یک چیزی که بر خلاف مصلحت اسلام باشد ندیده است- مثل آقای آقا سید رضی، که الآن هم در بیمارستان خوابیده‏اند- این با کجای اسلام این جور در می‏آید؟ شما مدعی هستید که ما مسلمان هستیم و برای اسلام می‏خواهیم خدمت کنیم، و علمای اسلام را، اولاد پیغمبر را مورد اصابه قرار می‏دهید! اگر آن دسته باشند. و اگر آن دسته‏ای باشند که می‏گویند ما طرفدار توده‏ها و خلق و اینها هستیم، می‏گوییم شما در این پنج ماهی که جمهوری اسلامی متحقق شده است، جز خدمت به مردم در این پنج ماه چیزی دیدید که حکومت فعلی مأمورینش ریخته باشند منزل یک کسی و یک آدم بیگناهی غارتی کرده باشند؟ بیگناهی را گرفته باشند؟ جز اینکه آن اشخاص فاسد را محاکمه می‏کنند، و کسانی که فوج فوج مردم را می‏کشتند یا امر به کشتن کردند. آیا شما زراعتهای مردم را آتش می‏زنید، نمی‏گذارید که زراعت کنند و کشت کنند، وقتی هم کشت کردند نمی‏گذارید برداشت کنند، وقتی هم خرمن کردند خرمنها را می‏سوزانید، این خدمتی است به ملت؟ خدمتی است به توده مردم؟ این رفراندمی که همه مردم با آن موافق بودند و رأی دادند، و صدی 98- 5/ 98 رأی دادند، شما اگر چنانچه توده مردم را می‏خواهید، مصالح مردم را می‏خواهید، خوب این مردم این مطلب را می‏خواهند همه‏شان، چه شد که خرابکاری کردید؟ چه شد که تحریم کردید بعضی شماها؟ صندوقهایی که، بعضی صندوقها را آتش زدید، با اسلحه مانع شدید از اینکه بعضیها رأی بدهند، این موافق با مصلحت توده بود؟ حالا که دارند برای این مردم خدمت می‏کنند، خانه‏سازی مشغولند الآن، پاکسازی مشغولند الآن، مردم دارند خدمت می‏کنند، شما در مقابل اینها این طور دست به هرج و مرج می‏زنید، اینها موافق با مصلحت مردم است؟

و ما از این کارهایی که اینها می‏کنند همیشه در دادگاهها هم، این است که در دادگاهها اگر یک کسی یک کاری کرد، می‏روند دنبال اینکه چه شخصی از این نفع برده. آن کسی که صاحب نفع است کی هست، تا اینکه راه پیدا کنند بر اینکه از چه طریقی این جرم واقع شده است. ما هم در اینجا وقتی که ملاحظه می‏کنیم که این خرابکاریها، مثلًا خرمن‏سوزیها، نگذاشتن اینکه مردم زراعت کنند، جلوگیری از کارمندانی که می‏خواهند کار بکنند، جلوگیری از کارخانه‏هایی که می‏خواهد به راه بیفتد، باید ببینیم این به نفع کی تمام می‏شود، تا ما برویم سراغ اینکه اینها از عمال همان طایفه‏اند که به نفع آنها تمام می‏شود. به نظر می‏آید که در باب زراعت که حتماً به نفع امریکاست. امریکاست که عَرضه دارد؛ زراعتهای خودش را زیادی دارد. و اگر چنانچه مشتری نداشته باشد، باید بسوزاند یا باید به دریا بریزد، سایر کشورها این طور نیستند، آنها محتاج [اند] حتی شوروی هم از امریکا به او صادر می‏شود. این خرمن‏سوزی و جلوگیری از کشاورزی به نفع امریکاست. و ما، حدسی که ما می‏زدیم، که این اشخاصی که خودشان را چپی معرفی می‏کنند یا به نفع خلق، به خیال خودشان معرفی می‏کنند، اینها عمال امریکا هستند؛ نه اینکه مربوط به آن طایفه دیگر باشند. می‏شود به آنها هم باشند؛ اما بیشتر احتمالش این است که اینها امریکایی باشند ساخته آنها باشند. چنانچه اساس «حزب توده» را من یادم است. آن کسی که حزب توده را در ایران ایجاد کرد سلیمان میرزا بود. سلیمان میرزا همسفر من بود در مکه، آدم نماز خوان و آدم مؤمن! یک بچه‏ای هم از سر راه برداشته بود که معامله اولادی با او می‏کرد، آن هم برداشته بود آورده بود مکه. این توده‏ای به آن معنایی که اینها می‏گویند نبود که اعتقاد هیچ نداشته باشد، اصلًا این از طریق انگلیسها این طرح را ریخته بود. آن وقت، در آن وقتی که سلیمان میرزا بود، زمان سابق بود، امریکایی‏ها خیلی در اینجا [نفوذ] نداشتند؛ بلکه هیچ، اینکه زیاد دست داشت انگلیسها بودند. و لهذا رضا شاه [را] هم انگلیسها آوردند، به طوری که خود آنها در رادیو گفتند، گفتند: ما این را آوردیم؛ و بعد که خیانت کرد، بیرونش کردیم! و حالا دیگر انگلیسها نیستند، هر چه هست امریکاست، که زیادتر، در اینجاها هم نفع و طمعش زیادتر است؛ هم نفوذش در این ممالک شرقی بیشتر است، و ان شاء اللَّه این نفوذ در ایران دیگر قطع شد و قطع می‏شود از این جهت، به نظر آدم می‏آید که این شلوغکارها به نفع امریکا دارند کار می‏کنند. اگر مدعی‏اند که به نفع ملت، آن طور که ادعا می‏کنند که ما می‏خواهیم ملت چه بشود، خوب، اینها می‏بینند که الآن کارهای زیادی برای این ملت شده است. کارهایی شده است که همه‏اش به نفع ملت بوده. اگر واقعاً اینها ملی هستند، خوب، چیزی که به نفع ملت است باید بیایند کمک بکنند. همان طوری که می‏بینید که در جاهایی که الآن دارند زراعت بر می‏دارند اجزای ادارات، و عرض می‏کنم که دکترها و مهندسین و زنها و مردها توی بیابان می‏روند و با مردم کمک می‏کنند، که این سابقه ندارد در ایران یک همچو وضعی، خوب، وقتی یک همچو وضعی در ایران حالا پیش آمده که دکترها هم می‏روند توی کِشتها و برای مردم کمک می‏کنند، معممین هم، علمای بلاد هم، بعضی وقتها می‏روند کمک می‏کنند به مردم، در تلویزیون من دیدم که اشخاصی که آنجا بودند، اشخاص، خلاصه از این صنف جمعیت بودند، رعیتها نبودند، کمک می‏کردند، زن بود، مرد بود، اگر اینها راست می‏گویند که برای ملت اینها می‏خواهند خدمت بکنند، خوب، آنها هم بیایند با اینها شریک بشوند در برداشتن زراعت، در کشت زراعت، چرا جلوگیری از کشت می‏کنند؟ بعد هم که کشت کردند و مردم، زحمت یکساله یک کشاورز، یا چند کشاورز که یک خرمن است، اینها آتشش می‏زنند. این صحیح است که یک کسی ادعا بکند که من موافق با خلقم، من خدمتگزار به خلقم، خدمتگزار به توده هستم، لکن خرمنش را آتش می‏زنم، زراعتش را به باد فنا می‏دهم؟ اینها، آدم باید ازشان بپرسد، آن طایفه را ازشان بپرسد، که خوب، شما می‏گویید من مسلمانم. آدم مسلمان می‏شود، که یک کسی مسْلم باشد و این طور شلوغکاری بکند و آدمکشی بکند؟ و اینها یا توده‏ای هستید و اهل مثلًا طرفداری از خلق، به قول خودتان. آدمی که طرفدار است، می‏شود که یک آدمِ طرفدارِ مردم و ضعفا و مستمندان برود دم چیزها بایستد بگوید که کار نکنید! بیایید حقوق را از ما بگیرید و کار نکنید! این پول از کجا می‏آید که اینها می‏دهند به کارمندان که کار نکنند و حقوق بگیرند؟ برای کار نکردن حقوق بگیرند؟! این جز این است که می‏خواهند اختلال [پیدا شود. آن‏] پول مبدأش آن خزانه‏های دیگران است. می‏خواهند اختلال پیدا بشود در امر مملکت، بلکه دوباره آن اربابها بیایند و اینها هم به نوایی برسند. لکن باید بدانند که نه، دیگر از اینها گذشته، راه طی شده تا نیمه راه، و این باقی‏اش هم طی خواهد شد شما [و ما] همه می‏بینیم که یک نهضت اسلامی در همه جا پیدا شده؛ یک تحول اسلامی پیدا شده؛ این تحول اسلامی که در مردم پیدا شده است و همه یک علاقه‏ای پیدا کرده‏اند به اسلام و توجه کرده‏اند که با اسلام می‏شود پیشرفت کرد، این علاقه را به این زودی نمی‏شود دیگر از مردم گرفت. مردم دیدند که اسلام کار از آن می‏آید. این هم که می‏بینید که الآن جدیت می‏کنند که مثلًا اشخاص مبرزی را [ترور] بکنند، برای اینکه اینها هم از اسلام ترسیده‏اند، اینها دیده‏اند به اینکه اسلام از آن همچو کاری آمده است که یک ملتی که هیچی نداشت بر همه چیز مقدّم شد، فقط ایمان داشت، فقط فریاد می‏کرد «اللَّه اکبر»، و با فریاد «اللَّه اکبر» بیرون کرد همه اینها را؛ دست همه اینها را قطع کرد.

الآن همه چیز مال خودتان هست. منتها از بس که خرابی به جا گذاشته‏اند، دولت تا آمده بیاید یک خرده‏ای ترمیم بکند خرابیها را، یک مقداری البته طول دارد، و البته باید همه وزارتخانه‏ها، همه ادارات، همه دستگاهها، باید یک تحول اسلامی پیدا بکند. یعنی ما که حالا مدعی هستیم همه‏مان به اینکه رژیم‏مان رژیم اسلامی است، جمهوری اسلامی داریم، انجمنهای اسلامی بپا می‏کنیم، باید کوشش کنیم به اینکه فرمهایی که در وزارتخانه‏هاست اسلامی بشود، که کسی که وارد می‏شود در وزارت مثلًا کشور، ببیند که وارد شده در یک جایی که همه چیزش اسلامی است، همه‏شان، اسلامی هستند؛ یک چیزهای غیر اسلامی به چشمش نخورد. نمی‏شود که ما مدعی بشویم که جمهوری‏مان اسلامی است، لکن وقتی برویم در این اداره باز همان مسائل سابق باشد، در آن اداره، همان. این نمی‏سازد با هم و تناقص است این. من مدعی باشم اسلامی هستیم، رژیم‏مان اسلامی است، لکن محتوایش نباشد. باید با کوشش شما آقایان، که انجمن اسلامی درست کردید آنجا، و امیدوارم که همه ایران یک انجمن اسلامی باشد انجمن اسلامی ان شاء اللَّه با کوشش شما جوانها، با کوشش همه زن و مرد ایران، یک مملکت اسلامی بشود به آن طوری که احکام اسلام همه جا برود. و بدانند مردم که یک همچو رژیمی هم می‏شود در دنیا باشد که تویش ظلم نباشد. تویش خلاف عدالت نباشد؛ تویش دزدی نباشد؛ تویش فحشا نباشد؛ بازارش بازار اسلامی باشد. البته اینها یک مقداری کوشش لازم دارد، یک مقداری تعقیب لازم دارد، یک مقداری رنج می‏خواهد، این چیزها.

این مملکتی است که از خودتان است، مثل اینکه برای منزل خودتان شما زحمت می‏کشید، حالا باید برای مملکتتان زحمت بکشید. یک روزی بود که این منطق بود که خوب، ما زحمت بکشیم و دیگران ببرند، چرا؟ امروز آن طور نیست که یک دیگری داشته باشیم که زحمتهای شما را او ببرد. این عاید خود مملکتتان می‏شود. و عاید خود اهل کشور می‏شود و زحمتها هدر نمی‏رود.

و آنکه باز من باید حالا عرض کنم به شما قضیه کوشش کردن در این قانون اساسی و خبرگان است، که وقتی که بنا شد خبرگانی تهیه بشوند، باید کوشش کنید که یک اشخاصی که متعهد باشند مؤمن باشند، چپ و راستی نباشند، امین باشند، یک همچو اشخاصی را [که‏] مطلع از اسلام باشند، اسلامی باشند، ما می‏خواهیم یک قانون اسلامی را رسیدگی بکنیم. قانون اسلامی را که بخواهیم رسیدگی بکنیم، باید یک اشخاصی باشند که اسلام را بدانند چه است؛ احکام اسلام را بفهمند چه است، معتقد باشند که اسلام یک رژیمی است که لازم است که در مملکت ما باشد. الآن باید همه قوا را روی هم بگذارید برای اینکه این قدم، قدم که دارد نهضت پیش می‏رود، در هر قدم همان قدم را تعقیب کنید که ان شاء اللَّه پیش بروید و امیدوارم که خداوند همه شما را حفظ کند، و همه موفق باشید به خدمتگزاری؛ و همه‏مان ان شاء اللَّه به خدمت به این مردم، به خدمت به این مستمندان، موفق باشیم.» (صحیفه امام، ج‏9، ص: 95 ـ 101)

ـ سخنرانی در جمع روحانیون و اساتید؛ قانون اساسی- انتخابات خبرگان (1358)

«من این چند روز که شنیدم و خواندم که دانشگاهیهای اصفهان با علمای اصفهان مجتمع شده‏اند، بسیار از همه متشکرم و امیدوارم که ادامه پیدا کند این وحدت. این اختلافی که بین دانشگاه و روحانی، مع الأسف در زمان رژیم بود یک چیزِ مِنْ بابِ اتفاق نبود یک مطلب حساب شده بود که هم روحانی از او بیخبر بود و هم دانشگاهی.

به دانشگاه که می‏رفتند، [افراد] دستگاهی که مأمورند که این دو را از هم جدا کنند، راجع به روحانیین مطالبی می‏گفتند که مع الأسف جوانهای ما باورشان می‏آمد. پیش روحانیون که می‏رفتند مطالبی از دانشگاه می‏گفتند که آنها هم باور می‏کردند، و هر دو قشر غالباً غافل از این بودند که دارند آنها را به کجا می‏کشانند. هر دو قشر توجه نداشتند که آنها قصد این ندارند که یک دانشگاه خوبی درست بشود، یا یک روحانی خوب. آنها دنبال این بودند که این دو قدرتی که قدرت متفکر ملت هست و ممکن است که ملتها را اینها بیدار بکنند، اینها را از هم جدا بکنند. نه فقط جدا، طوری بکنند که مقابل هم بایستند، صف آرایی بکنند. آنها به اینها مطالبی بگویند، آنها به اینها، اینها سرگرم خودشان باشند و غافل از مسائل اصلی که بر ملت و مملکت می‏گذرد. چنانچه حالا هم، که من این را باید تکرار بکنم، و این را گفتم که ما از این تکرار هیچ اشکالی نمی‏بینیم برای اینکه یک مریضی اگر چنانچه سرش درد بکند پیش صد تا طبیب که برود می‏گوید سرم. نباید بگوید که چون تکرار می‏شود و یک دفعه بگوید سرم، یک دفعه بگوید پایم، یک دفعه بگوید دلم که مبادا تکرار بشود.

ما الآن حکم یک مریضی را داریم که باید آن مرض خودمان را افشا کنیم، بگوییم. هر دسته‏ای که آمدند همان مرض که هست باید بگوییم. برای شما، برای دیگران هر چه که هست، هر واقعی که هست باید بگوییم. دردی که بالفعل ما دچارش هستیم باید بگوییم.

آن دردی که دچارش هستیم الآن این است در این حالی که قانون اساسی دارد، طرح شده است و می‏خواهد تصویب بشود تا مراحل نهایی‏اش، در این حال من می‏بینم که قشرهای مختلفی می‏آیند و یک مسائل دیگری طرح می‏کنند و گاهی هم یک مسائلی که دنبال آن ممکن است که برخوردها باشد. و در روزنامه‏ها و مجلات هم بعضی مطالب را می‏نویسند که این مطالب محرک است، تحریک‏آمیز است. و این روی یک- آن طور که به نظر آدم می‏رسد- روی یک نقشه و حسابی است. یک توطئه‏ای است که الآن ماها را یا متوجه کنند به یک مسائلی غیر از این مسائل اصلی که ما داریم، یا منحرفمان کنند به طوری که تا آخر منحرف بشویم از مسائل، یا به جان هم بیندازند، دعوامان بیندازند که آن هم اسباب انحراف است و آنها نگذارند که ما این مراحلی که الآن داریم؛ یکی بررسی قانون اساسی، یکی انتخابات خبرگان، دنبالش مجلس شورای ملی، دنبالش یا همراه او رئیس جمهور؛ که اینها اساس یک مملکت است که باید این اساس درست بشود، بعد که این اساس درست شد، روی آن مسائل دیگر باید حل بشود.

ما الآن آنی که گرفتارش هستیم این اساس است، و ما الآن بالفعل هم آن که گرفتارش هستیم، قضیه بررسی قانون اساسی است. خوب، شماها دانشگاهی هستید و اهل نظر، مطالعه کنید قانون اساسی را، هر نظری دارید بنویسید و به مجلس سنای تهران بفرستید، تا آنها بعد که خبرگان آمدند آنها رسیدگی بکنند و دنبالش آن وقت که اعلام می‏شود که انتخاب بکنید خبرگان را، شما ببینید که چه اشخاصی باید انتخاب بشوند، اشخاص مطلع از اسلام. ما اسلام را می‏خواهیم درست کنیم. ما نمی‏خواهیم یک مطلب اروپایی درست کنیم تا برویم سراغ کارشناسهای اروپا. نمی‏خواهیم یک مسئله حقوقی اروپایی و غربی درست کنیم تا برویم سراغ حقوقدان اروپایی فهم. ما می‏خواهیم یک مسائل اسلامی. همه این ملت فریاد زدند که ما جمهوری اسلامی می‏خواهیم، این فریاد ملت بود. آنهایی که مخالف با این بودند، آن وقت نفَسشان هم در نمی‏آمد، آنها رفته بودند، یا خارج از این مملکت بودند و هیچ کاره، یا داخل در مملکت بودند و آن کنار نشسته بودند، تماشا می‏کردند، و شاید به شهیدهای ما هم می‏خندیدند، اینها اهل این نیستند که اسلام را بدانند چی هست، تا اینکه قوانین را وقتی نگاه بکنند ببینند به اسلام مربوط هست یا نه.

شما باید اشخاصی را تعیین کنید که علاقه‏مند به اسلام باشند. این طور نباشد- که فرض کنید- یک جایش که راجع به اسلام است یک قلمی رویش بکشند و آن هم کنارش بگذارند. علاقه‏مند باشند به اینکه اسلام باید در این مملکت، در این کشور تحقق پیدا بکند. از این ور و از آن ور هم نرفته باشند که بخواهند منافع غرب را یا منافع شرق را تأمین بکنند. مستقل در نظر باشند، مستقل در روحیه و فکر باشند، امین باشند، شناخته شده باشند. یک آدم مجهول را هر چه هم به شما بگویند خیلی آدم خوبی است، تا خودتان نشناسیدش این را تعیین نکنید. اشخاصی که می‏شناسید که مسلمانند، مطلع بر اسلامند و گرایش نداشتند در عمرشان به این طرف و آن طرف، گرایششان، گرایش اسلامی بود. مشی‏شان، مشی اسلامی بوده است، مطلع هستند از اوضاع کشورشان، یک همچو اشخاصی را باید تعیین بکنید، که ان شاء اللَّه این قانون اساسی را آنها مطالعه کنند و بر طبق آن که مصلحت ملت ما هست.

این را شما بدانید، همه باید بدانید که آنی که مصلحت ملت ماست که از زیر بار خارجیها و افکار خارجیها و اعمال خارجیها این ایران را بیرون می‏کند و یک مملکت عدل به تمام معنا آزاد، آزادی صحیح، نه آزادی غربی، و عرض می‏کنم که اقتصادش صحیح باشد، همه چیزش صحیح باشد، آن که بتواند یک همچو کاری بکند اسلام است، اسلامی است که خدا قوانینش را وحی فرموده، و بهتر می‏داند که برای اینها تا ابد چی لازم است. خیال نشود که اسلام سابقاً می‏شده است پیاده بشود، حالا نه، دیگر نمی‏شود یا بعضی‏اش نمی‏شود. اینها انحراف است یا بی‏توجهی است، نفهمی است. باید شما اشخاصی که صد در صد معتقد باشند که اسلام کهنه نیست، الآن تا ابد زنده است. این نهضت شما ثابت کرد به اینکه اسلام الآن هم متحرک است و کوبنده. الآن هم ظلم را، دستگاه ظلم را انسان می‏کَند. اگر شما پیوند به اسلام نداشته بودید و اشخاصی بودید که هر کس برای مقصد خودش یک حرفی می‏زد، حالا هم باز زیر همان بارها بودیم، و محمد رضا هم اینجا باز سلطنت می‏کرد و فریاد می‏کرد «تمدن بزرگ» و ما را به آتش می‏کشید!

این وحدت کلمه شما و همه توجهتان به اسلام، جوانها توجهشان به اسلام که الآن هم می‏آیند می‏گویند شما دعا کنید ما شهید بشویم، و من می‏گویم دعا می‏کنم شما ثواب شهید داشته باشید، دیگر ما حالا ان شاء اللَّه میدانی پیدا نمی‏کنیم تا شهادت باشد. ما حالا دیگر دزدها را و کلاهبردارها را داریم [مجازات‏] می‏کنیم. در هر صورت یک همچو روحیه‏ای که متحول شده بود از آن ترس به این شجاعت، از آن فرار به این هجوم، یک همچو روحیه‏ای شما را پیروز کرد. و این روحیه، روحیه‏ای بود که اسلام به ما داده؛ یعنی مردم حالا متحول شده‏اند به همان اشخاصی که در صدر اسلام، سی هزارتاشان یک روم و یک ایران را به هم کوبید و- عرض می‏کنم که- فتح کرد. آنها هم برای همین بود که اسلام را سعادت می‏دانستند؛ چه زنده باشند چه نباشند. شهادت را برای خودشان زندگی ابدی می‏دانستند. این روحیه در جوانهای ما، من می‏بینم که پیدا شده است، و جداً می‏آیند از من تقاضا می‏کنند که من دعا کنم شهید بشوند، این اسباب این شد که ما پیروز شدیم.

الآن که وظیفه فعلی ما این است که همه مسائلی که بعدها باید درست بشود، همه گرفتاریهایی که بعدها باید درست بشود، همه را کنار بگذاریم. و همه متوجه به این باشیم که این قانون اساسی که بناست تصویب بشود، چی هست، اشکالاتش چی هست. اشکالات را بگویید، و کی باید این را بررسی بکند و چه اشخاصی باید بررسی بکنند، همان اشخاص را تعیین بکنید.

ان شاء اللَّه خداوند همه شما را حفظ کند. و همه مسائل بعد از تحقق یک دولت غیر انتقالی، یک دولت مستقر و مستمر، بعد از او و یک قانون اساسی و یک مجلس شورایی که ملی باشد، نه فرمایشی، ان شاء اللَّه همه این مسائل حل می‏شود و این کار به دست خود ملت همه اینها واقع می‏شود. خداوند همه شما را حفظ کند و موفق.» (صحیفه امام، ج‏9، ص: 102 ـ 106)

ـ پیام تشکر به رئیس جمهور لیبی؛ تسلیت شهادت آقای صدوقی (1361)

«حضرت آقای سرهنگ معمر القذافی، رهبر کشور اسلامی لیبی‏

پیام تبریک و تسلیت جنابعالی در مورد فاجعه جانگداز شهادت فقیه بزرگوار و شهید محراب حضرت آیت اللَّه صدوقی- قدس سره- واصل و موجب تشکر گردید. این شهادتها نه تنها کوچکترین اثری در تضعیف جمهوری اسلامی ندارد، بلکه موجب تقویت و بارور شدن این شجره طیبه خواهد گردید. و این کوردلان منافق با این جنایات بی‏هدف هر چه بیشتر رسوا شده و نزد ملتهای محروم و مسلمان بی‏آبروتر خواهند شد. و طراحان اصلی این جنایات یعنی امریکای جهانخوار و همدستان اروپایی و آسیایی او بدانند که ملت قهرمان و انقلابی ما برای به ثمر رساندن انقلاب اسلامی خود آماده این گونه جانبازیها بوده، و با این جنایات کور و بی‏هدف میدان را برای این منافقان جنایتکار رها نخواهد کرد. و السلام علیکم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏16، ص: 377)

ـ پیام تشکر به حاکم فجیره؛ تبریک عید سعید فطر (1362)

«جناب آقای حمد بن محمد الشرقی، حاکم فجیره‏

تلگراف تبریک آن جناب به مناسبت حلول عید سعید فطر واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا این عید بزرگ اسلامی را به جنابعالی و ملت برادر و مسلمان کشورتان تبریک گفته، سعادت و عظمت ملل اسلامی را در برابر دشمنان اسلام، و بخصوص امریکای جهانخوار مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏18، ص: 9)

ـ حکم هماهنگی بین ائمه جمعه و قوای اجرایی به آقای رسولی محلاتی (1362)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

به جناب حجت الاسلام آقای حاج سید هاشم رسولی- دامت افاضاته- مأموریت داده می‏شود که برای هماهنگ نمودن و انسجام هر چه بیشتر بین ائمه محترم جمعه در سراسر کشور و قوای اجرایی و غیر اجرایی اقدام نمایند و حتی الامکان کوشش نمایند در تفاهم بین آنان. و وحدت کلمه در این زمان؛ که تفاهم و وحدت در رأس امور است و با آن می‏توان اسلام عزیز و جمهوری اسلامی را قدرت بخشید. و چنانچه خدای نخواسته این امر پس از کوشش به انجام نرسید، و تشخیص دادند که امام جمعه فلان استان یا شهرستان یا بخش به این وظیفه اسلامی مهم تسلیم نمی‏شود، مراتب را با ذکر دلیل به شورای محترم مرکزی ائمه جمعه گزارش دهند. خداوند تعالی همه ما را در این امر حیاتی مهم توفیق عنایت فرماید. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏18، ص: 10)

ـ بیانات در جمع مسئولان دانشگاه آزاد اسلامی؛ اولویت در اصلاح دانشگاهها (1364)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

از زحمات و خدمات آقایان تشکر می‏کنم. خداوند به شما و سایر افرادی که این دانشگاه را اداره می‏کنند، توفیق دهد. ان شاء اللَّه بتوانید ایران را دانشگاه کنید. مسلماً مردم وقتی دیدند کارهایتان خوب است و به آنان خدمت می‏کنید، با شما همراهی و کمک می‏کنند، چرا که مردم می‏خواهند فرزندانشان مهذب و عالم شوند. باید تلاش کنید جهات دینی را در دانشگاه بیشتر کنید. باید قبل از هر چیز، دانشگاه اسلامی باشد، برای اینکه کشور هر چه صدمه خورده است از کسانی بوده که اسلام را نمی‏شناخته‏اند.

ان شاء اللَّه آینده دانشگاهتان خوب باشد و همه دوستانتان موفق باشند. البته نظارت آقایان خامنه‏ای و هاشمی و ائمه جمعه و روحانیون بلاد، به اسلامی شدن آن کمک بیشتری می‏کند. ما امیدواریم جوانانمان در خود ایران تربیت شوند، برای اینکه در خارج به جوانان ما درس اساسی نمی‏دهند. ان شاء اللَّه روزی بیاید که از جاهای دیگر برای تحصیل به ایران بیایند و ما هر گز احتیاجی نداشته باشیم کسی را به خارج بفرستیم. و این امری است شدنی، و این طرز تفکر که غیر از خارج در جای دیگر نمی‏شود تحصیل کرد، امری است باطل، چرا که با این گونه تبلیغات می‏خواهند جوانان ما را به خارج بکشند و با تفکر خودشان به ایران برگردانند.

امیدوارم این دانشگاه و همه دانشگاههای دیگر مراکزی شوند که هم جوانان ما را مهذب کنند و هم عالم، و آنان به صورتی تربیت شوند که از خارج بریده شده و مستقل شوند و در راه اسلام و کشورشان خدمت کنند. ان شاء اللَّه همه آقایان موفق باشند.» (صحیفه امام، ج‏19، ص: 316)



[1] - آقای سید رضی شیرازی، امام جماعت مسجد شفا.

[2] - آقای سید رضی شیرازی، امام جماعت مسجد شفا

[3] - مانند« چریکهای فدایی خلق»،« مجاهدین خلق» و« حزب توده».

انتهای پیام /*