امروز با امام: هفتم اردیبهشت
ـ نامه به آقای سید عباس میریونسی؛ اجازه شرعیه (1349)
«جناب مستطاب سید الاعلام و ثقة الاسلام آقای میر یونسی- دامت افاضاته
مرقوم شریف واصل شد. راجع به شخصی که میخواهد زیادتر از ثلث را خودش بدهد، ایشان از طلب این جانب تا کنون نفهمیدم پرداخته باشند؛ در صورتی که بدهکاری خودشان [را] پرداختند شما مجازید اجازه نصف به ایشان بدهید. و دیگران اگر مراجعه کردند تا ثلث مجازید اجازه دهید، در صورتی که بقیه را بپردازند و الّا مجاز نیستند. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج2، ص: 267)
ـ نامه به یکی از دوستان و پاسخ به سؤالات (1357)[1]
«خدمت جناب آقای
مرقوم شریف واصل، توفیق و سلامت شما را خواستارم. چیزهایی که نوشتهاید همه را مجازید. در خصوص مساجد نیز به همان ترتیب که مرقوم داشتهاید مجازید. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج3، ص: 377)
ـ پیام به علمای ساری؛ بازگشت علما به ساری و نظارت بر کمیته ها (1358)
نآقایان علمای محترم شهرستان ساری- دامت تأییداتهم
مقتضی است آقایان محترم به شهر ساری مراجعت نموده و همان گونه که تا به حال به وظیفه ارشاد اهالی اشتغال داشتهاید باز هم انجام وظیفه نمایید. و تحت سرپرستی حجت الاسلام آقای حاج شیخ مصطفی صدوقی و با همکاری مردم محترم و متدین محل بر امور جاریه و کمیته انقلاب اسلامی آنجا نظارت داشته باشید و سعی کنید ترتیبی فراهم شود تا به حول و قوه الهی جمیع مشکلات حل گردد و انتظار میرود که تمام اهالی خصوص جوانان عزیز از همکاری با آقایان محترم کوتاهی ننمایند.
«و اوصیهم بتقوی اللَّه و الاهتمام فی هدایة الناس و ابلاغ الاحکام و رعایة الاحتیاط فی جمیع الامور و الاحوال[2] ان شاء اللَّه تعالی».» (صحیفه امام، ج7، ص: 142)
ـ مصاحبه و پاسخ استفتاء با رادیو- تلویزیون و یکی از بیماران در مورد پیوند اعضا (1358)
«سؤالکننده: رادیو- تلویزیون آموزشی، و یکی از بیماران کلیوی
[پیوند اعضا از نظر اسلام چه حکمی دارد؟].
در صورتی که پیوند، اسباب نجات یک نفر از موت بشود به حسب شرع مانع ندارد.
[پیوند کلیه کسی که در اثر تصادف میمیرد و کلیه شخصی که آن را در زمان حیاتش به دیگری واگذار کرده به بیمار کلیوی، چه حکمی دارد؟].
کسی که مرده است و کلیه او قابل استفاده است، با اجازه اولیایش جایز است که آن را برای نجات انسان دیگر مورد استفاده قرار بدهند و به انسان مریض و فاقد کلیه صحیح پیوند کنند.
[آیا امام درباره این گونه بیماران کلیوی به مردم توصیهای دارند؟].
البته در صورتی که یک انسانی را بشود نجات داد، با حفظ سلامت کسی که کلیهاش را اهدا میکند مانعی ندارد و بسیار امر خوبی است. من امیدوارم اشخاصی که خیّر هستند این فداکاری را بکنند و برادرهای خودشان را نجات بدهند. امیدوارم که خداوند عافیت به آنها عنایت کند و همه آنها موفق و سلامت باشند. و این در صورتی است که سلامت خود آنها محفوظ باشد و با اهدای کلیه همان طوری که دیدهایم حیات ادامه پیدا بکند. بنا بر این، آن کسی که دارای دو کلیه است، اگر- چنانچه- این خیر را و این فداکاری را برای برادرهای بیمارش بکند یک امر بسیار خوبی است و خداوند به او اجر بدهد.» (صحیفه امام، ج7، ص: 143)
ـ سخنرانی در جمع کارگران چیتسازی تهران؛ کارگران از دیدگاه اسلام (1358)
«اسلام برای همه اقشار و برای همه بندگان خدا، برای همه مستضعفین ارزش قائل است؛ برای همه کارگران و قشر کشاورزان ارزش بیشتر قائل است. کارگران و کشاورزان از اقشار باارزشند[3] که اسلام به آنها توجه دارد. اینها که میخواهند بین کارگر و کشاورز تفرقه بیندازند، مفسدین فی الارض هستند. اینها کشاورزی را نمیخواهند تحقق پیدا کند و کارخانهها را نمیخواهند راه بیفتد برای اینکه اگر اینها راه بیفتد، مملکت آرامش پیدا میکند و دست خائنین کوتاه میشود.
بیدار باشید برادران کارگر! که اسلام در خدمت شماست نه اینها. اینها مخالفند؛ اینها میخواهند با آشوبهایی که بپا میکنند و هر روز [به] بهانهای در بین اقشار میافتند و آشوب میکنند، میخواهند آرامش را از مملکت سلب کنند تا دست دیگران را باز کنند. اینها را در کارخانههای خود راه ندهید که چون موریانهاند و کارخانههای شما را از بین میبرند. خداوند کید خائنین را فلج کند. خداوند این دست خائنین را قطع کند. خداوند ملت مسلم را با اتحاد به پیش ببرد.» (صحیفه امام، ج7، ص: 144)
ـ سخنرانی در جمع دانشجویان مدرسه عالی شمیران؛ جمهوری اسلامی و محتوای آن (1358)
«... باید بدانید که ما باز مراحلی در پیش داریم و باید به آن مراحل برسیم و جمهوری اسلامی با محتوای واقعی خودش در ایران پیاده شود. الآن گرچه اصل جمهوری تشکیل شده و الآن رژیم ما رژیم جمهوری اسلامی است، لکن به واسطه اینکه باز محتاج به یک فعالیتها و محتاج به یک بررسیهایی است که محتوای اسلام و جمهوری اسلامی و احکام اسلام در ایران- بلکه ان شاء اللَّه در سایر کشورهای اسلامی- پیاده شود ما محتاج به شما هستیم، محتاج به ملت محترم ایران هستیم، محتاج به بانوان و مردان ایران هستیم. همه با هم باید تشریک مساعی کنیم تا محتوای حقیقی احکام اسلام جریان پیدا کند.
و من از خدای تبارک و تعالی تقاضا دارم که به شما و همه ملت ایران و همه ملت اسلام توفیق خدمت در راه اسلام و در راه کشورهای اسلامی عنایت فرماید. ان شاء اللَّه سلامت و سعادت در خور ملت ما باشد و همه سالم و سعادتمند باشند.» (صحیفه امام، ج7، ص: 145)
ـ سخنرانی در جمع دانشجویان سنندج؛ مشکلات کشور- شوراهای منطقه ای (1358)
«از آثار این نهضت و برکاتش این است که ما با گروههای مختلفی از مسلمانان ایران مواجه میشویم و با هم درد دل میکنیم. ما مع الأسف با هر گروهی که مواجه میشویم با کردستانیها، با بلوچها، با بختیاریها، با قشقاییها و سایر عشایری که در اطراف ایران هستند و گروههایی از آنها گاهی پیش ما میآیند- با هر گروهی که مواجه میشویم میبینیم که همین درد دلهایی که شما دارید آنها یا بیشتر دارند یا همین طور هست. بختیاریها میآیند میگویند که هیچ جا بدتر از بختیاری نیست، ما از همه مواهب تمدن محروم هستیم. بلوچها میآیند همین مطلب را میگویند که ما محرومیم و هیچ یک از اقشار ملت مثل ما محروم نیست. شما آقایان هم همین مطلب را میگویید. من باید بگویم که مطلب همین طور است که گفته میشود؛ همه ملت محرومند از همه مواهب. شما الآن تهران، که مرکز است و همه همتهای دولتهای سابق هم نسبت به مرکز بوده است- و مع الأسف توجه به جاهای دیگر کم بوده است و یا نبوده است- همین تهران را شما تشریف ببرید، قریب سی محله یا بیشتر [را ببینید] که اینها یا چادرنشین هستند یا زاغهنشین هستند و یا حصیرنشین هستند؛ محله حصیرنشینها، زاغهنشینها! از همه مواهب تمدن محرومند؛ آب ندارند، باید بیایند از پلههای زیادی بالا، از آن گودالهایی که منزل دارند، خودشان و بچههایشان باید بیایند بالا، یک کوزه آب از سر خیابان که شیر آب هست ببرند. از اسفالت هیچ خبری نیست، از مریضخانه هیچ خبری نیست، از مدرسه هیچ خبری نیست، برق ندارند، هیچ ندارند. این تهران، که مرکز است و باید از همه جا به قول آنها آبادتر باشد!
وقتی که ملاحظه میکنید در اطراف خوزستان، در اطراف فارس، جاهایی را به ما بعضیها گفتهاند که اینها اصلًا آب ندارند و هیچ ندارند، آب هم حتی ندارند! و در زمستانها و بهار، وقتی که باران میآید، یک گودالهایی هست آنجا که آبها آنجا جمع میشود و زنها از یک فرسخ باید بروند و آب از آنجا بیاورند برای بچههایشان. من وقتی که نجف بودم بعضی از اهل خیر کویت، که با من آشنا بودند، به من توسل کردند که شما یک کمکی بکنید، و ما هم کمک میکنیم یک آب انبار درست بشود که این آب باران را این آب انبار حفظ بکند، و این بیچارهها وقتی میخواهند آب ببرند آب داشته باشند. شما خیال نکنید که همان شماها محروم بودید؛ این خانه خرابها همه ایران را خراب کردند. همه محروم بودیم. حتی قشرهایی که شما در صورت میبینید که اینها مثلًا مرفهند، در [آن] زمان اینها زحمتهایی داشتند که بیشتر از زحمت بیآبی بود. این حبسهای طولانی و این زجرهای فوق العاده، این شکنجههای طاقتفرسا برای یک دسته از روشنفکران، یک دسته از علما، یک دسته از فرهنگیها، از وکلای دادگستری، از قضات دادگستری، امثال اینها؛ در تحت این شکنجهها بودند. و بحمد اللَّه بعد از اینکه خدا خواست و خداوند تأیید کرد، ملت ما بیدار شدند و با هم اجتماع کردند و در تحت لوای اسلام این سد را شکستند؛ این سدی که مانع بود از اینکه فرهنگ ما، اقتصاد ما، ارتش ما، همه چیز ما، ترقی و رشد بکند؛ و مانع بودند، این مانع برداشته شد؛ اما پشت این سد، چه برای ما ماند؟ پشت این سد یک بدبختیهایی مانده است. صندوق دولت خالی است؛ از تمام بانکها- آن طوری که دولت به ما اطلاع میدهد و آن طور هست- اینها هر چه توانستند قرض کردند. صدها میلیون دلار از بانکهای مختلف ایران، اینها قرض کردند و فرار کردند. همچو نیست که خیال کنید که اینها هم ساده رفتند؛ جواهرات ایران را یک مقداریاش را آن پدر برد، یک مقداریاش را این پسر! بانکهای ما را خالی کردند و رفتند، ملت را فقیر گذاشتند و رفتند، نفت ما را سالهای طولانی دادند به امریکا و پول نگرفتند؛ یعنی برای امریکا پایگاه درست کردند. اینها عوض پول نفت- که باید پول به ما بدهند- اسلحه دادند! اسلحههایی که به درد خود امریکا میخورد، و نه به درد ما. این یک توطئهای بود بین این مرد، این مرد خبیث، این مرد خائن، به امریکا که نفت میداد- آن هم آن طور زیاد- و در ازای آن باید پول بدهد یا اسلحهای که به درد ما بخورد بدهد، در قبال آن یک اسلحههایی اینها فرستادند، برای خودشان پایگاه درست کردند مقابل شوروی؛ به اسم اینکه ما داریم پول نفت را میدهیم برای اینکه صدای شوروی درنیاید، اینها اسلحه دادند؛ اسلحههایی که به درد خودشان میخورد! یعنی ایرانیها نمیتوانستند استعمال کنند این اسلحهها را؛ تخصص نداشتند. برای خودشان پایگاه درست کردند. پایگاههایشان الآن هم هست در ایران.
الآن که شما این سد را به همت خودتان و به برکت اسلام شکستید، پشت این سد یک خرابه است. نه کردستان خراب است؛ لرستان هم خراب است، خوزستان هم خراب است، بلوچستان هم خراب است، خراسان هم خراب است؛ همه خراب است. این خرابه را کی باید آباد بکند؟ این خرابه را دولت میتواند تنها؟ نه، دولت همچو بودجهای ندارد؛ نمیتواند. ملت هر قشرش میتواند؟ نه. اما همت ملت، همه با هم، اجتماع با هم و همه اتکا به خدا، اتکا به قرآن کریم. همه با هم باید قیام بکنیم. همه با هم تشریک مساعی بکنیم، تا این خرابه را آبادش کنیم. شما خیال نکنید که دولت توجه ندارد به کردستان؛ دولت نمیتواند. الآن گرفتاریهایی برای دولت گذاشتهاند که هر جای مملکت را که ملاحظه میکنید، همین گرفتاریهایی را که شما دارید آنها هم دارند. دولت نه اینکه نخواهد توجه بکند؛ دولت میخواهد. شب و روز اینها در کار هستند؛ من اطلاع دارم شب و روز اینها در زحمت هستند و میخواهند این خرابه را آبادش کنند؛ لکن خرابی این قدر است که بدون اینکه یک مدتی بگذرد، مهلتی باشد، نمیشود.
مع الأسف این مهلت را این خائنها نمیدهند، نمیگذارند. کارخانهها باید راه بیفتند تا اینکه چرخ این مملکت به جریان بیفتد، به گردش بیفتد؛ میروند کارخانهها را نمیگذارند کار بکنند. کشاورزی باید راه بیفتد تا اینکه این مملکت آباد بشود، کشاورزی را- همین خائنهایی که تتمه آن رژیم فاسد هستند، نوکرهای امریکا و غیر امریکا هستند- نمیگذارند؛ کشاورزی را هم مانع میشوند. مدارس باید کار خودشان را ادامه بدهند، فرهنگ را اداره کنند؛ میروند فرهنگیها را هم نمیگذارند، مدارس را هم تعطیل میکنند. هر چه بخواهید شما، هر چیزی را که ببینند برای این مملکت فایده دارد و برای اقشار این مملکت فایده دارد، این عمال امریکاییها- که تتمهشان ماندهاند حالا در اینجا- اینها مانع میشوند. هر روز با یک صورتی مردم را بسیج میکنند و توی خیابانها میکِشند و داد و فریاد و «زنده باد» و «مرده باد». برای اینکه اینها نمیخواهند آرام بشود این مملکت. اگر آرام بشود این مملکت، کارهایش را اداره میکنند؛ اگر کارهایش را اداره بکند و آرامش حاصل بشود، دست آنها دیگر کوتاه میشود. وقتی یک مملکتی آشفتگی نداشت، دست آنها کوتاه میشود. لکن مملکت اگر آشفته بود- و اینها هم دارند آشفتهاش میکنند- اگر آشفته بود، آنها باز طمعشان هست که با یک صورت دیگری، با یک فرم دیگری، به این مملکت سلطه پیدا کنند و همان مسائل سابق و بدبختیهای سابق را عود بدهند.
شما برادرهای ما، گمان نکنید که به حال شما رسیدگی نمیشود، نمیخواهند رسیدگی کنند؛ نمیتوانند به این زودی درست بکنند. مشغولند؛ مشغول برنامهریزی هستند؛ مشغول مطالعه هستند. مسائل باید بتدریج حل بشود. الآن- دیروز که روز پنجشنبه آقای بازرگان آمدند اینجا- آن نقشههایی که راجع به راهسازی داشتند، نقشههای زیادی درآوردند نشان دادند، که ما در همه اقشار مملکت میخواهیم راهسازی بکنیم، و شروع میکنیم. من سفارش کردم که روستاها و جاهای دوردست زودتر باید شروع بشود و قبل از جاهای دیگر. آنها هم همین مطلب را قبول کردند. راجع به کارگر، اینها مشغولند برای اینکه کار درست کنند، و کارگر را به کار وادارند و- عرض میکنم که- این قشر را هم به کار وادارند. وقتی که به کار وادار شدند، هم برای خودشان خوب است، هم مملکت راه میافتد؛ لکن یک صبر انقلابی شما لازم دارید و ما. ما همه بدبختی داریم؛ لکن باید یک قدری صبر بکنیم، یک قدری تحمل بکنیم. این را حمل نکنید به اینکه یک قشری را بر قشر دیگر مقدم میداریم. و خدا میداند که اسلام و آنی که ما میخواهیم- و همهمان تابع اسلامیم- بین هیچ یک فرقی نمیگذارند؛ همه حقوق را ملاحظه میکنند. مسلمین همه ید واحده هستند. مسلمین همه برادر هستند. اینکه مسلمین یک طایفهشان به طایفه دیگر مقدّم باشد، اینها نیست در کار. حقوق همه، همه مسلمین، بلکه هر کس که در مملکت اسلامی زندگی میکند، یک حقوقی دارد؛ اسلام به آن حقوق میرسد. این اقلیتهای مذهبی، از قبیل زرتشتی، از قبیل یهودی، از قبیل نصارا، که در ایران گروههای فراوانی هستند، اینها را هم اسلام برایشان احترام قائل است؛ میخواهد که اینها هم به حقوق خودشان برسند. اما توهّم این معنا نشود؛ و من احتمال میدهم که خدای نخواسته باز یک دستهایی در کار باشد که پیش برادرهای کُرد ما بروند بگویند که ببینید دولت اسلامی شد و کاری نشد؛ پیش برادرهای بلوچ ما بروند همین حرف را بزنند، پیش برادرهای بختیاری ما بروند همین حرف را بزنند، پیش قشقاییها بروند همین حرف را بزنند؛ برای اینکه یک آشوبی باشد؛ آرامش نباشد که ما مملکتمان را به طور عاقلانه و به طور عدالت اداره کنیم. اینهایی که میآیند و این حرف را میزنند، اینها قصد این ندارند که اصلاح بشود؛ اینها قصد افساد دارند. خود شما هم میدانید که اینها میخواهند فساد بکنند. الآن هم تذکر دادید که مفسدین هستند که این کار را میکنند. باید یک قدری صبر کرد، ملاحظه کرد.
ببینید که دولت برای یک جایی کاری کرده که برای شما نکرده؟ یک جایی را آباد کرده و جای شما خراب است؟ الآن مسئله خانهسازی [...] همه اقشار ملت- علی السوا کسانی که مستمندند و خانه دار نیستند- برایشان خانهسازی میشود. آن وقت که راهسازی بشود، برای همه کشور میشود؛ آن وقتی که اینها بتوانند دارو برسانند، طبیب برسانند- عرض بکنم- دانشگاه درست کنند. اینها محتاج به یک مهلتی است. بله، اگر این خانه خرابها رفته بودند و خزینه مملکت سر جایش بود، آن وقت میگفتیم به دولت، که خوب، شما که پول دارید و خزینه دارید، یا اللَّه، چرا نمیکنید؟ اما تهی کردند خزینه را، بردند همه را؛ دزدیدند، غارت کردند؛ خودشان و آن بستگانشان بانکها را خالی کردند، همه چیز ما را بردند و ما را به این حال فلاکت نشاندند. لکن من امیدوارم که به خواست خدا و به عنایتی که خدا به این مملکت دارد، به این مملکت اسلامی دارد، با خواست خدا، با همت همه برادرها، همه اقشار، این اشکالات رفع بشود، با یک مهلتی. باید ما همه صبر کنیم و مهلت به ما داده بشود.
اما قضیه اینکه کارهای هر کسی به خودش باید [...] هر جایی به خودش، این جزء برنامههای اسلام است، و بنای ما هم بر همین هست. نه تنها شما، هر جا، در هر استانی، در هر جایی که هست، همان طوری که از اول قانون هم همین معنا بوده است، باید شوراهای ولایتی باشد. اینها باید بشود، و میشود و درصدد هستند. الآن مشغول طرحریزی آن هستند که شما برای خودتان، مسائل خودتان باشد. انتخابات مال خودتان باشد؛ خودتان انجام بدهید. کارهایتان محول به خودتان باشد. نه تنها شما؛ خراسان هم همین طور، اصفهان هم همین طور، همه جا همین طور. این شوراها باید همه جا باشد و هر جایی خودش اداره کند خودش را. این، هم برای ملت خوب است، هم برای دولت خوب است. دولت نمیتواند همه جا را خودش تحت نظر بگیرد؛ وقتی محول کرد کار را به خود مردم، مردم در منطقهای که هستند برای خودشان دلسوزتر هستند، بهتر اطلاع دارند به احتیاجات خودشان. اینها یک برنامههایی است که در دست اجراست. گمان نکنید که حالا این برنامهها در جای دیگر پیاده شده و شما محروم ماندهاید؛ چنین گمانی نکنید.
من از شماها تمنا دارم که سوء ظن به برادرهایتان نبرید. چنانچه ما سوء ظن نسبت به شما نداریم، شما هم نسبت به دولتتان، نسبت به ما، سوء ظن نداشته باشید، که ما میخواهیم خیر، یک قشری را بالا ببریم! این مال طاغوت بود؛ اینکه یک دستهای نوکر برای خودشان میخواستند درست کنند، و برای خودشان دارودسته درست کنند و ....
همه ملت از خودمان است، و ما خودمان هم از همه ملت هستیم. و ما همه خدمتگزار شما و ملت هستیم. من اطمینان میدهم به شما، که همه این مسائلی را که شما دارید حل بشود. قضیه اینکه آنجا امن و امان باشد و قضیه امنیتش باشد، البته ما تماس میگیریم با ستاد ارتش، با ژاندارمری، و سفارش میکنیم راجع به این. ان شاء اللَّه همه موفق و مؤید باشید.
ان شاء اللَّه خداوند همه شما را تأیید کند، و همه ما با شما در تحت لوای اسلام و برای خدا و برای قرآن همه با هم این نهضت را حفظ بکنیم؛ و برسانیم به آنجایی که احکام اسلام را در خارج عیناً ببینیم، آن احکامی که همه قشرها را- علی السوا- هیچ کس را بر هیچ کس ترجیح نداد؛ الّا به تقوا، الّا به خداشناسی.» (صحیفه امام، ج7، ص: 146 ـ 152)
ـ سخنرانی در جمع هیأتی از دوبی؛ تحول در جامعه- پیاده کردن اسلام اصیل (1358)
«من باید از این جمعیت که به قیادت آقا تشریف آوردند تشکر کامل کنم. علاقه من به آقا از دو جهت است: یک علاقهای به واسطه اینکه از بیت بزرگی هستند، و من علاقه به آن بیت دارم؛ و یک علاقه به شخص خود ایشان که در مدتهای طولانی، در راه اسلام مواجه شدند با خطرات. این خطرات برای شما عزت است، و برای ما افتخار.
چنانچه ملت ما در سالهای بسیار طولانی گرفتار مصیبتهای فوق العاده بود؛ گرفتار سلطه اجانب، گرفتار ظلم رژیم منحوس. گرفتاریهایی که به بیان درست نمیآید؛ گرفتاریها و خیانتهایی که تاریخ هم نمیتواند ثبت کند؛ چون بسیاری از آنها به طوری مخفی بوده است که برای کسی تا کنون کشف نشده است و معلوم نیست کشف شود. لکن با سپاس از خدای تبارک و تعالی، که توفیق به ملت داد و ملت را برانگیخت برای احقاق حق، و این نبود جز هدایت خدای تبارک و تعالی و اعانت ولی امر- صلوات اللَّه و سلامه علیه- و با اعانت ولی امر و هدایت ذات مقدس حق تعالی، برای ملت ما یک تحول بزرگ حاصل شد: تحول روحی. تحولی که نمیتوانم من برای او اسمی بگذارم، الّا اینکه تحول معجزهآسا بود. معجزه بود که در ظرف [مدت] کوتاهی یک ملتی که از سایه پاسبان میترسید، شاه را به عقب بزند، و همه با هم کوچک و بزرگ؛ مقابل قدرت [او] بایستد و با مشت گره کرده، «مرگ بر شاه» بگوید .... کسی که به محیط ایران در این پنجاه سال اطلاع داشته باشد، و بداند چه گذشته است بر این ملت، و چه معامله کردند با آنها و چه وضعی داشته است ملت و روحیه او چطور بوده است، باید بگوید که اعجاز واقع شد که این تحول عظیم واقع شد. همین تحول بود که ملت ما را به پیش راند و غلبه داد. تحولی که جوانهای ما شهادت را آرزو میکردند، و الآن هم آرزو میکنند. تحولی که پیرزنها- که اولاد خودشان را از دست داده بودند- افتخار میکردند و میگفتند اولاد دیگر هم به شهادت میباید برسد. این تحول موجب شد که ملت ما با نداشتن هیچ بر این قدرت شیطانی، که پشت سر او امریکا و سایر دوَل بزرگ و ابرقدرت ایستاده بود نهراسید و به پیش رفت، تا این سد را شکست. اکنون سدی که مانع از حرکت بود شکسته شد؛ لکن ما مراحل بسیار مشکل داریم که باید با تشریک مساعی همه ملت و دعای همه ملتها این مشکلات رفع بشود.
اینها- این خدانشناسها- مملکت ما را خراب کردند و رفتند. با اسم «تمدن بزرگ» چنان خرابی وارد آوردند و چنان آن را به عقب راندند، که سالهای طولانی باید تا به حد خود برسد. اقتصاد ما را از بین بردند، کشاورزی ما را ... به اسم «اصلاحات ارضی» از بین بردند؛ ارتش ما را وابسته به غیر کرده بودند؛ فرهنگ ما را به عقب رانده بودند؛ از همه بالاتر، نیروی انسانی ما را نگذاشتند شکوفایی پیدا کند. ما الآن برای [سازندگی] نیروی انسانی احتیاج داریم؛ و برای کارهایی که احتیاج به نیروی انسانی دارد باید بگردیم تا پیدا بکنیم؛ برای اینکه اینها قرنهاست- و اخیراً پنجاه و چند سال است- که با تمام قوا کوشیدند تا نیروی انسانی ما را از بین ببرند.
لکن من امید این دارم که خدای تبارک و تعالی، که عنایت فرمود و این ملت ضعیف را بر مستکبرین غلبه داد، بر مشکلات خودش غلبه دهد. و ما فرهنگ خودمان را اصلاح کنیم، و تمام چیزهایی که در نظر داریم- که همه فرمهای غیر اسلامی است- به فرم اسلامی برگردانیم. و اسلام را به آن طور که هست- نه به آن طور که معرفی کردهاند خارجیها و جوانهای ما هم بعضیها قبول کردهاند و بازی خوردهاند- اسلام به آن طور که هست، به آن طور که در صدر اسلام بود.
ما اگر خدای تبارک و تعالی توفیق بدهد و ملت ما این رمز را حفظ کند، امیدواریم که بتوانیم استقرار بدهیم حکومت اسلامی را و احکام اسلام را. لکن احتیاج به وحدت کلمه دارد، که ملت ما باید وحدت کلمه داشته باشند. ملت ما که در سایر بلاد هستند، باید با ما تشریک مساعی کنند. همه با هم یکصدا و یک ندا به سوی جمهوری اسلامی و احکام مقدس اسلام! و من اخیراً از آقایان تشکر میکنم؛ و از آقا بیشتر تشکر. خداوند همه شما را حفظ کند و در پناه و کَنف خود، ما را به وجود شما سرافراز کند.» (صحیفه امام، ج7، ص: 153 ـ 155)
ـ سخنرانی در جمع کارکنان صنعت نفت؛ نقش کارکنان صنعت نفت در انقلاب (1358)
«همه اقشار ملت در این نهضت سهم دارند؛ همه کوشش کردهاند، همه جانفشانی کردهاند، همه خون دادهاند؛ لکن کارکنان صنعت نفت سهم بسزایی دارند. آنها شریان حیاتی اجانب را قطع کردند؛ آنها بودند که به واسطه اعتصاب خود، و قطع نفت، نهضت را به پیروزی رساندند؛ آنها بودند که در سینما «رکس» به دست جنایتکاران و خیانتکاران بدل به خاکستر شدند؛ لکن عمر جاودانی پیدا کردند: حیات الهی در پیشگاه الهی. شهیدان ما عمر جاودانی دارند. من از تمام اقشار ملت متشکرم؛ و از خصوص کارکنان صنایع نفت تشکر بیشتر دارم. من دعا به همه میکنم و به شما؛ لکن باید بدانید که از اینجا به بعد هم به همان قدرتی که آمدهاید، باید پیش برویم.
اسلام قدرت کوبندهاش را نشان داد. با قدرت کوبنده اسلام دستهای جنایتکار قطع شد. با دست اسلام خیانتکاران رانده شدند. اجانب احساس کردند جنبه کوبنده اسلام را؛ و میخواهند در جنبه سازندهاش اخلال کنند. ما به جنبه کوبنده اسلام، تا اینجا رسیدیم؛ و باید جنبه سازندهاش را هم به دست ملت، با پشتیبانی خدای تبارک و تعالی، شروع و به اتمام برسانیم. بدخواهان نمیخواهند ببینند، که جنبه سازنده اسلام نمایش پیدا کند در دنیا، تا مکتبهای دیگر را دفن کند. بدخواهان این چرخی که راه افتاده است ... نمیخواهند بگذارند که به راه خودش ادامه دهد و سازندگی کند. شما ملت باید بیدار باشید، و با صبر انقلابی، اشتغال به سازندگی پیدا کنید.
مملکت آشفته است. مملکت، بعد از انقلاب است؛ بعد از انقلاب آشفتگی است. و بحمد اللَّه انقلاب ایران انقلاب بزرگی بود، که ضایعه کم و برداشت زیاد؛ برداشت قطع ایادی اجانب و قطع ایادی خیانتکاران داخلی و خارجی، و برداشتهای بزرگتر در سازندگی است. لکن بدخواهان نمیخواهند این سازندگی را ببینند، نمیخواهند سعادت ملت ما را ببینند. آنها سعادت خودشان را در فقر و فلاکت ما میبینند؛ به همین جهت با دستهای پلیدشان بین کارگران، کارمندان، کشاورزان، در اقشار مختلف ایران اختلاف میاندازند.
شما نمایندگانِ کارگران، پیام مرا به کارگران و کارمندان صنعت نفت برسانید. عزیزان من! اسلام است که برای شما دلسوز است؛ اسلام است [که] همه عزیزان خود را برای شما داد؛ اسلام است که سید الشهداء را برای شما داد. اسلام برای سعادت شما آمده است. اینها که در بین شما تفرقه میاندازند، از اسلام میترسند؛ از تعالیم عالیه اسلام میترسند. میترسند تعالیم عالیه اسلام پیاده شود و راه را بر آنها ببندد؛ و میبندد. توطئهها را، توطئههای بزرگ را، در همه اقشار، در همه موارد، خنثی کنید.
من قبلًا گفته بودم که غائله ایجاد میکنند شیاطین؛ هر روزی به اسمی. ما باید از این غائلهها جلوگیری کنیم، هوشمند باشیم، غائلهها را با هوشیاری توجه کنید و خنثی کنید. ممکن است پس از چند روز دیگر یک غائله دیگر بلند بشود. از اولاد من یکی ترور بشود یا خودم. اینها باید بدانند که نهضت ما قائم به شخص نیست؛ نهضت ما همگانی است؛ همه ملت رهبرند؛ همه بیدار شدهاند. گمان نکنند که با ترور، کاری انجام میدهند. ملت ما راه خود را یافته است. ما از این دسیسهها نمیترسیم.
من به شما ملت ایران سفارش میکنم، که اگر در روزنامهای، در مطبوعاتی، در جای دیگری، به من سَب بکنند، فحش بدهند، کسی حق ندارد که یک کلمه بگوید. من تحریم کردم بر شما جوابگویی را. برای اینکه توطئه است. توطئهها را با سکوت خنثی کنید. و اگر چنانچه توطئه زیاد شد، با مشت خنثی میکنیم.
بین خودتان برادروار باشید؛ با هم برادری کنید، کینهتوزی نکنید، انتقامجویی نکنید، با بیداری جلو بروید. در هر جا که هستید کارهای مفید کنید، برای جامعه خودتان خدمت کنید، جامعه را از خود بدانید، کشور را از خود بدانید. برای خودتان خدمت کنید، برای کشور اسلامی خدمت کنید، برای قرآن خدمت کنید. تمام ایران و تمام کشورهای اسلامی، انجمن اسلامی است؛ یک انجمن، و آن انجمن الهی. همه باید برای اسلام با هم باشیم؛ گرد هم درآییم. هر یک از این انجمنهای محترم، شعبهای است از آن انجمن بزرگ اسلامی، تحت رهبری امام زمان- سلام اللَّه علیه. این شعبههای انجمنهای اسلامی مورد تشکر است.» (صحیفه امام، ج7، ص: 156 ـ 158)
ـ سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم؛ انقلاب اسلامی و محاسبات جهانی (1358)
«این انقلاب بزرگ ملت ما، این نهضت عظیم تاریخی اسلامی ایران، تا به اینجا رسیده است؛ تا سرنگونی رژیم فاسد، تا قطع ایادی اجانب، تا به دست آوردن آزادی تا نایل شدن به استقلال آمدهایم. اینها که بین ملت ما پخش میکنند که نهضت اسلامی چه کرد، تا اینجا که نیمه راه است، باید بدانند که کاری کرد که در تاریخ سابقه نداشت. این نهضت به آخر نرسیده است؛ در این نیمه راه، یک کار عظیمی کرد که تمام حسابهای حسابگران را باطل کرد.
حسابگران مادیگرا در حسابشان نمیآمد که یک ملتی با دست خالی بر قدرتهای شیطانی، با همه جهازهای مدرن، با همه سلاحهای روز، که هیچ در دست ملت نبود و همه در دست مقابل ملت، پیروزی حاصل بشود. محال مینمود و محال میدانستند که این قدرت شیطانی و سد عظیم ابلیسی شکسته شود. حالا که دیدند با قدرت الهی- که بر خلاف همه موازین مادیت است و خط بطلان بر مکتبهای مادی کشیده، حالا که دیدند ملتی که هیچ نداشت بر قدرتهایی که همه چیز داشت غلبه کرده است، و این بطلانِ مادیت هست، به دست و پا افتادهاند، میگویند چه شد؟! چه بیشتر از این باید بشود.
امروز شما همه اینجا هستید، با کمال آزادی هر چه میخواهید میگویید. این چه نعمتی است که به شما ارزانی شده است، این را کی داد غیر از اسلام؟ آنها که میگویند اسلام چه کرد میدانند که اسلام چه کرده است؛ میخواهند جلو نرود! آنها نه اینکه نمیدانند که چه شده است! میدانند که تمام حیلههای آنها نقش بر آب شده است؛ میدانند که قدرتهای بزرگ در هم شکست؛ میدانند که این سد عظیم شیطانی تا ابد شکسته شد لکن میخواهند که جلوتر نرود این نهضت؛ و لهذا میگویند چه شد. چه میخواهید بشود؟!
ما فرض میکنیم که دیگر چیزی نخواهد شد، ما چه میخواهیم بشود؟! ما دست شیاطین را کوتاه کردیم؛ ملت ما دست چپاولگران را از ملت خودش و از کشور خودش قطع کرد. چه بالاتر از این؟ زنجیر اسارت را گسیخت، امریکایی را بیرون ریخت، سایر اقشار را هم، چه میخواهید بشود؟ چه شد یعنی چه؟!
ما میخواهیم به خواست خدا پیش برویم. ما میخواهیم این نهضت را به جلو برانیم تا برای این مملکتْ رفاه، زندگی سعادتمند دنیایی و آخرتی تحقق پیدا بکند. این شیاطین نمیخواهند این مسائل تحقق پیدا بکند.
این شیاطین از اسلام ترسیدهاند؛ قدرت اسلام را فهمیدند ...؛ قدرت ایمان مردم را فهمیدند؛ قدرت اتحاد کلمه را فهمیدند. حالا درصدد برآمدهاند که جمهوری اسلامی را در نظر مردم سبک کنند. میگویند چه شد؟ چه میخواهید بشود؟! شما نمیگذارید که ما قدمهای بعد را برداریم. شما بین مردم- بین کشاورزان- میروید و افساد میکنید که کشاورزی تحقق پیدا نکند. دولت ما میخواهد کشاورزی را به راه بیندازد، ملت ما هم، لکن شما نمیگذارید. شما خائنین نمیگذارید. دولت ما میخواهد کارخانجات را راه بیندازد تا رفاه حاصل بشود، تا چرخ مملکت به راه بیفتد، شما شیاطین نمیگذارید. ما میخواهیم این وحدت کلمه تا آخر محفوظ بماند.
ما میخواهیم این نهضت به ثمر برسد آن طور که دلخواه اسلام است؛ آن طور که خدای متعال میخواهد. شما شیاطین فتنهانگیزی میکنید؛ با هر روزش یک بهانهای، در هر روز یک بهانهای به دست میآورید و مردم را به هم میریزید و وادار به راهپیمایی میکنید. شما هستید که نمیگذارید آنچه که باید تحقق پیدا بکند. «چه شد» یعنی چه؟ بگذارید، ببینید چه خواهد شد.
برادران من! برادران تبریزی! برادران فارس! برادران اصفهانی! برادران دیگر که از جاهای مختلف به این مکان تشریف آوردهاید! ضمن تشکر از همه شما باید عرض کنم بیدار باشید، توجه داشته باشید! نقشههای محیلانه اینها را نقش بر آب کنید. نگذارید این فتنه گرها در بین مردم بیفتند و صفوف ما را متفرق کنند. صف واحد باشید: صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ.[4]
این سد عظیمی که آن سد عظیم را شکست حفظ کنید. این قطرههایی که به صورت سیل بنیانکن درآمد، این واحدهایی که همچون سیل عظیمی تمام موانع را از سر راه برداشت حفظ کنید. با این سیل عظیم به پیش بروید و همه بنیانهای ظلم و ستم را منهدم کنید.
این دستهای خائن را قطع کنید. در کارخانههای خودتان راه ندهید این خائنین را. اینها به حال شما و به حال ملت دلسوزی ندارند. اینها از اسلام میترسند. اینها قدرت اسلام را لمس کردند؛ فهمیدند که اسلام چیست؛ فهمیدند در مقابل اسلام ابرقدرتها نمیتوانند بایستند نمیخواهند این نهضت به آخر برسد.
ولی باید شیاطین بدانند، تفرقهاندازها بدانند که غلط فکر کردهاند! باید این ابلیسها و این شیاطین بدانند که همچو قدرتی برای آنها نیست. آن قدرتی که آن سد بزرگ را شکست این قطرههای ضعیف را خواهد شکست. ما آزادی مطلق خواهیم داد، و میدهیم و دادهایم لکن نه برای توطئه، نه برای فساد و خرابکاری. توطئه باید درهم شکسته شود. خرابکاران باید دفع شوند. باقیمانده رژیم منحوس، ریشههای کثیف آن، طرفداران کثیفتر از آن باید قطع شوند. ما آنها را دفن میکنیم.
من از تمام اقشار ملت و شما فرزندان اسلام که در این محوطه جمع شدید تشکر میکنم و برای همه شما دعا میکنم. و باید تذکر دهم که مقام معلمْ مقام والایی است؛ مقامی است که بالاتر از مقام معلم نیست؛ مقامی است که خدای تبارک و تعالی از آن تعظیم فرموده است لکن مسئولیت بزرگ دارد، مسئولیت عظیم دارد. هر چه مقام بالاتر است مسئولیت بالاتر است.
مسئولیت تربیت جوانان مسئولیت کمی نیست. تمام ملت باید معلم باشند، معلم فرزندان خود. اسلام تمام افرادش معلم باید باشند، و تمام افرادش متعلم. بانوان هم باید معلم باشند برای فرزندان خود، در دامن خود مثل استادان، مثل معلمان تربیت کنند. پدران باید معلم باشند از برای فرزندان خود. خانواده شما باید مدرسه باشد، تعلیم احکام اسلام، تهذیب اخلاق نونهالان. شما باید نونهالانِ مهذب تحویل معلمان بدهید و معلمان باید آنها را بیشتر تهذیب کنند.
معلم! بیدار شو!
معلمان خیلی مقام بزرگ دارند و خیلی مسئولیت بزرگ. اگر معلمان ما کوتاهی کنند در تعلیم، مسئول هستند. معلمین هستند که میتوانند مملکت را حفظ کنند- استقلال مملکت را.
جوانهای ما، آنهایی که مقدرات مملکت به دست آنها خواهد بود، زیر دست معلمین باید تربیت بشوند؛ اگر تربیت صالح شدند مملکت صالح به دست ما میافتد و اگر- خدای نخواسته- تربیتهای غیر الهی شد مملکت از دست میرود. معلم! بیدار شو!
من از خدای تبارک و تعالی توفیق و سلامت و سعادت همه شما و همه قشرهای ملت و همه مسلمین را در همه بلاد خواستارم.» (صحیفه امام، ج7، ص: 159)
ـ حکم به آقای ابوالحسن بنی صدر؛ رسیدگی به جرایم امریکا در حمله به ایران (1359)
«جناب آقای بنی صدر، رئیس جمهور ایران
مقتضی است برای رسیدگی به جرایم امریکا در حمله نظامی به ایران، از گروههای مختلف کشورهای جهان دعوت شود که مشاهده کنند امریکای جهانخوار با ادعاهای طرفداری از حقوق بشر و صلح دوستی و انساندوستی با یک ملت مستقل چه معاملهای کرده است و میکند تا مشاهده کنند آثار جرم این رژیم آدمخوار را؛ که مع الأسف دولتهای غربی، جمعیتهای طرفدار حقوق بشر، و سازمان ملل متحد، و شورای امنیت سازمان ملل متحد، همگی طرفداری از او میکنند. و به عیان ببینند تا آنچه این جانب مکرر گفتهام که تمام این سازمانها و گروهها برای طرفداری از قدرتمندان به وجود آمده است، و این جمعیتها به دست قدرتمندان برای سلطه بر ضعیفان و مکیدن خون محرومان جهان به وجود آمده است. تا ببینند که به بهانه نجات جاسوسان چه نقشهای برای ملت مظلوم ما طرح کردهاند. تا ببینند و باور کنند که سازمانهای کذایی آنجا که به نفع قدرتمندان و سرمایه داران بین المللی است حقوق مستضعفین را نادیده گرفته، و جز برای سلطه آنان عملی انجام نمیدهند.
دولت غاصب عراق به دستور امریکا مدتهاست به ایران تجاوز میکند، و ما ندیدیم این جمعیتها و سازمانها و لو برای یک مرتبه هم که شده است اعتراض کنند، لکن برای پنجاه نفر جاسوس، که با کمال انسانیت با آنها عمل میشود، هر روز اعتراضات و فریاد نقض حقوق بشر از حلقوم آنان طنینانداز است! ما ندیدیم که طرفداران حقوق بشر از حق دولت ضعیف و ملت مظلوم ما دفاع کنند. این سازمانها نه تنها این تجاوز واضح به یک کشور مستقل را نادیده میگیرند، بلکه ما را به نقض قراردادهای بین المللی محکوم میکنند. در صورتی که ما جز جاسوسان را که برای توطئه به ایران آمدهاند کسی را توقیف نکردیم. و ببینند که آنان که به طرفداری از امریکای متجاوز ما را میخواهند در حصر اقتصادی قرار دهند، با اینکه کارتر آنان را در جریان خیانت هولناکش قرار نداده و نقض حاکمیت یک کشور مستقل را کرده است، باز از او طرفداری میکنند و خواهند کرد و ما را به حصر اقتصادی میکشند و باز برای طرفداری ظالم هیاهو میکنند. شما به طرفداران امریکا، که مع الأسف در این به اصطلاح روشنفکران خودمان فراوانند، و به جوانانی که فریب این گروهها را خوردهاند تذکر دهید که خود را عوض کنند و به ملت خود بپیوندند و برای دیگران و اجانب جان خود را تباه نکنند، و به نصیحت ما گوش دهند که خیر و صلاح خودشان در این است. شما به قشرهایی مثل خرابکاران کردستان و آشوبگران دانشگاهها تذکر دهید که در این موقع حساس از این اعمال خلاف ملیت و اسلامیت و انسانیت که کشور را ممکن است به تباهی کشد دست بردارید، که امروز هر صدایی و هر عملی بر خلاف جریان انقلابی ایران خدمت به جهانخواران است، و دلیل بر وابستگی اینان به آنان است. و السلام علیکم و علی عباد اللَّه الصالحین.» (صحیفه امام، ج12، ص: 258 ـ 259)
ـ سخنرانی در جمع گروهی از معلمان مازندران؛ مقایسه نظام اسلامی با رژیم طاغوت (1360)
«این انقلاب ویژگیهای بسیار مثبت داشت و دارد. این انقلاب از باب اینکه یک انقلابی از خود ملت بوده است و مثل انقلابهای دیگری [نبود] که اکثراً یا همه، انقلاب ملت مستقیماً نبوده. بلکه گاهی حزبی در رأس بوده است و انقلاب کرده است و گاهی حکومتی بر حکومت دیگر قیام کرده است، بر ضد حکومت دیگر و او را سرنگون کرده است. انقلاب ایران نه مثل کودتاهای دنیاست و نه مثل انقلابات دنیا، یک انقلاب خاص خودش است؛ انقلابی است از خود ملت با فریاد «اللَّه اکبر» و با فریاد جمهوری اسلامی. این دو خصوصیت، که یکی خود ملت در صحنه حاضر هست و بود و یکی اینکه راه یک راه بود، یک راه اسلامی، این دو خصوصیت و دو ویژگی اسباب آن شد که بعد از اینکه بر این قدرتهای شیطانی که در ایران هدایت میشد و همه قدرتها هم در دنبال آن بودند، به شکست رسیدند، این طور نبود که ملت کنار برود و بگوید که ما رژیمی را کنار زدیم و حالا اشخاص خاصی بیایند و در صحنه اداره کنند کشور را. خود ملت در همه جا و در همه ارگانها حاضر بودند و تمام جهات انقلاب جوشیده از متن ملت بود. این انجمنهای اسلامی که در سرتاسر کشور در همه جا تشکیل شد، این طور نبود که یک کسی طرحریزی کرد که ای ملت بیایید انجمن اسلامی تشکیل بدهید، یکدفعه خود ملت در هر جا که بودند، خودشان انجمن اسلامی تشکیل دادند. الآن شما آقایان که اینجا هستید و از استان مازندران تشریف آوردید، یک شعبه از این گروه کثیری که در هر جا انجمن اسلامی تشکیل دادهاند شما هستید و ان شاء اللَّه، موفق باشید. تمام چیزهایی که بعد از انقلاب حاصل شد برای خاطر همان که ملت، انقلاب را از خودش میدانست؛ نه یک انقلابی که به دست شرق واقع بشود یا به دست غرب واقع بشود یا به دست حزبی از احزاب واقع بشود یا گروهی از گروهها.
یک انقلابی بود که خود ملت انجام داد و قیام کرد و خود ملت هم از خودش دانست این انقلاب را، همان طوری که اسلام را از خودش میداند و این اسباب این شد که در سرتاسر کشور خود ملت در همه حوایج اقدام کرد و حاضر در صحنه بود؛ بیتفاوت نبود، این طور نبود که رها کنند؛ بعد از اینکه انقلاب کردند، رها کنند و بروند سراغ کارشان، رها نکردند، در صحنه حاضر هستند و همین حضور است که موجب این است که آسیب نبیند این انقلاب. اگر انقلاب مال یک حزبی بود یا مال یک گروهی بود و مردم حاضر نبودند در صحنه، آن انقلاب دوام نداشت و همیشه باید با سرنیزه حفظش میکردند. آنهایی که انقلاب کردند در جاهایی یا شورش کردند، بعدش حفظ انقلاب را باید با سرنیزه بکنند. ایران حفظ انقلاب را با افراد مؤمن کرد و الان هم به دست افراد مؤمن این انقلاب پیش میرود.
این انجمنهای اسلامی که در سرتاسر کشور بعد از انقلاب یکدفعه جوشید و از متن مردم بیرون آمد، و همین طور کمیتهها، پاسداران و جهاد سازندگی، همه اینهایی که الان در ایران مشغول به فعالیت هستند، اینها از باب این است که کشور را از خودشان میدانند؛ مثل رژیم سابق نیست که این توهم، یا این واقعیت، در کار باشد که خوب، ما برای کی فعالیت کنیم، برای امریکا فعالیت کنیم؟ آنها دارند همه چیز ما را میبرند و در همه ارگانهای ما مستشار دارند و چپاولگر، ما چرا خدمت بکنیم و دیگران و اجنبی منافع را ببرند؟ از این جهت، مردم یا بیتفاوت بودند و یا یک مخالفی بودند که کارشکنی میکردند برای دولتهای غاصب. اما حالا وضع یک وضع دیگری است؛ شما میبینید که حکومت از خود مردم است و اگر شما شکل و شمایل وزرای این حکومت را تماشا کنید و سوابق زندگی آنها را، میبینید که حتی یک نفر از آنها شبیه به آن افرادی که در زمان طاغوت بود نیستند، اینها چهرههایی هستند از خود ملت و چهرههایی هستند که از توده مردم هستند. دیگر «سلطنه» ها نیست در کار و «مُلک» ها[5] در کار نیست، و امثال ذلک. یک مجلهای چند روز پیش از این آوردند پیش من، دیدم هیأت وزرای زمان طاغوت و همه آن زمانهایی که بودند یک هیأت وزرایی بود که همه جزء مُلکها و سلطنهها و همه از آن طاغوتها بودند و یک تشکیلی کرده بودند که جامع بود بین اشخاصی که خائن بودند یا اگر خائن هم نبودند از طبقه بالای کشور بودند؛ یعنی، آن طبقه مرفه بالانشین. همین طور مرسوم شده بود از اول تا این زمان که باید حتماً آنهایی که به وزارت میرسند از توده مردم نباشند؛ باید به قول خود آنها از طبقه ممتاز، ممتاز به نظر آنها، یعنی ثروتمند، یعنی یال و کوپالدار، یعنی اطرافیدار و دارای پارکهای بزرگ و زمینهای زیاد، تا این طور نبودند لیاقت نداشتند که در یک حکومتی وارد بشوند و اگر یک وقت- فرض کنید- از دستشان در میرفت و یکی که از آنها نباشد، وارد بشود، این یک امر نادری بوده است و شاید برای بازی دادن مردم بوده است، لکن امروز شما هر یک از اینهایی که متصدی کارها هستند وقتی ملاحظه کنید میبینید که از همین خود مردم هستند. رئیس جمهور یک شخصی است پسر بنی صدر همدانی، یک ملای همدان،[6] حالا هم که هستش از آن یال و کوپال دارها نیست و از خود مردم است. نخست وزیر[7] هم که میبینید که کسی است که در آن دوره آن قدر زجر کشیده است، از خود این مردم است و همین طور سایر اشخاصی که در این ارگانهای دولتی هستند. الآن ما نمیتوانیم بگوییم که یک دولتی است و یک ملتی. الآن یک دولتی است که بعضی از آنها را خود مردم روی کار آوردند برای اداره کشور، از خودشان است، مردم اینها را از خودشان میدانند. و لهذا، آن طوری که در سابق بود که هیچیک از مردم، الّا آنهایی که در اطراف خود آنها بودند و برای چپاولگری و ابزار چپاول و چپاولگری بودند، توده مردم، بازار، کارخانهها و کشاورزها و توده جمعیت هیچ به آنها نظری نداشتند و آنها را از خود جدا میدانستند، آنها هم خودشان را از ملت جدا میدانستند، آنها هم وقتی که- فرض بفرمایید- بین مردم گاهی پیدا میشدند با آن دم و دستگاههای زیاد و افرادی که نگهبان آنها باشد و نگهدار آنها باشد و کالسکههای کذایی و اتومبیل کذایی و امثال اینها، آنها به مردم نظر استضعاف میکردند و اینها را کوچک میشمردند و مردم هم آنها را ظالم میدانستند و چپاولگر، امروز نه دستگاههای دولتی ما مردم را استضعاف میکنند و کوچک میشمارند- میگویند کابینه ما خود این مردم هستند و واقع هم همین است، مردم خودشان حاضرند در صحنه- و نه مردم اینها را یک جنس ممتاز و یک افراد والا مقام میدانند، از خودشان میبینند و از خودشان میدانند. با مردم هم میروند و صحبت میکنند و میان مردم هستند. این از ویژگیهای این است که انقلاب، انقلاب مردمی است، نه انقلاب حزبی، نه انقلاب حکومتی، نه کودتای یک حکومتی، یا یک کسی بر ضد دیگری. خود مردم جمع شدند آن حکومت را کنار گذاشتند، یک حکومتی را سر جایش گذاشتند و خود مردم کمیته درست کردند. آن روزی که انقلاب به ثمر رسید و پیروز شد و محتاج بود کشور به حفظ انتظامات، خود مردم متکفل این شدند. یک دستهای به عنوان «پاسدار» مشغول فعالیت شدند و حفظ کردند کوچه و خیابان و بازار را و منزلهای مردم را، نه کسی به آنها گفته بود که بیایید این کار را بکنید.
اینها چون از خودشان میدانستند کشور را، خودشان وارد صحنه شدند. شمایی هم که در سرتاسر کشور خودتان و رفقایتان انجمنهای اسلامی تشکیل دادید، این طور نبود که یک کسانی آن بالا بنشینند و بگویند که انجمن اسلامی درست کنید. خودتان احتیاج دیدید که باید یک کشوری که اسلامی است، همه چیزش اسلامی باشد، این احتیاجی که شما دیدید اسباب این شد که همان طوری که پاسدارها مملکت را محتاج میدانستند به اینکه باید حفظ بشود، مشغول شدند، شما هم گفتید که باید چهره اسلام حفظ بشود و در همه جا این معنا را قیام بر آن کردید.
لکن باید این مطلب را انجمنهای اسلامی سرتاسر کشور بدانند که با این انجمنهای اسلامی، اشخاصی هستند که دشمناند و با صورت دوست در بین شما وارد میشوند و میخواهند که انجمنهای اسلامی شما را به فساد بکشند. باید هر یک از شما توجه به این معنا داشته باشید که اینهایی که در انجمن اسلامی میخواهند وارد بشوند و فعالیت بکنند، زندگی قبل از انقلابشان چه بوده، یک ساواکی نباشد که حالا آمده باشد یک تسبیحی دستش گرفته باشد و یک ریشی گذاشته باشد و شما را بخواهد بازی بدهد، ببینید قبلًا این چکاره بوده، خانوادهاش چه خانوادهای است، خودش چه بوده است، تحصیلاتش کجا بوده؛ و چه بوده است فکرش، چه جور فکری بوده است. اینها را باید از قبل از انقلابشان ما شناسایی بکنیم. زمان انقلاب همه انقلابی هستند. الآن از اشخاصی که- فرض کنید- در ساواک بودند الان هم اینها میگویند که ما آن وقت هم مخالف بودیم با رژیم! حالا همه اظهار مخالفت با رژیم سابق میکنند، لکن عده ایشان هستند که نوکر همانها هستند و چشمشان را دوختهاند به اینکه دوباره آن آمال و آرزوهایی که داشتند، دوباره برگردد به حال خودش و این خیال خام را در سر خودشان میپزند و وارد میشوند در این ارگانهایی که جوانهای عزیز ما، متعهد ما، دارند خدمت میکنند و تشکیل دادند. اینها ممکن است که در اینها وارد بشوند و بدون اینکه شماها توجه بکنید، یک وقت توجه بکنید به اینکه به فساد کشیده شده این انجمن. انجمن اسلامی باید از افرادی باشد که خانوادهاش مسلم؛ خودش مسلم، زمان قبل از انقلابش آدم متعهد مسلم، بعد از انقلابش این طور، یک همچو افرادی باید باشند، نه اینکه هر کس آمد خواست وارد بشود و یک قدری هم- فرض کنید- که اظهار انقلابی بودن کرد و اظهار اسلام کرد، شما بازی بخورید. باید با دقت افراد را بررسی کنید که مبادا- خدای نخواسته- در بین شما اشخاصی باشند که انجمن اسلامی را به تباهی بکشند و دنبال او صورت اسلام را در دنیا مشوّه کنند. این یک تکلیف شرعی- الهی است برای همه این ارگانهایی که یا به عنوان «انجمن اسلامی» یا به عنوان «کمیته» یا به عنوان «جهاد سازندگی». همه اینها خدمتگزار هستند و به عنوان خدمتگزاری در این کشور دارند خدمت میکنند، برای اینکه کشور را از خودشان میدانند، لکن توجه به این معنا لازم است که افراد انتخاب بشوند، خصوصاً، در انجمنهای اسلامی که اسم اسلام و انجمن اسلامی روی آن گذاشته شده است. باید درست، با کمال دقت، ملاحظه بشود و اگر فردی یا افرادی را دیدند که سوابق این، آن سوابقی که باید باشد نیست، آنها را وارد نکنند در این انجمنها، نه اینکه آنها را از جامعه طرد بکنند؛ کارهای دیگری جامعه دارد، بروند کارهای دیگر را انجام بدهند. لکن انجمن اسلامی که میخواهد بلندگوی اسلام باشد و میخواهد در هر جا اسلام را پیاده کند به افرادی که سابقاً، سوابقشان اسلامی نبوده، اطمینان نمیتوانید شما بکنید.
بنا بر این، یکی از وظایف شما انتخاب افراد است؛ افراد مؤمن قبل از انقلاب و در زمان انقلاب، خانواده چه خانوادهای بوده و امثال ذلک. یکی هم قضیه عهده داری شماست یک همچو محلی را، که در هر جا میگویید ما انجمن اسلامی داریم، این یک مسئلهای است که یک عهده داری بر انسان تحمیل میشود. انسان وقتی که ادعا کرد که من مسلمانم، این عهدهدار کأنّه پیمانی است بین او و خدای تبارک و تعالی که به اسلام عمل کند و به اسلام معتقد باشد. شمایی که الآن میگویید ما «انجمن اسلامی» هستیم، انجمن اسلامی معلمین، انجمن اسلامی ارتش، انجمن اسلامی فلان اداره، فلان کارخانه، باید خودتان توجه به این معنا بکنید که مبادا- خدای نخواسته- از افراد جوانی که تجربهشان کم است از اینها یک وقت یک حرکاتی صادر بشود، یک چیزهایی واقع بشود که بر خلاف مقاصد اسلام باشد. انجمن اسلامی در همه جا خوب است، لکن نه به این معنا که در هر جا که رفتند، بخواهند قدرت به دست بگیرند؛ به این معنا که هر جا رفتند بخواهند ارشاد بکنند مردم را. یک مدرسه باشد، در یک جایی که- فرض بفرمایید- پیشتر نبوده است. این شمایی که انجمن اسلامی معلمین هستید باید معلمین را ارشاد بکنید به اینکه راه و روش باید چه باشد. آنهایی که انجمن اسلامی در ارتش هستند، آنها هم تبلیغ باید بکنند، ارشاد باید بکنند، اما دخالت نظامی نباید بکنند.
و من به همه شماها و به همه ملت ایران اطمینان میدهم که مادامی که شما توجهتان به اسلام است و مادامی که خودتان در صحنه حاضر هستید، [پیروز میباشید] همان طوری که الآن هستید و الآن جنگ وقتی که در ایران بپاشد و تحمیل شد بر ایران میبینیم که سرتاسر کشور مردم حاضر هستند در صحنه جنگ، آن که پشت جبهه هست خدمت میکند به جنگجویان و آنهایی که در آنجا هستند با کمال جدیت و اخلاص و با روحیه بزرگ مشغول فعالیت هستند و بحمد اللَّه در این روزهای اخیر هم، پیروزیهای چشمگیری به دست آوردند. باید شماها که در پشت جبهه هستید توجه کنید که تقویت کنید روحیه ارتش را، روحیه پاسداران را، و روحیه همه رزمندگانی که در آنجا هستند، چه از جهاد سازندگی و چه از تودههای مردم و عشایر. باید همان طوری که تا حالا پشتیبانی اظهار کردید، از این به بعد هم حاضر باشید و پشتیبانی خودتان را از این قوای مسلح اعلام کنید و عمل کنید و همین طور راجع به جنگزدهها، همان طوری که تا کنون مشغول بودید به اینکه همراهی کنید، از این به بعد هم همراهی کنید و نگذارید به این جنگزدههایی که از خانمانشان آواره شدند، بد بگذرد.
من امیدوارم که خدای تبارک و تعالی همه ما را و همه شما را و همه ملت را موفق کند که به اسلام وفادار باشیم و عمل کنیم.» (صحیفه امام، ج14، ص: 318 ـ 324)
ـ پیام به ملت ایران؛ تسلیت شهادت آقای مهدی شاه آبادی (1363)
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ
با کمال تأسف و تأثر شهادت استادزاده محترم،[8] جناب حجت الاسلام، آقای آقا شیخ مهدی شاهآبادی، را به پیشگاه معظّم حضرت بقیة اللَّه، أرواحنا لمقدمه الفداء، تبریک و تسلیت عرض میکنم. مبارک باد بر آن حضرت چنین فداکاران و جانبازان در راه هدف بزرگ و اسلام عزیز، که با شهادت افتخارآمیز خود ملت عظیم الشأن ایران، بویژه روحانیت عالیقدر، را سرفراز مینمایند. این شهید عزیز علاوه بر آنکه خود مجاهدی شریف و خدمتگزاری مخلص برای اسلام بود و در همین راه به لقاء اللَّه پیوست، فرزند برومند شیخ بزرگوار ما بود، که حقاً حق حیات روحانی به این جانب داشت، که با دست و زبان از عهده شکرش برنمیآیم. از خداوند متعال برای این شهید سعید و سایر شهدای در راه اسلام رحمت در جوار خود، و برای فامیل معظّم و حضرات آقازادگان محترم شاهآبادی، دامت افاضاتهم، صبر و اجر عظیم خواستارم.» (صحیفه امام، ج18، ص: 407)
ـ حکم عفو جمعی از زندانیان به رئیس دیوان عالی کشور (1364)
«[بسمه تعالی. محضر مبارک حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مد ظله العالی- رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران
احتراماً به پیوست آمار 423 نفر از محکومین جرایم عمومی (غیر گروهکها) دادگاههای انقلاب اسلامی شش شهر در اجرای مفاد بخشنامه شماره 15595/ 1- 29/ 3/ 62 شورای عالی قضایی و 43 نفر از محکومین دادگاههای عمومی و انقلاب که از طریق اداره عفو و بخشودگی واصل و استحقاق عفو و تخفیف مجازات دارند تقدیم میگردد. عبد الکریم موسوی اردبیلی- رئیس دیوان عالی کشور].
بسمه تعالی
موافقت میشود.» (صحیفه امام، ج19، ص: 240)
ـ پیام تشکر به رئیس دولت امارات؛ تبریک حلول ماه مبارک رمضان (1366)
«حضرت آقای شیخ زائد بن سلطان آل نهیان، رئیس دولت امارات عربی متحده
تلگراف تبریک آن جناب به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا حلول این ماه بزرگ را به آن جناب و ملت مسلمان و برادر کشورتان تبریک گفته، و امید است به یُمن فیوضات الهی و برکات این ماه تحولی اساسی در زندگی رقتبار مسلمانان تحت ستم و ملل محروم پدید آمده و خود را از سلطه ستمکارانه دشمنان نجات بخشند. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج20، ص: 255)
ـ پیام تشکر به نایب رئیس دولت امارات؛ تبریک حلول ماه مبارک رمضان (1366)
«جناب آقای رشید بن سعید آل مکتوم، نایب رئیس و نخست وزیر دولت امارات عربی متحده
تلگراف تبریک آن جناب به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا حلول این ماه بزرگ و پر فیض الهی را به جنابعالی و ملت برادر و مسلمان کشورتان تبریک گفته، موفقیت همگان را در عمل به دستورات الهی مسألت دارم. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج20، ص: 256)
ـ نامه به آقای امامی کاشانی؛ رفع ابهام از حکم امام درباره حل اختلاف (1367)
[بسمه تعالی. محضر مبارک حضرت امام امت- مد ظله العالی
بعد التحیة و السلام، در شرفیابی شورای نگهبان به محضر مقدستان عرض شد که حق قانونی شورای نگهبان است که هر تعداد صندوقها را لازم دانستند بازشماری نمایند و وظیفه قانونی نسبت به صندوقهایی که گزارشات ناظرین و بازرسین روی آنهاست در اولویت است. اما در متن حکم حضرت عالی به جناب آقای انصاری کلمه «شکایت» آمده است. و لازم است عرض کنم شکایات در هیأت مشترک اجرایی و نظارت رسیدگی میشود، اما نظارت شورای نگهبان در مقطع فعلی به گزارشات توجه مینماید. استدعا دارد نسبت به کلمه «شکایت» یا «گزارش» رفع ابهام فرمایید- ادام اللَّه ظلکم العالی علی رؤوس الاسلام و المسلمین.
7/ 2/ 67- محمد امامی کاشانی].
بسمه تعالی
با تشکر از زحمات و صمیمیت هیأت نظارت و اجرا. مقصود در نوشته این جانب «شکایت» است نه «گزارش». ولی برای اطمینان بیشتر اگر نماینده این جانب[9] و نمایندگان شورای محترم نگهبان هر سه با هم تشخیص دادند که بعضی از صندوقهای گزارش شده احتیاج به شمارش دارد اقدام مینمایند.» (صحیفه امام، ج21، ص: 35)
ـ نامه به آقای علی مشکینی؛ انتخابات حوزه علمیه قم (1368)
«جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ علی مشکینی- دامت افاضاته
پس از سلام و آرزوی موفقیت، ان شاء اللَّه موفق و مؤید باشید. نامه جنابعالی در مورد انتخابات حوزه علمیه قم رسید. از جنابعالی و سایر دست اندر کاران تشکر مینمایم. شما از قول من به فرزندان انقلابیام بفرمایید که تندروی عاقبت خوبی ندارد. اگر آنان جذب حضرات آقایان جامعه محترم مدرسین نشوند، در آینده گرفتار کسانی خواهند شد که مروّج اسلام امریکاییاند.
من باز میگویم اگر طلاب انقلابی و مدرسین طرفدار انقلاب هماهنگ کار نکنند، هر دو شکنندهاند. باید تمام تلاش را نمود که به این نقطه مهم رسید. آقایان به روشنی دیدند که دشمن از نقاط ضعف چه ضربهای به اسلام و روحانیت زد. مؤمن از یک سوراخ دو بار نباید گزیده شود. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج21، ص: 367)
ـ نامه به آقای مرتضی مقتدایی؛ تشکر از ارسال گزارش وضع زندانیان (1368)
[بسمه تعالی. محضر مبارک رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مد ظله العالی
به استحضار حضرت مستطاب عالی میرساند، پیرو دستور آن حضرت در نامه خطاب به دادستان محترم کل کشور مبنی بر رسیدگی سریع به وضع زندانیان بلاتکلیف از سازمان قضایی نیروهای مسلح خواسته شد سریعاً آمار زندانیان بلاتکلیف در بازداشت موقت آن سازمان را از تهران و کلیه شهرستانها بخواهند که طبق آمار دقیق به پیوست خدمتتان ارسال میگردد و خاطر شریف را مطمئن میسازد که کل متهمین تحت قرار این سازمان در کل کشور تعداد 635 نفر میباشند که بیش از نصف آنها یعنی 365 نفر در ماه اسفند و فروردین جاری بازداشت شده و 130 نفر در ماه بهمن گذشته و بقیه بر حسب شکل پروندههایشان مربوط به ماههای قبل میباشد.
... ظاهراً آمار تقدیمی خدمتتان از طریق سازمان زندانها، در مورد زندانیان سازمان قضایی نیروهای مسلح مربوط به تاریخ قبل از بخشنامه عفو و بخشودگی محکومین و متهمین نظامی مورخ 11/ 10/ 67 بوده چون تعداد زیادی از زندانیان این سازمان در آن موقع عفو و بسیاری از پروندهها مختومه گردید.
از محضر مبارک استدعا دارد، حقیر را از رهنمودهای حکیمانه و ارشادات و نصایح پدرانه همواره آگاه فرمایید و از دعا جهت موفقیت در انجام وظایف و خدمت به اسلام و مسلمین و محرومین فراموشم نفرمایید. خداوند ان شاء اللَّه وجود مبارک را در زیر سایه لوای حضرت مهدی (عج)- اروحنا فداه- با صحت و سلامتی نگهداری بفرماید.
23/ 1/ 68- مرتضی مقتدایی]
بسمه تعالی
جناب حجت الاسلام آقای مقتدایی- دامت افاضاته
با سلام، از گزارشی که در مورد وضع زندانیان دادید تشکر مینمایم. همه باید سعی کنیم به صورتی حرکت کنیم که به احدی ظلم نشود. ان شاء اللَّه با تلاش خود این مهم جامه عمل میپوشد. از خداوند متعال توفیق و تأیید شما را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج21، ص: 368 ـ 369)
ـ نامه به آقای فاضل هرندی؛ تأکید بر ادامه خدمتگزاری در هیأت هفت نفره (1368)
«جناب حجت الاسلام آقای فاضل هرندی- دامت افاضاته
پس از سلام و تشکر از زحمات جنابعالی و سایر دستاندرکاران، جنابعالی و سایر آقایان چون گذشته به کار خود ادامه دهید و از این پس از طرف این جانب مأذون میباشید. سعی کنید در اجرای هر چه بهتر کارها و رعایت مسائل شرعیه دقت شود.
توفیق و تأیید جنابعالی را از خداوند متعال خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج21، ص: 370)
[1] - امام خمینی شخصاً نام مخاطب را به لحاظ امنیتی خط زدهاند. احتمالًا مخاطب آقای عبد اللَّه اسلامی است.
[2] - و سفارش میکنم آنان را به تقوای الهی و همت گماردن در هدایت مردم و ابلاغ احکام و رعایت احتیاط در تمامی امور و حالات
[4] - سوره صف، آیه 4:« إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ» خداوند کسانی را که در راه او در یک صف جنگ میکنند، همانند دیواری که با سرب پیوند داده شده است، دوست میدارد.
[5] - هر دو از پسوندهای القاب در دوره قاجاریه بوده است مانند: مشیر السلطنه، بهاء الملک
[6] - آقای سید نصر اللَّه بنی صدر، از علمای معروف همدان
[7] - آقای محمد علی رجایی.
[8] - آقای میرزا محمد علی شاهآبادی، پدر شهید مهدی شاهآبادی، از عارفان وارسته بود که امام خمینی سالها از محضر ایشان کسب فیض کرده است
[9] - آقای محمد علی انصاری کرمانی
.
انتهای پیام /*