امروز با امام: هفتم اردیبهشت

ـ نامه به آقای سید عباس میریونسی؛ اجازه شرعیه (1349)

ـ نامه به یکی از دوستان و پاسخ به سؤالات (1357)

ـ پیام به علمای ساری؛ بازگشت علما به ساری و نظارت بر کمیته‏ ها (1358)

ـ مصاحبه و پاسخ استفتاء با رادیو- تلویزیون و یکی از بیماران در مورد پیوند اعضا (1358)

ـ سخنرانی در جمع کارگران چیت‏ سازی تهران؛ کارگران از دیدگاه اسلام (1358)

ـ سخنرانی در جمع دانشجویان مدرسه عالی شمیران؛ جمهوری اسلامی و محتوای آن (1358)

ـ سخنرانی در جمع دانشجویان سنندج؛ مشکلات کشور- شوراهای منطقه‏ ای (1358)

ـ سخنرانی در جمع هیأتی از دوبی؛ تحول در جامعه- پیاده کردن اسلام اصیل (1358)

ـ سخنرانی در جمع کارکنان صنعت نفت؛ نقش کارکنان صنعت نفت در انقلاب (1358)

ـ سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم؛ انقلاب اسلامی و محاسبات جهانی (1358)

ـ حکم به آقای ابوالحسن بنی صدر؛ رسیدگی به جرایم امریکا در حمله به ایران (1359)

ـ سخنرانی در جمع گروهی از معلمان مازندران؛ مقایسه نظام اسلامی با رژیم طاغوت (1360)

ـ پیام به ملت ایران؛ تسلیت شهادت آقای مهدی شاه‏ آبادی (1363)

ـ حکم عفو جمعی از زندانیان به رئیس دیوان عالی کشور (1364)

ـ پیام تشکر به رئیس دولت امارات؛ تبریک حلول ماه مبارک رمضان (1366)

ـ پیام تشکر به نایب رئیس دولت امارات؛ تبریک حلول ماه مبارک رمضان (1366)

ـ نامه به آقای امامی کاشانی؛

کد : 3585 | تاریخ : 07 اردیبهشت 1400

امروز با امام: هفتم اردیبهشت

 

ـ نامه به آقای سید عباس میریونسی؛ اجازه شرعیه (1349)

«جناب مستطاب سید الاعلام و ثقة الاسلام آقای میر یونسی- دامت افاضاته‏

مرقوم شریف واصل شد. راجع به شخصی که می‏خواهد زیادتر از ثلث را خودش بدهد، ایشان از طلب این جانب تا کنون نفهمیدم پرداخته باشند؛ در صورتی که بدهکاری خودشان [را] پرداختند شما مجازید اجازه نصف به ایشان بدهید. و دیگران اگر مراجعه کردند تا ثلث مجازید اجازه دهید، در صورتی که بقیه را بپردازند و الّا مجاز نیستند. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج‏2، ص: 267)

ـ نامه به یکی از دوستان و پاسخ به سؤالات (1357)[1]

«خدمت جناب آقای‏

مرقوم شریف واصل، توفیق و سلامت شما را خواستارم. چیزهایی که نوشته‏اید همه را مجازید. در خصوص مساجد نیز به همان ترتیب که مرقوم داشته‏اید مجازید. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج‏3، ص: 377)

ـ پیام به علمای ساری؛ بازگشت علما به ساری و نظارت بر کمیته‏ ها (1358)

نآقایان علمای محترم شهرستان ساری- دامت تأییداتهم‏

مقتضی است آقایان محترم به شهر ساری مراجعت نموده و همان گونه که تا به حال به وظیفه ارشاد اهالی اشتغال داشته‏اید باز هم انجام وظیفه نمایید. و تحت سرپرستی حجت الاسلام آقای حاج شیخ مصطفی صدوقی و با همکاری مردم محترم و متدین محل بر امور جاریه و کمیته انقلاب اسلامی آنجا نظارت داشته باشید و سعی کنید ترتیبی فراهم شود تا به حول و قوه الهی جمیع مشکلات حل گردد و انتظار می‏رود که تمام اهالی خصوص جوانان عزیز از همکاری با آقایان محترم کوتاهی ننمایند.

«و اوصیهم بتقوی اللَّه و الاهتمام فی هدایة الناس و ابلاغ الاحکام و رعایة الاحتیاط فی جمیع الامور و الاحوال‏[2] ان شاء اللَّه تعالی».» (صحیفه امام، ج‏7، ص: 142)

ـ مصاحبه و پاسخ استفتاء با رادیو- تلویزیون و یکی از بیماران در مورد پیوند اعضا (1358)

«سؤال‏کننده: رادیو- تلویزیون آموزشی، و یکی از بیماران کلیوی‏

[پیوند اعضا از نظر اسلام چه حکمی دارد؟].

در صورتی که پیوند، اسباب نجات یک نفر از موت بشود به حسب شرع مانع ندارد.

[پیوند کلیه کسی که در اثر تصادف می‏میرد و کلیه شخصی که آن را در زمان حیاتش به دیگری واگذار کرده به بیمار کلیوی، چه حکمی دارد؟].

کسی که مرده است و کلیه او قابل استفاده است، با اجازه اولیایش جایز است که آن را برای نجات انسان دیگر مورد استفاده قرار بدهند و به انسان مریض و فاقد کلیه صحیح پیوند کنند.

[آیا امام درباره این گونه بیماران کلیوی به مردم توصیه‏ای دارند؟].

البته در صورتی که یک انسانی را بشود نجات داد، با حفظ سلامت کسی که کلیه‏اش را اهدا می‏کند مانعی ندارد و بسیار امر خوبی است. من امیدوارم اشخاصی که خیّر هستند این فداکاری را بکنند و برادرهای خودشان را نجات بدهند. امیدوارم که خداوند عافیت به آنها عنایت کند و همه آنها موفق و سلامت باشند. و این در صورتی است که سلامت خود آنها محفوظ باشد و با اهدای کلیه همان طوری که دیده‏ایم حیات ادامه پیدا بکند. بنا بر این، آن کسی که دارای دو کلیه است، اگر- چنانچه- این خیر را و این فداکاری را برای برادرهای بیمارش بکند یک امر بسیار خوبی است و خداوند به او اجر بدهد.» (صحیفه امام، ج‏7، ص: 143)

ـ سخنرانی در جمع کارگران چیت‏سازی تهران؛ کارگران از دیدگاه اسلام (1358)

«اسلام برای همه اقشار و برای همه بندگان خدا، برای همه مستضعفین ارزش قائل است؛ برای همه کارگران و قشر کشاورزان ارزش بیشتر قائل است. کارگران و کشاورزان از اقشار باارزشند[3] که اسلام به آنها توجه دارد. اینها که می‏خواهند بین کارگر و کشاورز تفرقه بیندازند، مفسدین فی الارض هستند. اینها کشاورزی را نمی‏خواهند تحقق پیدا کند و کارخانه‏ها را نمی‏خواهند راه بیفتد برای اینکه اگر اینها راه بیفتد، مملکت آرامش پیدا می‏کند و دست خائنین کوتاه می‏شود.

بیدار باشید برادران کارگر! که اسلام در خدمت شماست نه اینها. اینها مخالفند؛ اینها می‏خواهند با آشوبهایی که بپا می‏کنند و هر روز [به‏] بهانه‏ای در بین اقشار می‏افتند و آشوب می‏کنند، می‏خواهند آرامش را از مملکت سلب کنند تا دست دیگران را باز کنند. اینها را در کارخانه‏های خود راه ندهید که چون موریانه‏اند و کارخانه‏های شما را از بین می‏برند. خداوند کید خائنین را فلج کند. خداوند این دست خائنین را قطع کند. خداوند ملت مسلم را با اتحاد به پیش ببرد.» (صحیفه امام، ج‏7، ص: 144)

ـ سخنرانی در جمع دانشجویان مدرسه عالی شمیران؛ جمهوری اسلامی و محتوای آن (1358)

«... باید بدانید که ما باز مراحلی در پیش داریم و باید به آن مراحل برسیم و جمهوری اسلامی با محتوای واقعی خودش در ایران پیاده شود. الآن گرچه اصل جمهوری تشکیل شده و الآن رژیم ما رژیم جمهوری اسلامی است، لکن به واسطه اینکه باز محتاج به یک فعالیتها و محتاج به یک بررسیهایی است که محتوای اسلام و جمهوری اسلامی و احکام اسلام در ایران- بلکه ان شاء اللَّه در سایر کشورهای اسلامی- پیاده شود ما محتاج به شما هستیم، محتاج به ملت محترم ایران هستیم، محتاج به بانوان و مردان ایران هستیم. همه با هم باید تشریک مساعی کنیم تا محتوای حقیقی احکام اسلام جریان پیدا کند.

و من از خدای تبارک و تعالی تقاضا دارم که به شما و همه ملت ایران و همه ملت اسلام توفیق خدمت در راه اسلام و در راه کشورهای اسلامی عنایت فرماید. ان شاء اللَّه سلامت و سعادت در خور ملت ما باشد و همه سالم و سعادتمند باشند.» (صحیفه امام، ج‏7، ص: 145)

ـ سخنرانی در جمع دانشجویان سنندج؛ مشکلات کشور- شوراهای منطقه‏ ای (1358)

«از آثار این نهضت و برکاتش این است که ما با گروههای مختلفی از مسلمانان ایران مواجه می‏شویم و با هم درد دل می‏کنیم. ما مع الأسف با هر گروهی که مواجه می‏شویم با کردستانیها، با بلوچها، با بختیاریها، با قشقاییها و سایر عشایری که در اطراف ایران هستند و گروههایی از آنها گاهی پیش ما می‏آیند- با هر گروهی که مواجه می‏شویم می‏بینیم که همین درد دلهایی که شما دارید آنها یا بیشتر دارند یا همین طور هست. بختیاریها می‏آیند می‏گویند که هیچ جا بدتر از بختیاری نیست، ما از همه مواهب تمدن محروم هستیم. بلوچها می‏آیند همین مطلب را می‏گویند که ما محرومیم و هیچ یک از اقشار ملت مثل ما محروم نیست. شما آقایان هم همین مطلب را می‏گویید. من باید بگویم که مطلب همین طور است که گفته می‏شود؛ همه ملت محرومند از همه مواهب. شما الآن تهران، که مرکز است و همه همتهای دولتهای سابق هم نسبت به مرکز بوده است- و مع الأسف توجه به جاهای دیگر کم بوده است و یا نبوده است- همین تهران را شما تشریف ببرید، قریب سی محله یا بیشتر [را ببینید] که اینها یا چادرنشین هستند یا زاغه‏نشین هستند و یا حصیرنشین هستند؛ محله حصیرنشینها، زاغه‏نشینها! از همه مواهب تمدن محرومند؛ آب ندارند، باید بیایند از پله‏های زیادی بالا، از آن گودالهایی که منزل دارند، خودشان و بچه‏هایشان باید بیایند بالا، یک کوزه آب از سر خیابان که شیر آب هست ببرند. از اسفالت هیچ خبری نیست، از مریضخانه هیچ خبری نیست، از مدرسه هیچ خبری نیست، برق ندارند، هیچ ندارند. این تهران، که مرکز است و باید از همه جا به قول آنها آبادتر باشد!

وقتی که ملاحظه می‏کنید در اطراف خوزستان، در اطراف فارس، جاهایی را به ما بعضیها گفته‏اند که اینها اصلًا آب ندارند و هیچ ندارند، آب هم حتی ندارند! و در زمستانها و بهار، وقتی که باران می‏آید، یک گودالهایی هست آنجا که آبها آنجا جمع می‏شود و زنها از یک فرسخ باید بروند و آب از آنجا بیاورند برای بچه‏هایشان. من وقتی که نجف بودم بعضی از اهل خیر کویت، که با من آشنا بودند، به من توسل کردند که شما یک کمکی بکنید، و ما هم کمک می‏کنیم یک آب انبار درست بشود که این آب باران را این آب انبار حفظ بکند، و این بیچاره‏ها وقتی می‏خواهند آب ببرند آب داشته باشند. شما خیال نکنید که همان شماها محروم بودید؛ این خانه خرابها همه ایران را خراب کردند. همه محروم بودیم. حتی قشرهایی که شما در صورت می‏بینید که اینها مثلًا مرفهند، در [آن‏] زمان اینها زحمتهایی داشتند که بیشتر از زحمت بی‏آبی بود. این حبسهای طولانی و این زجرهای فوق العاده، این شکنجه‏های طاقتفرسا برای یک دسته از روشنفکران، یک دسته از علما، یک دسته از فرهنگیها، از وکلای دادگستری، از قضات دادگستری، امثال اینها؛ در تحت این شکنجه‏ها بودند. و بحمد اللَّه بعد از اینکه خدا خواست و خداوند تأیید کرد، ملت ما بیدار شدند و با هم اجتماع کردند و در تحت لوای اسلام این سد را شکستند؛ این سدی که مانع بود از اینکه فرهنگ ما، اقتصاد ما، ارتش ما، همه چیز ما، ترقی و رشد بکند؛ و مانع بودند، این مانع برداشته شد؛ اما پشت این سد، چه برای ما ماند؟ پشت این سد یک بدبختیهایی مانده است. صندوق دولت خالی است؛ از تمام بانکها- آن طوری که دولت به ما اطلاع می‏دهد و آن طور هست- اینها هر چه توانستند قرض کردند. صدها میلیون دلار از بانکهای مختلف ایران، اینها قرض کردند و فرار کردند. همچو نیست که خیال کنید که اینها هم ساده رفتند؛ جواهرات ایران را یک مقداری‏اش را آن پدر برد، یک مقداری‏اش را این پسر! بانکهای ما را خالی کردند و رفتند، ملت را فقیر گذاشتند و رفتند، نفت ما را سالهای طولانی دادند به امریکا و پول نگرفتند؛ یعنی برای امریکا پایگاه درست کردند. اینها عوض پول نفت- که باید پول به ما بدهند- اسلحه دادند! اسلحه‏هایی که به درد خود امریکا می‏خورد، و نه به درد ما. این یک توطئه‏ای بود بین این مرد، این مرد خبیث، این مرد خائن، به امریکا که نفت می‏داد- آن هم آن طور زیاد- و در ازای آن باید پول بدهد یا اسلحه‏ای که به درد ما بخورد بدهد، در قبال آن یک اسلحه‏هایی اینها فرستادند، برای خودشان پایگاه درست کردند مقابل شوروی؛ به اسم اینکه ما داریم پول نفت را می‏دهیم برای اینکه صدای شوروی درنیاید، اینها اسلحه دادند؛ اسلحه‏هایی که به درد خودشان می‏خورد! یعنی ایرانی‏ها نمی‏توانستند استعمال کنند این اسلحه‏ها را؛ تخصص نداشتند. برای خودشان پایگاه درست کردند. پایگاههایشان الآن هم هست در ایران.

الآن که شما این سد را به همت خودتان و به برکت اسلام شکستید، پشت این سد یک خرابه است. نه کردستان خراب است؛ لرستان هم خراب است، خوزستان هم خراب است، بلوچستان هم خراب است، خراسان هم خراب است؛ همه خراب است. این خرابه را کی باید آباد بکند؟ این خرابه را دولت می‏تواند تنها؟ نه، دولت همچو بودجه‏ای ندارد؛ نمی‏تواند. ملت هر قشرش می‏تواند؟ نه. اما همت ملت، همه با هم، اجتماع با هم و همه اتکا به خدا، اتکا به قرآن کریم. همه با هم باید قیام بکنیم. همه با هم تشریک مساعی بکنیم، تا این خرابه را آبادش کنیم. شما خیال نکنید که دولت توجه ندارد به کردستان؛ دولت نمی‏تواند. الآن گرفتاریهایی برای دولت گذاشته‏اند که هر جای مملکت را که ملاحظه می‏کنید، همین گرفتاریهایی را که شما دارید آنها هم دارند. دولت نه اینکه نخواهد توجه بکند؛ دولت می‏خواهد. شب و روز اینها در کار هستند؛ من اطلاع دارم شب و روز اینها در زحمت هستند و می‏خواهند این خرابه را آبادش کنند؛ لکن خرابی این قدر است که بدون اینکه یک مدتی بگذرد، مهلتی باشد، نمی‏شود.

مع الأسف این مهلت را این خائنها نمی‏دهند، نمی‏گذارند. کارخانه‏ها باید راه بیفتند تا اینکه چرخ این مملکت به جریان بیفتد، به گردش بیفتد؛ می‏روند کارخانه‏ها را نمی‏گذارند کار بکنند. کشاورزی باید راه بیفتد تا اینکه این مملکت آباد بشود، کشاورزی را- همین خائنهایی که تتمه آن رژیم فاسد هستند، نوکرهای امریکا و غیر امریکا هستند- نمی‏گذارند؛ کشاورزی را هم مانع می‏شوند. مدارس باید کار خودشان را ادامه بدهند، فرهنگ را اداره کنند؛ می‏روند فرهنگیها را هم نمی‏گذارند، مدارس را هم تعطیل می‏کنند. هر چه بخواهید شما، هر چیزی را که ببینند برای این مملکت فایده دارد و برای اقشار این مملکت فایده دارد، این عمال امریکایی‏ها- که تتمه‏شان مانده‏اند حالا در اینجا- اینها مانع می‏شوند. هر روز با یک صورتی مردم را بسیج می‏کنند و توی خیابانها می‏کِشند و داد و فریاد و «زنده باد» و «مرده باد». برای اینکه اینها نمی‏خواهند آرام بشود این مملکت. اگر آرام بشود این مملکت، کارهایش را اداره می‏کنند؛ اگر کارهایش را اداره بکند و آرامش حاصل بشود، دست آنها دیگر کوتاه می‏شود. وقتی یک مملکتی آشفتگی نداشت، دست آنها کوتاه می‏شود. لکن مملکت اگر آشفته بود- و اینها هم دارند آشفته‏اش می‏کنند- اگر آشفته بود، آنها باز طمعشان هست که با یک صورت دیگری، با یک فرم دیگری، به این مملکت سلطه پیدا کنند و همان مسائل سابق و بدبختیهای سابق را عود بدهند.

شما برادرهای ما، گمان نکنید که به حال شما رسیدگی نمی‏شود، نمی‏خواهند رسیدگی کنند؛ نمی‏توانند به این زودی درست بکنند. مشغولند؛ مشغول برنامه‏ریزی هستند؛ مشغول مطالعه هستند. مسائل باید بتدریج حل بشود. الآن- دیروز که روز پنجشنبه آقای بازرگان آمدند اینجا- آن نقشه‏هایی که راجع به راهسازی داشتند، نقشه‏های زیادی درآوردند نشان دادند، که ما در همه اقشار مملکت می‏خواهیم راهسازی بکنیم، و شروع می‏کنیم. من سفارش کردم که روستاها و جاهای دوردست زودتر باید شروع بشود و قبل از جاهای دیگر. آنها هم همین مطلب را قبول کردند. راجع به کارگر، اینها مشغولند برای اینکه کار درست کنند، و کارگر را به کار وادارند و- عرض می‏کنم که- این قشر را هم به کار وادارند. وقتی که به کار وادار شدند، هم برای خودشان خوب است، هم مملکت راه می‏افتد؛ لکن یک صبر انقلابی شما لازم دارید و ما. ما همه بدبختی داریم؛ لکن باید یک قدری صبر بکنیم، یک قدری تحمل بکنیم. این را حمل نکنید به اینکه یک قشری را بر قشر دیگر مقدم می‏داریم. و خدا می‏داند که اسلام و آنی که ما می‏خواهیم- و همه‏مان تابع اسلامیم- بین هیچ یک فرقی نمی‏گذارند؛ همه حقوق را ملاحظه می‏کنند. مسلمین همه ید واحده هستند. مسلمین همه برادر هستند. اینکه مسلمین یک طایفه‏شان به طایفه دیگر مقدّم باشد، اینها نیست در کار. حقوق همه، همه مسلمین، بلکه هر کس که در مملکت اسلامی زندگی می‏کند، یک حقوقی دارد؛ اسلام به آن حقوق می‏رسد. این اقلیتهای مذهبی، از قبیل زرتشتی، از قبیل یهودی، از قبیل نصارا، که در ایران گروههای فراوانی هستند، اینها را هم اسلام برایشان احترام قائل است؛ می‏خواهد که اینها هم به حقوق خودشان برسند. اما توهّم این معنا نشود؛ و من احتمال می‏دهم که خدای نخواسته باز یک دستهایی در کار باشد که پیش برادرهای کُرد ما بروند بگویند که ببینید دولت اسلامی شد و کاری نشد؛ پیش برادرهای بلوچ ما بروند همین حرف را بزنند، پیش برادرهای بختیاری ما بروند همین حرف را بزنند، پیش قشقاییها بروند همین حرف را بزنند؛ برای اینکه یک آشوبی باشد؛ آرامش نباشد که ما مملکتمان را به طور عاقلانه و به طور عدالت اداره کنیم. اینهایی که می‏آیند و این حرف را می‏زنند، اینها قصد این ندارند که اصلاح بشود؛ اینها قصد افساد دارند. خود شما هم می‏دانید که اینها می‏خواهند فساد بکنند. الآن هم تذکر دادید که مفسدین هستند که این کار را می‏کنند. باید یک قدری صبر کرد، ملاحظه کرد.

ببینید که دولت برای یک جایی کاری کرده که برای شما نکرده؟ یک جایی را آباد کرده و جای شما خراب است؟ الآن مسئله خانه‏سازی [...] همه اقشار ملت- علی السوا کسانی که مستمندند و خانه دار نیستند- برایشان خانه‏سازی می‏شود. آن وقت که راهسازی بشود، برای همه کشور می‏شود؛ آن وقتی که اینها بتوانند دارو برسانند، طبیب برسانند- عرض بکنم- دانشگاه درست کنند. اینها محتاج به یک مهلتی است. بله، اگر این خانه خرابها رفته بودند و خزینه مملکت سر جایش بود، آن وقت می‏گفتیم به دولت، که خوب، شما که پول دارید و خزینه دارید، یا اللَّه، چرا نمی‏کنید؟ اما تهی کردند خزینه را، بردند همه را؛ دزدیدند، غارت کردند؛ خودشان و آن بستگانشان بانکها را خالی کردند، همه چیز ما را بردند و ما را به این حال فلاکت نشاندند. لکن من امیدوارم که به خواست خدا و به عنایتی که خدا به این مملکت دارد، به این مملکت اسلامی دارد، با خواست خدا، با همت همه برادرها، همه اقشار، این اشکالات رفع بشود، با یک مهلتی. باید ما همه صبر کنیم و مهلت به ما داده بشود.

اما قضیه اینکه کارهای هر کسی به خودش باید [...] هر جایی به خودش، این جزء برنامه‏های اسلام است، و بنای ما هم بر همین هست. نه تنها شما، هر جا، در هر استانی، در هر جایی که هست، همان طوری که از اول قانون هم همین معنا بوده است، باید شوراهای ولایتی باشد. اینها باید بشود، و می‏شود و درصدد هستند. الآن مشغول طرح‏ریزی آن هستند که شما برای خودتان، مسائل خودتان باشد. انتخابات مال خودتان باشد؛ خودتان انجام بدهید. کارهایتان محول به خودتان باشد. نه تنها شما؛ خراسان هم همین طور، اصفهان هم همین طور، همه جا همین طور. این شوراها باید همه جا باشد و هر جایی خودش اداره کند خودش را. این، هم برای ملت خوب است، هم برای دولت خوب است. دولت نمی‏تواند همه جا را خودش تحت نظر بگیرد؛ وقتی محول کرد کار را به خود مردم، مردم در منطقه‏ای که هستند برای خودشان دلسوزتر هستند، بهتر اطلاع دارند به احتیاجات خودشان. اینها یک برنامه‏هایی است که در دست اجراست. گمان نکنید که حالا این برنامه‏ها در جای دیگر پیاده شده و شما محروم مانده‏اید؛ چنین گمانی نکنید.

من از شماها تمنا دارم که سوء ظن به برادرهایتان نبرید. چنانچه ما سوء ظن نسبت به شما نداریم، شما هم نسبت به دولتتان، نسبت به ما، سوء ظن نداشته باشید، که ما می‏خواهیم خیر، یک قشری را بالا ببریم! این مال طاغوت بود؛ اینکه یک دسته‏ای نوکر برای خودشان می‏خواستند درست کنند، و برای خودشان دارودسته درست کنند و ....

همه ملت از خودمان است، و ما خودمان هم از همه ملت هستیم. و ما همه خدمتگزار شما و ملت هستیم. من اطمینان می‏دهم به شما، که همه این مسائلی را که شما دارید حل بشود. قضیه اینکه آنجا امن و امان باشد و قضیه امنیتش باشد، البته ما تماس می‏گیریم با ستاد ارتش، با ژاندارمری، و سفارش می‏کنیم راجع به این. ان شاء اللَّه همه موفق و مؤید باشید.

ان شاء اللَّه خداوند همه شما را تأیید کند، و همه ما با شما در تحت لوای اسلام و برای خدا و برای قرآن همه با هم این نهضت را حفظ بکنیم؛ و برسانیم به آنجایی که احکام اسلام را در خارج عیناً ببینیم، آن احکامی که همه قشرها را- علی السوا- هیچ کس را بر هیچ کس ترجیح نداد؛ الّا به تقوا، الّا به خداشناسی.» (صحیفه امام، ج‏7، ص: 146 ـ 152)

ـ سخنرانی در جمع هیأتی از دوبی؛ تحول در جامعه- پیاده کردن اسلام اصیل (1358)

«من باید از این جمعیت که به قیادت آقا تشریف آوردند تشکر کامل کنم. علاقه من به آقا از دو جهت است: یک علاقه‏ای به واسطه اینکه از بیت بزرگی هستند، و من علاقه به آن بیت دارم؛ و یک علاقه به شخص خود ایشان که در مدتهای طولانی، در راه اسلام مواجه شدند با خطرات. این خطرات برای شما عزت است، و برای ما افتخار.

چنانچه ملت ما در سالهای بسیار طولانی گرفتار مصیبتهای فوق العاده بود؛ گرفتار سلطه اجانب، گرفتار ظلم رژیم منحوس. گرفتاریهایی که به بیان درست نمی‏آید؛ گرفتاریها و خیانتهایی که تاریخ هم نمی‏تواند ثبت کند؛ چون بسیاری از آنها به طوری مخفی بوده است که برای کسی تا کنون کشف نشده است و معلوم نیست کشف شود. لکن با سپاس از خدای تبارک و تعالی، که توفیق به ملت داد و ملت را برانگیخت برای احقاق حق، و این نبود جز هدایت خدای تبارک و تعالی و اعانت ولی امر- صلوات اللَّه و سلامه علیه- و با اعانت ولی امر و هدایت ذات مقدس حق تعالی، برای ملت ما یک تحول بزرگ حاصل شد: تحول روحی. تحولی که نمی‏توانم من برای او اسمی بگذارم، الّا اینکه تحول معجزه‏آسا بود. معجزه بود که در ظرف [مدت‏] کوتاهی یک ملتی که از سایه پاسبان می‏ترسید، شاه را به عقب بزند، و همه با هم کوچک و بزرگ؛ مقابل قدرت [او] بایستد و با مشت گره کرده، «مرگ بر شاه» بگوید .... کسی که به محیط ایران در این پنجاه سال اطلاع داشته باشد، و بداند چه گذشته است بر این ملت، و چه معامله کردند با آنها و چه وضعی داشته است ملت و روحیه او چطور بوده است، باید بگوید که اعجاز واقع شد که این تحول عظیم واقع شد. همین تحول بود که ملت ما را به پیش راند و غلبه داد. تحولی که جوانهای ما شهادت را آرزو می‏کردند، و الآن هم آرزو می‏کنند. تحولی که پیرزنها- که اولاد خودشان را از دست داده بودند- افتخار می‏کردند و می‏گفتند اولاد دیگر هم به شهادت می‏باید برسد. این تحول موجب شد که ملت ما با نداشتن هیچ بر این قدرت شیطانی، که پشت سر او امریکا و سایر دوَل بزرگ و ابرقدرت ایستاده بود نهراسید و به پیش رفت، تا این سد را شکست. اکنون سدی که مانع از حرکت بود شکسته شد؛ لکن ما مراحل بسیار مشکل داریم که باید با تشریک مساعی همه ملت و دعای همه ملتها این مشکلات رفع بشود.

اینها- این خدانشناسها- مملکت ما را خراب کردند و رفتند. با اسم «تمدن بزرگ» چنان خرابی وارد آوردند و چنان آن را به عقب راندند، که سالهای طولانی باید تا به حد خود برسد. اقتصاد ما را از بین بردند، کشاورزی ما را ... به اسم «اصلاحات ارضی» از بین بردند؛ ارتش ما را وابسته به غیر کرده بودند؛ فرهنگ ما را به عقب رانده بودند؛ از همه بالاتر، نیروی انسانی ما را نگذاشتند شکوفایی پیدا کند. ما الآن برای [سازندگی‏] نیروی انسانی احتیاج داریم؛ و برای کارهایی که احتیاج به نیروی انسانی دارد باید بگردیم تا پیدا بکنیم؛ برای اینکه اینها قرنهاست- و اخیراً پنجاه و چند سال است- که با تمام قوا کوشیدند تا نیروی انسانی ما را از بین ببرند.

لکن من امید این دارم که خدای تبارک و تعالی، که عنایت فرمود و این ملت ضعیف را بر مستکبرین غلبه داد، بر مشکلات خودش غلبه دهد. و ما فرهنگ خودمان را اصلاح کنیم، و تمام چیزهایی که در نظر داریم- که همه فرمهای غیر اسلامی است- به فرم اسلامی برگردانیم. و اسلام را به آن طور که هست- نه به آن طور که معرفی کرده‏اند خارجیها و جوانهای ما هم بعضیها قبول کرده‏اند و بازی خورده‏اند- اسلام به آن طور که هست، به آن طور که در صدر اسلام بود.

ما اگر خدای تبارک و تعالی توفیق بدهد و ملت ما این رمز را حفظ کند، امیدواریم که بتوانیم استقرار بدهیم حکومت اسلامی را و احکام اسلام را. لکن احتیاج به وحدت کلمه دارد، که ملت ما باید وحدت کلمه داشته باشند. ملت ما که در سایر بلاد هستند، باید با ما تشریک مساعی کنند. همه با هم یکصدا و یک ندا به سوی جمهوری اسلامی و احکام مقدس اسلام! و من اخیراً از آقایان تشکر می‏کنم؛ و از آقا بیشتر تشکر. خداوند همه شما را حفظ کند و در پناه و کَنف خود، ما را به وجود شما سرافراز کند.» (صحیفه امام، ج‏7، ص: 153 ـ 155)

ـ سخنرانی در جمع کارکنان صنعت نفت؛ نقش کارکنان صنعت نفت در انقلاب (1358)

«همه اقشار ملت در این نهضت سهم دارند؛ همه کوشش کرده‏اند، همه جانفشانی کرده‏اند، همه خون داده‏اند؛ لکن کارکنان صنعت نفت سهم بسزایی دارند. آنها شریان حیاتی اجانب را قطع کردند؛ آنها بودند که به واسطه اعتصاب خود، و قطع نفت، نهضت را به پیروزی رساندند؛ آنها بودند که در سینما «رکس» به دست جنایتکاران و خیانتکاران بدل به خاکستر شدند؛ لکن عمر جاودانی پیدا کردند: حیات الهی در پیشگاه الهی. شهیدان ما عمر جاودانی دارند. من از تمام اقشار ملت متشکرم؛ و از خصوص کارکنان صنایع نفت تشکر بیشتر دارم. من دعا به همه می‏کنم و به شما؛ لکن باید بدانید که از اینجا به بعد هم به همان قدرتی که آمده‏اید، باید پیش برویم.

اسلام قدرت کوبنده‏اش را نشان داد. با قدرت کوبنده اسلام دستهای جنایتکار قطع شد. با دست اسلام خیانتکاران رانده شدند. اجانب احساس کردند جنبه کوبنده اسلام را؛ و می‏خواهند در جنبه سازنده‏اش اخلال کنند. ما به جنبه کوبنده اسلام، تا اینجا رسیدیم؛ و باید جنبه سازنده‏اش را هم به دست ملت، با پشتیبانی خدای تبارک و تعالی، شروع و به اتمام برسانیم. بدخواهان نمی‏خواهند ببینند، که جنبه سازنده اسلام نمایش پیدا کند در دنیا، تا مکتبهای دیگر را دفن کند. بدخواهان این چرخی که راه افتاده است ... نمی‏خواهند بگذارند که به راه خودش ادامه دهد و سازندگی کند. شما ملت باید بیدار باشید، و با صبر انقلابی، اشتغال به سازندگی پیدا کنید.

مملکت آشفته است. مملکت، بعد از انقلاب است؛ بعد از انقلاب آشفتگی است. و بحمد اللَّه انقلاب ایران انقلاب بزرگی بود، که ضایعه کم و برداشت زیاد؛ برداشت قطع ایادی اجانب و قطع ایادی خیانتکاران داخلی و خارجی، و برداشتهای بزرگتر در سازندگی است. لکن بدخواهان نمی‏خواهند این سازندگی را ببینند، نمی‏خواهند سعادت ملت ما را ببینند. آنها سعادت خودشان را در فقر و فلاکت ما می‏بینند؛ به همین جهت با دستهای پلیدشان بین کارگران، کارمندان، کشاورزان، در اقشار مختلف ایران اختلاف می‏اندازند.

شما نمایندگانِ کارگران، پیام مرا به کارگران و کارمندان صنعت نفت برسانید. عزیزان من! اسلام است که برای شما دلسوز است؛ اسلام است [که‏] همه عزیزان خود را برای شما داد؛ اسلام است که سید الشهداء را برای شما داد. اسلام برای سعادت شما آمده است. اینها که در بین شما تفرقه می‏اندازند، از اسلام می‏ترسند؛ از تعالیم عالیه اسلام می‏ترسند. می‏ترسند تعالیم عالیه اسلام پیاده شود و راه را بر آنها ببندد؛ و می‏بندد. توطئه‏ها را، توطئه‏های بزرگ را، در همه اقشار، در همه موارد، خنثی کنید.

من قبلًا گفته بودم که غائله ایجاد می‏کنند شیاطین؛ هر روزی به اسمی. ما باید از این غائله‏ها جلوگیری کنیم، هوشمند باشیم، غائله‏ها را با هوشیاری توجه کنید و خنثی کنید. ممکن است پس از چند روز دیگر یک غائله دیگر بلند بشود. از اولاد من یکی ترور بشود یا خودم. اینها باید بدانند که نهضت ما قائم به شخص نیست؛ نهضت ما همگانی است؛ همه ملت رهبرند؛ همه بیدار شده‏اند. گمان نکنند که با ترور، کاری انجام می‏دهند. ملت ما راه خود را یافته است. ما از این دسیسه‏ها نمی‏ترسیم.

من به شما ملت ایران سفارش می‏کنم، که اگر در روزنامه‏ای، در مطبوعاتی، در جای دیگری، به من سَب بکنند، فحش بدهند، کسی حق ندارد که یک کلمه بگوید. من تحریم کردم بر شما جوابگویی را. برای اینکه توطئه است. توطئه‏ها را با سکوت خنثی کنید. و اگر چنانچه توطئه زیاد شد، با مشت خنثی می‏کنیم.

بین خودتان برادروار باشید؛ با هم برادری کنید، کینه‏توزی نکنید، انتقامجویی نکنید، با بیداری جلو بروید. در هر جا که هستید کارهای مفید کنید، برای جامعه خودتان خدمت کنید، جامعه را از خود بدانید، کشور را از خود بدانید. برای خودتان خدمت کنید، برای کشور اسلامی خدمت کنید، برای قرآن خدمت کنید. تمام ایران و تمام کشورهای اسلامی، انجمن اسلامی است؛ یک انجمن، و آن انجمن الهی. همه باید برای اسلام با هم باشیم؛ گرد هم درآییم. هر یک از این انجمنهای محترم، شعبه‏ای است از آن انجمن بزرگ اسلامی، تحت رهبری امام زمان- سلام اللَّه علیه. این شعبه‏های انجمنهای اسلامی مورد تشکر است.» (صحیفه امام، ج‏7، ص: 156 ـ 158)

ـ سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم؛ انقلاب اسلامی و محاسبات جهانی (1358)

«این انقلاب بزرگ ملت ما، این نهضت عظیم تاریخی اسلامی ایران، تا به اینجا رسیده است؛ تا سرنگونی رژیم فاسد، تا قطع ایادی اجانب، تا به دست آوردن آزادی تا نایل شدن به استقلال آمده‏ایم. اینها که بین ملت ما پخش می‏کنند که نهضت اسلامی چه کرد، تا اینجا که نیمه راه است، باید بدانند که کاری کرد که در تاریخ سابقه نداشت. این نهضت به آخر نرسیده است؛ در این نیمه راه، یک کار عظیمی کرد که تمام حسابهای حسابگران را باطل کرد.

حسابگران مادی‏گرا در حسابشان نمی‏آمد که یک ملتی با دست خالی بر قدرتهای شیطانی، با همه جهازهای مدرن، با همه سلاحهای روز، که هیچ در دست ملت نبود و همه در دست مقابل ملت، پیروزی حاصل بشود. محال می‏نمود و محال می‏دانستند که این قدرت شیطانی و سد عظیم ابلیسی شکسته شود. حالا که دیدند با قدرت الهی- که بر خلاف همه موازین مادیت است و خط بطلان بر مکتبهای مادی کشیده، حالا که دیدند ملتی که هیچ نداشت بر قدرتهایی که همه چیز داشت غلبه کرده است، و این بطلانِ مادیت هست، به دست و پا افتاده‏اند، می‏گویند چه شد؟! چه بیشتر از این باید بشود.

امروز شما همه اینجا هستید، با کمال آزادی هر چه می‏خواهید می‏گویید. این چه نعمتی است که به شما ارزانی شده است، این را کی داد غیر از اسلام؟ آنها که می‏گویند اسلام چه کرد می‏دانند که اسلام چه کرده است؛ می‏خواهند جلو نرود! آنها نه اینکه نمی‏دانند که چه شده است! می‏دانند که تمام حیله‏های آنها نقش بر آب شده است؛ می‏دانند که قدرتهای بزرگ در هم شکست؛ می‏دانند که این سد عظیم شیطانی تا ابد شکسته شد لکن می‏خواهند که جلوتر نرود این نهضت؛ و لهذا می‏گویند چه شد. چه می‏خواهید بشود؟!

ما فرض می‏کنیم که دیگر چیزی نخواهد شد، ما چه می‏خواهیم بشود؟! ما دست شیاطین را کوتاه کردیم؛ ملت ما دست چپاولگران را از ملت خودش و از کشور خودش قطع کرد. چه بالاتر از این؟ زنجیر اسارت را گسیخت، امریکایی را بیرون ریخت، سایر اقشار را هم، چه می‏خواهید بشود؟ چه شد یعنی چه؟!

ما می‏خواهیم به خواست خدا پیش برویم. ما می‏خواهیم این نهضت را به جلو برانیم تا برای این مملکتْ رفاه، زندگی سعادتمند دنیایی و آخرتی تحقق پیدا بکند. این شیاطین نمی‏خواهند این مسائل تحقق پیدا بکند.

این شیاطین از اسلام ترسیده‏اند؛ قدرت اسلام را فهمیدند ...؛ قدرت ایمان مردم را فهمیدند؛ قدرت اتحاد کلمه را فهمیدند. حالا درصدد برآمده‏اند که جمهوری اسلامی را در نظر مردم سبک کنند. می‏گویند چه شد؟ چه می‏خواهید بشود؟! شما نمی‏گذارید که ما قدمهای بعد را برداریم. شما بین مردم- بین کشاورزان- می‏روید و افساد می‏کنید که کشاورزی تحقق پیدا نکند. دولت ما می‏خواهد کشاورزی را به راه بیندازد، ملت ما هم، لکن شما نمی‏گذارید. شما خائنین نمی‏گذارید. دولت ما می‏خواهد کارخانجات را راه بیندازد تا رفاه حاصل بشود، تا چرخ مملکت به راه بیفتد، شما شیاطین نمی‏گذارید. ما می‏خواهیم این وحدت کلمه تا آخر محفوظ بماند.

ما می‏خواهیم این نهضت به ثمر برسد آن طور که دلخواه اسلام است؛ آن طور که خدای متعال می‏خواهد. شما شیاطین فتنه‏انگیزی می‏کنید؛ با هر روزش یک بهانه‏ای، در هر روز یک بهانه‏ای به دست می‏آورید و مردم را به هم می‏ریزید و وادار به راهپیمایی می‏کنید. شما هستید که نمی‏گذارید آنچه که باید تحقق پیدا بکند. «چه شد» یعنی چه؟ بگذارید، ببینید چه خواهد شد.

برادران من! برادران تبریزی! برادران فارس! برادران اصفهانی! برادران دیگر که از جاهای مختلف به این مکان تشریف آورده‏اید! ضمن تشکر از همه شما باید عرض کنم بیدار باشید، توجه داشته باشید! نقشه‏های محیلانه اینها را نقش بر آب کنید. نگذارید این فتنه گرها در بین مردم بیفتند و صفوف ما را متفرق کنند. صف واحد باشید: صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ.[4]

این سد عظیمی که آن سد عظیم را شکست حفظ کنید. این قطره‏هایی که به صورت سیل بنیانکن درآمد، این واحدهایی که همچون سیل عظیمی تمام موانع را از سر راه برداشت حفظ کنید. با این سیل عظیم به پیش بروید و همه بنیانهای ظلم و ستم را منهدم کنید.

این دستهای خائن را قطع کنید. در کارخانه‏های خودتان راه ندهید این خائنین را. اینها به حال شما و به حال ملت دلسوزی ندارند. اینها از اسلام می‏ترسند. اینها قدرت اسلام را لمس کردند؛ فهمیدند که اسلام چیست؛ فهمیدند در مقابل اسلام ابرقدرتها نمی‏توانند بایستند نمی‏خواهند این نهضت به آخر برسد.

ولی باید شیاطین بدانند، تفرقه‏اندازها بدانند که غلط فکر کرده‏اند! باید این ابلیسها و این شیاطین بدانند که همچو قدرتی برای آنها نیست. آن قدرتی که آن سد بزرگ را شکست این قطره‏های ضعیف را خواهد شکست. ما آزادی مطلق خواهیم داد، و می‏دهیم و داده‏ایم لکن نه برای توطئه، نه برای فساد و خرابکاری. توطئه باید درهم شکسته شود. خرابکاران باید دفع شوند. باقیمانده رژیم منحوس، ریشه‏های کثیف آن، طرفداران کثیفتر از آن باید قطع شوند. ما آنها را دفن می‏کنیم.

من از تمام اقشار ملت و شما فرزندان اسلام که در این محوطه جمع شدید تشکر می‏کنم و برای همه شما دعا می‏کنم. و باید تذکر دهم که مقام معلمْ مقام والایی است؛ مقامی است که بالاتر از مقام معلم نیست؛ مقامی است که خدای تبارک و تعالی از آن تعظیم فرموده است لکن مسئولیت بزرگ دارد، مسئولیت عظیم دارد. هر چه مقام بالاتر است مسئولیت بالاتر است.

مسئولیت تربیت جوانان مسئولیت کمی نیست. تمام ملت باید معلم باشند، معلم فرزندان خود. اسلام تمام افرادش معلم باید باشند، و تمام افرادش متعلم. بانوان هم باید معلم باشند برای فرزندان خود، در دامن خود مثل استادان، مثل معلمان تربیت کنند. پدران باید معلم باشند از برای فرزندان خود. خانواده شما باید مدرسه باشد، تعلیم احکام اسلام، تهذیب اخلاق نونهالان. شما باید نونهالانِ مهذب تحویل معلمان بدهید و معلمان باید آنها را بیشتر تهذیب کنند.

معلم! بیدار شو!

معلمان خیلی مقام بزرگ دارند و خیلی مسئولیت بزرگ. اگر معلمان ما کوتاهی کنند در تعلیم، مسئول هستند. معلمین هستند که می‏توانند مملکت را حفظ کنند- استقلال مملکت را.

جوانهای ما، آنهایی که مقدرات مملکت به دست آنها خواهد بود، زیر دست معلمین باید تربیت بشوند؛ اگر تربیت صالح شدند مملکت صالح به دست ما می‏افتد و اگر- خدای نخواسته- تربیتهای غیر الهی شد مملکت از دست می‏رود. معلم! بیدار شو!

من از خدای تبارک و تعالی توفیق و سلامت و سعادت همه شما و همه قشرهای ملت و همه مسلمین را در همه بلاد خواستارم.» (صحیفه امام، ج‏7، ص: 159)

ـ حکم به آقای ابوالحسن بنی صدر؛ رسیدگی به جرایم امریکا در حمله به ایران (1359)

«جناب آقای بنی صدر، رئیس جمهور ایران‏

مقتضی است برای رسیدگی به جرایم امریکا در حمله نظامی به ایران، از گروههای مختلف کشورهای جهان دعوت شود که مشاهده کنند امریکای جهانخوار با ادعاهای طرفداری از حقوق بشر و صلح دوستی و انساندوستی با یک ملت مستقل چه معامله‏ای کرده است و می‏کند تا مشاهده کنند آثار جرم این رژیم آدمخوار را؛ که مع الأسف دولتهای غربی، جمعیتهای طرفدار حقوق بشر، و سازمان ملل متحد، و شورای امنیت سازمان ملل متحد، همگی طرفداری از او می‏کنند. و به عیان ببینند تا آنچه این جانب مکرر گفته‏ام که تمام این سازمانها و گروهها برای طرفداری از قدرتمندان به وجود آمده است، و این جمعیتها به دست قدرتمندان برای سلطه بر ضعیفان و مکیدن خون محرومان جهان به وجود آمده است. تا ببینند که به بهانه نجات جاسوسان چه نقشه‏ای برای ملت مظلوم ما طرح کرده‏اند. تا ببینند و باور کنند که سازمانهای کذایی آنجا که به نفع قدرتمندان و سرمایه داران بین المللی است حقوق مستضعفین را نادیده گرفته، و جز برای سلطه آنان عملی انجام نمی‏دهند.

دولت غاصب عراق به دستور امریکا مدتهاست به ایران تجاوز می‏کند، و ما ندیدیم این جمعیتها و سازمانها و لو برای یک مرتبه هم که شده است اعتراض کنند، لکن برای پنجاه نفر جاسوس، که با کمال انسانیت با آنها عمل می‏شود، هر روز اعتراضات و فریاد نقض حقوق بشر از حلقوم آنان طنین‏انداز است! ما ندیدیم که طرفداران حقوق بشر از حق دولت ضعیف و ملت مظلوم ما دفاع کنند. این سازمانها نه تنها این تجاوز واضح به یک کشور مستقل را نادیده می‏گیرند، بلکه ما را به نقض قراردادهای بین المللی محکوم می‏کنند. در صورتی که ما جز جاسوسان را که برای توطئه به ایران آمده‏اند کسی را توقیف نکردیم. و ببینند که آنان که به طرفداری از امریکای متجاوز ما را می‏خواهند در حصر اقتصادی قرار دهند، با اینکه کارتر آنان را در جریان خیانت هولناکش قرار نداده و نقض حاکمیت یک کشور مستقل را کرده است، باز از او طرفداری می‏کنند و خواهند کرد و ما را به حصر اقتصادی می‏کشند و باز برای طرفداری ظالم هیاهو می‏کنند. شما به طرفداران امریکا، که مع الأسف در این به اصطلاح روشنفکران خودمان فراوانند، و به جوانانی که فریب این گروهها را خورده‏اند تذکر دهید که خود را عوض کنند و به ملت خود بپیوندند و برای دیگران و اجانب جان خود را تباه نکنند، و به نصیحت ما گوش دهند که خیر و صلاح خودشان در این است. شما به قشرهایی مثل خرابکاران کردستان و آشوبگران دانشگاهها تذکر دهید که در این موقع حساس از این اعمال خلاف ملیت و اسلامیت و انسانیت که کشور را ممکن است به تباهی کشد دست بردارید، که امروز هر صدایی و هر عملی بر خلاف جریان انقلابی ایران خدمت به جهانخواران است، و دلیل بر وابستگی اینان به آنان است. و السلام علیکم و علی عباد اللَّه الصالحین.» (صحیفه امام، ج‏12، ص: 258 ـ 259)

ـ سخنرانی در جمع گروهی از معلمان مازندران؛ مقایسه نظام اسلامی با رژیم طاغوت (1360)

«این انقلاب ویژگیهای بسیار مثبت داشت و دارد. این انقلاب از باب اینکه یک انقلابی از خود ملت بوده است و مثل انقلابهای دیگری [نبود] که اکثراً یا همه، انقلاب ملت مستقیماً نبوده. بلکه گاهی حزبی در رأس بوده است و انقلاب کرده است و گاهی حکومتی بر حکومت دیگر قیام کرده است، بر ضد حکومت دیگر و او را سرنگون کرده است. انقلاب ایران نه مثل کودتاهای دنیاست و نه مثل انقلابات دنیا، یک انقلاب خاص خودش است؛ انقلابی است از خود ملت با فریاد «اللَّه اکبر» و با فریاد جمهوری اسلامی. این دو خصوصیت، که یکی خود ملت در صحنه حاضر هست و بود و یکی اینکه راه یک راه بود، یک راه اسلامی، این دو خصوصیت و دو ویژگی اسباب آن شد که بعد از اینکه بر این قدرتهای شیطانی که در ایران هدایت می‏شد و همه قدرتها هم در دنبال آن بودند، به شکست رسیدند، این طور نبود که ملت کنار برود و بگوید که ما رژیمی را کنار زدیم و حالا اشخاص خاصی بیایند و در صحنه اداره کنند کشور را. خود ملت در همه جا و در همه ارگانها حاضر بودند و تمام جهات انقلاب جوشیده از متن ملت بود. این انجمنهای اسلامی که در سرتاسر کشور در همه جا تشکیل شد، این طور نبود که یک کسی طرح‏ریزی کرد که ای ملت بیایید انجمن اسلامی تشکیل بدهید، یکدفعه خود ملت در هر جا که بودند، خودشان انجمن اسلامی تشکیل دادند. الآن شما آقایان که اینجا هستید و از استان مازندران تشریف آوردید، یک شعبه از این گروه کثیری که در هر جا انجمن اسلامی تشکیل داده‏اند شما هستید و ان شاء اللَّه، موفق باشید. تمام چیزهایی که بعد از انقلاب حاصل شد برای خاطر همان که ملت، انقلاب را از خودش می‏دانست؛ نه یک انقلابی که به دست شرق واقع بشود یا به دست غرب واقع بشود یا به دست حزبی از احزاب واقع بشود یا گروهی از گروهها.

یک انقلابی بود که خود ملت انجام داد و قیام کرد و خود ملت هم از خودش دانست این انقلاب را، همان طوری که اسلام را از خودش می‏داند و این اسباب این شد که در سرتاسر کشور خود ملت در همه حوایج اقدام کرد و حاضر در صحنه بود؛ بی‏تفاوت نبود، این طور نبود که رها کنند؛ بعد از اینکه انقلاب کردند، رها کنند و بروند سراغ کارشان، رها نکردند، در صحنه حاضر هستند و همین حضور است که موجب این است که آسیب نبیند این انقلاب. اگر انقلاب مال یک حزبی بود یا مال یک گروهی بود و مردم حاضر نبودند در صحنه، آن انقلاب دوام نداشت و همیشه باید با سرنیزه حفظش می‏کردند. آنهایی که انقلاب کردند در جاهایی یا شورش کردند، بعدش حفظ انقلاب را باید با سرنیزه بکنند. ایران حفظ انقلاب را با افراد مؤمن کرد و الان هم به دست افراد مؤمن این انقلاب پیش می‏رود.

این انجمنهای اسلامی که در سرتاسر کشور بعد از انقلاب یکدفعه جوشید و از متن مردم بیرون آمد، و همین طور کمیته‏ها، پاسداران و جهاد سازندگی، همه اینهایی که الان در ایران مشغول به فعالیت هستند، اینها از باب این است که کشور را از خودشان می‏دانند؛ مثل رژیم سابق نیست که این توهم، یا این واقعیت، در کار باشد که خوب، ما برای کی فعالیت کنیم، برای امریکا فعالیت کنیم؟ آنها دارند همه چیز ما را می‏برند و در همه ارگانهای ما مستشار دارند و چپاولگر، ما چرا خدمت بکنیم و دیگران و اجنبی منافع را ببرند؟ از این جهت، مردم یا بی‏تفاوت بودند و یا یک مخالفی بودند که کارشکنی می‏کردند برای دولتهای غاصب. اما حالا وضع یک وضع دیگری است؛ شما می‏بینید که حکومت از خود مردم است و اگر شما شکل و شمایل وزرای این حکومت را تماشا کنید و سوابق زندگی آنها را، می‏بینید که حتی یک نفر از آنها شبیه به آن افرادی که در زمان طاغوت بود نیستند، اینها چهره‏هایی هستند از خود ملت و چهره‏هایی هستند که از توده مردم هستند. دیگر «سلطنه» ها نیست در کار و «مُلک» ها[5] در کار نیست، و امثال ذلک. یک مجله‏ای چند روز پیش از این آوردند پیش من، دیدم هیأت وزرای زمان طاغوت و همه آن زمانهایی که بودند یک هیأت وزرایی بود که همه جزء مُلک‏ها و سلطنه‏ها و همه از آن طاغوتها بودند و یک تشکیلی کرده بودند که جامع بود بین اشخاصی که خائن بودند یا اگر خائن هم نبودند از طبقه بالای کشور بودند؛ یعنی، آن طبقه مرفه بالانشین. همین طور مرسوم شده بود از اول تا این زمان که باید حتماً آنهایی که به وزارت می‏رسند از توده مردم نباشند؛ باید به قول خود آنها از طبقه ممتاز، ممتاز به نظر آنها، یعنی ثروتمند، یعنی یال و کوپال‏دار، یعنی اطرافی‏دار و دارای پارکهای بزرگ و زمینهای زیاد، تا این طور نبودند لیاقت نداشتند که در یک حکومتی وارد بشوند و اگر یک وقت- فرض کنید- از دستشان در می‏رفت و یکی که از آنها نباشد، وارد بشود، این یک امر نادری بوده است و شاید برای بازی دادن مردم بوده است، لکن امروز شما هر یک از اینهایی که متصدی کارها هستند وقتی ملاحظه کنید می‏بینید که از همین خود مردم هستند. رئیس جمهور یک شخصی است پسر بنی صدر همدانی، یک ملای همدان،[6] حالا هم که هستش از آن یال و کوپال دارها نیست و از خود مردم است. نخست وزیر[7] هم که می‏بینید که کسی است که در آن دوره آن قدر زجر کشیده است، از خود این مردم است و همین طور سایر اشخاصی که در این ارگانهای دولتی هستند. الآن ما نمی‏توانیم بگوییم که یک دولتی است و یک ملتی. الآن یک دولتی است که بعضی از آنها را خود مردم روی کار آوردند برای اداره کشور، از خودشان است، مردم اینها را از خودشان می‏دانند. و لهذا، آن طوری که در سابق بود که هیچیک از مردم، الّا آنهایی که در اطراف خود آنها بودند و برای چپاولگری و ابزار چپاول و چپاولگری بودند، توده مردم، بازار، کارخانه‏ها و کشاورزها و توده جمعیت هیچ به آنها نظری نداشتند و آنها را از خود جدا می‏دانستند، آنها هم خودشان را از ملت جدا می‏دانستند، آنها هم وقتی که- فرض بفرمایید- بین مردم گاهی پیدا می‏شدند با آن دم و دستگاههای زیاد و افرادی که نگهبان آنها باشد و نگهدار آنها باشد و کالسکه‏های کذایی و اتومبیل کذایی و امثال اینها، آنها به مردم نظر استضعاف می‏کردند و اینها را کوچک می‏شمردند و مردم هم آنها را ظالم می‏دانستند و چپاولگر، امروز نه دستگاههای دولتی ما مردم را استضعاف می‏کنند و کوچک می‏شمارند- می‏گویند کابینه ما خود این مردم هستند و واقع هم همین است، مردم خودشان حاضرند در صحنه- و نه مردم اینها را یک جنس ممتاز و یک افراد والا مقام می‏دانند، از خودشان می‏بینند و از خودشان می‏دانند. با مردم هم می‏روند و صحبت می‏کنند و میان مردم هستند. این از ویژگیهای این است که انقلاب، انقلاب مردمی است، نه انقلاب حزبی، نه انقلاب حکومتی، نه کودتای یک حکومتی، یا یک کسی بر ضد دیگری. خود مردم جمع شدند آن حکومت را کنار گذاشتند، یک حکومتی را سر جایش گذاشتند و خود مردم کمیته درست کردند. آن روزی که انقلاب به ثمر رسید و پیروز شد و محتاج بود کشور به حفظ انتظامات، خود مردم متکفل این شدند. یک دسته‏ای به عنوان «پاسدار» مشغول فعالیت شدند و حفظ کردند کوچه و خیابان و بازار را و منزلهای مردم را، نه کسی به آنها گفته بود که بیایید این کار را بکنید.

اینها چون از خودشان می‏دانستند کشور را، خودشان وارد صحنه شدند. شمایی هم که در سرتاسر کشور خودتان و رفقایتان انجمنهای اسلامی تشکیل دادید، این طور نبود که یک کسانی آن بالا بنشینند و بگویند که انجمن اسلامی درست کنید. خودتان احتیاج دیدید که باید یک کشوری که اسلامی است، همه چیزش اسلامی باشد، این احتیاجی که شما دیدید اسباب این شد که همان طوری که پاسدارها مملکت را محتاج می‏دانستند به اینکه باید حفظ بشود، مشغول شدند، شما هم گفتید که باید چهره اسلام حفظ بشود و در همه جا این معنا را قیام بر آن کردید.

لکن باید این مطلب را انجمنهای اسلامی سرتاسر کشور بدانند که با این انجمنهای اسلامی، اشخاصی هستند که دشمن‏اند و با صورت دوست در بین شما وارد می‏شوند و می‏خواهند که انجمنهای اسلامی شما را به فساد بکشند. باید هر یک از شما توجه به این معنا داشته باشید که اینهایی که در انجمن اسلامی می‏خواهند وارد بشوند و فعالیت بکنند، زندگی قبل از انقلابشان چه بوده، یک ساواکی نباشد که حالا آمده باشد یک تسبیحی دستش گرفته باشد و یک ریشی گذاشته باشد و شما را بخواهد بازی بدهد، ببینید قبلًا این چکاره بوده، خانواده‏اش چه خانواده‏ای است، خودش چه بوده است، تحصیلاتش کجا بوده؛ و چه بوده است فکرش، چه جور فکری بوده است. اینها را باید از قبل از انقلابشان ما شناسایی بکنیم. زمان انقلاب همه انقلابی هستند. الآن از اشخاصی که- فرض کنید- در ساواک بودند الان هم اینها می‏گویند که ما آن وقت هم مخالف بودیم با رژیم! حالا همه اظهار مخالفت با رژیم سابق می‏کنند، لکن عده ایشان هستند که نوکر همانها هستند و چشمشان را دوخته‏اند به اینکه دوباره آن آمال و آرزوهایی که داشتند، دوباره برگردد به حال خودش و این خیال خام را در سر خودشان می‏پزند و وارد می‏شوند در این ارگانهایی که جوانهای عزیز ما، متعهد ما، دارند خدمت می‏کنند و تشکیل دادند. اینها ممکن است که در اینها وارد بشوند و بدون اینکه شماها توجه بکنید، یک وقت توجه بکنید به اینکه به فساد کشیده شده این انجمن. انجمن اسلامی باید از افرادی باشد که خانواده‏اش مسلم؛ خودش مسلم، زمان قبل از انقلابش آدم متعهد مسلم، بعد از انقلابش این طور، یک همچو افرادی باید باشند، نه اینکه هر کس آمد خواست وارد بشود و یک قدری هم- فرض کنید- که اظهار انقلابی بودن کرد و اظهار اسلام کرد، شما بازی بخورید. باید با دقت افراد را بررسی کنید که مبادا- خدای نخواسته- در بین شما اشخاصی باشند که انجمن اسلامی را به تباهی بکشند و دنبال او صورت اسلام را در دنیا مشوّه کنند. این یک تکلیف شرعی- الهی است برای همه این ارگانهایی که یا به عنوان «انجمن اسلامی» یا به عنوان «کمیته» یا به عنوان «جهاد سازندگی». همه اینها خدمتگزار هستند و به عنوان خدمتگزاری در این کشور دارند خدمت می‏کنند، برای اینکه کشور را از خودشان می‏دانند، لکن توجه به این معنا لازم است که افراد انتخاب بشوند، خصوصاً، در انجمنهای اسلامی که اسم اسلام و انجمن اسلامی روی آن گذاشته شده است. باید درست، با کمال دقت، ملاحظه بشود و اگر فردی یا افرادی را دیدند که سوابق این، آن سوابقی که باید باشد نیست، آنها را وارد نکنند در این انجمنها، نه اینکه آنها را از جامعه طرد بکنند؛ کارهای دیگری جامعه دارد، بروند کارهای دیگر را انجام بدهند. لکن انجمن اسلامی که می‏خواهد بلندگوی اسلام باشد و می‏خواهد در هر جا اسلام را پیاده کند به افرادی که سابقاً، سوابقشان اسلامی نبوده، اطمینان نمی‏توانید شما بکنید.

بنا بر این، یکی از وظایف شما انتخاب افراد است؛ افراد مؤمن قبل از انقلاب و در زمان انقلاب، خانواده چه خانواده‏ای بوده و امثال ذلک. یکی هم قضیه عهده داری شماست یک همچو محلی را، که در هر جا می‏گویید ما انجمن اسلامی داریم، این یک مسئله‏ای است که یک عهده داری بر انسان تحمیل می‏شود. انسان وقتی که ادعا کرد که من مسلمانم، این عهده‏دار کأنّه پیمانی است بین او و خدای تبارک و تعالی که به اسلام عمل کند و به اسلام معتقد باشد. شمایی که الآن می‏گویید ما «انجمن اسلامی» هستیم، انجمن اسلامی معلمین، انجمن اسلامی ارتش، انجمن اسلامی فلان اداره، فلان کارخانه، باید خودتان توجه به این معنا بکنید که مبادا- خدای نخواسته- از افراد جوانی که تجربه‏شان کم است از اینها یک وقت یک حرکاتی صادر بشود، یک چیزهایی واقع بشود که بر خلاف مقاصد اسلام باشد. انجمن اسلامی در همه جا خوب است، لکن نه به این معنا که در هر جا که رفتند، بخواهند قدرت به دست بگیرند؛ به این معنا که هر جا رفتند بخواهند ارشاد بکنند مردم را. یک مدرسه باشد، در یک جایی که- فرض بفرمایید- پیشتر نبوده است. این شمایی که انجمن اسلامی معلمین هستید باید معلمین را ارشاد بکنید به اینکه راه و روش باید چه باشد. آنهایی که انجمن اسلامی در ارتش هستند، آنها هم تبلیغ باید بکنند، ارشاد باید بکنند، اما دخالت نظامی نباید بکنند.

و من به همه شماها و به همه ملت ایران اطمینان می‏دهم که مادامی که شما توجهتان به اسلام است و مادامی که خودتان در صحنه حاضر هستید، [پیروز می‏باشید] همان طوری که الآن هستید و الآن جنگ وقتی که در ایران بپاشد و تحمیل شد بر ایران می‏بینیم که سرتاسر کشور مردم حاضر هستند در صحنه جنگ، آن که پشت جبهه هست خدمت می‏کند به جنگجویان و آنهایی که در آنجا هستند با کمال جدیت و اخلاص و با روحیه بزرگ مشغول فعالیت هستند و بحمد اللَّه در این روزهای اخیر هم، پیروزیهای چشمگیری به دست آوردند. باید شماها که در پشت جبهه هستید توجه کنید که تقویت کنید روحیه ارتش را، روحیه پاسداران را، و روحیه همه رزمندگانی که در آنجا هستند، چه از جهاد سازندگی و چه از توده‏های مردم و عشایر. باید همان طوری که تا حالا پشتیبانی اظهار کردید، از این به بعد هم حاضر باشید و پشتیبانی خودتان را از این قوای مسلح اعلام کنید و عمل کنید و همین طور راجع به جنگزده‏ها، همان طوری که تا کنون مشغول بودید به اینکه همراهی کنید، از این به بعد هم همراهی کنید و نگذارید به این جنگزده‏هایی که از خانمانشان آواره شدند، بد بگذرد.

من امیدوارم که خدای تبارک و تعالی همه ما را و همه شما را و همه ملت را موفق کند که به اسلام وفادار باشیم و عمل کنیم.» (صحیفه امام، ج‏14، ص: 318 ـ 324)

ـ پیام به ملت ایران؛ تسلیت شهادت آقای مهدی شاه‏ آبادی (1363)

إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏

با کمال تأسف و تأثر شهادت استادزاده محترم،[8] جناب حجت الاسلام، آقای آقا شیخ مهدی شاه‏آبادی، را به پیشگاه معظّم حضرت بقیة اللَّه، أرواحنا لمقدمه الفداء، تبریک و تسلیت عرض می‏کنم. مبارک باد بر آن حضرت چنین فداکاران و جانبازان در راه هدف بزرگ و اسلام عزیز، که با شهادت افتخارآمیز خود ملت عظیم الشأن ایران، بویژه روحانیت عالیقدر، را سرفراز می‏نمایند. این شهید عزیز علاوه بر آنکه خود مجاهدی شریف و خدمتگزاری مخلص برای اسلام بود و در همین راه به لقاء اللَّه پیوست، فرزند برومند شیخ بزرگوار ما بود، که حقاً حق حیات روحانی به این جانب داشت، که با دست و زبان از عهده شکرش برنمی‏آیم. از خداوند متعال برای این شهید سعید و سایر شهدای در راه اسلام رحمت در جوار خود، و برای فامیل معظّم و حضرات آقازادگان محترم شاه‏آبادی، دامت افاضاتهم، صبر و اجر عظیم خواستارم.» (صحیفه امام، ج‏18، ص: 407)

ـ حکم عفو جمعی از زندانیان به رئیس دیوان عالی کشور (1364)

«[بسمه تعالی. محضر مبارک حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مد ظله العالی- رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران‏

احتراماً به پیوست آمار 423 نفر از محکومین جرایم عمومی (غیر گروهکها) دادگاههای انقلاب اسلامی شش شهر در اجرای مفاد بخشنامه شماره 15595/ 1- 29/ 3/ 62 شورای عالی قضایی و 43 نفر از محکومین دادگاههای عمومی و انقلاب که از طریق اداره عفو و بخشودگی واصل و استحقاق عفو و تخفیف مجازات دارند تقدیم می‏گردد. عبد الکریم موسوی اردبیلی- رئیس دیوان عالی کشور].

بسمه تعالی‏

موافقت می‏شود.» (صحیفه امام، ج‏19، ص: 240)

ـ پیام تشکر به رئیس دولت امارات؛ تبریک حلول ماه مبارک رمضان (1366)

«حضرت آقای شیخ زائد بن سلطان آل نهیان، رئیس دولت امارات عربی متحده‏

تلگراف تبریک آن جناب به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا حلول این ماه بزرگ را به آن جناب و ملت مسلمان و برادر کشورتان تبریک گفته، و امید است به یُمن فیوضات الهی و برکات این ماه تحولی اساسی در زندگی رقتبار مسلمانان تحت ستم و ملل محروم پدید آمده و خود را از سلطه ستمکارانه دشمنان نجات بخشند. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 255)

ـ پیام تشکر به نایب رئیس دولت امارات؛ تبریک حلول ماه مبارک رمضان (1366)

«جناب آقای رشید بن سعید آل مکتوم، نایب رئیس و نخست وزیر دولت امارات عربی متحده‏

تلگراف تبریک آن جناب به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا حلول این ماه بزرگ و پر فیض الهی را به جنابعالی و ملت برادر و مسلمان کشورتان تبریک گفته، موفقیت همگان را در عمل به دستورات الهی مسألت دارم. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 256)

ـ نامه به آقای امامی کاشانی؛ رفع ابهام از حکم امام درباره حل اختلاف (1367)

[بسمه تعالی. محضر مبارک حضرت امام امت- مد ظله العالی‏

بعد التحیة و السلام، در شرفیابی شورای نگهبان به محضر مقدستان عرض شد که حق قانونی شورای نگهبان است که هر تعداد صندوقها را لازم دانستند بازشماری نمایند و وظیفه قانونی نسبت به صندوقهایی که گزارشات ناظرین و بازرسین روی آنهاست در اولویت است. اما در متن حکم حضرت عالی به جناب آقای انصاری کلمه «شکایت» آمده است. و لازم است عرض کنم شکایات در هیأت مشترک اجرایی و نظارت رسیدگی می‏شود، اما نظارت شورای نگهبان در مقطع فعلی به گزارشات توجه می‏نماید. استدعا دارد نسبت به کلمه «شکایت» یا «گزارش» رفع ابهام فرمایید- ادام اللَّه ظلکم العالی علی رؤوس الاسلام و المسلمین.

7/ 2/ 67- محمد امامی کاشانی‏].

بسمه تعالی‏

با تشکر از زحمات و صمیمیت هیأت نظارت و اجرا. مقصود در نوشته این جانب «شکایت» است نه «گزارش». ولی برای اطمینان بیشتر اگر نماینده این جانب‏[9] و نمایندگان شورای محترم نگهبان هر سه با هم تشخیص دادند که بعضی از صندوقهای گزارش شده احتیاج به شمارش دارد اقدام می‏نمایند.» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 35)

ـ نامه به آقای علی مشکینی؛ انتخابات حوزه علمیه قم (1368)

«جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ علی مشکینی- دامت افاضاته‏

پس از سلام و آرزوی موفقیت، ان شاء اللَّه موفق و مؤید باشید. نامه جنابعالی در مورد انتخابات حوزه علمیه قم رسید. از جنابعالی و سایر دست اندر کاران تشکر می‏نمایم. شما از قول من به فرزندان انقلابی‏ام بفرمایید که تندروی عاقبت خوبی ندارد. اگر آنان جذب حضرات آقایان جامعه محترم مدرسین نشوند، در آینده گرفتار کسانی خواهند شد که مروّج اسلام امریکایی‏اند.

من باز می‏گویم اگر طلاب انقلابی و مدرسین طرفدار انقلاب هماهنگ کار نکنند، هر دو شکننده‏اند. باید تمام تلاش را نمود که به این نقطه مهم رسید. آقایان به روشنی دیدند که دشمن از نقاط ضعف چه ضربه‏ای به اسلام و روحانیت زد. مؤمن از یک سوراخ دو بار نباید گزیده شود. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 367)

ـ نامه به آقای مرتضی مقتدایی؛ تشکر از ارسال گزارش وضع زندانیان (1368)

 [بسمه تعالی. محضر مبارک رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مد ظله العالی‏

به استحضار حضرت مستطاب عالی می‏رساند، پیرو دستور آن حضرت در نامه خطاب به دادستان محترم کل کشور مبنی بر رسیدگی سریع به وضع زندانیان بلاتکلیف از سازمان قضایی نیروهای مسلح خواسته شد سریعاً آمار زندانیان بلاتکلیف در بازداشت موقت آن سازمان را از تهران و کلیه شهرستانها بخواهند که طبق آمار دقیق به پیوست خدمتتان ارسال می‏گردد و خاطر شریف را مطمئن می‏سازد که کل متهمین تحت قرار این سازمان در کل کشور تعداد 635 نفر می‏باشند که بیش از نصف آنها یعنی 365 نفر در ماه اسفند و فروردین جاری بازداشت شده و 130 نفر در ماه بهمن گذشته و بقیه بر حسب شکل پرونده‏هایشان مربوط به ماههای قبل می‏باشد.

... ظاهراً آمار تقدیمی خدمتتان از طریق سازمان زندانها، در مورد زندانیان سازمان قضایی نیروهای مسلح مربوط به تاریخ قبل از بخشنامه عفو و بخشودگی محکومین و متهمین نظامی مورخ 11/ 10/ 67 بوده چون تعداد زیادی از زندانیان این سازمان در آن موقع عفو و بسیاری از پرونده‏ها مختومه گردید.

از محضر مبارک استدعا دارد، حقیر را از رهنمودهای حکیمانه و ارشادات و نصایح پدرانه همواره آگاه فرمایید و از دعا جهت موفقیت در انجام وظایف و خدمت به اسلام و مسلمین و محرومین فراموشم نفرمایید. خداوند ان شاء اللَّه وجود مبارک را در زیر سایه لوای حضرت مهدی (عج)- اروحنا فداه- با صحت و سلامتی نگهداری بفرماید.

23/ 1/ 68- مرتضی مقتدایی‏]

بسمه تعالی‏

جناب حجت الاسلام آقای مقتدایی- دامت افاضاته‏

با سلام، از گزارشی که در مورد وضع زندانیان دادید تشکر می‏نمایم. همه باید سعی کنیم به صورتی حرکت کنیم که به احدی ظلم نشود. ان شاء اللَّه با تلاش خود این مهم جامه عمل می‏پوشد. از خداوند متعال توفیق و تأیید شما را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 368 ـ 369)

ـ نامه به آقای فاضل هرندی؛ تأکید بر ادامه خدمتگزاری در هیأت هفت نفره (1368)

«جناب حجت الاسلام آقای فاضل هرندی- دامت افاضاته‏

پس از سلام و تشکر از زحمات جنابعالی و سایر دست‏اندرکاران، جنابعالی و سایر آقایان چون گذشته به کار خود ادامه دهید و از این پس از طرف این جانب مأذون می‏باشید. سعی کنید در اجرای هر چه بهتر کارها و رعایت مسائل شرعیه دقت شود.

توفیق و تأیید جنابعالی را از خداوند متعال خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 370)



[1] - امام خمینی شخصاً نام مخاطب را به لحاظ امنیتی خط زده‏اند. احتمالًا مخاطب آقای عبد اللَّه اسلامی است.

[2] - و سفارش می‏کنم آنان را به تقوای الهی و همت گماردن در هدایت مردم و ابلاغ احکام و رعایت احتیاط در تمامی امور و حالات

[3] - اصل: است

[4] - سوره صف، آیه 4:« إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ» خداوند کسانی را که در راه او در یک صف جنگ می‏کنند، همانند دیواری که با سرب پیوند داده شده است، دوست می‏دارد.

[5] - هر دو از پسوندهای القاب در دوره قاجاریه بوده است مانند: مشیر السلطنه، بهاء الملک

[6] - آقای سید نصر اللَّه بنی صدر، از علمای معروف همدان

[7] - آقای محمد علی رجایی.

[8] - آقای میرزا محمد علی شاه‏آبادی، پدر شهید مهدی شاه‏آبادی، از عارفان وارسته بود که امام خمینی سالها از محضر ایشان کسب فیض کرده است

[9] - آقای محمد علی انصاری کرمانی

انتهای پیام /*