کد مطلب: 3441 | تاریخ مطلب: 07/10/1399
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

امروز با امام: هفتم دی

امروز با امام: هفتم دی

ـ نامه به فرزند (سید احمد خمینی) توصیه بر جدیت در تحصیل و تهذیب اخلاق (1349)

ـ گفتگو با ریچارد کاتم از آمریکا در مورد مسائل ایران (1357)

ـ مصاحبه با کرککروفت از آمریکا درباره اسلام (1357)

ـ سومین مصاحبۀ امروز با خبرنگار فرانسوی (1357)

ـ پیام به ملت ایران؛ بسیج عمومی برای مبارزه با بیسوادی (1358)

ـ بیانات خطاب به حامد الگار متفکر مسلمان امریکایی؛ اهداف حکومت در اسلام (1358)

ـ سخنرانی در جمع پرسنل شهربانی یزد؛ برداشتهای غلط از «جامعه توحیدی» (1358)

ـ سخنرانی در جمع پاسداران؛ هوشیاری ملی- خطر وابستگی اقتصادی (1358)

ـ سخنرانی در جمع دانشجویان تربیت معلم اهواز؛ اتحاد در برابر توطئه‏ها (1358)

ـ سخنرانی در جمع خانواده شهدا و اقشار مختلف مردم؛ امتحانات الهی (1359)

ـ پیام به فرهنگیان و دانشجویان مراکز تربیت معلم؛ هجوم دشمن به فرهنگ کشور (1360)

ـ سخنرانی در اقشار مختلف مردم؛ تشریک مساعی همه در پیشبرد مقاصد (1360)

ـ سخنرانی در جمع اعضای «ستاد پیگیری فرمان 8 ماده‏ای»؛ برخورد با قضات متخلف (1361)

ـ پیام به ملت ایران؛ لزوم کمک‏رسانی به سیلزدگان (1365)

ـ حکم انتصاب آقای غلام حسین جمی به سمت امامت جمعه و نماینده در آبادان (1367)

امروز با امام: هفتم دی


ـ نامه به فرزند (سید احمد خمینی) توصیه بر جدیت در تحصیل و تهذیب اخلاق (1349)

«بسمه تعالی‏

احمد عزیزم‏

مرقوم شما به وسیله آقای علی واصل شد. سلامت شماها را خواهانم. راجع به مطلبی که مرقوم شده بود، باید بگویم: «یک پول جگرک سفره قلمکار نمی‏خواد» [ضرب‌المثل ایرانی؛ به معنای این‌که چیز کم‌اهمیت تشریفات نیاز ندارد] من اکنون نفس‌های آخر عمر را می‏کشم، و آنچه گرفتاری دارم کافی است و میل ندارم بیشتر کنم. زیادی کار بکلی وضع زندگانی را مختل کرده است. امید است ان شاءاللَّه خداوند تعالی وسیله فراهم فرماید که بتوانم برای آخر عمر فکری بکنم. فکرهای شما- بحمداللَّه تعالی- جوان و سرشار از امید است و با فکر خسته و فرسوده من جور در نمی‏آید. آنچه از شما می‏خواهم آن است که با جدیت مشغول درس و بحث، و به هیچ وجه غفلت ننمایید؛ و در خلال تحصیل به تهذیب اخلاق و تحکیم مبانی دیانت مقدسه کوشا باشید. تا بخواهید برای من فکر تشریفات و مشاورین و اصحاب باشید، من رفته‏ام. از قراری که از تهران نوشته‏اند معلوم نیست بتوانند به شهریه ادامه دهند؛ من هم حدس می‏زدم. لکن آقایان چون درست اطلاع ندارند پشت هم می‏نویسند که زیاد کن، زیاد کن...» پدرت‏ (صحیفه امام، ج‏2، ص: 317)

 ـ گفتگو با ریچارد کاتم از آمریکا در مورد مسائل ایران (1357)

امام خمینی در دیدار و گفتگو با ریچارد کاتم، استاد علوم سیاسی دانشگاه پیترزبورگ ایالت پنسیلوانیای امریکا، از ویژگی‌های نهضت اسلامی مردم ایران، جنایات رژیم شاه و پشتیبانی امریکا از وی سخن گفت. ازجمله:

«اوضاع ایران در این پانزده ساله- خصوصاً از یک سال قبل به این طرف- بسیار تغییر کرده است. همچنین که شما متوجه شده‏اید که علما و دولتها از قدرت ملی، بیخبر بوده‏اند، ما هم، و همین طور علمای عصر ما و هم شاه و هم دولت شاه از قدرت ملی- اسلامی موجود بکلی بیخبر بوده‏اند؛ و نمی‏دانستیم همچون قدرتی ممکن است که نهضت کند و نهضتی که در تمام اقشار گسترش پیدا کند؛ یعنی نفوذی از قصبات دوردست تا مرکز، و در نیروهای آدمی، از جوانها تا پیرها، حتی بچه‏ها، زنان، دختران، این طور گسترش داشتن، هیچ در تخیل ماها نمی‏آمد؛ شاید گمان می‏کردیم این قدرت شاه که هم نظامی است و هم ابرقدرتها: امریکا، شوروی و چین دنبال آن هستند و دست دارند [تزلزل ناپذیر است‏]؛ در ذهن ما نبود که تزلزلی در قدرت به وجود آوریم. دیدیم که در یک سال اخیر چنین تزلزلی آمد؛ که پایه‏های قدرتش یکی بعد از دیگری ریخته است؛ همه چیز را از دست داده است؛ و با تمام پشتیبانیهایی که خصوصاً کارتر از او کرده است، اثری، این پشتیبانیها در ملت نگذاشته است؛ اعتنا نکرده است؛ نه به حکومت نظامی، نه به دولت نظامی شاه و نه هراسی دارد از تهدیدات کارتر و امثال او...

حالا که به ایران می‏روید، در سرتاسر ایران مطالعه کنید. در تظاهرات و در خواسته‏های این تظاهرات که اظهار می‏شوند، شعارها و مطالبی که به صورت شعارهای ملی درآمده است و در تمامی ایران، در هر کجا...

پس از ختم مذاکرات، امام مجدداً کاتم را تشویق کرد که مطالعات خود را در مورد جنبش اسلامی ایران ادامه دهد و حقایق را منتشر سازد.» (صحیفه امام، ج‏5، ص: 286ـ 290)

 ـ مصاحبه با کرککروفت از آمریکا درباره اسلام (1357)

امام خمینی در دومین مصاحبۀ امروز که بازم با یک آمریکایی (آقای «کرککروفت» (استاد دانشگاه «روتکرز» امریکا ) بود، دربارۀ دیدگاه اسلام در مورد مسائل مختلف انقلاب سخن گفته و به پرسش‌ها پاسخ دادند. ازجمله:

[آیا حکومت اسلامی، مالکیت عمومی یا خصوصیِ ما یملک را قائل خواهد بود؟ مالکیت مردم و اداره زمینها و صنایع را به وسیله آنان محترم خواهد شمرد؟ نقش حکومت در موارد فوق چه خواهد بود؟ آیا فرمان ملی کردن موارد فوق را خواهد داد؟ روابطی که دولت اسلامی در رابطه با مالکیت مردم خواهد داشت چه خواهد بود؟ این روابط چگونه تنظیم و اداره می‏شود؟]

- مالکیت بدان صورت که در امریکا مطرح است اصولًا در اسلام وجود ندارد. اسلام مالکیت را قبول دارد، ولی قوانینی در اسلام هست که مالکیت را تعدیل کند. اگر به قوانین اسلام عمل شود هیچ کس دارای زمینهای بزرگ نمی‏شود. مالکیت در اسلام به صورتی است که تقریباً همه در یک سطح قرار می‏گیرند و وقتی این چنین باشد چرا پای دولت را به میان کشیم و زمینها و صنایع را به دست مردم نسپاریم. در مورد ملی کردن، وضع در ایران به صورتی بوده است که حقوق کارگران و رعایا را سرمایه داران بزرگ و مالکین بزرگ برده‏اند و امروز هم دارند می‏برند. بدین جهت آنان مالک کارخانه‏ها و زمینهای خود نیستند. ما همه آنان را پای میز محاکمه می‏کشیم و ما یملک و سرمایه آنان را مورد بررسی قرار می‏دهیم و حقوق حقه مردم محروم را که عمری است مالکین بزرگ و سرمایه داران بزرگ خورده‏اند به محرومین بازپس می‏دهیم. و در این صورت است که نه اختیار را از آنان سلب کرده‏ایم و نه کسی حق دیگران را می‏تواند بخورد و نه کسی زندگی‏اش با اشکال کمبود مالی مواجه خواهد شد.

[رفتار شما با اقلیتهای مذهبی در حکومت اسلامی چگونه خواهد بود؟ اقلیتهایی مثل مسلمانان سنی، صوفیها، آشوریان، مسیحیان، ارمنیان، یهودیان و بهاییان. آیا در تحت حکومت اسلامی پیشنهادی شما، یک نفر غیر مسلمان مارکسیست- غیر از حزب توده- و یا زنان می‏توانند در پستهایی مثل مقامات نظامی یا غیر نظامی خدمت کنند؟]

- اولًا برادران اهل سنت هرگز از اقلیت‌های مذهبی نیستند. و ما بارها گفته‏ایم که رفتارمان با اقلیت‌های مذهبی بسیار خوب خواهد بود. اسلام آنها را محترم شمرده است. ما به آنان تمام حقوقشان را می‏دهیم. آنان حق دارند در مجلس وکیل داشته باشند و آزادند به فعالیت‌های سیاسی- اجتماعی بپردازند و آزادانه امور مذهبی خود را انجام دهند. آنان ایرانی هستند و مثل سایر ایرانیان در زیر چتر حکومت اسلامی زندگی با امنیت کامل خواهند داشت. در امور نظامی مثل سایر امور، زنان می‏توانند کارهایی را به عهده بگیرند و در صدر اسلام زنان در جبهه بوده‏اند و آنچه که مربوط به مجروحین بوده است به عهده آنان گذاشته می‏شده است...» (صحیفه امام، ج‏5، ص: 291)

 ـ سومین مصاحبۀ امروز با خبرنگار فرانسوی (1357)

امام خمینی در سومین مصاحبه با روزنامه جمعه، شنبه، یکشنبۀ فرانسه درباره زندگی خصوصی خود مصاحبه کرده و در بخشی از آن فرمود:

[ممکن است درباره زندگی خصوصی خود از سال 63 به بعد توضیحی بدهید؟]

جواب: زندگی خصوصی من مثل زندگی خصوصی همه مردم عادی است. من طلبه‏ای هستم مثل سایر طلبه‏ها.

[سالهای عمر خود را که دور از ایران بودید چگونه گذراندید؟]

- مدتی در ترکیه تبعید بودم- حدود یک سال- و بعد به نجف تبعید شدم و چهارده سال در عراق بودم و فعلًا هم آمده‏ام اینجا. در این مدت علاوه بر تدریس مسائل مذهبی، هر چند گاهی مردم را از جنایات شاه به وسیله پیام و با سخنرانی آگاه می‏کردم. من در این مدت یک لحظه ساکت نبوده‏ام.

[چگونه فرانسه را به عنوان محل اقامت خود برگزیدید، و چگونه این محل (خانه) خاص را برای اقامت برگزیدید؟]

- اول قصد داشتم از راه کویت به سوریه بروم. دولت با اینکه ویزا داشتم راهم نداد و گفت احساس خطر می‏کند. حتی اجازه عبور تا فرودگاه را برای خود خطرناک خواند. به همین جهت آمدم در کشوری که این چنین نباشد. و اگر بتوانم در کشوری اسلامی به فعالیتهای الهی خود ادامه دهم خواهم رفت. آمدن ما به اینجا علت خاصی ندارد.

[شرایط دولت فرانسه برای اقامت شما در این کشور چه بود؟]

- دولت فرانسه هیچ‌گونه شرطی برای ماندن من نکرده است و من زیر بار هیچ شرطی که به ضرر ملت ایران باشد نمی‏روم. بله، در اوایل آنان از مصاحبات من جلوگیری کردند که آن هم رفع شد.

[برنامه روزانه زندگی شما چیست و چگونه است؟]

- بیشتر از شانزده ساعت کار می‏کنم. در اینجا نوع کارم با نجف فرق کرده است. مصاحبات، مذاکرات و گاهی سخنرانی، خواندن گزارشاتی که توسط عده‏ای تهیه می‏شود، بررسی نامه‏ها و تلگرافاتی که می‏رسد و گاهی جواب به آنها، کار روزانه‏ام را تقریباً تشکیل می‏دهد.

[پیامهای خود را چگونه به ایران می‏فرستید؟]

- فعلًا توسط تلفن و اشخاص.

[این پیامها چگونه به دست خبرنگاران می‏رسد؟]

- اوضاع ایران به صورتی است که نه تنها نظر خبرنگاران را جلب کرده، بلکه نظر مردم عادی را هم در همه جا جلب کرده است. چطور می‏شود که خبرنگاری مسائل ایران را دنبال کند و به اعلامیه‏ها دسترسی پیدا نکرده باشد!؟.

[آیا به همه نامه‏های خود هر روز پاسخ می‏دهید؟]

- اگر لازم باشد جواب می‏دهم.

[آیا شما تماسهایی با مردم شهر نوفل لوشاتو دارید که بدانید در این شهر کوچک چه می‏گذرد؟]

- بعضی از آنان به اینجا آمده‏اند.

[آیا فکر می‏کنید که هر گز دوباره به ایران برگردید؟]

- من هرگاه صلاح دانستم به ایران برمی‏گردم. برای من مکان مطرح نیست. آنچه مطرح است مبارزه بر ضد ظلم است. هر جا بهتر این مبارزه صورت بگیرد آنجا خواهم بود. (صحیفه امام، ج‏5، ص: 300)

ـ پیام به ملت ایران؛ بسیج عمومی برای مبارزه با بیسوادی (1358)

«وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ‏[1] ملت شریف ایران، شما می‏دانید که در رژیم گذشته آنچه بر ملت مبارز ایران سایه افکنده بود، علاوه بر دیکتاتوری و ظلم، تبلیغات بی‏محتوا و هیچ را همه چیز جلوه دادن بود. ملتی که در همه ابعاد از حوایج اولیه محروم بود وانمود می‏شد که در اوج ترقی است. از جمله حوایج اولیه برای هر ملت که در ردیف بهداشت و مسکن بلکه مهمتر از آنهاست آموزش برای همگان است. مع الأسف کشور ما وارث ملتی است که از این نعمت بزرگ در رژیم سابق محروم؛ و اکثر افراد کشور ما از نوشتن و خواندن برخوردار نیستند، چه رسد به آموزش عالی. مایه بسی خجلت است که در کشوری که مهد علم و ادب بوده و در سایه اسلام زندگی می‏کند که طلب علم را فریضه دانسته است، از نوشتن و خواندن محروم باشد. ما باید در برنامه دراز مدت، فرهنگ وابسته کشورمان را به فرهنگ مستقل و خودکفا تبدیل کنیم. و اکنون بدون از دست دادن وقت و بدون تشریفات خسته‏کننده، برای مبارزه با بیسوادی به طور ضربتی و بسیج عمومی قیام کنیم تا ان شاء اللَّه در آینده نزدیک هر کس نوشتن و خواندن ابتدایی را آموخته باشد. برای این امر، لازم است تمام بیسوادان برای یادگیری و تمام خواهران و برادران با سواد برای یاد دادن بپاخیزند، و وزارت آموزش و پرورش با تمام امکانات بپاخیزد و از قرطاس‏بازی‏[2] و تشریفات اداری بپرهیزد. برادران و خواهران ایمانی، برای رفع این نقیصه دردآور بسیج شوید و ریشه این نقص را از بُن بر کنید. تعلیم و تعلم، عبادتی است که خداوند تبارک و تعالی ما را بر آن دعوت فرموده است. ائمه جماعات شهرستانها و روستاها مردم را دعوت نمایند و در مساجد و تکایا، با سوادان نوشتن و خواندن را به خواهران و برادران خود یاد بدهند و منتظر اقدامات دولت نباشند، و در منازل شخصی، اعضای بیسواد را تعلیم کنند و بیسوادان از این امر سرپیچی نکنند. من از ملت عزیز امید دارم که با همت والای خود، بدون فوت وقت، ایران را به صورت مدرسه‏ای درآورند، و در هر شب و روز و در اوقات بیکاری یکی- دو ساعت را صرف این عمل شریف نمایند.

بپاخیزید که خداوند متعال با شماست. از خداوند تعالی سعادت و سلامت و رفاه ملت شریف را خواستارم.» (صحیفه امام، ج‏11، ص: 446 ـ 447)

ـ بیانات خطاب به حامد الگار متفکر مسلمان امریکایی؛ اهداف حکومت در اسلام (1358)

«تفاوت بزرگی که بین همه رژیمهای دنیا، به هر قِسمی که می‏خواهد باشد، تمام رژیمهای بشری با هر فرمی که می‏خواهد باشد و آن رژیمی که الهی است و تابع قوانین الهی است، تفاوت بزرگ این است که تمام رژیمها، آنی که دیگر عدل و داد و خوب است فقط در حدود طبیعت است. شما شاید در هیچ رژیمی پیدا نکنید که حکومت دنبال این باشد که تهذیب نفس مردم را بکند، کاری به آن نداشتند. حکومت دنبال این بوده است که بی‏نظمی نشود. یک کسی در خانه خودش هر کاری بکند تعرضی به آن ندارد...

همه اموری که در نظر این حکومتها مقصد است، در نظر انبیا راه است. تمام دنیا در نظر انبیا خودش یک مقصود نیست. خودش یک محراب و مقصد نیست. خودش یک راه است که از این راه باید برسند به مرتبه‏ای که آن مرتبه، مرتبه عالی انسانی است که اگر یک موجودی، یک انسانی این مرتبه عالی انسانی را به آن رسید، این سعادت دارد و سعادتش محصور به این عالم نیست. در همین عالم هم سعادت دارد اما محصور نیست...

اسلام که همه جهات، همه بُعدهای انسان را در نظر گرفته است و برای همه بعدها طرح دارد، قانون دارد، منحصر به غیب تنها نیست. منحصر به شهادت تنها نیست.

همان طوری که خود انسان منحصر به یک بعد خاصی نیست. اسلام هم آمده است این انسان را درستش کند و بسازد و همه بعدهایش را، نه یک بعد فقط. نه همان بعد روحانی تنها، که غفلت کند از این جهات طبیعت، و نه فقط بعد طبیعت که اکتفا به این کند از آن...

اسلام دین سیاست است اصلش. اسلام را شما مطالعه دارید در آن. اسلام یک دینی است که احکام عبادی‏اش هم سیاسی است. این جمعه، این خطبه‏های جمعه، آن عید، آن خطبه‏های عید، این جماعت، اجتماع، این مکه، این مشعر، این منی‏، این عرفات، همه‏اش یک مسائل سیاسی است. با اینکه عبادت است، در عبادتش هم سیاست است.

سیاستش هم عبادت است. اینها جدا می‏کردند اسلام را و دین را از سیاست. می‏گفتند که امپراتور سر جای امپراتوری است، آخوند هم برود در مسجد. آخوند چه کار دارد به اینکه رضا خان مردم را [غارت‏] می‏کند و [اذیت‏] می‏کند. آخوند برود نمازش را بخواند و برود. آخوند چه کار دارد که نفت را دارند می‏برند. آخوند چه کار دارد که قراردادهای کمرشکن برای یک مملکتی حاصل می‏شود. آخوند برود عبایش را سرش بکشد. تو مسجد نمازش را بخواند. هر چه هم دلش می‏خواهد دعا بخواند. کی با او مخالف است؟...» (صحیفه امام، ج‏11، ص: 448 ـ 466)

ـ سخنرانی در جمع پرسنل شهربانی یزد؛ برداشتهای غلط از «جامعه توحیدی» (1358)

«امروز تمام قوای انتظامی، اینها همه در خدمت اسلام هستند. یکوقت بود که شهربانی و همین طور سایر گروههای انتظامی در خدمت طاغوت بودند و تکلیف آن روز یک طور بود و تکلیف امروز سنگین است. امروز که شما شهربانی جمهوری اسلامی هستید، یعنی پرسنل شهربانی اسلام، یعنی شهربانی امام زمان، آن کاری که لشکر امام زمان باید بکند، با آن کاری که لشکر طاغوت می‏کرد فرق دارد، همان طوری که خود امام زمان با طاغوت فرق داشت. آن حکومت جور بود و این حکومت عدل، آن حکومت طاغوت بود و این حکومت خدا...» (صحیفه امام، ج‏11، ص: 467 ـ 475)

ـ سخنرانی در جمع پاسداران؛ هوشیاری ملی- خطر وابستگی اقتصادی (1358)

«... باید بنای بر این بگذارند که مستقل باشند در اقتصاد. وقتی یک ملتی بنای بر یک چیز گذاشت یعنی، همه آنها عازم شدند که ما دیگر بعد از این از دیگران چیزی نخریم، خودشان ایجاد می‏کنند، خودشان ارزاق خودشان را ایجاد می‏کنند.

و من امیدوارم که همه‏تان موفق و مؤید باشید. و این قدرت ایمانی و قوه اجتماعی باقی باشد و همه با سلامت و سعادت باشید.» (صحیفه امام، ج‏11، ص: 476 ـ 478)

ـ سخنرانی در جمع دانشجویان تربیت معلم اهواز؛ اتحاد در برابر توطئه‏ها (1358)

«من به شما جوانها با این روحیه که دارید نوید پیروزی می‏دهم. برادرها، ما امروز با یک قدرت بزرگ شیطانی مقابل هستیم، و شما در مقابل، صفهایتان را فشرده کنید. شما در یک مرکزی هستید که دارایی شما را از زیر پایتان بردند، و خودتان و برادرهایتان گرسنه روی گنجهایتان نشستید گرسنگی خوردید. اینهایی که طمع به این گنجهایی که زیر پای شماست دارند، به این زودی دست بردار نیستند؛ باید بیدار بشوید و بیدار بشویم و همه ملت بیدار بشوند، باید اختلافات را کنار بگذارید، باید ایرادها را کنار بگذارید؛ امروز روز اختلاف نیست، امروز روز ایراد نیست، امروز روزی نیست که ما بنشینیم و غیر از مقابله با دشمنهای بزرگ فکر دیگر بکنیم. همه افکارتان را متوجه کنید به اینکه با این دشمن چطور باید درگیری کرد. تمام اراده هاتان را مصمم کنید که با این دشمن مقابله کنید...» (صحیفه امام، ج‏11، ص: 479 ـ 480)

ـ سخنرانی در جمع خانواده شهدا و اقشار مختلف مردم؛ امتحانات الهی (1359)

«انسان در این دنیا، هر انسانی که باشد از انسانهای بزرگ- مثل انبیا و اولیا- تا هر جا که برسد، مورد امتحان است. امتحان ملازم با وجود انسان است و هیچ انسانی بدون امتحان نخواهد در این عالم زیست کند. گاهی امتحان به خوف، به جوع، به نقص در اموال و انْفُس، به نقص در ثمرات و امثال اینهاست، که الآن در مراکزی که جنگزده است بسیاری از اینها تحقق دارد. و این یک امتحانی است که از شما آقایان که در دزفول و در اهواز و سوسنگرد و سایر محالّی که مورد تعدی کفار شده است واقع شده‏اید. این یک امتحانی است الهی برای آزمایش ما و شما. گاهی امنیت مورد آزمایش است. انسان را گاهی به ناامنی و خوف امتحان می‏کنند و گاهی به امنیت و اطمینان، گاهی به نقص در ثمرات و انفس. جوانها را از انسان می‏گیرند، برادرها را می‏گیرند، و بچه‏ها و زنها را به این راه امتحان می‏کنند. و گاهی به زیاد کردن ثمرات، زیاد کردن اموال، توسعه دادن و امنیت اعطا کردن امتحان می‏کند. بشر در امتحان واقع است. با ادعای اینکه من مؤمن هستم رها نمی‏شود. پیغمبرهای بزرگ امتحان شدند...

جوانهای ما از خدا هستند و در راه خدا فداکاری کردند و به خدا مراجعت می‏کنند. انسان اگر هر چه دارد بفهمد که از خداست، اگر زندگی دارد خدا به او داده است، و اگر اولاد دارد خدا به او اعطا کرده است، و اگر ثروت دارد خدا به او اعطا کرده است، و همه چیز را خدای تبارک و تعالی عطا فرموده است، اگر دل انسان به این معنا ایمان بیاورد و اطمینان به این معنا داشته باشد...

باید امتحان بشویم. مجرّد دعوای اینکه من خداخواه هستم، من آزادیخواه هستم، من حقوق بشر را مراعات می‏کنم، من اگر به ریاست جمهوری، به حکومت، به نخست‏وزیری، به رئیس مثلًا قبیله، به ریاست عشایر برسم با مردم رفتار خوب می‏کنم و مردم را به آزادی و رفاه دعوت می‏کنم و خودم هم همین طور هستم، مجرد دعوا پذیرفته نیست. وقتی که داده شد آن منصب به آن شخص، رسید به آن منصب، آن وقت است که مطالعه در حال او باید کرد که آیا مثل کارتر هست یا مثل علی بن ابی طالب...

در حال خودمان مطالعه کنیم، وقتی که خلوت هست خودمان را آزمایش کنیم که ما اگر به مقام رسیدیم آیا همان طوری که صدام می‏کند، ما هم همان طور خواهیم کرد، یا شبیه به او؟ یا ما شبیه به خلیفه رسول اللَّه عمل می‏کنیم؟

حکومت کردن بر یک جامعه‏ای، بزرگترین آزمایشی است که خدای تبارک و تعالی از بشر می‏کند. حکومت کردن اگر حکومت کردن اسمش باشد، باصطلاح حکومت کردن بر یک همچو جامعه‏ای که خون خودش را در راه اسلام و در راه کشور اسلامی دارد می‏دهد، و جوانان برومندش را دارد فدا می‏کند؛ از کارهای بسیار مشکل و از امتحانات بسیار مشکل است. ای رؤسا! شماها در معرض امتحان درآمده‏اید، و اعمال شما دقیقاً تحت نظر خدای تبارک و تعالی است. توجه بکنید به این ملتی که به این طور همراهی با شما می‏کند. ای پاسداران! ای ارتشیان! ای ژاندارمری! وای سایر قوای مسلّح نظامی و انتظامی! وای رؤسای هر جا که هستید، هر قبیله که هستید وای همه استاندارهای سرتاسر کشور! در معرض امتحان هستید. مبادا با خون اینها برای خودتان بخواهید مقامی درست کنید. خدا نکند که شماها بخواهید دیگران، خون خودشان را بدهند و شما مقامتان بالاتر برود. خدا نکند که یک همچو حیوانی در باطن شما باشد و...» (صحیفه امام، ج‏13، ص: 454 ـ 461)

ـ پیام به فرهنگیان و دانشجویان مراکز تربیت معلم؛ هجوم دشمن به فرهنگ کشور (1360)

«جهانخواران برای به دست آوردن مقاصد شوم خود و تحت ستم کشیدن مستضعفان جهان راهی بهتر از هجوم به فرهنگ و ادب کشورهای ضعیف ندارد. زیرا با تربیت غربی یا شرقی معلم و استاد است که دبستانها و دبیرستانها محلهایی می‏شوند مجهز برای تربیت غربی یا شرقی جوانهایی که دولتمردان و دست اندر کاران آتیه کشورهایند. و با این گونه تربیت است که جوانان با گرایش به یکی از دو قطب قدرت، راه را برای مستکبرین جهان در به دام کشیدن کشورهای مستضعف به صورتی شایسته و بدون زحمت و دستیازی به سلاح‏های نظامی زنگزده باز می‏نمایند...» (صحیفه امام، ج‏15، ص: 446 ـ 447)

ـ سخنرانی در اقشار مختلف مردم؛ تشریک مساعی همه در پیشبرد مقاصد (1360)

«هیچ کاری در این کشور نمی‏شود به خوبی انجام بگیرد، الّا با تشریک مساعی. اگر بخواهد ملت ایران بنشیند تا دولت کاری را انجام بدهد، این امری است که نخواهد شد و اگر دولت بنشیند که ملت کاری را انجام بدهد، آن هم نخواهد شد. امروز ملت و دولتی در کار نیست، همه ملتند و همه دولت. عمده، احساس وظیفه است که ما احساس کنیم که در هر امری از امور که برای اصلاح این کشور عزیز است موظف هستیم به اینکه کمک کنیم...

خدای تبارک و تعالی که می‏فرماید: «کسانی که نصرت مرا بکنند آنها را نصرت می‏کنم»[3]، می‏داند که ما و ملت ما نصرت دین او را می‏خواهیم و پیاده شدن احکام اسلام را می‏خواهیم و از اول نهضت همه همّ و غم ملت ما بر این بوده است که جمهوری اسلامی با محتوای اسلامی تحقق پیدا بکند. شهدا همه در راه این مقصد از صحنه ظاهری خارج شدند و دوستان عزیز ارتشی و سپاه پاسداران و سایر قشرهای مسلح و غیر مسلح، آنها همه دنبال همین مقصد هستند. وقتی که همه ما و همه شما و همه ملت دنبال نصرت احکام اسلام و نصرت خدای تبارک و تعالی هستیم خدای تبارک و تعالی نصرت می‏کند ما را...

اساس پیشرفت شما ملت عزیز، تعهد به اسلام و وحدت کلمه است. تعهد به اسلام بدون اینکه با هم اجتماع نکنید در مسائل، بی‏فایده است. اجتماع در مسائل، بدون تعهد به اسلام، مضر است. این دو مطلب باید همیشه نصب العین باشد که تعهد به اسلام و وحدت کلمه و اینکه کشور را همه از خودتان بدانید، دولت را از خودتان بدانید، مجلس را از خودتان بدانید، ادارات را از خودتان بدانید، ارتش را و سپاه پاسداران را و بسیج را و قوای نظامی و انتظامی را از خودتان بدانید و همه با هم به یک جهت حرکت کنید و آن جهت تعالی افکار و جهت تعالی همه جهات کشور. کشور را اگر بخواهید از دست ابرقدرتها تا آخر نجات بدهید، باید تعهد خودتان را به اسلام هر روز محکمتر کنید و کوشش خودتان را برای وحدت همه قشرها فعالتر کنید...» (صحیفه امام، ج‏15، ص: 448 ـ 453)

ـ سخنرانی در جمع اعضای «ستاد پیگیری فرمان 8 ماده‏ای»؛ برخورد با قضات متخلف (1361)

من باید به آقایان عرض کنم که شما در این کاری که دارید انجام می‏دهید که رسیدگی به امر متخلفین است، چه در سطح دادستانها و قضات و اینها و چه در سطح ادارات و وزارتخانه‏ها و اینها، یک امری است که الزام شرعی الآن دارد و با کمال جدیت و قاطعیت این باید عمل بشود. و ما نمی‏توانیم ببینیم که یک کشوری ادعای این بکند که ما جمهوری اسلامی هستیم و قاضی که آن قدر در شرع [به‏] او اهتمام شده است، آن وقت قاضی، یک شهر را به آتش بکشد و سکوت بکنیم. یا فرض کنید یک دادستانی در یک جایی کارهای خلاف شرع بیّن کرده است، باز هم باید ما بنشینیم و سکوت بکنیم. از حالا به بعد اصلًا سکوت معنا ندارد. باید آقایان به طور جدی محکمه‏ای تشکیل بدهند برای رسیدگی به امر متخلفین، قضات متخلف و کسان دیگری که در هر جا هستند و متخلف‏اند و متخلفین را بعد از اینکه معلوم شد که این آدم تخلف کرده و خلاف کرده است، باید آنهایی که مسئول هستند فوراً و غایت الامر در ظرف سه روز به جای آنها کسی را بگذارند. و اگر آنها هم مسامحه‏ای در این امر کردند بی‏عذر، بخواهند این کار را نکنند، خود شما خود آقایانی که، این هیأتی که برای این رسیدگی است و مجاز هستند که تعیین کنند، مستقلًا خودشان تعیین کنند و مسامحه در هیچ امری ابداً نباید بشود. چنانچه از آن طرف هم باید با کمال توجه به اطراف قضیه که کسی یک وقت خدای نخواسته مظلوم واقع نشود. لکن ما باید این بارِ ظلم را که الآن در سر تا سر کشور گاهی می‏شود به اشخاص، این بار را دیگر باید سبک کنیم و از بین ببریم و من الآن اعلام می‏کنم چنانچه اشخاص به واسطه اغراض فاسده بخواهند جوسازی کنند و بخواهند تلفن از این طرف و آن طرف بکنند و این مطلب معلوم بشود [که‏] خود آنها بر خلاف موازین شرعی و مقابل اسلام می‏خواهند کار بکنند، و من به ملت اعلام می‏کنم که هر کس که این کار را کرد، با او معامله فسق بکنند...» (صحیفه امام، ج‏17، ص: 195 ـ 197)

ـ پیام به ملت ایران؛ لزوم کمک‏رسانی به سیلزدگان (1365)

«خدمت ملت شریف و مقاوم ایران و حضرات حجج اسلام و ائمه محترم جمعه و جماعات و روحانیون و مسئولین ارجمند جمهوری اسلامی ایران‏

ضمن تشکر از کمکهای بیدریغ و ایثارگریهای بی‏شائبه برادران و خواهران ایمانی و روحانیون معظم و دولت خدمتگزار و مسئولین متعهد در امر کمک‏رسانی به هموطنان سیلزده و سپاسگزاری از اعلام آمادگیهای عموم حضرات محترم، از آنجا که مسئله مهم و مشکل اساسی این عزیزان در وضع کنونی بازسازی خانه‏های ویران شده و تجدید بنای منازل آنان می‏باشد، لازم است هر چه زودتر برای انجام این امر مهم اقدام مقتضی و سریع صورت گیرد.

و از آنجایی که بعضی از روحانیون محترم و مردم شریف اقدام به این امر کرده‏اند، و نیز از آنجا که «بنیاد مسکن انقلاب اسلامی» مورد تأیید این جانب می‏باشد، و با تجربه و سابقه و تخصصی که در این کار دارد و آمادگی کامل خود را نیز برای انجام این کار بزرگ اعلام نموده است، امیدوارم با هماهنگی کامل میان تمام آنهایی که برای انجام این امر مهم کمر همت بسته‏اند، از هدر رفتن نیروها جلوگیری شود، تا به یاری خدای تعالی هر چه زودتر این وظیفه بزرگ اسلامی و انسانی انجام پذیرد. و از نماینده محترم خود در «بنیاد مسکن»، جناب حجت الاسلام آقای رسولی،[4] می‏خواهم گزارش کارها را به این جانب بدهند. موفقیت همگان را از پروردگار متعال مسألت می‏نمایم.» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 176 ـ 177)

ـ حکم انتصاب آقای غلام‌حسین جمی به سمت امامت جمعه و نماینده در آبادان (1367)

«الحمد للَّه رب العالمین، و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین، و لعنة اللَّه علی اعدائهم اجمعین.

و بعد، جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ غلام حسین جمی- دامت افاضاته- از طرف این جانب مجازند در تصدی امور حسبیّه و اخذ وجوه شرعیه از قبیل زکوات و کفّارات و مظالم عباد و صرف آنها در مصارف مقرره شرعیه؛ و در مورد سهمین مبارکین نیز مجازند در اخذ و صرف سهم مبارک امام- علیه السلام- در مصارف خود و صرف نصف از سهم مبارک امام- علیه السلام- ما زاد را در ترویج شریعت مقدسه و نصف سهم سادات را مجازند به سادات مستحق بپردازند و ما بقی را ارسال دارند؛ و همچنین مجازند در مورد دستگردان و امهال و سایر امور شرعیه از طرف این جانب.

چنانچه جناب ایشان- ایّده اللَّه تعالی- از طرف این جانب منصوب هستند به نمایندگی و امامت جمعه شهر آبادان و برگزاری این نماز دشمن‏شکن، و بر مؤمنین محل و اهالی محترم آن منطقه است که وجود ایشان را مغتنم دانسته، و همکاریهای لازمه را در حفظ وحدت مسلمین و انجام وظایف محوله با ایشان بنمایند. و السلام علیه و علی اخواننا المؤمنین و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 216)



[1] - بخشی از آیه 1 سوره قلم:« قسم به قلم و آنچه می‏نگارد»

[2] - قرطاس به معنای کاغذ و قرطاس بازی، یعنی کاغذبازی و معنای مجازی آن، معطل کردن مردم در ادارات است.

[3] - سوره محمد( ص)، آیه 7.

[4] - آقای سید هاشم رسولی محلاتی، عضو دفتر امام خمینی و نماینده امام در بنیاد مسکن

. انتهای پیام /*
 

زمزم احکام، ربا و اقسام آن

حرمت ربا با آیات قرآن و سنت رسول خدا (ص) و احادیث اهل بیت علیهم السلام و اجماع فقها ثابت گشته و از گناهان بزرگ محسوب می شود ،
ربا یا ربای معاملی است و یا ربای قرضی و ربا در معامله عبارت است از مبادله دو کالای مثل هم با دریافت اضافی.

ماه محرم و صفر

محرّم و صفر، که ماه‏‎ ‎‏برکات اسلامی است و ماه زنده ماندن اسلام است، باید ما محرّم و صفر را زنده نگه‏‎ ‎‏داریم به ذکر مصائب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ که با ذکر مصائب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ‏‎ ‎‏زنده مانده است این مذهب تا حالا؛ با همان وضع سنتی، با همان وضع مرثیه سرایی و‏‎ ‎‏روضه خوانی.(صحیفه امام، ج 15، ص 331)