امروز با امام؛ بیستوششم آذر
ـ نامۀ تشکر امام خمینی از آقای سید محمدحسین لنگرودی (1346)
امام خمینی در پاسخ به نامۀ احوالپرسی یکی از شاگردان دورۀ حضور در ایران، نگرانی را در عدم عمل به تکلیف الهی دانسته و مینویسند:
«خدمت جناب مستطاب سیدالاعلام و حجتالاسلام آقای آقا سید محمدحسین لنگرودی- دامت افاضاته
مرقوم شریف که حاکی از سلامت مزاج محترم و حاوی تفقد از این جانب بود موجب تشکر گردید. سلامت و توفیق جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. راجع به مدرسه نگرانی ندارد؛ نگرانی وقتی است که انسان به تکلیف الهی عمل نکند. امید است...» (صحیفه امام، ج2، ص: 159)
ـ نامه به آقای حاج آخوند کرمانشاهی در خصوص اجازه شرعی برای صرف سهم امام (ع) ویژه طلاب (1349)
«بسمه تعالی
خدمت جناب مستطاب عمادالاعلام و ثقة الاسلام آقای آقا شیخ مجتبی حاج آخوند- دامت افاضاته
مرقوم شریف واصل، راجع به اجازه برای آقایان طلاب مسجد حاج شهبازخانی مجازید از سهم مبارک به آنها بدهید. توفیق جنابعالی را خواستار است.» (صحیفه امام، ج21، ص: 596)
ـ نامه به حاج آخوند کرمانشاهی درخصوص اجازه شرعی (1351)
«بسمه تعالی
خدمت جناب مستطاب عمادالاعلام و ثقةالاسلام آقای حاج آخوند- دامت افاضاته
مرقوم شریف واصل، توفیق و تأیید جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است.
اینجانب مزاجاً بحمداللَّه تعالی سلامت، لکن گرفتاریهای روحی روزافزون است. از خداوند تعالی اصلاح امور را خواستارم.
راجع به اجازه که مرقوم شده بود عجالتاً از اجازات به ایران معذورم و به واسطه جهاتی متوقف هستم.» (صحیفه امام، ج21، ص: 612)
ـ نامه به آقای عطاءاللَّه اشرفی اصفهانی؛ عدم وصول تلگرافهای تسلیت (1356)
«به عرض عالی میرساند، از قرار مسموع در این حادثه مرقومات و تلگرافهایی شده است و غالباً نرسیده. و نیز معلوم میشود که جنابعالی مجلس داشته[1] و تحمل زحماتی نمودهاید. لازم شد از جنابعالی و سایر آقایانی که اظهار عطوفت نمودهاند تشکر کنم. از خداوند تعالی سلامت و سعادت همه را خواستار و امید است موفق شویم در راه اهداف مقدسه اسلامی، این چند روز باقی عمر را بگذرانیم. امید دعای خیر از جنابعالی و سایر آقایان دارم. مستدعی [است] تشکر این جانب را به دوستان و اهالی محترم ابلاغ فرمایید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج3، ص: 286)
ـ حکم انتصاب آقای هبةاللَّه یکتایی به سمت امامت جمعه خلخال (1358)
«جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج شیخ هبة اللَّه یکتایی- دامت برکاته
پیرو درخواستی که اهالی محترم شهر خلخال در مورد اقامه نماز جمعه در آن شهرستان نمودهاند، جنابعالی به امامت نماز جمعه در شهر مزبور منصوب میشوید تا ضمن انجام این فریضه بزرگ الهی، مردم را به وظایف خطیری که دارند آشنا نموده و از توطئههای دشمنان داخلی و خارجی آگاه سازید. امید است اهالی محترم، فرصت را مغتنم شمرده و در انجام هر چه باشکوهتر آن اهتمام ورزند. از خدای تعالی موفقیت همگان را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج11، ص: 319)
[1] - مجلس بزرگداشت شهادت آقای سید مصطفی خمینی.
ـ مصاحبه با خبرنگاران مسلمان مقیم انگلستان، خبرنگاران آفریقایی و آسیایی (1358ـ قم)
امام خمینی در یکی از مصاحبههای طولانی مدت خود با خبرنگاران خارجی در قم به پرسشهای گوناگون آنان دربارۀ وضع اقلیتها در ایران، صدور انقلاب و.... پاسخ دادند. در بخشی از آن آمده است:
«اقلیتهای مذهبی که در ایران این اقلیتها هست؛ آنها با سایر افراد ایران در همه چیز مشترک و حقوقشان به حسب قوانین داده میشود. و در حکومت اسلامی آنها در رفاه و آسایش و آزادی هستند. و یک وقت گفته میشود و مراد این است که طوایفی که در ایران هستند، مثل کرد و لر و ترک و فارس و بلوچ و امثال اینها. این را البته من میل ندارم که اسمش را اقلیتها بگذارند. برای اینکه این کانّه یک جدایی بین برادرها از آن فهمیده میشود و در اسلام همچو جدایی ابداً مطرح نیست. جدایی نیست ما بین دو تا مسلمی که با دو زبان صحبت میکنند...
اگر حکومت اسلامی به آن طور که خدای تبارک و تعالی مقرر فرموده است شرایط حاکم را، شرایط مأمورین دولت را، کیفیت حکومت را آن طوری که در اسلام مقرر است، همان طوری که در صدر اسلام بود که حکومت نسبت به تمام افراد به یک نظر و قانون نسبت به تمام افراد یک طور جریان دارد، حکومتی که رئیس حکومت را به دادگاه میخواهد و میرود به دادگاه...» (صحیفه امام، ج11، ص: 290ـ 312)
ـ سخنرانی بسیار مهم در جمع مسئولان و فرماندهان سپاه (1358)
امام خمینی در این سخنرانی مهم، با اینکه یک سال هم از پیروزی انقلاب نگذشته، به آفات انقلاب، عمل به قانون، خطر از میان رفتن صبغۀ اسلامی انقلاب و ضرورت عمل به مقررات و قوانین شرعی و اجتناب از اعمال خلاف قانون تأکید میکنند. در بخشی از آن آمده است:
«من حقیقتاً نگران هستم. من نگران اسلام هستم. ما اسلام را از چنگ محمدرضا در آوردیم. و من خوف این را دارم که اسلام به چنگ ما مبتلا شده باشد، به طوری که ما هم مثل او یا بدتر از او بر سر اسلام بیاوریم. این نگرانی هست و زیاد است. آدمهای جاهلی هستند که به خیال خودشان خدمت میکنند برای اسلام، خدمت میکنند، لکن سر خود کارهایی میکنند که ضرر به حیثیت اسلام میخورد...
به اسم سرمایه داری میریزند و میگیرند، و اصلًا موازین تو کار نیست. همان طوری که در رژیم سابق بدون میزان اسلامی و شرعی عمل میکردند، حالا هم بدون میزان شرعی و عقلی عمل میکنند، و این تأسف بسیار دارد.
تأسف اینکه این نهضت به دست خود ما نهضت اسلامی نباشد. اسلامیتش را از دست بدهد. انقلاب کردیم و هر کاری دلمان میخواهد میکنیم. حجتشان همین است. از هر که بپرسی چرا این طور؟ میگوید انقلاب کردیم. انقلاب کردیم. مال مردم را میرویم، میریزیم. منزل مردم اموالشان را میگیرند به اندازهای که زن و بچهشان روی زمین مینشینند. حجتشان این است که انقلاب کردهایم. زمینهای مردم را میگیرند، نمیگذارند کشت بشود. یا میگیرند میدهند دست یکی دیگر. حجتشان این است که انقلاب کردیم. اشخاصی میریزند تو خانههای مردم، بدون اینکه یک مجوز شرعی، یک مجوز قانونی داشته باشند، حجتشان این است که انقلاب کردیم. معنی این [حرکت] این است که اسلام این طور میگوید. انقلاب کردهایم، یعنی حالا جمهوری اسلامی داریم، و طریقه اسلام این است که موازین و جهاتی که هست دیگر تمام دیوارها بریزد، و تمام موازین از بین برود.
کارهای کمونیستها را میکنند به اسم اسلام. کارهای مارکسیستها را میکنند به اسم اسلام. حرفهای آنها را میزنند به اسم اسلام. و این نهضت از داخل دارد میپوسد. مثل یک خربزهای که از بیرون شما آب به آن میدهید، به آن توجه میکنید، یک وقت که میخواهید بچینید میبینید از باطن خراب شده. شما در ظاهر هی خدمت کنید، هی چی بکنید، یک وقت ببینید که نهضت شما کرمزده است. از باطن خراب شده است. آنهایی که به اسم اسلام مشغول شدهاند به تبلیغات، و به اسم اسلام مشغول شدهاند به اعمال سر خودی؛ اینها کرمهایی هستند که باطن این نهضت را به فساد خواهند کشید. و من نمیدانم باید چه بکنیم. این یک قدرت مرکزی میخواهد. یک قدرت اجرایی میخواهد که این اشخاص هر جا یک شلوغی کردند، اینها را بگیرند و محاکمهشان کنند، و جزایی اگر دارند به آنها بدهند. سر خود همین طوری یک دستهای، هر کس در هر جا، یک تفنگی داشته دست خودش گرفته، و به اسم «کمیته» و به اسم «پاسدار» و به اسم [بسیج]، هر که هر چه دلش میخواهد، هر کاری دلش میخواهد میکند. با هر که بد است میریزند منزلش [بازرسی] میکنند. با هر که یک غرضی دارند میریزند منزلش. خانهاش را [غارت] میکنند. و این یک خطر بزرگی است که برای اسلام در زمان ما پیش آمده، و شاید خطرش بیشتر از خطری باشد که اسلام از رژیم سابق داشت. تمام ضوابط را به هم ریختهاند. هر چه ضابطه اسلامی باشد عمل به آن نمیشود. به اسم اسلام، اسلام را دارند از بین میبرند. اشخاصی نفوذ کردهاند در همه جا. به اسم اسلام، اسلام را میپوسانند...
باید آنهایی که به اسلام اعتقاد دارند به داد اسلام برسند. آنهایی که میخواهند اسلام در این مملکت حکومت کند باید به داد اسلام برسند. یک دسته جواناند. مطلع نیستند از مسائل. جاهل متنسک[عابد نادان] از آنهایی است که پیغمبر فرموده است که: دو طایفه هستند که کمر مرا میشکنند: یکیشان عالم متهتک[دانشمند بیپروا] است، یکیشان جاهل متنسک است. جاهل مقدس مآب کمر پیغمبر را میشکند. جاهلی که نداند قانون اسلام چیست و پیش خود به اسم اسلام برود به خیال خودش خدمت میکند. این از آنهایی است که پیغمبر فرموده است که کمر مرا میشکند. «قَصَم ظهری الرجلان؛ عالم متهتک و جاهل متنسک» [پشت مرا دو طایفه شکستند: عالم رسوا و بیآبرو و عابد نادان] فکری بکنید شما آقایانی که در رأس سپاهیان واقع شدهاید! آقایان دیگر هم که در رأس دادگاهها واقع شدهاند، در رأس کمیتهها واقع شدهاند، برای اسلام یک فکری بکنید! اگر بخواهید این طور باشد چندی نمیگذرد که از این اسلام و از این نهضت و از این بساط، مردم روگردان میشوند.
چرا باید این طور بشود. چرا باید ضوابط نباشد؟ اسلام ضوابط دارد. اسلام هرج و مرج نیست که هر که هر کاری بخواهد بکند. اسلام قوانین دارد. روی قوانین باید عمل بشود.
آنها نه قوانین اسلام را عمل میکنند. و نه قوانین دولت را عمل میکنند و هر چه، هر که هر کاری میخواهد میکند. هر که بدون اینکه اعتنایی بکنند، به رئوسشان اعتنایی بکنند، به رؤسایشان احترامی بکنند، احترامی به اسلام بکنند، بدون ضوابط، بدون جهت، اسباب این میشوند که مردم بگویند که معلوم میشود که قضیه قضیه اسلام نیست. قضیه قضیه کمونیستی است. حتی یکی از مراجع اینجا به من گفت مگر کمونیستی است حالا! باید این طور ما باشیم. وضع پاسدارهایی که میگویید ما برای اسلام خدمت میکنیم، باید تحت تأثیر کمونیستها واقع بشوند و همان کارهایی که کمونیست میکنند، بکنند؟ نمیدانند اینها.
میخواهند که اسلام را بشکنند در ایران، تا اینکه یک وقت خدای نخواسته با یک کودتایی اینجا برگردد به یک حالی بدتر از حال سابق. نمیدانند این را. علاقه ندارند واقعاً به اسلام. نمیتوانم من بگویم که پاسبانی که دارد خدمت میکند و شب و روز خدمت میکند علاقه ندارد. علاقه دارد، ملتفت نیست که دارد چه میکند. یا دادگاهی که میخواهد خدمت بکند، علاقه هم دارد. یا کمیتهای که میخواهد خدمت بکند، علاقه دارد. لکن راه را درست نمیداند. ضوابط درست معلوم نشده پیششان. خیال میکنند هر که هر طوری دلش خواست عمل بکند. به مجرد اینکه انقلاب شد دیگر من هم باید پا بشوم هر کاری دلم میخواهد بکنم. انقلاب شده. یعنی انقلاب شده، از یک رژیم ظالم به یک رژیم عدالت.
رژیم عدالت معنایش این نیست که هر که هر طوری دلش میخواهد عمل کند. یک قواعدی در اسلام باید باشد. باید قوانین اسلام باشد. نه بریزند مردم، زنها را، زن و بچه مردم را بیرون کنند از منزلشان. با اینکه من این را، شاید ده دفعه گفته باشم که بر فرض اینکه یک نفری جانی باشد، مستحق قتل باشد، تمام اموالش باید مصادره بشود. لکن زن و بچهاش که نباید گرسنه بمانند. خوب، به اندازه زن و بچهاش باید برایشان بگذارند.
مابقیاش را ببرند. مع ذلک کراراً برای من نوشتهاند، گفتهاند که فلانی بیخود اموالش را گرفتهاند. حالا بیخودش را من نمیدانم. اما آمدهاند فرش از زیر پای ما کشیدهاند، و ما را از منزلمان بیرون کردهاند، و چه کردهاند، و ما ماندهایم همین طوری. آخر این را عقل میپسندد؟ شرع میپسندد؟ انسانیت میپسندد که ما یک همچه کاری سر مردم در آوریم.
باید چه بکنیم آقا! خوب فکری بنشینید بکنید. بیایید تهران جمع بشوید همهتان.
سران قوم بنشینید. فرض کنید، شما در رأس پاسداران هستید شما آقایان. آنها هم که در رأس کمیته هستند. آنها هم که در رأس چیزهای دیگر هستند. بنشینند با هم شور کنید.
صحبت کنید. یک ضوابط درست کنید. ضوابط را منتشر کنید. قوه اجراییه داشته باشید.
آن مقداری که شما باید برای حفظ آبروی اسلام زحمت بکشید در کردستان آن قدر مهم نیست. کردستان را از ما همه بگیرند مهم نیست. اما آنی که مهم است این است، آنی که مهم است این معناست که اسلام را از دست ما بگیرند. ما اسلام را میخواهیم، و الّا نه کرد از اسلام بیرون است و نه ترک از اسلام بیرون است، و نه هیچ وقت آنها میل دارند که بیرون بروند. اما مسأله این است که باید همه جا قوانین اسلام باشد. اگر بنا باشد که هر جا آدم برود میبیند که [دائماً] مردم دارند شکایت میکنند. زن و بچه مردم میآیند گریه میکنند. میآیند [التماس] میکنند. من هم خسته دارم میشوم. خدا میداند که من در آن رژیم سابق هیچ وقت از هیچ چیز خسته نمیشدم، هر فشاری میآوردند بر من خسته نمیشدم، حالا دارم از خودمان خسته میشوم. آخر چرا باید این طور باشد. یک فکری بکنید. اگر دیر بجنبید اسلام را در خطر تضییع و رفتن آبرویش قرار دادهاید. مسئولیم همه ما. هر کاری از من برآید میکنم. هر کاری هم از شما [میآید] باید بکنید، هر کدام از آقایان باید بکنند. هر کار هم از شورای انقلاب است باید بکنند. هر فردی که بر خلاف موازین اسلام دارد عمل میکند بزنند توی سرش. بیرونش کنند. هر فردی که دارد دعوت به کمونیستی میکند به خیال خودش که برای خدمت به اسلام، خوب بیرونش کنند از آن محل. اینکه معنی ندارد که ما بنشینیم و هر که هر کاری دلش میخواهد بکند، و هر که هر غلطی میخواهد بکند، و ما هم بنشینیم همین طور تماشاگر مسأله باشیم.
من میل ندارم که هی شدت عمل، و هی فشار، و هی دعوا و داد و قال. من میل دارم با آرامش همه چیزها محقق بشود. با آرامش امور، امور تحقق پیدا کند. این تصفیهای که میگویند در ادارات داریم، تصفیه این است اشخاصی که دارند بر خلاف اسلام، بر خلاف موازین اسلام دارند پخش میکنند حرفهایشان را، تصفیه این است که اینها را خارج کنند. در هر صورت این یک وظیفهای است برای همه شما آقایان. فقط من مسلمان نیستم که شما هم مسلمانید. یعنی وظیفهای است برای شما که فردا میگیرند. شما را خدا میگیرد، شما را، شمایی که یک عدهای از پاسبانها در تحت نظرتان بود. آقایی که یک عدهای از پاسبانها در نظرِتان بود، در تحت سیطرهتان بود، این کار را کردند. شما مسئولید. فردا حساب هست آقا در کار. همین طوری که نیست، حساب در کار است. اگر از این جا هم نمیترسید از آنجا بترسید. من هر کاری دلم میخواهد بکنم، آقا هم هر کاری دلش میخواهد، شما هم هر کاری، پاسبانها هم اعتنا نکنند، به شما پاسدارها هم اعتنا نکنند، شما هم ساکت بنشینید، نه آقا، این طور نیست، تصفیه کنید. بروید الآن در تهران بنشینید. اجتماعی درست کنید. همهتان با هم، شورای انقلاب، شماها، دیگران، آنهایی که در رأس امور هستند، یک نقشهای درست کنید. یک ضوابطی درست کنید.
رو آن ضوابط عمل بشود. همین طوری بدون همه چیز، هر کس.
خوب من چه بکنم. جواب مثلًا، آقای خادمی را من حالا بناست، باید جوابش را بنویسم. جواب بنویسم که خوب ریختند دارند غارت میکنند. خوب، تعبیر ایشان این است که دارند اطراف مشغولاند به غارت کردن مردم. خوب، یک وقتی یک ملایی این معنا را میگوید. خوب بعد هم دیگران میگویند. بعد هم دیگران میگویند. در هر صورت برسید به داد اسلام. به دست ما خراب نشود اسلام. اگر یک وقت به دست دشمنهای ما میشد ما مسئول نبودیم. اگر حالایی که به دست ما رسیده، به دست ما خراب بشود اسلام، ما مسئولش هستیم. شورای انقلاب، شما، آنها، همه، مسئولید پیش خدا. همین طوری هی بنشینیم ما هم، و تماشا کنیم که هر جا هر چی میشود. نباید بنشینیم تماشا کنیم. باید بنشینید، یک اجتماعی بکنید. با هم قراری بدهید. یک ضوابطی درست کنید. و بعد هم شماهایی که پاسدارها دستتان است عمل کنید. پاسدار اگر یک پاسداری غلطی کرد بیرونش کنید. تحویل دادگاهش بدهید. نگذارید هرج و مرج بشود. یکی دو تا میشود، دو تا ده تا میشود، بعد از دست شما هم خارج میشود. ان شاء اللَّه خداوند خودش اصلاح کند امور را، و ما را از دست خودمان نجات بدهد. من از دست خودمان «سعدی از دست خویشتن فریاد» از دست خودمان فریاد هست.» (صحیفه امام، ج11، ص: 312ـ 318)
ـ اطلاعیه دفتر امام خمینی؛ لغو راهپیمایی حمایت از امام و بازگشت آقای طاهری به اصفهان (1359)
«پیرو اطلاعیههای متعددی که از سوی حضرات آقایان آیات عظام و حجج اسلام و علمای اعلام شهرستانها- دامت برکاتهم- و نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی، انجمنها و گروهها و احزاب و دستجات و سازمانها و اصناف و شخصیتهای محترم دیگری که در مورد تعطیل و راهپیمایی سراسری روز پنجشنبه دهم ماه صفر برابر با 27 آذر ماه 59 اعلام شده بود،[1] حضرت امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی ضمن تشکر و تقدیر و سپاسگزاری صمیمانه از احساسات و عواطف همگی آنان فرمودند: «با توجه به حساسیت زمان در مقطع فعلی که ما گرفتار جنگ با دشمنان اسلام هستیم، و با توجه به اینکه بارها اعلام کردهایم به خاطر حفظ وحدت، اگر به من و یا به عکس من اهانتی شد مردم عکس العملی نشان ندهند.
بدین وسیله از عموم آنان تقاضا میشود از تعطیل و یا راهپیماییهایی که قرار است به این عنوان انجام شود صرف نظر نمایند و به رفع مشکلات و کارهای دیگری که دارند بپردازند، و حتی الامکان مردم را به آرامش و نظم دعوت کنند». و ضمناً فرمودند: «از جناب آقای حاج سید جلال الدین طاهری- دامت افاضاته- تقاضا میکنم بنا به درخواست اهالی محترم اصفهان به این شهر بازگشته و کما کان به اقامه نماز جمعه و ارشاد مردم ادامه دهند.[2] و ارگانهای انقلابی هم که اعلام دو روز تعطیل نمودهاند به کارهای عادی خود مشغول گردند. از خدای تعالی توفیق همگان و پیروزی کامل مسلمانان را بر دشمنان اسلام مسألت مینماید».» (صحیفه امام، ج13، ص: 406)
ـ سخنرانی در جمع گروهی از جانبازان و پاسداران؛ تجلیل از معلولان و پاسداران (1359)
«من از شما جوانها، از شما که در راه اسلام و در راه ایمان خودتان رنج دیدید و معلول شدهاید، و شما جوانها که عازم به جبههها هستید، چطور تشکر کنم. من وقتی این صحنههای...
شما اگر معلول هستید، که خداوند شفا بدهد همه شما را، و برای خدمت به اسلام معلول شدهاید. و شمایی که عازم جبههها هستید، برای خدمت به اسلام هستید، اسلام برای شما بسیار ارج قائل است و تشکّر از شما میکند. و همه ملت از شما متشکّر هستند.
الآن میبینید که سراسر کشور ما در حال جهاد هستند؛ هر کدام به یک قِسمی. شما جهاد خودتان را کردید و خداوند به شما اجر بدهد. و شما هم برای جهاد میروید و خداوند به شما پیروزی بدهد. و ملت هم پشتیبان شما هست. آنها هم در حال جهاد هستند؛ زن و مردشان، کوچک و بزرگشان. لکن آنچه که هست این است که ما هر چه داریم از خدای تبارک و تعالی داریم و باید این امانت را به او بسپریم. شما موفق شدید که در جبههها رفتید و در میدانها رفتید و معلول شدید، موفق شدید. و شما هم- ان شاء اللَّه- موفق خواهید شد به پیروزی. من باید از همه شما و از همه ملت ایران که این طور برای کشور خودشان، برای اسلام عزیز و برای نجات مستضعفین کوشا هستند تشکر صمیمانه کنم.» (صحیفه امام، ج13، ص: 408 ـ 409)
ـ حکم افزایش حوزه مسئولیت آقای فضلاللَّه محلاتی در سپاه پاسداران (1362)
«جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ فضل اللَّه محلاتی نماینده این جانب در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
چون جناب حجت الاسلام آقای طاهری[3] قصد مسافرت دارند، جنابعالی علاوه بر مسئولیتهای گذشته خود در سپاه پاسداران کلیه مسئولیتهای ایشان را در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عهده گیرید.
از خداوند تعالی توفیق شما را در خدمت به اسلام و جمهوری اسلامی خواستار است.» (صحیفه امام، ج18، ص: 245)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور مالدیو؛ تبریک میلاد مسعود پیامبر اسلام «ص» (1362)
«حضرت آقای مأمون عبد القیوم، رئیس جمهور کشور مالدیو
تلگراف تبریک آن حضرت به مناسبت میلاد مسعود پیامبر گرامی اسلام- صلوات اللَّه و سلامه علیه- واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا این عید سعید را به جنابعالی تبریک گفته، عظمت اسلام و مسلمین را از خدای تعالی مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج18، ص: 246)
ـ سخنرانی در جمع اعضای کمیسیون بازرگانی؛ توطئه منعزل کردن اسلام (1362)
«ما در زمان خودمان هم آقای کاشانی را دیدیم. آقای کاشانی[4] از جوانی در نجف بودند و یک روحانی مبارز بودند. مبارزه با استعمار، آن وقت البته انگلستان بود مبارزه با او. در ایران هم که آمدند تمام زندگیشان صرف همین معنا شد و من از نزدیک ایشان را میشناختم. در یک وقت وضع ایشان طوری شد که وقتی که از منزل میخواست حرکت کند فرض کنید بیایند به مسجد شاه، مسجد شاه مطلع میشد، در نظر داشتند، اعلام میشد، این طور بود وضع ایشان. بعدش دیدند که اگر یک روحانی در میدان باشد لابد اسلام را در کار میآورد، این حتمی است و همین طور هم بود. از این جهت شروع کردند به جوسازی...
من حالا میخواهم یک هشداری به آقایان بدهم. مسأله الآن به یک وضعی در آمده است که انسان میبیند که مشغول جوسازی هستند، میشنود که مشغول جوسازی هستند و بتدریج میخواهند این کار را عملیاش کنند. یعنی دیدند که ایران با این مسائلی که در دنیا میخواهند حل کنند نتوانستهاند کاریش بکنند...
من الآن به شما آقایان و به ملت ایران این گزارش را میدهم که سن من دیگر مقتضی این نیست که ببینم این چیزها را، من میروم، اما شما توجه بکنید، شما متوجه باشید. اینها شروع کردند که از اول یک جوی بسازند که این حکومت را بشکنند و بعد بروند سراغ رئیس جمهورتان و مجلستان و بعد بروند سراغ روحانیون و مسأله را از حالا این جوری شروع کردند و شما از حالا باید بیدار این مطلب باشید...
چشمهایتان را باز بکنید. ملت باید چشمش را باز کند، این دولت را، این مجلس را، این جمهوری اسلامی را حفظ کنند. مردم باید حفظ کنند. بازار باید حفظ کند اینها را. آقا مینویسد مالیات نباید داد. آخر شما ببینید بیاطلاعی چقدر! آقا، ما امروز روزی نمیدانم چند صد میلیون ما الآن خرج این جنگمان است. روزی چند صد میلیون خرج جنگ را با سهم امام میشود درستش کرد حالا؟ حالا ما میتوانیم مردم را همه را بنشانیم اینجا و به زور سهم امام بگیریم؟ سهم امام حالا به اندازهای است که همین حوزهها را بگردانیم، بیشتر از این هم نیست، یک کمی اگر بیشتر باشد میدهند به دولت. یکدفعه آدم بگوید که نخیر، ما میگوییم که دولت مالیات نگیرد، سهم امام بگیرد. چه جور؟ از کجا بیاوریم سهم امام این قدر؟ ما از کجا سهم امام و سهم سادات پیدا کنیم که دولت را اداره بکنیم، مملکت را اداره بکنیم...» (صحیفه امام، ج18، ص: 247 ـ 256)
ـ نامه به آقای محمدعلی صدوقی؛ تشکر از مردم یزد در کمک به سیلزدگان (1365)
«[بسمه تعالی. محضر مبارک حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران- مد ظله العالی. با اهدای سلام، به عرض عالی میرساند همان گونه که مستحضرید در اثر بارندگیهای زیاد، مناطقی از میهن اسلامی من جمله در استان یزد شدیداً آسیب دیده که در نتیجه در این استان حدود 350 خانه به طور کلی ویران و تعداد کثیری نیز خسارت دیدهاند که نیاز به بازسازی و مرمت دارند. اکنون جمعی از متدینین یزد مایل هستند قسمت وسیعی از منطقه سیلزده این استان را به یاد شهید بزرگوار انقلاب اسلامی مرحوم آیت اللَّه صدوقی- رضوان اللَّه علیه- از غیر وجوه شرعیه، زیر پوشش «بنیاد صدوق» بازسازی کنند که این جانب موکول به رأی مطاع [و] نظر مبارک آن جناب نمودم، لذا تقاضا دارم نظریه و رأی مبارک را اعلام و این جانب را به وظیفه شرعی و اخلاقیام ارشاد فرمایید. بقای وجود مبارک را از خداوند تعالی مسألت دارم.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته- محمد علی صدوقی].
بسمه تعالی
جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد علی صدوقی- دامت افاضاته
با تقدیر و تشکر از مردم متدین یزد- ایّدهم اللَّه تعالی- که به چنین عمل بسیار مهم خداپسندانه اقدام نمودهاند، و با طلب رحمت برای شهید بزرگوار مرحوم صدوقی- رحمة اللَّه علیه- و تقدیر از زحمات ارزشمند جنابعالی در این امر خطیر، امید است اهالی محترم سایر مناطق برای نجات جان افراد سیلزده، هر چه بیشتر اقدام و در ساختن مساکن تخریب شده و ترمیم خسارات وارده اقدام، و موجب رضای خداوند متعال و حضرت بقیة اللَّه- ارواحنا فداه- را فراهم نمایند. ان شاء اللَّه تعالی روحانیون معظم سرتاسر کشور- دامت برکاتهم- مردم را در این امر حیاتی تشویق و تجهیز فرمایند. و السلام علی عباد اللَّه الصالحین.» (صحیفه امام، ج20، ص: 171 ـ 172)
ـ نامه به آقای لطفاللَّه صافی، دبیر شورای نگهبان؛ حدود اختیارات دولت (1366)
«محضر شریف حضرت مستطاب رهبر انقلاب اسلامی، آیتاللَّه العظمی امام خمینی- دامت برکاته
با عرض سلام و تحیت و مسألت طول عمر و سلامت وجود مبارک در ظل عنایات خاصه حضرت بقیة اللَّه- ارواح العالمین له الفداء- تصدیع میدهد:
از فتوای صادره از ناحیه حضرت عالی که، دولت میتواند در ازای استفاده از خدمات و امکانات دولتی و عمومی شروط الزامی مقرر نماید،[5] به طور وسیع بعض اشخاص استظهار نمودهاند که دولت میتواند هر گونه نظام اجتماعی، اقتصادی، کار، عائله، بازرگانی، امور شهری، کشاورزی و غیره را با استفاده از این اختیار جایگزین نظامات اصلیه و مستقیم اسلام قرار دهد و خدمات و امکاناتی را که منحصر به او شده است و مردم در استفاده از آنها مضطر یا شبه مضطر میباشند وسیله اعمال سیاستهای عام و کلی بنماید و افعال و تروک مباحه شرعیه را تحریم یا الزام نماید. بدیهی است در امکاناتی که در انحصار دولت نیست و دولت مانند یک طرف عادی عمل میکند و یا مربوط به مقرر کردن نظام عام در مسائل عامه نیست و یا مربوط به نظام استفاده از خود آن خدمت است جواز این شرط مشروع و غیر قابل تردید است اما در امور عامه و خدماتی که به دولت منحصر شده است به عنوان شرط مقرر داشتن نظامات مختلف که قابل شمول نسبت به تمام موارد و اقشار و اصناف و اشخاص است موجب این نگرانی شده است که نظامات اسلام از مزارعه اجاره تجارت عائله و سایر روابط بتدریج عملًا منع و در خطر تعویض و تغییر قرار بگیرد و خلاصه استظهار این اشخاص که میخواهند در برقرار کردن هر گونه نظام اجتماعی و اقتصادی، این فتوا را مستمسک قرار دهند به نظر آنها باب عرضه هر نظام را مفتوح نموده است. بدیهی است همان طور که در همه موارد نظر مبارک راهگشای عموم بوده در این مورد نیز رافع اشتباه خواهد شد.
دبیر شورای نگهبان- لطف اللَّه صافی].
بسمه تعالی
دولت میتواند در تمام مواردی که مردم استفاده از امکانات و خدمات دولتی میکنند با شروط اسلامی، و حتی بدون شرط، قیمت مورد استفاده را از آنان بگیرد. و این جاری است در جمیع مواردی که تحت سلطه حکومت است، و اختصاص به مواردی که در نامه وزیر کار ذکر شده است ندارد. بلکه در «انفال»، که در زمان حکومت اسلامی امرش با حکومت است، میتواند بدون شرط یا با شرطِ الزامی این امر را اجرا کند.
و حضرات آقایان محترم به شایعاتی که از طرف استفادهجویان بیبند وبار یا مخالفان با نظام جمهوری اسلامی پخش میشود اعتنایی نکنند که شایعات در هر امری ممکن است.» (صحیفه امام، ج20، ص: 434)
[1] - در پی بالا گرفتن اختلافات ابو الحسن بنی صدر( رئیس جمهور وقت) با نخست وزیر و روحانیت و نیروهای خط امام، و در جریان تجمع هواداران بنی صدر در مشهد که بیشتر از سوی اعضا و هواداران سازمان منافقین و« دفتر همکاریهای مردم با رئیس جمهور» که در نقش یک حزب سیاسی تندرو عمل میکرد، ساماندهی و حمایت میشد، عدهای به قصد ایجاد اغتشاش شعار اهانتآمیز داده و عکس امام خمینی را پاره کردند. انتشار این خبر موجی گسترده از اعتراضات مردمی را در سراسر کشور به همراه داشت و در اعتراض به این حرکت، جمع زیادی از احزاب و تشکلهای اسلامی و جامعه روحانیت اعلام برگزاری راهپیمایی- در روز 27/ 9/ 59- کردند.
[2] - به دنبال پخش تصویر تجمع اهانتآمیز طرفداران بنی صدر- که در پاورقی 1 توضیح داده شد- از تلویزیون اصفهان، و تحرکات تفرقه افکنانه منافقین و هواداران بنی صدر در این شهر، آقای سید جلال الدین طاهری( نماینده امام و امام جمعه اصفهان) با صدور بیانیهای در اعتراض به این تحرکات از اصفهان به قم هجرت کرد و در پی آن موجی از حرکتها و درخواستهای مردمی برای بازگشت ایشان و برخورد با تفرقه افکنان فضای شهر را در برگرفت. با صدور اطلاعیه دفتر امام و اعلام نظر رهبر انقلاب، فضای ملتهب در کشور و در اصفهان آرام گرفت و آقای طاهری نیز به این شهر بازگشت
[3] - آقای سید حسن طاهری خرمآبادی
[4] - آقای سید ابو القاسم کاشانی. وی از رجال برجسته دینی- سیاسی ایران در دو دهه 20 و 30 بود و همچنین در انقلاب مردمی 1920 میلادی عراق نقش مهمّی داشت.
[5] - ر. ک: پاسخ امام خمینی به استفتای وزیر کار و امور اجتماعی، مورخ 18/ 9/ 1366.
.
انتهای پیام /*