صدای انقلاب اسلامی
محمد کاظم تقوی
بیکفایتی حکومت قاجار و سرخوردگی عمومی ناشی از ناکامی نهضت مشروطه، زمینه بر آمدن حکومت کودتایی و وابسته پهلوی بود، حکومتی که خود عامل بحرانهای اجتماعی ـ فرهنگی جدّی گردید. نه تلاشهای استقلالطلبانه و پیشرفتخواهانه شهید امیرکبیر با نماد تأسیس دارالفنون به ثمر نشست و نه مجاهدات آزادیخواهانه شهید مدرس به بار نشست؛ در نتیجه، استبداد قجری با استبداد متکی به استعمار و سلطه بیگانگان دوران پهلوی، دو مانع اساسی پیشرفت و ترقی ایران و ایرانی گردیدند.
در چنین بستر و زمینه و زمانهای بود که مدعیان و منادیان مختلف به عرصه آمدند و نسخه و برنامه خود را عرضه کرده و آزمودند؛ از گروههای غربگرا تا دستنشاندگان اردوگاه کمونیسم و شرقگراها، تا گروهها و دستههای مسلح با اقدامات چریکی. اما در این میان امام خمینی(س) از پایگاه اسلام، استقلال و آزادی و برخورداری از حق تعیین سرنوشت ملت، به عنوان حقوق و خواستههای به حق مردم، قیام کرد و با صدای رسا اعلان داشت که اسلامی که او از آن سخن میگوید، با مظاهر و دستاوردهای مثبت و معقول و مطابق با خرد و فطرت و نیازهای حقیقی انسان مخالف نیست، بلکه تنها با مفاسد جدید که به سقوط و انحطاط انسانها و جوامع انسانی منتهی میشود، مخالف است.
اینجا بود که نهضت امام خمینی در آغازین سالهای دهه چهل شمسی شکل گرفت و رخ نمود. صدایی که با وسعت در دریای ملت پژواک یافت و پذیرفته گردید. گرچه رهبر این حرکت اجتماعی عقلانی، دو ویژگی «مردمی بودن» و «اسلامی بودن» را تا به آخر برای نهضت اعلان و حفظ کرد و راههای مردمی و دور از خشونت وجهه همت او و رهبران میدانی تا آخرین روزهای مبارزه بوده؛ ولی هزینههای مادی و معنوی رهبر و ملت در طول پانزده سال مبارزه کم نبود و دشواریهای این راه بسی فراوان بوده و بلیّۀ استبداد و استعمار به سهولت از اریکه قدرت به زیر کشیده نشدند.
یاران و همراهان استوار امام خمینی از همه اقشار بودهاند، از حوزویان و دانشگاهیان، از زنان و مردان و جوانان و پیران.
یکی از یاران مجاهد و همراهان ثابت قدم حضرت امام شهید والا مقام حجت الاسلام والمسلمین شهید فضل الله مهدیزاده محلاتی (رضوان الله علیه) بوده است. روحانی مبارزی که از آغازین روزهای نهضت امام خمینی در صحنه بود و به دفعات دستگیر و اسیر زندانهای حکومت دیکتاتوری پهلوی شد و در جمع روحانیون و علمای مبارز تهران تکاپو و تلألوی ویژهای داشت.
شهید محلاتی در سال 1309ش در محلات به دنیا آمد و در سن شش سالگی به مدرسه رفت و پس از شش سال تحصیل، مقداری از ادبیات عرب را به عنوان تحصیلات حوزوی در محلات فرا گرفت، تا اینکه در سال 1324ش با ضمانت و کفالت آیت الله العظمی سید محمدتقی خوانساری (قدس سره) وارد حوزه علمیه قم شد و تا سال 1339ش به تحصیل علوم اسلامی اشتغال داشت. او دروس سطح را در محضر حضرات آیات: صدوقی، مطهری، منتظری، سلطانی طباطبائی، حائری یزدی، جبل عاملی اصفهانی و مجاهدی تبریزی فرا گرفت، و در فلسفه شرح منظومه را خواند و در درس تفسیر علامه طباطبائی حاضر شد و دو ـ سه سال از درس خارج آیت الله بروجردی بهره برد ولی چنانکه خود گفته در مقطع اجتهادی درسهای فقه و اصول، عمدتاً از امام خمینی بهره برد:
«خارج را دو ـ سه سال به درس مرحوم آیت الله بروجردی رفتم، ولی اصولاً درس خارج را نزد امام خواندم. درس خارج من حدود ده سال طول کشید که عمدتاً خدمت امام رفتم، هم فقه و هم اصول را پیش امام خواندم.» (خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، ص 33).
البته استفادههای علمی شهید محلاتی از امام خمینی به درسهای رسمی محدود نبوده بلکه با رابطه نزدیک و صمیمانهای که با این استاد الهی داشت، بهرههای دیگری هم میبرد:
«چون ارتباط زیادی با امام داشتم از وجودشان استفاده میکردم و حتی بسیاری از کتابهای امام را در اخلاقیات، عرفان و زمینههای مختلف میگرفتم، میخواندم و بعد پس میدادم.» (همان).
او میگوید: «من در آن زمانی که به درس ایشان میرفتم و با ایشان آشنا شده بودم، [بیش] از همه وجهۀ اخلاقی و عرفانی ایشان برای من جاذبه داشت و جنبههای سیاسی چندان برای ما مطرح نبود، در طول مدتی که امام برای ما درس میگفتند و انس ما با ایشان بیشتر شد، به خصوص در قسمت اجتهاد و تقلید که مسائل حکومت اسلامی را تشریح کردند و وظایفی که برای ولی فقیه هست عنوان نمودند، فهمیدیم که ایشان آن بینش را دارا بودند.» (همان، ص 38).
فضائل و کمالات علمی و اخلاقی امام خمینی چنان شهید محلاتی را مجذوب ساخت که او را نه همراه و علاقهمند امام که «عاشق» او ساخته بود:
«نمیخواهم خودستایی بکنم، ولی وقتی که امام پاریس بودند و این رفقا میرفتند، خیلی ناراحت بودم [که چرا نمیتوانم بروم]؛ من عاشق امام بوده و هستم، خیلی دلم میخواست امام را ببینم. بعد فکر کردم که الان چون یک قسمت کارهای اجرایی مبارزه دست من است، اگر بروم ممکن است که کارها یک مقدار عقب بماند یا ضربه بخورد...» (همان، ص 109).
این یار و همراه ثابت قدم حضرت امام موفق به انجام اقدامی بسیار کلیدی و نمادین در روز بیست و دوم بهمن 1357 شد که خدمت و افتخار اختصاصی او میباشد. شهید محلاتی «صدای انقلاب اسلامی ایران» را برای اولین بار در رادیو به گوش عموم شنوندگان و ملت بزرگ ایران رساند. روایت ایشان از آخرین شب و روز رژیم سرکوبگر و استبدادی شاه این است:
وقتی که دولت بختیار آخرین رمقهایش را طی میکرد، اینها تصمیم گرفتند که حکومت نظامی اعلام کنند... بعد از اعلام حکومت نظامی ما آمدیم به امام عرض کردیم تکلیف چیست؟ بعضی از آقایان هم نظرشان این بود که فعلاً مردم بروند توی خانه و فردا صبح بیایند راهپیمایی کنند. امام فوری فرمودند: بروید با بلندگو توی خیابانها به مردم اعلام کنید تمام مردم باید ساعت چهار بعدازظهر بیایند توی خیابانها؛ این اعلام امام عجیب بود!... از تصمیمهای تاریخی و سرنوشتساز امام همان تصمیم بود، اگر آن تصمیم نبود و آن شب حکومت نظامی بود، خدا میداند که چه میشد!... آن شب ما منزل امام بودیم و مرتب در تماس بودیم، بیسیمهای آنها را میگرفتیم، وسیلهای داشتیم که بیسیمهای دستگاه را میگرفتیم. دائم خبر میآمد فلان کلانتری ساقط شد... فردا صبح امام فرمود که شما بروید و مردم را توی خیابانها دعوت کنید برای اینکه دفاع کنند، حمله نکنند... عصر ما تصمیم گرفتیم که برویم رادیو تلویزیون را تصرف کنیم آنجا هم زد و خورد بود و به خصوص در جاموجم خیلی از نیروهای ارتشی استقامت میکردند، چون رادیو را اگر کسی بگیرد کار دیگر تمام است. من چهار نفر مسلح برداشتم و رفتم برای تصرف رادیو... یک مهندسی که من اسمش یادم نیست، در تماس با ما بود و میگفت اگر خودتان را برسانید داخل رادیو، من دستگاه را راه میاندازم. به هر صورت رفتیم... از هر کوچهای که خواستیم برویم وارد خیابان شویم تیراندازی بود، وضعیت را در تماس به آن مهندس گفتیم که او گفت من در را باز میگذارم تا ماشین شما جلوی در معطل نشود و شما از دم پل با سرعت بیایید داخل و ما همین کار را کردیم و بدون اینکه گلولهای حتی به ماشین ما اصابت کند، وارد بیسیم شدیم... من یک نوار قرآن برده بودم و یک نوار «خمینی ای امام» به همراه یک سرود که آن روزها میخواندند؛ پیامی که امام به مردم مبنی بر دفاع داده بودند را هم داشتم. ما رفتیم آنجا و ساعت شش و ربع بود که رادیو را روشن کردیم و من گفتم: «بسم الله الرحمن الرحیم، این صدای انقلاب اسلامی ایران است...» مردم با شنیدن این صدا، غوغا کردند؛ من یک مقدار صحبت کردم و پیام امام را خواندم و نوارها را گذاشتم... ما یک ساعت آنجا رادیو را اداره کردیم. فریدون سحابی، برادر مهندس عزت الله سحابی هم همراه من آمده بود... گاهی من مینوشتم او میخواند و گاهی هم از حفظ صحبت میکردیم. دو دفعه پیام امام را گذاشتیم پخش شد و دو مرتبه نوار سرود را هم پخش کردیم. در همان ساعت شش و ربع تلفن کردند که جام جم هم گرفته شد و ما هم رفتیم جام جم. وقتی رفتیم دیدیم آقای [آیت الله] موسوی اردبیلی پیام امام را خوانده ...» (همان، ص 115 ـ 114).
بدین صورت بود که در روز تاریخی بیست و دوم بهمن 1357 «صدای انقلاب اسلامی ایران» از حنجره یکی از شاگردان و همراهان مخلص و مجاهد و ثابت قدم امام خمینی به گوش ملت سلحشور ایران رسید. صدایی که در خود یک تاریخ را و اهداف و آرمانهای متعالی را حمل میکرد. صدایی که «نفی استبداد» و «طرد استعمار» را در خود داشت و صدای اعتراض به همه سلب آزادیها و به باد دادن استقلال بوده و وعده «جمهوری اسلامی» را میداد. جمهوری اسلامی مورد نظر و تأکید امام خمینی؛ همان جمهوری اسلامی که متفکر شهید استاد مطهری آن را تفسیر کرد، تفسیری که تلفیق و ترکیب «جمهوریت» با «اسلامیت» بود و پاسخی به قریب به یک قرن چالش سنّت و مدرنیته در این سرزمین. تفسیری که خود لباس برازنده بر اندیشه رهبر انقلاب، امام خمینی بود؛ آنجا که گفته بود: ما با مفاسد تمدن مخالف هستیم نه با مظاهر تمدن (ر.ک: صحیفه امام، ج 6، ص 15). «صدای انقلاب اسلامی» یعنی تثبیت حق تعیین سرنوشت ملت و زندگی براساس تعالیم و آموزههای اخلاقی و فقهی ثقلین برای نیل به سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت.
سزاوار است در ایام گرامیداشت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران، اهداف و آرمانهای والای آن بازخوانی شود و کارنامه بیش از چهار دهه حکمرانی با نام جمهوری اسلامی با همان ترازو سنجیده و ارزشگذاری شود و کامیابیها و ناکامیها، به دور از افراط و تفریط و سیاهنمایی یا خیالپردازی، دیده شود و راستیها و درستیها ادامه یابد و اشکالات و انحرافات پذیرفته و اصلاح شود که اگر چنین نشود خجالت نزد همگان و سرافکندگی نزد پروردگار و شرمندگی پیش بندگان او نتیجه محتوم آن است.
پر واضح است که اگر در حد مقدور و معقول اهداف انقلاب اسلامی ایران، یعنی استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی؛ تحقق یابد، رضایت و حمایت اکثریت قاطع ملت، اعم از نسل انقلاب و جوانان آگاه و تحصیل کرده و سرشار از انرژی و امید، بزرگترین سرمایه حاکمان و امانتداران ملت در عرصههای داخلی و صحنههای منطقهای و بینالمللی خواهند بود تا متکی بر آن منافع ملی و مصالح عمومی را پیگیر باشند.
.
انتهای پیام /*