امروز با امام: نوزدهم دی ماه
ـ نامه به آقای محمد کیایی نژاد؛ دستوراتی پیرامون وجوه شرعیه (1351)
«بسمه تعالی
26 حج 94
خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام آقای حاج شیخ محمد کیایی نژاد- دامت افاضاته
مرقوم شریف از مکه معظمه واصل شد. امید است اعمال شریفه، منظور نظر اولیای عظام و مقبول درگاه حضرت سبحان باشد و پیوسته موفق به ارشاد و هدایت باشید. راجع به رفتن مکه در سالهای آینده، با وصفی که مذکور شده بود، مانع ندارد.
راجع به وجوهی که حضرت حجت الاسلام آقای طالقانی میدهند که تقسیم شود، خوب است به خودشان مراجعه کنید و مشورت نمایید؛ هر چه صلاح دیدند عمل کنید. راجع به ایصال وجه به معظمٌ له مانع ندارد و مجازند. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج3، ص: 60)
ـ پیام به ملت ایران درباره توطئه تعرض به مردم به اتهام ساواکی بودن (1357)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
دهم صفر 99
سلام و تحیت به عموم ملت ایران- ایّدهم اللَّه تعالی
مطالبی از ایران میرسد که از توطئهای خطرناک حکایت میکند. گفته میشود اعلامیههایی بدون امضا در تهران و شهرستانها منتشر میشود و اشخاص بسیاری را به اسم ساواکی و یا عمال شاه تهدید به قتل میکنند و خانههایی را با همین بهانهها سوزانده و به زن و فرزندان آنان اهانت نموده و آزار دادهاند. به طوری که از ایران اطلاع دادهاند اعمالی بر خلاف اسلام و انصاف بدون رعایت حقوق شرعی انجام میگیرد که شاهد بر آن است که دستهای ناپاکی در کار است که با هرج و مرج و ایجاد رعب و وحشت نهضت مقدس اسلامی را متهم نموده و خدای نکرده به شکست بکشند. ملت محترم ایران باید بداند که دیانت مقدس اسلام، جان و مال انسانها را محترم شمرده و تجاوز به آن را از محرّمات عظیمه میداند؛ و کسانی که دست به این نحو جنایات زده و موجب ارعاب مردم میشوند، به نظر میرسد از جناحهای منحرفی باشند که میخواهند در پناه هرج و مرج، یا شاه را حفظ کنند و یا کشور را با ایجاد کودتای نظامی به تباهی بکشند.
مردم مسلمان ایران، در مبارزات بحق خود، از این روشهای غیر انسانی استفاده نمیکنند؛ و موظف شرعی هستند که به اعلامیههای مشتمل بر قتل و غارت و اعلامیههای بیامضا به هیچ وجه ترتیب اثر ندهند، و از اشخاصی که میخواهند به خانههای مردم تجاوز کنند و آتشسوزی نمایند جلوگیری کنند؛ که به نظر میرسد توطئهای در دست اجراست که باید از آن جلوگیری کرد.
ملت شریف در تهران و شهرستانها و قصبات به راهپیمایی و تظاهرات و اعتصابات خود ادامه دهند تا این توطئه با رفتن شاه خنثی شود.
بر حضرات علمای اعلام ایران است که مردم را با اطلاعیهها بیدار کنند و آنان را به وظایف شرعیه خود آگاه نمایند مجازات اشخاص جنایتکار و مجرم، بعد از اثبات جنایت، با محاکم صالحه است نه با اشخاص متعارف. از خداوند تعالی قطع دست جنایتکاران را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج5، ص: 402 ـ 403)
ـ مصاحبه با تلویزیون «بی. بی. سی» درباره آینده ایران و نحوه بازگشت به ایران (1357)
«سؤال: [اگر شاه ایران را ترک گوید، آیا حضرت عالی فکر میکنید وقت مناسبی برای بازگشت شما به ایران خواهد بود؟]
جواب: باید مطالعاتی بکنیم. هر وقت مقتضی شد میرویم.
[چه نوع حکومت یا دولتی را حضرت آیت اللَّه انتظار دارند که تا پایان سال جاری مسیحی (دسامبر 79) در ایران روی کار آید؟]
- ما امید این را داریم که همین حکومتی را که پیشنهاد کردیم که حکومت «جمهوری اسلامی» است در این سال روی کار آید.
[و این حکومتی خواهد بود که شما شخصاً منصوب خواهید کرد؟]
- ما به حسب آن طوری که تا کنون گفتیم رجوع به آرای مردم میکنیم؛ ولی به حسب واقع، مردم با رفراندمی که مکرر کردند این حکومت را قبول کردند.
[دولت بریتانیا هنوز هم به فرستادن سلاحهای خود مثل تانکها، راکتها و دیگر سلاحهای نظامی برای شاه ادامه میدهد. از نظر حضرت آیت اللَّه معنای این فرستادن اسلحه چیست؟]
- ما سالهای طولانی است که گرفتار این چیزها هستیم که دولت انگلیس به حکومت جائر ما همراهی میکند. از اول دولت انگلیس پدر این شاه را بر ما تحمیل کرد، و بعد هم که او خیانت به آنها کرد او را اخراج کردند. متفقین- که یکیشان انگلستان بود- محمد رضا شاه را بر ما تحمیل کردند و تحمیلات دولت انگلستان و ظلمهایی که به ملتهای ضعیف- که یکی از آنها ملت ماست- کردهاند، سابقه زیادی دارد و اینکه حالا هم به فرستادن سلاح و پشتیبانی از شاه ادامه میدهد، میخواهد سلطنت او ادامه پیدا کند و این ادامه جرمها و جنایاتی است که او مرتکب شده و میشود. و اینها میخواهند دولت شاه را هر چه بیشتر نگه دارند و هر روزی که بر سلطنت باقی بماند روز مصیبت بزرگ ملت ماست.
[گفته شده است که حضرت آیت اللَّه از لیبی و فلسطینیها کمکهایی دریافت میکنید و همچنین گفته شده است که بعضی از وابستگان نزدیک به حضرت عالی (کسانی که اینجا به شما کمک میکنند) وابسته به حزب سابق توده هستند و یا عقاید کمونیستی دارند؛ آیا این اتهامات درست است؟]
- خیر؛ اینها تبلیغات دار و دسته شاه است. ما از هیچ دولتی استمداد نکردیم و نخواهیم کرد؛ ما به نیروی ملت اتکا داریم و احتیاج به دولتها نداریم. و کسانی که با من ارتباط نزدیک و یا دور دارند از مسلمانهای خالص هستند و به هیچ حزبی وابستگی ندارند. اینها تبلیغاتی است که شاه و دارودسته او میکنند، آن هم برای اینکه نهضت ما را آلوده کنند.
[ما امروز شاهد هستیم که یک نهضت جدید اسلامی در بسیاری از ملتهای مسلمان رشد میکند، مثل ترکیه و پاکستان؛ و اینها قیامهای اسلامی میکنند. به نظر حضرت عالی دلیل این قیامها چیست؟]
- در سالهای طولانی، تبلیغات دامنهدار دولتهای شرق و غرب موجب این شد که ملتهای مسْلم از آنان بازی بخورند و گمان کنند که ترقیات این کشورهای ضعیف در گرایش به یکی از این دو ابرقدرت است؛ لکن به هر طرف که تمایل پیدا کردند بعد از مدتی فهمیدند که آنها جز اسیر کردن اینها و بردن خزاین و غارت کردن مخازن آنها کار دیگری نمیکنند. در عصر ما، ملت ما یافت که شاه به واسطه پیوندی که با غرب، مخصوصاً با امریکا دارد و همین طور با شرق، تمام مخازن ما را به باد داده است بلکه نیروهای انسانی ما را نیز به هدر داده است؛ و فهمیدند جنایات فوق العادهای که مرتکب میشود به واسطه پیوندی است که شاه با ابرقدرتها دارد. از این جهت ملت ما بپاخاست و سایر ممالک، از جمله ممالک اسلامی نیز به این حقیقت تلخ توجه پیدا کردند و با مطالعه تاریخشان درک کردند که تمام گرفتاریهایی که ملتها پیدا کردند از دست این ابرقدرتهاست؛ ناچار از آن ابرقدرتها رویگردان شدهاند. و اسلام که تمام آرزوهای بشر را به طور شایسته در دسترس آنها خواهد گذاشت و میگذارد و قوانین اسلام، چه قوانین اقتصادی و سیاسی و چه قوانین فرهنگی و معنوی آن، قوانین غنیای است که هر کس به آنها توجه پیدا کند ناچار به اسلام گرایش پیدا خواهد کرد. و مسلمین بعد از سالهای طولانیای که در غفلت بودند حالا مقداری رو به بیداری گذاشتند و مقداری توجه به اسلام پیدا کردند و امید این هست که توجه آنها به اسلام بیشتر بشود و اسلام را آن طور که هست بشناسند و در صورت شناخت صحیح، گرایشات آنان به شرق و غرب بکلی منقطع خواهد شد و برای پیاده کردن احکام اسلام جانفشانی خواهند نمود.» (صحیفه امام، ج5، ص: 404 ـ 406)
ـ مصاحبه با روزنامه «لوتاکونتینوا» درباره ویژگیهای حکومت اسلامی (1357)
مصاحبهکننده: خبرنگار ایتالیایی روزنامه لوتاکونتینوا
سؤال: [در غرب بین طرفداران و پشتیبانان مبارزات مردم ایران در ماههای اخیر سؤالهای زیادی طرح شده است. خیلی از این سؤالها به خاطر کمبود شناخت تاریخ و رشد عقاید گذشته دور و اخیر شماست. برای من هم بیشتر و در نتیجه فعالیت بیشتر در پشتیبانی از انقلاب اسلامی شما، جواب به این سؤالات میتواند مفید واقع شود. تصور میکنم که آنچه امروز در حیات یک جنبش تودهای در ایران اتفاق میافتد ریشههایش در یک نوع رنسانس- تجدید حیات- شیعه یافت میشود. ممکن است شرح دهید که چه فعالیتها و بحثها و مبارزاتی در سی سال اخیر فعالیت شما را تشکیل داده است؟]
جواب: یکی از خصلتهای ذاتی تشیع، از آغاز تا کنون، مقاومت و قیام در برابر دیکتاتوری و ظلم است که در تمامی تاریخ شیعه به چشم میخورد؛ هر چند که اوج این مبارزات در بعضی از مقطعهای زمانی بوده است. در صد سال [اخیر] حوادثی اتفاق افتاده است که هر کدام در جنبش امروز ملت ایران تأثیری داشته است: انقلاب مشروطیت،[1] جنبش تنباکو[2] و ... قابل اهمیت فراوان است. تأسیس حوزه علمی دینی در بیش از نیم قرن اخیر در شهر قم[3] و تأثیر این حوزه در داخل و خارج کشور ایران و نیز تلاش روشنفکران مذهبی در داخل مراکز دانشگاهی و قیام سال 41- 42 ملت ایران به رهبری علمای اسلامی که تا امروز ادامه دارد، همه عواملی هستند که اسلام شیعی را در سطح جهان مطرح میکند.
- [این فعالیتها و بحثها، این مدرن شدن- انطباق با زمان- شیعه از چه راههایی رشد کرد؟ آیا یک کار محدود به روحانیت شیعه بوده است یا در راههای دیگری هم رشد کرده است؟ و مدارس اسلامی (حوزههای علمی) در این رشد چه نقشی داشتند؟]
- اساساً اسلام- که تشیع چیزی جز اسلام اصیل نیست- نه تنها جلو رشد علمی و فکری بشر را نمیگیرد بلکه خود زمینههای این حرکت را آماده تر میکند و به این حرکت جهت انسانی و الهی میدهد. و تکامل علمی و فرهنگی بشر بعد از ظهور اسلام، محققین تاریخ را خیره ساخته است. بله، چیزی که باید اضافه کنم این است که فساد اخلاق و انسان مصرفی شدن و تمام تلاش انسان برای لذتجویی بیشتر و تمام ارزشها را با پول سنجیدن مفهومی غیر از مدرنیزه کردن کشور دارد؛ و تشیع با آنها مخالف است نه با مدرنیزه کردن کشور. در مورد کار روحانیت باید بگویم که مطالعه و تحقیق در بحثهای اسلامی و شناختن فقه شیعه، به علت گسترش زمینههای آن، به صورت تخصصی درآمده است که قهراً ایجاب میکند که همیشه عدهای از مردم خود را برای درک و سپس ابلاغ این مسائل آماده کنند. و کسانی که این مسئولیت را به عهده گرفتهاند روحانیون هستند که بر اساس دریافتهای اسلامی خود همیشه در حرکتهای اجتماعی و مبارزات سیاسی در سطح پیشتاز بودهاند.
[ممکن است معنی و مفهوم «حزب اللَّه» را برای ما تشریح کنید؟]
- هر مسلمانی که موازین و اصول اسلام را پذیرفته است و در اعمال و رفتار از انضباط دقیق شیعی برخوردار است یک عضو از اعضای حزب اللَّه است؛ و تمامی دستورات این حزب و خطمشی آن را قرآن و اسلام بیان کرده است. این حزب غیر از حزبهای متداول امروز دنیاست. امروز تمام مردم ایران- در هر سِنی که هستند- از زن و مرد که با شعارهای اسلامی مبارزه میکنند جزء حزب اللَّه هستند.
[ممکن است معنی دقیق «امام» را تشریح کنید؟ در معنی کلی آن و در موقعیت خود شما لقب «امام» که در تظاهرات میلیونها ایرانی در ماه محرّم به شما داده شده چیست؟ رابطه امام با حزب اللَّه چیست؟]
- امام به معنی پیشوا و کسی که جمعی را در جهتی هدایت و رهبری میکند. و امام بیانکننده خط مشی شیعه و حزب اللَّه و رهبریکننده این تشکیلات بزرگ فراگیر است که تمامی وظایف آنان را از قرآن و سنت پیامبر اسلام در زمانهای مختلف و شرایط مختلف اجتهاد و استنباط میکند و به آنان ابلاغ مینماید.
[حکومت مدرن چگونه میتواند در یک جامعه اسلامی وجود داشته باشد؟]
- اسلامی که بیشترین تأکید خود را بر اندیشه و فکر قرار داده است و انسان را به آزادی از همه خرافات و اسارت قدرتهای ارتجاعی و ضد انسانی دعوت میکند، چگونه ممکن است با تمدن و پیشرفت و نوآوریهای مفید بشر که حاصل تجربههای اوست سازگار نباشد؟!.
[با در نظر گرفتن اینکه هر حکومتی در خود حد اکثر تمرکز قدرت را جمع میکند، چگونه حکومت اسلامی میتواند وجود داشته باشد و قدرت در آن تمرکز نیابد و رابطه مسلط و زیر سلطه برقرار نشود؟]
- اسلام در رابطه بین دولت و زمامدار و ملت ضوابطی و حدودی معین کرده است و برای هر یک بر دیگری حقوقی تعیین نموده است که در صورت رعایت آن هر گز چنین رابطهای، یعنی رابطه مسلط و زیر سلطه، به وجود نمیآید. اساساً حکومت کردن و زمامداری در اسلام یک تکلیف و وظیفه الهی است که یک فرد در مقام حکومت و زمامداری، گذشته از وظایفی که بر همه مسلمین واجب است، یک سلسله تکالیف سنگین دیگری نیز بر عهده اوست که باید انجام دهد. حکومت و زمامداری در دست فرد یا افراد، وسیله فخر و بزرگی بر دیگران نیست که از این مقام بخواهد به نفع خود حقوق ملتی را پایمال کند. هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیماً در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانعکننده بدهد و در غیر این صورت، اگر بر خلاف وظایف اسلامی خود عمل کرده باشد- خود به خود- از مقام زمامداری معزول است و ضوابط دیگری وجود دارد که این مشکل را حل میکند.
[در جامعه اسلامی چه ارگانیسمهای اجتماعی مردمی باید تصمیمگیری سیاسی و برابری بین افراد را تضمین کند و از برقراری روابط مسلط و زیر سلطه ما بین مردم جلوگیری نماید، و همچنین کسانی را که در دستگاه حکومتی تصمیمگیری میکنند کنترل نماید؟ تجربه تاریخ به ما میآموزد که قدرت مردم که توسط پارلمان اعمال میشود- حتی اگر پارلمان آزادانه انتخاب شده باشد- خیلی محدود است و رو به کم شدن مینهد]
- در دنیای امروز، که گفته میشود دنیای صنعت است، رهبران فکری میخواهند جامعه بشری را نظیر یک کارخانه بزرگ صنعتی اداره کنند؛ در حالی که جامعهها از انسانها تشکیل شده است که دارای بُعد معنوی و روح عرفانی است. و اسلام در کنار مقررات اجتماعی، اقتصادی و غیره به تربیت انسان بر اساس ایمان به خدا تکیه میکند و در هدایت جامعه از این بُعد بیشتر برای هدایت انسان به طرف تعالی و سعادت عمل میکند. اگر ایمان به خدا و عمل برای خدا در فعالیتهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و سایر شئون زندگی بشر وارد شود پیچیده ترین مشکلات امروزی جهان به آسانی حل میشود. امروز دنیا، هم در این بن بست گرفتار شده است و هم نمیخواهد به نوع هدایت انبیا تسلیم شود. ولی سرانجام چارهای جز تسلیم ندارد.
[از چه راههایی فکر میکنید که بشود تمرکز قدرت اقتصادی را از بین برد؛ نه فقط بین فقرا و ثروتمندان بلکه حتی بین تیپهای مختلف فرایند تولیدی (کارگر و کارفرما)؟]
- جامعه بدون خدا و بدون ایمان و عمل برای خدا آن چنان با مشکل رابطه کارگر و کارفرما گرفتار شده است که وقتی هم میخواهد این مشکل را حل کند مشکلی بزرگتر ایجاد میکند که در حل آن، خود را در بن بست میبیند! ولی در جامعه اسلامی که همه چیز بر اساس و معیار اسلام و ایمان سنجیده و عمل میشود، هر گز مشکلی پیش نخواهد آمد.
[فکر میکنید که بعد از سرنگونی رژیم پهلوی بشود بلافاصله حکومت اسلامی برقرار کرد یا احتیاج به یک حکومت موقت برای رسیدن به حکومت اسلامی باشد؟]
- بدیهی است هر اندازه ملت و حکومت طبق موازین اسلامی و برای خدا عمل کنند تدریجاً نقایص خود را بیشتر برطرف میکنند و دائماً در تعالی و ترقی بیشتری قرار خواهند گرفت و در مجموعْ جامعه به ارزشهای خدایی بیشتر نزدیک میشوند و این سیر، نهایت ندارد.
- [به عنوان یک مثال مشخص، برای از بین بردن اقتصاد وابسته به نفت شاه و استفاده متفاوت از این ماده اولیه، یک حکومت اسلامی چه اصولی را باید به کار گیرد؟]
- ایران امکانات و ظرفیتهای مختلف و فراوانی برای رشد اقتصادی دارد که اگر نفت هم نباشد بتواند در رشد خود و از بین بردن فقر پیروز شود. از قبیل معادن مختلف که در صنایع اهمیت زیادی دارد و همچنین امکانات کشاورزی و دامداری و مهمتر از همه، وجود استعدادهای سرشار و خلاق انسانی. و نفت را در ضمن اینکه به هر کس که مشتری باشد و با رعایت عدل و انصاف از ما بخرد و پول آن را بدهد میفروشیم، سعی هم خواهیم کرد که از خود نفت در صنایع مختلف استفاده کنیم.» (صحیفه امام، ج5، ص: 407 ـ 411)
ـ مصاحبه با تلویزیون اسپانیا درباره ایران پس از خروج شاه (1357)
سؤال: [شما عمل امریکا را که خواسته است تا شاه به تعطیلات برود چگونه برآورد میکنید؟]
جواب: ناآرامیها وقتی رفع میشود که رژیم شاه از بین برود و خارجیها در امور داخلی ما دخالت نکنند.
[چگونه میتوانید وضع فعلی را که سیاست کلی به بن بست رسیده است، از بن بست درآورید؟ به نظر جنابعالی بنبستی که به وجود آمده چگونه از بین خواهد رفت؟]
- با رفتن رژیم سلطنتی، بن بست هم از بین خواهد رفت و ملت تکلیف همه چیزها را خودش معین میکند.
[آیا مقامی را در سیاست کلی کشور قبول خواهید کرد؟ وقتی که جنابعالی مراجعه کردید به ایران، در نظر دارید که در مسائل سیاسی شرکت مستقیم داشته باشید؟]
- از اجزای حکومتی نخواهم بود لکن دخالت در امور مملکت و هدایت دولتها را باید بکنم.
[سیاست حضرت عالی راجع به منابع زیرزمینی مملکت به بهترین وضعش چگونه است؟]
- منابع زیرزمینی تابع سیاست اقتصادی است. در شرایط فعلی، ما ناچار به فروش منابعمان هستیم؛ البته با سیاستی مستقل.» (صحیفه امام، ج5، ص: 412)
ـ مصاحبه با روزنامه «لوموند» درباره غیر قانونی بودن دولت بختیار (1357)
مصاحبهکننده: خبرنگار فرانسوی روزنامه لوموند
سؤال: [شما اعلام کردهاید که دولت بختیار غیر قانونی است؛ چرا؟]
جواب: به دو دلیل: یکی اینکه این دولت از طرف رژیم شاه تعیین شده است. این رژیم قبل از تظاهرات تاسوعا و عاشورا، خود غیر قانونی بود و تظاهرات مزبور که در واقع نوعی رفراندم بودند، غیر قانونی بودن رژیم را تعیین کردند. دلیل دیگر این است که نه مجلس شورا و نه مجلس سنا هیچ پایگاه ملی ندارند و نمایندگان این دو مجلس را که دولت از آنها رأی اعتماد میخواهد، ملت انتخاب نکرده است.
[در صورتی که بختیار شکست بخورد، شما وقوع یک کودتای نظامی که شاه را کنار بگذارد و روی واحدهای برگزیده ارتش نظیر کماندوهای نیروی هوایی و ژاندارمری تکیه داشته باشد، ممکن میدانید؟]
- وقوع چنین کودتایی ممکن است. در این حال این آخرین سنگی خواهد بود که رژیم به سوی ملت میافکند. و ملت مصمم است با استقرار یک حکومت اسلامی به مبارزه ادامه دهد و هر نوع رژیم دیگری با مخالفت ملت روبه خواهد شد.
[اگر شما پیروز شوید، از نظر بنیادهای اساسی چه در نظر دارید؟]
- ما کمیتهای را مأمور خواهیم کرد که به منظور تشکیل یک مجلس به مشورتهای لازم اقدام کند. ملت یک بار اراده خود را به داشتن یک حکومت اسلامی اعلام کرده است، ولی اگر از نظر حقوقی رفراندمی هم لازم باشد، ما مخالف آن نخواهیم بود. این کمیته از افراد مؤمن تشکیل میشود و ممکن است علما هم به صورت عضو کامل و یا عضو ناظر در آن شرکت کنند.
- [شما به عنوان رهبر غیر قابل انکارِ مخالفان تجلی یافتهاید. شما گفتهاید که نمیخواهید زمام امور را به دست گیرید. بنا بر این یک حکومت اسلامی را به چه صورت در نظر گرفتهاید؟]
- ما نامزدی برای ریاست جمهوری معرفی خواهیم کرد که باید به وسیله ملت انتخاب شود. وقتی او انتخاب شد از او پشتیبانی و حمایت خواهیم کرد. قوانین حکومت اسلامی، قوانین اسلام خواهد بود. من شخصاً رئیس جمهوری نخواهم شد و هیچ پست دولتی هم نخواهم پذیرفت. من مانند گذشته به هدایت ملت اکتفا خواهم کرد.
[بسیاری از مردم در ایران و بخصوص در بین روشنفکران با وجود اعتقاد، به فرایض مذهبی عمل نمیکنند و یا اصولًا به مذهب عقیدهای ندارند. روش حکومت اسلامی در برابر آنها چه خواهد بود؟]
- ما سعی میکنیم به این افراد راه سلامت و نجات را نشان دهیم. اگر نخواهند این راه را بپیمایند، در زندگی یومیه خود آزاد خواهند بود مگر اینکه بخواهند توطئههای زیانبخشی علیه ملت و کشور تدارک بینند.
[شما اخیراً گفتید که اگر امریکا سیاست تسلطجویی خود را در برابر ایران تغییر دهد، شما حاضر خواهید بود در روابط خود با امریکا تجدید نظر کنید. منظور شما از این مطلب چیست؟]
- اگر امریکا به نحو صحیح رفتار کند و در امور داخلی ما مداخله نکند و مشاوران خود را که در امور کشور ما دخالت دارند فرا خواند، ما نیز آنها را احترام خواهیم گذاشت.
[آیا فکر میکنید که امریکاییها با توجه به اهمیت موضوع و عواقبی که جنبش ملت ایران در کشورهای عرب و مسلمان منطقه میتواند داشته باشد، به آسانی از ایران دست خواهند کشید؟]
- البته امریکا میخواهد که همه کشورها را زیر نفوذ خود داشته باشد. ولی ما چنین تصوری را نمیتوانیم بپذیریم و ملت از آن خسته شده است. ملتهای دیگر نیز با پیروی از ملت ما خود را از دستاندازی استثمار رهایی خواهند داد.
[نفت، مسئله دشوار و پر دردسری است. در این زمینه چه سیاستی مورد نظر شماست؟]
- ما نفت را به هر کس که از ما بخرد میفروشیم مشروط بر اینکه به قیمت عادلانه و بر مبنای تراضی طرفین باشد. ارزهایی را که از این راه به دست خواهیم آورد به مصرف آبادی و عمران مملکت خواهد رسید.
- [آیا به اسرائیل و آفریقای جنوبی نفت خواهید فروخت؟]
- خیر، برای اینکه این کشورها همان طور که قبلًا هم گفتهام راهی بر خلاف حق و عدالت در پیش گرفتهاند.
[از چند روز پیش مسکو نسبت به ایران تغییر لحن داده و از جنبش ملی حمایت میکند. نسبت به این تحول چه فکر میکنید؟]
- تبلیغات روزنامههای شوروی مداخله در امور داخلی محسوب نمیشود. و در واقع تمام روزنامههای جهان باید از ما علیه رژیم شاه حمایت کنند. اتحاد شوروی در ردیف کشورهایی است که وضع ملت ایران را درک کرده و رفتار خود را بر همین اساس بنا نهاده است. ما با شوروی مانند همه کشورهای دیگر، ما دام که نخواهند در امور داخلی ما مداخله کنند، روابط دوستی خواهیم داشت. باید به روابط حُسن تفاهم و دوستی بر پایه احترام متقابل استوار بود.» (صحیفه امام، ج5، ص: 413 ـ 416)
ـ نامه به آقای عباس علی عمیدزنجانی؛ اعلام وصول وجوه شرعیه (1358)
«بسمه تعالی
جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج شیخ عباس علی عمید زنجانی- دامت افاضاته
ان شاء اللَّه تعالی وجود محترم سالم و به انجام وظایف الهی موفق باشید. مرقوم جنابعالی به ضمیمه مبلغ پانصد هزار تومان وجه ارسالی واصل گردید. دوام توفیقات آن جناب را از خدای تعالی مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. به تاریخ 20 صفر 1400
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج12، ص: 83)
ـ سخنرانی در جمع کارکنان پالایشگاه تهران و جهاد سازندگی بابل؛ تقدیر از تعاون ملت (1358)
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
من نمیدانم از کجا شروع کنم. تسلیت به ملت ایران برای فجایعی که در طول این مدت دیدند، و شهدایی که دادند، یا بر فجایعی که در 15 خرداد به بار آمد، یا فجایعی که 17 دی، 19 دی. ما تمام ایام سالمان، در این دو سال اخیر، ایامی بوده است که مصیبت برای ملت بوده است، لکن توأم با سرفرازی شهادت در راه اسلام. خون دادن در راه استقلال؛ ما هم سرفرازیم در عالم، برای اینکه قیام کردیم بر ضد طاغوت. و ملت ما، تمام قشرها، بانوان، آقایان، تمام قشرهای ملت، قیام کرد و بر همه قوای شیاطین غلبه کرد.
مبارک باد بر شما این شهادتها و این فداکاریها و این مصیبتها. و باز مبارک باد بر شما این تحولی که در شما پیدا شد در صنعت نفت. آن تحولی که پیدا شد و از آنجا شروع شد شریان اجانب را قطع کرد. مبارک باد بر شما این پیروزی، و این تحولی که در تمام قشرها پیدا شده است، که یک رشته او همین سازندگی است، که در همه جا هست، و آقا الآن بعضش را فرمودند.
من باید تشکر کنم از این ملت که همچه حس اعانت درشان پیدا شده است، حس تعاون پیدا شده است، که خودشان بدون انتظار از اینکه قوههای دیگری به آنها کمک کند، خودشان قیام کردند، و در همه مسائل با قدرت پیش رفتند. برادران من، ایران امروز مال شماست. دستهای اجانب ازش کوتاه. و توطئه گرها به واسطه همین قیام شما و به واسطه کوتاه شدن دست اجانب در توطئه هستند. همان طور که مردانه قیام کردید و مردانه عقب زدید آن سد شیطانی را، شکستید آن سد شیطانی را، مردانه باقی باشید بر آن، و نهضت خودتان را پیش ببرید. کشور مال شماست. خرابی مال شماست. و آباد کردن به عهده شما. خرابی اندازه ندارد. این قدر نیست که بتواند یک قشری او را آباد کند.
خرابی به اندازهای است که باید تمام افراد ملت قیام کند، جدیت کند تا ترمیم کند. لکن قیام برای این امر، هم قیام برای خداست و هم قیام برای اسلام و ملت و کشور خودمان است. و باید به همین طور پیش برویم و دست توطئه گرها را قطع کنیم، همان طور که دست اجانب را از مخازنتان قطع کردید. من از شماها تشکر میکنم. از همه ملت تشکر میکنم. از شما آقایان که زحمت کشیدید و اینجا تشریف آورید. از پالایشگاه تهران و از شمال تشریف آوردید. خداوند همه شما را حفظ کند و موفق و مؤید.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج12، ص: 84 ـ 85)
ـ سخنرانی در جمع اهالی ارومیه و قشرهای مختلف مردم؛ اهداف دشمنان (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
سؤال کردید که تکلیف ما الآن چه هست؟ و این سؤال از همه قشرها هست که ما الآن که در این مرحله رسیدیم تکلیف چیست؟ شما میدانید که الآن از خیلی جهات کشور ما حساسترین مرحله حیات خودش را دارد میگذراند. از یک طرف با قدرتهای بزرگ مواجه هست؛ با امریکا، با شوروی هم که الآن در افغانستان هست و قدرتهای بزرگ تقریباً مواجه با کشور ماست.
از یک طرف موقعی است که میخواهید شماها رئیس جمهور را تعیین کنید و بعد هم ان شاء اللَّه وکلای خودتان را. و در این موقع تمام دستجاتی که نمیخواهند اسلام تحقق پیدا بکند، نمیخواهند جمهوری اسلامی تحقق پیدا کند، نمیخواهند این کشور به حال عادی برگردد و سرنوشت خودش را خود اهالی کشور به دست بگیرند، اینها راه افتادهاند و توطئه میکنند. و در یک همچو موقع حساسی اینکه تکلیف است این است که باید ما بعض از آشفتگیهایی که در محل خودمان هست، عجالتاً، موقتاً صرف نظر کنیم و این دو مرحله را بگذرانیم. مرحله تعیین رئیس جمهور، که الآن دستهایی در کار است که نگذارند، و مرحله تعیین وکلا که مجلس شورایی بخواهند محقق بشود و این هم بدتر از این خواهد شد و شلوغیها را زیادتر خواهند دامنزد. اینها میخواهند یک استقراری در این مملکت نباشد. و ما مکلفیم که کوشش کنیم که یک استقراری باشد که این مراحل را ما بگذرانیم. و کشور ما، یک کشوری بشود که جهات اسکلتش محقق شده باشد.
الحمد للَّه قانون اساسیاش خوب به تصویب رسید. ملت هم رأی دادند. و دیدید که چقدر کوشش شد که نگذارند. و بحمد اللَّه اصل جمهوری اسلامی را هم ملت رأی دادند. و آن وقت هم یک اشخاصی میخواستند نگذارند. حالا هم هر چه ما نزدیکتر میشویم به پیروزی، آنها مصممتر میشوند در اینکه بشکنند. اینها قدم به قدم دارند زندگی خودشان را از دست میدهند، و دست و پا میزنند که حیات خودشان را، حیات جنایتکاری خودشان را ادامه بدهند.
و ما مکلفیم که نگذاریم این توطئهها رشد پیدا بکند. و نگذاریم که اینها مسلط بشوند به اینکه بروند مثلًا در دهات، در جاهایی که زیاد میتوانند تبلیغ بکنند. تبلیغ کنند، که آشوب بپا کنند. نگذارند این جمهوری اسلامی تحقق پیدا بکند. همچو نیست که مِن باب اتفاق، اتفاق افتاده باشد که همان ساعتی که تقریباً در قم آن آشوب بلند میشود، در تبریز هم بلند میشود، این نمیشود بیرابطه باشد. این یک توطئهای است که با یک حسابی انجام میگیرد. و الّا به همان وضع به همان وضعی که در قم، در آن روز جمعه در قم، قبل از ظهر با همان ترتیبی که اینجا شروع کردند، در تبریز شروع کردند. یعنی کأنّه یک جمعیت بودند با چماق و با چیز دیگر. یک جمعیت بودند که آنجا و اینجا با هم شروع کردند به شلوغکاری. و این برای این بود که الآن میبینند که اگر چنانچه رئیس جمهور هم تعیین بشود، خوب یک مرتبه پیروزی است برای ملت. نگذاریم این پیدا بشود. بعد هم میگویند اگر چنانچه مجلس شورا تحقق پیدا بکند، پیروزی ملت است، این هم میخواهند نگذارند.
الآن اگر ما سرگرم بشویم به مسائل دیگر، از این مسأله بازمیمانیم. اینکه من به شما آقایان تذکر میدهم و از آقایان میخواهم که بلادشان که رفتند، در محلشان که رفتند به مردم تذکر بدهند، آن این است که، توطئه این است که ما را سرگرم به بعض مسائل بکنند.
آن مسائل اصلی را ما غفلت از آن بکنیم. اگر ما از آن مسائل اصلی غفلت بکنیم، مثلًا فرض کنید اگر برای رئیس جمهوری ما موفق نشویم که یک رئیس جمهوری یک آرای زیادی، مثلًا ملت موفق نشود که چه بشود، خوب، این منعکس میشود در خارج که مملکت ایران جوری است که نمیتواند رئیس جمهورش را هم تعیین کند. چنانچه اگر موفق نشده بودیم به اینکه قانون اساسی را رأی به آن بدهیم و ملت رأی به آن بدهند، باز این یک چیزی میشد که مملکت ایران بازنرسیده به آن حدی که برای خودش یک نظمی تهیه کند. توجه داشته باشید که مبادا ما را در خارج از کشورمان متهم کنند به اینکه اینها رشد ندارند. این یک مطلبی بسیار مهم است. آنها دارند کوشش میکنند به اینکه، یعنی آن تفالههای رژیم سابق، آن اشخاصی که وابسته به خارج هستند، کوشش میکنند که اینجا به هم بزنند اوضاع را. آنهایی که در خارج نشستهاند و میخواهند مسائل را آن طوری که دلشان میخواست منعکس کنند.
آنها در خارج منعکس میکنند به اینکه ایران آشوب است. ایران به هم ریخته است.
یکی اینجا واقع میشود، ده تا آنجا گفته میشود. کم کم یک همچو مطلبی در دنیا منعکس میشود که ایران ثبات ندارد. استقرار ندارد. رشد سیاسی تا حالا پیدا نکردند.
اینها برای آزادی الآن لایق نیستند. این را میخواهند. میخواهند موجه کنند این مطلب را که اگر دخالت نظامی کردند، دنیا مقابلشان نایستد. چرا؟ بگویند برای اینکه ملتی بود که نظامی نداشت. به هم ریخته بود و متزلزل بود و در معرض این بود که بکلی از بین برود. ما دیدیم که اینها رشد ندارند. یک رژیمی را پیش آوردیم که به اینها رشد بدهد.
سرپرستشان باشد. این از مسائل بسیار مهم حالای ما هست. این مسائل دیگری که میگویید حکومتمان چه هست و نمیدانم رئیس فوجمان چه هست، اینها مسئله دوم است.
اینها آن وقتی که شما مملکتتان را مستقرش کردید، آن وقت باید برویم سراغ اینکه زراعتمان چطور است. خانهمان چه جور است- عرض میکنم- کشتمان چه جور هست رئیس مثلًا کذامان چه جور هست. آن وقت باید تمام قواتان را اینجا بیاورید. آنها هم البته در درجه دوم، آنها هم باید گفته بشود. آنها هم باید اصلاح بشود. اما غفلت از این نکنید که یکوقت شما را بدون اینکه توجه داشته باشید، از آن مسلک اصلی و مقصد اصلی بازدارند و متوجه کنند به یک مقصد دیگری. از آن راهی که میخواستید بروید، شما را برگردانند به یک راه دیگری. این یک مسئله بسیار مهمی است که اگر ما این غفلت را بکنیم و از آن راه برگردیم به یک راه معوجی، اساس مطلب از دست ما میرود. یکوقت اساس مطلب در معرض خطر است، یعنی اساس کشور در معرض خطر است، یکوقت اساس نه، اما خوب حکومت کجا غلط است. فلان مثلًا کجا چه میشود. اینها بعد از استقرار اساس مطلب و مستحکم شدن اساس کشور، آنها آسان است.
تغییر یک رئیس فوجی، تغییر یک حکومتی- عرض میکنم- رفتن یک روحانی یک جائی، اینها یک مسائلی است که جزئی است و آسان. غفلت نکنید از اینکه در اطراف این مملکت، الآن هر جا شما بروید در اطراف این مملکت، دستجات مختلف همه دنبال این مطلبند که مردم را نگذارند آن راهی که باید بروند، بروند. هر جا یکجوری، هر جا یکجور غائله بلند میکنند که نگذارند مردم راه مستقیمی که باید بروند، که برسند به اساس مطلب. یعنی منتهی بشوند به اینکه مملکتشان جوری شده است که دیگر همه چیزش تمام است؛ یعنی اساسش. همان طوری که اگر ما رأی نداده بودیم به اصل جمهوری اسلامی، یا میرفتیم سراغ اینکه خوب حالا حکومت اینجا چه جوری است، و فرض کنید شهربانی اینجا چه جوری است، غلط بود. الآن که شما میخواهید اساس را درست کنید، که رئیس جمهور میخواهید تعیین کنید، الآن همه قوا باید متوجه این بشود که توطئههایی که میشود که نگذارند رئیس جمهور تعیین بشود و غوغا خواهد شد، این را بدانید که مهیا باشید. همه جا خواهند یک غوغایی کرد. متوجه باشید که شما را دیگر برنگردانند از راه مستقیم به یک راه دیگری. خودشان غوغا کنند و فایده ببرند. همه متوجه این مسأله باشید، همه جا. الآن وقت اینکه من کسالت دارم نیست.
وقت اینکه من در محلم- مثلًا فرض کنید که- فلان قضیه واقع میشد، الآن وقتش نیست.
این وقت دارد. این را کراراً من عرض کردم. اگر یکوقت خدای نخواسته یک زلزلهای در یک شهری بیاید، شما هیچ فکر این هستید که من حالا خانهام وضعش چه جوری است یا زندگی؟ همه میروید برای اینکه این زلزله زدهها را بیرون بیاورید. هیچ در فکر این نیستید که حالا من وضعم چیست. شما آن وقتی که در حال نهضت بود، که میخواستید این مرد فاسد را که همه چیز را فاسد کرده، از کشورتان بیرون کنید، تو خیابانها میرفتید، پشت بام میرفتید، پایین، بالا فریاد میزدید. هیچ فکر این بودید که رئیس شهربانی چه جوری است؟ هیچ فکر نبودید. اگر آن وقت فکر این بودید، این پیروزیها را پیدا نمیکردید. اینکه پشت کردید به همه مقاصد خودتان و رو کردید به دشمن، دشمن را بیرون کردید، حالا هم همه مقصدهای جزئی را که دارید رها کنید، بروید سراغ این دو مرحله. این دو مرحله را تمام بکنید و بعد از اینکه این دو مرحله تمام شد، آن وقت اساساً باید این مملکت همه چیزش درست بشود.
خیال نکنید که فقط ارومیه شما این طوری است. همه جا این طوری است. همه جا یک مقداری از آن تفالههای سابق باقی مانده. پاکسازی یک مملکتی که در طول تاریخ خراب بوده، و این پنجاه سال خرابتر بوده، و این سی سال اخیر دیگر بدتر از همه وقت شده، خرابی این محتاج به یک طول زمانی است.
اینها جوانهای ما را ضایع کردند، که این یک عمر لازم دارد که یک جوانی که ضایع شد در این رژیم، هروئینی شد در این رژیم، تریاکی شد در این رژیم، شارب الخمر شد در این رژیم، عادت به سینماهای فاسد کرد، عادت به این مراکز فحشا، که همه را درست کرده بودند و با نقشه برای اینکه نگذارند جوانهای ما یک جوانهای محکمی از کار درآیند، که بتوانند مقابل آنها بایستند. این محتاج به این است که مدتها طول بکشد تا یک تحول حاصل بشود.
این تحولی که الآن حاصل شده، یک تحول معجزهآسایی است آقا. یک مملکتی که جوانش مشغول بود به- فرض کنید که- تعیّش، سایرین هم مشغول، هر کسی به کار خودش مشغول بود، و در ذهنشان نمیآمد که میشود یک همچو کاری انجام بگیرد، خدا خواست که، یکدفعه ملت را متبدل کرد به یک چیز دیگری. همه ایستادند در مقابل این دشمن و همه این را پیش بردند. جوانها از آن مراکز کشیده شدند به خیابانها. مردم از بازار و کسبشان دست برداشتند، کشیده شدند به خیابانها. حتی آن پیرمردهای زاغهنشین با اولادشان آمدند به خیابانها و فریاد کردند. با فریاد و مشت و با سنگ و با اینها، بر آنها، تانکها و آن بساطی که آنها داشتند، موفق شدند. و این یک چیز خدایی بود. یک چیزی نبود که بشر بتواند این مسائل را درست کند. خدا این کار را کرد. و حالا باز شما باید همه با هم متوجه باشید به اینکه مملکت اسلامی الآن دست شما امانت است. تا حالا شما موظف نبودید، از باب اینکه طاغوت بود بر شما مسلط. شما بگویید «ما چه کنیم»، الآن دیگر «چه کنیم» ندارد.
الآن یک مملکتی است، دست ملت است. این ملت موظف است این مملکت اسلامی را سر و سامان به آن بدهد. سرو سامان به آن دادن این است که هر اختلافی هر جا میخواهد پیدا بشود، خفه کنند آن اختلاف را. نگذارند اختلاف پیدا بشود. هر جا میخواهند این اشخاص فساد بکنند، بشناسانند آنها را. بگیرندشان، تسلیمشان کنند به دادگاه. یک مسئلهای است عمومی باید انجام بگیرد. ننشینید شما برای اینکه دولت برای شما چه کار بکنند. رئیس شهربانی چه بکند. خودتان هستید. مال خودتان است مملکت.
خودتان باید حفظش کنید. بگذارید این دو مرحله هم ان شاء اللَّه پیش برود. بعد که پیش برود، یک آرامشی قهری حاصل میشود. یعنی آنها دیگر طمعشان تقریباً بریده میشود.- قهری یک آرامش ممکن است ان شاء اللَّه حاصل بشود- و آن وقت هم با همت همه باید درست بشود. یک مملکتی نیست که بتواند یک کسی، شما بنشینید که دولت انجام بدهد. دولت هم یک افرادی هستند مثل شما. آنها هم قدرت همچو زیادی ندارند. آنها هم افرادند. همه باید با هم دست به هم بدهیم. نه مرد تنها، خانمها هم همین طور. طبقه واحد نه، همه طبقات باید دست به هم بدهند تا یک خرابهای که برایشان گذاشتند آباد کنند و زندگیشان را در آنجا اداره کنند.
خداوند ان شاء اللَّه همه شما را حفظ کند و موفق باشید.» (صحیفه امام، ج12، ص: 86 ـ 92)
ـ حکم موافقت با استعفای آقای یوسف صانعی از شورای نگهبان (1361)
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم. محضر مبارک حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- دام ظله علی رؤوس المسلمین
با عرض ارادت و تحیت، بدین وسیله استعفای خود را از عضویت در شورای نگهبان تقدیم میدارم. امید است با کرامت و بزرگواری، مورد قبول قرار گیرد. «الأمر إلیکم». یوسف صانعی- عضو فقهای شورای نگهبان].
بسمه تعالی
موافقت میشود. ان شاء اللَّه موفق باشید.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج17، ص: 226)
صحیفه امام، ج17، ص: 227
ـ سخنرانی در جمع قضات شورای عالی قضایی و دیوان عالی کشور؛ اهمیت امر قضا (1361)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
من قبلًا دو تا نکته را باید عرض کنم خدمت آقایان: یکی اینکه روحانیونی که در حوزههای علمیه بودهاند و بزرگ شدهاند در آنجا، اینها با مجاهدات میتوانند از آن محل خارج بشوند و در جاهای دیگر خدمت کنند. همچه نیست که بعض امثال منافقین تصور میکنند که حالا دیگر آخوندها مثلًا دستشان چه افتاده و چه میخواهند بکنند.
اینها الآن هم با مجاهده میآیند، تکلیف شرعی است که امروز وارد بشوند در این مسائل؛ نه اینکه مقام پیش آنها مطرح است. آنها سی سال، چهل سال در حوزهها با آن وضع حوزهها گذراندهاند و عادت کردهاند در آن محلها تشریف داشته باشند. و به حسب تربیتی که در آنجا شدهاند و در محیط آنجا بودهاند وضعشان این طور است که به حسب طبیعت این طور نیست که آنها دنبال این باشند که یک مقامی باشد، دنبال خدمت هستند. در این خدمت اگر در حوزهها باشد، در حوزهها خدمت میکنند، و اگر یک وقت تکلیف دیدند که در خارج حوزهها باشد در خارج حوزهها. و با اینکه قضاوت یک امری است که به حسب حکم الهی حق روحانیون است، و تا زمانی که رژیم سابق بود همان طوری که همه را از حقوق خودشان محروم کرده بود این حق الهی هم که برای آنها در عین حالی که رنج دارد، لکن حقش بود، باید به آن قیام کنند، نمیتوانند تخلف کنند.
الآن هم که آقایان در هر جا باشند و خدمت بکنند این طور نیست که بخواهند یک جایی را قبضه کنند و یک جایی را بگیرند، و نمیدانم چه. همان طوری که خوب، به ایران هم نسبت میدهند که میخواهند اینها همه کشورها را بگیرند و امپراتوری- مثلًا- عثمانی را برگردانند. این طور نیست که ایران یک همچه خیالی داشته باشد که برود امپراتوری؛ اصلًا اسلام وضعش این طور نبوده است. جنگهای اسلام این طور نبوده است که برای این باشد که امپراتوری به دست بیاورد؛ برای این بوده است که امپراتوریهایی که ظالم بودهاند کنار بگذارند و یک عدل اسلامی پیش بیاورند.
الآن هم کسانی که در داخل هستند و انصاف دارند، و این طور نیستند که غربزده باشند و همان فرم غرب را بپسندند، اگر از آن فرم گذشت دیگر بگویند اینها دیگر نه انسانی است و نه هیچ.
آنهایی که میتوانند مسائل را آن طوری که هست بفهمند، میبینند که ایران از آن وضعی که سابق داشته، برگشته به چه وضعی؟ بانوانش را وقتی ملاحظه کنید، بانوان آن وقت چه میکردند، حالا چه میکنند. الآن میبینید که این بانوان در صحنه هستند و برای کشور خودشان کار میکنند. در جنگ که الآن هست، این بانوان مشغول به کار هستند.
وقتی که هرجا آدم نظر میکند و در تلویزیون تصویرشان را نشان میدهند میبیند به جان و دل دارند خدمت میکنند. و در سابق اگر یک چیزی پیش میآمد هیچ یک از آن کسانی که آن وقت در مجلس بودند مثلًا از خانمها یا در جاهای دیگری بودند حاضر نبودند یک کلمه راجع به این مسائل، یک قدم راجع به این مسائل بردارند. آنها همه در فکر این بودند که کارهای دیگری انجام بدهند. و من تعجب میکنم از اینکه این دو روز که هفده دی[4] بود و وقت این بود که رضا خان آن کار را کرد و آن صدمه را به بانوان ما وارد آورد، من گمان نمیکردم که بانوانی باشند که حالا هم باز اسم او را بیاورند؛ او را مثلًا بخواهند و بگویند که خدمتگزار بوده است. لکن در خارج خوب، هستند یک دستهای که این طور هستند و تجلیل از رضا خان و غمض عین از این همه جنایتی که آن آدم وارد کرد به ایران. هر کس آن وقت را یادش هست، و آن مسائلی که در آن وقت یادش هست، و آن مصیبتهایی که برای بانوان پیش آوردند یادش باشد میفهمد که این آدم چه عنصری بود. و آن وقت هم انگلیسها کار میکردند، انگلیسها کی را انتخاب کردند برای سرکوبی، در هر صورت اینها از مسئله ما خارج است.
میخواستم عرض کنم که روحانیون امروز هم اگر در هر جا وارد بشوند این طور نیست که بخواهند یک سلطهای پیدا کنند و مثلًا فرمانفرمایی بکنند. شما ملاحظه میکنید آن رئیس جمهور است، خوب مقام بالاتری دارد وضعش چه جوری است؟ کیفیت سلوکش چه جوری است؟ زندگیاش چه جوری است؟ رفت و آمدش چه جوری است؟ نشست و برخاستش با مردم چه جوری است؟ خوب، این مسئلهای است که مشاهد همه است. و آن رئیس مجلسش هست، و این آقا هم رئیس دیوان عالی کشورش هست. همه اینها را شما مشاهده میکنید. این نیست که اینها در خارج یک جور، که آنها یک وضعی دارند که شما میبینید، همان وضعی که در زمان طلبگی خودشان داشتند همان وضع را هم حالا دارند. منتها حالا یک خدمت وسیعتری انجام میدهند. آن وقت یک خدمتهایی به معنویت نزدیکتر انجام میدادند. ما نباید خیال بکنیم و کسی خیال بکند که روحانیت در اینجا یک چیزی پیدا کرده و دنبالش دارد میگیرد که هی زیادش کند. اینها با رنج و زحمت اینجا میآیند.
قضاوت را میدانند که چقدر کار مشکلی است و پر مسئولیتی است؛ شما هم میدانید، شما هم جزء روحانیون هستید. شما آقایان هم میدانید که قضاوت چه امر مهمی است و چه پر مسئولیت و پر زحمت. بالاخره قاضی یک طرف قضیه از او ناراضی است. دو تا آدمی که با هم منازعه میکنند کم اتفاق میافتد، نادر، که آن کسی هم که محکوم شده است آن هم شکرگزار باشد. قهراً آن کس که محکوم شده است ناراضی میشود. خوب، این یک مقدار نارضایتیهای وسیعی که برای شما آقایان پیش میآید، آن قدر زحمتی که آقایان الآن دارند میکشند و در ازایش هم ملاحظه میکنید هیچ اجری که بخواهند بیایند از مردم اجری بگیرند، حقوقی مثلًا کافی داشته باشند، این حرفها توی کار نیست.
این یک نکته بود که عرض کردم که ما باید بدانیم. قدر این آقایانی که وارد میشوند در این مسائل بدانیم که اینها از یک محیط که عادت کرده بودند به آن محیط، و بیرون آمدن از آن محیط برایشان مشکل بود، احساس این را میکردند که تکلیف دارند و تکلیف هم دارند، احساس این را کردهاند و از آن محیط بیرون آمدهاند، و آمدهاند اینجا؛ و باید ما قدرشان را بدانیم که رها کردهاند یک محیطی که مأنوس بودند، رفقایی داشتند، نمیدانم کارهایی داشتند، درسهایی داشتند، تفکرات اسلامی داشتند، حالا از آنها دست برداشتهاند برای ادای تکلیف آمدند اینجا و مشغول خدمت هستند.
این یک نکته هست. نکته دیگر، این شورای عالی قضایی که بود من باید تشکر کنم از اینها. اینها زحمت کشیدهاند، دو- سه سال زحمت کشیدهاند، رنج بردهاند، خدمت کردهاند، و این طور نیست که آنها هم برای مقامی آمده بودند. آنها از بزرگان روحانیون هستند. آنها هم مثل سایر روحانیون از محلی که مأنوسشان بوده است و مطلوبشان بوده است آمدند در یک محیطی که زحمتش زیاد و رنجش زیاد و کارش زیاد و مسئولیت پیش خدایش هم زیاد و نارضایتی پیش مردم هم زیاد. این طوری نیست که اینها آمده باشند یک بهرهای برده باشند. برایشان هم هیچ مطرح نیست که حالا اینجا خدمت بکنند یا آنجا خدمت بکنند. یک مرد اسلامی روحانی که با روحیات اسلام مأنوس است فرقی پیشش نیست که حالا بشود رئیس دیوان عالی کشور و دادستان کل کشور یا کار دیگری بکند، جور دیگری خدمت بکند، این هم فرقی ما بینش نیست. بنا بر این، این طور نیست که اگر به واسطه بعضی مصالح و بعضی جهاتی که در کار بوده است کسی گمان بکند که این آقایانی که در شورای عالی قضایی بودهاند یک وقت خدای نخواسته، نامطلوب هستند. اینها همهشان مطلوب، همهشان خدمتگزار، اینها خدمت کردهاند. اینها بعضیشان در انقلاب، از اول انقلاب خدمت کردهاند. بناءً علیه اگر یک مصالحی اقتضا بکند که آن آقایانی که مدتی رنج کشیدهاند این رنجشان را حالا بدهند کسی دیگر بکشد و خودشان مثلًا یا استراحت کنند یا در جایی که زحمتش کمتر است و گرفتاریش کمتر است آنجا خدمت بکنند، این طور نیست که- حالا فرض کنید- اشخاص خیال کنند که نه، این آقایان معلوم شد چه هستند. نخیر اینها همهشان را سی سال است، بعضی از اینها را سی سال است میشناسم. بنا بر این، این طور نیست که مردم گمان کنند یا کسی گمان بکند این آقایان نامطلوب بودند و رفتند. اینها مطلوب بودند، لکن خسته شدهاند. دیگر خستگی، یک وضعی پیدا میکند انسان در قضاوت، که گاهی خسته میشود و این اسباب این میشود که یک کار سبکتری یا یک وضع بهتری، تغییر وضعی داده شود.
و حالا ما میخواهیم این رنج را به گردن آقای آقا شیخ یوسف صانعی به عنوان دادستان کل [بگذاریم] و معرفی کنم به آقایان. و من آقای صانعی را مثل یک فرزند بزرگ کردهام. این آقای صانعی وقتی که سالهای طولانی در مباحثاتی که ما داشتیم تشریف میآوردند ایشان، بالخصوص میآمدند با من صحبت میکردند و من حظ میبردم از معلومات ایشان. و ایشان یک نفر آدم برجستهای در بین روحانیون است و یک مرد عالمی است و متوجه مسائل است و مخالف این انحرافاتی که در این کشور موجود بوده است؛ از قبیل منافقین- نمیدانم- و غیره، و ایشان مخالف سرسخت آنهاست. با جدیت عمل میکند. با قاطعیت عمل میکند اگر یک وقتی موقعش بشود.
از این جهت، من این آقا را به جای آقای ربّانی[5]، در عین حالی که از ایشان هم تشکر میکنم و تقدیر میکنم، و ایشان هم باید یک فکری کرد که یک جایی باز خدمت بکنند، و بتوانند خدمت به این کشور بکنند و خدمتگزار باشند. چنانچه سایر آقایان هم که هستند و ایشان را معرفی میکنم. و من امیدوارم که ایشان به همه مسائلی که توجه دارند بیشتر توجه داشته باشند. و باید به همه آقایان راجع به این مسأله قضا عرض کنم که امر قضاوت یک چیزی است که بسیار مسئولیتش زیاد است. انسان با جان مردم، با ناموس مردم، با مال مردم، با حیثیت مردم، با آبروی مردم، سر و کار دارد. یک لغزش ممکن است که تمام بشود به اینکه آبروی یک مسلمانی ریخته بشود. یک لغزش ممکن است که یک مسلمانی را تا آخر عمر محروم کند، بدبخت کند. این چیزهایی است که برای قوه قضائیه هست. لکن با همه اینها چون تکلیف الهی است و ما نمیتوانیم به واسطه مشکل یک امری، از تکلیف الهی شانه خالی کنیم تکلیف الهی است، از این جهت، باید قیام کرد به آن.
و قضیه قضاوت و- عرض میکنم- اینها حق اشخاص دانشمندی است که قضاوت اسلامی را بدانند، عدالت داشته باشند، تقوا داشته باشند، بفهمند که با چه مطلبی سر و کار دارند؛ به چه کار بزرگی دارند مشغول میشوند. یک لغزش، یک کشور را گاهی وقتها شاید از بین ببرد، یا یک خانواده را تا آخر ضعیف کند و از بین ببرد. و از آن طرف هم یک کار خوب یک کشور را روشن میکند. خدمت در قضا خدمت بزرگی است.
محرومینی که غالباً اشخاص آنها را از جهاتی محروم کردهاند و ظلم کردهاند، آنها را به حقوق خودشان میرساند. و من امیدوارم که همه قضات محترمی که در سرتاسر کشور داریم و دادستانهایی که داریم و کسانی که در امور دادگستری خدمت میکنند، همه موفق باشند که برای خاطر خدا و برای خاطر اسلام و برای خاطر این مستمندانی که در طول تاریخ در تحت فشار یا سلاطین بودهاند یا خانها و سرمایه دارها و امثال اینها، که آقایان میدانند و بهتر هم میدانند خیلیهایشان اینها را، ان شاء اللَّه نجات داده بشوند، و کشور ما ان شاء اللَّه یک کشوری بشود که هر چه بیشتر به افق اسلام نزدیکتر. البته آرزوی ما این است که یک کشور اسلامی بشود؛ و همه مسائلش مسائل اسلامی باشد. و این بسته به این است که هر کس در هر جایی که خدمت میکند، این مسأله در نظرش باشد که من دارم برای خدا و برای اسلام خدمت میکنم، نمیخواهم برای مقام، مقام چیزی نیست، مقام چیزی است که هر چه هم زیاد باشد، خوب دیگر مقام سلطنت را شما دیدید که مسأله چه بود و آن پدر چه شد و آن پسر چه شد، و آن طور وضع پیدا کردند، آن طور عاقبت چه شد. و آن طرف هم که معلوم نیست چه خواهد شد. یعنی، برای ما معلوم نیست که آنجا با آنها چه خواهند کرد. ما به آن طرفش کاری نداریم.
در هر صورت مقام مسئلهای نیست که انسان ارزش انسانیاش را صرف آن بکند.
شماها ارزش انسانی دارید. ارزش انسانی بالاترین چیزهاست برای شما؛ و باید این ارزش انسانی را هر چه بیشتر تقویت کنید. خدمت به مردم به کنارهگیری درست نمیشود.
انسان ارزشش در این است که در جامعه چه میتواند بکند، و چه خدمتی به این بندگان خدا میخواهد بکند.
شما ملاحظه میکنید که پیغمبر اکرم از همه بیشتر رنج کشید برای تربیت مردم؛ برای اینکه این مظلومین را از دست آن ظالمها نجات بدهد. و بعدش هم کسانی که متعهد بودند و به جای او بودند آنها هم همه رنج کشیدند، و همه- عرض میکنم که- زحمت کشیدند، و همه برای این بود که چه بکنند. خوب، میبینید که پیغمبر اسلام با آن وضعی که آن وقت داشت و بندههایی که همه خاضع او شده بودند، توی مجلس وقتی مینشست نمیفهمید کسی که کدام یک از آنها پیامبر است. عرب میگفت کدام پیغمبر است؟ آن با اسم پیغمبر میگفت این. وضعش این طور بود که مجلسش مسجد بود. در مسجد بود و همه کارهای بزرگ دنیا را هم مساجد انجام میدادند.
و ما امیدواریم حالا هم مساجد ما برگردد به آن وقتی که مسجد، محلّ حل و عقد امور باشد، و مسجد محل نقشههای جنگ باشد، همه چیز باشد. و مسجدیها باشند که بتوانند کارها را بخوبی انجام بدهند، خداوند همه شما را توفیق بدهد، مؤید و منصور باشید، و من دعاگوی همه شماها هستم.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج17، ص: 226 ـ 233)
[1] - به رهبری روحانیون عالیقدری چون آقایان: بهبهانی و طباطبایی در 1324 ه. ق.
[2] - جنبشی همه جانبه در دفع و ردع امتیازات خارجی در دوران ناصر الدین شاه، به رهبری مرجع کبیر تقلید آقای میرزا حسن شیرازی.
[3] - به دست مرجع مدبر تقلید، آقای عبد الکریم حائری یزدی، در سال 1340 ه. ق.
[4] - هفدهم دی ماه، سالروز کشف حجاب توسط رضا خان پهلوی.
[5] - آقای ربانی املشی، دادستان پیشین کل کشور.
.
انتهای پیام /*