امروز با امام: بیستوهشتم خرداد
ـ نامه به آقای سید محمدصادق روحانی، پیرامون پخش اکاذیب برای تفرقه بین دوستان (1352)
«بسمه تعالی
بعد التحیة و السلام. مرقوم شریف واصل و مطالبش موجب تأسف شد. کوشش اینجانب در این اواخر عمر برای وحدت کلمه حضرات دوستان به جایی نرسید و هر روز بر اختلاف آنها دامن زده میشود و نمیدانم باید چه کرد دشمن از این اختلافات بهره کامل میبرد و ما هم در غفلت میگذرانیم. پخش اکاذیب برای تفرقه روزافزون است و آقایان بدون تحقیق باور میکنند. اینجانب در این مدت که در خارج هستم به هیچ وجه در شخصیات دخالت نکرده و بنا ندارم دخالت کنم و به اهانت به اشخاص راضی نبوده و نیستم از دو شقّی که مرقوم شده بود که یا مطلع هستی یا نه دوم صحیح است و بنا ندارم در این امور دخالت کنم و وقت و حال و مزاجم اجازه نمیدهد. جنابعالی مطمئن باشید که تاکنون نسبت به شما و کسان شما یک کلمه نگفتهام چه باور کنند کسان شما یا نه و باید بگویم که از مدتی که در این مکان مقدس به سر میبرم احدی از من پیش خدای تعالی طلبی ندارد و الیاللَّه المشتکی. والسلام علیکم» (صحیفه امام، ج21، ص: 615)
ـ پیام به رئیس جمهور فرانسه؛ دخالت فرانسه در امور داخلی ایران (1358)
«جناب آقای رئیس جمهور
برای پذیرایی و مهماننوازی که در مدت اقامت در فرانسه از من به عمل آوردید تشکر میکنم. از کشور شما بود که من توانستم ندای حق و حقیقت را به ملت ستمدیده ایران برسانم و انقلاب استثنایی ایران را رهبری کنم؛ انقلابی که سالهای متمادی در حال تکوین بود و دلیل نُضْج آن، فساد و ظلمتی بود که در تمام کشور حکمفرما، و علت اصلی آن وجود سلطنتی بود که از خارج حمایت میشد.
روابطی که ما را به فرانسه پیوند میدهد همواره بر مبنای اخلاقی و تمدنهای ما و احترام متقابل پایه گذاری شده است. بنا بر این تعجب کردم وقتی دریافتم بعضی از محافل فرانسوی برای محکومیت جنایتکاران، غارتگران، و فاسدان رژیم منحلّه گذشته، که مرتکب جنایات عظیمی نسبت به مردم کشور شدند، و طبق اصول اسلامی و قرآن مجید مقصر شناخته و محاکمه شدند، دخالت میکنند. آنان باید احساس همدردی و توجه بیشتری نسبت به انقلاب ما از خود نشان دهند؛ انقلابی که ما را از یوغ امپریالیسم و ستم پادشاهی مستبد- که جنون عظمت و خود بزرگبینی داشت- رها کرد. این قادر متعال است که به ما کمک کرد و ما را از چنگال عامل بدبختیها و نابسامانیها رهایی بخشید. ما دست شما را میفشاریم، و امیدواریم که روابط دوستیمان بیش از پیش توسعه یابد و استحکام یابد. آقای رئیس جمهوری خواهشمندم مراتب حقشناسی من و آرزوهای مرا برای سعادت ملت فرانسه بپذیرید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج8، ص: 196)
ـ سخنرانی در جمع اعضای انجمن ندای اسلام قم؛ تصویب قانون اساسی (1358)
«عرض میکنم که اول باید تشکر کنم از شماها که در جنوب شهر یک همچو فعالیتها را میکنید. این یک جهاد بزرگی است برای شما، و خداوند شما را ان شاء اللَّه تأیید میکند.
قضیه اینکه برای رفاه آنجا، برای چی آنجا، اینها هم در نظر گرفته شده است، و شاید زود هم این کارها بشود. بنا بر- این است که- در همین جهاد برای ساختن، جهاد سازندگی، به قشرهای پایینتر بیشتر توجه بشود و جنوب شهریها و روستاها و اینها، بیشتر به آن توجه بشود، این طور نیست که از آن غفلت بشود. البته خوب، یک قدری معطلی دارد؛ یک قدری مسائل مشکلتر که اساسیتر است، الآن در کار هست. شما میدانید که الآن قضیه قانون اساسی در کار است. قضیه قانون اساسی اساس حکومت اسلام است. ما اساس حکومت را باید درست بکنیم و بعد برسیم سراغ اینکه کارهای حکومت باید چه باشد.
غالباً در هر انقلابی وقتی که یک پیروزی حاصل شد، آن وقت مردم متوجه به گرفتاریهای خودشان میشوند. قبل از پیروزی توجه دارند به اینکه برسند به پیروزی؛ وقتی فهمیدند حالا پیروز شدند، یک سستی پیدا میشود؛ توجه به گرفتاریها زیاد میشود؛ نظیر اینکه یک قافلهای وقتی که از این منزل میخواهد به یک منزل دیگری برود، مثلًا چهار فرسخ- آن وقت قوافل سابق؛ تا توی راه بودند خستگی نبود. همچو که میرسیدند به منزل، آنجا خستگی حاصل میشد. خستگی توی منزل حاصل میشود. آن وقت دیگر اگر به آنها میگفتند که پاشوید یک نیم فرسخ دیگر بروید نمیتوانستند، آنجا چون رسیدند به منزل، سستی میکنند. قضیه انقلابات هم این طوری است که وقتی که همه داریم با هم حرکت میکنیم که آن سد را بشکنیم، خسته نمیشویم؛ سستی پیدا نمیشود؛ هر چه جلو میرویم قویتر میشویم. وقتی که رسیدیم به یک جایی که سد را شکستیم و اعتقادمان این شد که الحمد للَّه پیروز شدیم، آن وقت برمیگردیم سراغ اینکه زاغهنشینان وضعشان چه جوری است؛ ادارهایها وضعشان چه جوری است؛ ارتشیها وضعشان چه جوری است؛ مردم کوچه و بازار را باید چه کرد؛ مدارس را باید چه کرد. اینها برای این است که ما خودمان را پیروز فرض کردیم، حالا برمیگردیم به مسائل خودمان. اما اگر ما همین معنا را درست دقت کنیم، پیروزی ما در آن وقتی است که آن مسائل اصلی ما لا اقل درست تحقق پیدا بکند. از مسائل اصلی ما یکیاش تحقق پیدا کرده و آن رفراندم برای جمهوری اسلامی است؛ اما قانون اساسی که اساس یک مملکت است و بعد هم مجلس شورا که باید باشد در یک مملکتی، رئیس جمهور باید باشد، این مراحل باز برایمان مانده است. اگر بنا باشد که ما حالا به خیال خودمان پیروز شده باشیم، آن وقت من که طلبه هستم بروم سراغ طلبگی خودم، و شما آقایان هم بروید هر کدام سراغ کارهای خودتان، گرفتاریهای خودتان؛ این مسائل اصلی ممکن است یکوقت خلل به آن وارد بشود و خطرناک است.
به نظر من میآید که شما، همه آقایان، همه قشرها، زنها، مردها، دانشمندها، غیر دانشمندها، همه، الآن همّشان را صرف این بکنند که این قانون اساسی به تصویب برسد. یعنی کسانی که میخواهند مخالفت با این بکنند الآن زیادند؛ زیادند اشخاصی که مخالفت میخواهند بکنند، و عمده مخالفتشان هم همین است که نمیخواهند اسلام تحقق پیدا بکند، آنها میترسند از اسلام؛ چنانکه اربابانشان هم از اسلام میترسند. الآن همه ما تکلیفمان این است که گرفتاریهای خودمان را که زیاد است- من میدانم گرفتاری زیاد است، گرفتاری زاغهنشینان را میدانم چقدر زیاد است- گرفتاریهای خودمان را عجالتاً تا یکی، دو، سه ماهی که این قانون اساسی باید تصویب بشود و مجلس شورا درست بشود و رئیس جمهوری تعیین بشود، عجالتاً اینها را یک قدری سبک بگیرید، خیال نکنیم مطالب اینهاست.
اصول را باید ما حفظ بکنیم؛ وقتی اصول تحقق پیدا کرد، اینها فروعش است. باید هم اینها بشود، شکی نداریم که باید بشود. در عین حالی که این طور است، مع ذلک- خوب، دولت بنا گذاشته است که این کار را بکند.
اما حالا آنی که به نظر من بسیار اهمیت دارد و شیاطین دارند کارشکنی میکنند این است که همین جوری که دولت طرح کرده، و صحیح هم هست؛ این قانون اساسی را منتشر کنند؛ بعد هم یک عده 75 نفری را تعیین کردند، که مردم آنها را خودشان انتخاب کنند، آنها هم بررسی کنند در قانون اساسی، بعد هم به رفراندم بگذاریم؛ و مردم هم رأی بدهند که قانون اساسیمان درست بشود، این اساس است. دنبال آن مجلس شورا هم درست بشود، آن دیگر آسان میشود کارها. وقتی ما این اساس را درست کردیم، آن وقت بیاییم سراغ اینکه باید چه بکنیم راجع به جهات دیگر. البته نمیگویم حالا این فعالیت نشود؛ اینها هم باید بشود؛ اما تمام همّمان صَرف این نشود که ما مثلًا زاغهنشینمان چطور است یا مثلًا مدارسمان چطور است یا محلهمان چطور است. همه همّ ما صرف این نشود. و مهممان آن قضیه باشد که اساس مسأله اصل باشد. ما اساس مسأله را درست بکنیم، بعد بیاییم سراغ این متفرعاتش. حالا هم این فعالیتها میشود؛ مشغول هستند. از آن طرف خانهسازی؛ شروع کردند دیگر برای خانهسازی. منتها از بیرون از کنارهای ایران، میآید جلو. از این طرف هم برای این- جهاد [اقدام] کردند، این جهادی که هست، این هم ان شاء اللَّه دارند عمل میکنند. و همه قوا بحمد اللَّه بسیج میشوند برای این کار و این کارها امید است که زود هم درست بشود. اما چیز مهم این اصول است، مهم قانون اساسی است. یک دسته الآن افتادند تو دور که نه، مجلس اصلش باید یک مجلس مؤسسان باشد، چون در غرب مجلس مؤسسان بوده، آقایان هم میل دارند مجلس مؤسسان باشد، و اینها هم نه اینکه برای مجلس مؤسسان دلشان سوخته؛ اینها میخواهند مطلب را به تعویق بیندازند معطل بکنند بلکه آن ریشههای گندیدهای که دارند به هم متصل میشوند، قوه پیدا کنند بیایند اساس را از بین ببرند. الآن ما باید همه همّمان را صرف این قضیه بکنیم. اینها هم البته مورد توجه هست، همیشه مورد توجه بوده. و من امیدوارم که همه مسائل بعد از اینکه یک حکومت اسلامی یک استقراری پیدا کند و ما بتوانیم ان شاء اللَّه حکومت اسلامی که اسلام میخواهد چه بشویم، [بعداً] اول نظر راجع به مستمندان، است. اول نظر. همان طور که اسلام این طور میگوید. اسلام برای مستضعفین آمده است، و اول نظرش به آنها هست.
[سخنگوی انجمن: اگر اجازه بفرمایید مسئله مهمی که مطرح است که اول خدمتتان عرض کردم، آن مسئله تبلیغاتی است که در جنوب شهر خیلی کم است.].
امام: خوب، اینها هم باید [در] مقابلش بشود، اینها هم باید بشود. میدانم باید مساجد [...] ان شاء اللَّه در یک طرحی میشود که بروند سراغ مساجد. مساجد، باید مرکز [سیاست باشد] همان طوری [که] صدر اسلام مرکز سیاست بوده مساجد. مساجد مثل اینها نبوده است که فقط مرکز چه باشد. خطبه نماز جمعه خطبه سیاسی بوده همیشه. مساجد مرکز بسیج قشون بوده؛ مرکز تبلیغات اسلام بوده است. اینها ان شاء اللَّه تدبیر میشود.
[سخنگوی انجمن: چون به اصطلاح ضد انقلاب، از همین مسأله سوء استفاده میکند.].
امام: بله میدانم اینها را، میدانم اینها را.» (صحیفه امام، ج8، ص: 197 ـ 200)
ـ سخنرانی در جمع پاسداران مسجد نبی اکرم تهران؛ ایمان مبدأ پیشرفت نهضت (1358)
«من امیدوارم که همه ما پاسداران اسلام باشیم. امیدوارم که همه مسلمین از پاسداران قرآن کریم باشند؛ و همه مسلمین از پاسداران امام زمان باشند. من از شما پاسدارها که لباس پاسداری پوشیدهاید تشکر میکنم. در این مدتها شما در هر جا هستید پاسداری میکنید و از این نهضت طرفداری میکنید و از آقای بطحایی هم تشکر میکنم که زحمت کشیدند و با شما آمدند اینجا.
ما آنکه مقصدمان است اسلام است. به غیر اسلام نباید فکر کنیم. به غیر قوانین اسلام نباید فکر کنیم. مقصود ما این است که هر جای این مملکت برویم اسلام را ببینیم. این طور نباشد که رأی بدهیم به جمهوری اسلامی، لکن هر جا برویم از اسلام خبری نباشد. جمهوری اسلامی معنایش این است که یک جمهوری باشد که قوانینش همان قوانین اسلام باشد. تمام قوانینی که غیر از قانون اسلام است قانون نیست؛ مورد رضای ما و ملت ما نیست. ملت ما که به خیابانها ریختند، به پشت بامها رفتند، شب و روز زحمت کشیدند، جوانهایشان را دادند، خونشان را دادند، این برای اسلام بود. اگر اسلام نبود، همچو کاری نمیکردند.
این اسلام بود که شما را راه انداخت و به شما همچو قدرتی داد که در مقابل این قدرتهای شیطانی بزرگ ایستادید و نترسیدید. این قدرتی بود که خدا به شما داد؛ و الّا ما که بندگان ضعیفی هستیم که چیزی نداریم. ما در مقابل یک تفنگ هم همهمان عاجزیم. و همین ما که در مقابل یک تفنگ عاجز بودیم و از یک پاسبان میترسیدیم، همین ملتی که از پاسبان میترسید، خدا یک قدرت به او داد آمد در خیابان و فریاد زد که ما این رژیم را نمیخواهیم. اساس را گفت نمیخواهیم. این قدرتی بود که خدا به شما داد و باید از خدا تشکر کنیم. این قدرتی بود که ایمان به خدا این قدرت را آورد؛ این تحولی بود که به دست خدا واقع شد. الآن هم باز جوانهایی گاهی میآیند پیش من و میگویند دعا کنید که ما شهید بشویم. شهادت را میخواهند. این یک تحولی بود که در این ملت پیدا شد که برایشان زندگی این دنیا خیلی مطرح نبود؛ شهادت را میخواستند. اگر مطرح بود این امور مادی این زندگی، نمیرفتند در مقابل توپ، در مقابل تانکها، مسلسلها. رفتند در مقابل توپ و تانک، از بچه این قدری رفت تا بزرگها، از دانشگاهی رفت تا علمای مذهب؛ از بازاری رفت تا کارگر؛ ارتش هم جزو شما شد. یک ارتشی که سالهای طولانی اینها برای خودشان درست کرده بودند برای مطالب خودشان بود دیدید که در ظرف یک مدت کمی همین ارتش پشت به آنها کرد، و رو به شما کرد؛ این قدرت خدا بود. این چیزی بود که خدا به شما عنایت کرد و باید این عنایت خدا را حفظ کنید. حفظ این عنایت خدا، که منشأ همه پیروزیها ان شاء اللَّه خواهد شد به این است که این قدمهای دیگری هم که ما باید برداریم، همه با هم پشتیبانی کنیم.
همان طوری که از اول ایمان مبدأ این شد که این نهضت پیش برود. و اجتماع همه شما به واسطه ایمانی که در دلتان بود اسباب این شد که همچو قدرت شیطانی را در هم کوبیدید. این یک عنایتی بود، عنایت خاصی بود از خدای تبارک و تعالی و لهذا حساب همه اشخاصی که به مادیات فکر میکردند آن اشخاصی که توجه به معنویات نداشتند، همه حسابهایشان باطل از کار در آمد، روی حسابهای مردمی که حسابهایشان روی همین حسابهای دنیاست و به معنویات نظری ندارند، روی آن حساب، حق با آنها بود که امکان ندارد که این قدرت از بین برود. این را مکرر به ما میگفتند، خصوصاً این آخر در پاریس هی دستجات میآمدند و بعضیها، نه اینکه سوء نیت داشتند، خیرخواه بودند، لکن اشتباه داشتند، روی حساب مادیت روی حسابهای اهل دنیا نباید یک ملتی که هیچ ندارد- حالا شما این چهار تا اسلحهای که دارید بعد از انقلاب بوده است. قبل که هیچ نداشتید. غنیمت است اصلًا این. و الّا قبلًا که نداشتید- یک ملتی که هیچ ندارد جز یک مشتِ خالی، یک ملتی که زنهایش همیشه در پرده بود و پایشان را بیرون نمیگذاشتند، یک ملتی که حاضر نبودند یک قدم برای یک اموری بردارند، یک تحولی واقع شد، تحول الهی، که همین ملت که هیچ نداشتند بر آنها که همه چی داشتند مقدّم شد.
مشتهای شما با ایمانی که پشتش بود بر این تانکهای غول پیکر غلبه کرد. خونهای جوانهای ما بر مسلسلها غلبه کرد. این چیزی بود که خدا به شما داد و باید این را حفظش کنید. الآن به فکر این نباشید که ما پاسدارها مثلًا- نیستید شماها- [به] ما پاسدارها حقوق بهمان نمیدهند؛ کم میدهند. همان طوری که آن وقت که در حال انقلاب بودید و در حال جلو رفتن و شکستن سد بودید، هیچ کدام نمینشستید فکر بکنید که ما شب که برویم منزل شام چی هست. اصلًا این فکر در ذهن هیچ کس نبود، من میدانم نبود، اگر بود نمیآمدند جان بدهند. آن روزی که شما راه افتادید به میدان و توی خیابانها، آنها با ابزار غول پیکر و شما با مشت، هیچ به فکر این نبودید که حقوقم کم است، حقوق مطرح نبود، جان مطرح نبود، تا حقوق برسد. این روحیه، شما را غلبه داد. این را حفظش کنید این چیزی که شما را غلبه داد! مادامی که آن هست پیش شما، شما پیروزید، دعا کنید باشد. جدیت کنید، جدیت کنید که نگهش دارید. خدا به شما یک عنایتی کرده است. این عنایت را حفظش کنید، نگهش دارید، نگه داشتنش به این است که حالا تا آن قدمهایی که اصول مسائل درست میشود باز به فکر اینکه من حقوقم کم است، من رتبهام کم است، به این فکر نباشید.
حالا باید همه، همان طوری که از اول مقصد را نگاه میکردید و به مطالب خودتان توجه نداشتید، حالا هم مقصد را نگاه کنید به مطالب خودتان توجه نکنید. من این مطلب را برای شما تنها نمیگویم؛ من برای همه دارم میگویم. بازاری حالا نباید به فکر منفعت بردن باشد. کارگر به فکر این نباشد که حقوقش کم است، دهقان به فکر این نباشد که امسال زراعت چطور است، باران آمده یا نه. اینها فکرهایی است که شما را از آن قدرت بازمیدارد؛ از آن قدرت الهی بازمیدارد. شما «قیام للَّه» کردید. آن وصیتی که خدای تبارک و تعالی به پیغمبر اکرم فرمود که به آنها بگو من یک حرف دارم، یک موعظه دارم؛ هیچ چیز دیگر من نمیگویم، یک موعظه: إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ[1] (55). نهضت کنید برای خدا. یک نفر هستی، برای خدا نهضت کن، پیروز میشوی. همه هستید، با هم برای خدا نهضت کنید.
شما برای خدا نهضت کردید، دلیلش اینکه جان را گذاشتید کف دست و راه افتادید در خیابانها و فریاد کردید اسلام. این دلیل بر این است که شما برای خدا کردید این کار را. اگر برای خدا نبود، خوب، کسی جان برادرش را، خودش را نمیدهد. تو میدانی که دارد تفنگ میآید، دارند مسلسل میبندند؛ دارد توپ میآید، تانک میآید، سرباز مسلح است. این دلیل بر این است که برای خدا این کار انجام گرفت. همین وصیت خدا موعظهای که خدا کرده است، عمل شد: أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ. یکی. إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ. به آنها بگو که من فقط یک موعظه دارم و آن این است که نهضت شما، قیام شما، برای خدا باشد. توی این همه چیز هست، توی این یک کار، یک موعظه، همه چیز هست. شما این موعظه خدا را پذیرفتید تا حالا، نگذارید از دستتان برود. قیام للَّه باشد، برای خدا؛ از حالا به بعد هم برای خدا. شما شبها خیلیهاتان، یا همهتان، تا صبح بیدارید، آن وقتی که جوان باید بخوابد در بستر، شما ایستادهاید و تفنگتان به دوشتان است، این اگر برای خدا نباشد برای کی هست؟ کسی زور نگفته به شما. یکوقت این است که یک صاحب منصب ایستاده آنجا و تفنگش را کشیده میگوید باید بایستید اینجا؛ آن برای خدا نیست؛ برای صاحب منصب است، برای تفنگ است. کسی حالا به شما فشاری نیاورده که پا شوید بایستید تا صبح. این «للَّه» است. برای خدا. جوانی که باید در دل شب بخوابد، اقتضای جوانی این است که بخوابد، شما نمیخوابید، تفنگ را به دوش کشیدید و خودتان را در معرض هلاکت گذاشتید. شیاطین باز دنبال هستند که خدای نخواسته بزنند؛ و شما ایستادید و دارید از اسلام طرفداری میکنید، این برای خداست. اگر برای خدا نبود، چه کاری بود که انسان خوابش را بگذارد کنار و بیاید در یک جایی که معرض خطر است، از مورد اطمینان، از معرض امان، از خواب دست بردارد بیاید در معرض این خطر و خواب عزیزش را از دست بدهد. این نمیشود غیر از خدا. زور هم که نیست. هیچ کس هم به شما نگفته، فقط یک قدرت در شما هست، آن قدرت ایمان است، این را حفظش کنید. این همان است که شما را تا اینجا پیروز کرده است و همه حرفهای مادیین را باطل کرده است. حرفهای کمونیستها با همین باطل میشود. اگر فقط دنیاست و فقط همین است، این قدرت که زمین زد آن قدرتهای بزرگ را! اگر همین بود نمیشد. شما همه میگفتید معقول نیست؛ امکان ندارد. بیایید بسازید. یک قدری شما هم پایین بیایید از آن چیزی که ... میگویید. ایمان بود که شما را به اینجا رساند و این ایمان را حفظ کنید تا شما را به آخر برساند.
ما حالا باید قانون اساسی را آن طوری که اسلامی باشد، اساس را تحکیم کند، باید آن را تصویب کنیم و این هم باید زود تصویب بشود. این طرحی که دولت داده است همین طرح صحیح است. و اگر بخواهد آن طوری که این غربزدهها میگویند که شما هم مطابق مثلًا چیزهایی که دنیا میپسندد یک مجلسی درست کنید، با پانصد- ششصد نفر آدم، و بعدش یکی یکی بنشینند همهشان آنجا، این معنایش این است که ما تا دو- سه سال دیگر بنشینیم و عزا بگیریم و آنها قوه پیدا بکنند! طرحی است که یا از غرب ریخته شده است؛ یا از آنجایی که شاه آنجا هست. از آنجا این طرح آمده بیرون، وارداتی است! این طرح قبول نیست. ما میخواهیم زود کلک قضیه کنده شود. مملکت اسلامی بشود ان شاء اللَّه. و حالا همهتان و همهمان باید دنبال همین معنا باشیم که همین طرحی که دولت گفته است، همین را ما تعقیبش کنیم و این هم مطابق با همان چیزهایی است که آنها میخواهند منتها آنها یک چیز دیگر میخواهند که جیبهاشان پر بشود و اسلام جیب پر کن نیست! اسلام با ضعفاست.
اسلام آن است که امیرش میفرماید، رئیسش میفرماید که من میترسم که در آن طرف- به حسب نقل- آن طرف مملکت یک کسی گرسنه باشد؛ شاید آنجاها کسی چیزی نداشته باشد بخورد؛ زندگیام باید این باشد که دلم آرام باشد که اگر او آنجا گرسنه است، من هم اینجا گرسنهام. اسلام این است. البته خودش میفرماید شما قدرت ندارید و صحیح میفرماید، ماها قدرت نداریم، اما این قدرت را داریم که جیبهایمان را دیگر پر نکنیم! برای عرض میکنم که املاک زیاد و قصرهای .... این را قدرت داریم که از مال این فقرا و از مال این ضعفا، این پول نفت، پول زیادی که ما نمیتوانیم خیلی تصورش را بکنیم، اکثرش به جیب این خانواده رفته؛ اکثرش توی جیب اینها، اینها و دوروبریشان. آن قدرش که به جیب اینها رفته. و آن قدرش هم به جیب امریکا رفته. ما میخواهیم این لقمه را از توی دهن اینها بیرون بیاوریم بدهیم به فقرا این کارگرهای صنعت نفت ما با آن زحمت، با آن بیچارگی کار بکنند، آن وقت برود توی شکم این چیزدارها و آنهایی که در خارج برای خودشان املاک درست کردند، برای خودشان پارک درست کردند؟ این صحیح است؟! ما میخواهیم از توی شکم اینها این را بیرون بیاوریم پخشش کنیم بین همین ملت. همینهایی که این انقلاب را بپا کردند.
و من از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت شما را میخواهم و دلم به شماها خوش است. ان شاء اللَّه خداوند همهتان را حفظ کند. موفق باشید.» (صحیفه امام، ج8، ص: 201 ـ 206)
ـ سخنرانی در جمع بانوان مکتب الزهراء، و پرسنل سپاه؛ اجرای احکام اسلام (1358)
«من از شما بانوان محترم تشکر میکنم که از راه دور آمدید و با من ملاقات کردید. من دعا به شما میکنم. خداوند شما را سعادتمند کند. و تشکر میکنم که در این نهضت پیشقدم بودید. بانوان ایران در این نهضت پیشقدم بودند؛ و مثل بانوان صدر اسلام بودند. نهضت ما به واسطه آنها به پیش رفت؛ و امیدوارم که این نهضت به واسطه شما به پیش برود.
چیزی که هم به بانوان و هم به آقایان پاسداران باید عرض کنم، بعد از آنکه تشکر میکنم از شما جوانهای برومند که عمرتان را، وقتتان را، جوانیتان را صرف دارید میکنید در راه اسلام- و این اسلام است [که] شما را در نیمههای شب، که جوان باید بخوابد، شما را بیدار نگه میدارد. و این ایمان است که جوانی از مورد مطمئن بیاید در مورد خطرناک. از رختخواب منزلش، که هم مطمئن است و هم محل خواب است، بیاید در کوچهها، در خیابانها، پاسداری کند؛ در صورتی که هم خواب از چشمش رفته است، و هم احتمال خطر است. این یک خدمت ارزشداری است، و شما الزامی به این معنا ندارید؛ خودتان آمدید. ارزش این خدمت این است که بدون اینکه کسی شما را الزام کند به اینکه این خدمت را بکنید خودتان انتخاب کردید این خدمت را. چنانکه بانوان هم [در] همین معنا شریکند که در وقتی که همه خطرها بود، هم شما در خیابانها رفتید، هم آن بانوان محترمه. و هیچ کس هم شما را الزام نکرده بود که بیایید بریزید در خیابان، یا بروید پشت بامها «اللَّه اکبر» بگویید و مورد اصابت گلوله مثلًا شاید واقع بشوید. این قدرت ایمان بود که شما را به خیابانها کشید و بانوان را به خیابانها. و ارزش عمل همین است. یکوقت این است که یک سازمانی است که روی آن سازمان الزام دارد انسان به اینکه برود بیرون خودش را به خطر بیندازد. یکوقت این است که نه، هیچ سازمانی که او را الزام کند نیست؛ داوطلب است برای اینکه برود و خدمت کند. آنکه ارزش به خدمت و به عمل زیاد میدهد همین معناست که با همه مشکلات و با همه خطرها در اول نهضت همهتان به خیابانها رفتید و مقابل توپ و تانک، بدون اینکه کسی شما را الزام کرده باشد. و حالا هم همه به همین معنا حاضرید و دارید شما پاسداری میکنید. و ارزش این پاسداری خیلی زیاد است. و من امیدوارم که همه ما و همه شما را خداوند از پاسداران اسلام قرار بدهد و همه در خدمت امام زمان باشید.
چیزی که الآن مهم است این است که همین پاسداری که شما میکنید و بانوان هم همین پاسداری که کردید و نهضت را رساندید به اینجا و یک امر اعجازی را، معجزهآمیزی را، محقق کردید و قدرت بزرگی را شکستید، همین قدرت ایمان باید باز هم محفوظ بماند. اگر چنانچه بخواهید روی آن مقصدی که شما از اول آمدید و اسلام را خواستید، جمهوری اسلام را خواستید، اگر بخواهید که جمهوری اسلامی به همه معنا که دارد، با همه محتوا که دارد، در خارج تحقق پیدا بکند، باید که از حالا به بعد هم همان ایمان را، همان قدرت ایمان را، حفظ کنید. با هم باشید. همه فکرها همه فکر اینکه جمهوری اسلامی محقق بشود. جمهوری اسلامی به این نیست که ما فقط بگوییم که ما جمهوری اسلامی را میخواهیم، یا رأی بدهیم. رأی دادن اسباب این نمیشود که جمهوری اسلامی تحقق داشته باشد. بله، البته الآن رسماً ایران جمهوری اسلامی است؛ لکن در جمهوری اسلامی احکام اسلام باید در آن جاری بشود. یعنی در هر جای ایران، در اداراتش، در وزارتخانههایش، در بازارش، در محلههایش، در دانشگاهش، در دادگستری، همه جا باید اسلام باشد. آنکه ملت ما میخواهند و خدای تبارک و تعالی میخواهد که ما باشیم این است که ما همه جای مملکت را به صورت اسلامی درآوریم. در صورتی که در زمان طاغوت همه جا خراب بود. حالا هم باز خرابی هست.
بنا بر این، ما الآن هنوز بین راه هستیم. باز به مقصد نرسیدیم. کسی که بین راه هست باید تمام نظرش به این باشد که به مقصد برسد. من میدانم که در بین همه قشرها یک اختلالاتی هست؛ یک نابسامانیهایی هست. آن طور نیست که من ندانم. خوب، هر روز همان طور که شما حالا آمدید و مشکلاتتان را میگویید، تقریباً ما هر روز مبتلا هستیم، و از اطراف میآیند و مشکلات را میگویند. و ما میدانیم که مشکلات زیاد است. شما مشکلات دارید. در بین ارتش مشکلات زیاد است. در بین ژاندارمری مشکلات زیاد است. در شهربانی زیاد است. در خود بین پاسدارها زیاد است. در کمیتهها زیاد است. در دادگاهها زیاد است. همه اینها چیزی نیست که معلوم نباشد. همهمان میدانیم که اشکالات زیاد است. و بعد از هر انقلابی این اشکالات هست. نمیشود که یک انقلابی واقع بشود، آن هم یک همچو انقلاب بزرگی، یک همچو انقلابی که در غرب میگویند که اعجاز واقع شده است، این انقلاب حسابها را از هم باطل کرد، یک همچو انقلابی واقع باشد. آن وقت پنجاه و چند سال هم دستهای ناپاک خارج و داخل خراب کرده باشند این مملکت ایران را، همه هر چه منفعت داشته به جیب زدند، و یک مملکت خرابهای گذاشتند، بعد از انقلاب، با این خرابی مملکت، توقع این نیست که همچو که اینها رفتند همه چیزها درست بشود!
الآن همه ما، باید همه ما، دست به هم بدهیم، همه با هم دست به هم بدهیم، و با هم این خرابه را آبادش کنیم. و اینکه میگویم همه با هم، برای این است که هر کس در هر پستی هست آنجا [را] خوب عمل کند. شما متوقع این نباشید که همه کارها را من بکنم. من هم متوقع این نباشم که شما همه کارها را بکنید. من به این طلبگی که دارم، این شغل خودم را خوب اداره کنم. شما هم که پاسبان هستید، هر یکتان پاسبانی خودتان را خوب انجام بدهید، این خانمها هم که شغل دیگری دارند، این شغل خودشان را خوب انجام بدهند. وزارتخانهها هم شغل خودشان را خوب انجام بدهند. دهقانها هم شغل خودشان را خوب انجام بدهند. کارگرها هم شغل خودشان را خوب انجام بدهند. وقتی بنا شد همه قشرها اسلامی باشند، همه فکرشان این باشد که یک مملکت اسلامی را اداره بکنند، یک کشور اسلامی که حالا جمهوری اسلامی است ادارهاش بکنند، خرابیها را ترمیم بکنند. ما یک قشرمان نمیتواند خرابیها را ترمیم بکند. همان طور که شما نمیتوانید همه ایران را پاسداری بکنید، ما هم نمیتوانیم همه ایران را مثلًا صحیح اداره بکنیم. همه ما باید، همه جمعیت ایران، همه ایران را [بسازند]. شما در قم هستید، پاسدار هستید، آن پاسدار، هر فرد، آن پاسداری را که میکند خوب انجام بدهد، با صداقت انجام بدهد، با امانت انجام بدهد، برای خدا انجام بدهد، من هم که یک طلبه هستم طلبگی خودم را همین طور، آقا هم که آقا هستند آقایی خودشان را، و همه قشرها وقتی که آن کاری که دستشان هست خوب انجام بدهند، یک مملکت خوب میشود.
مملکت عبارت از این آب و خاک است؛ جمعیتش هم عبارت از این ملت است؛ این آب و خاک دستِ این ملت است؛ این ملت وقتی همهشان دست به هم دادند، یعنی هر کدام در آن محلی که هست آنجا را خوب اداره بکند، باغبان توی باغ که هست باغ را خوب اداره بکند. کشاورز هم در صحرایی که هست کشاورزیاش را خوب اداره بکند، نخست وزیر هم در نخست تخستوزیریاش خوب اداره بکند، وزرای دیگر هم همین طور، اداره دیگر هم همین طور، پاسبان هم همین طور، همه اگر بنا شد که یک همچو نظری تو کار باشد و همان طوری که همهتان با یک فریاد اللَّه اکبر کَندید یک کوه بزرگ را و ساقط کردید یک امپراتوری 2500 ساله را، و این ایمان بود که این کار را کرد و این اسلام بود که این کار را کرد، اینجا را هم میتوانید.
الآن مملکت دست خودتان است. خودتان میتوانید ادارهاش بکنید؛ به شرط اینکه الآن که یک اصول [و] مسائل در دست است، یعنی قانون اساسی الآن بناست درست بشود، باید رأی داده بشود به آن، باید بعدش مجلس شورای ملی درست بشود، رفراندم درست بشود.
الآن که این اصول در دست است، شیاطین دنبال این هستند که هر کسی را وادار کنند که اشکالاتی درست بکنند. به اشکالات توجهش میدهند. میروند پیش مثلًا دهقانها میگویند که ... حالا هم جمهوری اسلام شد، خوب، برای شما کاری نکردند. مثل اینکه همچو که گفتند جمهوری اسلامی، این خرابیها یکدفعه خودرو سبز میکند! یا بیایند به پاسدارها بگویند خوب، حالا جمهوری اسلامی است؛ خوب، الآن این چیزهای مختلفی که اینجا [ست] از اشخاص بدی که هستند؛ انتصابات بدی که هست؛ انتخابات بدی که هست؛ و ... همه را متوجه کنند به یک چیزهایی که غیر آن مسئلهای است که الآن ما باید دنبالش برویم. این نظیر این میماند که آن روزی که شما همه با هم داشتید اللَّه اکبر میگفتید و میخواستید بشکنید این سد را. بیایند به شما بگویند که مثلًا اداره فلان، رئیسش چه جوری است. حالا وقت این حرف نیست. حالا وقت این است که ما برویم و بشکنیم. حالا هم همین است. الآن وقت این است که نه این خانمها به اشکالات خودشان و داخلی خودشان توجه کنند؛ و نه شما برادرها به اشکالات خودتان و داخلی خودتان توجه کنید؛ و نه من و نه آقا و نه دیگران. الآن تا این اصول مستقر نشده [...] یعنی ما یک مملکتی میخواهیم تا باشد، آن وقت بگوییم که پاسدارش کی و ملّایش کی و بانوانش کی و چه. الآن وقت این است که ما میخواهیم این مملکت را مستقلش، آزادش، قانون اسلامش، همه چیزها درست بشود. وقتی که تا دو- سه ماه دیگر ان شاء اللَّه این مطلب پیش رفت، جمهوری اسلامی، یعنی رئیس جمهور هم درست شد، قانون هم تصویب شد، رفراندم هم شد، مجلس شورای ملی هم درست شد، که دیگر تزلزل توی کار نباشد.
الآن یک حکومتی است که انتقالی است. حکومت آمده است که انتقال قدرت را بدهد به کس دیگری که این قدرت متمرکز بشود، وقتی متمرکز شد، همه این امور به جای خودش عمل میشود. حالا هم، الآن، در عین حالی که یک حکومت انتقالی است، خوب یک کارهای اساسی دارند میکنند. الآن همین سازندگی که بناست بکنند؛ همین خانهسازی که بناست بکنند؛ همین- عرض میکنم- پلسازی و خیابانها و همه اینها را مشغولند. اما الآن آنی که مهم است این است که آن اصل را فراموش نکنیم. اصل این است که الآن میخواهند قانون اساسی درست بکنند، شیاطین افتادند که نگذارند. همه بایستیم در مقابلش که ما نخیر، همین را میخواهیم. همین طوری که دولت [طرح داده] طرح کرده این طرح خوبی است؛ همین را ما میخواهیم. ما مجلس مؤسسانی که غربیها میگویند نمیخواهیم. همین معنایی که دولت گفته است و زود انجام میگیرد؛ نه آنی که یک سال، دو سال، سه سال، چهار سال، شاید طول بکشد، تا خدای نخواسته یکوقت این تزلزل اسباب این بشود که به هم بخورد اوضاع. الآن وقت این معناست.
و من میدانم که این چیزهایی که شما گفتید شما تنها نیستید؛ همه هستند که ناراحتی دارند؛ اما ناراحتی را بگذارید برای یکوقت دیگر. یک قدری تأمل کنید و بگذارید برای یکوقت دیگری. الآن هر کدام هر پستی را که دارید محکم دنبالش را بگیرید، و محکم انجام وظیفه بکنید. و این وظیفه وظیفهای است که برای خداست. نه کسی شما را الزام کرده؛ نه خیلی چیزی هست که شما به طمع آن باشید. چیزی تو کار نیست. یک مشت فقرا، یک مشت مستمندها. الآن مسائل خدایی است؛ الهی است. و مسائل الهی اهمیتش زیاد است. و ما ان شاء اللَّه امیدواریم که همهمان با هم اسلام را پیاده کنیم؛ همه قشرها اسلامی بشود ... عدالت اسلامی برای همه است. یک فردی نیست که به فرد دیگر تقدم داشته باشد، مگر اینکه تقوا داشته باشد.
خدا همه شما را ان شاء اللَّه حفظ کند؛ موفق کند. من به همه شما دعا میکنم. و من خدمتگزار همه شما هستم. خدا همهتان را ان شاء اللَّه حفظ کند.» (صحیفه امام، ج8، ص: 207 ـ 212)
ـ حکم انتصاب آقای فضل اللَّه محلاتی به سمت نماینده ولی فقیه در سپاه (1359)
«جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ فضل اللَّه محلاتی- دامت افاضاته
جنابعالی به نمایندگی از طرف این جانب در سپاه پاسداران منصوب میشوید تا با همکاری حضرات آقایان نمایندگان این جانب در ارتش و ژاندارمری و شهربانی و هیأتی از اعضای مسلمان و متعهد و مسئول نیروهای انتظامی که مورد قبول اکثریت آقایان محترم باشند، سازمانی جهت بررسی امور نیروهای مسلح تشکیل دهید. این سازمان موظف است آنچه را که در ارتش و شهربانی و ژاندارمری و سپاه پاسداران میگذرد به بهترین وجه و با کمال دقت بررسی نموده و گزارشات هفتگی را برای این جانب ارسال دارد. افراد قوای انتظامی موظفند با کوشش و جدیت با آقایان همکاری نمایند. و السلام علیکم. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج12، ص: 450)
ـ حکم انتصاب آقای امامی کاشانی به سمت نماینده ولی فقیه در شهربانی (1359)
«جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد امامی کاشانی- دامت افاضاته
جنابعالی به نمایندگی از طرف این جانب در شهربانی منصوب میشوید تا با همکاری حضرات آقایان نمایندگان این جانب در ارتش و ژاندارمری و سپاه پاسداران و هیأتی از اعضای مسلمان متعهد و مسئول نیروهای انتظامی که مورد قبول اکثریت آقایان محترم باشند، سازمانی جهت بررسی امور نیروهای مسلح تشکیل دهید. این سازمان موظف است آنچه را که در ارتش و شهربانی و ژاندارمری و سپاه پاسداران میگذرد، به بهترین وجه و با کمال دقت بررسی نموده و گزارشات هفتگی را برای این جانب ارسال دارد. افراد قوای انتظامی موظفند با کوشش و جدیت با آقایان همکاری نمایند. و السلام علیکم. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج12، ص: 451)
ـ حکم انتصاب آقای محیی الدین انواری به سمت نماینده ولی فقیه در ژاندارمری (1359)
«جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ محیی الدین انواری- دامت افاضاته
جنابعالی به نمایندگی از طرف این جانب در ژاندارمری منصوب میشوید تا با همکاری حضرات آقایان نمایندگان این جانب در ارتش و شهربانی و سپاه پاسداران و هیأتی از اعضای مسلمان متعهد و مسئول نیروهای انتظامی که مورد قبول اکثریت آقایان محترم باشند، سازمانی جهت بررسی امور نیروهای مسلح تشکیل دهید. این سازمان موظف است آنچه را که در ارتش و شهربانی و ژاندارمری و سپاه پاسداران میگذرد، به بهترین وجه و با کمال دقت بررسی نموده و گزارشات هفتگی را برای این جانب ارسال دارد. افراد قوای انتظامی موظفند با کوشش و جدیت با آقایان همکاری نمایند. و السلام علیکم. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج12، ص: 452)
ـ پیام به ملت مسلمان ایران؛ تبریک نیمه شعبان- هشدار درباره توطئهها (1360)
«سالروز مبارک ولادت با سعادت و پر برکت حضرت خاتم الاوصیا و مفخر الأولیاء حجت بن الحسن العسکری- ارواحنا لمقدمه الفداء- بر مظلومان دهر و مستضعفان جهان مبارک باد. و چه مبارک است میلاد بزرگ شخصیتی که بر پاکننده عدالتی است که بعثت انبیا- علیهم السلام- برای آن بود. و چه مبارک است زادروز ابرمردی که جهان را از شرّ ستمگران و دغلبازان تطهیر مینماید و زمین را پس از آنکه ظلم و جور آن را فرا گرفته پر از عدل و داد مینماید و مستکبران جهان را سرکوب و مستضعفان جهان را وارثان ارض مینماید. و چه مسعود و مبارک است روزی که جهان از دغلبازیها و فتنهانگیزیها پاک شود و حکومت عدل الهی بر سراسر گیتی گسترش یابد و منافقان و حیله گران از صحنه خارج شوند و پرچم عدالت و رحمت حق تعالی بر بسیط زمین افراشته گردد و تنها قانون عدل اسلامی بر بشریت حاکم شود و کاخهای ستم و کنگرههای بیداد فرو ریزد و آنچه غایت بعثت انبیا- علیهم صلوات اللَّه- و حامیان اولیا- علیهم السلام- بوده تحقق یابد و برکات حق تعالی بر زمین نازل شود و قلمهای ننگین و زبانهای نفاق افکن شکسته و بریده شود و سلطان حق تعالی بر عالم پرتو افکن گردد و شیاطین و شیطان صفتان به انزوا گرایند و سازمانهای دروغین حقوق بشر از بنیاد برچیده شوند. و امید است که خداوند متعال آن روز فرخنده را به ظهور این مولود فرخنده هر چه زودتر فرا رساند و خورشید هدایت و امامت را طالع فرماید. و اکنون ما منتظران مقدم مبارکش مکلف هستیم تا با تمام توان کوشش کنیم تا قانون عدل الهی را در این کشور ولی عصر- عجل اللَّه تعالی فرجه- حاکم کنیم و از تفرقه و نفاق و دغلبازی بپرهیزیم و رضای خداوند متعال را در نظر بگیریم و همگان در مقابل قانون خاضع باشیم و با صلح و صفا و برادری و برابری به پیشبرد انقلاب اسلامی کوشا باشیم و حق متعال را در همه احوال حاضر و ناظر بدانیم و تخلف از دستورات اسلام ننماییم و به وسوسه فتنهانگیزان اعتنا نکنیم.
این جانب از شما ملت شریف ایران متواضعانه میخواهم که در عین حال که در صحنه حاضرید آرامش را حفظ کنید. حضور شما مردم عزیز و مسلمان در صحنه است که توطئههای ستمگران و حیله گران تاریخ را خنثی میکند. حضور شما در صحنه است که گرد یأس و درماندگی بر چهرههای منافقین و متحدان بیآبرویش میپاشد. حضور شما مردم شجاع و با ایمان است که خط اصیل اسلام را بر ایران و به امید خدا بر جهان حاکم خواهد نمود. حضور شما مردم مؤمن و از جان گذشته است که روشنفکران غرب و شرقزده را برای همیشه رسوا میکند. حضور شما در صحنه، تمام «من» ها و منیتهای شیطانی را کوبیده و میکوبد و «ما» و اخوت اسلامی را جایگزین آن نموده و مینماید.
حضور شما در صحنه به امریکا و غرب و شرق و دنبالهروهای بیعقلشان هشدار داد که این ما بودیم که انقلاب نمودیم و این ما هستیم که سرنوشت خود را خود تعیین مینماییم و از کلمات بیمحتوای شما گول نمیخوریم. حضور شما در صحنه، جبههها و سازمانها و جمعیتهایی را که به اسم طرفداری از فرد و فردپرستی به مقابله با اسلام و احکام شرعی آن برخاسته بودند، رسوا نمود. امروز و روزهای آینده روز شکست جریان دشمنان قسمخورده اسلام است. روز شکست فرد یا افراد نیست، روز شکست جریانی است که به اسلام معتقد نیستند و اگر هم باشند، مسلماً تا حدودی است که با قوانین غرب برنخورد و مخالفتی نداشته باشد؛ روز شکست جریانی است که همیشه قلب مرا میآزارد، شکست جریانی است که بسیار خطرناکتر از تمامی جنایتها و خیانتهای رژیم پهلوی در طول حکومت ننگینشان بود؛ روز شکست جریانی است انحرافی که حضور به موقع شما،
دوستان عزیزم، بسیار دقت کنید و کاملًا بهوش باشید و هوشیارانه با آرامش کامل ولی با تمام توان در صحنه باشید که بیشما هیچ کس، هیچ نمیتواند کند و با شما همه دشمنان رسول اکرم و ائمه اطهار نابود خواهند شد.
بهوش باشید که ایران در آستانه به ثمر رسیدن انقلاب اصیل شماست. آگاه باشید که خط منفور ضد اسلامی، و غرب در حال شکست کامل است، و الحق نشان دادید که هوشیارانه مقاومت میکنید.
خمینی دست یکایک شما را میبوسد و به یکایک شما احترام میگذارد و یکایک شما را رهبر خودش میداند که بارها گفتهام من با شما یکی هستم و رهبری در کار نیست.
من خوب درک میکنم که حضور شما در این روزهای حساس به چه معنایی است و به امید پیروزی نهایی شما بر دشمنانتان روز شماری میکنم.
و باز از ملت شریف خاضعانه میخواهم که جنگ را فراموش نکنند و برادران ارتشی و سپاهی و سایر رزمندگان عزیز در جبههها را با تمام وجود تشویق و تکریم نمایند. و شما سربازان دلاور اسلام در پادگانها و پایگاهها در جبههها و پشت جبههها هوشیارانه جریانات ضد انقلاب را دنبال کنید و بدانید که من نزدیک به یک سال بود که صلاح نمیدیدم آنچه را میدانم برای ملت شرح دهم، چرا؟ تا آرامش کشور حفظ شود و شما با آرامش کامل علیه مستکبران جهان بجنگید، تا احساس کردم دیگر مسأله از این حرفها گذشته است و خطر، اساس جمهوری اسلامی را که با خون پاک هفتاد هزار شهید و معلولیت بیش از یکصد هزار نفر به وجود آمده بود تهدید میکند، دیگر تاب نیاوردم تا شما بجنگید و از پیروزی شما به نفع مقاصد شوم سیاسی ضد انقلاب بهرهبرداری شود، لذا درد دل نمودم. شما در هر کجا که هستید با کمال دقت مراقبت کنید تا ضد انقلاب به مقاصد پلیدش نرسد.
افسران، درجه داران، و سربازان رشید اسلام، شما خوب میدانید که منافقین که امروز به عنوان طرفداران پر و پاقرص «بعضیها»[2] اطراف آنها را گرفتهاند و به بهانه طرفداری از آنان دست به انفجار و درگیری مسلحانه میزنند و هر روز در گوشهای تشنج میآفرینند، همانها بودند که از روز اول پیروزی انقلاب، شعار انحلال ارتش را سرمیدادند.
من با قدرت ملت دلاور، مقابل ضد انقلاب که تصمیم گرفته است بعضی افراد را بهانه قرار داده و علیه شما هر روز دست به اغتشاش بزند خواهم ایستاد.
شما ارتشیان و پاسداران، بسیج، ژاندارمری و شهربانی و تمامی نیروهای مردمی مسلح و تمامی مردمی که جانتان را برای اسلام و ایران فدا میکنید، بهوش باشید که اسلام را معیار حرکتهای خود قرار دهید.
امروز منافقین و جبهه ملی و حزب دمکرات و تمامی ضد انقلابیون دست در دست یکدیگر گذاشتهاند تا شما و انقلاب پاک ملت را نابود کنند.
مگر نمیبینید که هر روز در گوشهای جمع میشوند و دست به خرابکاری میزنند؟
مگر نبود که اگر حضور شما نبود، آبروی انقلاب شما را در جهان ریخته بودند؟
مگر اعلامیههای اتحادیه کمونیستهای ایران را ندیدهاید که به بهانه پشتیبانی از یک نفر، به تمام مقدسات شما توهین کردهاند؟ شما مردم عزیز هوشیار باشید و آرامش خودتان را حفظ کنید و به انتظار حکم خدا باشید.
سعی کنید اخلاق اسلامی را همیشه در مد نظر داشته باشید و از شعارهای زننده پرهیز کنید و با حضور دائمی خود، کیْد هرج و مرج طلبان را خنثی کنید. و بدانید که گناهی بزرگتر از این نیست که خدای ناکرده در مقابل ضد خدا و ضد مردم ساکت باشید و پاداشی بالاتر از حضورتان در مقابل ضد انقلاب نمیباشد. آرامش را حفظ نمایید و در حفظ وحدت و اخوت اسلامی کوشش نمایید.
از نفس گرم ولی اللَّه اعظم- عجل اللَّه تعالی فرجه- میخواهم که از خداوند تعالی تقاضا فرماید که همه ما و همه مقامات و تمام ملت شریف را توفیق عمل به اسلام و قوانین اسلامی عطا فرماید و تعجیل در ظهور بقیة اللَّه- روحی فداه- نماید.
درود و سلام بر شهدا و خانواده محترم و شریف و مقاوم آنها. سلام بر معلولین عزیز و مقاوم اسلامی. و السلام علی من اتبع الهدی. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج14، ص: 472 ـ 476)
ـ پیام به ملت ایران و عراق در مورد شهادت شش تن از بیت آقای حکیم در عراق (1362)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ
خبر بسیار أسفانگیز و حیرتبار شهادت شش شخصیت از بیت مرحوم آیت اللَّه حکیم- رحمة اللَّه علیه- به دست جنایتکار ددمنش دهر، صدام عفلقی با کیفیتی که توسط فرزند برومند ایشان جناب حجت الاسلام سید محمد باقر حکیم- حفظه اللَّه تعالی- گزارش دادند، هر انسان با وجدانی را که از فطرت انسانی منحرف نشده است متأسف و ناراحت میکند. ما در عصری زندگی میکنیم که مقدرات ملتهای در بند مظلوم، به دست مشتی جنایت پیشه که خوی سبُعیت بر آنان غالب است میباشد. دنیا در عصر ما و عصرهایی نظیر آن مبتلا به حکومتهایی بوده است که جز قانون جنگل در آن حکومت نمیکند. ما در عصری هستیم که جنایتکاران به جای توبیخ و تأدیب، تحسین و تأیید میشوند. ما در عصری به سر میبریم که سازمانهای به اصطلاح حقوق بشر، نگهبان منافع ظالمانه ابرجنایتکاران و مدافع ستمکاری آنان و بستگان آنان هستند. ما در منطقهای به زندگی مرگبار خود ادامه میدهیم که اکثر حکام آن چشم و گوش بسته تحت فرمان امریکا، به جنایات اسرائیل و حزب بعث عراق مشروعیت میدهند و در هدم اسلام و قرآن کریم کوشش میکنند. ما در محیطی گذران میکنیم که مظلومان که جرمی جز دفاع از حق ندارند زیر چکمه ستمگران خرد میشوند و آخوندهای کثیف درباری به این اعمال وجهه اسلامی میدهند. ما و دنیای مسیحیت در عصری هستیم که پاپ، رهبر کاتولیکها به جای آنکه امریکا را در جنایاتی که به بشریت میکند، محکوم کند و پیروان خود را به مقابله با ظالمان برانگیزد، از امریکا پشتیبانی میکند و به ستمکاران دیگر توصیه همکاری با آن را میکند. اکنون در این دنیای مسموم که نفس کشیدن در آن مرگ تدریجی است، تکلیف ملتهای در بند این ابرقدرتها و انگلهای آنان چیست؟ باید بنشینند و این صحنههای جنایت بار را تماشا کنند و با سکوت مجال دهند که دنیا در آتش بسوزد؟ آیا روحانیون، نویسندگان، گویندگان، روشنفکران، متفکران از هر ملت و مذهب که هستند، در این زمان تکلیفی انسانی، مذهبی، ملی و اخلاقی ندارند و باید نقش تماشاگر را در کشورهای خود ایفا کنند؟ و یا آنکه باید این سران و سردمداران با گفتار و نوشتار خود، ملتهای مظلوم دربند را بسیج کنند تا ستمگران را از صحنه خارج نمایند و حکومت را به دست مستضعفان بسپارند، چونان که در ایران با همت ملت بزرگوار شد.
آیا در منطقه قدرتی به پایه قدرت رژیم ظالمانه شاهنشاهی و ستمشاهی بود و ملتی همچون این ملت مظلوم دربند بود؟ و دیدید که با دست خالی و ایثار جان و توان در مدت کوتاهی از بندها رها و ستمگران و دزدان را یا در بند کشیدند و یا بیرون راندند.
محرومان و ستمدیدگان تاریخ باید خود برخیزند و انتظار نکشند که ستمکاران آنان را از بند نجات دهند.
این جانب این مصیبت بزرگ را که بر بیت معظم حکیم وارد شده است و شش تن از فرزندان پیامبر عظیم الشأنِ مظلومان را به دست دژخیمان صدام با آن وضع فجیع و رقتبار به شهادت رساندند، به اجداد بزرگ آنان و به اسلام بزرگ و مسلمانان متعهد جهان و به ملت ایران و عراق تسلیت میدهم.
باید ملت عراق بدانند که قضیه مربوط به بیت معظم حکیم نیست. اینان که با آن شکنجهها شهید شدند، در راه اسلام عزیز و مصالح ملت عراق به شهادت رسیدند و به لقاء اللَّه در جوار اجداد معظمشان محشورند. لکن مسئله مهم، اسلام است که اگر به این ملحد مخالف بالذات با اسلام مهلت داده شود، اسلام بزرگ و ملت عزیز عراق را در زیر چکمه دژخیمان جنایتکارش خرد خواهد کرد و به حَرث و نسل ملت عراق بس نخواهد کرد. ارتش عراق که از همان ملت هستند و فرزندان همان آب و خاک هستند تا کیْ تحمل این گونه ننگها را که این جنایتکار میکند، مینمایند؟ و عجب آن است که خیرخواهان منطقه به گمان خود برای اصلاح بین حزب بعث و دولت ایران دامن به کمر زدهاند و فعالیت مینمایند، غافل از آنکه اصلاح با این پلنگ تیز دندان، ستمکاری بود بر مستمندان و اسلام و مسلمین و غافل از آنکه این شخص که به واسطه شکست در جنگ و از دست دادن همه چیز خود آن چنان دیوانه شده است که به هیچ قراردادی پایبند نیست و ملت ایران با آن همه رنج و درد که از این دژخیم دیدهاند به هیچ وجه به اصلاح تن در نمیدهند و اسلام عزیز اجازت نخواهد داد که با اسم اصلاح، به ملتهای مظلوم، ستمهای فوق طاقت تحمیل شود.
بار دیگر این مصیبت بزرگ را به همه مسلمانان بخصوص خاندان معظم حکیم و جناب حجت الاسلام آقای سید محمد باقر حکیم تسلیت عرض مینمایم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج17، ص: 500 ـ 502)
ـ نامه به آقای مصطفی معین؛ طرح مشکلات دانشگاهها در شورای عالی انقلاب فرهنگی (1364)
[آقای مصطفی معین، وزیر فرهنگ و آموزش عالی در نامهای به تاریخ 10/ 2/ 64 به محضر امام خمینی ضمن اشاره به وضع نامطلوب دانشگاهها و وجود انحرافهای اخلاقی و سیاسی بین تعدادی از دانشجویان و حاکمیت جو مدرک گرایی و تخصصزدگی افراطی و در نتیجه حذف نیروهای متعهد و حزب اللهی از معظمٌ له چارهجویی کرده است. امام خمینی رسیدگی به موارد عنوان شده را به شورای انقلاب فرهنگی ارجاع فرمودند. پاسخ امام بدین شرح است:].
بسمه تعالی
این مسائل را در شورای عالی انقلاب فرهنگی طرح نمایید البته شورا به آنها رسیدگی مینماید. 28/ 3/ 64 روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج19، ص: 282)
[1] - بخشی از آیه 46 سوره سبأ.
[2] - اشاره به ابو الحسن بنی صدر، که پس از خلع از مقام فرماندهی نیروهای مسلح، دفتر کار خویش در نهاد ریاست جمهوری را به مرکز تجمع سران سازمان منافقین مبدل ساخته بود.
.
انتهای پیام /*