امروز با امام: چهاردهم خرداد
ـ نامه به آقای دوانی و اعلام انصراف آقای خزعلی از سفر به کویت (1343)
«خدمت جناب مستطاب ثقةالاسلام خطیب محترم آقای حاج شیخ علی دوانی- دامت افاضاته
به عرض عالی میرساند، مرقومه شریفه که حاکی از سلامت مزاج شریف و حاوی تفقد آنجناب بود موجب تشکر گردید. راجع به جناب مستطاب ثقةالاسلام و المسلمین آقای خزعلی- دامت افاضاته- طبق نامهای که دیروز به اینجانب مرقوم فرموده بودند از آمدن به کویت مأیوس هستند امید است خداوند متعال وسایل حرکت جناب ایشان را فراهم فرماید. آقایان محترم حجج اسلام آقای شبر و آقای مهری و فضلای عظام آقای سعیدی و آقای نصراللهی و آقای قزوینی و سایر آقایان محترم را ابلاغ سلام فرمایید.
دوام توفیقات عموم علمای اعلام- دامت برکاتهم- را در ترویج شریعت مقدسه از خدای تعالی خواستار و ملتمس دعا هستیم. والسلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته.
23 محرمالحرام 84 روحاللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج21، ص: 528)
ـ نامه به آقای هزاوه؛ معرفی وکلای شرعی در تهران و قم (1346)
«خدمت جناب مستطاب سید الاعلام و ثقة الاسلام آقای هزاوه- دام علاه
مرقوم شریف واصل، سلامت و توفیق جنابعالی را خواستار است. این جانب به جنابعالی و امثال جنابعالی علاقه دارم، و اگر تعویق در جواب رخ داده است موجب نگرانی شما نشود. امید است خداوند ما و شما را توفیق دهد که خدمت با اخلاص به اسلام و مسلمین و احکام الهیه نماییم. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. وکیل این جانب در تهران آقای حاج سید محمد صادق لواسانی و در قم آقای آقا شیخ علی اکبر اسلامی است. البته منحصر به این دو نفر نیست لکن برای رفع احتیاج اسم برده شد. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج2، ص: 138)
ـ پیام به سران دولتهای اسلامی؛ تحریم روابط تجاری و سیاسی اسرائیل (1346)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
کراراً دولتهای اسلامی را دعوت به اتحاد و برادری نمودهام در مقابل اجانب و ایادی آنها که میخواهند با ایجاد نفاق در بین مسلمین و دولتهای اسلامی ممالک عزیز ما را در تحت اسارت و ذل استعمار نگه دارند و از مخازن معنوی و مادی آنها استفاده کنند.
کراراً دولتها را بخصوص دولت ایران را از اسرائیل و عمال خطرناک آن تحذیر نمودم. این ماده فساد که در قلب ممالک اسلامی با پشتیبانی دول بزرگ جایگزین شده است و ریشههای فسادش هر روزی ممالک اسلامی را تهدید میکند، باید با همت ممالک اسلامی و ملل بزرگ اسلام ریشه کن شود. اسرائیل قیام مسلحانه بر ضد ممالک اسلامی نموده است و بر دول و ملل اسلام قلع و قمع آن لازم است، کمک به اسرائیل چه فروش اسلحه و مواد منفجره و چه فروش نفت حرام و مخالفت با اسلام است، رابطه با اسرائیل و عمال آن چه رابطه تجاری و چه رابطه سیاسی حرام و مخالفت با اسلام است، باید مسلمین از استعمال امتعه[1] اسرائیل خودداری کنند. از خداوند تعالی نصرت اسلام و مسلمین را خواستار است. «و السلام علی من اتبع الهدی». روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج2، ص: 139)
ـ نامه به آقای سید علی نقی طبسی؛ اجازه اخذ و ارسال وجوه شرعی (1348)
«خدمت جناب مستطاب سید الاعلام و حجت الاسلام آقای حاج سید علی نقی طبسی- دامت افاضاته
مرقوم محترم که حاکی از سلامت جنابعالی و حاوی تفقد از این جانب بود موجب تشکر گردید سلامت و توفیق جنابعالی را از خداوند متعال خواستار است. این جانب بحمد اللَّه تعالی سلامت و امید است با ادعیه جنابعالی و سایر آقایان محترم موجبات آسایش روحی نیز فراهم شود. راجع به وجهی که مرقوم شده بود جنابعالی مصرف فرمایید، پس از این نیز مجازید که وجوهی که به این جانب باید برسد و به جنابعالی مراجعه شد قبول فرموده، و نصف آن را صرف و نصف دیگر را ارسال به نجف یا تهران خدمت آقای حاج سید محمد صادق لواسانی فرمایید که ارسال نمایند. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج2، ص: 234)
ـ نامه به آقای بنی صدر؛ ارجاع موارد درخواستی به شورای عالی دفاع (1359)
[در پاسخ به نامه مورخ 13/ 3/ 1359 آقای ابو الحسن بنی صدر (رئیس جمهور) حاوی گزارش از وضعیت ارتش و اظهار نظر نامبرده درباره بیگناهی سر لشکر شادمهر و سرلشکر باقری و درخواست اعمال نظارت و اشراف بر امور ارتش طبق طرح پیشنهادی.].
بسمه تعالی
مطالبی به آقای چمران[2] تذکر دادم. ایشان با جنابعالی و آقای خامنهای[3] در میان میگذارند و آنچه آقایان پذیرفتند اطلاع دهید که اگر محتاج پشتیبانی است عمل شود. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج12، ص: 372)
ـ سخنرانی در جمع شرکت کنندگان در کنفرانس بررسی مداخلات امریکا در ایران (1359)
«من باید تشکر کنم از آقایانی که زحمت کشیدند و به کشور خراب مظلوم ما آمدند.
ان شاءاللَّه خداوند توفیق بدهد به همه که به راه حق بروند و از مظلومها طرفداری کنند در تمام کشورها. من یک سؤالی دارم و آن اینکه، چرا آقای کارتر از آمدن این هیأتها به ایران این قدر وحشت دارد. و چرا برای کسانی که از مملکت خودشان هستند، و از شخصیتهای بارز هستند، برای آمدن ایران جریمه قرار داده است. و چرا از آمدن شاه به ایران این قدر وحشت دارد. و چرا از محاکمه این اشخاصی که در سفارت اینجا، که به اصطلاح ما لانه جاسوسی است، وحشت دارد. اگر ایشان دخالتی در مقدرات مملکت ما نکرده است، و اگر دولت امریکا با سرنوشت مملکت ما کار نداشته است، و سفارتخانه او مثل سفارتخانههای صحیح هست، او باید پیشقدم بشود به اینکه هیأتهایی بیایند رسیدگی کنند. چرا این قدر وحشت دارد از اینکه رسیدگی بشود. مگر چه کرده است؟ مگر دولت امریکا با مملکت ما چه کرده است که ایشان وحشتناک است؟ اگر آن طوری که ایشان مدعی هستند، و طرفدارهای ایشان مدعی هستند، با کمال خوبی رفتار کرده است، و به قوانین بین المللی احترام گذاشته است، و با ایران به طور ظلم وجور رفتار نکرده است، باید ما که ادعا میکنیم، او بفرستد یک عدهای خودش، تجهیز کند یک جمعیتهایی از همه اطراف دنیا که بیایند اینجا، و ببینند که او چقدر رفتار خوب کرده است. چقدر با مردم ایران به انسانیت رفتار کرده است. و این ایرانیانند که نمک نشناسند! ما اگر دلیل دیگری نداشتیم برای مجرم بودن امریکا جز این جلوگیری کردن از افرادی که از ملت خودش است، و از شخصیتهای بزرگ ملت خودش هستند، و او برای آنها جریمه قرار داده است پنجاه هزار دلار و ده سال حبس. مگر چه شده است؟ مگر چه کرده است در اینجا که برای افرادی که میخواهند بیایند رسیدگی کنند جریمه قرار میدهد؟ ما اگر هیچ دلیلی نداشتیم الّا این، کسانی که اطلاع نداشتند میفهمیدند که یک مسئلهای در کار هست که این وحشت را دارد. کارهایی انجام شده است که این وحشت را دارد.
کشورهای ضعیف میدان همیشگی تاخت و تاز ابرقدرتها مع الأسف ملتهای ضعیف، کشورهای ضعیف در حال جنگ و در حال صلح، اینها پایمال میشوند. گفته میشود که خروس، هم در عزا و هم در عروسی ذبح میشود، ملتهای ضعیف هم این طورند. من هر دو جنگ بین المللی را یادم هست، و گمان ندارم هیچ کدام از شما جنگ بین المللی اول را یادش باشد. ما در جنگ بین المللی هم مشاهده میکردیم، من کوچک بودم لکن مدرسه میرفتم، و سربازهای شوروی را در همان مرکزی که ما داشتیم؛ در خمین، من آنجا آنها را میدیدم، و مورد تاختوتاز ما واقع شدیم در جنگ بین المللی اول. جنگ بین المللی دوم را بسیاری از شماها یادتان است که ما مورد تاختوتاز این سه قوه واقع شدیم؛ امریکا، انگلستان، شوروی. سربازهای آنها در همه کشور ما تقریباً پخش بودند. شوروی تقریباً از بیرون تهران تا خراسان، انگلستان در قم و آنجاها، و کسان دیگر هم جاهای دیگر. ما مورد تاختوتاز بودیم به عنوان پل پیروزی. ما باید مورد تاختوتاز بشویم تا آقایان پیروز بشوند. بعد هم که پیروز شدند و حال صلح پیش آمد باز ما ذبح شدیم. کشورهای ضعیف این طورند؛ در حال صلح مورد تاختوتازند و ذبح، و در حال جنگ هم همین طور. ما حال صلحمان بدتر از حال جنگمان بود، در حالی که دنیا در صلح به خیال خودشان آرامش و صلح بود. این قوای بزرگ جنگ نداشتند، فرصت داشتند که همه چیز ما را از دست بدهند، بگیرند از ما. ما در طول مدتی که انگلستان و امریکا در اینجا دخالت مستقیم داشتند، هیچ چیز خودمان نداشتیم. نه فرهنگ ما یک فرهنگ سالم بود و فرهنگ خودمان بود، نه تربیت میشد در دانشگاههای ما اشخاصی که برای خود ملت باشند و به درد خود ملت بخورند، و نه قوای نظامی ما از ما بود و برای ما بود، و نه جهات اقتصادی ما مربوط به خودمان بود. تمام طرحهایی که ریخته میشد از آنجا بود. شاه مخلوع در یکی از کتابهایش که بعد جمع کردند، این کلمه بود که بعد از اینکه این قوای ثلاثه آمدند و اجتماع کردند سرانشان در تهران، او نوشته است که اینها صلاح دیدند که من باشم، ما باشیم در ایران. بعد آنهایی که اطرافش بودند، لا بد به او فهماندند که بد غلطی کردی. آن کتاب را با آن جملهاش را دیگر محو کردند و جمع کردند، از قراری که گفتند. این یک سندی است از زبان یک نفری که در اینجا به طور ظلم سلطه داشت، این یک اقراری است از او، به اینکه آنها من را در اینجا قرار دادند. قبل از او برای پدرش هم همین مسأله بود، منتها آن را خود انگلیسها در رادیوی دهلی اقرار کردند، گفتند ما رضا خان را آوردیم در ایران و سلطنت به او دادیم، لکن به ما خیانت کرد و او را بیرون کردیم. این هم اقراری بود که انگلستان کرد. آن هم اقراری بود که همان کسی که دست نشانده خود آنها بود کرد. در یکی از صحبتهایش محمد رضا گفت که لیست وکلا را از سفارتخانه مینوشتند و پیش ما میفرستادند، و ما ملزم بودیم که آنها را وکیل کنیم. ما، هم وکلا را با این کلمه میشناسیم و هم محمد رضا را، و دستگاههای دولتی را با این کلمه میتوانیم بشناسیم و هم امریکا و شوروی و انگلستان را. اینها شواهدی است که هست.
ما میخواهیم ببینیم که این ملت ما چه میگفتند. از اول که رضا خان سرکار آمد و مشغول به فسادکاری شد، و قیام کردند علمای اسلام، از آذربایجان یک دفعه، از خراسان یک مرتبه، بعدش هم باز یک دفعه دیگر، و از اصفهان یک دفعه، که علمای ایران هم تقریباً از بسیاری جاها به اینها ملحق شدند، اینها میخواستند جنگ بکنند؟ چه میگفتند اینها؟ مردم در 15 خرداد چه میگفتند؟ این 15 خردادی که فردا سالروزش هست، مردم چه میگفتند که مستحق این بودند که آن طور که گفتند پانزده هزار مظلوم را اینها به خاک و خون کشیدند، و از قراری که میگفتند هدایتش هم خود شخص شاه مخلوع میکرده. اینها چه میگفتند که مستحق این مسائل شدند؟ ملت ایران در طول این قریب بیست سال که از اول 15 خرداد تا حالا هست، اینها چه میگفتند؟ چه میگویند؟
مع الأسف تمام رسانههای گروهی خارج و بعضی از داخلیها همه در خدمت ابرقدرتها هستند. ما نمیتوانیم صدای مظلومیت این ملت را به دنیا برسانیم، ما وسیله نداریم. همه روزنامههای خارج به ضد ما چیز مینویسند. همه رادیوها و تلویزیونهای خارج به ضد ما پخش میکنند اکاذیب را. در دنیا ایران را مثل یک جنگلی که تویش یک دسته وحشی جمع شدهاند و ریختهاند به جان مردم، و دارند قتل عام میکنند همه را، و پستانهای زنها را میبرند و چه میکنند و چه میکنند [معرفی میکنند]. ما چطور ندای مظلومیت این ملت را به دنیا برسانیم؟ کی میرساند این ندا را به دنیا؟ همه در خدمت آنها هستند. حالا ببینیم که شما آقایان و خانمها که آمدید و رسیدگی کردید اینجا، میتوانید؟ همچو قدرتی دارید که این مسائل ایران را برسانید؟ ما میخواهیم آنی که حقیقت است، هیچ نمیخواهیم طرفداری از ما بشود، ما میخواهیم طرفداری از حقیقت بشود. آنچه که حقیقت است شما به ممالک خودتان برسانید. آنجا بگویید قضیه 15 خرداد را که چه بوده است. و فردا مشاهده میکنید که این ملت که 15 خرداد را همیشه عزادار خواهد بود، میبینید که این ملت چه میگویند. 15 خرداد با آنها چه کرده است، 17 دی[4] با آنها چه کرده است. ما هر روز در طول این قریب دو سالی که نهضت بالا گرفته بود، ما هر روز یک مسئلهای داشتیم، یک مسئله قتل عامی. آیا هیچ شما اطلاع از این حبسیهای زمان رضا خان و محمد رضا خصوصاً زمان محمد رضا هیچ اطلاعی از اینها پیدا کردید؟ هیچ میتوانید تصور کنید که در این زیرزمینها که در محبسهای اینها موجود است، با این جوانهای ما چه کردند اینها؟ شما به تلویزیون در دیشب، پریشب که دادگاه را نمایش میداد نگاه کردهاید ببینید که آنهایی که خودشان را نشان میدهند یکی- دو تا مورد است، اینکه چه بوده است قصه؟ شما میدانید که پای بعضی از روحانیین ما را در حبس اره کردند؟ شما میدانید که در تاوه گذاشتند این جوانهای ما را و بو دادند؟ ما چطور مطالبمان را به دنیا برسانیم؟ من گمان میکنم که شما هم نتوانید؛ فردا وقتی که رفتید در محلهای خودتان، شروع کنند آن قلمهای اجیر و آن خیانتکارهای به همه بشریت، شروع کنند بر ضد شما یک چیزهایی را نوشتن که حرفهای شما را خنثی کنند، لکن به اندازه قدرتتان حق را بگویید.
ملت ما الآن قیام کرده است و نهضت کرده است، و من امیدوارم که پیش ببرد و هیچ قدرتی نتواند در ایران دیگر آن کارهایی را که میکرد بکند. آقای کارتر و امثال او الآن تمام همّشان این است که دوباره آن مسائل را برگردانند که در زمان شاه مخلوع بود؛ لکن این یک آرزویی است که این ابرقدرتها باید به گور ببرند. ایران دیگر اجازه نمیدهد که اینها دخالت در آن بکنند. اگر آنها خیال کردهاند که نظامی زیاد دارند و وسایل جنگ و آدمکشی زیاد دارند، ما هم مظلوم زیاد داریم و مشت گره کرده، و یوم مظلوم از یوم ظالم شکنندهتر است. ما را اینها میخواهند در تنگنای اقتصادی قرار بدهند و قرار دادهاند. و مع الأسف این دولتهایی که ادعا میکنند که ما متمدن هستیم، و ادعا میکنند که ما مستقل هستیم، از همین مسأله فهمیده میشود که اینها چکارهاند. کارتر آنجا نشسته و حکمفرمایی میکند، و این ملتها، دولتها یعنی، این دولتهایی که تحمیل شدهاند بر ملتها، اینها هم فرمانبرداری میکنند؛ اینها هم استقلال ندارند. نه اینکه همین دولتهای ضعیف استقلال نداشته باشند، معلوم شد دولتهای قوی هم استقلال ندارند. اینها نمیتوانند، میترسند از امریکا که مخالفت با ما را نکنند، نه اینکه بخواهند مخالفت کنند؛ برای اینکه مخالفتشان برای خودشان هم ضرر دارد، شاید بیشتر هم ضرر داشته باشد. بسیاری از دولتها به ما گفتهاند که ما همان چیزهایی که از دیگران میگیرید ما به شما میدهیم. کسی هم به ما ندهد ما یک مردمی هستیم مظلوم، و استقلال خودمان را حفظ میکنیم. ما اگر امر دایر بشود به اینکه برگردیم به حال سابق بشریت، و با الاغ از این طرف به آن طرف برویم و آزادیمان را حفظ بکنیم، یا خیر، بنده آقای کارتر و امثال او از ابرقدرتها باشیم و زندگانیهای فلان و کذا داشته باشیم، ما آن را ترجیح میدهیم، ملت ما آن را ترجیح دارد میدهد. ملت ما شهادت را دارد ترجیح میدهد، و میگوید که ما میخواهیم شهید بشویم. از اول نهضت تقریباً- من در نجف بودم آن وقت- تا حالا زن، مرد، جوانها میآیند و از من استدعا میکنند که شما دعا کنید ما شهید بشویم، من دعا میکنم ثواب شهید پیدا کنند. یک مجلس عقدی که ما چند وقت پیش از این در همین تهران داشتیم، آن زن و مردی که با هم ازدواج کردند، بعد آن زن یک کاغذی به من داد خواندم. دیدم میگوید که شما دعا کنید من شهید بشوم. زنی که تازه عروسی کرده، شوهر کرده، میگوید شما دعا کنید من شهید بشوم. یک ملتی که شهادت را میطلبند و دعا میخواهند برای شهادت، اینها از دخالت نظامی میترسند؟ اینها از حصر اقتصادی میترسند؟ همه عالم درهای ممالکشان را به ما ببندند همه و ما باشیم، این عدهای که، سی و چند میلیونی که در این ایران زندگی میکنیم، یک دیواری دور ایران بکشند و ما را در همین ایران حبس بکنند، ما این را ترجیح میدهیم به اینکه درها باز باشد و چپاولگرها بریزند به مملکت ما. ما میخواهیم چه بکنیم که به این تمدنی که از توحش بدتر است، این تمدنی که حیوانات بیابان در رفتارشان از آنها بهتر است، ما میخواهیم چه بکنیم به این تمدن برسیم. این دروازه تمدنی که شاه مخلوع میخواست به روی ما باز بکند، یعنی قدرتها را بر ما مسلط کند، و همه دارایی ما را ببرد و چند تا عروسک برای ما بفرستد، نفت ما را ببرند و برای ما پایگاه برای خودشان درست بکنند، ما این تمدن بزرگ را میخواهیم چه بکنیم؟ این تمدن است؟ این پدر و پسر و خصوصاً این پسر کشور ما را به عقب راند و همه چیز ما را به باد داد، به طوری که اگر الآن همه ملت دستشان را به هم بدهند و دستشان را به هم دادهاند بحمد اللَّه، و بخواهند تعمیر کنند آن چیزی که در این قریب پنجاه سال بر ما گذشته است، و آن چیزی که از بیست و چند سال پیش از این به وسیله امریکا بر مملکت ما گذشته است، سالهای طولانی لازم است تا ما ترمیم کنیم اینها را. ما میخواهیم چه کنیم روابط داشته باشیم با آنهایی که میخواهند ما را بچاپند؟ رابطه ما با آنها غیر از این است که رابطه چپاولگر و چپاول بشو است؟ برای چه ما میخواهیم این را؟ درها را همه را ببندند و ما را محاصره اقتصادی بکنند. ما خودمان در اینجا مملکت وسیعی داریم، آب هم داریم، خدا باران هم به ما میدهد، خودمان میکاریم و میخوریم و هیچ احتیاجی به این مسائل نداریم. آنها نترسانند یک ملتی را که میخواهد خودش را به کشتن بدهد تا استقلالش را حفظ بکند. این استقلالی که ما پیدا کردیم و این آزادی که ما پیدا کردیم یک هدیه آسمانی است، یک هدیه الهی است به ما رسیده، و ما مکلفیم این را حفظش کنیم. اگر ما این را حفظش نکنیم به نعمت خدا، قدردانی از نعمت خدا نکردهایم، کفران کردهایم نعمت خدا را، ما باید این را حفظش بکنیم. ما از این تهدیدهایی که میکنند و کشتیهایشان را میآورند در مثلًا خلیج و امثال اینجا، و از این طرف و از آن طرف و اینها، حالا دیگر این حرفها کهنه شده. پیشتر بله، زمان سابق این طور بود که تا یک قراردادی را میخواستند تحمیل کنند، و یکی یک مثلًا نالهای میزد، یک کشتی از انگلستان میآمد در آبهای خلیج، تمام میشد مسأله.
حالا همه کشتیهایتان را هم بیاورید اینجا، همه طیارههایتان را هم بفرستید اینجا، مسأله حالا غیر سابق است. ما اتکال به خدا داریم. ما برای این جهان یک مدبّر را میدانیم هست. آنهایی که تا کنون توجه نداشتند خوب توجه پیدا بکنند که یک ملتی که هیچ نداشت جز اللَّه اکبر، و او همه چیز است، چطور همه قوا را کنار زد، و این قوای شیطانی که همه پشتیبانش بودند، نه فقط ابرقدرتها، قدرتهای پایین دست هم دنبال او بودند، و ما را نمیگذاشتند در یک مملکتی زندگی کنیم و فعالیت کنیم، همه موافق با او بودند. این چه بود که این ملت ضعیف بدون تجهیز، بدون تدریب نظامی[5] را بر این همه قدرتها غلبه داد؟ این جز این بود که رعبی را که خدا در دلهای این سران انداخت، ما را به رعب، به رعبی که خدا در قلب اینها انداخت پیروز کرد؟ این جز همان است که در صدر اسلام هم یک عده قلیل را بر عدههای کثیر پیروز کرد، و همچو رعبی در قلبها انداخت که نتوانستند مقاومت کنند در مقابل سی هزار جمعیت عرب، که هر چند تایشان یک شمشیر داشت، و هر چند تایشان یک شتر داشت، و آنها هفتصد هزار جمعیت بودند که شصت هزارشان طلیعه بود و غلبه کردند اینها بر آنها، چه بود؟ این جز این بود که یک دست غیبی در کار است؟! نباید بیدار بشوند آنهایی که توجه به معنویات ندارند و به این غیب ایمان نیاوردهاند؟ نباید بیدار بشوند؟ کی این هلیکوپترهای آقای کارتر را که میخواستند به ایران بیایند ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شنها ساقط کردند، شنها مأمور خدا بودند، باد مأمور خداست، قوم عاد را باد از بین برد. این باد مأمور خداست، این شنها همه مأمورند. تجربه بکنند باز. لکن ما نباید مغرور بشویم. من به ملت ایران عرض میکنم که مغرور نشوید. تمام قدرت، قدرت خداست و باید اتکال به او بکنید، و خودتان را فانی بکنید در آن قدرت بزرگ. مادامی که ملت ایران همان قدرت اول را که قدرت معنوی بود و با اللَّه اکبر پیش برد، مادامی که این حفظ بشود شما بیمه هستید؛ بیمه الهی هستید. خدا نکند که دستهایی که الآن در کار هست و میخواهند شما را مأیوس بکنند، اینها در این شیطنتشان پیروز بشوند، و شما را از آن حالی که در اول انقلاب داشتید منحرف کنند، که آن روز، روزی است که خدای تبارک و تعالی عنایتش را خدای نخواسته از شما بر میدارد و شما به همان حالها میافتید. حفظ کنید؛ حفظ کنید آن حالی که در اول نهضت داشتید. شما نهضت برای شکم نکردید، شما نهضت برای اتاق و حیاط نکردید، شما نهضت نکردید برای اینکه یک مقامی پیدا بکنید. شما آرزوی شهادت نمیکنید به اینکه برسید به یک مثلًا فرشی و یک نوایی. این حال را که حالی است الهی حفظ کنید، و مادامی که این حفظ بشود شما پیروز هستید. و من وعده پیروزی به شما میدهم. و خدای تبارک و تعالی، وعده پیروزی داده است به شما: إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ.[6] اقدامتان را ثابت نگه دارید و مشتهای گره کرده را که مشتهای الهی است حفظ کنید، و از هیچ ابرقدرتی نترسید، و از هیچ تبلیغاتی، داخلی و خارجی، هیچ خوفی نداشته باشید. ما راه خودمان را میرویم و آن راه خداست.
و من امیدوارم که این هیأتهایی که آمدند و رسیدگی کردند، گرچه نمیتوانند رسیدگی کنند، آنها نمیتوانند به همه دردهای ما برسند آنها مصیبتهایی که من در زمان رضا خان شاهدش بودم که بر این ملت گذشت، آنها دیگر مثل اینکه دیگر منسی[7] شده و کهنه شده، و آن اشخاصی که آن را ادراک کردند دیگر در آنها کم است. الآن شما نمیتوانید آنها را اطلاع پیدا کنید، شما نمیتوانید اطلاع پیدا کنید اینکه این پنجاه سال به ما چه گذشته است، به این ملت چه گذشته است، و نمیتوانید تصور این را بکنید که این ملت جوانهایش به چه بلاهایی مبتلا شدند، در این تاریکخانهها و در این زیرزمینهای ساواک، لکن آن مقداری که اطلاع پیدا کردید و اسناد را به شما دادهاند، و اگر رفتید آن محل را هم دیدید، و آن چیزهایی که در آنجا هست، که هیچ شباهتی به سفارتخانه ندارد، آن وقت تصدیق میکنید که مسأله، مسئله گروگان گرفتن یک عده دیپلمات نیست. این چیزی است که قلمهای خارج و مطبوعات خارج به شما تحمیل کرده است که بگویید دیپلماتها، و الّا اگر، اینها را ببینید میفهمید که این محل، محل دیپلمات نیست، و این اشخاص، اشخاص دیپلمات نبودند. من امیدوارم که خدای تبارک و تعالی، به همه ما و به همه مظلومین عالَم و به همه مستضعفان جهان پیروزی عنایت کند، تا همه از زیر بار این ابرقدرتها خارج بشوند، و مسئلهای است که باید بشود. مسأله این طور شده است که دیگر مستضعفین در مقابل مستکبرین قیام کردهاند، بیدار شدهاند. بیداری اولْ قدم است، اول قدم یقظه[8] است. در سیر عرفانی هم یقظه اول قدم است. در این سیر، این هم سیر الهی و عرفانی است، بیداری اول قدم است و کشورهای اسلامی، ملتهای مسْلم، ملتهای مستضعف در سرتاسر جهان، اینها بیدار شدهاند، و سیاههای امریکایی کتک این بیداری را میخورند، و ان شاء اللَّه پیروز خواهند شد. و السلام علیکم و رحمة اللَّه» (صحیفه امام، ج12، ص: 373 382)
ـ سخنرانی در جمع دانشجویان دانشگاه تهران؛ تحول درونی- اتحاد حوزه و دانشگاه (1359)
«اول من دعا میکنم که خدای تبارک و تعالی به شما جوانهای محترم، بانوان و جوانان عزیز، سلامت و سعادت و دید اسلامی عنایت کند. هر قدر که این انقلاب اسلامی جلو میرود، هر قدمی که بر میدارد به جلو، دشمنها که در هر قدمی یک شکست میخورند، بیشتر مجهز میشوند. در قدمهای اول، شاید امید داشتند به اینکه این نهضت، این انقلاب به طور نارس در همان اول از بین برود. با این امید، مخالفان ما و انگلهای جامعه ما بودند تا اینکه شما قدم اول را برداشتید و رأی خودتان را به صندوق انداختید و جمهوری اسلامی را به آن رأی دادید، با همه مخالفتهایی که از این گروههایی که وابسته به رژیم سابق یا به چپ یا به راست [میشد.] حالا که همه قدمها برداشته شده، دیگر از حیث اساس حکومت جمهوری و جمهوری اسلامی ما دیگر کسری نداریم؛ اساس درست شده است. یأس آنها بیشتر شده است و ممکن است فعالیتشان هم؛ برای اینکه [با] یک کارهایی که حالا دیگر در جمهوری اسلامی، که تمام اساسش ریخته شده است، نگذارند در مقام اجرا، پیشروی کند. حالا شما و ما و همه ملت ایران بیشتر تکلیف داریم.
حالا این جمهوری اسلامی با همه محتوایی که اساسش دارد و تحقق پیدا کرده است، یک امانتی است الهی به دست ملت ایران و همه ماها، همه شماها بیاستثنا، ملت ایران نگهبان آن باید باشید.
شما دانشجوهای محترم و سایر دانشجوها، که برای اسلام دلتان میتپد و میخواهید فرهنگتان فرهنگ اسلامی باشد تا افرادی که از او بیرون میآیند امثال آن افرادی که در رژیم سابق بودند نباشند، حالا بیشتر دنبال این هستند که نگذارند این طور امور واقع بشود، نگذارند دانشکدهها، دانشگاهها، حتی دبستانها و دبیرستانها، [سالم بماند] که اینها که یک همچو خیالی دارند و تصمیم بر این گرفتند که اساس فرهنگ را اسلامی کنند، تا نتیجه اسلامی از آن بگیرند، اساس فرهنگ را طوری کنند که وقتی که افراد از آن بیرون میآیند افرادی باشند که به درد جامعه بخورند و به درد اسلام و کشور اسلامی. اینها تمامِ کوشششان این است که جلوگیری کنند از یک همچو مقصدی که ملت ما و شما دانشجوهای محترم دارید. الآن بسیار لازم است که با هوشیاری تمام، توجه به دسیسههای آنها بکنید. چه بسا که بیایند و عمّال خارجیها و ساواکیها- که آنها هم همان عمّال خارجی هستند- و گروههای منحرف، که همه در یک صف هستند، بیایند در بین شما دانشجوها در دانشگاهها، در دانشکدهها و آن وسوسههای شیطانی را بکنند که شما را از این مقصدی که دارید، دلسرد کنند.
این را کراراً من عرض کردم که آن چیزی را که دستگاههای جبّار، قدرتهای بزرگ از آن میترسند آن عبارت از اسلام است. از اسلام اینها میترسند، خصوصاً حالا که آسیب دیدهاند از اسلام. پیشتر تصورات بود و اعتقاداتی که داشتند که اگر اسلام در این مملکت و در ممالک اسلامی تحقق پیدا بکند، آن طوری که باید باشد، ممکن است که به آنها صدمه بزند و آن غارتگریهایی که میخواستند بکنند، نتوانند بکنند. اما حالا آسیب را به عیان دیدهاند. اینها دیدند که یک قدرت بزرگ شیطانی، یک قدرتی که همه قدرتها هم همراه او بودند، نتوانستند اینها را نگه دارند؛ این قدرت داخلی را نتوانستند با همه قدرتهای خارجی که پشت سرش بود، نگه دارند. ملت ما این سد بزرگ را شکست.
خوب، آنها توجه به این دارند. از ما بهتر هم توجه دارند که ملت ما یک ملتی بود که دستش از اسلحههای مدرن و این [چیز] ها خالی بود. حالا چند تا تفنگی که به دست پاسدارهای ما هست اینها غنایم حربی است که به دست اینها افتاده است. کی همچو چیزهایی بود؟ پیشتر سنگ بود و آجر و بیل و کلنگ مثلًا، بعد هم یک چیزهای مختصری. هی کم کم پیش رفتند و یک چیزهایی درست کردند. این در مقابل آن چیزهایی که دست دشمن ما بود، چیزی نبود.
آنها میتوانستند با یک یورش بیایند و تهران را بمباران کنند و این نهضت را جلویش را- مثلًا- بگیرند. آنکه نگذاشت این امور بشود، آنکه منصرف کرد همه را، همه قدرتمندان را از اینکه دخالت حاد بکنند، آن کی بود؟ آن کی بود که مشت را بر مسلسل و تانک پیروز کرد؟ غیر از خدا همچو قدرتی بود؟ من و شما همچو قدرتی داشتیم؟ آن کی بود که [توانست] از مرکز تا سرحدّات، همه اطراف، تمام افراد یک کشور سی و چند میلیونی را به یک طرف بکشد و همه را یکصدا بکند؟ از بچههای کوچک هفت ساله و شش سالهای که تازه یک صحبتی میتوانند بکنند تا آن پیرمردهای هشتاد سالهای که افتادهاند و دیگر نمیتوانند کاری انجام بدهند، همه اینها را یک صدا کرد. آنکه این قلوب را با هم نزدیک کرد و این مشتها را به یک طرف بسیج کرد، آن کی بود؟ کدام قدرت میتوانست یک همچو معجزهای را بکند؟
در آن دهات دورافتاده، از قراری که برای من، در پاریس که بودم، نقل کردند؛ کسی آمده بود و گفت: من دهات دورافتادهای- مثل چاپلق و بوربور که طرفهای ماست اینها و کمره و اینها- رفتم. صبح که میشود مردم دنبال آخوندشان میافتند و راهپیمایی میکنند.
آن کی بود که یک همچو قدرتی داشت که سرتا ته کشور را افراد با همه گرفتاریهایی که داشتند، از گرفتاریهای خودشان منصرف کند و بیاورد در میدان مقابل توپ و تانک به مبارزه؟ آن کی بود که جوانهای ما که در مراکز فحشا در عصر تاریک پهلوی کشیده شده بودند، در این شمیران و تمام بقعههایی که در اینجاهاست، مرکز این طور گرفتاریها برای جوانهای ما بود، آن کی بود که این جوانها را از مراکز فساد به میدان مبارزه کشاند؟ آن کی بود که این تحول را در کشور ما و در افراد کشور ما ایجاد کرد که اشخاصی که از یک پاسبان [میترسیدند به میدان آمدند.] یک بازار از یک پاسبان میترسید، یک بازار! شماها دیده بودید اگر یک پاسبان میآمد در بازار تهران؛ بزرگترین بازار ایران و میگفت که باید بیرق بزنید، کسی به خودش اصلًا همچه اجازهای نمیداد که [بگوید:] نخیر، نباید؛ ابداً همچه چیزی در کار نبود. آن کی بود که این جمعیتی که این طور بودند، متحول کرد به یک جمعیتی که آمدند در میدانها و فریاد زدند مرگ بر رژیم پهلوی؟
آنهایی که نمیتوانستند یک کلمهای راجع به این رژیم صحبت بکنند، نه راجع به رژیم، راجع به یک نخستوزیری، راجع به یک پاسبانی، آن کی بود که این تحول را یکدفعه ایجاد کرد؟ مدارسی ما داشتیم که در مدارس بیایند تزریقاتی بکنند و از آن حال به حال دیگر [بگردانند؟!] با مدارس، در یک قرن هم نمیشود این کار را کرد. تبلیغات این طور بود؟ تبلیغات، یک قرن تبلیغات هم این کار از آن نمیآید که به این معجزهآسایی، با وقت کم، یک همچو کار بزرگی بکند! این، آن بود که «مقلّب القلوب» است. این دعایی که در تحویل وارد شده است، تحقق پیدا کرد در ملت ما:
یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الابْصارِ، یا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهار، یا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الاحْوالِ، حَوِّلْ حالَنا الی احسَنِ الْحالِ.
این تحقق پیدا کرد؛ یعنی، متحول شد حال ما از آن خوف به یک قدرت، از آن ضعف به یک قدرت بزرگ، از آن خوفها به یک شجاعت. تمام گرفتاریها را همه از یادشان رفت. تمام خودبینیها، همه از بین رفت. یکدفعه یک ملت سی و چند میلیونی از یک حالی که در طول مدت شاهنشاهی اینها داشتند و در این آخر تقویت شده بود، روح یأس و روح بدبینی و روح ترس و اینها که جرأت نمیکرد یک آدم در داخل منزل خودش راجع به ساواک- فرضاً- راجع به اعلیحضرت همایونی! باشد، تو داخل منزلش، پیش اولادش جرأت نمیکرد یک کلمه بگوید؛ پسر از پدر میترسید؛ پدر از پسر، برادر از برادر. این چی بود؟ این کی بود که ما را این طور شجاع کرد؟ ما بعد از آن همه ترس و خوفی که همهمان داشتیم، چه شد که یکدفعه متحول شدیم به یک روحهای شجاع؟ آن کی بود که بازار و بازاری [را]، که دنبال کسب است و دنبال منافع خودش است، همچو کرد که ایثار کرد و یک ماه بازار را- گاهی در بعضی شهرستانها- میبستند و هیچ فکر این نبودند که به ما ضرر خورده است؟ آن کی بود که این معجزهها را کرد؟ غیر از خدا کس دیگری قدرت دارد؟ آن کیست که ما را- تا انقلابها گاهی وقتها انقلاب به یک مقدار از پیروزی رسید، دیگر رها میکنند- آن کیست که ما را باز نگه داشته است به یک حالی که باز همه فریاد میزنند و جمهوری اسلامی را میخواهند؟
از خدا غافل نباشید. از یک قدرت ما فوق الطبیعه، قدرت بزرگ، غافل نباشید. اتّکا کنید به آن قدرت. پشتوانه شما یک همچو قدرتی است. پشتوانه شما یک همچو قدرتی است که الآن با تمام قدرتی که امریکا دارد و با تمام تجهیزاتی که امریکا دارد و شاید هیچ قدرت دیگری مقابل او نباشد، حتی قدرت شوروی، با تمام قدرت حالا دارد مخالفت با شما میکند؛ با شمایی که اینجا نشستید و هیچ هم ندارید، وقتی هم دست به تفنگ بشوید، یک تفنگ- مثلًا- معمولی سابقی را دارید، با تمام قدرتش دارد همه را تجهیز میکند بر ضد شماها و باز زورش نمیرسد. این چیست؟ ما همچو قدرت بزرگی داریم که امریکا، که دنیا را میتواند بخورد، از ما وحشت بکند؟ ماییم که این کار را کردیم؟
همین آقای کارتر، که همیشه از اول نهضت تا حالا هی فریاد میزند و هی مخالفت میکند، هی ارعاب میکند و هی ماها را میترساند، در امریکا اعلام کرد که کسی نباید از امریکا بیرون برود به ایران. و در این هیأتی که آمدند، هیأتهایی که آمدند دخالت کنند، از خود امریکا، وزیر دادگستری سابقشان[9] و اشخاص سرشناسشان، اعتنا نکردند به اینکه ده سال حبس و پنجاه هزار دلار هم جریمه [میشوند]، لکن اعتنا به آن نکردند، پا شدند آمدند و حالا هم در اینجا میگویند که این بیخود دارد میگوید، یاوه میگوید.
اینها حالا فهمیدند که یاوه میگوید. ما از اول میدانستیم که ایشان یاوه گوست. ما در پاریس که بودیم، در یکی از نطقهایی که ایشان فرمودند! این بود که شاه به ایرانیها زیاد آزادی داده! در وقتی بود که البته آن اختناق را مردم شکسته بودند. این خیال میکرد که اعلیحضرت اعطا کرده آزادی را به مردم، نمیداند که مردم گرفتند از او، به غنیمت از او گرفتند، نه اینکه او به ما چیزی اعطا کرد. او با همه تشبّثات، هر جور تشبّثی که میتوانست بکند کرد. قتل عامها را کرد، دید فایده نکرده. بعد، تغییر وزیری به وزیر دیگر که او بیاید یک قدری یاوه بگوید و مردم را خیال کند غفلت [زده] میتواند بکند، اغفال بکند، این کار را هم کرد، دید نه، مردم باز همانند. آمد توبه هم کرد همان آدمی که در یک سال، دو- سه سال قبل، چند سال قبل، در یکی از نطقهایش گفت: این روحانیون مثل حیوان نجس میمانند و با آنها نباید [معاشرت] کرد؛ و آمد در محضر همه و گفت: ای علمای اسلام، ای مراجع عظام، من چطور و تأسف [....]
این هم یک حقّهای بود که زد و نشد؛ برای اینکه ملت پنجاه سال یاوه سرایی از اینها دیده است، پنجاه سال فشار دیده، پنجاه سال حبس و تبعید و قتل و غارت دیده. بعد از پنجاه سال، که همه چیز را این مردم دیدند، از بچهای که چشمهایش را باز کرده، فحّاشی اینها را و یاوه گویی اینها را دیده، دیگر اینها باور نمیشود بکنند. ملت ما متحول شد به یک ملتی بیدار، آشنای به همه امور. و شما مطمئن باشید که این بیداری ان شاء اللَّه، با شرط اینکه توجهتان را به خدا مستحکم کنید، این بیداری هست و شما را نجات میدهد.
پیشترها مجلس شورای ملیِ آقایان اگر یک کلمهای از طرف دولت انگلستان میشد که باید فلان کار را انجام بدهید، احتمال اینکه بتوانند مخالفت کنند، نداشتند. همچو عُرضهای نداشتند. بله، گاهی در بین آنها، یک اشخاصی پیدا میشد که [عُرضه] داشت؛ مثل مرحوم مدرّس. مرحوم مدرّس یک کسی بود که در مقابل همه میایستاد و مع الأسف اینها میگویند: روحانیین نقشی نداشتند. یک روحانی تو یک مجلس، رضا خان میخواست که جمهوری درست کند و مدرّس مخالفت میکرد، میدانست که این میخواهد حقّه بزند و مردم را بچاپد. فقط مدرّس ایستاد و جلوی او را گرفت. مع ذلک، روحانیین هیچ نقشی نداشتند؟! در طول مدتی که، از اولی که رضا خان آمد و اول سالوسی خودش را کرد و پایش را محکم کرد و شروع کرد با اسلام مخالفت کردن، این کسی که در مقابل آنها ایستاد و مشتش را گره کرد همین روحانیین بودند، همین علما بودند که از مشهد و از تبریز و از اصفهان و از سایر بلاد مخالفت کردند و این احزاب و این نهضتها و اینها هیچ کدام با آنها مخالفت نکردند؛ آنها نشسته بودند، منتظر اینکه کار را دیگران انجام بدهند و آنها میوهاش را بکِشند.
حالا هم شما این را بدانید که هدفی که برای اینها هدف صحیح است روحانیت است و قشر دانشگاه و دانشجو. اینها الآن وحشت دارند از اینکه دانشجو با روحانی میروند، با هم میخواهند مربوط بشوند و با هم ائتلاف کنند. این یک وحشتی است الآن از برای اینها. ائتلاف این دو قشر یعنی، ائتلاف همه ملت.
اینها سالهای طولانی زحمت کشیدند و این دو قشر را از هم جدا کردند، نقشه بود، نه اینکه همین طور مِن باب اتفاق در دانشگاه، به روحانی فحش میدادند و در محیط روحانی، به دانشگاهی. مسأله اتفاقی نبود، مسئلهای بود که در گوشها خواندند. هی تمام رسانهها که به خدمت آنها بود، در مقابل روحانیین ایستاد و هی فحاشی کرد. شُعرایشان آن شعرها را گفتند: تا آخوند در این مملکت هست، این مملکت درست نمیشود- یکی از شعرهای این مرد نانجیب. اینها در گوش همه خواندند و همه رسانهها، همه مطبوعاتشان، همه چیزها. مقصد این بود که این دو تا طایفه از هم جدا بشوند، دانشجو پهلوی آخوند ننشیند. اینها را مقابل هم قرار دادند؛ برای اینکه میدیدند که اگر اینها با هم باشند، کارشان زار است.
حالا هم از آن خیال، اینها منصرف نشدند. شما خیال نکنید که حالا عمّال آنها منصرفند. الآن هم مثل همان اوایل زمان رضا خان، شروع شده است به حمله کردن به روحانی، در هر جا هست. در شمال که این چپیها زیادتر هستند زیادتر، و در جاهای دیگر هم ملایمتر، لکن مشغولند. اینها با عمامه دعوا ندارند، اینها اساس را میبینند که اینها درست میکنند. اینها دیدند که این ملت با روحانیاش و دانشگاهیاش و بازاریاش و کارگرش و اینها با هم شدند و در ظرف یک سال و نیم، تمام چیزهایی که یک حکومتی لازم دارد، اینها درست کردند. این چیز بیسابقهای [است] در دنیا؛ یک چیزی که دیگران در پنجاه سال هم نمیتوانند درست کنند و در پنجاه سال هم قانون اساسی نداشته و ندارند، اینها در یک سال و نیم- تقریباً- همه اینها را درست کردند. اینها از یک همچو اجتماعی میترسند. اینها خودشان را شکست خورده میبینند و چون میبینند که این شکست از ناحیه روحانی و دانشگاهی [است] که اینها مردم دیگر را بسیج کردند، هر آخوندی در محلش، در مسجدش بسیج کرد مأمومین خودش را، اینها از این میترسند.
از اول هم هدف، روحانی بود. قضیه برداشتن عمامه روحانی- که نمیتوانست یک آخوند از توی خیابان بیاید، برای اینکه میریختند و عمامهاش را میخواستند بردارند و یا بر میداشتند- این یک چیزی نبود که مِن باب اتفاق شده باشد، یک نقشهای بود که میدیدند که این عمامه خیلی کار از آن میآید؛ مردم عقیده دارند به اینها و اینها وقتی یک چیزی را بگویند، از آنها گوش میکنند. از اول، دنبال این افتادند که اینها را به زمین بزنند تا وقتی که بخواهند همه نفت ما را ببرند و همه چیزهای زیرزمینی ما را ببرند و جوانهای ما را هم به نابودی بکشند، یک کسی نباشد بگوید: چرا.
اینها دیدند که «چرا» از دهان روحانی هی در میآمد. توی مجلسش هم که بود، یک روحانی بود پا میشد میگفت: چرا؟ زمان رضا خان هم که همه نَفَسها قطع شده بود، باز روحانی بود که هی قیام میکرد و چرا میگفت. منتها چون این بسیج عمومی نشده بود و اوایل امر بود، هی با شکست مواجه میشد، سرکوبی میکردند اینها را. اما حالا که دیدند یک بسیج عمومی شده است و مردم یک تحولی پیدا کردهاند، دانشگاهی دیگر از آخوند رَم نمیکند و آخوند هم از دانشگاهی؛ هر دو نشستهاند در یک محیط مدرسه فیضیه و با هم دارند نقشه میکشند که دانشگاه را درست کنند و- عرض میکنم که- جهات دیگر را درست کنند. اینها الآن وحشت برشان داشته است؛ اینها میگویند که اگر این دو تا قشر را از هم جدا بکنیم، بعد آخوند را از مردم جدا بکنیم، کار دیگر تمام است، دیگر یک همچو اجتماعی نمیشود پیدا بشود. از این جهت، الآن در هر جا که شما بروید، همان حرفهای زمان رضا خان دارد زمزمه میشود. از حلقوم آنهایی که ساواکی هستند و یا مثلًا فدای خلق هستند همه زمزمهها شروع شده است و هی هر که از هرجا [رد] میشود به آخوند یک حرفی میزند، نقی به آخوند میزند. اینها دیدند که راه این است؛ راه برای اینکه این ملت را زیر بار بکشند و همه ذخایر اینها را ببرند، جز این نیست که این قشر را از نظر مردم بیندازند. همان طوری که زمان رضا خان این کار را کردند و این کار ماسید در آن وقت، الآن [هم] مشغول شدهاند.
من تکلیفم این است که به ملت ایران اعلام کنم این را. الآن مسجدها را همین هرزهها، مسجدها را خالی کردهاند، این طور که به من اطلاع میدهند؛ همین مسجدها که ستاد اسلام است و اسلام از توی این مسجدها، در صدر اسلام از مسجدها لشکرها بیرون میرفت؛ یعنی، نماز جمعه وقتی که بپا میشد، در نماز جمعه بسیج میکردند طوایف را برای مقابله با دشمنهای اسلام. مسجدها ستاد بود. اینها از مسجد صدمه دیدند و لهذا، میبینی که خوب آقای مسجد میخواهد نماز بخواند، یک عده هم نماز خوانند، یک دستهای که اصل نماز را نمیخواهند و میخواهند بازی درست کنند، یک دستهای جلو میآیند و میآیند آن طرف میایستند. یک مردکِهای که معلوم نیست وضو اصلش دارد، میایستد آنجا در مقابل این آقا که مردم به او اقتدا کردند؛ میایستند یک ده- بیست تا از این رفقایش اینجا میایستند، نماز میخوانند. این نماز است؟ اینها میخواهند نماز بخوانند؟ اگر میخواهند نماز بخوانند، خوب این هم نماز است؟ میخواهند نماز را بشکنند؛ عین همان که قرآن را سرنیزه کردند و امیر المؤمنین را شکستند. هر چه حضرت فرمود که من قرآنم، من قرآن ناطقم، به من گوش کنید، این حیله است، آن احمقها شمشیرها را کشیدند، گفتند: اگر نگویی برگردد، میکُشیمت. برگرداندند لشکر اسلام را و نگذاشتند که پیروز بشوند. الآن همان قضیه است؛ نماز میخوانند و این نماز برای شکستن مسجد است. مسجد را میخواهند بشکنند. مسجدها را من شنیدم خلوت شده است و این تأسف دارد.
شما انقلاب اسلامی کردید که اسلام را ترویج کنید، که اسلام و احکام اسلام را پیاده کنید. در اسلام، از نماز هیچ فریضهای بالاتر نیست. چطور نماز را این قدر سستی میکنید در آن؟ از نماز همه این مسائل پیدا میشود. شما پروندههایی که در دادگستریها، در جاهای دیگر، دادگاهها هست، بروید ببینید. از نمازخوانها ببینید پرونده هست آنجا؟ از بینمازها پرونده هست، هر چه پرونده پیدا کنید پرونده بینمازهاست. نماز پشتوانه ملت است.
سید الشهدا در همان ظهر عاشورا که جنگ بود و آن جنگ بزرگ بود، و همه در معرض خطر بودند، وقتی یکی از اصحاب گفت: ظهر شده است، فرمود که یاد من آوردید یاد آوردید نماز را و خدا تو را از نمازگزاران حساب کند، و ایستاد همان جا نماز خواند. نگفت که ما میخواهیم جنگ بکنیم. خیر، جنگ را برای نماز کردند.
امیر المؤمنین وقتی که یک مسئلهای، یک چیزی از او پرسیدند، در همان بحبوحه جنگ، ایستاد و جواب داد. یکی گفت: حالا [...] من شمشیر برای این میزنم. [....]
جنگ در اسلام یک چیزی نیست که خودش یک مطلبی باشد و یک چیزی باشد که طرحی باشد، جنگ برای این است که آن زبالههایی که هستند، آنهایی که مانع از پیاده شدن اسلام هستند، آنهایی که مانع از ترقّی مسلمین هستند، آنها را از بین راه بردارند.
مقصد این است که اسلام را پیاده کنند و با اسلام، انسان درست کنند. نماز یک کارخانه انسانسازی است.
فحشا و منکر را نماز، نماز خوب، فحشا و منکر را از یک امّتی بیرون میکند. اینهایی که در این مراکز فساد کشیده شدهاند، اینها آن بینمازها هستند. نمازخوانها در مساجدند و مهیّایند برای خدمت. مسجدها را خالی نکنید. تکلیف است امروز. امروز یک روزی است استثنایی. ما در یک مقطع از عصر واقع شدهایم که استثنایی است.
ما با ذکر خدا، با اسم خدا پیش بردیم و نماز بالاترین ذکر خداست. اگر در نماز کوتاهی بشود؛ هر کس بگوید خوب من خودم تنهایی میروم توی خانهام میخوانم، خیر نماز را در جماعت بخوانید. اجتماع باید باشد. مساجد را پر کنید. اینها از مساجد میترسند. اینها بیخ گوش شما میگویند که این آخوند، که از او کاری نمیآید، مسجد میروید چه کنید؟ خودمان میرویم فلان جا نماز میخوانیم. نماز نمیخواهند بخوانند، میخواهند نماز را بشکنند. نماز میخوانند؛ با این نمازهایی که در مسجدها میروند و نمیگذارند که مسلمانها نماز درست خودشان را بخوانند؟ با این نمازها میخواهند نماز را بشکنند.
اینها از مسجد میترسند. من تکلیفم را باید ادا کنم، به شما بگویم. شما دانشگاهیها، شما دانشجوها، همهتان مساجد را بروید پر کنید. سنگر است اینجا. سنگرها را باید پر کرد. «محراب» به آن میگویند؛ یعنی، آنجایی که حرب از آن شروع میشود؛ محل حرب. امروز از همه روزها برای ما- یعنی، «امروز» مقصود این وقت است، این عصر است- از همه وقت برای ما حسّاستر است؛ برای اینکه همه چیز درست شده است و شیطانها از اطراف میخواهند حالا که همه چیز درست شده و مأیوس شدند، نگذارند اجرا بشود کارها؛ باز تهیه ببینند، و لو ده سال دیگر، و لو برای ده سال دیگر تهیه ببینند؛ برای اینکه، مسجدها را هی کم کم هی خالی کنند و آخوند [ها] مسجد را کنار بگذارند و یک کسی [را] که وضو ندارد و به هیچ چیز هم معلوم نیست اعتقاد داشته باشد، بیاورند آنجا پهلوی آخوند و نگذارند این نمازش را بخواند و خالی کنند این سنگرها را و بعد از خالی کردن این سنگرها، حمله کنند. این دژهای محکم را محکم نگاه دارید. نگویید که ما انقلاب کردیم، حالا باید هی فریاد بزنیم! خیر، نماز بخوانید از همه فریادها بالاتر است.
اجتماع کنید. نمازهای جمعه را با شکوه به جا بیاورید و نمازهای غیر جمعه را هم، که شیطانها از نماز میترسند، از مسجد میترسند. و این دانشجوها و دانشگاهیها و معمّمین و علما و روحانیون و همه این قشرهایی که مغز متفکر هستند، با هم ائتلافشان را زیاد کنند و متوجه باشند به اینکه میخواهند این ائتلاف را بشکنند. اگر آمدند تو دانشگاه و گفتند ما با دانشگاهیها کار نداریم، اما آخوند بازیاش درست نکنید و رفتند توی مدرسهها گفتند ما با علما که کار نداریم، لکن این دانشگاهیها را راه ندهید با خودتان، بدانید که این حیلهای است برای اینکه شما را از هم جدا کنند و راه را برای خودشان باز کنند. بیدار باشید. متوجه باشید. امروز همه چشمها به شما دوخته شده است. اینهایی که، هیأتهایی که از خارج آمدند، بعضیشان گفتند: ملتها اطلاع ندارند از اوضاع ایران؛ برای اینکه همه رسانههای گروهی دست دشمن ماست و مع الأسف، در داخل ما هم این قدر مجله است، این قدر روزنامه است، و نه اینکه یک روزنامهای که برای خودش یک تیراژی دارد، نخیر هیچ تیراژی هم ندارد، اما درست میکنند و میروند و میآیند؛ چنانچه کتابهایی که با کامیون از شوروی حمل میشود، دَم دانشگاهها میریزند. بیدار باشید که شما را اغفال نکنند اینها. از شما صدمه دیدند اینها. آسیب دیدهاند از شما، میخواهند تلافی کنند.
نگذارید دست اینها باز بشود. نگذارید اینها رشد بکنند.
اجتماعاتتان را حفظ بکنید. مساجدتان را محکم نگاه دارید. دانشگاه را باید تغییر و تبدیل بدهید. متحول بشود به یک دانشگاهی که برای خودمان باشد. اگر ما دانشگاهمان برای خودمان بود، از اول این دانشگاه، دانشگاه برای خودمان بود. اسمش را «دانشگاه ملّی» گذاشتند، اما ابداً از ملت اسلام هیچ حرفی توی آن نیست. اگر ما یک دانشگاه اسلامی داشتیم، اگر یک دانشگاهی که به درد بخورد داشتیم، ما دیگر این قدر خونریزی نمیکردیم. در ایران این قدر خون جوانهای ما ریخته نمیشد. این برای این بود که ما دانشگاه نداشتیم. از دانشگاه هر که بیرون آمده بود، یک پستی میگرفت و به مردم زور میگفت، هر که بیرون میآمد برای دیگران خدمتگزار بود. وقتی که آن رأس باطل شد و غلط شد تا آخر غلط میشود. وقتی آن نوکر اول حسابش را با بالاییها درست کرد، دیگر [ان] همه را میچاپند. کدخدا را میبینند و ده را میچاپند. بیخود بود که آن سلطنت عثمانی را با آنکه آنها هم خراب بودند، لکن مع ذلک، یک قدرت بزرگی بود، بعد از جنگ عمومی آن را تکه تکه کردند، هر جایش را دادند به یکی از نوکرهای خودشان. الآن هم عراق دست یک نوکر[10] است و مصر هم دست یک نوکر[11] است و نمیدانم کجا هم هی نوکرهای خودشان را گذاشتهاند، و یک دیکتاتور گذاشتهاند بالای سر ملت و ملت را خفه کردند.
بترسید از آن روزی که باز یک دیکتاتور را بیاورند و بالای سر شما بگذارند و من امیدوارم که نشود یک همچو روزی. باید ما غفلت نکنیم. هیچ این طور نباشد که ما هی غرور پیدا بکنیم که نه دیگر کسی به ما کاری نمیتواند بکند. البته محاصره اقتصادی را خیلی ازش نترسید و دخالت نظامی هم ازش، اینها را نترسید. یک غلطی کرد و حالا شاید پشیمان هم باشد. اما از این وسوسهها بترسید. از این شیاطینی که توی جمعیتها میآیند و بیخ گوشها وسوسه میکنند، از اینها بترسید. از اینها که میآیند بیخ گوش شما میگویند که جمهوری اسلامی هم مثل زمان رژیم سابق، از اینها بترسید. رژیم سابق، شما میتوانستید اینجا بنشینید؟ میتوانستید این اجتماع را بکنید؟ از اینها که میگویند هیچ نشده، بترسید. از اینهایی که خرمنها را آتش میزنند و میگویند ما برای خلق خدمتگزاریم، بترسید. از اینها بترسید. اینها افتادهاند توی جمعیت و میخواهند وسوسه کنند و شما را منحرف کنند از راه راست. خداوند شما را به همین صراط مستقیم راهبر باشد و هدایت کند و ما همه را هدایت کند به راه مستقیم و از چپ و راست منحرف کند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج12، ص: 383 ـ 395)
ـ سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم؛ قیام 15 خرداد- دخالتهای امریکا (1359)
«15 خرداد نزدیک است و این روزی است که ملت ما نباید از یاد ببرد و نمیبرد. 15 خرداد یک نقطه عطفی است در تاریخ کشور ما که از همان وقت شروع به فعالیت سیاسی شد و روحانیون از همان وقت خودشان را مجهز کردند. روز 15 خرداد آن طوری که من بعد از اینکه از حبس بیرون آمدم برای من نقل کردند، عمال شاه در بسیاری از شهرستانها که قیام کرده بودند دست به کشتار زدند، و آن طوری که به من گفتند حدود پانزده هزار شهید داشتیم در 15 خرداد، و ما این قلم را آن وقت خیلی بزرگ میشمردیم و بزرگ هم بود، لکن بعدها جنایاتی که از طرف شاه؛ شاه مخلوع به کشور ما وارد شد بیشتر از این معانی بود. ما نمیتوانیم تصور کنیم این جنایاتی که از 15 خرداد تا رفتن بختیار[12] از این مملکت به دست عمال شاه، و به دست عمال امریکا در این کشور واقع شد، قدرت اینکه احصا[13] کنیم آنها را نداریم. ما اجمالی از این جنایات را میتوانیم بگوییم یا تصور کنیم. تفصیل این جنایات اصلًا قابل احصا نیست. ما چطور میتوانیم 15 خرداد، معلولینش را بفهمیم چقدر بود، معدومینش و شهدا میگویند پانزده هزار بوده است. لکن مصدومین و معلولین، کسانی که اعضای خودشان را در آن گیرودار از دست دادند ما چطور میتوانیم بیان کنیم یا تصور کنیم. لکن در عین حالی که 15 خرداد یک مصیبتی بود برای ملت ما، لکن مبدأ جنبش بود. از همان وقت و جلوتر از آن وقت روحانیون قیام کردند و به دست روحانیون نهضت شروع شد، از قم شروع شد و 15 خرداد یک انعکاسی بود از همان قیام. روحانیت را گرفتند قریب تمام علمای تهران را گرفتند و حبس کردند، و شاید مدتی هم علمای تهران و وعاظ تهران در حبس بودند و بعد بتدریج رها شدند، و از آنجا شروع شد به نهضت و مخالفت. در عین حالی که 15 خرداد مصیبت برای ما بود لکن این موهبت هم خدای تبارک و تعالی، به ما عطا کرد که مردم بیدار شدند و لبیک گفتند به صدای روحانیون. و در همه جا، در همه مملکت این نهضت شروع کرد و مبدأش از همان 15 خرداد بود، و بعد کم کم تدریجاً ریشه گرفت. و بعد که در این آخری دیگر زیادتر شد و بیشتر شد نهضت مردم، پیشتر رفت نهضت مردم و قیام همگانی شد.
بحمداللَّه ریشه اجانب از این مملکت کنده شد و شاه سابق از ایران رفت؛ گرچه امریکا او را پناه داد و الآن هم در پناه امریکاست، منتها در مصر یا در حوالی مصر به سر میبرد که آنها هم در قبضه امریکاست. بنا بر این 15 خرداد در عین حالی که مصیبت بود، لکن مبارک بود برای ملت که منتهی شد به یک امر بزرگی و آن استقلال کشور و آزادی برای همه مملکت.
آزادی را ما و ملت ما با قیمت گران به دست آورد، و لیکن ارزشش بیشتر از این معانی بود. الآن هم اشخاصی که طرفدار امریکا یا رژیم سابق هستند، الآن هم دنبال این هستند که باز آن مسائل سابق را به کشور ما برگردانند، لکن این دیگر یک خیال باطلی است.
امریکا اخیراً هم گفته است که کارتر گفته است که اگر هیچ کس هم از دولتها با من همراهی نکنند من خودم دخالت میکنم، و برای این اشخاصی که در ایران هستند و محبوسند من دخالت میکنم، و این یک امری است که برای رئیس جمهور یک کشوری که ادعای این را دارند که ما حقوق بشر را میشناسیم، این یک جرمی است. یک نفر قلدر بگوید من دخالت میکنم در یک کشور دیگری و دخالت هم کرده است، این یک جرمی است که باید محاکمه بشود. کارتر باید در دادگاههای عمومی دنیا محاکمه بشود. و اینهایی که ادعای این میکنند که ما استقلال همه ممالک را، همه کشورها را به رسمیت میشناسیم، اینها کجا هستند که جلوی کارتر بایستند و بگویند که تو میگویی من خودم تنها دخالت در کشور ایران میکنم، دخالت در یک مملکت مستقلی میکنم. نظامی پیاده کرده است و میخواهد باز پیاده بکند. اینها کجا هستند که یک همچو مجرمی را طرفداری از او میکنند. ما به کجا باید شکایت کنیم از این کشورهایی که دنبال امریکا و دست نشانده امریکا هستند و دنبال او هستند در جرایمی که امریکا دارد مرتکب میشود. ما به چه دستگاهی، به چه دادگاهی شکایت ببریم از این قلدرها، و از اینها که زمام امور کشورهای بیچاره مظلوم را به دست گرفتند؛ و مع الأسف آن کشورهایی هم که ادعای استقلال میکنند دنبال او هستند؛ دنبال یک همچو جریمهای. باید از این دولتها پرسید که محاصره اقتصادی که شما میکنید و یک ملت مظلوم را میخواهید در تنگنای محاصره قرار بدهید، این با چه اصلی از اصول دنیا، از قوانین دنیا منطبق است. مجرد اینکه امریکا قدرت دارد و به شما امر میکند، همین عذر است برای شما که محاصره اقتصادی بکنید؟! و شما گمان میکنید که با محاصره اقتصادی ملت ما شکست میخورد و ملت ما قانع خواهد شد و خاضع خواهد شد؟!
شما باید بدانید که دخالت نظامی امریکا و همه شماها، دخالت نظام شوروی و همه وابستگان به او، دخالت شماها همه در کشور ما و حصر اقتصادی شماها، در آن اراده ملت ما، آن تصمیم و اراده ملت ما اثری نخواهد کرد و ما مهیای مرگ هستیم. شما ما را از چه میترسانید؟ ما که مهیای شهادت هستیم، شما ما را از اقتصاد میترسانید، از دخالت نظامی میترسانید؟! شما کسانی را که از مرگ میترسند باید بترسانید، نه مملکتی که حاضر شده برای شهادت و شهادت را یک فوز برای خودش میداند. بنا بر این هیچ ما از این مسائل خوفی نداریم. و امریکا چه با همه کشورها دست به هم بدهند و بخواهند دخالت کنند، یا خودش به تنهایی- به قول کارتر- دخالت بکند، دخالت بکند تا بفهمد قضیه چی هست دخالت نظامی بکند تا بفهمد که مطلب چی هست، خوب است که از افغانستان آقای کارتر عبرت بگیرد. افغانستان که دولتش با او، با شوروی موافق است، حزبهای کمونیستی و چپگرا با او موافق است، یک عده ملت که نداشتند و ندارند اسلحه مدرن، آنها اسلحههای خود شوروی را گرفتند و سربازها و صاحبمنصبهای خود شوروی را با اسلحههای خودشان کشتند، و الآن هم آنها مشغول هستند و شوروی هر روز میفرستد و سلاحهای مدرن را میفرستد، سرباز میفرستد، لکن نتوانسته تا حالا ملت افغانستان را، ملت شجاع افغانستان را خاضع کند. آن افغانستان است که احزابش، احزاب کمونیستی و چپگرا با شوروی دست به هم دادند، با دولت دست به هم دادند، لکن ملت را نتوانستند خاضع کنند.
ایران بحمد اللَّه دولتش با ملتش موافق است، و چپگرایان اینجا که تابع امریکا هم هستند عددی نیستند که قابل ذکر باشند. ما با آنها مسامحه میکنیم، و الّا یک روز تمام آنها از بین خواهند رفت. امریکا خیال نکند که با دخالت نظامی میتواند کاری بکند یا با حصر اقتصادی میتواند کاری بکند. ملتی که روزه میگیرد، ملتی که شهادت را قبول کرده، از این چیزها دیگر نمیترسد. بنا بر این، این روز مبارک 15 خرداد را که در عین حال که شهیدهای زیاد ما داشتیم، لکن مبارک برای ملت ما بود، من به همه ملت تبریک میگویم. و امیدوارم که همان طوری که تا کنون از 15 خرداد تا کنون ملت ما ادامه داده است به نهضت خودش، از این به بعد هم ادامه بدهد و همه قدرتمندان را مأیوس کند از دخالت در کشور ما. خداوند ان شاء اللَّه همه را توفیق بدهد و همه را سلامت و اسلام را قوّت بدهد. و امیدواریم که این نهضت به سایر بلاد اسلامی هم صدور پیدا بکند. و این مکتب، مکتب همه مسلمین است بلکه همه مستضعفین. خداوند مستضعفین را از چنگال مستکبرین بیرون ببرد. و بحمد اللَّه طلیعه اینکه مستکبرین به جای خودشان بنشینند، طلیعه این در دنیا پیدا شده است، فقط ایران نیست، همه دنیا تقریباً مستضعفین بیدار شدهاند و جمعیت، اکثریت قاطع با آنهاست. و من امیدوارم که بزودی بساط ظلم برچیده بشود. خداوند همه را توفیق عنایت کند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته» (صحیفه امام، ج12، ص: 396 ـ 399)
ـ سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس و مسئولین بنیاد 15 خرداد؛ مجلس و اهمیت آن (1362)
«باید تشکر کنم از آقایان که زحمت کشیدند و تشریف آوردند اینجا تا پهلوی هم مسائلی که داریم صحبت کنیم. مسئله پانزده خرداد یکی از مسائلی است که شاید ما قبل و ما بعدش را کم کسی بداند. اینها در پرده ابهام تا آخر میماند، و من بسیاری از مسائل را که ما قبل پانزده خرداد رخ داد و بعض مسائل را که ما بعد او رخ داد مطلعم، لکن بیان نمیکنم. ولی پانزده خرداد به همت جوانهای کشور و جاننثاران اسلام مبدأ شد از برای تحولات بعدی، و من شهدای پانزده خرداد را از خدای تبارک و تعالی میخواهم که غریق رحمت کند که به ما حق دارند. و بازماندگان شهدا که باز هم هستند و بعدها هم هستند ان شاء اللَّه خداوند صبر و اجر به آنها عنایت بفرماید.
مطالبی که باید عرض کنم و شاید کراراً عرض کردهام، مسئله مجلس است و اهمیت مجلس. همان طوری که من کراراً عرض کردهام که دانشگاه و فیضیه، اینها اگر اصلاح بشود کشور اصلاح میشود، و همه کارهایی که در رژیمهای منحرف انجام گرفته است به دست دانشگاهیهایی که انحراف داشتهاند صورت گرفته است.
راجع به مجلس هم باید عرض بکنم که در کشوری که مثل کشور ایران بحمد اللَّه الآن یک جمهوری اسلامی به تمام معنا هست و در صدد اسلامی کردن همه امور هست، مجلس مثل، همان طوری که صنایع مادر ما داریم، مجلس هم این طور است که اگر مجلس یک مجلس اسلامی که با انتخابات صحیح انجام بگیرد، و اشخاصی که انتخاب میشوند واقعاً منتخب ملت باشند، تمام کارهای کشور با دست مجلسیها اصلاح میشود.
تمام کارهایی که از بعد از مشروطه انجام گرفت، و انحرافاتی که بتدریج پیدا شد تا زمان رژیم پهلوی که به اوج خودش رسید، یکی از عمال بزرگ که باید بگوییم که مادر عمال بود مجلس بود. مشروطه را منحرف کردند، مجلس را مجلس قلدری کردند، ملت را از اینکه رأی بدهند محروم کردند و این مال این دوره سابق قبل از این دوره نیست، بلکه به طور قطع اکثر دورهها این طور بود، منتها یک دفعه تعیین وکلا با خانها بود و آن اشخاصی که نفوذ داشتند در کشور، در هر منطقه و مردم دخالت نداشتند، و اگر دخالت داشتند چشم و گوش بسته بودند. رعیتها را جمع میکردند و میآوردند پای صندوق، و به آن طوری که به آنها دستور داده بودند رأی میدادند بدون اینکه بفهمند چه دارند میکنند، رأی چی هست و چه کار دارند انجام میدهند. فقط همان خان میدانست که برای منفعت او و برای منفعت دولتها اینها دارند رأی میدهند، و اصلًا کاری به اینکه کشور به کجا برسد در کار نبود، کاری به این کار نداشتند. بعد هم که زمان رضا خان پیش آمد و ما بعد رضا خان که اکثراً میدانید، و همه هم در آخر، در این دورههای آخر میدانید که آن بلاهایی که به سر ملت آمد، مادرش مجلس بود. یعنی عدهای را اینها خودشان لیست میدادند، و به طوری که محمد رضا اقرار کرد- منتها میگفت زمان قبل، مقصودش زمان پدرش بود- لیست را از سفارتخانه میآوردند که اینها باید تعیین بشوند. بعد از زمان ایشان هم بدتر از آن وقت بود، وکلای ما را باید امریکا یا قبل از او انگلستان تعیین کند، و مردم و دولت ایران و هیچ کس هیچ نظری در این باب نداشت. وکلا با دستور آنها، با اسم و رسم تعیین میشد مگر بعضیها که در تهران نمیشد که غیر او بشود که یک اقلیت بسیار نادر بود، البته بتدریج این طور شد تا زمان اینها که به اوج خودش رسید، تمام بدبختیها در حکومت از مجلس سرچشمه گرفت. هر کاری میخواستند انجام بدهند، هر امر فاسدی را که میخواستند انجام بدهند دیکته میکردند و میآوردند مجلس، و مخالف و موافق هم به حسب صورت درست میکردند، و بعد هم همان طوری که دیکته شده بود رأی میدادند. و خدای تبارک و تعالی خواست که آن وضع، هم وضع خان خانی و هم وضع دخالت سفارتخانهها در ایران برچیده بشود. و در این دورهای که انتخابات شد بحمد اللَّه به طور اکثریت قاطع، مردم دخالت داشتند و خانی دخالت نداشت، آنجایی هم که دخالت داشت در مجلس رد شد.[14] و در آتیه هم چنانچه ان شاء اللَّه این ملت به همین طور در صحنه حاضر باشند با تعیین وکلایی که متعهد بر همه جهات اسلام و مصالح کشور هستند، تعیین کنند، امید است که در آتیه هر سال بهتر از سال قبل بشود. و بحمد اللَّه در این دوره هم که چهرههای بسیار نورانی در مجلس هست، و اشخاص متفکر و فقیه و امثال اینها در مجلس هست، و یک سال هم مانده است تا به آخر برسد.
من امیدوارم که در این سال جدیت بیشتر بشود برای رسیدگی به امور کشور و محرومین کشور و مستضعفین.
و اگر مجلس در این سال جدید همّ خودش را صرف کند در اینکه مسائل مشکل را اسلامی کند، و با دقت، همان دقتهایی که اهل علم در مسائل علمی دارند. مسائل علمی همان طوری که آن دقتهای بسیار ارزنده را لازم دارد، مسائل سیاسی کمتر از آن نیست؛ برای اینکه، مسائل سیاسی، مقدرات کشور، در دست آنهایی هست که این مسائل را میخواهند تفکر کنند. آقایان در فکر این معنا نباشند که زیاد طرح بدهند و زیاد از مجلس بگذرد؛ در فکر این باشند که خوب طرح بدهند و خوب از مجلس بگذرد. یعنی همان طوری که بنای اهل علم است که در هر مسئلهای دقت میکنند، جستجو میکنند و مباحثه میکنند، مجادله میکنند، در این مسائل هم باید این طور باشد که سر و ته مطلب به طور کافی مورد بررسی قرار بدهد، مورد دقت قرار بگیرد، و با دقت و همت زیاد مسائل طرح بشوند، در مجلس که آمد یک مسئله پخته از حیث جهات مختلف باشد که راهگشا باشد برای این کشور و مشکلات این کشور. و در این چند سالی که گذشت من تشکر میکنم از زحمات پر ارزش آقایان که زحمت کشیدند و مشکلات زیادی که بود در داخل مجلس و در خارج مجلس و آنها را پشت سر گذاشتند، و الآن با قدرت کافی دارند انجام وظیفه میدهند. مجلس این سال با مجلس سالهای سابق فرق دارد، مجلس این سال قدرتش بیشتر است، یعنی آنهایی که کارشکنی میکردند برای مجلس و برای همه ارگانهای دولتی و اصل اساسش کارشکنی برای اسلام بود، آنها یا رفتند و فرار کردند یا منزوی شدند. و بحمد اللَّه امروز مجلس با دل راحت و با قامت مستقیم میتواند که مسائلی که پیش آمده و پیش خواهد آمد در این سالی که سال آخر است، به طور شایسته حل کنند تا اینکه این مجلس الگو بشود برای مجالس دیگر. و اگر در سال آتیه فرض کنید غیر آقایان یک دسته دیگری آمدند، بدانند که باید چه بکنند، و اینها چه کردند و آنها هم باید دنباله این، باید چه کار بکنند.
و بالاخره مجلس است که اساس یک کشور را به صلاح میکشد یا اساس یک مجلس را رو به فساد میبرد. و مجلس بود که در رژیم پهلوی آن همه فساد ایجاد کرد و آن همه خیانت کرد، و همین مجلس است که در زمان کنونی این همه خدمت کرده است و در صدد خدمت است. من نمیخواهم بگویم که کارها تمام شده و همهاش هم صد در صد تمام است، اما وقتی ما مقایسه بکنیم افراد این مجلس را با افراد دوره رضا خان- به استثنای نادر- و دوره محمد رضا تقریباً بیاستثنا، اگر ما مقایسه کنیم و همان افراد را ببینیم که سابقهشان چی است و چه زندگی کردند و چه هستند، کافی است که ما به ارزش این مجلس پیببریم، از آن جنس که در سابق بود هیچ الآن نیست در مجلس. اگر فرض کنید یک کسی باشد که با وضع شما یک مخالفی بیاورد، لکن این اختلاف سلیقه است، نه این است که واقعاً انحرافی باشد که آنها داشتند که در سابق بود. سابق انحراف بود، یعنی منحرفین را میآوردند سر کار، دستور بود، نمیتوانستند خلاف او را هم بکنند، و اگر در بینشان یکی دو نفر بود که مخالفت میکردند، در اقلیت بودند که صداشان به جایی نمیرسید، امروز عکس است، بحمد اللَّه همه آقایانی که در مجلس هستند، اینها وابسته به شرق و غرب نیستند و خدمت میخواهند بکنند و لو اختلاف سلیقه داشته باشند.
بحث در مجلس از مسائل بسیار مهم است که باید بحث بشود، باید هر مسئلهای با دقت رسیدگی بشود و در کمیسیونها اولًا و بعد در مجلس ثانیاً و بعد هم در شورای نگهبان ثالثاً رسیدگی بشود که وقتی یک قانون از مجلس بیرون آمد، یک قانون صد در صد شرعی باشد؛ چه موافق با احکام اولیه که مال اسلام است. یا موافق با احکام ثانویه که آن هم مال اسلام است، و این رویه رویهای است که اگر ان شاء اللَّه باقی بماند مطمئن باشید که مجلس با قوت خودش وقتی که باقی بماند دولت هم اصلاح میشود، و سایر قوایی که در ایران هستند، آنها هم اصلاح میشوند، یعنی کجروی نمیشود دیگر بشود. کجروی از مجلس شروع میشد، نه اینکه از خارج میشد؛ خارج دستور میداد، اینها راه میرفتند. و اگر مجلس مستقیم باشد و کارها را آن طوری که مصالح کشور اقتضا میکند، آن طوری که احکام اسلام اقتضا میکند، آن طور بررسی دقیق بشود و با علاقهمندی بررسی بشود، وقت صرف بشود تا اینکه مسأله، هر مسئلهای هست خصوصاً مهمات مسائل که باید مهمات مسائل را به طور دلسوزانه و به طور جدی بحث طلبگی در آن بکنند. آقایان که عادت دارند به اینکه بحث طلبگی میکنند و در مدرسهها تربیت شدند، با اشکال، رد و دفع و همه این امور، در قانون هم باید همین طور باشد؛ برای اینکه، این هم اهمیتش همان اهمیت است، آن هم اسلام بود، این هم اسلام است.
بنا بر این، در این سالی که ان شاء اللَّه میگذرد و امید است به خوبی بگذرد و آقایان با خیال راحت مشغول باشند به خدمت به این مستمندان، به این مظلومان در طول تاریخ. ان شاء اللَّه امیدواریم که این سال را به مبارکی بگذرانید و در سال آتیه ان شاء اللَّه مجلس باز همین جور مجلس باشد و همین طور افراد در آن باشند که ان شاء اللَّه مسائل حل بشود.
مسائلی که ما الآن در مقابلش هستیم و امیدوارم که مجلسهای بعد دیگر مواجه با آن نشوند.
خوب، مسئله مخالفت همه قدرتمندان دنیاست با ایران، مسأله هم یک مسئلهای نیست که مخفی باشد، خودشان هم اقرار دارند، خودشان هم میگویند که نباید عراق شکست بخورد. میزان، عراق نیست، صدام نیست. میزان، پیشرفت اسلام است. این طور نیست که آنها برای صدام دلسوزی میکنند، صدام هم یک آدمی است که- اگر بشود گفت آدم- بعد از بین میرود. لکن آنی را که از آن میترسند، از ایران است که میترسند یعنی دنبال شکست ایراناند. هر چند رئیس جمهور امریکا ادعا کند که ما بیطرفیمان، همین تازه هم باز گفته است بیطرفیمان محفوظ است؛ لکن یک مسئلهای است که همه میدانند، دیگر لازم نیست به اینکه ما برهان برایش اقامه کنیم، همه میدانند که ایشان تا چه اندازه بیطرف است در این مسأله؛ و دیگران هم همین طور، شوروی هم همین طور، فرانسه هم همین طور، دیگران هم همین طور. مسأله بیطرفی نیست، مسأله طرفداری از هر رژیمی است غیر اسلام و کوبیدن اسلام است به هر ترتیبی که بتوانند.
و بحمد اللَّه این مجلس و این ملت و این ارتش و این پاسداران و این سایر ارگانهایی که در این کشور هست ایستادهاند در مقابل همه این امور و مقاومت میکنند. و اگر ان شاء اللَّه این جنگ تحمیلی بر ما از بین برود و دولت سر صبر رسیدگی بکند به حال مستضعفین، تمام مسائل به وسیله مجلس و دولت حل میشود حتی مسئله گرانی. ما همه میدانیم که گرانی امروز سرسامآور است، و یک دستهای از آن رنج میبرند. اما در مقابل آن رنجهایی که خود پیغمبر و همسر بزرگ عزیزش حضرت خدیجه در آن چند سال بردند،[15] که مشک را از قراری که نقل میکنند، مشک را میگذاشتند توی آب و میمکیدند برای اینکه، از آن چربی، مثلًا از آن چیزی که در مشک هست به آنها برسد.
وقتی که آنها برای اسلام این طوری عمل کردند و این طور مقاومت کردند در مقابل دشمنهای اسلام، شما هم که ملت و امت همان بزرگوار هستید نباید از اینکه فلان چیز کم است، آنی که کم است ارزاق که نیست ارزاق که کم نیست، آنی که کم است آن وضع آرایشی است که آنها میخواستند، یک دسته میخواستند باشد، آنها دیگر ان شاء اللَّه نیست و باید از بین هم برود. گرانی هست لکن کجاست که گرانی نیست. این طور نیست که گرانی مال کشور ما باشد، همه جا گرانی هست. اگر دولت ان شاء اللَّه قدرت پیدا بکند، یعنی جنگ تمام بشود و ما به حال عادی برگردیم به مدت کمی به برکت اسلام و ملت در صحنه حاضر ایران این مسائل حل میشود ان شاء اللَّه.
از مسائل مهمی که هست و من از یک جنبهاش میخواهم صحبت کنم، جنبههای دیگرش حالا صحبت از آن نمیشود، من فقط یک جنبهاش را میخواهم صحبت کنم، آن قضیه ورود ترکیه در عراق است برای سرکوبی کردها. آنی که من میخواهم صحبت کنم این است که کرد ایران و کرد عراق و کرد ترکیه همه کرد هستند. تفاوت این است که در کردهای ایران اکثریتشان با جمهوری اسلامی موافقاند و با این، چند دسته فاسدشان مخالفند. الآن سرتاسر کردستان ائمه جمعهشان، علمای آنجا، مردمشان با جمهوری اسلامی موافقاند، آنی که فساد میکند عبارت از یک دوتا دستهای است که بعضشان کمونیستاند و بعضشان بدتر از کمونیست. چی شد که تمام رسانههای گروهی عالم راجع به کردهای ایران این قدر حساس هستند که از خود کردها هم حساسترند. خود کردها میگویند که ما میخواهیم که این فاسدها از بین بروند، لکن رسانههای گروهی همیشه ایران را محکوم میکنند و لحنشان نسبت به ورود ترکیه در عراق برای سرکوبی کردها یا همفکری عراق با آنها اگر راست باشد، این دیگر مسئلهای نیست، خوب آنها آمدهاند میخواهند مملکتشان را نگذارند که چیز بشود، آنی که مسأله است این است که کرد ایران چرا؟ اگر مسئلهای است که آنها میگویند تجزیه طلبند، خوب کردهای فاسد ما بیشتر هستند، چی شد که همه عالم سنگینیشان را انداختهاند روی ایران که این ایران است که کردها را چه میکند و چه، چقدر میکشد. و این فاسدهایی که در خارج نشستهاند و نسبت به کردهای ایران سینه چاک میکنند، اینها چطور شد که راجع به قضیه کردهای عراق و کردهای ترکیه صحبتی این قدرها ندارند، اگر باشد هم یک کلمهای میگویند و میگذرند. این گرفتاریهایی که بشر به آن مبتلاست این نحو گرفتاریهاست، این طور حقکشیهاست که سرتاسر عالم را فرا گرفته است، و اگر چنانچه یک منجی برای این بشر پیدا نشود- و ان شاء اللَّه امیدوارم که بزودی پیدا بشود و خداوند منجی بزرگ را به داد بشریت برساند- اگر دیر بشود اصلًا هلاکت در بین همهشان یک امر ساری عمومی میشود. یک دسته بیچاره مظلوم در سرتاسر دنیا زیر لگد دارند پایمال میشوند، از هیچ جا خبری نیست که راجع به آنها صحبتی بشود. در امریکا آن قدر مظلومین دارند پایمال میشوند، اصلًا راجع به امریکا صحبتی نیست که این چرا این کار را میکند.
در شوروی هم آن قدر مظلومین پایمال میشوند، صحبتی از آن هم نیست. در منطقه هم همین طور، آن قدر دارند پایمال میکنند مردم و ملتهای خودشان را، آن هم صحبتی نیست. این فقط اینجاست، ایران است که حکومتش دارد اختناق ایجاد میکند و مردم همه شان مخالف با حکومت هستند، لکن سرنیزه است که اینها را حاضر کرده و اینها میآیند در خیابانها، که این در دنیا باید اسم این را چی گذاشت؟ آنی که قلم دستش میگیرد و اینها را مینویسد، باید چه اسمی رویش بگذاریم؟ آنی که دستور میدهد به این رسانهها و همه را هماهنگ میکند، یک وقت میبینی از همه جا یک صدا بلند میشود، این را باید چی اسم بگذاریم رویش که اینها چی میگویند؟ اینها چه جور جمعیتی هستند؟ بافت مغزی اینها چه جور است؟ این گرفتاریهاست که جمهوری ما در این چند سالی که تحقق پیدا کرده است داشته و مجلس هم داشته و همه دولت و دیگران هم داشتند. چنانچه این گرفتاریها مرتفع بشود و دنیا سر عقل بیاید و آن چیزی که واقعیت است بگوید، آن چیزی که واقعیت است تبلیغ بکند، کار ما آسان است.
حالا من نمیدانم که این آقایانی که آمدند و رسیدگی کردند به خرابیهای ایران و رفتند در عراق هم یک دسته فقط مجروح جنگی را آوردند به آنها نشان دادند که اینها در بین شهرها این طور شدند، لکن خرابیای نداشتند که نشان بدهند شاید دو تا دیوار هم خراب کردند که نشان بدهند، آیا اینها بعد چه خواهند گفت؟ خواهند گفت که هم ایران خلاف کرده و هم عراق، دیگر هیچ حرف دیگری نیست؟ یا واقعاً اینها میخواهند رسیدگی کنند و میخواهند بفهمند که اندازه چی بوده، ایران چه کرده، آنها چه کردند؟
در همان وقتی که اینها مشغول رسیدگی بودند، آنها میزدند ایران را. این دلالت بر این میکند که اینهایی که آمدند اینها با ما هستند، شما بیخودی خواستید که اینها بیایند. حالا ما منتظر این هستیم که ببینیم اینها چه میکنند و چه خواهند کرد و چه خواهند گفت. امیدوارم که اینها هم به حسب وجدان انسانی عمل بکنند و آنچه که هست گزارش بدهند؛ بعد هم که گزارش دادند، آنهایی که گزارش را میگیرند، کاری به این ندارند که امریکا چه نظری در این مسأله دارد و شوروی چه نظری دارد و فرانسه چه نظری دارد، به اینها کار نداشته باشند و حکومت واقعی بکنند و آنکه هست به حسب واقع بگویند؛ ما هیچ توقعی از آنها نداریم الّا اینکه آنها همانی که هست بگویند.
و من امیدوارم که این مردم در صحنه ما بیشتر در صحنه باشند؛ از جنگ خسته نشوند.
جنگ در اسلام یک امری بوده است که از آن وقتی که اسلام حکومت پیدا کرد جنگ هم همراهش بود، قبل از آن هم دنبال این بودند که نقشهها را درست کنند، لا بد این طور است. همچو که مدینه آمد رسول خدا، و حکومت تشکیل شد، جنگ یا جنگ تحمیلی بود یا هر چی بود در جنگ بود تا آخر عمرش؛ آن روز هم که به لقاء اللَّه میخواست پیوند کند، بپیوندد، آن روز هم جیش «اسامه»[16] اش بیرون شهر بود که میخواست جنگ بکند. این جنگ یک چیزی است که برای عدالت، جنگ لازم است. اگر مردم عادل باشند که دیگر جنگی در کار نیست. اگر مردم انسان باشند که دیگر جنگی در کار نیست. لکن وقتی که یک دسته، اکثریت مستضعفین پایمال دارند میشوند، وقتی که تمام حیثیت اسلام و مسلمین در خطر است، وقتی که تمام حیثیت همین ملت ما در خطر است، ما که جنگ را شروع نکردهایم، ما الآن هم در حال دفاع هستیم هر روز تقریباً باید گفت بیاستثنا آبادان تقریباً بیاستثنا هر روز کوبیده میشود، زاید بر آن هم جاهای دیگری که همه میدانید. ما میخواهیم که دست اینها کوتاه بشود که به ما این طور، به ملت ما این طور تعدی نکنند. ما دفاع داریم میکنیم، و ما از اول هم دلمان میخواست که جنگی نباشد و همه صلح باشد. اما میپذیرید شما اینکه ما و صدام که دشمن اسلام است- از اول دشمن اسلام بودند آن وقت که من نجف بودم میدانستم که اینها دشمن اسلام هستند؛ همینها را مرحوم آیت اللَّه حکیم[17] تکفیر کرد. اینها مشرکند، ملحدند.- شما میپذیرید که ما با آنها سر یک میز بنشینیم و مصالحه کنیم؟ مصالحه اینکه خوب، حالا شما این کارها را کردید عذر بخواهید ما هم بگوییم که ما هم این کارها را کردهایم؟ هیچ وجدان انسانی- اسلامی میپذیرد این را؟ یا خیر، ما باید آن مطلبی که داریم، حق است و همه عالم اگر انصاف داشتند میپذیرند و میپذیرفتند ما آن را میخواهیم، ما چیز زایدی نمیخواهیم، ما همان را میخواهیم، از اول جنگ هم گفتیم ما جنگجو نیستیم، ما مدافع هستیم. دفاع هم یک حق مسلمی است که اسلام و غیر اسلام برای انسان قائل است.
ما الآن در حال دفاع هستیم. ما جوانهایمان تا کنون آن قدر شهید دادهاند، تا کنون مادرها آن قدر شهید دادهاند، پدرها آن قدر شهید دادهاند، جوانها آن قدر خون خودشان را دادهاند برای اینکه شرّ این قدرتهای بزرگ از سر ایران کم بشود. حالا که بحمد اللَّه رسیدیم به اینجایی که دستها کوتاه شده، حالا ما کوتاه بیاییم تا آنها دستشان بلند بشود؟ من به شما عرض میکنم اگر ما یک قدم عقب بنشینیم، آنها صد قدم جلو میآیند. ما محکم باید در مقابل اینها بایستیم تا اینکه آن آدمی که این فساد را در این منطقه ایجاد کرده است سرکوب بشود، و آنهایی که وادار کردند اینکه این آدم این طور، این خبیث این طور با مردم عمل بکند، آنها هم رسوا بشوند در دنیا، که اینها بودند که میگویند که ما طرفدار مثلًا چه هستیم و ما میخواهیم صلح باشد و همه قدرتهای ما دنبال این است که صلح بشود.
ما هم امریکا را میشناسیم و هم شوروی را میشناسیم که اینها هیچ کدام صلح طلب نیستند، هر دوشان جنگجو و با اسلحه میخواهند دیگری را از بین ببرند؛ منتها خوب دوتا قدرت در مقابل هم ایستادهاند و
اللهُمَّ اشْغَلِ الظَّالِمینَ بِالظَّالِمین[18]
نه او جرأت میکند که یک کاری بکند، نه اینها جرأت میکنند یک کاری بکنند. لکن نتیجه اینکه همه مظلومین جهان دارند صدمهاش را میبینند، دارند پایمال میشوند و ما میخواهیم که خدای نخواسته یک وقت ایران این نحو نشود دوباره این افعیها از اطراف بریزند و هر چی دارید شما ببرند، و هر فسادی میخواهند ایجاد کنند، و جوانهای شما را به آن فسادی که در زمان رضا شاه و محمد رضا شاه میخواستند بکشند کشیده میشوند. وقتی ما حقیم و میخواهیم حق را در این دیار و ان شاء اللَّه در جاهای دیگر پیاده بکنیم، ما چه باکی داریم از اینکه مثلًا میوه گران است؟ میوه گران هم ما و شما و همه برایمان گران است، یا فرض کنید که فلان چیز کم است، البته اگر کسی یادش باشد در این جنگهای سابق میداند که قحطی بود که پدر مردم را در میآورد، نه گرانی، قحطی بود. بحمد اللَّه حالا قحطی نیست و مردم از این حیث نگرانی ندارند که چیز نباشد. از حیث گرانی ما هم نگران هستیم از این گرانی، همه نگران هستند اما چاره چی است؟ چه میتوانیم بکنیم؟ البته فکرهایی دارند میکنند و ان شاء اللَّه امیدوارم موفق بشوند که این مسأله هم ان شاء اللَّه حل بشود؛ و امیدوارم که هم مجلس و هم دولت و اینها مشورت کنند با هم و راهی پیدا کنند که ان شاء اللَّه این مشکل ملت هم حل بشود. و من از خدای تبارک و تعالی برای همه شما سلامت و توفیق و عزت و عظمت خواستارم. و برای شهدای پانزده خرداد و از پانزده خرداد تا حالا شهدایی که در راه اسلام جان خودشان را از دست دادند علو مقام و مرتبه مسألت میکنم، و برای بازماندگان آنها ان شاء اللَّه صبر و اجر مسألت میکنم، و از همه آقایان میخواهم که در مجالسی که دارند به این ملت دعا بکنند، و از دعاهایی که از ائمه معصومین وارد شده است غفلت نکنند. و ماه شریف رمضان در پیش است و ماه شریف شعبان الآن ماها در آن هستیم، از ادعیه ائمه معصومین استفاده کنند و برای این ملت، خیر و سلامت طلب کنند و برای دشمنان اسلام خذلان و شکست را بخواهند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه» (صحیفه امام، ج17، ص: 468 ـ 479)
ـ نامه به نخست وزیر؛ موافقت با پرداخت اعتبار به صندوق تعاون صنفی (1364)
[صندوق تعاون صنفی (به نمایندگی آقایان: فضل اللَّه محلاتی، حبیب اللَّه عسکر اولادی و محسن لبانی) طی نامه شماره 19/ 64- مورخ 12/ 3/ 64 اعلام کرده که اعتباری به منظور پرداخت وام به اصناف ضعیف و نیازمندان از سوی بنیاد مستضعفان در اختیار این صندوق قرار گرفته است و تقاضا نموده این مبلغ کما کان به عنوان سرمایه در اختیار صندوق باقی بماند. موضوع از سوی آقای خامنهای (رئیس جمهور وقت)، آقای هاشمی رفسنجانی (رئیس مجلس شورای اسلامی) و آقای سید احمد خمینی مورد تأیید قرار گرفته است. امام خمینی با این پیشنهاد به شرح زیر موافقت فرمودند:].
بسمه تعالی
جناب آقای نخست وزیر
با پیشنهاد مذکور موافقت میشود، شما اقدام نمایید. 14/ 3/ 64 روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج19، ص: 272)
ـ اجازه نامه به آقای سید کاظم صدرالسادات دزفولی، در نقل اخبار و اخذ وجوهات (1364)
زمان: 14 خرداد 1364/ 14 رمضان 1405
مکان: تهران، جماران
موضوع: اجازه در امور شرعیه و نقل حدیث
مخاطب: صدر السادات دزفولی، سید کاظم
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم. الحمد للَّه رب العالمین، و صلی اللَّه علی خیر خلقه و اشرف بریته محمد و آله الطیبین الطاهرین، و لعنة اللَّه علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین.
و بعد، جناب مستطاب مروّج الاحکام عماد الاعلام آقای آقا سید کاظم صدر السادات دزفولی- دامت تأییداته- از طرف این جانب مجاز و مأذونند در نقل اخبار و احادیث از کتب معتبره علمای امامیه- رضوان اللَّه علیهم اجمعین- و مجازند در اخذ وجوه شرعیه و حقوق الهیه، حتی سهم شریف امام- علیه افضل الصلاة و السلام- به مقدار کفایت معاش روحانی، و ان شاء اللَّه در هر حال مراعات تقوا و احتیاط را خواهند نمود. و السلام علیه و علی کافّة اخواننا المؤمنین و رحمة اللَّه و برکاته. 4 شهر شوال المکرم 1381- محمود الحسینی الشاهرودی.].
بسمه تعالی
همان طور که مرقوم شده است مجاز میباشند.
14 شهر رمضان 1405 روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج19، ص: 273)
[2] - آقای مصطفی چمران، نماینده امام در شورای عالی دفاع
[3] - آقای سید علی خامنهای، نماینده امام در شورای عالی دفاع
[4] - روز کشف حجاب توسط رضا خان.
[6] - بخشی از آیه 7 سوره محمد( ص)
[9] - رمزی کلارک، دادستان پیشین امریکا.
[10] - صدام حسین، رئیس جمهوری عراق
[11] - محمد انور سادات، رئیس جمهوری مصر.
[12] - شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر رژیم شاه
[14] - اشاره به انتخاب خسرو خان قشقایی از فیروزآباد فارس است. نمایندگان مجلس شورای اسلامی پس از رسیدگی به نحوه برگزاری انتخابات در آن شهر، چون تشخیص دادند که بیشتر آراء مردم با زور و جبر به صندوقها ریخته شده است، به اعتبار نامه خسرو خان رأی منفی دادند و آن را ردّ کردند. خسرو خان قشقایی بعداً به جرم جاسوسی برای سازمان جاسوسی امریکا به حکم دادگاه انقلاب اسلامی به مرگ محکوم و تیرباران شد.
[15] - اشاره به سه سال محاصره پیامبر و یارانش در شِعب ابی طالب.
[16] - اسامة بن زید، از اصحاب جوان پیامبر که آن حضرت وی را به سرکردگی سپاه برای نبرد با کفّار منصوب کردند
[17] - آقای سید محسن حکیم، از مراجع بزرگ تقلید عراق که به سال 1389 ه. ق. در نجف در گذشتهاند.
[18] -« خداوندا، ستمگران را به ستمگران مشغول گردان».
.
انتهای پیام /*