امروز با امام: بیستویکم فروردین
ـ سخنرانی در جمع دانشجویان و طلاب؛ مخالفت روحانیت با انقلاب سفید (1343)
«از زندانی بودن آقای طالقانی و مهندس[1] افسرده نباشید؛ تا این چیزها نباشد کارها درست نمیشود. تا زندان رفتنها نباشد پیروزی به دست نمیآید. هدفْ بزرگتر از آزاد شدن عدّهای است، هدف را باید در نظر داشت. هدفْ اسلام است؛ استقلال مملکت است؛ طرد عمّال اسرائیل است؛ اتّحاد با کشورهای اسلامی است. الآن تمام اقتصاد مملکت در دست اسرائیل است؛ عمّال اسرائیل اقتصاد ایران را قبضه نمودهاند؛ اکثر کارخانجات در دست آنها اداره میشود: تلویزیون، کارخانه ارج، پپسی کولا[2]
دو هواپیمایی که قرار بود حجّاج را به مکّه ببرند مال اسرائیل بود! بعد دولت عربستان سعودی به این عمل اعتراض کرد و ناچار شدند از این عمل خودداری کنند. امروز حتّی تخم مرغ از اسرائیل وارد میکنند. باید صفها را فشرده کنید. اینها عمّال استعمار هستند؛ باید ریشه استعمار را کَنْد.
آقایان سعی کنید در دانشگاه پرچم اسلام را بالا ببرید؛ تبلیغات مذهبی بکنید؛ مسجد بسازید؛ اجتماعاً نماز بخوانید؛ تظاهر به نماز خواندن بکنید. وحدت مذهبی لازم است.
وحدت مذهبی است که این اجتماع عظیم و فشرده را ایجاد میکند. اگر علاقه به استقلال ایران دارید، وحدت مذهبی داشته باشید.
بعد از اینکه دستگاه دید بیش از این نمیتواند این فضاحت را تحمّل کند و از تمام ممالک اسلامی و غیر اسلامی فشار آوردند و نفرتهای ممالک اسلامی را نسبت به خود احساس نمود، وقتی اوضاع را چه از داخل و چه از خارج تاریک دیدند، اینها شبانه مرا به اینجا آوردند تا به اصطلاح مرا سالم به اینجا برسانند. آنها میگفتند ما باید شما را محفوظ نگاه داریم. آنها میترسیدند که مردم به من آسیبی برسانند! آیا ملّت اسلام قصد جان مرا دارند؟! بعد از رسواییها، وقتی دیدند دیگر نمیتوانند هیچ جای پایی بگذارند و تمام ملتها، دولتهای خارجی با آنها نظر خوشی ندارند، و مخصوصاً دیدند اکنون ایّام حج و محرّم است و معلوم نیست در مراسم حج چه خواهد شد و در ماه محرّم چه خواهد شد، ما را آزاد کردند؛ ولی بعداً به خیال سمپاشی افتادند. فکر کردند با مطبوعات میتوانند ما را در نظر مردم خوار کنند؛ خیال کردند میتوانند بین مردم و روحانیت جدایی ایجاد کنند.
چند روز است آزاد شدهام. فرصت مطالعه روزنامه نداشتم. در زندان فراغت داشتم و مطالعه میکردم تا اینکه روزنامه اطّلاعات، مورّخ سه شنبه 18 فروردین 43، را به من دادند. من از آقایان گله دارم که چرا زودتر به من [اطّلاع] ندادند. در این روزنامه کثیف اطّلاعات، تحت عنوان «اتّحاد مقدّس»، در سرمقاله نوشته بودند که با روحانیت تفاهم شده و روحانیون با «انقلاب سفید» شاه و ملّت موافق هستند! کدام انقلاب؟ کدام ملّت؟ این انقلاب مربوط به روحانیت و مردم است؟!
آقایان که در دانشگاه هستید، برسانید به همه که روحانیت با این «انقلاب» موافق نیست. ما که وسیله انتشاراتی نداریم؛ همه چیز را از ما گرفتهاند. تلویزیون و رادیو را از ما گرفتهاند. تلویزیون که در دست آن نانجیب[3] است؛ رادیو هم که در دست خودشان هست؛ مطبوعات ما کثیف است. آنها مطلبی را مینویسند یا میگویند، فوراً به تمام نقاط دور دست میرسانند؛ آن وقت مردم بیاطّلاع فکر میکنند که روحانیون هم با آنها هستند. روحانیون با این مفاسد دوستی ندارند. اگر روزنامه اطّلاعات جبران نکند، با عکس العمل شدید ما مواجه خواهد شد
[یکی از حضّار: تحریمش کنید.]
[امام:] نه. حالا موقعش نیست؛ هر چیزی جایی دارد.
خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد. با سرنیزه نمیشود اصلاحات کرد. با نوشتن «خمینیِ خائن» به دیوارهای تهران که مملکت اصلاح نمیشود! دیدید غلط کردید؟ دیدید اشتباه کردید؟ خاضع به احکام اسلام شوید ما شما را پشتیبانی میکنیم. اگر از آزاد نمودن ما برنامه دیگری دارند، اگر خیال دیگری در سر دارند، اگر میخواهند آشوب کنند، بسم اللَّه! بفرمایند
در روزنامه [مورّخ 13/ 5/ 1342] که مرا از زندان قیطریّه آوردند، نوشتند که مفهومش این بود که روحانیت در سیاست مداخله نخواهد کرد. من الآن حقیقت موضوع را برای شما بیان میکنم. آمد یک نفر از اشخاصی که میل ندارم اسمش را بیاورم، گفت آقا سیاست عبارت است از دروغ گفتن، خدعه، فریب، نیرنگ، خلاصه پدرسوختگی است! و آن را شما برای ما بگذارید! چون موقعْ مقتضی نبود نخواستم با او بحثی بکنم. گفتم: ما از اوّل وارد این سیاست که شما میگویید نبودهایم. امروز چون موقع مقتضی است، میگویم اسلام این نیست. واللَّه اسلام تمامش سیاست است. اسلام را بد معرّفی کردهاند. سیاست مُدُن از اسلام سرچشمه میگیرد. من از آن آخوندها نیستم که در اینجا بنشینم و تسبیح دست بگیرم؛ من پاپ نیستم که فقط روزهای یکشنبه مراسمی انجام دهم و بقیه اوقات برای خودم سلطانی باشم و به امور دیگر کاری نداشته باشم. پایگاه استقلال اسلامی اینجاست. باید این مملکت را از این گرفتاریها نجات داد. نمیخواهند این مملکت اصلاح بشود؛ اجانب نمیخواهند مملکت آباد شود. اینها حتّی آب هم برای این ملّت تهیه نکردهاند! آبی که ما در قم از آن استفاده میکنیم، در اروپا حتّی به حیواناتشان هم نمیدهند! اگر راست میگویند برای بیکاران کار پیدا کنند. این جوان بعد از بیست سال تحصیل، کار میخواهد. فردا، که فارغ التّحصیل میشود، سرگردان است. اگر معاشش فراهم نشود نمیتواند دین خود را حفظ کند. شما خیال میکنید آن دزدی که شبها از دیوار، با آن همه مخاطرات، بالا میرود و یا زنی که عفت خود را میفروشد، تقصیر دارد؟ وضع معیشتْ بد است که این همه جنایات و مفاسد، که شب و روز در روزنامهها میخوانید، به وجود میآورد.
وقتی که در زندان بودم، خبر آوردند که سرمای همدان به 33 درجه رسیده؛ بعد خبر آوردند که دو هزار نفر از سرما تلف شدهاند. در آن حالت من دستم بسته بود؛ چه میتوانستم بکنم؟ این تازه در همدان بود؛ البته در تهران و شهرهای دیگر هم تلفاتی بود. دولت چه اقدامی نمود؟ در یک چنین وضع برای استقبال از اربابان خود، با طیّاره از هلند گل میآورند! پول ملّت فقیر را تلف میکنند. اجاره هواپیما که از هلند گل میآورد سیصد هزار تومان است! جبران کنید غلطهای خود را؛ اسلام را رعایت کنید
در ایّام گرفتاری، در روزنامه اطلاعات، درباره وضع مادّی و بهداشتی مردم جنوب مطلبی خواندم؛ تعجّب کردم! چگونه این مطلب را گذاشته بنویسند. یکی از خبرنگاران،
پس از بازدید از وضع مردم جنوب، چنین نوشته بود که در جنوب ایران در دهات اصلًا از دکتر و دارو خبری نیست؛ آب وجود ندارد. و یک ده، اکثر مردمش کور بودند. خلاصه از کلّیه وسایل و نیازمندیهای اوّلیه زندگی محروم بودند. آن وقت در کنفرانس «اکافه»،[4] که نمایندگان دول دنیا جمع شده بودند که فکری برای وضع اقتصاد دول بکنند- اگر بخواهند عمل بکنند- در صورتی که اعضای شرکتکننده، چه از کشورهای کوچک و چه بزرگ، همه دم از اشکالات اقتصادی خود میزنند، هیئت نمایندگی ایران اظهار میکند که وضع اقتصادی ایران کمال مطلوب است و هیچ عیب و نقصی ندارد! آیا وضع اقتصادی انگلستان بد است؛ ایران خوب است؟! وضع اقتصادی هندوستان بعد از آن همه پیشرفت بد است، ایران خوب است؟! همین طور ژاپن وضع اقتصادیش بد است، ایران خوب است؟!
آقایان در کاخهای خود نشستهاند میگویند «ملّت مترقّی»! «ملّت مترقّی» از گرسنگی میمیرد؟! امیر اسلام، علی- علیه السّلام- نان جو میخورد. برای مهمانیی که به افتخار اربابان خود ترتیب میدهند، پانصد هزار تومان، یک میلیون تومان، یا بیشتر خرج کنند و مرتّب دم از برنامه «مترقّی» میزنند! میگویند کشور ما در ردیف کشورهای طراز اوّل است! مگر با رفتن چند زن به مجلس، مملکتْ مترقّی میشود. مملکت با برنامههای اسرائیل درست نخواهد شد.
اسلام برای تمام زندگی انسان، از روزی که متولّد میشود تا موقعی که وارد در قبر شود، دستور و حکم دارد. صحبتْ نزاع با شخص نیست؛ بعد از اینکه دولت قبلی رفت، یک نفر در زندان آمد پیش من و از دولت گذشته بدگویی کرد و گفت این دولت برنامههای «مترقّی» دارد. گفتم ما با کسی غرض شخصی نداریم؛ ما با عمل اشخاص کار داریم؛ ملّت فقیر را نجات دهید. دیروز خانوادههای شهدای پانزده خرداد اینجا بودند. چیزی که مرا رنج میداد این بود که به من این صحبتها نشده بود تا از حبس آمدم بیرون. عصر همان روز- دفعه اوّل- جریان را مطّلع شدم. کشتارِ پانزده خرداد از اعمال یک قشون با ملّت بیگانه بدتر بود. آنها بچهها را نمیکشتند، زنها را نمیکشتند. امروز جشن معنی ندارد. تا ملّت عمر دارد، غمگین در مصیبت پانزده خرداد است. یکی از اولیای امور، ضمن سخنرانی، گفته بود: پانزده خرداد ننگ ملّت ایران است؛ ولی من صحبت او را تکمیل میکنم: پانزده خرداد ننگ ملّت بود؛ زیرا از پول همین ملّت، اسلحه تهیّه شده و با این اسلحه مردم را کشتند!» (صحیفه امام، ج1، ص: 267 ـ 272)
ـ سخنرانی در جمع روحانیون و اهالی شیراز؛ رسالت حوزه ها (1343)
«سلام مرا به علمای شیراز خصوصاً حضرت آیت اللَّه محلاتی،[5] برسانید و از طرف من دست ایشان را ببوسید و بگویید: شما خیلی به رنج بودید؛ زندان رفتن شما و اقدام شما فراموش نمیشود؛ سیزده روزی که در جایی، نظیر جای چاقوکشها به سر بردید، مورد نظر ولی عصر- عجل اللَّه تعالی فرجه- خواهد بود. الحال بدانید و به مردم برسانید، به هر وسیلهای که میشود مردم محترم فارس و سایر جاها را مطلع فرمایید که اینها با سرنیزه، کشتن و زندان کردن و سایر اعمال وحشیانهای که در دنیای امروز، حتی در آفریقا و ملل دیگر، بکلی انجام نمیشود، نمیتوانند پیش ببرند و جلوی احساسات مسلمانها را بگیرند و اسلام را از بین ببرند؛ و شکست میخورند. لذا آمدند و نقشه مهمتری کشیدند. ممکن است فعلًا نه کشتن باشد و نه زندان و نه کار زشت دیگری؛ زیرا با اینها پیش نبردند. ای کاش؛ این طور چه عیب داشت؟ همه جا را بگیرند، همه را ببرند و عدهای را بکشند؛ دیگران هستند؛ لکن نقشهای که مهمتر است و اینها دارند، این است که میخواهند بین علما و ملت اسلام اختلاف بیندازند. اینها میخواهند بگویند علما با انقلاب شاه موافقند؛ تا مردم را برگردانند، و سرمایه علما را که مردم هستند، از دستشان بگیرند. به آیت اللَّه العظمی محلاتی و سایر علمای شیراز بگویید که طلاب را تهذیب کنید، مردم را متحد فرمایید. حواستان جمع باشد؛ مواظب باشید. به همه مردم برسانید، اینها دشمن هستند؛ دشمن اسلام هستند؛ دشمن ملت هستند.
پیغمبر اسلام عرب است؛ ما اختلاف نداریم و نباید داشته باشیم. کوچک و بزرگ نداریم؛ بالا و پایین نداریم؛ مُقدم و مؤخر نداریم؛ همه در یک صف هستیم. ما همه برای اسلام و برای خدا قیام میکنیم و باید برای خدا باشد؛ نه برای دنیا. هیچ کس بر دیگری فضیلتی ندارد. اختصاص به حوزه ندارد؛ همه موظفند. آنها خیال کردند آیت اللَّه بروجردی فوت کرد، اسلام هم فوت کرد. اشتباه میکنند؛ بد خیال میکنند. پیغمبر و علی و سایر ائمه- علیهم السلام- و سایر بزرگان از دنیا رفتند و اسلام باقی ماند. خمینی هم میمیرد. من عمرم به آخر رسیده؛ چند روزی بیش، از عمرم باقی نیست. شما ای طلاب وای فضلا که جوان هستید، کوشش کنید. من میمیرم، دیگری میآید؛ دیگری میرود، و دیگری میآید. اسلام محفوظ باشد. دست بوسیدن و عکس و تقدم و تأخر اسم، معنی ندارد ... حوزه علمیه باید به کار اسلام بخورد. اگر حوزه علمیه به کار اسلام نخورد، بیهوده است، مبتذل است، واجب است بر همه و همه خطبا و مسلمین که مردم را مطلع کنند؛ زیرا اصل اسلام در خطر است. در اصل که اختلاف نیست؛ مگر فرعی است که اختلاف نظر داشته باشند؟ مگر یقین دارند که اسلام در خطر نیست؟ هیچ کس نباید صلاح را در سکوت بداند، نباید هیچ کس این فکر را بکند.
من از بعضی تعصباتِ بیجا رنج میبرم. گاهی بعضی مطالب را از طلبههای جوان میشنوم، سرم درد میگیرد. عکس یعنی چه؟ اینها موهومات است. خمینی هم اگر برای خدا کار نکند، مردم از بینش میبرند؛ نابودش میکنند .... [باید] برای رضای خدا، برای دین مردم کار کرد؛ نه برای دنیا. به خدا قسم، آنهایی که ساکت شدند- که دنیا را هم از آنها میگیرند- بیچاره میشوند، مردم دین میخواهند. علما و روحانیت خدمتگزار دین هستند؛ لذا آنها را دوست میدارند؛ و الّا اگر فهمیدند که برای دنیاست و برای حبّ ریاست است و امثال آن، هیچ اعتنایی به آنها نمیکنند. من نمیتوانم پول را بگیرم و به طلاب بدهم؛ ولی مردم گرسنه و بیچاره بمانند و دین از بین برود. اما اگر چنین کنم باید نابودم کنند، بیرونم کنند. مردم کاملًا حواسشان جمع است. مردم دیندار، آدم خدمتگزار به دین میخواهند؛ هر کس برجسته تر شد، او را دوست میدارند. علاقه مردم به ما برای دین است. این ابراز علاقه، برای اظهار علاقه به دین است. اشتباه میکنند آنهایی که میخواهند بین علما و مردم و دین جدایی بیندازند؛ آنها رسوا شدند سید ضیاء[6] به شاه گفته است، گرفتن این مرد، اشتباه بوده؛ آزاد کردن او هم اشتباه بوده. آنها مفتضح شدند
اگر مطبوعات ما نمینویسند، خارجیها مینویسند؛ به من رسیده و میرسد که در خارج چه خبرها شده، چقدر اینها رسوا شدهاند. انزجار این مردم از آنها بر تمام دنیا، ثابت شد. آنهایی که مردم را به اشتباه میاندازند، خیانت میکنند. این مطبوعات، خائن هستند. در جواب تلگراف حضرت آیت اللَّه العظمی خویی خیلی اشتباه کاری کرده بودند. در ضمن چند جمله تمام مقاصدشان را گفته و حرفهای ما را رد کرده بودند. گفته بودند: علما حقیقت اسلام را نفهمیدند؛ ما فلسفه احکام را میفهمیم. گفته بودند: پیغمبر آرزوی تساوی داشت؛ اینها مرادشان از تساوی حقوق، عدالت اجتماعی نیست؛ ممکن است اگر علما ساکت شوند، کم کم حرف از ارث و طلاق و غیر اینها به میان بیاورند. آنها دشمن هستند؛ باید شما متحد شوید. اختلاف را دور بیندازید، و از گوشه زندان نباید ترسید. از بین رفتن اسلام ... است. باید اسلام بماند، و قرآن هم بماند. خمینی از بین برود، برود؛ دیگری هم از بین برود، برود. هدف ما حفظ اسلام و قرآن است، نه حفظ دنیای خود. همه یک هدف داریم؛ همه شریک هستیم؛ اختلاف نداریم و نباید داشته باشیم. از عموم ملت ایران تشکر میکنیم؛ خصوصاً از علما و روحانیون، و همچنین از ملت فارس و روحانیون و علمای آنها بسیار ممنون و متشکرم. خداوند همه را مؤید و منصور بدارد.» (صحیفه امام، ج1، ص: 273 ـ 275)
ـ نامه به آقای میرزا محمد ثقفی؛ خانوادگی (1347)
«به عرض عالی میرساند، مرقوم مبارک که حاکی از سلامت وجود مسعود و حاوی تفقد از این جانب بود موجب تشکر گردید. سلامت و سعادت حضرت عالی و متعلقین را از خداوند تعالی خواستار است. این جانب و تمام همراهان سلامت هستیم، و الآن در کربلای معلّا به دعاگویی مشغول. و چون وقت بسیار ضیق است و رسیدن نامه ممکن است تعویق بیفتد، لهذا خانم بعداً تصدیع میدهد؛ عجالتاً سلامت و سلام میرساند. خدمت آقازاده محترم سلام میرساند. و السلام علیکم. خمینی» (صحیفه امام، ج2، ص: 178)
ـ پیام به ملت ایران؛ افتتاح حساب شماره 100 (1358)
«ملت عزیز! برادران و خواهران دلیر و مبارز- ایّدهم اللَّه تعالی
اینک به مرحله حساسی از دوران انقلاب اسلامی خود رسیدهایم. دوران سازندگی، دورانی که باید از ثمرات انقلابمان مردم محروم و ستمدیده ایران بهرهمند شوند؛ دورانی که باید شکوه نظام عدل اسلامی را لمس کنید؛ دورانی که همه باید دست به دست هم بدهیم تا ریشه فقر و استضعاف را برکنیم. شما مردم شریف ایران در جریان مبارزه با استعمار و استثمار پیروزی بزرگی به دست آوردید و توانستید با اتکال به خدای متعال و وحدت کلمه و مشارکت همه قشرها بر طاغوت زمان غلبه کنید و پشت ابرقدرتها را بلرزانید. اکنون نیز با خودیاری و همکاری برای مبارزه علیه فقر و محرومیت بسیج شوید، و با تأیید الهی به نجات مردم مستضعف کمر همت ببندید.
در رژیم منفور پهلوی مسئله مسکن یکی از مصیبتبارترین مشکلات اجتماعی مردم ما بود. بسیاری از مردم در اسارت تهیه یک قطعه زمین و داشتن یک لانه بودند، و چه بسا تمام عمرشان را زیر بار بانکها و سودجویان و غارتگران به سر میبردند تا بتوانند پناهگاهی را برای خود و فرزندانشان دست و پا کنند. قشر عظیمی از مستضعفان جامعه هم بکلی از داشتن خانه محروم بودند و در زوایای بیغولهها و اتاقکهای تنگ و تاریک و خرابهها به سر میبردند؛ و چه بسا قسمت مهمی از درآمد ناچیزشان را بایستی برای اجاره آن بپردازند؛ و این میراث شوم برای ملت ما باقی مانده و اکنون جامعه ما با چنین مصیبتی دست به گریبان است. نظام اسلام چنین ظلم و تبعیضی را تحمل نخواهد کرد؛ و این از حد اقل [حقوق] هر فرد است که باید مسکن داشته باشد.
مشکل زمین باید حل شود و همه بندگان محروم خدا باید از این موهبت الهی استفاده کنند.
همه محرومان باید خانه داشته باشند. هیچ کسی در هیچ گوشه مملکت نباید از داشتن خانه محروم باشد. بر دولت اسلامی است که برای این مسئله مهم چارهای بیندیشد، و بر همه مردم است که در این مورد همکاری کنند.
این جانب حسابی به شماره 100 در تمام شعب بانک ملی افتتاح کرده و از همه کسانی که توانایی دارند دعوت میکنم که برای کمک به خانهسازی برای محرومان به این حساب پول واریز کنند. و در هر محل از بین افراد صالح و مورد اعتماد، گروهی حد اقل مرکب از سه نفر از مهندسان و کارشناسان شهرسازی و خانهسازی و یک نفر روحانی و یک نماینده دولت انتخاب شوند تا با صرفهجویی و دقت کامل خانههای ارزان قیمتی بسازند و در اختیار محرومان قرار بدهند، و در این طرح به هیچ وجه پولی در برابر خرید زمین پرداخت نشود.
من امیدوارم همه کسانی که زمینهای وسیعی در اختیار دارند به این امر مهم اسلامی- انسانی کمک کنند، و زمینها را در مناطق مرغوب قابل سکونت در اختیار این طرح بگذارند. و نیز هر کس که توانایی دارد، در تأمین انواع مصالح ساختمانی به این خدمت اسلامی کمک و نیروی کار و کارگری به طور وسیع به کار افتد، و دولت نیز تصمیمات لازم را در تأمین آب و برق و اسفالت و وسایل ایاب و ذهاب و مدرسه و درمانگاه و دیگر نیازمندیهای عمومی فراهم سازد.
بنیاد مستضعفین نیز باید به کمک این طرح بشتابد و از اموال مصادرهشده خاندان پهلوی و اطرافیانش در این طرح استفاده شود. و نیز دولت باید در طرحهای اساسی و دراز مدت خود برای حل این مشکل در سطح عموم طرحهایی تهیه کند؛ و اکنون این یک تجربه تازه از بسیج نیروی ایمان جامعه در راه تعاون اسلامی و مبارزه با محرومیت است که ملت با توفیق الهی باید از آن نیز سرفراز درآید.
من با کمال تواضع از ملت عزیز در این امر حیاتی استمداد میکنم و سلامت و سعادت همگان را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج6، ص: 518 ـ 520)
ـ سخنرانی در جمع بانوان کاشان؛ سهم بزرگ زنان در پیشبرد انقلاب (1358)
«شما بانوان محترم، دوشیزگان عزیز، خوش آمدید. شما بانوان در ایران ثابت کردید که در پیشاپیش این نهضت قدم برداشتید. شما سهم بزرگی در این نهضت اسلامی ما دارید. شما در آتیه برای مملکت ما پشتوانه هستید. از شماست که مردان و زنان بزرگ تربیت میشود. در دامن شما مردان و بانوان بزرگ تربیت میشود. شماها عزیز ملت هستید؛ پشتوانه ملت هستید. شماها در تحصیل کوشش کنید که برای فضایل اخلاقی، فضایل اعمالی مجهز شوید. شما برای آتیه مملکت ما جوانان نیرومند تربیت کنید. دامان شما یک مدرسهای است که در آن باید جوانان بزرگ تربیت بشود. شما فضایل تحصیل کنید تا کودکان شما در دامن شما به تربیت برسند.
من از خدای بزرگ سلامت و سعادت شما را خواهانم و امیدوارم که دوشادوش مردان در قضیه مجلس مؤسسان و مجلس شورای ملی رأی بدهید تا اینکه جمهوری اسلامی و قانون جمهوری اسلامی و مجلس شورای جمهوری اسلامی تأسیس و ما به آنچه که خواهان آن هستیم برسیم.» (صحیفه امام، ج6، ص: 521)
ـ سخنرانی در جمع عشایر بختیاری ایذه؛ اوضاع ایران در دوران پهلوی (1358)
«شما جوانمردان ایل بختیاری خوش آمدید. یکی از بزرگترین خیانتهایی که سلسله پهلوی بر ایران کردند این بود که عشایر و ایلات ما را از بین بردند. اینها به واسطه اینکه مأمور بودند آن کسانی که پشتوانه این مملکتند[7] سرکوب کنند. پشتوانه مملکت ما ایلات و عشایر بودند که از آن جمله «ایل بختیاری» که من سوابق با آنها دارم. از مأموریتهایی که رضا شاه داشت این بود که تمام ایلات را در اطراف ایران از بین ببرد و آنها را به اسم اینکه میخواهیم شهری کنیم سرکوب کنند. میخواستند که ایران پشتوانه نداشته باشد تا بتوانند هر چه خیانت است بکنند. این پشتوانههای ما را از بین بردند و سرکوب کردند و به آمال خودشان رسیدند. این همه خیانت کردند بر ما؛ مخازن ما را بردند، نفت ما را بردند، و در ازای آن اسلحههایی آوردند که به درد ایران نمیخورد بلکه برای خود آنها برای اینکه پایگاه داشته باشند در ایران، آنها را آوردند، به اسم اینکه پول نفت است. شما تنها ایل بختیاری نیستید که رنج دیدید، در زمان این پدر و پسر؛ تمام ایلات ایران و عشایر محترم ایران بودند بلکه عشایر و ایلات محترم تنها نبودند، تمام اقشار ایران- از مذهبیها و علمای مذهب تا آخرین فرد ایران- در تحت فشار بودند...
من از خدای تبارک و تعالی توفیق تمام ملت ایران را، و خصوصاً عشایر محترم ایران را، و خصوصاً شما عشایر محترم ایل بختیاری را خواهان هستم و امیدوارم همان طور که تا کنون با این نهضت همراه بودید، از این به بعد هم این نهضت را حفظ کنید. برادران من! در سایه اسلام میتوانید سعادت در دنیا و آخرت پیدا بکنید، در سایه اسلام میتوانید مفاخر خودتان را برگردانید، در سایه اسلام میتوانید آزاد و مستقل باشید. این اسلام را حفظ کنید؛ این نهضت اسلامی را حفظ کنید و همان طوری که در رفراندم رأی دادید و موفق شدید، و تقریباً صد در صد رفراندم پیروز شد، همان طور در مجلس مؤسسان نیز جدیت کنید و آرای خودتان را برای اشخاص بیدار، امین، مؤمن مُسْلم، وطنخواه، به صندوقهایی که بعدها ... درست میشود بریزید. و بعد از آن نیز که قضیه مجلس شورا پیش میآید، باز افراد سالم، افراد وطنخواه، افراد وطندوست، افرادی که نه شرقی باشند نه غربی بلکه در صراط مستقیم انسانیت و اسلامیت باشند، انتخاب کنید و به آنها رأی بدهید.
من از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت شما را میخواهم و متشکرم از اینکه آمدهاید و از نزدیک تفقد از ما میکنید. خداوند همه شما را سعادتمند کند.» (صحیفه امام، ج6، ص: 522 ـ 524)
ـ سخنرانی در جمع عشایر لرستان؛ دستاوردهای جمهوری اسلامی (1358)
«من هم «جمهوری اسلامی» را به شما اهالی محترم لرستان و به سایر اقشار ملت تبریک عرض میکنم. ان شاء اللَّه «جمهوری اسلامی» بر همه شما مبارک باشد. با جمهوری اسلامی سعادت، خیر، صلاح برای همه ملت است. اگر احکام اسلام پیاده بشود، مستضعفین به حقوق خودشان میرسند؛ تمام اقشار ملت به حقوق حقه خودشان میرسند؛ ظلم و جور و ستم ریشه کن میشود. در جمهوری اسلامی زورگویی نیست، در جمهوری اسلامی ستم نیست، در جمهوری اسلامی آزادی است، استقلال است. همه اقشار ملت در جمهوری اسلامی باید در رفاه باشند. در جمهوری اسلامی برای فقرا فکر رفاه خواهد شد؛ مستمندان به حقوق خودشان میرسند. در جمهوری اسلامی عدل اسلامی جریان پیدا میکند، عدالت الهی بر تمام ملت، سایه میافکند آن چیزهایی که در طاغوت بود در جمهوری اسلامی نیست. من جمهوری اسلامی را به شما تبریک عرض میکنم. امیدوارم در زیر سایه اسلام همه ما با رفاه و سعادت به سر ببریم. شما اهالی محترم لرستان متوجه باشید که اگر شیاطین آمدند آنجا و خواستند تبلیغات سوء بکنند آنها را دفع کنید. این شیاطین اشخاصی هستند که تابع «شیاطین بزرگ» اند،[8] اینها اشخاصی هستند که برای قدرتهای بزرگ خدمتگزارند. آنها را به جمعیتهای خودتان راه ندهید. جلو آنها را و تبلیغات آنها را بگیرید؛ آنها میخواهند بر خلاف اسلام تبلیغ کنند؛ شما باید جلوی آنها را بگیرید. من از خدای تبارک و تعالی سعادت و سلامت و عزت و عظمت شما را خواستارم.» (صحیفه امام، ج6، ص: 525)
ـ سخنرانی در جمع پرسنل ارتش؛ پشتیبانی از نیروهای نظامی (1358)
«درود بر ملت بزرگ ایران! سلام بر جوانانی که در راه اهداف مقدسه اسلامی مجاهدت کردند! درود بر شهیدانی که در راه اهداف اسلامی جان خود را از دست دادند! من از تمام طبقات ملت تشکر میکنم؛ من در خدمت ملت هستم. من از شما جوانانی که در راه اهداف اسلامی جدیت دارید تا اهداف اسلامی به ثمر برسد تشکر میکنم. شما لشکر اسلام و قرآن هستید. ملت موظف است به شما احترام بگذارد؛ ملت موظف است از شما پشتیبانی کند. ما و اسلام پشتیبان شما هستیم، شما دلخوش باشید، آزرده نشوید از بعضی اخلالگران که حرفهای بیجا میزنند.[9] ما شما را از خود میدانیم و خود را از شما میدانیم. ما در همه مراتب با شما هستیم و تا آخر نهضت شما با ما و ما با شما.
اسلام اگر آن طور که هست، موفق بشویم که احکام آن را اجرا بکنیم، برای همه شما سعادت ایجاد میشود، برای همه ملت سعادت ایجاد میشود. اسلام دین آزادی و استقلال است، اسلام دینی است که همه کس به حقوق خودش میرسد و مراعات همه حقوق را میکند. ارتش اسلامی در پناه اسلام است؛ ارتش اسلامی برای ملت و برای اسلام است و امروز طاغوت از بین رفت و ان شاء اللَّه دیگر برنخواهد گشت.
شما باید حافظ استقلال مملکت خودتان باشید، حافظ آزادی مملکت خودتان باشید. همه قشرهای ملت موظفند از شما پشتیبانی کنند. شما کسانی هستید که باید استقلال این مملکت را حفظ کنید و ما از شما تشکر میکنیم و ما پشتیبان شما هستیم. همه ملت موظفند که از شما پشتیبانی کنند و اگر کسی به شما جسارت کند به لشکر امام زمان جسارت کرده است. من به شما اطمینان میدهم که شما در جوار اسلام با طُمَأنینه،[10] با سلامت، با سعادت زندگی خواهید کرد.» (صحیفه امام، ج6، ص: 526 ـ 527)
ـ سخنرانی در جمع قشرهای مختلف مردم؛ بررسی عملکرد رژیم پهلوی (1361)
«این گروههای مختلفی که امروز تشریف آوردند و ما از نزدیک خدمتشان رسیدیم، که همه در ارتباط با این جنگ و در خدمت جبهه بودهاند، از همه آنها من تشکر میکنم و امیدوارم که همه آنها موفق باشند که همان طور که تا کنون دین خودشان را به اسلام و کشور خودشان ادا کردهاند، این خدمت را ادامه بدهند، تا ان شاءاللَّه، کشورشان، کشور عزیزشان، به استقلال تام و آزادی کامل [برسد] و شرّ اشرار را از این کشور از بین ببرند. و ان شاء اللَّه، همه موفق باشند.
من به مناسبت اینکه از عشایر محترم کشور تعدادی اینجا تشریف دارند و از رادیو و تلویزیون هم تعدادی هستند، بعضی مسائلی که در رژیم سابق، در این پنجاه سال با برنامهریزی مسلم تحقق پیدا کرده است عرض کنم، گر چه همه آنها را نمیشود. و من امیدوارم که تاریخنویسان ما و آنهایی که اهل مطالعه هستند این پنجاه سال را تحت نظر قرار بدهند و ببینند که در این پنجاه سال، این پدر و پسر چه به روز این کشور آوردند.
ما یک بررسی کوتاه از این ارگانهایی که در این کشور میتوانستند منشأ اثری باشند و گروههایی که ممکن بود در مقابل قدرتهای بزرگ بایستند، ما یک بررسی مختصر، گذرایی میکنیم؛ ببینیم که اینها در همه این گروهها و در همه این ارگانها چطور با این کشور بازی کردند و چطور خدمت خودشان را به ابرقدرتها اثبات کردند. ما یک نظری به مراکز سیاسی این کشور باید بکنیم و یک نظری به مراکز اقتصادی کشور و اجتماعی کشور و یک نظر به قدرت نظامی کشور و یک نظر به گروههای تبلیغاتی و مطبوعاتی کشور و یک نظر به گروههایی که میتوانستند برای این کشور یک قدرت باشند؛ مثل عشایر، ببینیم که در طول این پنجاه و چند سال، اینها با آن قدرتهایی که ممکن بود در مقابل ابرقدرتها بایستند، چه کردند.
رضاخان که آمد، اوّل با یک صورت ظاهر اسلامی آمد و کم کم قدرت را به دست گرفت و به حسب آن چیزی که انگلستان تصدیق کرد، او را آنها آوردند. آن وقت قدرت مال آنها بود و این مأمور بود به اینکه این کشور را آن مقداری که امکان دارد، در مقابل قدرتهای بزرگ ایستادگی بکنند، آن ارگانها را درهم بشکند با اختلاف رویهها. دنبال آن هم پسرش- که به نظر من، خبیثتر از پدر بود- همان معنا را دنبال کرد با یک وضع دیگری. اوّل هدفی که رضا خان در نظر گرفت کوبیدن روحانیون بود، با اسم اینکه میخواهیم اصلاح بکنیم تمام کارهایشان از اول تا آخر به اسم «اصلاح» و به اسم ترقی دادن کشور [بود] اجانب، قدرتهای بزرگ، که مطالعات زیادی در این کشور دارند، ملاحظه کردند که یکی از گروههایی که میتواند مردم را بسیج کند در مقابل قدرتهای خارجی روحانیت است. ابتدا شروع کردند با اینها دست و پنجه نرم کردن؛ یعنی، اینها را کوبیدن. اگر شما مطبوعات آن وقت را و رسانههای گروهی آن وقت را، نویسندگان و گویندگان آن وقت را در نظر بگیرید یا آن مقداری که از آنها باقی مانده است مطالعه کنید، میبینید که تمام رسانههای گروهی و تمام مطبوعات کشور و رادیو و سینما و تئاتر و تمام اینهایی که در یک کشوری میتواند کار صحیحی بکند؛ همه آنها در خدمت اجانب و در خدمت این رژیم فاسد، به ضدیت با روحانیت برخاستهاند. خود او مأمورین را وادار میکرد به اینکه اینها را در هر جا هستند، سرکوب کنند با اسماء مختلف. و این مطبوعات و این رسانههای گروهی هم در بیآبرو کردن اینها و جدا کردن ملت از آنها کوشش داشتند. این خودش یک تاریخ طولانی است. و کسانی که درست نظر بکنند به تاریخ پنجاه سال، میتوانند بفهمند که چه بود قضیه. و دنبال او هم در شکستن اسلام و شکستن قدرت اسلام کوششهای فراوان کردند. و همه گروههایی که نویسنده بودند و انحراف داشتند، گوینده بودند و انحراف داشتند، و رسانههای گروهی؛ همه در خدمت آنها با اسلام مخالفت میکردند. در روزنامههایشان، من خودم دیدم که به پیغمبر اسلام سب کردند! این یک دسته که احتمال میدادند اینها بتوانند مردم را بسیج کنند در مقابل منافع اجانب و ابرقدرتها.
یک جای دیگری هم، که به طور دیگر با آن مبارزه کردند، دانشگاهها بود.
دانشگاهها هم چنانچه یک دانشگاههای اسلامی- ملی بود، کسانی که از آنها بیرون میآمدند، میتوانستند در مجلس بروند و دولت تشکیل بدهند و امثال اینها و نگذارند نفوذ اجانب در این کشور زیاد بشود. آنجا را هم به یک وضع دیگری کوبیدند؛ یعنی، خود دانشگاهها را نریختند و تعطیل بکنند، برای آنها برنامههایی گذاشتند، معلمهایی درست کردند، استادهایی درست کردند که آنها در خدمت آنان بودند تا دانشگاه را یک دانشگاه وابسته به خارج و وابسته به انگلستان- در یک وقت- به امریکا- در آخر- این طور درست بکنند که افرادی که از اینها بیرون بیایند- الا کمی از آنها- در خدمت اجانب باشند. این هم یک باب مفصلی است که محتاج به بحث زیاد است که دانشگاه ما را به صورتی در آوردند که ولیدههای آن دانشگاه، و فراوردههای آن دانشگاه، آنهایی که از دانشگاه خارج میشدند و به خارج هم میرفتند و از خارج سوغات میآوردند، تمامش در خدمت آنها باشد. آنها این طور میل داشتند. البته در بین اینها بعضیها هم بودند که آن طور نبودند، اما در یک اقلیت ناچیز واقع بودند. این هم مراکز تعلیم ما.
مجلس هم یکی از مراکز بود، که مرکز سیاست یک کشور، قانونگذاری یک کشور [است]، مجلس را هم با فشار و با طرحهای مختلف، از اشخاصی فراهم کردند و اشخاصی را در مجلس آوردند که همه در خدمت آنها باشند، الّا قلیلی از آنها. کم کم آن کم را هم از بین بردند و اخیراً من دیگر سراغ ندارم که یک نفر وکیلی که در این مجلسهای اخیر بود- بعد از اینکه امثال مدرس را از بین بردند- من دیگر سراغ ندارم که یک کسی آن طوری که اسلام میخواهد، باشد. مجلس را هم قبضه کرد؛ یعنی، مجلس را هم به خدمت اجانب وا داشتند. [به] تبع او، دولت هم این طور میشود. دولتی که این مجلس تعیین بکند و با دستور آن شاه و شاه نما عمل بکند، افرادی را بر سر کار میآورد که همه در خدمت آنها باشند. رادیو تلویزیون و دستگاههای تبلیغاتی [هم] تمام در خدمت آنها بودند. هر کس روزنامههای آن وقت را بخواند یا اگر نوارهایی از آن وقت باقی بود بشنود، میفهمد که نقشه این بود که یا در خدمت دولتهای اجانب باشند- و اخیراً خصوصاً امریکا- و یا یک افرادی باشند که بیتفاوت باشند. این مراکزی که برای عیش و عشرت جوانها تهیه کردند و این مغازههای زیادی که برای فروش عروسکها و فراوردههای خارجی به وجود آوردند و این دکانهای مشروب فروشی، اینها روی طبع خودش واقع نشد؛ اینها روی برنامهای بود که آن قدری که میتوانند در دانشگاهها جوانها را از بین ببرند و به خط آنها بکنند. آن قدری که در آنجا نمیشود. [در] مراکز فحشا بیتفاوتشان کنند و راجع به کشور خودشان بیتفاوت باشند. هر کاری میخواهند بکنند، بکنند، آنها کاری نداشته باشند. عشرتکده باشد، سینمای موافق میل و شهوات جوانها باشد، دیگر این مملکت هر چه بر آن بگذرد، گذشته است. ذخایرش را دارند میبرند، بردهاند؛ نفتش را دارند میخورند، خوردهاند و امثال ذلک.
و یک چیز دیگر هم ارتش بود. ارتشی که دهها هزار نفر از خارج مستشار برایش میآید و آقا بالا سر برایش میآید، نمیتواند یک ارتشی باشد که برای کشور خودش مفید باشد. این برای کشور دیگری مفید است، در خدمت دیگری است. این هم یک باب مفصلی است که دانشمندان باید مطالعه کنند و بنویسند مسائل آن وقت را. این هم راجع به ارتشش بود.
راجع به عشایر، یکی از چیزهایی که آنها احتمال میدادند که یک وقتی این عشایری که به دیانت اسلام اعتقاد دارند و میخواهند که اسلام تحقق داشته باشد، احتمال میدادند که اینها بر خلاف آنها قیام بکنند. رضا خان عشایر را بکلی میخواست از بین ببرد- و بسیار هم موفق شد در از بین بردن- و یا افرادی از آنها را تربیت کنند که عشایر را، آنها به طریقی که آنها میخواهند منحرف کنند. بسیاری از اینها در خارج بودند و [یا] در ایران بودند و انحراف داشتند و آنها مأمور این بودند که عشایر را منحرف کنند و تضعیف کنند روحیه آنها را. همه اینها دست به هم داد و این کشور ما را این طور که میبینید، کرد....» (صحیفه امام، ج16، ص: 176 ـ 183)
ـ سخنرانی در جمع پرسنل کمیته های مرکزی انقلاب؛ ضرورت دفاع از کشور (1362)
«من از برادران تشکر میکنم که در اینجا تشریف آوردید تا از نزدیک خدمت شماها برسم. زحمات شما برادران و کمیته موجب قدردانی است که در آن وقتی که اول انقلاب بود و پیروزی انقلاب بود و طبع هر انقلاب یک شلوغیهایی و بیامنیهایی هست، شماها بحمد اللَّه توانستید شهرها را امن کنید و تسلط پیدا کنید بر شهرها از جهت امنیت؛ و از آن وقت تا کنون هم با برادران سپاهی خودتان، ارتشی خودتان، همه خدمتگزار به اسلام و به کشور عزیز خود بودید. و این امری است که پیش خدای تبارک و تعالی ثبت است، و امیدوارم که تا آخر هم این امر استدامه پیدا بکند و در درگاه خدای تبارک و تعالی نام شما ثبت بشود با نام کسانی که در صدر اسلام برای پیروزی اسلام خدمت کردند.
آنچه که معلوم است و شما همه میدانید ما امروز در حال دفاع هستیم، گو که تبلیغات خارجی بر ضد ما هر چه باشد. لکن شما میدانید که الآن بعضی از شهرهای ما و بعضی از زمینهای ما در دست دشمن است، و شهرهای مرزی ما هر روز در زیر توپهای دوربرد و موشکهای دشمن است و بر همه ما واجب است که دفاع کنیم از کشور خودمان؛ و دفاع این است که ما دشمن را تا آنجا برسانیم و برانیم که نتواند با موشکهای خودش شهرهای ما را بکوبد. رفتن در خاک عراق نه هجمه به عراق است، دفاع از اسلام و کشور اسلامی است. نظیر اینکه اگر یک کسی در خارج منزل شما بایستد از داخل خانه خودش سنگپرانی کند و موجب خسارت جانی و مالی بشود، اگر شما وارد بشوید در منزل او، شما هجمه نکردید به او، شما میخواهید دفاع کنید از خودتان. ما هیچ وقت بنای هجوم به یک کشوری نداریم. ما بنای دفاع داریم از یک متعدی و از یک هجمهگر و از یک خدانشناس که در خارج، وقتی نتواند در داخل وارد بشود و کاری بکند، با توپهای دوربردشان و موشکها از خارج، از جاهای دور میاندازد و کشور ما را ویران میکند و عزیزان ما را میکشد. ما در حال دفاع هستیم گو که این تبلیغات خارجی میگویند که نه شما وارد شدید در کشور دیگری. از اول جنگ تا حالا که آنها وارد بودند صحبتی نبود، حرفی نبود، اشکالی نبود، نه در سازمانها و نه در رسانههای گروهی. امروز که ما برای دفاع از خودمان میخواهیم این را تا جایی ببریم که نتواند به ما خسارت وارد کند، ما هجوم کردیم به عراق؟! طبع آنهایی که تبلیغ بر ضد اسلام میکنند همین است.
بنا بر این، ما چون مدافع هستیم بر همه ما یک امر واجب است، منتها هر کسی دفاع را به یک نحوی باید بکند.
کمیتهها بحمد اللَّه در داخل دفاع میکنند و در مرزها هم هستند و در جبههها هم هستند، پاسدارها هم همین طور، ارتشیها هم همین طور؛ و این برای این است که ما یک ارتش جدای از سپاه و سپاه جدای از کمیته و کمیته جدای از بسیج و همه اینها جدای از عشایر نداریم. ما یک برادرهایی هستیم که اسماءشان مختلف است لکن ارواحشان یکی است. چند تا برادر که هر کدام اسم دارند، اسمشان مختلف است اما گروههای مختلف نیستند، برادرند. گروههای ما اسماءشان مختلف است: بسیج است، سپاه است، ارتشی است، کمیته است و امثال اینها، لکن روح آنها یکی است، وحدت عقیدتی، وحدت ایمانی دارند و این سبب شده است که شماها توانستید این همه قدرتهای بزرگ را بشکنید و در مقابل تمام قدرتها در عالم بایستید، و تا این روح برادری محفوظ است و کمیته نمیگوید من در مقابل ارتش، ارتش نمیگوید من در مقابل سپاه، سپاه نمیگوید من در مقابل دیگران، تا این روح محفوظ است شما هم محفوظید. و من امیدوارم که ان شاء اللَّه این روح وحدت و این روح انسانیت در جامعه ما محفوظ باشد؛ و این کشور از آسیبهایی که در آتیه برای او تهیه دارند میبینند محفوظ بماند. و ما ایستادهایم در مقابل دفاع از کشور خودمان و دفاع از اسلام عزیز در مقابل هر مهاجم. مهاجم میخواهد ابرقدرت باشد، میخواهد قدرت کم، فرقی در نظر ما نیست. ما واجب است برایمان دفاع کنیم از نوامیس اسلام و نوامیس خودمان و دفاع کنیم از کشور اسلامی خودمان و مادامی که در حال دفاع هستیم، با هر قدرتی که بخواهد هجمه بکند بر ما، مقابله میکنیم و هیچ هراس نداریم؛ غایت امر این است که ما در راه خدا شهید میشویم و این غایت آمال جوانهای ماست. و من امیدوارم که این قدرت محفوظ بماند و شما با همین قوه و قدرت پیش بروید. و چون در حال دفاع هستیم، مادامی که جبههها احتیاج دارند به اینکه کمک بشود برایشان، بر همه واجب است که در جبهه بروند و دفاع کنند. البته کمیتهها چون کارهای داخلی دارند آنها هم در حال دفاع هستند. دفاع داخلی هم مهم است و همین طور آنهایی که در کردستان هستند و در آنجا زحمت میکشند، همان طوری که کسانی که در جبهههای غرب هستند و جنوب هستند، آنهایی که در کردستان و جاهای دیگر هم زحمت میکشند مورد تقدیر همه ملت است. و ما از باب اینکه یک ملت واحد هستیم، یک جمعیت واحد هستیم، همه ما برای همه کسانی که برای این کشور زحمت میکشند و برای این ملت جانفشانی میکنند و برای اسلام فداکاری میکنند، دعا میکنیم، و همه ملت شکرگزارند نسبت به همه شماها...
من این را کراراً عرض کردهام و کراراً هم به شما خواهم گفت اگر زنده باشم. که مادامی که شما با هم هستید، کمیتهای نمیگوید من کمیته باید چه باشم، کمیتهای میگوید ما مسلمانها باید چه جور باشیم، ارتشی هم نمیگوید من ارتشی باید چکاره باشم، این هم میگوید که ما قوای مسلحه باید چه جور باشیم، ملت ما باید چه باشد، سپاهی هم همین را میگوید، عشایر هم همین را میگوید، بازاری هم همین را میگوید، کوچهای هم همین را میگوید، مادامی که این طور هستید محال است که قدرتی بتواند به شما غلبه بکند. نمیشود، برای اینکه این قدرتهای بزرگ دنبال این هستند که یک منافعی پیدا کنند. دنبال این نیستند که یک ضرری بزنند، میخواهند منفعت برای خودشان پیدا بکنند منتها اگر عالم هم بر باد رود منفعت برای آنها باشد، خوب است. اما یک کشوری این جوری را میبینند که منفعت اینجا ندارند، اینها با آن قدرتشان در افغانستان فهمیدند که ضرر کردند. من هم از آن روز اولی که سفیرشان آمد پیش من و گفت دولت افغانستان از ما خواسته، گفتم نکنید این کار را شما ضرر میبرید، حالا هم فهمیدند که ضرر بردند.
میدانند که نمیشود یک مملکتی که وضعش این طوری است نمیشود به آن هجمه کرد، منفعت در اینجا نیست، همهاش ضرر است. لکن دنبال این هستند که بین شماها اختلاف بیندازند، دنبال این هستند که زمزمه اختلاف ایجاد کنند، یک جا بگویند کمبود هست، یک دسته هی فریاد بزنند که ما کم داریم، کم داریم. اینها خیال میکنند که جاهای دیگر زیاد دارند. آقا در جاهای دیگر صفهای طولانی بیشتر از اینجاست. اینجا قحطی نیست که، اینجا فراوانی است منتها گرانی است؛ گرانی هم علاج میشود. ما نوامیس خودمان را، اسلام خودمان را، جان خودمان را، جان جوانانمان را به خطر بیندازیم که گوشت گران است! میوه گران است! و اگر بخواهد این شکاف پیدا بشود که یک دسته نِقْ بزنند و یک دسته هم کمک او بکنند و یک دسته هم- نمیدانم- تبلیغات سوء بکنند و بین خود ملت، هی داخل هم و خصوصاً بین سپاه و ارتش و کمیته و امثال اینها خدای نخواسته، این وحدتی که هست از بین برود، آن روزی که این وحدت از بین رود مرگ همه ما و به باد رفتن همه نوامیس و به باد رفتن همه زحمتهای انبیا- علیهم السلام- نسبت به این کشور خودمان و نسبت به کشورهای دیگر به باد فنا خواهد رفت.
شما بدانید و باید بدانید اشخاصی که روشنفکرند باصطلاح، اشخاصی که کنار نشستهاند و فحش میدهند، اشخاصی که بیرون نشستهاند و توجه به مسائل داخل ندارند، بدانند که اگر یک سیلی بخورد امروز اسلام در این کشور، تا آخر دیگر باید ملتها تحت این فشارها باشند. امروز اسلام در اینجا سر بلند کرده است و بیرقش بلند شده است و من امیدوارم که این جلوهاش به همه جا برسد، و مستضعفین از زیر بار این ظلمها بیرون بروند. آنهایی که نق میزنند برای این کشور و به خیال خودشان دلشان برای اسلام میسوزد، آنها بدانند که اگر این اسلامی که الآن در اینجا هستش سیلی بخورد اسلام تا آخر سیلی خورده است؛ باید هی بنشینید و حسرت ببرید. باز هم برگردد به آنجایی که یک نفر پاسبان بیاید همهتان را وقتی که از بین ببرد به همهتان اهانت کند جرأت حرف زدن نداشته باشید. زمان رضا شاه را یادتان هست، زمان اوایل محمد رضا هم یادتان هست، اخیراً البته زورش نمیرسید. تا دست به هم ندهید، تا همه با هم نباشید، تا آنهایی که به نوایی نرسند خیال کنند این نواست. و اللَّه خدا میداند که اینهایی که الآن گرفتار هستند، این وزیر کشوری که اینجا نشسته گرفتار است الآن، نه اینکه نوا دارد، بینواست.
رئیس جمهورش هم همین طور، مجلسش هم همین طور و دولتش هم همین طور، پاسبانهایش و- نمیدانم- قوای مسلحش هم همین طور، اینها جانفشانی دارند برای این مملکت میکنند؛ باید اینها را حفظشان کرد. نباید نِقْ زد، باید نگهداری کرد از اینها برای خاطر خدا، برای خاطر نوامیس خودتان، برای خاطر کشور خودتان. اگر دلسوز برای کشور هستید باید که [همت] بکنید، هی ننشینید آنجا بگویید ما کشورمان دارد از بین میرود؛ شما دارید تبلیغ میکنید. با تبلیغ، شماها میخواهید کشور را از بین ببرید و الّا عهد و پیمان بستن با- نمیدانم- صدام، کشور ما را حفظ میکند؟! وادار کردن- نمیدانم- دولتهای خارج را به اینکه به اینجا چه بکنند کشور را حفظ میکند؟! خوب، یک قدر آدم بشوید، توجه بکنید به مسائل. و من امیدوارم که هر کس هر کاری میخواهد بکند، شما جوانهای ما، این ملت ما، این ملت عزیز ما همهشان با هم همین طوری که الآن برادر هستند برادر باشند و همین طوری که با هم متحد هستند و من و تو ندارد در کار، این طور باشند تا ان شاء اللَّه کشورشان حفظ بشود و هیچ کس هم نتواند به شما آسیبی برساند. خداوند ان شاء اللَّه همه شما را حفظ کند و موفق باشید و مؤید باشید و به کارهایتان ادامه بدهید و با قدرت به پیش بروید که اسلام را ان شاء اللَّه صادر کنید به جاهای دیگر. و خداوند همه شما را حفظ و موفق نگه دارد.» (صحیفه امام، ج17، ص: 400 ـ 415)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور بلغارستان؛ تبریک عید نوروز (1364)
«حضرت آقای تئودور ژیکف، رئیس شورای دولت جمهوری مردم بلغارستان
تلگراف تبریک جنابعالی به مناسبت حلول سال جدید شمسی واصل و موجب تشکر گردید. امید است در این سال ملل محروم و مستضعف جهان در سایه وحدت و همبستگی خود بتوانند از سلطه جهانخواران و بخصوص امریکای جنایتکار، نجات یابند.» (صحیفه امام، ج19، ص: 219)
ـ پیام تشکر به رئیس دولت امارات؛ تبریک حلول ماه مبارک رمضان (1367)
«حضرت آقای شیخ زاید بن سلطان آل نهیان، رئیس دولت امارات عربی متحده
تلگراف تبریک آن جناب به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان واصل و موجب تشکر گردید. امید است ملل اسلامی از فیوضات این ماه بزرگ الهی بهره بیشتری گرفته و با اتحاد و انسجام بهتر دست دشمنان اسلام را از کشورهای خود کوتاه کنند و جلوی ستمهای فراوانی را که بر مسلمانان محروم و بیدفاع- مانند مردم مظلوم و بیپناه حلبچه- رفت و آن چنان بیرحمانه قتل عام شدند بگیرند و با کمال تأسف و بر خلاف انتظاری که میرفت عموم کشورهای اسلامی بیتفاوت از کنار این جنایت هولناک گذشته چنانچه گویا خبر این فاجعه کم نظیر را هم نشنیدهاند. از خدای تعالی بیداری و استقلال کشورهای اسلامی را مسألت دارم. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج21، ص: 21)
[2] - مؤسسات تلویزیون ایران و پپسی کولا در حوزه انحصار ثابت پاسال، و کارخانه ارج متعلّق به ارجمند بود که هر دو بهایی بودند.
[3] - ثابت پاسال، بهایی معروف.
[4] -« اکافه» علامت اختصاری« کمیسیون اقتصادی آسیا و خاور دور» سازمان ملل متّحد است.
[5] - آقای بهاء الدین محلاتی.
[6] - سید ضیاء الدین طباطبایی، سیاستمدار کهنه کار ایران. او با همدستی رضا خان و همکاری انگلیسیها، یکی از عوامل عمده کودتای حوت( اسفند) 1299 بود که بعدها منجر به اضمحلال سلسله قاجار و ایجاد سلسله پهلوی و به سلطنت رسیدن رضا خان شد.
[8] - منظور، ابرقدرتها هستند.
[9] - روزنامه اطلاعات، 28/ 11/ 57 و 1 و 5 و 6/ 12/ 57.
[10] - آرامش، سکون و قرار.
.
انتهای پیام /*