امروز با امام: چهارم فروردین
ـ نامه به آقای سید مرتضی پسندیده؛ اعلام خبر سلامتی و کسب اطلاع از ایران (1344)
«به عرض عالی میرساند، مرقوم محترم که حاکی از سلامت مزاج شریف بوده،
دو- سه روز پیش واصل و موجب تشکر گردید. سلامت و سعادت جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است
این جانب بحمداللَّه سلامت هستم و نقاهتی ندارم. امید است خداوند تعالی توفیق دعا برای اسلام و مسلمین عنایت فرماید. بحمد اللَّه تعالی نگرانی ندارم. بیاطلاعی از فامیل قدری موجب نگرانی است. همه را به خدای تعالی میسپارم. از مساعی جمیله حضرت آیت اللَّه خوانساری[1]- دامت برکاته- متشکرم. سلام این جانب را به معظم له ابلاغ فرمایید. ملتمس دعای خیر برای حُسن عاقبت از ایشان و جنابعالی هستم. راجع به عکس، به جناب آقای علی بیک[2] تذکر میدهم، شاید ایشان بتوانند تهیه کنند. کاغذ جوف را در صورت امکان به قم[3] برسانید و اگر جوابی دادند در صورت امکان ایصال فرمایید. از خداوند تعالی صلاح حال مسلمین و عظمت اسلام را خواستار است. مصطفی بحمد اللَّه سالم، و سلام میرساند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج1، ص: 436)
ـ نامه به خانم خدیجه ثقفی؛ اعلام سلامتی و سفارش به صبر (1344)
«خدمت مخدره محترمه والده مصطفی[4]- ابقاها اللَّه و صبرها- سلام میرساند ان شاءاللَّه تعالی شماها به سلامت و سعادت به سر برید. این جانب بحمداللَّه تعالی سالم هستم. هیچ نگرانی نداشته باشید. خداوند تعالی آنچه مقدر فرموده است صلاح است و واقع خواهد شد: عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ.[5] مصطفی هم بحمداللَّه سلامت است، جای هیچ نگرانی نیست. فقط از اینکه از شماها بیاطلاعم قدری نگران هستم. همه را به خدای تبارک و تعالی میسپارم. تمام بچهها و متعلقین آنها را سلام میرسانم. اگر این کاغذ رسید، جواب زودتر بنویسید و بفرستید خدمت حضرت حجت الاسلام آقای حاج آقا فضل اللَّه خوانساری،[6] شاید ایشان بتوانند به وسیلهای بفرستند. اگر جواب نوشتید تمام بچهها به خط خودشان یکی- دو کلمه بنویسند. به متعلقه مصطفی[7] سلام برسانید. ایشان هم دو کلمه بنویسند. به حضرتین آقایان اخوان[8] سلام برسانید.» (صحیفه امام، ج1، ص: 437)
ـ نامه به خانم فریده مصطفوی؛ خانوادگی (1351)
«دختر عزیزهام[9]
خانم نه برای من مطلب گذاشته و نه جای نوشتن.[10] ان شاءاللَّه عید به شما و سایرین مبارک و همیشه خوش و خرّم و سلامت باشید. ماها بحمداللَّه تعالی مزاجاً سلامت هستیم. امید است نگرانیهای روحی هم دوام نداشته باشد. از حال خودتان زود به زود مطلعم کنید که به واسطه عادتی که به دریافت کاغذ شما داریم نگران میشویم. خدمت جناب آقای اعرابی[11] و خانم فرشته[12] سلام برسانید. ان شاءاللَّه عید به همه سعید باشد. و السلام. پدرت» (صحیفه امام، ج2، ص: 427)
ـ نامه به آقای سید احمد خمینی؛ ارسال عیدی برای اعضای خانواده (1351)
«احمد عزیزم
ان شاءاللَّه با سلامت و سعادت قرین باشید. ماها بحمداللَّه تعالی سلامت هستیم. امید است به دعای آقایان گرفتاریها رفع شود. برای عیدی بچهها خانم هر یک ده دینار گرفتهاند و حالا میگویند بنویسم به شما، به هر یک دویست تومان آنجا بدهید به جای این ده دینار. شما به هر یک از دخترها و به محترمه خانواده خودتان نفری دویست تومان یا از آقای عمو یا از آقای لواسانی[13] بگیرید و بدهید. ان شاءاللَّه همگی سلامت باشید و باشند. حضور محترم حضرت آقای عمو[14] سلام برسانید. از تنهایی ایشان نگران هستم؛ ان شاءاللَّه تعالی سلامت باشند. و السلام. پدرت
یکصد تومان هم از طرف خانم به خازنجون[15] بدهید.» (صحیفه امام، ج2، ص: 428)
ـ نامه به آقای حاج آخوند کرمانشاهی، پیرامون اجتماعات و تبلیغات انحرافی (1352)
«بسمه تعالی
خدمت جناب مستطاب عمادالاعلام و ثقةالاسلام آقای حاج آقا مجتبی حاج آخوند- دامت افاضاته
مرقوم محترم که حاوی مطالبی راجع به بعض دستجات بود واصل، کراراً در این موضوع مراجعه شده است و این نحو اجتماعات و تبلیغات به صورت مذهبی که ممکن است برای سرگرم کردن مسلمین و انحراف آنها در اجتماع بر ضد اجانب باشد، همیشه بوده و هست و موجب نگرانی است و ضمناً چون با اسمای فریبنده توأم است نمیشود به طور صراحت نفی و اثباتی نمود.
از خداوند تعالی بیداری مسلمین و نجات آنها را از شرّ اجانب خواستار است. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. ضمناً بسته شیرینی واصل و موجب تشکر گردید. سلامت و توفیق جنابعالی را خواستار است.» (صحیفه امام، ج21، ص: 614)
ـ نامه به آقای عطاءاللَّه اشرفی اصفهانی؛ اعلام وصول نامه ارسالی (1353)
«خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام و حجت الاسلام آقای حاج آقا عطاءاللَّه اشرفی- دامت افاضاته
مرقوم شریف واصل، سلامت و توفیق جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. آنچه خدمت جنابعالی است به قم خدمت آقای اخوی[16] ارسال فرمایید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج3، ص: 29)
ـ پیام به ملت ایران به مناسبت اربعین شهدای تبریز (1357)
«با فرا رسیدن اربعین مقتولین مظلوم تبریز غمهای ملت غیرتمند تجدید میشود. ملت مظلوم ایران باید در هر چند صباحی پرچمهای سیاه افراشته کنند و در سوگ بنشینند برای جوانان عزیز و عزیزان اسلام که به دست عمال امریکا و به امر شاه در خاک و خون کشیده شدند. و هنوز چشمها گریان و دلها بریان است برای یک قتل عمومی که دست امریکا و سایر اجانب از آستین شاه بیرون آمده و ملت را به عزای دیگر مینشاند. و من نمیدانم دنبال این اربعین، قتلهای دیگری و جنایات تازهای است؛ و ضحاک عصر در خونخواری تجدید مَطلع میکند یا مأمور جنایت به صورت دیگر میشود.
ما از این جنایات پی در پی و کشتار وحشیانه ناراحت و در عین حال امید داریم. ناراحتی برای آنکه جوانان رشید روحانی و دانشگاهی و بازاری و سایر طبقات را که امید برای آتیه کشور هستند از دست دادهایم و میدهیم؛ و امیدواریم؛ چون میبینیم این جنایات شاهانه و این کشتار وحشیانه نتوانست و نمیتواند نهضت این ملت بیدار بپاخاسته را به سستی گرایاند؛ هر چه جنایت و قتل افزایش یافت ملت در اراده آهنین خود قویتر و مستحکم تر شد.
کشتار بیرحمانه قم، ایران را به هیجان در آورد و تبریز عزیز را به قیام همگانی مردانه در قبال ظلم و بیدادگری کشاند، و کشتار دسته جمعی تبریز، ملت غیور ایران را چنان تکان داد که در آستانه انفجار است. انفجاری که دست اجانب را به خواست خدای متعال برای همیشه قطع کند؛ انفجاری که انتقام مظلومان را از شاه بگیرد و دودمان سیاهروی پهلوی را برای همیشه از تاریخ ایران محو کند و این ننگ را از صفحه آن بزداید. ما کشته دادیم و رنج بردیم لکن هر قطره خون آنها خونهایی را در رگ جوانان غیرتمند ما به جوش آورد و آتشی در دل آنها روشن کرد که به خواست خداوند تعالی خاموش نشود مگر پس از سوزاندن درخت جهنمی استعمار و به آتش کشیدن عمال روسیاه آن.
شما ای ملت بزرگ ایران! از این تلاش مذبوحانه دستگاه جبار و از این قتل و جرح قم و تبریز نهراسید و نمیهراسید؛ که خود این جنایات، نشانه وحشتزدگی شاه و از دست دادن اعتدال اعصاب اوست...
مصیبتهای ما تنها کشتارهای وحشیانه پی در پی به امر شاه نیست؛ اخیراً باز در صدد خریدن اسلحه به مقدار سرسام آور و کشتیهای متعدد است، و تا یک قطره نفت داریم و یا مخازنی که مورد احتیاج اجانب است، خرید این آهن پارهها که به هیچ درد ملت نمیخورد جریان دارد؛ و تا این کابوس خطرناک بر سر این کشور سایه افکنده، بدبختی دنبال بدبختی برای این ملت مظلوم امری عادی است. و از مصیبتهای بزرگ مسلمین، قضیه اسرائیل تجاوزکار است که اکنون با مسلمین در حال جنگ و مشغول پیشروی در خاک لبنان است؛ و از طرف شاه برخوردار از کمک است و دوَل اسلامی غالباً در این امر مهم حیاتی بیتفاوت هستند...
قیام تبریز، چون نهضت همه ایران، اسلامی است؛ برای دفاع از حق و از احکام اسلام است، و نسبت [دادن] این قیام را به مارکسیستها یا مارکسیستهای اسلامی- که در تبلیغات شاهانه است- جز خدعه نیست و دلیل بر آن است که این مکتبهای انحرافی پایگاهی در ایران ندارند و الّا شاه از آنها ذکری نمیکرد. اکنون باید تمام جناحها از هر طبقه بدانند که جز در سایه اسلام و در زیر پرچم توحید و قرآن، راه پیروزی مسدود است؛ و...» (صحیفه امام، ج3، ص: 359)
ـ پیام به ملت ایران؛ حضور فعال در انتخابات (1358)
«خدمت عموم ملت مبارز و شجاع ایران- ایّدهم اللَّه تعالی
در این موقع بسیار حساس که سرنوشت کشور و اسلام عزیز تعیین میگردد، هموطنان عزیز با شوری بیشتر از گذشته در رفراندم شرکت نمایند. امروز اهمال در شرکت در رفراندم و سردی و سستی در این امر حیاتی، موجب هدر رفتن خون شهیدان و به تباهی کشیدن کشور و اسلام عزیز است. دوستان آگاه من! روز رفراندم موقع نتیجه گرفتن از زحمات چندین ساله است.
آنچه لازم است تذکر دهم شرکت زنان مبارز و شجاع سراسر ایران در رفراندم است. زنانی که در کنار مردان بلکه جلوتر از آنان در پیروزی انقلاب اسلامی نقش اساسی داشتهاند، توجه داشته باشند که با شرکت فعالانه خود، پیروزی ملت ایران را هر چه بیشتر تضمین کنند. شرکت در این امر برای مرد و زن از وظایف ملی و اسلامی است.
شما همه آزادانه به هر چه میخواهید رأی بدهید. من خودم به «جمهوری اسلامی» رأی میدهم و تقاضای برادرانه از شما دارم که به من در این امر اسلامی کمک کنید. و لازم است جوانان غیور از توطئه و خیانت در آرای مردم جلوگیری کنند و از صندوقهای آرا با امانت حفاظت کنند. از خداوند تعالی پیروزی اسلام و صیانت کشور اسلامی را خواستارم. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج6، ص: 408)
ـ سخنرانی در جمع پاسداران انقلاب اسلامی؛ سستی ننمودن در استمرار نهضت (1358)
«ما تا حالا بعضِ از راه را رفتیم و بسیارْ مشکلات باقی مانده است. شما خودتان را پیروز حساب نکنید، که کسانی که خود را پیروز حساب میکنند سستی میکنند. ما نیمه راه هستیم و دشمن در کمین ماست، باید وحدت خودمان را حفظ کنیم، باید با هم همین طور که تا اینجا آمدهایم تا آخر برویم. این نهضت را نگذارید سرد بشود، نگذارید سست بشود. سستی و سردی در امروز، احتمال این را دارد که ما را به شکست ببرد و اگر خدای نخواسته شکستی برای ملت حاصل بشود به نابودی اسلام تمام میشود. همه با هم باشید، همه با هم دوست باشید، همهمان با هم جمهوری اسلامی را میخواهیم.
من از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت همه شما و ملت ایران، و همه ملتهای مسْلم را خواهانم. سلام بر شما و درود بر شما و همه جوانان ملت!» (صحیفه امام، ج6، ص: 409)
ـ سخنرانی در جمع مسئولان نظام؛ تجلیل و تکریم از شخصیت حضرت علی «ع» (1365)
«من گاهی فکر میکنم که ما با چه شباهتی میتوانیم دعوی کنیم که شیعه آن بزرگوار هستیم. اگر متفکرین، نویسندهها، کسانی که اطلاعات زیاد دارند، ابعاد معنوی و مادی و جهات دیگرش را ملاحظه کنند، بررسی کنند ابعادی که آن بزرگوار داشته است از اوایل سنین تا وقتی که به شهادت رسید و بررسی کنند که ما چطور میتوانیم ادعا کنیم که ما شیعه این بزرگوار هستیم، باید همه و همه کسانی که دعوی تشیع میکنند- الّا معدود قلیلی که در صدر اسلام مثل ائمه هدی بودند- ما اظهار عجز کنیم که نمیتوانیم. من نمیتوانم که در این مجلس حتی یک بعد از ابعاد این بزرگوار را ذکر کنم، لکن برای اینکه یک راهی باز بشود برای آن اشخاصی که اطلاعاتشان زیاد است، معارفشان زیاد است و جهات معنویاتشان زیاد است، راهی باز باشد که آنها فکر کنند و درست بررسی بکنند، بررسی او را و بررسی حال ماها را.
در بُعد معارف، کسی که ادعیه حضرت را ملاحظه کرده باشد و نهج البلاغه را بررسی کرده باشد، میداند که پایهاش روی چه پایهای هست؛ یعنی، آن که معارف قرآن را فهمیده است این بزرگوار است و کسانی که مورد تعلیم او بودند مثل ائمه هدی. دعوی معارف خیلی آسان است که شعری انسان بگوید، نثری بگوید و ادعا کند که ما دارای چه معارفی هستیم، این آسان است، دعوی هم خیلی کردهاند. اما واقعیت مطلب چطوری است؟ آنی که به حسب واقع هست و ما بخواهیم وجداناً آن را بیابیم، وقتی درست در حال خودمان دقت بکنیم نمیتوانیم پیدا کنیم یک شباهتی ما بین خودمان و او. آن عشقی که مولا به خدای تبارک و تعالی داشته است که در دعای کمیل عرض میکند که «من فرضاً جهنم را بتوانم تحمل کنم ولی چطور فراق تو را تحمل کنم»، این را میشود یک کسی شعر بگوید؛ یکی کسی نثر بگوید، یکی خطابه بخواند و بگوید چه. اما واقعیت این طور است؟ ماها این طور هستیم؟ امثال ماها این بودند که اصلش پیششان فراق از حق تعالی مطرح بوده است؟ فراق به قدری که به آتش جهنم، آتش جهنم غیر از این آتشهاست؛ آتش جهنم قلب را هم میسوزاند؛ یعنی، قلب معنوی را میسوزاند، علاوه بر اینکه جسم را میسوزاند در قلب انسان هم هست، وارد میشود، قلب معنوی انسان را هم میسوزاند و ایشان میگویند «من فرضاً او را تحمل کنم اما فراق تو را چه کنم». این را هر کس پیش وجدان خودش حساب بکند که واقعاً از فراق حق تعالی تا حالا یک لحظه شده است که تأثر پیدا کند که من فراق دارم از حق تعالی؟ اینها، ادعاهایش خیلی آسان است، خیلی از دراویش ادعا کردند، خیلی از کسانی که اهل معرفتاند ادعا کردند، اما واقعیت را انسان وقتی حساب بکند، مسأله این نیست.
یکی از چیزهای عادی آنها در نهج البلاغه هست، در روایات دیگر هم از سایر ائمه هست، این یک مقام عادی است نه یک مقام بالایی است که حضرت امیر میفرماید، دیگران هم همین طور که عبادت سه جور است: یکی عبادت کسانی است که مثل عبید[17] میترسند و عبادت میکنند. یکی عبادت کسانی است که برای طمع و برای بهشت و این طور چیزها عبادت میکنند. این دو تا عبادت یکیاش مال اجَرا[18] هست یکی هم مال عبید، اما عبادت سوم که هست که عبادتش را میکنیم، برای محبتی است که به خدا داریم.[19]...
ما که میگوییم که ما شیعه حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- هستیم و الآن کشور شیعه در معرض خطر است، الآن کشور شیعه در معرض خطر است، اسلام در معرض خطر است، ما باز کنار بنشینیم و بگوییم که ما چکار به این کارها داریم، ما چه بکنیم، متأثریم از اینکه جوانهای ما چه میشوند، ما هم متأثریم. حضرت امیر هم متأثر بوده از اینکه جوانها چه میشدند، اما مینشسته خانه و بگویند من متأثرم؟! یا میرفتند جنگ و خودشان جنگ میکردند و در عین حال هم برای آنهایی که شهید شده بودند متأثر بودند. ما هی کنار بنشینیم و هی بگوییم که ما میخواهیم چه بکنیم، چه، فلان، از این حرفهایی که خودشان میزنند و از مصالح اسلام و مصالح مسلمین و از این چیزی که الآن برای کشور ما پیش آمده است، برای اسلام پیش آمده.
مسأله، مسئله تشیّع نیست، مسئله اسلام است، مسئله مذهب نیست. همه مذاهب الآن در معرض خطرند. الآن که قدرتهای بزرگ احساس این معنا کردند که اسلام یک همچو قدرتی دارد که میتواند یک جمعیت چهل و چند میلیونی را در مقابل همه وادار کند و بایستد و بگوید نه این و نه او، حالایی که فهمیدند این قدرت، قدرت اسلام است نه قدرت ملت، قدرت اسلام است که دنیا را دارد به خیال آنها به خطر میاندازد، حالا آنها برای اصل اسلام دارند نقشه میکشند، ما حالا بنشینیم بگوییم که ما اهل ولایت هستیم...
مسلمانی که میخواهد اسلام را از بین ببرد از کافر هم بدتر است. مسلمانی که با اسم اسلام میخواهد که حیثیت اسلام را از بین ببرد، این لازمتر است معارضه با او، تا با کسانی که مسلمان نیستند. شما نشستید میگویید ما مسلمان با مسلمان! اولًا اینکه این حزب بعث عقیدهاش اصل این است که قضیه اسلام تو کار نیست. آنهایی هم که دنبال او میآیند بسیاریشان همیناند. یک عدهای هم که- فرضاً- آنها بیایند لکن میآیند برای این که کشور اسلامی را از بین ببرند و سیلی در صورت اسلام بزنند. امروز به همه ما واجب است که دفاع کنیم. هر کس میتواند جبهه باید برود، هر که نمیتواند در پشت جبهه کمک بکند. آنهایی که مینشینند و هی صحبت میکنند که بیایید چه بکنیم، بیایید چه بکنیم، اینها از اسلام بیاطلاعاند، نمیدانند قضیه اسلام چی هست...» (صحیفه امام، ج20، ص: 20 ـ 27)
ـ حکم به آقای محسن رضایی؛ انتصاب فرمانده حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران (1366)
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم. محضر مبارک رهبر عظیم الشأن، فرمانده معظّم کل قوا، حضرت امام خمینی- روحی فداه- با سلام و عرض ادب، پیرو عریضه قبلی پیرامون مسئله حفاظت اطلاعات ستاد کل سپاه، بدین وسیله برادر احمد وحیدی را که سابقه مدتها کار اطلاعاتی دارد و از عناصر قدیمی سپاه است، خدمت حضرت عالی معرفی مینماییم تا ان شاء اللَّه پس از تأیید حضرت عالی در مسئولیت حفاظت اطلاعات ستاد کل سپاه انجام وظیفه نمایند.
با کمال معذرت، ملتمس دعا، محسن رضایی].
بسمه تعالی
تأیید میشود. 4/ 1/ 66 روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج20، ص: 236)
[1] - آقای سید احمد خوانساری( از مراجع تقلید).
[2] - مأمور سازمان امنیت ترکیه که ظاهراً به عنوان خدمت به امام مشغول بود.
[3] - مخاطب نامه در این زمان، در شهر خمین اقامت داشت.
[5] - سوره بقره، آیه 216« چه بسیار باشد که چیزی را ناگوار شمارید و حال آنکه به صلاح شماه بوده است».
[6] - داماد آقای سید احمد خوانساری.
[7] - خانم معصومه حائری، همسر آقای سید مصطفی خمینی.
[8] - آقایان: سید مرتضی پسندیده و سید نور الدین هندی.
[10] - معمولًا همسر امام برای فرزندانشان به طور مفصل نامه مینوشتند و امام نیز در قسمتی از همان کاغذ، مطلبی مرقوم میفرمودند.
[11] - همسر خانم فریده مصطفوی.
[12] - فرزند خانم فریده مصطفوی.
[13] آقای سید احمد خمینی درباره پاورقیهای این نامه چنین مرقوم نمودند:
1- حضرت آیت اللَّه حاج سید محمد صادق لواسانی.
[14] - حضرت آیت اللَّه پسندیده را امام در حکم پدر خود میدانستند و بارها به من فرموده بودند که اگر ایشان نبود من نمیتوانستم درس بخوانم و شدیداً به ایشان احترام میگذاشتند؛ به حدی که وقتی امام از پاریس آمدند آقای پسندیده در هواپیما امام را ملاقات کردند؛ وقتی خواستند از هواپیما پیاده شوند امام گفتند من جلوتر از آقای پسندیده نمیروم. اوضاع به هم خورد، من پیشنهاد کردم که من با آقای عمو میروم در سالن فرودگاه بعد برمیگردم با جنابعالی میروم که مورد قبول واقع شد.
[15] - خازنجون یعنی خانم خازن الملوک مادر خانم حضرت امام که بچهها به ایشان« خازنجون» میگفتند و به این نام هم ایشان را صدا میکردند.
[16] - آقای سید مرتضی پسندیده.
[18] - اجیرشدگان، آنان که برای مزد کار میکنند.
[19] - نهج البلاغه، کلمات 229 و اصول کافی، ج 2، ص 84، ح 5
.
انتهای پیام /*