امروز با امام؛ 15 آذر
ـ نامه تشکر به آقای فقیهی مرندی؛ ورود به نجف (1344)
«خدمت جناب مستطاب مروّج الاحکام آقای فقیهی مرندی- دام مجده
مرقوم محترم که حاکی از سلامت جنابعالی و حاوی مراتب محبت نسبت به این جانب بود موجب امتنان گردید. سلامت و توفیق جنابعالی و سایر آقایان محصلین و فضلا- ایّدهم اللَّه تعالی- را از خداوند تعالی خواستار است. محبت و احساسات بیشائبه آقایان فضلا مورد تشکر و تقدیر این جانب است. خداوند همه را به علم نافع و عمل صالح و حُسن عاقبت موفق فرماید. از جنابعالی و سایر آقایان رجای دعای خیر برای حُسن عاقبت دارم. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج2، ص: 52)
ـ نامه به آقای سید مرتضی پسندیده و سفارش به پرداخت شهریه (1356)
«به عرض حضور مبارک میرساند دو سه روز قبل تصدیع دادم اینک در تعقیب عرضی که کردم راجع به خوی و ماکو جناب مستطاب حجة الاسلام آقای مقبرهای که از دوستان سابق این جانب هستند توضیحاتی میدهند در صورت صلاحدید هر نحو مقتضی هست، برای کمک و شهریه به آنجا کمک فرمایید. از قراری که احمد[1] مکرر تذکر داده است مشهدی رضا، خادم حضرت عالی زحمتکش زیاد و عائلهاش بسیار و حقوقش کم است که با عسرت زندگی میکند حضرت عالی عنایت بیشتری درباره او بکنید به طوری که در عسرت نباشد و بتواند بخدمت ادامه دهد. از حضرت عالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.
[در حاشیه نامه و ذیل امضاء:]
اجازه برای دو نفر به وسیله آقای مقبرهای فرستادم پس از تحقیق به وسیله ایشان تسلیم فرمایید
بسمه تعالی
ماهی پانصد تومان بحقوق مشهدی رضا و ماهی دویست تومان بحقوق مشهدی ناد علی اضافه فرمایید و ماهی سیصد تومان به دختر اقلیم که مشهدی رضا و ناد علی آن را میشناسند مرحمت کنید ظاهراً قبلًا داده میشده و قطع شده است.» (صحیفه امام، ج3، ص: 277)
ـ مصاحبه با روزنامه انگلیسی «دیلی تلگراف» درباره اقامت در فرانسه (1357)
سؤال: [حضرت آیت اللَّه، به نظر شما در قدم بعدی چه اتفاقی در ایران رخ خواهد داد؟]
جواب: نمیتوانم پیشبینی کنم. اما نهضت اسلامی ما، رو به اوج است. گروههایی هم از خود ارتش و دولتیها به نهضت مردم ملحق شدهاند. ولی به طور جزم چیزی نمیتوانم بگویم.
[آقای شیخ ابوتراب عاشوری در بوشهر کشته شده است. در این باره شما چه فکر میکنید؟]
- این هم یکی از کسانی است که فدای اسلام شدند و ما از این فداییها داشتهایم و خواهیم داشت. این امور کار را بر شاه بدتر خواهد کرد.
[آیا حضرت آیت اللَّه تصور میفرمایید همان طور که دیروز در مطبوعات پیشبینی شده، شاه داوطلبانه کنارهگیری کند و سلطنت را ترک کند؟]
- چارهای جز این ندارد. اگر عقل داشته باشد، باید این کار را بکند.
[دلیل اینکه حضرت آیت اللَّه به ایران بازنمیگردید چیست؟ آیا تصور نمیفرمایید که از داخل بهتر بتوانید جنبش را هدایت بفرمایید؟]
- مردم توجه به این موضوع دارند که هر چه من بگویم به صلاحشان است. حال چه از اینجا باشد، چه از ایران، به آن عمل میکنند. من هر وقت صلاح دیدم به ایران میروم.
[اگر حضرت آیت اللَّه تا سوم ماه ژانویه که ویزای شما در فرانسه تمام میشود، در فرانسه باقی بمانید، تا آن زمان چه برنامهای برای ادامه اقامت خودتان خواهید داشت؟]
- الان پیشبینی نکردهام.
[آیا پس از ملاقات آقای «شایتز» نماینده وزارت خارجه فرانسه با شما در چند روز قبل، تغییری در بیانیههای شما درباره اوضاع و احوال رخ خواهد داد؟[2]-]
- خیر، من هرگز حتی برای یک لحظه هم موضع خود را تغییر نمیدهم. این تکلیف الهی است و در صورت سکوت، مسئول خدا خواهم بود.
[حضرت آیت اللَّه، عکس العمل شما در مقابل رژیم فرانسه مبنی بر محدود کردن فعالیتهای حضرت عالی و پیامهای شما به مردم ایران چگونه خواهد بود؟]
- اگر محدود بکنند ما در فرانسه نمیمانیم و به جای دیگر خواهیم رفت. لکن برای فرانسه صورت خوشی نخواهد داشت.
[حضرت آیت اللَّه، نظر شما درباره وقایع چند روزه اخیر چگونه است؟]
- وقایع اخیر ایران را میگویید، همین دو- سه روزه تظاهرات و کشتار؟ بله، وقایعی است که دنبال این حکومت نظامی و دولت نظامی و ظلمهای شاه پشت سر هم واقع میشود و مردم از هر فرصتی برای اظهار حق خود استفاده میکنند. مطلب همان است که تا شاه هست این وقایع هست.» (صحیفه امام، ج5، ص: 178)
ـ مصاحبه با مجله آمریکایی نیوزویک درباره اقامت در فرانسه (1357)
سؤال: [حضرت آیت اللَّه، در مطبوعات غرب، بر اساس اعلامیههایی که در ایران پخش شده، این طور منعکس کردهاند که حضرت عالی اعلام جهاد کردهاید. آیا این خبر صحت دارد؟]
جواب: خیر، صحت ندارد.
[آیا حضرت آیت اللَّه نگران این نیستند که پیامها یا بیانیههای جعلی در ایران به نام شما توزیع شود یا شده باشد؟]
- اعلامیههای من را مردم با مراجعه به افراد مطمئنی در ایران میشناسند.
[در محافل غربی شایع است که شما به وسیله چپیها کنترل میشوید. آیا معتقدید که کمونیستها در میان افراد شما باشند؟]
- نه، ابداً، این حرفها به طور کلی دروغ است.
[پس از اینکه ویزای شما تمام شود، برنامههای شما چیست؟ آیا باز هم اینجا خواهید ماند، یا به یک کشور عربی خواهید رفت؟]
- بعداً تعیین میکنم.
[اینجا شایع است که ملک حسین[3] به پاریس میآید تا بین شما و شاه مصالحهای بکند. آیا اگر به پاریس بیاید، شما او را خواهید پذیرفت؟]
- نه، نخواهم پذیرفت.
[آیا شما به کسانی که اطراف شما هستند و با شما کار میکنند، اطمینان دارید؟]
- بله، اطمینان دارم.» (صحیفه امام، ج5، ص: 180)
ـ مصاحبه با روزنامه لوسآنجلس تایمز درباره دولت اسلامی (1357)
سؤال: [حضرت آیت اللَّه از اینکه به من این فرصت را برای مصاحبه دادهاید تشکر میکنم. شکل دولت اسلامی، که شما برای آینده در نظر دارید چگونه است و آیا این یک شکلی است در سوسیالیزم اسلامی و آیا دولت اسلامی شما، چگونه میخواهد یک کشور صنعتی نوین را اداره بکند؟]
جواب: اما شکل حکومت ما، جمهوری اسلامی است. جمهوری به معنای اینکه متکی بر آرای اکثریت است و اسلامی برای اینکه متکی به قانون اسلام است. و دیگر حکومتها این طور نیستند که تکیه بر قانون اسلام داشته باشند. اما اداره مملکت، کارشناسانی هستند که الآن در انزوا هستند و در زمان حکومت شاه، از باب اینکه انسانهایی امین بودهاند از صحنه برکنار ماندهاند، از باب اینکه با شاه نمیخواستند همراهی بکنند. اینها کارشناسانی هستند که کار را انجام خواهند داد.
[حضرت آیت اللَّه، آیا شما علاقهای یا اهمیتی به همکاری با عناصر مارکسیستی میدهید و آیا بین هدفهای جنبش شما و مارکسیستها هیچ سازگاری وجود دارد؟ و آیا نسبت به مقاصد شوروی در ایران نگران هستید؟]
- هدفهای ما با هدفهای آنها مختلف است. ما متکی بر اسلام هستیم و بر توحید، و آنها مخالف با هر دو آنها هستند. احکام ما احکام اسلام است و آنها اسلام را نمیپذیرند، و لذا ما به آنها نه تنها علاقهمند نیستیم که همکاری هم نداریم و نخواهیم داشت. اما راجع به شوروی، نه، ما نگرانی نداریم. برای اینکه، ملتی که خودش سرپای خودش زندگی میکند کسی نمیتواند در امور آن دخالت کند.
[حضرت آیت اللَّه، در گزارشهای مطبوعاتی آمده است که دولتهای لیبی و جبهه ملی آزادیبخش فلسطین حرکتهای ضد شاه را در ایران تقویت مالی میکنند. ممکن است حضرت عالی بفرمایید که سازمان آزادیبخش فلسطین و لیبی و سایر کشورها و احزاب کمونیست تا چه مقدار جنبش شما را کمک میکنند؟]
- ما به کمک مالی آنان احتیاجی نداریم و به کمکهای دیگر از قبیل کمکهای تبلیغاتی هم که احتیاج هست، هیچ کس کمکی نکرده است. و اما احزاب کمونیست و کشورهای دیگر چون آن دو، هیچ کاری برای ما نکردهاند. این است استقلال به معنای عالی کلمه.
[حضرت آیت اللَّه، انتظار شما چیست؟ چه موقعی این تضاد و جنگ به پایان خواهد رسید؟ و آیا این جنگ و نتیجه این جنگ را چگونه انتظار دارید؟ آیا این جنگ را جنگ مقدسی میدانید؟]
- اما جنگ ما جنگ مقدسی است؛ برای اینکه برای اسلام است، برای خداست. و چیزی که برای خدا باشد مقدسترین امور است. و اما نتیجه ما، تا وقتی که نتیجه آخر که عبارت از کوتاه شدن دست اجانب و رفتن رژیم سلطنتی تحقق پیدا نکند، دست از مبارزات خود برنمیداریم. مردم به غیر آن راضی نیستند.
[به نظر حضرت عالی، حکومت اسلامی شما با مسائل بانکی و مسئله بهره چگونه برخورد خواهد کرد؟ با مسئله صنایع چگونه برخورد خواهد کرد؟ آیا حضرت عالی در افکار خودتان با عربستان سعودی نزدیکتر هستید یا لیبی؟ یا تصور میفرمایید که یک چیزی است متفاوت از همه اینها؟]
- اما راجع به بهره بانکی، ما بانکهایی که بیبهره باشد باید تأسیس کنیم. ما بهرهها را جایز نمیدانیم. اما راجع به صنایع، صنایع را در ایران به بهترین وجه پایه گذاری خواهیم کرد. و اما آنچه که امروز به عنوان صنایع است در ایران، مونتاژی بیش نیست و اصولًا به درد نمیخورد.
[راجع به لیبی چه؟]
- آن مسئله دیگری است. ما در مسائل اسلامی که آنان به آنها عمل میکنند موافقت داریم.
[روابط دولت اسلامی حضرت آیت اللَّه با امریکا چگونه خواهد بود؟ آیا شما فروش نفت را به غرب ادامه میدهید، و روابط شما با شوروی چگونه خواهد بود؟]
- ما با تمام دولتها، در صورتی که دخالت در امور داخلی ما نکنند و برای ما احترام متقابل قائل باشند، با احترام رفتار میکنیم و نفت را هم هر کس مشتری است به او میفروشیم. ما از زیادهروی و غلطرویهایی که راجع به نفت بوده است و چیزهایی که خلاف مصلحت ملت بوده است، جلوگیری میکنیم، و الّا نفت را میفروشیم.
- [روابط شما با شوروی چگونه خواهد بود؟]
- همان طور که با امریکا، فرقی ندارد. روابط مثل هم است.
[در مورد مسائل اجتماعی، حضرت آیت اللَّه حضور زنان را در دانشگاه و یا کار کردن آنان در جامعه چگونه میبینید؟ آیا برای آنها شما محدودیتهایی قائل میشوید که الآن در جامعه کنونی وجود ندارد. و نظر حضرتعالی در مورد کنترل موالید و تحصیل زنان و مردان در دانشگاه به صورت مخلوط چیست؟]
- زنان در جامعه اسلامی آزادند و از رفتن آنان به دانشگاه و ادارات و مجلسیْن به هیچ وجه جلوگیری نمیشود. از چیزی که جلوگیری میشود فساد اخلاقی است که زن و مرد نسبت به آن مساوی هستند و برای هر دو حرام است. راجع به موالید، تابع آن است که حکومت چه تصمیمی بگیرد.
[ممکن است راجع به تاریخچه و نمای تاریخی جنبش تاریخی خودتان و توسعهاش در طی پانزده سال گذشته از زمانی که در تبعید بودید، برای من شرح دهید؟ چگونه در سازمان دادن چنین جنبش بسیار مؤثری اقدام کردید و سازمان دهندگان این جنبش چه کسانی بودند و چه نوع از روابط و تأمینهای مختلف که برای دنیا باور کردنی نیست وجود داشته و دارد؟]
- اصل جنبش و مقدمات آن طولانی است. ولی آن قدر که به طور اختصار میتوانم بگویم این است که شاه از ابتدای سلطنت غاصبانهاش جنایتهای بیشماری کرد و مواردی هم پیش آمد که قدرت آن پیدا شد که او را از مملکت بیرون کنند که مع الأسف سستی کردند. شروع مبارزات پانزده ساله اخیر بدین صورت بود که شاه بر خلاف مصلحت ملت کارهایی انجام داد. ابتدا علمای اسلام مخالفت کردند و این مخالفت به گرفتاری شبانه من انجامید. در 15 خرداد 42 از قراری که میگویند، پانزده هزار نفر کشته شدند. قریب یک سال در زندان و حصر بودم. پس از آزادی به مبارزاتم ادامه دادم و مفاسد و جنایات شاه را افشا نمودم، تا اینکه یکی از خیانتهای بزرگ شاه یعنی قضیه کاپیتولاسیون پیش آمد و شاه، مستشاران امریکایی را مصونیت داد. از این جهت که این قضیه مخالف مصالح اسلام و کشور بود، من با آن شدیداً مخالفت نمودم و به دنبال آن شبانه دستگیر شدم و مستقیماً به ترکیه تبعید شدم. یک سال در ترکیه بودیم. پس از آن ما را تحویل عراق دادند و قریب چهارده سال در عراق بودیم. در طول این مدت من در مواقع مختلف، جنایات شاه را چه در اعلامیه و چه در خطابه اعلام میکردم و هر فاجعهای را گوشزد مینمودم و هر گز ساکت ننشستم و بعد هم که به اینجا آمدم. و اما سازمان دادن نهضت اسلامی همگانی ملت ایران، این نهضت جنبشی است که همه مردم را شامل میشود و از آنها و مردم سرچشمه میگیرد، و اعتقادش به این است که این نهضت را تا به ثمر رسیدن باید ادامه داد. البته ما روحانیون، مردم را هدایت کردیم و تمام جرایم رژیم را افشا کردیم و روشنگری روحانیون، بحمد اللَّه مفید واقع شد و مردم روشن شدند، و یک تحول فکری برای جامعه ایران به وجود آمد، به طوری که همه با هم یکصدا به دنبال یک راه و مقصد در حرکتند، و آن نابودی این دودمان و برچیده شدن نظام شاهنشاهی و برقراری حکومت اسلامی است و این هدف در سراسر ایران حکمفرماست. در مرکز، همین مطلب را میخواهند، در شمال و جنوب و شرق و غرب هم همین موضوع را طالبند. همه فریاد استقلال، آزادی، حکومت اسلامی را سر دادهاند و میخواهند. چرا نخواهند؟! شاه تمام مخازن زیرزمینی و روی زمینی آنان را به غارت داده است. استقلال سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی آنان را بر باد داده است. آنان میخواهند و همگی میخواهیم که شاه را به جزای اعمالش برسانیم و این صدای مجازات شاه در سراسر ایران طنین انداخته است. شاه غیر از اینکه برود هیچ چارهای ندارد، البته اگر به دست مردم نیفتد. امریکا و سایر کشورهایی که از او پشتیبانی میکنند، خطاکار و در اشتباهی بزرگ هستند و این پشتیبانی برای خودشان بسیار مضر است و باید در این امر تجدید نظر کنند.
[آیا از طرف مقامات امریکایی، هیچ نوع تماسی با حضرت عالی گرفته شده است؟]
- خیر.
[پس از پایان اقامت در فرانسه، کجا خواهید رفت؟]
- تصمیم نگرفتهام.» (صحیفه امام، ج5، ص: 181 ـ 184)
ـ پیام به ملت ایران؛ حفظ آرامش و جلوگیری از بیاحترامی به مراجع (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
ملت شریف مبارز ایران- ایّدهم اللَّه تعالی
در این موقع حساس که کشور عزیز و اسلام بزرگ رو به رو با امریکای خونخوار است و لازم است همه قشرها با هم هماهنگ و هم صدا در مقابل دشمن بزرگ بایستند و فرصت به دست عمال اجانب و ریشههای گندیده طرفداران رژیم سابق ندهند، مع الأسف گاهی شنیده میشود که اشخاصی بیخبر از عمق مسائل، تحت تأثیر بدخواهان غائله بپا میکنند، و خدای نخواسته موجب اختلاف و شکاف میشوند. من اکیداً از همه ملت شریف میخواهم که از مطالبی که باعث اختلاف و بهرهبرداری دشمن است احتراز کنید و به مراجع عظیم الشأن و علمای اعلام احترام گذارید. برادران بدانند که فاجعهای که در منزل حضرت آیت اللَّه شریعتمداری پیش آمد،[4] به دست توطئه گرها است که باید محکوم شود؛ و توجه داشته باشند که این نحو امور را توطئه گران تکرار نکنند. من از تمام قشرهای جوان دانشگاهی و مدارس علوم دینیه و روشنفکران و دانشمندان و نویسندگان عاجزانه استدعا میکنم در این وقت حساس از هر گونه اختلاف دست برداشته و دشمن بزرگ را هدف قرار دهند. من امروز این امر را تکلیف شرعی الهی و وظیفه ملی میدانم. از خداوند تعالی وحدت کلمه ملت و عظمت اسلام و مراجع عالیقدر و پیروزی ملت مسلمان را خواستارم.» (صحیفه امام، ج11، ص: 169)
ـ گفتگو با آقای محمدتقی فلسفی؛ آقای شریعتمداری و حزب خلق مسلمان (1358)
[آقای فلسفی: یک روز صبح امام به وسیله یکی از دوستان پیغام داد که به فلانی بگویید اینجا بیاید.
خدمت ایشان رسیدیم. امام تنها بود. شروع سخن ایشان، گفتگو درباره حزب خلق مسلمان[5] بود. امام فرمودند:]
ما میدانیم که اجانب به خصوص امریکا با این انقلاب خیلی دشمن هستند و با وسائل گوناگون به آن ضربه میزنند. حالا اول کار است که آمدهاند و حزب درست کردهاند.
این حزب خلق مسلمان علی التحقیق ریشه خارجی دارد. این کلمه «خلق» را داخل عنوان حزب گذاردهاند- مثل اینکه کلمه «دمکراسی» را میخواستند داخل نام «جمهوری اسلامی ایران» کرده و بگویند: «جمهوری دمکراتیک اسلامی ایران»؛ خلق مسلمان هم یعنی همین، خلق در فارسی همین توده است. اینها میخواهند از همین حالا میان مسلمانان زمینه جنگ درست کنند و بگویند حزب جمهوری اسلامی و حزب خلق مسلمان. این قضیه ضربه زدن به انقلاب و پایمال کردن خونهای مسلمانان است.
میخواهند این انقلاب را بکوبند و این موفقیت را از بین ببرند و یک چیز دیگر جایش بگذارند که منافع خودشان را تأمین کند.
مشکل این است که آقای شریعتمداری به نام یک آیت اللَّه وابستگی خودش را به این حزب اعلام کرده و آن را وابسته به خود معرفی کرده است. یعنی بین این حزب و بین آقای شریعتمداری ارتباط هماهنگی و همرنگی برقرار است. این کار خیلی خطرناک است. ممکن است تمام زحمتها به هدر برود. اینکه گفتم شما بیایید، برای این است که بگویم پیش آقای شریعتمداری بروید و بطور خصوصی از قول من به ایشان بگویید این کار را اجانب کردهاند، شما که این مطلب را پذیرا شدهاید، یا آگاهید یا ناآگاه. مصلحت شما این است که فوراً در جراید و رادیو و تلویزیون اعلام کنید که از این حزب برکنار هستید و مسائل آن به هیچ وجه به شما ارتباط ندارد، تا حیثیت شما محفوظ باشد.
[آقای فلسفی: من همان موقع حرکت کردم و به منزل آقای شریعتمداری رفتم ... پیام امام را به ایشان رساندم. اصل پیام این بود که آقای شریعتمداری بنویسد و امضاء کند که من به هیچ وجه به این حزب ارتباط ندارم، و این حزب نیز به من وابستگی ندارد.
وقتی به ایشان پیام را گفتم، موضوع را بسیار عجیب تلقی کرد. گفت: «آقا این حزب متعلق به مسلمانها است؛ من به این حزب بستگی دارم. این را علناً گفتهام و همه هم میدانند. اگر بگویم بستگی ندارم، مساوی با از بین رفتن اعتبار و حیثیت من است. آیا من خودم را تحقیر کنم و بگویم وابستگی به این حزب ندارم، و آن را نمیشناسم؟ من این کار را نمیکنم.» ایشان این عبارت منفی را خیلی محکم میگفت. من برگشتم و رفتم خدمت امام و گفتم: «ایشان میگوید حیثیت من در خطر است و اگر انصراف خود را اعلام کنم، باید از حیثیت خودم چشم بپوشم و بسیاری از دوستانم را که پایه گذار این حزب بودند از دست بدهم. من این کار را نمیکنم». امام اظهار تأسف کردند و گفتند:].
این آقا متوجه قضایا نیست. شما بروید و بگویید حیثیت شما با وابستگی به این حزب از بین خواهد رفت. جدا نشدن از این حزب، مقدمه بر باد رفتن حیثیت شماست. اما اگر جدا شدید، حیثیت شما کاملًا محفوظ میماند و در قم «آقا» یی هستید. من به این وسیله با ایشان اتمام حجت میکنم.
بگویید اگر حیثیت شما با اعلام عدم وابستگی به این حزب ضربه بخورد، ما شما را حفظ میکنیم و جبران خواهیم کرد که کوچکترین ضرری به حیثیت شما وارد نشود.
[من پیام امام را به ایشان گفتم، و بعد هم خودم صحبت کردم، گفتم: «پیشنهاد من این است که شما استعفا را بنویسید و امضاء بکنید. با این کار، مقدمهای درست میشود و مجلسی در مسجد اعظم میگیریم؛ به رادیو و تلویزیون هم میگوییم بیایند، آقای گلپایگانی و آقای نجفی هم بیایند. شما هستید، امام هم شرکت میکند. در آن مجلس من منبر میروم و آن طور که شما میخواهید، صحبت میکنم. میگویم آیت اللَّه شریعتمداری که در انقلاب اسلامی قلماً و قدماً خدمات بسیاری کردهاند، اخیراً متوجه شدهاند که حزب خلق مسلمان مضر است و بر خلاف مصلحت انقلاب اسلامی است. اصلًا انقلاب اسلامی یک حقیقت است و آن حقیقت، اسلام است. لذا آیت اللَّه شریعتمداری با مشورت امام و مصلحت بینی ایشان از حزب خلق مسلمان استعفا کرده و نوشتهاند که این حزب مربوط به من نیست» .... چون در بیان مطلب احترام زیادی نسبت به ایشان بود، قدری فکر کرد و گفت: «گمان نمیکنم امام این کار را بکند.» گفتم: «من میروم و میگویم، اگر فرمود، این کار را میکنم، آیا شما نیز بدون تردید این کار را میکنید؟
گذشته از امام، آقای گلپایگانی و آقای نجفی هم هستند، آنها هم قطعاً میآیند». باز متحیر ماند، ولی بعد گفت: «خیلی خوب، بروید و به امام بگویید. ببینید امام حاضر است، یا نه؟ اگر حاضر است، این کار را بکنید.»
برای سومین بار آمدم خدمت امام و گفتم: «آقای شریعتمداری، با این وعدهای که من به او دادم و گفتم به منبر میروم و آن طور که بخواهید صحبت میکنم، موافقند؛ اما نگران هستند که شما با این امر موافقت نکنید. آیا شما موافق هستید؟» امام فرمود:].
بله انقلاب اسلامی و حفظ عزّ اسلام و کوتاه کردن دست اجانب، آن قدر برای من مهم است که با این طرح حتماً موافقت دارم و در مجلس هم شرکت میکنم؛ میآیم و مینشینم. آنچه را هم که خود ایشان بخواهد و شما مصلحت میدانید، در منبر بگویید.
[آقای فلسفی: برای بار سوم به منزل آقای شریعتمداری رفتم و موافقت امام را به ایشان اعلام کردم.
گفتم: «خوب، بنا شد که شما متنی را امشب خودتان بنویسید، فردا بیاییم ببینیم اگر نواقصی داشت تکمیل کنیم و بعد ببریم به امام بدهیم. اگر ایشان موافقت کرد، امضاء کنیم و سپس مجلس را تشکیل دهیم». گفت: «بله، بد نیست، موافقت میکنم؛ اما یک شرط دارد. من باید امشب با بعضی از رفقا مشورت کنم. بدون مشورت، قول قطعی نمیدهم. امشب برای من شب مشورت باشد. من متن را مینویسم. اگر مشورت، درست درآمد و خصوصیاتی علاوه شد؛ آن وقت فردا صبح اینجا بیایید که تکمیل کنیم». مطلب را تقریباً تمام شده تلقی کردم. از منزل آقای شریعتمداری بیرون آمدم و به منزل امام رفتم ... گفتم: تقریباً قبول کرده، ولی گفته است باید امشب روی این مطلب مشورت کنم؛ هم راجع به اصل قضیه، و هم راجع به بعضی از کمبودهای احتمالی. من مشورت میکنم، شما هم فردا صبح بیایید و نتیجه را به امام بگویید. امام فرمود:].
خیلی خوب، امشب قم بمانید و فردا صبح بروید.
[آقای فلسفی: فردا صبح که نزد آقای شریعتمداری رفتم ایشان گفت: «رفقای من موافقت نکردند و گفتند هم در قم و هم در آذربایجان حیثیت افراد بسیاری از بین میرود؛ ضربه بزرگی هم به شما میخورد؛ نباید اصلًا پیرامون این مطلب فکر کنید! بنا بر این من آن نوشته را نمینویسم.» به منزل امام برگشتم و مطالب را به ایشان عرض کردم. امام متأثر شد. بعد هم پیشامدها آن شد که همه میدانند.][6] (صحیفه امام، ج11، ص: 170 ـ 173)
ـ پیام به ملت ایران؛ غائله حزب خلق مسلمان (1358)
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
ملت شریف ایران- ایّدهم اللَّه تعالی
شما میدانید که بدخواهان اسلام و کشور در تمام مراحل توطئه نموده و بحمداللَّه با شکست مواجه شدند. این بار که در رفراندم قانون اساسی شکست مفتضحانه نصیبشان شد سخت وحشت زده شدهاند و توطئه را با چوب و چماق شروع کردند و با بهانهها و استفاده از سادگی بعضی قشرها غائله راه انداخته و خواهند انداخت. در این موقع که با دشمنی مثل امریکا و دنبالههای او روبه هستیم ریشههای رژیم سابق و طرفداران آنها و دارو دسته امریکا در این امور دست دارند که نگذارند آرامش در این کشور تحقق پیدا کند. لهذا من به شما ملت هوشیار هشدار میدهم که هر تشنجی و غائلهای امروز بر خلاف مصالح اسلام و کشور است و موافق خواستهای دشمنان اسلام است.
من به شما دوستان اکیداً اخطار میکنم که هر کس عکس این جانب را پاره کند یا بسوزاند و به من ناسزا بگوید و اهانت کند کسی حق ندارد به او تعرض کند و از من طرفداری کند. امروز در صددند ایجاد غائله کنند و شماها را به جان هم بیندازند. باید با کمال خونسردی و آرامش از کنار آنان بگذرید و تعرض به آنان و مقابله به مثل خلاف رضای خداوند و از محرمات بزرگ شرعیه است. خداوند همه ما را از شرور شیاطین حفظ فرماید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج11، ص: 174)
ـ سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسی؛ پرهیز از اختلاف (1358)
«همه توجه به یک مسأله داشته باشند و آن این است که قدم به قدم، [مشکلات باید حل بشود]...
به همه ملت، به همه طوایف، به همه گروهها عرض میکنم که... هر کس میخواهد باشد، کسانی که امروز غائله ایجاد میکنند، اختلاف ایجاد میکنند، این کسان را بشناسند که اینها عملشان صحیح نیست. و به اسم فلان آقا یک غائله ایجاد میکنند، به اسم فلان شخص یک غائله ایجاد میکنند...
من این را اعلام میکنم که اگر کسی به من سَبّ[7] بکند، فحش بدهد، عکس من را پاره کند، احدی حق ندارد که به او تعرض بکند. حرام است تعرض کردن به کسی که به من سَب کند، به من فحش بدهد، عکس مرا پاره کند، مرا بزند، هر کاری بکند. احدی حق ندارد در این وقتی که ما گرفتار هستیم در این مصیبت بزرگ، با او مقابله کند تا اینکه به زد و خورد برسد و غائله ایجاد بشود. امروز آرامش ما میخواهیم. غائله نباید ایجاد بشود. باید همه با هم دست به هم بدهید و ایجاد غائله نشود. همه دست به هم بدهید.» (صحیفه امام، ج11، ص: 175 ـ 178)
ـ سخنرانی در جمع استانداران سراسر کشور؛ لزوم مردمگرا بودن مسئولان (1359)
«چیزی که اسباب ضعف دولت و جدایی مردم از دولت هستند آن عبارت از کیفیت عمل همه دستگاههاست...
ماها باید متوجّه این مسائل باشیم که حالا اینکه دست شما آقایان آمده است حکومت، و دست بالاتری آمده است حکومت خوی مثلًا، توجّه به این معنا باشد که باید اینها در خدمت مردم باشند. و به مردم حالی کنند که ما خدمتگزاریم؛ حالی کنند لفظاً، حالی کنند عملًا. در عمل این طور باشد که مردم ببینند که این استانداری که آمده است در اینجا، آمده است خدمت کند به مردم، مشغول خدمت به مردم است. خوب، وقتی مردم ببینند که کسی مشغول به خدمت است دیگر دعوا ندارند با او. دعوا آن جا پیدا میشود که ببینند آمده است که مردم را داغ کند. آمده که با هر وسیلهای اخّاذی کند. آمده است قدرت خودش را تثبیت کند. وقتی مردم دیدند که یک نفری میخواهد قدرت خودش را تثبیت کند، مردم با او مخالف میشوند. و...
توجّه کنید به اینکه هم صلاح خود شماست و هم صلاح کشور شماست و هم صلاح ملت است که شما با مردم دوست باشید. مردم احساس کنند که اینها دوستهای آنها هستند که آمدهاند. برای اینکه مثلًا فرض کنید که ژاندارمری مثل آن وقت نباشد که مردم از ترس او نمیتوانستند عبور کنند نه از دست دزدها! مثل- عرض میکنم که- شهربانی نباشد که مردم از ترس آنها نمیتوانستند اظهار بکنند که یک کسی به ما چه کرده است. شاید شما آن وقت در شهربانی نرفته باشید یا رفته باشید شاید هم. در این کلانتریها که مردم کار داشتند، عزا میگرفتند. اگر، بخواهند بروند توی کلانتری، آیا چه خواهد شد؟ یک مظلومی میخواهد برود آن [ستمی] که به او شده است، آن ظلمی که شده است به او بگوید، به اینها بگوید. عزا میگرفتند چطور ما برویم توی اینجا. این مثل از حبس بدتر بود برای اینها. اینها یک [وحشت] عجیبی، یک ارعاب عجیبی کرده بودند. بنا بر این بود که ایجاد خوف بکنند در مردم. ارعاب کنند مردم را که کسی در ذهنش هم نیاید که مخالفت کند. این بساط بنا بر این بوده است. حالا یا تعلیم بالاترها بوده است یا خودشان؛ شیطنت خودشان.
در هر صورت ما برای خاطر حفظ یک کشوری، برای خاطر استقلال یک کشوری که باز یک قدرتهایی نیایند دوباره در کشور ما و بخواهند چه بکنند؛ باید مردم را نگه دارید. هر کدام در هرجا که هستید مردم را همراه خودتان نگه دارید. و مردم را با هم جوش بدهید؛ یعنی صحبتهایی که میکنید، در مجالسی که مردم دارند، بروید صحبت کنید برای مردم و مردم را آگاه کنید که این بساطی که- فرض کنید- بعضی از روشنفکرها میخواهند درست بکنند، این بساط، بساطی است که اگر اشتباه کردهاند خوب، اشتباه. و اگر یک نقشهای در کار هست که یک همچو کارهایی بشود، نقشهاش را به هم بزنند...
این قلبهای صافِ پاکِ مردم را نگه دارید. این کشاورزها و- نمیدانم- کارگرها و اینها بودند که شما را به استانداری رساندند، و الّا شما را استاندار نمیکردند. زمان رضا شاه هیچ کدام شما استاندار بودهاید؟! راه نمیدادند شما را توی ادارات. این مردم بودند که این دولت را به وجود آوردند و...
باید جوری باشید که مردم مثل مادر شما را در آغوش بگیرند. الآن این جورند مردم، این را حفظش کنید. مملکتتان با این ترتیب حفظ خواهد شد. هر روزی برای مملکت مشکل پیدا میشود، حلّالش خود مردم [باشند]...» (صحیفه امام، ج13، ص: 379 ـ 190)
ـ سخنرانی در جمع پاسداران پادگان امام حسین و ولی عصر؛ احتراز از اختلافات (1359)
«تاریخ اسلام جز یک برهه از صدر اسلام، جوانانی مثل جوانهای ایران ما سراغ ندارد. و ملتی مثل ملت ایران در تاریخ ثبت نشده است. شما در کجای تاریخ- جز یک برهه در صدر اسلام آن هم نه به طور وسیع بلکه به طور محدود- سراغ دارید که جوانان یک کشور این طور عاشق جنگ باشند؟ این طور عاشق دفاع از کشور خودشان باشند؟ و این طور ملت، همه با هم یکصدا دنبال پیروزی ارتش و سپاه پاسداران و سایر قوای مُسلَّحه باشند؟ و کجا دیدید که عاشقانه دنبال شهادت باشند؟ من به این چهرههای نورانی و بشّاش شما، و به این گریههای شوق شما حسرت میبرم. من احساس حقارت میکنم. من وقتی با این چهرهها مواجه میشوم. و این قلبهائی که به واسطه توجه به خدای تبارک و تعالی این طور در چهرهها اثر گذاشته است، احساس حقارت میکنم. من...
آن روزی است که ابرقدرتها جشن میگیرند. روشنفکرهایی که عامل ابَرقدرتها نیستند، لکن اعمالی میکنند، صحبتهایی میکنند که در نتیجه، همان نتیجه عُمّال آنها را میدهد، بیدار بشوند. توجه بکنند به اینکه یک مملکت اسلامی است. یک مملکتی است که مال خودتان شده است.
مستقل است. وابسته به هیچ جا نیست. کاری نکنید که این وابستگی که گسسته شده است دوباره پیوسته بشود. دعوت به اسلام بکنید. دعوت به صلاح بکنید. دعوت به تجهیزات سلاحی بکنید. دعوت به فرهنگ اسلامی بکنید....» (صحیفه امام، ج13، ص: 391 ـ 394)
ـ تأییدیه در مورد آقایان حسن صانعی، هاشم رسولی محلاتی و محمد حسن رحیمیان (1360)
«انگیزه این جانب در نوشتن این چند سطر، ادای حق اخوت نسبت به شخصی که از جمله سابقهدارترین دوستان وفادارم بوده و اکنون نیز میباشد. و چون احتمال قریب میدهم که پس از درگذشت من کسانی که با من نظر بیمهری دارند با بعض دوستان عزیزم بدرفتاری نمایند و مورد تهمت غیر اسلامی- انسانی قرار گیرند احتمال تکلیف دادم که ادای شهادت بنمایم، و بیشتر کسی که از دوستان من ممکن است مورد هجوم شود برادر و فرزند عزیزم آقای آقا شیخ حسن صانعی- حفظه اللَّه- است که در امور مالی و وجوه شرعیه از دیگران بیشتر دخالت داشته، و شاید از این ناحیه خدای نخواسته به ایشان تهمتی وارد شود.
لهذا من، بیْنی و بین اللَّه شهادت میدهم که از اول زمانی که با من آشنا شده و متصدی امور مالی گردیدهاند چه قبل از 15 خرداد و تبعید من به خارج، و چه پس از بازگشت از تبعید، و چه اوقاتی که انفرادی متصدی بودند، و چه پس از آنکه به واسطه زیادی کار و بعض مصالح با شرکت جنابان: آقای حاج سید هاشم رسولی و آقای رحیمیان- حفظهما اللَّه تعالی- متصدی شدهاند- با کمال صداقت و امانت و صمیمیت بوده و هستند، و دیناری تجاوز و تعدی به وجوه شرعیه ننمودهاند، و با تمام همت و جدیت و حسن نیت، این جانب را اعانت نموده، و هر گز چشمداشت مادی نداشته و ندارند. و اکنون نیز که با آقایان مذکور به اعانت این جانب صرف عمر مینمایند، تمام این آقایان امین و صالح و خدمتگزار به اسلام میباشند.
خداوند تعالی اینان و همه خدمتگزاران به اسلام را از شرّ بدخواهان و منحرفان حفظ فرماید، و توفیق اطاعت از خداوند تبارک و تعالی و خدمت به بندگان او مرحمت فرماید.» (صحیفه امام، ج17، ص: 131 ـ 132)
[1] - آقای سید احمد خمینی.
[2] - نماینده وزارت خارجه فرانسه با پیامی از والری ژیسکاردستن( رئیس جمهوری فرانسه) و نیز پیام تهدیدآمیز دیگری از سوی جیمی کارتر( رئیس جمهوری امریکا) به حضور امام خمینی رسید، اما عکس العمل تند و مناسب امام، دولت فرانسه را در موضعی کاملًا انفعالی قرار داد و امام امت بدون توجه به این اخطارها به مبارزات خود ادامه دادند.
[3] - پادشاه اردن و یکی از نزدیکترین و صمیمی ترین دوستان شاه.
[4] - در بلوایی که توسط عدهای آشوب طلب در قم برپا شد، یک جوان در منزل آقای شریعتمداری به قتل رسید.
امام خمینی با وجود آگاهی کامل از ماجرا و حقایق آن، به منظور جلوگیری از تفرقه و خشونت، پیام بالا را صادر فرمودند
[5] - حزب خلق مسلمان در اسفند ماه سال 57 توسط آقای شریعتمداری تأسیس شد. بسیاری از عناصر سرشناس سلطنت طلب، لیبرال، چپگرا به این حزب پیوستند و بتدریج در مقام معارضه با انقلاب اسلامی برآمدند. پس از فتح لانه جاسوسی در آبان ماه 58 و افشای اسناد مربوط به وابستگی برخی از سران فعال حزب به سفارت امریکا در تهران، ماهیت وابسته حزب خلق مسلمان بیش از پیش آشکار شد و هواداران متدین از آن روی برتافتند. مدتی بعد با افشای طرح کودتا و توطئه براندازی نظام جمهوری اسلامی توسط قطب زاده با همکاری آقای شریعتمداری در این طرح، حزب خلق مسلمان منحل گردید.
[6] - مشروح این دیدار را در کتاب« خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی»، صفحات 366 تا 370 ببینید
[7] - دشنام دادن، لعن و نفرین.
.
انتهای پیام /*