کد مطلب: 4105 | تاریخ مطلب: 18/08/1400
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

امروز با امام: هجدهم آبان

امروز با امام: هجدهم آبان

ـ نامه احوالپرسی از همسر (1321)
ـ تقریظ بر تقریرات اصول آیت الله جعفر سبحانی (1334)
ـ نامه تسلیت به آقای حسین فومنی؛ درگذشت پدر ایشان (1344)
ـ نامه به آقای حسین لنکرانی (1344)‏
ـ پیام به علما و روحانیون و دعوت از آنان برای کمک به محرومین (1357)
ـ مصاحبه با خبرنگاران درباره توقیف امیرعباس هویدا و مسائل دیگر (1357)
ـ مصاحبه با مجله هفتگی «آمستردام نیوروو هلند» درباره حکومت اسلامی (1357)
ـ مصاحبه با رادیو- تلویزیون هلند درباره اوضاع ایران (1357)
ـ سخنرانی در جمع جوانان فرانسوی؛ اسلام جوابگوی نیازهای بشری (1357)
ـ سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج؛ شاه، مجرم واقعی است (1357)
ـ حکم به دادستان کل انقلاب؛ عفو جمعی از محکومین دادگاههای انقلاب (1358)
ـ سخنرانی در جمع اعضای انجمن تبلیغات فرهنگ اسلامی خرّم‏آباد؛ قانون اساسی (1358)
ـ حکم عفو جمعی از محکومین به رئیس دیوان عالی کشور (1361)
ـ سخنرانی در جمع اعضای کمیته ها؛ عدم وابستگی نظام به فرد یا افراد (1365)

امروز با امام: هجدهم آبان

 

 

ـ نامه احوالپرسی از همسر (1321)

«فدایت شوم وقت را غنیمت شمرده این مختصر عرض ارادت و اخلاص نموده امید است ان‏شاءاللَّه مزاج شریف [به‏] سلامت مقرون و با سعادت قرین باشد. مخلص بحمداللَّه سلامت و دعاگو هستم و امیدوارم که وضعیت آنجاها خصوصاً برای جنابعالی خوب باشد.

سید روح‏اللَّه خمینی.» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 472)

ـ تقریظ بر تقریرات اصول آیت الله جعفر سبحانی (1334)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

الحمد للَّه رب العالمین، و صلی اللَّه علی‏ محمد و آله الطاهرین، و لعنة اللَّه علی اعدائهم اجمعین.

و بعد، فما منّ اللَّه تعالی علی هذا العبد اتفاق صحابة جمّ من افاضل و عدة من الاعلام- ایّدهم اللَّه تعالی- منهم العالم العلَم التقی صاحب الفکر الثاقب و النظر الصائب الآقا میرزا جعفر السبحانی التبریزی- وفّقه اللَّه تعالی لمرضاته و کثّر اللَّه أمثاله- و لقد جدّ و اجتهد فی تنقیح مباحث الالفاظ من مبحث هذا الفقیر بحسن سلیقته و توضیحها بجودة قریحته؛ فصار بحمد اللَّه و له المنّة صحیفة کاملة لمهمات المسائل. فأسأل اللَّه تعالی توفیقه لِاتمام سایر المباحث و تأییده لبذل الجهد فی طریق الحق و سبیل الهدی‏.

فی تاریخ 24 شهر ربیع المولود 1375

- حرّره: روح اللَّه الموسوی الخمینی- عفی عنه‏

[ترجمه متن:

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

سپاس پروردگار جهانیان را و درود خدا بر محمد و خاندان پاکش و لعنت خدا بر تمامی دشمنان آنان‏

خداوند بر این بنده خود منت نهاد و توفیق همراهی و همنشینی گروهی از دانشمندان و فضلا را- که خداوند یاری‏شان فرماید- نصیب من نمود. یکی از آنان دانشمند برجسته و پرهیزکار، صاحب اندیشه تابناک و رأی راست، آقای میرزا جعفر سبحانی تبریزی می‏باشد- که خداوند در راه رضای خویش یاری‏اش فرماید و امثال ایشان را بسیار گرداند- ایشان در راه توضیح و جمع‏آوری مباحث الفاظ این فقیر، با حسن سلیقه و قریحه خویش تلاش فراوانی نموده‏اند، و بحمد اللَّه این تلاش به صورت کتابی در آمده است که حاوی مسائل با اهمیتی می‏باشد

از خداوند متعال توفیق ایشان را برای اتمام دیگر مباحث و تلاش در راه حق و هدایت خواهانم.

به تاریخ 24 ربیع المولود 1375

روح اللَّه الموسوی الخمینی‏]» (صحیفه امام، ج‏1، ص: 39 ـ 40)

ـ نامه تسلیت به آقای حسین فومنی؛ درگذشت پدر ایشان (1344)

«بسمه تعالی‏

15 رجب 85

خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام و ثقة الاسلام آقای آقا حسین فومنی- دامت توفیقاته‏

به عرض می‏رساند، پس از تشرف به اعتاب مقدسه از فوت مرحوم حجت الاسلام آقای والد- رحمه اللَّه تعالی- مطلع شدم. و چون اطلاع رسید که تلگرافات این جانب را به ایران نمی‏رسانند چنانچه نوعاً تلگرافات ایران را به حقیر نرسانده‏اند، بدین وسیله مصیبت وارده را تسلیت می‏گویم. از خدای تعالی ادامه توفیقات جنابعالی را خواستار و ملتمس دعا هستم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏2، ص: 12)

ـ نامه به آقای حسین لنکرانی (1344)[1]

«بسمه تعالی‏

15 رجب 85

به عرض می‏رساند، مرقوم شریف که حاوی تفقد و اظهار محبتهای بی‏شائبه و تبریک تشرف به اعتاب مقدسه بوده موجب تشکر گردید. از خدای تعالی صحت کامل و ادامه توفیقات حضرتعالی را مسئلت دارم. مصطفی بحمداللَّه سالم و سلام می‏رساند. از اینکه به واسطه دید و بازدید چند روزی جواب مرقوم حضرتعالی به تأخیر افتاد معذرت می‏خواهم. امید است در مظان استجابت دعوات حقیر را فراموش نفرمایید. والسلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته.

اینجانب مخصوصاً در مواردی یاد جنابعالی بوده‏ام و برای سلامت وجود شریف دعا کرده و می‏کنم. روح‏اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 554)

ـ پیام به علما و روحانیون و دعوت از آنان برای کمک به محرومین (1357)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

8 ذی الحجه 1398

خدمت ذی شرافت عموم علمای اعلام و حجج اسلام ایران- دامت برکاتهم و علت کلمتهم‏

پس از اهدای سلام و تحیات وافره، به عرض محترمتان می‏رساند، در این موقع که دست جنایتکاران و دژخیمان شاه بیش از پیش به خون جوانان و اطفال ما آغشته شده است، و کشتگان و مجروحان بسیاری به جا گذاشته و عده کثیری را در سراسر کشور بی‏خانمان و بی‏سرپرست نموده است، و حضرات آقایان و این جانب را به عزا نشانده است؛ در این موقع که اعتصابات و تعطیلات عمومی برای اعتراض به دستگاه جبار و احقاق حق مردم بی‏پناه صورت گرفته است؛ بدیهی است این حوادث ضایعاتی را به دنبال دارد و قشرهایی از کسبه و کارمندان و کارگران محترم و محروم دچار مضیقه شده و می‏شوند؛ و این امر موجب نگرانی شدید این جانب است؛ لهذا از حضرات آقایان تقاضای محترمانه دارم که در تمام شهرستانها و توابع آنها، هیأتهایی را که مورد وثوق هستند انتخاب و مقرر فرمایید تا نیاز نیازمندان را، چه از حیث لزوم جراحی و چه از حیث فقدان سرپرست، و چه در اثر گرفتاریهای اقتصادی‏ای که در اثر اعتصابات و تعطیلات بحق خود با آن دست به گریبانند، بر طرف نموده و به قدر مقدور نیازهای آنان را رفع کنند تابا پشتگرمی با اعتصابات خود ضربه شدیدی بر پیکر دشمن وارد آورند. و بر ملت شجاع و آگاه است که خود نیز مستقیماً به خواهران و برادران خود کمک کنند و دیْن الهی خود را ادا نمایند.

حضرات آقایان مجازند از سهم مبارک امام- علیه السلام- در این امر مشروع و مقدس صرف نمایند؛ و وکلای این جانب در هر جا که هستند مجازند تا نصف سهم مبارک امام- علیه السلام- را صرف این نیازها نمایند. و نیز حضرات آقایان از بازرگانان و مردم خیرخواه دعوت نموده و آنان را تشویق کنند تا نگذارند برادران و خواهران آنان که در راه اسلام و احقاق حق خود صدمه دیده‏اند، و به ملت بزرگ خدمت کرده‏اند و در راه آن خون داده‏اند، به سختی بیفتند. از خداوند تعالی عظمت اسلام و سربلندی ملت عظیم الشأن اسلام و ایران را خواستارم و قطع ایادی اجانب را امیدوار. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

روح الله الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏4، ص: 408 ـ 409)

ـ مصاحبه با خبرنگاران درباره توقیف امیرعباس هویدا و مسائل دیگر (1357)

«سؤال: [حضرت آیت اللَّه، پس از این ناراحتیها و ناآرامیهای اخیر دانشجویان‏[2] و سپس روی کار آمدن یک دولت نظامی، آیا شما فکر می‏کنید اوضاع کنونی برای سرنگونی شاه است؟ و آیا توقیف آقای هویدا نخست وزیر اسبق، تغییری در اوضاع ایجاد کرده است؟ و بالاخره آیا شما هواداران خودتان را به یک مبارزه مسلحانه علیه شاه، تشویق و توصیه خواهید نمود؟]

جواب: دولت نظامی تأثیری در مسائل ایران ندارد، بلکه در ازدیاد ناراحتیها و اعتصابات و تظاهرات، نقش اساسی دارد. لذا پس از تشکیل حکومت نظامی، مسائل بدین صورت که ملاحظه می‏کنید تشدید شده است. چنانچه توقیف هویدا هم اثری ندارد. این هم یک مانوری است که خیال می‏کنند برای اسکات مردم این گونه امور تأثیر دارد. چیزی که بلااشکال تأثیر فی الجمله دارد، این است که خود شاه و سلسله او بروند و آن وقت یک آرامش نسبی حاصل خواهد شد. و اما روش ما، در مبارزه، عجالتاً همین است که هست و من امید این را دارم که همه مسائل را حل کند. لکن اگر طول کشید و احتیاج افتاد تجدید نظر خواهیم کرد.

[حضرت آیت اللَّه، برای جانشینی رژیم کنونی، شما خواستار جمهوری اسلامی هستید. چنین دولتی، آیا آزادیهای دموکراتیک را برای همه مردم تضمین خواهد کرد؟ و در چنین دولتی نقش خود شما شخصاً چه خواهد بود؟ ضمناً در مورد آزادیهای دموکراتیک می‏خواهیم بدانیم آیا کمونیستها و مارکسیستها آزادی اظهار عقیده و بیان خودشان را دارند یا نه؟]

- دولت اسلامی یک دولت دموکراتیک به معنای واقعی است و برای همه اقلیتهای مذهبی آزادی به طور کامل هست و هر کس می‏تواند اظهار عقیده خودش را بکند. و اسلام جواب همه عقاید را به عهده دارد و دولت اسلامی تمام منطقها را با منطق جواب خواهد داد. و اما من هیچ فعالیت در داخل خود دولت ندارم و به همین نحو که الان هستم، وقتی هم که دولت اسلامی تشکیل شود، نقش هدایت را دارم.

[سیاست خارجی جمهوری اسلامی، خصوصاً در رابطه با ابرقدرتها، چه خواهد بود؟]

- سیاست دولت اسلامی، حفظ استقلال، آزادی ملت و دولت و کشور و احترام متقابل بعد از استقلال تمام خواهد بود و فرقی بین ابرقدرتها و غیر آنها نیست.

[شما نفوذ غرب بخصوص امریکا را مذموم شمرده‏اید. این نفوذ چگونه می‏تواند محدود شود؟ ایران به این ترتیب کنونی به فنون و تکنولوژی غربی وابسته است و غرب هم احتیاج مبرمی به نفت خام شما دارد؟]

- حکومت اسلامی و خواست ملت ما، برای همین است که نفوذ غرب و همه کشورها را در ایران از بین ببرد. وقتی یک ملت با تمام اقشار آن برای یک هدف قیام کردند، هیچ نفوذی نمی‏تواند خلاف آن را تحمیل کند. و اما قضیه نفت، ما بعد از اینکه استقلال خود را به دست آوردیم و نفت در اختیار ما قرار گرفت، می‏خواهیم بر حسب اختیار خودمان نفتمان به فروش رود و ارز گرفته و صرف مصالح کشور کنیم. ما از حیث فروش مضایقه‏ای نداریم، لیکن نه مثل فروشی که الان انجام می‏گیرد.

[حضرت آیت اللَّه، تا چه مدت انتظار خواهید کشید که شاه روی کار باشد و بعد دستور جهاد مسلحانه بدهید؟]

- تا وقتی مأیوس شوم از اینکه به ترتیبی که در پیش است مقصود ما حاصل نشود.

[برای یکشنبه آینده در تهران دستور اعتصاب عمومی صادر شده است. آیا این آغاز یک مبارزه جدی با دولت نظامی کنونی در ایران است؟]

- مبارزه، به همین شکلی که هست همیشه جدی بوده، منتها نوسان داشته است. البته حکومت نظامی و دولت نظامی، موجب ناآرامی مردم و بیشتر شدن این اعتصابات و تظاهرات شده است.

- [نتیجه مذاکرات شما با آقای دکتر کریم سنجابی و جبهه ملی چه بوده است؟]

- مذاکرات به آن معنایی که گفته می‏شود توافق حاصل شده است نبوده. من مسائلی را که مورد نظرم بوده طرح کردم و آنها قبول کردند. من مسائلی را که همیشه خواست ملت است طرح می‏کنم، هر کس آن را پذیرفت به خواست ملت عمل کرده است. خواست ملت، رفتن شاه و استقرار حکومت اسلامی است. به تظاهرات بنگرید.» (صحیفه امام، ج‏4، ص: 410 ـ 412)

ـ مصاحبه با مجله هفتگی «آمستردام نیوروو هلند» درباره حکومت اسلامی (1357)

«سؤال: [چه چیز را از شاه خُرده می‏گیرید، مشروعیتش، اختناقش و یا اعمال اقتصادی و اجتماعی‏اش؟]

جواب: اولًا در آغاز، سلطنت شاه و نیز پدرش بر خلاف میل ملت بوده، و ثانیاً از ناحیه اجانب و برای حفظ منافع آنان بر ما تحمیل شده است. به همین جهت کلیه برنامه‏های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی وی همگی بر خلاف مصالح مردم انجام شده که نتایج زیانبار آن در همه زمینه‏ها اکنون مشهود است.

[چرا تغییر جهت شاه، شما را قانع نمی‏کند؟ آیا مردم ایران از «پاکسازی» نظامیان راضی نخواهند شد؟ چگونه در مقابل ارتش مقاومت می‏کنید؟]

- شاه زیر فشار ملت تن به این تغییر جهت داده است و این برای رهایی از بن‏بستی است که گرفتار آن شده است تا آتش خشم مردم را خاموش کند و سپس با تجدید قوا مجدداً دست به خیانت بزند. و در برابر ملت، نه ارتش و نه هیچ قدرتی نمی‏تواند بایستد. مگر تا کنون شاه با اتکای به ارتش حکومت خود را تحمیل نکرده است؟ و می‏بینیم شکست خورده است.

[اگر شاهنشاهی از بین برود، چگونه می‏خواهید جمهوری اسلامی خود را از پایه بسازید به طوری که مطمئن باشید که از تغییرات، کسانی که از رژیم شاه استفاده کرده‏اند دوباره به نفع خود استفاده نکنند؟]

- ما با تکیه بر دستورات اسلامی و اجرای مقررات آن در همه زمینه‏ها تلاش خواهیم کرد، که از سویی دست عناصر فاسد کوتاه شود و از طرفی انگیزه‏های فاسدکننده نابود شود. و دیگر اینکه عموم مردم را موظف می‏دانیم که انحراف از مسیر اسلامی را در هر کجا که می‏بینند از پایین ترین و بالاترین مقامات بلافاصله جلوگیری کنند. و بدین ترتیب از رشد فساد جلوگیری می‏شود و مجال بر عناصر فاسد نیز بسته می‏ماند

- [بازگشت به قوانین قرآن برای زنان، مردم عامی، و در مورد تفریحات- الکل، فیلم و غیره- به چه معنی است؟]

- در نظام اسلامی، زن به عنوان یک انسان می‏تواند مشارکت فعال با مردان در بنای جامعه اسلامی داشته باشد ولی نه به صورت یک شی‏ء. نه او حق دارد خود را به چنین حدی تنزل دهد و نه مردان حق دارند که به او چنین بیندیشند. و در مورد آنچه را که به نام تفریحات شناخته شده است، اسلام با هر چیزی که انسان را به پوچی و از خود بیگانه شدن می‏کشاند، مبارزه می‏کند. شرابخواری و میگساری در اسلام ممنوع است. فیلمهای منحرف‏کننده از اخلاق متعالی انسانی، ممنوع است.

[برنامه شما راجع به اصلاحات ارضی، برنامه صنعتی کردن، فروش مواد اولیه مثل نفت و موضع شما در مورد اوپک و جنگ اعراب چیست؟]

- ایران بسرعت می‏تواند مشکل کشاورزی خود را حل کند، به طوری که هم کشاورز به یک زندگی انسانی در حد دیگران برسد و هم مملکت از واردات مواد غذایی بی‏نیاز گردد. و ما برای صنعتی شدن کشور تلاش می‏کنیم، و لکن نه صنعت مونتاژ که هم کشور را هر چه بیشتر به اجانب وابسته کرده است و هم اکثریت فقیر و محروم را در خدمت مشتی ثروت‏اندوز متجاوز قرار داده است.

[آیا بعد از تمام شدن مدت ویزای توریستی شما تا دو ماه دیگر، مایل هستید فرانسه را به قصد یک کشور دیگر اروپای غربی ترک کنید؟ آیا به هلند خواهید رفت؟]

- اقامت من در پاریس موقتی است و در اولین فرصت که امکان فعالیت در یک کشور اسلامی داشته باشم به آنجا می‏روم.

[در مورد تحویل کشتی هلندی به نیروی دریایی ایران در حالی که کشور بشدت از طرف امریکا مسلح شده است چه فکری می‏کنید؟]

- اصلی که غیر قابل تغییر است این است که سیاست خارجی ما باید بر مبنای حفظ آزادی و استقلال کشور و نیز حفظ مصالح و منافع ملت ایران باشد. ولی در خصوص این گونه مسائل، مسئولین فنی دولت منتخب، در آینده آنها را بررسی می‏کنند و دولت تصمیم می‏گیرد.» (صحیفه امام، ج‏4، ص: 413 ـ 414)

ـ مصاحبه با رادیو- تلویزیون هلند درباره اوضاع ایران (1357)

«سؤال: [نام شما بر سر زبان جوانان ایران است. چگونه می‏خواهید این محبوبیت عجیب را پاسخ بدهید؟]

جواب: آنها تشخیص دادند که ما همان مطالبی را تعقیب می‏کنیم که در نهاد آنها و آرزوی دیرینه آنهاست و ما را خدمتگزار خود می‏دانند. از این جهت به ما علاقه دارند، کما اینکه من به آنان علاقه دارم.

[موقعیت کمونیستها را در ایران چگونه ارزیابی می‏کنید؟ تا چه اندازه و علل ارزیابی؟ نظر شوروی درباره وضع فعلی چیست؟]

- کمونیستها در ایران قدرتی ندارند. تقریباً همه ایرانیان مسلمان هستند و در این نهضت ثابت کردند که چقدر به اسلام علاقه دارند و حکومت اسلامی می‏خواهند. اما شوروی، مانند سایر ابرقدرتها پشتیبانی از شاه می‏کند، و این ابرقدرتها با این پشتیبانی می‏خواهند شاه را حفظ کنند، لکن دیر شده است و نمی‏توانند او را حفظ کنند، ملت، شاه را نمی‏خواهند، او باید برود.

[در وضع فعلی فرانسه، بعضی از وکلای مجلس راجع به اقامت شما در فرانسه از دولت سؤالاتی کرده و اظهار نگرانی نموده‏اند. نظر حضرت عالی چیست؟]

- ما از دولت فرانسه که همیشه خود را از طرفداران حقوق بشر معرفی می‏کند، انتظار داریم همگام با ما، نهضتی را که علیه ظلم و ستم شاه در ایران برپا شده است و هیچ مطلبی غیر از مطالب مشروعه اولیه حقوق بشر را خواستار نیست، تأیید نماید و به پشتیبانی ما برخیزد. و اگر آزادیخواه است، آزادیخواهی خود را به اثبات برساند. و از ملت فرانسه انتظار داریم که از ملت ایران دفاع نماید، ملتی که زیر پای ابرقدرتها هر روز کشته و زخمی می‏دهد و باز برای احقاق حقوق خود دست از مبارزات آزادیخواهانه خود برنداشته است.

- [می‏توان گفت، بعد از به وجود آمدن دولت جدید و زندانی کردن عده‏ای،[3] مسأله و موقعیت جدیدی به وجود آمده است؟]

- ایران از مدتی پیش با حکومت نظامی اداره می‏شود و این کارهایی که شاه می‏کند، مانورهایی است که تأثیری در نهضت ما ندارد و طرحهایی است که به تحریک شاه و اجانب عمل می‏شود، ولی فایده‏ای برای شاه ندارد. شاه شدیداً مورد خشم ملت واقع شده است. دولت نظامی، وجود و عدمش یکسان است.

[آیا یک هماهنگی بین کلیه نیروهای مخالف در ایران امکانپذیر است؟]

- ما نیروی مختلفی نداریم. ملت ایران به تمام معنی بپاخاسته است که حق خودش را مطالبه کند. و آنهایی که وابسته به شاه هستند و از او جیره‏خواری می‏کنند، آنها می‏شود مختلف باشند، تا با یک سیاست هماهنگی پیدا کنند. ملت ایران یکپارچه است و هر شخصی که با خواست ملت ایران مخالفت کند، خائن است.

[آیا شما آماده فرمان دادن حرکت مسلحانه علیه شاه هستید که قاعدتاً جنگ داخلی را در بر خواهد داشت؟]

- ما امیدواریم، بدون جنگ مسلحانه به پیروزی برسیم و شاه کنار برود. و اگر چنانچه یک وقت اقتضا کرد، مبارزه مسلحانه را مورد بررسی قرار می‏دهیم‏.» (صحیفه امام، ج‏4، ص: 415)

ـ سخنرانی در جمع جوانان فرانسوی؛ اسلام جوابگوی نیازهای بشری (1357)[4]

[بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏]

من امیدوارم که حکومت اسلامی در ایران تشکیل بشود، و از مزایایی که در حکومت اسلام هست بر بشر روشن بشود تا بشریت بفهمد که دین اسلام چه دینی است؛ و در روابط بین حکومت و ملتها چه روابطی است و در طرز اجرای عدالت چه نحوی است، و شخص اول مملکت با رعیت چه جور فرقی دارد در زندگی. اگر چنانچه بعضِ از مزایای اسلام را مردم بفهمند، امید این است که همه رو به اسلام بیاورند.

حکومت اسلام و شخص اول، که خلیفه است بر مسلمین و به منزله سلطان است نسبت به مسلمین، زندگی عادی‏اش از افراد طبقه سه پایین تر و با مردم، با همین طبقه فقرا، همدرجه در زندگی هستند؛ و عدالت اجتماعی و عدالتهایی که اجرا می‏کند اسلام به مصلحت تمام طبقات، سابقه در بشر ندارد. حکومت اسلام مثل حکومتهای دیگر از قبیل سلاطین، از قبیل رؤسای جمهوری نیست. حاکم اسلام حاکمی است که در بین مردم، در همان مسجد کوچک مدینه می‏آمد جلوس می‏کرد و آنهایی که مقدرات مملکت دستشان بود، مثل سایر طبقات مردم در مسجد اجتماع می‏کردند؛ و طوری بود اجتماعشان که کسی که از خارج می‏آمد نمی‏فهمید که کی رئیس مملکت است و کی صاحب منصب است و کی از فقراست. لباسْ همان لباس فقرا و عشرتْ همان عشرت فقرایی. و در اجرای عدالت طوری بود که اگر چنانچه یک نفر از پایین ترین افراد ملت بر شخص اول مملکت، بر سلطان، بر رعیت ادعایی داشت و پیش قاضی می‏رفت، قاضی شخص اول مملکت را احضار می‏کرد و او هم حاضر می‏شد؛ و اگر چنانچه حکم بر خلاف او می‏کرد تسلیم بود.

و مع الاسف بر بشر، حتی بر خودِ مسلمین، مزایای اسلام مخفی است و دست ستمکارها و نفت‏خوارها نگذاشته است که اسلام به آن طوری که هست پیش مردم روشن بشود. اگر چنانچه اسلام به آن طوری که هست پیاده بشود و اجرا بشود، امید آن را داریم که تمام بشر در تحت لوای اسلام بیرون بیاید؛ تمام مکتبها شکست بخورد. مع الاسف نگذاشتند که اسلام را بشناسند مردم. گاهی اسلام را به صورتِ، به وصفِ «ارتجاع» تعبیر کردند و گاهی به خشونت تعبیر کردند و گاهی به اینکه چیزی که در هزار و چند صد سال پیش از این بوده است حالا نمی‏تواند اداره کند. تمام اینها تبلیغات است. و شواهد زنده در متن اسلام است که این مسائل این طور نیست که مبلغین سایر ملل برای اسلام گفته‏اند.

ما می‏خواهیم اسلام را- لا اقل حکومتش را- به یک نحوی که شباهت داشته باشد به اسلام اجرا بکنیم تا شما معنی دموکراسی را به آن طوری که هست بفهمید، و بشر بداند که دموکراسی که در اسلام هست با این دموکراسیِ معروف اصطلاحی که دولتها و رؤسای جمهوری و سلاطین ادعا می‏کنند بسیار فرق دارد. قوانین الهی طوری نیست که بشود با این مجالس درباره آن- و لو اجمالًا- توضیح داد لکن یک نمونه کوچکی را اینجا من اظهار می‏کنم. قوانین اسلام یک قوانینی است که برای اشخاص هست، فرد فرد بشر، روابطی که هر فرد بشر با خدا دارد، روابطی که هر فرد بشر با پیغمبر اسلام دارد، با حکومت دارد، روابطی را که هر فرد با فرد دیگر باید داشته باشد، روابطی که هر فرد با غیر ملت خودش باید داشته باشد- کلیه روابطی که امکان دارد بین یک بشر با افراد دیگر بشر یا جوامع بشری باشد- در اسلام مطرح است و حکم دارد. این احکامْ بسیاری راجع به روابط بشر با خداست؛ همان طوری که حضرت مسیح- سلام اللَّه علیه- همین بُعد (آن طوری که حالا به حسب مذهب مسیح معلوم است) همین بُعد از بشریت را تحت نظر آورده است؛ فقط روابط ما بین خدا و خالق را منظور داشته است. در اسلام به طور کامل این مطلب حکم دارد، احکام بسیار زیاد دارد و علاوه بر این، روابط دیگری هست و احکام دیگری هست که این احکام [نیز] راجع به افراد است. و کیفیت، از اوّلی که متولد نشده است یک فرد؛ یک احکامی برای توطئه‏[5] تولد یک فرد صحیح، سالم، مهذب. و در حالی که ازدواج حاصل می‏شود بین شوهر و زن؛ و قبل از ازدواج- برای انتخاب همسر؛ و در زمان ازدواج و در زمان معاشرت زوجیْن با هم؛ در زمانِ حمل؛ در زمان شیر دادن بچه؛ زمانی که بچه در دامن مادر باید تربیت بشود؛ زمانی که بچه در پیش معلمهای اول باید تربیت بشوند- تمام اینها در اسلام حکم دارد و برای تربیت یک بشر قوانین دارد. و علاوه بر اینها، مذهب اسلام مثل مذهب مسیح نیست که راجع به حکومت و راجع به اداره مملکت دستوری نداشته باشد یا اگر داشته باشد به مسیحیین نرسیده باشد. اسلام حکومت دارد، و حکومتش همان نحوی که حکومتهای دیگری هست و تشکیلات دارد، تشکیلات دارد لکن تشکیلاتی که تمامش بر مبنای عدالت است. روابط حکومت با رعیت، با اصناف رعیت، روابط رعیت با حکومت، روابط حکومت با مذاهب اقلیت، روابط مردم جامعه با اقلیتها، روابط حکومت با حکومتهای دیگر، روابط خود جامعه اسلامی با جوامع دیگر- تمام اینها قوانین دارد. و من نمی‏توانم که قوانین اسلام را اینجا برای شما تشریح کنم- حتی اجمالش را. ان شاء اللَّه اگر چنانچه به شما خداوند توفیق عنایت کند و وارد اسلام بشوید، بتدریج این مسائل را هر کدام اهلش باشید خواهید فهمید.» (صحیفه امام، ج‏4، ص: 417 ـ 419)

ـ سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج؛ شاه، مجرم واقعی است (1357)

«اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

از دست و پاهایی که شاه دارد می‏زند، یکی هم این شریک جرمهایش است که اینها را- یک عده آنها را- گرفته‏اند. در این حکومت نظامی، یعنی در دولت نظامی و حکومت نظامی که به پا کردند، دیدند که خیلی فایده نکرد؛ حالا یک راه دیگری پیش گرفتند. و آن اینکه آنهایی که دیروز با او شریک جرم بودند، بعضی‏شان دوازده سال، سیزده سال در همه جنایاتی که شاه کرده است شریک بودند[6]، حالا به عنوان اینکه آن خیانت کرده و جرم کرده است گرفته‏اند. آن شریک را گرفته‏اند که این شریک محفوظ بماند! گمان کردند که مردم الآن، همه اذهان مردم، متوجه‏اند که آن شریکها را گرفته‏اند، دیگر مسئله‏ای نیست و باید مردم اجازه بدهند که شاه باشد! برای اینکه خوب، شما مگر چه می‏خواهید؟ شاه از آن طرف آمده است عذرخواهی کرده است و ببخشید من اشتباه کرده بودم! بعد از این هم دیگر من اشتباه نمی‏کنم! از آن طرف هم خوب، زندانیهای سیاسی را- خیلی از آنها را- رها کرده است: از اهل علم، از جماعت سیاسی و سایر طبقات؛ از این طرف هم یک عده‏ای از این اشخاصی که در دولتها بودند و آنها خلاف کرده‏اند- همه را، این عده را گرفته است و می‏خواهد که اینها را محاکمه- مثلًا- بکند!

می‏گوید شما ملت ایران چرا این قدر لجاجت می‏کنید؟ ... «اعلیحضرت» باشم! دیگر شاه از این بهتر کجا ما پیدا بکنیم که دزدها را گرفته و سیاسیها را رها کرده، زندانیها را رها کرده و قول و قرار هم داده به اینکه بعد از این دیگر زاهد بشود و عابد و مسلمان! و دیگر شما چه طلبی از شاه دارید [که‏] در سرتاسر ایران باز اعتصابات می‏کنید؟ این اعتصابات دیگر چیست که می‏کنید؟ چرا باز سرتاسر ایران اعتصاب است؟ چرا شرکتهایِ- نمی‏دانم- هواپیمایی و دیگران، اتوبوس و شرکت واحد در اعتصاب است؟ خوب، پزشکها چرا اعتصاب کردند؟ و هکذا.

باید پرسید که این مسائل، ما اگر بخواهیم تحلیل کنیم این مسائل را، ببینیم که اینها جرم را زیاد می‏کند یا جرم را قَصْر[7] می‏کند؟ شما این دولتهایی که تشکیل داده‏اید همه اینها به دست شما تصویب شده است! و این مجرمهایی که حالا گرفتید، اینها همه شان اینها بودند که در دولتهای شما بودند! شریک جرم شما بودند! شما حالا می‏گویید اینها مجرم هستند؟ شما این مجرمها را روی کار آوردی، می‏گویی دزد هستند؟! شما این دزدها را روی کار آوردی! حالا شما یک مجرمی یا مجرمهایی و یک خائنهایی را خودتان در دولتها سر کار آوردید و با هم مشترکاً مشغول شدید به چاپیدن این مملکت و به اذیت کردن این مردم! حالا اگر دو نفر یا ده نفر با هم شریک شدند و یک جرمی را انجام دادند یا یک خیانتی کردند، بعد یکی از آنها قدرتمندتر بود یک چند نفری از آنها را فرض کنیم گرفت، این جرم خودش مَعفُوّ[8] است برای اینکه شرکای جرم را گرفته است یا خودِ این اقرار به این است که من خیانت کردم این اشخاص را آوردم روی کار؟! بعضی از اینها که دوازده سال یا بیشتر در مسند نشسته بودند، شما این دوازده سال هیچ اطلاع از حال این نداشتید! حالا تازه امروز مطلع شدید؟! هیچ اطلاعی تا چند ماه قبل از این، از دوازده- سیزده سال پیش از این، تا چند ماه قبل از این، شما هیچ اطلاع از حال این آدم که نخست وزیر شما بود و در کارها دخالت داشت و مشاور شما بود و همه کارها را با نظر و فرمان مبارک انجام می‏داد، شما تا حالا هیچ اطلاع داشتی که این آدم چکاره است؟! همین دو- سه روز مطلع شدی؟! همین چند روز و چند ماه شما مطلع شدی؟! اگر یک آدمی دوازده- سیزده سال مشغول خیانت و مشغول چپاولی بوده و شما اطلاع نداشتید، شما لیاقت اینکه در این پست باشید- اگر پستی باشد- شما همچو لیاقتی نداری! آدم نالایقی هستی! لکن مطلع بودید- چنانکه هستید و بودید- خوب دو نفر شریک جرم بودید! منتها تو شریکْ بزرگه بودی، او شریکْ کوچکه بوده! حالا شریک بزرگه اگر شریک کوچکه را گرفت و حبسش کرد، اسباب این می‏شود که دیگر جرمی در کار نباشد؟! یا جرم هست؟ خوب، تو شریک کوچکه را گرفتی؛ ملت شریک بزرگه را می‏خواهد! همان حجتی که تو داری بر اینکه این شریک جرم را گرفتی یا این شرکای جرم را گرفتی، با همان دلیلی که شما این شرکای جرم را گرفتی، به همان دلیل، ملت از تو مؤاخذه می‏کند و می‏خواهد تو را بگیرد. این راهِ مَفَرّ است؛ خوب، اینها راه عقلایی نیست که شما می‏خواهید یک راهی درست کنید که این نجات پیدا بکند. این راه نجات نیست که!

تمام این حرفها و تمام این نیرنگها برای این است که خوب، احتمال- و لو درصدِ احتمالْ یک احتمال، و لو در هزار احتمال یک احتمال- اینها احتمال می‏دهند که مردم را مثلًا یک بازی بدهند، و لو آن طبقه مثلًا متعارف مردم را بازی بدهند لکن ما می‏بینیم که مردم بازی نمی‏خورند. همین حالا که هم آن شریک جرمها را گرفته است و هم آن نطق را هی مکرراً می‏گویند گذاشته است و شنیدند و خوب ما هم شنیدیم این نطقها را، و هم نطق آن نخست وزیر نظامی، آن را هم ما شنیدیم که گفته است، هم سرنیزه آقایان و همه چیزها، هم حمله به مردم و هم ریختن توی بیمارستان و درِ بیمارستان را شکستن و در توی بیمارستان آدم کشتن، و هم حمام قم که سه نفر را به واسطه گاز خفه کرده‏اند، و هم همدان و هم همه جا، باز همان حرفها و همان انقلابات و همان اعتصابات و همان صداها هست، و نمی‏شود نباشد.

یک ملتی که بیشتر از پنجاه سال زیر دست و پای اینها خرد شده است، حالا که چشمهایش را باز کرده و می‏بیند که باید این مجرمها را با زور و با فشار و با هیاهو و با - عرض می‏کنم- تظاهرات و اعتصابات و اینها باید این را شکست داد، همین ملت می‏داند این معنا را که اگر چنانچه یک غفلت کوچکی حالا بکند، یک غفلت بسیار کوچکْ الآن اگر بکند، باز مطلب برمی‏گردد به پنجاه سال پیش از این، و دیگر نمی‏تواند این ملت حتی بعد از پنجاه سال دیگر هم یک همچو نهضتی را ایجاد کند و یک همچو قیامی بکند. خوب، ملت این را می‏داند. می‏داند که اگر امروز این تا آن آخرِ نقطه نرود و تا سرنگونی این آدم این نهضت را ادامه ندهد، برمی‏گردد به حال رضا شاه و بدتر از او. و این دفعه اگر چنانچه این قدرت پیدا بکند، دیگر نه بر بچه مهلت می‏دهد نه بر بزرگ. همه مخالفین خودش را، که همه ملت است، سرکوب می‏کند و هیچ هم مضایقه ندارد ایشان.

همچو خیال نکنید که یک، بله، خیلی مثلًا عدالت اجتماعی! هر چند روز یکدفعه که می‏رفت منبر، می‏رفت [می‏گفت:] عدالت اجتماعی را من می‏خواهم چی بکنم! و فضای باز سیاسی و عدالت اجتماعی و انتخابات آزاد و تمدن بزرگ و دروازه تمدن بزرگ! و از این شعرهایی که صدتای آن یک غاز[9] در بازار ایران دیگر ارزش ندارد، این پشت سر هم می‏بافت و حالا هم باز دست برنداشته است. هر وقت که صحبت می‏کند باز از آن حرفها می‏زند! منتها صفحه‏ها مختلف می‏شود! گاهی وقتها با آن صورتها در می‏آید، و گاهی وقتها [بر عکس‏] می‏شود. گاهی وقتها به بازاریها [بد می‏گوید]، وقتی قم آمد، آنجا دست و پایش را هم گم کرده بود. آن دفعه که قم آمد، یک دفعه که در همان نزدیکیهای 15 خرداد، جلو 15 خرداد بود، این آمد قم. گفتند که وقتی که وارد شد همچو دست و پایش را گم کرده بود که باید از این راه برود، از توی یک کوچه‏ای شروع کرد رفتن! بعد رفتند گفتند آقا راه این طرف است، بفرمایید! [خنده حضار] از این راه هدایتش کردند آمد. و وقتی که رفت ایستاد در بیرون صحن؛ ایستاد صحبت بکند. در حرکاتش هم که می‏پرید بالا و می‏پرید پایین، باز مردم یک حرفهایی داشتند! و رفت ایستاد و بازاریهای متدین قم را به حرفهای نامربوط بست؛ گفت ریشوهای کذا! از این حرفهای نامربوط. به علما که بدتر گفته است دیگر؛ حیوان نجس! از این مسائل.

همین آقا حالا آمده مقابل ملت و باز توبه می‏کند و عرضِ اخلاص می‏کند به همه طبقات ملت که ما اشتباهاتی کردیم! خوب، دیگر از این به بعد اشتباه نمی‏کنیم! خوب، اگر اشتباه کردی چرا حالا دوباره می‏کشی؟ اگر شما تصدیق داری که اشتباه کردی، از آدمکشی اشتباه بیشتر می‏شود؟! از جوانهای مردم را کشتن، از زنهای مردم را کشتن دیگر اشتباه بالاتر داری تو؟! اگر اعتراف داری که شما اشتباه کردی و می‏گویی می‏خواهم برگردم از این اشتباهات، دیگر اینها تکرار نمی‏شود، اگر این طور است، خوب برگرد از اشتباهات خود. تو که می‏گویی می‏خواهم برگردم از اشتباه، مردم چطور باور کنند؟ تو می‏گویی اشتباه کردم و الآن داری آدم می‏کشی! مگر امکان دارد که نظامی بدون اجازه این آدمْ آدم بکشد؟ چه داعی دارند آنها آدم بکشند برای خاطر یک کسی دیگر؟ تا او فرمان ندهد و خودشان را لازم الاطاعه ندانند و جرأت نکنند تخلف بکنند، آدم نمی‏کشند. تا فرمان ایشان نباشد کسی آدمکشی نمی‏کند و این اراذلیها را نمی‏کند. فرمان مستقیم این است که اینها را وادار می‏کند به آدمکشی و این طور چیزها. همین آدمی که می‏گوید که من عذر می‏خواهم از شما و اشتباه شده و چطور، و من تعهد می‏دهم، ضمانت می‏دهم به اینکه چه نکنم؛ خوب یک دفعه دیگر هم ضمانت و تعهدت را دادی. اول سلطنت شیطانیت تو همین تعهدها را دادی و قسم هم خوردی و در مجلس هم رفتی و همه این کارها را کردی، و دنبالش به قول خودت این «اشتباهات» را کردی و این غلطها را، حالا چه شده است که دوباره آمدی؟ آن وقت باز یک فُرْجه‏ای شده است مثلًا فرض کنید ده روز، یک ماه و دو ماه، سه ماه بعدش این کار را کردی. تو امروز در عین حالی که می‏گویی من اشتباه کردم و دیگر نمی‏کنم از این کارها و دیگر- عرض می‏کنم که- تعهد کردم که تکرار نشود، در عین حال داری انجام همین کثافتکاریها را می‏دهی و همین جنایتکاریها را؛ آن وقت مردم چطور بپذیرند از تو؟ مثلًا فرض کنید اگر- خدای نخواسته- یک عالِمی بیاید به مردم بگوید ساکت بشوید، چطور مردم گوش کنند به حرف این عالم؟ که خوب می‏گویند این عالم- خیلی خیلی بخواهند تأدّب کنند[10] می‏گویند- این عالم اشتباه کرده است و الّا می‏گویند آدمِ درباری [است‏]! خیلی بخواهند ادب کنند می‏گویند خوب این آقا آدم ساده‏ای است، آدم صافی است، و نفهمیده که این چه جور جنسی است! ملت نمی‏شود، آقا نمی‏شود ملت را دیگر این قدر نفهم حساب کرد! یک ملتی که ایستاده و دارد فریاد می‏زند و حق مشروع خودش را دارد مطالبه می‏کند، این را دیگر نمی‏شود با این چیزها خوابش کرد.

از آن طرف تبلیغات همه جانبه. مثلًا دیدند که خوب، در ایران، مالِ هم ایران هم خارج- هر دو را می‏خواهند این انحراف حاصل کنند- که در ایران اقلیتهای مذهبی هست، و خارج ایران هم به این مسأله خوب، اهمیت می‏دهند، راجع به اقلیتهای مذهبی اینها درست کردند که اگر چنانچه حکومت اسلامی تشکیل بشود، دیگر همه اقلیت مذهبیها را از بین خواهند برد اینها! ببینیم که شما بهتر رفتار می‏کنید با اقلیتهای مذهبی یا اسلام بهتر رفتار کرده است؟ تو که هم اقلیت مذهبی و هم اکثریت مذهبی را داری پایمال می‏کنی و از بین می‏بری! تو که همه حقوق بشر را در ایران از بین بردی. تو نه مُسْلم را گذاشتی آزاد باشد نه غیرِ مُسْلم را. اقلیتهای مذهبی در اسلام احترام دارند، آزادند. احترام دارند. مثل اینها می‏گویند که- هی می‏آیند سؤال می‏کنند- خوب، اگر چنانچه حکومتِ اسلام شد، با اقلیتهای مذهبی چه می‏کنید؟ این برای این است که هی تزریق شده به ایشان که اگر این طور شد، قتل عام می‏کنند مثلًا یهودیها را! قتل عام می‏کنند نصارا را! قتل عام می‏کنند زرتشتیها را.

در کدام وقت اتفاق افتاده است که در اسلام وقتی که در یک مملکت اسلامی که در حال جنگ نبوده و در حال صلح بوده و در حال چه بوده، اقلیتهای مذهبی را قتل عام کرده باشند یا قتل کرده باشند؟! این همین اقلیت مذهبی است که وقتی که یک زن یهودی را، ذِمّی را خلخالش را می‏بَرَند، حضرت امیر می‏گوید اگر انسان بمیرد این ارزش دارد که آدم بمیرد، وقتی بشنود که یک زن ذمی را- یک زنی که در پناه اسلام بوده است- اینها خلخال را از پایش کشیدند. یک همچو اسلامی و یک همچو حکومت اسلامی می‏آید اقلیتهای مذهبی را چه می‏کند؟! اینها همه تبلیغات است که طرفدارهای شاه و شاه با بوقهای خودشان این تبلیغات را می‏کنند برای اینکه حکومت اسلام و اسلام و- عرض می‏کنم- روحانیت اسلام را پیش مردم، یا لا اقل پیش این اشخاصی که در خارج ایران هستند، یعنی این خودشان از غیر مُسْلم هستند و غیر مذهبی هستند، پیش اینها لا اقل لکه دار بکنند که نه، اینها می‏خواهند یک حکومت ارتجاعی [بکنند]، یک حکومت ارتجاعی، ارتجاع اسلامی! اسلام را، خود این آقا اسلام را ارتجاعی معرفی می‏کند. این می‏گوید این مطلب را که خیر، «دین مبین اسلام» اینها را می‏گوید اما از آن طرف هم آنهایی که اسلام را دارند به مردم می‏گویند، می‏گوید اینها مرتجع هستند! مرتجع یعنی اینها برگشتند به 1400 سال پیش از این! تبلیغ می‏کنند یک چیزی را که 1400 سال پیش از این آمده. غفلت از اینکه خود ایشان تاریخ 2500 ساله را حالا پیش کشیده! ایشان مرتجع نیستند اما اینها که 1400 سال پیش قوانین مترقی را دارند می‏گویند، اینها که می‏گویند باید تودهنی زد به این آدمی که سلب آزادی از مردم کرده، باید تودهنی زد به این آدمی که سلطه دیگران را در ایران برقرار کرده و مردم را زیر سلطه ابرقدرتها قرار داده، اینها مرتجعند! اما آنهایی که مال مردم را دارند می‏خورند به زور و با فشار و سلب آزادی از همه کردند نه، اینها متمدن هستند و اینها دروازه باز آزادی است!

اسلام، مخالف فساد

این حرفها و این شعرها و این چیزهایی که در خارج درست کردند، اینها خوف این است که یکوقت خدای نخواسته بعض جوانهای ما هم به اشتباه بیفتند که مبادا یک همچو چیزی بشود؛ مبادا یکوقتی اسلام بیاید درِ خانه را روی زنها ببندند، قفلش کنند که دیگر بیرون نیا از خانه! زنها در صدر اسلام توی میدانها می‏رفتند. در همین جنگهای اسلامی توی میدانها می‏رفتند برای پرستاری این چیزها، اینهایی که کشته می‏شدند آنجا زنها در مَحْفَظه بمانند؟! چه کسی همچو چیزی به شما گفته است که باید این طور باشد؟ ... آزادند مثل مردها. چه کسی گفته است که اقلیتهای مذهبی را اینها خواهند چه کرد و چه کرد؟ بله، یکی از درددلهایشان این است که درِ قمارخانه‏ها را می‏بندند، این راست است. در مراکز فساد را می‏بندند. حکومت اسلامی نمی‏گذارد این کاباره‏ها که همه جوانهای ما را به بدبختی کشیده، نمی‏گذارد اینها باز باشد. اگر اینها را طرفدار هستند مردم بر آن، این روشنفکرها و این- عرض می‏کنم- متجددین با این مَفْسده‏ها موافقند؟ نه. حکومت اسلامی قمارخانه‏ها را می‏بندد درشان را. و مراکز فساد و کاباره‏هایی که این فسادها در آن می‏شود، اینها را درش را می‏بندد. این فرم سینماها را تغییر می‏دهد؛ یعنی این سینماهایی که الآن جوانهای ما را دارند به فساد می‏کشند و به فحشا می‏کشند، اینها می‏گویند این فرم نباید باشد. می‏خواهد سینما باشد، سینمای آموزنده باشد، سینمای اخلاقی باشد. با فسادْ اسلام مخالف است؛ با فساد کشیدن جوانها، مسلمین را به فساد کشیدن مخالف است. با غارتگری مخالف است. اسلام نمی‏خواهد غارت بیت المال را، غارت کنند بیت المال را. اسلام با تمدن مخالف نیست؛ با این توحشها مخالف است. با این فحشایی که راه انداختند اینها مخالف است. با مال ملت را صرف قمارخانه کردن در جزیره- نمی‏دانم- کجا[11] مخالف است. اینها البته جلوگیری می‏شود. حکومت اسلامی اگر آمد، این مفسده‏ها را از بین برمی‏دارد؛ نمی‏گذارد جوانهای ما فاسد بشوند، نمی‏گذارد این فرهنگْ عقب نگه داشته بشود تا اینکه نگذارد این جوانها رشد بکنند. خوب، همین جوانهای خارج آمدند به من می‏گویند که ما را نمی‏گذارند که رشد علمی بکنیم. ما را به یک حدی نگه می‏دارند، نمی‏گذارند. با این چیزها مخالف است؛ البته اسلام با این چیزها مخالف است.

اسلام می‏خواهد که زن و مرد رشد داشته باشند. اسلام زنها را نجات داده است از آن چیزهایی که در جاهلیت بود. آن قدری که اسلام به زن خدمت کرده، خدا می‏داند به مرد خدمت نکرده؛ آن قدر که به زن خدمت کرده. شما نمی‏دانید که در جاهلیت زن چه بوده و در اسلام چه شده. حالا هم اینها دارند از جاهلیت بدتر می‏کنند. آن وقت آنها بی‏اهمیت می‏کردند، حالا ایشان می‏فرماید که زن باید لَعبه‏[12] باشد! زن باید- نمی‏دانم- چه باشد. یک همچو حرفی که به کرامت زن برمی‏خورد. اعتقاد ایشان درباره زن این است که باید- یک تعبیر سوئی کرده بود- این طوری باشد! اسلام می‏خواهد زن این جوری نباشد. اسلام می‏خواهد زن مثلِ- همان طوری که مرد همه کارهای اساسی را می‏کند زن هم بکند، اما نه اینکه زن یک چیزی بشود که آقا دلشان می‏خواهد که بَزَک کرده بیاید توی جامعه و با مردم چه بشود، مخلوط بشود. با جوانها آن جوری مخلوط! اینها را جلو می‏خواهد بگیرد اسلام. می‏خواهد زن را حیثیت و احترامش را حفظ کند؛ می‏خواهد شخصیت به زن بدهد که از این شیئیت بیرون بیاید. اینها می‏خواهند بفروشند، از این دست به آن دست کنند؛ این را مخالف است اسلام. با زن مخالف است اسلام؟! اسلام به زن خدمتی کرده است که در تاریخ همچو سابقه‏ای ندارد. اسلام زن را از توی لجنزارها برداشته آورده شخصیت به او داده، اسلام با زن مخالف است؟! اینها تبلیغات است. می‏خواهند شما را از اسلام دور کنند و مالتان را بخورند، می‏خواهند شما را از روحانیت کنار بزنند و مالتان را بخورند، می‏خواهند نگذارند فرهنگ شما رشد پیدا کند و اموال زیرزمینی‏تان را بخورند و در اسارت نگهتان دارند تا آخر. و اگر امروز همه ملت دست به هم ندهند و هر چه خواهد شد خودشان را نجات ندهند از این گرفتاری، تا آخر در گرفتاری هستند. و هر کس یک کلمه بگوید که موافق باشد با سازش با این مرد، خیانت کرده؛ هم بر اسلام و هم بر مسلمین و هم بر کشور خیانت کرده است. خودتان را بپایید و ناظر باشید اشخاصی را که می‏خواهند یک همچو کارهایی را بکنند. اگر یکوقت از دهن کسی بیرون آمد، تودهنی به او بزنید که همچو غلطی را نکند. ان شاء اللَّه خداوند همه‏تان را حفظ کند؛ موفق باشید و خدمت کنید به کشور خودتان و اسلام خودتان‏.» (صحیفه امام، ج‏4، ص: 420 ـ 428)

ـ حکم به دادستان کل انقلاب؛ عفو جمعی از محکومین دادگاههای انقلاب (1358)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

جناب آقای دادستان کل انقلاب اسلامی ایران‏

به مناسبت حلول عید سعید غدیر- مبدأ نصب امامت امت- تمام کسانی که در دادگاههای انقلابی جرمهای آنان طوری بوده که کمتر از دو سال محکوم به حبس شده‏اند مورد عفو قرار گیرند. دستور دهید به پرونده‏های آنان به اسرع وقت رسیدگی و آنان را آزاد کنند. لازم است به شکرانه این نعمت از خطاهای خود در پیشگاه خداوند متعال توبه کنند.

18 ذی الحجة الحرام 99

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏11، ص: 19)

ـ سخنرانی در جمع اعضای انجمن تبلیغات فرهنگ اسلامی خرّم‏آباد؛ قانون اساسی (1358)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

من عید سعید را به همه مسلمین و بر ملت شریف ایران، به شما آقایان تبریک عرض می‏کنم. عیدی که در آن امامت امّت ثبت شد، و پیغمبر اسلام امام را برای امامت امّت نصب کرد. چه شخصی را، چه شخصیتی را! شخصیت این مرد بزرگ که امام امّت شد، شخصیتی است که [در] اسلام و قبل از اسلام و بعدها هم کسی مثل او نمی‏تواند سراغ کند. یک موجودی که امور متضاده را در خودش جمع کرده بود. کسی که جنگجوست اهل عبادت نمی‏شود. کسی که قوه بازو می‏خواهد داشته باشد اهل زهد نمی‏تواند باشد.

کسی که شمشیر می‏کشد، و اشخاصی را که منحرف‏اند درو می‏کند، این نمی‏تواند عاطفه و اهل عاطفه، آن طور که این شخص داشت، باشد. این شخصیت بزرگ، امور متضاده را در خودش جمع کرده. در عین حالی که روزها روزه، و شب به عبادت مشغول، و گفته شده است که شبی هزار رکعت نماز می‏خواند. و در عین حالی که غذای او- آن طوری که در تاریخ ثبت شده است- از نان و سرکه، و فوقش زَیْت‏[13] یا نمک، بیرون نبوده است. در عین حال قدرت بدنی، آن طور قدرت است که- آن طوری که در تاریخ هست- آن دری را که از «خَیْبَر»[14] ایشان کَنْده است و چندین ذِراع‏[15] دور انداخته است، چهل نفر نمی‏توانستند بلندش کنند. در شمشیرزنی، شمشیرهای او این طور بوده است که با یک ضربه از این طرف که می‏زده دو نیم می‏کرده است، از این طرف می‏زده که دو نیم می‏کرده. در صورتی که آنهایی که این ضربه را می‏خوردند «خُودِ» آهنی داشتند، زره آهنی داشتند. و گاهی هم شاید، دو تا زره به تنشان می‏کردند. آدمی که با نان و سرکه زندگی می‏کرده، و بسیاری از روزها را روزه می‏گرفته است، و افطار را با چند لقمه نان و نمک و یا نان و سرکه افطار می‏کرده است، جمع کرده است ما بین آن زهد و این قوّت بازو، و این جمع بین دو تا امر متضاد است. آدمی که جنگجوست، به آن طور که جنگجویان بزرگ را، دلاوران بزرگ را، به هزیمت وامی‏دارد. و می‏فرماید که اگر تمام عرب یک طرف باشند، به من هجوم کنند، من پشت نمی‏کنم.[16] این آدم در عطوفت آن طور است که، وقتی که یک خلخال از پای یک زن یهودی ربوده‏اند می‏فرماید که مرگ برای انسان آسان است‏[17]- قریب به این معنا- آدمی که در عرفان و علم ماورای طبیعت، آن طور است که نهج البلاغه حکایت می‏کند از مقام عرفانش. در عین حال شمشیر می‏کشد، و کفّار و اخلالگران را از دم شمشیر می‏گذراند. ما شیعه یک همچو اعجوبه معجزه‏آسا هستیم.

من می‏گویم اگر چنانچه پیغمبر اسلام- صلی اللَّه علیه و آله و سلَّم- غیر از این یک موجود تربیت نکرده بود، کافی بود برایش؛ چنانچه پیغمبر اسلام مبعوث شده بود برای اینکه یک همچو موجودی را تحویل جامعه بدهد، این کافی بود. یک همچو موجودی که هیچ سراغ ندارد کسی، و بعدها هم سراغ ندارد کسی، امروز روز نَصْب اوست به امامت امّت، یک همچو موجودی امام امّت است، البته کس دیگر به پای او نخواهد رسید.

و بعد از رسول اکرم کسی افضل از او در هیچ معنایی نیست و نخواهد بود. لکن در مراتب بعد هم که باید این امّت هدایت بشود، پیغمبر اکرم که از دنیا می‏خواست تشریف ببرد، تعیین جانشین و جانشینها را تا زمان غیبت کرد، و همان جانشینها، تعیین امام امّت را هم کردند، به طور کلّی این امّت را به خود وانگذاشتند که متحیر باشند، برای آنها امام تعیین کردند، رهبر تعیین کردند. تا ائمه هُدی‏- سلام اللَّه علیهم- بودند، آنها بودند و بعد فُقَها؛ آنهایی که متعهدند، آنهایی که اسلامشناس‏اند، آنهایی که زهد دارند؛ زاهدند، آنهایی که اعراض از دنیا دارند، آنهایی که توجه به زَرق و بَرق دنیا ندارند، آنهایی که دلسوزند برای ملت، آنهایی که ملت را مثل فرزندهای خودشان می‏دانند؛ آنها را تعیین کردند برای پاسداری از این امّت.

مع الأسف اشخاصی که اطلاع ندارند بر وضعیت برنامه‏های اسلام، گمان می‏کنند که اگر چنانچه «ولایت فقیه» در قانون اساسی بگذرد، این اسباب دیکتاتوری می‏شود. در صورتی که ولایت فقیه هست که جلو دیکتاتوری را می‏گیرد. اگر ولایت فقیه نباشد، دیکتاتوری می‏شود. آن که جلو می‏گیرد از اینکه رئیس جمهور دیکتاتوری نکند، آن که جلو می‏گیرد از اینکه رئیس ارتش دیکتاتوری نکند، رئیس ژاندارمری دیکتاتوری نکند، رئیس شهربانی دیکتاتوری نکند، نخست وزیر دیکتاتوری نکند؛ آن فقیه است.

آن فقیهی که برای امّت تعیین شده است، و امام امّت قرار داده شده است، آن است که می‏خواهد این دیکتاتوریها را بشکند و همه را به زیر بیْرَق اسلام و حکومت قانون بیاورد. اسلام، حکومتش حکومت قانون است؛ یعنی قانون الهی، قانون قرآن و سُنَّت است. و حکومت، حکومتِ تابع قانون است؛ یعنی خود پیغمبر هم تابع قانون، خود امیر المؤمنین هم تابع قانون، تخلّف از قانون یک قدم نمی‏کردند و نمی‏توانستند بکنند.

خدای تبارک و تعالی می‏فرماید که اگر چنانچه یک تخلُّفی بکنی، یک چیزی را به من نسبت بدهی، تو را اخذ می‏کنم، و وَتینَت‏[18] را قطع می‏کنم. اسلام دیکتاتوری ندارد، اسلام همه‏اش روی قوانین است. و آن کسانی که پاسدار اسلام‏اند، اگر بخواهند دیکتاتوری کنند، از پاسداری ساقط می‏شوند به حسب حکم اسلام. نترسانند مردم را از این قانون اساسی که تصویب کردند عده کثیر، عده‏ای از علمای اسلام و دانشمندان شماها را اغفال نکنند به اینکه بگویند که این قانون دمکراسی نیست! اینها، اسلام را هم دمکراسی نمی‏دانند! شما را اغفال نکنند اینها. این قانون اساسی برای چند هفته، یک هفته، دو هفته، سه هفته دیگر به آرای عمومی گذاشته می‏شود. شما را سرد نکنند از اینکه نروید رأی بدهید. بروید رأی بدهید! بعد می‏خوانند برای شما قانون را، منتشر می‏کنند، مختارید در رأی دادن، می‏خواهید قبول می‏کنید، می‏خواهید رد می‏کنید. اگر رد کردید، باز درستتر نوشته می‏شود. و اگر قبول کردید، رأی بدهید به آن. بی‏تفاوت نباشید نسبت به آن چیزی که سرنوشتِ شما به او بسته است، اسلامِ شما به او بسته است، کشورِ شما به او بسته است. امروز آن چیزی که باید مطرح بشود، این مسائل اوّلی است؛ مسئله قانون اساسی است، مسئله رئیس جمهور است، مسئله شوراست، مجلس شوراست. باید شما این مطلب را توجه به آن داشته باشید. منحرف از این به هیچ وجه نشوید.

شما پنجاه سال یا بیشتر دندان روی جگر گذاشتید برای این نابسامانیها. دو ماه دیگر دندان روی جگر بگذارید. این حرفها که منتشر می‏کنند در اطراف که فلان جا، فلان قضیه واقع شده است، اسفالت نشده است، بیمارستان نداریم، طبیب صحیح نداریم، کشاورزیمان کذاست، تمام اینها برای این است که شماها را مأیوس کنند و از این مسائلی که در اوّل است. و ما باید اوّل او را درست کنیم، و بعد برویم سراغ کارهای دیگر. شما را از این منحرف کنند، و متوجه کنند به آن مسائل فرعی، این نظیر این می‏ماند که زلزله آمده باشد و اشخاصی را فرو گرفته باشد، و باید همه برویم سراغ نجات آنها. یک دسته بیفتند بگویند آبِ ما کم است، یا زراعتِ ما کم است، و شما را از آن راه بازدارند. الآن مملکت یک وضعی دارد که این شیطنتهای اطراف، دستهای مختلف در صددند که راه را منحرف کنند و نگذارند این قانون اساسی بگذرد، و دنبالش هم نگذارند مجلس شورا درست بشود، و ریاست جمهوری و این مملکت متزلزل باشد، و آنها توطئه بکنند، و شما اغفال بشوید. شماها را به راههای دیگر؛ راههای صحیح، اما راههای دست دوم. تمامی مطالبی که شما گفتید صحیح است. نه منطقه شما، همه مناطق این طوری است. یک مملکتی است که پنجاه سال کوشش کردند برای آنکه هم جوانهای ما را عقب نگه دارند و هم فاسد کنند، و هم مملکت ما را به هم بریزند. یک همچو مملکتی خیال نکنید که فقط خُرَّم آبادش این طور است. شما خُرَّم آبادش را می‏بینید. کردستانش هم این طور است. کردستانی‏ها هم همین حرف شما را می‏زند. خوزستانیها هم همین حرف شما را می‏زنند. خراسانیها هم همین حرف شما را می‏زنند. این زاغه‏نشینان اطراف تهران هم همین حرف شما را می‏زنند، و از شما زندگیشان بسیار بدتر است. لکن مسائل- این مسائل- مسائل دست دوم است. یک مملکتی الآن در مَعْرَض این است که این اشخاصی که افتادند توی جمعیتها و دارند افساد می‏کنند، در مَعْرَض این است که نگذارند این نهضت به آخر برسد، یا لا اقل مُعطَّلش کنند.

با قدرت پیش بروید! این مسائل دست اوّل را منظور نظر کنید! و با قوّه و قدرت پیش ببرید، و مطلب را به آخر برسانید! وقتی که اصول مطلب تمام شد، این بیمار محتاج به معالجه است. لکن باید اوّل، حیاتش را حفظ کرد، بعد بیماری‏اش را [علاج‏] کرد.

مملکت ما یک مملکتی است که پنجاه سال کوشش شده است در این که بیمار و بیمارتَرش کنند. لکن یک مسائل رؤوسی است که اگر به او رسیدگی نشود، این مریض می‏میرد. یک مسائل دست دوم است که بعد از اینکه حفظ حیات او شد، آن وقت کوشش کنیم برای رفع بیماریها، رفع نابسامانیها. من به شما عرض می‏کنم که تمام این مسائل که شما می‏گویید صحیح است، لکن مسائل دست دوم است. فرهنگ باید بازسازی بشود، تصفیه بشود. ادارات باید تصفیه بشوند. همه اینها باید بشود. کشاورزی باید تقویت بشود که ما محتاج نباشیم به اینکه از دشمنهای خودمان چیزی طلب کنیم.

فرهنگ ما باید درست بشود. دانشگاه ما باید درست بشود که ما راجع به همه امور خودکفا بشویم. لکن آنها برنامه‏های دراز مدت است که باید با طول مدت این انجام بگیرد.

این چیزی که الآن محل بحث ما هست، و مورد احتیاج همه ما هست، این امری است که در رأس امور واقع شده است. این امری است که اساس مملکت شماست. او این است که بروید و تمام اطراف خودتان را، تمام ملت را آشنا کنید به اینکه قانون اساسی را باید به آن رأی بدهید. و ملاحظه کنید، رأی بدهید. البته آزادید هر رأیی دلتان می‏خواهد بدهید، اما بیتفاوت نباشید نسبت به سرنوشت مملکت خودتان، نسبت به اسلام، نسبت به ملت. نسبت به کشور بیتفاوت نباشید. گوش نکنید به این حرف اینها که قانون اساسی خوب نشده، و محتوایش چه است. اینها تمام در نظر دارند که نگذارند که شما رأی بدهید به قانون اساسی، و شما را بی‏تفاوت کنند یا بدبین کنند. اینها آنها هستند که طرز فکرشان این است که اسلام اصلًا عقب افتاده است، اینها طرز فکرشان این است. یک عدّه زیادشان هم هستند که اجیرند، اجرت می‏گیرند برای این طور کارها، برای اینکه بنویسند، برای اینکه بگویند، برای اینکه بروند اطراف و شلوغکاری کنند. تمام مطلبشان این است که شما دیدید که در رفراندم راجع به جمهوری اسلامی کارشکنی می‏کردند که رأی داده نشود. بعضی صندوقها را سوزاندند، و بعضی جاها را با تفنگ جلوگیری کردند که رأی ندهند مردم. بعد از آنکه آنجا شکست خوردند، دنبال این رفتند که مردم رأی ندهند راجع به وکلایی که، خبرگانی که می‏خواهند ملاحظه کنند، دستشان از آن کوتاه شد. دنبال این هستند که مردم رأی ندهند برای قانون اساسی. اینها همان مردمی‏اند که با اساس مخالف‏اند. و شما اشخاصی هستید که بچه‏هایتان را، جوانهایتان را دادید برای اینکه اسلام را زنده بکنید. شما تابع امیر المؤمنین‏اید، نه تابع مکتبهای انحرافی که اصل این مسائل را کار ندارند، و توجه به آن ندارند.

باید همه ما در این زمانی که احتیاج دارد اسلام به شما جوانها، پیغمبر اکرم احتیاج دارد به شما، الآن امیر المؤمنین احتیاج دارد به شما، رفع کنید این احتیاجش را. احتیاج این است که بی‏تفاوت نباشید نسبت به مملکتتان. احتیاج این است که قانون اساسی، اساس مملکت شماست. بی‏تفاوت نباشید که بروید سراغ کارتان، بنشینید که فرض کنید که می‏خواهم یک خیاطی بکنم، یا یک کار دیگری بکنم. سرنوشت مملکت شماست، سرنوشت مذهب شماست، سرنوشت کشور شماست، سرنوشت ملت شماست، بی‏تفاوت نباشید!

باید همه شما دست به دست هم بدهید. همان طوری که تا حالا با اتحاد کلمه و با دست به دست دادن به هم تا اینجا رساندید، و دشمنهای خودتان را کنار زدید، و این مَفْسَده جوها را بیرون کردید. از حالا به بعد هم با وحدت کلمه دست به دست هم بدهید، و این بار را ان شاء اللَّه به منزل برسانید.

خداوند همه شما را تأیید کند. من دعای به شما [می‏کنم‏] دعاگوی شما هستم. من خدمتگزار شما هستم. من صلاح حال شما را می‏خواهم. و صلاح دین و دنیای شما این است که در این برهه از زمان که این مسائل اصلی در کار است، یک قدری راجع به مسائل دیگری که حق است با شما، لکن وقتش یک قدری زود است، در یک وقتی است که مَفْسَده جوها می‏خواهند نگذارند کارها انجام بگیرد، یک قدری آنجا را باید مهلت بدهید، و همه در فکر این مطلب هستند. و ان شاء اللَّه موفق و مؤیَّد باشید.» (صحیفه امام، ج‏11، ص: 20 ـ 28)

ـ حکم عفو جمعی از محکومین به رئیس دیوان عالی کشور (1361)

 [بسمه تعالی. محضر مبارک حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران- مد ظله العالی‏

احتراماً، به پیوست صورت اسامی سی و یک (31) نفر از محکومین دادگستری که حسب نظر کمیسیون عفو و بخشودگی و یک نفر از محکومین دادگاه امور صنفی و یک نفر از دادگاه انقلاب اسلامی قم که با درخواست دادستان و تأیید حاکم شرع امور عفو و یا تخفیف در مجازات واقع شده‏اند به حضور مبارک تقدیم می‏گردد. سید عبد الکریم موسوی اردبیلی‏].

بسمه تعالی‏

موافقت می‏شود.[19]- 18 آبان 61

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏17، ص: 89)

ـ سخنرانی در جمع اعضای کمیته ها؛ عدم وابستگی نظام به فرد یا افراد (1365)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

من از همه قوای مسلحه، چه ژاندارمری، چه ارتش، چه سپاه پاسداران، چه کمیته‏ها، چه بسیجیها و سایرین باید تشکر کنم که با قدرت خود این جمهوری اسلامی را تثبیت کردند. و دشمنان ما چه در داخل و چه در خارج باید بدانند که جمهوری اسلامی به کوری چشم ابرقدرتها و به کوری چشم امثال منافقین و مخالفین با جمهوری اسلامی، تثبیت شده است و خللی ان شاء اللَّه، در او وارد نخواهد شد.

آنچه من می‏خواهم به آقایان عرض کنم این است که کراراً گفتم که شما پیروزید و کاری که شما انجام می‏دهید، کاری است الهی، کاری است که برای خداست و کوشش کنید قصد خودتان را خالص کنید برای خدا که چه کشته بشوید و چه بکشید، شما اهل نجات هستید، ولی کوشش کنید که قصد شما الهی باشد و بحمد اللَّه هست.

و من هر وقت که چهره اینهایی که دارند رو به جبهه‏ها می‏روند ملاحظه می‏کنم واقعاً از خودم خجالت می‏کشم که اینها به چه مقامی رسیده‏اند، به چه پایه‏ای از عرفان، چه پایه‏ای از معرفت رسیده‏اند که این طور با هیجان، این طور برای خدا رو به جبهه‏ها می‏روند.

و دشمنان ما باید این معنا را بدانند که جمهوری اسلامی از این به بعد، بلکه از اولی که این جمهوری رو به رشد رفت، جوری تثبیت شده است و جوری در دنیا الآن به حسب واقع نمایش داده شده است که وابستگی به هیچ کس ندارد، وابسته به ملت است، وابسته به قوای مسلحه است، اشخاص در این مورد دخالت ندارند. این که هی هر روز شهرت می‏دهند که چه شده است، چه شده است، فلانی سکته کرده، فلانی در بستر مرگ است، فلانی، خوب، باشد، البته مرگ برای همه هست، برای ما هم هست، اما این را بدانند که شادی نکنند برای این. این یک امری است که واقع می‏شود و شما خواهید دید ان شاء اللَّه که جمهوری اسلامی باقی است چه ما باشیم، چه اشخاص باشند چه نباشند. همینها بودند که شادی می‏کردند برای اینکه جمهوری را در یک جایی که در آن مرکز منفجر کردند و هفتاد- هشتاد نفر از دوستان ما را، از بزرگان را از بین بردند، شادی می‏کردند که جمهوری از بین رفت، تمام شد دیگر. دیدند که ابداً تمام نشد و مردم ریختند بدتر از اول، بالاتر از اول، ریختند در خیابانها و چه کردند.

حالا هم همین طور است، بیخود خودشان را معطل نکنند و همین طور اینهایی که در اطراف خلیج هستند، بیخود خودشان را معطل نکنند و خودشان را فدای صدام نکنند.

صدام رفتنی است، همین است که ان شاء اللَّه، به همین زودی او برود و علی ایّ حال، چه او رفتنی باشد چه نرفتنی باشد، ما یک تکلیف داریم ادا می‏کنیم. ملت ما، ارتش ما، سپاه ما و همه قوای مسلحه ما یک تکلیف ادا می‏کنند. این مثل این است که گفته بشود که اگر فلانی رفت و فلانی رفت، مردم نماز نمی‏خوانند. تکلیف است، به رفتن کسی مردم دست از نمازشان برنمی‏دارند، به رفتن کسی نمازشان را، حجشان را دست از آن برنمی‏دارند.

و قضیه جنگ امروز برای همه ما اهمیتش بیشتر از فروع دین است. این طور نیست که جنگ مثل امر جنگی باشد که دیگران با دیگران می‏کنند. جنگی است که اسلام دارد می‏کند در مقابل کفر، اسلام دارد می‏کند در مقابل نفاق و این جنگ یک تکلیف شرعی است که مردم ادا می‏کنند، من باشم ادا می‏کنند، نباشم هم ادا می‏کنند.

و امیدوارم ان شاء اللَّه، خداوند همه شما را توفیق بدهد، سلامت بدهد و همه کسانی که در این راه برای خدا به رحمت ایزدی پیوستند و شهید شدند، خداوند آنها را به رحمت خودش، به رحمت واسعه خودش غریق کند و در ضیافت خودش آنها را راه بدهد. و کسان دیگری هم که معلول شدند یا مفقود شدند یا شاید صدمات دیگری برشان وارد شده، خداوند ان شاء اللَّه، آنها را، صبر بدهد و هم شفا عنایت کند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 149 ـ 151)



[1] - روی پاکت نامه چنین مرقوم شده است:« ایران- تهران، خدمت جناب مستطاب حجت‏الاسلام آقای حاج شیخ حسین لنکرانی- دامت برکاته. 15 رجب 85».

[2] - تظاهرات 13 آبان دانشجویان که منجر به شهادت عده‏ای از ایشان شد.

[3] - کابینه نظامی غلام رضا ازهاری و دستگیری عده‏ای از مهره‏های وابسته به رژیم، از جمله امیر عباس هویدا.

[4] - پیش از بیانات امام خمینی، نماینده گروه جوانان فرانسوی خطاب به امام گفت:« ... با این دسته گلی که به حضورتان تقدیم داشتیم؛ احساس پر شور خودمان را منعکس کردیم، که حضور شما در فرانسه باعث شده علاقه‏مان به اسلام تشدید شود. بخصوص با توجه به وضعیات خاصی که اینجا دیده‏ایم، علاقه‏مند شدیم که دسته جمعی سفری به ایران بکنیم و از نزدیک، رابطه خاصی را که اسلام بین انسان و خدا مطرح می‏کند ببینیم.»

[5] - فراهم ساختن مقدمات.

[6] - دستگیری امیر عباس هویدا( نخست وزیر سیزده ساله) و دیگر مسئولان رژیم در 16 آبان 1357

[7] - کوتاه، اندک.

[8] - بخشوده شده.

[9] - واحد پول بی‏ارزش.

[10] - ادب به خرج دهند

[11] - اشاره به جزیره کیش.

[12] - بازیچه، عروسک.

[13] - روغن زیتون.

[14] - یکی از غزوات حضرت رسول اکرم( ص) با یهودیان. قلعه خیبر که پناهگاه دشمنان اسلام بود، سرانجام به دست حضرت علی( ع) فتح شد

[15] - زراع: واحد طول در قدیم

[16] - نهج البلاغه نامه( 45) به عثمان بن حُنیف

[17] - نهج البلاغه، خطبه 27.

[18] - وتین: رگ اصلی. اشارت است به آیات 44 تا 46 سوره« الحاقه».

[19] - به استناد وظایف و اختیارات رهبری، مندرج در اصل 110 قانون اساسی.

. انتهای پیام /*
 

زمزم احکام، ربا و اقسام آن

حرمت ربا با آیات قرآن و سنت رسول خدا (ص) و احادیث اهل بیت علیهم السلام و اجماع فقها ثابت گشته و از گناهان بزرگ محسوب می شود ،
ربا یا ربای معاملی است و یا ربای قرضی و ربا در معامله عبارت است از مبادله دو کالای مثل هم با دریافت اضافی.

ماه محرم و صفر

محرّم و صفر، که ماه‏‎ ‎‏برکات اسلامی است و ماه زنده ماندن اسلام است، باید ما محرّم و صفر را زنده نگه‏‎ ‎‏داریم به ذکر مصائب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ که با ذکر مصائب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ‏‎ ‎‏زنده مانده است این مذهب تا حالا؛ با همان وضع سنتی، با همان وضع مرثیه سرایی و‏‎ ‎‏روضه خوانی.(صحیفه امام، ج 15، ص 331)