امروز با امام: هجدهم آبان
ـ نامه احوالپرسی از همسر (1321)
«فدایت شوم وقت را غنیمت شمرده این مختصر عرض ارادت و اخلاص نموده امید است انشاءاللَّه مزاج شریف [به] سلامت مقرون و با سعادت قرین باشد. مخلص بحمداللَّه سلامت و دعاگو هستم و امیدوارم که وضعیت آنجاها خصوصاً برای جنابعالی خوب باشد.
سید روحاللَّه خمینی.» (صحیفه امام، ج21، ص: 472)
ـ تقریظ بر تقریرات اصول آیت الله جعفر سبحانی (1334)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
الحمد للَّه رب العالمین، و صلی اللَّه علی محمد و آله الطاهرین، و لعنة اللَّه علی اعدائهم اجمعین.
و بعد، فما منّ اللَّه تعالی علی هذا العبد اتفاق صحابة جمّ من افاضل و عدة من الاعلام- ایّدهم اللَّه تعالی- منهم العالم العلَم التقی صاحب الفکر الثاقب و النظر الصائب الآقا میرزا جعفر السبحانی التبریزی- وفّقه اللَّه تعالی لمرضاته و کثّر اللَّه أمثاله- و لقد جدّ و اجتهد فی تنقیح مباحث الالفاظ من مبحث هذا الفقیر بحسن سلیقته و توضیحها بجودة قریحته؛ فصار بحمد اللَّه و له المنّة صحیفة کاملة لمهمات المسائل. فأسأل اللَّه تعالی توفیقه لِاتمام سایر المباحث و تأییده لبذل الجهد فی طریق الحق و سبیل الهدی.
فی تاریخ 24 شهر ربیع المولود 1375
- حرّره: روح اللَّه الموسوی الخمینی- عفی عنه
[ترجمه متن:
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
سپاس پروردگار جهانیان را و درود خدا بر محمد و خاندان پاکش و لعنت خدا بر تمامی دشمنان آنان
خداوند بر این بنده خود منت نهاد و توفیق همراهی و همنشینی گروهی از دانشمندان و فضلا را- که خداوند یاریشان فرماید- نصیب من نمود. یکی از آنان دانشمند برجسته و پرهیزکار، صاحب اندیشه تابناک و رأی راست، آقای میرزا جعفر سبحانی تبریزی میباشد- که خداوند در راه رضای خویش یاریاش فرماید و امثال ایشان را بسیار گرداند- ایشان در راه توضیح و جمعآوری مباحث الفاظ این فقیر، با حسن سلیقه و قریحه خویش تلاش فراوانی نمودهاند، و بحمد اللَّه این تلاش به صورت کتابی در آمده است که حاوی مسائل با اهمیتی میباشد
از خداوند متعال توفیق ایشان را برای اتمام دیگر مباحث و تلاش در راه حق و هدایت خواهانم.
به تاریخ 24 ربیع المولود 1375
روح اللَّه الموسوی الخمینی]» (صحیفه امام، ج1، ص: 39 ـ 40)
ـ نامه تسلیت به آقای حسین فومنی؛ درگذشت پدر ایشان (1344)
«بسمه تعالی
15 رجب 85
خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام و ثقة الاسلام آقای آقا حسین فومنی- دامت توفیقاته
به عرض میرساند، پس از تشرف به اعتاب مقدسه از فوت مرحوم حجت الاسلام آقای والد- رحمه اللَّه تعالی- مطلع شدم. و چون اطلاع رسید که تلگرافات این جانب را به ایران نمیرسانند چنانچه نوعاً تلگرافات ایران را به حقیر نرساندهاند، بدین وسیله مصیبت وارده را تسلیت میگویم. از خدای تعالی ادامه توفیقات جنابعالی را خواستار و ملتمس دعا هستم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج2، ص: 12)
ـ نامه به آقای حسین لنکرانی (1344)[1]
«بسمه تعالی
15 رجب 85
به عرض میرساند، مرقوم شریف که حاوی تفقد و اظهار محبتهای بیشائبه و تبریک تشرف به اعتاب مقدسه بوده موجب تشکر گردید. از خدای تعالی صحت کامل و ادامه توفیقات حضرتعالی را مسئلت دارم. مصطفی بحمداللَّه سالم و سلام میرساند. از اینکه به واسطه دید و بازدید چند روزی جواب مرقوم حضرتعالی به تأخیر افتاد معذرت میخواهم. امید است در مظان استجابت دعوات حقیر را فراموش نفرمایید. والسلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته.
اینجانب مخصوصاً در مواردی یاد جنابعالی بودهام و برای سلامت وجود شریف دعا کرده و میکنم. روحاللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج21، ص: 554)
ـ پیام به علما و روحانیون و دعوت از آنان برای کمک به محرومین (1357)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
8 ذی الحجه 1398
خدمت ذی شرافت عموم علمای اعلام و حجج اسلام ایران- دامت برکاتهم و علت کلمتهم
پس از اهدای سلام و تحیات وافره، به عرض محترمتان میرساند، در این موقع که دست جنایتکاران و دژخیمان شاه بیش از پیش به خون جوانان و اطفال ما آغشته شده است، و کشتگان و مجروحان بسیاری به جا گذاشته و عده کثیری را در سراسر کشور بیخانمان و بیسرپرست نموده است، و حضرات آقایان و این جانب را به عزا نشانده است؛ در این موقع که اعتصابات و تعطیلات عمومی برای اعتراض به دستگاه جبار و احقاق حق مردم بیپناه صورت گرفته است؛ بدیهی است این حوادث ضایعاتی را به دنبال دارد و قشرهایی از کسبه و کارمندان و کارگران محترم و محروم دچار مضیقه شده و میشوند؛ و این امر موجب نگرانی شدید این جانب است؛ لهذا از حضرات آقایان تقاضای محترمانه دارم که در تمام شهرستانها و توابع آنها، هیأتهایی را که مورد وثوق هستند انتخاب و مقرر فرمایید تا نیاز نیازمندان را، چه از حیث لزوم جراحی و چه از حیث فقدان سرپرست، و چه در اثر گرفتاریهای اقتصادیای که در اثر اعتصابات و تعطیلات بحق خود با آن دست به گریبانند، بر طرف نموده و به قدر مقدور نیازهای آنان را رفع کنند تابا پشتگرمی با اعتصابات خود ضربه شدیدی بر پیکر دشمن وارد آورند. و بر ملت شجاع و آگاه است که خود نیز مستقیماً به خواهران و برادران خود کمک کنند و دیْن الهی خود را ادا نمایند.
حضرات آقایان مجازند از سهم مبارک امام- علیه السلام- در این امر مشروع و مقدس صرف نمایند؛ و وکلای این جانب در هر جا که هستند مجازند تا نصف سهم مبارک امام- علیه السلام- را صرف این نیازها نمایند. و نیز حضرات آقایان از بازرگانان و مردم خیرخواه دعوت نموده و آنان را تشویق کنند تا نگذارند برادران و خواهران آنان که در راه اسلام و احقاق حق خود صدمه دیدهاند، و به ملت بزرگ خدمت کردهاند و در راه آن خون دادهاند، به سختی بیفتند. از خداوند تعالی عظمت اسلام و سربلندی ملت عظیم الشأن اسلام و ایران را خواستارم و قطع ایادی اجانب را امیدوار. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.
روح الله الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج4، ص: 408 ـ 409)
ـ مصاحبه با خبرنگاران درباره توقیف امیرعباس هویدا و مسائل دیگر (1357)
«سؤال: [حضرت آیت اللَّه، پس از این ناراحتیها و ناآرامیهای اخیر دانشجویان[2] و سپس روی کار آمدن یک دولت نظامی، آیا شما فکر میکنید اوضاع کنونی برای سرنگونی شاه است؟ و آیا توقیف آقای هویدا نخست وزیر اسبق، تغییری در اوضاع ایجاد کرده است؟ و بالاخره آیا شما هواداران خودتان را به یک مبارزه مسلحانه علیه شاه، تشویق و توصیه خواهید نمود؟]
جواب: دولت نظامی تأثیری در مسائل ایران ندارد، بلکه در ازدیاد ناراحتیها و اعتصابات و تظاهرات، نقش اساسی دارد. لذا پس از تشکیل حکومت نظامی، مسائل بدین صورت که ملاحظه میکنید تشدید شده است. چنانچه توقیف هویدا هم اثری ندارد. این هم یک مانوری است که خیال میکنند برای اسکات مردم این گونه امور تأثیر دارد. چیزی که بلااشکال تأثیر فی الجمله دارد، این است که خود شاه و سلسله او بروند و آن وقت یک آرامش نسبی حاصل خواهد شد. و اما روش ما، در مبارزه، عجالتاً همین است که هست و من امید این را دارم که همه مسائل را حل کند. لکن اگر طول کشید و احتیاج افتاد تجدید نظر خواهیم کرد.
[حضرت آیت اللَّه، برای جانشینی رژیم کنونی، شما خواستار جمهوری اسلامی هستید. چنین دولتی، آیا آزادیهای دموکراتیک را برای همه مردم تضمین خواهد کرد؟ و در چنین دولتی نقش خود شما شخصاً چه خواهد بود؟ ضمناً در مورد آزادیهای دموکراتیک میخواهیم بدانیم آیا کمونیستها و مارکسیستها آزادی اظهار عقیده و بیان خودشان را دارند یا نه؟]
- دولت اسلامی یک دولت دموکراتیک به معنای واقعی است و برای همه اقلیتهای مذهبی آزادی به طور کامل هست و هر کس میتواند اظهار عقیده خودش را بکند. و اسلام جواب همه عقاید را به عهده دارد و دولت اسلامی تمام منطقها را با منطق جواب خواهد داد. و اما من هیچ فعالیت در داخل خود دولت ندارم و به همین نحو که الان هستم، وقتی هم که دولت اسلامی تشکیل شود، نقش هدایت را دارم.
[سیاست خارجی جمهوری اسلامی، خصوصاً در رابطه با ابرقدرتها، چه خواهد بود؟]
- سیاست دولت اسلامی، حفظ استقلال، آزادی ملت و دولت و کشور و احترام متقابل بعد از استقلال تمام خواهد بود و فرقی بین ابرقدرتها و غیر آنها نیست.
[شما نفوذ غرب بخصوص امریکا را مذموم شمردهاید. این نفوذ چگونه میتواند محدود شود؟ ایران به این ترتیب کنونی به فنون و تکنولوژی غربی وابسته است و غرب هم احتیاج مبرمی به نفت خام شما دارد؟]
- حکومت اسلامی و خواست ملت ما، برای همین است که نفوذ غرب و همه کشورها را در ایران از بین ببرد. وقتی یک ملت با تمام اقشار آن برای یک هدف قیام کردند، هیچ نفوذی نمیتواند خلاف آن را تحمیل کند. و اما قضیه نفت، ما بعد از اینکه استقلال خود را به دست آوردیم و نفت در اختیار ما قرار گرفت، میخواهیم بر حسب اختیار خودمان نفتمان به فروش رود و ارز گرفته و صرف مصالح کشور کنیم. ما از حیث فروش مضایقهای نداریم، لیکن نه مثل فروشی که الان انجام میگیرد.
[حضرت آیت اللَّه، تا چه مدت انتظار خواهید کشید که شاه روی کار باشد و بعد دستور جهاد مسلحانه بدهید؟]
- تا وقتی مأیوس شوم از اینکه به ترتیبی که در پیش است مقصود ما حاصل نشود.
[برای یکشنبه آینده در تهران دستور اعتصاب عمومی صادر شده است. آیا این آغاز یک مبارزه جدی با دولت نظامی کنونی در ایران است؟]
- مبارزه، به همین شکلی که هست همیشه جدی بوده، منتها نوسان داشته است. البته حکومت نظامی و دولت نظامی، موجب ناآرامی مردم و بیشتر شدن این اعتصابات و تظاهرات شده است.
- [نتیجه مذاکرات شما با آقای دکتر کریم سنجابی و جبهه ملی چه بوده است؟]
- مذاکرات به آن معنایی که گفته میشود توافق حاصل شده است نبوده. من مسائلی را که مورد نظرم بوده طرح کردم و آنها قبول کردند. من مسائلی را که همیشه خواست ملت است طرح میکنم، هر کس آن را پذیرفت به خواست ملت عمل کرده است. خواست ملت، رفتن شاه و استقرار حکومت اسلامی است. به تظاهرات بنگرید.» (صحیفه امام، ج4، ص: 410 ـ 412)
ـ مصاحبه با مجله هفتگی «آمستردام نیوروو هلند» درباره حکومت اسلامی (1357)
«سؤال: [چه چیز را از شاه خُرده میگیرید، مشروعیتش، اختناقش و یا اعمال اقتصادی و اجتماعیاش؟]
جواب: اولًا در آغاز، سلطنت شاه و نیز پدرش بر خلاف میل ملت بوده، و ثانیاً از ناحیه اجانب و برای حفظ منافع آنان بر ما تحمیل شده است. به همین جهت کلیه برنامههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی وی همگی بر خلاف مصالح مردم انجام شده که نتایج زیانبار آن در همه زمینهها اکنون مشهود است.
[چرا تغییر جهت شاه، شما را قانع نمیکند؟ آیا مردم ایران از «پاکسازی» نظامیان راضی نخواهند شد؟ چگونه در مقابل ارتش مقاومت میکنید؟]
- شاه زیر فشار ملت تن به این تغییر جهت داده است و این برای رهایی از بنبستی است که گرفتار آن شده است تا آتش خشم مردم را خاموش کند و سپس با تجدید قوا مجدداً دست به خیانت بزند. و در برابر ملت، نه ارتش و نه هیچ قدرتی نمیتواند بایستد. مگر تا کنون شاه با اتکای به ارتش حکومت خود را تحمیل نکرده است؟ و میبینیم شکست خورده است.
[اگر شاهنشاهی از بین برود، چگونه میخواهید جمهوری اسلامی خود را از پایه بسازید به طوری که مطمئن باشید که از تغییرات، کسانی که از رژیم شاه استفاده کردهاند دوباره به نفع خود استفاده نکنند؟]
- ما با تکیه بر دستورات اسلامی و اجرای مقررات آن در همه زمینهها تلاش خواهیم کرد، که از سویی دست عناصر فاسد کوتاه شود و از طرفی انگیزههای فاسدکننده نابود شود. و دیگر اینکه عموم مردم را موظف میدانیم که انحراف از مسیر اسلامی را در هر کجا که میبینند از پایین ترین و بالاترین مقامات بلافاصله جلوگیری کنند. و بدین ترتیب از رشد فساد جلوگیری میشود و مجال بر عناصر فاسد نیز بسته میماند
- [بازگشت به قوانین قرآن برای زنان، مردم عامی، و در مورد تفریحات- الکل، فیلم و غیره- به چه معنی است؟]
- در نظام اسلامی، زن به عنوان یک انسان میتواند مشارکت فعال با مردان در بنای جامعه اسلامی داشته باشد ولی نه به صورت یک شیء. نه او حق دارد خود را به چنین حدی تنزل دهد و نه مردان حق دارند که به او چنین بیندیشند. و در مورد آنچه را که به نام تفریحات شناخته شده است، اسلام با هر چیزی که انسان را به پوچی و از خود بیگانه شدن میکشاند، مبارزه میکند. شرابخواری و میگساری در اسلام ممنوع است. فیلمهای منحرفکننده از اخلاق متعالی انسانی، ممنوع است.
[برنامه شما راجع به اصلاحات ارضی، برنامه صنعتی کردن، فروش مواد اولیه مثل نفت و موضع شما در مورد اوپک و جنگ اعراب چیست؟]
- ایران بسرعت میتواند مشکل کشاورزی خود را حل کند، به طوری که هم کشاورز به یک زندگی انسانی در حد دیگران برسد و هم مملکت از واردات مواد غذایی بینیاز گردد. و ما برای صنعتی شدن کشور تلاش میکنیم، و لکن نه صنعت مونتاژ که هم کشور را هر چه بیشتر به اجانب وابسته کرده است و هم اکثریت فقیر و محروم را در خدمت مشتی ثروتاندوز متجاوز قرار داده است.
[آیا بعد از تمام شدن مدت ویزای توریستی شما تا دو ماه دیگر، مایل هستید فرانسه را به قصد یک کشور دیگر اروپای غربی ترک کنید؟ آیا به هلند خواهید رفت؟]
- اقامت من در پاریس موقتی است و در اولین فرصت که امکان فعالیت در یک کشور اسلامی داشته باشم به آنجا میروم.
[در مورد تحویل کشتی هلندی به نیروی دریایی ایران در حالی که کشور بشدت از طرف امریکا مسلح شده است چه فکری میکنید؟]
- اصلی که غیر قابل تغییر است این است که سیاست خارجی ما باید بر مبنای حفظ آزادی و استقلال کشور و نیز حفظ مصالح و منافع ملت ایران باشد. ولی در خصوص این گونه مسائل، مسئولین فنی دولت منتخب، در آینده آنها را بررسی میکنند و دولت تصمیم میگیرد.» (صحیفه امام، ج4، ص: 413 ـ 414)
ـ مصاحبه با رادیو- تلویزیون هلند درباره اوضاع ایران (1357)
«سؤال: [نام شما بر سر زبان جوانان ایران است. چگونه میخواهید این محبوبیت عجیب را پاسخ بدهید؟]
جواب: آنها تشخیص دادند که ما همان مطالبی را تعقیب میکنیم که در نهاد آنها و آرزوی دیرینه آنهاست و ما را خدمتگزار خود میدانند. از این جهت به ما علاقه دارند، کما اینکه من به آنان علاقه دارم.
[موقعیت کمونیستها را در ایران چگونه ارزیابی میکنید؟ تا چه اندازه و علل ارزیابی؟ نظر شوروی درباره وضع فعلی چیست؟]
- کمونیستها در ایران قدرتی ندارند. تقریباً همه ایرانیان مسلمان هستند و در این نهضت ثابت کردند که چقدر به اسلام علاقه دارند و حکومت اسلامی میخواهند. اما شوروی، مانند سایر ابرقدرتها پشتیبانی از شاه میکند، و این ابرقدرتها با این پشتیبانی میخواهند شاه را حفظ کنند، لکن دیر شده است و نمیتوانند او را حفظ کنند، ملت، شاه را نمیخواهند، او باید برود.
[در وضع فعلی فرانسه، بعضی از وکلای مجلس راجع به اقامت شما در فرانسه از دولت سؤالاتی کرده و اظهار نگرانی نمودهاند. نظر حضرت عالی چیست؟]
- ما از دولت فرانسه که همیشه خود را از طرفداران حقوق بشر معرفی میکند، انتظار داریم همگام با ما، نهضتی را که علیه ظلم و ستم شاه در ایران برپا شده است و هیچ مطلبی غیر از مطالب مشروعه اولیه حقوق بشر را خواستار نیست، تأیید نماید و به پشتیبانی ما برخیزد. و اگر آزادیخواه است، آزادیخواهی خود را به اثبات برساند. و از ملت فرانسه انتظار داریم که از ملت ایران دفاع نماید، ملتی که زیر پای ابرقدرتها هر روز کشته و زخمی میدهد و باز برای احقاق حقوق خود دست از مبارزات آزادیخواهانه خود برنداشته است.
- [میتوان گفت، بعد از به وجود آمدن دولت جدید و زندانی کردن عدهای،[3] مسأله و موقعیت جدیدی به وجود آمده است؟]
- ایران از مدتی پیش با حکومت نظامی اداره میشود و این کارهایی که شاه میکند، مانورهایی است که تأثیری در نهضت ما ندارد و طرحهایی است که به تحریک شاه و اجانب عمل میشود، ولی فایدهای برای شاه ندارد. شاه شدیداً مورد خشم ملت واقع شده است. دولت نظامی، وجود و عدمش یکسان است.
[آیا یک هماهنگی بین کلیه نیروهای مخالف در ایران امکانپذیر است؟]
- ما نیروی مختلفی نداریم. ملت ایران به تمام معنی بپاخاسته است که حق خودش را مطالبه کند. و آنهایی که وابسته به شاه هستند و از او جیرهخواری میکنند، آنها میشود مختلف باشند، تا با یک سیاست هماهنگی پیدا کنند. ملت ایران یکپارچه است و هر شخصی که با خواست ملت ایران مخالفت کند، خائن است.
[آیا شما آماده فرمان دادن حرکت مسلحانه علیه شاه هستید که قاعدتاً جنگ داخلی را در بر خواهد داشت؟]
- ما امیدواریم، بدون جنگ مسلحانه به پیروزی برسیم و شاه کنار برود. و اگر چنانچه یک وقت اقتضا کرد، مبارزه مسلحانه را مورد بررسی قرار میدهیم.» (صحیفه امام، ج4، ص: 415)
ـ سخنرانی در جمع جوانان فرانسوی؛ اسلام جوابگوی نیازهای بشری (1357)[4]
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم]
من امیدوارم که حکومت اسلامی در ایران تشکیل بشود، و از مزایایی که در حکومت اسلام هست بر بشر روشن بشود تا بشریت بفهمد که دین اسلام چه دینی است؛ و در روابط بین حکومت و ملتها چه روابطی است و در طرز اجرای عدالت چه نحوی است، و شخص اول مملکت با رعیت چه جور فرقی دارد در زندگی. اگر چنانچه بعضِ از مزایای اسلام را مردم بفهمند، امید این است که همه رو به اسلام بیاورند.
حکومت اسلام و شخص اول، که خلیفه است بر مسلمین و به منزله سلطان است نسبت به مسلمین، زندگی عادیاش از افراد طبقه سه پایین تر و با مردم، با همین طبقه فقرا، همدرجه در زندگی هستند؛ و عدالت اجتماعی و عدالتهایی که اجرا میکند اسلام به مصلحت تمام طبقات، سابقه در بشر ندارد. حکومت اسلام مثل حکومتهای دیگر از قبیل سلاطین، از قبیل رؤسای جمهوری نیست. حاکم اسلام حاکمی است که در بین مردم، در همان مسجد کوچک مدینه میآمد جلوس میکرد و آنهایی که مقدرات مملکت دستشان بود، مثل سایر طبقات مردم در مسجد اجتماع میکردند؛ و طوری بود اجتماعشان که کسی که از خارج میآمد نمیفهمید که کی رئیس مملکت است و کی صاحب منصب است و کی از فقراست. لباسْ همان لباس فقرا و عشرتْ همان عشرت فقرایی. و در اجرای عدالت طوری بود که اگر چنانچه یک نفر از پایین ترین افراد ملت بر شخص اول مملکت، بر سلطان، بر رعیت ادعایی داشت و پیش قاضی میرفت، قاضی شخص اول مملکت را احضار میکرد و او هم حاضر میشد؛ و اگر چنانچه حکم بر خلاف او میکرد تسلیم بود.
و مع الاسف بر بشر، حتی بر خودِ مسلمین، مزایای اسلام مخفی است و دست ستمکارها و نفتخوارها نگذاشته است که اسلام به آن طوری که هست پیش مردم روشن بشود. اگر چنانچه اسلام به آن طوری که هست پیاده بشود و اجرا بشود، امید آن را داریم که تمام بشر در تحت لوای اسلام بیرون بیاید؛ تمام مکتبها شکست بخورد. مع الاسف نگذاشتند که اسلام را بشناسند مردم. گاهی اسلام را به صورتِ، به وصفِ «ارتجاع» تعبیر کردند و گاهی به خشونت تعبیر کردند و گاهی به اینکه چیزی که در هزار و چند صد سال پیش از این بوده است حالا نمیتواند اداره کند. تمام اینها تبلیغات است. و شواهد زنده در متن اسلام است که این مسائل این طور نیست که مبلغین سایر ملل برای اسلام گفتهاند.
ما میخواهیم اسلام را- لا اقل حکومتش را- به یک نحوی که شباهت داشته باشد به اسلام اجرا بکنیم تا شما معنی دموکراسی را به آن طوری که هست بفهمید، و بشر بداند که دموکراسی که در اسلام هست با این دموکراسیِ معروف اصطلاحی که دولتها و رؤسای جمهوری و سلاطین ادعا میکنند بسیار فرق دارد. قوانین الهی طوری نیست که بشود با این مجالس درباره آن- و لو اجمالًا- توضیح داد لکن یک نمونه کوچکی را اینجا من اظهار میکنم. قوانین اسلام یک قوانینی است که برای اشخاص هست، فرد فرد بشر، روابطی که هر فرد بشر با خدا دارد، روابطی که هر فرد بشر با پیغمبر اسلام دارد، با حکومت دارد، روابطی را که هر فرد با فرد دیگر باید داشته باشد، روابطی که هر فرد با غیر ملت خودش باید داشته باشد- کلیه روابطی که امکان دارد بین یک بشر با افراد دیگر بشر یا جوامع بشری باشد- در اسلام مطرح است و حکم دارد. این احکامْ بسیاری راجع به روابط بشر با خداست؛ همان طوری که حضرت مسیح- سلام اللَّه علیه- همین بُعد (آن طوری که حالا به حسب مذهب مسیح معلوم است) همین بُعد از بشریت را تحت نظر آورده است؛ فقط روابط ما بین خدا و خالق را منظور داشته است. در اسلام به طور کامل این مطلب حکم دارد، احکام بسیار زیاد دارد و علاوه بر این، روابط دیگری هست و احکام دیگری هست که این احکام [نیز] راجع به افراد است. و کیفیت، از اوّلی که متولد نشده است یک فرد؛ یک احکامی برای توطئه[5] تولد یک فرد صحیح، سالم، مهذب. و در حالی که ازدواج حاصل میشود بین شوهر و زن؛ و قبل از ازدواج- برای انتخاب همسر؛ و در زمان ازدواج و در زمان معاشرت زوجیْن با هم؛ در زمانِ حمل؛ در زمان شیر دادن بچه؛ زمانی که بچه در دامن مادر باید تربیت بشود؛ زمانی که بچه در پیش معلمهای اول باید تربیت بشوند- تمام اینها در اسلام حکم دارد و برای تربیت یک بشر قوانین دارد. و علاوه بر اینها، مذهب اسلام مثل مذهب مسیح نیست که راجع به حکومت و راجع به اداره مملکت دستوری نداشته باشد یا اگر داشته باشد به مسیحیین نرسیده باشد. اسلام حکومت دارد، و حکومتش همان نحوی که حکومتهای دیگری هست و تشکیلات دارد، تشکیلات دارد لکن تشکیلاتی که تمامش بر مبنای عدالت است. روابط حکومت با رعیت، با اصناف رعیت، روابط رعیت با حکومت، روابط حکومت با مذاهب اقلیت، روابط مردم جامعه با اقلیتها، روابط حکومت با حکومتهای دیگر، روابط خود جامعه اسلامی با جوامع دیگر- تمام اینها قوانین دارد. و من نمیتوانم که قوانین اسلام را اینجا برای شما تشریح کنم- حتی اجمالش را. ان شاء اللَّه اگر چنانچه به شما خداوند توفیق عنایت کند و وارد اسلام بشوید، بتدریج این مسائل را هر کدام اهلش باشید خواهید فهمید.» (صحیفه امام، ج4، ص: 417 ـ 419)
ـ سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج؛ شاه، مجرم واقعی است (1357)
«اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
از دست و پاهایی که شاه دارد میزند، یکی هم این شریک جرمهایش است که اینها را- یک عده آنها را- گرفتهاند. در این حکومت نظامی، یعنی در دولت نظامی و حکومت نظامی که به پا کردند، دیدند که خیلی فایده نکرد؛ حالا یک راه دیگری پیش گرفتند. و آن اینکه آنهایی که دیروز با او شریک جرم بودند، بعضیشان دوازده سال، سیزده سال در همه جنایاتی که شاه کرده است شریک بودند[6]، حالا به عنوان اینکه آن خیانت کرده و جرم کرده است گرفتهاند. آن شریک را گرفتهاند که این شریک محفوظ بماند! گمان کردند که مردم الآن، همه اذهان مردم، متوجهاند که آن شریکها را گرفتهاند، دیگر مسئلهای نیست و باید مردم اجازه بدهند که شاه باشد! برای اینکه خوب، شما مگر چه میخواهید؟ شاه از آن طرف آمده است عذرخواهی کرده است و ببخشید من اشتباه کرده بودم! بعد از این هم دیگر من اشتباه نمیکنم! از آن طرف هم خوب، زندانیهای سیاسی را- خیلی از آنها را- رها کرده است: از اهل علم، از جماعت سیاسی و سایر طبقات؛ از این طرف هم یک عدهای از این اشخاصی که در دولتها بودند و آنها خلاف کردهاند- همه را، این عده را گرفته است و میخواهد که اینها را محاکمه- مثلًا- بکند!
میگوید شما ملت ایران چرا این قدر لجاجت میکنید؟ ... «اعلیحضرت» باشم! دیگر شاه از این بهتر کجا ما پیدا بکنیم که دزدها را گرفته و سیاسیها را رها کرده، زندانیها را رها کرده و قول و قرار هم داده به اینکه بعد از این دیگر زاهد بشود و عابد و مسلمان! و دیگر شما چه طلبی از شاه دارید [که] در سرتاسر ایران باز اعتصابات میکنید؟ این اعتصابات دیگر چیست که میکنید؟ چرا باز سرتاسر ایران اعتصاب است؟ چرا شرکتهایِ- نمیدانم- هواپیمایی و دیگران، اتوبوس و شرکت واحد در اعتصاب است؟ خوب، پزشکها چرا اعتصاب کردند؟ و هکذا.
باید پرسید که این مسائل، ما اگر بخواهیم تحلیل کنیم این مسائل را، ببینیم که اینها جرم را زیاد میکند یا جرم را قَصْر[7] میکند؟ شما این دولتهایی که تشکیل دادهاید همه اینها به دست شما تصویب شده است! و این مجرمهایی که حالا گرفتید، اینها همه شان اینها بودند که در دولتهای شما بودند! شریک جرم شما بودند! شما حالا میگویید اینها مجرم هستند؟ شما این مجرمها را روی کار آوردی، میگویی دزد هستند؟! شما این دزدها را روی کار آوردی! حالا شما یک مجرمی یا مجرمهایی و یک خائنهایی را خودتان در دولتها سر کار آوردید و با هم مشترکاً مشغول شدید به چاپیدن این مملکت و به اذیت کردن این مردم! حالا اگر دو نفر یا ده نفر با هم شریک شدند و یک جرمی را انجام دادند یا یک خیانتی کردند، بعد یکی از آنها قدرتمندتر بود یک چند نفری از آنها را فرض کنیم گرفت، این جرم خودش مَعفُوّ[8] است برای اینکه شرکای جرم را گرفته است یا خودِ این اقرار به این است که من خیانت کردم این اشخاص را آوردم روی کار؟! بعضی از اینها که دوازده سال یا بیشتر در مسند نشسته بودند، شما این دوازده سال هیچ اطلاع از حال این نداشتید! حالا تازه امروز مطلع شدید؟! هیچ اطلاعی تا چند ماه قبل از این، از دوازده- سیزده سال پیش از این، تا چند ماه قبل از این، شما هیچ اطلاع از حال این آدم که نخست وزیر شما بود و در کارها دخالت داشت و مشاور شما بود و همه کارها را با نظر و فرمان مبارک انجام میداد، شما تا حالا هیچ اطلاع داشتی که این آدم چکاره است؟! همین دو- سه روز مطلع شدی؟! همین چند روز و چند ماه شما مطلع شدی؟! اگر یک آدمی دوازده- سیزده سال مشغول خیانت و مشغول چپاولی بوده و شما اطلاع نداشتید، شما لیاقت اینکه در این پست باشید- اگر پستی باشد- شما همچو لیاقتی نداری! آدم نالایقی هستی! لکن مطلع بودید- چنانکه هستید و بودید- خوب دو نفر شریک جرم بودید! منتها تو شریکْ بزرگه بودی، او شریکْ کوچکه بوده! حالا شریک بزرگه اگر شریک کوچکه را گرفت و حبسش کرد، اسباب این میشود که دیگر جرمی در کار نباشد؟! یا جرم هست؟ خوب، تو شریک کوچکه را گرفتی؛ ملت شریک بزرگه را میخواهد! همان حجتی که تو داری بر اینکه این شریک جرم را گرفتی یا این شرکای جرم را گرفتی، با همان دلیلی که شما این شرکای جرم را گرفتی، به همان دلیل، ملت از تو مؤاخذه میکند و میخواهد تو را بگیرد. این راهِ مَفَرّ است؛ خوب، اینها راه عقلایی نیست که شما میخواهید یک راهی درست کنید که این نجات پیدا بکند. این راه نجات نیست که!
تمام این حرفها و تمام این نیرنگها برای این است که خوب، احتمال- و لو درصدِ احتمالْ یک احتمال، و لو در هزار احتمال یک احتمال- اینها احتمال میدهند که مردم را مثلًا یک بازی بدهند، و لو آن طبقه مثلًا متعارف مردم را بازی بدهند لکن ما میبینیم که مردم بازی نمیخورند. همین حالا که هم آن شریک جرمها را گرفته است و هم آن نطق را هی مکرراً میگویند گذاشته است و شنیدند و خوب ما هم شنیدیم این نطقها را، و هم نطق آن نخست وزیر نظامی، آن را هم ما شنیدیم که گفته است، هم سرنیزه آقایان و همه چیزها، هم حمله به مردم و هم ریختن توی بیمارستان و درِ بیمارستان را شکستن و در توی بیمارستان آدم کشتن، و هم حمام قم که سه نفر را به واسطه گاز خفه کردهاند، و هم همدان و هم همه جا، باز همان حرفها و همان انقلابات و همان اعتصابات و همان صداها هست، و نمیشود نباشد.
یک ملتی که بیشتر از پنجاه سال زیر دست و پای اینها خرد شده است، حالا که چشمهایش را باز کرده و میبیند که باید این مجرمها را با زور و با فشار و با هیاهو و با - عرض میکنم- تظاهرات و اعتصابات و اینها باید این را شکست داد، همین ملت میداند این معنا را که اگر چنانچه یک غفلت کوچکی حالا بکند، یک غفلت بسیار کوچکْ الآن اگر بکند، باز مطلب برمیگردد به پنجاه سال پیش از این، و دیگر نمیتواند این ملت حتی بعد از پنجاه سال دیگر هم یک همچو نهضتی را ایجاد کند و یک همچو قیامی بکند. خوب، ملت این را میداند. میداند که اگر امروز این تا آن آخرِ نقطه نرود و تا سرنگونی این آدم این نهضت را ادامه ندهد، برمیگردد به حال رضا شاه و بدتر از او. و این دفعه اگر چنانچه این قدرت پیدا بکند، دیگر نه بر بچه مهلت میدهد نه بر بزرگ. همه مخالفین خودش را، که همه ملت است، سرکوب میکند و هیچ هم مضایقه ندارد ایشان.
همچو خیال نکنید که یک، بله، خیلی مثلًا عدالت اجتماعی! هر چند روز یکدفعه که میرفت منبر، میرفت [میگفت:] عدالت اجتماعی را من میخواهم چی بکنم! و فضای باز سیاسی و عدالت اجتماعی و انتخابات آزاد و تمدن بزرگ و دروازه تمدن بزرگ! و از این شعرهایی که صدتای آن یک غاز[9] در بازار ایران دیگر ارزش ندارد، این پشت سر هم میبافت و حالا هم باز دست برنداشته است. هر وقت که صحبت میکند باز از آن حرفها میزند! منتها صفحهها مختلف میشود! گاهی وقتها با آن صورتها در میآید، و گاهی وقتها [بر عکس] میشود. گاهی وقتها به بازاریها [بد میگوید]، وقتی قم آمد، آنجا دست و پایش را هم گم کرده بود. آن دفعه که قم آمد، یک دفعه که در همان نزدیکیهای 15 خرداد، جلو 15 خرداد بود، این آمد قم. گفتند که وقتی که وارد شد همچو دست و پایش را گم کرده بود که باید از این راه برود، از توی یک کوچهای شروع کرد رفتن! بعد رفتند گفتند آقا راه این طرف است، بفرمایید! [خنده حضار] از این راه هدایتش کردند آمد. و وقتی که رفت ایستاد در بیرون صحن؛ ایستاد صحبت بکند. در حرکاتش هم که میپرید بالا و میپرید پایین، باز مردم یک حرفهایی داشتند! و رفت ایستاد و بازاریهای متدین قم را به حرفهای نامربوط بست؛ گفت ریشوهای کذا! از این حرفهای نامربوط. به علما که بدتر گفته است دیگر؛ حیوان نجس! از این مسائل.
همین آقا حالا آمده مقابل ملت و باز توبه میکند و عرضِ اخلاص میکند به همه طبقات ملت که ما اشتباهاتی کردیم! خوب، دیگر از این به بعد اشتباه نمیکنیم! خوب، اگر اشتباه کردی چرا حالا دوباره میکشی؟ اگر شما تصدیق داری که اشتباه کردی، از آدمکشی اشتباه بیشتر میشود؟! از جوانهای مردم را کشتن، از زنهای مردم را کشتن دیگر اشتباه بالاتر داری تو؟! اگر اعتراف داری که شما اشتباه کردی و میگویی میخواهم برگردم از این اشتباهات، دیگر اینها تکرار نمیشود، اگر این طور است، خوب برگرد از اشتباهات خود. تو که میگویی میخواهم برگردم از اشتباه، مردم چطور باور کنند؟ تو میگویی اشتباه کردم و الآن داری آدم میکشی! مگر امکان دارد که نظامی بدون اجازه این آدمْ آدم بکشد؟ چه داعی دارند آنها آدم بکشند برای خاطر یک کسی دیگر؟ تا او فرمان ندهد و خودشان را لازم الاطاعه ندانند و جرأت نکنند تخلف بکنند، آدم نمیکشند. تا فرمان ایشان نباشد کسی آدمکشی نمیکند و این اراذلیها را نمیکند. فرمان مستقیم این است که اینها را وادار میکند به آدمکشی و این طور چیزها. همین آدمی که میگوید که من عذر میخواهم از شما و اشتباه شده و چطور، و من تعهد میدهم، ضمانت میدهم به اینکه چه نکنم؛ خوب یک دفعه دیگر هم ضمانت و تعهدت را دادی. اول سلطنت شیطانیت تو همین تعهدها را دادی و قسم هم خوردی و در مجلس هم رفتی و همه این کارها را کردی، و دنبالش به قول خودت این «اشتباهات» را کردی و این غلطها را، حالا چه شده است که دوباره آمدی؟ آن وقت باز یک فُرْجهای شده است مثلًا فرض کنید ده روز، یک ماه و دو ماه، سه ماه بعدش این کار را کردی. تو امروز در عین حالی که میگویی من اشتباه کردم و دیگر نمیکنم از این کارها و دیگر- عرض میکنم که- تعهد کردم که تکرار نشود، در عین حال داری انجام همین کثافتکاریها را میدهی و همین جنایتکاریها را؛ آن وقت مردم چطور بپذیرند از تو؟ مثلًا فرض کنید اگر- خدای نخواسته- یک عالِمی بیاید به مردم بگوید ساکت بشوید، چطور مردم گوش کنند به حرف این عالم؟ که خوب میگویند این عالم- خیلی خیلی بخواهند تأدّب کنند[10] میگویند- این عالم اشتباه کرده است و الّا میگویند آدمِ درباری [است]! خیلی بخواهند ادب کنند میگویند خوب این آقا آدم سادهای است، آدم صافی است، و نفهمیده که این چه جور جنسی است! ملت نمیشود، آقا نمیشود ملت را دیگر این قدر نفهم حساب کرد! یک ملتی که ایستاده و دارد فریاد میزند و حق مشروع خودش را دارد مطالبه میکند، این را دیگر نمیشود با این چیزها خوابش کرد.
از آن طرف تبلیغات همه جانبه. مثلًا دیدند که خوب، در ایران، مالِ هم ایران هم خارج- هر دو را میخواهند این انحراف حاصل کنند- که در ایران اقلیتهای مذهبی هست، و خارج ایران هم به این مسأله خوب، اهمیت میدهند، راجع به اقلیتهای مذهبی اینها درست کردند که اگر چنانچه حکومت اسلامی تشکیل بشود، دیگر همه اقلیت مذهبیها را از بین خواهند برد اینها! ببینیم که شما بهتر رفتار میکنید با اقلیتهای مذهبی یا اسلام بهتر رفتار کرده است؟ تو که هم اقلیت مذهبی و هم اکثریت مذهبی را داری پایمال میکنی و از بین میبری! تو که همه حقوق بشر را در ایران از بین بردی. تو نه مُسْلم را گذاشتی آزاد باشد نه غیرِ مُسْلم را. اقلیتهای مذهبی در اسلام احترام دارند، آزادند. احترام دارند. مثل اینها میگویند که- هی میآیند سؤال میکنند- خوب، اگر چنانچه حکومتِ اسلام شد، با اقلیتهای مذهبی چه میکنید؟ این برای این است که هی تزریق شده به ایشان که اگر این طور شد، قتل عام میکنند مثلًا یهودیها را! قتل عام میکنند نصارا را! قتل عام میکنند زرتشتیها را.
در کدام وقت اتفاق افتاده است که در اسلام وقتی که در یک مملکت اسلامی که در حال جنگ نبوده و در حال صلح بوده و در حال چه بوده، اقلیتهای مذهبی را قتل عام کرده باشند یا قتل کرده باشند؟! این همین اقلیت مذهبی است که وقتی که یک زن یهودی را، ذِمّی را خلخالش را میبَرَند، حضرت امیر میگوید اگر انسان بمیرد این ارزش دارد که آدم بمیرد، وقتی بشنود که یک زن ذمی را- یک زنی که در پناه اسلام بوده است- اینها خلخال را از پایش کشیدند. یک همچو اسلامی و یک همچو حکومت اسلامی میآید اقلیتهای مذهبی را چه میکند؟! اینها همه تبلیغات است که طرفدارهای شاه و شاه با بوقهای خودشان این تبلیغات را میکنند برای اینکه حکومت اسلام و اسلام و- عرض میکنم- روحانیت اسلام را پیش مردم، یا لا اقل پیش این اشخاصی که در خارج ایران هستند، یعنی این خودشان از غیر مُسْلم هستند و غیر مذهبی هستند، پیش اینها لا اقل لکه دار بکنند که نه، اینها میخواهند یک حکومت ارتجاعی [بکنند]، یک حکومت ارتجاعی، ارتجاع اسلامی! اسلام را، خود این آقا اسلام را ارتجاعی معرفی میکند. این میگوید این مطلب را که خیر، «دین مبین اسلام» اینها را میگوید اما از آن طرف هم آنهایی که اسلام را دارند به مردم میگویند، میگوید اینها مرتجع هستند! مرتجع یعنی اینها برگشتند به 1400 سال پیش از این! تبلیغ میکنند یک چیزی را که 1400 سال پیش از این آمده. غفلت از اینکه خود ایشان تاریخ 2500 ساله را حالا پیش کشیده! ایشان مرتجع نیستند اما اینها که 1400 سال پیش قوانین مترقی را دارند میگویند، اینها که میگویند باید تودهنی زد به این آدمی که سلب آزادی از مردم کرده، باید تودهنی زد به این آدمی که سلطه دیگران را در ایران برقرار کرده و مردم را زیر سلطه ابرقدرتها قرار داده، اینها مرتجعند! اما آنهایی که مال مردم را دارند میخورند به زور و با فشار و سلب آزادی از همه کردند نه، اینها متمدن هستند و اینها دروازه باز آزادی است!
اسلام، مخالف فساد
این حرفها و این شعرها و این چیزهایی که در خارج درست کردند، اینها خوف این است که یکوقت خدای نخواسته بعض جوانهای ما هم به اشتباه بیفتند که مبادا یک همچو چیزی بشود؛ مبادا یکوقتی اسلام بیاید درِ خانه را روی زنها ببندند، قفلش کنند که دیگر بیرون نیا از خانه! زنها در صدر اسلام توی میدانها میرفتند. در همین جنگهای اسلامی توی میدانها میرفتند برای پرستاری این چیزها، اینهایی که کشته میشدند آنجا زنها در مَحْفَظه بمانند؟! چه کسی همچو چیزی به شما گفته است که باید این طور باشد؟ ... آزادند مثل مردها. چه کسی گفته است که اقلیتهای مذهبی را اینها خواهند چه کرد و چه کرد؟ بله، یکی از درددلهایشان این است که درِ قمارخانهها را میبندند، این راست است. در مراکز فساد را میبندند. حکومت اسلامی نمیگذارد این کابارهها که همه جوانهای ما را به بدبختی کشیده، نمیگذارد اینها باز باشد. اگر اینها را طرفدار هستند مردم بر آن، این روشنفکرها و این- عرض میکنم- متجددین با این مَفْسدهها موافقند؟ نه. حکومت اسلامی قمارخانهها را میبندد درشان را. و مراکز فساد و کابارههایی که این فسادها در آن میشود، اینها را درش را میبندد. این فرم سینماها را تغییر میدهد؛ یعنی این سینماهایی که الآن جوانهای ما را دارند به فساد میکشند و به فحشا میکشند، اینها میگویند این فرم نباید باشد. میخواهد سینما باشد، سینمای آموزنده باشد، سینمای اخلاقی باشد. با فسادْ اسلام مخالف است؛ با فساد کشیدن جوانها، مسلمین را به فساد کشیدن مخالف است. با غارتگری مخالف است. اسلام نمیخواهد غارت بیت المال را، غارت کنند بیت المال را. اسلام با تمدن مخالف نیست؛ با این توحشها مخالف است. با این فحشایی که راه انداختند اینها مخالف است. با مال ملت را صرف قمارخانه کردن در جزیره- نمیدانم- کجا[11] مخالف است. اینها البته جلوگیری میشود. حکومت اسلامی اگر آمد، این مفسدهها را از بین برمیدارد؛ نمیگذارد جوانهای ما فاسد بشوند، نمیگذارد این فرهنگْ عقب نگه داشته بشود تا اینکه نگذارد این جوانها رشد بکنند. خوب، همین جوانهای خارج آمدند به من میگویند که ما را نمیگذارند که رشد علمی بکنیم. ما را به یک حدی نگه میدارند، نمیگذارند. با این چیزها مخالف است؛ البته اسلام با این چیزها مخالف است.
اسلام میخواهد که زن و مرد رشد داشته باشند. اسلام زنها را نجات داده است از آن چیزهایی که در جاهلیت بود. آن قدری که اسلام به زن خدمت کرده، خدا میداند به مرد خدمت نکرده؛ آن قدر که به زن خدمت کرده. شما نمیدانید که در جاهلیت زن چه بوده و در اسلام چه شده. حالا هم اینها دارند از جاهلیت بدتر میکنند. آن وقت آنها بیاهمیت میکردند، حالا ایشان میفرماید که زن باید لَعبه[12] باشد! زن باید- نمیدانم- چه باشد. یک همچو حرفی که به کرامت زن برمیخورد. اعتقاد ایشان درباره زن این است که باید- یک تعبیر سوئی کرده بود- این طوری باشد! اسلام میخواهد زن این جوری نباشد. اسلام میخواهد زن مثلِ- همان طوری که مرد همه کارهای اساسی را میکند زن هم بکند، اما نه اینکه زن یک چیزی بشود که آقا دلشان میخواهد که بَزَک کرده بیاید توی جامعه و با مردم چه بشود، مخلوط بشود. با جوانها آن جوری مخلوط! اینها را جلو میخواهد بگیرد اسلام. میخواهد زن را حیثیت و احترامش را حفظ کند؛ میخواهد شخصیت به زن بدهد که از این شیئیت بیرون بیاید. اینها میخواهند بفروشند، از این دست به آن دست کنند؛ این را مخالف است اسلام. با زن مخالف است اسلام؟! اسلام به زن خدمتی کرده است که در تاریخ همچو سابقهای ندارد. اسلام زن را از توی لجنزارها برداشته آورده شخصیت به او داده، اسلام با زن مخالف است؟! اینها تبلیغات است. میخواهند شما را از اسلام دور کنند و مالتان را بخورند، میخواهند شما را از روحانیت کنار بزنند و مالتان را بخورند، میخواهند نگذارند فرهنگ شما رشد پیدا کند و اموال زیرزمینیتان را بخورند و در اسارت نگهتان دارند تا آخر. و اگر امروز همه ملت دست به هم ندهند و هر چه خواهد شد خودشان را نجات ندهند از این گرفتاری، تا آخر در گرفتاری هستند. و هر کس یک کلمه بگوید که موافق باشد با سازش با این مرد، خیانت کرده؛ هم بر اسلام و هم بر مسلمین و هم بر کشور خیانت کرده است. خودتان را بپایید و ناظر باشید اشخاصی را که میخواهند یک همچو کارهایی را بکنند. اگر یکوقت از دهن کسی بیرون آمد، تودهنی به او بزنید که همچو غلطی را نکند. ان شاء اللَّه خداوند همهتان را حفظ کند؛ موفق باشید و خدمت کنید به کشور خودتان و اسلام خودتان.» (صحیفه امام، ج4، ص: 420 ـ 428)
ـ حکم به دادستان کل انقلاب؛ عفو جمعی از محکومین دادگاههای انقلاب (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
جناب آقای دادستان کل انقلاب اسلامی ایران
به مناسبت حلول عید سعید غدیر- مبدأ نصب امامت امت- تمام کسانی که در دادگاههای انقلابی جرمهای آنان طوری بوده که کمتر از دو سال محکوم به حبس شدهاند مورد عفو قرار گیرند. دستور دهید به پروندههای آنان به اسرع وقت رسیدگی و آنان را آزاد کنند. لازم است به شکرانه این نعمت از خطاهای خود در پیشگاه خداوند متعال توبه کنند.
18 ذی الحجة الحرام 99
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج11، ص: 19)
ـ سخنرانی در جمع اعضای انجمن تبلیغات فرهنگ اسلامی خرّمآباد؛ قانون اساسی (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
من عید سعید را به همه مسلمین و بر ملت شریف ایران، به شما آقایان تبریک عرض میکنم. عیدی که در آن امامت امّت ثبت شد، و پیغمبر اسلام امام را برای امامت امّت نصب کرد. چه شخصی را، چه شخصیتی را! شخصیت این مرد بزرگ که امام امّت شد، شخصیتی است که [در] اسلام و قبل از اسلام و بعدها هم کسی مثل او نمیتواند سراغ کند. یک موجودی که امور متضاده را در خودش جمع کرده بود. کسی که جنگجوست اهل عبادت نمیشود. کسی که قوه بازو میخواهد داشته باشد اهل زهد نمیتواند باشد.
کسی که شمشیر میکشد، و اشخاصی را که منحرفاند درو میکند، این نمیتواند عاطفه و اهل عاطفه، آن طور که این شخص داشت، باشد. این شخصیت بزرگ، امور متضاده را در خودش جمع کرده. در عین حالی که روزها روزه، و شب به عبادت مشغول، و گفته شده است که شبی هزار رکعت نماز میخواند. و در عین حالی که غذای او- آن طوری که در تاریخ ثبت شده است- از نان و سرکه، و فوقش زَیْت[13] یا نمک، بیرون نبوده است. در عین حال قدرت بدنی، آن طور قدرت است که- آن طوری که در تاریخ هست- آن دری را که از «خَیْبَر»[14] ایشان کَنْده است و چندین ذِراع[15] دور انداخته است، چهل نفر نمیتوانستند بلندش کنند. در شمشیرزنی، شمشیرهای او این طور بوده است که با یک ضربه از این طرف که میزده دو نیم میکرده است، از این طرف میزده که دو نیم میکرده. در صورتی که آنهایی که این ضربه را میخوردند «خُودِ» آهنی داشتند، زره آهنی داشتند. و گاهی هم شاید، دو تا زره به تنشان میکردند. آدمی که با نان و سرکه زندگی میکرده، و بسیاری از روزها را روزه میگرفته است، و افطار را با چند لقمه نان و نمک و یا نان و سرکه افطار میکرده است، جمع کرده است ما بین آن زهد و این قوّت بازو، و این جمع بین دو تا امر متضاد است. آدمی که جنگجوست، به آن طور که جنگجویان بزرگ را، دلاوران بزرگ را، به هزیمت وامیدارد. و میفرماید که اگر تمام عرب یک طرف باشند، به من هجوم کنند، من پشت نمیکنم.[16] این آدم در عطوفت آن طور است که، وقتی که یک خلخال از پای یک زن یهودی ربودهاند میفرماید که مرگ برای انسان آسان است[17]- قریب به این معنا- آدمی که در عرفان و علم ماورای طبیعت، آن طور است که نهج البلاغه حکایت میکند از مقام عرفانش. در عین حال شمشیر میکشد، و کفّار و اخلالگران را از دم شمشیر میگذراند. ما شیعه یک همچو اعجوبه معجزهآسا هستیم.
من میگویم اگر چنانچه پیغمبر اسلام- صلی اللَّه علیه و آله و سلَّم- غیر از این یک موجود تربیت نکرده بود، کافی بود برایش؛ چنانچه پیغمبر اسلام مبعوث شده بود برای اینکه یک همچو موجودی را تحویل جامعه بدهد، این کافی بود. یک همچو موجودی که هیچ سراغ ندارد کسی، و بعدها هم سراغ ندارد کسی، امروز روز نَصْب اوست به امامت امّت، یک همچو موجودی امام امّت است، البته کس دیگر به پای او نخواهد رسید.
و بعد از رسول اکرم کسی افضل از او در هیچ معنایی نیست و نخواهد بود. لکن در مراتب بعد هم که باید این امّت هدایت بشود، پیغمبر اکرم که از دنیا میخواست تشریف ببرد، تعیین جانشین و جانشینها را تا زمان غیبت کرد، و همان جانشینها، تعیین امام امّت را هم کردند، به طور کلّی این امّت را به خود وانگذاشتند که متحیر باشند، برای آنها امام تعیین کردند، رهبر تعیین کردند. تا ائمه هُدی- سلام اللَّه علیهم- بودند، آنها بودند و بعد فُقَها؛ آنهایی که متعهدند، آنهایی که اسلامشناساند، آنهایی که زهد دارند؛ زاهدند، آنهایی که اعراض از دنیا دارند، آنهایی که توجه به زَرق و بَرق دنیا ندارند، آنهایی که دلسوزند برای ملت، آنهایی که ملت را مثل فرزندهای خودشان میدانند؛ آنها را تعیین کردند برای پاسداری از این امّت.
مع الأسف اشخاصی که اطلاع ندارند بر وضعیت برنامههای اسلام، گمان میکنند که اگر چنانچه «ولایت فقیه» در قانون اساسی بگذرد، این اسباب دیکتاتوری میشود. در صورتی که ولایت فقیه هست که جلو دیکتاتوری را میگیرد. اگر ولایت فقیه نباشد، دیکتاتوری میشود. آن که جلو میگیرد از اینکه رئیس جمهور دیکتاتوری نکند، آن که جلو میگیرد از اینکه رئیس ارتش دیکتاتوری نکند، رئیس ژاندارمری دیکتاتوری نکند، رئیس شهربانی دیکتاتوری نکند، نخست وزیر دیکتاتوری نکند؛ آن فقیه است.
آن فقیهی که برای امّت تعیین شده است، و امام امّت قرار داده شده است، آن است که میخواهد این دیکتاتوریها را بشکند و همه را به زیر بیْرَق اسلام و حکومت قانون بیاورد. اسلام، حکومتش حکومت قانون است؛ یعنی قانون الهی، قانون قرآن و سُنَّت است. و حکومت، حکومتِ تابع قانون است؛ یعنی خود پیغمبر هم تابع قانون، خود امیر المؤمنین هم تابع قانون، تخلّف از قانون یک قدم نمیکردند و نمیتوانستند بکنند.
خدای تبارک و تعالی میفرماید که اگر چنانچه یک تخلُّفی بکنی، یک چیزی را به من نسبت بدهی، تو را اخذ میکنم، و وَتینَت[18] را قطع میکنم. اسلام دیکتاتوری ندارد، اسلام همهاش روی قوانین است. و آن کسانی که پاسدار اسلاماند، اگر بخواهند دیکتاتوری کنند، از پاسداری ساقط میشوند به حسب حکم اسلام. نترسانند مردم را از این قانون اساسی که تصویب کردند عده کثیر، عدهای از علمای اسلام و دانشمندان شماها را اغفال نکنند به اینکه بگویند که این قانون دمکراسی نیست! اینها، اسلام را هم دمکراسی نمیدانند! شما را اغفال نکنند اینها. این قانون اساسی برای چند هفته، یک هفته، دو هفته، سه هفته دیگر به آرای عمومی گذاشته میشود. شما را سرد نکنند از اینکه نروید رأی بدهید. بروید رأی بدهید! بعد میخوانند برای شما قانون را، منتشر میکنند، مختارید در رأی دادن، میخواهید قبول میکنید، میخواهید رد میکنید. اگر رد کردید، باز درستتر نوشته میشود. و اگر قبول کردید، رأی بدهید به آن. بیتفاوت نباشید نسبت به آن چیزی که سرنوشتِ شما به او بسته است، اسلامِ شما به او بسته است، کشورِ شما به او بسته است. امروز آن چیزی که باید مطرح بشود، این مسائل اوّلی است؛ مسئله قانون اساسی است، مسئله رئیس جمهور است، مسئله شوراست، مجلس شوراست. باید شما این مطلب را توجه به آن داشته باشید. منحرف از این به هیچ وجه نشوید.
شما پنجاه سال یا بیشتر دندان روی جگر گذاشتید برای این نابسامانیها. دو ماه دیگر دندان روی جگر بگذارید. این حرفها که منتشر میکنند در اطراف که فلان جا، فلان قضیه واقع شده است، اسفالت نشده است، بیمارستان نداریم، طبیب صحیح نداریم، کشاورزیمان کذاست، تمام اینها برای این است که شماها را مأیوس کنند و از این مسائلی که در اوّل است. و ما باید اوّل او را درست کنیم، و بعد برویم سراغ کارهای دیگر. شما را از این منحرف کنند، و متوجه کنند به آن مسائل فرعی، این نظیر این میماند که زلزله آمده باشد و اشخاصی را فرو گرفته باشد، و باید همه برویم سراغ نجات آنها. یک دسته بیفتند بگویند آبِ ما کم است، یا زراعتِ ما کم است، و شما را از آن راه بازدارند. الآن مملکت یک وضعی دارد که این شیطنتهای اطراف، دستهای مختلف در صددند که راه را منحرف کنند و نگذارند این قانون اساسی بگذرد، و دنبالش هم نگذارند مجلس شورا درست بشود، و ریاست جمهوری و این مملکت متزلزل باشد، و آنها توطئه بکنند، و شما اغفال بشوید. شماها را به راههای دیگر؛ راههای صحیح، اما راههای دست دوم. تمامی مطالبی که شما گفتید صحیح است. نه منطقه شما، همه مناطق این طوری است. یک مملکتی است که پنجاه سال کوشش کردند برای آنکه هم جوانهای ما را عقب نگه دارند و هم فاسد کنند، و هم مملکت ما را به هم بریزند. یک همچو مملکتی خیال نکنید که فقط خُرَّم آبادش این طور است. شما خُرَّم آبادش را میبینید. کردستانش هم این طور است. کردستانیها هم همین حرف شما را میزند. خوزستانیها هم همین حرف شما را میزنند. خراسانیها هم همین حرف شما را میزنند. این زاغهنشینان اطراف تهران هم همین حرف شما را میزنند، و از شما زندگیشان بسیار بدتر است. لکن مسائل- این مسائل- مسائل دست دوم است. یک مملکتی الآن در مَعْرَض این است که این اشخاصی که افتادند توی جمعیتها و دارند افساد میکنند، در مَعْرَض این است که نگذارند این نهضت به آخر برسد، یا لا اقل مُعطَّلش کنند.
با قدرت پیش بروید! این مسائل دست اوّل را منظور نظر کنید! و با قوّه و قدرت پیش ببرید، و مطلب را به آخر برسانید! وقتی که اصول مطلب تمام شد، این بیمار محتاج به معالجه است. لکن باید اوّل، حیاتش را حفظ کرد، بعد بیماریاش را [علاج] کرد.
مملکت ما یک مملکتی است که پنجاه سال کوشش شده است در این که بیمار و بیمارتَرش کنند. لکن یک مسائل رؤوسی است که اگر به او رسیدگی نشود، این مریض میمیرد. یک مسائل دست دوم است که بعد از اینکه حفظ حیات او شد، آن وقت کوشش کنیم برای رفع بیماریها، رفع نابسامانیها. من به شما عرض میکنم که تمام این مسائل که شما میگویید صحیح است، لکن مسائل دست دوم است. فرهنگ باید بازسازی بشود، تصفیه بشود. ادارات باید تصفیه بشوند. همه اینها باید بشود. کشاورزی باید تقویت بشود که ما محتاج نباشیم به اینکه از دشمنهای خودمان چیزی طلب کنیم.
فرهنگ ما باید درست بشود. دانشگاه ما باید درست بشود که ما راجع به همه امور خودکفا بشویم. لکن آنها برنامههای دراز مدت است که باید با طول مدت این انجام بگیرد.
این چیزی که الآن محل بحث ما هست، و مورد احتیاج همه ما هست، این امری است که در رأس امور واقع شده است. این امری است که اساس مملکت شماست. او این است که بروید و تمام اطراف خودتان را، تمام ملت را آشنا کنید به اینکه قانون اساسی را باید به آن رأی بدهید. و ملاحظه کنید، رأی بدهید. البته آزادید هر رأیی دلتان میخواهد بدهید، اما بیتفاوت نباشید نسبت به سرنوشت مملکت خودتان، نسبت به اسلام، نسبت به ملت. نسبت به کشور بیتفاوت نباشید. گوش نکنید به این حرف اینها که قانون اساسی خوب نشده، و محتوایش چه است. اینها تمام در نظر دارند که نگذارند که شما رأی بدهید به قانون اساسی، و شما را بیتفاوت کنند یا بدبین کنند. اینها آنها هستند که طرز فکرشان این است که اسلام اصلًا عقب افتاده است، اینها طرز فکرشان این است. یک عدّه زیادشان هم هستند که اجیرند، اجرت میگیرند برای این طور کارها، برای اینکه بنویسند، برای اینکه بگویند، برای اینکه بروند اطراف و شلوغکاری کنند. تمام مطلبشان این است که شما دیدید که در رفراندم راجع به جمهوری اسلامی کارشکنی میکردند که رأی داده نشود. بعضی صندوقها را سوزاندند، و بعضی جاها را با تفنگ جلوگیری کردند که رأی ندهند مردم. بعد از آنکه آنجا شکست خوردند، دنبال این رفتند که مردم رأی ندهند راجع به وکلایی که، خبرگانی که میخواهند ملاحظه کنند، دستشان از آن کوتاه شد. دنبال این هستند که مردم رأی ندهند برای قانون اساسی. اینها همان مردمیاند که با اساس مخالفاند. و شما اشخاصی هستید که بچههایتان را، جوانهایتان را دادید برای اینکه اسلام را زنده بکنید. شما تابع امیر المؤمنیناید، نه تابع مکتبهای انحرافی که اصل این مسائل را کار ندارند، و توجه به آن ندارند.
باید همه ما در این زمانی که احتیاج دارد اسلام به شما جوانها، پیغمبر اکرم احتیاج دارد به شما، الآن امیر المؤمنین احتیاج دارد به شما، رفع کنید این احتیاجش را. احتیاج این است که بیتفاوت نباشید نسبت به مملکتتان. احتیاج این است که قانون اساسی، اساس مملکت شماست. بیتفاوت نباشید که بروید سراغ کارتان، بنشینید که فرض کنید که میخواهم یک خیاطی بکنم، یا یک کار دیگری بکنم. سرنوشت مملکت شماست، سرنوشت مذهب شماست، سرنوشت کشور شماست، سرنوشت ملت شماست، بیتفاوت نباشید!
باید همه شما دست به دست هم بدهید. همان طوری که تا حالا با اتحاد کلمه و با دست به دست دادن به هم تا اینجا رساندید، و دشمنهای خودتان را کنار زدید، و این مَفْسَده جوها را بیرون کردید. از حالا به بعد هم با وحدت کلمه دست به دست هم بدهید، و این بار را ان شاء اللَّه به منزل برسانید.
خداوند همه شما را تأیید کند. من دعای به شما [میکنم] دعاگوی شما هستم. من خدمتگزار شما هستم. من صلاح حال شما را میخواهم. و صلاح دین و دنیای شما این است که در این برهه از زمان که این مسائل اصلی در کار است، یک قدری راجع به مسائل دیگری که حق است با شما، لکن وقتش یک قدری زود است، در یک وقتی است که مَفْسَده جوها میخواهند نگذارند کارها انجام بگیرد، یک قدری آنجا را باید مهلت بدهید، و همه در فکر این مطلب هستند. و ان شاء اللَّه موفق و مؤیَّد باشید.» (صحیفه امام، ج11، ص: 20 ـ 28)
ـ حکم عفو جمعی از محکومین به رئیس دیوان عالی کشور (1361)
[بسمه تعالی. محضر مبارک حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران- مد ظله العالی
احتراماً، به پیوست صورت اسامی سی و یک (31) نفر از محکومین دادگستری که حسب نظر کمیسیون عفو و بخشودگی و یک نفر از محکومین دادگاه امور صنفی و یک نفر از دادگاه انقلاب اسلامی قم که با درخواست دادستان و تأیید حاکم شرع امور عفو و یا تخفیف در مجازات واقع شدهاند به حضور مبارک تقدیم میگردد. سید عبد الکریم موسوی اردبیلی].
بسمه تعالی
موافقت میشود.[19]- 18 آبان 61
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج17، ص: 89)
ـ سخنرانی در جمع اعضای کمیته ها؛ عدم وابستگی نظام به فرد یا افراد (1365)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
من از همه قوای مسلحه، چه ژاندارمری، چه ارتش، چه سپاه پاسداران، چه کمیتهها، چه بسیجیها و سایرین باید تشکر کنم که با قدرت خود این جمهوری اسلامی را تثبیت کردند. و دشمنان ما چه در داخل و چه در خارج باید بدانند که جمهوری اسلامی به کوری چشم ابرقدرتها و به کوری چشم امثال منافقین و مخالفین با جمهوری اسلامی، تثبیت شده است و خللی ان شاء اللَّه، در او وارد نخواهد شد.
آنچه من میخواهم به آقایان عرض کنم این است که کراراً گفتم که شما پیروزید و کاری که شما انجام میدهید، کاری است الهی، کاری است که برای خداست و کوشش کنید قصد خودتان را خالص کنید برای خدا که چه کشته بشوید و چه بکشید، شما اهل نجات هستید، ولی کوشش کنید که قصد شما الهی باشد و بحمد اللَّه هست.
و من هر وقت که چهره اینهایی که دارند رو به جبههها میروند ملاحظه میکنم واقعاً از خودم خجالت میکشم که اینها به چه مقامی رسیدهاند، به چه پایهای از عرفان، چه پایهای از معرفت رسیدهاند که این طور با هیجان، این طور برای خدا رو به جبههها میروند.
و دشمنان ما باید این معنا را بدانند که جمهوری اسلامی از این به بعد، بلکه از اولی که این جمهوری رو به رشد رفت، جوری تثبیت شده است و جوری در دنیا الآن به حسب واقع نمایش داده شده است که وابستگی به هیچ کس ندارد، وابسته به ملت است، وابسته به قوای مسلحه است، اشخاص در این مورد دخالت ندارند. این که هی هر روز شهرت میدهند که چه شده است، چه شده است، فلانی سکته کرده، فلانی در بستر مرگ است، فلانی، خوب، باشد، البته مرگ برای همه هست، برای ما هم هست، اما این را بدانند که شادی نکنند برای این. این یک امری است که واقع میشود و شما خواهید دید ان شاء اللَّه که جمهوری اسلامی باقی است چه ما باشیم، چه اشخاص باشند چه نباشند. همینها بودند که شادی میکردند برای اینکه جمهوری را در یک جایی که در آن مرکز منفجر کردند و هفتاد- هشتاد نفر از دوستان ما را، از بزرگان را از بین بردند، شادی میکردند که جمهوری از بین رفت، تمام شد دیگر. دیدند که ابداً تمام نشد و مردم ریختند بدتر از اول، بالاتر از اول، ریختند در خیابانها و چه کردند.
حالا هم همین طور است، بیخود خودشان را معطل نکنند و همین طور اینهایی که در اطراف خلیج هستند، بیخود خودشان را معطل نکنند و خودشان را فدای صدام نکنند.
صدام رفتنی است، همین است که ان شاء اللَّه، به همین زودی او برود و علی ایّ حال، چه او رفتنی باشد چه نرفتنی باشد، ما یک تکلیف داریم ادا میکنیم. ملت ما، ارتش ما، سپاه ما و همه قوای مسلحه ما یک تکلیف ادا میکنند. این مثل این است که گفته بشود که اگر فلانی رفت و فلانی رفت، مردم نماز نمیخوانند. تکلیف است، به رفتن کسی مردم دست از نمازشان برنمیدارند، به رفتن کسی نمازشان را، حجشان را دست از آن برنمیدارند.
و قضیه جنگ امروز برای همه ما اهمیتش بیشتر از فروع دین است. این طور نیست که جنگ مثل امر جنگی باشد که دیگران با دیگران میکنند. جنگی است که اسلام دارد میکند در مقابل کفر، اسلام دارد میکند در مقابل نفاق و این جنگ یک تکلیف شرعی است که مردم ادا میکنند، من باشم ادا میکنند، نباشم هم ادا میکنند.
و امیدوارم ان شاء اللَّه، خداوند همه شما را توفیق بدهد، سلامت بدهد و همه کسانی که در این راه برای خدا به رحمت ایزدی پیوستند و شهید شدند، خداوند آنها را به رحمت خودش، به رحمت واسعه خودش غریق کند و در ضیافت خودش آنها را راه بدهد. و کسان دیگری هم که معلول شدند یا مفقود شدند یا شاید صدمات دیگری برشان وارد شده، خداوند ان شاء اللَّه، آنها را، صبر بدهد و هم شفا عنایت کند.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج20، ص: 149 ـ 151)
[1] - روی پاکت نامه چنین مرقوم شده است:« ایران- تهران، خدمت جناب مستطاب حجتالاسلام آقای حاج شیخ حسین لنکرانی- دامت برکاته. 15 رجب 85».
[2] - تظاهرات 13 آبان دانشجویان که منجر به شهادت عدهای از ایشان شد.
[3] - کابینه نظامی غلام رضا ازهاری و دستگیری عدهای از مهرههای وابسته به رژیم، از جمله امیر عباس هویدا.
[4] - پیش از بیانات امام خمینی، نماینده گروه جوانان فرانسوی خطاب به امام گفت:« ... با این دسته گلی که به حضورتان تقدیم داشتیم؛ احساس پر شور خودمان را منعکس کردیم، که حضور شما در فرانسه باعث شده علاقهمان به اسلام تشدید شود. بخصوص با توجه به وضعیات خاصی که اینجا دیدهایم، علاقهمند شدیم که دسته جمعی سفری به ایران بکنیم و از نزدیک، رابطه خاصی را که اسلام بین انسان و خدا مطرح میکند ببینیم.»
[5] - فراهم ساختن مقدمات.
[6] - دستگیری امیر عباس هویدا( نخست وزیر سیزده ساله) و دیگر مسئولان رژیم در 16 آبان 1357
[11] - اشاره به جزیره کیش.
[14] - یکی از غزوات حضرت رسول اکرم( ص) با یهودیان. قلعه خیبر که پناهگاه دشمنان اسلام بود، سرانجام به دست حضرت علی( ع) فتح شد
[15] - زراع: واحد طول در قدیم
[16] - نهج البلاغه نامه( 45) به عثمان بن حُنیف
[17] - نهج البلاغه، خطبه 27.
[18] - وتین: رگ اصلی. اشارت است به آیات 44 تا 46 سوره« الحاقه».
[19] - به استناد وظایف و اختیارات رهبری، مندرج در اصل 110 قانون اساسی.
.
انتهای پیام /*