امروز با امام: چهارم آبان
ـ پیام به روحانیون و ملت ایران؛ مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون (1343)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا[1]
آیا ملت ایران میداند در این روزها در مجلس چه گذشت؟ میداند بدون اطلاع ملت و به طور قاچاق چه جنایتی واقع شد؟ میداند مجلس، به پیشنهاد دولت، سند بردگی ملت ایران را امضا کرد، اقرار به مستعمره بودن ایران نمود؟ سند وحشی بودن ملت مسلمان را به امریکا داد؟ قلم سیاه کشید بر جمیع مفاخر اسلامی و ملی ما؟ قلم سرخ کشید بر تمام لاف و گزافهای چندین ساله سران قوم؟ ایران را از عقب افتاده ترین ممالک دنیا پست تر کرد؟ اهانت به ارتش محترم ایران و صاحب منصبان و درجه داران نمود؟ حیثیت دادگاههای ایران را پایمال کرد؟ به ننگین ترین تصویبنامه دولت سابق، با پیشنهاد دولت حاضر، بدون اطلاع ملت، با چند ساعت صحبتهای سرّی، رأی مثبت داد؟ ملت ایران را در تحت اسارت امریکاییها قرار داد؟ اکنون مستشاران نظامی و غیر نظامی امریکا با جمیع خانواده و مستخدمین آنها آزادند هر جنایتی بکنند، هر خیانتی بکنند؛ پلیس ایران حق بازداشت آنها را ندارد. دادگاههای ایران حق رسیدگی ندارند. چرا؟ برای آنکه امریکا مملکت دلار است، و دولت ایران محتاج به دلار!
به حسب این رأی ننگین، اگر یک مستشار امریکایی یا یک خادم مستشار امریکایی به یکی از مراجع تقلید ایران، به یکی از افراد محترم ملت، به یکی از صاحب منصبان عالی رتبه ایران، هر جسارتی بکند، هر خیانتی بنماید، پلیس حق بازداشت او را ندارد؛ محاکم ایران حق رسیدگی ندارد. ولی اگر به یک سگ آنها تعرضی بشود، پلیس باید دخالت کند؛ دادگاه باید رسیدگی نماید!
امروز که دولتهای مستعمره یکی پس از دیگری با شهامت و شجاعت، خود را از تحت فشار استعمار خارج میکنند و زنجیرهای اسارت را پاره میکنند، مجلس مترقی ایران با ادعای سابقه تمدن 2500 ساله، با لاف همردیف بودن با ممالک مترقیه، به ننگین ترین و موهنترین تصویبنامه غلط دولتهای بیحیثیت رأی میدهد، و ملت شریف ایران را پست ترین و عقب افتاده ترین ملل به عالَم معرفی میکند؛ و با سرافرازی هر چه تمامتر دولت از تصویبنامه غلط دفاع میکند و مجلس رأی میدهد. از بعض منابع مطلع به من اطلاع دادند که این طرح مفتضح را به دولت پاکستان، اندونزی، ترکیه، آلمان غربی، پیشنهاد کردهاند، و هیچ کدام زیر بار این اسارت نرفتهاند. تنها دولت ایران است که این قدر با حیثیت ملت و اسلامیت ما بازی میکند و آن را به باد فنا میدهد
علما و روحانیون که میگویند باید قدرت سرنیزه در مقدرات کشور دخالت نکند، باید وکلای پارلمان مبعوث از ملت باشند، باید دولتها ملی باشند، باید اختناق از مطبوعات برداشته شود و سازمانها نظارت در آنها نکنند و آزادی را از ملت مسلمان سلب ننمایند، برای آن است که این ننگها را بر ملت تحمیل نکنند و ما را مواجه با این مصیبتها ننمایند. چرا وکلای پارلمان، با آنکه به حسب قاعده انسانیت و ملیت با همچو سند اسارتی صد در صد مخالف هستند، نفس نمیکشند؛ و جز دو- سه نفر آنها، که معلوم است با اضطراب صحبت کردهاند، خاموش نشستهاند؟ برای آنکه اتکا به ملت ندارند، دست نشانده هستند، و قدرت مخالفت ندارند، آنها را با یک اشاره بیرون میریزند؛ به زندان میاندازند
آیا ملت ایران میداند که افسران ارتش به جای سوگند به قرآن مجید، «سوگند به کتاب آسمانی که به آن اعتقاد دارم» یاد کردهاند؟ این همان خطری است که کراراً تذکر دادهام: خطر برای قرآن مجید؛ برای اسلام عزیز؛ خطر برای مملکت اسلام؛ خطر برای استقلال کشور من نمیدانم دستگاه جبار از قرآن کریم چه بدی دیده است، از پناه به اسلام و قرآن چه ضرری برده است که این قدر پافشاری برای محو اسم آن میکند. اگر پناه به قرآن و اسلام بیاورید، اجنبی به خود اجازه نمیدهد که از شما سند بردگی بگیرد؛ اجازه نمیدهد که مفاخر ملی و اسلامی شما پایمال شود. جدابودن ملت از هیأت حاکمه، برخوردار نبودن آنها از پشتیبانی ملت، این مصیبتها را پیش میآورد
اکنون من اعلام میکنم که این رأی ننگین مجلسین مخالف اسلام و قرآن است، و قانونیت ندارد؛ مخالف رأی ملت مسلمان است. وکلای مجلسین وکیل ملت نیستند؛ وکلای سرنیزه هستند! رأی آنها در برابر ملت و اسلام و قرآن هیچ ارزشی ندارد. و اگر اجنبیها بخواهند از این رأی کثیف سوء استفاده کنند، تکلیف ملت تعیین خواهد شد. دنیا بداند که هر گرفتاریای که ملت ایران و ملل مسلمین دارند، از اجانب است؛ از امریکاست. ملل اسلام از اجانب عموماً و از امریکا خصوصاً متنفر است. بدبختی دوَل اسلامی از دخالت اجانب در مقدرات آنهاست. اجانبند که مخازن پر قیمت زیرزمینی ما را به یغما برده و میبرند. انگلیس است که سالیان دراز طلای سیاه ما را با بهای ناچیز برده و میبرد. اجانبند که کشور عزیز ما را اشغال کرده و بدون مجوز از سه طرف به آن حمله کرده و سربازان ما را از پا در آوردند. دیروز ممالک اسلامی به چنگال انگلیس و عمال آن مبتلا بودند؛ امروز به چنگال امریکا و عمال آن. امریکاست که از اسرائیل و هواداران آن پشتیبانی میکند. امریکاست که به اسرائیل قدرت میدهد که اعراب مسْلم را آواره کند. امریکاست که وکلا را، یا بیواسطه یا با واسطه، بر ملت ایران تحمیل میکند. امریکاست که اسلام و قرآن مجید را به حال خود مضر میداند، و میخواهد آنها را از جلو خود بردارد. امریکاست که روحانیون را خار راه استعمار میداند، و باید آنها را به حبس و زجر و اهانت بکشد. امریکاست که به مجلس و دولت ایران فشار میآورد که چنین تصویبنامه مفتضحی را که تمام مفاخر اسلامی و ملی ما را پایمال میکند، تصویب و اجرا کنند. امریکاست که با ملت اسلام معامله وحشیگری و بدتر از آن مینماید
بر ملت ایران است که این زنجیرها را پاره کنند. بر ارتش ایران است که اجازه ندهند چنین کارهای ننگینی در ایران واقع شود. از بالاترها، به هر وسیله هست، بخواهند این سند استعمار را پاره کنند؛ این دولت را ساقط کنند؛ وکلایی که به این امر مفتضح رأی دادند از مجلس بیرون کنند. بر ملت است که از علمای خود بخواهند در این امر ساکت ننشینند. بر علمای اعلام است که از مراجع اسلام بخواهند این امر را ندیده نگیرند. بر فضلا و مدرسین حوزههای علمیه است که از علمای اعلام بخواهند که سکوت را بشکنند. بر طلاب علوم است که از مدرسین بخواهند که غافل از این امر نباشند. بر ملت مسلمان است که از وعاظ و خطبا بخواهند که آنان را که آگاه از این مصیبت بزرگ نیستند آگاه کنند. بر خطبا و وعاظ است که با بیان محکم، بیهراس، بر این امر ننگین اعتراض کنند و ملت را بیدار کنند. بر اساتید دانشگاه است که جوانان را از آنچه زیر پرده است مطلع کنند. بر جوانان دانشگاهی است که با حرارت با این طرح مفتضح مخالفت کنند؛ با آرامش و با شعارهای حساس، مخالفت دانشگاه را به ملتهای دنیا برسانند. بر دانشجویان ممالک خارجه است که در این امر حیاتی که آبروی مذهب و ملت را در خطر انداخته، ساکت ننشینند. بر پیشوایان دوَل اسلامی است که فریاد ما را به دنیا برسانند، و از مراکز پخش آزاد، ناله جانسوز این ملت بدبخت را به جهان گوشزد کنند. بر علما و خطبای ملل اسلامی است که با سیل اعتراض این ننگ را از جبهه ملت معظم ایران، برادران اسلامی خود، بزدایند. و بر جمیع طبقات ملت است که از مناقشات جزئی موسمی خود صرف نظر کرده، و در راه هدف مقدس استقلال و بیرون رفتن از قید اسارت کوشش کنند. بر رجال شریف سیاسی است که ما را از مطالب زیر پرده که در مجلس گفته شده آگاه نمایند. بر احزاب سیاسی است در این امر مشترک با یکدیگر توافق کنند
هدف مراجع عظام و روحانیون در هر جا باشند، یکی است. و آن پشتیبانی از دیانت مقدسه اسلام و قرآن مجید و طرفداری از مسلمین است. اختلافی بین علمای اعلام و نگهبانان اسلام در این هدف مقدس نیست. اگر فرضاً اختلاف اجتهاد و نظری در امری جزئی و ناچیز باشد، مثل سایر اختلافات در امور فرعی، مانع از وحدت نظر در امور اصولی نیست. اگر سازمانهای دولتی گمان کردهاند با سمپاشیها میتوانند ما را از هدف مقدس خود منحرف کنند و به دست جُهال متعصب به قصد شوم خود برسند، خطا کردهاند. این جانب، که یک نفر از خدمتگزاران علمای اعلام و ملت اسلام هستم، در موقع خطیر و برای مصالح بزرگ اسلامی حاضرم برای کوچکترین افراد تواضع و کوچکی کنم، تا چه رسد به علمای اعلام و مراجع عظام- کثّر اللَّه أمثالهم. لازم است جوانهای متعصب و طلاب تازه کار از زبان و قلم خود جلوگیری کنند؛ و در راه اسلام و هدف مقدس قرآن از اموری که موجب تشتت و تفرقه است خودداری نمایند. علمای اعلام برای خاتمه دادن به هرج و مرج و بینظمیها در فکر اصلاح عمومی هستند، اگر دولتها مجال فکر به ما بدهند؛ اگر گرفتاریهایی که از ناحیه هیأت حاکمه پیش میآید و ناراحتیهای روحی مجال تصفیه و اصلاح داخلی به ما بدهد. این نحو گرفتاریهاست که ما را از مسیر خود، که مسیر تصفیه حوزهها و اصلاح همه جانبه است، بازمیدارد. با احساس خطر برای اسلام و قرآن کریم، برای ملت و ملیت مجال تفکر در امور دیگر باقی نمانده. اهمیت این موضوعات به قدری است که مشاغل خاص ما را تحت الشعاع قرار داده است.
آیا ملت مسلمان میداند که در حال حاضر عدهای از علما و مبلغین و طلاب و بسیاری از مسلمین بیگناه در زندانها به سر میبرند، و بر خلاف قوانین آنها را بدون رسیدگی مدتهای مدیدی زندانی کردهاند؟ و مرجعی نیست که به این وضع هرج و مرج ارتجاعی قرون وسطایی خاتمه دهد. اینها دنبال قتل عام 15 خرداد، 12 محرم، است که جراحت آن از قلب ملت پاک نخواهد شد. هیأت حاکمه به جای اینکه برای اقتصاد ایران، برای جلوگیری از ورشکستگیهای بازرگانان محترم، برای نان و آب فقرا و مستمندان، برای زمستان سیاه بیخانمانها، برای پیدا کردن کار برای جوانان فارغ التحصیل و سایر طبقات بیچاره، فکری بکند، به کارهای مخرب، مثل آنچه گفته شد و نظایر آن، دست میزند؛ از قبیل استخدام زن برای دبیرستانهای پسرانه و مرد برای دبیرستانهای دخترانه، که فساد آن بر همه روشن [است] و اصرار به آنکه زنها در دستگاههای دولتی وارد شوند، که فساد و بیهوده بودنش بر همه واضح است. امروز اقتصاد ایران به دست امریکا و اسرائیل است؛ و بازار ایران از دست ایرانی و مسْلم خارج شده است، و غبار ورشکستگی و فقر به رخسار بازرگان و زارع نشسته است؛ و اصلاحات آقایان، بازار سیاه برای امریکا و اسرائیل درست کرده است؛ و کسی نیست که به داد ملت فقیر برسد. من از فکر زمستان امسال رنج میبرم. من شدت گرسنگی و خدای نخواسته هلاکت بسیاری از فقرا و مستمندان را پیشبینی میکنم. لازم است خود ملت به فکر فقرا باشند. لازم است از حالا برای زمستان آنها تهیهای شود که فجایع سال سابق تکرار نشود. لازم است علمای اعلام بلاد، مردم را دعوت به این امر ضروری بفرمایند
از خدای متعال عظمت اسلام و مسلمین و رهایی دوَل اسلامی را از شرّ اجانب- خذلهم اللَّه تعالی[2] خواستار است. و السلام علی من اتبع الهدی.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج1، ص: 409 ـ 414)
ـ سخنرانی در جمع مردم؛ مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون و اعلام عزای عمومی (1343)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ
عید ایران را عزا کردند
من تأثرات قلبی خودم را نمیتوانم اظهار کنم. قلب من در فشار است. این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیدهام خوابم کم شده است [گریه حضار]. ناراحت هستم [گریه حضار]. قلبم در فشار است [گریه حضار]. با تأثرات قلبی روزشماری میکنم که چه وقت مرگ پیش بیاید [گریه شدید حضار]. ایران دیگر عید ندارد [گریه حضار]. عید ایران را عزا کردهاند [گریه حضار]؛ عزا کردند و چراغانی کردند [گریه حضار]؛ عزا کردند و دسته جمعی رقصیدند [گریه حضار]. ما را فروختند، استقلال ما را فروختند، و باز هم چراغانی کردند؛ پایکوبی کردند. اگر من به جای اینها بودم این چراغانیها را منع میکردم؛ میگفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند [گریه حضار]؛ بالای سر خانهها بزنند؛ چادر سیاه بالا ببرند. عزت ما پایکوب شد؛ عظمت ایران از بین رفت؛ عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند.
قانونی در مجلس بردند؛ در آن قانونْ اولًا ما را ملحق کردند به پیمان وین؛ و ثانیاً الحاق کردند به پیمان وین [تا] مستشاران نظامی، تمام مستشاران نظامی امریکا با خانوادههایشان، با کارمندهای فنیشان، با کارمندان اداریشان، با خدمهشان، با هر کس که بستگی به آنها دارد، اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند! اگر یک خادم امریکایی، اگر یک آشپز امریکایی، مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد! دادگاههای ایران حق ندارند محاکمه کنند، بازپرسی کنند، باید برود امریکا! آنجا در امریکا اربابها تکلیف را معین کنند!
دولت سابق[3] این تصویب را کرده بود و به کسی نگفت. دولت حاضر[4] این تصویبنامه را در چند روز پیش از این برد به مجلس و در چند وقت پیش از این به سنا بردند و با یک قیام و قعود مطلب را تمام کردند، و باز نفسشان درنیامد.
در این چند روز، این تصویبنامه را بردند به مجلس شورا و در آنجا صحبتهایی کردند، مخالفتهایی شد، بعضی از وکلای آنجا هم مخالفتهایی کردند، صحبتهایی کردند لکن مطلب را گذراندند؛ با کمال وقاحت گذراندند! دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد! ملت ایران را از سگهای امریکا پست تر کردند. اگر چنانچه کسی سگ امریکایی را زیر بگیرد، بازخواست از او میکنند؛ لکن، اگر شاه ایران یک سگ امریکایی را زیر بگیرد بازخواست میکنند؛ و اگر چنانچه یک آشپز امریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد، بزرگتر مقام را زیر بگیرد، هیچ کس حق تعرض ندارد! چرا؟ برای اینکه میخواستند وام بگیرند از امریکا! امریکا گفت این کار باید بشود- لا بد این جور است- بعد از سه- چهار روز، یک وام دویست میلیون، دویست میلیون دلاری، تقاضا کردند. دولت تصویب کرد دویست میلیون دلار در عرض پنج سال به دولت ایران بدهند و در عرض ده سال سیصد میلیون بگیرند! میفهمید یعنی چه؟ دویست میلیون دلار، هر دلاری هشت تومان در عرض پنج سال وام بدهند به دولت ایران برای نظام، و در عرض ده سال سیصد میلیون- آن طور که حساب کردند- سیصد میلیون دلار از ایران بگیرد؛ یعنی صد میلیون دلار، یعنی هشتصد میلیون تومان از ایران در ازای این وام نفع بگیرند! مع ذلک، ایران خودش را فروخت برای این دلارها! ایرانْ استقلال ما را فروخت؛ ما را جزء دوَل مستعمره حساب کرد؛ ملت مسْلم ایران را پست تر از وحشیها در دنیا معرفی کرد، در ازای وام دویست میلیون که سیصد میلیون دلار پس بدهند! ما با این مصیبت چه بکنیم؟ روحانیون با این مطالب چه بکنند؟ به کجا پناه ببرند؟ عرض خودشان را به چه مملکتی برسانند؟
سایر ممالک خیال میکنند که ملت ایران است؛ این ملت ایران است که این قدر خودش را پست کرده است؛ نمیدانند این دولت ایران است؛ این مجلس ایران است. این مجلسی است که ارتباط به ملت ندارد؛ این مجلس، مجلس سرنیزه است! این مجلس چه ارتباطی به ملت ایران دارد. ملت ایران به اینها رأی ندادند. علمای طراز اول، مراجع- بسیاریشان- تحریم کردند انتخابات را؛ ملت تبعیت کرد از اینها، رأی نداد لکن زور سرنیزه اینها را آورد بر این کرسی نشاند.
در یکی از کتابهای تاریخی که امسال به طبع رسیده است و به بچههای ما تعلیم میشود این است که، بعد از اینکه یک مسائل دروغی را نوشته است، آخرش نوشته است که معلوم شد که قطع نفوذ روحانیت، قطع نفوذ روحانیون، در رفاه حال این ملت مفید است! رفاه حال ملت به این است که روحانیون را از بین ببرند! همین طور است. اگر نفوذ روحانیون باشد نمیگذارد این ملتْ اسیر انگلیسْ یکوقت باشد؛ اسیر امریکا یکوقت باشد. اگر نفوذ روحانیین باشد نمیگذارد که اسرائیل قبضه کند اقتصاد ایران را! نمیگذارد که کالاهای اسرائیل در ایران بدون گمرک فروخته بشود! اگر نفوذ روحانیین باشد نمیگذارد که اینها سر خود یک همچو قرضه بزرگی را به گردن ملت بگذارند. اگر نفوذ روحانیون باشد نمیگذارد این هرج و مرجی که در بیت المال هست بشود. اگر نفوذ روحانیین باشد نمیگذارد که هر دولتی هر کاری میخواهد انجام بدهد و لو صد در صد بر ضد ملت باشد. اگر نفوذ روحانیین باشد نمیگذارد که مجلس به این صورت مبتذل درآید. اگر نفوذ روحانیین باشد نمیگذارد که مجلس با سرنیزه درست بشود تا این فضاحت از آن پیدا بشود. اگر نفوذ روحانیین باشد نمیگذارد که دختر و پسر با هم در آغوش هم کشتی بگیرند- چنانچه در شیراز شده است! اگر نفوذ روحانیون باشد نمیگذارد که دخترهای معصوم مردم زیر دست جوانها در مدارس باشند. اگر نفوذ روحانیون باشد نمیگذارد که زنها را در مدرسه مردها ببرند، مردها را در مدرسه زنها ببرند و فساد راه بیندازند. اگر نفوذ روحانیون باشد توی دهن این دولت میزنند! توی دهن این مجلس میزنند، و وکلا را از مجلس بیرون میکنند. اگر نفوذ روحانیون باشد تحمیل نمیتواند بشود، یک عده از وکلا بر سرنوشت یک مملکتی حکومت کنند. اگر نفوذ روحانیون باشد نمیگذارند یک دست نشانده امریکایی این غلطها را بکند؛ بیرونش میکنند از ایران. نفوذ روحانی مضر به حال ملت است؟! نخیر، مضر به حال شماست! مضر به حال شما خائنهاست، نه مضر به حال ملت. شما دیدید با نفوذ روحانی نمیتوانید هر کاری را انجام بدهید، هر غلطی را بکنید، میخواهید نفوذ روحانی را از بین ببرید. شما گمان کردید که با صحنهسازیها میتوانید که بین روحانیون اختلاف بیندازید؟ نمیشود؛ این خواب باید در مرگ برای شما حاصل بشود! نمیتوانید همچو کاری را انجام بدهید. روحانیون با هم هستند. من باز تمام روحانیین را تعظیم میکنم؛ دست تمام روحانیین را میبوسم. آن روز اگر دست مراجع را بوسیدم، امروز دست طلاب را هم میبوسم [گریه حضار]. من امروز دست بقال را هم میبوسم [گریه شدید حضار].
آقا، من اعلام خطر میکنم! ای ارتش ایران، من اعلام خطر میکنم! ای سیاسیون ایران، من اعلام خطر میکنم! ای بازرگانان ایران، من اعلام خطر میکنم! ای علمای ایران، ای مراجع اسلام، من اعلام خطر میکنم! ای فضلا، ای طلاب، ای مراجع، ای آقایان، ای نجف، ای قم، ای مشهد، ای تهران، ای شیراز، من اعلام خطر میکنم!
خطردار است. معلوم میشود زیر پردهها چیزهایی است و ما نمیدانیم. در مجلس گفتند نگذارید پردهها بالا برود! معلوم میشود برای ما خوابها دیدهاند! از این بدتر چه خواهند کرد؟ نمیدانم، از اسارت بدتر چه؟ از ذلت بدتر چه؟ چه میخواهند با ما بکنند؟ چه خیالی دارند اینها؟ این قرضه دلار چه به سر این ملت میآورد؟ این ملت فقیر [پس از] ده سال هشتصد میلیون تومان نفع پول به امریکا بدهد؟! در عین حال ما را بفروشید برای یک همچو کاری؟!
نظامیهای امریکا و مستشارهای نظامی امریکایی به شما چه نفعی دارند؟ آقا! اگر این مملکت اشغال امریکاست، پس چرا این قدر عربده میکشید؟! پس چرا این قدر دم از «ترقی» میزنید؟! اگر این مستشارها نوکر شما هستند، پس چرا از اربابها بالاترشان میکنید؟! پس چرا از شاه بالاترشان میکنید؟! اگر نوکرند، مثل سایر نوکرها با آنها عمل کنید. اگر کارمند شما هستند، مثل سایر ملل که با کارمندانشان عمل میکنند، شما هم عمل کنید. اگر مملکت ما اشغال امریکایی است پس بگویید! پس ما را بردارید بریزید بیرون از این مملکت! چه میخواهند با ما بکنند؟ این دولت چه میگوید به ما؟ این مجلس چه کرد با ما؟ این مجلس غیر قانونی، این مجلس محرَّم[5] این مجلسی که به فتوا و به حکم مراجع تقلید تحریم شده است، این مجلسی که یک وکیلش از ملت نیست، این مجلسی که- به ادعا- هی میگویند ما! ما! هی ما از «انقلاب سفید» آمدیم! آقا کو این «انقلاب سفید»؟! پدر مردم را درآوردند! آقا من مطلعم؛ خدا میداند که من رنج میبرم؛ من مطلعم از این دهات؛ من مطلعم از این شهرستانهای دورافتاده؛ از این قم بدبخت [گریه حضار]. من مطلعم از گرسنگی خوردن مردم؛ از وضع زراعت مردم.
آقا فکری بکنید برای این مملکت؛ فکری بکنید برای این ملت. هی قرض روی قرض بیاورید؟! هی نوکر بشوید! البته دلارْ نوکری هم هست! دلارها را شما میخواهید استفاده کنید، نوکریش را ما بکنیم! اگر ما زیر اتومبیل رفتیم، کسی حق ندارد به امریکاییها بگوید بالای چشمت ابرو! لکن شماها استفادهاش را بکنید؛ مطلب این طور است. نباید گفت اینها را؟ آن آقایانی که میگویند که باید خفه شد، اینجا هم باید خفه شد؟ اینجا هم خفه بشویم؟ ما را بفروشند و خفه بشویم؟! قرآن ما را بفروشند و خفه بشویم؟ و اللَّه، گناهکار است کسی که داد نزند؛ و اللَّه، مرتکب کبیره است کسی که فریاد نکند [گریه شدید حضار].
ای سران اسلام، به داد اسلام برسید [گریه حضار]. ای علمای نجف، به داد اسلام برسید [گریه حضار]. ای علمای قم، به داد اسلام برسید؛ رفت اسلام [گریه شدید حضار]. ای ملل اسلام، ای سران ملل اسلام، ای رؤسای جمهور ملل اسلامی، ای سلاطین ملل اسلامی، ای شاه ایران، به داد خودت برس. به داد همه ما برسید. ما زیر چکمه امریکا برویم، چون ملت ضعیفی هستیم؟! چون دلار نداریم؟! امریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از امریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر. همه از هم بدتر؛ همه از هم پلیدتر. اما امروز سر و کار ما با این خبیثهاست! با امریکاست. رئیس جمهور امریکا بداند- بداند این معنا را- که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما. امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملت ما. یک همچو ظلمی به دولت اسلامی کرده است، امروز قرآن با او خصم است؛ ملت ایران با او خصم است. دولت امریکا بداند این مطلب را. ضایعش کردند در ایران؛ خراب کردند او را در ایران.
برای مستشارها مصونیت میگیرید؟! بیچاره وکلا داد زدند آقا از این دوستهای ما بخواهید به ما این قدر تحمیل نکنند، ما را نفروشید، ما را به صورت مستعمره درنیاورید، کی گوش داد به اینها؟ از «پیمان وین» یک ماده را اصلش ذکر نکردهاند! ماده 32 ذکر نشده است. من نمیدانم آن ماده چه است؛ من که نمیدانم، رئیس مجلس هم نمیداند، وکلا هم نمیدانند. نمیدانند که؛ قبول کردند طرح را! طرح را قبول کردند، طرح را امضا کردند، تصویب کردند اما عدهای اقرار کردند که ما اصلًا نمیدانیم چیست! آنها هم لا بد امضا نکردند، آن عده دیگر بدتر از اینها بودند. یک عده جُهّالند اینها!
رجال سیاسی ما، صاحبمنصبهای بزرگ ما، رجال سیاسی ما، یکی بعد از دیگری را کنار میگذارد! الآن در مملکت ما به دست رجال سیاسی که وطنخواه باشند چیزی نیست. در دست آنها چیزی نیست. ارتش هم بداند، یکیتان را بعد از دیگری کنار میگذارند. دیگر برای شما آبرو گذاشتند؟ برای نظام شما آبرو گذاشتند که یک سرباز امریکایی بر یک ارتشبد ما مقدم است؟! یک آشپز امریکایی بر یک ارتشبد ما مقدم شد در ایران؟! دیگر برای شما آبرو باقی ماند؟ اگر من بودم استعفا میکردم؛ اگر من نظامی بودم استعفا میکردم؛ من این ننگ را قبول نمیکردم. اگر من وکیل مجلس بودم استعفا میکردم. باید نفوذ ایرانیها قطع بشود! باید مصونیت برای آشپزهای امریکایی، برای مکانیکهای امریکایی، برای اداری امریکایی، اداری و فنیاش، مأمورین، کارمندان اداری، کارمندان فنی، برای خانوادههایشان مصونیت باشد، لکن آقای قاضی[6] در حبس باشد! آقای اسلامی[7] را با دستبند ببرند این طرف و آن طرف! این خدمتگزارهای اسلام، علمای اسلام در حبس باید باشند، وعاظ اسلام در حبس باید باشند، طرفداران اسلام باید در بندرعباس حبس باشند، برای اینکه اینها طرفدار روحانیت هستند؛ خودشان یا روحانیاند یا طرفدار روحانی. تاریخ ایران دست مردم دادند اینها! سند [به] دست دادند که معلوم شد رفاه حال این ملت به این است که قطع نفوذ روحانیین بشود! یعنی چه؟ رفاه حال ملت به این است که قطع ید رسول اللَّه از این ملت بشود؟! روحانیون خودشان چیزی نیستند که، روحانیون هر چه دارند از رسول اللَّه است؛ باید قطع ید رسول اللَّه از این ملت بشود! اینها این را میخواهند. این را میخواهند تا اسرائیل، به دل راحت، هر کاری اینجا بکند. تا امریکا، به دل راحت، هر کاری میخواهد بکند.
آقا تمام گرفتاری ما از این امریکاست! تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است! اسرائیل هم از امریکاست. این وکلا هم از امریکا هستند! این وزرا هم از امریکا هستند! همه تعیین آنهاست. اگر نیستند چرا نمیایستند در مقابلش داد بزنند؟
من الآن حافظهام درست نیست، نمیتوانم بفهمم مطلب را خوب، الآن در حال انقلاب هستم؛ در یک مجلس از مجالس سابق که مرحوم «مدرس»،- مرحوم آسید حسن مدرس- در آن مجلس بود، التیماتومی از دولت روس آمد به ایران که اگر فلان قضیه را انجام ندهید (که من حالا هیچی از آن را یادم نیست) ما از فلان جا- که قزوین ظاهراً بوده است- میآییم به تهران و تهران را میگیریم. دولت ایران هم فشار آورد به مجلس که باید این را تصویب کنید. یکی از مورخین، مورخین امریکایی، مینویسد که یک روحانی با دست لرزان آمد پشت تریبون ایستاد و گفت: آقایان، حالا که بناست ما از بین برویم چرا به دست خودمان برویم. رد کرد. مجلس به خاطر مخالفت او جرأت پیدا کرد و رد کرد و هیچ غلطی هم نکردند. روحانی این است. یک روحانی توی مجلس بود نگذاشت آن قلدر شوروی را، روسیه سابق را، یک دولت را- پیشنهاد التیماتومش را- یک روحانی ضعیف، یک مشت استخوان رد کرد! آنها میبینند نباید روحانی باشد؛ قطع ید روحانی باید بکنند تا به آمال و آرزوی خودشان برسند.
من چه بگویم؟ این قدر انباشته است مطالب، این قدر مفاسد در این مملکت زیاد است که من با این حالم، با این سینهام، با این وضعم، نمیتوانم عرضی بکنم. نمیتوانم مطالب را به آن مقداری که میدانم به عرض شما برسانم. لکن شما موظفید به رفقایتان بگویید. آقایان موظفند ملت را آگاه کنند؛ علما موظفند ملت را آگاه کنند. ملت موظف است که در این امر صدا در بیاورد. با آرامش [به] عرض برساند؛ به مجلس اعتراض کند؛ به دولت اعتراض کند که چرا یک همچو کاری کردید؟ چرا ما را فروختید؟ مگر ما بنده شما هستیم؟ شما که وکیل ما نیستید! وکیل هم بودید، اگر خیانت کردید به مملکت، خود به خود از وکالت بیرون میروید. این خیانت به مملکت است.
خدایا، اینها خیانت کردند به مملکت ما. خدایا، دولت به مملکت ما خیانت کرد؛ به اسلام خیانت کرد؛ به قرآن خیانت کرد. وکلای مجلسین خیانت کردند، آنهایی که موافقت کردند با این امر. وکلای مجلس سنا خیانت کردند. این پیرمردها؛ وکلای مجلس شورا، آنهایی که رأی دادند، خیانت کردند به این مملکت. اینها وکیل نیستند. دنیا بداند اینها وکیل ایران نیستند! اگر هم بودند من عزلشان کردم. از وکالت معزولند.
تمام تصویبنامههایی که تا حالا نوشتهاند، تمامش غلط است! از اول مشروطه تا حالا به حَسَب نص قانون، به حسب نص قانون، قانون را که قبول دارند، به حسب نص، به حسب نص قانون، به حسب اصل دوم متمم قانون اساسی تا مجتهدین نظارت نکنند در مجلس، قانون هیچی نیست. کدام مجتهد نظارت میکند حالا؟ باید قطع کرد دست روحانیین را! اگر پنج تا ملّا تو این مجلس بود، اگر یک ملّا تو این مجلس بود، تو دهن اینها میزد! نمیگذاشت این کار بشود
من به آنهایی که مخالفت کردند، این حرف را دارم، به آنها، که چرا خاک به سرت نریختی؟! چرا پا نشدی یقه این مردکه را بگیری؟ همین، من مخالفم! و هی تعارف و این همه تملق؟! مخالفت این است؟! باید هیاهو کنید؛ باید بریزید وسط مجلس؛ به هم بپرید که نگذرد این مطلب. به صرف اینکه من مخالفم درست میشود؟! خوب، میبینید که میگذرد! باید نگذارید یک همچو مجلسی وجود پیدا کند؛ از مجلس ببریدشان بیرون
ما این قانونی که گذراندند- به اصطلاح خودشان- قانون نمیدانیم. ما این مجلس را مجلس نمیدانیم. ما این دولت را دولت نمیدانیم. اینها خائنند به مملکت ایران! خائنند!
خداوندا، امور مسلمین را اصلاح کن. [آمین حضار] خداوندا، دیانت مقدسه اسلام را عظمت به آن عنایت فرما. [آمین حضار] خدایا، اشخاصی که خیانت میکنند به این آب و ملک، خیانت میکنند به اسلام، خیانت میکنند به قرآن، آنها را نابود کن. [آمین حضار]» (صحیفه امام، ج1، ص: 415 ـ 423)
ـ پیام به ملت ایران؛ دستور العمل برای ادامه مبارزه (1357)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
اوضاع جاری در ایران موجب نگرانی شدید این جانب است. خوف آن دارم که شدت فشار عصبی بر شاه و بستگانش حملههای جنونآمیز آنان را تشدید کرده و ملت ایران را بیش از پیش به خاک و خون کشد. کشتار دسته جمعی کرمان و آتش زدن مسجد و مقدسات مسلمین و ضرب و شتم مرد و زن بیدفاع در آن، و کشتار بیرحمانه همدان و بعضی از شهرستانهای دیگر در شرق و غرب، شمال و جنوب ایران که نام بردن یکایک شهرها از عهده خارج است، نمونهای از این جنون است. این نحو جنایات از کسانی که از ادامه حکومت ظالمانه خود مأیوس هستند و نفسهای آخر خود را میکشند، امری است که قبلًا پیشبینی آن را کرده بودم.
باید ملت شریف مظلوم و جناحهای علاقهمند به اسلام و کشور، قدرت تفکر را از دشمن سلب کرده و به حکومت غاصبانه آن هر چه زودتر خاتمه دهند؛ چرا که این نقشه شیطانی سیاستهای خارجی است که با کشتارهای پیاپی و آتش زدن مغازههای مؤمنین مبارز، میخواهند ملت غیور ایران را خسته کنند تا دست از نهضت اسلامی خود بردارند و میدان را برای چپاولها و خیانتها باز گذارند؛ غافل از آنکه ملت شجاع و بیدار و بپاخاسته، تا سرنگونی این رژیم فاسد و قطع دست اجانب غارتگر از خزاین ملت، آرام شدنی نیست.
بر حسب اطلاع، اخیراً شاه دست به جنایت دیگری زده است؛ و آن خارج نمودن جواهرات سلطنتی است که از مال این ملت فقیر تهیه کردهاند، و نیز خود و وابستگانش مشغول فروش مستغلات و مؤسساتی هستند که از پول ملت تهیه شده است.
باید به مبارزات مثبت و منفی ادامه داد و این یاغی را هر چه زودتر از مملکت خارج نمود. پیش کشیدن شعار عمل به قانون اساسی که اخیراً ایادی شاه در مجلسین عنوان کردهاند، خیانت به اسلام و کشور است. نغمه بقای رژیم و رفتن شاه، کشتن افعی و پروراندن بچه اوست.
ملت عزیز ما با قیام دلاورانه خود و نثار خون فرزندان عزیز خود، نام ارجمند خود را در تاریخ و در صف اول مجاهدان اسلام ثبت نمود. امروز عقبنشینی، ننگ و عار و انتحار است. مخالفین شاه از هر گروه و دستهای که باشند باید بدانند که اگر به این مار زخمی مهلت دهند، چنان ضربهای میخورند که تا آخر در زیر سلطه اجانب و نوکران آنان دست و پا زنند. ما [در مقابل] خداوند تعالی و نسلهای آینده [مسئول] هستیم.
عزیزان من! از فدایی دادن و نثار جان و مال در راه خدا و اسلام و ملت مسلمان نهراسید، که این شیوه پیغمبر عظیم الشأن و اوصیا و اولیای آنان بوده، و خون ما رنگینتر از خون شهدای کربلا نیست که با مخالفت با سلطان جائر که متمسک به اسلام بود و خود را خلیفه اسلام معرفی میکرد، ریخته شد. شما که برای اسلام بپاخاستهاید و جان و مال نثار میکنید، در صف شهدای کربلا هستید؛ چرا که پیرو مکتب آنانید. اکنون باید مطالبی را تذکر دهم:
1- باید ملت ما از روحانی و سیاسی تا دانشگاهی و بازاری و دهقان و کارگر و کارمند از موضع قاطعی که تا کنون داشتهاند، که آن برچیده شدن رژیم منحط پهلوی و به دست آوردن استقلال و آزادی در سایه حکومت عدل اسلامی است، یک قدم عقبنشینی نکنند که عقبنشینی، کشتار سفاکانه شاه را افزایش میدهد، و سستی در این راه، خون پاک جوانان عزیز ما را پایمال میگرداند و مسئولیت آن به عهده همه ماست.
2- از اظهارات پوچ دولت امریکا و انگلیس و شوروی مبنی بر پشتیبانی از شاه برای حفظ منافع خودشان نهراسید؛ که نمیهراسید. به شهادت تاریخ، هیچ قدرتی نمیتواند آتش قلب ملت مظلومی را که برای رسیدن به آزادی و استقلال قیام کرده است، فرو نشاند. ملت ما تحمل شاه و جنایتهای او و دار و دستهاش را نمیکند، و پشتیبانان شاه از ضرری عظیم برخوردار خواهند شد. ما طالب حق خود هستیم و به حقیم و دست خدا با ماست و بالاتر از دست ابرقدرتهای شرق و غرب است؛ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ[8].
3- سلام این جانب را به رؤسای محترم ارتش برسانید، و به نیروهای زمینی، دریایی و هوایی پس از تحیت و سلام بگویید ایران کشور شماست و ملت ایران ملت شماست؛ به ملت بپیوندید. من میدانم بسیاری از شما به ملت و کشور اسلام وفادار هستید و از این کشتارها و غارتگریهای شاه خائن و بستگانش و جنایتکاران بین المللی ناراحت هستید. گاهی مطالب شما به من میرسد. ملت شما لحظات حساسی را میگذراند و شما بیشتر از دیگران پیش خدای بزرگ و ملت شجاع و نسلهای آتیه مسئول هستید؛ همتی دلاورانه کنید و زنجیرهای اسارت را پاره کنید و مجال به این خائن به اسلام ندهید، و سرفرازی را برای خود و ملت خود بیمه کنید. خداوند تعالی مددکار خدمتگزاران به اسلام و کشور است.
4- نویسندگان امین ما که سالیان دراز در انزوا به سر میبرند و حکومت اختناق و ترور، مجال بیان را از آنان سلب کرده بود، اکنون که مختصر آزادی خود را به بهای خونهای پاک فرزندان رشید اسلام به دست آوردهاند، از آرمان الهی آنان غفلت نورزند و به کار مهم و اساسی افشاگری و روشن کردن نقطه اصلی جنایات اخیر که شخص شاه است بپردازند، و جرایمی که زیر پرده است و مردم نمیدانند، با کمال خلوص بیان کنند، و با این خدمت ارجمند، دیْن خود را به اسلام و ملت ادا کنند. امروز که همه اقشار برای رسیدن به استقلال و آزادی بپاخاستهاند، مسئولیت نویسندگان محترم و مسئول به مرحله بسیار حساسی رسیده است. ملت بر سر دو راهی حیات و مرگ، استقلال همیشگی و بردگی دائمی است؛ انحراف از راه ملت اگر چه یک قدم باشد، کمک به تباهی و نیستی ملت شجاع و خیانت به اسلام و مسلمین است. نویسندگان محترم به طور شایسته خواستههای ملت را منعکس کنند و به جنبش بزرگ اسلامی کمک نمایند.
5- گاهی شنیده میشود که در دانشگاه شعارهایی داده میشود که مورد استفاده رژیم است. باید جوانان ما بدانند که چین و شوروی، چون امریکا و انگلیس از خون ملت ما تغذیه میکنند. تقاضای من از شما که از شعارهایی که شخص شاه از آن استفاده میکند بپرهیزید و روی پای خود بایستید و به شرق و غرب گرایش نداشته باشید. فریب غارتگران بین المللی را نخورید. آنان که شما را در جریان این قبیل شعارها قرار میدهند از وابستگان رژیم هستند؛ از آنان احتراز کنید و به دوستان دیگر بپیوندید، و با شعار توحید و اسلام، دست دودمان پهلوی و گروه نفتخوار را از کشور خود قطع کنید، و به آغوش اسلام برگردید، که اسلام بر خلاف ادعاهای کاذب مکاتب دیگر که سران آن همیشه گفتهاند و عمل نکردهاند و با بردن منابع ایران، ما را در فقر و وابستگی قرار دادهاند، به خواست تمام مردم محروم، جامه عمل میپوشاند. ما با آغوش باز از شما استقبال میکنیم و به شما خدمت میکنیم. اسلام برای نجات مستضعفین آمده است.
6- آزادی تعدادی از زندانیان سیاسی پس از چندین سال شکنجه و رنج و محرومیت از حقوق اولیه، آزادی از زندانی است به زندانی بزرگتر. آیا ملت ایران از جنایتها و شکنجههای قرون وسطایی که شاه در سیاهچالهای زندان بر فرزندان آنان روا داشته است، میگذرد؟ آیا سلب همه حقوق در سالیان متوالی از مردمانی که برای نجات وطنشان از شرّ شاه و اجانب، حاضر به همه گونه فداکاری شدهاند، جرم قابل تعقیب نیست؟ آیا مجرم اصلی در تمام جرایم وارده بر ملت خصوصاً زندانیان سیاسی، شخص شاه نیست؟ آیا نباید این مجرم بزرگ به خاطر به زنجیر کشیدن گروهی مظلوم محاکمه شود و به مجازات برسد؟ گر چه مجازات تبهکاریهای او، جز در روز جزا ممکن نیست. زندانیان سیاسی ما میدانند که آزادیهای خود را در اثر جانبازیهای شجاعانه ملت مسلمان ایران به دست آوردهاند، و سپاس و تقدیر آنان در برابر این فداکاریها آن است که مبارزات بیامان خود را تا واژگونی رژیم و آزادی دیگر برادران و خواهران خود ادامه دهند.
اکنون که مشغول نوشتن این تذکرات هستم نمیدانم به خواهران و برادران و مادران ایران چه میگذرد. روز چهارم آبان، روز عزای ملی و مبدأ بدبختیهای ایران مظلوم است.
عزیزان من صبور باشید که خدا با صابران است. وسوسه شیاطین در شما مؤثر نشود که قیامهای مکرر شما نشان داده است که هر گز نمیشود. آنان که آیه یأس برای شما میخوانند، عمال اجانب و شاه هستند که با وسوسه شیطانی میخواهند شاه و منافع غارتگران را حفظ کنند؛ اینان را به صراط مستقیم الهی بخوانید و اگر تسلیم نیستند، از خود برانید و آنان را مأیوس کنید.
قیام شما برای خدا و رهایی امت اسلامی میباشد، و تحمل و رنج در راه آن از بزرگترین عبادات است و به فضل الهی، برای شما ثواب مجاهدین صدر اسلام را دارد. طولانی بودن راه خدا شما را استوارتر گرداند؛ چنانچه رنجهای بیست و چند ساله، رسول اکرم- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- را استوار و استوارتر میکرد. از خداوند متعال نصرت اسلام و رهایی مسلمین را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج4، ص: 154 ـ 158)
ـ مصاحبه با خبرگزاری رویتر؛ محتوای سیاسی و اجتماعی حکومت (1357)
«سؤال: [محتوای سیاسی و اجتماعی رژیم شما چیست؟ بعضی میگویند اسلام محافظه کار است؟]
جواب: اسلام دین ترقی است. قرآن روش ترقی و شکوفایی انسان است. ببینیم مخالفت با رژیم شاه بر سر چیست؟ او یک رژیم وابسته و تابع امریکاست و برنامههای آن کشور را در ایران به اجرا میگذارد و این برنامهها، ایران را به نابودی کشانده است. او برای حفظ تعادل، بخشی از منابع ثروت کشور را در اختیار روسها گذاشته است. اسلام میخواهد ایران مستقل باشد. کدامیک از این دو محافظهکارانه است؟ رژیم شاه همه آزادیها را در ایران از میان برده است. اگر ما محافظه کار بودیم نباید خواهان آزادی رأی و برابری امکانات اقتصادی و سیاسی میشدیم. اما اسلام در چنان حدی از کمال است که از ابتدای طلوع، پیشرفت خود را بر بحث آزاد و مبارزه با سانسورها بنا گذاشته است. رژیم شاه به اقرار دست نشاندگانش در مجلس و در مطبوعات و در حکومت، غرق در فساد بوده است و گردانندگان این رژیم، میلیاردها ثروت کشور را دزدیده و بر باد دادهاند، آیا مخالفت با این فساد، محافظه کاری است؟ رژیم شاه، اقتصاد ملی را بکلی متلاشی کرده است. درباره این امر سالها پیش و به دفعات اعلام خطر شده است. اما شاه به جای توجه به واقعیت با صرف میلیونها دلار درباره «معجزه اقتصادی» و «رشد ایران که در دنیا بیمانند است» تبلیغ میکرد، آیا مخالفت با انهدام اقتصاد کشور محافظهکارانه است؟ این رژیم صدها خیانت به ایران کرده است که دادن فهرست آنها بسیار طولانی میشود؛ آیا مخالفت با این خیانتها محافظه کاری است؟ واقعیت این است که در ایران برخورد میان نیروهای محافظه کار و مترقی در کار نیست، برخورد میان تمامی ملت است- که نه تنها حق مشروع خود را برای ترقی واقعی طلب میکند، بلکه خواهان حق حیات خویش است- با رژیمی که عامل بیچون و چرای امریکاست و موجودیت ایران را به خطر انداخته است. مطبوعات جهان باید این هشدار را به مردم جهان برسانند. قدرتمندان جهان برای حل بحرانهای خویش، کشورهای زیر سلطه را در سرازیر انهدام انداختهاند و برای فریب افکار عمومی کشور خویش، واقعیت را از افکار عمومی کشورشان پوشیده میدارند و مبارزه بر سر حق طلبی و ترقی واقعی را مبارزه محافظهکارانه با ترقی طلبی منحطترین رژیمها جلوه میدهند.
[رابطه این جنبش با احزاب و گروههای مخالف چگونه است؟]
- همه گروهها در بیان عقاید خود آزادند، و لکن خیانت را اجازه نمیدهیم.
[در صورتی که شاه استعفا بدهد، رژیم جدید چگونه خواهد بود، آیا علما خود حکومت خواهند کرد؟]
- علما خود حکومت نخواهند کرد، آنان ناظر و هادی مجریان امور میباشند. این حکومت در همه مراتب خود، متکی به آرای مردم و تحت نظارت و ارزیابی و انتقاد عمومی خواهد بود.
[تحلیل شما در قشون ایران چیست؟ چه نقشی را بازی میکند؟]
- قشون ایران زیر سلطه امریکاست. ما این قشون را نفی خواهیم کرد و به او نقش و وظیفه واقعیاش را که دفاع از کشور است باز خواهیم داد.
[چگونه باید روابط میان ایران و غرب تنظیم بشود؟ ضد غرب هستید؟]
- خیر. ضد غرب نیستیم. ما خواهان استقلال هستیم و روابط خود را با جهان غرب بر این اساس پیریزی مینماییم. ما میخواهیم ملت ایران غربزده نباشد و بر پایههای ملی و مذهبی خویش به سوی ترقی و تمدن گام بردارد.
[درباره شوروی چه فکر میکنید؟]
- شوروی از رژیم شاه حمایت میکند. حتی نمایندگانش در سازمان ملل از شاه دفاع کردهاند. شوروی چون امریکا و انگلیس برای بلعیدن سرمایههای ایران دست به هر جنایتی زده و میزند.
[شیعه یک سنت آزادیخواهانه و انقلابی دارد، از سنت اعتراض شیعه صحبت بفرمایید]
- شیعه از ابتدا برای تحقق حکومت حق مبارزه کرده است.» (صحیفه امام، ج4، ص: 159 ـ 160)
ـ سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج؛ عامل اصلی در جنایات (1357)
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم]
امروز که چهارم آبان بود، در ایران، آن طوری که حتی رادیوی خود ایران اطلاع داد، بسیاری از شهرها را ذکر کرد که تظاهرات و ناراحتیها بوده؛ و از قراری که نقل شد مردم در قم و در شمال تهران و در بعضی جاهای دیگر لباس سیاه پوشیده بودند؛ عَلَمهای سیاه در بعضی جاها بوده.
ولادتها مختلف است: یک تولدی است که مبدأ خیرات است، مبدأ برکات است، مبدأ کوبیدن ظالم است، مبدأ خاموش شدن آن بتکدهها و آتشکدههاست، مثل ولادت رسول اکرم که گفته شده است که «آتشکده پارس» خاموش شد و کنگرههای طاق کسری ریخته شد- حالا ریخته شدن و خاموش شدنش با تاریخ، گفته شده- لکن مطالب این است که دو قوه بوده است آن وقت که یکی قوه حکومت جائر بوده است؛ و یکی هم قوای روحانی آتشپرست؛ و به آمدن رسول اکرم [این دو قوه شکست]؛ تولد ایشان مبدأ شکست این دو قوه است. یکی طاق کسری که کنگرههایش، کنگرههای ظالمانهاش ریخت. اینکه میگویند «انوشیروان عادل» این از اساطیر است! یک مرد ظالم سفاکی بوده است، منتها شاید پیش سلاطین دیگر وقتی گذاشتند، به او گفتند عادل! و الّا کجایش انوشیروانْ عادل بوده است؟! به تولد رسول اکرم، این پایهها؛ یعنی مبدأ ریختن پایههای ظلم و خاموش شدن آتشهای دوگانهپرستی و شرک و آتشپرستی [فرو ریخت]؛ آن دو قوهای که در آن وقت بوده است، با آمدن ایشان هر دو مبدأ شکست، این دو اصل؛ یعنی توحید، در عالم به واسطه رسول اکرم توحید بسط پیدا کرد و ان شاء اللَّه میکند. و نبوت اصلًا آمده است، نبی اصلش مبعوث است برای اینکه قدرتمندهایی که به مردم ظلم میکنند پایههای ظلم آنها را بشکند؛ و این کنگرههای ظلم که به زحمتِ این بیچارهها، به خون دل این بیچارهها، به استثمار گرفتن این مردم ضعیف، این پایههای قصر بالا رفته و کنگرههایش کنگرههایی بوده است که [پایههای ظلم] بوده است، آمدن پیغمبر اکرم برای شکستن این کنگرهها و فرو ریختن این پایههای ظلم بوده است؛ و از آن طرف، چون بسط توحید است، این جاهایی که مبدأ ستایش غیر خدا بود و آتشپرستی بوده است، آنها را منهدم کرده است و آتشها را خاموش کرده است.
و بعضی از تولدها هم مبدأ عکس این مطالب است، مثل تولد چهارم آبان. البته من از رسول اکرم عذر میخواهم که ذکر تولد ایشان را میکنم و ذکر تولد این شقی را، لکن مقابله نور و ظلمت است، مقابله انسان و لا انسان است. این تولد نامیمون که منتهی شد به اینکه شما میبینید. هر دوی این قضیهها را که رسول اکرم تشریف آوردند و منهدم کردند آثار شرک را و ظلم را، این هر دو قضیه در تولد این آدم بعکس شد؛ یعنی منتهی شد به اینکه هم ترویج از آتشپرستی و آتشپرستها شد، و هم پایههای ظلم مستحکم شد؛ خصوصاً در ایران ما. در ایران ما از آن طرف این آتش آتشپرستهای اطراف یزد و این حدود تقویت شدند، به طوری که همین گبرهای امریکا به شاه کاغذ نوشتند- به حسب آن چیزی که در روزنامهها بود- و از ایشان تشکر کردند و نوشتند که تا کنون کسی پیدا نشده است که به اندازه شما از مذهب ما تجلیل کند و پشتیبانی کند. این خدا خواست که ملت ما زود بیدار شد و لو دیر بود؛ ولی باز زود بیدار شد که نگذاشت دنبال کند این آدم این مقاصدی را که داشت و گبرهای امریکا و ثروتمندان آنها به او میخواستند تحمیل کنند، یا خودش هم موافق بود، و الّا بیشتر از این مسائل بود در [این] باب، و مطالب خیلی دقیقتر و بیشتر بود.
ابتدای کار این بود که بعضِ آتشکدهها را تقویت کرد و تاریخ اسلام را عوض کرد به تاریخ گبرها؛ و خدا میداند که این خیانت که این به اسلام کرد و این اهانت که به پیغمبر اکرم- صلی اللَّه علیه و آله- کرد، این خیلی جنایتش بالاتر از این کشتارهایی است که کرده است. کشتارها [را] موازنه اگر بکنیم با این یک کاری که تغییر تاریخ رسمی اسلام را، نشانه توحید را، نشانه انسانیت را، این تبدیل کرد به این چیزهای آتشپرست، به تاریخ آتشپرست، گبرها؛ از همه خیانتهایی که به ما کرده است، این بالاتر است. این حیثیت اسلام را میخواست از بین ببرد؛ این علامت اسلام را میخواست از بین ببرد. نفتهای ما را فرستاده و برده و داده است به آنها؛ اینها امور مادی است، البته خیانت است، خیانت به یک ملتی است که ذخایر را به اجانب بدهد، لکن قضیه تغییر تاریخ یک اهانت به حیثیت اسلام است. و این آدم، این کار را کرد. و اگر این مشتی که ملت به دهن این زد که ملزم شد به اینکه تاریخ را دوباره برگرداند، تاریخ اسلام کند و تاریخ گبرها را کنار بگذارد، اگر این کار نشده بود، دنباله داشت این مسائل. اینها میخواستند که اصل ورق را برگردانند به همان زمان قبل از پیغمبر اکرم؛ به همان زمان سلاطین گبرِ متعدیِ آدمکشِ قهار؛ و آن طور رفتار کنند و بساط هم همان بنا باشد. «پانایرانیسم»![9] ایران باید همان شئون ایرانیتش را حساب بکنید! شئون ایرانیت!! شما همه چیزتان شاهان باستان بوده است؟ شما ببینید آنها چه کردند با مردم. یک دسته هم آن «مغان»[10] و امثال ذلک بودند؛ ببینید اینها چه جور رفتار میکردند با مردم ایران.
از آن طرف، وقتی که پیغمبر اکرم آمد و ملت خودش را دعوت به توحید کرد، چه جور رفتار میکرد با مردم؛ حتی با ذمیها؛ حتی با آنهایی که خلاف مذهب بودند چطور رفتار میکرد. حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- میفرماید که شنیدم که یک لشکر میآمدند- ظاهراً لشکر معاویه بوده است- آمدند در کجا و یک خلخال از پای یک ذمیه ربودند، چه کردند؛ یک خلخال از پای یک ذمیه، از پای یک زن یهودی یا نصرانی ربودهاند؛ بعد نقل است که ایشان فرمودند اگر انسان بمیرد برای این، چیزی نیست. یک همچو انسانی، ما یک همچو حاکمی میخواهیم. ما دنبال یک همچو رژیمی میگردیم که حاکم آن، سلطانش- من جسارت میکنم که حضرت امیر را بگویم سلطان- حاکمش، امامش، آنکه سلطهاش بر مملکتها، از حجاز گرفته تا ایران، تا مصر، تا کجا بوده است، نسبت به رعیت- آن هم آن کسی که خارج از مذهبش بوده- این طور عواطف داشته است؛ و خودش وقتی همان روزی که با ایشان بیعت کردند به سلطنت، به اصطلاح، و به امامت و خلافت، همان روز، بعد از اینکه این کار را کردند، آن کلنگش را برداشت رفت سراغ کارش، که کار میکرد خودش با دست خودش. آن وقت میکرد برای چی؟ آن قنات را وقتی که درآورد، یک کسی گفت که مثلًا مبارک است، چه است، فرمود که مبارک برای ورثه است. بعد گفت: [قلم] بیاورید، وقف کرد آنجا را برای مستمندان[11]. ما یک همچو حاکمی، طالب یک همچنین حاکمی هستیم که وقتی محاسبه حساب بیت المال را نشسته است و میکند، یک چراغ، آن چراغهای آن وقت نفتی بوده است یا چه بوده یا پیه [سوز] بوده است، هر چه بوده است، این روشن بود و حضرت داشت حساب میکرد بیت المال را؛ یک کسی آمد آنجا با حضرت خواست بنشیند صحبتی دیگر بکند، حضرت آن چراغ را خاموش کرد فرمود که تا حالا من حساب بیت المال را میکردم، این چراغ مال بیت المال است؛ از بیت المال برای خودش صرف میکردم، حالا تو میخواهی با من صحبت کنی، صحبت دیگری است ربطی به بیت المال ندارد، خوب چراغش را چرا ما روشن کنیم. البته کسی قدرت ندارد مثل حضرت امیر عمل کند، هیچ کس در عالَم نمیتواند این طور [باشد]، لکن ما یک حاکمی میخواهیم که دزد نباشد! ما این قدر حالا راضی شدهایم که لا اقل این قدر دزدی نکند، این قدر مال این ملت را چپاول نکند، این قدر ظلم به این ملت نکند.
عرض کردم در ولادت آن آقا، حضرت رسول- سلام اللَّه علیه- آتشکدهها خاموش شد، یا کنایه از اینکه این مبدأ خاموش کردن آتشکدههای ظلم است، و ایشان[12] میخواست این را روشنش کند. در اطراف یزد تأیید کرده است، از قراری که گفتهاند، بعض آتشکدهها را. تاریخ را هم تغییر داد؛ و بنا داشت که این کارها را یکی بعد از دیگری بکند که ملت به داد ما رسید و پایههای کنگرههای قصر کسری فرو ریخت، کنایه از اینکه ظلم باید بریزد. ایشان را میبینید که با این ملت چه کرد؟ چه ظلمها به این ملت کرد و دارد میکند؟ حالایی که این نَفَسهای آخر هست و حرکات مذبوحانه است، حالا تازه یک فکرهایی به کلهاش افتاده است! به اسم کولیها، در کرمان، و از قراری که میگویند به اسم کولیها به اسم بیابانگردها، یک دستهای آوردهاند، حالا اگر یک چیزی به آنها داده باشند و آوردهاند نمیدانم؛ اما نظیر مدرسه فیضیه و آن سال که دیگر ما حاضر بودیم و در قم بودیم که این سازمان امنیتیها و این کماندوها را به اسم «دهقان» ها ریختند در مدرسه فیضیه و قرآن آتش زدند، عمامهها آتش زدند، اشخاص [را] از پشت بام انداختند پایین و از بین بردند با کماندوها، به اسم اینکه دهقانها، دهقانها نمیخواهند؛ دیگر آخوند نمیخواهند! اینها دیگر قرآن نمیخواهند! آخوند نمیخواهند! دهقان این جور است؟ دهقان هر وقت هم از او بپرسی، هم قرآن را میخواهد و هم اسلام [را]؛ [آنها] عاشق اسلامند.
دهقانهای ما این کماندوها و اینهایی است که شما تربیت کردید برای اینکه اسلام را بکوبید؟ آن وقت آن کار را کردند که ما بودیم و حاضرِ وَقْعه[13] بودیم؛ حتی منزل ما هم آمدند منتها من با یک ضربه مقابل نگذاشتم که آن کارهایی که میخواهند بکنند. یک اجتماع بود آنجا، اوایل این قضایا بود و اجتماع بود، و بعضی صحبت میخواستند بکنند و خود من هم شاید صحبت کردم یا میخواستم بکنم؛ به من گفتند که، دیدم خودم هم که یک صلواتهای بیمورد [فرستاده] شد، من به یکی از رفقا گفتم که برو بگو اگر در اینجا یک شلوغی بکنید، من میروم در صحن حضرت معصومه آنجا میروم منبر و حرفهایم را آنجا میزنم. اینها مأمور نبودند یک همچنین کاری را که همچو عکس العملی دارد بکنند؛ نمیدانستند که باید چه بکنند، ترک کردند. و همان روز در مدرسه فیضیه ریختند و همان بساط را درست کردند و عرض میکنم که همان جنایات را؛ همان عصرش در مدرسه فیضیه، آن جنایات را کردند.
آن روز با صورت دهقان، آن بساط و آن رسواگریها را کردند، حالا شروع کردهاند به اینکه کولیها چیز کردهاند. در آنجا به اسم کولیها و در جاهای دیگر هم میریزند در شهر و عرض میکنم که همدان را آن طور با وضع فجیع به مردم حمله کردند؛ و زنجان هم همین طور نقل میکنند. در قم هم دو- سه روز است که تشنجات است و تیراندازی است و آدمکشی است. در تهران هم بعضی جاهایش تشنجات بوده است؛ و رادیوی همین امروزِ ایران- که آوردند پیش من و یک مقدارش را گوش کردم- خیلی جاها را اسم برده بود که تشنجات است و اینها. روز چهارم آبان و روز تولد ایشان، این جشن مردم است! سیاهپوشی است. بله، اینها هم میگویند که یکی دو جا را اسم بردند، مراغه، ظاهراً مثل اینکه مراغه بود، کجا بود، آنجاها چه کردند، چه کردند، یک مشتی هم حرف میزنند. حالا کی چه کرده، آن را من نمیدانم که تا چه اندازه راست میگویند و آن اشخاص کی بودهاند؛ اما از آن طرف خودشان بسیاری از شهرها را اسم بردند و آنی که اینها میگویند، این نیست؛ تنها اینها نیست، بعد باید اطلاع به شما برسد.
هم آن قضیه در ولادت رسول اکرم- این دو قضیه مهم مبدأش بوده است: خاموش کردن جهات شرکی و آتشپرستی، و فروریختن کنگرههای ظلم. در تولد ایشان هم مبدأ برافروخته شدن اساس آتشپرستی، اگر مهلت به او میدادند؛ که نمونهاش تغییر تاریخ بود و بر پا کردن کنگرههای ظلم همه جانبه که از آن ظلمها، این آتشسوزیها [ست]. خوب یک دسته مردم بیچاره که رفتند توی سینما[14] البته سینمای ایران جای رفتن نیست، این یک- چیزی است که- مصیبتی است که بر ایران وارد است که جوانهای ما را این سینماها ضایع میکنند، خراب میکنند، لکن یک عده مردمی که رفتند در آنجا، اینجا چه کرده بودند که لایق این بودند که باید درِ آن را شهربانی بیاید ببندد، و بخواهند مردم باز کنند، اجازه بازکردن ندهند؟ موارد معلومی که با نقشه، چیزهای آتشسوزی را گذاشته بودند آتش بزنند؛ یک مردم بیچارهای را در آنجا بسوزانند، خاکستر کنند. تمام مقصد این بود که بگویند اینها را خرابکارها میکنند؛ خوب، خرابکاری آخر حدی دارد که شما خرابکاری بکنید و گردن خرابکارها بگذارید؛ یک همچو مردمیاند اینها.
ایرانیها مبتلا به یک همچو رژیمی هستند. حالا هم که در کرمان آن فضاحت را درآوردند؛ در مسجد ریختند مردم را یک دستهای خفه شان کردند به واسطه گازها، یک دستهای را کشتهاند؛ بچه، زن و مرد و بزرگ را، مسجد را، همه چیزش را آتش زدند معبد مسلمانها را؛ بعد هم ریختند توی بازار و بازار را آتش زدند و غارت کردند. حالا تازه میگویند که بناست بفرستیم تحقیق کنند که کی همچو کاری را کرده است، کی بفرستد که تحقیق کند؟ همانی که فرستادید تحقیق کردند در آبادان که کی همچو کاری کرده؟! آن ظالمی که این کار را کردهاند، «اعلیحضرت» میخواهند او را مجازات کنند؟! آن آقا خودت هستی! مبدأ همه ظلمها، مبدأ گرفتاری مردم خود این هستند.
اگر ملت ایران همت نکند و زود کلک این را نکند، خیلی کارها این میخواهد بکند. باید به داد این ملت رسید. باید هر کس در هر جا هست کمک کند به این ملت؛ و الّا این مرد اساس همه چیز را خواهد برد. حالا بعد از اینکه در کرمان آن فضاحتها را کردند و به اسم نمیدانم «کولی» و کذا- کولی تر از خودشان هیچ کس نیست- به اسم این حرفها، حالا تازه، بله، فرستادهاند برای اینکه تحقیق کنند ببینند که کی همچو کاری کرده و کی همچو ظلمی کرده! آقا، دیگر ملت باورش نمیآید این حرفهای شما را. همان اولی که در آبادان این کارها شد، خود مردم آبادان ریختند بیرون، فهمیدند که اینها خودشان کردهاند؛ برای اینکه شواهد بود که اگر کسی و اگر یک آدم شلوغکاری میخواست این کار را بکند با این نظم، آتشسوزی را با این نظم درست کند و مواد آتشزا را با آن نظم درست کند و بعد هم درِ آنجا را ببندد، اجازه ندهد که بیرون بیاید کسی؛ ... از آنجا مردم صدایشان درآمد. حالا هم هر وقت کشف بشود، مردم خودشان میگویند. در قبرستان هم که رفتند، آن همه تظاهر کردند بر خلاف.[15] حالا هم قضیه کرمان همین طور است، قضیه همدان همین طور است، قضیه زنجان همین طور است. حالا ایشان تازه به فکر این افتاده است که با این صورت، مردم را بکوبد. همه مردم میدانند که همه ظلمها با دستور اوست. ممکن نیست که یک شهربانی آتش به [طرف] مردم روشن کند الّا با اذن ایشان. مگر جرأت میکنند که آدم بکشند اینها، اگر اذن این نباشد؟ اگر امر این، امر اکید این نباشد؟
در پانزده خرداد خود ایشان فرمانده بود، فرمانده قوا، از قراری که نقل میکنند، بود. همه این جاها فرماندهاش خود این آقاست. این مبدأ ولادتی است که مردم ایران گرفتارش هستند و ان شاء اللَّه خداوند رفع کند این اساس ظلم را [آمین حضار]؛ این بیرق را بخواباند ان شاء اللَّه [آمین حضار]؛ و ان شاء اللَّه نزدیک است، نزدیک است این کار. این طور دست و پا زدن، آن حیوانی است که سرش را بریدهاند و حالا میخواهد دست و پا بزند.
لکن همه ما مکلف هستیم؛ همهمان، همه ما تکلیف داریم در اینجا که هر یک از شمایی که میتواند، مطلب مسائل ایران را برساند به روزنامههای اینجا، به مجلات اینجا، به رفقای مدرسهای شان، به دانشگاههای اینجا. برسانید مطالب ایران را؛ بگویید به مردم. الآن تبلیغات اینها، آن تبلیغات دامنهدارشان، الآن هم باز شاید پیش یک اشخاصی مبهم باشد قضیه که چیست. آیا آن طور است که امریکا میگوید که اینها را چون آزادی دادهاند؛ آزادی تند دادهاند و زیاد دادهاند؛ اینها از آزادی صدایشان درآمده! تُخَمِه[16] کردهاند ملت ایران از آزادیای که به او داده است؟! زیادیاش آمده آزادی، که فریادش درآمده؟! خوب منطق آقای کارتر این است! در روزنامهها هم بود که ایشان گفتهاند که یک دموکراسی تندی، یک آزادی تندی داده است و همین منشأ شده است در روزنامه کیهان بود یا اطلاعات که مردم با او مخالفت میکنند! این طور است؟ این آزادی داده، و مردم چون آزادی داده باز فریاد میکنند: [یا مرگ] یا آزادی؛ یا آزادی؟! چون مستقل هست و «تمدن بزرگ» هست؟! امروز هم این مرد- من نمیدانم اینها چه جور، با چه جور ساختمانیاند- همین امروز هم، این مرد میگفت که ایران که میبینید چه آزادیهایی دارد! دارید همه شما میبینید ما چه آزادی دادهایم به این ملت! همین امروز داشت صحبت میکرد، در چهارم آبان. من تعجب میکنم! خدا میداند تعجب دارد که اینها چه جور آدمیاند....
و ثانیاً یک رُعبی در مردم مسلمان پیدا بشود که به قول شاه «اگر من نباشم کمونیست هست»، دنیا اصلًا به هم میخورد! اگر ایشان نباشد، اصلًا ایرانی در کار نیست! اصلًا ایران یعنی محمد رضا! اگر ایشان نباشد، دیگر ایران در کار نیست! ایشان هم میگوید که خوب، ما ایرانی میخواهیم تا در آن زندگی کنیم، تا در آن اختلافات [را] چه کنیم، خوب ایران نمیماند دیگر! این جوانهایی که یک همچو شعارهایی[17] که شعارهای صحیح نیست میدهند؛ اینها الآن دارند کمک میکنند به این دستگاه. از یک جهت کمک که مردم ایران که دیگر از این حرفها نمیترسند، لکن خوب، به خیال خودشان که یک دستهای از مردم بترسند که مبادا اگر شاه برود این کمونیستها بیایند. از یک طرف خود همین اختلاف ما بین خود جوانها و دودستگی بین جوانها کمک به این دستگاه است؛ بناءً علیه، شمایی که میخواهید این آقا را به خیال خودتان سرنگون کنید، پایههای ظلمش را مستحکم میکنید. من متأسفم که اینها این طور بدون اینکه ملتفت باشند چه میکنند، دارند کمک میکنند. آنهایی که شما را دعوت میکنند به این شعارها، آنها وابسته به خود دستگاه هستند. الآن تودهایهایی که عرض میکنم که اسمی بودند و رسمی بودند، در دستگاه ایشان نوکرند این کمونیستها رؤسایشان. بچههای ما، جوانهای ما، بازی خوردهاند اگر چنانچه یک همچو کاری بکنند. اینها باز نور اسلام درشان هست، منتها بازی خوردهاند. اینها رها کنند این جنایتکارها را. آنهایی که دعوتشان میکنند به اینها. آنها میخواهند حفظ کنند شاه را و شما ملتفت نیستید؛ چه در داخل این مسائل باشد چه در خارج، تبلیغات برای حفظ این آدم است با تشبث به هر چیز. تشبث به هر چیز که میتوانند میکنند که این آدم باقی بماند. تشبث به نمیدانم این مسائل یکی چیزهایی است که اینها میکنند. بیدار بشوند این جوانهای ما. توجه کنند به مسائل روز. مسائل روز مسائل صحیح دقیق است.
و خود هزار و پانصد نفر- اگر راست باشد- هزار و پانصد نفر دانشجو دلیل بر شکست کمونیست است در ایران؛ برای اینکه هزار و پانصد نفر در مقابل سی میلیون جمعیت که همه عَلَم را بلند کردهاند و میگویند قرآن میخواهیم، این دلیل بر این است که اینها شکست خوردهاند در ایران؛ نه اینکه اگر ایشان بروند کمونیست در کار میآید. اگر ایشان بروند کمونیست یک دانه هم پیدا نخواهد شد؛ برای اینکه اگر ما فرض کردیم یک هزار و پانصد نفر، پنج هزار نفر باشد، همین جوانهای قم ما میخورند اینها را؛ لازم نیست تهران هم دخالت بکند، همین جوانهای قم ما میخورند اینها را؛ کمونیست چه غلطی میتواند بکند؛ بازیتان دادهاند؛ اینها حرف است؛ میخواهند از شما یک چیزی بگیرند که برای شاه مفید باشد. شما را استثمار کردهاند الآن؛ استحمار کردهاند؛ شما را.
به این حرفها گوش ندهید. همه با هم هم صدا بشوید؛ همه با مسلمانها هم صدا. اگر این صدای توحید را با هم بلند کنید، این تمام میشود کارش. اختلاف نیندازید هر کسی از یک گوشهای بگیرد. امروز اختلاف، انتحارِ مسلمین است. باید همه با هم باشید؛ همه یکصدا، همه با یک صدا و آن یک صدا این است که «مرگ بر این شاه و بر این سلطنت! مرگ بر آنهایی که پشتیبانی از این میکنند، مثل کارتر و امثال اینها!» این شعار ماست و ملت پیش میبرد. نترسید از این حرفها و هیاهوها. مگر یک ملتی که پا شده و یک مطلب حقی را میگوید، میشود تحمیلش کرد دیگر؟ دیدیم که حکومتهای نظامی نتوانست هیچ کاری بکند. مگر قم حاکم نظامی نیست؟ الآن سه- چهار روز است در قم شعارها هست، دعواها هست، چیزها هست. تهران نیست؟ تهران هم همین طور.
من از خدای تبارک و تعالی سلامت برادرهایی که در داخل هستند و در خارج هستند و همه برای اسلام فداکاری میکنند میخواهم. خداوند همه شما را موفق کند؛ خدا همه شما را سلامت بدارد. همه باید جدیت کنید که این ملتی که الآن بپاخاسته و خون دارد میدهد، جدیت کنید، همراهی کنید، تا اینکه ان شاء اللَّه پیش ببرند اینها. همراهی شما در خارج، تبلیغات است الآن. شما الآن در [اینجا]، آنها مواجه با کماندوها و ... کولیها- به اصطلاح خودشان که همان کماندوها هستند- هستند و خونشان را دارند میدهند، شما در اینجا هستید و باید هر طوری که میتوانید با تبلیغات به آنها کمک بکنید. [صلوات حضار].» (صحیفه امام، ج4، ص: 161 ـ 171)
ـ حکم انتصاب آقای محمدباقر رفیعی به امامت جماعت صحن حضرت عبدالعظیم (1358)
«بسمه تعالی
اهالی محترم منطقه بازار شهر ری- ایّدهم اللَّه تعالی
طوماری به امضای جمع زیادی از آقایان محترم واصل گردید که عدهای از علمای اعلام تهران نیز تأیید کرده بودند و در آن طومار درخواست شده بود جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد باقر رفیعی جهت اقامه نماز جماعت در مسجد جامع صحن حضرت عبد العظیم- علیه السلام- بدانجا بیایند و پس از مذاکره با ایشان قرار شد دعوت آقایان را بپذیرند. امید است اهالی محترم فرصت را مغتنم شمرده از وجود ایشان قدردانی نموده و بهرهمند شوند. از خدای تعالی موفقیت همگان را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. به تاریخ 4 ذی حجه 99
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج10، ص: 355)
ـ سخنرانی در جمع دبیران انجمن اسلامی آذربایجان شرقی؛ اصلاح فرهنگی (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
آنچه که بعد از انقلاب بر شما معلمین و بر همه قشرهایی که سمت تعلیم و تربیت را دارند وظیفه است، و لازم اینکه این مغزهایی که در طول پنجاه و چند سال حکومت جائرانه و سلطه اجانب باید بگوییم غربزده شدند نجات بدهید. اگر بخواهید ملت شما نجات پیدا بکند، نجات ملت در فرهنگ و در دانشگاهها باید طرح بشود. مادامی که ما پیوستگی مغزی داریم به خارج و اجانب، هیچیک از این گرفتاریهایی که شمردید نمیتوانیم از زیرش فرار کنیم. رأس همه اصلاحات، اصلاح «فرهنگ» است، و نجات جوانهای ما از این وابستگی به غرب. غرب بسیار چیزهای مفیدی دارد که برای خودش نگه داشته؛ و یک قدری از آنها را صادر کرده است با بسیاری از جنایتها به ممالک شرق.
آن چیزی که آنها به اسم «علم» صادر میکنند، به اسم «فرهنگ» صادر میکنند، به اسم «ترقی و تعالی» صادر میکنند، آن غیر از آنی است که پیش خودشان است. آنها برای ممالک شرقی یک طور دیگری فکر میکنند. اگر ملاحظه کرده باشید، همین چند روز قبل، چند هفته قبل، در یکی از روزنامهها یا مجلات نوشته بود که فلان دواها، فلان قِسم از دواها، در امریکا ممنوع است، لکن برای جهان سوم صدورش مانع ندارد! اطبایی که در خارج میروند و تحصیل میکنند و دارای جواز میشوند، دیپلم میشوند، و این کارهایشان را تمام میکنند، بسیاری از آنها را اجازه اینکه در خود آن کشور طبابت کنند نمیدهند، میگویند بروید در مملکت خودتان طبابت کنید! کیفیت تحصیلی که جوانهای ما میروند و آنجا تحصیل میکنند، و به خیال خودشان برای «ترقی» میروند، کیفیت تحصیلی صحیح نیست؛ یعنی آنها این چیزهایی که نفع دارد برای همه، به اختیار ما نمیگذارند. اگر چنانچه یک تعلیمی هم بکنند، یک تعلیم جزئی است؛ و باید بگوییم تعلیم استعماری. همه چیزِ ما را وابسته به خودشان در عین حال میکنند و به ما هم چیزی هم نمیدهند. ما الآن در همه چیز به گمان همه یک نحو وابستگی داریم. که بالاتر از همه، وابستگی افکار است. افکار جوانهای ما، پیرمردهای ما، تحصیلکردههای ما، روشنفکرهای ما، بسیاری از این افکار؛ وابسته به غرب است، وابسته به امریکاست. و لهذا حتی آنهایی که سوء نیت ندارند و خیال میکنند میخواهند خدمت بکنند به مملکت خودشان، از باب اینکه راه را درست نمیدانند و باورشان آمده است که ما باید همه چیز را از غرب بگیریم، این وابستگی را دارند. و این وابستگی سرمنشأ همه وابستگیهاست که ما داریم. اگر ما وابستگی فرهنگی را داشته باشیم، دنبالش وابستگی اقتصادی هم هست؛ وابستگی اجتماعی هم هست؛ سیاسی هم هست. همه اینها هست.
شما معلمها و همه اساتید توجه کنید به این معنا که غرب به ما چیزی نمیدهد که مفید باشد. دارد چیز مفید، اما به ما نمیدهد، صادر نمیکند. آنی که- به ما صادر- برای ما صادر میکند آن چیزهایی است که مملکتهای ما را به تباهی میکشد. آزادی صادر میکند، اما آزادی برای اینکه هر که هر فحشایی را میخواهد بکند آزاد است! مع الأسف اینهایی هم که در ایران هستند و آزادی طلب هستند باز وقتی که میبینید یک چیزی که برای مملکت ما تباهی داشته است و جلویش را گرفتند آنها فریادشان درآمده است که اختناق است! اختناق این است که قلمهایی که بخواهند به نفع یک کشوری، به نفع کشور شما، به نفع اسلام شما، به نفع ملت شما، به کار برود جلویش را بگیرد. اگر چنانچه یک چیزی که بر ضرر جامعه ما هست، بر ضرر نهضت ما هست، بر ضرر کشور ما هست، توطئه در کار باشد، جلویش را بگیرند، این اسمش اختناق نیست. این اسمش جلوگیری از فساد است. این دو تا را باید این دو مرز را از هم جدا کرد. جلوگیری از فساد، آزاد قرار ندادن جوانها را در اینکه در این مراکز فحشا وارد بشوند، هروئینی بشوند، تریاکی بشوند، به فحشا وارد بشوند، قمار باز بشوند، و امثال ذلک، جلوگیری از اینها؛ اسمش جلوگیری از آزادی نیست و اسمش اختناق نیست. اسمش عمل کردن به نفع خود جوانهاست. در طول این مدتی که این سلسله خبیث در ایران حکومت کردند، یک چیزها آزاد بود؛ هر که هر کاری دلش بخواهد بکند، دخالت در امور مملکتی و دخالت در سرنوشت خود کشور نباشد، هر کاری میخواهند بکنند. دامن هم به آن میزدند! مراکز فحشا در شهرهای بزرگ، و خصوصاً در تهران از همه جا بیشتر- از مراکز صلاح بسیار بیشتر- بود. میگفتند که مشروب فروشی بیشتر از کتابفروشی است! مراکز قمار، مراکزی که مهیا میکردند برای اینکه بچهها را به فحشا بکشند، دخترها و پسرها را به فحشا بکشند، اینها آزاد. دامن هم به آن میزدند؛ وسائل هم برایش فراهم میکردند؛ تبلیغات هم از همه طرف میکردند. از تلویزیون تبلیغ میکردند. از رادیو تبلیغ میکردند. از مجلات از روزنامهها تبلیغ میکردند. گفتههایشان این طور بود؛ نطقهایشان این طور بود. این تبلیغات آزاد بود، و جوانهای ما را فاسد کرد، لکن یک قلم که بتواند یک کلمه راجع به گرفتاریهای ملت بنویسد آزاد نبود. یک زبان که بتواند یک کلمه راجع به مقدرات مملکتش صحبت بکند آزاد نبود. اگر یک کلمه بر خلاف آن چیزی که آنها دلشان میخواست از کسی صادر میشد، سرنوشتش به دست ساواک بود و به آن بساط.
آنها آزادی را در یک جبهه نگه داشته بودند، و فریاد هم میزدند: «آزادزنان و آزادمردان»! همینها مقصودشان بود که اینها آزادند هر کاری میخواهند بکنند؛ به هر مرکز فحشایی میخواهند بروند.
اختناق در یک جبهه دیگر بود؛ برای قلمهایی که اگر میخواست کسی یک کلمه راجع به مصالح مملکت بنویسد، راجع به مصالح اسلام بنویسد، اینها آزاد نبود و اختناق بود. الآن هم که ملاحظه میکنید، بعضی از قلمها همین جور دارند مشی میکنند. وقتی که یک توطئهگری را، یک توطئهگرهایی را که فسادشان برای ملت ثابت است، جلویشان را میگیرند، فریادشان در میآید که ای کذا و کذا! اگر جلوی یک فحشایی را بخواهند بگیرند، باز هم صدای این آقایان درمیآید که آزادی نیست! لکن اگر کسی بخواهد یک عملی بکند که برای کشورش مفید است، برای آتیه کشورش مفید است، بیمه میکند استقلال کشور را، صدایشان درمیآید که چرا باید این طور بشود؟ میخواهند سانسور کنند. اشخاصی هستند که سانسورچی هستند با قلمهای خودشان؟ زورشان نمیرسد که با عمل بروند جلو بگیرند، با قلمهای خودشان میخواهند سانسور کنند! حتی مجلس خبرگان را میخواهند سانسور کنند، انتقاد میکنند.
وقتی ریشه انتقاد را بررسی بکنید، میبینید که ریشه انتقاد برمیگردد به اینکه اگر این درست بشود، بر خلاف امپریالیسم [است]! بر خلاف مقاصد آنهاست. ریشه این است، لکن در لفظ، جور دیگر جلوه میدهد. الآن ما گرفتار یک همچو مسائل هستیم، و جوانهای ما هم گرفتار این وابستگی به غرب را دارند. ما باید همه دست به دست هم بدهیم و این گرفتاری را بیرون کنیم. غرب را فراموش کنید. من فکر میکردم که اگر ما بتوانیم یک دیواری مثل دیوار چین بین شرق و غرب بکشیم، بین ممالک اسلامی و چه بکشیم، دیوار زمینی و هوایی که مملکت ما از دست آنها نجات پیدا کند، و ترقیاتشان را هم ما عذرش را بخواهیم، به نفع ما بیشتر است. حتی آنهایی که به اسم «ترقی» به ما میدهند.
شما ملاحظه کردید که در زمان محمد رضا، این خائن بدبخت- که حالا نمیدانم آیا صحیح است که میخواهد به جهنم برود باز توطئه است این، الآن در دست بررسی است چه قدر از ذخایر این مملکت برای خرید یک ابزارهای جنگی که خود ایرانیها نمیتوانند استعمالش کنند چه قدر ذخایر ما، بودجه این مملکت، صرف شد برای خریدن اینها. چیزهایی که به درد ما نمیخورد، و برای پایگاه درست کردن برای امریکا بود. نفت ما را، ثروت ما را دادند، در مقابلش به ما چه دادند؟ به ما این معنا را دادند که پایگاه برای امریکا درست کردند، عوض پول نفتی که از ما گرفتند! نفت را از ما گرفتند، عوضش یک اسلحههایی، یک چیزهایی دادند که ما خودمان نتوانیم استعمال کنیم، و محتاج به کارشناس باشیم و مستشار باشیم و امثال ذلک، و به درد خود آنها بخورد. خود آنها، پایگاه درست کنند در این مملکت. از پول ما برای خودشان پایگاه درست کنند! وارد کردن چیزهای «مترقیِ» آنها این طوری است. برای خودشان است!
شما تصور نکنید که اینها برای ما و برای صلاح ما یک قدم بردارند. هر که این را تصور بکند این جاهل است که اینها بخواهند ممالک شرق یک قدم رو به ترقی بروند! اینها نمیخواهند. ممالک شرق باید فکر خودشان باشند، نسیان کنند غرب را. و خودشان مشغول بشوند به اصلاح حالشان. اگر ما میتوانستیم که بکلی منقطع بشویم از اینها، اجازه میداد این مسائل که بکلی منقطع بشویم از اینها، به صلاحمان بود. خیال نکنید که روابط ما با امریکا و روابط ما با نمیدانم شوروی و روابط ما با اینها یک چیزی است که برای ما یک صلاحی دارد. این مثل رابطه بره با گرگ است! رابطه بره با گرگ، رابطه صلاحمندی برای بره نیست، اینها میخواهند از ما بدوشند، اینها نمیخواهند به ما چیزی بدهند. اینها اعلام میکنند که این دوا در آنجا قدغن! ببرید در شرق بفروشید! به حال ما چه فکری میکنند اینها؟ آن دوایی که آنجا قدغن است دوایی است که مُضر است لا بد تا قدغن کردند. اگر مضر نباشد که قدغن نمیکنند. این باید آنجا فروش برود!
آنها چه فکر میکنند در حال شرق و در حال دنیای سوم؟ اینها چه فکری میکنند؟ اینها را چه جوری تصور میکنند؟ همینهایی هستند که برای «حقوق بشر» و نمیدانم برای حتی حقوق حیوانات، مجامع دارند! اما همهاش این مجامع، مجامع برای حفظ حقوق خودشان است. با اسم حقوق بشر، حقوق خودشان را حفظ میکنند، و حقوق ما را پایمال میکنند اینکه میگویند حقوق حیوانات هم باید [محفوظ] باشد، طرفداری از حتی حیوانات میکنند، یک طایفهای میگویند طرفداری از حیوانات، و در ویتنام هزارها مردم را در سایر شهرها هزارها، صدها میلیون مردم را به آتش میکشند! یک طایفهای قضیه «حقوق بشر» را میگویند که این بشر را پایمال کردند. و مع الأسف باورمان میآید از این مسائل، و گویندگان ما از همین حقوق بشر و از همینها پشتیبانی میکنند! حقوق بشر را اسلام میتواند پایه گذاری کند که سرانش مثل علی بن ابی طالب است؛ نه کسانی که بشر را میخورند و اسم «حقوق بشر» رویش میگذارند!
شرق باید بیدار بشود از این خوابی که او را کردند. از این غفلتی که آنها ایجاد کردند در ما باید بیدار بشویم. اگر بیدار نشویم، ثانیاً هم ما طعمه آنها خواهیم بود. باید دانشگاهها بیدار بشوند. باید از همین دبستان تا آن آخر دانشگاه، از این افکار غربزده تهی بشوند. و شرق روی پای خودش بایستد. اگر شرق روی پای خودش نایستد، باز وابسته باشد [هیچ چیز اصلاح نمیشود و خطر] وابسته فکری عمده است که خیال کند همه چیزش از اوست، تا یکی مریض میشود به اطباء اینجا رجوع نمیکند؛ فوراً باید برود امریکا یا باید برود انگلستان. نمیشود اینجا! با اینکه یک دسته از اطبا که آمدند اینجا، من گفتم که دانشگاههای ما چه کردند تا حالا که حالا وقتی که یک کسی مریضی میشود باید بروند آنجا؟! میگفتند ما میتوانیم معالجه کنیم، لکن مردم این جور شدند. این افکار افکاری است که مملکت ما را به تباهی دارد میکشد که همه چیز ما باید از آنجا بیاید و همه چیز ما باید وابسته به آنجا باشد. حالا چون اتومبیل ما از آنجاست و برق ما هم نمیدانم چه و زهر مار ما از آنجاست، پس باید فرهنگ ما هم از آنجا باشد! پس باید همه چیز ما از آنجا باشد. آقا، بدانید که اینها برای ما هیچ صلاحی نمیخواهند. اینها کوشش میکنند که ما از حیوانات پست تر باشیم! اینها کوشش میکنند که ما یا اشخاصی بار بیاییم غربزده و برای آنها کار بکنیم. و اگر نه، بمانیم در این حال عقب افتادگی، و ببرند آنها همه چیز ما را. شرق باید بیدار بشود! باید حساب خودش را از غرب جدا کند، تا آن قدر که میتواند. اگر میتوانست باید تا آخر جدا کند. حالا که نمیشود، تا آن قدر که میتواند باید جدا کند، لا اقل فرهنگش را نجات بدهد.
جوانهای ما را نجات بدهید! دولتها موظفاند جوانهای ما را نجات بدهند. دانشگاهها موظفاند این جوانها را نجات بدهند. مع الأسف افرادی که از خود آنها، وابسته به آنها، وابسته به امریکا و امثال اینهاست، الآن در بین دانشگاهها موجود؛ در بین دانشسراها موجود؛ در صحراها موجود؛ در کردستان موجود و در بلوچستان موجودند. اینها اشخاصی هستند که از آنها ارتزاق میکنند، و برای آنها خدمت میکنند، و الّا جوانها پول از کجا آوردند که یک وقت بگویند به دو هزار نفر، سه هزار نفر کارمند، نفری چه قدر ما میدهیم که کار نکنند! پولشان کجا بود؟ از کجا آمده این پول؟ اینها که پول ندارند خودشان. اینها از آنجا دارد برایشان میآید. این اسلحههایی که الآن در کردستان به کار میرود از کجاست؟ اگر اینها خودشاناند، واقعاً مردمی هستند که برای مملکت خودشان دارند خدمت میکنند، اسلحهها را باید بپرسیم از آنها که شما از کجا آوردید. ای «فداییان خلق»! شما از کجا اسلحه آوردید؟ شما وقتی کردستان فساد هست، میروید به کردستان. حالا که کردستان میبینید که نمیتوانید عمل بکنید، از قراری که میگویند راه افتادند طرف رشت و آن حدود انزلی و آنجا. اسلحه را از کجا، پول از کجا میآورید شما؟ جز این است که از خارج است؟ از هر خارجی وقتی که جوانهای ما استفاده بکنند خائناند پول از خارج بگیرند برای فلج کردن مملکت، اسلحه بگیرند برای فلج کردن مملکت، بالاترین خیانت این است. مع ذلک، خودشان را روشنفکر و از آن طرف مردم را میکُشند، از آن طرف منتشر میکنند که جمهوری اسلامی دارد کُرد را میکشد! جمهوری اسلامی میخواهد کُرد را نجات بدهد از دست شما نمیخواهد که کُرد را بکشد.
اینها گرفتاریهاست و گرفتاری زیادتر از این است، لکن من به شما مژده میدهم که ما پیروز هستیم. من به شما مژده میدهم که این حالی که ملت ما الآن پیدا کرده است و این حال بیداریی که ملت ما پیدا کرده است، نتوانند آنها پیروز بشوند و خود شما خواهید پیروز شد. با قدرت فکر و تصمیم، با قوه به پیش بروید که شما پیروزید. و اینها عقب زده شدند؛ و ان شاء اللَّه دیگر نمیتوانند برگردند. ان شاء اللَّه خداوند همه شما را توفیق بدهد. به همه ما توفیق خدمت بدهد که همه ما در راه اهداف اسلام قدم برداریم. و همه بدانیم که اگر پناه به اسلام ببریم، همه کارهایمان درست میشود. چنانچه با کلمه «اللَّه اکبر» به پیش بردیم، با همین کلمه مبارکه تا آخر ان شاء اللَّه به پیش ببریم.» (صحیفه امام، ج10، ص: 356 ـ 363)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور نیجریه؛ تبریک عید سعید قربان (1360)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حضرت آقای الحاج شهوشاگاری، رئیس جمهوری فدرال کشور نیجریه
پیام تبریک جنابعالی به مناسبت حلول عید سعید قربان دریافت و موجب تشکر گردید. متقابلًا این عید بزرگ اسلامی را به آن جناب و ملت برادر نیجریه تبریک گفته، موفقیت همگان را در راه کسب استقلال واقعی و پیروزی بر دشمنان داخلی و خارجی اسلام مسألت دارم. و امید دارم موقعیت فعلی ما را درک نموده و از توطئههای دشمنان و تبلیغات وسیعی که علیه ما و جمهوری اسلامی ما شروع کردهاند، تا جایی که دشمن اصلی اسلام یعنی امریکای جنایتکار و سایر دشمنان جهانخوار شرق و غرب به وسیله رژیم بعث عراق مخازن نفت کشور کویت را مورد حمله قرار داده و بیشرمانه ما را مسئول آن قلمداد مینمایند، مطلع باشید و انتظار دفاع ملت ستمدیده و انقلابی ما را در برابر این اتهامات برآورده و ما را در راه پیشرفت اسلام و دفاع از شرف و استقلال خود یاری دهید. و السلام علیکم. 27 ذی حجه 1401
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج15، ص: 325)
ـ سخنرانی در جمع وعاظ تهران و... حفظ نظام اسلامی- وظایف روحانیت (1360)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
در این مجلس که آقایان خطبای محترم از قم و تهران تشریف دارند و بعضی قشرهای دیگر هم تشریف دارند، لازم است که من بعض مسائلی که امروز برای ما مهم است و فرداها هم مهم است، عرض کنم. مسئله انقلابات در دنیا و انقلابهایی که در ایران شده است، اصل انقلاب- حالا در خود ایران را عرض میکنم- اصل انقلاب بسیاری از وقتها به نتیجه ابتدایی رسیده است، لکن در ادامهاش اشکال پیدا شده است. میگویند:
«کشورگیری آسان است، لکن کشورداری مشکل است.» انقلاب شد و همه قشرهای ملت هم حاضر صحنه بودند و روحانیون و خطبای محترم سرتاسر کشور هم حاضر بودند و با کمک همه قشرها از زن و مرد و روحانی و غیر روحانی و خطبای محترم به پیروزی رسید؛ یعنی، پیروزیهای چشمگیر، لکن پیروزیهای اولی؛ بیرون راندن چپاولگران و سقوط شاهنشاهی و برقراری جمهوری اسلامی، لکن حفظ این نتیجه، که عبارت از جمهوری اسلامی است، مهم است و امروز برای ما این مطرح است. امروز دیگر ما نباید نگاه کنیم به این که ما پیروز شدیم و جمهوری اسلامی را برقرار کردیم و دیگر در فکر نباشیم و هر کدام به کارهای خودمان مشغول بشویم. اگر اسلام عزیز فقط با پیروزی بر کفار و جانشین شدن جمهوری اسلامی به جای آنها تمام مقاصدش حاصل میشد، خوب ما هم دیگر راحت بودیم و هر کدام میرفتیم سراغ زندگیهای شخصی خودمان، لکن باید همه ما بدانیم که مسأله این نیست.
مسأله این است که با این پیروزی چشمگیری که ملت اسلام، ملت ایران پیدا کرد، با این، تمام قدرتهای بزرگ عالَم را متوجه به خودش کرد؛ یعنی، چشمها همه دوخته شده است و ایادی قدرتهای بزرگ به کار افتاده شده است و توطئهها یکی بعد از دیگری در کار است برای اینکه نگذارند این جمهوری اسلامی به آن طوری که اسلام میخواهد و خدای تبارک و تعالی اراده فرموده است، اراده تشریعی؛ تحقق پیدا کند. و امروز میبینید که در همه جا حکومتهایی که امریکایی هستند یا [طرفدار] شوروی هستند، در فکر این هستند که در مراکز خودشان اسلام اصلش تحقق پیدا نکند. یعنی، این جنبش اسلامی که از ایران شروع شد و موجش رسید- بدون اینکه ما یک تبلیغات صحیحی داشته باشیم، موج، خود این حق، حقانیت رسید- به کشورهای اسلامی و غیر اسلامی و تودههای مردم را و مردم مسلم را در همه جا به یک جنبشی وادار کرد؛ برای خاطر همین جنبشی که در همه جا پیدا شده است، در ممالک اسلامی، بلکه در سایر ممالک دنیا پیدا شده است- این موجب شده است که شما دشمنهایتان زیادتر بشود و هدف، شما باشید. شاید اینها اعتقاد دارند که اگر این مرکز جنبش و مبدأ جنبش، که ایران است، این را سرکوب کنند، سایر جاهای دیگر محتاج به قدرت و اعمال قدرت نباشد، خود به خود آنها هم کنار مینشینند.
امروز آن چیزی که وظیفه همه ملت ما هست و این وظیفه بر دوش روحانیین بیشتر است و بر دوش خطبای اسلام- گویندگان- هم بیشتر است، این است که کوشش کنند که باقی بماند این جنبش و جلو برود. تودههای مردم آن طور که ملاحظه میکنید، حاضرند برای پذیرایی حرفهایی که گفته میشود از روحانیون یا از خطبا. و لهذا، حجت بر روحانیون و بر خطبا و بر گویندگان، بر ائمه جماعت و همه قشرهای روحانی از طرف خدا، تمام است. شما در زمان محمد رضا و رضا عذر داشتید که ما چه بکنیم؟ ما که با دست خالی نمیتوانیم به جنگ مسلحانه اینها برویم. مردم هم که به ما گوش نمیدهند که ما حرف بزنیم. حرفها را هم نمیگذارند گفته بشود. اینها عذرهایی بود که در آن وقت بود، لکن امروز این عذر هست؟ پیش خدا پذیرفته است؟ امروز گویندگان، نویسندگان، علما، در هر جا که هستند، پذیرفته است از آنها که این انقلاب اسلامی به اینجا که رسیده، دیگر ما بیطرف باشیم، کنار برویم؟
در جنبش مشروطیت، همین علما در رأس بودند و اصل مشروطیت اساسش از نجف به دست علما[18] و در ایران به دست علما[19] شروع شد و پیش رفت؛ این قدری که آنها میخواستند که مشروطه تحقق پیدا کند و قانون اساسی در کار باشد شد. لکن بعد از آنکه شد، دنبالهاش گرفته نشد، مردم بیطرف ماندند، روحانیون هم رفتند؛ هر کس سراغ کار خودش. از آن طرف، عمال قدرتهای خارجی و خصوصاً در آن وقت انگلستان، در کار بودند که اینها را از صحنه خارج کنند؛ یا به ترور یا به تبلیغات. گویندگان و نویسندگان آنها کوشش کردند به اینکه روحانیون را از دخالت در سیاست خارج کنند و سیاست را بدهند به دست آنهایی که میتوانند، به قول آنها، یعنی فرنگ رفتهها و غربزدهها و شرقزدهها، و کردند آنچه را کردند. یعنی، اسم مشروطه بود و واقعیت استبداد؛ آن استبداد تاریک ظلمانی، شاید بدتر از زمان [سابق] و حتماً بدتر از زمانهای سابق.
اگر روحانیون، ملت، خطبا، علما، نویسندگان، روشنفکران متعهد سستی بکنند و از قضایای صدر مشروطه عبرت نگیرند، به سر این انقلاب آن خواهد آمد که به سر انقلاب مشروطه آمد. امروز دشمنهای انقلاب بیشتر از آن روز و دشمنهای مشروطه بودند.
امروز دو قدرت بسیار بزرگ در مقابل ایستاده است که آن وقت از اینها این قدرها خبری نبود. امروز در مقابل این نهضت، در مقابل این انقلاب، تمام قدرتهای بزرگ عالَم که شامل همه قدرتهای وابسته است- و ما قدرت وابستهای که وابستگی نداشته باشد، الآن در دنیا نداریم یا بسیار کم است- اینها همه در مقابل این جنبش و این انقلاب- انقلاب الهی- ایستادهاند تا اینکه از حرکت این و از موج این جلوگیری کنند و خودش [را] هم در همین جا خفه کنند. ترورها روی همین زمینه است.
اشخاص بارزی که در کارها میتوانند فعالیت داشته باشند و میتوانند اداره کنند کشور را و متعهد به اسلام و دیانت هستند، میبینید که یکی بعد از دیگری ترور شدند یا در اثر انفجارها از دست ما گرفته شدند. و الآن هم باز همان عمال خارجی درصدد هستند که کسان دیگری هم که در امور کشور دخالت دارند و متعهد به اسلام هستند، اینها را هم از بین ببرند.
چنانچه همه ما، همه شماها، همه ملت و خصوصاً روحانیت و خطبا در صحنه نباشیم و حاضر نباشیم در قضایایی که میگذرد، مطمئن باشید که با عدم حضور شما، به سر انقلاب آن خواهد آمد- و لو حالا در دراز مدت هم باشد- که بر سر مشروطه آمد. حفظ اسلام یک فریضه الهی است، بالاتر از تمام فرایض؛ یعنی، هیچ فریضهای در اسلام بالاتر از حفظ خود اسلام نیست. اگر حفظ اسلام جزء فریضههای بزرگ است و بزرگترین فریضه است، بر همه ما و شما و همه ملت و همه روحانیون حفظ این جمهوری اسلامی از اعظم فرایض است. اگر بنا باشد که روحانیون کنار بروند و همین گاهی با یک قلمی- فرض کنید که- اشکالات را بگویند و در رفع اشکالات کوشش نکنند و خطبا در منابر خودشان، مسائل روز را فراموش کنند و مسائل انقلاب را فراموش کنند، این انقلاب صدمه خواهد دید. اسلام به دست روحانیون تا حالا زنده ماند [ه]. هیچ قشری، هیچ قشری در این مسأله دخالت نداشته است، جز خود روحانیون و خطبایی که در دنباله آنها بودند. از صدر اسلام تا حالا، اسلام به دست اینها به اینجا رسیده است. قشرهای دیگر؛ روشنفکر و امثال اینها از اسلام خیلی اطلاع ندارند؛ اگر هم داشتند کاری نداشتند به این کارها. در زمان رضا شاه و محمد رضا و خصوصاً زمان رضا شاه- که آنهایی که یادشان هست میدانند چه خبر بود- همین حوزههای علمیه با تمام ورشکستگی که پیدا کرده بودند و توسری که از همه اطراف میخوردند، مقاومت کردند و حفظ کردند، و همین خطبا باز اشخاصی بودند که گاهی صحبت میکردند و مسائل را یا به صراحت یا به کنایه، به مردم میگفتند.
از این به بعد که هیچ عذری، نه من دارم و نه شما و نه هیچ روحانی و نه هیچ نویسنده و نه هیچ گوینده. باید ما برای ادامه این فریضه الهی، برای ادامه این انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی کوشش کنیم و کوششمان را افزون کنیم؛ برای اینکه آنها، مخالفین ما، مخالفین اسلام کوشششان را هر روز افزون میکنند، هر روز توطئههایشان را زیاد میکنند. ما هم باید در مقابل آنها هر روز کوششمان را، دفاع از حق و حقیقت را افزون کنیم.
باید ماها و شماها در گفتاری که داریم و خصوصاً در این ماه محرّم و صفر، که ماه برکات اسلامی است و ماه زنده ماندن اسلام است، باید ما محرّم و صفر را زنده نگه داریم به ذکر مصائب اهل بیت- علیهم السلام- که با ذکر مصائب اهل بیت- علیهم السلام- زنده مانده است این مذهب تا حالا؛ با همان وضع سنتی، با همان وضع مرثیه سرایی و روضهخوانی. شیاطین به گوش شما نگویند که ما انقلاب کردیم، حالا باید همان مسائل انقلاب را بگوییم و مسائلی که در سابق بود حالا دیگر منسی باید بشود؛ خیر.
ما باید حافظ این سنتهای اسلامی، حافظ این دستجات مبارک اسلامی که در عاشورا، در محرّم و صفر، در مواقع مقتضی به راه میافتند، [باشیم؛] تأکید کنیم که بیشتر دنبالش باشند. محرّم و صفر است که اسلام را نگه داشته است. فداکاری سید الشهدا- سلام اللَّه علیه- است که اسلام را برای ما زنده نگه داشته است؛ زنده نگه داشتن عاشورا با همان وضع سنتی خودش از طرف روحانیون، از طرف خطبا، با همان وضع سابق و از طرف تودههای مردم با همان ترتیب سابق که دستجات معظم و منظم، دستجات عزاداری به عنوان عزاداری راه میافتاد. باید بدانید که اگر بخواهید نهضت شما محفوظ بماند، باید این سنتها را حفظ کنید. البته اگر یک چیزهای ناروایی بوده است سابق و دست اشخاص بیاطلاع از مسائل اسلام بوده، آنها باید یک قدری تصفیه بشود، لکن عزاداری به همان قوّت خودش باید باقی بماند و گویندگان پس از اینکه مسائل روز را گفتند، روضه را همان طور که سابق میخواندند و مرثیه را همان طور که سابق میخواندند، بخوانند و مردم را مهیا کنند برای فداکاری.
این خون سید الشهداست که خونهای همه ملتهای اسلامی را به جوش میآورد و این دستهجات عزیز عاشوراست که مردم را به هیجان میآورد و برای اسلام و برای حفظ مقاصد اسلامی مهیا میکند. در این امر، سستی نباید کرد. البته باید مسائل روز گفته بشود.
باید در همه منابر به این جوانهایی که گول خوردهاند- از این منافقین و امثال آنها- نصیحت بشود، دعوت به حق بشود. باید آنها را فهماند که اینهایی که شما را دعوت میکنند که به ضد جمهوری اسلامی قیام کنید، اینها با اسلام بَدند؛ با اسم اسلام، میخواهند اسلام را از بین ببرند. اینها یک روز با مقاصد اسلامی همراه نبودهاند. اینها نهج البلاغه و قرآن را اسباب دست قرار دادند؛ برای اینکه نهج البلاغه و قرآن را از بین ببرند. و این جوانهای بیاطلاع، این دخترهای بیاطلاع، این پسرهای بیاطلاع [که] دستخوش این تبلیغات سوء اینها شدهاند و در مقابل ملت ایستادهاند و در مقابل ملت میخواهند کاری انجام بدهند، حالا باید بفهمند اینها که نمیتوانند کاری انجام بدهند.
اگر بیایند در خیابانها و بخواهند شلوغ بکنند، همان خود مردم آنها را تربیت میکنند.
قوای نظامی و انتظامی قدرتمندند و جلوی اینها را میگیرند. شما بچهها و جوانها، چرا خون خودتان را به هدر میدهید؟ شما برگردید به اسلام، رها کنید این اشخاصی که شما را اغوا میکنند[20] و بیایید توبه کنید، قبل از اینکه در صحنه گرفتار بشوید که آن وقت مشکل است.
آقایان در مجالس اینها را دعوت کنند. ما میل نداریم که جوانهایی که باید برای کشور خودشان خدمت کنند، در خدمت امریکا باشند، به وسیله این اشخاصی که به اسم اسلام میخواهند اسلام را از بین ببرند. بالاخره، باید شماها که دعوت کردید تا کنون مردم را به اسلام و اسلامیت و به فضایل اخلاقی، امروز هم همت بگمارید که بیشتر دعوت کنید؛ هم مسائل روز را برای مردم بگویید و هم مفاسدی که مترتب بر فعل این گروهکها هست که میخواهند این جمهوری را به هم بزنند به نفع امریکا یا به نفع شوروی- اینها را تنبه بدهید به مردم- و هم جنبههای اخلاقی را. و من این جهت را باید عرض کنم که کسانی که به این پُست بسیار مهم گماشته شدهاند و خودشان داوطلب آمدهاند و وارد در سنخ روحانیون و خطبا شدهاند، باید خودشان را تهذیب کنند و خودشان را با اخلاق اسلامی تطبیق بدهند؛ عامل به احکام اسلام باشند.
فساد اخلاقی- خدای نخواسته- مبادا در بین آنها [باشد؛] یکی- دوتایی [اگر] پیدا بشود که فساد اخلاق دارند، باید اخلاق خودشان را، اعمال خودشان را، کردار خودشان را، رفتار خودشان را تعدیل کنند و موافق اسلام تطبیق بدهند تا حرفهایشان در مردم تأثیر کند. اگر- خدای نخواسته- یک گویندهای خودش آلوده باشد، نمیتواند با گفتار خودش، دیگران را از آلودگی جلوگیری کند. اول باید خودمان را اصلاح کنیم و کوشش کنیم که ان شاء اللَّه، خودمان اصلاح بشویم و مردم را اصلاح کنیم. این طایفه باید در منابر، در مساجد و هر جایی که مقتضی است، با مردم صحبت کنند و علاوه بر اینکه مسائل روز را میگویند، مسائل اخلاقی و مسائل اعتقادی و این مسائل تهذیب نفس را به مردم بگویند و مردم را هدایت کنند و مردم را به این مسائل اسلامی آشنا کنند و در آخر منبر روضه را بخوانند و زیاد بخوانند؛ دو کلمه نباشد. همان طوری که در سابق عمل میشد، روضهخوانی بشود، مرثیه گفته بشود، شعر و نثر در فضایل اهل بیت و در مصائب آنها گفته بشود تا این مردم مهیا باشند؛ در صحنه باشند، بدانند که ائمه ما تمام عمرشان را صرف برای ترویج اسلام کردند، اگر آنها یک سازش میخواستند بکنند، همه جهات مادی برایشان مهیا بود، لکن خودشان را فدای اسلام کردند و با ستمکاران سازش نکردند.
باید مردم را آشنا کنید به وظایف خودشان. و از مردم هم تقاضا میشود که راهپیماییها به عنوان راهپیمایی نباشد، به عنوان دستجات باشد. همان دستجات سنتی با حفظ جهات شرعی اسلامی. و عاشورا را زنده نگه دارید که با نگه داشتن عاشورا کشور شما آسیب نخواهد دید. شما گویندگان نقش مهمی در این باب دارید و مسئولیت بزرگی هم دارید؛ چنانچه تمام علما، هم نقش بزرگ دارند، هم مسئولیت بزرگ. هر کس به اندازه خودش مسئولیت دارد.
علما باید کمک کنند به این جمهوری اسلامی، کنار ننشینند. کنار نشستن مثل کنار نشستن صدر مشروطیت است، و حالا بدتر از آن وقت است. کنار ننشینند و بگویند که قضاوت کذا و کذاست. خوب قضاوت به عهده شماهاست. اسلام قضاوت را به عهده فقها گذاشته است. شما کنار مینشینید و میگویید که چرا قضاوت خوب نمیشود؟! قضاوت خود به خود خوب بشود؟ قضاوت با کوشش شما باید خوب بشود. در هر حوزهای، علمای آن حوزه قاضی درست کنند. یک کشور سی و چند میلیونی، چند، چندین هزار قاضی لازم دارد. و ما از باب اینکه قضاوت به عهدهمان هیچ وقت نبوده است، دنبال این نبودهایم که مسائل قضا را بحث کنیم، مسائل قضا را یاد بگیریم. و الآن ما برای قضاوت احتیاج داریم، دنبال قاضی دارند میگردند. آقایان که میتوانند قاضی بشوند، میتوانند کمک کنند به قضاوت، تربیت کنند قضات را. کنار مینشینند و اشکال میکنند. اشکال آسان است، حلش مشکل است. خوب بعد از آنکه ما افراد کم داریم، کمبودی از حیث قضاوت- خصوصاً- در این مملکت کمبودی دارد، آقایان مکلف نیستند که تربیت کنند قضات را؟ حوزههای علمیه موظف نیستند که حالا که قضاوت میخواهد به طور مشروع عمل بشود، قاضیاش هم باید قاضی شرعی باشد، این میشود به اینکه همه کنار بنشینند و هی اشکال کنند؟ اول اشکال به خود آقایانی است که کنار مینشینند. خود آقایان وارد بشوند در میدان.
آقا اسلام امروز آمده است در اینجا و میخواهد پیاده بشود و فریاد میزند که نصرت کنید! نصرت این است که قاضی لازم داریم. حوزههای علمیه باید قاضی تهیه کند برای دادگاهها. ما بسیار قاضی لازم داریم، باید تهیه بکنند. و اگر- خدای نخواسته- اینهایی که در شغل قضاوت خواستند، الآن یکوقت اعمال غرضی بکنند، انحرافی داشته باشند، علاوه بر آنکه پیش خدای تبارک و تعالی مسئول هستند، پیش ملت هم مسئول هستند، پیش مردم هم مسئول هستند و دولت هم تعقیب خواهد کرد از آنها. ما باید قاضی تحویل جامعه بدهیم، یعنی، حوزههای علمیه باید قاضی تهیه کنند، فقهایی که از قضاوت، توجه به قضاوت دارند و در قضاوت رأی دارند، آنها را باید تربیت کنند و آنها هم دیگران را تربیت کنند تا اینکه ان شاء اللَّه، قضیه قضاوت حل بشود. کار بسیار مشکلی است، لکن باید بشود. البته کار مشکل است، لکن باید بشود و این «باید» هم به عهده علمای بلاد و علمای حوزههاست، بالخصوص.
اگر ما برویم کنار و صحنه را رها کنیم کی میتواند قضاوت را اداره کند؟ کی میتواند قاضی درست کند؟ ما قضاوت لازم نداریم؟ دارند الآن میگویند ما قضاوت شرعی میخواهیم بکنیم؛ کی باید این کار را انجام بدهد؟ ما بنشینیم کنار و بگوییم که بچهها رفتند، دارند قضاوت میکنند! خوب شما که بزرگان هستید بیاید درست کنید. بچهها هم نیستند، منتها به نظر شما میآید که بچهها هستند. نخیر، بچهها نیستند و قضاتی که هستند از امثال شماها بهترند. لکن شماهایی که نشستهاید کنار و قلمها را به دست گرفتهاید و هی اشکال به جمهوری اسلامی میکنید، جمهوری اسلامی اشکالی در آن هست، یعنی اصل اساس جمهوری اسلامی را در آن اشکال دارید و میگویید رژیم شاهنشاهی خوب است؟! آدم این قدر چشم و گوشش باز باشد و نبیند چیزی را و نفهمد چیزی را؟! آن همه جور و ستمی که در زمان آنها بود و آن همه مفاسدی که در زمان آنها بود و آن همه فحشایی که و مراکز فحشایی که بود و آن همه خَمرفروشی و امثال اینها که بود، الآن دیگر هیچ چیز آن نیست، زمان او بهتر از حالاست؟! آن وقت شما میتوانستید یک اشکال بکنید به آنها؟ زبانهایتان یا تبع آنها بود یا بریده میشد.
خوب امروز، الآن میگویند ما قاضی لازم داریم. شما هم میگویید که اینها جوانند، نمیتوانند قضاوت کنند. خوب، شما بیایید قضاوت کنید. شما لا اقل، یک نفر قاضی هستید بیا، قاضی بشو! چرا اشکال میکنید؟ اشکال به خود شما وارد است که وارد نمیشوید. خودتان نمیتوانید، سنتان اقتضا نمیکند، حالتان اقتضا نمیکند، قاضی تربیت کنید و همین طور سایر چیزها را. هی آدم کنار بنشیند و هی اشکال کند که این حکومت چه، حکومت؛ در تمام دوران سلطنتی، رژیم سلطنتی به اندازه این سه سالی که در این دهات به مردم رنجدیده رسیده است دولت، هیچ نرسیده بودند. منتها من به آنها، هر کدام آمدند هی چیزهایی را، عملهایی را که کردند گفتند، گفتم: آقا بگویید به مردم.
از آن طرف هی گفته میشود، به گوش مردم خوانده میشود که این رژیم اسلامی هم آمد و هیچ کاری برای هیچ کس نکرد. خوب، این رژیم اسلامی که از همه اطراف به آن هجوم است؛ از خارج و داخل، تا حالا نگذاشتند یک نفس راحتی بکشد، مع ذلک، در دهات، در راهسازی، در مخابرات، در خانهسازی، در تعلیم و تربیت، در مدرسهسازی آن قدری که در این سه سال شده است با همه ابتلائاتی که این حکومت دارد و با همه گرفتاریهایی که از همه طرف، از دوست و دشمن، برای این ملت تحصیل میشود و گرفتاری ایجاد میشود، مع ذلک، با همه اینها، بیشتر از زمان، لا اقل بیشتر از زمان این دو تا قلدر خدانشناس، عمل شده است و برای مردم رفاه حاصل شده است. بالاخره، از آسمان کسی نمیآید این مملکت را اصلاح کند. و شما همه و ما همه مکلف هستیم. اگر اینجا بتوانید یک اشکالاتی بکنید و خودتان هم اشکالدار باشید، پیش خدا هم میتوانید؟ جواب میخواهد.
خدای تبارک و تعالی به ما حجت را تمام کرده است. تأیید کرده این ملت را که سرنوشت خودش را به دست خودش بگیرد؛ دیگران دخالت نکنند. تأیید کرده این ملت را که جمهوری اسلامی را به جای آن رژیمهای فاسد شاهنشاهی بنشانند. تأیید کرده این ملت را که دنبال مقاصد اسلام هستند. هر کلمهای که پیدا میشود، هر چیزی که پیدا میشود، اینها مشغول میشوند و تأیید میکنند؛ جنگ واقع میشود، پیرزنها هم تأیید میکنند، پیرمردها هم تأیید میکنند، عمل میکنند. خوب وقتی که ملت این طور است، جمعیتها این طور هستند، زن و مرد این کشور این طور است و الآن هم به دست شما سپرده شده است این اسلام و این مسلمین، به جای اینکه بنشینید، با هم همه دست به دست هم بدهید و این مملکت را اصلاحش کنید، ننشینید کنار و هی اشکال کنید. خوب حالا شما نیستید سرکار، خوب یکی دیگر باشد وقتی بنا شد که نظر اسلام باشد، وقتی بنا شد که ما همه مکلفیم که اسلام را حفظ کنیم.
میگویید نابسامانیها هست، همه، همه قبول دارند این را. کی هست که قبول نداشته باشد؟ مگر میشود یک انقلاب به این بزرگی باشد و همین طور همه چیزها سر جای خودش باشد؟ خوب شما یک قدر نگاه کنید به همه انقلاباتی که در دنیا واقع شده. بعد از شصت و چند سال انقلاب شوروی، باز هم نتوانستند کار را درست کنند، باز هم دیکتاتوری با کمال قوّت در آنجا هست. شما میخواهید سه سال با همه دشمنها، با همه گرفتاریهایی که برای این کشور دارد پیش میآید و پیش آوردند، میخواهید که بعد از سه سال، تمام امور همین طور درست مثل دسته گل حاصل شده باشد و بگذارند جلوی شما، خودتان هم آن کنار بنشینید و اشکال کنید؟! خوب این، شما یکی هستید، دیگران هم هر کدام یکی هستند. این یکی، یکیها باید پهلوی هم باشند و پهلوی هم کار بکنند تا این کشور را بتوانند نجات بدهند. کشاورزها، کشاورزی بکنند و میکنند- و بحمد اللَّه، امسال میگویند بهتر از سالهای قبل بوده- آنها به کار خودشان عمل میکنند، کارگرها هم و اهل کارخانهها هم، اینها هم به اندازهای که میتوانند؛ حالا دیگر دارند انجام وظیفه میکنند. خوب ماها چی؟ خطبا چی؟ علما چی؟ آنها هم باید بکنند دیگر.
اینها که میتوانند حفظ کنند اسلام را، اینها هستند که میتوانند عقاید مردم را حفظ کنند. مردم را در صحنه نگه دارند تا این هجومهایی که از اطراف میشود، نتواند صدمه بزند. اینها هم باید هر کسی به اندازه خودش. من یک پیرمرد هستم، میتوانم چهار تا کلمه بگویم، باید بگویم. شما جوانها هم باید بگویید. علمایی که در حوزهها هستند باید تربیت کنند؛ خطیب تربیت کنند، قاضی- خصوصاً- تربیت کنند؛ و همه [کوشش کنند.]
و در این ماه محرّم، البته طلاب علوم دینیه هم منتشر میشوند در بلاد. آنها هم همین چیزهایی که من عرض کردم وظیفه دارند: مردم را دعوت به صلاح، دعوت به اصلاح، دعوت به حقایق اسلامی بکنند و آنها را ارشاد بکنند. آن وقت این جوانهایی [را] که گول خوردهاند، [دعوت بکنید،] در همه جا، در هر دهی که میروید، در هر شهری که میروید به این جوانها سفارش کنید که رها کنند، خودشان را تباه نکنند، زندگی خودشان را تباه نکنند. اینها نمیتوانند کاری انجام بدهند؛ این سران شما فرار کردند خارج، هی شما را وادار میکنند به این کارها. کاری هم از شما نمیآید، جز اینکه خودتان را تباه بکنید. ما میل نداریم که شما در وقتی که گرفتار شدید جوری باشد که اسلام حکم جزمی کرده باشد و دادگاهها هم نتوانند تخلف بکنند. ما میل داریم که جوری باشد که دست این دادگاهها باز باشد، برای اینکه شما را عفوتان کنند، شما را رهایتان کنند. نکنید کاری که دست آنها هم بسته بشود و اسلام آن حکم جزمی که دارد، اجرا بشود.
ان شاء اللَّه، خداوند همه شما را، همه ما را موفق کند که به راه اسلام باشیم و دعوت کنیم مردم را به اسلام و همه ملت ما را موفق کند که در این عاشورا، به همان سنتهای سابق عمل کنند. دستجات به همان طور قوّت خودش، باقی باشد و دستجات سینه زنی و نوحهخوانی به همان قوّت خودش باقی باشد و بدانید که حیات این ملت به همین روضهخوانیها، به همین اجتماعات، به همین دستجات است. بِسم اللَّه اللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ نَسأَلُکَ وَ نَدْعُوکَ یا اللَّهُ .... خداوندا، به شهادت ابی عبد اللَّه قسمت میدهیم، اسلام و مسلمین را توفیق بده؛ و ما را برای خدمت به اسلام و مسلمین توفیق عنایت کن؛ دست اشرار را از سر این کشور کوتاه بفرما؛ علمای اعلام و خطبای عظام و سایر قشرهای ملت را عزت و عظمت عنایت بفرما. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج15، ص: 326 ـ 337)
ـ سخنرانی در جمع ائمه جمعه مراکز استانها؛ اهتمام به انتخاب اصلح در انتخابات (1362)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
یکی از مهمترین چیزهایی که در این انقلاب حاصل شد قضیه نماز جمعه است، که در زمان سابق در بین ما متروک، و در بین اهل سنت به طور دلخواه نبود و غالباً تحت نفوذ قدرتها انجام میگرفت، که بحمد اللَّه در این نهضت نماز جمعه با محتوای حقیقی آن تحقق یافت، و آقایان باید با سفارش به مردم و نسلهای آینده به این مسأله اهمیت بدهند که نماز جمعه در رأس همه امور است، و مردم را مجتمع کنند که در این امر خللی وارد نشود. منصب امامت جمعه، یعنی منصب تماس روحانیت با ملت، و روحانیت با مجلس و دولت، و این از اموری است که با دست توانای ائمه جمعه انجام میگیرد، که امید است هر روز بیشتر و بهتر انجام شود، و جمعیتها بیشتر بیایند، و این سنت حسنهای باشد که برای مردم و آیندگان محفوظ بماند.
امروز غیر از زمان سابق است که روحانیت نمیتوانست کاری بکند، بلکه روحانیت مسئول است، نمیتواند کنار بنشیند و به دعا و ذکر مشغول گردد. احتیاجات ما زیاد است، احتیاج به تبلیغ و احتیاج به قضاوت، و در عین حال که شورای عالی قضائی زحمت کشیده است، ولی کمبود قاضی وجود دارد. حوزهها و علما باید همت کنند که درس قضا بگویند و قضات را از فنونی که در سابق، مانند زمان حضرت امیر- علیه السلام استفاده میشد آگاه کنند؛ که مسأله قضاوت تنها یک مسأله علمی نیست، بلکه یک مسأله فنی هم هست؛ که گاهی از همین طریق قاضی به «اطمینان» میرسد، که در باب قضا حجت است.
خلاصه، این مسائل به عهده علما و خصوصاً ائمه جمعه است، که همه دست در دست یکدیگر بدهند تا انقلاب محفوظ بماند؛ و مثل زمان مشروطیت نشود که آنها که اهل کار بودند مأیوس بشوند و کنار بروند- که در زمان مشروطیت همین کار را کردند، و مستبدین آمدند و مشروطه خواه شدند و مشروطه خواهان را کنار زدند- و عدهای که با اسلام سر و کار ندارند به نام اسلام و پیروی از آداب اسلامی روی کار بیایند.
شما میدانید که دنیا امروز وضع خاصی پیدا کرده است. سازمان عفو بین الملل اسم یک مشت از ممالک را ردیف کرده که اینها حقوق بشر را نقض نمودهاند، در میان آنها از امریکا و فرانسه و شوروی خبری نیست و هیچ اسمی به میان نیامده، در حالی که شوروی در افغانستان و امریکا در بیروت چه بساطی درست کردهاند، اسم آن را صلاح حال مردم گذاشتهاند؛ صلاح حال مردم به شما چه؟ آن وقت درباره ایران که چند نفری را با آن همه فساد قصاص نموده است، آن قدر هیاهو به راه انداخته و همه رسانههای گروهی، ایران را مورد حمله قرار دادهاند. البته آنها خوب میدانند که انقلاب ایران اگر به همه جا برسد، فاتحه آنها خوانده میشود و دست آنان کوتاه میگردد. مع الأسف حکومتهای اسلامی یا توجه ندارند، یا توجه دارند ولی برای حکومت چند روزه خود سکوت نموده و با آنان همکاری میکنند. که باید در مقابل آنها بایستیم تا انقلاب و اسلام به همه جا صادر شود.
و اما مسأله انتخابات آینده از اهم اموری است که مسئولیت آن با همه ماست. و توجه دارید که دشمنان اسلام در نظر دارند کاری بکنند که انتخابات درست صورت نگیرد و از دست مسلمانها و متعهدین خارج شود. ولی شما باید تمام قدرتتان را صرف کنید که به خوبی انجام شود. انتخابات یک محکی هم برای خودتان است که ببینید آیا میخواهید انتخاب اصلح بکنید برای خودتان، یا برای اسلام؟ اگر برای خودتان باشد، شیطانی است.
و اما اگر انتخاب اصلح برای مسلمانهاست، «کی و از کجاست» مطرح نیست، از هر گروهی باشد، حزب باشد یا غیر حزب، نه حزب اسباب این میشود که غیر آن فاسد، و نه صد در صد حزبی بودن باعث صلاح آنهاست. و انتخاب اصلح برای مسلمین یعنی انتخاب فردی که تعهد به اسلام و حیثیت آن داشته باشد؛ و همه چیز را بفهمد، چون در مجلس، اسلام تنها کافی نیست، بلکه باید مسلمانی باشد که احتیاجات مملکت را بشناسد و سیاست را بفهمد و مطلع به مصالح و مفاسد کشور باشد، و ممکن است به شما و گروه شما هم مربوط نباشد. اگر اصلح را انتخاب کردید، کاری اسلامی میکنید و این یک محکی است برای خودتان که تشخیص بدهید انتخاب برای اسلام است، یا برای صلاح خودتان.
امیدوارم که تا آخر هم این طور باشد، و هر روز و هر دوره انتخابات بهتر انجام شود.
بنا بر این، باید تمام قدرتمان را جمع کنیم که بازیگرها دوباره پیدا نشوند. و آقایان ائمه جمعه علاوه بر اینکه با هم سمینار دارند، با سایر علمای بلاد تهران و قم در ارتباط باشند که انتخابات خوب باشد. و این مسأله، مسأله شخصی نیست، بلکه برای اسلام و از امور مهمه است. و امروز عمده مسئولیتها به عهده شماست، و کسی نباید کنار برود و شانه خالی کند. با دولت همکاری و همراهی کنید، و استاندارها را تقویت نمایید، منافقین هر چه میخواهند بگویند. امیدوارم موفق و مؤید باشید و همه امور به طور شایسته درست بشود.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج18، ص: 195 ـ 197)
ـ حکم عفو جمعی از زندانیان به رئیس دیوان عالی کشور (1363)
[بسمه تعالی. محضر مبارک حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مد ظله العالی- رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران
احتراماً، به پیوست آمار 144 نفر از محکومین دادگاههای انقلاب اسلامی سه شهر که در اجرای مفاد بخشنامه 15595/ 1- 29/ 3/ 62 شورای عالی قضایی و 55 نفر از محکومین دادگاههای عمومی و انقلاب که از طریق اداره عفو و بخشودگی واصل شده است و استحقاق عفو و تخفیف مجازات دارند تقدیم میگردد.
رئیس دیوان عالی کشور، عبد الکریم موسوی اردبیلی].
بسمه تعالی
موافقت میشود.[21]- 4 آبان 63
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج19، ص: 89)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور مالدیو؛ تبریک میلاد رسول اکرم «ص» (1367)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حضرت آقای مأمون عبد القیوم، رئیس جمهور کشور مالدیو
تلگراف تبریک آن جناب به مناسبت میلاد پر برکت رسول گرامی اسلام- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا این عید بزرگ اسلامی را به جنابعالی و ملت برادر و مسلمان کشورتان تبریک گفته، سعادت و عظمت ملل اسلامی را از خدای تعالی مسألت دارم. و السلام علیکم. 14 ربیع المولود 1409
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج21، ص: 168)
[1] - سوره نساء، آیه 141.
[2] - خداوند، آنان را درمانده کند.
[3] - دولت اسد اللَّه عَلم.
[6] - آقای محمد علی قاضی طباطبایی( روحانی بنام آذربایجانی).
[7] - آقای عباس علی اسلامی( واعظ معروف تهران).
[8] - سوره فتح، آیه 10:« إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفی بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً» ای رسول: مؤمنانی که( در حُدیبیه) با تو بیعت کردند، در حقیقت با خدا بیعت کردند.( چرا که دست تو) دست خداست که بالای دست آنهاست. پس از آن هر که نقض بیعت کند بر زیان و هلاک خویش به حقیقت اقدام کرده است، و هر که به عهدی که با خدا بسته وفا کند، بزودی خدا به او پاداش بزرگ عطا خواهد کرد.
[9] - اندیشه احیای ایران بزرگ.
[10] - روحانیان زرتشتی؛ در زمان ساسانیان، طبقهای قدرتمند، با نفوذ و جبار بودند.
[11] - ر. ک: بحار الأنوار؛ ج 41، ص 39.
[14] - فاجعه سینما رکس آبادان در 28 مرداد 57.
[15] - اشاره به تظاهرات مردم آبادان علیه رژیم در قبرستان این شهر، پس از فاجعه سینما رکس.
[16] - ناراحتی معده، ناشی از پرخوری.
[17] - شعارهای الحادی و کمونیستی.
[18] - همانند آقایان: آخوند خراسانی، میرزا حسین خلیلی تهرانی و ملّا عبد اللَّه مازندرانی
[19] - همانند آقایان: فضل اللَّه نوری، سید محمد طباطبایی، سید عبد اللَّه بهبهانی.
[20] - فریب دادن و گول زدن.
[21] - به استناد وظایف و اختیارات رهبری، مندرج در اصل 110 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
.
انتهای پیام /*