امروز با امام: بیستویکم
ـ پیام به اهالی استان کرمان؛ اعمال رژیم در کرمان- هجرت آقای حجتی کرمانی (1343)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
به وسیله حضرات خطبای محترم و مبلغین معظم کرمان- دامت افاضاتهم- خدمت ذی شرافت عموم اهالی محترم کرمان- ایّدهم اللَّه تعالی
پس از سلام مخصوص، به عرض میرساند باید اظهار تأسف و تأثر کنم از قضایای خلافی که در اطراف مملکت به دست مأمورین انجام میگیرد. از آن جمله از قضایای اخیر کرمان، که منجر شد به هجرت جناب مستطاب ثقة الاسلام خطیب محترم آقای حجتی[1]- دامت افاضاته- بسیار متأسفم. مأمورین به جای آنکه جنایتکاران را به سزای خودشان برسانند، برای طرفداری از آنها دست به کارهای خلاف شرع و وجدان زدهاند؛ و بر خلاف قوانین، بیجهت مزاحمت معظم له را فراهم نمودهاند. از جناب ایشان تقاضا کردم که به وطن خود مراجعت فرمایند. و از اهالی محترم تقاضا میکنم از زحمات ایشان تقدیر نمایند؛ و با حفظ آرامش اجازه ندهند بر خلاف شرع و قانون، مأمورین رفتار ناشایسته خود را تعقیب نمایند. شما اهالی محترم تحت نظر علمای اعلام و حجج اسلام و خطبای عظام، اجتماعات خود را خصوصاً در روز جمعه، هر چه بیشتر فشرده تر کنید. و به مراسم و شعائر مذهبی اهمیت دهید. و در مقابل زورگوییها و قانونشکنیها ساکت ننشینید و با کمال آرامش خلافکاریهای دستگاه جبار را به ملت ایران و ملل مسلمین گوشزد کنید. و از خدای تعالی به وسیله ولی عصر- عجل اللَّه تعالی فرجه- استمداد نمایید. تا دولتهای جبار نتوانند بر خلاف اسلام و قوانین قرآن قدمی بردارند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج1، ص: 403)
ـ نامه و تبریک ازدواج به خانم فرشته اعرابی (1353)
«بسمه تعالی
26 شهر صیام 94
دختر عزیزم، فرشته محترمه[2]
از خبر خوش وصلت میمون و سعادتمند شما خوشوقت شدم. الحق ازدواج بسیار مناسب و خوبی بود. خداوند تعالی برای شماها سعادت و سلامت و نیکبختی مقدر فرماید و این امر خیر را مبارک قرار دهد. به شما و جناب آقای اعرابی[3] و فریده عزیزم[4] تبریک میگویم، و سلامت همه را از خداوند تعالی خواستارم. ماها بحمد اللَّه تعالی سلامت هستیم و از شماها امید دعای خیر داریم. و السلام علیکِ و رحمة اللَّه. پدرت.» (صحیفه امام، ج3، ص: 50)
ـ سخنرانی در جمع دانشجویان درباره اوضاع ایران و اصلاحات امریکایی شاه (1357)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
در اثر فشار دولت ایران، عراق از ما خواست که قدری کوتاه بیاییم و بر علیه ایران فعالیت نکنیم و ما گفتیم نه، و به وسیله سازمان امنیت نجف این کاغذ را ابلاغ کردند. من کاغذ را گرفتم گذاشتم کنار؛ جواب ندادم به آنها لکن کار خودم را ادامه دادم. تا از یک سال به این طرف که کارها و فعالیتها زیاد شد، و علاوه بر اعلامیهها و فعالیات دیگر مصاحباتی هم با بعضی روزنامههای خارجه مثل لوموند و اینها شد، آنها تعقیبشان زیاد شد. رئیس «امن عام[5]» آمد پیش من، خودش آمد، آن باز تقاضایش همین معنا بود که یکوقت حرفش میشد که شما هر فعالیتی میخواهید، بکنید لکن مصاحبه نکنید. ما هم به اصل مصاحبه خیلی عادت نکرده بودیم به آن. به این جوابی ندادیم لکن یک مصاحبه دیگری شد، یعنی از فرانسه هم آمدند و مصاحبه کردند. از فرانسه هم آمدند و با آنها هم مصاحبه شد و لو اینکه اینها آنها را گرفتند. بعد که از منزل بیرون آمدند آنها را گرفتند. بعد از آن، تشدید کردند راجع به این معنی که شما در اینجا- به تعبیر آنها- منزل خودتان است، هر جوری میخواهید باشید لکن فعالیت سیاسی نکنید. روحانی خوب است که همان- محصَل حرفشان این بود که- درس بگوید و مسأله بگوید. من گفتم که اسلام از سیاست جدا نیست؛ اسلام مثل جاهای دیگر نیست، مثل مذاهب دیگر نیست که ذکر و دعا باشد. اسلام سیاستش با سایر احکامش با هم هستند، و من دخالت سیاسی میکنم. و من، هم اعلامیه میدهم و هم در ضبطْ حرفهایم را ضبط میکنم و هم اگر مقتضی شد در منبر صحبتهایم را میکنم؛ و این یک تکلیفی است شرعی برای من. گفتند که آخر ما یک تعهداتی با دولت ایران داریم، با آن تعهدات نمیشود این کارها. گفتم خوب، من هم- قریب به این معنی- یک تعهداتی با اسلام دارم و با ملت ایران، من هم نمیتوانم که از تعهداتم دست بردارم. منتهی شد به اینکه آنها گفتند که نه، نباید بشود و ما گفتیم باید بشود. و آنها ما را محصور کردند در منزل. البته نه اینکه بگویند شما نیا بیرون؛ کسی را نمیگذاشتند [بیاید]، ایرانیهایی که از بیرون میآمدند، اینها را مانع شدند. یک روز هم طلبهها را مانع شدند الّا یکی دو سه نفر. من بیرون نیامدم از منزل. بیرون که نیامدم، خوب در ایران یک چیزهایی شد، و فلان. من دیدم که خوب، ما بخواهیم اینجا توی منزل بمانیم و کاری نکنیم و بگوییم ما هم درس میخوانیم و ... این مخالف با وضع ماست.
ما الآن در ایران کشته دادیم، ما بچههایمان را، بزرگهایمان را کشتند در ایران، الآن هم هر روز این بساط هست، الآن هم در دانشگاه همین؛ در روزنامههای آنجا منعکس است که در دانشگاه- دیروز یا پریروز- گفته بود هشتاد و چند نفر، 75 نفر زخمی؛ و این چیزی که معلوم است دولت ایران گفته است و چندین نفر هم کشته. اینها به جان این ملت افتادند، از این طرف همه چیز ملت را میبرند، حالا جان این ملت را دارند میگیرند، ما چطور با این وضعی که اینها دارند بتوانیم، وجدان ما اجازه به ما بدهد، دیانت ما اجازه به ما بدهد که ما بنشینیم نگاه کنیم و فرزندان اسلام را اینها درو کنند و بکشند؟ ما صدایمان را به آن قدری که بتوانیم، آن قدری که بگذارند دولتها، صدایمان را به دنیا میرسانیم که خوب ببینند که این وضع ایران چه وضعی است.
الآن من گمان نمیکنم که هیچ مملکتی شبیه به مملکت ایران باشد. یک مملکتی باشد که همهاش حکومت نظامی. خوب، همه شهرها، تقریباً دوازده شهر بزرگ ایران که اساس شهرهای ایران است، حکومت نظامی قرار دادی؛ باقی آن هم حکومت نظامی؛
یعنی الآن نظامی، ایران را دارد اداره میکند. حالا هم از قراری که گفتند بناست که یک نظامی نخست وزیر بشود؛ فریدون جم را میگویند میخواهد نخست وزیر بشود، این هم یک نظامی است. اینها نمیتوانند ادامه حیات بدهند. شاه نمیتواند ادامه حیاتش را بدهد الّا زیر پرچم نظام و زیر سرنیزه نظامیها که دنبالش سرنیزه امریکاییها است. اگر سرنیزه امریکایی نباشد، معلوم نیست نظام ایران الآن آن طور انقیاد را داشته باشد. آن هم بیدار شده، آن هم آدم است، آن هم ایرانی، آن هم دارد میبیند که در ایران چه میگذرد. روزی نیست که دریک شهری یک صدایی درنیاید. به مجردی [که] صدا درآید میزنند، میکشند، چه میکنند.
با این وضعی که ایران دارد، با این اغتشاشی که الآن در ایران هست؛ و این دوَل بزرگ هم که بشر دوست! حقوق بشر! همهاش شعر. همه این حرفهایی که این دولتهای بزرگ میزنند و جامعههایی درست کردهاند برای حقوق بشر، برای امنیت، برای چه، نه امنیتشان به امنیت آدم میبرد و نه حفظ حقوق بشرشان به حفظ حقوق آدم میبرد همهاش برای این است که این ملل ضعیف را ببلعند. این همه مساعی که ملاحظه میکنید در هر یک این ابرقدرتها، یک صدایی است، یک نظامی هست، نظام این است که این بلاد شرق را، بلاد ضعیف را، اینها ببلعند.
در شرق چون مخازن زیاد است، مخازن نفتْ زیاد در شرق هست مثل کویت، مثل حجاز، مثل ایران، در اینجا این طور مخازن هست، آن خارجیها تمام چشمشان دوخته شده است به این مخازن ما و دارند مجانی میبرند، همین طوری. شما خیال میکنید که امریکا پول به ایران میدهد؟ امریکا برای خودش در ایران پایگاه درست میکند. این اسلحههایی که میگویند فروختند به ایران، به جای نفت دادند. این اسلحهها همانهایی است که اینها میخواهند در ایران باشد، و پایگاه باشد که مبادا یکوقتی شوروی حمله بکند. نه این است که اینها به ما چیزی دادهاند، اینها بازی است سر ما در میآورند.
این ابرقدرتهایی که یکی به اسم مملکت کمونیستی، یکی کمونیست چین، یکی نمیدانم سوسیالیست چی، زهر مار، همه اینها بساطشان برای خوردن ماست. این چینی که گفته میشود که کمونیست است و با تودهها کذاست و با خلق کذاست، دیدید همه که در این کشتار بزرگ تهران، که تا بیست هزار هم گفتهاند- ولی خوب حالا این مبالغه است اما چهار هزار تا، حدود چهار هزار، این زیاد گفته شده است حتی گفته شده است که در قبرستان تهران یک همچو حدودی دفن شده- این رهبر چین کمونیست، این رهبری که بعضی جوانهای ما در اشتباه هستند و خیال میکنند اینها مفید هستند برای جامعه، این در عین حالی که این کشتار داشت واقع میشد، آمد به ایران و دست داد به این شاه غاصب یک کلمه هم نگفت، پشتیبانی کرد. یک کلمه هم نگفت به اینکه آخر اینها را چرا میکشی؟ آخر چه کردهاند اینها؟ اینها دارند میگویند ما آزادی میخواهیم، چه میخواهیم، اینها میگویند ما میخواهیم آزاد باشیم؛ آزادی، استقلال؛ دادشان این طور درآمده بود. یک کلمه این آدم نگفت به اینکه خوب اینها بشر هستند، اینها انسان هستند، چرا این طور؟ بچه کوچک این قدری را، بچه دبستان را، حالا دیگر دستشان از آن بزرگها مثل اینکه [کوتاه] شده است، حالا کوچکها- بچههای دبستانی- را دارند میکشند. این هم هر روز دارد اخبارش میآید اینجا. بچه کوچولو دبستانی، دختر دبستانی، پسر، دوازده تا دختر و پسر یا دختر، همین دو- سه روز یک جایی کشتند. یک کلمه این آدم نگفت به این شخص شقی که این چه کاری است میکنی. آمد و دست داد به او. با آغوش باز ملاقات کردند و گذاشت رفت و خندیدند به این تودههای بیچاره. و ما جوانهایمان اشتباه میکنند، خطا میکنند، خیال میکنند که اینها برای آنها مفید هستند آن هم کاخنشینان کرملین. 15 خرداد که پانزده هزار- آن طوری که مشهور شد- پانزده هزار از این مردم کشتند، در روزنامههای شوروی تأیید کردند از شاه. الآن هم تأیید کردند این را، با این کشتاری که الآن شما ملاحظه میکنید در ایران هر روز یک گوشهای هست. الآن هم این کار را ... اینها همه شان برای این است که این گاز ایران را میخواهد، آن نفت ایران را میخواهد؛ آن دارد گاز ایران را میبرد، آن دارد نفت ایران را میبرد همه دنبال این هستند که این ملت ضعیف عقب بمانند؛ چشمهایشان باز نشود مبلّغهایشان، تبلیغاتشان، همیشه تبلیغ به ضد دین و به ضد روحانیت است تا مردم را از اینها جدا کنند، مردم را از دیانت جدا کنند، مردم را از روحانیت جدا کنند، خودشان را به جان هم بریزند و آنها استفادهاش را ببرند. ما کشته بدهیم، محمد رضا خان استفاده کند؛ آن بالاتریها هم زیادتر استفاده کنند.
این ملت برایش چه مانده؟ این ملت برایش همین [مانده] که تو سرش بزنند و نظامی باشد. اصلش، تمام حکومت، هر جا هست حکومت نظامی باشد. هر کس سرش را از خانهاش در میآورد بزنند بکشند. این وضع یک وضع خاصی است که ایران این وضع را دارد. مطالعه کنید ببینید اصلًا در دنیا شبیه دارد؟ یک همچو شبیهی ما در دنیا داریم که همه مملکت حکومت نظامی باشد و نتوانند حکومت نظامی [را] بردارند؟ خوب، نمیتوانند هم بردارند، برای اینکه مردم ایستادهاند؛ مقابلشان ایستادهاند. حالا هم که حکومت نظامی است مردم ایستادهاند؛ اما ایستادهاند چه چیزی میگویند؟ ایستادهاند آن حرفی که آقای کارتر دیروز گفته است میگویند؟ آقای کارتر میفرمایند که شاه آزادیِ خوب میخواهد بدهد، آزادی مطلق میخواهد بدهد، و شاه میخواهد که یک مملکت مترقی- یک اجتماع مترقی- درست کند، و این مردم با آن مخالفند! مخالفت مردم برای این است که مردم آزادی نمیخواهند و ایشان میخواهد با زور- با سرنیزه- آزادی بدهد! [خنده حضار]. سرنیزهها برای این است که تو سر مردم میزنند که بیایید آزادی بگیرید! مردم «جامعه مترقی» نمیخواهند، سرنیزه آمده میگوید بخواهید! آدم با این آقای کارتر- نمیدانم فهمش این قدر است یا حقه بازیاش این قدر است؟! میخواهد اغفال کند؟ آخر کی را میخواهد اغفال کند؟! شاید آنهایی که نمیدانند در ایران چه میگذرد، آنهایی که نمیدانند چه خبر است در ایران. شمایی که میدانید در ایران چه خبر است، مایی که میدانیم در ایران الآن چه خبر است، مردم چه میخواهند و اینها چه میگویند.
مردم میگویند آقا ما میخواهیم نفتمان مال خودمان باشد، ما میخواهیم مملکتمان آن زراعتی که داشت دوباره برگردد به آن. آقا، زراعت را همچو به هم زدند! این «اصلاحات ارضی» که آقا گفتند و آن قدر طمطراق کردند، «اصلاحات ارضی» به امر دولت امریکا بود برای اینکه بازار درست کنند که چیزهای آنها فروش برود؛ یعنی زراعت ما به هم بخورد، ما محتاج بشویم. الآن هم که میبینید، که هر چی میخواهیم از خارج باید بیاید. زراعت ما این جور شد؛ زراعت ما را آن جور کردند. خوب، مردم ریختند، آن زارعین بیچارهای که دیگر در آنجا نتوانستند زندگی کنند، ریختند به شهرها، به تهران. الآن تهران یک محالّ زیادی، چندین محل، حدود سی- چهل تاست که برای من نوشته بودند، محلههای کوخنشین، محلههایی که خانههای گِلی دارد که هیچ چیز ندارد که ده نفر عائله در یک چادر کوچکی در این زمستان سردْ زندگی باید بکنند؛ که آب ندارد؛ باید آب را از پنجاه- شصت پله بروند بالا، لب خیابان برسند- تو گودال منزلشان است- لب آن خیابان برسند و از آنجا آب را بردارند بیاورند از این پلهها پایین برای بچههایشان. این چه شد؟ برای اینکه «اصلاحات ارضی» فرمودند! [با] اصلاحات ارضی به هم خورد اوضاع دهقانها. و وقتی که به هم خورد اوضاع آنها، چاره نداشتند که رو بیاورند به شهرستانها. آمدند شهرستانها و این شد. وضع بیچارهها این طور شد. از آن طرف وضع زراعت ما به هم خورد. ایرانی که مرکز زراعت بود، شاید آذربایجان ایران بس بود برای ایران [و] باقی آن را باید صادر کنند، الآن به اندازه یک ماه، سی روز یا سی و سه روز، آنهایی که اطلاعات دارند و حساب کردند میگویند ایران به اندازه سی و سه روزش برای خودش چیز دارد، باقی آن را باید از خارج بیاورند!
خوب، این ایرانیها جمع شدند؛ همه ایرانیها الآن صدایشان درآمده، الآن سرتاسر ایران اعتصاب است. اگر این حکومت نظامی و نظام را بردارند، مردم این دستگاه را به قدر یک ساعت میپیچندش به هم و بیرونش میاندازند، برای اینکه بد دیدند از اینها این مردم، میخواهند آزادشان کنند و از رفاه بدشان میآید؟! از زندگانی خوب بدشان میآید؟! میگویند ما حتماً باید توی خاکها بخوابیم؟! یا میبینند که مال اینها را دارند میخورند و اینها را خاکنشین کردند؟ دادشان این است. آقای کارتر چه میگوید؟ آخر اینها چه میگویند؟ چرا این نفتهای ما را میبرند؟ آن هم مجّان میبرند؛ میبرند و آقایان میگویند که ما اسلحه خریدیم. تو اسلحه میخواهی چه کنی؟ اسلحهای که خریدند اسلحهای است که فرمش را اینها نمیدانند، ایران نمیتواند استعمال کند این اسلحه را این چیزهایی که آنها درست کردند، شیاطین خودشان میتوانند عمل بکنند، اینها نمیتوانند. مستشارها آمدند برای اینکه در اینجا باشند؛ هم نظام ما را نظام انگل بار بیاورند که هست، و هم اینجا مطالعات بکنند که چه جور بهتر میشود این لقمه چرب را خورد و آن طور ماند. آن طور باشد [و] این ملت حرف نزند. اگر حرف بزند یک ملت وحشی است! یک ملت وحشی است که داد میزند که آقا ما را آزاد کنید! یک ملت وحشی است که داد میزند که آقا مال ما را نخورید! اما آنها وحشی نیستند، آنها مترقی هستند! مال مردم را باید بخورند آنها، باید غارت کنند!
این ملت ما الآن صدایشان- از بچه کوچکش تا پیرمردش صدایشان- درآمده برای اینکه میبینند که مملکتشان دارد سقوط میکند، دارد از بین میرود این مملکت. باید به فریاد این مملکت برسند؛ و لهذا میبینید که جان میدهند. بچههایشان را هم میکشند و آنها میگویند نه، باید کرد. دنبال میروند باز. این وضع ایران ما و این وضع این دولتهای بزرگ با ما.
و ما وظیفه داریم. مایی که الآن اینجا، شمایی که اینجا نشستید، و منی که اینجا نشستم، ما وظیفه داریم که با آنها هم صدا باشیم؛ یعنی هر مقداری که از دست ما بر میآید باید کمک بکنیم. کمک به غیر نیست، کمک به خودتان است؛ آنها برای شما قیام کردند مردم ایران الآن برای شما دارند خون میدهند؛ برای شما بچههایشان، جوانهایشان از بین میرود؛ دخترهایشان، پسرهایشان از بین میرود. ما باید به آنها کمک کنیم. ما خیال نکنیم که اینجا نشستیم تکلیف نداریم. همهمان تکلیف وجدانی داریم، تکلیف شرعی داریم، تکلیف عقلی داریم که با این جمعیت مظلومی که قیام کردند و میخواهند حق خودشان را- آن حق خودشان که حق ما هم هست- بگیرند، ما هم با آنها همراهی کنیم، ما هم دنبال آنها باشیم. میتوانیم مقاله بنویسیم، میتوانیم در روزنامه چیز بنویسیم هر قدر میتوانیم در این دانشگاههایی که میرویم به مردم بگوییم؛ به مردم اینجاها بگوییم مسائل آنجا را. مسائل را منتشر کنید. آقا، هر کدام شما در یک نقطهای که هستید مسائل ایران را منتشر کنید، بگویید؛ با آهِ دل بگویید. روزنامههایشان هم گاهی مینویسند اما از خود شما باید گفته بشود، نوشته بشود. باید این وضع آشفته ایران به همه عالم معلوم بشود.
و اگر چنانچه یک ملتی ایستاد و حق خودش را خواست، سرنیزه نمیتواند جلویش را بگیرد؛ سرنیزه اصلًا قدرت ندارد با گوشت طرف بشود. این خیال است که گوشت نمیتواند با سرنیزه. تمام قدرتهای عالم جمع بشوند، وقتی یک ملتی گفت من این کار را نمیخواهم، نمیتوانند تحمیلش کنند. الآن نمیتوانند تحمیل ایران بکنند که شاه را قبول کن؛ نمیتوانند. الآن به زور ایستاده آنجا اما مردم قبولش ندارند. مردم داد میزنند نمیخواهیم. قبول کردن را مردم هیچ تن ندادند به این مطلب. تن به این ننگ ایرانیها نمیدهند و ندادهاند برای اینکه این آدم را دیدهاند که همه مصالح اسلام، همه مصالح کشور را به باد داده؛ در عین حال [مدعی است که] ما آزادی دادیم، ما نمیدانم چه دادیم، ترقی دادیم به ایران! ترقیاتشان همین است که دارید میبینید؛ آزادیاش هم همین است که با سرنیزه است.
ما مکلفیم به اینکه خدمت کنیم به این مردم، به این بیچارهها، به این جوانْ مردهها. ما انسانیم، باید خدمت کنیم. و خدمت به آنها یعنی خدمت به خودمان است؛ یعنی در این منافعی که ایرانی دارد مشترکیم، همهمان شریکیم. اگر مملکت ما یک مملکت مستقلی بشود، تَبَع نباشد، اگر مملکت ما یک مملکت آرامی باشد، اگر مملکت ما یک مملکتِ- عرض میکنم که- مرفهی باشد، خوب ما هم جزء آن مملکت هستیم، ما هم در رفاه هستیم، ما هم چه هستیم. اینها قیام کردند و ما هم باید دنبال آنها باشیم. این طور نیست که عذر بیاوری که من اروپا هستم و آن امریکا هست و آنها ایران هستند؛ این عذر نیست شما هم در امریکا که هستید هر مقداری که میتوانید؛ شما هم در پاریس که هستید هر مقداری میتوانید؛ من هم که اینجا هستم هر مقداری که [میتوانم]. من حالا شما را دیدم این مقدار میتوانم به شما چیز بگویم، حرف بزنم، میزنم؛ شما هم رفقایتان را، آنهایی که اهل اینجا هستند، خارج هستند، چه هستند، با هم قرار بدهید که کمک بکنید به این نهضتی که هست. تاریخ سراغ ندارد این جور نهضتی که الآن در ایران است. تاریخ ایران تا حالا سراغ ندارد این جور نهضتی که تمام ایران- تمام- بایستند. بچه این قَدَری بگوید که مرگ بر شاه، پیرمردش هم بگوید مرگ بر شاه؛ همچو نهضتی ما نداشتهایم در ایران. این نهضت را نگذارید بخوابد تا اینها از بین بروند، تا این هیأت حاکمه بروند [و] یک هیأت حاکمه صحیح سرکار بیاید.
خدا ان شاء اللَّه همه شما را حفظ کند؛ موفق باشید. خدا شرّ اینها را بکند از سر مسلمین؛ شرّ این ابرقدرتها را بکند که این نوکرها را نگذارند سر بلاد مسلمین. [آمین حضار]
[یکی از حضار: خداوند شما را حفظ کند]
امام: موفق باشید.» (صحیفه امام، ج3، ص: 516 ـ 524)
ـ حکم انتصاب آقای سید اسداللَّه مدنی به سمت امامت جمعه همدان (1358)
«بسمه تعالی
خدمت جناب مستطاب، سید العلماء الأعلام و حجت الاسلام، آقای حاج سید اسد اللَّه مدنی- دامت افاضاته
به قرار گزارشهایی که از شهرستان همدان میرسد، آشفتگیهایی در سطح شهر موجود، و بیم آن میرود که گروههای منحرف اسلامی اختلافات و انحرافاتی نمایند که با نهضت اسلامی و انقلاب اسلامی مخالف باشد. لهذا جنابعالی، با آنکه در مجلس خبرگان نماینده هستید، عجالتاً به مدت ده روز یا دو هفته به همدان تشریف ببرید، و اوضاع منطقه را بررسی نمایید، و احوال و فعالیتهای منحرفین را از نزدیک سخت مورد مراقبت قرار دهید.
و ان شاء اللَّه تعالی، پس از برگزاری مجلس خبرگان، مدتی طولانی برای بررسی اوضاع و سامان دادن به اوضاع آشفته به همدان تشریف برده، و به مسائل مربوط و امور شرعیه و گرفتاری شهر و منطقه مربوط به آن رسیدگی و اصلاح فرمایید.
جنابعالی، که به شایستگی علمی و عملی موصوف هستید، منصوب به امامت جمعه در شهر همدان میباشید. و چون امامت جمعه از مناصب مربوط به ولی امر است، کسی بدون نصب نمیتواند تصدی کند.
و نیز جنابعالی مجازید در تعیین قاضی شرع برای دادگاههای شهر و حومه. اهالی محترم و مؤمن به انقلاب موظفند از معظمٌ له پشتیبانی قاطع کرده، و وجود محترم ایشان را غنیمت شمارند.
جناب ایشان وکیل این جانب در اخذ وجوه شرعیه، و صرف در موارد مقرره هستند. اهالی محترم وجوه شرعیه خود را به ایشان بدهند که مورد قبول است. و السلام علی عباد اللَّه الصالحین و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج10، ص: 280 ـ 281)
ـ حکم به آقای رمضانعلی قوچانی جهت عزیمت و انجام امور مذهبی در قوچان (1358)
«بسمه تعالی
جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج شیخ رمضانعلی قوچانی- دامت افاضاته
طوماری به امضای جمع زیادی از جامعه روحانیت و اهالی محترم شهر قوچان واصل گردید که درخواست نمودهاند جنابعالی جهت ارشاد و تبلیغ و رسیدگی به امور مذهبی و اقامه نماز جماعت و رفع نیازمندیهای دینی بدانجا بروید و در آنجا بمانید و با توجه به وضع زمان و آشنایی جنابعالی به محل، مقتضی است دعوت آقایان محترم را پذیرفته و ضمن انجام وظایف مذهبی، اهالی را به اتحاد و یگانگی دعوت کنید.
امید است اهالی محل نیز قدردان وجود شریف بوده و از همکاریهای لازمه در پیشبرد اهداف عالیه اسلام دریغ نورزند. از خدای تعالی موفقیت همگان را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج10، ص: 282)
ـ نامه به آقای جعفر صبوری؛ اعلام وصول وجوه شرعیه (1358)
«بسمه تعالی
خدمت جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج شیخ جعفر صبوری- دامت افاضاته
مرقوم محترم به ضمیمه یک قطعه چک به مبلغ یکصد هزار تومان واصل گردید، و در مورد سه قطعه فرش قالی که مرقوم داشتهاید، چنانچه نذر صاحب قالی، نذر شرعی و با شرایط نذر بوده است، باید صبر کنند تا منع برطرف گردد و به همان اماکن مقدسه ببرند. و اگر نذر شرعی نبوده- چنانچه غالباً این طور است- به هر مصرفی بخواهند میتوانند برسانند. از خدای تعالی ادامه توفیقات جنابعالی را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.
به تاریخ 21 شهر ذی القعدة 99// روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج10، ص: 283)
ـ سخنرانی در جمع روحانیون و طلاب مبارز عراق؛ حل مشکلات با صبر و توکل (1359)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
این مسائل که برای اسلام و مسلمین پیش میآید و میآمده است، اینها سابقهدار است. این طور نیست که حالا برای ما پیش آمده باشد. شما میدانید که تاریخ اسلام مشحون[6] بوده است از این مجاهدات، از این شهادتها، از این خون دادنها و از این خرابکاریها به دست فُجّار. ائمه ما- علیهم السلام- مبتلا بودند به همین امور لکن بر همه بوده است و بر ما هم هست استقامت و خودداری و خدا با صابران است.[7] و ما با دست خالی بر این قدرت فوق العاده، قدرت شیطانی که همه قدرتها دنبال او بودند، غلبه کردیم و این نبود جز اینکه ملت ما همراه با هم بودند و صبور بودند و بر مشکلات صبر میکردند و مشکلات را با صبر و با اتکال به خدای تبارک و تعالی این مشکلات را حل کردند.
و این مشکلی که حالا هست مشکل خیلی مهمی نیست و این حل میشود ان شاء اللَّه، چنانچه مشکل عراق هم حل میشود. همان نمونههایی که در زمان محمد رضا در ایران بود الآن در عراق است و همان کارهایی که مبدأ شد از برای اینکه این حیثیت خودش را از دست داد و تاج و تخت غصبی را از دست داد، همین معنا الآن در عراق است. اینها گمان میکنند که با سرنیزه میشود حکومت کرد و این یک اشتباهی است که از برای این قلدرها هست.
سرنیزه نمیتواند یک ملتی را خاضع کند، میتواند یک مدتی باشد، لکن نمیتواند همیشه بر یک ملتی حکومت کند. ملتها وقتی که با هم شدند، هیچ حکومتی و هیچ قدرتی بر آنها نمیتواند غلبه کند و الآن بحمد اللَّه هم ملت ایران و هم ملت عراق قیام کردهاند و نهضت کردهاند. امیدوارم ان شاء اللَّه موفق و مؤید باشید.» (صحیفه امام، ج13، ص: 265)
ـ حکم انتصاب آقای هاشمی رفسنجانی به نمایندگی امام در شورای عالی دفاع (1360)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی- دامت افاضاته
بدین وسیله جنابعالی به سمت نمایندگی از طرف این جانب در شورای عالی دفاع منصوب میشوید که ان شاء اللَّه تعالی ضمن انجام وظایف محوله به ادارات مربوطه دیگر نیز رسیدگی و نظارت نمایید. موفقیت جنابعالی را از خدای تعالی مسألت دارم. 21 مهرماه 1360
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج15، ص: 3029
ـ پیام تشکر به امیر قطرغ تبریک عید سعید قربان (1360)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حضرت آقای خلیفه بن حَمَد آل ثانی، امیر دولت قطر
تلگراف تبریک جنابعالی به مناسبت حلول عید سعید اضحی واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا این عید بزرگ اسلامی را به شما و مردم مسلمان کشورتان تبریک میگویم. و مسلماً اطلاع دارید که ما در برابر توطئههای گوناگون امریکای جهانخوار قرار گرفتهایم، تا جایی که برای لکهدار کردن جمهوری اسلامی ایران به وسیله ایادی خود مانند رژیم بعث عراق و با کمک حکومتهای مرتجع منطقه، مخازن نفتی کشور مسلمان کویت را مورد هجوم قرار میدهد و ما را مسئول این جنایت بزرگ قلمداد میکند. ملت ما در برابر این توطئههای ننگین انتظار حمایت کشورهای اسلامی را دارند تا بهتر بتوانند به راه افتخارآمیز خود بدون وابستگی به شرق و غرب ادامه داده و اهداف عالیه اسلام را در جهان تحقق بخشند. و السلام علیکم.
14 ذی حجة الحرام 1401// روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج15، ص: 303)
ـ پیام تشکر به رئیس دولت و رئیس مجلس وزرای دوبی؛ تبریک عید قربان (1360)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
جناب آقای رشید بن سعید آل مکتوم، نایب رئیس دولت و رئیس مجلس وزرای کشور دوبی
تلگراف تبریک شما به مناسبت حلول عید سعید قربان واصل و موجب تشکر گردید.
متقابلًا این عید بزرگ اسلامی را به شما و ملت مسلمان کشورتان تبریک میگویم. و امیدوارم حمایت خود را از ملت انقلابی و اسلامی کشور ما که به منظور برقراری حکومت اسلام در جهان مورد هر گونه توطئه و دشمنی ابرقدرتها قرار گرفته، دریغ ندارید؛ ملتی که به جرم ضدیت با امریکای جهانخوار مورد ننگینترین تهمتها قرار گرفته، تا جایی که امریکای جنایتکار به وسیله رژیم مزدور عراق و به کمک حکومتهای مرتجع منطقه، مخازن نفتی کشور مسلمان و برادر ما کویت را مورد هجوم قرار داده و بیشرمانه ما را مسئول این جنایت عظیم قرار میدهد. از خدای تعالی پیروزی کامل مسلمین را بر ابرقدرتهای شرق و غرب و استعمارگران چپ و راست، و بخصوص امریکای جهانخوار مسألت دارم. و السلام علیکم.
14 ذی حجه 1401 // روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج15، ص: 304)
ت پیام تشکر به حاکم فجیره؛ تبریک عید سعید قربان (1360)[8]
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
جناب آقای حامد بن محمد آل شرقی، حاکم فجیره
تلگراف تبریک جنابعالی به مناسبت فرارسیدن عید سعید اضحی واصل گردید متقابلًا این عید بزرگ اسلامی را به شما و ملت مسلمان فجیره تبریک میگویم و امیدوارم با بینش خاصی که از کشورهای اسلامی دارید موقعیت حساس ما را در برابر توطئههای گوناگون امریکای جهانخوار که بزرگترین دشمن اسلام و مسلمانان جهان میباشد، درک نموده، تا جایی که این کشور جنایتکار به وسیله رژیم بعث عراق و با کمک حکومتهای مرتجع منطقه، مخازن نفت کشور کویت را مورد هجوم قرار میدهد و ما را مسئول این جنایت هولناک قلمداد مینماید. ملت انقلابی و مسلمان ما در این شرایط و در برابر این توطئهها از کشورهای اسلامی انتظار حمایت و پشتیبانی دارند تا بهتر بتوانند به راه افتخارآمیز خود ادامه داده و بر دشمنان اسلام پیروز شوند. و السلام علیکم. 14 ذی الحجه 1401
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج15، ص: 305)
ـ پاسخ استفتاء در مورد ملاک تشخیص موضوع و مصداق (1360)
[** بسمه تعالی. محضر مقدس حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مد ظله العالی
با عرض معذرت، نظر مبارک را در مورد دو مسئله زیر بیان فرمایید:
آیا تشخیص موضوعات که در رابطه با مستنبطات[9] روایات و ادله شرعیه نیست با کیست؟ و اگر با عرف است آیا مجتهد میتواند تعیین مصادیق عرفیه کند، و یا باید به عرف واگذارد. و اگر در موردی نظر مقلد با مجتهد متفاوت بود، کدام یک از انظار لازم الاتباع است؟**]
بسمه تعالی
میزان عرف است، و اگر بین مجتهد و مقلد اختلاف باشد باید از عرف نظر خواهی کنند. و اگر هر یک مدّعی است که عرف چنین است، هر یک به نظر خود عمل کند.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج15، ص: 306)
ـ سخنرانی در جمع اعضای هیأت ایرانی در کنفرانس بین المجالس؛ حفظ شرافت (1361)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
من از انحطاطی که در بعضی از سران دولتها در عصر ما حاصل شده است، تعجب میکنم و نیز متعجبم از فکر حکومتهای منطقه که چرا این قدر ذلیلاند و همه چیزشان را تقدیم نموده و علاوه بر ذلت در مقابل امریکا، در برابر اسرائیل هم ذلت را به جان میخرند. آن چیزی که دنیای متزلزل از آن میترسد، اسلام است. اینها از حکومت جمهوری اسلامی میترسند و ما باید محکم بایستیم و خودمان را برای مقابله با مشکلات احتمالی آینده مهیا کنیم. ما نمیتوانیم شرافت اسلامی- انسانی خود را از دست بدهیم. بحمد اللَّه، مردم ما همه آگاه و مهیا هستند و شما میبینید این ارتشیها و پاسدارها و بسیج و سایر نیروها در جبهه چه میکنند. آنها وقتی میخواهند به خط مقدم بروند، انگار که به حجله عروسی میروند و حتی صدر اسلام هم این چنین وضعی را کمتر به خود دیده است. و بعضی از افراد نمیتوانند این همه از خود گذشتگی را بفهمند و کارهای انجام شده را نادیده میگیرند. در هر صورت، ما باید مهیا باشیم و مردم باید در وضع موجود و با جنگ تحمیلی که درگیر آن هستیم و همه ابرقدرتها با ما دشمناند، فکر این را بکنند که دولت در چه وضعی و با چه مشکلاتی روبروست و توقع این را نداشته باشیم که هر چه میخواهیم، در خانه ما حاضر باشد. و همه میدانیم که این دشمنیها تازگی ندارد؛ چرا که در زمان پیغمبر اکرم- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- چه تهمتها و ناسزاها به ایشان میگفتند، ولی ایشان از تبلیغ دین اسلام دست برنمیداشت. و حالا اگر کم و کسری در مملکت وجود دارد، ما متأثریم و دولت و مسئولین با همه توان خود در رفع کمبودها میکوشند و کارهای مهمی انجام دادهاند که امیدوارم به یاری خداوند بهتر بشود.
اگر ما تسلیم امریکا و ابرقدرتها میشدیم، ممکن بود امنیت و رفاه ظاهری درست میشد و قبرستانهای ما پر از شهدای عزیز ما نمیگردید، ولی مسلماً استقلال و آزادی و شرافتمان از بین میرفت. آیا ما میتوانیم نوکر و اسیر امریکا و دولتهای کافر شویم تا بعضی چیزها ارزان شود و شهید و مجروح ندهیم؟! هر گز، ملت زیر بار این ننگ نخواهد رفت و تن به این ذلت نخواهد داد. ملت ایران در مقابل امریکا میایستد و به امید خداوند پیروز است. خداوند آن قدر تأکید کرده است که ما با آنها موالات نداشته باشیم[10]، آن وقت برای ارزانی اجناس، ما خودمان را بفروشیم؟! شما توقع نداشته باشید که آنها از ما تعریف کنند. اگر آنها از من طلبه و شما تعریف میکردند، ساقط میشدیم. ملتها با شما هستند و این سازمانها دستاورد ابرقدرتهایی هستند که میخواهند مردم مستضعف جهان را چپاول کنند و به همین جهت، با شما مخالفاند. خداوند همه شما را موفق کند.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج17، ص: 34 ـ 35)
ـ پاسخ استفتاء به آقای میر حسین موسوی؛ اقامه نماز جماعت در ادارات (1362)
[بسمه تعالی؛ محضر مبارک بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مدّ ظله العالی- بعد از درود و سلام بیپایان، از آنجا که در بعضی از شعبات بانکها و ادارات انجام فریضه نماز به صورت جماعت به هنگام وقت فضیلت موجب سوء استفاده و یا اضرار به بیت المال میگردد لذا سؤالات زیر در این رابطه مطرح است:
1- در صورتی که نماز جماعت در اول وقت باعث افت تولید یک کارخانه شود و یا اختلالی در امر تولید بوجود آورد، آیا مسئول کارخانه میتواند از کارکنان بخواهد تا نماز را بعد از اتمام کار بخوانند؟
2- اگر از بخشنامه دولت مبنی بر اقامه نماز جماعت، در شعبهای از بانکها و یا ادارات سوء استفاده شود و کار مردم تعطیل گردد، آیا میتوان اقامه نماز را به اتمام وقت اداری که حدود ساعت 2 بعد از ظهر است محول کرد؟
3- آیا دولت مجاز است که در صورت مشاهده اضرار به بیت المال و یا وهن حیثیت جمهوری اسلامی به علت سوء استفاده عدهای، به صورت موردی نماز جماعت را در اول وقت ملغی نماید؟
23/ 7/ 62- میر حسین موسوی نخست وزیر].
بسمه تعالی
[جواب] 1- باید نماز را بعد از اتمام کار بخوانند و اگر کارخانه دولتی است، مسئول هم نمیتواند اجازه دهد.
[جواب] 2- لازم است پس از وقت اداری نماز بخوانند.
[جواب] 3- دولت میتواند، بلکه در صورت مذکور لازم است الغا کند.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج18، ص: 185)
[1] - آقای محمد جواد حجتی کرمانی.
[2] - نوه دختری امام خمینی.
[3] - آقای محمد حسن اعرابی، داماد امام.
[7] - اشاره به آیه 153 سوره بقره.
[8] - یکی از امارتهای هفتگانه، تحت حاکمیت امارات عربی متحده، واقع در حاشیه جنوبی خلیج فارس، در مشرق مسندم و در مقابل آبهای دریای عمان
[9] - جمع مُسْتَنبَط به معنای استخراج شده، کشف شده
[10] - اشاره است به آیه 28، سوره آل عمران، و آیه 139 و 144 سوره نساء، و آیه 51، سوره مائده.
.
انتهای پیام /*