کد مطلب: 4045 | تاریخ مطلب: 20/07/1400
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

امروز با امام: بیستم مهر

امروز با امام: بیستم مهر

ـ نامه به آقای سید احمد خمینی؛ خانوادگی (1350)
ـ پیام به ملت ایران به مناسبت چهلم شهدای 17 شهریور (1357)
ـ مصاحبه با خبرنگاران درباره آینده حکومت اسلامی (1357)
ـ سخنرانی در جمع اعضای انجمن خیریه بانوان اصفهانغ اساس نهضت انبیا (1358)
ـ سخنرانی در جمع اعضای سمینار دادگاههای انقلاب؛ قضاوت در اسلام (1358)
ـ پیام به نیروهای مسلح ایران؛ وظایف و اختیارات شورای عالی دفاع (1359)

امروز با امام: بیستم مهر

 

ـ نامه به آقای سید احمد خمینی؛ خانوادگی (1350)

«بسمه تعالی‏

21 شعبان 91

احمد عزیزم‏

مرقوم شما واصل شد، از سلامت شماها خوشوقت شدم. راجع به منزل‏[1] در مکتوب آقا نوشته‏ام همان نحو عمل شود. ماها بحمد اللَّه سلامت هستیم، امید است شماها هم سلامت و سعید باشید. پاکتهای جوف‏[2] را با آدرس بفرستید. اگر آدرس آقای فقیه ایمانی‏[3] را نمی‏دانید سؤال کنید از اصفهانیها. از سلامت خودتان مطلعم کنید. و السلام.

پدرت‏

کاغذ جوف جواب تسلیت را به آقای آقا صادق روحانی پس از آنکه در پاکت گذاشتید بدهید.» (صحیفه امام، ج‏2، ص: 388)

ـ پیام به ملت ایران به مناسبت چهلم شهدای 17 شهریور (1357)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

9 ذی القعدة 98

ملت آگاه و مبارز و شجاع ایران- اعلی اللَّه کلمتهم.

اکنون که چهلم عزیزان تهران به دنبال «چهلم» ها فرا رسیده، و با استقرار حکومت سرنیزه و پلیس در انتظار «چهلم» هایی باید باشیم، اکنون که سایه شوم حکومت نظامی و نظام سیاه شاهنشاهی روزگار ملت محروم ما را به تباهی کشانده است، اکنون که دست ابرقدرتهای ستمگر برای چپاول مخازن غنی ما بر ضد اراده مصمم ملت از آستین دژخیمان شاه بیرون آمده و عزیزان اسلام را به خاک و خون می‏کشد، اکنون که نمودهای «دروازه تمدن بزرگ» به دست پایه گذاران حقوق بشر، یکی پس از دیگری بر روی نعشهای جوانان برومند ما رخ می‏نماید، اکنون که به ادعای کارتر، ملت به آزادی و استقلال شاهانه نایل شده است، کشور بی‏پناه ما عزادار و ملت مظلوم ما سوگمندند. ما در غرب و شما در شرق به عزای عمومی می‏نشینیم، تا دست جنایتکار ابرقدرتهای نفتخوار در کشور نفت‏خیز ما باز است درهای سعادت و آزادی و استقلال بسته است.

عزیزان من! همت کنید و زنجیرهای اسارت را پاره کنید و مهره‏های خیانتکار را یکی پس از دیگری از صحنه خارج کنید، و دست مهره‏دارهای سودجو را از کشورهای اسلامی قطع کنید. سعادت و آزادی و استقلال، پشت سد مهره‏های داخلی و مهره دارها است، سدها را ویران کنید و صفها را در هم شکنید و کشور را نجات دهید. در منطق کارتر، این جنایتها و اختناقها و وحشیگریهای شاه کوشش در راه استقرار اصول دموکراسی و موضع‏گیریهای مترقیانه نسبت به مسائل اجتماعی است. او مردم آگاه ایران را متهم می‏کند که با آزادی که شاه می‏خواهد بدهد مخالفند، و تمام اعتصابات و اعتراضات سراسر ایران برای گریز از آزادی است! لکن باید بداند که این فریبکاریها دیگر ارزش خود را از دست داده است و همه جوامع شاه را شناخته‏اند.

ملت بزرگ ایران! تاریخ ایران، بلکه تاریخ جهان، نهضتی چون نهضت شما به یاد ندارد و قیام همگانی چون قیام شما آزادگان را پشت سر نگذاشته است. امروز نونهالان هفت- هشت ساله دبستانهای ما فدایی می‏دهند و در راه اسلام عزیز و کشور، خون نثار می‏کنند. شما در چه تاریخی چنین دیده‏اید؟ امروز زنهای شیردل، طفل خود را در آغوش کشیده و به میدان مسلسل و تانک دژخیمان رژیم می‏روند. در کدام تاریخ چنین مردانگی و فداکاری از زنان ثبت شده است؟ امروز غریو «مرگ بر شاه» از دل طفل دبستانی تا پیران بیمارستانی مجال را بر رژیم منحط پهلوی چنان تنگ نموده و اعصاب شاه را آن سان خرد کرده که دست از پا نشناخته و تسکین خاطر خود را با خون کودکان و جوانان ما بیمه می‏کند.

خواهران و برادران عزیز! صبور باشید و سستی و ضعف از خود نشان ندهید؛ راه شما راه خدا و اولیای خدا است. خون شما در راهی می‏ریزد که خون پیغمبران و امامان و اصحاب صلاحیتدار آنان ریخته شد. شما به آنان می‏پیوندید و این نه تنها غم ندارد، که شادی آور است.

صفهای خود را محکم کنید و اراده‏ها را مصمم و وحدت کلمه را حفظ نمایید و با همه جناحهای مسلمان؛ خصوصاً ارتشیها ائتلاف کنید، و سلام گرم مرا به آنان برسانید، و بگویید اینان که با مسلسل شما و یا اجانب کشته می‏شوند برادران و خواهران شما هستند. برای ارضای شهوات شاه، خود را پیش خالق و خلق رسوا نکنید و در آغوش ملت بیایید آغوش ما برای شما باز است.

عزیزان من! از اختلاف که الهام ابلیس است اجتناب نمایید و به هم پیوسته در راه هدف که سرنگون شدن رژیم فاسد پهلوی و قطع ایادی اجانب از مقدرات و مخازن کشور است، نهضت مقدس را ادامه دهید و در راه پیشرفت مقاصد اسلامی خود از هیچ عاملی نهراسید که این جنبش بزرگ را هیچ قدرتی نمی‏تواند متوقف کند. شما بِحقید و دست خداوند تعالی با شما است، و خدا خواسته است که مستضعفین پیشوایی را به دست گرفته، خود وارث مقدرات و مخازن خود باشند.

این جانب در اولین فرصت به یکی از کشورهای اسلامی که بتوانم به فعالیتهای اسلامی خود ادامه دهم خواهم رفت، و ان شاء اللَّه تعالی عمرم را در راه خدای تعالی که خدمت به شماست به آخر می‏رسانم. تا کنون هیچ یک از دولتهای اسلامی از من دعوت ننموده‏اند، و به محض احراز آزادی بیان و قلم در کشوری از کشورهای اسلامی، ان شاء اللَّه برای خدمت در آنجا خواهم رفت. اکنون در اینجا به خدمت ادامه می‏دهم. در نهضت اسلامی و خدمت به مردم مسلمان، مکان یا رنج در مکان مطرح نیست؛ آنچه مطرح است ملت است؛ صدای وجدان است. من هر چه بکنم و بر سر من هر چه بیاید در مقابل شمایی که خون در راه آزادی و اسلام داده‏اید خجلم. آنچه مرا در این مکان رنج و دردآور دلخوش می‏کند خدمت به شما است. من در غم خانواده‏های افتخارآفرین سراسر ایران خود را شریک می‏دانم و یاد کودکان دبستانی ایران که اخیراً به دست شاه جبار کشته شده‏اند قلبم را می‏فشارد. چهلم تهران را روز عزای عمومی اعلام کرده و خود نیز عزادارم.

از خداوند تعالی ادامه نهضت را تا حصول مقاصد اسلامی خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏3، ص: 511 ـ 513)

ـ مصاحبه با خبرنگاران درباره آینده حکومت اسلامی (1357)

مصاحبه‏کننده: خبرنگاران بی. بی. سی. و تلویزیون تجارتی بریتانیا در پاریس‏

ما امید آن داریم که این قیامی که ملت ایران کرده است- برای مطالبه حق خودش- و با این نحوی که نهضت رشد پیدا کرده است، احتیاج به قیام مسلحانه پیدا نکند؛ ولی اگر یکوقت طولانی شد- این معارضاتی که هست و این مباحثاتی که هست و این نهضت عمرش طولانی بخواهد بشود و شاه لجاجت کند و بماند در ایران، راجع به قیام مسلحانه تجدید نظر ممکن است بکنیم.

سؤال: [هفته گذشته که من و دیوید پرمن، به پاریس رفتیم، آیت اللَّه خمینی در مصاحبه‏ای برای بخش فارسی بی. بی. سی. توضیحات بیشتری در این باره داد]

جواب: باید این رژیم برچیده بشود و پس از آن، با یک رفراندم عمومی، شخصی روی کار بیاید برای حکومت موقت؛ و به آرای عمومی رجوع بشود برای تشکیل یک مجلس؛ و تمام احکامی که از مجلس بگذرد و تمام مسائلی که در مجلس بگذرد، آن مسائل مطابق با اتکای به ملت است. و تغییر، یک تغییر طبیعی است از یک حکومت و سلطنت غیر قانونی به یک حکومت و رژیم قانونی.

[آقا ممکن است توضیح بفرمایید که مقصود از حکومت اسلامی جمهوری اسلامی چیست؟ و عده زیادی در ایران گفتند که می‏خواهیم برگردیم به قانون اساسی ایران؛ در این مورد ممکن است توضیحاتی لطف بفرمایید؟]

- برگشت به قانون اساسی، همان برگشت به رژیم سلطنتی منحط است که امری است کهنه شده و ارتجاعی؛ و این قابل برگشت نیست. و اشخاصی که می‏گویند می‏خواهیم برگردیم در اقلیت واقع هستند؛ و تمام ملت از سرتاسر کشور فریاد می‏زنند که ما حکومت اسلامی می‏خواهیم. و اما رژیم اسلامی و جمهوری اسلامی، یک رژیمی است متکی بر آرای عمومی و رفراندم عمومی و قانون اساسی‏اش قانون اسلام و باید منطبق بر قانون اسلام باشد؛ و قانون اسلام مترقی ترین قوانین است، و قانون اساسی آن مقدار که مطابق با این قانون مترقی است آنها بر جای خود باقی می‏ماند و آن مقدار که مخالف با این است- به حکم خود قانون اساسی- قانونیت ندارد؛ و بسیاری موادش، موادی بوده است که با سرنیزه تحمیل شده است و آنها باید ساقط بشود.

[نحوه رابطه حضرت آیت اللَّه با جامعه غرب و با جامعه کمونیست چطور خواهد بود؟]

- اما روابط ما با جامعه غرب؛ یک روابط عادلانه است که نه زیر فشار ظلم آنها خواهیم رفت و نه ظلمی بر آنها روا خواهیم داشت. ما با آنها به طور احترام متقابل رفتار خواهیم کرد، و با آنها اگر آنها هم احترام متقابل را حفظ کنند و نخواهند بر ما تحمیل کنند و تجدید نظر در این کارهایی که تا کنون بر ما- بلکه با شرق- کرده‏اند بکنند، ما با آنها به طور خوب و روابط حسنه رفتار می‏کنیم و معاملات با آنها هم خواهیم کرد؛ به هر نحوی که صلاح خودمان باشد، نه هر نحوی که تحمیل باشد یا فقط صلاح آنها در نظر گرفته شده باشد، ما روابط حسنه با آنها داریم. و اما با کمونیستها؛ چون سوء قصد آنها را نسبت به مملکت خودمان تا کنون احراز کردیم، نمی‏توانیم یک روابطی داشته باشیم مگر که آنها هم دست از آن کارهایی که دارند بردارند، و کمونیستی که در ایران هست به دامن خود ملت و اسلام برگردد که ما با آنها هم به طور عادلانه خواهیم رفتار کرد؛ و اما اگر بخواهند باز مثل سابق یا ایام «توده» و اینها خیانت به مملکت بکنند[4] با آنها طور دیگر رفتار خواهیم کرد.» (صحیفه امام، ج‏3، ص: 514 ـ 515)

ـ سخنرانی در جمع اعضای انجمن خیریه بانوان اصفهانغ اساس نهضت انبیا (1358)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

از آمدن بانوان محترم، خواهرهای عزیز، برای ملاقات من تشکر می‏کنم؛ و خوش آمد عرض می‏کنم؛ و سعادت و سلامت همه شما را، همه ملت ایران را از خداوند تعالی مسألت می‏کنم.

شما خواهران در این نهضت سهم بسزایی داشتید؛ و در همه جا کمک کردید و پیشوا بودید نسبت به مردها؛ و موجب قدرت شُدید نسبت به آنها. از این جهت هم تشکر می‏کنم. و چون ما در بین راه هستیم، و باز مراحلی هست که این مراحل باز باید طی بشود، من امید دارم که باز شما تتمه این راه را با قدرت و با ایمان طی بکنید؛ تا اینکه نهضت ما- که نهضت اسلامی است- به آخر برسد، و اسلام آن طور که خواست خدای تبارک و تعالی است در ایران و در سایر مناطق پیاده بشود.

در رأس همه امور تربیت انسانی است. همه انبیا [آمدند] برای تربیت مردم، که اشخاصی که در قوّه دارند چیزهایی را، این قوّه‏ها را بالفعل کنند: انسان بالقوّه، انسان بالفعل بشود؛ استقامت داشته باشد در کارها، در عقاید؛ و به صراط مستقیم حرکت کند. شما خواهران، آنی که مُتکفِّل بچه‏هاست، توجه کنند که بچه‏ها را تربیت انسانی بکنند. و آن که متکفل یک جمعیتی است، آن جمعیت را دعوت به راه خدا و صراط مستقیم بکند. این راه مستقیم الهی است که می‏تواند انسان را از نقص رو به کمال ببرد و از ظلمات به نور برساند.

خدای تبارک و تعالی مردم را دعوت کرده است که از ظلمتها به سوی نور بروند، و در ظلمات باقی نمانند. کارهایی که انحرافی است؛ ظلمات است. اخلاق زشت؛ ظلمت است. اعمال زشت؛ ظلمت است. نور آن است که خداوند دعوت به او کرده است و اسلام، هدایت به او.

کوشش کنید که احکام اسلام را هم عمل کنید؛ و هم وادار کنید که دیگران عمل کنند. همان طوری که هر شخص و هر فردی موظف است که خودش را اصلاح کند، موظف است که دیگران را هم اصلاح کند. اصل «امر به معروف و نهی از منکر» برای همین است که جامعه را اصلاح کند.

جامعه ما در زمان این طاغوت رو به فساد رفته بود؛ رو به تباهی رفته بود. و مهم این بود که جوانهای ما را- چه جوانهای مرد و چه جوانهای زن- اینها را رو به تباهی کشیدند، در این پنجاه سال تمام تبهکاری بود. الآن که بحمد اللَّه آن رژیم منحط از بین رفت، و ان شاء اللَّه دیگر مثل آنها برگشت ندارند، امیدواریم که همه چیزمان را اسلامی کنیم، و تربیتها تربیتهای اسلامی باشد و تربیتهای انسانی باشد، حرکات و سَکَنات منطبق بر قواعد اسلامی باشد.

اگر بخواهید مملکت خودتان، کشور خودتان، مستقل باشد، اگر بخواهید از زیر قید گرفتاریهای اجانب بیرون بیایید، باید متشبث به اسلام بشوید. اسلام بود و این صداهای «اللَّه اکبر» که شما را به پیروزی رساند. من امیدوارم که باز این صداها محفوظ باشد؛ و این علاقه‏هایی که به اسلام هست محفوظ بماند؛ و ما به آن حدی که باید برسیم برسیم، و مملکت ما سعادتمند باشد.

راجع به بنگاهی که دارید- معلولین- من راجع به مستضعفین اجازه سهم امام تا کنون نداده‏ام. لکن به این مؤسسه که شما ذکر می‏کنید اجازه دادم که در اصفهان کسانی بخواهند از بابت سهم امام به این مؤسسه کمک کنند، به این معلولین کمک کنند، مجاز هستند.

ان شاء اللَّه خداوند همه شما را سعادتمند کند؛ و همه ما را خدمتگزار اسلام و خدمتگزار به میهن عزیز.» (صحیفه امام، ج‏10، ص: 267 ـ 269)

صحیفه امام، ج‏10، ص: 270

ـ سخنرانی در جمع اعضای سمینار دادگاههای انقلاب؛ قضاوت در اسلام (1358)

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

من اول به طور کلی عرض کنم که مسئله قضاوت یک مسئله بسیار خطیری است. شماها که قاضی هستید، بسیار برایتان خطرناک است. اگر ملاحظه روایات کرده باشید، می‏بینید که مسأله چقدر مشکل است. شما با اعراض‏[5] مردم، با جان مردم، با اموال مردم، سر و کار دارید. چنانچه خدای نخواسته به طور دقیق؛ به طور شایسته عمل نشود، علاوه بر مسئولیت شرعیه نسبت به اصل قضیه، یک مسئولیت بزرگتری هم هست. و آن این است که شما قاضی در جمهوری اسلامی هستید، و ممکن است که جمهوری اسلامی در خطر بیفتد؛ یعنی وِجهه‏اش یک وِجهه ناشایسته‏ای بشود. شما می‏دانید که الآن اشخاص مختلف با اغراض شیطانی در صدد این هستند که این چهره اسلامی جمهوری را مُشوَّه کنند. یکی از راههای مشوَّه شدن، همین دادگاههاست که اگر خدای نخواسته در دادگاهها یک امر خلافی واقع بشود، این فقط به دادگاه صدمه نمی‏زند، به جمهوری فقط صدمه نمی‏زند، به اسلام ضربه می‏زند؛ صدمه، صدمه به اسلام است. اگر صدمه به اشخاص بود، و لو آن هم صحیح نبود، اما باز مطلبی بود؛ اما شما مواجهید با اینکه در کارهایتان یا وجهه اسلام را وجهه نورانی- آن طور که هست- جلوه بدهید؛ یا خدای نخواسته بر خلاف آن طوری که اسلام هست جلوه بدهید. آن وقت دشمنها هم دامن‏بزنند به آن و بگویند که خوب، یکوقتی ما گرفتار رژیم سابق بودیم؛ حالا هم گرفتار عبا و عمامه هستیم. البته شما هر چه هم کار خوب بکنید آنها حرفشان را می‏زنند؛ لکن بهانه به دست دادن مسئله دیگری است. ما از اینکه آنها صحبتی بکنند، چیزی بنویسند، از آنش باکی نداریم. آنها باید البته به حسب مصالح خودشان، که همان مصالح شیطانی است و از دستشان رفته است آن چیزهایی که از آن استفاده می‏کردند، البته باید آنها صدایشان درآید؛ چه آنهایی که در داخل هستند، و چه آنهایی که در خارج هستند. البته آنها خواهند این صحبتها را کرد. لکن یکوقت صحبتی است بی‏پایه؛ [و] یکوقت یک بهانه‏ای دستشان ما می‏دهیم. وقتی یک بهانه دست آنها آمد، دیگر به هر طوری که دلشان بخواهد زیادش می‏کنند؛ کیفیتش را زیاد می‏کنند. حالا که شما یک دسته از مردم جانی را که همه مردم می‏دانستند اینها جنایتکارند به سزایشان رساندید، حالا آن اشخاصی که در خارج هستند و آن طرفدارهای آنها این صحبتهایی را که دیدید می‏کنند. و ما توقع این را هم نداریم که کسانی که همه چیزشان را از دست داده‏اند با ما به طور مصالحه عمل بکنند، هیچ همچو توقعی نیست. البته باید از نصیری‏[6] اینها حمایت کنند و از هویدا[7] حمایت کنند و از محمد رضا حمایت کنند؛ از باب اینکه اینها اشخاصی بودند که راه چپاولگری را به اینها نشان داده بودند؛ و اینها کمک بودند برای آنها و آنها هم کمک بودند برای اینها، و چپاول می‏کردند. ما توقع این را نداشته باشیم که اینها برای نصیری نوحه‏سرایی نکنند یا برای هویدا یا برای امثال اینها. لکن ما یک وظیفه خطیری داریم که باید یک بهانه‏ای دست آنها ندهیم؛ یک مطلب خلافی واقع نشود در این دادگاهها با دست مثلًا قُضات، یا خدای نخواسته آقایان، یا خدای نخواسته دادستانها یا پاسبانها یا امثال اینها. همه اینها الآن عضو جمهوری اسلامی هستند؛ عضو جمهوری اسلامی باید همه چیزش اسلامی باشد.

مسئله قضا هم که می‏دانید چقدر مسئله مهمی است در شرع. سر و کار شما با چه چیزهایی هست که همه حیثیت اشخاص در دست شماست. باید البته با کمال احتیاط، و با کمال قدرت.

هم احتیاط باید در کار باشد؛ هم قدرت باید در کار باشد. کسی که مجرم است باید به جزای خودش برسد و توصیه از احدی قبول نباید بشود. من این را کراراً گفته‏ام، اگر از من توصیه برای کسی آمد، از دفتر من برای کسی توصیه آمد، از کسانی که به من مربوطند توصیه آمد، بزنید به دیوار! قاضی نباید تحت تأثیر کسی باشد. قاضی آزاد است و باید در محیط آزاد عمل بکند. توصیه‏ها را هیچ به آن اعتنا نکنید. اگر یکوقت توصیه بحقی است که خوب، آن وقت شما البته باید توصیه بحق را رسیدگی بکنید. بر فرض که توصیه هم نشود، باید رسیدگی بکنید. اگر خدای نخواسته یک توصیه‏ای است که ناحق است، هیچ نباید به آن اعتنا کرد. در هر صورت قاضی مستقل است و خودش باید نظر بدهد؛ لکن خدا را شاهد ببیند. این قلمی که دست می‏گیرد قلمی است که ممکن است که آبروی یک مُسْلِمی را از بین ببرد؛ و ممکن است احقاق حقی بکند. و همین طور در همه امور باید خدای تبارک و تعالی را ناظر و حاضر ببینید.

در قضیه جرمهایی که می‏شود، البته آنهایی که مربوط به دادگاههای انقلاب است آن امور انقلابی است که تشخیصش را شماها خودتان می‏دهید. یک امور دیگری هست، مثل کذبهایی که می‏شود، که در شرع حد دارد اینها، ثبوتش بسیار مشکل است. مثلًا در باب «زنا» [باید] چهار نفر آدم عادل شهادت بدهد که کَالْمِیلِ فِی المِکْحَلَة[8].

خدای تبارک و تعالی خواسته است که این امور زود کشف نشود. هم حفظ حیثیت اشخاص بشود- و لو به حسب واقع هم گناهکار باشند- و هم حفظ جهات در جامعه بشود. یا اگر اقرار بکند، یک دفعه اقرارش را اعتنا نکنند؛ نصیحتش کنند، به او بگویند اگر این ثابت بشود تو چه خواهی شد، تو رَجم‏[9] خواهی شد، تو مقتول خواهی شد. بعد مهلت به او بدهند. ثانیاً اگر آمد و اقرار کرد، باز ثانیاً توصیه به او بکنند که نکن؛ این کار درست نیست. و اگر در بار چهارم آمد اقرار کرد، آن وقت این است که حد بزند. آن هم حاکم شرع، مجتهد عادل. آن طور نباشد که از اطراف به ما هجوم بیاورند که به طور هرج و مرج واقع می‏شود. یکی از علمای شیراز، علمای محترم شیراز، به من کاغذ نوشت- دیروز، پریروز بود- نوشته بود که در این دادگاهها و در این چیزها راجع به این مسائل، مثل مسائل فحشا، خیلی زود حد زده می‏شود و ملاحظه حدود و جهات شرعی‏اش نمی‏شود، و شما یک فکری بکنید. خوب، حالا که آقایان تشریف دارند اینجا، بهترین موقعیت حالاست که ما بگوییم که این طور امور را سرسری نگیرید. یا از باب اینکه این امور مربوط به انقلاب نیست، گوش نکنید به حرف و کنار بروید، هیچ کاری به آن نداشته باشید. یا اگر مبتلا شُدید، روی موازین شرع، به آن طوری که شارع مقدس فرموده است؛ نه اینکه حالا چون انقلاب است ما هر کس را دلمان خواست بزنیم، هر کس را دلمان خواست شلاق بزنیم، هر کس را دلمان خواست حبس بکنیم، هر کس را دلمان خواست خدای نخواسته اعدام بکنیم. مسأله اینها نیست، مسئله اعراض مسلمین است [که‏] باید حفظ بشود این اعراض، مجرد اینکه یکی آمده می‏گوید که فلان، فلان کار را کرد، خوب، اولًا این «عادل» است که این را می‏گوید؟ بیست نفر هم بگویند اعتنا نمی‏شود کرد. باید «عادل» باشد، روی موازین شرع «عدالت» داشته باشد، تا اینکه از او شهادت قبول بشود. و الّا فرض کنید ده نفر آدمهای غیر ثابت العدالة [هم بیایند] یکوقت این است که شهرت همچو هست. اما یک همچو شهرتی امکان ندارد راجع به این امور مخفی. این یک امر مخفی است. این امور مخفی را یک همچو شهرتی [احتمال‏] ندارد. راجع به دزدی که رفته است سرِ گَردنه دزدی کرده آنجا ممکن است یکوقت شهرت پیدا بکند؛ اما راجع به این فَحشایی که بسیار در جاهای مختلف این کارها انجام می‏گیرد.

همچو شهرتی حاصل نمی‏شود که علم پیدا بشود. باقی می‏ماند شهادت شهود، یا اقرار خودش. اقرار خودش هم در بسیار از اینها یک دفعه فایده ندارد، باید مکرر بشود، بعد از اینکه نصیحت بشود که بخواهیم برگردد، حد جاری نشود حتی الامکان.

همچو نباشد که خدای نخواسته هر که هر کاری کرد، یا هر که هر چه شنید، فوراً پاسبان برود دم در خانه‏اش! پاسبانها نباید بروند خانه مردم، مگر با دستوری که از طرف دادستان، از طرف دادگاه صادر می‏شود. روی موازین شرعیه، رفتن در حِرْز[10] مردم خلاف شرع است.

اهانت کردن به یک آدمی، و لو این آدم هم خودش یک آدم مخالفِ مثلًا چه باشد، باز حق اهانت نیست. این حق است که جزایش را به او بدهند، دیگر اهانت چرا به او بکنند؟ رفتن منزل، به خانواده‏اش تعرض کردن، به بچه‏هایش تعرض کردن، اینها اموری است که نباید بشود. ما می‏خواهیم اسلام باشد، ما نباید یک کاری بکنیم که بگویند که دادگاهها در زمان طاغوت هم این کارها را نمی‏کردند! خوب، به ما می‏گویند این حرفها را، ما چه می‏دانیم. باید شما آقایان علاج بکنید مسأله را. اگر می‏توانید علاج بکنید، علاج بکنید. و الّا الزامی ندارید که قاضی باشید. اگر می‏توانید روی موازین قضا، روی موازین اسلام، عمل بکنید، باید بکنید. چنانچه نمی‏توانید، واقعاً می‏بینید که محذور دارد، نمی‏شود، عرض می‏کنم که قدرت ندارید بروید جلو بگیرید، خوب، ممکن است کنار بروید. در هر صورت، مسأله مسئله مهم است. نه از باب اینکه خود قضا مهم [است‏]؛ خودش بسیار مهم است؛ اما قضا یکوقت در یک محیطی است که نداریم اشخاصی که بخواهند صدمه به اصل اسلام بزنند؛ آنجا باید بگوییم قضا بسیار مهم است، و قاضی باید چه باشد و اینها. یکوقت وضع وضعی است که صدمه به اسلام می‏خواهند بزنند. این دیگر چند برابر می‏شود اهمیتش. باید همه- چه قضات، چه دادستانها، چه پاسبانها، چه پاسدارها، و چه کمیته‏ها- همه اینها باید روی موازین شرع عمل بکنند. البته پاسدار، حق ندارد بدون اینکه قاضی یا فرض کنید دادستان اجازه به او بدهد کاری بکند. وقتی هم به او امر کرد، باید انجام بدهد؛ حق ندارد تخلف بکند. هرج و مرج نباید باشد حالا.

حالا که ما انقلاب کردیم باید هرج و مرجی باشیم؟! خوب، انقلاب کردیم؛ انقلاب که نباید هرج و مرج باشد. انقلاب روی موازین اسلام باید باشد. نباید ما یک کلمه «انقلاب» بگذاریم و هر کاری دلمان می‏خواهد بکنیم بگوییم که انقلابی است! انقلابی یعنی چه؟ مگر اسلام عوض می‏شود در انقلاب؟! اسلام همان اسلام است. شما یک قدرت طاغوتی را کنار گذاشتید؛ حالا اسلام را می‏خواهید پیاده بکنید، احکام اسلام را می‏خواهید پیاده بکنید؛ باید با تمام احتیاطات لازم، با تمام دقتهای لازم، در این امور بررسی بشود یکوقت یک بیگناهی خدای نخواسته، روی یک مقاصدی که یک کسی ممکن است داشته باشد بیاید تهمت به او بزند، خدای نخواسته یک آدم بیگناهی چی بشود. و امروز هم همین طور که ملاحظه می‏کنید روز تهمت است! من نمی‏دانم چه جور شده است که هر که به هر کس دلش می‏خواهد هر چی می‏گوید! نمی‏داند که تهمت زدن به مؤمن جزایش چه هست پیش خدا. نمی‏داند غیبت کردن از مؤمن چی هست. نمی‏داند که هتک حرمت مؤمن، هتک حرمت اللَّه است، اینها را نمی‏دانند. هر که هر چه دلش می‏خواهد، حالا به هر کس، نه به یک نفر، نه به دو نفر، به اشخاص متقی تهمت می‏زنند! خوب، البته یک دسته هم هستند که می‏خواهند تهمت بزنند. اینها از یک اشخاصی ترس دارند، خوف دارند.

ما اولی که آمدیم در اینجا، و اینها خیال کردند که ما این اشخاص را، بعض این اشخاص را، نمی‏شناسیم، شروع کردند راجع به چند نفری که بیست سال من با آنها آشنا [هستم‏]، مثل آقای دکتر یزدی‏[11]، آقای بنی صدر[12] آقای قطب زاده‏[13]، اینهایی که من بیست سال با آنها آشنا بودم و اینها بیست سال در خارج خدمت کردند به ضد اینها، به ضد رژیم، عمل کردند، به مجردی که اینها آمدند، فوراً هی کاغذ می‏آمد که اینها امریکایی هستند! اینها اصلًا مگر فارسی هم بلدند! نسبت به آقای یزدی می‏گویند مگر فارسی بلد است این؟! اینکه امریکایی است. آخر چرا باید انسان این طور باشد. حالا از اینها یک قدری سست شدند، حالا افتادند به جان یک قشر دیگر. یک نفر آدمی را که من بیست و چند سال است از نزدیک می‏شناسم، او پیش من درس خوانده، با من معاشر بوده، من همه چیزش را می‏دانم، حالا افتادند به جان مثل آقای دکتر بهشتی‏[14]. آقای دکتر بهشتی را از او می‏ترسند اینها، برای اینکه یک فرد لایقی است؛ و اینها نمی‏خواهند این طور افراد باشند؛ می‏خواهند یکی یکی [هتک کنند] نوبت همه‏تان شاید برسد! یکی یکی، هر کس را یک جایی ببینند، یک کاری انجام می‏دهد می‏خواهند هتک حرمتش بکنند، یا ساقطش بکنند. امروز آمدند به من گفتند که نسبت به ایشان خیلی [حرف زده‏] می‏شود. من بیست و چند سال است، بیست و چند سال است که من ایشان را از نزدیک می‏شناسم. اینها خیال کردند اینها از خارج آمدند و حالا من تازه اینها را دیدم و نمی‏دانم اینها کی هستند! من می‏شناسم اینها را. مردم متقی هستند اینها. مردمی هستند که برای اسلام کار از آنها می‏آید. خوب، این مردمی که برای اسلام کار از آنها می‏آید یکی یکی را کنار بگذارم، کنار بگذارند، و همه را خلع سلاح بکنند، آن وقت کی دیگر باقی می‏ماند؟

الآن هر کس که در دولت باشد، هر کس که در شورا باشد، هر کس که در دادگاهها باشد، برایش می‏گویند. رایج شده است یک همچو مطلبی که بیخود برای اشخاص یک مطالبی می‏گویند. بیجا برای اشخاص یک چیزهایی می‏گویند، باید احتراز بکنند. من نمی‏دانم این مردم چه مردمی هستند. مع الأسف در بین جوانهای ما هم اشخاصی هستند زودباور. به مجرد اینکه می‏گویند فلانی بله، امریکایی است، می‏بینیم که یک عده از جوانها هم باورشان می‏آید که امریکایی است! فلانی انگلیسی است. برنامه خود امریکاییها و انگلیسیها این است که اشخاص صحیح را به اسم انگلیسی و به اسم امریکایی ضایعش کنند؛ چون می‏دانند خودشان ضایع هستند! می‏دانند ملت پیش آنها چه جور هست اسم انگلیسی.

یک مطلبی بود که از سی سال، چهل سال، پیش از این من یادم است که آخوندها را وقتی می‏خواستند، روحانیون را می‏خواستند طرد کنند، می‏گفتند اینها انگلیسی‏اند! خود آنها تزریق می‏کردند که بگویند انگلیسی‏اند برای ضایع کردن. الآن هم امریکایی بیشتر هست در کار. الآن هم اشخاص صحیح را خود آنها تزریق می‏کنند یا عمال آنها تزریق می‏کنند که بگویید این امریکایی است. مع الأسف بعض از اشخاص هم که حسن نیت دارند، سوء نیت ندارند، باورشان می‏آید و آنها هم می‏گویند این مطلب را، بدون اینکه بررسی بکنند. یک کسی را که من سی سال است می‏شناسم، مثلًا همین آقای دکتر یزدی و آقای دکتر بهشتی را در یک جایی من دیدم نوشته‏اند که اینها پیش فلانی رفتند و خواستند که بختیار[15] را ایشان چه بکند. اما آقای دکتر یزدی که همیشه مخالف بختیار بود که من در آنجا بودم. آقای دکتر بهشتی [هر] دفعه آمده پیش من راجع به بختیار یک کلمه نگفته. خوب، چرا باید مسلمان این طور باشد؟ چرا باید یک مسلمی را [هتک حرمت کنند] من میل نداشتم اسم اشخاص را ببرم؛ لکن وظیفه می‏بینم که یک کسی را که می‏خواهند هتکش کنند، یک کسی را که می‏خواهند ضایعش کنند، برای اینکه نتواند خدمت بکند به اسلام، من وظیفه شرعی می‏دانم که یکوقتی دفاع بکنم از یک مسلمانی که به درد ما می‏خورد، به درد اسلام می‏خورد؛ و خدمت کرده است؛ بیست سال پیش هم خدمت کرده؛ حالا بخواهند او را، عرض می‏کنم تضییعش کنند. فردا به شما هم می‏گویند به آنها هم می‏گویند، تا کی نوبت ما هم برسد! مسأله این طوری است. می‏خواهند اینها اصلًا خلع سلاح کنند ما را. یکی یکی کنار بروند، کنار بروند، کنار بروند، چه بماند؟ آنها بمانند که مفسدند و فاسد هستند.

اینها باید ملاحظه بشود. ملت ایران باید بدانند اینها را که یک اشخاص مفسد آمدند. جوانهای دانشگاهی بدانند این معنا را که اینهایی که در دانشگاه می‏آیند تبلیغات سوء می‏کنند و از اشخاص مثلًا محترم آبروریزی می‏کنند نظر سوء دارند. اینها می‏خواهند که این نهضت به آخر نرسد. اینها می‏خواهند که همان مسائل برگردد. باید دانشگاهیها توجه به آن بکنند و سایر قشرهای ملت باید توجه به این معانی بکنند.

من امیدوارم که نتوانند این قشرهای فاسد یک صدمه اساسی به نهضت ما بزنند. و با جدیت آقایان همه- روحانیون، سایر طبقات، و این دادگاهها و این دادستانیها و اینها- این مسائل حل بشود؛ و اسلام ان شاء اللَّه به آن طوری که خدای تبارک و تعالی می‏خواهد در خارج تحقق پیدا بکند.

و این کلمه را من بگویم، خدای متعال می‏داند که من نسبت به آخوندهای فاسد آن قدر شدید هستم که نسبت به سایر مردم نیستم. ساواکی پیش من محترمتر است از آخوند فاسد! و خدای متعال می‏داند این را که قضیه دادگاه ویژه‏[16] اگر باشد، برای این نیست که دفاع باشد؛ برای این است که یک دسته اشخاص فاسد می‏خواهند اشخاص آبرومند را از بین ببرند؛ و اینکه آقایان طرح کردند که در محیط خود اینها باشد، برای اینکه خودشان هم می‏شناسند اینها را. و الّا ما ابداً نظر نداریم به اینکه اینها فرق داشته باشند با سایرین. نخیر، فرق دارند. فرق این است که شیطنت [و] ملعنتشان بیشتر از دیگران است. آن قدر صدمه‏ای که اسلام از یک آخوند فاسد می‏خورد از محمد رضا نمی‏خورد! در روایات هست که آخوند فاسد و ملّای فاسد در جهنم از بوی تعفنش اهل جهنم در عذاب هستند. در این دنیا هم از بوی تعفن بعض از آخوندهای فاسد دنیا در عذاب است. ما طرفداری از عمامه نمی‏کنیم. ما طرفداری از اسلام می‏کنیم. این اسلام پیش شما باشد معظم هستید. پیش هر کس باشد معظم است. عمل نکردن به اسلام و خیانت کردن به اسلام [از] معمم باشد بدتر است از آن کسی که غیر معمم باشد؛ برای اینکه ضررش به اسلام بیشتر از دیگران است. اما قضیه اینکه یک مطلبی باشد نیست. می‏خواهند هم همان دادگاههای عمومی باشد. هیچ فرقی به حال ما ندارد.» (صحیفه امام، ج‏10، ص: 267 ـ 279)

ـ پیام به نیروهای مسلح ایران؛ وظایف و اختیارات شورای عالی دفاع (1359)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

نظر به موقعیت استثنایی دفاع از کشور اسلامی و حساسیت فوق العاده آن، تا موقعی که جنگ‏افروزان به کار تجاوزگرانه خود ادامه می‏دهند، مراتب زیر اخطار و مقرر می‏شود:

1- کلیه امور مربوط به جنگ در تحت نظر شورای عالی دفاع به اضافه یک نفر از نمایندگان از قِبل مجلس شورای اسلامی باید اداره شود. و این شورا موظف است تمام قوای مسلح را هماهنگ نماید. و هیچ گروه یا شخصی تخلف از اوامر شورای مذکور نباید بکند. و در غیاب آقای خامنه‏ای و آقای چمران، دو نفر از نمایندگان که یکی از آنها رئیس مجلس شورای اسلامی است باید در شورا شرکت نمایند.

2- در اداره مناطق جنگی، کلیه نیروها باید از شورای مذکور تبعیت نمایند؛ و تصمیمات در این باره با شورای مذکور است.

3- تبلیغات مطلقاً- چه به وسیله رادیو- تلویزیون یا مطبوعات- در تحت نظر شورای مذکور باید اجرا شود. و رسانه‏های گروهی و مطبوعات حق پخش مصاحبات یا نطقها و نوشته‏ها را بدون مراجعه و دستور از شورای مذکور ندارند.

4- سیاست خارجی مربوط به دفاع با شورای مذکور است، و کسان دیگر بدون اجازه حق دخالت ندارند.

5- کلیه بیانها و نوشته‏ها و تبلیغات و پخش اعلامیه‏ها بدون اجازه مستقیم از شورای مذکور جداً ممنوع است.

6- دولت مأمور جلب متخلفین و تحویل به دادگاههای انقلاب است.

7- دادگاهها به جرایم، حسب وضع دفاعی و انقلابی عمل می‏کنند.

8- شورا موظف است در مناطق جنگی نمایندگانی تعیین نماید که به وسیله آنها امور انجام گیرد و موجب تأخیر نشود.

20 مهر 59/ 2 ذی الحجه 1400/ روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏13، ص: 263)



[1] آقای سید احمد خمینی درباره پاورقیهای این نامه چنین توضیح می‏دهد:

1- مقصود، دفتر امام است‏[ واقع در قم، یخچال قاضی‏].

[2] - امام در نامه‏هایی که به وسیله مسافر برای این جانب می‏فرستادند، نامه‏هایی را برای افراد در جوف آن می‏گذاشتند.

[3] - آقای فقیه ایمانی؛ حجت الاسلام و المسلمین کمال ایمانی از علمای موجّه اصفهان که برای امام وجوهات می‏فرستاد.

[4] حزب توده در کودتای 28 مرداد 1332 یکی از عوامل عمده سقوط حکومت آقای محمد مصدق به حساب می‏آید.

[5] جمع عِرْض: آبرو.

[6] - نعمت اللَّه نصیری، رئیس ساواک در رژیم شاه.

[7] - امیر عباس هویدا، سیزده سال در رژیم شاه نخست وزیر بود.

[8] - مثل میل سُرمه در سُرمه دان.

[9] - سنگسار.

[10] - جای محکم و استوار، پناهگاه، جایی که چیزی را در آن حفظ کنند.

[11] - آقای ابراهیم یزدی که هنگام ایراد سخنرانی، وزیر امور خارجه دولت موقت بود.

[12] - آقای ابو الحسن بنی صدر که نخستین رئیس جمهوری اسلامی ایران شد.

[13] - آقای صادق قطب زاده که هنگام ایراد سخنرانی، سرپرست رادیو و تلویزیون بود.

[14] - آقای سید محمد حسینی بهشتی که هنگام ایراد سخنرانی، رئیس دیوان عالی کشور بود.

[15] - شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر رژیم شاه.

[16] - دادگاه ویژه روحانیت.

. انتهای پیام /*
 

زمزم احکام، ربا و اقسام آن

حرمت ربا با آیات قرآن و سنت رسول خدا (ص) و احادیث اهل بیت علیهم السلام و اجماع فقها ثابت گشته و از گناهان بزرگ محسوب می شود ،
ربا یا ربای معاملی است و یا ربای قرضی و ربا در معامله عبارت است از مبادله دو کالای مثل هم با دریافت اضافی.