امروز با امام: ششم شهریور
ـ نامه تشکر به آقای محمدجواد حجتی کرمانی؛ سختیهای دوران مبارزه (1343)
«بسمه تعالی
خدمت جناب مستطاب مروّج الاحکام و ثقة الاسلام آقای آقا شیخ محمد جواد حجتی- دامت افاضاته
به عرض میرساند، مرقومه جنابعالی که حاکی از تفقد از حقیر بود، موجب تشکر گردید. از جریانی که در استقبال از آقایان محترم پیش آمده است، متأثر شدم. از خدای متعال رفع گرفتاری عموم مسلمانان جهان و احقاق حق و ابطال باطل را خواستارم. مساعی جمیله جنابعالی و جناب ثقة الاسلام آقای اخوی[1] و سایر آقایان و فضلای محترم، و رنجها و مصایبی که متحمل شدهاید موجب کمال تقدیر و تشکر؛ و امید است ان شاء اللَّه مورد توجه حضرت ولی عصر- عجل اللَّه تعالی فرجه الشریف- واقع شده، مأجور باشید
خدمت جناب مستطاب ثقة الاسلام آقای اخوی و سایر آقایان محترم و فضلای معظم سلام حقیر را ابلاغ نمایید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج1، ص: 368)
ـ نامه به جمعی از فداییان فلسطینی؛ اجازه صرف وجوهات در راه مبارزه با اسرائیل (1347)
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم. محضر مبارک پیشوای مجاهد و عظیم الشأن حضرت مستطاب حجت الاسلام و المسلمین آیت اللَّه العظمی آقای خمینی- ادام اللَّه ظله العالی. پیشوای جلیل القدر! از نظر مبارک پوشیده نیست که دست خیانت و جنایت پیشه کفار حربی یهود بر مسجد اقصی و زمینهای اسلامی دیگری مستولی گشته، و مسلمانان بیگناه آن سامان را آواره بیابانها نموده است، و اکنون به منظور استخلاص اماکن مقدسه و استرداد زمینهای اسلامی جز مقاومت مسلحانه که به نام «عملیات فدایی» خوانده میشود، چارهای نیست.
و در چنین شرایط و زمینهای، آیا مسلمانانی که توانایی حمل سلاح و جهاد داشته، یا آنان که قدرت کمک مالی با مجاهدین را دارند، میتوانند از این خدمت دینی سرپیچی نموده و اوضاع را نادیده بگیرند؟ و آیا جایز است که متمکنین در مقابل این خطر خانمان برانداز همچنان آرام نشسته و از برای راندن کفار از زمینهای اسلامی قدمی برنداشته و اقدامی نکنند؟ و در صورت وجوب مقاومت، آیا جایز است از مورد حقوق شرعیه از قبیل زکات و غیره در مورد مسلح نمودن مسلمانان و تربیت آنان استفاده کرد یا خیر؟ متمنی است رأی مبارک را در این باره بیان فرمایید. ادام اللَّه ظلکم. دستهای از فداییان]
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
قبلًا هم تذکر دادهام که دولت غاصب اسرائیل، با هدفهایی که دارد، برای اسلام و ممالک مسلمین خطر عظیم دارد و خوف آن است که اگر مسلمین به آنها مهلت دهند، فرصت از دست برود و جلوگیری از آنها امکانپذیر نشود. و چون احتمال خطر متوجه به اساس اسلام است، لازم است بر دول اسلامی- بخصوص- و بر سایر مسلمین- عموماً- که دفع این ماده فساد را به هر نحو که امکان دارد بنمایند و از کمک به مدافعین کوتاهی نکنند. و جایز است از محل زکوات و سایر صدقات در این امر مهم حیاتی صرف نمایند.
از خداوند تعالی مسألت مینماید که موجب تنبه و بیداری مسلمین را فراهم فرماید و دفع شرّ اعدای اسلام را از بلاد مسلمین بفرماید. و السلام علی من اتبع الهدی. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج2، ص: 194)
ـ نامه به آقای شاه آبادی؛ لزوم اقامه حج (1351)
«بسمه تعالی
خدمت جناب مستطاب عمادالاعلام و حجتالاسلام آقای شاه آبادی- دامت افاضاته
مرقوم شریف واصل، راجع به حج بیت اللَّه الحرام برای اشخاص مستطیع واجب است حج بروند و این فریضه عظیمه را که دولتها با ایجاد اعذار[2] و ایجاد موانع میخواهند ترک شود، ترک نکنند. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. توفیق و سعادت شما را خواستارم. والسلام علیکم و رحمةاللَّه. روحاللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج2، ص: 444)
ـ پیام به ملت ایران درباره فریبکاریهای جدید شاه (1357)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
در این موقع بسیار حساس تاریخ ایران، شاه به وسیله کارشناسان خود دست به توطئه خطرناکی زده است که با اندکی سستی و تغافل، ملت ایران باید از به دست آوردن آزادی و استقلال و حقوق بشر مأیوس شود و خود را برای همه نوع اختناق و شکنجه و قتل و غارت مهیا کند؛ و اسلام باید از احکام نورانی خود چشم بپوشد. تبدیل مهره به مهرهای که از اول با اسلحه فریب و ریاکاری وارد میدان شده است به امر شاه، توطئه اغفال ملت و شکستن نهضت اسلامی است، و به هدر دادن خون جوانان عزیز اسلام در این پانزده سال و خصوص در این ماههای اخیر که دژخیمان شاه با قتل عامهای شهرستانها و جرح و حبس و تبعیدها روی تاریخ را سیاه کردند. اکنون که ثابت شد توپ و تانک و ارعاب و تهدید در مقابل ملت بپاخاسته اثر خود را از دست داده، دست به نیرنگ شیطانی زده و با مطالب بسیار اغفالکننده میخواهد جنایتها و خیانتهای خود را ادامه دهد.
تاریخ پر شرف اسلام را در مجلسین تغییر دادهاند[3] و امر شاه و وزیر در مقابل مجلسین ارزش قانونی ندارد. و این امر پوچ، شاهد بزرگی است بر نیرنگ شیطانی شاه. امر بیارزش به بستن قمارخانهها، نیرنگ دیگری است برای اغفال جناح روحانی. در محیطی قمارخانهها را به خاطر احترام به اسلام میبندند که تمام مراکز فحشا به قوّت خود باقی و بر خلاف مقررات اسلامی و آیات قرآنی، ستمکاری و قتل و غارت امری عادی برای دژخیمان شاه شده.
در محیطی گفته میشود آزادی دادیم که بهترین فرزندان عزیز اسلام و ایران در حبس و زیر شکنجه شاهانه و در تبعید به سر میبرند. در محیطی دم از احترام علمای اسلام میزنند که علمای اسلام در حبس غیر قانونی و در تبعیدگاهها- بدون مجوز- به سر میبرند. اشخاصی دم از تعظیم شعائر مذهبی و احترام روحانیت و احکام اسلام میزنند که در طول نیم قرن شریک جرم دستگاه بوده و قوانینی که بر خلاف احکام اسلام بوده تصویب نمودهاند. ملت ایران از این رژیم و تمام مهرههای آن که خدمت صادقانه به جنایتکار اصلی نموده و مفتخر به آن هستند متنفر و آنها را لایق هیچ مقامی نمیدانند. آنان در محیطی احترام به روحانیون اسلام را اعلام نمودهاند که کثیری از مساجد سرتاسر ایران را بسته و خطبا را از گفتار ممنوع کردهاند.
در محیطی «حکومت آشتی ملی»[4] را اعلام میکنند که توپها و تانکها و مسلسلها توسط ارتش و سایر مأموران در شهرستانها مشغول سرکوبی ملتی است که حقوق اولیه بشر و اجرای احکام اسلام را خواستار است. آشتی کنیم و خون عزیزان اسلام را هدر دهیم! آشتی کنیم و به رژیم ظالمانه و خیانتکار پهلوی سر فرود آریم! چگونه روحانیون با رفتن احکام مسلّمه اسلام و به غارت رفتن مخازن کشور و کشتارهای بیرحمانه رژیم، به پاس آنکه گفتهاند «ما به روحانیون احترام میگذاریم»، آشتی کنند و این ننگ ابدی را برای خود در تاریخ ثبت کنند؟!
خواست ملت را باید از تظاهراتی که در این چند ماهه میشود به دست آورد. عموم ملت در تظاهرات خود میگویند: «ما شاه و سلسله پهلوی را نمیخواهیم». خواست ملت این است، نه وعده پوچ احترام به علما و نه بستن موقت قمارخانهها، و نه امر بیارزش- از نظر قانون- به کار بردن تاریخ اسلامی به طور فریبکارانه و موقت.
تأسف و تأثر من آن است که دستگاه ظلم، ملت و روحانیون و سیاسیون را مثل اطفالی به حساب آوردهاند که با یک توپ راضی میشوند. ملت ایران باید بداند که هیچ روحانی با دولت ظلم و با اشخاص ستمگر که قرآن و احکام اسلام را به بازی گرفتهاند، آشتی نمیکند و نمیتواند بکند. آشتی کردن، مسلط کردن دژخیمان شاه است بر جان و ناموس ملت؛ و آن از بالاترین معصیتهای کبیره است که روحانی هر که باشد نمیتواند مرتکب شود و نخواهد مرتکب شد. جناحهای سیاسی و جبههها و نهضتها نخواهند آشتی کرد و نمیتوانند آشتی کنند که آشتی به اسارت کشیدن ملت و از دست دادن مصالح کشور است، سیاسیون چنین ننگی را نخواهند مرتکب شد.
ملت ایران بداند که در لب پرتگاهی است که با اندک غفلت سقوط میکند، و تمام زحمات و رنجهای چندین ساله او پایمال میشود و تا آخر روی سعادت را نخواهد دید، و در نزد خدای تعالی مسئول است. لازم است نهضت شریف اسلامی خود را تا برچیده شدن رژیم ظالمانه و قلدری ادامه دهید؛ و به وعدههای پوچ دولت غیر قانونی توجه نکنید، و از اختلاف در این موقع حساس احتراز کنید؛ و هم پیوستگی خود را به رژیم ثابت کنید؛ و با هوشیاری خدعههای شیاطین را خنثی نمایید؛ و مطمئن باشید که پیروزی و سرفرازی شما نزدیک است.
«اللهم قد بلّغت؛ و السلام علی المخلصین فی اللَّه و المجاهدین فی سبیله»
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج3، ص: 449 ـ 451)
ـ پیام به نیروهای نظامی؛ اخطار به سران حزب دمکرات و حدود آزادی مطبوعات (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
بدین وسیله مطالب زیر اعلام میشود:
1- هماهنگی در قوای انتظامی، ارتش، ژاندارمری و سپاه پاسداران به طور قاطع باید ادامه پیدا کند. متخلفینْ مجرم شناخته میشوند و مؤاخذه میگردند.
2- با سران حزب منحله دمکرات و دیگر سران- که خائنان به ملت و کشور اسلامی هستند و قیام بر ضد حکومت مرکزی نمودند- با شدت عمل میشود و جوانان عزیز و برومند کُرد آنان را گرفته، و تحویل نیروهای انتظامی دهند.
3- علمای اعلام اهل سنت، مکلفند شرعاً که با قوای انتظامی همکاری کنند و مخفیگاه خائنان را در صورتی که میدانند به آنان نشان دهند و با آنان معامله مرتد از اسلام نمایند تا نزد خدا مسئول نباشند.
4- من مکرر اعلام کردهام که در اسلام نژاد، زبان، قومیت و گروه و ناحیه مطرح نیست. تمام مسلمین- چه اهل سنت و چه شیعی- برادر و برابر و همه برخوردار از همه مزایا و حقوق اسلامی هستند. از جمله جنایتهایی که بدخواهان به اسلام مرتکب شدهاند ایجاد اختلاف بین برادران سنی و شیعی است. من از همه برادران اهل سنت تقاضا دارم که این شایعات را محکوم و شایعهسازان را به جزای اعمالشان برسانند.
5- هیچ کس به هیچ عنوان حق تجاوز به جان و مال برادران کردستان ما را ندارد. متجاوزین شدیداً به جزای اعمال خود میرسند.
6- آن دسته از اعضای حزب منحل دمکرات و سایر برادران ما که به وسیله تبلیغات باطل سران جنایتکار این حزب اغفال شدهاند، در صورتی که به برادران مسلمان خود بپیوندند، اسلحه را زمین گذاشته و تسلیم شوند، باز هم مورد عفو هستند و در امان حکومت جمهوری اسلامی میباشند.
7- درعین حال که باید سلسله مراتب در قوای انتظامی دقیقاً مراعات شود و اطاعت از ما فوق حتمی است، ما فوق موظف است با زیردست رفتار اسلامی- انسانی داشته باشد.
8- شایعهسازیهای ضد انقلاب که از چپ و راست بر خلاف مسیر ملت میشود و دولت را متهم به اختناق میکنند، جداً مردود است. ما در طول پیروزی انقلاب گوشزد کردیم که آزادی مطبوعات مورد نظر ماست لیکن از خیانت و توطئه به طور جدی و بدون اغماض، جلوگیری میشود. مطبوعاتی که توطئهگر و مخالف مسیر ملت نباشند، پس از تحقیق، آزاد خواهند بود.
9- دادستانهای دادگاهها موظفند که بار دیگر رسیدگی به مطبوعات و حال نویسندگان آنها را بر عهده گیرند و هر یک از مطبوعات را که توطئهگر و مخالف مصالح ملت و کشور ندانستند اجازه نشر دهند و از نشریات مخالف مصالح ملت و کشور جداً جلوگیری کنند.
10- مردم به هیچ وجه حق ندارند به کتابفروشیها تعرض نمایند در صورتی که دادستان شهرستانها نشریاتی را مضر انقلاب و مصلحت کشور تشخیص دادند موظف به جلوگیری هستند. اشخاص غیر مسئول از دخالت در این امور جداً خودداری کنند و الّا مؤاخذه میشوند.
11- مطبوعات موظفند از تیترهایی که موجب تحریک و یا تضعیف مردم میشود و یا مخالف واقع است خودداری کنند و خود را با مسیر انقلاب تطبیق دهند؛ و نیز از درج مقالاتی که مضر به انقلاب و موجب تفرقه میشود خودداری کنند که این خود توطئه محسوب میشود. و السلام.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج9، ص: 351 ـ 352)
ـ نامه به اهالی مرودشت؛ اعزام نماینده (1358)
«بسمه تعالی
اهالی محترم شهرستان مرودشت- ایّدهم اللَّه تعالی
طومارهای آقایان محترم واصل و از مضمون آن اطلاع گردید. در مورد اعزام جناب مستطاب ثقة الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ احمد خدایی به آنجا، پس از مذاکره با ایشان، قرار شد برای رفع مشکلات و گرفتاریهای محل به آنجا بیایند و از نزدیک با همکاری آقایان محترم در رفع آنها بکوشند؛ و چنانچه مصلحت دانسته، نماز جمعه نیز در محل اقامه نموده با تشکل و اجتماع بیشتر، مردم آنجا را به وظایفی که دارند آشنا نمایند. امید است اهالی محترم از وجود ایشان بهرهمند گشته از همکاریهای لازمه دریغ ننمایند. از خدای تعالی ادامه توفیقات همگان را خواستارم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج9، ص: 353)
ـ تلگراف تفقد و دلجویی به آقای بهاءالدین محلاتی (1358)
«بسمه تعالی
حضرت آیت اللَّه محلاتی دامت برکاته- شیراز
از اینکه بعض جهال برای جنابعالی ناراحتی پیش آوردند کمال تأسف را دارم.
[روح اللَّه الموسوی الخمینی]» (صحیفه امام، ج9، ص: 354)
ـ حکم اعزام آقای حسین کرمانی به کردستان (1358)
«بسمه تعالی
جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج شیخ حسین کرمانی- دامت افاضاته
با توجه به آشنایی و سابقهای که جنابعالی نسبت به منطقه کردستان دارید، مقتضی است مسافرتی بدانجا نموده و با همکاری و مشورت با آقایان علمای اعلام و روحانیون محل و همچنین ارتش و ژاندارمری و سپاه پاسداران و کلیه افراد ذی صلاح، در رفع مشکلات و کمبودهای منطقه، سعی کافی را مبذول دارید؛ و به هر نحو به نظر جنابعالی و آقایان مصلحت بود در آرامش منطقه اقدام نمایید. مقصود آن نیست که با جنایتکاران- که سران هستند- مذاکره کنید؛ آنان باید سرکوب شوند. از خدای تعالی موفقیت همگان را در راه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج9، ص: 355)
ـ سخنرانی در جمع مردم و دانشجویان ایرانی مقیم هندوستان؛ تلاش برای اقامه حق (1359)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
من با اینکه بنا نداشتم صحبت کنم و مخالفت با اطبا، مع ذلک، چون آقایان از هند آمدند و مسائلی که مربوط به خارج کشور است توجه دادند، یک چند کلمهای عرض میکنم:
شما متوقّع نباشید که قدرتهای بزرگ جهانی، که منافع خودشان را در ایران از دست دادهاند و در سایر کشورها هم خوف این را دارند که از دست بدهند، آنها آرام بنشینند و تماشاگر باشند. آنها در کمین هستند و با همه قوا که دارند، کوشش میکنند که این نهضت اسلامی ایران را در خارج از کشور وارونه جلوه بدهند و این یک مسئلهای است که برای آنها حیاتی است؛ کشورهایی که همه جهان را میخواهند ببلعند و قدرت خودشان را گسترش در همه کشورهای جهان بدهند. نباید ما متوقّع باشیم که حالا که آنها در معرض خطر میبینند منافع خودشان را، در ایران از دستشان رفت و در کشورهای دیگر هم ملتها به تدریج، دارند بیدار میشوند و به تدریج، میخواهند متصل بشوند به این نهضت اسلامی ایران، آنها البته باید دست و پا بزنند، همان طوری که آیه شریفه را شما خواندید که: جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ، إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً.[5] باطل الآن خودش را در مقابل حق زبون میبیند و برای او باطل خیلی ارزشمند است. باطل آنها بود که همه کشورهای اسلامی جهان را عقب نگه داشته است، باطلهای آنها بود که از مرکز دانشگاهها تا همه جای کشور نفوذ کرده بودند و باطلِ خودشان را به پیش میبردند و حالا میبینند که در معرض زهوق[6] است. نباید ما گمان کنیم که اینها دیگر دست برداشتهاند. از ایران دست برداشتهاند و از سایر کشورهایی هم که احتمال این را میدهند در معرض این است که باطل در آنجا زاهق بشود. اینها مقابله با حق نکنند.
ما باید کوشش کنیم که مفاد این آیه شریفه را متحقق کنیم و همه ملتهای اسلامی باید کوشش کنند که حق را در جامعه خودشان پیاده کنند، که مصداق جاءَ الْحَقُ متحقق بشود.
اگر حق آمد، باطل خود به خود زاهق خواهد شد. ما باید کوشش کنیم که از خودمان گرفته تا برادرهای اسلامی و برادرهای دینی خودمان در همه کشورهای اسلامی، به حق توجه کنیم و حق را پیاده کنیم. مجرّد حرف نباشد که ما فقط یک شعاری بدهیم که حق آمد و باطل رفت. آمدن حق شعار نیست، آمدن حق عمل است، آمدن حق نشان دادن به حسب اعتقادات و اخلاق و اعمال است، پیاده کردن همه احکام الهی است. اگر احکام الهی در یک ملت پیاده بشود، باطل از آن ملت کوچ میکند و اگر در همه ملتهای اسلامی، احکام الهی- اخلاقی که سفارش شده است، اخلاق انسانی، عقاید ایمانی پیاده بشود، خود به خود باطل زاهق میشود. شما برادرانی که در هند هستید و حالا تشریف آوردید اینجا و سایر برادرهایی که در ممالک دیگر هستند، چه ایرانی و چه غیر ایرانی، که همه برادر هستند، باید توجه داشته باشند که مفاد این آیه شریفه جاءَ الْحَقُ را متحقق کنند تا باطل خود به خود از بین برود.
البته یک دستهجاتی که عامل آنهاست- همان طوری که شما تذکر دادید- در سایر بلاد اسلامی و غیر اسلامی، درصدد این هستند که این نهضت اسلامی ایران را در خارج بد جلوه بدهند، که اگر آن طوری که هست جلوه کند، قدمهای مؤمنین در دنیا محکم میشود و عزمشان راسخ میشود و تمام منافعی که این قدرتهای باطل دارند و با آن قدرتهای باطل، همه حقها را زیر پا گذاشتهاند، [از بین میرود.] اگر ما بیدار بشویم و نگذاریم اینهایی که در خارج هستند، آن برنامههایی که دیکته شده است و به آنها داده [شده] است پیاده بشود و اگر چند نفر آدم منحرف در- فرض کنید- هند، در پاکستان، در سایر بلاد اسلامی بخواهند یک کاری بکنند که این نهضت اسلامی ایران را مشوّه نشان بدهند به اهالی آن مملکت، شما برادرهای اسلامی، که در آن ممالک هستید، در مقابل آنها ایستادگی کنید. حق پیروز میشود. آنها باطلند و زهوق پیدا میکنند. شما حق خودتان را بگویید، منتشر کنید و در مقابلِ آنهایی که بعکس جلوه میدهند این نهضت اسلامی ایران را، شما در مقابل آنها بایستید و حق خودتان را به آن طوری که هست، ترویج کنید تا ان شاء اللَّه، حق در همه بلاد اسلام پیاده بشود و باطل خود به خود از همه ممالک اسلام، بلکه ان شاءاللَّه، از همه ممالک دنیا از بین برود و زاهق بشود.
لکن شرط عمده، پایداری درباره حق است. باید پایدار ما باشیم در حق خودمان. این طور نباشد که باطل در باطل خودش مجتمع باشد و ما در حق خودمان متفرق. ما که مدعی این هستیم که اهل حق هستیم، مسلمانها که اهل حق هستند، قرآن کتاب آنهاست، کعبه قبله آنهاست. کسانی که به اسلام ایمان آوردهاند و به حق ایمان آوردهاند، باید در این حق خودشان مجتمع باشند و نگذارند این باطلها، که در باطل خودشان میخواهند مجتمع بشوند، آنها پیروز بشوند. ما تکلیف همهمان این است که در حق خودمان با هم تفاهم داشته باشیم، چه اهالی یک کشور و چه اهالی همه کشورهای اسلامی. و من امید آن را دارم که ملتها بسرعت رو به حق بروند و بسرعت رو به اجتماع و اتحاد بروند تا باطلها را با سرعت عقب بنشانند. خداوند شما و ما را در راه حق مصمّم کند و همه مسلمین و همه مستضعفین جهان پیروز باشند.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج13، ص: 162 ـ 164)
ـ سخنرانی در جمع گروهی از مردم قم؛ قم، مرکز تقوا و شهامت است (1359)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
قم حرم اهل بیت است. قم مرکز علم است. قم مرکز تقواست. قم مرکز شهادت و شهامت است. از قم، علم به همه جهان صادر شده است و میشود و از قم شهامت به همه جا صادر میشود. قم شهری است که در آن ایمان و علم و تقوا پرورش یافته. از آن وقتی که قم بوده، قم از زمان ائمّه اطهار مورد توجه اسلام بوده است. از قم تقوا، شجاعت، شهامت و همه فضایل به همه جا صادر میشود و صادر خواهد شد. علمایی که در قم من ادراک کردهام کسانی بودند که در دنیا نمونه بودند، در علم و در تقوا. من امیدوارم که ادامه پیدا کند این علم و تقوا در شهر شما تا زمان ظهور امام زمان- سلام اللَّه علیه. من هر جا باشم، قمی هستم و به قم افتخار میکنم. دل من پیش قم است و قمی. و دل من پیش همه اهل تقوا و همه کسانی [است] که به اسلام خدمت میکنند. من گرچه از قم مع الأسف، تا یک مقداری دور هستم، لکن به حسب قلب، نزدیکم. از شما جوانهای عزیز تشکر میکنم که آمدهاید و در این جای تنگ و تاریک و پر زحمت نشستید و من هم بیش از این نمیتوانم تصدیع بدهم و از شما ملتمس دعا هستم، چنانچه خودم دعاگوی همه هستم و سلامت و سعادت همه مسلمین جهان را و شما برادران عزیز را از خدای تبارک و تعالی خواستارم. سلام من را به اهل قم برسانید و از همه شما امیدوارم که این نهضت را به آخر برسانید و ان شاء اللَّه، اسلام را به همه معنا در همه جا پیاده کنید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج13، ص: 165)
ـ سخنرانی در جمع خانواده امام موسی صدر؛ رنج در راه هدف- فراگیری اسلام (1359)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
آن چیزی که همه مطالب را آسان میکند این است که ما و ملت ما و آقای صدر[7]- سلّمه اللَّه تعالی- به دنبال مکتب، یک گرفتاری پیدا کردیم. وقتی که مسأله، مسئله وظیفه است، وظیفه ما این است که برای اسلام خدمت بکنیم و در این وظیفه، اگر هر مقداری که موفق به اجرای آن اموری که در نظر داریم بشویم، این یک خیری است فوق اصل خیر و اگر موفق نشویم، اصل خیرش که عبارت از این است که ما در راه خدمت به اسلام و مکتب هستیم، آن جایی نمیرود. آقای صدر را، که من سالهای طولانی دیدهام، بلکه باید بگویم من بزرگ کردم ایشان را، من فضایلشان را میدانم و خدمتهایی هم که بعد از آنکه به لبنان رفتهاند کردهاند، آن را هم میدانم و آنچه که لبنان احتیاج به ایشان دارد، باز آن را هم میدانم. من امیدوارم که ان شاءاللَّه، ایشان برگردند به محلّ خودشان و مسلمین آنجا از ایشان استفاده کنند. همین حالا هم که ایشان میگویید، که شواهد داریم که در لیبی هستند، همین امر، در راه خدمت به مکتب و خدمت به اسلام است. این هم برای ایشان عبادت نوشته میشود. برای ماها هم این اموری که واقع میشود، باید سهل باشد، از باب اینکه در راه اسلام است.
ما مطّلعیم که اولیای اسلام، که در رأس آنها رسول خداست، آن قدر زحمت کشیدند، تمام مدت عمرش را پیغمبر در زحمت و تعب بوده است و بعد از او هم ائمّه ما همین طور بودهاند که یک روز خوش- به اصطلاح مادیین- نداشتند، گرچه همه خوش بودند به یک راه- به اصطلاح عرفا و اسلامشناسها- در هر صورت، این یک شیوهای بوده است که از اول، اولیای اسلام داشتند و در راه هدف خودشان حبس رفتهاند و کشته شدهاند و زجر کشیدهاند. آقای صدر حالا دو سال است که در حبس هستند، لکن جدّ ایشان هفت سال میگویند مسلّم بوده، احتمال چهارده سال هم هست.[8] این یک راهی بوده است که همه اولیای خدا، نه فقط آنهایی که در زمان اسلام بودند، قبل از اسلام هم انبیا و اولیایی که بودند، راهشان همین بوده. این طور نبوده است که آنها در رفاه مادی باشند و در- عرض کنم- کارهای چه. وقتی که تاریخ انبیا را ملاحظه کنید، میبینید که سرتاسر تاریخ انبیا مجاهده و زحمت و تعب بوده است، لکن آنها خوش بودند به اینکه در خدمت آن هدفی که دارند بودند و این، هم مایه افتخار شماست و [هم] خانواده آقای صدر که یک فرد لایقی که خدمت میکرد، در راه خدمت گرفتاریای پیدا کرده است. من امیدوارم که این گرفتاری آمدش[9] زود سر بیاید و من دعای به ایشان میکنم و خواهم کرد و امیدوارم که زودتر ان شاء اللَّه، ایشان خلاص بشوند و برگردند.
قضیه لبنان و ایران و اینها شما میدانید که اینها قضایای مختلفی نیستند. مسلمانها هر جا هستند، باید با هم باشند. آن چیزی که رنج است برای یک طایفهای، برای طایفه دیگر هم همان مسأله و رنج باشد، مسائلشان جدا نباید باشد. اینکه ما ایرانی هستیم و آنها لبنانی هستند یا جای دیگری هستند، در اسلام مطرح نیست. اسلام همه افرادی که ایمان به خدا آوردهاند، همه آنها را برادر میداند و حساب جداگانه ندارد که حسابی برای عرب باز کرده باشد، یک حسابی برای عجم باز کرده باشد، یک حسابی برای ایران باز کرده باشد و یک حسابی برای کجا. حسابها، این حسابهایی که پیش مردم مادی که مطرح است، که ما ایرانی هستیم و برای ایران باید چه بکنیم، و آنی که [عراقی است]، بگوید ما عراقی هستیم و برای چه، این حسابها در اسلام نیست. اسلام میخواهد که همه دنیا یک عائله باشد و یک حکومت در همه دنیا، آن هم حکومت عدل برقرار باشد و همه افراد، افراد همان عائله باشند. و لهذا، ما مکرّر این معنا را گفتهایم که این قضیهای که شاید صحبتش در همه جا هست که ملت ایران- مثلًا- جدا، ملت عراق جدا، هر کدام یک عصبیّتی برای او داشته باشند و حتی به اسلام کار نداشته باشند، به ملت و به ملّیت کار داشته باشند، این یک امر بیاساسی است در اسلام، بلکه مُضادّ[10] با اسلام است.
اسلام در عین حالی که وطن را- آنجایی که زادگاه است- احترام میگذارد، لکن مقابل اسلام قرار نمیدهد. اساس، اسلام است. اینها دیگر بقیهاش فرعند. و اساس آنهایی که مکتبی هستند خدمت به اسلام است. این خدمت اگر در لبنان باشد خدمت است، اگر در ایران باشد خدمت است. اگر در هر جا، اگر در حبس هم باشد خدمت است، اگر بیرون هم باشد خدمت است. ایشان الآن هم در خدمت است. برای اینکه وقتی در راه اسلام یک کسی این مصایب را دید- که نباید اسمش را مصایب گذاشت- وقتی در راه اسلام باشد، همه چیز آسان میشود؛ هَیِّن[11] میشود.
شما میبینید که حتی این جوانهایی که الآن در اینجا و در لبنان و اینها مشغول خدمت هستند، چه روحیههایی دارند. همین دیروز یک جوانی آمده بود اینجا میخواست یک زنی را عقد کند. بعد از اینکه صحبت از مِهر شد، آن زن گفت که مهر من را این قرار بدهد که به مکّه من را ببرد. آن جوان میگفت که من زنده نیستم تا تو را به مکّه ببرم، من شهید میشوم. بالاخره با مدتی صحبت، ما راضیاش کردیم به اینکه نه، ان شاء اللَّه، شما هستید و خدمت میکنید. این یک روحیه خیلی خوبی است که در جوانها پیدا شده است و امیدوارم که در همه ما این روحیهها پیدا بشود؛ آن روحیه مکتبی، توجه به مکتب، نه توجه به امور دیگر.
من از خدای تبارک و تعالی مسألت میکنم که ما را و شما را دلخوش کند به اینکه ایشان برگردند پیش ما و به خدمت خودشان ادامه بدهند. ان شاء اللَّه، خداوند به همه عائله ایشان[12] در این فراق صبر بدهد و چشم همه را به وجود ایشان ان شاء اللَّه، روشن کند تا ایشان برگردند و به خدمت به مکتب موفق بشوند و شیعههای لبنان هم از وجود ایشان استفاده بکنند، بلکه همه مسلمانها، ان شاء اللَّه. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.»
ـ نامه تشکر به آقای ابوالحسن شیرازی؛ تعقیب اسلامی شدن قوانین (1361)
[... اماما، ای نایب راستین مهدی (ع) وای روح همیشه خروشان در کالبد اسلام. فرمان حیاتبخشتان در مورد زدودن قوانین خلاف شرع و احیای احکام درخشان اسلام در سطح دادگستریها و مراکز قضایی کشور اقدام قاطع و پر برکتی بود که هر لحظه انتظار میرفت. این حرکت الهی، امت علاقهمند به اجرای قوانین الهی را شادمان ساخت و از قلب این جانب نیز غم بزرگی را برداشت؛ زیرا به علت برخوردی که با دعاوی و تظلمات مردم خراسان دارم سالهاست از وجود قوانین ظالمانه و غیر الهی در دادگستریها رنج میبرم. و اکنون امیدوارم که در راه تحقق خواسته آن حضرت که عین خواسته خدا و اولیای اوست از تمام توان خویش بهره گیرم. ابو الحسن شیرازی. امام جمعه مشهد].
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حضرت آیت اللَّه آقای شیرازی- دامت برکاته- مشهد مقدس
تلگراف شریف در تعقیب اسلامی شدن احکام و قوانین کشور، واصل و موجب تشکر گردید. امید است ان شاء اللَّه تعالی، متصدیان امور با توفیق خداوند متعال و عنایات خاصه حضرت بقیة اللَّه- ارواحنا لمقدمه الفداء- در طاغوتزدایی بیشتر و سریعتر موفق شوند. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. سلامت جنابعالی را خواستارم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.»
ـ پیام به ملت ایران؛ تجلیل از مقام و منزلت شهیدان (1362)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
شهادت در راه خداوند چیزی نیست که بتوان آن را با سنجشهای بشری و انگیزههای عادی ارزیابی کرد. و شهید در راه حق و هدف الهی را نتوان با دیدگاه امکانی به مقام والای آن پیبرد؛ که ارزش عظیم آن معیاری الهی و مقام والای این دیدی ربوبی لازم دارد؛ و نه تنها دست ما خاکنشینان از آن و این کوتاه است، که افلاکیان نیز از راه یافتن به کنه آن عاجزند؛ چه که آنها از مختصات انسان کامل است، و ملکوتیان با آن مقام اسرارآمیز فاصلهها دارند. قلم اینجا رسید و سر بشکست. و ما بازماندگان و عقب افتادگان در آرزوی آن و این باید روز شماری کنیم، و حسرت شهادت و شهید و شهیدپروران این چنانی را، که با ایثار ثمره حیات خود عاشقانه به این شهیدان شاهد افتخار میکنند، به گور بریم؛ و از شجاعتهای بینظیر شهیدان و دوستان اسیر و مفقودشان و آسیب دیدگان و اشتیاق زاید الوصف اینان برای بازگشت به میدان شهادت احساس خجلت و حقارت کنیم. زنان و مردان و کودکان نمونهای که در زیر بمبارانها و از بستر بیمارستانها سرود شهادت سر میدهند و با دست و پای قطع شده بازگشت به جبهههای انسانساز را آرزو میکنند، فوق آنچه ما تصور میکنیم و فلاسفه و عرفا به رشته تحریر در میآورند و هنرمندان و نقاشان عرضه میکنند، میباشند.
آنچه آنان با قدمهای علمی و استدلالی و عرفانی یافتهاند، اینان با قدم عینی به آن رسیدهاند و آنچه آنان در لابلای کتابها و صحیفهها جستجو کردهاند اینان در میدان خون و شهادت در راه حق یافتهاند.
بارالها، ما را به خدمتگزاری در راه آنان و برای هدف بزرگشان توفیق ده؛ و شهدای عزیزمان را در خوان ضیافت معنوی خود از جلوههای خاص خویش ارزانی بخش؛ و خاندان بزرگوار آنان را با صبر و اجر قرین فرما؛ آسیب دیدگان عزیز ما را شفا مرحمت نما؛ و اسیران و مفقودان معظّم را هر چه زودتر به آغوش ملت عظیم الشأن برگردان؛ و به پدران و مادران و همسران آنان شکیبایی و پایداری عنایت فرما؛ و از برکات حضرت بقیة اللَّه- أرواحنا فداه- همه آنان و ملت را نصیب وافر مرحمت فرما. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج18، ص: 74 ـ 75)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور مالدیو؛ تبریک عید سعید قربان (1364)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حضرت آقای مأمون عبد القیوم، رئیس جمهور کشور مالدیو
تلگراف تبریک آن حضرت به مناسبت حلول عید سعید قربان واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا این عید بزرگ اسلامی را به جنابعالی و ملت مسلمان و برادر کشورتان تبریک گفته، سعادت و پیروزی همگان را بر کفر و استکبار جهانی از خدای تعالی مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.
11 ذی الحجة الحرام 405 / روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج19، ص: 358)
[1] - آقای علی حجتی کرمانی.
[3] - تغییر تاریخ هجری قمری و هجری شمسی به تاریخ شاهنشاهی.
[4] - جعفر شریف امامی که پس از جمشید آموزگار به نخستوزیری رسید و کابینه خود را« کابینه آشتی ملی» نامید.
[5] - بخشی از آیه 81، سوره بنی اسرائیل( اسراء):« حق آمد و باطل نابود شد بدرستی که باطل لایق محو و نابودی( ابدی) است.»
[7] - امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان. وی پس از سفر به لیبی به طرز مرموزی مفقود شد.
[8] - حضرت امام موسی کاظم- علیه السلام- مدت هفت سال و به روایتی چهارده سال با توطئه هارون الرشید خلیفه سیّاس و قدرتمند عباسی زندانی شد و بر اساس همان روایت، در زندان نیز مسموم شد و به شهادت رسید
[9] - امَد: غایت و نهایت و آخر چیزی.
.
انتهای پیام /*