امروز با امام: بیستویکم تیر
ـ نامه به خانم خدیجه ثقفی؛ خانوادگی (1353)
«بسمه تعالی
خانم محترمه
مرقوم شما پس از مدتها انتظار واصل شد.[1] مثل اینکه شما از نجف که خارج شدید دیگر از فکر ماها بیرون رفتید و خیال نکردید از دیر آمدنِ کاغذ، ما نگران میشویم. در هر حال ان شاء اللَّه تعالی خوش و سالم باشید. ماها بحمد اللَّه تعالی سلامت هستیم و میگذرانیم، به همان نحو که دیدید، هوای اینجا مختلف است ولی روی هم رفته خوب است. از سلامت خودتان و لو به دو کلمه ما را در هر هفته یا لا اقل در هر دو هفته مطلع کنید. اینجا تازهای نیست؛ همان مسائل است که موجب نگرانی است، و باز معلوم نیست چه شود. ان شاء اللَّه خداوند اصلاح کند.
به همه اقوام و بستگان سلام برسانید، خصوصاً صدیقه[2] و فاطی خانم.[3] حسن[4] را میبوسم. شما بدانید که اگر از وقت رجوع بگذرد معلوم نیست ما بتوانیم تقاضا کنیم و آنها بدهند. حتماً تعجیل کنید که وقت نگذرد. به حرف هیچ کس گوش ندهید و الّا در ایران ماندنی خواهید شد.
21 ج 2 94- خودم
اقلیم[5] به شما و فریده[6] سلام میرساند. از وقتی شما رفتید حالش خوب است.» (صحیفه امام، ج3، ص: 36)
ـ حکم به آقای موسوی خوئینی ها جهت تنظیم برنامه های رادیو- تلویزیون (1358)
«جناب حجت الاسلام آقای سید محمد موسوی- دامت افاضاته
مقتضی است جنابعالی تشریف ببرید در سازمان رادیو- تلویزیون با همکاری جناب آقای قطب زاده، امور و برنامههای آنجا را تنظیم کنید که موجب شکایت مردم نباشد. البته توجه دارید که این دستگاه اسلامی است و باید جداً از برنامههای انحرافی احتراز شود. توفیق جنابعالی را خواستارم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج9، ص: 47)
ـ نامه به آقای علی توحیدی؛ تسلیت درگذشت آقای مهدوی (1358)
«بسمه تعالی
شاهرود- حضرت مستطاب حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ علی توحیدی- دامت برکاته
تلگراف تسلیت آقایان علمای اعلام شاهرود در مورد رحلت مرحوم حجت الاسلام و المسلمین آقای مهدوی- قدس سره- واصل و موجب تأثر گردید؛ مراتب تأثر و تسلیت این جانب را به آقایان محترم و بازماندگان ابلاغ نمایید. سلامتی و توفیق شما را از خدای تعالی خواستارم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج9، ص: 48)
ـ سخنرانی در جمع اهالی مریوان و سنندج و پرسنل گردان 62؛ احکام مترقی اسلام (1358)
«الآن چون وقت گذشته، چند کلمه به شما عرض میکنم:
شما میدانید که الآن موقع حساسی است که باید ما این مراحلی که پیش داریم جلو برویم، و باید در این مراحل اولیه که قانون اساسی و خبرگان و مجلس شورای ملی و رئیس جمهور و اینهایی که اساس یک مملکت است، اینها را ما الآن جلو داریم و باید همه برادرها با هم متحد باشیم و این مسائل را پیش ببریم. در یک همچو موقع حساسی دشمنهای شما و ما در صدد هستند که نگذارند این مراحل پیش برود و لهذا دیدید که در رفراندم شلوغکاری کردند و الآن هم میخواهند شلوغ بکنند و نگذارند مسائل اسلامی پیش برود. اینها از اسلام میترسند برای اینکه اسلام دین برابری و برادری است و در آن اصلًا نژاد مطرح نیست. کُرد و فارس، ترک و عرب ابداً در اسلام مطرح نیست و آن چیزی که در اسلام مطرح هست تقوا وصفا و برادری و برابری است. و اینها میدانند که اگر اسلام به آن طوری که هست در این مملکت تحقق پیدا بکند، دستشان کوتاه خواهد شد.
آنها میخواهند که همان قُلدریهایی که در سابق میکردند، همان چپاولگریهایی که میکردند؛ همانها را ادامه بدهند یا برگردانند. و تنها اسلام است که میتواند جلو اینها را بگیرد. از این جهت، اینها میخواهند یک شلوغیهایی بکنند، یک نفاقهایی ایجاد کنند، یک اختلافاتی ایجاد کنند که این مراحل ابتدایی نگذرد و منعکس کنند در خارج که ایران نمیتواند خودش را اداره کند. تبلیغاتی که در خارج از مرزها و در داخل هم یک مقداری کردهاند این است که اینها رشد ندارند. ایران باز رشد اینکه خودش، خودش را اداره بکند ندارد، و محتاج به این است که یک کسی، یک قیّمی، بیاید او را اداره بکند! و میخواهند همان مسائل را برگردانند.
امروز روزی است که ما، همه برادرها، برادرهای مرزنشین و مرکزنشین، با هم همان طوری که در ابتدای نهضت همه با هم بودید و همه با هم این نهضت را پیش بردید، از حالا به بعد هم این نهضت را پیش ببرید، به طوری که یک حکومت اسلامی مستقر [شود.] الآن یک حکومت انتقالی است، باید قدرت را انتقال بدهد، یک حکومت اسلامی مستقر ما پیدا بکنیم با قوانین اسلام. آن وقت خواهید و خواهند دنیا فهمید که آن رژیمی که عدالتپرور است، آن رژیمی که برای دهقان بیشتر مقام قائل است تا برای بالاتریها، آن رژیم اسلام است. آن رژیمی که اصلًا در آن گروهها و زبانها، هیچ در آن مطرح نیست اسلام است. ما باید کوشش کنیم که این مطلب را به دنیا ثابت کنیم که مملکت ما یک مملکتی است که متحول شد از رژیم طاغوتی به رژیم اسلامی- انسانی و محتوایش، واقعش تغییر کرده، تحول واقعی فقط اسم نبود که ما بگوییم جمهوری اسلامی. نه، ما میخواهیم تمام قواعد اسلامی همان طور که در صدر اسلام بوده است در ایران تحقق پیدا بکند و ما ارائه بدهیم به دنیا که اسلام این است؛ اسلامِ مترقی این است؛ احکامِ مترقی اسلام این است. آنکه به حال مستمندان و ضعفا بیشتر عنایت دارد تا به حالِ دیگران، آنکه طرفدار مستضعفین است، آن رژیمی که میخواهد مستضعفین را از قید و بند آن گرفتاریها بیرون بیاورد، آن اسلام است. آنکه پیشش اصلًا مطرح نیست مرزنشینی و مرکزنشینی، بالانشینی و پاییننشینی پیشش مطرح نیست، اسلام است. آنکه وقتی حکومتش، رأسش مثل رسول اللَّه- صلی اللَّه علیه و آله و سلّم- وقتی که با اینکه رأس بود، با اینکه اداره یک کشور میکرد، وقتی که میآمدند در یک مجلسی که نشسته بودند اصحاب حضرت و حضرت نشسته بودند، بالا و پایین معلوم نبود. میآمد و میگفت کدام یکیتان پیغمبر هستید؟ از باب اینکه دور مینشستند اصحابشان با خودشان، همه با هم دور هم مینشستند، یکی بالا و یکی پایین، یکی این زیرش باشد نبوده است. روی همان زمین و اگر هم یک بوریایی بوده، بوریای آن وقت برای مسجد بوده، روی آن بوریا هم مینشستند دور هم و از همان مسجد که این طور زندگی میکردند، تجهیز قوا میکردند و ممالک را میگرفتند. یک همچون حکومتی ما میخواهیم، که این طور باشد که این طبقات مختلفهای که چپاولگرند یک دستهشان، اینها نباشد؛ و این دهقانها به حالشان رسیدگی بشود؛ این مستمندها، این زاغهنشینها. شما بدانید که در خود تهران الآن زاغهنشینهایی هست که در کردستان شبیهش را نمیبینید؛ در اطراف خودتان شبیهش را نمیبینید. آن قدر اینها مستمند هستند و همه اینها را این شاه مخلوع ایجاد کرد؛ به اسم «اصلاحات ارضی» همه این گرفتاریها را برای این مستمندها پیش آورد.
من امیدوارم که بعد از اینکه ما الآن بنا بگذاریم همان طور که تا حالا بوده است که الآن صف خودمان را محکم نگه داریم، شما که در مرز هستید و امیدوارم که مرزها را شما خودتان با قدرت خودتان حفظ کنید، و ماها که در اینجا هستیم همه یک کلام داشته باشیم و او اسلام، جمهوری اسلامی، برگشت به صدر اسلام [باشد] وقتی که این را داشته باشیم، این مسائل خود به خود حل میشود. دیگر آن مسائلی که اینها بخواهند پیش بیاورند، وقتی قوانین اسلام آمد آنها حل است. آن قدرتها از بین خواهند رفت. قدرت، قدرت اسلام است، قدرت ملت اسلامی است.
من از شما و همه دوستان اینجا میخواهم که این وحدت را حفظ کنید و این اراده و تصمیم قویّتان را حفظ کنید و با این بازوهای قدرتمند جلو این حشیشهایی که هست و این حُشاشههایی[7] که هست بگیرید. ان شاء اللَّه مملکت خودتان برای خودتان باشد و همه اینهایی که میخواستند، میخواهند باز یک سلطهای پیدا کنند بر امثال شماها، همه اینها از بین خواهند رفت.» (صحیفه امام، ج9، ص: 49 ـ 51)
ـ سخنرانی در جمع کارکنان روزنامه جمهوری اسلامی؛ اهمیت مجلس خبرگان (1358)
«قبلًا یک قصهای را عرض کنم که شاید شماها هیچ کدام یادتان نیست. در این جنگ عمومی دوم، که هیتلر[8] پیش برد و فرانسه را گرفت و خیلی جاها را، حمله به شوروی و اینها، چرچیل[9] آن سیاستمدار انگلیسی، آمد در مجلس انگلستان و شروع کرد راجع به ضعف خودشان و راجع به گرفتاریها و راجع به شکستخوردنها که ما کجا را از دست دادیم، کجا را از دست دادیم، کار ما چه طور است، مملکت ما چه خواهد شد، زندگی ما چه خواهد شد، خیلی طولانی شکایت کرد، و اینکه ما از بین رفتیم، آخرش یک کلمه گفت که: لکن پیروزی مال کسی است که روی موجهای نفت سوار است. و حدسش هم درست بود، و پیروزی هم مال اینها شد که نفتهای ما را بردند؛ من هم حالا این معنا را عرض میکنم که الآن که بعد از انقلاب است و در همه انقلابات یک آشفتگیهای فراوان هست، ما هم مبتلای به آشفتگی هستیم؛ مضافاً به اینکه اگر نگوییم در طول 2500 سال رژیم شاهنشاهی، لکن آن قدری را که مشاهده کردیم در طول پنجاه و چند سال رژیم پهلوی کوشش شده است که مملکت ما را از هر جهت عقب بزنند.
از جهت نیروی انسانی که از همه بالاتر است که الآن باید بگردید شما، در سی و پنج میلیون جمعیت بگردید، این طرف و آن طرف، چند نفر پیدا کنید که دولت تشکیل بدهند. یک نفر بخواهید پیدا کنید رئیس جمهور بشود، باید شمع بردارید و دور همه جا بگردید و آیا چه بکنید. اینها نیروی انسانی را بکلی نه به باد دادند، منحرف کردند. یک وقت این است که نیروی انسانی به باد داده شده، یک وقت یک نیروی مقابل با نیروی انسانی درست کردهاند! یعنی انسانی که باید متکی به خودش باشد، متکی به ملتش باشد، متکی به عقایدش باشد، این را متحول کردند به یک نیرویی که متکی به غرب است؛ به یک نیرویی که خودش را از دست داده، به خیال خودش، خودش هیچ نیست؛ هر چه هست خارجیها هستند. نه اینکه نیرو را ما از دست دادهایم، نیروی مضادّ با نیرویی که ما باید داشته باشیم به جای آن نیرو نشسته. درست یک انسانی که باید متکی به خودش باشد و به فرهنگ خودش باشد و به رژیم خودش، این را متحولش کردند به یک آدمی که بدبین شده است راجع به فرهنگ خودش؛ راجع به نیروی ملت خودش؛ راجع به همه اینها بدبین شده است؛ خودش را از دست داده و به جای یک انسان شرقی، یک آدم غربی است. مصیبت اینجا این است که سالهای طولانی میخواهد تا این غربزدهها برگردند به حال طبیعی، نه به حال یک انسان مترقی، به حال یک انسانی که هیچ نیست، حالا میخواهد از سر شروع کند. این خیلی طولانی است که یک شستشوی مغزی داده بشود به این ملت که یعنی آنهایی که در این امور وارد بودند، که اینها برگردند به آن حالی که در اول- قبل از اینکه غربزده بشوند- داشتند. این یک مشکلهای است که شاید از همه مشکلهای ما زیادتر باشد و خیلی هم از این مشکلات داریم.
لکن ما هم نظیر حرف چرچیل را میگوییم: ما به نفت اتکا نداریم؛ ما اتکا داریم به اینکه میگوییم پیروزی مال آن کسی است که ملت با او موافق است و ملت با اسلام و با سعادت اسلامی، با جمهوری اسلامی موافق است. بنا بر این، ما هیچ خوفی از این ریشههایی که حالا دارند انقلابات میکنند نداریم، منتها اگر خوفی باشد، برای این است که شلوغ میکنند، ناراحت میکنند، دولت را ناراحت میکنند؛ ملت را ناراحت میکنند، و الّا اینها یک چیزی که ما بتوانیم بگوییم مشکلی است و نمیشود حلّش کرد، نیست.
و آنکه میخواهم عرض بکنم این است که اصل این قضایا، اصلاح این قضایا، به نظر من آسان است. و او در وقتی که ما یک مجلسی داشته باشیم. اگر مجلس شورا آن طوری که ما بخواهیم ملی و اسلامی باشد، همه این مطبوعات اصلاح خواهد شد؛ همه این رادیو تلویزیونها اصلاح خواهد شد؛ همه این ادارات تصفیه خواهد شد؛ یعنی ملت باید تصفیه کند به وسیله اشخاصی که میفرستد. ان شاء اللَّه در این دوره بر خلاف دورههایی از زمان- یکی دو دوره شاید بعد از مشروطه تا حالا- و یا از زمان رضا شاه تا حالا، دیگر آن طورها نخواهد شد که یک کسی- به قول محمد رضا- لیست را از سفارتخانهها بفرستند و ما هم مأمور اجرا باشیم! ایشان خودشان این مطلب را به صراحت گفتند منتها میخواست تعریف از خودش بکند که ما حالا دیگر آن طور نیستیم! از پدرش تکذیب کرد و از خودش ما قبل این وقت را؛ این وقتش هم دروغ میگفت! ان شاء اللَّه ما امیدواریم که دیگر لیستی در کار نباشد که یکی لیستی بدهد و شما هم مُلْزَم باشید. بله، لیست بدهد که هدایت کند ملت را به اینکه اینها افراد خوبی هستند، اما الزام کند ملت را که اینها را تعیین کنید یا اصلًا به ملت کاری نداشته باشد خودش تعیین کند و ببرد مجلس، چنانچه خیلی وقتها این طور بود، اینها دیگر پیش نمیآید. ان شاء اللَّه وقتی که یک مجلس ملی- اسلامی به همت همه ملت تهیه شد، این مسائل که حالا یک قدری هرج و مرج است و یک قدری از این آزادی سوء استفاده میکنند؛ اینها محدود خواهد شد، و مجلس اصلاح خواهد کرد اینها را، الآن شما بخواهید که در این مسائل وارد بشوید، من چون میبینم که حالا که صحبت قانون اساسی است هی طرحهای زیاد میآید که بسیاریش انقلابآمیز است و بسیاریش شلوغ و بر هم است؛ مخالفْ ایجاد کردن است. در همین چند روزی که صحبت قانون اساسی است، زیادترین هجوم به اینجا میشود. مشکلات را میگویند، من هم قبول دارم مشکلات هست. از اطراف میآیند و مشکلات خودشان را میگویند و من هم به همه آنها این سفارشی را که به شما حالا عرض میکنیم به همهشان عرض کردهام که ما یک مسائل اصلی داریم که الآن به آن مبتلاییم و آن اینکه تدوین قانون اساسی شده، و این [را] منتشر هم کردهاند، و باید نظر داده بشود. الآن وقتی است که ما همه قوایمان را صرف کنیم در اینکه طرح بدهیم؛ ... اشکالاتی که راجع به قانون اساسی داریم بکنیم و بدهیم به مجلس سنا که بعدها خبرگان بیایند و نظر کنند.
و بالاتر از آن، اینکه همه قوا را صرف کنیم در انتخاب اشخاص صحیح، اشخاصی که غربی نباشند که بعد ما را بکشانند به طرف غرب؛ شرقی نباشند که ما را بکشانند از آن طرف؛ به صراط مستقیم اسلام باشند و مُسْلِم باشند و متعهد باشند، عالِم به اوضاع وقت عالم به اسلام، و عرض میکنم که امین در کارهایشان؛ این طور باشند. یک همچو اشخاصی با همت همه قشرهای ملت تعیین بشود، تا اینکه این قانون اساسی بررسی بشود؛ و عرض میکنم که نقایصی اگر دارد رفع بشود؛ اگر یک چیزی باید به آن زیاد بشود، زیاد بشود؛ و یک چیزی باید از او کم بشود، کم بشود. و بعد هم به دسترس ملت بدهند و ملت نگاه کند و رأی بدهد، یا آری یا نه. آن وقت اساس مملکت ما یک پایهاش درست شده؛ و آن پایه قانون اساسی است. دو پایه دیگر مانده؛ و آن اینکه مجلس شورا را باید ملت خودش وکلا تعیین کنند. وکلا هم همین جوری که عرض کردم وکلای ملی؛ وکلایی که مردم در بلاد خودشان شناختند که اینها مردم صالحی هستند، اینها مردم اسلامی هستند، اینها گرایش به شرق و غرب، گرایش به مکتبهای فاسد ندارند، اینها را تعیین کنند. یک مجلس شورا داشته باشیم. آن وقت رئیس جمهور هم ان شاء اللَّه تعیین بشود و مملکت ما رسمی، یک دولت مستقر رسمی داشته باشد با قانون اساسی، و با آن جهاتی که اساس مطلب است. بعدش بیاییم برسیم به قضیه مطبوعات که میدانیم مطبوعات صحیح نیستند؛ رادیو تلویزیون اشکال در آن هست؛- عرض کنم- ادارات در آنها اشکال هست، در وزارتخانهها اشکال هست، در بازار خیلی اشکال هست، در همه جا اشکالات زیاد است، اما ما الآن بخواهیم برویم سراغ آن اشکالات فرعی، ممکن است که نقشه باشد که ذهن ما را به آن طرف منصرف کنند و خودمان هم متوجه نباشیم ذهن ما را برگردانند به یک طرف دیگری، و آنهایی که میخواهند نتیجه بگیرند؛ ما که حالا میخواهیم نتیجه بگیریم، نتیجهاش را آنها بگیرند؛ یعنی آنها در قانون اساسی طرح بدهند. من اشخاص مختلفی که از علمای بلاد و از اشخاصی آمدهاند اینجا و صحبت شده است گفتم آقا ننشینید تا دشمنهای شما طرح بدهند، شما خودتان طرح بدهید، خودتان صحبت بکنید، نیایید پیش من بگویید، طرح را بنویسید بدهید به آنجایی که باید بررسی بشود، و بعد هم خودتان باید، ملت خودش باید انتخاب کند اشخاص را. البته یک معرفی هم از طرف اشخاصی که مطّلع بر اوضاع هستند و مطّلع بر افراد هستند، یک معرفی هم از آنها خواهد شد؛ لکن ملت خودش باید نظر بدهد.
ما الآن میترسیم که در این وقتی که وقت نتیجه گرفتن از این نهضت است و باید ما جدیّت کنیم که اساس را درست بکنیم، بخواهند ذهن ما را از این مطلب منصرف کنند به یک مشکلاتی که همه اینها مشکلات صحیح است، مشکل است همه اینها، ذهن ما را منصرف کنند و خود آنها آن مسائل اصلی را خود آنها تصرف در آن بکنند. از این جهت، به نظر من میآید که باید ما همان طوری که اقلًا شماها تا آن وقتی که چشمتان باز شده و توجه پیدا کردید، زیر مشکل بودید و زیر بار، عرض کنم که انحرافات بود، یکی دو ماه دیگر، دو سه ماه دیگر، باید تحمل کنید و اذهانتان متوجه باشد به این مسائل اصلی که قدم [به] قدم پیش برود. باید انسان هر وقت به آن مسئلهای که راجع به آن وقت است توجهاش را بکند. این مسائل، مسائل دست دوماند و این مسائل دست دوم ان شاء اللَّه حل میشود و ان شاء اللَّه کم کم هم روزنامهها ترتیبش حل میشود؛ و هم سایر چیزهایی که هست ان شاء اللَّه درست میشود، لکن این نکته را من هر وقت و هر آن میگویم- از باب اینکه خوب، دردی است که باید گفت و نباید ترسید که چرا هی میگویید این را، هی باید این را بگوییم. یک نفر آدم که سرش درد میکند، برای اینکه تکرار نشود، یک دفعه هم بگوید دلم درد میکند؟! خوب سرم درد میکند! بترسد از اینکه تکرار میکند؟! این طبیب میآید، به طبیب باید بگوید سرم درد میکند. اگر یک طبیب دیگری آمد، به او بگوید دلم درد میکند که مبادا آن دفعه گفتم سرم درد میکند این دفعه بگویم دلم! نه، ما الآن سرمان درد میکند؛ هر کس را میبینیم باید این ناله را بزنیم که آقا آه سرم درد میکند، هر کسی را میبینیم باید بگوییم- آقا الآن وقت این است که راجع به این قدمی که الآن پیش داریم و الآن طرحی که هست نظر بدهیم و راجع به وکلایی که میخواهیم تعیین کنیم و اشخاصی که میخواهیم تعیین کنیم که خبره مسأله هستند، چشممان را باز کنیم که مبادا یک اشخاص نابابی وارد بشوند؛ و لا اقل اشکال تولید کنند؛ نتوانند و لو اینکه یک کاری بکنند؛ لکن اشکال و هیاهو و بساط برای ما درست بکنند.
ان شاء اللَّه من امیدوارم که همه مسائل با توجه به خدا، با حفظ وحدت کلمه، با حفظ این انقلابی که در خود روحیهها شد، که روحیه را متبدل کرد به یک روحیه صحیح اسلامی، این مسائل ان شاء اللَّه با قدرت خودتان حل بشود و حل میشود ان شاء اللَّه و خواهد شد ان شاء اللَّه.» (صحیفه امام، ج9، ص: 52 ـ 57)
ـ سخنرانی در جمع نمایندگان کمیته امور صنفی؛ اهمیت قانون اساسی (1358)
«مطالب شما دو بخش بود: یکی راجع به امور بازرگانی و بازار، و برگرداندن بازار به یک بازار اسلامی که اشخاصی که بر خلاف موازین اعمالی میکنند جلوگیری بشود. یکی هم راجع به قانون اساسی و وضع قانون اساسی.
من حالا اعتقادم این است که آن قسمت اول یک قدری ما صبر بکنیم. و قسمت ثانی، که الآن اولویت دارد، در آن صحبت بکنیم. و بعد مربوط به او اقدام بکنیم.
الآن چیزی که مطرح است آن چیزی است که اساس اسلام و اساس مذهب مبتنی بر او است. و آن قانون اساسی مملکت است. در قانون اساسی مملکت یک صحبت در این است که شما گفتید که باید روی موازین شرعیه باشد. شک ندارد این. لکن شماها مطالعه کنید، همین قانونی را که منتشر شده است، و هر جا که نظر دارید یا اصحاب نظر، نظر دادهاند نظرتان را بنویسید، و به مجلس سنا، که بناست همه نظرها مجتمع بشود آنجا، بدهید تا ان شاء اللَّه بعدِ آن خبرگانی که آنجا میروند آنجا انظار را روی هم بریزند و اصلاح کنند.
و یک مسئله دیگر که مهم است قضیه خبرگان است. در قضیه خبرگان اهمیت خیلی زیاد است، برای اینکه ممکن است که یکوقتی اگر ماها، شماها، غفلت کنید یا سستی کنید یا انظارتان را متوجه به یک مسائل دیگر بکنید و اشتغال به مطالب دیگر پیدا بکنید، اشخاصی که با مسیر شما مخالف هستند چند نفری بفرستند در مجلس و موجب زحمت بشوند. از این جهت، در این وقت باید همه توجه به این دو تا مطلب باشد: یکی تدوین قانون اساسی؛ یعنی نظر در قانون اساسی، که از شماها هر کس صاحبنظر است نظر بدهد. و یکی هم انتخاب اشخاصی که باید بشود. اشخاصی که متدین باشند. اشخاصی که اهل نظر باشند؛ شرقی و غربی نباشند؛ مورد اطمینان جامعه باشند. این چند نفری که در تهران [انتخاب] شده است، باید یک همچو اشخاصی باشند، که البته یک معرفی هم بعد اشخاص صاحبنظر میکنند. در هر صورت الآن طرح همه چیزها- چون طرحهای زیادی الآن میآید- طرح همه چیز الآن یک قدری با مسیر، مخالفت دارد، آن چیزها را قدم، قدم باید پیش رفت؛ یعنی هر چه در هر وقتی که موقعش هست. یک مسائلی است که حالا موقعش است. یک مسائلی است که بعد موقعش است، یک مسائلی است که متأخرتر [است].
آنکه الآن مطرح است آنهایی است که اساس حکومت ماست. اگر در اساس قانون اساسی ما یک خدشهای بشود، یک اشتباهاتی باشد، یا عمدی یا خطایی، این سرنوشت یک مملکتی را عوض میکند. بنا بر این، الآن راجع به اصناف و گرفتاریهایی که در اصناف است و چیزهایی که در بازار واقع میشود، الآن طرح این مسأله یک قدری زود است. طرح این مسأله باید بشود که همه نظر بدهید راجع به قانون اساسی، قوایتان را صرف این مطلب بکنید. الآن ما احتیاجمان به این مسأله است، نه احتیاجمان به بازار. ما همه احتیاجات داریم. خوب، مدارس ما نواقص دارد باید رفع بشود؛ دانشگاه هم نواقص دارد؛ دادگستری هم نواقص دارد؛ همه اینها باید رفع بشود؛ اما اگر ما حالا از این مطلبی که الآن اساسی است برای ما دست برداریم و برویم سراغ آن مسائل، خدای نخواسته رخنه میکنند در این مسئله اساسی ما، بعد هم اگر خدای نخواسته آنها غلبه بکنند، دیگر نه بازاری برای شما میماند و نه مدرسهای برای ما. پس، حالا باید این دو تا
مسئلهای که الآن موقعش است، دو مسئله دیگر هم بعد از این موقعش است: یکی انتخابات است؛ و دیگری انتخاب رئیس جمهور. انتخابات مجلس شوراست؛ که امسال غیر سالهای سابق است؛ غیر دورههای سابق است. دورههای سابق فرمایشی بود. هیچ کدامتان هم اطلاع نداشتید که کی وکیل میشود و کیْ میشود، چه بخواهید و چه نخواهید میشد. اما حالا این طور نیست، خود شما باید تعیین بکنید. و در آنجا هم آن قدم بعد باید برداشته بشود؛ و وکلایی که آنجا تعیین میشود هم باید بعد همهتان نظر بدهید به او و بعد از اینکه این مسائل تمام شد و یک استقراری در حکومت پیدا شد، آن وقت این مسائل باید به طور دقیق بررسی بشود. پس حالا همه ما، نه من به احتیاجات خودم و نه شما به احتیاجات خودتان الآن نظر نکنید، خیال کنید که یک- دو سال دیگر هم خدای نخواسته این حکومت، آن بود. یک چند ماهی است. ان شاء اللَّه با یک چند ماهی تمام میشود مسأله. و این چند ماه هم روی همان سالهای طولانی که گذشته است.
و مهم این است که یک اختلافاتی الآن ایجاد میکنند. یعنی اشخاصی میخواهند نگذارند که نهضت ما نتیجه بگیرد. یک نهضتی کردهاید شما، یک قدرت بزرگی را شکست دادید؛ لکن نتیجه این نبوده است که فقط آن قدرت برود. اگر عوض آن قدرت یک قدرتی نظیر او آن بیاید، خوب همان است که بود. پس عمده این است که ما بعد از رفتن آن قدرت، نتیجهای که اسلام میخواهد، نتیجهای که صلاح مسلمین است، بگیریم. در همین حالی که برای نتیجه، مشغول بررسی و اقدام است، یک دستهایی از خارج و داخل مشغول ایجاد اختلافاتند. یک اختلافاتی بین مردم به جهات مختلف، به اسمای مختلف، به جهات مختلف. خیلی توجه به این معنا بکنید، و به دوستانتان و بازاریها هم، بعد از اینکه سلام من را میرسانید، این مطلب را بگویید که توجه تام به این معنا داشته باشید، که هر کس بخواهد ایجاد اختلافی بکند بدانید که یا آدم نادانی است، تحت تأثیر واقع شده است؛ یا آدم شیطانی است که میخواهد نگذارد نهضت درست بشود. الآن اختلاف سر هیچ چیز نکنید. من در آن صحبتهای طولانی هم که کردم سفارش کردهام این مطلب را. شما هم به رفقایتان، به دوستانتان، خودتان توجه این معنا را داشته باشید که الآن اختلاف ایجاد نشود. یکی بیاید بگوید کتاب کی چطور است؛ کی بگوید چطور است، نباشد. الآن اختلافات اسباب این میشود که ما نتوانیم این قدم را که الآن لازم است برداریم.
بنا بر این، این مسئله اول شما ان شاء اللَّه بعد از یک مدتی که یک استقراری پیدا کند، لا اقل یک حکومت مستقری پیدا بکنیم. و این نقیصه و خیلی نقایص دیگر. یکی و دو تا نیست. برای اینکه پنجاه سال، اقلًا پنجاه و چند سال، و 2500 سال هم جلوتر، کوشش کردهاند تا اینکه خراب کنند. هیچ برای آبادی کوششی نکردهاند. منتها یک کسی خراب میکرد و نمیگفت که من دارم آباد میکنم؛ این محمد رضا خراب میکرد و فریاد میکرد که ما میخواهیم به «تمدن بزرگ» برسیم! ما را عقب راندند. فرهنگ ما عقب است الآن. اقتصاد ما سالم نیست. درست ان شاء اللَّه میشود. و همه چیز ما خراب است. همه جا خراب. هی وعده دادند! الآن از هر طرفی که از ایران میآیند اینجا پیش ما، تقریباً هر چند روز یک دفعه یک گروهی از اطراف میآیند، همه شکایت از اینکه ما هیچی نداریم. نه بهداری داریم، نه اسفالت داریم، نه چی داریم. من گاهی به آنها میگویم که آقا، شما خیال نکنید که شما هیچی ندارید؛ تهران هم ندارد. در تهران این زاغهنشینها را بروید ببینید که اینها هم هیچ ندارند، یک تکهای از تهران است که چیز دارد. این بیچارهها و مستضعفینی که اطراف تهران الآن خیمه دارند، و نمیدانم، کپر[10] دارند، و امثال ذلک، آنها هم هیچی ندارند. اینها کوشش کردهاند به اینکه نگذارند یک مملکتی آباد بشود. با اسم اینکه میخواهند «تمدن بزرگ» درست کنیم بکلی خراب کردند. ان شاء اللَّه باید بعد از اینکه اساس مطلب درست بشود، به اینها رسیدگی بشود.
یکی هم قضیه بازار است که حالا هم خوب، صحبتش هی هست، قضیه گرانفروشیهای زیاد. آخر فکر نمیکنند اینهایی که اجحاف این قدر میکنند، گرانفروشی این قدر میکنند، که این برادرهایشان، این بیچارهها، این سر و پا برهنهها که فریاد کردند توی این خیابانها و خونشان را دادند حالا باید این طور باهاشان معامله کنند که یک کسی که هیچی ندارد نتواند هندوانه بخرد و در تابستان یک فقیری که چند تا بچه دارد نتواند هندوانه بخرد! نتواند یک میوهای برای زن و بچهاش ببرد، برای اینکه وضع گرانی آن طور است، و ما نمیدانیم باید چه بکنیم. آیا میشود که در بازار یک خیرمندانی باشند که یک دکانهایی باز کنند عمومی برای مردم یک قیمت مناسبتری بگذارند تا این گرانفروشی تمام بشود؟ این دیگر نمیدانم حالا. علی ایّ حال[11] خداوند همهتان را تأیید کند و موفق باشید که یک بازار اسلامی، یک مملکت اسلامی، پیدا بکنید که این الگو بشود برای همه جا ان شاء اللَّه.» (صحیفه امام، ج9، ص: 58 ـ 62)
ـ بیانات در جمع هیأت مدیره بنیاد مسکن؛ اعلام کارهای انجام شده (1358)
«کارهای انجام شده را به اطلاع مردم برسانید؛ چون از نظر خبری، ضعیف هستیم و مردم در جریان کارهای شما نیستند، خیال میکنند کاری انجام نشده است.» (صحیفه امام، ج9، ص: 63)
ـ سخنرانی در جمع نمایندگان سازمان پیشمرگان مسلمان کرد؛ پیروزی اسلام (1359)
«من از این جوانهای پیشمرگ که براستی اثبات کردند که فداکار اسلام هستند و لشکر پیغمبر اسلام هستند، تشکر میکنم. من به شما علاقه دارم؛ علاقه یک مسْلم با مسْلم و یک پدر با فرزند، و شما را دعا میکنم. از وقتی که شما قیام کردهاید در مقابل اشرار و در مقابل اشخاصی که میخواستند نهضت اسلامی را سرکوب کنند، من از شما با تمام قوا هم پشتیبانی و هم دعا کردم. خداوند شما را ان شاء اللَّه برای اسلام حفظ کند، و شما جوانها را در پیشگاه خدای مقدس، خدای بزرگ آبرومند کند. شما میدانید که ما غرضی در این مسائل نداشتیم جز اینکه حکومت جبار برود تا به جای او حکومت اسلام برگردد. اینهایی که در طول این مدت، چه در کردستان و چه در جاهای دیگر، با این نهضت مقابله کردند، اشخاصی بودند که از اسلام اطلاعات نداشتند، و نمیخواستند حکومت اسلام برقرار باشد. شما از طرز و شیوه حرکات اینها بهتر میدانید که عمال غیر بودند. از کیفیت سلاحهایی که داشتند شما دیدید که این سلاحها از کجا میآمد. شما محکم و مستحکم باشید که برای اسلام دارید کار میکنید. شما مثل سربازهای صدر اسلام هستید. شما با کی از اینکه شکست بخورید نداشته باشید؛ برای اینکه، برای لشکر اسلام هیچ وقت شکست نیست. شهادت شکست نیست، پیروزی هم شکست نیست.
شما یا پیروز میشوید یا شهید، در هر دو جهت پیروزی با شماست. و من امیدوارم که این ریشههای فساد که یک مقداری از آنها از رژیم سابق هستند، و یک مقداری هم از این افرادی هستند که الهام از خارج میگیرند، نتوانند کاری انجام بدهند.
شما دیدید در این دو- سه روزی که گذشت بنا بود یک کودتایی[12] مثلًا همه طرفه بکنند. خدای تبارک و تعالی با ما همکاری کرد و کشف شد، و بسیاری از این خیانتکاران گرفتار شدند، و بسیاری از آنها را در تعقیبشان هستند. و باندهایی هم که داشتند ان شاء اللَّه کشف میشود. و خدای تبارک و تعالی با شماست، و چهرههای نورانی اسلام در هر جا که هستید برای اسلام خدمت میکنید. ان شاء اللَّه این حکومت اسلام مستقر بشود تا دنیا بداند که حکومت اسلامی یعنی چه. خداوند ان شاء اللَّه به شما توفیق عنایت کند و در همه جهات موفق باشید. و ما امیدواریم که کردستان را قبل از اینکه به جاهای دیگر عنایت شود، به آنجا عنایت شود، و دولت اسلام هم بنا بر همین دارد که کردستان را ان شاء اللَّه آباد کند، و مثل سابق نباشد که حرف بود و خرابی. امیدوارم که این دفعه دیگر حرف نباشد، و همه جهات مملکت اصلاح بشود. ان شاء اللَّه خدا به شما جوانها سلامتی عنایت کند و خدا شما را برای اسلام ذخیره قرار بدهد و موفق و مؤید کند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج13، ص: 22 ـ 23)
ـ سخنرانی در جمع بانوان شمیران؛ شکست طرح کودتا در ایران- تقویت روح (1359)
«از خانمها و آقایان تشکر میکنم که در این موقع که نزدیک ماه مبارک رمضان است در اینجا اجتماع کردند و ما با چند کلمهای از آنها هم قدردانی میکنیم و هم بعضی مسائل را در میان میگذاریم و هم راجع به ماه مبارک رمضان چند کلمه عرض میکنیم.
این اشتباه است که مخالفین جمهوری اسلامی درصدد برآمدهاند برای این کارهای بچگانه و شرارت مآبانه.[13] اینها مقایسه کردهاند جمهوری اسلامی ایران را به حکومتهای دیگر که گاهی حکومتی میآید و یک حزبی یا یک فرد ارتشیای با یک عده قیام میکند و آن حکومت را از بین میبرد و یک حکومتی به جای او مینشاند، یا یک رژیمی را از بین میبرد یک رژیم دیگری میآورد. اینها مقایسه حکومت اسلام را و نهضت اسلامی را با سایر نظامها و با سایر حکومتها عوضی گرفتند و لهذا، هم گروههایی که توجه ندارند به عمق این انقلاب و هم بعضی از افراد سیاسی و ارتشی و اینهایی که به خیال خودشان میخواستند که در این سفره هم مثل سفره قبل یک حظ وافری داشته باشند و دستشان در دزدی و در کارهای خلاف باز باشد- و حالا امیدشان کم کم دارد قطع میشود- دست به یک همچو کارهایی میزنند بدون توجه به عمق مسائل. کودتا در یک کشوری واقع میشود که آن کشور یک حکومتی دارد جدای از مردم و مردم هیچ کاری به آن حکومت ندارند یا ناراضی هستند که- غالباً- هم ناراضی هستند. اینجا یک تضاد و تعارضی بین سران کشور و حزبها- مثلًا- یا صاحبمنصبهای لشکری یا اشخاص سیاسی کشور واقع میشود و ملت حضور ندارند در آنجا. اینها حضور ملت را نمیفهمند یعنی چه؛ یا میفهمند و از بس که حب جاه دارند و حب مال دارند دست و پا میزنند که شاید- شاید در یکصد احتمال یکی- بتوانیم. اینها نمیدانند که فرق است ما بین قیامهای سیاسی، قیامهای ملی، قیامهایی که برای آمال دنیایی است با این نهضت اسلامی. نهضت اسلامی ایران ابداً، نه ملیت و ملیتگرایی- خصوصاً، به آن معنای فاسدش- در آن دخالت داشت و دارد و نه احزاب سیاسی و طبقه روشنفکر و این مسائلی که در سایر جاها هست. این نهضت از نفْس توده مردم، از نفْس توده زن و مرد مردم بلند شد و به همان طور که مردها وارد میدان بودند بانوان محترم هم وارد بودند، بلکه حظ اینها و زحمات اینها بیشتر از مردها باید گفت بود؛ برای اینکه وقتی که بانوان میآیند در میدان، قوه مردها دو چندان میشود یا ده چندان میشود. مردها نمیتوانند ببینند که خانمها در میدان آمدهاند و آنها کنار بروند. یک توده مسْلم، یک 35 میلیون جمعیت- به استثنای چند صد تا آدمهای منحرف- مؤمن به خدا، مؤمن به اسلام، مؤمن به قرآن کریم، یک 35 میلیون هم صدا، با ایمان به خدا و قرآن کریم برخاستند از جا. در هر خانهای بروید میبینید که همان مسائل نهضت هست. تمام حرفهایی که بیشتر بین خانمها هم با هم در مجالس بوده است- به طوری که من اطلاع پیدا کردهام- یا مردها در مجالسشان بوده تمام آن مسائل برگشت یکدفعه به مسائل سیاسی. تمام طبقات کشور؛ زن و مرد و بزرگ و کوچک یکوقت مسائلشان برگشت به مسائل سیاسی. حتی گاهی بعضی بچههای کوچکی که در منزل ما هم میآیند گاهی اینها هم وقتی که بازی میکنند بازی سیاسی میکنند؛ یکیشان نقش رئیس جمهور را، یکیشان نقش مثلًا یکی دیگر را همین طوری. یک همچو واقعهای که در ایران واقع شد این عمقش را باید این اشخاص که نظر دارند بفهمند قضیه چیست؟ در چه موقع بود در طول این پنجاه سالی که خوب، بسیاری یادشان هست یا ده- بیست سالی که همهتان یا اکثرتان یادتان هست، چه وقت بود که همان طوری که مردها وارد در میدان نبرد بودند، زنها هم وارد بودند؛ زنها هم جلو میافتادند. زنها هم بچههای کوچکشان را به آغوش میکشیدند و اگر دو تا بود یکیاش هم دستش را میگرفتند و وارد میشدند در تظاهرات و در مقابل این توپ و تانک و امثال اینها. چه وقت در ایران شماها و ما یادمان هست که این طور انسجام باشد بین گروههای مختلف ملت، و این طور در امور کشوری و سیاسی همه حضور داشته باشند؟ اگر یکوقتی یک قصهای هم در کشور واقع میشد حتی مردها هم، یک محله تهران اصلًا، مطلع از این چیزها نمیشدند؛ خانمها هم بیتفاوت بودند، مردم هم بیتفاوت بودند، آنها هم که مطلع میشدند بیتفاوت بودند. این حضوری که الآن تمام قشرهای ملت دارند این حضور هیچ وقت نبوده است. همه افراد ملت الآن در مسائل سیاسی و مسائل اجتماعی حاضرند و خودشان را موظف میدانند؛ اگر یک مطالبی واقع بشود که بر خلاف موازین باشد، این طور نیست که بیتفاوت باشند، مردم کار نداشته باشند، خانمها هم مشغول کار دیگری باشند. خیر، این جور نیست. حالا شما خانمها که خداوند تأییدتان کند و شما پاسدارها که خداوند همهتان را تأیید کند با هم حاضرید در صحنه. این اشخاصی که خیال کردند که یک کودتایی بکنیم و یک چند نفر را بکشیم و یک مثلًا جاهایی را بکوبیم اینها خیال میکنند که یک جاست مرکز، یک محله است مرکز یا چند محله است مرکز. اگر فرض کنیم آن محل، آن محل کوبیده بشود همان طور که در کودتاهای دیگر وقتی آن رأس را میکوبیدند دیگر، دیگران کم کار داشتند یا کار نداشتند حالا هم این طوری است. حالا همه خانهها مرکز است، همه افراد ملت ما سپاه اسلام هستند.
مسأله، مسئله عقیدتی است نه مسئله مادی. خانمها برای اینکه یک چیزی مثلًا دستشان بیاید یا یک فرض کنید که صاحب منصب بشوند نمیآیند بیرون، خودشان و بچههایشان را به کشتن بدهند. این اسلام و قرآن است که خانمها را آورده است بیرون و همدوش مردها بلکه جلوتر از مردها وارد در صحنه سیاست کرده. همه خانههای این ملت خانه امید ماست. اینها گمان میکنند با کوبیدن یک خانه یک نفر را یا صد نفر را یا یک دویست- پانصد نفر را کشتن کارها تمام است. مرد و زن این کشور همه پاسدار اسلام هستند. مسأله، مسئله عقیده است نه مسأله، مسئله مادیت و به دست آوردن یک چیزی تا اینکه بیایید بگویید که خوب، وقتی نمیشود دیگر برویم کنار. خیر، مسئله عقیده است، دفاع از اسلام [است] تا آن آخر فردی که زنده است باید دفاع بکند. یا 35 میلیون جمعیت باید از بین بروند؛ [بنا بر این] کشوری دیگر نیست تا اینکه کودتایی باشد و هر گز نخواهد این طور شد. اینها اشتباه دارند، نمیفهمند. هی روشنفکرهایشان دعوای فهم و سیاست میکنند و- عرض میکنم که- جبهههای این طرف، آن طرفشان هی ادعای این مسائل را میکنند و ارتشیها هم که یک طبقهشان باز توجه به مسائل ندارند؛ اینها و همه کورفهمیشان از این است که عمق این مسأله را نفهمیدهاند. باز نفهمیدهاند قدرت اسلام را، اینها باز توجه به این معنا ندارند. این پاسدارها را کی رفته دعوتشان کرده که بیایید پاسداری کنید؟ این کمیتههای سرتاسر کشور را کی رفته دعوتشان کند که بیایید کمیته درست کنید؟ این دانشجو و دانشمند و نمیدانم اجزای دیگر این کشور را کی رفته بسیجشان کرده؟ این بانوان را کی بسیج کرده که در همه شئون کشور دخالت میکنند و دخالت بجایی هم میکنند؟ اینها را کسی [دعوت نکرده]، اینها را خدا دعوت کرده است. اینها لبیک برای خدا دارند میگویند. یک مملکت این طوری را خیال نمیشود کرد که کسی بتواند یک همچو مملکتی را با کشتن یک عدهای- فرضاً- هم شما بکشید- فرضاً- هم فانتومهایی بیاید و این محل و آن محل، آن محل را بکوبد. مگر اینجا الآن قیامش به- مثلًا- فلان آدم است؟ خیر، مسأله اینها نیست. همه اشتباه اینها این است که اسلام را نمیشناسند، از باب اینکه نبودند توی اسلام تا بفهمند چه خبر است. شاید تاریخ اسلام هم اینها اصلش بنا دارند نخوانند. از بس با اسلام مخالفند شاید تاریخ اسلام را دلشان نخواهد بخوانند. اینها نفهمیدهاند که در اسلام چه گذشته است، در تاریخ اسلام چه وقایعی اتفاق افتاده، اسلام چه جور پیش رفته است. همه چیز را به همین جهات مادی و به همین جهات به قول خودشان سیاسی دست چندم که دست اینها هست مقایسه میکنند. از این جهت، یکوقت یک همچو کارهایی میکنند یا دعوت به یک همچو کارهایی. اسلام این کار را انجام داد. مگر غیر اسلام میتوانست یک مملکتی را از اول تا آخر، از بچه تا بزرگ بسیج کند برای یک مطلب؟ اینها هر کدام یک مقاصد علی حدّه، داشتند قبل از این نهضت. هر کس یک کار علی حدّه، داشت، کاری به این مسائل نداشتند. آنکه همه اینها را به هم پیوند داد و بسیج عمومی کرد آن اسلام بود که کرد. اسلام را بروند بشناسند ببینند چی هست تا دیگر این طور خطاکاریها را نکنند. ما فرض میکنیم که آمدند و این چند نفر از سران مؤثر این کشور را از بین بردند، مگر ملت ایران برای نخست وزیر و برای فلان آدم و فلان آدم قیام کرده است؟ مگر قیام در دست کسی هست؟ مگر کسی مهار قیام این کشور در دستش هست؟ همه، همه هستند، اشخاصی که خودشان در این مسائل وارد هستند، همه ملت وارد در این مسائل هستند. این اشتباه باید رفع بشود تا به این خطاها نیفتند و بعد هم به این محاکمهها کشیده نشوند. این اشتباه را رفع بکنند همه گروهها؛ همه گروههای سیاسی و همه گروههای روشنفکر و همه گروههای مختلفی که در این کشور هست این اشتباه را رفع بکنند. توجه به این معنا داشته باشند که مسئله کودتا در کجا میشود نتیجه پیدا کند، در کجا نمیشود. بفهمند که قضیه بسیج عمومی یک ملت از مرکز گرفته تا سرحدات هر جا بروی یک کلمه هست. هر جا میرفتی صحبت بود از اینکه جمهوری اسلامی میخواهیم. مگر بشر میتواند یک همچو بسیجی را بکند الّا به تمسک به کتاب و سنت. آن مغزهای با ایمان است که قیام کردند. آن مغزهایی است که الآن هم وقتی جوانهایشان، چه جوانهای از بانوان و چه جوانهای از مردها وقتی با من ملاقات میکنند کراراً، نه یک دفعه و نه ده دفعه، از نجف که بودم تا اینجا حالا هم همین طور است، هی از من میخواهند که شما دعا کنید ما شهید بشویم، من هم دعا میکنم که پیروز بشوید.
یک همچو، یک همچو مغز با ایمانی و یک همچو قلب نورانی را مگر ممکن است با کودتا از بین برد؟ این اشتباه را اینها از خودشان رفع کنند و توجه کنند به ماهیت نهضت اسلامی و به ماهیت اسلام و به ماهیت کتاب کریم و به ایمان. اگر توجه به این مسائل بکنند دیگر نه آن کسی که بخواهد با شلوغ کردن، دانشگاه را به هم زدن، دست به این کارها میزند و نه آن کسی که- فرض کنید که- میخواهد یک تظاهراتی بکند و یک کاری بکند. اینها اگر ماهیت مسأله را بفهمند و بفهمند که پیشرو این قضیه اسلام است، امام این قضیه، امام زمان است، اگر این را بفهمند که این مغزهای 35 میلیون جمعیت ایران نورانی است و به نور اسلام زنده است در فکر این نمیافتند که ما برویم یک عدهای را بکشیم و بعد زمام را دستمان بگیریم. مگر میشود یک همچو چیزی؟ بله، آنجایی که زمام همین بود که یک رده بالایی بود و حکومت میکرد به مردم، مردم هم هیچ کاری نداشتند به آن رده بالا، یک رده دیگری میآمدند آنها را کنار میزدند، آنها میشدند آنها. اما قضیه این نیست که ما یک ردهای داشته باشیم و یک بالا و پایینی؛ همه همدوشند، برادر و خواهرند همه و همه خودشان را سهیم میدانند در این مسائل؛ برای اینکه اسلام هست. اسلام اختصاص به یک شخص دون شخصی ندارد. ایمان است، ایمان مربوط به یک کسی دون کسی ندارد. خانه به خانه باید این اشخاص که خیال کردند، خانه به خانه باید بروند و جنگ کنند، آن هم در همه کشور نه در تهران. تهران را اگر- فرض بکنید- فرض محال- که شما تهران را تسخیر کنید سایر مملکت قیام میکنند بر خلافتان، آنها میآیند تهران را از دست شما میگیرند. باید یک ابزاری بیاورد امریکا و یک اشخاصی بیاورد امریکا یا سایر کسانی که میخواهند و خیال میکنند [میتوانند] در اینجا یک کاری انجام بدهند که 35 میلیون جمعیت را از صحنه بیرون کند. آن، چه ابزاری است که میتواند 35 میلیون جمعیت زن و مرد که همه مجهز و همه حاضر در قضایا هستند این بخواهد از صحنه بیرون کند؟ این امر محالی است. کسی را که خدا به میدان آورده نمیتواند بختیار از میدان خارج کند یا کارتر از میدان خارج کند.
کسی که اعتیاد دارد[14] نمیتواند کودتا بکند، حرف است. اینها حرف است که میزنند که بنا بود که بیاید، کی بیاید؟ آن اگر دو ساعت از وقتش بگذرد آن طور که میگویند خوب، کی بیاید؟ عمده همین است که اسلام را نمیشناسند. خیال میکنند اسلام یک رژیمی است مثل رژیم امریکا، مثل رژیم شوروی. شوروی و امریکا همان رده بالا هستند؛ مردم دیگر، مردم کشور خودش بر خلافش هستند. آن رده بالا یک حکومتی میکنند و یک زوری میگویند و یک چَرایی میکنند در مملکت، مردم دیگر حاضر قضایا نیستند. این طور نیست که مردم دیگر مثل ایران حاضر باشند در مسائل سیاسی، بانوانشان همه حاضر باشند. اسلام را اگر بشناسند و بفهمند این اسلام چی هست و یک قدری تاریخ اسلام و قضایایی که در صدر اسلام واقع شده شما ببینید در یک جنگی که واقع شده است، وقتی که یک قلعهای را بسته بودند و کفار در آن نشسته بودند و خوب، آن وقت هم که وسایلی نبود که بروند بالا و بمباران کنند، باید این قلعه فتح بشود، خوب، دیوارهای بلند و کذا. یکی از سردارهای اسلام گفت که نیزهها را زیر سپر بگذارید من مینشینم روی سپر، من را بالا کنید تا بروم به دیوار برسم، میروم آنجا با آنها در داخل جنگ میکنم، در را باز میکنم. یک نفر برای یک جمعیتی که یک قلعه را داشتند همین کار را کردند. این نیزهها را زیر سپر گذاشتند او نشست روی سپر با این نیزهها بلند کردند تا به برج رسید، به دیوار رسید. آن شخص رفت در آنجا و جنگ کرد و در را باز کرد. این اسلام است که این کار را میکند، این ایمان است که این کار را میکند. این قشرهای مختلفی که انحراف دارند خوب است یک قدری مطالعه کنند در اسلام، خوب است یک قدری مطالعه کنند در تاریخ اسلام، خوب است یک قدری بفهمند که معنی ایمان چیست.
ماه مبارک رمضان نزدیک شد و در این ماه مبارک خودتان را تقویت کنید به قوّتهای روحانی. در یک حدیثی است که پیغمبر اکرم فرمودند که ماه رمضان آمد، اقبال کرد، آمد. در ضمنش میفرمایند که دُعیتُم الی ضیافَةِ اللَّه.[15]
ضیافتهای خدا با ضیافتهای مردم این است فرقش که وقتی شما را یک اشخاصی دعوت بکنند به یک مهمانی، وقتی بروید در آن مهمانی به حسب فراخور حال، یک چیزهایی برای خوردنی و یک چیزهایی برای تفریح و این چیزهاست. ضیافت خدا در ماه رمضان یک شعبهاش روزه است، آن ضیافت خداست؛ یک شعبهاش روزه است و یک امر مهمش که مائده غیبی و آسمانی است قرآن است. شما دعوت شدهاید به مهمانی خدا و شما در ماه رمضان مهمان خدا هستید. مهماندار شما، شما را وادار کرده است به اینکه روزه بگیرید. این راههایی که به دنیا باز است و شهوات است، اینها را سدش کنید تا مهیا بشوید برای لیلة القدر. ماه شعبان مقدمه است برای ماه مبارک رمضان که مردم مهیا بشوند برای ورود در ماه مبارک رمضان و ورود در «ضیافة اللَّه». شما وقتی که میخواهید به مهمانی بروید خوب، یک وضع دیگری- غالباً البته-، یک وضع دیگری خودتان را درست میکنید. لباسی تغییر میدهید و یک طور دیگری وارد میشوید. آن طوری که در خانه هستید یک تغییری میدهید. ماه شعبان برای این است که همان مهیا بودنی که میخواهید مهمانی بروید، خودتان را مهیا میکنید و سر و ظاهرتان را، سر و صورتتان را یک قدری فرق میگذارید با آن وقتی که در خانه هستید. در ضیافت خدا، ماه شعبان برای مهیا کردن این افراد است، مهیا کردن مسلمین است برای ضیافت خدا، ادبش آن مناجات شعبانیه است. من ندیدهام در ادعیه، دعایی را که گفته شده باشد همه امامها این دعا را میخواندند،[16] در دعای شعبانیه این هست؛ اما من یادم نیست که در یک دعای دیگری دیده باشم که همه ائمه این را میخواندند. این مناجات شعبانیه برای این است که شما را، همه را مهیا کند برای «ضیافة اللَّه».
یک کجفهمیهایی در انسان هست که این کجفهمیها گاهی خیلی زیاد میشود. اینها دعا را نمیفهمند چی هست، لهذا، خیال میکنند که حالا ما خوب، قرآن را میگیریم دعا را رها میکنیم. اینها نمیفهمند که دعا اصلًا چی هست. مضامین ادعیه را نرفتهاند ببینند که چی هست، به مردم چی میگوید، چه میخواهد بکند. اگر نبود در ادعیه الّا دعای مناجات شعبانیه، کافی بود برای اینکه امامان ما، امامان بحقند؛ آنهایی که این دعا را انشا کردند و تعقیب کردند. تمام این مسائلی که عرفا در طول کتابهای طولانی خودشان یا خودشان میگویند در چند کلمه مناجات شعبانیه هست، بلکه عرفای اسلام از همین ادعیه و از همین دعاهایی که در اسلام وارد شده است از اینها استفاده کردهاند. و عرفان اسلام فرق دارد با عرفان هند و جاهای دیگر. این دعاهاست که به تعبیر بعض از مشایخ ما[17] میفرمودند که «قرآن، قرآن نازل است، آمده است به طرف پایین و دعا از پایین به بالا میرود، این قرآن صاعد است.» معنویات در این ادعیه- آنی که انسان را میخواهد آدم کند، آنی که این افرادی که اگر سر خود باشند از همه حیوانات درندهتر هستند- این ادعیه با یک زبان خاصی که در دعاها هست اینها این انسان را دستش را میگیرد و میبردش به بالا، آن بالایی که من و شما نمیتوانیم بفهمیم، اهلش هستند.
یکدفعه آدم میبیند که کسروی[18] آمد و کتابسوزی! مفاتیح الجنان هم جزو کتابهایی بود که سوزاند، کتابهای عرفانی را هم سوزاند. البته کسروی نویسنده زبردستی بود، ولی آخری دیوانه شده بود یا یک مغزی است که این مغز- بسیاری از شرقیها این طوری هستند که تا یک چیزی، چهار تا کلمهای یاد میگیرند ادعاشان خیلی بالا میشود.
کسروی آخری ادعای پیغمبری میکرد- نمیتوانست به آن بالا برسد آنجا را میآورد پایین. این کتاب مفاتیح الجنان یک کتابی است که مال حاج شیخ عباس قمی نیست، شیخ عباس قمی، جمع کرده اینها را، ادعیه را جمع کرده در آنجا. این آدمی که کتاب مفاتیح الجنان را سوزانده یا یک روزی برای سوزاندن امثال کتاب مفاتیح الجنان درست کرده بود این نمیدانست کتاب مفاتیح الجنان چی تویش است، شاید یک دفعه هم مناجات شعبانیه را هم نخوانده بود، فکرش این طور فکر نبود. این دعاهایی که در ماهها هست، در روزها هست، خصوصاً، در ماه رجب و شعبان و ماه مبارک رمضان، اینها انسان را همچو تقویت روحی میکند- اگر کسی اهلش باشد، ماها که نیستیم- همچو تقویت روحی میکند و همچو راه را برای انسان باز میکند و نور افکن است برای اینکه، این بشر را از این ظلمتها بیرون بیاورد و وارد نور بکند که معجزهآساست. به این دعاها عنایت بکنید. گول بعض از نویسندهها و امثال کسروی را نخورید که ادعیه را تضعیف میکردند؛ این تضعیف، تضعیف اسلام است، نمیفهمند اینها، بیچارهاند. نمیدانند در این کتاب چه چیزها هست، همان مسائل قرآن است با لسان دیگری که لسان ائمه باشد.
لسان قرآن یکجور زبان است، زبان دعا یکجور زبان است، زبان علما و عرفا و اینها هم یک زبان دیگر است. آنکه سبکبار میکند انسان را و از این ظلمتکده میکِشد او را بیرون و نفْس را از آن گرفتاریها و سرگشتگیهایی که دارد خارج میکند این ادعیهای است که از ائمه ما وارد شدهاند. ائمه ما- علیهم صلوات اللَّه- که تقریباً همهشان گرفتار به یک ابرقدرتهایی بودند که نمیتوانستند یک کاری را انجام بدهند شاخص، علاوه بر آن هدایتهای زیرزمینی که میکردند این ادعیهشان برای تجهیز مردم بود، بر خلاف آن دولتهای قاهری که بودند. همین ادعیه بودند که اشخاص وقتی که ادعیه را میخواندند قوّت روحی پیدا میکردند و سبکبار میشدند و شهادت برای آنها هَیِّن و آسان میشد.
این ادعیه در ماه مبارک رجب و خصوصاً در ماه مبارک شعبان اینها مقدمه و آرایشی است که انسان به حسب قلب خودش میکند برای اینکه مهیا بشود برود مهمانی؛ مهمانی خدا، مهمانیای که در آنجا سفرهای که پهن کرده است قرآن مجید است و محلی که در آنجا ضیافت میکند مهمش «لیلة القدر» است و ضیافتی که میکند ضیافت تنزیهی و ضیافت اثباتی و تعلیمی [است]. نفوس را از روز اول ماه مبارک رمضان به روزه، به مجاهده، به ادعیه مهیا میکند تا برسند به آن سفرهای که از آن باید استفاده کنند و آن «لیلة القدر» است که قرآن در آن نازل شده است.
این ضیافت الهی انسان را منقلب باید بکند از این جهت حیوانی به آن جهت واقعی انسانی؛ از آن ظلمتهایی که اطلاع به آن داریم منقلب کند انسان را به آن نورهایی و نور مطلقی که همه عالم تبع اوست. همه دعوت انبیا این بوده است که مردم را از این سرگردانیای که دارند- هر که یک طرف میرود و هر که یک مقصدی دارد- این مردم را از اینجا دعوت کنند و راه را نشانشان بدهد که این راه است؛ دیگر آن راهها که میروید رها کنید. راه همین است؛ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ[19]، إِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ.[20] آن طرف، طرف ندارد، دنیاست و ماورای آن. آنچه که مربوط به نفسانیت انسان است، شهوات انسان است، آمال و آرزوهای انسان است، این دنیاست. آن دنیایی که تکذیب شده است این عالم طبیعت [نیست]، این عالم طبیعت نور است. دلبستگیهای به این عالَم انسان را بیچاره میکند. ظلمتها از این دلبستگیهایی است که ما داریم به این دنیا، به این مقام، به این مسند، به این اوهام، به این خرافات. همه انبیا آمدند برای اینکه دست شما را بگیرند از این علایقی که همهاش بر ضد آنی است که طبیعت و فطرت شما اقتضا میکند، شما را دستتان را بگیرند و از این علایق نجاتتان بدهند و واردتان کنند به عالَم نور. اسلام هم در رأس همه ادیان است، برای یک همچو مقصدی. این ادعیه مهیا میکنند این نفوس را برای اینکه این علایقی که انسان دارد و بیچاره کرده انسان را این علایق، این گرفتاریهایی که انسان در این عالم طبیعت دارد و انسان را سرگشته کرده است، متحیر کرده است نجاتش بدهند و آن راهی که راه انسان است ببرند. راههای دیگر راه انسان نیست صراط مستقیم راه انسانیت است. و این مناجاتها و این ادعیهای که ائمه ما- علیهم السلام- بعد از اینکه دستشان کوتاه شده بود از اینکه دعوت ظاهری خیلی واضح بکنند مردم را با این ادعیه به آن راهی که باید ببرند، راه میبردند. مقصد انبیا این نبود که بیایند یک جایی را بگیرند و یک- مثلًا- کاری برای خودشان درست بکنند، مقصد این نیست آقا! مقصد پیغمبرها این نبود که دنیا را بگیرند و آبادش کنند؛ مقصد این بود که راه را به این اهل دنیا، به این انسان ظلوم[21] و جهول، بسیار جاهل، راه را نشان بدهند که از این راه بروید. آن راهی که شما را میرساند به خدای تبارک و تعالی این راه است: إِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ دنیاست و آن طرفش همه عالَم، دنیاست و آن طرفش ما ورا و ماورای آن طرف نور مطلق. انبیا آمدند ما را به آن نور برسانند؛ اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ.[22] طاغوت در مقابل انبیا است، در مقابل اللَّه است.
اگر ما در این ضیافت خدا، در این سفرهای که خدای تبارک و تعالی افراشته است برای همه، اگر ما در اینجا موفق بشویم به اینکه راهمان بدهند در این میهمانخانه بزرگ الهی، جلویمان را نگیرند- شیاطین ایستادهاند که راه را نگذارند برویم، جلو گیرند- اگر راهمان بدهند به این ضیافت ممکن است که راهی پیدا بکنیم به آنکه راه انسان است. همه راههای دیگر غلط است، راههای حیوانی است. انسان یک اعجوبهای است که هم در او حیوانیت هست، حیوانی شهوی الی غیر متناهی و هم در او شیطنت هست الی غیر متناهی. یک موجودی است همه ابعادش غیر متناهی است؛ از هر راهی که برود آخر ندارد، هر راهی که برود هیچ آخر ندارد و راهها همه غلط، همه اشتباه، همه منتهی به جهنم میشود الّا صراط مستقیم؛ آنی که راه انسان است. اگر راهمان بدهند در این «ضیافة اللَّه» و مستعد شده باشیم که وارد بشویم در این ضیافت خدا و در این ماه مبارک، امید است که ان شاء اللَّه یک هدایتی شامل حالمان بشود. خودتان را تقویت کنید در این ماه مبارک، مهیا بشوید برای همه پیشامدها. در عین حالی که معنویات بود آنچه میخواستند، لکن با قوّت معنویات اعوجاجهایی که در بشر بود و در این قدرتهای بزرگ بود، این اعوجاجها را میخواستند مرتفع کنند. یک چوپان[23] با عصایش پامیشد میرفت فرعون و آن بساط فرعونی را میرفت دعوت میکرد که بیا مسلمان شو، بیا آدم شو. یک صغیر یتیم[24] چوپان زاده یا چوپان از حجاز پامیشود همه دولتها را دعوت میکند که بیایید آدم بشوید؛ برای این است که آدم کنند همه را. مقصد این است که ماها آدم بشویم و مع الأسف، مشکل است. یک مثلی هست که میگفتند که ملّا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل. مرحوم شیخ ما- رحمه اللَّه- مرحوم آشیخ عبد الکریم[25]- رحمه اللَّه- میفرمود که ملّا شدن چه مشکل، آدم شدن محال است، مثل محال میماند. انبیا آمده بودند که این محال را جامه عمل به آن بپوشند. این قدر دست و پا نزنید این طرف و آن طرف بروید. شما خدا را میخواهید، بروید دنبال همان که میخواهید. فطرت شما توجه به خدا دارد، خودتان متوجه نیستید. همه فطرتها توجه به خدا دارد. این ماه رمضان و هر ماه رمضان دیگری مهیا کنید خودتان را. در این روز آخر- فرضاً- آخر شعبان است شاید، بیشتر مهیا کنید و مهیا کنیم خودمان را برای ورود در «ضیافة اللَّه»؛ در مهمانی خدا که ان شاء اللَّه با سلامت نفْس، با نور هدایت خدای تبارک و تعالی وارد بشویم در این ماه عزیز معظم و فرق بکنیم. در این ماه فرق داشته باشیم با سایر ماهها و دنبال این باشیم که ان شاء اللَّه «لیلة القدر» را دریابیم، برکات «لیلة القدر» را که قرآن در آن نازل شده است، همه سعادت عالَم در آن شب نازل شده است و از این جهت، از همه شبهای عالَم بالاتر است، این را بتوانیم ادراک بکنیم، درک بکنیم. خداوند ان شاء اللَّه، شماها را توفیق بدهد که با سلامت و سعادت وارد در «ضیافة اللَّه» بشوید و از آن مائدههای آسمانی که قرآن و ادعیه است ان شاء اللَّه، همهمان مستفیض بشویم و با یک روح سالمی وارد بشویم و «لیلة القدر» [را] هم دریابیم، سَلامٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ.[26]- و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج13، ص: 24 ـ 36)
صحیفه امام، ج15، ص: 45
ـ پیام تشکر به نخست وزیر کره؛ تسلیت فاجعه هفتم تیر (1360)
«جناب آقای داک وونام، نخست وزیر کره
پیام تسلیت شما را در مورد فاجعه دلخراش اخیر دریافت نمودم. از اظهار همدردی آن جناب متشکرم؛ و از خدای تعالی نابودی دشمنان اسلام و ملل مستضعف و محروم جهان را مسألت دارم. و السلام. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج13، ص: 24)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور الجزایر؛ تبریک حلول ماه مبارک رمضان (1360)
«حضرت آقای شاذلی بن جدید، رئیس جمهور کشور الجزایر
پیام تبریک آن حضرت به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان واصل و موجب تشکر گردید. از خدای تعالی توفیق عمل به دستورات اسلام را در طول سال و بخصوص در این ماه بزرگ برای همه ملل اسلامی مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج15، ص: 46)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور گینه؛ تبریک عید سعید فطر (1362)
«حضرت آقای احمد سکوتوره، رئیس جمهور خلق انقلابی گینه
تلگراف تبریک جنابعالی به مناسبت حلول عید سعید فطر واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا این عید بزرگ اسلامی را به آن جناب و ملت برادر و مسلمان کشورتان تبریک گفته، سعادت و عظمت همه ملل اسلامی را از خدای تعالی مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج17، ص: 520)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور مالدیو؛ تبریک عید سعید فطر (1362)
«حضرت آقای مأمون عبد القیوم، رئیس جمهور کشور مالدیو
پیام تبریک آن جناب به مناسبت حلول عید سعید فطر واصل و موجب تشکر گردید.
متقابلًا این عید بزرگ اسلامی را به جنابعالی و ملت برادر و مسلمان کشورتان تبریک گفته، سعادت و عظمت مسلمانان را از خدای تعالی مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج17، ص: 521)
ـ سخنرانی در جمع مسئولان نظام و اقشار مختلف مردم؛ تهذیب نفوس (1362)
«متقابلًا این عید سعید را به همه آقایانی که حاضر هستند و به همه ملتهای مظلوم جهان تبریک عرض میکنم. من بعید نمیدانم که بعد از ماه مبارک که مسلمین به ضیافة اللَّه دعوت شدهاند و دوره ضیافت را گذراندند، عید برای همین مسأله باشد، برای ضیافة اللَّه باشد.
از سید ابن طاوس- رضوان اللَّه علیه- نقل شده است که ایشان روز بلوغشان که اجازه یافتند به محضر خدای تبارک و تعالی عبادت کنند، جشن گرفتند. و ما اگر نبود امر خدای تبارک و تعالی نمیدانم که چطور به خودمان جرئت میدادیم که مدح کنیم خدا را، ستایش کنیم.
شما ملاحظه بفرمایید که نماز که در رأس همه عبادات واقع است، وضع نماز چطور است، با تکبیر شروع میشود و بعد هم با سه دفعه تکبیر به آخر میرسد، و محتوای نماز هم تکبیر است و تسبیح است و تحمید. این برای این است که شاید به ما بفهماند، به همه بشر بفهماند که در همان اولی که میخواهید در بزرگترین عبادات خدا واقع بشوید، وارد بشوید، توجه کنید که خدای تبارک و تعالی، اکبر از این است که شما عبادتش بکنید. در هر بندی از بندها یا تسبیح شده یا تکبیر. تسبیح برای این است که خدا منزهتر است از اینکه شما او را عبادت کنید، در عین حالی که تحمید میکنید و اجازه تحمید داده است مع ذلک تسبیح میکند او را و تکبیر میکند او را. وارد نماز میشوید تکبیر میگویید، وارد حمد میشوید، حمد را مختص به خدا میدانید؛ و ادراک این مطلب و ذوق این مطلب که حمد مختص به خداست، گمان نکنم که برای کسی جز اینکه خدا مقرر فرموده است، واضح شده باشد که اصل تحمید برای غیر خدا واقع نمیشود. حتی شما که از یک گل تعریف میکنید، از یک سیب تمجید میکنید، این تمجید خداست؛ سیب خودش چیزی نیست. و شما که از یک انسان کامل تعریف میکنید این حمد خداست.
انسان چیزی نیست حتی انبیا. غایت کمال انسانها بر این بوده است که بفهمند عاجزند، ادراک کنند که عاجزند که عبادت خدا بکنند. آن که در رأس سلسله انبیا و اولیا بوده است اقرار میکند که ما نشناختیم تو را- و صحیح هم هست- و عبادت هم نکردیم[27]- آن هم صحیح است- برای اینکه، عبادت فرع معرفت است. این معرفت به حد انسانی است، آن قدری که حد انسانیت است اینها معرفت دارند و بزرگترینشان هم پیغمبر اکرم است.
اما معرفت اللَّه زاید بر این مقدار است که حد انسانی باشد؛ او خودش فقط میتواند بفهمد، بشناسد خود را و خود تحمید کند خود را. و اگر اجازه نبود که انسان وارد بشود در عبادات، همه عبادات، انسان خجالت میکشید که بایستد در مقابل خدا و بخواهد در مقابل خدا او را تمجید کند. انسان کوچکتر از این است که بایستد در مقابل خدا و خدا را تحمید کند، تمجید کند؛ این ادعاست. تحمید و تمجید، ادعای این است که من شناختم، و انسان عاجز است از اینکه بشناسد، لکن چاره نیست چون خود گفته است، خود او امر فرموده است، و چون او امر فرموده است، همه باید اطاعت کنند، و لو آنکه قاصر هستند از اینکه تحمید کنند خدا را، تنزیه کنند خدا را. هرجا تکبیر آمده، دنبالش تنزیه هم در نماز این طور است، سبحان اللَّه میگوید بعد اللَّه اکبر. اول تنزیه میکند خدا را، بعد تحمید میکند، بعد تکبیر میکند، که حمد خدا در بین یک تنزیه و یک تکبیر واقع میشود. میخواهید رکوع بروید تکبیر میکنید، تکبیر میگویید. از رکوع برمیخیزید تکبیر میگویید، در رکوع تنزیه میکنید. وقتی وارد به سجود میخواهید بشوید باز تکبیر میگویید، در سجود تنزیه میکنید، بعد از سجود تکبیر میگویید، باز تکبیر میگویید و وارد سجود میشوید و تنزیه میکنید؛ همهاش برای این است که بفهماند که مسأله بالاتر از این مسائل است. منزه است از اینکه تو تکبیر کنی، تکبیر میگویید، تنزیه میکند او را از اینکه تکبیر بگویید برایش. تنزیه میکنید، تکبیر میکند او را که تنزیهاش کنید. نماز وضعش این طوری است و عبادات دیگر. و اگر نبود امر خدا و لزوم اطاعت از امر خدا، باید بگویم انسان، آن که حظ ضعیفی از معرفت دارد، جرئت به اینکه بایستد و عبادت کند خدا را نداشت. لکن او جرئت داده است.
همان طوری که متنزل کرده است همه معارف را تا رسانده است به اینجا؛ قرآن را نازلش کرده، پشت ستارهایی، استاری[28] پشت سر هم هی وارد کرده، نازل کرده، نازل کرده تا رساندهاش به یک الفاظی که موافق با فهم بشر باشد، و آن هم این الفاظ باز موافق با فهم بشر نیست. همان اولی که شروع میکند قرآن به فاتحة الکتاب، همان اول که حمد را مختص به او میکند، همان اول به انسان میفهماند که عاجزی از اینکه بفهمی. همه محامد مال اوست، کسی لایق حمد نیست، کسی تحمید نمیشود. اصلش بعضی عقیده دارند که وَ قَضی رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ[29] قضای تکوینی است، قضای خداست بر اینکه غیر خدا عبادت نشود. گمان میکنند بت را سجده میکنند، گمان میکنند انسان را مدح میکنند، گمان میکنند که خورشید را مدح میکنند. همه مدحها از اوست، همه هم مدح او میکنند و خود نمیفهمند. و گرفتاریهای انسان در آن عالم هم برای همین نفهمی است، برای همین سِتاری است که بین انسان و حقایق هست. و اگر انسان یک قدری نظر کند و لو به همین عالم مادی، به همین دستگاهی که در عالم ماده هست، تا آن اندازهای که انسان دستش به آن رسیده است و آن قدری که دست نرسیده است، میلیاردها اندازه هست که دستش به او نرسیده.
لسان قرآن را ببینید که زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزِینَةٍ الْکَواکِبِ[30] بعکس هیأت بطلمیوس[31]، سماء دنیا، یعنی همین کهکشانی هم که شما میبینید؛ همه اینها آسمان پایین است، سماء دنیا است. آن پایین ترها، آسمانها و این کهکشانها آن قدریاش که پیدا شده است یعنی زینت شده است، آنها دارای میلیونها شمس و بالاتر است، و فوق اینها میلیاردها کهکشان، و میلیاردها چیز و ما ورا آنها هم خدا میداند. این عالم ماده است که تا کنون بشر دستش به آن [نرسیده]، نه در طرف اوجش، نه در طرف حضیضش، راجع به ذرات، آن مقدار کمی که دستش رسیده آن است که با این آلات میتواند ذرات کوچک را ببیند، اما آن کوچکترها را دیگر باز نفهمیده است. ظهور ضعف انسان در خودنمایی و مقامپرستی و انسان چقدر ضعیف است که خیال میکند در این دنیا که هست و در این شهر که هست و در این کشور که هست حالا باید خودنمایی کند. چقدر انسان باید جاهل باشد که این چیزها را مقام بداند، و چقدر ضعیف النفس باشد که این حکومت را، حکومتها را یک مقام بداند. و این مقامات، چه مقامات روحانی، چه مقامات غیر روحانی، آنهایی که دارای مقامها بودند، آنها وقتی که ما ادعیهشان را ملاحظه میکنیم میبینیم که بیشتر از ما عجز دارند، برای اینکه آنها فهمیدهاند. شما وقتی دعای کمیل را بخوانید، مناجات شعبانیه را بخوانید و ادعیه دیگری که وارد شده است از معصومین- علیهم السلام- مطالعه کنید، میبینید که لسان آنها غیر لسان معمولی ماهاست که چنانچه یک مسئله فقهی را بدانیم خیال میکنیم کاری شده است، اگر یک کشوری را در تحت سلطه بیاوریم خیال کنیم یک مطلبی شده است، اگر یک مقام معنوی را به دست بیاوریم خیال کنیم به مقامی رسیدهایم. آنهایی که به آن مقامهایی که دست دیگران از آن کوتاه است رسیدهاند، وقتی انسان گفتارشان را ملاحظه میکند میبیند که از سر تا تهاش عجز میریزد، عاجزند و باید هم باشند. نرسیدهاند و هر گز نخواهند رسید لکن ملزمیم که دعا بکنیم، امر کرده است دعا بکنیم، امر کرده است تحمید بکنیم، امر کرده است تسبیح بکنید. امر کرده است نماز بخوانید.
انبیا هم که مبعوث شدند، برای این مبعوث شدند که معنویات مردم را و آن استعدادها را شکوفا کنند که در آن استعدادها بفهمند به اینکه چیزی نیستیم، و علاوه بر آن، مردم را، ضعفا را از تحت سلطه استکبار بیرون بیاورند. از اول انبیا این دو شغل را داشتهاند، شغل معنوی که مردم را از اسارت نفس خارج کنند، از اسارت خودش خارج کنند- که شیطان بزرگ است- و مردم و ضعفا را از گیر ستمگران نجات بدهند؛ این دو شغل، شغل انبیاست. وقتی انسان حضرت موسی را، حضرت ابراهیم را ملاحظه میکند، و چیزهایی که از اینها در قرآن نقل شده است، میبیند که اینها همین دو سمت را داشتند، یکی دعوت مردم به توحید و یکی نجات بیچارهها از تحت ستم. اگر در تعلیمات حضرت عیسی- سلام اللَّه علیه- در این امر کم است حضرت عیسی کم عمر کرد و کم تماس پیدا کرد با مردم، و الّا شیوه او هم همان شیوه حضرت موسی است و همه انبیا. و بالاترین آنها که رسول خدا- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- است این دو شیوه را به عیان در قرآن و سنت در عمل خود رسول اللَّه میبینیم. قرآن دعوت به معنویات تا حدی که بشر میتواند به او برسد و فوق او [کرده] و بعد هم اقامه عدل. پیغمبر هم و سایر کسانی که لسان وحی بودند، آنها هم این دو رویه را داشتند. خود پیغمبر هم عملش این طور بود، تا آن روزی که حکومت تشکیل نداده بود، معنویات را تقویت میکرد. به مجرد اینکه توانست حکومت تشکیل بدهد علاوه بر معنویات اقامه عدل کرد، حکومت تشکیل داد و این مستمندان را از زیر بار ستمگران تا آن قدر که اقتضا داشت وقت، نجات داد. و این سیره مستمره انبیا، باید کسانی که خودشان را تابع انبیا میدانند این سیره مستمره باقی باشد. هم جهات معنوی که اشخاصی که با معنویات آشنا هستند، آنها باید تقویت بکنند و همه مردم را، خود مردم هم همین طور، جهات معنویات را تقویت بکنند و هم آن مسئله دوم که اقامه عدل است. حکومت اسلام باید اقامه عدل بکند، در عین حالی که معنویات را تصحیح میکند و ترویج میکند. و ما اگر تابع اسلام هستیم و تابع انبیا هستیم این سیره مستمره انبیا بوده است، و اگر تا ابد هم فرض کنید انبیا بیایند باز همین است، باز جهات معنوی بشر تا آن اندازهای که بشر لایق است، و ادامه اقامه عدل در بین بشر و کوتاه کردن دست ستمکاران؛ و ما باید این دو امر را تقویت کنیم.
ما باید دولت اسلامی را، همه مردم، همه انسانها دولت اسلامی را تقویت کنند تا بتواند اقامه عدل بکند، و دولت باید جهات معنوی را هم در نظر بگیرد، یعنی چون تابع اسلام است باید روی رویه اسلام باشد. روی رویه اسلام به همان دو معنا، به همان دو راهی که اسلام دارد، حفظ معنویات و تقویت معنویات مردم و اقامه عدل بینشان و نجات دادن مظلومان از دست ظالمان. حالا این فرق نمیکند چه مظلومانی باشند که از دولتها ظلم میکشند یا مظلومانی باشند که از اربابها ظلم میکشند. اسلام برای این دو جهت آمده است و ما تابع اسلامیم، و باید این دو جهت را حفظ کنیم. مقررات اسلامی را به حد اعلای خودش، که اگر مقررات اسلامی به حد اعلای خودش حفظ بشود، این دو مقصد که مقصد همه انبیا است تحقق پیدا میکند، مقصد روحانیت مردم و مقصد اقامه عدل در بین جامعه. و باید از آن کسی که در رأس واقع هست تا آن اشخاصی که قوای ثلاثه را تشکیل میدهند، و چه آن اشخاصی که در خارج از اینها هستند لکن تعهد به اسلام دارند، باید اینها همه با هم این بار را بردارند، اختلاف بینشان نباید باشد. مقصد واحد است و همه باید در این مقصد واحد شرکت کنند. ملت باید در این مقصد شرکت کند، دولت باید در این مقصد شرکت کند، مجلس و قوه قضائیه، در این مقصد باید همه شرکت کنند، علمای بلاد هر جا هستند در این مقصد باید شرکت کنند.
مقصد این است که اسلام جریان پیدا بکند، مقصد این نیست که من اجرایش کنم. از چیزهایی که انسان مبتلا به آن هست این شیطنتهای باطنی که انسان به آن مبتلا هست این است که، دلش میخواهد خودش متصدی امر باشد. جریان امر اگر به دست دیگری بهتر واقع بشود، این ناراحت است، میگوید من خوب است باشم. این از شیطنتهای باطنی انسان است. انسان به صورت مقدس مآبی طرحش میکند، من میخواهم به این ثواب برسم. اگر حساب کند پیش خودش که همان ثواب را، بالاترش را به شما میدهند، و شما کمک کنید به این کسی که متصدی است و از شما بهتر میتواند، راضی نمیشوید.
مسأله این نیست که ثواب میخواهم، مسأله این است که دنیا میخواهم. اختلاف اگر بین افراد پیدا میشود، جستجو کنند در باطن ذات خودشان ببینند که مسأله، مسئله مصلحت اسلام و مصلحت مسلمین است یا مسأله، مسئله مصلحت خودش هست؟ پای نفس در کار است یا خدا در کار است؟ اگر یک کسی یک مطلبی را بهتر از من میتواند انجام بدهد، آیا من خوشحالم به اینکه او متصدی امر بشود یا من ناراحتم؟ اگر یک وزیر بتواند بهتر کار وزیر دیگری را انجام بدهد و کمک کند به او، آیا نفس او اجازه به او میدهد؟
اگر برای خداست اجازه باید بدهد. اگر برای خداست نباید بین قشرهای مختلف اختلافی واقع بشود، و بحمد اللَّه نیست اختلاف، ان شاء اللَّه. ما باید ید واحده باشیم، همان که تعبیر اسلام است، ید واحده باشیم عَلی مَنْ سِوی.[32] ید واحده دوتا هم نه، یک دست، یک کار بکنیم، باز اگر دو تا دست گفته بود، این دست، گاهی یک کاری موافق او نمیکند. ما باید ید واحده باشیم، ید واحده این است که سرکوب کنید نفس خودتان را، سرکوب کنید آمالی که خیال میکنید یک چیزی است. حساب کنید که ما چی هستیم، و این منظومه شمسی چی هست و این کهکشانها چی هستند در مقابل عظمت خدا تا بفهمید که ما درگیر یک شیطنت کثیف هستیم، نه یک شیطنتی که باز یک چیزی هست. ما گرفتار یک شیطنتهایی در خودمان هستیم که کثافتکاری است و پستی است.
و خودتان را نجات بدهید و خودمان را نجات بدهیم. اگر از این بند نجات پیدا بکنید، آن بعدش آسان میشود، وحدت آسان میشود، اما از این بند باید نجات پیدا بکنیم، از این بند خودخواهی، هر چه هست برای خودم، خود محوری، من، نه غیر. این در همه نفوس هست مگر اینکه تهذیب بشود، همه نفوس در آنها این مسأله هست که برای اینکه فطرت اللَّه هست؛ فطرت اللَّه توجه به کمال مطلق است و کمال مطلق را تا ناقص است برای خودش میخواهد. قدرت را برای خودش میخواهد چون ناقص است، لکن دنبال قدرت اللَّه است و نمیداند فطرتش توجه به خدا دارد. فطرت توحید است که تمام مردم بر این فطرت هستند، بر این فطرت توحید تمام مردم. و شاید یکی از بزرگترین ادله بر توحید همین فطرت باشد. انسان محال است که برسد به یک جایی از قدرت و بالایش را نخواهد، همیشه دنبال آنی است که ندارد.
سرمایهدار هر چه زیادتر سرمایه تهیه کند دنبال این است که اضافه کند و حکومت هر چه سعه داشته باشد حکومتش دنبال این است که توسعه بدهد. و شما میبینید که این قدرتهای بزرگ همین طور هستند، همه این طورند. منتها آنها یک دامنه وسیعی دارد، دیگران یک دامنه کوچکتری دارد. و الّا در همه این فطرت هست که تمام این عالم را اگر تحت سلطه شما بیاورند یعنی تمام قوای عالم خاضع شما بشوند و بعد به شما گفته بشود که یک قوای دیگری هم در ماورای اینجا هست آیا میخواهی آن هم داشته باشی، محال است بگویید نه، میگویید بله. مگر آن که رسیده باشد به معدن کمال، حجابها را دریده باشد و رسیده باشد به معدن کمال، و او بسیار کم است.
باید ما کوشش کنیم که این معنویت را تقویت کنیم و این نفسانیت را هر چه میتوانیم سرکوب کنیم. اگر این حل بشود همه چیز حل است. اختلافات روی همین معنا است.
هیچ اختلافی در عالم واقع نمیشود الا اینکه مبنایش این است. شیطان هم روز اول گفت خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ[33] من از او بهترم، تخلف خدا را کرد گفت، حاصل، به خدا گفت من بهترم و این ارث شیطانی، ارث است برای همه ما. همه آن چیزی را که در خود میبینند، آن را بالاتر از دیگران میبینند. اگر همان مطلب در دیگری باشد کوچک میبینند، وقتی در خودشان هست بزرگ میبینند، عیب خودشان را نادیده میگیرند، عیب کوچک دیگران را بزرگ میشمارند. اینها همان فطرتی است، فطرت الهی است که ما به راه کج کشیدهایم او را کُلُّ مَولُودٍ یُولَدُ عَلَی الْفِطْرَةِ[34] مگر اینکه الَّا انَّ ابَواهُ - شاید هم ابویه باشد لکن حدیث این طوری است- یُهَوِّدانِهِ اوْ یُنَصِّرانِهِ اوْ یُمَجِّسانِهِ[35] و همین طور همه چیز، فطرت بر توحید است، لکن وقتی که دست شیطان [به] انسان میرسد منحرفش میکند.
اگر این حکومت اسلامی دست مثلًا یک دسته دیگری بود میگفتند خیلی خوب است، حالا که نیست دست آنها میگویند خیلی بد است. اگر این قوه قضایی که این قدر خدمت کرده است، دست یک دسته دیگری بود میگفتند خیلی ما خدمت کردیم، حالا که دست آنها نیست میگویند این قوه قضایی نیست، این ظلم است، نه عدل. این برای همان است که باطن ذات انسان تهذیب نشده که عدل را برای عدل بخواهد، نه برای خود. و ما اگر عدل هم بخواهیم، برای خودمان میخواهیم خودمان را نباید بازی بدهیم. ما هر چی میخواهیم برای خودمان میخواهیم. ما عدل را برای عدلش دوست نداریم، اگر این عدل برای ما جاری بشود و خلاف ما باشد دشمن با آن عدل هستیم. اگر یک ظلمی به نفع ما باشد دوست آن ظلم هستیم. همه اینها ریشهاش در خود انسان است، اگر این ریشه کنده بشود و لا اقل تضعیف بشود، کارها حل میشود، همه با هم دوست میشوند، ایراد به هم نمیگیرند، کمک هم میکنند. اگر یک کسی قیام به یک امری کرد، دیگران زیر بغلش را میگیرند، وقتی میبینند میخواهد یک کاری بکند. اگر یک ارگانی یک تصمیم مثبتی بگیرد، دیگران که میبینند این خوب است میروند دنبالش. و اگر آن ریشه فاسد در قلب انسان باشد صد در صد هم عدل بداند میگوید این درست نیست. آن ریشه فاسد منحرف میکند انسان را.
ملت ایران باید توجه کند به اینکه واقع شده است در یک عصری که انحراف در همه عالم هست. این انحراف همیشه هم بوده است، لکن این طوری که الآن انحراف افزایش پیدا کرده است، در سایر عصرها به این افزایش نبوده، برای اینکه، آلات این قدر نبوده، ابزار کار این قدر نبوده. الآن ابزار کار به اندازهای رسیده است که قدرتها میتوانند اگر از ترس دیگری نباشد دنیا را به آتش بزنند، و این آتشی است که افروخته شده است، و باید به برکت ملتها این آتش فرو بنشیند. ملتها باید توجه بکنند به اینکه قدرتهای بزرگ آنها را برای خودشان میخواهند. قدرتهای بزرگ این کسانی که همه چیزشان را تقدیم به آنها میکنند به نظر سنگ استنجاء نگاه میکنند که بعد که مطلب تمام شد دورش میاندازند. اینها نمیفهمند به اینکه خیر آنها را آنها نمیخواهند، آنها خیر خودشان را میخواهند. آن که خیر همه را میخواهد اسلام است. آن که میخواهد خیر در دنیا تحقق پیدا کند، آن اسلام است و آن مکتب صحیح انبیا، مکتبی که منحرف نشده باشد. از این جهت بازی میخورند یا برای هوای نفسی که دارند، برای این چند روزی که میخواهند سلطنت کنند، این چند روزی که میخواهند امارت کنند، برای این چند روز همه چیز خودشان را از دست میدهند؛ نوکری بیشرافت یک کسی میکنند تا به ملتهای خودشان تحمیل کنند و زورگویی کنند، و این اشتباهی است که اینها دارند.
اگر همه اینها به آغوش اسلام برگردند، اسلام برای همهشان خوب است. و اسلام، هم تربیت باطنی میکند و هم حفظ مصالح دنیوی را میکند. اگر اینها همه با ملتهایشان آشتی کنند، این دشمنی که اینها با ملتها دارند هیچ کس با کسی ندارد. بالاتر دشمنی این است که ذخایر آنها را به دشمنهای آنها میدهند، و ابزار کوبنده مخرب را با نفت آنها به اختیار دشمنها قرار میدهند. این بالاترین دشمنی است که الآن بشر مبتلا به آن هست و ملتهای مظلوم مبتلای به این هستند و تا ملتها بیدار نشوند و هشیار نشوند کار انجام نمیگیرد.
لکن ما باید از خودمان شروع کنیم، اگر ما خودمان را اصلاح کنیم قهراً آن مقصدی که ما داریم، در دنیا هم صدور پیدا میکند، چنانچه پیدا کرده است. اگر خدای نخواسته، ما هواهای نفسانیمان اسباب این بشود که گلهها به شکایتها، شکایتها به مخالفتها برسد، آن روزی است که عزای همه کشور را باید بگیریم و گناهش گردن ماست که نفسانیت خودمان را زیر پا نگذاشتیم. همه با هم باشید، همه دنیا بر خلاف شما هستند الا بسیار کم. اگر همه شما با هم نباشید و از باطن بپوسید، شک نکنید که بعد از چندی همان مسائل سابق به یک صورت بدتری پیش خواهد آمد؛ همان اسلام شاهنشاهی دوباره برمیگردد. آنها میدانند که باید بگویند اسلام، امریکا هم برای اسلام دلش میسوزد، اما اسلام امریکایی در زمان شاه هم بود، اسلام امریکایی بود، کسی حق نداشت دخالت در هیچ امری بکند. اسلام امریکایی این بود که مُلّاها باید بروند درسشان را بخوانند، چکار دارند به سیاست. با صراحت لهجه میگفتند. از بس تزریق شده بود در این مغزها باورشان آمده بود که ما باید برویم توی مدرسه درس بخوانیم، چکار داریم به اینکه به ملت چه میگذرد؛ آن امر مردم، امر حکومت با قیصر[36] است به ما چه ربطی دارد. و یک دسته دیگر هم که تزشان این است که بگذارید که معصیت زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید. حضرت صاحب مگر برای چی میآید؟ حضرت صاحب میآید معصیت را بردارد، ما معصیت کنیم که او بیاید؟ این اعوجاجات را بردارید. این دستهبندیها را برای خاطر خدا اگر مسلمید و برای خاطر کشورتان اگر ملی هستید، این دستهبندیها را بردارید و در این موجی که الآن این ملت را به پیش دارد میبرد، در این موج خودتان را وارد کنید، و بر خلاف این موج حرکت نکنید که دست و پایتان خواهد شکست.
بحمد اللَّه کشور ایران در عین حالی که آن همه مواجه با مخالفتها است، چه در سطح خارج و چه گاهی در داخل، دارد راه خودش را قویاً طی میکند. دولت با تمام قدرت دارد کاری که برای خداست طی میکند. قوه قضایی با تمام قدرت دارد دستگاه قضایی را اصلاح میکند. مجلس با تمام قدرت دارد کارهایی که به عهده اوست انجام میدهد.
ملت هم باید همه اینها را تقویت کند.
پشتیبان مجلس، پشتیبان قوه قضایی، پشتیبان دولت یعنی پشتیبان اسلام، اینها برای اسلام دارند خدمت میکنند. در زمان حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- هم انحرافات بوده است، انحرافات جزیی بوده است. زمان خود پیغمبر اکرم هم انحرافات بوده است، شما اگر قرآن را توجه بکنید میبینید که چقدر از همان مردم شکایت شده است. اختلافات، یعنی انحرافات یک چیزی نیست که مال حالا باشد لکن، مقایسه باید کرد بین انحرافات قبل از این جمهوری اسلامی و انحرافات حالا. میگویند خوب است که به اسم اسلام نباشد. به اسم اسلام نباشد که وقتی اسلام نباشد با یک اردنگی همه را بیرون میکنند. چرا به اسم اسلام نباشد؟ مگر اسلام جز این میخواهد که قوه قضاییاش خوب باشد، قوانین اسلامیاش هم عمل بشود. اینها دارند زحمت میکشند برای این، حالا یک جایی هم خلاف واقع میشود، کجاست که، زمان پیغمبر مگر واقع نمیشد؟ زمان حضرت امیر واقع نمیشد؟ مگر مردم با حضرت امام حسن چه کردند؟ همان اصحاب چه کردند با او؟ ملت ایران بهترند یا آنها؟ اسلام در حالا بهتر است یا آن وقتی که آنها با اسم اسلام پیغمبر را آن طور اذیت میکردند و اولاد پیغمبر را آن طور کشتند با اسم اسلام؟ چرا باید عقدههای قلبی انسان را منحرف کند و هواهای نفسانی همه چیز را کنار بگذارد و فقط عیوب را نگاه کند؟ آن هم یک عیب را که ببیند بگوید اصلًا عالم به هم خورد، تمام شد اسلام تمام شد. اگر یک قاضی یک جایی انحراف پیدا کرد بگویند نخیر دیگر اصل اسلام تمام شد، این اسلام به درد نمیخورد. آن اسلامی به درد میخورد که سرتاسر خیابانهایش فحشا بود، فحشای علنی؟! به او راضی هستند، به این راضی نیستند. اگر مهلت داده بود خدا به اینها، خدا میداند که با اسلام میخواستند چه بکنند. اسم اسلام، اما اسلام را چه جوری معرفی کنند. اسلامی که با مشروبات مخالف نیست، اسلامی که با حدود شرعیه هم سر و کار ندارد، نباید جاری بشود، اسلامی که با مراکز فحشا هم نباید دخالت بکند، اسلام شاهنشاهی این بود دیگر. اسلام بود اما مراکز فحشا سرتاسر ایران پر بود، اسلام بود اما مراکز فساد سرتاسر ایران پر بود، اسلام بود اما فحش به اسلام میدادند، فحش به پیغمبر اسلام دادند و کسی آن وقت نگفت چرا، زمان رضا شاه ملعون و این زمان بدتر از او شده بود. اینها شیطانتر بودند از او و اگر چنانچه مهلت پیدا کرده بودند اینها، خدا میداند که این ملت را به کجا میرساندند و این جوانهای ما را به کجا میرساندند. امروز بحمد اللَّه همه چیز صحیح است. دولت دارد زحمت میکشد؛ کمبود هست اما کمبودی که اینجا هست همه جای دنیا هست. با این همه فشاری که به این ملت هست و به این دولت هست و با این همه کارشکنیهایی که از همه جا نسبت به ایران هست مع ذلک ایران سرپای خودش ایستاده است و دارد با قدرت پیش میبرد و مسائل را حل میکند، و ملت بدانند که باید صبر بکنند در مسائل مشکل و کمک کنند. بخواهید عزیز باشید، بخواهید زیردست نباشید، بخواهید یک امریکایی نیاید به شما حکومت کند و بخواهید عزت خودتان را و اسلام را حفظ کنید، باید یک مقدار از آن زحمتهایی که پیغمبر اسلام تحمل کرد شما هم تحمل کنید. یک مقدار از آن زحمتهایی که علی بن ابی طالب- سلام اللَّه علیه- تحمل کرد شما هم تحمل کنید. شما هم شیعه او و امت او هستید. کمک کنید به این دولت و کمک کنید به این کشور و به این اسلامی که در کشور شما پای مبارکش را گذاشت. خداوند به همه شما توفیق عنایت کند و همه ما به خواستهای خدای تبارک و تعالی خاضع باشیم و عمل به دستوراتشان بکنیم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج17، ص: 523 ـ 536)
[1] - همسر امام خمینی در دوران اقامت در نجف هر دو- سه سال یک بار، برای یکی دو ماه به منظور دیدار از فرزندان و بستگانشان به ایران میآمد.
[3] - خانم فاطمه طباطبایی، همسر آقای سید احمد خمینی.
[4] - آقای سید حسن خمینی، فرزند آقای سید احمد خمینی.
[5] - اقلیم( یا اقلیما) مستخدم بیت امام در نجف.
[6] - دختر امام خمینی و همسر آقای اعرابی.
[7] - حُشاشه: نیم جانی در شخص بیمار یا مجروح. در اینجا منظور، باقیماندگان رژیم سابق است.
[9] - وینستون چرچیل، نخست وزیر معروف انگلیس.
[10] - کَپَر( چَپَر): کلبه کوچکی که از شاخههای درخت و گیاهان خشک درست کنند
[11] - به هر حال، به هر گونه.
[12] - کودتای نافرجام و شکستخورده نوژه.
[13] - اشاره به کودتای نافرجام« نوژه».
[14] - اشاره به شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر رژیم پهلوی.
[15] - بحار الأنوار، ج 93، ص 356، ح 25:« شما به مهمانی خدا دعوت شدهاید».
[16] - اقبال الاعمال، ص 685.
[17] - آقای محمد علی شاهآبادی، استاد عرفان امام
[18] - احمد کسروی تبریزی از نویسندگان و تاریخنگاران معروف با پنجاه اثر که در آثار خود از استعمال واژههای عربی پرهیز داشت. او با آنکه در جوانی لباس روحانیت بر تن داشت بعدها به عنصری ضد دین و ضد روحانی مبدل شد و پیشنهاد کرد تمام کتابهایی که به زبان عربی و درباره دین نوشته شده است از جمله، قرآن کریم و مفاتیح الجنان را آتش زنند. وی سرانجام هنگام مراجعه به دادگستری توسط یکی از فدائیان اسلام ترور شد.
[19] - سوره فاتحة الکتاب، آیه 5
[20] - سوره هود، آیه 56:« هر آینه پروردگار من بر راه راست است»
[22] - سوره بقره، آیه 257:« خدا یار اهل ایمان است. آنان را از تاریکیهای جهان بیرون آرد و به عالَم نور برد، و آنان که راه کفر گزیدند یار ایشان طاغوت است. آنها را از عالم نور به تاریکیهای گمراهی درافکند»
[23] - حضرت موسی بن عمران( ع).
[24] - حضرت محمد بن عبد اللَّه( ص)
[25] - آقای عبد الکریم حائری یزدی( 1276- 1355 ه. ق.) از بزرگان فقها و مراجع شیعه که از شاگردان سید محمد فشارکی، میرزا محمد تقی شیرازی و آخوند خراسانی بود. وی در سال 1332 ه. ق. از عتبات به اراک آمد و حوزه علمیه آنجا را رونق داد و سپس در سال 1340 ه. ق. به قم آمد و حوزه علمیه را در این شهر بنیان گذارد. وی استاد اصلی امام در دروس فقه و اصول میباشد
[26] - سوره قدر، آیه 5:« این شب[ شب قدر] رحمت و سلامت و تهنیت است تا صبحگاه».
[27] - اشاره است به حدیث نبوی:«
ما عَرَفْناکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ، و ما عَبَدْناکَ حَقَّ عِبادَتِکَ».
بحار الأنوار، ج 68، ص 23.
[29] - سوره إسراء، آیه 23:« و خدای تو حکم فرموده که جز او هیچ کس را نپرستید»
[30] - سوره صافات، آیه 6:« ما نزدیکترین آسمان را به زینت ستارگان آراستیم»
[31] - بطلمیوس از دانشمندان بزرگ که در قرن دوم قبل از میلاد در اسکندریه متولد شد. وی معتقد بود که زمین ساکن است و سایر کواکب و اجرام سماوی بر گرد آن حرکت میکنند و این نظریه بطلمیوس به نام او مشهور است.
[32] - بر کسانی که بیگانهاند.
[33] - سوره اعراف، آیه 12:« مرا از آتش و او را از خاک آفریدهای»
[34] -« هر زاده شدهای بر اساس فطرت پاک زاده میشود». عوالی اللآلی، ج 1، ص 35، ح 18
[35] -« مگر اینکه پدر و مادرش او را یهودی یا مسیحی و یا مجوسی میگردانند».
.
انتهای پیام /*