امروز با امام: نوزدهم تیر
ـ سخنرانی؛ در جمع مردم و پرسنل ارتش؛ استقلال کشور- نقش ارتش (1358)
«میلاد مسعود امام عصر و منجی مستضعفین و کوبنده مستکبرین و منجی انسانها را به ملت شریف ایران تبریک عرض میکنم.
بین سال قبل و امسال فرقهاست، سال قبل در همچو روزی ما غرق مصیبت بودیم؛ مصیبتهای گوناگون، کشتارهای دسته جمعی، گرفتاریهای با اجانب و خیانتکاران. عید سال قبل برای آن مصیبتهای بزرگ به صورت تعطیل در آمد؛ و امسال- بحمد اللَّه- از تمام قیود داخلی و خارجی، ملت ایران بیرون آمد. تمام دست خیانتکاران و جنایتکاران داخلی و خارجی را قطع کرد. سال قبل بین ملت و دولت جدایی بود. ملت از دولت متنفر، و دولت با ملت دشمن. و در این سال دولت از ملت است، ملت از دولت. در سال قبل قوای انتظامی از ما جدا بودند و با ملت به صورت دشمن عمل میکردند؛ و اگر در بین آنها کسانی بودند طرفدار ملت، نمیتوانستند اظهار وجود کنند، و امسال قوای انتظامی، ارتش، ژاندارمری و شهربانی در آغوش ملتاند. ملت از آنهاست، و آنها از ملت. آنها با صداقت خدمت به ایران و خدمت به اسلام و خدمت به جمهوری اسلام و خدمت به ملت میکنند، ملت با صداقت از آنها پشتیبانی میکند. امروز مثل صدر اسلام، که لشکر اسلام از خود مردم بود و در آغوش مردم بود، ارتش اسلامی امروز در آغوش مردم است و از خود مردم است. آنها باید از ایران و از اسلام و از ملت پشتیبانی کنند، و ملت باید از آنها پشتیبانی کند.
اساس استقلال مملکت بر ارتش است؛ بر نیروهای زمینی و هوایی است؛ لکن ارتشی که متکی به ملت باشد، ارتشی که از خود ملت باشد. در رژیمهای غیر توحیدی و غیر اسلامی، دولتها از ملت جدا هستند، ارتش از ملت جداست. و با جدا بودن ارتش از ملت و دولت از ملت و رژیمها از ملت، رژیمها متزلزلاند؛ نمیتوانند استقلال خودشان را حفظ کنند؛ نمیتوانند در مقابل اجانب پایدار باشند، لکن دولتی که متکی بر ملت باشد، ارتشی که متکی بر ملت باشد، میتواند استقلال خودش را حفظ کند؛ میتواند در مقابل اجانب قیام کند. چنانچه دیدید و دیدیم که ملت بزرگ ما با همراهی ارتش که به دامن ملت برگشت بر قوای شیطانی غلبه کرد؛ و نتوانستند قوای شیطانی، حفظ آن رژیم سابق را بکنند؛ و نخواهند توانست که امثال آن رژیمها را برگردانند.
امروز ملت ما و دولت و ارتش یکی هستند. همه با هم برای مصالح اسلام و برای مصالح کشور اسلامی و باید این رژیم این ملت، این ارتش، این ژاندارمری، این شهربانی، این دولت و دستگاههای دولتی، نمونه باشد از برای تمام کشورها. بدانند کشورها که با وحدت کلمه بین دولت و ملت، ارتش و ملت، ژاندارمری و ملت، چه فوایدی عاید خودشان و عاید ملتشان میشود. باید دولتهایی که سرکار میآیند عبرت بگیرند از دولتی که اسلامی است، و از ارتشی که اسلامی است، و بدانند باید چه بکنند با ملت.
قوای انتظامی ما امروز از ما هستند، و باید ملت از آنها پشتیبانی کند، و باید بین خود قوای انتظامی برادری و وحدت باشد، و باید سلسله مراتب را حفظ کنند. اگر ارتش سلسله مراتب را حفظ نکند، گسسته خواهد شد. این خیانت است بر اسلام، و خیانت است بر مملکت اسلامی. باید ارتش قوی باشد؛ مطمئن به نفس باشد؛ و ان شاء اللَّه هست و خواهد بود. ما و همه ملت پشتیبان آنها هستیم، و من دعاگوی به ملت و دعاگوی به ارتش و دعاگوی به همه اقشار دولتی و ملتی هستم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج9، ص: 33 ـ 34)
ـ سخنرانی در جمع کارکنان پالایشگاه نفت تبریز؛ رفع آشفتگیها (1358)
«ما باید فکر بکنیم که چه کردم؛ و بعد از این کار چه باید بشود و بعد ما چه تکلیف داریم. آنکه ملت ما انجام داده است یک امر اعجازآمیزی است که به حسب قواعد طبیعی نمیشد یک همچو امری واقع بشود، برای اینکه یک ملتی بود اولًا خیلی ترسان از سازمانها و اینها، که وقتی اسم سازمان[1] را میشنید، هر کس میشنید، شاید به خودش میلرزید. و ثانیاً نداشت هیچ چیزی که مقابله کند با یک قدرت بزرگ مع ذلک، هم در روحیه متبدل شد به یک موجود دیگری، یک موجود ترسو به یک موجود شجاع، یک موجودی که از سایه پلیس میترسید متبدل شد به یک موجودی که با شاه در افتاد و بیرونش کرد. و ثانیاً هیچ نداشت، و آنها همه چیز داشتند؛ و یک کاری انجام دادید. خوب، حالا یک انقلابی شما کردید و یک پیروزی بسیار مهمی به دست آوردید. پشت هر انقلابی، آشفتگیهای بسیار زیاد هست. و- بحمد اللَّه- آشفتگیهایی که در این انقلاب ماست خیلی کم است، اما خودش فی نفسه زیاد است، اما وقتی که مقایسه بشود با آشفتگیهایی که در انقلابات دنیا واقع شده است، این کم است نسبت به آنها، و بعد از این انقلاب و هر انقلابی که این آشفتگیها هست و خصوصاً انقلاب ما که خرابکاری اینها کردند و رفتند؛ قرضهای زیادی گذاشتند، نیروی انسانی ما را عقب زده بودند، اقتصاد ما راور شکسته کرده بودند، ارتش به یک صورت دیگر در آمده بود، همه قوا و همه جهات در هم و بر هم، همه وزارتخانهها یک جاهای بسیار ناراحتکننده.
و حالا که انقلاب حاصل شد و میخواهید همه چیز منقلب بشود دیگر، همه چیز بخواهد منقلب بشود،- نمیشود- که یکدفعه شما فرض میکنید که ما میخواهیم همه وزارتخانههایی که هستند- اینها- اشخاصی که در آنجا مثلًا طاغوتی بودند، اینها عوض بشوند، و یک اشخاص دیگر بیایند. اینها پنجاه سال زحمت کشیدند که ما آدم نداشته باشیم! حالا دولت به زحمت افتاده است که چه بکند، گردش میکنند این طرف، آن طرف، یکی را برمیدارند، یکی را میگذارند، بخواهند یکدفعه در را باز کنند و بگویند همه بروید، خوب، به هم میخورد اوضاع، به تدریج اینها دارند عمل میکنند. دولت، شب و روز زحمت میکشند، اینها حسن نیت دارند؛ زحمت میکشند؛ لکن اموری است که با تدریج باید درست بشود. به این زودی نباید ما توقع داشته باشیم که یک رژیمی رفته و همه چیز را هم خراب کرده و این همه هم قرض گذاشته برای این مملکت، حالا تا این پایش را بیرون گذاشت تمام کارها درست بشود! و البته آنهایی که طمع به این مملکت دارند به این زودی دست بردار نیستند، آنها توطئه میکنند، اسباب فساد ایجاد میکنند، اسباب شلوغی و ناراحتی ایجاد میکنند، نمیگذارند کِشت بشود، وقتی کشت شد، نمیگذارند بردارند، وقتی برداشتند میسوزانند. اینها همه اموری است که بعد از انقلاب هست در کار. شما نباید قدرت ایمانتان را هیچ در آن تزلزل ایجاد کنید، شما قوی باشید، شما پیروز هستید، اینها هم رفتنی هستند. منتها تحمل زحمت میخواهد. شما پنجاه سال ظلم کشیدید و حرف نزدید، نتوانستید هم حرف بزنید، پنجاه سال از شهربانی و از ارتش و از ژاندارمری و از سازمان[2] بالخصوص همه ما رنج بردیم، همه ما زحمت کشیدیم، حبس رفتند رفقای شما، شکنجه دیدند رفقای شما، پنجاه سال این طور بود؛ حالا پنجاه سال این کارها شده است و شما هیچ وقت خطابه نخواندید که چرا این جور میشود! حالا پنج ماه است، پنجاه ماه هم نیست، پنج ماه است که اینها رفتهاند، آن وقت هم خرابی کردهاند و رفتهاند، شما با آن قدرت و قوه الهی که خدا به شما داده به پیش بروید. دولت از یک طرف، و شماها از یک طرف و ماها از یک طرف، همه با هم مجتمع، این نهضت را پیش ببریم و ان شاء اللَّه همه چیز درست بشود و همه این چراها جواب داده میشود. همه اشکالات وارد است، اما وقت دارد.
الآن شما باید همه قدرتان را صرف بکنید برای اینکه الآن قانون اساسی- اساس مملکت- باید، درست بشود. اساس مقدم بر این طور چیزهاست، الآن قانون اساسی را باید درست بکنید.
اشخاص خبره را فکر بکنید چه اشخاصی باید انتخاب بکنید؛ اشخاص سالم، اشخاصی که نه شرقی باشند، نه غربی باشند، اعتقاد به جمهوریت اسلامی داشته باشند، ایمان به خدا داشته باشند، اهل علم باشند، امثال ذلک. ان شاء اللَّه وقتی مجلس درست شد و قانون اساسی درست شد و رئیس جمهور درست شد، اینها هم به تدریج درست میشود. قدرت الآن دست خود شماست و اینها هم هیچ آدمی نیستند که بتوانند کاری بکنند. خدا ان شاء اللَّه همهتان را حفظ کند. موفّق باشید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج9، ص: 35 ـ 37)
ـ سخنرانی در جمع نمایندگان کشورهای اردن و سودان؛ رمز پیروزی مسلمین (1358)
«من ابتداءً تشکر میکنم از اینکه آقایان آمدند اینجا، و از شعب[3] آنها هم تشکر میکنم.
و بعد ما باید ببینیم که چه شد که اسلام در صدر اول با یک جمعیت کمی و با یک دست خالی، که هیچ سازوبرگ جنگی نداشتند، قریب نیم قرن گذشت و معموره[4] را فتح کردند، و چه شد که مسلمین بعدها با اینکه جمعیتهایشان خیلی زیاد و سازوبرگ جنگی هم دارند و از حیث ذخایر هم غنی هستند و مع ذلک همه چیزشان را از دست دادهاند. این چه شد که آنها آن طور، و ما این طور؟ علت این است که در صدر اسلام افرادی که با رسول اکرم- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- بیعت کردهاند و افراد کمی بودهاند، لکن متعهد به مسلک خودشان و معتقد به اسلام و برای آنها مطرح نبود اینکه زندگی بکنند، و لو با هر ذلت و زحمت، اینها شهادت را برای خودشان سعادت میدانستند، و این روحیه که در آنها بود آنها را غلبه داد بر روم و ایران، دو امپراتوری بسیار بزرگ- که آن دو امپراتوری روم و ایران هر دو قویتر از حالای این دو معموره است. و بعدها مسلمین کم کم آن قدرت ایمان را از دست دادند، و وارد شدند در شئون دنیا و دلبستگی به همین مادیات. و آنهایی هم که مینشستند و صحبت میکردند، و حالا هم که ما اجتماع میکنیم و صحبت میکنیم، بحثهای عددی است؛ یک بحثهایی نیست که سازنده باشد. در این ممالک اسلامی، که ممالک بسیار وسیعی هستند و قدرتهایی هم دارند، وقتی که انسان ملاحظه میکند میبیند که مسئله شعر و خطابه و فلسفه؛ و آنهایی که دیگر خیلی چیز هستند، عرفان و امثال اینها مطرح است؛ آن چیزی که در صدر اسلام رمز پیروزی بود اصلًا مطرح نمیشود. اگر آنکه در صدر اسلام در اصحاب رسول خدا- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- و لشکر اسلام بود، عشر او در این ممالک اسلامی بود، قدرتی بودند که بر تمام ابرقدرتها مقدّم بودند، لکن بکلی آن روحیه ایمان را از دست دادند و آن که خیلی مؤمن بود آن بود که مسجد برود، و از مسجد برگردد منزل و دعا بخواند. دیگر آن جهاتی که در صدر اسلام مطرح بود اصلًا در بین ممالک اسلامی مطرح نیست، الآن هم مطرح نیست.
الآن هم وقتی که مجالسی که تهیه میشود برای اینکه ببینند باید چه بکنیم، از حدود نطق- و هر که بهتر نطق بکند- معلوم نیست بیشتر باشد، همچو نیست که واقعاً رسیدگی بکنند به اینکه چرا ما عقب افتاده هستیم، و چرا و چه چیز ممکن است که ما را از این عقب افتادگی نجات بدهد، طرح بکنیم و دنبالش برویم؛ عمل بکنیم. نه در هر سالی، هر چند سال، یک جلسهای درست بکنیم، و هر کس هم از هر جا بیاید یک مقداری خطابه و شعر و یک مقدار هم از مسائل اسلامی و احتیاجات مسلمین. و بعد هم که از آن مجلس خارج شدند، دیگر اصلًا همه چیزها مغفولٌ عنه بمانند. باید بگوییم که دشمنهای اسلام، ممالکی که به اسلام سلطه پیدا کردند و به مسلمین، آنها مرد عمل بودند، نه حرف، و مسلمین در این، بعد از صدر اول، مرد حرف بودند نه عمل. خیلی خوب شعر میگفتند، خیلی خوب خطابه میخواندند، وقتی هم طرح مشکلات میشد، خیلی هم خوب طرح میکردند، اما از حدود گفتار خارج نمیشد؛ به عمل نمیرسید. اگر از حدود گفتار خارج میشد، نمیتواند انسان باورش بیاید که بیشتر از صد میلیون عرب در مقابل اسرائیل آن طور زبون باشند. و انسان نمیتواند باور کند که با داشتن همه چیز، و احتیاج غرب در بسیاری از امور به ممالک اسلامی، اینها همه تحت سلطه آنها باشند، با داشتن جمعیتهای زیاد و ذخایر زیاد، این نیست جز اینکه آن روحیهای که در صدر اسلام بود و منشأ غلبه شد، آن روحیه را ما از دست دادیم. دلیل بر اینکه یک همچو روحیهای میتواند غلبه کند بر مشکلاتش، قصه ایران است. اگر در ایران هم مثل سابق، مثل سالهای گذشته، تمام مسائل برمیگشت به اینکه مشکلات گفته بشود و هیچ عمل نشود، مصیبتها را ذکر بکنند و بروند منزلشان بخوابند! اگر این طور بود، الآن هم زیر بار همان رژیم و همان گرفتاریها بودیم، لکن خداوند خواست که این ملت از حد حرف به حد عمل بیاید و آن روحیهای که در صدر اسلام بین مسلمین بود تا حدودی در این ملت پیدا شد، و همان، رمز پیروزی یک مشت فاقدِ همه چیز بر یک قدرتهای شیطانی بزرگ [شد] همان روحیه که در صدر اسلام بود- مسلمین دنبال شهادت میرفتند، جنگ میرفتند- این تا یک حدودی در ایران پیدا شد، به طوری که جوانهای برومندی که اول جوانیشان بود و هست، چه در آن وقت که من نجف بودم و چه حالا که ایران هستم، و چه قبل از این پیروزی و چه بعد، اینها از من میخواهند که دعا کنم شهید بشوند، و جدّاً دعا میخواهند، و بعضیها اظهار تأسف میکنند که ما نشدیم.
این روحیه تا در مسلمین پیدا نشود همیناند که هستند. مجلسها اثری ندارد، اجتماعات اثری ندارد، کنفرانسهای دولتهای مختلف و اجتماعاتشان اثری ندارد، صحبت است. دل خوش کردن به این چیزها، موجب تحول ما شده است و میشود. مسلمین فکری بکنند که این تحول در آنها حاصل بشود: تحول از خوف به شجاعت، و تحول از توجه به دنیا به ایمان به خدا. منشأ همه پیروزیها همین یک کلمه است. ما متحول بشویم به یک موجودی اسلامی- انسانی با ایمانی که خدای تبارک و تعالی از ما خواسته است. و الّا شما تشریف میآورید اینجا با ما صحبت میکنید، ما هم با شما صحبت میکنیم، دردها را میگوییم، درمانش هم گاهی گفته میشود، لکن شما که میروید و ما که اینجا هستیم، هیچ دیگر در فکر این نیستیم که یک عمل انجام بگیرد.
اضافه بر همه این مسائل، قضیه دولتهای اسلامی است، که مصیبت مسلمین بسیارش از دولتهای اسلامی سرچشمه میگیرد. دولتهای اسلامی که باید با هم همصدا باشند، همفکر باشند، همه از یک دیانت، صاحب یک کتاب، و همه هم میبینند که با اختلافاتی که بینشان هست دیگران نتیجه میگیرند، درد را میدانند، لکن دنبال دوا نمیروند؛ بلکه هر روز اختلافاتشان بیشتر میشود و جدایی از هم بیشتر پیدا میکنند. و دولتهای بزرگ هم حرفشان همین است که ماها از هم جدا باشیم، و بلکه با هم دشمن باشیم و اشتغال پیدا کنیم به حال هم، و آنها استفاده کنند.
باید مسلمین فکر اساسی برای خودشان بکنند و دولتهای اسلامی فکر اساسی بکنند، فکر این نباشند که چند روزی که هستند مرفَّه باشند و دارای سلطه بر کشور خودشان و این درد تفرُّق را خودشان دوا کنند؛ و الّا هیچ علاجی دیگر نیست در کار، و هیچ مجلس و هیچ کنفرانس و هیچ اجتماعی نخواهد داشت. من از خدای تبارک و تعالی خواستارم که مسلمین را عموماً و دولتهای اسلامی را خصوصاً بیدار کند؛ و بر مشکلات خودشان غالب بشوند و اسلام آن طور که هست در ممالک اسلامی تحقق پیدا بکند، آن طور که در صدر اسلام بود.
بله، یکی از مشکلات که باز مسلمین گرفتارش هستند، مشکله دولت و ملت است و دولتها- در آن قدری که ما اطلاع داریم و شما هم مطلع هستید- دولتهایی هستند که با ملتشان تفاهم ندارند. معامله دولتها با ملتها، معامله دشمن با دشمن است. ملت پشت میکند بر دولت؛ و دولت میخواهد تحمیل کند بر ملت. از این جهت، ملتها پشتوانه دولتها نیستند؛ بلکه معامله دشمن با دشمن میکنند، و این موجب ضعف دولتهاست. ما دیدیم که این پدر و پسر، که در ایران حکومت کردند، حکومت جابرانه، هم در زمان پدر همچو ملت پشت به او کرده بود که وقتی متفقین آمدند و همه جهات مملکت ما در خطر بود، وقتی که رضا شاه رفت، مردم شادی کردند و شکست او را در جنگ با شادی تلقی کردند، برای اینکه او را هم دشمن خودشان میدانستند. و محمد رضا وقتی که با قدرت مردم بیرون رفت، مردم در روز رفتن او مثل عید رفتار میکردند و عید گرفتند و این یک مطلبی است که در اکثر دولتهای اسلامی- اگر نگویم در همه- هست که دولتهای اسلامی ما با ملتشان هیچ تفاهم ندارند، معامله دشمن با دشمن است، ملت از آنها فرار میکنند. آنها میخواهند به ملت تحمیل کنند. و این هم یکی از مشکلاتی است که در ممالک ما هست. و شاید حلش به این زودیها امکان نداشته باشد. ما الآن که یک دولتی داریم که با مردم تفاهم دارد، الآن تظاهرات مردم در خیابانها لَهِ اوست؛ در عین حالی که خیلی نتوانستند تا کنون برای ملت کاری بکنند، لکن ملت با او موافق است؛ با دولتشان موافقند، پشتیباناند؛ یعنی یک دولت ملی است؛ یعنی دولتی است که یک ملت پشت سرش هست، و اما اگر حساب بکنید در سایر ممالک اکثراً- اگر همه نباشند- مسأله این طور نیست. مردم با رضای نفس از آنها پشتیبانی ندارند، آنها هم مصالح مردم را نمیخواهند، مصالح خودشان را میخواهند، و تا این مشکله هست، باز ما به همین حال هستیم. باز من از خدای تبارک و تعالی میخواهم که این مشکله حل بشود.
دولتها توجه بکنند به اینکه چه شد که این قدرت شیطانی از بین رفت و ملت ما غلبه کرد. این برای این بود که ارتش او هم وقتی که ملت را دید یک طرف میرود، پشت به او کرد، قوای خودش بر خود او پشت کرد، چون که دیدند که ملت را دید یک طرف میرود، پشت به او کرد، قوای خودش بر خود او پشت کرد؛ چون که دیدند که ملت یک راهی دارد و آنها راه مخالف. از این جهت، اینها غلبه کردند و دولتها اگر چنانچه با مردم تفاهم کنند و خدمتگزار مردم باشند، مردم پشتیبان آنها هستند و شکست برای آنها دیگر نیست، لکن مع الأسف هم دستهای خارجی نمیگذارد، و هم عدم رشد خود آنها.» (صحیفه امام، ج9، ص: 38 ـ 42)
ـ حکم انتصاب آقای سید محمد موسوی خوئینی ها به سمت دادستان کل کشور (1364)
«جناب حجت الاسلام آقای حاج سید محمد موسوی خوئینیها- دامت افاضاته
بدین وسیله جنابعالی را به ریاست دادستان کل کشور منصوب مینمایم[5]. امید است با همکاری رئیس دیوان عالی کشور و شورای عالی قضایی و فقها و قضات و حقوقدانان و کارمندان شریف و صالح دادگستری هر چه بهتر بتوانید به ملت عزیز و جمهوری اسلامی ایران خدمت نمایید. از خداوند تعالی توفیق جنابعالی را در این امر خطیر خواستارم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج19، ص: 313)
ـ نامه به آقای محمدرضا فاکر؛ موافقت با بررسی و انتشار توضیح المسائل امام (1364)
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم. محضر مبارک حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مد ظله العالی
سلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته، دفتر انتشارات اسلامی[6] مایل است توضیح المسائل منسوب به حضرت امام را با آخرین فتاوای ممهور به مهر آن حضرت و نیز تحریر الوسیله و حاشیه عروه[7]، تطبیق و تنظیم نماید. نظر به اینکه این کار حد اقل یکی- دو سال وقت و مخارج فراوانی را در پی دارد و به کمک افراد واجد صلاحیتی نیازمند است، این دفتر لازم میداند ضمن کسب اجازه از محضر حضرت امام تقاضا کند که آن حضرت یک یا دو نفر از افراد مورد اعتماد خود را جهت بررسی نهایی این کار تعیین فرمایند تا ان شاء اللَّه حاصل این زحمات مورد اطمینان حضرت امام واقع شده و در دسترس عموم قرار گیرد. و الأمر إلیکم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. مسئول دفتر انتشارات اسلامی- محمد رضا فاکر- 18 شوال 1405].
بسمه تعالی
پس از تکمیل، آنچه اعضای محترم شورای استفتای قم[8] تأیید نمایند، مورد تأیید است. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج19، ص: 314)
ـ نامه به آقای فاکر؛ تفویض اختیارات مدیریت انتشارات اسلامی به جامعه مدرسین (1364)
[... این جانب بنا به اجازه شفاهی و مکرر امام بزرگوار از سال 1358 تا کنون مسئولیت امور دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین را به عهده داشتهام، و بر اساس تشخیص مصلحت، خرید، فروش، کمک به کارگران، اهدای کتب به اشخاص یا کتابخانهها، پرداخت وام، استقراض و بالاخره کلیه تصرفات مالی را انجام دادهام. از آنجا که کارها باید بر اساس ضوابطی قانونی پایهریزی شود، اخیراً به پیشنهاد این جانب جامعه محترم مدرسین اساسنامهای برای این دفتر تنظیم نمودهاند که بر اساس آن ان شاء اللَّه هر دو سال یک بار هیأت مدیرهای مرکب از پنج نفر که سه نفر از آنها باید از اعضای جامعه مدرسین باشند، برای اداره این دفتر در نظر گرفته میشود. و کلیه اموال این دفتر که متعلق به بیت المال مسلمین است زیر نظر آن هیأت قرار میگیرد و در جهت نشر معارف اسلامی و گسترش مبانی علمی حوزههای علمیه که در اساسنامه مندرج است به کار گرفته میشود، همان طور که یک هیأت علمی نیز برای کنترل محتوای کتب منتشره در نظر گرفته شده است. بر این اساس جامعه محترم مدرسین هم این جانب را به عنوان عضو هیأت مدیره و هیأت علمی و سرپرست دفتر مزبور انتخاب کردهاند. که نسبت به ابراز اعتماد آنها سپاسگزاری و نسبت به حسن ظن حضرت امام- مد ظله العالی- بر ملائکه آسمان میبالم و از حضرت امام تقاضا دارم اجازه بفرمایند این جانب در هر زمان که لازم بود حق تصرف مشروع خود در اموال دفتر را که مکتسب از اجازه مقام ولایت فقیه و نیابت عامه حضرت ولی عصر- ارواحنا له الفداء- است به جامعه محترم مدرسین حوزه علمیه قم واگذار کنم تا بتوانند به طور متناوب هیأت مدیرههای منتخب خود را برای اداره امور دفتر منصوب نمایند. محمد رضا فاکر].
بسمه تعالی
مجازید. ان شاء اللَّه تعالی موفق باشید.
19 تیر ماه 64- روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج19، ص: 315)
[1] - سازمان اطلاعات و امنیت.
[5] - آقای موسوی خوئینیها پس از استعفای آقای یوسف صانعی به دادستانی کل کشور منصوب شد
[6] - دفتر انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در زمینه تبلیغ و ترویج مسائل مربوط به اسلام و انقلاب فعالیت میکند
[7] - تحریر الوسیله و حاشیه بر عروة الوثقی، دو اثر ارزنده از امام خمینی و مشتمل بر فتاوای فقهی ایشان است
[8] - شورای استفتای قم مرکب از آقایان: سید عباس خاتم یزدی، سید جعفر کریمی و محمد حسن قدیری بودند که با آگاهی بر آرای فقهی امام خمینی به پرسشهای شرعی مردم بر اساس فتوای امام پاسخ میگفتند
.
انتهای پیام /*