کد مطلب: 3812 | تاریخ مطلب: 12/04/1400
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

امروز با امام: دوازدهم تیر

امروز با امام: دوازدهم تیر

ـ نامه به آقای رضا حجتی جهت لزوم ارسال وجوه به نجف (1345)

ـ رسید وصول وجه به آقای حاج علی اکبرزاده (1345)

ـ حکم انتصاب آقای سید حسین موسوی تبریزی به سمت قاضی شرع در تبریز و ارومیه (1358)

ـ حکم لزوم بازگشت آقای محمدباقر غروی به قصرشیرین (1358)

ـ حکم جناب مستطاب حجت‏ الاسلام آقای شیخ مرتضی بنی‏فضل پیرامون رسیدگی به امور کمیته‏ های آذربایجان شرقی و غربی (1358)

ـ سخنرانی در جمع هیأت بحرینی و روحانیون کردستان؛ توطئه علیه نهضت اسلامی (1358)

ـ سخنرانی در جمع جامعه ورزشکاران باستانی مشهد؛ تقویت قوای روحانی (1358)

ـ سخنرانی در جمع جوانان اصفهان؛ دشمنان و ایجاد موانع در راه انقلاب (1358)

ـ سخنرانی در جمع پرسنل کمیته انقلاب اسلامی منطقه 12 تهران؛ مسئولیت مسئولان (1358)

ـ سخنرانی در جمع بانوان سواحل جنوب؛ دستاوردهای انقلاب (1358)

ـ سخنرانی در جمع فرماندهان سپاه پاسداران؛ خطری که اسلام را تهدید می‏کند (1358)

ـ سخنرانی در جمع کارکنان سازمان مبارزه با اعتیاد؛ مواد مخدر (1358)

ـ سخنرانی در جمع دانشجویان عشایر فارس و کهکیلویه؛ محرومیت، میراث پهلوی (1358)

ـ سخنرانی در جمع گروهی از پاسداران مشهد؛ حیثیت اسلام (1358)

ـ پیام تشکر به رئیس جمهور لیبی؛ تسلیت فاجعه هفتم تیر (1360)

ـ پیام تشکر به آقای یاسر عرفات؛ تسلیت فاجعه هفتم تیر (1360)

ـ حکم انتصاب آقای سی

امروز با امام: دوازدهم تیر

 

 ـ نامه به آقای رضا حجتی جهت لزوم ارسال وجوه به نجف (1345)

«خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام و ثقة الاسلام آقای آقا رضا حجتی- دامت افاضاته‏

مرقوم محترم واصل، سلامت و توفیق جنابعالی را خواستار است. راجع به ایصال وجه برای بعضی آقایان که در قم هستند، این جانب دستور دادم به آنها رسیدگی شود. جنابعالی وجهی اگر رسید، یا به نجف نزد این جانب ایصال نمایید یا به قم نزد وکیل این جانب که در غیاب آقای اشراقی،[1] جناب آقای اسلامی است ایصال فرمایید؛ به آدرس منزل حقیر، آقای آقا شیخ علی اکبر اسلامی تربتی. از جنابعالی در مظان استجابت دعوات امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏2، ص: 89)

ـ رسید وصول وجه به آقای حاج علی اکبرزاده (1345)

[توضیح: مقلّدین امام خمینی بنا به وظیفه دینی خویش، وجوهات شرعی را از راههای مختلف و علی‏ رغم محدودیتها و کنترلهای شدیدی که از سوی رژیمهای ایران و عراق در رابطه با امام خمینی اعمال می‏شد، به ایشان می‏رساندند و امام خمینی نیز قبض رسید وجوه مذکور را صادر و توسط آورنده وجه و یا به وسیله نامه ارسال می‏کردند. از آنجا که این گونه قبوض و رسید وجوه شرعی بسیار زیاد بوده است، در این مجموعه از باب نمونه چند مورد را درج کرده‏ایم که مطلب زیر، نمونه‏ای از آن است:]

بسمه تعالی‏

مبلغ دو هزار تومان (2000) بابت سهم مبارک امام- علیه السلام- از جناب آقای حاج علی اکبر زاده- ایّده اللَّه تعالی- به وسیله جناب مستطاب عماد الاسلام آقای آقا رضا حجتی- دامت افاضاته- واصل گردید. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏2، ص: 90)

ـ حکم انتصاب آقای سید حسین موسوی تبریزی به سمت قاضی شرع در تبریز و ارومیه (1358)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

جناب مستطاب ثقة الاسلام و المسلمین آقای آقا سید حسین موسوی- دامت افاضاته‏

مقتضی است جنابعالی برای رسیدگی به امور زندانها و دادگاههای انقلاب اسلامی مسافرتی به تبریز و ارومیه بنمایید، و ضمن انجام این مأموریت، وضع کمیته‏ها را نیز بررسی نموده و در اصلاح آنها اگر احتیاجی بود بکوشید. و در هر حال با نظر علمای اعلام- دامت برکاتهم- کارها را انجام دهید و از نظرات آنان بهره گیرید، و در حفظ اتحاد کلمه- به هر نحو می‏توانید- بکوشید. ضمناً برای تسهیل کار بررسی زندانیها، جنابعالی بدین وسیله به سِمت قاضی شرع منصوب می‏شوید و مستقیماً در کار محاکمات و رأیهای صادره مشارکت و اقدام نمایید؛ و احتیاط را در تمام مراحل مراعات کنید. از خدای تعالی موفقیت آن جناب را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏8، ص: 365)

ـ حکم لزوم بازگشت آقای محمدباقر غروی به قصرشیرین (1358)

«جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد باقر غروی- دامت افاضاته‏

اخیراً اطلاع حاصل شد که جنابعالی از منطقه قصرشیرین به کرمانشاه مهاجرت نموده‏اید و قصد مراجعت به آن منطقه را ندارید. با توجه به وضع محل و حساسیت موقع، مقتضی است به منطقه بازگردید و کما کان به فعالیت تبلیغی و مذهبی خود مشغول باشید. امید است اهالی محترم نیز از ارشادات جنابعالی بهره‏مند شده و قدردانی کنند. از خدای تعالی موفقیت همگان را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏8، ص: 366)

ـ حکم جناب مستطاب حجت ‏الاسلام آقای شیخ مرتضی بنی‏فضل پیرامون رسیدگی به امور کمیته‏ های آذربایجان شرقی و غربی (1358)

«جناب مستطاب حجت‏الاسلام آقای آقا شیخ مرتضی بنی‏فضل- دامت افاضاته‏

مقتضی است در این موقع که انقلاب احتیاج زیادی به سازندگی دارد جنابعالی مسافرتی به مناطق آذربایجان شرقی و غربی بنمایید و از نزدیک به کمیته‏های محل رسیدگی کنید و هر جا کمبود و یا اختلافی مشاهده کردید در رفع آنها اقدام نمایید و در تقویت مؤسسات مذهبی به هر نحو صلاح می‏دانید کوشا باشید و همه جا از همکاری و مشورت با علمای اعلام محل- ایدهم‏اللَّه تعالی- و مؤمنین محترم دریغ ننمایید و سعی کنید وحدت کلمه و اتحاد پیوسته محفوظ بماند و از اختلاف و تفرقه پرهیز نموده و مردم را برحذر دارید. از خدای تعالی ادامه توفیقات آن جناب و عموم آقایان محترم را در راه ترویج شریعت مقدسه و اعلاء کلمه طیبه اسلام خواستارم. روح‏اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 654)

ـ سخنرانی در جمع هیأت بحرینی و روحانیون کردستان؛ توطئه علیه نهضت اسلامی (1358)

«از برکات این نهضت یکی این است که طوایف مختلفه را زیر یک سقف توی یک اتاق کوچک جمع کرده است. فارس و کرد و عرب و عجم، همه برادرها را در یکجا مجتمع کرده است تا مسائل و مطالبی که دارند بگویند؛ و ما هم اگر عرایضی داریم به آنها عرض می‏کنیم.

آنچه که الآن به نظر من اهمیت دارد و اهمیت حیاتی دارد، یعنی حیات اسلام به آن بستگی دارد، این است که از حالا به بعد ما چه بکنیم، تکلیف حالا را معیّن کنیم. آنچه که گذشت، گذشت؛ و- بحمد اللَّه به خیر گذشت. ما چه بکنیم. که از این به بعد هم به خیر بگذرد؛ به نفع اسلام بگذرد. آن که الآن ما را تهدید می‏کند و موجب نگرانی است، و نگرانی‏اش بیشتر از نگرانی‏ای است که سابق داشتیم راجع به مبارزه با طاغوت، این است که الآن یک قشرهایی هستند، یک اشخاصی در بین ملت هستند، که اینها می‏خواهند این نهضت اسلامی را با اینکه اسلامی است، بد نمایش بدهند. یعنی مکتب ما را یک طوری نمایش بدهند به دنیا که این مکتب اسلامی هم مثل همین مکاتب دیگر و مثل همین رژیمهای فاسد دیگر است؛ منتها آن وقت قدرت دست یک طایفه‏ای بود و کارهای خلاف می‏کردند؛ حالا دست یک طایفه دیگر آمده ولی همان کارها را می‏کنند.

ما چنانچه در این مبارزه که با طاغوت می‏کردیم و همه شما جوانهای عزیز و همه طبقات ملت با هم مجتمع شدند و به پیش رفتند، اگر در آن رژیم ما شکست می‏خوردیم، قتل عام می‏شدیم، چیز مهمی نبود؛ برای اینکه در راه حق بوده است، و مکتبمان محفوظ بود؛ و کوشش خودمان را آن قدری که می‏توانستیم کردیم؛ منتها زورمان نرسید آنها غلبه کردند؛ چنانکه اولیای حق هم بسیاری‏شان مغلوب شدند، لکن مکتب محفوظ بود؛ سید الشهدا- سلام اللَّه علیه- با همه اصحاب و عشیره‏اش قتل عام شدند، لکن مکتبشان را جلو بردند؛ شکست در مکتب نبود پیشروی بود؛ یعنی بنی امیه را تا ابد شکست داد قتل سید الشهدا؛ یعنی آن اسلامی که بنی امیه می‏خواست بد نمایش بدهد و با ادعای خلافت بر خلاف همه موازین انسانی عمل بکند، آن را سید الشهدا- سلام اللَّه علیه- با نثار خون خودشان آن رژیم را، رژیم فاسد را، شکست داد، و لو مقتول شد؛ ما اگر در رژیم سابق در این مبارزه شکست می‏خوردیم و آن مکتبمان محفوظ می‏ماند، دست نخورده می‏ماند، و خودمان از بین می‏رفتیم خیلی اهمیت نداشت؛ برای اینکه سید الشهدا هم کشته شد؛ امیر المؤمنین هم در جنگ با معاویه شکست خورد.

اما حالا ما سر دو راهی واقع شدیم. این اهمیت دارد. آن دو راهی این است که چه بکنیم که مکتبمان محفوظ باشد؛ و چه اعمالی مکتب ما را به باد می‏دهد. شما پاسدارهای عزیز محترم، که علاقه‏مند هستیم ما همه به شما، چه بکنید؟ چه اعمالی از شما صادر بشود که این اعمال در این رژیمی که الآن رژیم اسلام است، الآن جمهوری اسلامی است، مملکت ما رژیمش الآن به رفراندم جمهوری اسلامی شده، اگر ما الآن یک اعمالی به جا بیاوریم، ارتکاب یک کارهایی بکنیم که بر خلاف موازین شرعیه باشد، بر خلاف موازین عدالت باشد، مثلًا فرض کنید که جوانی از ما بر خلاف موازین یک تعدی به غیر بکند، یک جوان که به عنوان پاسبان اسلام است بریزد در خانه یک کسی و یک کار زشتی بکند، امروز این را دیگر پای این شخص حساب نمی‏کنند، می‏گویند پاسدار اسلام هم این طوری است؛ در رژیم سابق ساواکیها این کارها را می‏کردند، در رژیم حالا هم پاسداران اسلام این کار را می‏کنند. اگر به پای شخص حساب می‏شد و مکتب محفوظ می‏ماند و نسبت به اسلام نمی‏دادند، خیلی اشکال نبود. آدم فاسد در عالَم خیلی هست. آدم مخالف با موازین عمل کن زیاد است. اما اگر ما خودمان را پاسدار اسلام بدانیم، ما که در لباس روحانیت هستیم، این صف، و شما که پاسداران اسلام هستید- و همه‏مان ان شاء اللَّه پاسداران اسلام باشیم- اگر امروز از ما، از این طبقه، و از شما و این طبقه و از آقایان و آن طبقه اگر امروز یک خلافی صادر بشود، اشخاصی با قلمهای زهرآلود چشمها را دوخته‏اند که یک چیزی پیدا بکنند برَش یک هزار تا اضافه بکنند و به اسلام نسبت بدهند؛ نه به شما، نه به من. اگر یک کاری یکوقتی من کردم، می‏گفتند خمینی یک آدم مخالف با عقل و اسلام است، این اشکالی نداشت. خوب، خیلی اشخاص مخالف بودند، یکی‏اش هم من. اما اگر من حالا یک کاری بکنم و بگویند که رژیم اسلامی این طوری است، یا آقا خدای نخواسته یک کاری بکنند، که نسبت داده بشود به اینکه این حکومت اسلام هم همین است [این خطرناک است‏].

اینهایی که نشسته‏اند و الآن در داخل و خارج چشمها را دوخته‏اند که یک مناقشه‏ای بکنند، یک چیزی از شما، از من، از آقا، ببینند، از روحانیون، از پاسداران، از کمیته‏ها، از دادگاه انقلاب، از حکومت ... از همه اینها، یک چیزی ببینند، یکی را هزار می‏کنند. آن هم پای من و آقا حساب نمی‏کنند؛ پای اسلام حساب می‏کنند. امروز مکتب ما در خطر است. آن وقت که رژیم بود، مکتبمان سر جایش بود، خودمان در خطر بودیم. اگر در زمان طاغوت ما با آنها مبارزه می‏کردیم و ما را می‏کشتند، اشکال نداشت؛ شکست [می‏] خوردیم. اگر در زمان طاغوت از یک معمم یک [خلافی‏] صادر می‏شد، نمی‏گفتند اسلام؛ می‏گفتند این ساواکی هست؛ به اسلام نسبت نمی‏دادند. الآن اگر از پاسدارهای اسلام، چه شما که پاسدارید و چه ما که پاسداریم، یک مطلبی صادر بشود، این اشخاصی که در صددند که تخطئه کنند مکتب ما را، اسلام را تخطئه کنند، اینها قلمها را برمی‏دارند، اینجا به کنایه و در خارج به صراحت، می‏نویسند؛ و مکتب ما یکوقت در دنیا شکست می‏خورد. شکست مکتب مصیبت بزرگ است. امروز مسئولیت طبقه روحانی، مسئولیت پاسدارهای اسلام، مسئولیت حکومت اسلامی رئیس الوزرای اسلام، نخست وزیر اسلام، مسئولیت امروز مثل سابق نیست. امروز مسئولیت زیاد است. مسئولیت این است که اگر یک کاری ما بکنیم، روحانی خدای نخواسته یک کاری بکند، در کمیته‏ها یک کاری بشود، در دادگاههای انقلابی یک کار خلافی بشود، پاسدارهای انقلاب یک کاری بکنند، مردم یک کاری بکنند، بازار یک بازار غیر اسلامی باشد، آنهایی که برای مناقشه نشسته‏اند و چشمهایشان را دوخته‏اند به ما، آنها برای ما یک کاری می‏کنند که اصل مکتب ما شکست بخورد؛ یعنی تا ابد اسلام دفن بشود. مصیبت این است. و الّا مصیبت کشته شدن که مصیبتی نیست؛ خوب، جوانهای ما کشته شدند، در راه اسلام کشته شدند، شهید شدند، هَنیئاً لَهُم.[2] اما کشته شدن و دفن شدن مکتب اهمیت دارد. این را حفظش کنید.

ای برادرهای پاسدار من! ای عزیزان ما! مبادا از شما یک مطلبی صادر بشود که قلمها برداشته بشود و نوشته بشود که اسلام این جوری است؛ اینها هم مثل ساواکیهایند. ای آقایان روحانیون! مبادا از روحانیون ...، حالایی که یک قدرتی پیدا شده است، یک چند نفر تفنگدار دور خودشان جمع کنند و یک کاری بکنند که اسلام را لکه دار بکنند. امروز اگر از یک روحانی مطلبی صادر بشود که بر خلاف موازین باشد، آنهایی که باید ما را لکه دار کنند می‏گویند این هم آخوندها، الآن دیکتاتوری کفش و عمامه! بهانه دست مردم ندهید. اسلام دیکتاتوری نیست. آنکه دیکتاتور است مسْلم نیست. روحانیت دیکتاتور نیست. آنکه دیکتاتور است روحانی نیست. لکن قلمها برداشته می‏شود و نوشته می‏شود که اینها همانها هستند؛ آن وقت ساواک بود، حالا پاسدار هست. نکند خدای نخواسته یکوقت یک [عملی‏] از شما صادر بشود؛ از ما صادر بشود؛ از روحانیون صادر بشود؛ از کمیته‏ها صادر بشود. اینها همه الآن اجزای مملکت اسلام است. ما ادعا داریم که یک مملکت اسلامی حالا داریم. الآن اینهایی که به اسم دادگاه اسلام و کمیته اسلام- عرض می‏کنم- پاسداران اسلام و روحانیین اسلام [هستند]، الآن دیگر آن طور نیست که مثل رژیم سابق باشد که اگر شما یک کاری می‏کردید به شما نسبت بدهند؛ اگر من یک کاری می‏کردم به من نسبت بدهند. الآن یک وضعی ما داریم که اگر خدای نخواسته یک قدم کجی برداریم، این را به اسم اسلام تمام می‏کنند.

این راجع به دشمنهای ما. و اما اولیای خدا و خدای تبارک و تعالی مراقب ما هستند. ما «رقیب» داریم.[3] خدای تبارک و تعالی رقیب ما هست. «ملائکة اللَّه» رقیب ما هستند. یعنی پاسداری از ما می‏کنند. مبادا یکوقتی نامه عمل شما برود پیش امام زمان- سلام اللَّه علیه- و آنجا گفته بشود به امام زمان که این هم پاسدارهای شما! و ایشان سرشکسته بشود.

آقا مسأله مهم است. قضیه، قضیه کشت و کشتار نیست. قیام و نهضت ما، نهضت یک رژیم طاغوتی نیست. قیام و نهضت ما یک نهضت انسانی است؛ یک نهضت اسلامی است. ما به کتاب و سنت می‏خواهیم عمل بکنیم. شما به کتاب و سنت باید عمل بکنید. اگر یکوقت نامه عمل یک روحانی را بردند و [به‏] امام زمان- سلام اللَّه علیه- دادند و آن ملائکة اللهی که بردند دادند گفتند که این هم روحانی شماست، اینها هم پاسداران اسلام شما، و امام زمان خجالت بکشد، «نعوذ باللَّه» او علاقه دارد به شما.

شما ببینید اگر این آقا خودشان خیلی منزه است از پسرشان یک [خلاف‏] صادر بشود، خودشان سرافکنده می‏شوند. اگر از خادمشان یک [خلاف‏] صادر بشود، خودشان سرافکنده می‏شوند. ما همه خادم هستیم. از ما توقع هست. از شما توقع هست.

امروز روزی است که باید حفظ کنید شما اسلام را؛ اسلام را باید حفظ کنید. حفظ اسلام به این است که اعمالتان را تعدیل کنید؛ با مردم رفتار خوب بکنید؛ برادر باشید با مردم؛ مردم را این طور حساب نکنید. رژیمهای سابق مردم را از خودشان جدا می‏دانستند. آنها در یک طرف بودند؛ مردم هم در یک طرف بودند. آنها مردم را می‏کوبیدند؛ مردم هم آنها را اگر می‏توانستند می‏کوبیدند. امروز که مردم جدا نیستند از پاسداران اسلام، حکومت اسلام که از مردم جدا نیست، تو مردم است، از همین مردم و از همین جمعیت است، شما هم از همین مردمید و از همین جمعیتید، شما کاری نکنید که مردم از شما بترسند. شما کاری بکنید که مردم به شما متوجه بشوند. شما کاری بکنید که مردم محبت به شما بکنند؛ پشتیبان شما باشند. اگر مردم پشتیبان یک حکومتی باشند، این حکومت سقوط ندارد؛ اگر یک ملت پشتیبان یک رژیمی باشند؛ آن رژیم از بین نخواهد رفت. اینکه رژیم سابق از بین رفت، برای اینکه پشتیبان نداشت؛ ملت پشتیبانش نبود؛ ملت پشت به او کرد، بلکه خود ملت او را بیرونش کرد. رضا خان را وقتی متفقین از این مملکت بیرون کردند، مردم شادی می‏کردند، با اینکه در خطر بودند، جانشان در خطر بود! لشکر غیر بود، لشکر اجنبی بود، لشکرهای اجنبی بودند [که‏] ریختند به ایران، ولی چون رضا خان را بردند، مردم خوشحالی می‏کردند. ما خودمان مطلع بودیم در بین مردم. این مرد هم که رفت که دیدید چه شادیها کردند. برای اینکه پشتیبان نداشتند. کاری نکنید که مردم بگویند که ای کاش نبود این پاسدار! کاری ما نکنیم که مردم بگویند ای کاش روحانیتی در کار نبود. مسأله مهم است. قضیه این نیست که من ساقط باشم؛ قضیه این نیست آقا ساقط باشند؛ قضیه این است که اسلام در خطر است. امروز این طوری است وضع ما.

همه ان شاء اللَّه با هم متوجه به اسلام و وظایفِ پاسداری [بشویم‏]. و وظایف پاسداری شغل بسیار شریف، و بسیار پر مسئولیت است. شما تا صبح بیدارید و از این مردم پاسداری می‏کنید؛ و برای خداست؛ و در خطر هم هستید؛ چه چیزی بالاتر از این؛ لکن کاری بکنید که مقبول درگاه خدا باشید، این زحمتهای شما خدای نخواسته هدر نرود، و آن این است که به وظایف پاسداری عمل بکنید. و آن این است که خودتان پاسدار خودتان هم باشید. این جنود ابلیسی که به باطن انسان هجوم می‏کنند، پاسداری کنید نگذارید؛ ردشان کنید؛ طردشان کنید؛ نگذارید که وسوسه بکنند شیاطین، و خدای نخواسته یک عملی از شما صادر بشود که اجر شما را از بین ببرد. شما خیلی اجر دارید پیش خدا؛ نگذارید این از بین برود.

و من امیدوارم که همه طبقات این ملت در تحت لوای اسلام با رفاه، با سلامت، با سعادت، همه با سعادت باشند. اگر اسلام بیاید، در اسلام این حرفها نیست که این سفید است و آن سیاه و این کُرد است و آن لر است، آن روحانی است و آن چی؛ تقوا میزان است. اسلام اگر آمد، انسان باید از خودش فقط بترسد؛ نه از حکومت می‏ترسد؛ نه از ارتش اسلامی کسی می‏ترسد؛ نه از ژاندارمری‏اش می‏ترسد؛ نه از پاسبانش می‏ترسد؛ نه از پاسدارش می‏ترسد. هر کسی باید از خودش بترسد که اعمالش مبادا بد باشد.

و من امیدوارم که اسلام به آن طوری که ما می‏خواهیم، به آن طوری که خدای تبارک و تعالی می‏خواهد، در ایران پیاده بشود. و همه اقشار، بدون اینکه فرقی باشد ما بین مرزنشین و ما بین مرکزنشین، بین فارس و ترک، بین عرب و عجم، بین کُرد و غیر کُرد. هیچ فرقی در اسلام نیست؛ و همه به حقوق خودشان می‏رسند. از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت همه را می‏خواهم. خداوند همه را حفظ کند؛ غلبه بدهد.» (صحیفه امام، ج‏8، ص: 367 ـ 373)

ـ سخنرانی در جمع جامعه ورزشکاران باستانی مشهد؛ تقویت قوای روحانی (1358)

«از خداوند تعالی مسألت می‏کنم که ظهور ولی عصر- سلام اللَّه علیه- را نزدیک فرماید و چشمهای ما را به جمال مقدسش روشن. ما همه انتظار فرج داریم، و باید در این انتظار خدمت بکنیم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است، و ما باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا بکند، و مقدمات ظهور ان شاء اللَّه تهیه بشود.

من از شما جوانها، از شما ورزشکارها، که از آستان قدس آمدید، تشکر می‏کنم، و به دوستان اسلام و مسلمین و دوستان ولی عصر- سلام اللَّه علیه- و ورزشکاران آستان قدس عرض می‏کنم که همان طوری که با ورزش قوّت جسمانی خودتان را تقویت می‏کنید، قوای روحانی‏تان را هم تهیه و تقویت کنید. همان طوری که کوشش می‏کنید که جسمتان قوی باشد، کوشش کنید که روحتان قوی باشد. آن قوّت روح و قوّت ایمان بود که شما را غلبه داد بر جنود شیطانی و بر طاغوت؛ و باید آن قوّت ایمان و قوّت باطنی، شما را غلبه بدهد بر جنود شیطانی که در باطن انسان، انسان را می‏خواهد اغوا کند. اصلاح کنید حال خودتان را، همان طوری که تقویت می‏کنید جسم خودتان را.

شما که در جوار امام- علیه السلام- هستید و به حرم آن حضرت مشرّف می‏شوید وظیفه شما شاید از دیگران که دورند بیشتر باشد. شما خدمتگزار نزدیک هستید؛ از نزدیکان هستید؛ و نزدیکان امام- علیه السلام- باید همان طوری که جسماً و مکاناً نزدیک هستید، روحاً و مکانتاً هم نزدیک باشید. باید ببینید که ائمه ما- علیهم السلام- در راه اسلام چه فداکاریها کردند و هر چه داشتند در راه اسلام تقدیم کردند. ما هم باید، اگر شیعه آنها هستیم، اگر تابع آنها هستیم، در راه اسلام هر چه داریم بدهیم. اسلام عزیزتر از هر چیزی است، و چون عزیزتر از هر چیزی است، نبی اکرم و ائمه ما هر چه داشتند در راه آن دادند.

خداوند ان شاء اللَّه همه ما را توفیق بدهد به اینکه این وحدت کلمه‏ای که موجب عزت اسلام شد از دست ندهیم. این وحدت کلمه، این قدرت ایمان، توجه به اسلام، شما را به پیروزی تا اینجا رساند. از این به بعد هم با همین قدرت پیش بروید؛ با همین قوه اسلامی، با همین وحدت کلمه. توجه به گرفتاریهای دنیوی خودتان کمتر بکنید؛ توجه به اسلام داشته باشید. توجه به گرفتاریهایی که اسلام الآن هم دارد از دست این قشرهایی که نمی‏خواهند بگذارند جمهوری اسلامی تحقق پیدا بکند، کوشش می‏کنند که جمهوری اسلامی نباشد، شما باید کوشش بکنید در مقابل همه کوششهای آنها، و همان طوری که با کوشش شما همه قدرتها درهم پیچیده شد و نتوانستند این قدرت شیطانی را نگاه دارند، با قدرت و قوّه و قدرت اسلامی شما، قوه ایمانی شما ان شاء اللَّه از این به بعد هم این راه را ما برویم. و آنهایی که باید تعیین بشوند برای رسیدگی به قانون اساسی، که اساس مملکت ماست و اساس اسلام است، آن اشخاص صحیح، اشخاص متدین، اشخاص متعهد، اشخاصی که علمای بلادتان تعیین می‏کنند، همه به آنها رأی بدهید، تا ان شاء اللَّه یک قانون اساسی اسلام پسند درست بشود و گرفتاریها ان شاء اللَّه رفع بشود.

من از خدای تبارک و تعالی قدرت جسمی و روحی شما را خواستارم، و همین طور قدرت روحی و جسمی همه ملت را، و قدرت روحی و جسمی رفقایی که در آستان قدس دارید و ورزشکارهایی که در آنجا هستند.» (صحیفه امام، ج‏8، ص: 374 ـ 375)

ـ سخنرانی در جمع جوانان اصفهان؛ دشمنان و ایجاد موانع در راه انقلاب (1358)

«امروز روز این بحثها نیست، و دنبال کردن این حرف که چه کسی بد است و چه کسی خوب است خلاف اسلام است، و خلاف مصالح اسلامی. این جزء نقشه‏ای از خارج است که نگذارند این مملکت آرام گیرد؛ نگذارند شما یک مملکت اسلامی درست کنید. این نقشه‏ای است که از خارج، اشخاصی شیطان، الهام می‏کنند به اشخاص متدین و آنها هم بی‏توجه دنبال می‏کنند. و شما مردم را آماده کنید که امروز روزی نیست که ما مساجدمان را صرف این بکنیم که زید بهتر است یا عمرو. مسیرتان، کارتان، و منبرتان، بازارتان- همه- دنبال این باشد. الآن باید همه روی این جمع شویم که این قانون اساسی درست از کار در بیاید؛ و اشخاصی را که تهیه می‏کنید برای بررسی قانون اساسی اشخاص صحیح باشند، مسلمان و متدین باشند، شرقی و غربی نباشند، امین باشند. امروز وقتتان را صرف این بکنید. صرف اینکه زید خوب است یا نیست، نکنید. خوب باشد پیش خدا خوب است، بد باشد پیش خدا بد است؛ به شما چه کار؟ این مگر یکی از ارکان اسلام است که زید خوب است یا عمرو؟! امروز سَرِ ولایت حضرت امیر هم نباید دعوا کرد. امروز باید همه با هم مجتمع شوید و جمهوری اسلامی را به آخر برسانیم.

اینها همه روی نقشه است. نقشه کشیدند که نگذارند این نهضت به ثمر برسد؛ و لذا از همه طرف خرابکاری می‏کنند. یک خرابکاری‏شان همین است که نگذارند جوانهای ما صحیح بار بیایند؛ و حالا که باید از نیروی جوانی استفاده بشود، نگذارند این نیروی جوانی به ثمر برسد. بنا بر این باید از همه جوانب جلوگیری بشود. هر دسته‏ای باید یک گوشه‏اش را بگیرد و درست کند. یک دسته مبارزه با مواد مخدر بکنند، یک دسته با مشروبات مبارزه بکنند، یک دسته هم با فسادهای دیگر مبارزه کنند. و همین طور، تا ان شاء اللَّه این نهضت به ثمر برسد و دولت اسلامی، آن طوری که اسلام فرموده است نه آن طوری که هوای نفس بخواهد، عمل بکند؛ اگر اسلام تحقق پیدا کند، این سعادتی است برای ملت و سایر ملتها. من توفیق شما را در این مجاهدت از خدا می‏خواهم. البته هر کس هم به شما کمک کند، کمک به امر خیری کرده است. خداوند همه شما را موفق کند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج‏8، ص: 376 ـ 377)

ـ سخنرانی در جمع پرسنل کمیته انقلاب اسلامی منطقه 12 تهران؛ مسئولیت مسئولان (1358)

«من از شما برادران و جوانان عزیز تشکر می‏کنم که در این مدت پاسداری کردید، و حفظ امنیت را شما کردید؛ و از خدای تبارک و تعالی سعادت و سلامت و عزت شما را خواستارم. لکن نکته‏ای را باید عرض کنم، که به سایر پاسدارها هم که با من ملاقات کرده‏اند گفته‏ام، و آن این است که امروز چشمهایی به شما دوخته شده است، و به مملکت شما؛ چشمهای دشمنها و چشمهای دوستها. دشمنها می‏خواهند بهانه پیدا کنند و این انقلاب را آلوده کنند. یکوقت هست که یک شخص به عنوان اینکه یک شخص است یک خلاف می‏کند؛ این خلاف البته صحیح نیست؛ لکن این اسباب این نمی‏شود که یک نهضت آلوده بشود؛ یک شخص است. یکوقت هست که یک شخصی که منتسب به نهضت است، از نهضت است، مثل شماها که پاسدار نهضت هستید و نگهبان جمهوری اسلامی هستید، اگر خدای نخواسته از بعضی از شما یک مطلبی صادر بشود، یک عملی انجام بگیرد که این عمل موافق با اسلام نباشد، موجب این بشود که این چشمهایی که دوخته شده است که اشکال بکند، آن وقت اشکالشان را متوجه به شخص- این آدم- نکنند؛ که این شخص یک همچو کاری کرده؛ اشکال را متوجه بکنند به اسلام و جمهوری اسلامی و نهضت اسلامی، که نهضت اسلامی را یکجور دیگری غیر از آنچه باید باشد نمایش بدهند. این مسئولیتش خیلی زیاد است. مسئولیتِ اصلِ کارْ همه دارند اگر خلاف بکنند؛ اما یک مسئولیتهای شخصی است که بین خودش و خدا تمام می‏شود وقتی توبه بکند، اما یک مسئولیتی است که یک نهضت، اسلام [و] اینها بسته به آن دارد. اگر چنانچه یکی از شماها امروز که در لباس شریف پاسداری هستید- مثلًا- با مردم رفتارش یک رفتاری باشد، مثل رفتاری که سابق اجزای ساواک- مثلًا خدای نخواسته- داشت، امروز نمی‏گویند که این آقا این کار را کرد؛ آنهایی که دشمن هستند می‏گویند که خوب ما دیدیم که اینها هم آمدند روی کار و جمهوری اسلامی هم شد و [در] جمهوری اسلامی هم همان کارهایی که ساواکیها می‏کردند می‏کنند. به جمهوری اسلامی نسبت می‏دهند، به اسلام نسبت می‏دهند.

این مسئولیت خیلی مسئولیت بزرگی است که الآن به گردن همه ما هست؛ یعنی من همین مسئولیت را دارم، شماها هم همین مسئولیت را دارید، که ما باید پاسدار اسلام باشیم. یک پاسداری از ملت است، یک پاسداری از بازار مسلمانها و خانه‏های مسلمانها، و از اشخاصی که می‏خواهند شلوغ بکنند و از اینها پاسداری می‏شود، که اینها را- شلوغکارها را- نگذارند شلوغ بکنند؛ دزدها را نگذارند [که سلب امنیت‏] بشود [، جلوی‏] خیانتها را بگیرند. این یک قِسم پاسداری است، یک پاسداری هم پاسداری از مکتب اسلام است. این مهم است که پاسداری ماها بکنیم از مکتب اسلام، از جمهوری اسلام. پاسداری از جمهوری اسلام و مکتب اسلام این است که ما اعمالمان همان طوری که اسلام مقرر فرموده است باشد. اگر اعمال پاسدارهای جمهوری اسلام همان اعمال اسلام باشد، موافق رضای خدا باشد، با بندگان خدا رفتارش رفتار برادرانه باشد، حتی [با] آنهایی هم که معصیت کار هستند. پیغمبر اسلام- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- همان طوری که برای مؤمنین رحمت و دلسوز بود، برای کفار هم بود. دلسوز بود برای کفار؛ یعنی متأثر می‏شد که این کفار به کفر خودشان باقی باشند، و منتهی به آتش جهنم بشوند. برای آنها دلسوزی می‏کرد. دعوتش برای این بود که نجات بدهد این اشخاص کافر را، آن اشخاص عاصی را. خدای تبارک و تعالی خطاب می‏فرماید که «مثل اینکه می‏خواهی خودت را بکشی برای اینها که اینها ایمان نیاورده‏اند»! همچو متأثر بود که اینها چرا ایمان نمی‏آورند، اینها چرا نجات پیدا نمی‏کنند، اینها چرا؟ وقتی که یک دسته‏ای را در یک جنگی- در ... تاریخ هست- که بسته بودندشان و می‏آوردند از کفار، می‏فرمود که ما اینها را باید با زنجیر وارد بهشت کنیم! حالا باید این طور بیاوریم و هدایتشان بکنیم.[4] نورِ هدایت بود. همان طوری که با مؤمنین سر صلح و صفا داشت، با دیگران هم داشت؛ مگر آنهایی که یک غده سرطانی بودند که باید کنده بشوند؛ از جامعه باید کنار بروند.

شما آقایان که الآن پاسدار انقلاب هستید، یعنی «انقلاب اسلامی»، همان طوری که از انقلاب پاسداری می‏کنید، تکلیف بالاتر این است که از اسلام پاسداری بکنید؛ و آن به این است که از خودتان پاسداری بکنید. از هواهای نفسانی خودتان، از شهوات خودتان، از میلهایی که میلهایی است که در هر انسانی هست و میل شیطانی است، از اینها پاسداری کنید؛ به طوری که وقتی که شما پاسدارها را مردم می‏بینند، یا آن چشمهایی که می‏خواهند یک اشکالی بکنند ببینند، ببینند که شما مردمی هستید که سلامت هستید؛ در عین حالی که قدرت دارید، در عین حالی که با اشخاصی که فاسدند قدرتمندی هم نشان می‏دهید، لکن با مردم رحیم هستید، با مردم رفیق هستید.

رژیم سابق و رژیمهای شیطانی، اینهایی که مردم را به داغ می‏کشیدند، داغ می‏کردند ملت را، اذیت می‏کردند، ارعاب می‏کردند، با هر طوری بود مردم را می‏خواستند از خودشان بترسانند، این نکته‏اش این بود که خودشان خیانتکار بودند، و از مردم می‏ترسیدند؛ و هر چه زیادتر ارعاب می‏کردند دلیل بر این بود که زیادتر می‏ترسند. برای حفظ خودشان چاره نمی‏دیدند الّا اینکه مردم را اذیت کنند و ارعاب کنند، که مردم بترسند از آنها. و لهذا نمی‏توانستند اینها چهره خودشان را در جامعه نشان بدهند. این محمد رضا یکوقت توی جامعه نتوانست بیاید. هر وقت اینها می‏خواستند عبور بکنند از یک خیابانی، این خیابان قرق می‏شد، اجزای سازمان امنیت تحت نظر می‏گرفتند همه خانه‏های مشرِف به خیابان را؛ همه را قرق می‏کردند و تحت نظر می‏گرفتند. و آنها هم که هیاهو می‏کردند، از خودشان بودند، نه مردم! مردم برای اینها هیاهو نمی‏کردند. تا همچو نمی‏شد و همه چیز کنترل نمی‏شد و تحت نظر و مراقبت قرار نمی‏گرفت، این جرأت نمی‏کرد از خیابان عبور کند! چرا؟ برای اینکه مردم با او خوب نبودند. این از هر فردی می‏ترسید، مبادا یکوقت یک- مثلًا- تفنگی به او بزنند، یک سنگی به او بزنند. می‏ترسیدند از مردم. ژاندارمری ما و- عرض می‏کنم که- ارتش ما و پاسبان و شهربانی ما، همه آنها، وضعشان این طوری بود که با مردم از باب اینکه نبودند، مردم را ارعاب می‏کردند برای اینکه کلاه خودشان را حفظ کنند.

اسلام این طور نیست. اسلام سردارهایش هم توی مردمند. پیغمبر اسلام- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- خوب، سردار همه بود، بزرگ همه بود، توی مردم بود. با مردم می‏آمد می‏نشست، توی مسجد می‏نشست مثل سایر مردم. حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- آن وقت که حکومت یک مملکتی بود که چندین مقابل ایران بود، مصر بود، حجاز بود، عراق بود، ایران بود، سوریه بود- عرض کنم- یمن بود، همه اینها تحت سیطره او بود، مثل سایر مردم می‏آمد با مردم می‏نشست و معاشرت می‏کرد. برای اینکه از مردم نمی‏ترسید. ظلم نکرده بود به مردم تا بترسد، از آنها. خلافی نکرده بود که از مردم [بترسد.] برای مردم بود؛ مردم او را حامی خودشان می‏دانستند.

مردم شما را باید حامی خودشان بدانند. شما جوری رفتار کنید که مردم شما را تشخیص بدهند که یک برادرهای دلسوزی هستید برای آنها، و برای حمایت آنها شما شبها بیدارید و شبها کشته می‏دهید. اگر خدای نخواسته یک جوانی در بین شما پیدا شد از باب اینکه جوان است گاهی بی‏توجه به مسائل است- یکوقت خواست یک کاری بکند که کج رفتاری باشد، با مردم یک خشونتی بخواهد [بکند] حالا که یک تفنگی دارد، روی مردم مثلًا [دعوا] بکند، نصیحتش کنید به اینکه اسلام است؛ دیگر قضیه، قضیه رژیم طاغوت نیست که سربازش با مردم دعوا بکند؛ سربازش برادر مردم است و برای مردم است. وقتی این طور شد، مردم هم برای شما می‏شوند؛ محبت متقابل است. وقتی شما محبت به مردم کردید، مردم به شما محبت می‏کنند. آن روزی که ارتش ایران شمشیر کشیده بود دنبال مردم، مردم هم با تمام قوا با آنها می‏جنگیدند. آن روزی که ارتش آمد توی مردم و با مردم [همدردی‏] کرد، گُل سرش می‏ریختند. محبت متقابل است.

الآن یکوقتی است که ما احتیاج به این داریم که همه‏مان رفتارمان، گفتارمان، اعمالمان یک طوری باشد که این دشمنهای ما به ما اشکال نکنند که اینها هم همانند؛ آن روز نمی‏توانستند، حالا می‏توانند. آن روز چون آب نبود شنا نمی‏کردند؛ حالا آب هست؛ حالا که آب هست، شناگر قابلی هم هستند! نباید این طور بشود؛ ما باید حفظ کنیم خودمان را، حفظ کنیم حیثیت اسلام را، حفظ کنیم حیثیت جمهوری اسلامی را، و حفظ کنیم بازار و خیابان و اینها [را]. اینها اهمیتش کمتر از آن حفظهایی است که عرض کردم. آنها بسیار مهم است.

و من دعاگوی همه شما هستم، و خدمتگزار همه شما هستم. و از خدای تبارک و تعالی سعادت، سلامت، عزت، قدرت شما را می‏خواهم، و ان شاء اللَّه امیدوارم که با همین قدرت پیش بروید و با همین قدرت نهضت را پیش ببرید؛ و اسلام آن طوری که دلخواه همه است تحقق پیدا بکند؛ و همه‏مان ان شاء اللَّه مملکت خودمان را خودمان اداره کنیم، و دست دیگران مقطوع از آن باشد؛ و اسلام به آن طوری که هست و به آن طوری که مکتب مترقی است، در خارج ان شاء اللَّه با کمک همه و قدرت شما برادرهای برومند ان شاء اللَّه تحقق پیدا بکند.» (صحیفه امام، ج‏8، ص: 378 ـ 382)

ـ سخنرانی در جمع بانوان سواحل جنوب؛ دستاوردهای انقلاب (1358)

«من، در این هوای گرم و در این منزل تنگ و این اجتماع برادران و خواهران زیر آفتاب، از همه معذرت می‏خواهم. من نمی‏توانم با شما طولانی صحبت کنم؛ و لهذا چند کلمه عرض می‏کنم، و شما را به خدا می‏سپارم.

این از برکات نهضت است که شما بانوان ساحلی را و سایر بانوان محترم ایران را در مسائل روز، در مسائل سیاسی، وارد کرده است. دستهای جنایتکار، که مظهرش دست محمد رضا و پدر او بود، همه قشرهای ملت را از امور اجتماعی و سیاسی کنار گذاشته بود. مسائل سیاسی در پیش بانوان اصلًا مطرح نبود. و پیش برادرها هم مطرح نبود. یا اگر بعضی مطرح می‏کردند، روی همان جریان سیاست چپاولگری بود. اگر بعض قشرهای به اصطلاح «سیاسی» هم در آن وقت در مسائل سیاسی وارد می‏شده‏اند، آن سیاستهای دیکته کرده از غرب برای چپاول کردن شرق بود.

این تحول که در ایران پیدا شد، تحول همه جانبه، تحول فکری، تحول روحی، تحولهای دیگر، اینها اعجاز بود که خدای تبارک و تعالی نصیب شما ملت کرد در این زمان. امروز من می‏بینم گوینده شما بانوان ساحلی، سخنگوی شما بانوان ساحلی، مسائلی را طرح می‏کند مسائل روز است؛ مسائل سیاسی روز است؛ مسائل اجتماعی روز است. همان طور که بانوان دیگر، در مراکز، در سایر محالّ ایران، مسائلی که امروز طرح می‏کنند مسائل روز است؛ مسائل سیاسی و اجتماعی است. و این تحول به برکت این نهضت اسلامی پیدا شد.

و من امید این را دارم که این تحول باقی بماند. و شما بانوان و شما برادران و سایر برادران و خواهران ما جدیت کنید که حفظ کنید این تحول روحی را. دخالت کنید در مسائل سیاسی خودتان، در مسائل اجتماعی خودتان. در رژیم سابق به اسم اینکه نیمی از جمعیت را وارد بکنند در مسائل، همه جمعیت را از مسائل روز و از مسائل زندگی و از مسائل سیاسی کنار گذاشتند! امروز است که همه قشرها در مسائل خودشان، در مسائل کشورشان، در مسائل سیاسی دولت، دخالت می‏کنند. امروز است که تمام ملت، چه بانوان محترم و چه برادران، در سرنوشت خودشان دخالت می‏کنند؛ نه روزی که همه در اختناق بودند. آنها مدعی بودند که ما نیمی از جمعیت را آزاد کردیم. با اسم آزادی نیمی از جمعیت، تمام جمعیت را از آزادی محروم کردند! شما امروز آزاد هستید. همه برادران و خواهران ما امروز آزادند. و آزادانه انتقاد می‏کنند از دولت. انتقاد می‏کنند از هر چیزی که بر خلاف مسیرشان باشد. و تقاضا می‏کنند مسائل اساسی را از دولت. این نهضت شما را آزاد کرد، و از آن بندهایی که بر ملت بود، و از آن قید و بندها شما را آزاد کرد. الآن آزادانه در اینجا مجتمع هستید، و آزادانه مسائل سیاسی و اجتماعی محل احتیاج ملت را طرح می‏کنید. شما بانوان، بانوان چند سال پیش از این نیستید. برادران برادران چند سال پیش از این نیستند. شما امروز خودتان در سرنوشت خودتان دخالت می‏کنید، خودتان مسائل سیاسی را طرح می‏کنید، و از دولت می‏خواهید. این معنای آزادی است که اسلام به شما داده است. و بالاترین آزادیهایی که بعد ان شاء اللَّه نصیب شما می‏شود.

امروز روزی است که همه بانوان و همه برادران دست به دست هم داده با صدای واحد این نهضت را پیش ببرید، که اسلام آن طوری که باید باشد در این مملکت طرح بشود و پیاده بشود. اگر اسلام به آن طوری که هست عرضه بشود و پیاده بشود، همه ملتها ان شاء اللَّه به او روی می‏آورند. شما موظفید که نهضت را به همان طور که تا اینجا رساندید تا آخر برسانید. و در انتخابات وکلایی که خبره هستند و می‏خواهند مطالعه قانون اساسی، که سرنوشت ملت است، بکنند، انتخاب اشخاص متدین، اشخاص مطلع، اشخاص متعهد، اشخاص عقیده‏مند به نهضت، اشخاصی که نه مایل به طرف شرق هستند و نه مایل به طرف غرب، بلکه در صراط مستقیم انسانیت و اسلام هستند، آنها را انتخاب کنید. سرنوشت خودتان را به اشخاص امین بدهید. سرنوشت خودتان را به اشخاصی که محتمل است خیانت بکنند ندهید. اشخاصی که علمای بلادتان، دانشمندان بلادتان، متدینین بلادتان، تعیین می‏کنند به آنها رأی بدهید، تا ان شاء اللَّه قانون اساسی بر وفق اسلام و مصالح مملکت تصویب بشود؛ و بعد در آرای شما رفراندم گذاشته بشود. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج‏8، ص: 383 ـ 385)

ـ سخنرانی در جمع فرماندهان سپاه پاسداران؛ خطری که اسلام را تهدید می‏کند (1358)

«ما تحت مراقبت هستیم. همان طور که شما پاسداران عزیز و همه پاسداران این ملت مراقبت می‏کنند از کشور و دنبال این هستند که دستهایی که می‏خواهند با توطئه‏های شیطانی این نهضت را خاموش کنند یا سست کنند، شماها مراقبت دارید از اینکه جلوگیری بکنید، چشم‏هایی هم هست که از شما مراقبت می‏کند. چه چشمهای دشمنانتان؛ و چه چشمهای دوستانتان؛ و چه مراقبتهای ملائکة اللَّه؛ و چه مراقبت خدای تبارک و تعالی. همه تحت مراقبت هستید. همان طور که شما مراقبت می‏کنید از خلافکارها، تحت مراقبت هستید که مبادا خلافکاری بکنید. امروز غیر از دیروز است. دیروز، که کشور ما طاغوتی بود، اگر افراد خلافی می‏کردند در دولت طاغوت بود؛ جرم سبکتر بود. و افراد عادی اگر خلاف بکنند خلاف است لکن جرم سبکتر است. امروز از دو جهت خلافها سنگین تر است و خطاها بزرگتر. از یک جهت، که مملکت جمهوری اسلامی است و چشم عالم دوخته شده است به این جمهوری اسلامی. دشمنها دارند مراقبت می‏کنند، دارند توجه می‏کنند، ما را تحت مراقبت قرار داده‏اند، که ببینند آن جمهوری اسلامی چیست؛ واقعیت این جمهوری اسلامی چیست. واقعیت هر رژیمی و هر حکومتی از اجزای آن رژیم و اجزای آن حکومت و اعمال آنها آن واقعیت پیدا می‏شود و معلوم می‏شود. اگر- چنانچه- امروز که ما جمهوری اسلامی ادعا می‏کنیم که هست و رژیم فاسد بحمد اللَّه رفت و حالا به حسب رأیی که همه دادید به جمهوری اسلامی، جمهوری اسلامی مستقر شد، اگر امروز از مردم عادی هم خطایی صادر بشود، جرمش زیادتر از دیروز است. دیروز در حکومت طاغوت بود، امروز در حکومت رسول اللَّه است. در حکومت پیغمبر اکرم اگر- چنانچه- کسی خلاف بکند، فرق دارد تا اینکه در حکومت طاغوت خلاف بکند. از این جهت، همه ملت تحت مراقبت هستند. هم چشمهای دشمنها دوخته شده است به این ملت و این جمهوری اسلامی و هم چشمهای دوستان؛ و هم مراقبتهای ملائکة اللَّه؛ و از همه بالاتر، توجه خدا.

چشمهای دشمنها دوخته شده است که از شماها، از ماها، از اجزای این ملت، از افراد این ملت، که اینها رأی دادند به اینکه، حکومت اسلامی، جمهوری اسلامی، مناقشه کنند؛ خرده‏گیری کنند؛ خرده خرده‏گیری. نه خرده‏گیری شخصی به افراد که بگویند فلان این طور بود؛ مناقشه به اینکه جمهوری اسلامی این است. آنها مراقب این مطلب هستند که آنهایی که با جمهوری اسلامی مخالفند و کم نیستند؛ در مسلمین هم زیادند. حکومتهای طاغوتی، که الآن در بلاد مسلمین هست، بسیاری از آنها هم با حکومت جمهوری اسلامی مخالفند. در صورتی که خوب، اکثر افراد خارجیهایی هستند که به اسلام اعتقاد ندارند. آنها هم اکثرشان. البته خیلی‏هایشان اسلام را محترم می‏دانند. یعنی بسیاریشان حکومتهاشان مخالفند با اسلام و جمهوری اسلامی. در داخل هم ما زیاد داریم این طور. همین الآن در داخل هم بسیار هست. از اینهایی که با جمهوری اسلامی مخالفند. با جمهوریش مخالف نیستند؛ با جمهوری اسلامیش مخالفند. اینها همه چشمهایشان را دوخته‏اند که از ما یک خطایی ببینند؛ یکی را هزار تایش کنند؛ در نوشته‏هاشان، در مجله‏هاشان، در روزنامه‏هاشان، خارج، داخل، یک مطلب جزئی را بزرگش کنند. این اشخاصی که، دشمن با ما هستند، با قلمهای زهرآلودشان می‏خواهند این نهضت را آلوده کنند، ننگین کنند، به عالم نمایش بدهند که اسلام هم همین است، حالایی که اسلامی شده است و اینها ادعا می‏کردند که حکومت اسلامی یک حکومت عدالت است، دولت اسلامی دولت عادل است، پاسبان اسلامی یک پاسبان عادل است. اگر خدای نخواسته ما یک اشتباه و خطایی بکنیم، این طور نیست که یک شخص اشتباه کرده؛ یک شخص خطا کرده؛ اینها پای شخص حساب نمی‏کنند؛ اینهایی که می‏خواهند مکتب ما را آلوده کنند پای مکتب حساب می‏کنند. یعنی بی‏انصافی می‏کنند. شخص اگر کاری کرد به مکتب مربوط نیست؛ لکن آنها دنبال این‏اند که گناه شخص را پای مکتب بگذارند.

بنا بر این، از من تا آقا، تا همه اقشار ملت، الآن پاسداری از اسلام به این معنا [ست‏] که همچو پاسداری بکنیم که بهانه دست این اشخاصی که بهانه گیر هستند و جرم من را و جرم شما را پای مکتب حساب می‏کنند، یک همچو بهانه‏ای دست اینها ندهیم. از خودمان پاسداری کنیم. بدانیم که ما تحت مراقبت دشمن هستیم؛ تحت مراقبت دوست هستیم؛ تحت مراقبت اولیای خدا هستیم؛ تحت مراقبت خدا هم هستیم. عالم محضر خداست، الآن ما در محضر خدا هستیم. خدا همه جا هست؛ حضور دارد. اگر خلافی بکنیم، در حضور خدا خلاف کردیم؛ در محضر خدا خلاف کردیم. و با ادعای به اینکه جمهوری اسلامی است و الآن هم رژیم رژیم جمهوری اسلامی است، اگر خدای نخواسته ما به وظایفی که باید پاسدار عمل کند [عمل نکنیم‏]، من هم پاسدارم، آقا هم پاسدار است، و شما همه، همه ملت اسلام پاسدار اسلامند:

کُلُّکُم رَاعٍ و کُلُّکُم مَسئول‏[5]

همه باید رعایت بکنند، همه مسئول هستند، اگر بنا باشد که خدای نخواسته در یک قطعه از زمان که حساسترین قطعات زمان است بر کشور ما و بر اسلام، اگر خدای نخواسته از پاسدار، چه پاسدار روحانی، که آنها هم همه پاسدارند- روحانیون- و چه شما آقایان که پاسدار هستید، اگر از این دو قشر پاسدار اشتباه و خطایی واقع بشود، اینهایی که دشمن‏اند پای اسلام حساب می‏کنند. دوستها نه، دشمنها پای اسلام حساب می‏کنند و مکتب ما را می‏کوبند، و این یک مسئولیت بزرگی است برای همه. این طور نیست که من خیال کنم یا شما خیال کنید که خوب، من معصیت کارم و بینی و بین اللَّه مثلًا چه. نه مسأله این نیست. مسأله مکتب است؛ مسأله اسلام است. الآن ما در یک وقتی واقع شدیم که حیثیت اسلام دست ماهاست.

اگر ما در رژیم سابق یک اشتباه و خطایی می‏کردیم، پای اسلام حساب نمی‏شد. یک رژیم طاغوتی بود. نمی‏گفتند که دولت اسلامی کذا. می‏گفتند در دولت طاغوت این [جریان‏] واقع شده است. دشمنان هم نمی‏گفتند دولت اسلامی، در اسلام، این است. دوستها هم نمی‏گفتند. امروز که اسلام است، امروز که دولت اسلامی است، مملکت رژیمش جمهوری اسلامی است، شماها پاسدار اسلام، همه ما ان شاء اللَّه پاسدار اسلام هستیم، اگر چنانچه حالا یک خطایی واقع بشود، فرم این خطا با خطای سابق فرق دارد. برداشت دشمنهای ما در این جمهوری اسلامی با برداشتشان در رژیم طاغوتی فرق دارد: پای اسلام حساب می‏شود و این یک مسئولیت بزرگی است به عهده ما. مسئولیت بسیار بزرگی است به عهده این آقا، که سرپرست پاسداران هست، این مسئولیت بزرگی است به عهده هر یک شما. که یک عده‏ای در تحت نظارت شما هست. مسئولیتی است برای خود آن افرادی که پاسدار هستند. همه در این مسأله مشترک هستیم که مسئولیت داریم. من یک جور مسئولیت دارم؛ آقا یک جور مسئولیت دارد؛ شما آقایان یک جور مسئولیت دارید؛ قشرهای ملت، پاسدارهای دیگر، قشرهای دیگر، همه مسئولیت داریم. برای اینکه امروز خطای ما، خصوصاً خطای قشر روحانی و قشر پاسبان، قشر پاسدارهای اسلام، اینها پای اسلام حساب می‏شود. یعنی دشمنهای ما می‏آیند ثبتش می‏کنند به اسم اسلام؛ و در خارج و داخل، در خارج با صراحت، در داخل با اشاره، منعکس می‏کنند که جمهوری اسلامی همین است.

حالا که ما هیچ کاری نکردیم و معممین دیکتاتوری نکردند، خوب، حالا دارند به ما می‏گویند دیکتاتور! باید معممین متوجه باشند که اشخاص می‏خواهند برای شما مناقشه کنند. اگر خدای نخواسته در یک جا یک معممی یک خلاف بکند، یک زوری خدای نخواسته بخواهد به کسی بگوید، حرف اینها همه آخوندها را می‏گویند دیکتاتورند، می‏گویند همه دیکتاتورند. از آن وقت تا حالا دیکتاتوری محمد رضا بود، حالا دیکتاتوری عمامه و کفش است! اینها دنبال این‏اند که درست کنند. و ما باید مراقبت کنیم. این مراقبت از آن مراقبتی که شما از دزدها می‏کنید و از خیانتکارها می‏کنید، این مراقبت بالاتر است. این مراقبت مراقبتی است که اساس اسلام در خطر است؛ مکتب در خطر است.

اگر فرض کنید که توطئه‏ها با هم جمع بشود خدای نخواسته- همه توطئه‏هایی که می‏گویند هست، و لو باور نکنید که یک اساسی دارد، لکن خوب شایعات است- شما اگر فرض کنید که توطئه‏ها همه با هم جمع بشوند و شما پاسدارها و این آقا و این بنده و همه را بیایند از بین ببرند اما مکتبمان محفوظ باشد، ما شکست نخوردیم. ما به وظیفه‏مان عمل کردیم. نتوانستیم مطلب را به آخر برسانیم، چون قدرت نداشتیم. حضرت امیر، سلام اللَّه علیه، نتوانست در جنگ معاویه غلبه کند. مغلوب شد. یعنی همان اشخاص که با خودش بودند، همان اشخاص مخالفت کردند با او و مغلوبش کردند. لکن مکتبش محفوظ بود.

سید الشهدا مکتبش محفوظ بود، و خودش شهید شد. شهادت گاهی مکتب را پیش می‏برد و شاید اکثراً این طور باشد. خدا نکند که یک وقت شهادتِ مکتب پیش بیاید؛ اسلام را لکه دار کنند؛ جمهوری اسلامی را بگویند این رژیم هم مثل همان رژیم. برای اینکه ما باید از افرادش، از اشخاصی که تبع او هستند، بشناسیم. و ما وقتی که اطرافش و افرادش را ملاحظه می‏کنیم، می‏بینیم اینها هم از همان سنخ کارها می‏کنند. اینها هم منزل مردم می‏ریزند. بحق هم باشد نباید کرد. در صورتی که بحق هم باشد، بحق هم باشد، نباید یک کاری کرد که صورتْ صورتِ باطل است. و لو واقع واقعِ حق است؛ یعنی به او صورت باطل می‏دهند.

تحت مراقبت هستیم و هستید. این مراقبت از دشمن که دنبال این‏اند که ما را معرفی کنند به دنیا که اینها این طور هستند. شما ملاحظه کردید که یک عده معدود جنایتکار، آن جنایتکاری که اگر وجودش محفوظ می‏ماند مثل یک غده سرطانی جامعه را فاسد می‏کرد، این عده معدود را شما ملاحظه کردید که وقتی که دادگاههای اسلامی اینها را حکم به اعدام کرد و اعدام کرد، سر و صدا از اطراف بلند شد: ما را به عنوان هیتلر خواندند! ما را به عنوان [دیکتاتور] خواندند. قضیه را می‏دانند؛ لکن دنبال این‏اند که یک چیزی از ما پیدا بکنند یکی را هزار تایش بکنند. و ما باید مراقب باشیم. این مراقبت دشمنها. و مراقبت اولیای خدا و دوستان شما اولیای خدا، که آنها هم ان شاء اللَّه دوستان شما هستند؛ شما هم دوستان آنها هستید. و مراقبت ذات مقدس حق تعالی از همه‏مان. همه تحت مراقبت هستیم. پاسدارهای معنوی، ملائکة اللَّه، به همه ما اشراف دارند که ما چه می‏کنیم؛ در این پاسداری ما چه می‏کنیم؛ در این آزادی که الآن پیدا شده؛ در این قدرتی که الآن دست شماها افتاده است. الآن شما قدرتمند شده‏اید دیگر. پیشتر آنها قدرتمند بودند و چه کردند و چه کردند؛ حالا ببینید که، الآن که قدرت دست شما افتاده است و شما بحمد اللَّه غنایم جنگی را گرفتید و تفنگها را از دست آنها گرفتید و دست خودتان است و الحمد للَّه پاسداری هم دارید می‏کنید، و امید است که ان شاء اللَّه تا آخر بروید.

حالا ببینید که تحت مراقبت هستید. نامه اعمال ما می‏رود پیش امام زمان- سلام اللَّه علیه- هفته‏ای دو دفعه، به حسب روایت. من می‏ترسم که مایی که ادعای این را داریم که تبع این بزرگوار هستیم، شیعه این بزرگوار هستیم، اگر نامه اعمال را ببیند- و می‏بیند، تحت مراقبت خداست- نعوذ باللَّه شرمنده بشود. شما اگر یک فرزندتان خلاف بکند، شما شرمنده‏اید. اگر این نوکر شما خلاف بکند، شما شرمنده‏اید. در جامعه آدم شرمنده می‏شود که پسرش این کار را کرده یا نوکرش این کار را کرده، یا اتباعش این کار را کرده. من خوف این را دارم که کاری ما بکنیم که امام زمان- سلام اللَّه علیه- پیش خدا شرمنده بشود. اینها شیعه‏های تو هستند دارند این کار را می‏کنند! نکنید. یک وقت نکند، یک وقت خدای نخواسته یک کاری از ماها صادر بشود که وقتی نوشته برود، نوشته‏هایی که ملائکة اللَّه که مراقب ما هستند، «رقیب»[6] هستند- هر انسانی رقیب دارد و مراقبت می‏شود. ذره‏هایی که بر قلبهای شما می‏گذرد رقیب دارد. چشم ما رقیب دارد. گوش ما رقیب دارد. زبان ما رقیب دارد. قلب ما رقیب دارد. کسانی که مراقبت می‏کنند اینها را- نکند که خدای نخواسته از من و شما و سایر دوستان ما و سایر دوستان امام زمان- سلام اللَّه علیه- یک وقت چیزی صادر بشود. که موجب افسردگی امام زمان- سلام اللَّه علیه- بشود مراقبت کنید از خودتان. پاسداری کنید از خودتان. اگر بخواهید این پاسداری شما در دفتری که پاسداران صدر اسلام در او ثبت است در آن دفاتر ثبت بشود، همان طور که آنها پاسداری می‏کردند از خودشان، شما هم از خودتان پاسداری کنید، تا ثبت بشود آنجا.

خدای تبارک و تعالی شما را ان شاء اللَّه از پاسداران اسلام، قرآن، احکام خدا، قرار بدهد؛ و همه ملت را پاسدار قرار بدهد. خدای تبارک و تعالی به شما سعادت عنایت کند؛ و شما را پاسدار خودتان قرار بدهد. خدای تبارک و تعالی همه شما را عزت، سلامت، عظمت، قدرت [بدهد] که این مملکت را همان طور که تا حالا به پیش راندید و دستهای خائن را قطع کردید، از این به بعد هم به پیش برانید و این تتمه‏ها را از بین ببرید. یک مملکت اسلامی که ما بتوانیم عرضه کنیم به عالم که ما این را می‏خواستیم. و اگر شما متاعتان را آن طوری که هست عرضه کنید، همه از شما می‏پذیرند. متاع خوب را همه می‏پذیرند. و متاع ما خوب است؛ مگر خودمان خرابش بکنیم. متاع ما قرآن است؛ اسلام است. اگر خدای نخواسته ما یک تصرفی از پیش خودمان نکنیم، یک کارهای خلافی نکنیم، و متاع بزرگمان آن طوری که هست به عالم عرضه کنیم که این جمهوری اسلامی بود که ما می‏خواستیم، این وزارتخانه‏های ماست که اسلام می‏خواهد، این ارتش ماست، این ژاندارمری ماست، این پاسبان- نمی‏دانم- شهربانی ماست، این ادارات و سایر قشرهای ما هستند، این پاسدارهای ما هستند، این را اگر ما عرضه کنیم، آن طوری که خدا می‏خواهد، ما باشیم عرضه کنیم به عالم، یک متاع بسیار خوبی است؛ همه طالبش هستند؛ و خواهید ان شاء اللَّه دید که ممالک اسلامی یکی پس از دیگری به شما اقتدا می‏کنند؛ و یک وقت هم اسلام آن قدرتی که در صدر اسلام برای اسلام آن بود، آن قدرت را پیدا می‏کند که دو امپراتوری بزرگ عالم را، که آن وقت از آنها بالاتر نبود، شکست داد. یک جمعیت کمی غلبه کرد بر دو امپراتوری بزرگ عالم‏[7]. من امیدوارم که شما هم همین طور. ان شاء اللَّه خداوند همه‏تان را تایید کند، [اشاره به یک فرمانده سپاه، حاضر در جلسه‏] و این برادر عزیز من را تایید کند.» (صحیفه امام، ج‏8، ص: 386 ـ 393)

ـ سخنرانی در جمع کارکنان سازمان مبارزه با اعتیاد؛ مواد مخدر (1358)

«اصل قضیه مبارزه با فساد مطلقاً و با این قِسم از فساد که اعتیاد باشد، هیچ اشکال ندارد و مطلبی است که باید بشود، و باید هم دولت و اشخاصی که می‏توانند کمک کنند که این فساد برداشته بشود، در این هیچ اشکالی نیست. هر عقلی و هر عاقلی این معنا را تصدیق دارد که با این طور فسادها، که جوانهای ما را به نیستی تقریباً می‏کشد، باید مبارزه بشود؛ و آنهایی که معتاد هستند باید آنها را در مراکزی، از اعتیاد بیرون بیاورند. و بالاتر، جلوگیری از فروش و خرید و پخش این طور مواد بی‏اشکال لازم است. از نظر شرع هم باید، این کار بشود. من حالا کیفیت اینکه ... وضعش چه جور است، این را دیگر من الآن اطلاعی ندارم، اگر آقایان، یک برنامه‏ای دارند و آن برنامه موافق با مصالح است و موافق با همین قضیه است که برای جلوگیری از اعتیاد و برای اینکه معتادین را معالجه بکنند، بسیار امر صحیحی است و لازم. البته فساد در این مملکت هم منحصر به اعتیاد نیست. اعتیاد [و] این طور فسادها [را] دامن‏زدند، زیاد کردند. اصل برنامه این بوده است که جوانهای ما را به فساد بکشند.

اینها برای اینکه مبادا یک قدرتی یک وقت در مقابلشان قیام کنند، هر جا که احتمال یک قدرتی می‏دادند آن را با تمام قوا سرکوب کردند. احتمال می‏دادند که روحانیت جلوی آنها را بگیرد، زمان رضا خان هر که یادش است می‏داند با روحانیت چه کردند. و بعدش هم به آن طرز نبود. به طرز شیطنت‏گری بدتر در زمان این یکی بود. دانشگاه را احتمال می‏دادند که یک وقت در مقابل اینها بایستد، دانشگاه را هم با طرحهایی نگذاشتند دانشگاه صحیح برای این مملکت باشد. مردم را احتمال می‏دادند که اگر اتکا بکنند به اسلام یا اتکا کنند به روحانیت، کاری از آنها بیاید. [آنها را] از روحانیت و اسلام جدیت می‏کردند که جدا کنند؛ مردم را بدبین کنند به روحانیت؛ بلکه بتوانند بدبین بکنند به اصل همه مکتبهای توحیدی و اسلامی. از این جهت تبلیغات دامنه‏دار [ی‏] که باید گفت چند صد ساله طوری کرده بود که جوانهای ما اشخاصی که درست به عمق مسائل سیاسی نمی‏رسیدند. اینها هم باورشان آمده بود که اسلام، یا هر مکتب توحیدی، خلاف مسیر ملتهاست، و جلوگیری از رشد می‏کند؛ جلوگیری از تمدن می‏کند. اگر یادتان باشد، در زمان «محمد رضا»، در اوایل این نهضت، یک وقت در یکی از کلامش گفت که این معممین، روحانیین می‏خواهند که مملکت برگردد به حال سابق؛ حتی کسی سوار اتومبیل هم نشود؛ سوار طیاره هم نشود؛ اینها با این هم مخالفند. اینها می‏خواهند مثل همان سابق مثلًا با الاغ این طرف و آن طرف بروند! همان وقتی که بعض مراجع‏[8] با طیاره رفته بودند به مشهد، همان وقت هم ایشان این حرف را می‏زد که ما هم بالای منبر گفتیم، که همین حرفی که این می‏زند الآن بعضی مراجع با طیاره رفتند مشهد. چه طور این حرف را می‏زند؟ روحانیت با فساد مخالف است، نه با تمدن. این رژیم بود که به اسم «تمدن» فساد را رایج کرد. مراکز فحشا در تهران- آن طوری که می‏گویند- بیشتر از مراکز کتابفروشی است! مشروبفروشی از کتاب فروشی می‏گویند در تهران زیادتر بوده؛ حالا البته دیگر ان شاء اللَّه نیست.

اینها می‏خواستند که هر قوه‏ای که احتمال بدهند که در مقابل اجانب بایستد و اربابها بایستد و هر فکری را که احتمال بدهند که این فکر در مقابل آنهاست، اگر بتوانند فکر را از او بگیرند. فکر را چه طور بگیرند؟ به اعتیاد به مشروبات، به اعتیاد به هروئین و امثال این مخدرات که فکر انسان را می‏گیرد؛ انسان را از میان تهی می‏کند، مراکز فحشایی که سرتاسر مملکت بود، مراکز فسادی که سرتاسر مملکت بود، خوب، این هم جوانها را مشغول می‏کرد به یک امور شهوانی که بکلی افکار را از دستشان می‏گرفت. این یک برنامه بود ... این برنامه روی یک حساب [بود] نه اینکه همین طوری می‏شد. یک حساب، حسابِ دقیق این کارها انجام می‏گرفت. و الآن روی یک حساب دقیق دارد یک کار دیگر انجام می‏گیرد. شما گمان نکنید که همین طوری الآن صد تا گروه پیدا شده، صد تا گروه اظهار وجود کردند، صد تا بیشتر می‏گویند هست! اظهار وجود کرده‏اند، این همین طوری نیست صد گروه در یک مملکتی اظهار وجود کنند؛ یعنی صد گروه با هم اختلاف پیدا بکنند؛ یعنی صد گروه با اسلام مخالف باشند بیشترشان. این همین طوری نیست که مِن باب اتفاق هر گروهی دلشان خواسته؛ [تشکیل بدهند] خیر، یک دستی در کار است، که یا اینها دانسته هستند که خیانتکارند، چنانکه بسیاریشان این طورند؛ یا ملتفت نیستند و توجه به مسائل سیاسی ندارند.

در یک موقعی که همه قدرتها جمع شد با هم و ملت را با هم منسجم کرد، [و] الآن که وقت این است که نتیجه گرفته بشود و سازندگی بشود، در این موقع آمدند گروههای مختلف؛ دستجات مختلف؛ احزاب مختلف؛ هر کسی یک طرفی یک گروهی درست کرد؛ بسیاریشان در مقابل نهضت و در مقابل اسلام، و بسیاریش هم اسم این را نمی‏برند، لکن واقعش همین طور است. اینها یک مسائلی است که حساب کردند رویش خارجیها. حساب کردند رویش آنهایی که مطالعه کردند در افکار ما، در عادات ما، در جمعیتهای ما.

آنها از هر راهی می‏خواهند نگذارند که این نهضت به ثمر برسد. بتوانند از این شلوغ کاریهایی که در مرز و در جاهای دیگر الآن یک جمعیتی آمده‏اند اینجا که خرمنهای ما را آتش زدند، و مشغول آتش زدن خرمن هستند. این فرض کنید که یک دسته‏ای هستند که اینهایی که آتش می‏زنند خرمنها را و اولًا نمی‏گذاشتند کشت بکنند، بعد نمی‏گذاشتند برداشت کنند. حالا هم که خرمن کردند، آتش می‏زنند، این همان گروهی هستند که می‏گویند ما طرفدار مردم هستیم؛ طرفدار خلق هستیم. طرفداری از خلق را این طور می‏دانند که نگذارند اینها زراعت کنند؛ بعد هم نگذارند اینها زراعتشان را بردارند؛ بعد هم اگر خرمن کردند، خرمنها را آتش بزنند. این طرفداری آنهاست! مثل «تمدن بزرگ» شاه است. طرفداری آنها این است که این ملت را بخواهند ضعیف نگاه دارند؛ این ملت را بخواهند فقیر نگه دارند؛ این ملت را مختلف [و] متشتت قرار بدهند، تا اینکه آنهایی که اینها را فرستادند برای این کار، آنها بیایند قبضه کنند همه چیز ما را.

از چیزهای مهمی که در این باب بوده همین قضیه مواد مخدر بود که با حساب مواد مخدره می‏آید، نه این است که یک قاچاقچی این کار را می‏کند، یا قاچاقچیهایی؛ خیر، اینها حساب دارد، اینها روی حساب فهمیدند دانشگاه را باید چه طوری نگذارند عمل بکند؛ مدارس علمی را باید چه جوری نگذارند کار بکند- عرض می‏کنم که- جوانها را چه جوری باید نگذارند که مفید برای جامعه باشند نگذارند رشد بکنند. یک قسمش هم همین است که با اعتیاد، با هروئین و با تریاک و با امثال ذلک این کارها را رواج بدهند. اینها یک مسائل حساب شده است؛ شما اینها را پای چهار تا قاچاقچی حساب نکنید. این «قاچاقچی بزرگها» این کارها را می‏کنند؛ این دستهای خارجی دارد این کارها را می‏کند. این طور نیست که این مفسده‏هایی که الآن در ایران دارد می‏شود مثلًا شما این را پای یک جمعیتی حساب بکنید که شلوغکارند؛ نخیر این روی حسابِ صحیح [و] دقیقِ پیشِ خودشان حساب شده است که باید این مملکت که بناست اسلامی بشود، و اگر ان شاء اللَّه اسلامی بشود، دست اینها دیگر تا آخر کوتاه است، نه به نفتش می‏توانند دست بزنند و نه به مس‏اش می‏توانند و نه به سایر چیزهایش اینها می‏خواهند که نگذارند این نهضت به آخر برسد. تا می‏توانستند همه جمع شدند که نگذارند محمد رضا برود، همه قوا جمع شدند که نگذارند او برود، خوب؛ نشد؛ ملت قیام کردند و نشد، بعد که او رفت، جمع شده بودند که بختیار را نگه دارند که آن هم تالی‏[9] او بود، او هم یکی از نوکرها بود. بعد که او [را] هم ملت خارجش کرد. کوشش می‏کردند که خوب [شاه‏] باشد. بعد از اینکه یک عده‏ای، حتی اشخاص محترم، هم کوشش به اینکه خود او بماند، بعدش کوشش به اینکه بختیار باشد، و بعد از کوشش به اینکه این شورای سلطنتی باشد و ما انتخابات را درست کنیم، اینها همه یک [برنامه‏هایی بود که هی تزریق می‏کردند، که یک اشخاص بی‏اطلاعی از آنها قبول می‏کردند و «طرح» می‏دادند؛ ملت قبول نکرد این حرف را از آنها، همه اینها را زد کنار. حالا که همه [را] زدند کنار و از آن جهت هم مأیوس هستند، بعد آمدند سراغ انتخابات، انتخابات را منع می‏کردند؛ یک دسته تحریم کردند، بعضیها تحریم کردند قضیه رفراندم را، بعضیها تحریم کردند رفراندم را؛ و بعضیها آتش زدند! گروهی آتش زدند صندوقها را! با سلاح نگذاشتند مردم رأی بدهند. خوب، اینجا هم شکست خوردند، و مردم رأی دادند: رأیی که در دنیا سابقه نداشت. اکثریتی که در دنیا سابقه نداشت [رأی‏] دادند اینها. از این هم دستشان کوتاه شد، بعد آمدند سراغ قانون اساسی. باز بنا کردند یک کارشکنی کردن که نه، باید مجلس مؤسسان باشد. اگر مجلس مؤسسان نباشد چه خواهد شد! برای اینکه نگذارند جلو برود، از این هم دستشان کوتاه شد، حالا افتادند دنبال همین که همین هیأت هم نگذارند درست بشود. اصلًا تمام اینها یک نقشه‏های حساب شده است. نه آن کسی که در سرحدات و اینها به اسم مثلًا کمونیستی و به اسم نمی‏دانم کذا شلوغ کاری می‏کنند، این طور است که یک دسته‏ای خودشان همین طوری آمده‏اند می‏کنند. نه اینکه هروئین و رواج هروئین در سرتاسر مملکت ... همین طوری شده، و مِن باب اتفاق شده است؛ نه، اینها همه روی نقشه است.

نقشه کشیده‏اند اینها که نگذارند این نهضت به ثمر برسد، چه بکنند. از همه اطراف خرابکاری. یک خرابکاری‏هایشان همین است که جوانها را نگذارند یک جوان صحیح بار بیاید. که اگر یک نهضتی بشود، از این نیروی جوانی باید استفاده بشود، نگذارند نیروی جوانی به ثمر برسد.

بنا بر این، خوب مسئله‏ای است که همه جوانب باید جلوگیری بشود؛ و البته همه جوانب را هم همه کس نمی‏تواند. هر دسته‏ای باید یک گوشه‏اش را بگیرند و درست بکنند. یک دسته مبارزه با مواد مخدره بکنند، یک دسته مبارزه با مشروبات بکنند، یک دسته مبارزه- عرض بکنم- با فسادهای دیگر بکنند؛ و همین طور. تا ان شاء اللَّه بلکه این نهضت به ثمر برسد و دولت اسلامی آن طوری که اسلام فرموده است، نه آن طوری که هواهای نفسانی بخواهد بکند آنی که اسلام فرموده است اگر ان شاء اللَّه این تحقق پیدا بکند، سعادت برای این ملت و سایر ملتها [است‏]. ان شاء اللَّه کشیده می‏شود به سایر ملتها.

و من توفیق شما را در این مجاهدت از خدا می‏خواهم و البته هر کس هم بتواند کمک کند به شما، کمک به امر خیری است. لکن اصل حالا تشکیلاتتان چه جور است و وضع چه جوری است، اینها را دیگر من اطلاعی ندارم. همان کلیات مطلب را من عرض کردم.» (صحیفه امام، ج‏8، ص: 394 ـ 399)

ـ سخنرانی در جمع دانشجویان عشایر فارس و کهکیلویه؛ محرومیت، میراث پهلوی (1358)

«اشکال حالا این است که هر طایفه‏ای گمان می‏کنند که همانها محروم بودند و از همه آثار تمدن بی‏بهره، در صورتی که مسأله اختصاص به عشایر شما ندارد؛ این مسأله عمومی است که در همه ایران هست. این طور نیست که فقط شما محروم هستید از این مدرسه و راه و سایر جهاتی که مربوط به زندگی است. همین تهران، که مرکز است، شاید آن طوری که به من صورت داده‏اند- قریب سی تا محله است که اینها از همه چیزهایی که برای زندگی یک فرد لازم هست محرومند. آب ندارند، برق ندارند، بهداری ندارند. تهران، نه اینکه اطراف تهران، خود شهر، خود شهر تهران از این زاغه‏نشینها و چادرنشینها و کپرنشینها. چادرنشینها تقریباً از قراری که گفته می‏شود حدود قریب سی محله از اینها مرکب هست، که در اثر به اصطلاح «اصلاحات ارضی» اینها کوچ کرده‏اند و آمده‏اند در اطراف شهر، در خود شهر، در اطراف شهر، چادر زده‏اند و یک جایی کنده‏اند و آنجاها یک زندگی می‏کنند که زندگی آنها بسیار بدتر از زندگی عشایر است. خیال نکنید که جاهای دیگر در رفاه هستند و شما نه. مسأله این بوده است که یک مملکتی را به آن عنایت نشده که هیچ، مثل این که یک دشمنی، یک مملکتی را بخواهد سلطه به آن پیدا کند و مردم را از زندگی بازدارد.

و اشکال دیگر این است که آقایان گمان می‏کنند این طور اموری که از سابق بوده [...] از حالا که این مسائل نیست. مسأله نداشتن برق و نداشتن آب و نداشتن راه و نداشتن بهداری و نداشتن همه چیز، اینها از اموری است که در رژیم سابق بوده است؛ و حالا از رژیم سابق ارث رسیده. حالا چند ماه است که الآن انقلاب هست و [در] انقلاب ما هستیم. الآن پنج ماه است، چهار ماه و نیم است، که اینها رفته‏اند، این دزدها رفته‏اند، و هر چه هم ایران داشته برداشته‏اند و رفته‏اند. هر چه می‏توانستند حمل کرده‏اند؛ و هر چه را هم نمی‏توانستند قرض کرده‏اند از بانکها و بانکها را چاپیده‏اند و رفته‏اند. و الآن هم مانده است گردن دولت که باید مال بانکها را بدهد. ما حالا قریب پنج ماه است که از دست این چپاولگرها نجات پیدا کرده‏ایم و یک مملکتی به دست دولت آمده است، به دست ملت آمده است، که هیچ چیز ندارد. اقتصادش ورشکسته است. فرهنگش عقب مانده است. مناطق ایران از مرکز گرفته تا آخر، الا بعض مراکز، باقیش مردم از همه آثار تمدن محرومند. و حالا هم بعد از اینکه یک آزادی پیدا شده است و آن زورها و فشارها برداشته شده است، یک عده‏ای ریخته‏اند توی مردم و به عناوین مختلف چپاولگری می‏کنند؛ یا شلوغکاری می‏کنند. چه آنهایی که انحرافات مسلکی دارند؛ و چه آنهایی که انحراف مسلکی ندارند. لکن از تتمه همان رژیم و از تتمه همان بساط هستند. همه جای ایران الآن این طوری است.

خوب، شما تصور می‏کنید که ایرانی که همه چیزش را بردند و خوردند و مانده است یک خرابه‏ای که نه اقتصاد صحیح دارد و نه فرهنگ صحیح دارد و نه ژاندارمری صحیح دارد و نه ارتش صحیح دارد و نه هیچ چیز، الآن هم آنکه اداره می‏کند مملکت را، خود مردم هستند که حفظ نظام و نظم را می‏کنند، شما تصور می‏کنید که بشود، امکان داشته باشد که فوراً این کارها همه درست بشود؟ همه چیزها یکدفعه صحیح بشود؟ یا مسئله‏ای است که همه ما باید دست به هم بدهیم، دولت و ملت، و این خرابه را بسازیم. دولت به آن مقداری که قدرت دارد. شما خیال نکنید که دولت نمی‏خواهد بکند، دولت در صدد است؛ مشغول است. الآن خانه‏سازی در اطراف ایران شروع شده است؛ راه‏سازی شروع شده است؛ اما یک ایران پهناور با نداشتن وسایل، آن طوری که باید باشد، این لا بد با تدریج باید درست بشود؛ یکدفعه نمی‏شود. شما خیال کنید که یکدفعه بعد از انقلاب بشود همه چیز را یک روز و دو روز و یک ماه و دو ماه یک سال درست کرد، این نمی‏شود. اگر یک ناحیه بود، یک جا بود، ده جا بود، خوب، می‏گفتند این ده جا را دولت درست کند؛ اما یک مملکت است. یک مملکت پهناور بزرگ، همه چیزش را برده‏اند و مانده است یک مملکت بی‏چیز دست اینها. من باید بگویم به شما که باز هنر می‏کنند که این قدر خوب کار کرده‏اند. الآن مشغول به رشته‏های مختلف برای تعمیر [ضایعات‏] هستند و از آن دورها شروع کرده‏اند که مبادا این زاغه‏نشینها همین جا بمانند و نروند سراغ زراعتشان، نروند سراغ کسبی که آنجا داشتند.

در هر صورت، همه این اموری که گفتید صحیح است، ما می‏دانیم اینها را لکن اختصاص به محل شما هم ندارد. از خوزستان هم که می‏آیند همین حرفهایی که شما می‏زنید، می‏زنند. درست هم هست. از هر جایی که از مملکت می‏آیند اینجا، اجتماع که می‏کنند همین مسائل را می‏خوانند و می‏گویند؛ درست هم می‏گویند. منتها خیال می‏کنند این همان محل خودشان است که این طور است. بسیاریشان می‏گویند که هیچ جا بدتر از محل ما نیست و حال آنکه آن برادرهای دیگر هم که می‏آیند می‏گویند هیچ جا بدتر از محل ما نیست! راست می‏گویند، همه جا خراب است. قضیه «بدتری» نیست؛ همه جا بد است.

و این طور نیست که دولت در فکر نباشد. الآن یک دولت انتقالی متزلزل است، یک دولت مستقری ما الآن نداریم؛ یک دولت انتقالی است. این دولت انتقالی باید یک مقداری به آن مهلت داد که انتقال تحقق پیدا کند، جمهوریت استقرار پیدا بکند، یک حکومت مستقری بیاید، یک مجلس صحیحی باشد بعد از این، آن وقت به فکر این کارها بیفتیم که باید البته اشخاصی که متعدی هستند آسان است. آن وقت دیگر خیلی مهم نیست. شما آن قدرت بزرگ را شکستید، اینها هم که دیگر چیزی نیستند.

در هر صورت، الآن باید یک مقداری مهلت داد. اگر راجع به خود این رژیم یک کاری شده بود، خوب، حق بود که بگویید که رژیمی آمده و ادعا می‏کند من رژیم اسلامی هستم و دارد فساد می‏کند. اما اگر یک رژیمی است که آمده و وارث یک مملکتی است که همه چیز آن را برده‏اند، خورده‏اند و برده‏اند هم آن پدر برد جواهرات ایران را و مخازن ایران را، منتها گیر انگلیسها از قراری که گفته‏اند، افتاد؛ و هم این پسر برد. دار و دسته اینها همه بانکهای خارج را پر کردند از اموال و هر چه هم آنجاها نتوانستند، از اینجا توانستند حمل کردند و بردند. هر چه هم امکان داشته است- از قراری که مطلعین می‏گویند- از بانکها قرض کرده‏اند و برده‏اند. مانده یک مملکتی که ندارد- به طوری که بتواند [...] الآن- همچو نیست که یک خزینه پری باشد و گذاشته باشند و نخواهند عمل بکنند. یک خزینه خالی است نسبت ... به یک مملکتی. شما باید حساب بکنید. بنا بر این یک مقدار باید مهلت داد. و همه اشکالاتی که شما می‏گویید اشکالات صحیح است.

ما می‏دانیم مطالب همین است که شما می‏گویید. هم باقیمانده‏های رژیم سابق مانده‏اند و فساد می‏کنند و هم اشخاصی که انحراف دارند و از خارج الهام می‏گیرند دارند فساد می‏کنند. و ما حالا باید همه دست به هم بدهیم کوشش کنیم که این حکومت دولت انتقالی منتقل بشود؛ یعنی یک مملکتی بشود که یک حکومت مستقری داشته باشد. ما الآن رئیس جمهور نداریم؛ مجلس نداریم. ما مجلس لازم داریم؛ رئیس جمهور لازم داریم. قانون اساسی نداریم. اساس یک مملکتی قانون اساسی آن است؛ رئیس جمهورش است، مجلسش است؛ دولت مستقرش است؛ ما الآن هیچیک از اینها را نداریم. ما الآن اینها را الحمد للَّه- بیرون کردیم؛ لکن به جای او الآن ما یک چیز مشت پرکن نداریم. نیمه کاره است اینها.

و الآن هم اگر بخواهید شما خیال کنید که بخواهند مشغول بشوند به اینکه مثلًا آنهایی که شما می‏گویید دستشان را کوتاه کنند، ... در یک حالی هست که آشوب بلند می‏شود، الآن برای مملکت شما آشوب ضرر دارد. الآن باید یک قدری آرامش باشد تا کارها راه بیفتد. اگر بخواهند با- فرض کنید- آشوبگری و با جلوگیری از اینها یک شدتی به خرج بدهند، این جز اینکه یک آشوب بلند بشود و ما نتوانیم اصل این حکومت مستقری که در نظر است، این را برقرار کنیم. الآن باید یک قدری آرامش کرد. شما پنجاه و چند سال شماها صبر کردید. اعقابتان و آنهایی که جلوتر از شماها بودند در طول تاریخ شاهنشاهی تحت این فشارها و ظلمها بودند و شما هم هر چه یادتان است از این مسائل بوده است؛ هر چه یادتان است حبس بوده و گرفتاری بوده و اینها و چاره نداشتید جز اینکه صبر بکنید. حالا البته- الحمد للَّه- آزاد شدید، دست آنها کوتاه شده است کسی نیست که شما را بگیرد ببرد حبس بکند، [اذیت‏] بکند. باقی مانده است یک دسته‏ای و تفاله‏ای از اینهایی که حالا خیال می‏کنند می‏شود یک ماهی از آب گل‏آلود گرفت. الآن اگر بخواهند- تنها عشایرِ شما که نیست، سرتاسر ایران است- اگر بخواهند الآن شروع کنند به اینکه اینهایی که دارند آشوب می‏کنند سرکوب بکنند، الآن اسباب این می‏شود که یک اختلافاتی در همه ایران پیدا بشود. از آن طرف هم که دارند دامن‏می‏زنند به این اختلافات. در خود شهر تهران چه قدر دامن‏می‏زنند به اختلافات؛ چه قدر ایجاد اختلافات کرده‏اند. در سایر شهرها همین طور؛ در عشایر همین طور. در جاهای دیگر، همه جا خرابکاران مشغول خرابکاری‏اند که یک فرصتی پیدا بکنند و یک آشوب درست بشود و نتوانید مملکت خودتان را [اصلاح‏] بکنید و بگویند اینها مردمی هستند که آشوبگرند؛ و اینها مردمی هستند نمی‏توانند اداره بکنند؛ و محتاج به این هستند که یک کسی بیاید و اداره‏اش بکند. و خدای نخواسته دوباره یک قلدری را بیاورند بگذارند اینجا و بساط اول را برگردانند. باید یک قدری صبر کرد تا یک حکومت مستقر پیدا بشود.

و شما بدانید که الآن هم، در همین حکومت انتقالی، اینها شب و روز مشغول این هستند که طرح بدهند برای اصلاح؛ برای اینکه درست بکنند؛ برای اینکه به حال مردم رسیدگی بکنند؛ لکن مجال می‏خواهد، این طور نیست که بشود یکدفعه؛ یک دولت انتقالی، دولتی که همه چیز را می‏بیند خراب است، یکدفعه بتواند درست کند. نمی‏توانند درست کنند. نه اینکه نخواهند درست کنند؛ خیلی هم می‏خواهند، از خدا هم می‏خواهند که بتوانند چند روزه مسأله را درست کنند؛ مطلبی نیست که بشود. شما یک خانه وقتی که در یک جایی خراب بشود، بخواهید درست کنید، شش ماه لازم است، اگر همه چیز آن مهیا باشد؛ اگر نباشد که هیچی. یک مملکت این طوری هست حالش، نه شما، همه جا. شما محیط خودتان را می‏بینید، می‏بینید گرفتاریها هست؛ و آن هم که از بختیاری می‏آید محیط خودش را می‏بیند؛ آن هم که از اطراف خراسان می‏آید محیط خودش را می‏بیند، و از محیطهای دیگر خبر شنیده؛ آنجا را دیده، علناً دیده، عیناً دیده. باید یک قدری صبر بکنید آقا. الآن اگر بخواهید این طور اختلافات را درست بکنید، همین نقشه‏ای است که اینها می‏خواهند، آنهایی که می‏خواهند ما را نگذارند یک حکومتی پیدا بکنیم، یک جمهوری اسلامی محقق بشود، همینها دامن‏می‏زنند به اختلافات و اگر بنا باشد خودمان هم زیاد بکنیم اختلافات را، آنها از آن طرف دامن‏می‏زنند، سرحدات و مرزهای ما هم که از اطراف دارند اخلالگری می‏کنند، یک وقت یک مملکتی بشود که نشود سر و ته آن را به هم آورد و خدای نخواسته نتوانید اداره کنید مملکتتان را و گرفتاری و مصیبت بار بیاید. یک قدری باید تحمل کرد. البته راه ندارید، واضح است؛ آشوبگرها هستند آنجا، همه جا هستند؛ نمی‏دانم حمام و بیمارستان و اینها از اول نداشتید، حالا هم ندارید؛ ما هم می‏دانیم ندارید؛ خیال نکنید که نخواهند درست بکنند. می‏خواهند، و ان شاء اللَّه می‏شود اینها، اما قدری، یک قدری صبر، به اصطلاح اینها صبر انقلابی لازم است. یک قدری تحمل و صبر می‏خواهد تا اینکه ان شاء اللَّه به تدریج این کارها درست بشود.

من از خدای تبارک و تعالی می‏خواهم که همه ما را در راه اسلام و در راه کشورمان- همه ما- را، توفیق بدهد که همه‏مان در نظرمان این باشد که کمک کنیم و بسازیم این [کشور] را. البته این طور خرده اشخاصی که از سابق مانده‏اند و پایگاهی هم ندارند در بین مردم، اینها چیزهایی نیستند که قابل باشند. اینها یکدفعه تمام می‏شود. اساس این است که این حکومتْ مستقر بشود. و ما این مراحلی که الآن توی راه هستیم، مراحلی که باید طی بکنیم. ما الآن قانون اساسی‏مان در دست رسیدگی است که رسیدگی به آن بکنند. بعد هم اشخاصی را باید انتخاب کنید، خود شماها انتخاب کنید. انتخاب که می‏کنید، یک اشخاصی که عالم باشند؛ اسلامی باشند؛ متعهد به اسلام باشند؛ اعتقاد به جمهوری اسلامی داشته باشند، و ملی باشند؛ به چپ و راست گرایش نداشته باشند. یک همچو اشخاصی را خودتان، که در بین خودتان البته هستند، انتخاب می‏کنید، و می‏فرستید برای اینکه قانون اساسی را ببینند. سرنوشت شما با قانون اساسی است. ببینند قانون اساسی را. بعد که قانون اساسی تصویب شد، مجلس شورای ملی را درست کنند. و بعد هم رئیس جمهور و بعد از این، آن وقت با جدیت این کارها را بکنند. الآن دارند کار می‏کنند؛ نه اینکه خیال کنید نمی‏کنند. الآن مشغولند. هم خانه‏سازی را در اطراف ایران مشغول شده‏اند و دارند می‏سازند؛ و هم پاکسازی را که ان شاء اللَّه می‏شود و خواهد شد و هم راهها را. اینها به فکر هستند و مشغولند؛ منتها کار بزرگ است؛ یک مملکت است، یک ناحیه نیست که زودی بشود اداره‏اش کرد، یک مملکت است. باید بتدریج درست بشود.

ان شاء اللَّه خداوند همه شما را توفیق بدهد. مؤید باشید، و همه‏مان برای اسلام ان شاء اللَّه کوشا باشیم، کار بکنیم. و همه‏مان در سازندگی کمک بکنیم؛ کمک دولت را بکنیم و کمک اسلام را بکنیم.» (صحیفه امام، ج‏8، ص: 400 ـ 406)

ـ سخنرانی در جمع گروهی از پاسداران مشهد؛ حیثیت اسلام (1358)

«معلمهای آموزشی باید معلم اخلاق هم باشند برای کارهایی که باید انجام بگیرد. الآن مملکتمان احتیاج به آن دارد که هم این معنا را درست بکنند، و هم معلم اخلاق برای اشخاصی که زیر دستشان است باشند. الآن وضع طوری است که ما بر سر دوراهی واقع هستیم؛ یک راه اینکه اسلام را و جمهوری اسلامی را جوری به مردم عالَم نشان بدهیم، که همه توجه پیدا بکنند به این ادعایی که ما می‏خواهیم حکومت عدل درست کنیم، جمهوری بر موازین اسلام درست کنیم. توجه دشمنها به این است که اینها دارند چه می‏کنند. اگر آنها یکجهت خلافی از ما ببینند جمهوری و ما را به باد انتقاد می‏گیرند؛ یعنی حیثیت اسلام امروز بسته به دست ملت ماست؛ و بیشترش به دست شما پاسداران و ما معممین. اگر ما معممین به وظایف اسلامی خودمان- خدای نخواسته- عمل نکنیم، و شما پاسداران به وظایف اسلامی خودتان عمل نکنید ممکن است- خدای نخواسته- این دشمنهایی که ایستاده‏اند و دارند نگاه می‏کنند که یک نقصی بگیرند و فریادش را بلند کنند، یک چیزی ببینند، هزار جورش کنند. نه در خارج؛ در همین داخل، ایران، اگر یک پایی را ما کج بگذاریم، یا شما کج بگذارید، اینهایی که دشمن با اساس هستند این را روی اساس حساب می‏کنند؛ نمی‏گویند که یک پاسبانی رفت مثلًا به خانه یک کسی وارد شد و از او یک چیزی را برد؛ نمی‏گویند یک روحانی یک حرف خلاف اسلامی زد، یا عمل خلاف اسلامی کرد؛ می‏گویند جمهوری اسلامی این جوری بود.

ما مسئولیم امروز. یعنی من، این آقا که اینجا تشریف دارند، هر آقایی که در هر جا هست، هر روحانی که در هر جا هست، شما آقایان و هر پاسداری که در هر جا هست، سایر افراد این کشور، امروز یک مسئولیت بزرگی گردن آنهاست؛ مسئولیت حفظ اسلام؛ حفظ آبروی اسلام الآن بسته به اعمال ماست. اگر ما یک تخلفی بکنیم پای ما حساب نمی‏شود؛ دشمنان ما این را پای جمهوری اسلامی حساب می‏کنند. می‏گویند جمهوری اسلامی هم مثل همان رژیم سابق است؛ همان کارها را انجام می‏دهد. آنها هم می‏رفتند مردم را بی‏جهت می‏گرفتند، اینها هم می‏روند مردم را بی‏جهت می‏گیرند؛ آنها هم می‏ریختند توی خانه‏های مردم، اینها هم می‏ریزند توی خانه‏های مردم .... من فرض می‏کنم که یک کسی است که صد در صد آدم جنایتکار است؛ صد در صد. اما پاسدارها نباید این آدمی که صد در صد جنایتکار است بروند منزلش را باز کنند و بروند و زن و بچه او بترسند. این، اسباب این می‏شود که جمهوری ما و اسلامی که ما ادعا می‏کنیم- و واقع مطلب هم همین است- که عدالت است و اگر ما کاری بکنیم تقصیر از ماست نه از اسلام اینها تقصیر را پای جمهوری حساب می‏کنند، و ما مسئول این هستیم؛ یعنی پیش خدا مسئولیم.

اگر ما یک کاری بکنیم که اسلام در نظر دنیا لکه دار بشود، این جرم از جرمهایی است که بخشیدنی نیست، قابل جبران نیست. غیر از این است که ما خودمان «بینی و بین اللَّه» یک خلافی بکنیم، خوب، این را توبه می‏کنیم تمام می‏شود؛ اما یک اسلامی را ما همچه در دنیا جلوه بدهیم که این رژیم هم رژیم محمد رضایی است، این آخوند هم همان کاری را می‏کند که آن سرهنگ آن وقت می‏کرد، این پاسدار اسلامی مسلمان هم همان کاری را می‏کند که آن سازمان امنیتی و مأمور سازمان امنیتی می‏کرد، این اسباب این می‏شود که مکتب ما آلوده بشود؛ آن مکتبی که اولیای خدا خونشان را دادند برای حفظش.

سید الشهدا که خونش را داد، نمی‏خواست که حکومت کند؛ می‏خواست عدالت باشد. می‏دید که معاویه و پسرش اسلام را بد جلوه دادند، می‏خواست از این مطلبی که آنها می‏خواهند اسلام را یکجور دیگر جلوه بدهند بیرون بیاورد؛ اسلامی که همه خونشان را داده‏اند برای اینکه این مکتب را حفظش کنند؛ و لو خودشان می‏میرند ولی مکتبشان محفوظ بماند.

ما الآن در موقعی واقع شده‏ایم که مکتبمان در خطر است. دشمنها چشمهایشان را دوخته‏اند که به ما اشکال بکنند، و اشکال را هم پای مکتب حساب کنند، نه پای ما. اگر پای ما حساب می‏کردند اشکالی خیلی نداشت؛ می‏گفتند خمینی آدم فاسدی است! اما اگر چنانچه ما یک کاری بکنیم که بگویند این مکتب درست نبود [این خطرناک است‏] اینها درصدد این معنا هستند.

الآن که می‏بینند ماها و شماها می‏گوییم جمهوری اسلامی، و یک دسته با این مخالفند، می‏گویند «همان جمهوری بس است، اسلامی می‏خواهد چه کار کند؟» یک دسته می‏گویند «اسلام حالا دیگر فایده‏ای ندارد»، یک دسته می‏گویند «اصلًا اسلام چی بوده»، اینها الآن درصدد این هستند که اگر یک چیزی از من ببینند، یک چیزی از شما ببینند، پای مکتبمان بگذارند؛ و این مسئولیت غیر از آن مسئولیتی است که من بین خودم و خدا دارم، یا شما بین خودتان و خدا دارید. یک گناهانی است که بین ما و خداست؛ وقتی که برگشتیم از آن، خدا می‏گذرد. اما یک چیزی که اسلام بسته به آن است، اگر- خدای نخواسته- اعمالی از ماها سر بزند در این وقت، در این وقت که ماها ادعایمان این بوده است که آن رژیم فاسد بود و ما یک رژیم صحیحی می‏خواهیم جای آن بنشانیم، در این وقت اگر ما یک اعمالی ازمان صادر بشود که رژیم ما را آلوده بکند، این دیگر از آن گناهانی نیست که من بگویم: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبی وَ اتُوبُ الَیْه». تو اسلام را از بین می‏بری! این مثل این است که معاویه بخواهد استغفار کند. معاویه اسلام را از بین برده است؛ نمی‏تواند استغفار کند؛ این را قبول نمی‏کنند از او.

من به شما آقایان سفارش می‏کنم؛ التماس می‏کنم به شما، که امروز روزی است که باید همه‏مان حفظ کنیم مکتب را؛ حفظ کنیم. شماها که معلم هستید و می‏خواهید بروید تربیت کنید اشخاص را، سلام مرا به همه‏شان برسانید؛ التماس مرا به همه‏شان برسانید. امروز اسلام است؛ امروز قضیه این حرفها نیست. به آنها بگویید حالا که قدرت در دستتان آمده است از قدرت سوء استفاده نکنید؛ قدرتتان را برای اسلام خرج کنید. اگر خدای نخواسته- بر خلاف بشود، همه‏مان مسئول هستیم. خداوند همه‏تان را حفظ کند. موفق باشید، سلامت باشید.» (صحیفه امام، ج‏8، ص: 407 ـ 409)

ـ پیام تشکر به رئیس جمهور لیبی؛ تسلیت فاجعه هفتم تیر (1360)

«حضرت آقای سرهنگ معمر القذافی، رئیس جمهور کشور مردمی لیبی‏

پیام تسلیت آن حضرت در مورد فاجعه جانگداز اخیر واصل و موجب تشکر گردید.

از خدای تعالی درخواست علوّ درجه برای شهیدان و بردباری جهت بازماندگان می‏نمایم، و نابودی کامل دشمنان مسلمانان و مستضعفان جهان را مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏15، ص: 33)

ـ پیام تشکر به آقای یاسر عرفات؛ تسلیت فاجعه هفتم تیر (1360)

«جناب آقای یاسر عرفات، رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین‏

پیام تسلیت آن جناب در مورد فاجعه دلخراش اخیر، که منجر به شهادت جمع بسیاری از عزیزان ما گردید[10]، واصل و موجب تشکر گردید. از خدای تعالی علوّ درجه برای شهیدان، و صبر جمیل برای بازماندگان مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏15، ص: 34)

ـ حکم انتصاب آقای سید موسی نامجو به عضویت در شورای عالی دفاع (1360)

«جناب آقای سرهنگ سید موسی نامجو- ایّده اللَّه تعالی‏

برای تشکیل شورای عالی دفاع ملی بر مبنای اصل 110 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران‏[11]، جنابعالی به عنوان مشاور از طرف این جانب منصوب می‏شوید، و در این موقع، چون در وضع استثنایی هستیم لازم است هر هفته با بررسی کامل با کمال دقت، رویدادهای داخلی ادارات مختلف ارتش را برای این جانب ارسال دارید. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏15، ص: 35)

ـ پیام به شورای عالی تبلیغات اسلامی؛ اهمیت تبلیغات در داخل و خارج از کشور (1361)

[بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏. محضر مبارک رهبر عظیم انقلاب اسلامی حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- دام ظله العالی. با عرض سلام به استحضار می‏رساند، پس از پیروزی انقلاب و احساس نیاز مبرم جامعه انقلابی به یک تشکیلات منسجم و یک مرجع مشخص برای تبلیغات اسلامی که همه بتوانند بدان مراجعه کنند با مشورت جامعه مدرسین و همکاری دفتر تبلیغات قم در تیر ماه سال 60، شورای عالی تبلیغات اسلامی تشکیل شد که به حضور مبارک معرفی و مورد تأیید قرار گرفت. این شورا برای نیل به اهداف بالا سازمان تبلیغات اسلامی را تأسیس کرد و دفتر تبلیغات قم و دفتر انتشارات وابسته به جامعه مدرسین را زیر پوشش مالی خود قرار داد و برای هماهنگ ساختن فعالیتهای تبلیغی ارگانهای انقلابی که امری ضروری بود شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی را به وجود آورد که چند نمونه از خدمات فراوان یکساله این دو بخش به پیوست تقدیم می‏گردد اکنون بر اثر توسعه روزافزون، کار به مرحله‏ای رسیده که اگر بخواهد این خدمت فعال و گسترده می‏شود و بایستی با همکاری سازمانها و نهادهای دولتی و ارگانهای انقلابی و توانمندی بیشتر صورت گیرد و این همکاری جز با تأیید و تصویب مقام معظم رهبری که تنها پشتوانه این نهاد تبلیغاتی است میسر نمی‏باشد و الامر إلیکم و اللَّه معکم دام اللَّه ظلکم. شورای عالی تبلیغات اسلامی‏].

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

خدمت اعضای محترم شورای عالی تبلیغات اسلامی- ایّدهم اللَّه تعالی‏

گزارش خدمات شورای مذکور را ملاحظه نمودم. از همکاری با حوزه علمیه قم و تشکیلات منسجم و هماهنگی که با مقامات ذی ربط به وجود آورده‏اید تقدیر و تشکر می‏کنم. همه می‏دانیم در این موقع حساس، که جمهوری اسلامی و اسلام عزیز مورد تهاجم تبلیغاتی رسانه‏های گروهی مرتبط با قدرتهای بزرگ و وابستگان آنان قرار گرفته است و آنان در باطل خود آن فعالیتها و تبلیغات وسیع را به راه انداخته‏اند، ما و شما و همه طرفداران اسلام برای حق خود باید به این حربه برّنده روز مجهز باشیم؛ و چهره واقعی اسلام و جمهوری اسلامی را در داخل، و بیشتر در خارج، در معرض شناخت همگان درآوریم. و این وظیفه الهی و انسانی بر عهده ماست. و در این زمینه تذکراتی را لازم می‏دانم:

1- با تشکر عمیق از علما و فضلای محترم حوزه علمیه قم، که در هر گرفتاری وظیفه الهی خود را انجام داده‏اند و در نقاط مختلف کشور بویژه در جبهه‏های جنگ تحمیلی و مناطق دورافتاده محروم و مراکز کارگری حضور یافته و شایستگی خویش و حوزه‏های دینی و علمی را به ثبوت رساندند، لکن نظر به حساسیت موقع و موقعیت آنان در اولویت دادن به امور تبلیغی، به نظر می‏رسد که فعالیت چشمگیرتر و دقت بیشتری برای این امر حیاتی اختصاص دهند، و علاوه بر اوقات تعطیل، در ایام اشتغال بخشی از اوقات شریف خود را در این امر صرف نمایند؛ و با انتخاب افراد شایسته به طور متناوب، نگذارند این پست حساس خالی بشود. از خداوند تعالی توفیق همگان را خواستارم.

2- لازم است نهادهای دولتی و ارگانهای انقلابی و ذی ربط در این وظیفه الهی با شورای مذکور همکاری جدی نمایند.

3- بدیهی است که تبلیغات خارج از کشور از ویژگی خاص و اهمیت مخصوصی برخوردار است. و چون «وزارت ارشاد» عهده‏دار این امر است، لازم است شورای عالی تبلیغات در جذب و آموزش نیروهای صالح و افراد شایسته برای اعزام به خارج از کشور و برای مقصد نشر فرهنگ اسلامی به وزارت ارشاد کمک و همکاری نمایند، و با هماهنگی کامل این وظیفه الهی را عمل نمایند.

امید است خداوند قادر از عنایت خاص خود همگان را برخوردار فرماید. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏16، ص: 370 ـ 371)

ـ حکم انتصاب آقای محمد محمدی گیلانی به عضویت در شورای نگهبان (1362)

«جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد محمدی گیلانی- دامت افاضاته‏

طبق اصل نود و یکم قانون اساسی جمهوری اسلامی که به منظور پاسداری از احکام اسلام و قانون اساسی از نظر عدم مغایرت مصوبات مجلس شورای اسلامی با آنها شورایی تشکیل می‏شود و انتخاب اعضای فقهای آن شورا بر طبق شرایط تعیین شده به عهده این جانب می‏باشد، بدین وسیله جنابعالی را به عنوان یکی از شش فقیه به عضویت شورای نگهبان منصوب می‏نمایم. از خدای تعالی موفقیت هر چه بیشتر شما را خواستارم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏17، ص: 514)



[1] - آقای شهاب الدین اشراقی.

[2] - گوارا باد بر ایشان.

[3] - اشاره به آیه 18 سوره ق.

[4] - مسند، احمد بن حنبل، ج 5، ص 249.

[5] - بحار الأنوار، ج 72، ص 38.

[6] - اشاره به آیه 18، سوره ق.

[7] - دو امپراتوری ایران و روم.

[8] - آقای سید هادی میلانی.

[9] - تابع، پیرو

[10] - در جریان بمبگذاری سازمان تروریستی منافقین در محل دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی، 72 تن از مسئولین عالی رتبه جمهوری اسلامی ایران به شهادت رسیدند

[11] - اصل 110 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مربوط به وظایف و اختیارات رهبر است که از جمله این وظایف« فرماندهی نیروهای مسلح» می‏باشد. قبل از بازنگری قانون اساسی به موجب اصل 110، تشکیل شورای عالی دفاع ملی مرکب از هفت نفر و از جمله« دو مشاور به تعیین رهبر» پیش‏بینی شده بود که حکم انتصاب فوق مستند بر همین بند می‏باشد. پس از بازنگری در قانون اساسی که در همه پرسی 6/ 5/ 1368 به تصویب مردم ایران رسید، عنوان« شورای عالی دفاع ملی» به« شورای عالی امنیت ملی» تغییر یافت و مواد مربوط به این شورا از ذیل اصل 110 قانون اساسی به اصل 176 منتقل گردید که در این اصل نیز« دو نماینده به انتخاب مقام رهبری» در شورای مذکور پیش‏بینی شده است

. انتهای پیام /*
 

زمزم احکام، ربا و اقسام آن

حرمت ربا با آیات قرآن و سنت رسول خدا (ص) و احادیث اهل بیت علیهم السلام و اجماع فقها ثابت گشته و از گناهان بزرگ محسوب می شود ،
ربا یا ربای معاملی است و یا ربای قرضی و ربا در معامله عبارت است از مبادله دو کالای مثل هم با دریافت اضافی.