کد مطلب: 3800 | تاریخ مطلب: 06/04/1400
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

امروز با امام: ششم تیر

امروز با امام: ششم تیر

ـ پیام به پاسداران انقلاب اسلامی؛ وظایف پاسداران (1358)
ـ سخنرانی در جمع هیأتی از کشور عمان؛ دولتهای اسلامی- اتحاد عامل پیروزی (1358)
ـ سخنرانی در جمع اعضای انجمن اسلامی دانشگاه تربیت معلم؛ وحدت حوزه و دانشگاه (1358)
ـ سخنرانی در جمع پرسنل کمیته انقلاب اسلامی تهران؛ مسئولیت پاسداران (1358)
ـ سخنرانی در جمع خانواده شهدا و پاسداران؛ اعتراض شدید به عدم اصلاح در امور (1359)
ـ سخنرانی در جمع رزمندگان عازم به جبهه؛ تجلیل از فداکاریهای رزمندگان (1360)
ـ پیام به آقای خامنه ‏ای به مناسبت ترور نافرجام علیه ایشان (1360)
ـ پیام به ملت ایران در سالروز فاجعه هفتم تیر؛ تجلیل از شهدا- استقامت ملت (1361)
ـ حکم عفو جمعی از زندانیان به رئیس دیوان عالی کشور (1361)
ـ پیام تشکر به نخست وزیر امارات؛ تبریک عید سعید فطر (1363)
ـ پیام تشکر به امیر قطر؛ تبریک عید سعید فطر (1363)
ـ حکم انتصاب آقای ملک زادگان به سمت فرمانده نیروی دریایی ارتش (1364)

امروز با امام: ششم تیر

 

 

ـ پیام به پاسداران انقلاب اسلامی؛ وظایف پاسداران (1358)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

2 شعبان المعظم 99

روز مبارک سوم شعبان المعظم را که روز طلیعه پاسدار و پاسداری از مکتب مترقی اسلام است، به عموم هم میهنان و بخصوص پاسداران انقلاب اسلامی تبریک عرض [می‏کنم‏] و بحق باید این روز معظم را «روز پاسدار» بنامیم. روز ولادت با سعادت بزرگ پاسدار قرآن کریم و اسلام عزیز است. پاسداری که هر چه داشت در راه هدف اهدا کرد؛ و اسلام عزیز را از پرتگاه انحراف رژیم طاغوتی بنی امیه نجات داد. رژیم منحط بنی امیه می‏رفت تا اسلام را رژیم طاغوتی، و بنیانگذار اسلام را بر خلاف آنچه بوده معرفی کند. معاویه و فرزند ستمکارش‏[1] به اسم خلیفه رسول اللَّه با اسلام آن کرد که چنگیز با ایران؛ و اساس مکتب وحی را تبدیل به رژیم شیطانی نمود. اگر فداکاری پاسدار عظیم الشأن اسلام و شهادت جوانمردانه پاسداران بزرگ و اصحاب فداکار او نبود، اسلام در خفقان بنی امیه و رژیم ظالمانه آنان وارونه معرفی می‏شد، و زحمات نبی اکرم- صلی اللَّه علیه و آله- و اصحاب فداکارش هدر می‏رفت.

هان، ای پاسداران عصر حاضر و انقلاب اسلامی! به امام امت‏[2] و پاسدار قرآن کریم و اسلام عزیز اقتدا نموده حق پاسداری از انقلاب اسلامی را به خوبی ادا کنید؛ و از این منصب بزرگ، که منصب انبیای عظام و اولیای خداوند تعالی است به خوبی حفاظت کنید. نکند خدای نخواسته کاری کنید که مقام پاسداری لکه دار شود؛ و مبادا در لباس پاسداری از شما عملی صادر شود که موجب سرشکستگی اسلام باشد و خدای نخواسته گفته شود پاسداران اسلام چون مأموران سازمان‏[3] هستند.

و اکیداً از شما جوانان عزیز خواستارم که عناصر ناپاک را از خود دور کنید. که عمل خلاف یک نفر ممکن است گروهی را بدنام کند. ما امروز مواجه هستیم با گروههایی که در کمین نشسته و می‏خواهند اسلام و انقلاب شکوهمند اسلام را بر خلاف آنچه هست معرفی کنند و به قشرهای مختلف اسلامی خرده گیرند؛ و آنچه در افراد غیر مسئول می‏گذرد به حساب نهضت و اسلام بیاورند. لهذا لازم است علمای اعلام، که راهنمای جامعه هستند، و کمیته‏ها و دادگاهها و پاسداران انقلاب کوشش کنند و نگذارند کسانی از روی شیطنت و توطئه یا از روی جهالت و بی‏اطلاعی از مبانی اسلام، رفتاری کنند که نهضت پاک اسلامی را واژگونه و مکتب مقدس اسلام و جمهوری اسلامی را لکه دار کنند. من از تمام گروههای مذکور می‏خواهم که به دولت موقت اسلامی کمک کنند؛ و دخالتهای مستقیم در امور دولتی و در عزل و نصب مأموران نکنند. دخالتهایی که موجب تضعیف دولت اسلامی می‏شود بر خلاف رضای خداست و باید از آن احتراز شود. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏8، ص: 305 ـ 306)

ـ سخنرانی در جمع هیأتی از کشور عمان؛ دولتهای اسلامی- اتحاد عامل پیروزی (1358)

«من امیدوارم اسلام را به آن طوری که هست، ما به کمک همه مسلمین بتوانیم عرضه بکنیم. این مکتب متاع بسیار با ارزش برای عرضه دارد. من امید این دارم که منحرفین از انحرافشان برگردند.

آن چیزی که در نظر من از جمله مشکلات است، دولتهای اسلامی است. اگر دولتهای اسلامی به وظایف اسلامی خودشان عمل بکنند و دست از اختلافاتی که بین خودشان هست بردارند و همه تحت کلمه اسلام- همه- مجتمع بشوند، مشکلات ممالک همه حل خواهد شد. مع الأسف می‏بینیم که دستهای ناپاکی که در بین ملتها از اجانب هست نمی‏گذارند که تفاهم بین دولتهای اسلامی واقع بشود. چنانکه بین ملتها هم اختلاف ایجاد می‏کنند. اگر ما بیدار بشویم و به تبلیغات اسلام که یکی از تعلیمات بزرگش این است که: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا،[4] اگر ما به همین یک دستور عمل بکنیم، مشکلات همه ممالک، حل خواهد شد. لکن مع الأسف خیلی از دولتهای ما به این مسائل اصلًا توجه ندارند.

ما دیدیم که دولت عثمانی، با اینکه باز یک دولت به تمام معنا اسلامی نبود، لکن یک قدرت شامل بود که با آن قدرت با ژاپن، با روسیه، گاهی وقتی مقابل می‏شد به آنها شکست می‏داد. در جنگ جهانی آمدند و دولت عثمانی را تکه تکه کردند و چندین دولت کوچک از آن درست کردند، و عمال خودشان را به آن قطعات حکومت دادند، و تضعیف کردند مسلمین [و] دولتهای اسلامی [را].

و مسلمین باید از همین معنا عبرت بگیرند که چه شد یک حکومت بزرگ را آمدند بعد از جنگ و بعد از فتحشان تکه تکه کردند، قطعه قطعه کردند، و برای هر کدام حکومتی که مطیع خودشان بود قرار دادند. این برای این بود که از قدرت اسلام و مسلمین می‏ترسیدند، و می‏دیدند که اگر یک همچو قدرتی باشد و اگر سایر مسلمین هم به اینها متصل بشوند، دیگر مجال برای آنها و استفاده آنها در ممالک اسلامی باقی نمی‏ماند. از این جهت، اینها آن مملکت واحد را به ممالک کوچک، کوچک تقسیم کردند. باید دولتهای اسلامی از این عبرت ببرند [و] بدانند که رمز پیروزی دولتها «وحدت کلمه» است، و رفع اختلافات است. و من امیدوارم که از این قصه ایران آنها عبرت ببرند که وحدت کلمه یک ملت که هیچ ابزار جنگی نداشت. در مقابل آن همه ابزار جنگی که شاه داشت و همه دولتها هم پشتیبانی از آن می‏کردند، مع ذلک وحدت کلمه ملت ایران و اتکای آنها به اسلام موجب این شد که آنها را شکست دادند. و دولتهای بزرگ هم نتوانستند نگه دارند آن شاه مخلوع ایران را. اینها چیزهایی است که باید در ممالک دیگر در آن تفکر بشود و مورد بررسی قرار بگیرد، و دولتها توجه کنند به این مسائل. اگر بخواهند از زیر بار اجنبی خارج بشوند، باید برنامه‏های فعلی را تغییر بدهند، و یک برنامه اسلامی، یک دولت اسلامی [ایجاد کنند] همه به حکومت خودشان باقی باشند، لکن متحد باشند همه با هم.

و من از خدای تبارک و تعالی می‏خواهم که همه مسلمین را بیدار کند خصوصاً دولتهای اسلامی را که به فکر ملتها بیفتند و به فکر خرابیها بیفتند. و ان شاء اللَّه در تحت لوای اسلام همه چیز را اصلاح کنند.

... و دعا می‏کنم به اینکه دست اجانب کوتاه بشود از این ممالک و این ... در همه جا هستند الآن و آنها ام الاجانب هستند و باید ملتها از اینها احتراز کنند و آنها را هدایت کنند و به بگویند که هر چه که شما بخواهید بهترش در اسلام است. این چیزهایی که در ممالک دیگر شما خیال می‏کنید در تمدن است وقتی که درست تأمل کنید تمدن نیست بلکه به توحش نزدیکتر است برای اینکه تمام سلاحهای مدرنی که درست کردند همه برای کشتن هم جنس خودشان و قتل عام کردن بشر است و این همان توحش بزرگی است که در بین حیوانات کمترش هست تا بین انسانها و اسلام است که همه را به سِلم دعوت می‏کند و همه را می‏خواهد با رفاه زندگی کنند و تمدن صحیح در اسلام است چنانچه حُرّیت صحیح در اسلام است.

اینها که به اسم شیوعی و به اسمهای دیگر در بین ملتها هستند اینها بعضی‏شان گول خوردند و بعضی‏شان‏ام الاجانب هستند و من امیدوارم که هدایت بشوند آنها، ملت هم باید کوشش کند که آنها را هدایت کند و اگر هدایت نشد به آنها پشت کنند. ان شاء اللَّه خداوند همه ما را هدایت کند به راه راست.

... ان شاء اللَّه امیدوارم که همه دولتها و ملتها تحت لوای اسلام جمع شوند و اگر بخواهند سعادت پیدا بکنند باید تحت لوای اسلام جمع بشوند تا اینکه نتوانند مکتبهای دیگر در آنها نفوذ پیدا کنند و تا انحرافات باشد و تحت لوای اسلام نباشد این مسائل و مشکلات هست.

... و مهم است توجه به اسلام آنچه ایران را پیروز کرد این بود که مردم ایران متحول شدند به یک صورتی که در صدر اسلام است و همه آرزو و خواست زیاد می‏بینند تا آرزوی شهادت بکنند از این جهت پیروز شدند.

... همه به پیروزی ان شاء اللَّه می‏رسند و من از خدای تبارک و تعالی بیداری مسلمین و پیروزی آنها را خواستارم.

... من امیدوارم که این نهضت ایران به همه جا سرایت کند و همه به این عرضی که ایران پیش رفته است همه به این عرض پیش ببرند.» (صحیفه امام، ج‏8، ص: 307 ـ 309)

ـ سخنرانی در جمع اعضای انجمن اسلامی دانشگاه تربیت معلم؛ وحدت حوزه و دانشگاه (1358)

«مهم در دانشگاهها، دانشسراها، تربیتهای معلم، تربیتهای دانشجویی، این است که همراه با تعلیمات و تعلمات، تربیت انسانی باشد. چه بسا اشخاصی که در علم به مرتبه اعلا رسیده‏اند، لکن تربیت انسانی ندارند. یک همچو اشخاصی ضررشان بر کشور، ضررشان بر ملت، ضررشان بر اسلام، از دیگران زیادتر است. آن کسی که دانش دارد، لکن دانشش توأم با یک تهذیب اخلاق و یک تربیت روحی نیست، این دانش موجب این می‏شود که ضررش بر ملت و بر کشور زیادتر باشد از آنهایی که دانش ندارند. همین دانش را یک شمشیری می‏کند در دست خودش، و با آن شمشیرِ دانش ممکن است که ریشه یک کشور را از بین ببرد و قطع کند.

اینکه خارجیها، کارشناسهای اجانب، آنهایی که می‏خواستند این مملکتها را غارت کنند، عنایت زیادشان به دو جبهه بود؛ یکی جبهه روحانیین، یکی جبهه دانشگاهها؛ برای همین نکته بود که این دو جبهه اگر چنانچه یک تربیت صحیح بشوند، که در پهلوی علم تربیت و عمل صحیح باشد، آنها این معنا را فهمیدند که اگر این دو جبهه به آن طوری که باید باشد، بشود، دست آنها از منافع کوتاه خواهد شد. اگر یک دانشگاه صحیح ما داشته باشیم، یا یک جبهه روحانیِ به تمام معنا روحانی داشته باشیم، نخواهد اجازه داد به اجانب که همه حیثیت یک مملکت را از بین ببرند. از این جهت چون این دو جبهه را آنها برای خودشان خطر می‏دانستند، حمله‏شان به این دو جبهه بود. منتها فرم حمله‏شان فرق داشت. در زمان رضا خان که من یادم است، و اکثر شما یادتان نیست، در آن زمان با سرنیزه حمله می‏کردند این جبهه را بشکنند. و لهذا حمله می‏کردند مدارس را، افراد را می‏گرفتند می‏بردند، عمامه‏ها را بر می‏داشتند، لباسها را می‏کندند، مدرسه‏ها را می‏بستند، مساجد را تعطیل می‏کردند. مجالس وعظ و روضه و اینها را بکلی از بین بردند. به خیال اینکه با این فرم می‏شود از بین برد. منتها در دانشگاه چون انعکاس خارجی‏اش را می‏ترسیدند، به این فرم وارد نمی‏شدند؛ به فرم دیگر وارد می‏شدند که نگذارند دانشجویان رشد کنند. بعد فهمیدند که این طرز نتیجه ندارد. فشار هر چه زیادتر باشد بدتر خواهد شد. برای اینها بدتر خواهد شد. در زمان محمد رضا حمله به روحانیت را تغییر دادند شروع کردند به تبلیغات کردن که مردم را از روحانیت جدا کنند.

چون این دو قوه اسلام، قوه روحانیت و قوه دانشگاه، می‏توانست در مقابل اینها بایستد. آن ترتیبی که با فشار بخواهند روحانیت را از بین ببرند، این ترتیب نشد، تغییر دادند وضع را. شروع کردند تبلیغات به ضد روحانیت که جدا کنند روحانیت را از دانشگاه، و همه را از مردم. بین مردم، هم دانشگاهی و هم روحانی را، هم روحانیین را، می‏خواستند- در بین مردم- یک طوری قلمداد کنند که اینها دیانت صحیح ندارند؛ اینها هم درباری و انگلیسی و- نمی‏دانم- امریکایی و اینها هستند. نقشه این بود که ملت جدا بشود از این دو قشری که از آنها کار می‏آید. بین خود این دو تا هم جدایی انداختند، به طوری که روحانیین، بدبین بودند به دانشگاهیها؛ دانشگاهیها بدبین بودند به روحانیین، و این نقشه‏ای بود برای اینکه این قشرهای مؤثر را از هم جدا بکنند، و همه را از ملت جدا بکنند، تا نتوانند اینها کاری انجام بدهند، و آنها بهره‏برداری خودشان را از این کشور بکنند.

در این نهضت، یکی از برکات این نهضت این بود که این قشرها را به [هم‏] نزدیک کرد. قشر دانشگاهی با قشر روحانی و طبقه جوان روحانی، اینها با هم نزدیک شدند، همکار شدند، و همه با سایر طبقات مردم نزدیک شدند، همکار شدند. و همه اینها در این کلمه که رژیم طاغوتی نباید باشد و باید یک جمهوری عدل اسلامی باشد، همه با هم مشترک شدند. غرض همه بود و مقصود همه این معنا بود. این نزدیک شدن این قشرها به هم، متحد شدن این قشرهایی که از هم جدا بودند، با تأیید خدای تبارک و تعالی و با اینکه همه مقصدشان یک مقصد الهی بود، این سد عظیمی که همه امکان نمی‏دانستند، ممکن نمی‏دانستند که این سد شکسته بشود، این سد را شکست. حالا که این سد شکسته شده و آشفتگیها ظاهر شده و دزدیهای اینها فاش شده، و بعد هم فاشتر می‏شود ... حالا از برای ملت، به نظر خود افراد، نوعاً یک آرامشی پیدا شده است و یک نقشه دیگری آنها دارند پیاده می‏کنند. یعنی آن نقشه‏ای که قبل اسلامی بود و این قشرها را به هم نزدیک می‏کرد و منسجم می‏کرد و جوش می‏داد به هم، اینها فهمیدند که از این جوش خوردنِ این قوا به هم این سد شکسته شده است؛ حالا در صدد این برآمده‏اند که اینها را از هم جدا کنند.

الآن تمام این اشخاصی که برای اجنبیها دارند کار می‏کنند، و آن اشخاصی که سوء نیت ندارند لکن توجه به واقعیات ندارند، همه آمده‏اند دارند گروه گروه می‏شوند. زحمت تا حالا این بود که این گروههای مختلف با هم باشند تا این کار را انجام بدهند، و از اینجا به بعد هم هر کاری بخواهد بشود باید با اجتماع بشود، اینها آمدند حالا با نقشه‏هایی که دارند، دارند گروه گروه درست می‏کنند. دیشب بود در روزنامه دیدم که تا حالا صد گروه، ...، یا صد و پنج گروه یک همچو چیزی- یک همچو قلمی بود- اظهار وجود کرده‏اند! یعنی صد تا طایفه ایجاد اختلاف دارند می‏کنند. نتیجه این خواهد شد که اگر این صد طایفه هر کدام توانستند یک عده زیادی دور خودشان جمع بکنند، نتیجه این می‏شود که از آن طرف مرزها و از داخل و خارج، بعد از اینکه دیدند این قوا از هم جدا شد، راه خودشان را باز ببینند برای اینکه یا یک کودتایی بکنند، یا یک حمله‏ای بکنند، یا لا اقل شلوغکاریها را زیاد بکنند؛ فلج بکنند مملکت را.

درست الآن آن نقشه‏ای که اول بود به یکجور دیگر [دنبال می‏شود]. اوّلی که رضا خان آمد، آن نقشه‏ای که آن وقت بود برای جدا کردن این قوا از هم، دانشگاه را از مدارس دینی، بازار را از اینها هر دو، کشاورزها را از همه، همه را علی‏ حده علی‏ حده، احزاب سیاسی زیاد درست می‏کردند، جبهه‏های مختلف درست می‏کردند، همه برای این بود که نبادا یکوقت اینها با هم مجتمع بشوند. آن وقت احساس نکرده بودند، لمس نکرده بودند مطلب را؛ لکن به طور کلی می‏دانستند، می‏فهمیدند این مطلب را، می‏خواستند این کار بشود. بعد که این نهضت الهی پیدا شد، این گروههای مختلف با هم جمع شدند و یک گروه پیدا شد. دیگر صحبت از این گروههای دیگر نبود. همه یک گروه اسلامی بودند. در دانشگاه می‏رفتید، فریاد این بود که مرگ بر این کذا و اسلام کذا. در پیش کشاورزان می‏رفتید،[5] همین طور. در کارخانه‏ها هم می‏رفتید، همین طور. در ... بازار هم می‏رفتید، همین طور. هر جا می‏رفتید، همه با هم یکصدا یک مطلب داشتند، و این سد را شکستند. این دشمنهای شما لمس کردند این مطلب را. آن وقت علمی بود، حالا عینی شد. لمس کردند این مطلب را که با انسجام این قوا با هم، دانشگاه و روحانی با هم، همه با بازار با هم، با کارگر و سایرین، اداری و غیر اداری با هم، اینها وقتی منسجم شدند، حتی ابرقدرتها نمی‏توانند کاری انجام بدهند. چنانچه نتوانستند. همه در صدد این بودند که محمد رضا را نگه دارند. نه ابرقدرتها تنها؛ تمام قدرتهایی که بود. همه این مملکتهای اسلامی هم، همه پشتیبانی می‏کردند. یعنی من نیافتم یک کسی را. لفظاً بعضی از اینها به ما پیام می‏دادند که ما همراهیم؛ لکن ما نمی‏توانستیم باور کنیم. همه‏شان با هم متحد بودند برای اینکه این جانور را حفظش کنند اینجا، و نتوانستند. چرا نتوانستند؟ برای اینکه همه‏تان با هم یک صحبت [داشتید].

یک ملت وقتی همه‏اش یک [صحبت‏] داشت- نمی‏شود- یک چیزی خواست، نمی‏شود خلافش کرد. خلاف خواست یک ملت نمی‏شود عمل کرد؛ عملی نیست در دنیا. حالا که اینها لمس کردند این مطلب را که این اتحاد و انسجام یک همچو ضرری برایشان دارد و این نفت را ازشان گرفته است، که الآن دارند دنبالش روضه‏خوانی می‏کنند و گریه می‏کنند که نفت از دستمان رفته است! حالا دنبال این آمده‏اند که باز آن مسائل را برگردانند؛ جدا کنند ملت را از هم؛ همه را از هم جدا کنند. و مع الأسف روشنفکرهای ما هم غافلند از این معنا؛ غیر از آنهاشان که خائنند. یک دسته خائنند که با حساب کار می‏کنند و برای غیر کار می‏کنند؛ و بیشتر غافلند از مطلب. گروه گروه، صد گروه- صد بیشتر- مثل اینکه بود صد گروه تا حالا درست شده است! در این دو ماهی که شما به پیروزی رسیدید، که با اتحاد به پیروزی رسیدید، حالا آن انسجام دارد باز می‏شود؛ دارد از هم باز می‏شود. گروه گروه می‏شوند؛ هر گروهی جدای از هم؛ حسابشان جدای از هم؛ قلمشان مخالف با هم؛ قدمشان مخالف با هم. نتیجه چه می‏شود؟ نتیجه [این‏] می‏شود که همان طوری که سابقاً، و در این پنجاه و چند سال، به واسطه این اختلافات ما نتیجه برده‏اند، دوباره همان مسائل پیش بیاید و همان اختلافات موجب این بشود که آنها باز بیایند و برگردند به حال اول؛ و لا اقل یک رژیمی دست نشانده امریکا بیاید، و لو اسمش رژیم سلطنتی نباشد؛ یک رژیمی بیاید دمکراتیک باشد، اما نوکر امریکا.

الآن نقشه این است، و شروع شده به این تکه تکه کردن. صد تا در این دو ماه، دو- سه ماه، صد تا گروه اظهار وجود کرده است! و لو چیزی نیستند اینها؛ اینها چیزی نیستند، یک عده معدودی هستند؛ لکن فساد ایجاد می‏کنند. این اسباب فساد می‏شود در این مملکت این کم کم زیاد می‏شود، یکوقت ما باز برمی‏گردیم به اینکه قشر متجدد و متفکر و- عرض بکنم که- دانشگاهی جدا شده است از قشر روحانی. روحانی رفت آن طرف شروع کرد باز آن حرفهای سابق را زدن؛ دانشگاهی هم رفت آن طرف شروع کرد آن حرفهای سابق را زدن. این دو تا با هم مخالف. بازاری هم به تبع اینها یک دسته با این موافق و با آن مخالف؛ یک دسته با آن مخالف؛ یا همه هم با هم [مخالف‏] همه نتیجه این می‏شود. ما این قدر خون جوانهایمان از بین رفت برای اینکه یک مملکتی داشته باشیم مال خودمان، این قدر مردم جانفشانی کردند و زنها جوانهاشان را دادند برای اینکه یک مملکت عدل اسلامی پیدا بشود؛ مخالفین اسلام نمی‏توانند ببینند این مطلب را. می‏بینند با قدرت اسلام است که می‏شود جلوی آنها را بگیرد، نمی‏توانند این معنا را ببینند، حالا در صدد این برآمده‏اند که باز از هم جدا کنند اینها را. وقتی جدا کردند اینها را از هم، باز همان مسائل پیش می‏آید.

امروز باید شما معلمین، آن متعلمین، آن دانشگاهی، آن بازاری، آن روحانی، آن کارگر و کارمند، آن کشاورز، و همه، بیدار باشید که الآن نقشه دقیقتر از سابق است. سابق چون علماً به طور کلی می‏گفتند که اگر اینها با هم بشوند چه خواهد شد و آن نقشه‏ها را می‏کشیدند، حالا عیناً دیدند که شد! اینها با هم شدند و یک همچو کاری شد. یک همچو کاری که همه ممتنع می‏دانستند، و همه حسابها بر خلاف درآمد. حالا که شده است، بیشتر آنها در صدد هستند که بشکنند این نهضت را. راه شکستنش هم همین است که شماها را از هم جدا کنند؛ هر کدام را به دیگری بدبین بکنند؛ هر کدام را برای دیگری در یک جبهه مخالف قرار بدهند؛ و آنها نتیجه ببرند. متفکرهای ما، روشنفکرهای ما، همه دانشجویان و دانشگاهیان، بدانند که نقشه این است و آثارش را ما داریم می‏بینیم. این گروه گروه شدنها برای همین است که نگذارند این انسجامی که بوده حفظ شود. می‏خواهند نگذارند مردم بیدار بشوند و راه خودشان را پیدا کنند؛ همان راهی را که اسلام دستور داده که همه با هم باشید. خداوند وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا[6] را بر مردم واجب کرده. همه با هم باشید و تفرق در کار نباشد. با تفرق همه فسادها هست. و با تمسک به خداوند همه صلاح و سعادتها هست.

خداوند ان شاء اللَّه همه شما را و همه ما را و همه ملت را بیدار کند. و همه ما در راه اسلام و در راه استقلال مملکت و در راه حقیقت و آزادی قدم بردارد و این نهضت را به آخر برسانیم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج‏8، ص: 310 ـ 316)

ـ سخنرانی در جمع پرسنل کمیته انقلاب اسلامی تهران؛ مسئولیت پاسداران (1358)

«همان طوری که انقلاب اسلامی ما وجهه‏های مختلف دارد: انقلاب برای برانداختن رژیم فاسد، و انقلاب برای بپاداشتن رژیم حق، و امید است که انقلاب برای ساختن انسان و یک مملکت انسانی [باشد] پاسداران هم باید پاسداری‏شان به طرز و شکل انقلاب باشد. تا آن وقتی که انقلاب برای شکستن سد رژیم بود، پاسداران پاسداران آن انقلاب بودند؛ یعنی آن جهت انقلابی، باید قیام کنند، و کردند و فریاد زدند و مقابله کردند با همه جنود ابلیسی. و بحمد اللَّه در این جهت انقلاب پیروز شدید. لکن انقلاب یک جهتش پیروز [شد] آن هم نه تمام پیروز. بیشتر این سد از بین رفته است. ریشه‏های مختصری هم مانده است که امید است از بین برود. انقلاب برای تحقق حکومت عدل و جمهوری اسلامی که قدم بعد است، پاسدارها هم باید در این معنا پاسداری کنند. و همه باید پاسداری بکنند. همه پاسدار اسلام و حکومت حق باید باشید. در اینجا پاسداری این است که؛ این حکومت، حکومت «عدل» باشد، و «پاسداری از عدالت» باشد. پاسداری از عدالت این است که؛ پاسدار خودش موصوف به عدالت باشد تا بتواند پاسداری از عدالت کند. اگر خدای نخواسته یک پاسداری، یک گروهی، در جامعه ما موصوف به عدالت نیستند و همان طوری که دستگاه سابق دستگاه تعدی و ظلم و تجاوز به مردم بود، این گروه یا این پاسدار یا این جمعیت، هر کس باشد، این هم تا آن اندازه که دستش می‏رسد همان کارهای رژیم سابق را بکند، این پاسدار نمی‏تواند باشد. اگر فرض کنید که ماها مدعی هستیم پاسدار اسلام هستیم و در این انقلاب، این جهت انقلاب که برقراری حکومت عدل اسلامی است، اگر بنا باشد ما مدعی پاسداری هستیم از انقلاب- [در] آنجایی که خراب کردن و زدن و کشتن و کشته شدن بود درست آمدیم و به انقلابمان وفادار بودیم- اما در این مرحله، که مرحله سازندگی یک حکومت عدل اسلامی است، ما خدای نخواسته پاسداری‏مان از یک همچو حکومت عدل اسلامی به طور صحیح نباشد، یعنی خودمان در این مرحله انقلابی نباشیم، در این مرحله خودمان را نساخته باشیم که موصوف به عدالت باشیم، تا پاسدار عدالت باشیم، پاسدار یک حکومت عادلانه، چنانچه اگر حکومت ما هم یک حکومت عدل نبود، نمی‏توانیم بگوییم که این جهت انقلاب ما تحقق پیدا کرده است که جهت حکومت عدل اسلامی بود. یا اگر فرض کنید که در ادارات ما، در بازار ما، در سایر جاهای دیگری که این افراد ایرانی، نشیمن دارند و مشغول به کارهای خودشان هستند، اگر اینها هم آن عدل اسلامی که باید باشد مراعات نکنند، باز افراد انقلابی اسلامی نیستند.

پاسدار، چه شماها که با اسم پاسداری مشغول خدمت هستید چه سایر قشرها، که یکی‏اش هم قشر روحانیت است که آنها هم پاسدار هستند و لو این لفظ پاسدار بر آنها حالا اطلاق نمی‏شود، لکن به حسب واقع پاسدار از اسلام هستند؛ اگر این جمعیت آن طوری که باید این وجهه از انقلاب را، که انقلاب آمدن یک رژیم عادل به جای یک رژیم فاسد، اگر در این مرحله که آمدن یک رژیم، نشستن یک رژیم به جای یک رژیم فاسد [است‏] مراعات نکنند آن جهت انقلابی را، مراعات نکنند آن عدالت اسلامی را- که عدالت اسلامی از خود انسان شروع می‏شود تا همه جا: عدالت در خود انسان، عدالت با رفیق، عدالت با همسایه، عدالت با هم محله، عدالت با همشهری، عدالت با هم استانی، عدالت با هم مملکتی، عدالت با همسایه‏های کشورهایی که با ما هستند، عدالت با همه بشر، اگر این معنا حاصل نشود، نه حکومت اسلامی است، نه پاسدارش پاسدار اسلام. به مجرد اینکه من ادعا کنم که پاسدار اسلام هستم، از باب اینکه یک نفر طلبه هستم و طلبه شغلش پاسداری است، مجرد این تا یک نمونه‏ای نداشته باشد، نشانه و علامتی نداشته باشد، این ادعاست، ادعایی که بر فرض اینکه من بتوانم این ادعا را به مردم جا بزنم، پیش خدا واضح است که درست نیست. کوشش کنید که در این مرحله دوم، که ما الآن هستیم، و بعد هم مرحله‏های دیگر هست، پاسدار باشید. شماها که الآن پاسداری کردید تا حالا- و خداوند همه‏تان را تأیید کند- کوشش کنید که در این مرحله دوم، که مرحله حکومت عدل است، رژیم عادلانه است، رژیم اسلام است، جمهوری اسلامی است، در این مرحله به وظایف پاسداری در این مرحله قیام کنید. پاسداری در این مرحله این است که از عدالت پاسداری کنید؛ از حکومت عدل پاسداری کنید. اگر خدای نخواسته، فرض کنید یک نفر جوان مسمای به «پاسدار» به رفیقش، به منزل یک کسی، به خانه یک کسی، به مال یک کسی، تعدی بکند، آن از پاسداری خودش همین طوری مخلوع است. لکن شماها جدیت کنید، که او را یا هدایت کنید؛ یا از صف خودتان کنارش بزنید؛ که ممکن است یک کار خلاف از یک نفر در یک جمعیت بر خلاف تحقق پیدا بکند، و همه جمعیت به او آلوده بشود، بگویند پاسدارها این طور هستند. یکوقت بود می‏گفتند که فلان آدم این طوری است، یکوقت است می‏گویند پاسدارها این جوری‏اند. کوشش کنید که مبادا یک همچو مطلبی پیدا بشود که گفته بشود که پاسدارها فلان جور هستند. این خیلی کوشش لازم دارد.

چنانچه ما هم، آقایان هم، باید کوشش کنند به اینکه گفته نشود روحانیون این جور هستند؛ آخوندها این جورند. امروز همه چشمها به این کشور دوخته است. و بیشتر چشم آنها که می‏خواهند مناقشه کنند؛ می‏خواهند اشکال‏تراشی کنند؛ می‏خواهند این نهضت ما را یک نهضت صحیح ندانند. چشمها الآن [به‏] این مطلب دوخته شده است. مناقشه می‏کنند؛ می‏نویسند در روزنامه‏های خارج، زیاد می‏نویسند. اینجا در روزنامه‏ها شاید با اشاره و این چیزها باشد؛ اما آنجاها با صراحت می‏نویسند. باید ما بهانه به دست آنها ندهیم. آنها خلاف می‏نویسند؛ لکن اگر ما یک قدم خلاف برداریم، بهانه به دست آنها می‏آید و یک کار را هزار کار نمایش می‏دهند.

تکلیف: امروز برای شما پاسدارها و ما هم که مدعی پاسداری هستیم، تکلیف زیاد است. مشکل است. ببینید از این تکلیف الهی چطور امتحان خودتان را می‏دهید. حالا که پاسدار هستید، حالا که دارای اسلحه هستید، حالایی که قدرتمند هستید، ببینید که با این اسلحه خودتان، با این قدرت خودتان، چه جور با مردم رفتار می‏کنید؛ چه جور با برادرانتان، که همه کشور است، همه مردم است، با آنها رفتار می‏کنید. رفتار، رفتار عادلانه است، و آن طور که اسلام می‏خواهد، تا بشوید پاسدار اسلام و انقلاب اسلامی! یا خدای نخواسته از بعضی اشخاص بر خلاف باشد، تا بشود پاسدار جنود شیطان و از پاسداری اسلام مخلوع باشد و خدا او را قبول نکند به پاسداری.

خداوند همه شما را و همه ما را و همه ملت ما را به وظایف خودمان آشنا کند. و همه ان شاء اللَّه خدمتگزار باشیم به این ملت و به این کشور. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج‏8، ص: 317 ـ 320)

ـ سخنرانی در جمع خانواده شهدا و پاسداران؛ اعتراض شدید به عدم اصلاح در امور (1359)

«در آستان سالروز ولادت پر برکت حضرت مهدی- ارواحنا له الفداء- این عید سعید بزرگ را بر همه مسلمین و بر همه مستضعفان جهان و ملت شریف ایران و شما برادرهای عزیز و خواهرهای محترم تبریک عرض می‏کنم و سلامت و سعادت تمام مسلمین را و تمام مستضعفین را در مقابل مستکبرین از خداوند تعالی مسألت می‏کنم. من بعد از پانزده خرداد که از حبس بیرون آمدم و مطلع شدم بر وقایعی که در ایران اتفاق افتاده بود و بعد هم که به قم آمدم و مواجه شدم با بعض کسانی که عزیزان خودشان را از دست داده بودند، گمان نمی‏کردم که دنباله این معنا برای من، این صحنه‏هایی که حالا می‏بینم باشد.

من آن وقت مجروحین و شهدای پانزده خرداد را به اسم اینکه یک واقعه تاریخی بزرگ واقع شده است- گرچه یک بار سنگینی به عهده من بود و وقتی مواجه می‏شدم با بعضی از کسانی که عزیزان خودشان را از دست داده بودند، یک حال انفعال باید بگویم برای من دست می‏داد- من نمی‏دانستم که بعد از پانزده خرداد هم ما مواجه خواهیم شد با یک همچو صحنه‏هایی و با یک برادران عزیزی، خواهران محترمی که عزیزان خودشان را از دست داده‏اند و ما مواجه باشیم با خانواده‏های شهدا، خانواده‏های مصدومین و مضروبین و خود آنها. گرچه این یک مشتی از خروار است و در سراسر ایران این مسائل هست و من باید از همه شما عذر بخواهم به اینکه ما نتوانستیم و نمی‏توانیم این مصیبتهایی که شماها تحمل کردید و مصیبت برای همه ملت هم بوده است، نمی‏توانیم ما جبران بکنیم. ما عاجزیم از اینکه به شماها تسلیت بدهیم؛ لکن در آستان تولد حضرت مهدی- ارواحنا له الفداء- به ایشان تسلیت عرض می‏کنم و از خدای تبارک و تعالی می‏خواهم که ظهور مسعود ایشان را نزدیک کند و تشریف بیاورند و ما هم جمال او را ببینیم و ایشان هم در میان ما، شماها را از نزدیک ببینند، گرچه ایشان مطلعند بر مسائل و مصائب. ما مرهون زحمتهای شماها و عزیزان شماها هستیم و همه ملت ایران مرهون این جوانهایی که با مشت گره کرده نهضت را به اینجا رسانده‏اند و باز هم حاضرند [هستند]

لکن من نمی‏دانم که آیا از این قشرهایی که امروز هم مخالفت با نهضت می‏کنند چه باید بپرسیم. اینها شما را دیده‏اند؟ اینها بی‏اطلاعند از اینکه به شماها چه مصیبتهایی وارد شده است. اینهایی که طرفداری از رژیم سابق می‏کنند، این قلمهای مسمومی که با نوشته‏های خودشان می‏خواهند این انقلاب را عقب بزنند و شکست بدهند، اینها هیچ وقت به فکر این افتاده‏اند که این شهدا، این خانواده‏های شهدا در سرتاسر کشور ما، که عزیزهای خودشان را از دست داده‏اند، به آنها چه می‏گذرد؟ اینها چه می‏گویند؟ اینها چه می‏کنند؟

اینها برای کی با شماها مقابله می‏کنند و معارضه؟ و آیا این ادارات دولتی، وزارتخانه‏ها و همه گروههایی که در اداره این مملکت مشغول هستند، جواب شماها را چه می‏دهند که باز هم در عین حالی که سفارش شده است که این کاغذبازیهای مزخرف را و این کارهای ضد انقلابی را نکنید، باز می‏شنویم که حتی برای شما کارشکنی می‏کنند؛ اینها چه می‏گویند؟ اینها چه هستند؟ اینهایی که در رأس هستند، چطور توجه به این مسائل ندارند؟ چطور آقای رئیس جمهور دخالت در این امور نمی‏کند؟ چطور شورای انقلاب در این امور رسیدگی نمی‏کند؟ چه شده است اینها را؟ به کارهای دیگر مشغولند اینها؟ ما مرهون اینها هستیم. اینها بودند که شما را به این مسندها نشاندند. اگر اینها نبودند، نه من اینجا بودم، نه شما آنجا بودید، نه آنها آنجا و نه دستجاتی که مخالفت با این نهضت می‏کنند در اینجا. آنها که مخالف نهضت هستند حسابشان علی حده است، اما شمایی که با نهضت هستید و در امور این کشور دارید دخالت می‏کنید، اداره این مملکت دست شماها هست. چطور است که شما رسیدگی به این ادارات نمی‏کنید؟ و این وزارتخانه‏ها، این وزرایی که اشخاصی تحت اداره آنها هست و باز هم از این اشخاصی که از رژیم سابق مانده‏اند هست، اینها چه می‏گویند؟ به اسلام عقیده ندارند؟ یا عرضه ندارند؟

نمی‏توانند این اشخاصی که کارشکنی برای این افراد می‏کنند، برای این معلولین حتی کارشکنی می‏کنند و برای این شهدا کارشکنی می‏کنند، نمی‏توانند اینها، نمی‏فهمند اینها که باید اینها نشود؟ نمی‏دانند که ایران مرهون اینهاست؟ نمی‏دانند که رژیم منحوس شاهنشاهی را اینها از بین بردند و شما را به اینجا رساندند؟

این چه وضعی است در این مملکت؟ همه که نمی‏شود، همیشه نمی‏شود که با حرف مردم را قانع کرد. باز هم آرمهای شاهنشاهی در کاغذهایشان هست. من نمی‏فهمم که اینها چه اشخاصی هستند. باز هم مریضخانه‏ها، مریضخانه بنیاد فلان هست در ایران. باز هم تذکره‏ها، تذکره‏های شاهنشاهی است. باز هم کاغذهای اداره، کاغذهای شاهنشاهی است. اگر شاهنشاهی هستید، خوب بگویید تا ما تکلیفمان را با شما تعیین کنیم. تا من بگویم ملت با شما چه کند و اگر نیست، چرا این آرمها را برنمی‏دارید؟ چرا این اشخاصی که در این ادارات مشغول فساد هستند، چرا اینهایی که مشغول هستند که جوانهای ما را تباه کنند، در این ادارات تصفیه نمی‏کنید؟ من نمی‏دانم این مملکت وضعش چیست؟

بیست سال است که این ملت، ملت محروم دارد زحمت می‏کشد، کشته می‏دهد. پانزده خرداد آن قدر کشته داد، و بعد هم هی پانزده‏های خرداد برای ما پیش آمد. این همه اینها به شهادت رسیدند. ما تا کی باید مواجه با این چهره‏های افسرده باشیم؟ ملت ایران تا کی باید منتظر باشند که شماها از آن گرفتاریهایی که می‏گویید داریم در ادارات، بیرون بیایید؟ تا کی صبر کند ملت ایران و تا کی شما می‏خواهید اصلاح کنید امور را؟ یک سال و نیم بیشتر گذشته است از این انقلاب و باز آرمهای شاهنشاهی هست. اگر شاهنشاهی هستید بگویید. اگر تا ده روز دیگر، تا ده روز دیگر، در یکی از این چیزهایی که از ادارات صادر می‏شود، عکس همان آرمهای شاهنشاهی باشد و اسم آنها باشد، من با ملت می‏گویم که با شماها آن رفتار کند که با شاهنشاه کرد. ما هی سکوت می‏کنیم، هی می‏خواهیم مطالب را خودشان حل بکنند. مع ذلک، به فکر این حرفها کم هستند. چرا به فکر نیستید؟ چرا شورای انقلاب به فکر این مطلب نیست؟ چرا رئیس جمهور به فکر این افراد نیست؟ این امور نیست؟ به آن حرفهایی که می‏زنید، یک قدری هم عمل کنید. شما همه مخالفید با شاهنشاهی. رأس شما، آنهایی که در رأس هستند که من می‏شناسمشان، آنها همه مخالفند با این وضع. مخالفند با اوضاع سابق. اسلامی هستند. لکن مسامحه می‏کنند. من نمی‏فهمم این مسامحه چیست؟ در همین دو سه روز برای من یک چیزی آوردند که تذکره‏ای بوده است که همان آرم شاهنشاهی و همان کثافتکاریها [را داشت‏]

در وزارت خارجه و در همه وزارتخانه‏ها و همه مراکز، باید اصلاح بشود این امور؛ نمی‏شود این طور. اگر عاجزند کنار بروند تا ما افرادی پیدا بکنیم که عاجز نباشند و اگر عاجز نیستند چرا عمل نمی‏کنند؟

من از شماها عذر می‏خواهم. من از ملت ایران عذر می‏خواهم. من از ملت ایران عذر می‏خواهم. من از این مادرهایی که بچه‏های خودشان را از دست دادند معذرت می‏خواهم. من از این برادرهایی که عزیزان خودشان را دادند، از دست داده‏اند، معذرت می‏خواهم. من از این ارتشیهایی که جوانان خودشان را از دست داده‏اند، از این پاسدارها که جوانهای خودشان را از دست داده‏اند و برادران خودشان را، معذرت می‏خواهم که عُرضه این را ندارم که کار را درست کنم. من از حضرت مهدی- سلام اللَّه علیه- من از پیشگاه پیغمبر اکرم معذرت می‏خواهم. من از پیشگاه ولی عصر امام مهدی- سلام اللَّه علیه- معذرت می‏خواهم. من از پیشگاه ملت ایران معذرت می‏خواهم. من از شما برادران، برادران ارتشی، برادران پاسدار، برادران ژاندارمری و سایر قوای انتظامی که در راه اسلام جوانهای خودشان را دادند، معذرت می‏خواهم. ما نتوانستیم برای شما کاری انجام بدهیم. ما ضعیف هستیم. ما باز گرفتار کاغذبازی هستیم. ما باز گرفتار آرمهایی شاهنشاهی هستیم. مملکت ما باز مملکت شاهنشاهی است. وزارتخانه‏های ما، وزارتخانه‏های ما باز وزارتخانه‏های طاغوتی است و ما نتوانستیم اینها را اصلاح کنیم.

باید به اسرع وقت اصلاح شود و اگر اصلاح نشود به اسرع وقت اصلاح می‏کنیم.

خداوندا! ملت ما را، ملت مظلوم ما را از همه گرفتاریها نجات بده. خداوندا! کسانی که دست اندر کار هستند، قوای تقنینی، قوای اجرایی، قوای قضایی و کسان دیگری که در رأس این امور هستند، توفیق بده که بتوانند عمل کنند. خدایا! به این اشخاصی که با قلم خودشان، با قدم خودشان و با نطقهای خودشان، کارشکنی برای این نهضت اسلامی می‏کنند، هدایت کن. آنها را به آغوش ملت برگردان. عطوفت به آنها عنایت کن که بفهمند در مقابل این همه مصائب چه دارند می‏کنند. خداوند شما را و همه ملت ایران را در محضر مبارک امام زمان- ارواحنا فداه- آبرومند کند. شما غم نداشته باشید که پشتبیان شما خداست و امام عصر- سلام اللَّه علیه- در محضر او واقع شد همه این امور. خداوند ان شاء اللَّه به همه ملت اسلام در سراسر دنیا و به ملت شریف ما قدرت عنایت فرماید که ما و ملتها بتوانند مقاصد اسلامی را پیاده کنند. خداوند به همه ما قدرت بدهد که در مقابل شیاطین و در مقابل کسانی که مخالف اسلام و مقاصد اسلام هستند، با قدرت ایستادگی کنیم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج‏12، ص: 475 ـ 479)

ـ سخنرانی در جمع رزمندگان عازم به جبهه؛ تجلیل از فداکاریهای رزمندگان (1360)

«من با اینکه در روز شنبه بنای بر اینکه صحبتی بکنم نداشتیم، مع ذلک، چون شما جوانان عزیز که پاسداران این اسلام هستید و سربازان ارجمند اسلام هستید، چهره‏های شما را که می‏بینم و عزم راسخی که از ما وراء این چهره‏ها مشاهده می‏کنم، من را ملزم کرد که چند کلمه، و لو برای دعا، با شما عزیزان صحبت کنم.

من این عکسهایی که در دست شماست، جوانان عزیزی که در راه اسلام و کشور اسلامی ما از دست داده‏ایم، موجب افتخار همه شماست در مقابل اسلام و اسلام عزیز این فداکاریها را از یاد نخواهد برد. شما امروز بحمد اللَّه خودتان اسلام را پشتیبانی می‏کنید و مثل رژیم سابق نیست که شماها زحمت بکشید و زحمت شما برای قدرتهای دیگر باشد. برادران من، شما امروز هر چه فداکاری بکنید و هر چه خدمت بکنید خدمت به کشور خودتان است و خدمت به اسلام است. اسلام عزیز از آن وقتی که وجود پیدا کرده است، فداکارهای بسیار تقدیم خدای تبارک و تعالی کرده است و بحمد اللَّه امروز هم که شما عزیزان با اراده مصمم دفاع از حق خودتان و دفاع از کشور خودتان و دفاع از اسلام عزیز می‏کنید، همان اجر را دارید که لشکرهای صدر اسلام در احُد و خندق‏[7] و سایر جبهه‏ها داشتند. آن روز اسلام امانتی بود در دست آنها که با جانفشانی نگهداری می‏کردند و امروز هم اسلام امانتی است در دست همه ما که باید به اندازه توان خودمان خدمتگزار به اسلام باشیم و حفظ کنیم کیان اسلام را. من از خدای تبارک و تعالی خواهانم که شما عزیزان را مصمم‏تر و اراده شما را قویتر و مشتهای شما را فشرده‏تر و صفهای شما را فشرده‏تر کند که گرگهایی در کمین هستند و همه دنبال این هستند که این کشور را برگردانند به حال سابق، آنها را مأیوس کنید.

شما امروز می‏دانید که ملت شریف ما پشتیبان شما عزیزانند. همان طوری که شما کوشش می‏کنید در راه اسلام و فداکاری می‏کنید در راه کشور اسلامی خودتان، همه ملت هم در پشت جبهه با شما همکار هستند و همفکر هستند و پشتیبان شما هستند و ارتش و سپاه و سایر قوای مسلح وقتی که پشتوانه‏شان یک ملت شد، این آسیب‏پذیر نخواهد بود. و ان شاء اللَّه، شما با عزم راسخ خودتان با اراده مصمم خودتان در جبهه‏ها به پیش بروید و دست جنایتکارانی که از امریکا دستور می‏گیرند از کشور خودتان کوتاه کنید و افرادی که در بین این ملت هستند و یک اقلیتهای بسیار ناچیزی هستند با اراده شما و با عزم شما و با فعالیتهای شما آنها هم به اشخاصی که از این عالم به جهنم رفتند ملحق بشوند.

خداوند همه شما را سلامت و قدرت و عزت و شوکت بدهد و دشمنان اسلام را ان شاء اللَّه، از صفحه روزگار بردارد. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج‏14، ص: 501 ـ 502)

ـ پیام به آقای خامنه‏ ای به مناسبت ترور نافرجام علیه ایشان (1360)

«جناب حجت الاسلام آقای حاج سید علی خامنه‏ای- دامت افاضاته.

خداوند متعال را شکر که دشمنان اسلام را از گروهها و اشخاص احمق قرار داده است، و خداوند را شکر که از ابتدای انقلاب شکوهمند اسلامی هر نقشه که کشیدند و هر توطئه که چیدند و هر سخنرانی که کردند ملت فداکار را منسجم‏تر و پیوندها را مستحکم‏تر نمود و مصداق «لا زال یُؤیّدُ هذا الدّین بالرجل الفاجر»[8] تحقق پیدا کرد. اینان هر جا سخن گفتند خود را رسواتر کردند و هر چه مقاله نوشتند ملت را بیدارتر نمودند و هر چه شخصیتها را ترور نمودند قدرت مقاومت را در صفوف فشرده ملت بالاتر بردند. اکنون دشمنان انقلاب با سوء قصد به شما[9] که از سلاله رسول اکرم و خاندان حسین بن علی هستید و جرمی جز خدمت به اسلام و کشور اسلامی ندارید و سربازی فداکار در جبهه جنگ و معلمی آموزنده در محراب و خطیبی توانا در جمعه و جماعات و راهنمایی دلسوز در صحنه انقلاب می‏باشید، میزان تفکر سیاسی خود و طرفداری از خلق و مخالفت با ستمگران را به ثبت رساندند. اینان با سوء قصد به شما عواطف میلیونها انسان متعهد را در سراسر کشور بلکه جهان جریحه‏دار نمودند. اینان آن قدر از بینش سیاسی بی‏نصیبند که بی‏درنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پیشگاه ملت به این جنایات دست زدند، و به کسی سوء قصد کردند که آوای دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنین‏انداز است. اینان در این عمل غیر انسانی به جای برانگیختن و رعب، عزم میلیونها مسلمان را مصمم‏تر و صفوف آنان را فشرده‏تر نمودند. آیا با این اعمال وحشیانه و جرایم ناشیانه وقت آن نرسیده است که جوانان عزیز فریب خورده از دام خیانت اینان رها شوند و پدران و مادران، جوانان عزیز خود را فدای امیال جنایتکاران نکنند و آنان را از شرکت در جنایات آنان بر حذر دارند؟ آیا نمی‏دانند که دست زدن به این جنایات، جوانان آنان را به تباهی کشیده و جان آنان به دنبال خودخواهی مشتی تبهکار از دست می‏رود؟ ما در پیشگاه خداوند متعال و ولی بر حق او حضرت بقیة اللَّه- ارواحنا فداه- افتخار می‏کنیم به سربازانی در جبهه و در پشت جبهه که شبها را در محراب عبادت و روزها را در مجاهدت در راه حق تعالی به سر می‏برند. من به شما خامنه‏ای عزیز، تبریک می‏گویم که در جبهه‏های نبرد با لباس سربازی و در پشت جبهه با لباس روحانی به این ملت مظلوم خدمت نموده، و از خداوند تعالی سلامت شما را برای ادامه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏14، ص: 503 ـ 504)

ـ پیام به ملت ایران در سالروز فاجعه هفتم تیر؛ تجلیل از شهدا- استقامت ملت (1361)

«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏

با فرا رسیدن سالروز هفتم تیر،[10] خاطره قبل از آن فاجعه و پس از آن تجدید شد. قبل از آن، هجومهای ددمنشانه بازیگران امریکایی به فرزندان راستین اسلام و انقلاب و نهادهایی که اینان برای مقصدی الهی در آنها فعالیت می‏کردند، از مجلس شورای اسلامی و دولت اسلامی و قوه قضاییه و دادگاههای انقلاب و شورای نگهبان و همه نهادهای اسلامی تا شخصیتهای عزیزی که از قبل از انقلاب تا پیروزی آن در صحنه بوده و به خدمت و فداکاری ادامه می‏دادند، و هر چه شخصیتها برای انقلاب اسلامی عزیز مفیدتر و ارزشمندتر بودند، سنگینی توطئه برای شکستن شخصیت آنان افزونتر و دامنه تهمتها و افتراها وسیعتر بود. آن کوردلان دلباخته به امریکا و سر از پا نشناخته در راه رسیدن به هدفهای شیطانی، به گمان آنکه توطئه آنان کارگر شده و با برداشتن این عزیزان متعهد از سر راه خود، ملت مسلمان و متعهد به سوی آنان روی آورده و مقاصد طاغوتی آنان به ثمر می‏رسد، و با انگیزه آنکه پس از آن شهیدان، همه چیز به هم می‏ریزد و شاهد پیروزی خود و اربابان جهانخوار خویش را در آغوش می‏گیرند، دست به این جنایت بزرگ زدند و در لحظاتی دردناک هفتاد و چند نفر مؤمن متعهد و فرزندان برومند اسلام را که هر یک با فداکاری خود نخلی پر بار بود، از دست ملت گرفتند که ناگهان صحنه‏های عظیم شورانگیز و انفجارات بزرگ آدم‏ساز، از آن فاجعه رخ داد. چنانکه در یک شب که مزدوران امریکایی همه چیز را به هم ریخته و آشفته و جمهوری اسلامی را سرکوب شده پنداشتند، و ملت عزیز را به سوی خود و پشتیبان خود می‏اندیشیدند، چهره نورانی اسلامی از ورای چهره‏های نورانی حزب اللَّه جلوه نمود و تمام قصرهای تخیلی و آمال شیطانی آنان فرو ریخت. این سیه‏روزان، انفجاری ایجاد کردند که نور خدا را خاموش نمایند و خداوند قادر به دست مبارک حزب اللَّه انفجاری در واکنش آن ایجاد فرمود، که انقلاب اسلامی و همه نهادهای آن چون سدی آهنی و صفی مرصوص از آسیب دهر مصون ماند.

یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَی اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ‏[11]. مگر شهدای بزرگوار هفتم تیر در مجاهدات سرسختانه خود و فداکاری بیدریغ در راه هدف چه می‏خواستند جز پیروزی انقلاب و سرنگونی پرچم شیطانی کفر و نفاق، و جز افتادن ماسک ریا و تزویر چهره‏های کریه و ددمنشانه به صورت خلقی و اسلامی؟ چه بسا اگر این شهادتهای دلخراش واقع نمی‏شد، آنان با همان خوی شیطانی و با ظاهری فریبنده در صحنه بازیهای سیاسی باقی می‏ماندند و بی‏امان ضربه‏های خویش را به انقلاب و فرزندان راستین آن وارد می‏کردند و برای اسلام و مسلمانان مظلوم سنگِ راه می‏شدند و با ضربه نهایی امریکا و دیگر ابرقدرتها جمهوری را شکست می‏دادند، یا لا اقل پیروزی را به عقب رانده و راه را طولانی می‏کردند، ولی این فاجعه غمناک و شهادتهای پی در پی به پیروزی اسلام انقلابی سرعت بخشید.

سپاس فراوان به درگاه خداوند متعال که با عنایات خاصه خود این کشور بقیة اللَّه - ارواحنا لمقدمه الفداء- و این ملت حزب اللَّه را در تمام زمینه‏ها و مراحل به پیروزی و یا آستانه پیروزی رساند و قدرت جمهوری اسلامی و ارگانهای او روز به روز افزایش یافته است.

امروز ملت عزیز ایران که نادانان گمان می‏کردند با جنایات غیر انسانی خویش و به شهادت رساندن شخصیات ارزنده آن از صحنه خارج می‏شوند، و رمز حضور آنان را نمی‏توانستند و نمی‏توانند ادراک کنند، همچنان با قدرت الهی خود به پیش می‏روند. و ما امیدواریم که با شکست توطئه اخیر امریکا برای حفظ صدام و حزب عفلقی، قوای شجاع ما با شکست نهایی دولت عراق، راه را برای تاختن به سوی بیت المقدس باز نمایند؛ چنانچه امید است ما شاهد بی‏تفاوتیهای کشورهای منطقه که با هجوم اسرائیل و قتل و غارت اخیر آن در کشور اسلامی لبنان همه چیز آنان در خطر تباهی است نباشیم.

ملتهای مسلمان بدانند که با این سکوت مرگبار بعضی از دولتهای منطقه و این تسلیم بی‏چون و چرای آنان در مقابل امریکا و اسرائیل، امروز لبنان عزیز در حلقوم این جهانخوار و تفاله او فرو می‏رود و فردای نزدیک، کشورهای عزیز دیگر. و اگر امروز دولتهای منطقه با سلاح نفت و سلاح گرم در مقابل این جنایتکاران بایستند، مسئله اسرائیل و پس از آن امریکا و هر قدرتمند چپاولگر دیگر حل می‏شود. ما تأسف شدید خود را از اینکه بعضی از دولتهای اسلامی دست خود را به سوی امریکا که جنایتکار اصیل و توطئه‏گر دست اول است دراز کرده‏اند و از گرگ آدم در، نجات خود را می‏خواهند، ابراز می‏داریم و شدیداً آن را محکوم می‏کنیم. و ملت سلحشور و دولت انقلابی ایران اگر مسئله جنگ عراق و توطئه برای اغفال ما از آنچه به آن مبتلا هستیم و نقشه برای شکست ما در هر دو جبهه نبود، به گونه‏ای دیگر عمل می‏کرد. و ما برای چندمین بار به دولتهای اسلامی، خصوصاً دولتهای منطقه روی آورده و از آنان می‏خواهیم و قاطعانه به آنان تذکر می‏دهیم که برای حفظ شرف و جان و ناموس و مال ملتهای اسلامی بپاخیزند و با ما و دولت سوریه و فلسطینیها متحد شده و در صف واحد از عزت و شرف اسلام و عرب دفاع کنند، و برای همیشه دست این جنایتکاران را از کشورهای زرخیز خود قطع نمایند و فرصت را از دست ندهند که فردا دیر است.

این جانب از پیشگاه مقدس حق- جل و علا- عظمت برای اسلام و مسلمین و بیداری برای دولتهای اسلامی و عزت و شرف برای کشورهای اسلامی و رحمت برای شهدای اسلام در طول تاریخ خصوصاً شهدای هفتم تیر، و صبر و شکیبایی برای ملت ایران و بازماندگان شهدا خواستارم. و هر چند برای همه شهدا و بویژه شهدای 7 تیر عظمت و بزرگواری قائلم، و لکن شناخت من از شهید مظلوم بهشتی و ابعاد گوناگون او و شهید محمد منتظری و مجاهدات ارزشمند او بیشتر است و نمی‏توان تأسف شدید خویش را در فقدان آنان پنهان کرد. إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏. و السلام. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏16، ص: 361 ـ 364)

ـ حکم عفو جمعی از زندانیان به رئیس دیوان عالی کشور (1361)

[بسمه تعالی. محضر مبارک حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی، رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران- مدّ ظله العالی‏

به پیوست صورت اسامی دوازده نفر از زندانیان دادسرای انقلاب اسلامی مرکز (جرائم عادی) و هفت نفر از دادسرای انقلاب اسلامی قم (جرائم عادی) که حسب نظر حاکم شرع مربوطه و دادستان کل انقلاب اسلامی مشمول عفو، یا تخفیف در مجازات شده‏اند جهت تصویب تقدیم می‏گردد.

4/ 4/ 61- سید عبد الکریم موسوی اردبیلی‏].

بسمه تعالی‏

موافقت می‏شود، موفق باشید.[12]- 6 تیر ماه 61 روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏16، ص: 365)

ـ پیام تشکر به نخست وزیر امارات؛ تبریک عید سعید فطر (1363)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

جناب آقای شیخ رشید بن سعید آل مکتوم، نایب رئیس و نخست وزیر دولت امارات متحده عربی‏

تلگراف تبریک آن جناب به مناسبت حلول عید سعید فطر واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا این عید بزرگ اسلامی را به ملت برادر و مسلمان کشورتان و عموم مسلمانان جهان تبریک گفته، سعادت و عظمت همگان را از خدای تعالی مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

27 رمضان المبارک 1404 / روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏18، ص: 489)

ـ پیام تشکر به امیر قطر؛ تبریک عید سعید فطر (1363)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

حضرت آقای خلیفه بن حمد آل ثانی، امیر دولت قطر

تلگراف تبریک آن جناب به مناسبت حلول عید سعید فطر واصل گردید. ضمن تشکر متقابلًا این عید سعید بزرگ اسلامی را به جنابعالی و ملت برادر و مسلمان کشورتان تبریک گفته، سعادت و عظمت همه ملل اسلامی را از خدای تعالی مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

27 رمضان المبارک 1404/ روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏18، ص: 490)

ـ حکم انتصاب آقای ملک زادگان به سمت فرمانده نیروی دریایی ارتش (1364)

[بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏. مقام معظم رهبر انقلاب و فرمانده کل نیروهای مسلح، حضرت امام خمینی- مد ظله العالی‏

با اظهار قدردانی از خدمات سرکار ناخدا یکم اسفندیار حسینی در طول تصدی فرماندهی نیروی دریایی، شورای عالی دفاع در اجرای مفاد اصل یکصد و دهم قانون اساسی، قبول استعفای وی و انتصاب سرکار ناخدا یکم فرماندهی محمد حسین ملک زادگان به فرماندهی نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران را به آن حضرت پیشنهاد می‏کند. سید علی خامنه‏ای، رئیس جمهور و رئیس شورای عالی دفاع‏].

بسمه تعالی‏

ضمن قبول استعفای سرکار ناخدا یکم حسینی و با تقدیر از زحماتشان، با انتصاب سرکار ناخدا یکم محمد حسین ملک زادگان به فرماندهی نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران موافقت می‏شود.

6 تیر 64 / روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏19، ص: 298)



[1] - یزید بن معاویه.

[2] - حضرت ولی عصر( عج).

[3] - اشاره به« سازمان امنیت» رژیم شاه( ساواک) است

[4] - بخشی از آیه 103 سوره آل عمران:« همگی به ریسمان خدا بیاویزید و پراکنده نشوید».

[5] - اصل: می‏روی.

[6] - بخشی از آیه 103 سوره آل عمران.

[7] - احُد، نام کوهی است در نزدیکی مدینه، و« خَنْدَق» نام یکی دیگر از نبردهای پیامبر با کفّار است که به جنگ« احزاب» نیز مشهور است.

[8] - مسند احمد، ج 2، ص 309؛ کنز العمال، ج 1، ص 45، ح 115

[9] - روز 6 تیر 1360 در حالی که آقای خامنه‏ای در مسجد ابو ذر تهران بعد از نماز ظهر به ایراد سخنرانی و پاسخ به سؤالات حاضران مشغول بود بر اثر انفجار بمبی که در ضبط صوت از سوی تروریستهای منافق کار گذاشته شده بود، بشدت مجروح شد. با دعای امام و تلاش بی‏وقفه پزشکان، خوشبختانه ایشان از این سوء قصد جان سالم به در بردند هر چند که بر اثر این حادثه یک دست ایشان سلامتش را باز نیافت.

[10] - در روز هفتم تیر ماه سال 1360، پس از عزل ابو الحسن بنی صدر از ریاست جمهوری و اتحاد وی و همفکرانش با سازمان منافقین، و در پی علنی شدن رویارویی سازمان منافقین و دست زدن به درگیریهای مسلحانه خیابانی و ترورهای متعدد، بر اثر انفجار بمب توسط یک عامل نفوذی این سازمان در مقر دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی( واقع در سرچشمه تهران) 72 تن از مسئولین بلندپایه نظام اسلامی و از آن جمله شهید مظلوم بهشتی( رئیس دیوان عالی کشور) و تعدادی از نمایندگان مجلس، وزرا و معاونین، مسئولین قوه قضاییه و مدیران برجسته کشور به شهادت رسیدند.

[11] - سوره توبه، آیه 32:« بر آن شده‏اند تا نور خدا را خاموش سازند، اما خداوند اراده نکرده است جز آنکه نور( هدایتش) را کامل گرداند هر چند که کافران را خوش نیاید».

[12] - به استناد وظایف و اختیارات رهبری، مندرج در اصل 110 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

. انتهای پیام /*
 

زمزم احکام، ربا و اقسام آن

حرمت ربا با آیات قرآن و سنت رسول خدا (ص) و احادیث اهل بیت علیهم السلام و اجماع فقها ثابت گشته و از گناهان بزرگ محسوب می شود ،
ربا یا ربای معاملی است و یا ربای قرضی و ربا در معامله عبارت است از مبادله دو کالای مثل هم با دریافت اضافی.