امروز با امام: ششم تیر
ـ پیام به پاسداران انقلاب اسلامی؛ وظایف پاسداران (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
2 شعبان المعظم 99
روز مبارک سوم شعبان المعظم را که روز طلیعه پاسدار و پاسداری از مکتب مترقی اسلام است، به عموم هم میهنان و بخصوص پاسداران انقلاب اسلامی تبریک عرض [میکنم] و بحق باید این روز معظم را «روز پاسدار» بنامیم. روز ولادت با سعادت بزرگ پاسدار قرآن کریم و اسلام عزیز است. پاسداری که هر چه داشت در راه هدف اهدا کرد؛ و اسلام عزیز را از پرتگاه انحراف رژیم طاغوتی بنی امیه نجات داد. رژیم منحط بنی امیه میرفت تا اسلام را رژیم طاغوتی، و بنیانگذار اسلام را بر خلاف آنچه بوده معرفی کند. معاویه و فرزند ستمکارش[1] به اسم خلیفه رسول اللَّه با اسلام آن کرد که چنگیز با ایران؛ و اساس مکتب وحی را تبدیل به رژیم شیطانی نمود. اگر فداکاری پاسدار عظیم الشأن اسلام و شهادت جوانمردانه پاسداران بزرگ و اصحاب فداکار او نبود، اسلام در خفقان بنی امیه و رژیم ظالمانه آنان وارونه معرفی میشد، و زحمات نبی اکرم- صلی اللَّه علیه و آله- و اصحاب فداکارش هدر میرفت.
هان، ای پاسداران عصر حاضر و انقلاب اسلامی! به امام امت[2] و پاسدار قرآن کریم و اسلام عزیز اقتدا نموده حق پاسداری از انقلاب اسلامی را به خوبی ادا کنید؛ و از این منصب بزرگ، که منصب انبیای عظام و اولیای خداوند تعالی است به خوبی حفاظت کنید. نکند خدای نخواسته کاری کنید که مقام پاسداری لکه دار شود؛ و مبادا در لباس پاسداری از شما عملی صادر شود که موجب سرشکستگی اسلام باشد و خدای نخواسته گفته شود پاسداران اسلام چون مأموران سازمان[3] هستند.
و اکیداً از شما جوانان عزیز خواستارم که عناصر ناپاک را از خود دور کنید. که عمل خلاف یک نفر ممکن است گروهی را بدنام کند. ما امروز مواجه هستیم با گروههایی که در کمین نشسته و میخواهند اسلام و انقلاب شکوهمند اسلام را بر خلاف آنچه هست معرفی کنند و به قشرهای مختلف اسلامی خرده گیرند؛ و آنچه در افراد غیر مسئول میگذرد به حساب نهضت و اسلام بیاورند. لهذا لازم است علمای اعلام، که راهنمای جامعه هستند، و کمیتهها و دادگاهها و پاسداران انقلاب کوشش کنند و نگذارند کسانی از روی شیطنت و توطئه یا از روی جهالت و بیاطلاعی از مبانی اسلام، رفتاری کنند که نهضت پاک اسلامی را واژگونه و مکتب مقدس اسلام و جمهوری اسلامی را لکه دار کنند. من از تمام گروههای مذکور میخواهم که به دولت موقت اسلامی کمک کنند؛ و دخالتهای مستقیم در امور دولتی و در عزل و نصب مأموران نکنند. دخالتهایی که موجب تضعیف دولت اسلامی میشود بر خلاف رضای خداست و باید از آن احتراز شود. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج8، ص: 305 ـ 306)
ـ سخنرانی در جمع هیأتی از کشور عمان؛ دولتهای اسلامی- اتحاد عامل پیروزی (1358)
«من امیدوارم اسلام را به آن طوری که هست، ما به کمک همه مسلمین بتوانیم عرضه بکنیم. این مکتب متاع بسیار با ارزش برای عرضه دارد. من امید این دارم که منحرفین از انحرافشان برگردند.
آن چیزی که در نظر من از جمله مشکلات است، دولتهای اسلامی است. اگر دولتهای اسلامی به وظایف اسلامی خودشان عمل بکنند و دست از اختلافاتی که بین خودشان هست بردارند و همه تحت کلمه اسلام- همه- مجتمع بشوند، مشکلات ممالک همه حل خواهد شد. مع الأسف میبینیم که دستهای ناپاکی که در بین ملتها از اجانب هست نمیگذارند که تفاهم بین دولتهای اسلامی واقع بشود. چنانکه بین ملتها هم اختلاف ایجاد میکنند. اگر ما بیدار بشویم و به تبلیغات اسلام که یکی از تعلیمات بزرگش این است که: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا،[4] اگر ما به همین یک دستور عمل بکنیم، مشکلات همه ممالک، حل خواهد شد. لکن مع الأسف خیلی از دولتهای ما به این مسائل اصلًا توجه ندارند.
ما دیدیم که دولت عثمانی، با اینکه باز یک دولت به تمام معنا اسلامی نبود، لکن یک قدرت شامل بود که با آن قدرت با ژاپن، با روسیه، گاهی وقتی مقابل میشد به آنها شکست میداد. در جنگ جهانی آمدند و دولت عثمانی را تکه تکه کردند و چندین دولت کوچک از آن درست کردند، و عمال خودشان را به آن قطعات حکومت دادند، و تضعیف کردند مسلمین [و] دولتهای اسلامی [را].
و مسلمین باید از همین معنا عبرت بگیرند که چه شد یک حکومت بزرگ را آمدند بعد از جنگ و بعد از فتحشان تکه تکه کردند، قطعه قطعه کردند، و برای هر کدام حکومتی که مطیع خودشان بود قرار دادند. این برای این بود که از قدرت اسلام و مسلمین میترسیدند، و میدیدند که اگر یک همچو قدرتی باشد و اگر سایر مسلمین هم به اینها متصل بشوند، دیگر مجال برای آنها و استفاده آنها در ممالک اسلامی باقی نمیماند. از این جهت، اینها آن مملکت واحد را به ممالک کوچک، کوچک تقسیم کردند. باید دولتهای اسلامی از این عبرت ببرند [و] بدانند که رمز پیروزی دولتها «وحدت کلمه» است، و رفع اختلافات است. و من امیدوارم که از این قصه ایران آنها عبرت ببرند که وحدت کلمه یک ملت که هیچ ابزار جنگی نداشت. در مقابل آن همه ابزار جنگی که شاه داشت و همه دولتها هم پشتیبانی از آن میکردند، مع ذلک وحدت کلمه ملت ایران و اتکای آنها به اسلام موجب این شد که آنها را شکست دادند. و دولتهای بزرگ هم نتوانستند نگه دارند آن شاه مخلوع ایران را. اینها چیزهایی است که باید در ممالک دیگر در آن تفکر بشود و مورد بررسی قرار بگیرد، و دولتها توجه کنند به این مسائل. اگر بخواهند از زیر بار اجنبی خارج بشوند، باید برنامههای فعلی را تغییر بدهند، و یک برنامه اسلامی، یک دولت اسلامی [ایجاد کنند] همه به حکومت خودشان باقی باشند، لکن متحد باشند همه با هم.
و من از خدای تبارک و تعالی میخواهم که همه مسلمین را بیدار کند خصوصاً دولتهای اسلامی را که به فکر ملتها بیفتند و به فکر خرابیها بیفتند. و ان شاء اللَّه در تحت لوای اسلام همه چیز را اصلاح کنند.
... و دعا میکنم به اینکه دست اجانب کوتاه بشود از این ممالک و این ... در همه جا هستند الآن و آنها ام الاجانب هستند و باید ملتها از اینها احتراز کنند و آنها را هدایت کنند و به بگویند که هر چه که شما بخواهید بهترش در اسلام است. این چیزهایی که در ممالک دیگر شما خیال میکنید در تمدن است وقتی که درست تأمل کنید تمدن نیست بلکه به توحش نزدیکتر است برای اینکه تمام سلاحهای مدرنی که درست کردند همه برای کشتن هم جنس خودشان و قتل عام کردن بشر است و این همان توحش بزرگی است که در بین حیوانات کمترش هست تا بین انسانها و اسلام است که همه را به سِلم دعوت میکند و همه را میخواهد با رفاه زندگی کنند و تمدن صحیح در اسلام است چنانچه حُرّیت صحیح در اسلام است.
اینها که به اسم شیوعی و به اسمهای دیگر در بین ملتها هستند اینها بعضیشان گول خوردند و بعضیشانام الاجانب هستند و من امیدوارم که هدایت بشوند آنها، ملت هم باید کوشش کند که آنها را هدایت کند و اگر هدایت نشد به آنها پشت کنند. ان شاء اللَّه خداوند همه ما را هدایت کند به راه راست.
... ان شاء اللَّه امیدوارم که همه دولتها و ملتها تحت لوای اسلام جمع شوند و اگر بخواهند سعادت پیدا بکنند باید تحت لوای اسلام جمع بشوند تا اینکه نتوانند مکتبهای دیگر در آنها نفوذ پیدا کنند و تا انحرافات باشد و تحت لوای اسلام نباشد این مسائل و مشکلات هست.
... و مهم است توجه به اسلام آنچه ایران را پیروز کرد این بود که مردم ایران متحول شدند به یک صورتی که در صدر اسلام است و همه آرزو و خواست زیاد میبینند تا آرزوی شهادت بکنند از این جهت پیروز شدند.
... همه به پیروزی ان شاء اللَّه میرسند و من از خدای تبارک و تعالی بیداری مسلمین و پیروزی آنها را خواستارم.
... من امیدوارم که این نهضت ایران به همه جا سرایت کند و همه به این عرضی که ایران پیش رفته است همه به این عرض پیش ببرند.» (صحیفه امام، ج8، ص: 307 ـ 309)
ـ سخنرانی در جمع اعضای انجمن اسلامی دانشگاه تربیت معلم؛ وحدت حوزه و دانشگاه (1358)
«مهم در دانشگاهها، دانشسراها، تربیتهای معلم، تربیتهای دانشجویی، این است که همراه با تعلیمات و تعلمات، تربیت انسانی باشد. چه بسا اشخاصی که در علم به مرتبه اعلا رسیدهاند، لکن تربیت انسانی ندارند. یک همچو اشخاصی ضررشان بر کشور، ضررشان بر ملت، ضررشان بر اسلام، از دیگران زیادتر است. آن کسی که دانش دارد، لکن دانشش توأم با یک تهذیب اخلاق و یک تربیت روحی نیست، این دانش موجب این میشود که ضررش بر ملت و بر کشور زیادتر باشد از آنهایی که دانش ندارند. همین دانش را یک شمشیری میکند در دست خودش، و با آن شمشیرِ دانش ممکن است که ریشه یک کشور را از بین ببرد و قطع کند.
اینکه خارجیها، کارشناسهای اجانب، آنهایی که میخواستند این مملکتها را غارت کنند، عنایت زیادشان به دو جبهه بود؛ یکی جبهه روحانیین، یکی جبهه دانشگاهها؛ برای همین نکته بود که این دو جبهه اگر چنانچه یک تربیت صحیح بشوند، که در پهلوی علم تربیت و عمل صحیح باشد، آنها این معنا را فهمیدند که اگر این دو جبهه به آن طوری که باید باشد، بشود، دست آنها از منافع کوتاه خواهد شد. اگر یک دانشگاه صحیح ما داشته باشیم، یا یک جبهه روحانیِ به تمام معنا روحانی داشته باشیم، نخواهد اجازه داد به اجانب که همه حیثیت یک مملکت را از بین ببرند. از این جهت چون این دو جبهه را آنها برای خودشان خطر میدانستند، حملهشان به این دو جبهه بود. منتها فرم حملهشان فرق داشت. در زمان رضا خان که من یادم است، و اکثر شما یادتان نیست، در آن زمان با سرنیزه حمله میکردند این جبهه را بشکنند. و لهذا حمله میکردند مدارس را، افراد را میگرفتند میبردند، عمامهها را بر میداشتند، لباسها را میکندند، مدرسهها را میبستند، مساجد را تعطیل میکردند. مجالس وعظ و روضه و اینها را بکلی از بین بردند. به خیال اینکه با این فرم میشود از بین برد. منتها در دانشگاه چون انعکاس خارجیاش را میترسیدند، به این فرم وارد نمیشدند؛ به فرم دیگر وارد میشدند که نگذارند دانشجویان رشد کنند. بعد فهمیدند که این طرز نتیجه ندارد. فشار هر چه زیادتر باشد بدتر خواهد شد. برای اینها بدتر خواهد شد. در زمان محمد رضا حمله به روحانیت را تغییر دادند شروع کردند به تبلیغات کردن که مردم را از روحانیت جدا کنند.
چون این دو قوه اسلام، قوه روحانیت و قوه دانشگاه، میتوانست در مقابل اینها بایستد. آن ترتیبی که با فشار بخواهند روحانیت را از بین ببرند، این ترتیب نشد، تغییر دادند وضع را. شروع کردند تبلیغات به ضد روحانیت که جدا کنند روحانیت را از دانشگاه، و همه را از مردم. بین مردم، هم دانشگاهی و هم روحانی را، هم روحانیین را، میخواستند- در بین مردم- یک طوری قلمداد کنند که اینها دیانت صحیح ندارند؛ اینها هم درباری و انگلیسی و- نمیدانم- امریکایی و اینها هستند. نقشه این بود که ملت جدا بشود از این دو قشری که از آنها کار میآید. بین خود این دو تا هم جدایی انداختند، به طوری که روحانیین، بدبین بودند به دانشگاهیها؛ دانشگاهیها بدبین بودند به روحانیین، و این نقشهای بود برای اینکه این قشرهای مؤثر را از هم جدا بکنند، و همه را از ملت جدا بکنند، تا نتوانند اینها کاری انجام بدهند، و آنها بهرهبرداری خودشان را از این کشور بکنند.
در این نهضت، یکی از برکات این نهضت این بود که این قشرها را به [هم] نزدیک کرد. قشر دانشگاهی با قشر روحانی و طبقه جوان روحانی، اینها با هم نزدیک شدند، همکار شدند، و همه با سایر طبقات مردم نزدیک شدند، همکار شدند. و همه اینها در این کلمه که رژیم طاغوتی نباید باشد و باید یک جمهوری عدل اسلامی باشد، همه با هم مشترک شدند. غرض همه بود و مقصود همه این معنا بود. این نزدیک شدن این قشرها به هم، متحد شدن این قشرهایی که از هم جدا بودند، با تأیید خدای تبارک و تعالی و با اینکه همه مقصدشان یک مقصد الهی بود، این سد عظیمی که همه امکان نمیدانستند، ممکن نمیدانستند که این سد شکسته بشود، این سد را شکست. حالا که این سد شکسته شده و آشفتگیها ظاهر شده و دزدیهای اینها فاش شده، و بعد هم فاشتر میشود ... حالا از برای ملت، به نظر خود افراد، نوعاً یک آرامشی پیدا شده است و یک نقشه دیگری آنها دارند پیاده میکنند. یعنی آن نقشهای که قبل اسلامی بود و این قشرها را به هم نزدیک میکرد و منسجم میکرد و جوش میداد به هم، اینها فهمیدند که از این جوش خوردنِ این قوا به هم این سد شکسته شده است؛ حالا در صدد این برآمدهاند که اینها را از هم جدا کنند.
الآن تمام این اشخاصی که برای اجنبیها دارند کار میکنند، و آن اشخاصی که سوء نیت ندارند لکن توجه به واقعیات ندارند، همه آمدهاند دارند گروه گروه میشوند. زحمت تا حالا این بود که این گروههای مختلف با هم باشند تا این کار را انجام بدهند، و از اینجا به بعد هم هر کاری بخواهد بشود باید با اجتماع بشود، اینها آمدند حالا با نقشههایی که دارند، دارند گروه گروه درست میکنند. دیشب بود در روزنامه دیدم که تا حالا صد گروه، ...، یا صد و پنج گروه یک همچو چیزی- یک همچو قلمی بود- اظهار وجود کردهاند! یعنی صد تا طایفه ایجاد اختلاف دارند میکنند. نتیجه این خواهد شد که اگر این صد طایفه هر کدام توانستند یک عده زیادی دور خودشان جمع بکنند، نتیجه این میشود که از آن طرف مرزها و از داخل و خارج، بعد از اینکه دیدند این قوا از هم جدا شد، راه خودشان را باز ببینند برای اینکه یا یک کودتایی بکنند، یا یک حملهای بکنند، یا لا اقل شلوغکاریها را زیاد بکنند؛ فلج بکنند مملکت را.
درست الآن آن نقشهای که اول بود به یکجور دیگر [دنبال میشود]. اوّلی که رضا خان آمد، آن نقشهای که آن وقت بود برای جدا کردن این قوا از هم، دانشگاه را از مدارس دینی، بازار را از اینها هر دو، کشاورزها را از همه، همه را علی حده علی حده، احزاب سیاسی زیاد درست میکردند، جبهههای مختلف درست میکردند، همه برای این بود که نبادا یکوقت اینها با هم مجتمع بشوند. آن وقت احساس نکرده بودند، لمس نکرده بودند مطلب را؛ لکن به طور کلی میدانستند، میفهمیدند این مطلب را، میخواستند این کار بشود. بعد که این نهضت الهی پیدا شد، این گروههای مختلف با هم جمع شدند و یک گروه پیدا شد. دیگر صحبت از این گروههای دیگر نبود. همه یک گروه اسلامی بودند. در دانشگاه میرفتید، فریاد این بود که مرگ بر این کذا و اسلام کذا. در پیش کشاورزان میرفتید،[5] همین طور. در کارخانهها هم میرفتید، همین طور. در ... بازار هم میرفتید، همین طور. هر جا میرفتید، همه با هم یکصدا یک مطلب داشتند، و این سد را شکستند. این دشمنهای شما لمس کردند این مطلب را. آن وقت علمی بود، حالا عینی شد. لمس کردند این مطلب را که با انسجام این قوا با هم، دانشگاه و روحانی با هم، همه با بازار با هم، با کارگر و سایرین، اداری و غیر اداری با هم، اینها وقتی منسجم شدند، حتی ابرقدرتها نمیتوانند کاری انجام بدهند. چنانچه نتوانستند. همه در صدد این بودند که محمد رضا را نگه دارند. نه ابرقدرتها تنها؛ تمام قدرتهایی که بود. همه این مملکتهای اسلامی هم، همه پشتیبانی میکردند. یعنی من نیافتم یک کسی را. لفظاً بعضی از اینها به ما پیام میدادند که ما همراهیم؛ لکن ما نمیتوانستیم باور کنیم. همهشان با هم متحد بودند برای اینکه این جانور را حفظش کنند اینجا، و نتوانستند. چرا نتوانستند؟ برای اینکه همهتان با هم یک صحبت [داشتید].
یک ملت وقتی همهاش یک [صحبت] داشت- نمیشود- یک چیزی خواست، نمیشود خلافش کرد. خلاف خواست یک ملت نمیشود عمل کرد؛ عملی نیست در دنیا. حالا که اینها لمس کردند این مطلب را که این اتحاد و انسجام یک همچو ضرری برایشان دارد و این نفت را ازشان گرفته است، که الآن دارند دنبالش روضهخوانی میکنند و گریه میکنند که نفت از دستمان رفته است! حالا دنبال این آمدهاند که باز آن مسائل را برگردانند؛ جدا کنند ملت را از هم؛ همه را از هم جدا کنند. و مع الأسف روشنفکرهای ما هم غافلند از این معنا؛ غیر از آنهاشان که خائنند. یک دسته خائنند که با حساب کار میکنند و برای غیر کار میکنند؛ و بیشتر غافلند از مطلب. گروه گروه، صد گروه- صد بیشتر- مثل اینکه بود صد گروه تا حالا درست شده است! در این دو ماهی که شما به پیروزی رسیدید، که با اتحاد به پیروزی رسیدید، حالا آن انسجام دارد باز میشود؛ دارد از هم باز میشود. گروه گروه میشوند؛ هر گروهی جدای از هم؛ حسابشان جدای از هم؛ قلمشان مخالف با هم؛ قدمشان مخالف با هم. نتیجه چه میشود؟ نتیجه [این] میشود که همان طوری که سابقاً، و در این پنجاه و چند سال، به واسطه این اختلافات ما نتیجه بردهاند، دوباره همان مسائل پیش بیاید و همان اختلافات موجب این بشود که آنها باز بیایند و برگردند به حال اول؛ و لا اقل یک رژیمی دست نشانده امریکا بیاید، و لو اسمش رژیم سلطنتی نباشد؛ یک رژیمی بیاید دمکراتیک باشد، اما نوکر امریکا.
الآن نقشه این است، و شروع شده به این تکه تکه کردن. صد تا در این دو ماه، دو- سه ماه، صد تا گروه اظهار وجود کرده است! و لو چیزی نیستند اینها؛ اینها چیزی نیستند، یک عده معدودی هستند؛ لکن فساد ایجاد میکنند. این اسباب فساد میشود در این مملکت این کم کم زیاد میشود، یکوقت ما باز برمیگردیم به اینکه قشر متجدد و متفکر و- عرض بکنم که- دانشگاهی جدا شده است از قشر روحانی. روحانی رفت آن طرف شروع کرد باز آن حرفهای سابق را زدن؛ دانشگاهی هم رفت آن طرف شروع کرد آن حرفهای سابق را زدن. این دو تا با هم مخالف. بازاری هم به تبع اینها یک دسته با این موافق و با آن مخالف؛ یک دسته با آن مخالف؛ یا همه هم با هم [مخالف] همه نتیجه این میشود. ما این قدر خون جوانهایمان از بین رفت برای اینکه یک مملکتی داشته باشیم مال خودمان، این قدر مردم جانفشانی کردند و زنها جوانهاشان را دادند برای اینکه یک مملکت عدل اسلامی پیدا بشود؛ مخالفین اسلام نمیتوانند ببینند این مطلب را. میبینند با قدرت اسلام است که میشود جلوی آنها را بگیرد، نمیتوانند این معنا را ببینند، حالا در صدد این برآمدهاند که باز از هم جدا کنند اینها را. وقتی جدا کردند اینها را از هم، باز همان مسائل پیش میآید.
امروز باید شما معلمین، آن متعلمین، آن دانشگاهی، آن بازاری، آن روحانی، آن کارگر و کارمند، آن کشاورز، و همه، بیدار باشید که الآن نقشه دقیقتر از سابق است. سابق چون علماً به طور کلی میگفتند که اگر اینها با هم بشوند چه خواهد شد و آن نقشهها را میکشیدند، حالا عیناً دیدند که شد! اینها با هم شدند و یک همچو کاری شد. یک همچو کاری که همه ممتنع میدانستند، و همه حسابها بر خلاف درآمد. حالا که شده است، بیشتر آنها در صدد هستند که بشکنند این نهضت را. راه شکستنش هم همین است که شماها را از هم جدا کنند؛ هر کدام را به دیگری بدبین بکنند؛ هر کدام را برای دیگری در یک جبهه مخالف قرار بدهند؛ و آنها نتیجه ببرند. متفکرهای ما، روشنفکرهای ما، همه دانشجویان و دانشگاهیان، بدانند که نقشه این است و آثارش را ما داریم میبینیم. این گروه گروه شدنها برای همین است که نگذارند این انسجامی که بوده حفظ شود. میخواهند نگذارند مردم بیدار بشوند و راه خودشان را پیدا کنند؛ همان راهی را که اسلام دستور داده که همه با هم باشید. خداوند وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا[6] را بر مردم واجب کرده. همه با هم باشید و تفرق در کار نباشد. با تفرق همه فسادها هست. و با تمسک به خداوند همه صلاح و سعادتها هست.
خداوند ان شاء اللَّه همه شما را و همه ما را و همه ملت را بیدار کند. و همه ما در راه اسلام و در راه استقلال مملکت و در راه حقیقت و آزادی قدم بردارد و این نهضت را به آخر برسانیم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج8، ص: 310 ـ 316)
ـ سخنرانی در جمع پرسنل کمیته انقلاب اسلامی تهران؛ مسئولیت پاسداران (1358)
«همان طوری که انقلاب اسلامی ما وجهههای مختلف دارد: انقلاب برای برانداختن رژیم فاسد، و انقلاب برای بپاداشتن رژیم حق، و امید است که انقلاب برای ساختن انسان و یک مملکت انسانی [باشد] پاسداران هم باید پاسداریشان به طرز و شکل انقلاب باشد. تا آن وقتی که انقلاب برای شکستن سد رژیم بود، پاسداران پاسداران آن انقلاب بودند؛ یعنی آن جهت انقلابی، باید قیام کنند، و کردند و فریاد زدند و مقابله کردند با همه جنود ابلیسی. و بحمد اللَّه در این جهت انقلاب پیروز شدید. لکن انقلاب یک جهتش پیروز [شد] آن هم نه تمام پیروز. بیشتر این سد از بین رفته است. ریشههای مختصری هم مانده است که امید است از بین برود. انقلاب برای تحقق حکومت عدل و جمهوری اسلامی که قدم بعد است، پاسدارها هم باید در این معنا پاسداری کنند. و همه باید پاسداری بکنند. همه پاسدار اسلام و حکومت حق باید باشید. در اینجا پاسداری این است که؛ این حکومت، حکومت «عدل» باشد، و «پاسداری از عدالت» باشد. پاسداری از عدالت این است که؛ پاسدار خودش موصوف به عدالت باشد تا بتواند پاسداری از عدالت کند. اگر خدای نخواسته یک پاسداری، یک گروهی، در جامعه ما موصوف به عدالت نیستند و همان طوری که دستگاه سابق دستگاه تعدی و ظلم و تجاوز به مردم بود، این گروه یا این پاسدار یا این جمعیت، هر کس باشد، این هم تا آن اندازه که دستش میرسد همان کارهای رژیم سابق را بکند، این پاسدار نمیتواند باشد. اگر فرض کنید که ماها مدعی هستیم پاسدار اسلام هستیم و در این انقلاب، این جهت انقلاب که برقراری حکومت عدل اسلامی است، اگر بنا باشد ما مدعی پاسداری هستیم از انقلاب- [در] آنجایی که خراب کردن و زدن و کشتن و کشته شدن بود درست آمدیم و به انقلابمان وفادار بودیم- اما در این مرحله، که مرحله سازندگی یک حکومت عدل اسلامی است، ما خدای نخواسته پاسداریمان از یک همچو حکومت عدل اسلامی به طور صحیح نباشد، یعنی خودمان در این مرحله انقلابی نباشیم، در این مرحله خودمان را نساخته باشیم که موصوف به عدالت باشیم، تا پاسدار عدالت باشیم، پاسدار یک حکومت عادلانه، چنانچه اگر حکومت ما هم یک حکومت عدل نبود، نمیتوانیم بگوییم که این جهت انقلاب ما تحقق پیدا کرده است که جهت حکومت عدل اسلامی بود. یا اگر فرض کنید که در ادارات ما، در بازار ما، در سایر جاهای دیگری که این افراد ایرانی، نشیمن دارند و مشغول به کارهای خودشان هستند، اگر اینها هم آن عدل اسلامی که باید باشد مراعات نکنند، باز افراد انقلابی اسلامی نیستند.
پاسدار، چه شماها که با اسم پاسداری مشغول خدمت هستید چه سایر قشرها، که یکیاش هم قشر روحانیت است که آنها هم پاسدار هستند و لو این لفظ پاسدار بر آنها حالا اطلاق نمیشود، لکن به حسب واقع پاسدار از اسلام هستند؛ اگر این جمعیت آن طوری که باید این وجهه از انقلاب را، که انقلاب آمدن یک رژیم عادل به جای یک رژیم فاسد، اگر در این مرحله که آمدن یک رژیم، نشستن یک رژیم به جای یک رژیم فاسد [است] مراعات نکنند آن جهت انقلابی را، مراعات نکنند آن عدالت اسلامی را- که عدالت اسلامی از خود انسان شروع میشود تا همه جا: عدالت در خود انسان، عدالت با رفیق، عدالت با همسایه، عدالت با هم محله، عدالت با همشهری، عدالت با هم استانی، عدالت با هم مملکتی، عدالت با همسایههای کشورهایی که با ما هستند، عدالت با همه بشر، اگر این معنا حاصل نشود، نه حکومت اسلامی است، نه پاسدارش پاسدار اسلام. به مجرد اینکه من ادعا کنم که پاسدار اسلام هستم، از باب اینکه یک نفر طلبه هستم و طلبه شغلش پاسداری است، مجرد این تا یک نمونهای نداشته باشد، نشانه و علامتی نداشته باشد، این ادعاست، ادعایی که بر فرض اینکه من بتوانم این ادعا را به مردم جا بزنم، پیش خدا واضح است که درست نیست. کوشش کنید که در این مرحله دوم، که ما الآن هستیم، و بعد هم مرحلههای دیگر هست، پاسدار باشید. شماها که الآن پاسداری کردید تا حالا- و خداوند همهتان را تأیید کند- کوشش کنید که در این مرحله دوم، که مرحله حکومت عدل است، رژیم عادلانه است، رژیم اسلام است، جمهوری اسلامی است، در این مرحله به وظایف پاسداری در این مرحله قیام کنید. پاسداری در این مرحله این است که از عدالت پاسداری کنید؛ از حکومت عدل پاسداری کنید. اگر خدای نخواسته، فرض کنید یک نفر جوان مسمای به «پاسدار» به رفیقش، به منزل یک کسی، به خانه یک کسی، به مال یک کسی، تعدی بکند، آن از پاسداری خودش همین طوری مخلوع است. لکن شماها جدیت کنید، که او را یا هدایت کنید؛ یا از صف خودتان کنارش بزنید؛ که ممکن است یک کار خلاف از یک نفر در یک جمعیت بر خلاف تحقق پیدا بکند، و همه جمعیت به او آلوده بشود، بگویند پاسدارها این طور هستند. یکوقت بود میگفتند که فلان آدم این طوری است، یکوقت است میگویند پاسدارها این جوریاند. کوشش کنید که مبادا یک همچو مطلبی پیدا بشود که گفته بشود که پاسدارها فلان جور هستند. این خیلی کوشش لازم دارد.
چنانچه ما هم، آقایان هم، باید کوشش کنند به اینکه گفته نشود روحانیون این جور هستند؛ آخوندها این جورند. امروز همه چشمها به این کشور دوخته است. و بیشتر چشم آنها که میخواهند مناقشه کنند؛ میخواهند اشکالتراشی کنند؛ میخواهند این نهضت ما را یک نهضت صحیح ندانند. چشمها الآن [به] این مطلب دوخته شده است. مناقشه میکنند؛ مینویسند در روزنامههای خارج، زیاد مینویسند. اینجا در روزنامهها شاید با اشاره و این چیزها باشد؛ اما آنجاها با صراحت مینویسند. باید ما بهانه به دست آنها ندهیم. آنها خلاف مینویسند؛ لکن اگر ما یک قدم خلاف برداریم، بهانه به دست آنها میآید و یک کار را هزار کار نمایش میدهند.
تکلیف: امروز برای شما پاسدارها و ما هم که مدعی پاسداری هستیم، تکلیف زیاد است. مشکل است. ببینید از این تکلیف الهی چطور امتحان خودتان را میدهید. حالا که پاسدار هستید، حالا که دارای اسلحه هستید، حالایی که قدرتمند هستید، ببینید که با این اسلحه خودتان، با این قدرت خودتان، چه جور با مردم رفتار میکنید؛ چه جور با برادرانتان، که همه کشور است، همه مردم است، با آنها رفتار میکنید. رفتار، رفتار عادلانه است، و آن طور که اسلام میخواهد، تا بشوید پاسدار اسلام و انقلاب اسلامی! یا خدای نخواسته از بعضی اشخاص بر خلاف باشد، تا بشود پاسدار جنود شیطان و از پاسداری اسلام مخلوع باشد و خدا او را قبول نکند به پاسداری.
خداوند همه شما را و همه ما را و همه ملت ما را به وظایف خودمان آشنا کند. و همه ان شاء اللَّه خدمتگزار باشیم به این ملت و به این کشور. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج8، ص: 317 ـ 320)
ـ سخنرانی در جمع خانواده شهدا و پاسداران؛ اعتراض شدید به عدم اصلاح در امور (1359)
«در آستان سالروز ولادت پر برکت حضرت مهدی- ارواحنا له الفداء- این عید سعید بزرگ را بر همه مسلمین و بر همه مستضعفان جهان و ملت شریف ایران و شما برادرهای عزیز و خواهرهای محترم تبریک عرض میکنم و سلامت و سعادت تمام مسلمین را و تمام مستضعفین را در مقابل مستکبرین از خداوند تعالی مسألت میکنم. من بعد از پانزده خرداد که از حبس بیرون آمدم و مطلع شدم بر وقایعی که در ایران اتفاق افتاده بود و بعد هم که به قم آمدم و مواجه شدم با بعض کسانی که عزیزان خودشان را از دست داده بودند، گمان نمیکردم که دنباله این معنا برای من، این صحنههایی که حالا میبینم باشد.
من آن وقت مجروحین و شهدای پانزده خرداد را به اسم اینکه یک واقعه تاریخی بزرگ واقع شده است- گرچه یک بار سنگینی به عهده من بود و وقتی مواجه میشدم با بعضی از کسانی که عزیزان خودشان را از دست داده بودند، یک حال انفعال باید بگویم برای من دست میداد- من نمیدانستم که بعد از پانزده خرداد هم ما مواجه خواهیم شد با یک همچو صحنههایی و با یک برادران عزیزی، خواهران محترمی که عزیزان خودشان را از دست دادهاند و ما مواجه باشیم با خانوادههای شهدا، خانوادههای مصدومین و مضروبین و خود آنها. گرچه این یک مشتی از خروار است و در سراسر ایران این مسائل هست و من باید از همه شما عذر بخواهم به اینکه ما نتوانستیم و نمیتوانیم این مصیبتهایی که شماها تحمل کردید و مصیبت برای همه ملت هم بوده است، نمیتوانیم ما جبران بکنیم. ما عاجزیم از اینکه به شماها تسلیت بدهیم؛ لکن در آستان تولد حضرت مهدی- ارواحنا له الفداء- به ایشان تسلیت عرض میکنم و از خدای تبارک و تعالی میخواهم که ظهور مسعود ایشان را نزدیک کند و تشریف بیاورند و ما هم جمال او را ببینیم و ایشان هم در میان ما، شماها را از نزدیک ببینند، گرچه ایشان مطلعند بر مسائل و مصائب. ما مرهون زحمتهای شماها و عزیزان شماها هستیم و همه ملت ایران مرهون این جوانهایی که با مشت گره کرده نهضت را به اینجا رساندهاند و باز هم حاضرند [هستند]
لکن من نمیدانم که آیا از این قشرهایی که امروز هم مخالفت با نهضت میکنند چه باید بپرسیم. اینها شما را دیدهاند؟ اینها بیاطلاعند از اینکه به شماها چه مصیبتهایی وارد شده است. اینهایی که طرفداری از رژیم سابق میکنند، این قلمهای مسمومی که با نوشتههای خودشان میخواهند این انقلاب را عقب بزنند و شکست بدهند، اینها هیچ وقت به فکر این افتادهاند که این شهدا، این خانوادههای شهدا در سرتاسر کشور ما، که عزیزهای خودشان را از دست دادهاند، به آنها چه میگذرد؟ اینها چه میگویند؟ اینها چه میکنند؟
اینها برای کی با شماها مقابله میکنند و معارضه؟ و آیا این ادارات دولتی، وزارتخانهها و همه گروههایی که در اداره این مملکت مشغول هستند، جواب شماها را چه میدهند که باز هم در عین حالی که سفارش شده است که این کاغذبازیهای مزخرف را و این کارهای ضد انقلابی را نکنید، باز میشنویم که حتی برای شما کارشکنی میکنند؛ اینها چه میگویند؟ اینها چه هستند؟ اینهایی که در رأس هستند، چطور توجه به این مسائل ندارند؟ چطور آقای رئیس جمهور دخالت در این امور نمیکند؟ چطور شورای انقلاب در این امور رسیدگی نمیکند؟ چه شده است اینها را؟ به کارهای دیگر مشغولند اینها؟ ما مرهون اینها هستیم. اینها بودند که شما را به این مسندها نشاندند. اگر اینها نبودند، نه من اینجا بودم، نه شما آنجا بودید، نه آنها آنجا و نه دستجاتی که مخالفت با این نهضت میکنند در اینجا. آنها که مخالف نهضت هستند حسابشان علی حده است، اما شمایی که با نهضت هستید و در امور این کشور دارید دخالت میکنید، اداره این مملکت دست شماها هست. چطور است که شما رسیدگی به این ادارات نمیکنید؟ و این وزارتخانهها، این وزرایی که اشخاصی تحت اداره آنها هست و باز هم از این اشخاصی که از رژیم سابق ماندهاند هست، اینها چه میگویند؟ به اسلام عقیده ندارند؟ یا عرضه ندارند؟
نمیتوانند این اشخاصی که کارشکنی برای این افراد میکنند، برای این معلولین حتی کارشکنی میکنند و برای این شهدا کارشکنی میکنند، نمیتوانند اینها، نمیفهمند اینها که باید اینها نشود؟ نمیدانند که ایران مرهون اینهاست؟ نمیدانند که رژیم منحوس شاهنشاهی را اینها از بین بردند و شما را به اینجا رساندند؟
این چه وضعی است در این مملکت؟ همه که نمیشود، همیشه نمیشود که با حرف مردم را قانع کرد. باز هم آرمهای شاهنشاهی در کاغذهایشان هست. من نمیفهمم که اینها چه اشخاصی هستند. باز هم مریضخانهها، مریضخانه بنیاد فلان هست در ایران. باز هم تذکرهها، تذکرههای شاهنشاهی است. باز هم کاغذهای اداره، کاغذهای شاهنشاهی است. اگر شاهنشاهی هستید، خوب بگویید تا ما تکلیفمان را با شما تعیین کنیم. تا من بگویم ملت با شما چه کند و اگر نیست، چرا این آرمها را برنمیدارید؟ چرا این اشخاصی که در این ادارات مشغول فساد هستند، چرا اینهایی که مشغول هستند که جوانهای ما را تباه کنند، در این ادارات تصفیه نمیکنید؟ من نمیدانم این مملکت وضعش چیست؟
بیست سال است که این ملت، ملت محروم دارد زحمت میکشد، کشته میدهد. پانزده خرداد آن قدر کشته داد، و بعد هم هی پانزدههای خرداد برای ما پیش آمد. این همه اینها به شهادت رسیدند. ما تا کی باید مواجه با این چهرههای افسرده باشیم؟ ملت ایران تا کی باید منتظر باشند که شماها از آن گرفتاریهایی که میگویید داریم در ادارات، بیرون بیایید؟ تا کی صبر کند ملت ایران و تا کی شما میخواهید اصلاح کنید امور را؟ یک سال و نیم بیشتر گذشته است از این انقلاب و باز آرمهای شاهنشاهی هست. اگر شاهنشاهی هستید بگویید. اگر تا ده روز دیگر، تا ده روز دیگر، در یکی از این چیزهایی که از ادارات صادر میشود، عکس همان آرمهای شاهنشاهی باشد و اسم آنها باشد، من با ملت میگویم که با شماها آن رفتار کند که با شاهنشاه کرد. ما هی سکوت میکنیم، هی میخواهیم مطالب را خودشان حل بکنند. مع ذلک، به فکر این حرفها کم هستند. چرا به فکر نیستید؟ چرا شورای انقلاب به فکر این مطلب نیست؟ چرا رئیس جمهور به فکر این افراد نیست؟ این امور نیست؟ به آن حرفهایی که میزنید، یک قدری هم عمل کنید. شما همه مخالفید با شاهنشاهی. رأس شما، آنهایی که در رأس هستند که من میشناسمشان، آنها همه مخالفند با این وضع. مخالفند با اوضاع سابق. اسلامی هستند. لکن مسامحه میکنند. من نمیفهمم این مسامحه چیست؟ در همین دو سه روز برای من یک چیزی آوردند که تذکرهای بوده است که همان آرم شاهنشاهی و همان کثافتکاریها [را داشت]
در وزارت خارجه و در همه وزارتخانهها و همه مراکز، باید اصلاح بشود این امور؛ نمیشود این طور. اگر عاجزند کنار بروند تا ما افرادی پیدا بکنیم که عاجز نباشند و اگر عاجز نیستند چرا عمل نمیکنند؟
من از شماها عذر میخواهم. من از ملت ایران عذر میخواهم. من از ملت ایران عذر میخواهم. من از این مادرهایی که بچههای خودشان را از دست دادند معذرت میخواهم. من از این برادرهایی که عزیزان خودشان را دادند، از دست دادهاند، معذرت میخواهم. من از این ارتشیهایی که جوانان خودشان را از دست دادهاند، از این پاسدارها که جوانهای خودشان را از دست دادهاند و برادران خودشان را، معذرت میخواهم که عُرضه این را ندارم که کار را درست کنم. من از حضرت مهدی- سلام اللَّه علیه- من از پیشگاه پیغمبر اکرم معذرت میخواهم. من از پیشگاه ولی عصر امام مهدی- سلام اللَّه علیه- معذرت میخواهم. من از پیشگاه ملت ایران معذرت میخواهم. من از شما برادران، برادران ارتشی، برادران پاسدار، برادران ژاندارمری و سایر قوای انتظامی که در راه اسلام جوانهای خودشان را دادند، معذرت میخواهم. ما نتوانستیم برای شما کاری انجام بدهیم. ما ضعیف هستیم. ما باز گرفتار کاغذبازی هستیم. ما باز گرفتار آرمهایی شاهنشاهی هستیم. مملکت ما باز مملکت شاهنشاهی است. وزارتخانههای ما، وزارتخانههای ما باز وزارتخانههای طاغوتی است و ما نتوانستیم اینها را اصلاح کنیم.
باید به اسرع وقت اصلاح شود و اگر اصلاح نشود به اسرع وقت اصلاح میکنیم.
خداوندا! ملت ما را، ملت مظلوم ما را از همه گرفتاریها نجات بده. خداوندا! کسانی که دست اندر کار هستند، قوای تقنینی، قوای اجرایی، قوای قضایی و کسان دیگری که در رأس این امور هستند، توفیق بده که بتوانند عمل کنند. خدایا! به این اشخاصی که با قلم خودشان، با قدم خودشان و با نطقهای خودشان، کارشکنی برای این نهضت اسلامی میکنند، هدایت کن. آنها را به آغوش ملت برگردان. عطوفت به آنها عنایت کن که بفهمند در مقابل این همه مصائب چه دارند میکنند. خداوند شما را و همه ملت ایران را در محضر مبارک امام زمان- ارواحنا فداه- آبرومند کند. شما غم نداشته باشید که پشتبیان شما خداست و امام عصر- سلام اللَّه علیه- در محضر او واقع شد همه این امور. خداوند ان شاء اللَّه به همه ملت اسلام در سراسر دنیا و به ملت شریف ما قدرت عنایت فرماید که ما و ملتها بتوانند مقاصد اسلامی را پیاده کنند. خداوند به همه ما قدرت بدهد که در مقابل شیاطین و در مقابل کسانی که مخالف اسلام و مقاصد اسلام هستند، با قدرت ایستادگی کنیم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج12، ص: 475 ـ 479)
ـ سخنرانی در جمع رزمندگان عازم به جبهه؛ تجلیل از فداکاریهای رزمندگان (1360)
«من با اینکه در روز شنبه بنای بر اینکه صحبتی بکنم نداشتیم، مع ذلک، چون شما جوانان عزیز که پاسداران این اسلام هستید و سربازان ارجمند اسلام هستید، چهرههای شما را که میبینم و عزم راسخی که از ما وراء این چهرهها مشاهده میکنم، من را ملزم کرد که چند کلمه، و لو برای دعا، با شما عزیزان صحبت کنم.
من این عکسهایی که در دست شماست، جوانان عزیزی که در راه اسلام و کشور اسلامی ما از دست دادهایم، موجب افتخار همه شماست در مقابل اسلام و اسلام عزیز این فداکاریها را از یاد نخواهد برد. شما امروز بحمد اللَّه خودتان اسلام را پشتیبانی میکنید و مثل رژیم سابق نیست که شماها زحمت بکشید و زحمت شما برای قدرتهای دیگر باشد. برادران من، شما امروز هر چه فداکاری بکنید و هر چه خدمت بکنید خدمت به کشور خودتان است و خدمت به اسلام است. اسلام عزیز از آن وقتی که وجود پیدا کرده است، فداکارهای بسیار تقدیم خدای تبارک و تعالی کرده است و بحمد اللَّه امروز هم که شما عزیزان با اراده مصمم دفاع از حق خودتان و دفاع از کشور خودتان و دفاع از اسلام عزیز میکنید، همان اجر را دارید که لشکرهای صدر اسلام در احُد و خندق[7] و سایر جبههها داشتند. آن روز اسلام امانتی بود در دست آنها که با جانفشانی نگهداری میکردند و امروز هم اسلام امانتی است در دست همه ما که باید به اندازه توان خودمان خدمتگزار به اسلام باشیم و حفظ کنیم کیان اسلام را. من از خدای تبارک و تعالی خواهانم که شما عزیزان را مصممتر و اراده شما را قویتر و مشتهای شما را فشردهتر و صفهای شما را فشردهتر کند که گرگهایی در کمین هستند و همه دنبال این هستند که این کشور را برگردانند به حال سابق، آنها را مأیوس کنید.
شما امروز میدانید که ملت شریف ما پشتیبان شما عزیزانند. همان طوری که شما کوشش میکنید در راه اسلام و فداکاری میکنید در راه کشور اسلامی خودتان، همه ملت هم در پشت جبهه با شما همکار هستند و همفکر هستند و پشتیبان شما هستند و ارتش و سپاه و سایر قوای مسلح وقتی که پشتوانهشان یک ملت شد، این آسیبپذیر نخواهد بود. و ان شاء اللَّه، شما با عزم راسخ خودتان با اراده مصمم خودتان در جبههها به پیش بروید و دست جنایتکارانی که از امریکا دستور میگیرند از کشور خودتان کوتاه کنید و افرادی که در بین این ملت هستند و یک اقلیتهای بسیار ناچیزی هستند با اراده شما و با عزم شما و با فعالیتهای شما آنها هم به اشخاصی که از این عالم به جهنم رفتند ملحق بشوند.
خداوند همه شما را سلامت و قدرت و عزت و شوکت بدهد و دشمنان اسلام را ان شاء اللَّه، از صفحه روزگار بردارد. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج14، ص: 501 ـ 502)
ـ پیام به آقای خامنه ای به مناسبت ترور نافرجام علیه ایشان (1360)
«جناب حجت الاسلام آقای حاج سید علی خامنهای- دامت افاضاته.
خداوند متعال را شکر که دشمنان اسلام را از گروهها و اشخاص احمق قرار داده است، و خداوند را شکر که از ابتدای انقلاب شکوهمند اسلامی هر نقشه که کشیدند و هر توطئه که چیدند و هر سخنرانی که کردند ملت فداکار را منسجمتر و پیوندها را مستحکمتر نمود و مصداق «لا زال یُؤیّدُ هذا الدّین بالرجل الفاجر»[8] تحقق پیدا کرد. اینان هر جا سخن گفتند خود را رسواتر کردند و هر چه مقاله نوشتند ملت را بیدارتر نمودند و هر چه شخصیتها را ترور نمودند قدرت مقاومت را در صفوف فشرده ملت بالاتر بردند. اکنون دشمنان انقلاب با سوء قصد به شما[9] که از سلاله رسول اکرم و خاندان حسین بن علی هستید و جرمی جز خدمت به اسلام و کشور اسلامی ندارید و سربازی فداکار در جبهه جنگ و معلمی آموزنده در محراب و خطیبی توانا در جمعه و جماعات و راهنمایی دلسوز در صحنه انقلاب میباشید، میزان تفکر سیاسی خود و طرفداری از خلق و مخالفت با ستمگران را به ثبت رساندند. اینان با سوء قصد به شما عواطف میلیونها انسان متعهد را در سراسر کشور بلکه جهان جریحهدار نمودند. اینان آن قدر از بینش سیاسی بینصیبند که بیدرنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پیشگاه ملت به این جنایات دست زدند، و به کسی سوء قصد کردند که آوای دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنینانداز است. اینان در این عمل غیر انسانی به جای برانگیختن و رعب، عزم میلیونها مسلمان را مصممتر و صفوف آنان را فشردهتر نمودند. آیا با این اعمال وحشیانه و جرایم ناشیانه وقت آن نرسیده است که جوانان عزیز فریب خورده از دام خیانت اینان رها شوند و پدران و مادران، جوانان عزیز خود را فدای امیال جنایتکاران نکنند و آنان را از شرکت در جنایات آنان بر حذر دارند؟ آیا نمیدانند که دست زدن به این جنایات، جوانان آنان را به تباهی کشیده و جان آنان به دنبال خودخواهی مشتی تبهکار از دست میرود؟ ما در پیشگاه خداوند متعال و ولی بر حق او حضرت بقیة اللَّه- ارواحنا فداه- افتخار میکنیم به سربازانی در جبهه و در پشت جبهه که شبها را در محراب عبادت و روزها را در مجاهدت در راه حق تعالی به سر میبرند. من به شما خامنهای عزیز، تبریک میگویم که در جبهههای نبرد با لباس سربازی و در پشت جبهه با لباس روحانی به این ملت مظلوم خدمت نموده، و از خداوند تعالی سلامت شما را برای ادامه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج14، ص: 503 ـ 504)
ـ پیام به ملت ایران در سالروز فاجعه هفتم تیر؛ تجلیل از شهدا- استقامت ملت (1361)
«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ
با فرا رسیدن سالروز هفتم تیر،[10] خاطره قبل از آن فاجعه و پس از آن تجدید شد. قبل از آن، هجومهای ددمنشانه بازیگران امریکایی به فرزندان راستین اسلام و انقلاب و نهادهایی که اینان برای مقصدی الهی در آنها فعالیت میکردند، از مجلس شورای اسلامی و دولت اسلامی و قوه قضاییه و دادگاههای انقلاب و شورای نگهبان و همه نهادهای اسلامی تا شخصیتهای عزیزی که از قبل از انقلاب تا پیروزی آن در صحنه بوده و به خدمت و فداکاری ادامه میدادند، و هر چه شخصیتها برای انقلاب اسلامی عزیز مفیدتر و ارزشمندتر بودند، سنگینی توطئه برای شکستن شخصیت آنان افزونتر و دامنه تهمتها و افتراها وسیعتر بود. آن کوردلان دلباخته به امریکا و سر از پا نشناخته در راه رسیدن به هدفهای شیطانی، به گمان آنکه توطئه آنان کارگر شده و با برداشتن این عزیزان متعهد از سر راه خود، ملت مسلمان و متعهد به سوی آنان روی آورده و مقاصد طاغوتی آنان به ثمر میرسد، و با انگیزه آنکه پس از آن شهیدان، همه چیز به هم میریزد و شاهد پیروزی خود و اربابان جهانخوار خویش را در آغوش میگیرند، دست به این جنایت بزرگ زدند و در لحظاتی دردناک هفتاد و چند نفر مؤمن متعهد و فرزندان برومند اسلام را که هر یک با فداکاری خود نخلی پر بار بود، از دست ملت گرفتند که ناگهان صحنههای عظیم شورانگیز و انفجارات بزرگ آدمساز، از آن فاجعه رخ داد. چنانکه در یک شب که مزدوران امریکایی همه چیز را به هم ریخته و آشفته و جمهوری اسلامی را سرکوب شده پنداشتند، و ملت عزیز را به سوی خود و پشتیبان خود میاندیشیدند، چهره نورانی اسلامی از ورای چهرههای نورانی حزب اللَّه جلوه نمود و تمام قصرهای تخیلی و آمال شیطانی آنان فرو ریخت. این سیهروزان، انفجاری ایجاد کردند که نور خدا را خاموش نمایند و خداوند قادر به دست مبارک حزب اللَّه انفجاری در واکنش آن ایجاد فرمود، که انقلاب اسلامی و همه نهادهای آن چون سدی آهنی و صفی مرصوص از آسیب دهر مصون ماند.
یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَی اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ[11]. مگر شهدای بزرگوار هفتم تیر در مجاهدات سرسختانه خود و فداکاری بیدریغ در راه هدف چه میخواستند جز پیروزی انقلاب و سرنگونی پرچم شیطانی کفر و نفاق، و جز افتادن ماسک ریا و تزویر چهرههای کریه و ددمنشانه به صورت خلقی و اسلامی؟ چه بسا اگر این شهادتهای دلخراش واقع نمیشد، آنان با همان خوی شیطانی و با ظاهری فریبنده در صحنه بازیهای سیاسی باقی میماندند و بیامان ضربههای خویش را به انقلاب و فرزندان راستین آن وارد میکردند و برای اسلام و مسلمانان مظلوم سنگِ راه میشدند و با ضربه نهایی امریکا و دیگر ابرقدرتها جمهوری را شکست میدادند، یا لا اقل پیروزی را به عقب رانده و راه را طولانی میکردند، ولی این فاجعه غمناک و شهادتهای پی در پی به پیروزی اسلام انقلابی سرعت بخشید.
سپاس فراوان به درگاه خداوند متعال که با عنایات خاصه خود این کشور بقیة اللَّه - ارواحنا لمقدمه الفداء- و این ملت حزب اللَّه را در تمام زمینهها و مراحل به پیروزی و یا آستانه پیروزی رساند و قدرت جمهوری اسلامی و ارگانهای او روز به روز افزایش یافته است.
امروز ملت عزیز ایران که نادانان گمان میکردند با جنایات غیر انسانی خویش و به شهادت رساندن شخصیات ارزنده آن از صحنه خارج میشوند، و رمز حضور آنان را نمیتوانستند و نمیتوانند ادراک کنند، همچنان با قدرت الهی خود به پیش میروند. و ما امیدواریم که با شکست توطئه اخیر امریکا برای حفظ صدام و حزب عفلقی، قوای شجاع ما با شکست نهایی دولت عراق، راه را برای تاختن به سوی بیت المقدس باز نمایند؛ چنانچه امید است ما شاهد بیتفاوتیهای کشورهای منطقه که با هجوم اسرائیل و قتل و غارت اخیر آن در کشور اسلامی لبنان همه چیز آنان در خطر تباهی است نباشیم.
ملتهای مسلمان بدانند که با این سکوت مرگبار بعضی از دولتهای منطقه و این تسلیم بیچون و چرای آنان در مقابل امریکا و اسرائیل، امروز لبنان عزیز در حلقوم این جهانخوار و تفاله او فرو میرود و فردای نزدیک، کشورهای عزیز دیگر. و اگر امروز دولتهای منطقه با سلاح نفت و سلاح گرم در مقابل این جنایتکاران بایستند، مسئله اسرائیل و پس از آن امریکا و هر قدرتمند چپاولگر دیگر حل میشود. ما تأسف شدید خود را از اینکه بعضی از دولتهای اسلامی دست خود را به سوی امریکا که جنایتکار اصیل و توطئهگر دست اول است دراز کردهاند و از گرگ آدم در، نجات خود را میخواهند، ابراز میداریم و شدیداً آن را محکوم میکنیم. و ملت سلحشور و دولت انقلابی ایران اگر مسئله جنگ عراق و توطئه برای اغفال ما از آنچه به آن مبتلا هستیم و نقشه برای شکست ما در هر دو جبهه نبود، به گونهای دیگر عمل میکرد. و ما برای چندمین بار به دولتهای اسلامی، خصوصاً دولتهای منطقه روی آورده و از آنان میخواهیم و قاطعانه به آنان تذکر میدهیم که برای حفظ شرف و جان و ناموس و مال ملتهای اسلامی بپاخیزند و با ما و دولت سوریه و فلسطینیها متحد شده و در صف واحد از عزت و شرف اسلام و عرب دفاع کنند، و برای همیشه دست این جنایتکاران را از کشورهای زرخیز خود قطع نمایند و فرصت را از دست ندهند که فردا دیر است.
این جانب از پیشگاه مقدس حق- جل و علا- عظمت برای اسلام و مسلمین و بیداری برای دولتهای اسلامی و عزت و شرف برای کشورهای اسلامی و رحمت برای شهدای اسلام در طول تاریخ خصوصاً شهدای هفتم تیر، و صبر و شکیبایی برای ملت ایران و بازماندگان شهدا خواستارم. و هر چند برای همه شهدا و بویژه شهدای 7 تیر عظمت و بزرگواری قائلم، و لکن شناخت من از شهید مظلوم بهشتی و ابعاد گوناگون او و شهید محمد منتظری و مجاهدات ارزشمند او بیشتر است و نمیتوان تأسف شدید خویش را در فقدان آنان پنهان کرد. إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ. و السلام. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج16، ص: 361 ـ 364)
ـ حکم عفو جمعی از زندانیان به رئیس دیوان عالی کشور (1361)
[بسمه تعالی. محضر مبارک حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی، رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران- مدّ ظله العالی
به پیوست صورت اسامی دوازده نفر از زندانیان دادسرای انقلاب اسلامی مرکز (جرائم عادی) و هفت نفر از دادسرای انقلاب اسلامی قم (جرائم عادی) که حسب نظر حاکم شرع مربوطه و دادستان کل انقلاب اسلامی مشمول عفو، یا تخفیف در مجازات شدهاند جهت تصویب تقدیم میگردد.
4/ 4/ 61- سید عبد الکریم موسوی اردبیلی].
بسمه تعالی
موافقت میشود، موفق باشید.[12]- 6 تیر ماه 61 روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج16، ص: 365)
ـ پیام تشکر به نخست وزیر امارات؛ تبریک عید سعید فطر (1363)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
جناب آقای شیخ رشید بن سعید آل مکتوم، نایب رئیس و نخست وزیر دولت امارات متحده عربی
تلگراف تبریک آن جناب به مناسبت حلول عید سعید فطر واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا این عید بزرگ اسلامی را به ملت برادر و مسلمان کشورتان و عموم مسلمانان جهان تبریک گفته، سعادت و عظمت همگان را از خدای تعالی مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.
27 رمضان المبارک 1404 / روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج18، ص: 489)
ـ پیام تشکر به امیر قطر؛ تبریک عید سعید فطر (1363)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حضرت آقای خلیفه بن حمد آل ثانی، امیر دولت قطر
تلگراف تبریک آن جناب به مناسبت حلول عید سعید فطر واصل گردید. ضمن تشکر متقابلًا این عید سعید بزرگ اسلامی را به جنابعالی و ملت برادر و مسلمان کشورتان تبریک گفته، سعادت و عظمت همه ملل اسلامی را از خدای تعالی مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.
27 رمضان المبارک 1404/ روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج18، ص: 490)
ـ حکم انتصاب آقای ملک زادگان به سمت فرمانده نیروی دریایی ارتش (1364)
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم. مقام معظم رهبر انقلاب و فرمانده کل نیروهای مسلح، حضرت امام خمینی- مد ظله العالی
با اظهار قدردانی از خدمات سرکار ناخدا یکم اسفندیار حسینی در طول تصدی فرماندهی نیروی دریایی، شورای عالی دفاع در اجرای مفاد اصل یکصد و دهم قانون اساسی، قبول استعفای وی و انتصاب سرکار ناخدا یکم فرماندهی محمد حسین ملک زادگان به فرماندهی نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران را به آن حضرت پیشنهاد میکند. سید علی خامنهای، رئیس جمهور و رئیس شورای عالی دفاع].
بسمه تعالی
ضمن قبول استعفای سرکار ناخدا یکم حسینی و با تقدیر از زحماتشان، با انتصاب سرکار ناخدا یکم محمد حسین ملک زادگان به فرماندهی نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران موافقت میشود.
6 تیر 64 / روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج19، ص: 298)
[3] - اشاره به« سازمان امنیت» رژیم شاه( ساواک) است
[4] - بخشی از آیه 103 سوره آل عمران:« همگی به ریسمان خدا بیاویزید و پراکنده نشوید».
[6] - بخشی از آیه 103 سوره آل عمران.
[7] - احُد، نام کوهی است در نزدیکی مدینه، و« خَنْدَق» نام یکی دیگر از نبردهای پیامبر با کفّار است که به جنگ« احزاب» نیز مشهور است.
[8] - مسند احمد، ج 2، ص 309؛ کنز العمال، ج 1، ص 45، ح 115
[9] - روز 6 تیر 1360 در حالی که آقای خامنهای در مسجد ابو ذر تهران بعد از نماز ظهر به ایراد سخنرانی و پاسخ به سؤالات حاضران مشغول بود بر اثر انفجار بمبی که در ضبط صوت از سوی تروریستهای منافق کار گذاشته شده بود، بشدت مجروح شد. با دعای امام و تلاش بیوقفه پزشکان، خوشبختانه ایشان از این سوء قصد جان سالم به در بردند هر چند که بر اثر این حادثه یک دست ایشان سلامتش را باز نیافت.
[10] - در روز هفتم تیر ماه سال 1360، پس از عزل ابو الحسن بنی صدر از ریاست جمهوری و اتحاد وی و همفکرانش با سازمان منافقین، و در پی علنی شدن رویارویی سازمان منافقین و دست زدن به درگیریهای مسلحانه خیابانی و ترورهای متعدد، بر اثر انفجار بمب توسط یک عامل نفوذی این سازمان در مقر دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی( واقع در سرچشمه تهران) 72 تن از مسئولین بلندپایه نظام اسلامی و از آن جمله شهید مظلوم بهشتی( رئیس دیوان عالی کشور) و تعدادی از نمایندگان مجلس، وزرا و معاونین، مسئولین قوه قضاییه و مدیران برجسته کشور به شهادت رسیدند.
[11] - سوره توبه، آیه 32:« بر آن شدهاند تا نور خدا را خاموش سازند، اما خداوند اراده نکرده است جز آنکه نور( هدایتش) را کامل گرداند هر چند که کافران را خوش نیاید».
[12] - به استناد وظایف و اختیارات رهبری، مندرج در اصل 110 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
.
انتهای پیام /*