امروز با امام: دوم تیر
ـ نامه به آقای ابراهیم یزدی درباره نحوه ارسال وجوه (1353)
«جناب آقای دکتر یزدی- ایّده اللَّه تعالی
مرقوم شریف واصل، توفیق و تأیید جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. راجع به بستهها تحقیق کردم؛ گفتند آقای دعایی فرستادهاند؛ ظاهراً از منزل این جانب گرفتهاند و فرستادهاند. لهذا وجهی مطالبه نشود. آقای دعایی نجف نیستند تا تحقیق بیشتری شود ولی مطلب همان است. راجع به ایصال وجه طریقی ظاهراً غیر از بانک نباشد. گاهی هم به وسیله آن وجوهی میرسد. از جنابعالی و سایر دوستان امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج3، ص: 35)
ـ نامه به آقای محمدحسن اعرابی و تذکر نسبت به اطرافیان (1355)
«به عرض عالی میرساند، مرقوم شریف که حاکی از سلامت مزاج محترم بود واصل، سلامت و سعادت جنابعالی را خواستار است.
در موقع تشریف بردن، مطالبی به آقای آقا سید محمدباقر تذکر دادم که موافق مصلحت جنابعالی بود. اینک بعضی که از اروپا آمدهاند مطالبی گفتند مبتنی بر سوء ظن به مقامات و نفوذ در جنابعالی؛ اینک باز تکرار میکنم که خیلی مواظب خودتان و کسانی که منسوبند باشید؛ خدای نخواسته موجب نگرانی مردم نشود[1]. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی. » (صحیفه امام، ج3، ص: 149)
ـ نامه به آقای سید مرتضی پسندیده درباره وجوه شرعیه (1355)
«حضور مبارک حضرت مستطاب حجت الاسلام و المسلمین آقای پسندیده- دامت برکاته
به عرض حضور مبارک میرساند، سلامت و سعادت حضرت عالی را خواستار است. ضمناً در تاریخ (3 ع 1 96)[2] مبلغ ده هزار تومان (10000) حواله کردم که به جناب مستطاب ثقة الاسلام آقای آقا سید محمد تقی اردبیلی- دامت افاضاته- بپردازید، از قرار مسموع آن حواله مفقود شده است لهذا چنانچه پرداخت نشده است وجه مذکور را به ایشان بپردازید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج3، ص: 150)
ـ نامه به خانم صدیقه مصطفوی؛ خانوادگی (1355)
«صدیقه[3] عزیزه من، ان شاء اللَّه تعالی سلامت باشید. ماها بحمد اللَّه سلامت هستیم. از سلامت خودتان زودتر ما را مطلع کنید. خدمت حضرت آقای اشراقی سلام برسانید. نور چشمان عزیز را میبوسم. و السلام علیکم. پدرت.» (صحیفه امام، ج3، ص: 151)
ـ نامه به خانم فریده مصطفوی؛ خانوادگی (1355)
«فریده من،[4] مرقوم شما امروز زیارت شد. از سلامت شماها مسرور شدم. ان شاء اللَّه تعالی همیشه خوش و خرّم باشید. جای شما واقعاً خالی است. ولی ما سلامت و خوشی شماها را طالب هستیم. هوای اینجا بد نیست و به ما بد نمیگذرد. خدمت جناب آقای اعرابی و خانم فرشته[5] سلام میرساند. و السلام. پدرت.» (صحیفه امام، ج3، ص: 152)
ـ پیام به اهالی آذربایجان، در یاری آسیب دیدگان سیل و آتشسوزی تبریز (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حادثه دردناک و آتشسوزی و سیل ویرانکننده در تبریز، که موجب وفات بعضی از برادران شده است، موجب کمال تأسف و تأثر است. به خانوادههای برادران آذربایجانی، که پیوسته در مسیر انقلاب اسلامی بودهاند و از جان و مال دریغ نکردهاند، تسلیت عرض میکنم و از خدای تعالی صبر و اجر آنان را خواستارم. و دولت جمهوری اسلامی و مؤسسه شیر و خورشید سرخ[6] و استاندار آذربایجان موظفند هر چه زودتر به ترمیم خسارات وارده بر برادران عزیزمان بشتابند. و از برادران آذربایجانی تقاضا میکنم که با همت والای خود برادران عزیز خود را کمک نمایند؛ و اگر از بابت سهم مبارک امام- علیه السلام- همراهی نمایند، مورد قبول و مرضیّ ولی عصر- عجل اللَّه فرجه الشریف- است. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج8، ص: 251)
ـ نامه تشکر به آقای یوسف کرم علی؛ تبریک استقرار نظام جمهوری اسلامی (1358)
«جناب آقای یوسف کرم علی- دامت توفیقه
نامه جنابعالی و اعضای محترم جمعیت «خوجا اثنی عشری» کشور «کنیا» واصل گردید. از اظهار تبریک و پشتیبانی از استقرار جمهوری اسلامی در کشور ایران که نموده بودید متشکرم؛ و از خدای تعالی عظمت و موفقیت عموم مسلمانان جهان و پیروزی آنان را بر دشمنان خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج8، ص: 252)
ـ پیام به اهالی شهرستان فردوس درباره اعزام آقای فردوسی (1358)
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
اهالی محترم شهرستان فردوس- ایّدهم اللَّه تعالی
طبق درخواست آقایان محترم، جناب مستطاب ثقة الاسلام و المسلمین آقای آقا شیخ اسماعیل فردوسی- دامت افاضاته- جهت رسیدگی به امور مذهبی و مشکلات محلی بدان شهر میآیند. امید است اهالی محترم، فرصت را مغتنم دانسته، از وجود ایشان بهرهمند شده و برای پیشبرد اهداف عالیه اسلام از هر گونه همکاری لازم با ایشان دریغ ننمایند و ان شاء اللَّه تعالی با همکاری علمای اعلام- دامت برکاتهم- و اهالی محترم بتوانند وظایف محوَّله را به نحو احسن انجام دهند. از خدای تعالی ادامه توفیقات همگان را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج8، ص: 253)
ـ سخنرانی در جمع بانوان لنگرود و پرسنل سپاه پاسداران همدان؛ تهذیب نفس (1358)
«من چند کلمه با آقایان و خواهران در مفاد این آیه شریفه، که آن خواهر خواند، عرض کنم. خدای تبارک و تعالی میفرمایند که من منت گذاشتم بر مردم به اینکه پیغمبر را فرستادم که آیات مرا برای مردم تلاوت کند: وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ[7] «تزکیه» را مقدم ذکر فرموده است از علم، از «حکمت». آیات شریفه قرآن در هر ذره ذره از آن نکات هست. این طور نیست که بیجهت مثل یک نویسنده باشد، که مقدم و مؤخر بودن ممکن است که در نظر نباشد. تلاوت آیات شریفه، خوب، همان، «رسالت» است. یعنی رسول آمده است که آیات قرآن را بر مردم تلاوت کند. تلاوت برای چی؟ تلاوت کند و مردم را «تزکیه» کند، نفوس مردم را تزکیه کند؛ تطهیر کند.
انسان دو جنبه دارد: جنبه معنوی، و جنبه ظاهری. جنبه ظاهری همین است که میبینید، و همین دنیاست که میبینید، و همین مادیت است که مشهود است. و جنبه معنوی جنبه دیگری است که ماورای این عالم است؛ در انسان است. اما انسان مجموعه همه عالم است. کأنه خدای تبارک و تعالی دو نسخه موجود فرموده است: یک نسخه تمام عالم؛ یک نسخه کوچک .... یعنی انسان عصاره همه موجودات عالم است. یعنی در انسان همه چیز هست. و خدای تبارک و تعالی توجه و عنایت فرموده است و منت گذاشته است بر انسان به اینکه پیغمبرانی فرستاده است برای اینکه هم آن جهت معنویت را، که اهم است و تمام نظر به آن است، تربیت کند؛ تزکیه کند مردم را، تهذیب کند مردم را، تعلیم بدهد مردم را؛ حکمت تعلیم کند، کتاب تعلیم کند؛ و هم این جهات مادی افسارگسیخته را مهار کند. اینها که مادی هستند مادیت را به طور افسارگسیختگی توجه به آن دارند؛ و انبیا آمدهاند که همین مادیات را، همین موجودات مادی که انسان نسخهای از آن هم هست، عصارهای از این هم هست، انسان را طوری تربیت کند که مادیات هم در مهار معنویات باشد.
اصلِ اساس معنویات است. اصل اساس این است که هیچ تعلیم و تربیتی در دنیا و هیچ رژیمی در عالم- از تمام رژیمها که بگیرید- توجه به آن معنویت انسان ندارند. اینکه توهّم میشود که فرق ما بین رژیم اسلامیِ انسانی با سایر رژیمها این است که در این عدالت هست، این صحیح است لکن فرق این نیست. فرقها هست. یکی از فرقهایش قضیه عدالت اجتماعی است. هیچ یک از رژیمهای دنیا، غیر از آن رژیم توحیدی انبیا، توجهش به معنویات انسان نبوده است؛ در نظر نداشته است که معنویات را ترقی بدهد. آنها همه در دنبال این بودهاند که این مادیات را استفاده از آن بکنند و یک نظام مادی در عالم ایجاد کنند. و انبیا اصلش آمدهاند برای تزکیه نفوس انسانی؛ تعلیم و تربیت کتاب و حکمت و مهار کردن این طبیعت. که انسان قبل از مهار کردن طبیعت به دست انبیا به طور اصلاح، همه چیز را میخواهد. انسان کما اینکه یکی از موجودات عالم است؛ و یک حیوانی است، منتها حیوان قابل تربیت. هیچ یک از ... قوایی که در انسان است محدود نیست. انسان شهوتش محدود نیست. به اینکه نظام داشته باشد. مثل سایر حیوانات؛ بلکه از سایر حیوانات هم بدتر است. غضب انسان محدود نیست به اینکه در یک موردی اعمال غضب بکند، در یک موردی نکند؛ غیر محدود است. سلطه بر سایر کشورها، بر سایر گروهها، محدود نیست که با یک نظمی بر آنها غلبه کند؛ غیر محدود است. انسان شهوتش همچو غیر محدود است که هیچ مرزی ندارد. هیچ فرقی ما بین افراد نیست. اگر غضب کند هیچ مرزی ندارد که در آن مرز محدود باشد. مهار تا نشود، تا اشخاصی که باید مهار کنند این قوای انسان را تا مهار نکنند، غیر محدود و مطلق است. انبیا آمدهاند که با تعلیم و تربیت الهی و با تزکیه نفوس مهار کنند این قوههای غیر محدود انسان را.
این مقدمه را که من عرض کردم برای این است که ما الآن در معرض یک خطر عظیم واقع هستیم که این خطر از خطر رژیم سابق برای ما بیشتر است؛ و آن، خطر افسارگسیختگی است. خطر افسارگسیختگی که انسان بعد از اینکه خودش را آزاد دید، بعد از اینکه دیوارهای استبداد را شکسته دید، بعد از اینکه از زندان 35 میلیونی بیرون آمد، حالا افسارگسیخته بشود؛ هر چه میخواهد بکند. یعنی بر خلاف آن تعلیماتی که انبیا از صدر عالم تا حالا آوردهاند که مهار کنند این قوای انسان را، مهار کنند این قدرتهایی که انسان دارد، مهار کنند این شهواتی که انسان دارد، حالا که ما، ملت ما، به واسطه همتی که کردند و به واسطه آن ایمانی که داشتند، خدای تبارک و تعالی آنها را موفق کرد و غالب شدهاند بر طاغوت، حالا مهار گسیخته بشود.
این خطر، خطر بزرگی است، که تعالیم انبیا را به باد میدهد؛ زحمتهای رسول اکرم را به باد میدهد؛ آبروی اسلام را از بین میبرد. الآن آبروی اسلام بسته است به اعمال شما مردم ایران، که مردم همه عالم متوجهند به اینکه ببینند چه میکنید. اینکه الآن آزادی به دست شما آمد و از اختناق بیرون رفتید، آیا چه میکنید؟ آیا افسارگسیخته شدید؟ دیگر حدی ندارد کارها؟ مرزی ندارد کارها؟ پاسدارید و تفنگ دارید و قوه دارید و قدرت دارید، به خانهها میریزید، مال مردم را میبرید، هتک آبروی مردم را میکنید؟ یا نه؛ تربیت، تربیت اسلامی است؛ حد و مرز دارد، حدود دارد در اسلام. اگر- چنانچه- یک کسی با دیگری هم دشمنی داشته باشد- که در اسلام نباید داشته باشد- اگر چنانچه کسی فرزند کسی را کشته باشد، حقی که اسلام به او داده این است که روی موازین آن قصاص بکنند. هیچ حق دیگری ندارد. یعنی اگر فرزند یک نفر را، فرزندهای یک نفر را، عشیره یک نفر را، یک نفر قتل عام بکند و همه را بکشد، در اسلام این است که این را باید قصاص کرد و کشت. بیش از این حقی برای کسی قائل نیست. یک فحش حق ندارد به او بدهد؛ یک سیلی حق ندارد ... بزند.
آیا امروز که قدرت دست مردم آمده است و در مقابل همه قدرتها خود مردم هم قدرت پیدا کردهاند، پاسبانها قدرت دارند، سپاهیها قدرت دارند، آیا قدرت را روی موازین کتاب و سنت، روی تعلیمات رسول اکرم، اعمال میکنند. یا هر چه پیش آمده آمد؟ حالایی که قدرت داشت، هرجا که میتواند این قدرت را اعمال میکند؛ دنبال این نیست که روی حق باشد، دنبال این نیست که روی عدالت باشد؛ دنبال این است که اعمال قدرت خودش را بکند. همان افسارگسیختگی که حیوانات دارند. حیوانات افسارگسیختهاند. میزان ندارد کارشان. انسان را که انبیا تربیت میخواهند بکنند، میخواهند محدودش کنند به یک حدودی؛ روی قوانینی؛ روی مرز و بومی باشد. آیا امروز که ایران یک مرکزی شده است که چشمهای دنیا به این مرکز دوخته شده و همه عالم دارند دانشمندانشان مطالعه میکنند در احوال این مملکت و این ملت، آیا این ملت حالا دنبال این مطلب هست که ما یک کاری بکنیم که حفظ آبروی اسلام بشود؟ ما میگوییم جمهوری اسلامی، آیا به جمهوری اسلامی اعتقاد داریم؟ یا همین گفتیم جمهوری اسلامی و هر کاری خواستیم کردیم؟ آیا رباخورها به جمهوری اسلامی اعتقاد دارند و باز مشغولند؟ آیا آن اشخاصی که ظلم میکردند و حالا قدرت دست یک اشخاص دیگر افتاده و اینها با قدرت هستند، به جمهوری اسلامی معتقد هستند؟ اگر معتقد هستند به جمهوری اسلامی، باید حکومت اسلامی مثل حکومت علی بن ابی طالب- سلام اللَّه علیه- باشد. مردمی که در این حکومت زندگی میکنند همه اسلامی باشند؛ تابع باشند. این طور نباشد که کارهایی بشود که در خارج منعکس بشود که اینها یک مشت وحشی بودند؛ وقتی که از دام بیرون افتادند، خودشان بدتر کردند!
برادرهای من! خواهرهای من! امروز آبروی اسلام بسته به اعمال ماهاست، اعمال شماهاست. امروز آبروی اسلام بسته به اعمال روحانیین است. روحانیین که مربی انسانها هستند، به جای انبیا نشستهاند، مبعوث از طرف انبیا هستند. آبروی اسلام امروز، آبروی اسلام در ایران امروز، بسته به اعمال همه است، و خصوصاً روحانیون. اگر خدای نخواسته از این طایفه یک اشتباهی صادر بشود، یک خطایی صادر بشود، این به پای اسلام تمام میشود. متوجه باشید که مسئولیت بزرگ است. همه مسئولیم، همه مسئولید لکن روحانیون بیشتر مسئولند. مبادا یکوقت اعمالی صادر بشود از این طایفه، که همان طور که گفته میشود، و اشخاص مغرض گفتهاند و میگویند، که «ما از زیر بار دیکتاتوری رضا خان بیرون آمدیم و زیر بار دیکتاتوری آخوندها واقع شدیم»! آخوند دیکتاتور نیست؛ و دیکتاتور آخوند نیست. اگر رسول اکرم، امیر المؤمنین- سلام اللَّه علیه- خدای نخواسته دیکتاتور بودند، آخوند هم باید دیکتاتور باشد؛ لکن آنها نبودند. آنها هیچ وقت اعمال قدرت را بر غیر موضعش نمیکردند؛ آنها آن بودند که- به حسب نقل- وقتی که حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- غلبه کرد بر یک دشمنی[8] و او تف انداخت به صورت امیر المؤمنین، پا شد. لکن یک قدری چیز شد گفته میشود که آمدند بعد او را از بین بردند. و از ایشان سؤال شد، گفت ترسیدم که برای خدا نباشد؛ برای این باشد که او به من اهانت کرده .... اهانت به یک موجودی که هر که او را اهانت کند واجب القتل است. هر که به رسول خدا اهانت کند، هر که به ائمه هدی اهانت کند، واجب القتل است. در عین حال برای اینکه خودش بوده و یک حقی برای خودش بوده و میخواسته که خالص باشد این کاری را که میفرماید، تأمل کرد تا اینکه مبادا یکوقت یک خللی در قصد واقع بشود.
آقایان علمای اعلام مسئولیتشان زیاد است؛ چنانکه شغلشان از همه شغلها شریفتر است. شغلْ شغل انبیاست، و مسئولیتْ مسئولیت انبیا. و همه و همه مسئول هستیم. همه هستیم که باید با رعایت صحیح رفتار کنیم: کُلُّکُم رَاعٍ.
همه باید مراعات حدود را بکنیم. مراعات اموری را که باید بکنیم بکنیم. همه باید بنده خدا باشیم. بنده خدا در احکام: هر چه فرموده است عمل بکنیم؛ نه هر چه خواستیم .... امروز آبروی اسلام بسته به اعمال شما آقایان شما برادرها، شما خواهرها؛ و بالاتر علما؛ برای اینکه علما در رأس هستند. اگر در رأس یک خطایی خدای نخواسته واقع بشود، سرایت میکند. در رأس علما هستند. و اگر در رأس یک خطایی واقع بشود، مردم او را پای انبیا ... و میگویند تعلیم آنهاست. لا اقل دشمنهای ما میگویند اسلام همین بوده است.
الآن دشمنها دنبال این هستند که این نهضت را، این نهضت اسلامی را، یک کاری بکنند که لکه دار بشود. شکست مهم نیست؛ لکه دار شدن مهم است. اگر ما با آبرومندی شکست بخوریم اهمیتی ندارد. انبیا هم شکست میخوردند. اگر نهضت ما خدای نخواسته با آبرومندی از بین برود، آبرو محفوظ است؛ در تاریخ محفوظ خواهد ماند. شکست خوردیم، حضرت امیر هم از معاویه شکست خورد. اما اگر شکست معنوی بخوریم، اگر حالا که اسلام دست ما آمده است، امانت است پیش ما، اگر ما به این امانت خیانت بکنیم، اگر خدای نخواسته از حدود تجاوز بکنیم، این نهضت آلوده میشود؛ در خارج گفته میشود این هم اسلام! پای اسلام حساب میکنند. نمیدانند که اسلام این نیست.
اگر ما خطا بکنیم، ما خطاکاریم نه اسلام. کاری نکنید و کاری نکنند و علما کاری نکنند و بزرگان قوم کاری نکنند و متفکران کاری نکنند که اسلام لکه دار بشود، که مکتب لکه دار بشود. ما خودمان از بین برویم اشکالی ندارد؛ نهضتمان هم از بین برود اشکالی ندارد؛ لکن اگر خدای نخواسته مکتبمان از بین برود، مکتب که مکتب توحید است، مکتب اسلام است، مکتب خداست؛ اگر ما کاری بکنیم که این مکتب لکه دار بشود، در دنیا بگویند که وقتی که کار به دست خود مردم افتاد، وقتی کار به دست پاسداران اسلام افتاد، گفتند ما پاسداران اسلامیم، اگر کار به دست علمای اسلام افتاد، گفتند ما علمای اسلام هستیم، ما جانشین انبیا هستیم؛ اگر یکوقت خطا واقع بشود، این مسأله از این خطاهای کوچک نیست. امروز مسائل بزرگ است. امروز خطاها کوچکش هم بزرگ است. امروز اسلام در دست ماست، تا ما چه بکنیم. قرآن کریم در دست ماست تا ما چه بکنیم. آیا کاری بکنیم که به ما بگویند که این هم اسلام! پای اسلام حساب میشود.
برادرها! از پاسداری خوب پاسداری کنید. لشکر اسلام باشید. پاسدار اسلام و قرآن باشید. پاسداری از اسلام بکنید. همین دیروز به من اطلاع دادند که یک پاسدار در قم یک کسی را همین طوری کشته است! کشته میشود؛ قصاص میشود. شما حق دارید او را قصاص کنید. و به دست شما میدهند و کشته خواهد شد. من امروز گفتم باید کشته بشود .... هر که قدرت دستش است هر کاری میخواهد نباید بکند. موازین دارد، میزان دارد مطلب. کشتن یک مسلمان میزان دارد. بیخود است مگر! کشتن یک بشر میزان دارد؛ بیمیزان نمیشود کسی را کشت.
من امیدوارم که خداوند ماها را بیدار کند. خداوند ماها را هوشیار کند. خداوند به ما ایمان عنایت کند. خداوند ان شاء اللَّه شما را سعادتمند کند. خواهران و برادران من را هرجا هستند سعادتمند کند؛ و از عهده این مسئولیتی که بر دوش همه است، ان شاء اللَّه با توفیق خدای تبارک و تعالی همه از این عهده بیرون بیاییم. خداوند همه را حفظ کند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج8، ص: 254 ـ 260)
ـ سخنرانی در جمع روحانیون و طلاب مدرسه ولی عصر تبریز؛ نقش روحانیون (1358)
«من امیدوارم که شما آقایان، که در این راه قدم برداشتید و در مدرسه دینی و علمی وارد شدید، بعدها از ذخایر این امت و از مبلغین اسلام باشید. راه، راه خوبی است، و خطرناک. راه خوبی است که راه انبیاست. انبیا هم برای تربیت بشر آمدهاند؛ و علمای امت هم مربیان بشر باید باشند. پس شغل، شغل انبیاست. و راه، راه انبیا و خطرناک است. که اگر ما به وظایف محوله به خودمان عمل نکنیم، غیر از این است که دیگران نکنند. اگر یک بقال، یک کارمند، یک شخصی که سِمِه روحانیت ندارد، یک کار زشتی خدای نخواسته انجام بدهد، این برای خودش عیب است؛ اما اگر شما ان شاء اللَّه روحانی شَدید و هر کدامتان در یک بلدی یا در یک مملکتی ان شاء اللَّه سرشناس شدید و مروج دین اسلام، اگر خدای نخواسته انحرافی در شما پیدا بشود، این انحراف انحرافی نیست که مثل سایر مردم باشد.
شما نشانه خدا هستید؛ نشانه اسلام ان شاء اللَّه خواهید بود؛ و کسی که نشانه خدا و نشانه اسلام است، باید همه حرکاتش، همه سکناتش، همه اعمالش، همه گفتار و کردارش الهی باشد؛ روی موازین الهی باشد. مردم به روحانیون نظر دارند، توجه دارند، توجه به پیغمبر اکرم، که اینها نمایندگان پیغمبر اکرم و امام زمان- سلام اللَّه علیه- هستند. اگر خدای نخواسته از اینهایی که نماینده هستند از طرف اولیای خدا، از طرف رسول خدا، اینها اگر یکوقت یک انحرافی از آنها پیدا بشود، شاید اشخاص غرضمند این را به پای اسلام حساب کنند؛ خیال کنند تعلیمات اسلامی این طور است. و لهذا راه، راه پر خطری است، و راه شریفی. جدیت کنید که از این راه پر خطر خوب عبور کنید، که این صراط است. صراط مستقیم الهی از اینجا شروع میشود.
جِسْر[9] جهنم از دنیا تا بهشت امتداد دارد. و شما الآن در بین راه هستید و در صراط هستید. توجه کنید که این راه را منحرف نشوید. مستقیم این راه را تا بهشت ان شاء اللَّه، تا سعادت ان شاء اللَّه. و توجه داشته باشید که شما در آتیه، ان شاء اللَّه در آتیه، مربی مردم هستید؛ و مربی مردم باید خودش منزه باشد، مهذب باشد. توجه داشته باشید که آخوند شغلش بزرگترین شغلها و مسئولیتش بزرگترین مسئولیتهاست. یک شخص روحانی میتواند یک ملت را نجات بدهد؛ و یک شخص روحانی میتواند یک ملت را به تباهی بکشد. توجه داشته باشید که مبادا از آن اشخاص بشوید که یک ملت را به تباهی بکشید. از آن اشخاص باشید که یک ملت را به سعادت برسانید؛ یا شعاع شما در هر جا هست، آنها را به سعادت برساند. با ارشاد شما مردم هدایت بشوند. نکند که یکوقت با عمل شما، با قول شما، با رفتار شما، یک اعوجاجی در مردم پیدا بشود؛ یک انحرافی پیدا بشود. این انحراف برای شما ضررش زیاد است. شما ان شاء اللَّه بعد که هر یک، از علمای اعلام شدید، توجه کنید که در خلال تحصیل علم، تقوا تحصیل کنید، مهذب بشوید، اخلاقتان را مهذب کنید، اعمالتان را مهذب کنید. باید بر طبق کتاب و سنت باشد که شما خودتان کتاب و سنت بشوید؛ یعنی کتاب و سنت عملی. روحانی باید طوری باشد که مردم وقتی که او را دیدند به یاد رسول خدا بیفتند. و شما این بار را به دوش گرفتید، و باید این بار را به سلامت به آخر برسانید و مردم را هدایت کنید. خداوند شما و دوستان شما و رفقای شما، که در آن مدرسه و در سایر مدارس هستند، همه را سلامت و سعادت عنایت کند؛ و همه شما را خداوند از علمای اعلام مهذب که برای خدا قدم برداشتید قرار بدهد. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج8، ص: 261 ـ 263)
ـ پیام به آقای تئودور ژیکف؛ تسلیت زلزله کرمان (1360)
«حضرت آقای تئودور ژیکف، رئیس شورای دولتی جمهوری مردم بلغارستان
پیام تسلیت آن حضرت در مورد فاجعه زلزله کرمان واصل گردید. از اظهار همدردی شما متشکرم، و توفیق و سعادت همه ملل مستضعف جهان را از خدای تعالی مسألت دارم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج14، ص: 495)
ـ سخنرانی در جمع کارکنان ماهنامه شاهد؛ رهایی از وابستگی فرهنگی (1360)
«باید خیلی جوانها و دانشمندها و آنهائی که نویسنده و گوینده هستند، خیلی کوشش کنند که آن کدورتهائی را که در ذهن جوانهای ما در طول حکومت آن نظام فاسد پیدا شده است، جبران کنند.
البته به خواست خدا ملت ایران یک جهشی کرد که در همه جهات تحول حاصل شد.
آن همه جوانی که یا معطل مانده بودند و یا نیروی خودشان را نمیتوانستند صرف کنند و کلمه حقی را بگویند ویک دسته از جوانهای ما هم مع الأسف کشیده شده بودند به یک انحرافاتی، و الحمد للَّه این انقلاب که حاصل شد و زندانها شکسته شد و تقریباً یک اکثریت قاطعی از ملت ایران راه صحیحی را طی میکنند. لکن خیلی لازم است که کوشش شود و در این مورد آنچه که بیش از همه در فرهنگ مردم تأثیر میگذارد، مجله و فرهنگ مجله است، برای اینکه مجله و نحوه ارائه آن خیلی تأثیر دارد، این حتی خودش اگر مجله را هم نخواند، ورق زدن مجله، این خودش در روحیهاش تأثیر میکند.
شما دیدید زمانی که مجلات دست منحرفین بود، همان نوشتن و صفحهها در آنها تأثیر داشت. یک جوانی که مجله را ورق میزند، در روحیهاش تأثیر میگذارد اگر میخواند.
همه چیز انحرافی گذاشته بودند و همه چیز را وارونه میکردند. فکرها را مقید کرده بودند در یک محدودههایی و نمیگذاشتند که جوانی که تازه میخواهد وارد شود در جامعه، فکر آزاد داشته باشد و خودش مسائل را بررسی کند. این کودک از دبستان گرفته تا هر کجا برود، تحت تأثیر این معلمها و ... آنهاست. از بچگی بچه تحت تأثیر واقع میشود و حتی وارد دانشگاه میشد یک مصیبت بالاتر. وقتی چنین شد از دانشگاه که میآید بیرون نمیتواند برای کشور مفید باشد. اینکه اینها همه اصرار داشتند دانشگاه را منحرف کنند حسابشان صحیح نبود، زیرا وقتی بنا شد دانشگاه و جاهای مثل دانشگاه، انحراف در کارش ایجاد شود، دانشگاه نمیتواند افراد با استقلال فکری تربیت کرده و دردها را درمان کند. وقتی تبلیغات همه جانبه در دانشگاه، مجلات، نوشتهها، روزنامهها ... همه وسائل انحرافی بود، مجلهای نبود که در آن چیز صحیحی باشد و بیپرده مطلبی بگوید ممکن است در پرده گفته باشد، ولی این اسباب این نمیشد که اکثریت روزنامهها وم جلههائی که در دست آنها بود وهمه برای این بود که شهوات و خواستههای حیوانی را در جوانان بیشتر کند. در شیراز در ملاء عام کار جنسی انجام دادند و عقد بین دو پسر و اینها مسائلی بود. مقدمه بود که این مسائل را در جامعه گسترش دهند و این ملت همه چیزش را از دست بدهد. خداوند خواست که نجات بدهد این ملت را و البته آنها دست بردار نیستند آنها ایران را از جهات مختلف. هم شوروی. هم امریکا و هم انگلیس، شرق و غرب طمع دارند. خداوند خواست که ملت را نجات بدهد و گر نه میدیدید که کار به کجا میکشید. طمع به ایران و مخازن آنها. و مخازن ایران بیش از آن است که اطلاع دارید.
سفری به همدان رفتم و یکی از آقازادههای همدان پیش من آمد ویک ورقه بزرگ آورد که مال همدان بود، تمام جاهایی که در همدان هست. دهات، روستاها در آن ثبت بود و نقطههائی به شکلهای مختلف در آن دیده میشد. پرسیدم این نقطهها چیست؟
گفت: هر نقطه علامت این است که چیزی، معدنی هست، مس هست، نفت هست، طلا هست و عکسبرداری کردند. نقطهها علامت چیزی هستند. و این را شنیدهاید که وقتی اتومبیل نبود آنها میآمدند در ایران و با شتر حرکت میکردند، حتی کویرهای اینجا را دیدهاند و از همه چیزهایی که داریم آنها مطلع هستند. کسی نمیداند که چه مجموعهای در این هست و باید مجهز باشیم برای مقابله. اگر بخواهیم مستقل باشیم، باید مهیا باشیم که با همه چیز مقابله بکنیم. و اینها با همه جهازاتی که دارند، میخواهند ما را به یک صورتی در بیاورند که بیثبات باشیم. اینها این طوری شما را دعوت میکنند، البته صورت شاهنشاهی نیست، میدانند مردم از آن استقبال نمیکنند. یک فرم دیگر، یک فرم اسلامی مثل اسلام بعضی از کشورها درست میکنند و افراد آن رژیم را از خود قرار میدهند. خیلی هم صحیح به نظر میآید، خیلی به اسلام ابراز عقیده هم میکنند و آنها نمیروند کسی را که اسلام را قبول ندارد بیاورند، کسی را میآورند که بگوید اسلام را قبول دارم. اینها از مملکتی که همه چیزش اسلام باشد میترسند. نسلهائی که از مدارس و دانشگاهها بیرون میآیند، اگر این طوری [اسلامی] تربیت شدند، باید آنها بروند. وقتی دانشگاهها بسته شد، چه افرادی مهم مخالفت کردند. سابق وقتی دانشگاه دست ما نبود، دیدید که چه حیواناتی بیرون آمد. در همین دانشگاه اگر کسی میخواست نماز بخواند، رویش نمیشد و در پنهان نماز میخواند. و اینکه اینها اظهار داشتند دانشگاه باز شود، از اول معلوم بود مسائل آنها این نیست که دلشان برای اسلام بسوزد. باید چشمها را باز کنیم و اشخاص را مطالعه کنیم. این صورتی که مرا گاهی رنج میداد. آنها در صدد بودند رفراندم کنند و یا رفراندم قانون اساسی را تحریم کنند. سنخ رفراندمهای دکتر مصدق که رفراندم این طور بوده یک صندوق برای مخالف ویک صندوق برای موافق میگذاشتند و پای صندق مخالف، یک دسته از اشرار بودند و جزء مخالفین یک الاغ را آورده بودند که رأی بیندازد. چنین رفراندمی را شکل دادند و قانون اساسی را امریکائی درست کردند. بعضی از این روحانیون را- بیش از بیست سال تجربه کردم- اینها میخواستند این قشر را کنار بگذارند و یک قشری بیاورند که مسلمان باشد ولی در نظرش امریکا باشد. ولی چون از شوروی مردم وحشت دارند. آنها را کنار بگذارند و به طرف امریکا جذب بکنند. ما خیلی محتاج به زحمت هستیم و من این نگرانی را داشتم و مصمم هستم که یک وصیتی بنویسم و در آن شرح بدهم که اینها از کجا میخواهند شروع کنند و آنها فرصتشان نبود و خواستند از حالا شروع کنند. ولی نشد «نه مجلس به درد میخورد و نه شواری نگهبان و نه قضات». میگفت همه اینها بیدین هستند. بنی صدر بارها به من گفت:
این دولت را کنار بگذاریم. میخواست مرا دیکتاتور کند و من میخندیدم و میگفتم اگر قدرت داری خود شما این کار را بکنید. اینها جاهلند. اینها بیدین هستند. اینها قرار داشتند مجلس خبرگان را منحل کنند و میگفتند برگردیم به 22 بهمن. باید بگویم همه غلط است و برگردیم به 22 بهمن و آنوقت شروع کنیم. نه مجلس و نه هیچ چیز دیگر و نه جمهوری اسلامی داشته باشیم و رای بگیرند. جمهوری دمکراتیک باشد، یا اسلامی، یا اسلامی دمکراتیک. حتی متدینین میگفتند. لفظ دمکراتیک را بگذارید، وقتی ما آمدیم دیدیم که میخواهند از اول منحرف کنند و ما گفتیم همین اسلام را میخواهیم ...
ناشیگری کردند و خواستند رفراندم کنند، ولی نمیدانستند مردم چه هستند فکر کردند اینها که سوت میزنند توده مردم هستند.
در هر حال دست از ما بر نمیدارند. باید جوانهای ما نسل فعلی، نسل آینده را تربیت کنند. این نسل را نمیتوانند الآن ذهنش را ببندند. اصرارشان این است که دانشگاه باز شود، میگویند متخصص نداریم، میگویند اینها مخالف علمند. کی بیشتر از قرآن، از علوم صحبت کرده است؟ ما روزنامه لازم داریم ولی روزنامه «انقلاب اسلامی» لازم نداریم. ما مجله میخواهیم ولی مجلههایی که مثل مجلههای رژیم سابق باشند احتیاج نداریم. متخصص میخواهیم ولی متخصص مثل شریف امامی نمیخواهیم. در هر صورت مسأله، مسأله محققی نبود. مسأله، مسأله دانشگاه نبود. مسأله، مسأله مطبوعات نبود و مسأله آزادی نبود. مسأله این بود که وحشت زده بودند که جای دیگر این طور شود.
این وحشت هست که اگر این سرایت کند به سایر کشورهای اسلام و حتی این انقلاب به امریکا و سیاهان امریکایی منتهی شد، اینها، این وحشت را دارند و اینکه میگفتند نمیشود بدون امریکا نفس کشید، ولی ما چند سال است که بدون امریکا نفس میکشیم. اینها میترسند مبادا این مطلب ایران در جای دیگر برود. مثلا در عراق و کویت برود. آنهائی که به خارج رفتهاند گفتند که آنجا مهیاست که انقلاب آنجا محقق شود.
در هر صورت مجلهنویسی آسان است ولی مجله صحیح نوشتن مشکل است. چهار عکس، چهار مقاله و چهار شعر و چهار تا فکاهی، این آسان است تخصص نمیخواهد.
باید مجله راه بیندازید که وقتی جوانها باز میکنند شکل و صورت و عکسهای مجله و تیترهای مجله طوری باشد مقابل آنکه پنجاه سال ما را به نابودی کشید. شما باید جبران آن خرابی پنجاه سال را بکنید. پنجاه سال جامعه ما هر مجلهای را باز کردند و یا گوش به رادیو و تلویزیون دادند همه انحرافی بود، همه برای این بود که از جوانها مبادا جوان صحیحی ساخته شود، که خداوند به داد شما رسید و مسائل جهش پیدا کرد. اینها دنبال این هستند که انقلاب را برگردانند به جای اولش. هر کس مجله میخواهد بنویسد باید مجهز باشد که این نسل آینده را تربیت کند. برای نسل آینده فکری بکنید. اسلام همه نسلها را مکلف میداند. پیغمبر اسلام مکلف بودند برای همه نسلها. همچنین مکلفیم که برای نسلهای آینده کار کنیم. باید تربیت ما از اولاد در خانه و دبستان و دبیرستانها باشد. ان شاء اللَّه موفق باشید که مجلهتان تربیتکننده باشد زیاد نوشتن نباشد، خوب نوشتن باشد. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج14، ص: 496 ـ 500)
ـ پیام تشکر به امیر قطر؛ تبریک حلول ماه مبارک رمضان (1361)
«حضرت آقای خلیفه بن حَمَد آل ثانی، امیر قطر
پیام تبریک آن جناب به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان واصل و موجب تشکر گردید. جای کمال تأسف است که حلول ماه مبارک با هجوم بیرحمانه کثیف ترین دولت پوشالی یعنی اسرائیل غاصب بر ملت برادر و بیدفاع مسلمان لبنان مصادف گشته است؛ و تأسفبارتر سکوت مرگبار و بیتفاوت بودن اکثر زمامداران کشورهای اسلامی در مقابل این جنایت هولناک میباشد و معلوم نیست این زمامداران از خدا بیخبر این همه ثروت بیکران و اسلحه بیشمار و ارتش منظّم را برای چه روزی ذخیره نموده و تا چه اندازه به خواری و ذلّت مسلمانان تن داده و راضی هستند؟ و چه وقت میخواهند از این خواب سنگین و ذلت بار بیدار شوند؟ و السلام علیکم. غرّه رمضان 1402 روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج16، ص: 360)
ـ نامه به فرزند یکی از شهدا؛ تکریم و نصیحت به فرزندان شهدا (1364)
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم
رهبر عزیز و بزرگوار خوبمان، سلام
ان شاء اللَّه حال شما خوب باشد که اگر حال شما خوب باشد و سرحال باشید، ما هم خوشحال خواهیم بود. دو سال است که بنیاد شهید برای ما فرزندان شهدا، اسرا و مفقودین اردوی سراسری میگذارد و در اردوی هر ساله آرزوی دیدار با شما را داریم؛ اما نتوانستهایم. امسال که برای سومین بار برای اردو میرویم از شما که به جای پدرمان هستید، میخواهیم که برای ما پیامی بدهید و ما را چند نصیحت بکنی که ما پس از پدرمان چه کارهایی باید انجام بدهیم و در جامعه چه بکنیم.
خدا حافظ شما. ان شاء اللَّه بتوانیم روزی با شما دیدن کنیم.
خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
یک فرزند شهید که از جانب همه شرکت کنندگان این آرزو را دارد.].
بسمه تعالی
فرزند بسیار عزیزم
نامه محبتآمیز شما، که از جانب خود و دیگر فرزندان عزیز شهدا، مفقودین، اسرا و جانبازان بود، موجب خرسندی شد. امید است شما عزیزان خردسال که یادگار فداکاران در راه خداوند تعالی و اسلام عزیز هستید، چون پدران بزرگوار خویش خود را برای دفاع از اسلام بزرگ و میهن عزیز مهیا سازید؛ و با فرا گرفتن علم و ادب و کوشش در راه به دست آوردن کمال انسانی و اخلاق اسلامی برای اسلام عزیز و کشور خودتان فرزندان شایستهای باشید.
شماها با از دست دادن عزیزان خود، فرزندان اسلام و پیامبر عظیم الشأن هستید. ان شاء اللَّه تعالی در پناه خداوند عالَم موفق شوید با کسان خود، خصوصاً مادران داغدیده، به خوبی رفتار نمایید از خداوند منّان سلامت برای شما، و رحمت برای شهیدان، سلامت و رهایی برای اسرا و مفقودین شما خواستارم. و السلام علیکم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج19، ص: 292 ـ 293)
ـ نامه به شورای مرکزی کمیته امداد و موافقت با اساسنامه پیشنهادی (1366)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
اعضای محترم شورای مرکزی کمیته امداد.
شما آقایان از انقلابیون اول نهضت اسلامی بودهاید. زندانها کشیدهاید و زجرها دیدهاید. امیدوارم برای هدف مقدسی که دارید، که آن خدمت به محرومین جامعه است، توفیق بیشتری داشته باشید. من به شما دعا میکنم که در مقابل زحماتی که میکشید خداوند پاداش نیکویی به شما دهد. اساسنامهای که تنظیم کردهاید، ان شاء اللَّه موجب رضای خداوند است. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج20، ص: 289)
ـ نامه به وزیر اقتصاد؛ موافقت با معافیت مالیاتی شرکتهای وابسته به بنیاد 15 خرداد (1366)
[بسمه تعالی. محضر مبارک رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مد ظله العالی
با سلام و درود، احتراماً به استحضار میرساند، بنیاد 15 خرداد که به فرمان آن حضرت به منظور تحقق آرمانهای والا و مقدس اسلامی در جهت رسیدگی و امداد به خانوادههای محترم شهدا، معلولین انقلاب اسلامی، مستضعفان جامعه و سایر امور خیریه تأسیس شده است، اموری را که عهدهدار است، عموماً از اهمّ مصادیق بارز امور خیریه و عام المنفعه بوده و حسب تصویبنامه شماره 35764- 14/ 7/ 1361 هیأت وزیران از جمله مؤسسات عام المنفعه موضوع ماده 2 لایحه قانونی اصلاح پارهای از مواد قانون مالیاتهای مستقیم مصوب 3/ 3/ 1359 شورای انقلاب اسلامی ایران میباشد. بنا بر این برابر قوانین و مقررات جاری مشمول مالیات بر درآمد و نقل و انتقال املاک نمیباشد، لکن تعدادی از شرکتها که تمام یا قسمتی از سرمایه آنها به موجب احکام صادره از دادگاههای انقلاب اسلامی که اکثریت آنها، حکم حکومتی میباشد و به نفع بنیاد مذکور مصادره و تملیک گردیده است، مبالغی بدهی مالیاتی قطعی شده مربوط به قبل از تملیک بنیاد دارند، که مطالبه آن مشکلاتی را از لحاظ مالی برای بنیاد که هدف و رسالتش به امر معظمٌ له خدمت به خانواده شهدا، معلولین و مستضعفین جامعه است به وجود خواهد آورد، لذا از مقام معظم رهبری استدعا دارد موافقت فرمایید بنیاد مذکور به نسبت قدر السهم خود در شرکتهای مصادره شده از پرداخت مالیاتهای قبل از تملیک نیز معاف گردد. در خاتمه بقای طول عمر امام امت و پیروزی هر چه سریعتر رزمندگان اسلام در جبهههای نبرد حق علیه باطل را از درگاه خداوند تبارک و تعالی مسألت دارد.
محمد جواد ایروانی- وزیر امور اقتصادی و دارایی.].
بسمه تعالی
با تشکر از زحمات بنیاد 15 خرداد، موافقت میشود. تیر 66- روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج20، ص: 290)
[1] - هشدار امام خمینی متوجه نفوذ وابستگان رژیم شاه در حول« اطرافیان» و« نزدیکان» است.
[3] - دختر امام خمینی و همسر آقای شهاب الدین اشراقی.
[4] - دختر امام خمینی و همسر آقای محمد حسن اعرابی.
[5] - فرشته اعرابی، نوه امام خمینی.
[6] -« جمعیت هلال احمر» کنونی
[7] - سوره جمعه، آیه 2:« تزکیه کند آنها را و قرآن و حکمت به ایشان بیاموزد».
[8] - عمرو بن عبد ود( در جنگ احزاب).
.
انتهای پیام /*