امروز با امام: بیستوپنجم خرداد
ـ نامه به آقای میلانی و احوالپرسی از ایشان (1346)
«بسمه تعالی
حضرت آیتاللَّه آقای میلانی- دامت برکاته
25/ خرداد/ 61346 ربیعالاول 87
به عرض عالی میرساند، مرقوم محترم که حاکی از سلامت مزاج مبارک بود واصل سلامت و سعادت جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. اینجانب بحمداللَّه تعالی سلامت و از جنابعالی امید دعای خیر برای حسن عاقبت دارم. والسلام علیکم و رحمةاللَّه. روحاللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج21، ص: 577)
ـ سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم درباره جریان مجلس مؤسسان (1358)
«من هر وقت احساس خطر بکنم برای اسلام، برای مسلمین، لازم میدانم تکلیف خودم را ادا کنم و مسلمین را آگاه کنم. من در این موقع که برای رأیگیری در قانون اساسی است احساس خطر میکنم، احساس توطئه میکنم و لازم میدانم تذکراتی به ملت ایران بدهم تا تکلیف خودم را ادا کرده باشم.
این چند روز، این چند روز که صحبت از قانون اساسی و نشر قانون اساسی است، مسائلی طرح میشود که به نظر من توطئهای در کار است. توطئهای که برای اسلام و برای مسلمین و برای کشور ما خطر پیش میآورد. این چند روز که صحبت از قانون اساسی است و مطالعه در قانون اساسی و به رفراندم قرار دادن قانون اساسی، بعد از مجلس و بعد از مطالعه کارشناسان، مطالبی پیش آمده است که من احساس خطر میکنم، و لازم میدانم ملت را از این خطر آگاه کنم.
در اجتماعاتی که میشود، گروههایی که در اینجا اجتماع میکنند از اقشار مختلف، مسائلی را طرح میکنند که امروز وقت آن مسائل نیست؛ اشکالاتی را طرح میکنند که امروز وقت آن اشکالات نیست. من احتمال میدهم که این مسائل و این اشکالات ناخودآگاه از طرف اشخاصی طرح میشود که یا مستقیماً یا به واسطه تحت تأثیر توطئهها [واقع] شدهاند. ما امروز گرفتار مسئلهای هستیم که باید تمام افکار ملت ما متوجه به همان مسأله باشد. صحبت از گرفتاریها، صحبت از نابسامانیها، صحبت از اشتباهات دولت، صحبت از خرابی اوضاع، بیموقع است. آقایان توجه داشته باشند امروز روزی نیست که طرح اشکالات بشود: در ارتش طرح اشکال بشود؛ در وزارتخانهها طرح اشکال بشود؛ در کمیتهها طرح اشکال بشود؛ در دادگاهها طرح اشکال بشود. امروز اشکال به این قشرها محتمل است از ناحیه اشخاصی باشد که توطئه بزرگ را میخواهند انجام دهند. در وقتی که قانون اساسی را میخواهند طرح کنند و به نظر ملت برسانند، ذکر این مسائل یا توطئه است یا جهالت.
آن مطلبی که بسیار مهم است این است که من اول باید بگویم صحبتم با کیست و با چه اشخاصی، و بعد عرض کنم. اشخاص مختلفند در مخالفت؛ یک اشخاصی هستند که حسن نیت دارند، لکن توجه به عمق مسائل ندارند؛ یکی اشخاصی هستند که تحت تأثیر تبلیغات و صحبتهای اشخاص مغرض واقع میشوند، در عین حال که حسن نیت دارند؛ یک اشخاصی هم هستند که با کمال سوء نیت مشغول توطئه هستند. توطئه این است که تصویب قانون اساسی را به تعویق بیندازند. یک سال، دو سال بحث و شور قرار بدهند، و ریشههای گندیده به هم متصل بشوند و اساس اسلام را از بین ببرند.
تعویق تصویب قانون اساسی و برقراری جمهوری اسلامی، استقرار حکومت اسلامی، این تعویق موجب این میشود که اشخاص توطئهگر در مرزهای ما در داخل، در خارج، با هم متصل بشوند، و با اتصال با هم اصل قانون اساسی و اصل اساس اسلام را پایمال کنند. اشخاصی که حسن نیت دارند باید توجه کنند که اگر چنانچه به آن طور که مجلس مؤسسان صحبت میشود و به آن طور که قانون اساسی در مجلس مؤسسان واقع بشود، که این مطلب از اشخاصی که سوء نیت دارند طرح شده است و به اشخاصی که با کمال تأسف حسن نیت دارند سرایت کرده است، این معنا این است که دو سال، سه سال، به مباحثات و معارضات دامنزده بشود و توطئهها مجتمع شود. الآن دارند مزدورانی در ایران از آن طرف مرز تربیت میکنند. که اگر ما بزودی مطلب را خاتمه ندهیم، این مزدوران مجتمع میشوند؛ و با اجتماع آنها ممکن است مصیبتی به بار بیاورد، باز شما را به زحمت بیندازد. و لو سرکوب میشوند، لکن زحمت ایجاد میکنند.
مجلس مؤسسان برای این است که مردم، منتخبات [و] منتخبین خودشان را تعیین کنند؛ و این فرق ندارد بین آنکه طرح فعلی دولت باشد، یا طرحهایی که اشخاصی که توجه ندارند، یا تحت تأثیر واقع شدهاند، یا شیاطین به آنها چیزهایی را تزریق کردهاند، که تعویق بیندازد و استقرار حکومت اسلامی یکی- دو سال طول بکشد تا توطئهها نضج بگیرند و اساس را از بین ببرند. آن طرحی که دولت داده است این است که همان مجلس مؤسسان با افراد کمتر، از خود ملت، به تصویب ملت، به انتخاب ملت، اشخاصی انتخاب بشوند؛ و آنها در قانون اساسی، که پیشنویس شده است، مطالعه کنند؛ و اشکالاتی که روشنفکران و حقوقدانان و سایر مردم به قانون اساسی، که پیشنویس شده است، طرح کنند؛ و منتخبین مردم مطالعه کنند؛ و بعد از اینکه آنها تصویب کردند، باز هم به رفراندم گذاشته شود. با اینکه احتیاج نیست؛ لکن ما برای اینکه تحکیم بشود مطلب، به نظر عموم میگذاریم.
لکن اگر آن مجلس مؤسسانِ با طول و عرض و عمق، که دو سال، سه سال، باید طول بکشد تا قانون تصویب بشود، اگر آن طرح را ما بخواهیم از این روشنفکران غربزده، که بعضی از این قشرهای روشنفکر هستند، از این مزدوران با توجه، از آنهایی که میخواهند رژیم سابق را برگردانند و یا شبیه آن را، از آنهایی که از آن طرف مرزها به آنها کمک میشود، از آنهایی که مزد میدهند به کارگرها که کار نکنند، از آنهایی که اسلام را کهنه میدانند، از آنهایی که از اسلام میترسند، اگر ما بخواهیم تعویق بیندازیم و آن طوری که آنها با شیطنت طرح کردند و مع الأسف بعض از اشخاصی که حسن نیت دارند باورشان آمده است، باید برای اسلام فاتحه بخوانیم؛ باید برای کشور خودمان فاتحه بخوانیم.
من امروز ملت را آگاه کردم که طرح مجلس مؤسسان به آن معنایی که از غرب طرح شده است و الهام از شیاطین گرفته شده است، موجب تعویق میشود و موجب فساد. اینها که در مراحل اول شکست خوردند، اینها که رفراندم را تحریم کردند، اینها که انحرافات اسلامی دارند، بعد از شکست از رفراندم، به این فکر افتادهاند که نگذارند قانون اساسی به این زودیها تصویب شود، تا بلکه به خیال خودشان توطئهها نضج پیدا کند، و به خیال خودشان باز مسائل سابق برگردد. ملت ایران، بدانید و بشناسید اینها را! آنهایی که غفلت کردهاند توجه فرمایند. آنهایی که سابقاً رفراندم را تحریم کردند حالا هم دارند میگویند ما شرکت نمیکنیم تا مجلس مؤسسان پیدا بشود، ببینید چه اشخاصی هستند آنها. آنی که از آن طرف مملکت میگوید ما شرکت نمیکنیم، از آنجایی که مرکز توطئه است، از کردستان که مرکز توطئه است، آنهایی که میگویند ما شرکت نمیکنیم، چه نظر دارند؟ آنهایی که تبع کمونیستها هستند، چه نظر دارند؟
بزرگان ما توجه کنند، به عمق مطالب برسند. اقشار مختلفه دارند با هم مجتمع میشوند. اوّلی که اسلام بنا شد که تحقق پیدا بکند، شیطان بزرگ رفت و شیاطین را فریاد زد که اگر این اسلام درست بشود، کارها همه لنگ است. حالا هم فریاد بلند شده است. فریاد بلند کردند برای اینکه قانون اساسی را به تعویق بیندازند. باید آقایان توجه کنند؛ آنهایی که حسن نیت دارند مطالعه کنند، دقت کنند؛ تحت تأثیر اشخاصی که مفسد هستند نروند، روشنفکران ما تحت تأثیر روشنفکران حرفهای نروند، حقوقدانهای ما تحت تأثیر حقوقدانهای غربی نروند، وکلای دادگستری ما تحت تأثیر غربزدهها نروند، قضات ما تحت تأثیر اشخاصی که غربزدهاند نروند، دانشگاه ما تحت تأثیر اشخاصی که در دانشگاه افساد میکنند نروند، کارگرهای ما، دهقانان ما، تحت تأثیر اشخاص مفسد نروند. اینها شیاطینی هستند که در صدر اسلام هم شیطان بزرگشان فریاد زد و همه را با هم مجتمع کرد، الآن هم میخواهند همین کار را بکنند.
ملت، متوجه باش! وقت این نیست که اشکال بکنی به دولت؛ اشکال بکنی به ارتش؛ اشکالی بکنی به بازار. وقت این است که همه با هم مجتمع، برای تصویب قانون اساسی و تسریع در آن، که در ظرف یکی- دو ماه تمام بشود؛ نه یکی- دو سال طول بکشد تا اینکه توطئهها نضج بگیرد.
خدایا! تو میدانی که من صلاح ملت را، صلاح اسلام را، صلاح قرآن مجید را، صلاح روحانیت را، صلاح مسلمین را دارم عرض میکنم. تعویق در تصویب قانون اساسی و گذاشتن آن را در نظر یک مجلس بزرگ مؤسسان که مناقشه آن و تأسیس آن شش ماه طول میکشد، و مناقشات آن معلوم نیست یکی و دو سال، سه سال، طول بکشد، خطر است برای اسلام؛ خطر است برای رسول اللَّه تأسیس مجلس مؤسسان به آن طوری که غربیها الهام کردند، خطر است برای اسلام؛ خطر است، خطر است برای کشور اسلامی، خطر است برای امام زمان آنهایی که در اشتباه هستند برگردند و بدانند توطئه در کار است؛ و بدانند من کمال علاقه را به آنها دارم و نمیخواهم به آنها سوء ظن پیدا بشود. آن شیاطینی هم که میخواهند توطئه را بکنند بدانند که ملت ما بیدار است و این توطئهها را خنثی خواهد کرد.
خداوند ما را از خواب غفلت بیدار کند. خداوند اسلام و مسلمین را تقویت کند. دست اجانب را از ممالک ما کوتاه کند. این ریشههای گندیده را که میخواهند توطئه کنند، خدایا قطع کن این ریشهها را. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته» (صحیفه امام، ج8، ص: 159 ـ 163)
ـ حکم انتصاب آقای عبداللَّه جوادی آملی به سمت قاضی دادگاههای انقلاب در آمل (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
20 رجب الخیر 99- 25/ 3/ 58
جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج شیخ عبد اللَّه جوادی آملی- دامت افاضاته
بدین وسیله به جنابعالی مأموریت داده میشود که در دادگاههای انقلاب اسلامی که در شهرستان آمل تشکیل میشود شرکت نمایید و متصدی منصب قضاوت شرعیه گردید و در احکام صادره نظارت کامل داشته باشید. و در هر حال احتیاط را مراعات نمایید. از خدای تعالی موفقیت آن جناب را خواستارم. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج8، ص: 164)
ـ سخنرانی در جمع روحانیون و پاسداران خراسان؛ نقش ایمان به خدا در انقلاب (1358)
«وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ[1] نه سستی کنید و نه محزون باشید، اگر مؤمن هستید، علو رتبه دارید و از همه بالاترید. لکن مهم ایمان است. و چطور تحصیل کنیم ایمان را؟ «اسلام» شهادتین است. «ایمان» حظ قلب است. آن چیزی را که زبان بگوید و تلقین کند به قلب، و قلب قبول کند؛ باور کند. اگر باور کردید که خدای تبارک و تعالی قادر مطلق است، حیّ مطلق است، وجود مطلق است، قادر عظیم الشأن است، اگر باور کردید این معنا را، دیگر نه حزنی است و نه سستی. یک جلوهای از این ایمان در شما پیدا شد و به واسطه همین جلوه ایمان این سد عظیمی که باورکردنی نبود شکست. سدی که تمام قدرتها، تمام ابرقدرتها، تمام حکومتها، پشتیبان آن بودند. تمام حکومتهای اسلامی- شاید استثنا بشود کرد یکی دو تا- تمام حکومتهای اسلامی پشتیبان بودند. تمام قدرتهای بزرگ پشتیبان بودند.
امریکا کراراً پشتیبانی خودش را اظهار کرد؛ انگلستان کراراً اظهار کرد. نوکر خوبی بود برای اینها و اظهار تأسف آنها بعد هم دلیل بر این بود که خوب نوکری بود؛ و البته باید هم اظهار تأسف کنند! [چرا] اظهار تأسف نکند برای کسی که طول عمرش، وطنش را برای آنها داد! چرا اظهار تأسف نکند! چرا سنای امریکا اظهار تأسف نکند از اینکه ایران چند نفر قاتل را میکشد. اظهار تأسف برای این است که این نوکرها را از دست دادهاند، و حق دارند اظهار تأسف کنند. آنها پیششان انسان مطرح نیست؛ منافع مطرح است. ایمان مطرح نیست؛ نفت مطرح است. و چون فکرها، فکر مادی بود و از ایمان اطلاع نداشتند و از خدا بیاطلاع بودند، ممتنع میدانستند که یک مشت اشخاصی که هیچ ندارند بر یک قدرت شیطانی غلبه کنند با داشتن تمام ابزار جنگ و پشتیبانی تمام قدرتهای بزرگ. آنها حساب مادیت را کرده بودند؛ حساب ایمان را نکرده بودند. روی قواعد مادی، صحیح میگفتند. روی قواعد عادی همین بود که آنها میگفتند؛ ما هیچ نداشتیم؛ یک مشت خالی بود؛ و آنها همه چیز داشتند. لکن قدرت ایمان آمد، و با قدرت ایمان شکست آن سدهای بزرگ را. و تا این قدرت ایمان هست. شما أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ. تا این قدرت ایمان را حفظ کردید، شما بالاترین موجودات هستید. کوشش کنید ایمان را تحصیل کنید، و ایمان را نگه دارید.
یک جلوه ایمان این سد بزرگ را شکست و دست اجانب را، قدرتهای بزرگ را، کوتاه کرد. ایمان بود که در صدر اسلام دو امپراتوری بزرگ را کوبید در هم؛ و الّا قدرت مادی نبود در کار. در جنگ روم طلیعه جنگجویان روم شصت هزار بودند، و تمام جمعیت مسلمین سی هزار نفر بودند، و پشت سر آن طلیعه هفتصد هزار نفر رومی بودند. یکی از سرداران اسلام[2] گفت سی نفر با من بیاید تا من شب بروم و با این شصت هزار جمعیت جنگ کنم؛ بعد از اینکه اصرار کردند به او- به حسب تاریخ- شصت نفر رفتند. شصت نفر مسْلم با شصت هزار نفر جنگجوی رومی که تا دندان مسلح بودند، رفتند و شکست دادند آنها را! و هفتصد هزار نفر جمعیت رومی دنبال آن شکست خورد و رفت.[3] ایمان بود. قدرت ایمان بود که این کار را کرد. و شما دیدید که قدرت ایمان هم در ایران همین کار را کرد. تحول روحی که پیدا شد در ملت ما بالاتر از این شکستن سد بود. این را کراراً من گفتهام که یک نفر پاسبان میآمد در بازار تهران، بزرگترین بازارهای ایران، و میگفت «چهارم آبان»[4] است بیرق بزنید، احدی به خودش اجازه نمیداد که تخلف کند، در ذهنش نمیآمد که میشود تخلف کرد! همین جمعیت، همین مردم، در ظرف قریب به دو سال، که اخیراً تقریباً نهضت نضج گرفت، همین جمعیت در کوچه و خیابان ریختند و گفتند مرگ بر این رژیم! همینها که از یک پاسبان آن طور میترسیدند، بازارها میترسیدند، همینها، ریختند در خیابانها و با مشت خالی گفتند «مرگ بر رژیم»، و ما رژیم را نمیخواهیم؛ ما اسلام را میخواهیم.
پیشبرد برای این بود که اسلام را میخواستند؛ نه جمعیت، نه شخص، هیچ کس، دخالت در این امر نداشت؛ خدا بود، قدرت قدرت الهی بود. این قدرت الهی را، این عنایت الهی را، حفظ کنید. تا حالا شما را قدرت الهی رسانده است به اینکه آزاد شدید؛ استقلال پیدا کردید هیچ یک از ممالک در مملکت شما نمیتواند تصرف کند. این ایمان بود، این قدرت الهی بود، این ودیعه الهی را حفظ کنید. مادامی که این ودیعه حفظ شده است، أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ. اگر خدای نخواسته این ودیعه را ما از دست بدهیم، دنبالش سستی است و ضعف است؛ حزن است؛ اندوه است؛ شکست است. بخواهید که پیروز بشوید رمز پیروزی را باید حفظ کنید. رمز پیروزی ایمان بود. آن وحدت کلمه را ایمان آورد. ایمان، وحدت کلمه آورد که سرتاسر یک مملکت، همه با هم، همه با هم، فریاد زدند و یک مطلب خواستند. اجتماع کردند از مرکز تا هر جا شعاع مملکت است، رفت صدا و همه فریاد زدند جمهوری اسلامی، اسلام. شهادت را برای خودشان فوز دانستند. آنهایی که فرار میکردند از همه چیز، حمله کردند بر تانکها و توپها، غلبه کردند بر لشکر شیطان، بر طاغوت. این رمز را حفظ کنید، این نهضت را حفظ کنید، این وحدت کلمه را حفظ کنید؛ همه قشرها با هم باشید. روحانی با دانشگاهی باشد، دانشگاهی با روحانی باشد، همه با بازاری باشند، همه با دهقان باشند، همه با اداری باشند، همه با کارمندان باشند؛ همه با هم. از حالا به بعد ما احتیاجمان به وحدت کلمه بیشتر است.
الآن من میبینم که رو به سستی داریم میرویم. و این لازمه هر پیروزی است. وقتی عقیده شد که پیروز است، سست میشود، لکن ما پیروز نشدیم باز؛ سست نشوید. ریشههای گندیده رژیم و اجانب در مملکت ما هست؛ و در هر گوشه و کنار هست؛ اگر سستی کنید، این ریشهها با هم مجتمع خواهند شد. و اگر مجتمع بشوند خطر دارد. باید این نهضت حفظ بشود، این وحدت کلمه حفظ بشود، برنگردید، ملت ما برنگردند سراغ اینکه خانه ندارند؛ سراغ اینکه کاشانه ندارند؛ شما پیروز بشوید، همه چیز دارید؛ لکن پیروز نشدیم ما. این ریشهها را بشناسید، اینهایی که در هر امری اشکالتراشی میکنند بشناسید. اینهایی که نمیخواهند جمهوری اسلامی تحقق پیدا بکند، بشناسید. اینها همان بودند که تا شاه بود شاه را میخواستند و حالا هم آرزوی او را دارند. و این آرزو را به گور میبرند.
من متشکرم از شما علما، فضلا، مؤمنین، که از راه دور آمدید و با ما ملاقات میکنید و درد دل ما را میشنوید. ما امروز مواجه هستیم با یک گروههایی که اینها بر ضد نهضت ما هستند با صورتهای مختلف، و من امیدوارم که هدایت بشوند اینها.
من از آقای مرعشی[5] که تشریف آوردند تشکر میکنم؛ و از همه آقایان تشکر میکنم، و این صورتهای نورانی را که میبینم مسرور میشوم. خداوند همه شما را سعادتمند کند. خداوند همه شما را از لشکر امام زمان- سلام اللَّه علیه- قرار بدهد.» (صحیفه امام، ج8، ص: 165 ـ 168)
ـ سخنرانی در جمع پرسنل نیروی هوایی؛ قانون اساسی- غربزدگان (1358)
«وقت من کم، و هوا گرم، و شما عزیزان من در توی آفتاب و مکان ضیق و فشرده در زحمت هستید. ولی من چند کلمه با شما صحبت میکنم. بعض مسائل، مسائل اصلی است؛ مسائلی است که بنیاد مسائل دیگر است؛ مسائلی است که حفظ کیان اسلام و حفظ استقلال کشور به آنها بسته است و بعد از اینکه این مسائل اصلی تحقق پیدا کرد، مسائل دیگری است که آن مسائل باید دنبال بشود.
ما الآن مبتلا هستیم به یک رشته از مسائل اصلی که اسلام به آن بسته است و استقلال کشور. باید همه ما تمام همّمان را و تمام قدرتمان را صرف در این مسائل اصلی بکنیم و بعد از آنکه ایرانِ مستقلی و اسلامِ پیاده شدهای داشتیم، دنبال مسائل فرعی برویم، و ان شاء اللَّه آن مسائل را هم متحقق کنیم.
الآن مسئلهای که در پیش است؛ یکی مسئله قانون اساسی است؛ و یکی تشکیل مجلس شورا. این دو مسأله بر سایر مسائل مقدم است. کوششها هست برای اینکه نگذارند این قدم ثانی را ما برداریم. چنانکه کوششها کردند که نگذارند رفراندم حاصل بشود راجع به اصل جمهوری.
قشرهای مختلف، ریشههای فاسد رژیم سابق، عمال فاسد اجانب، جدیت کردند که پس از آنکه شکست خوردند و رژیم منحوس شاهنشاهی مدفون شد، نگذارند جمهوری اسلامی تحقق پیدا بکند. طرحها ریختند و کارشکنیها کردند. طراحان نوکر اجانب طرح ریختند؛ و ریشههای فاسد رژیم سابق کارشکنیها کردند. تحریم کردند رفراندم را؛ آتش زدند صندوقهای بعضی از بلاد را؛ مانع شدند از اینکه رأی بدهند در بعضی از موارد، لکن شکست خوردند، آن هم شکستی که در تاریخ نظیر نداشت!
دو شکست اینها تا کنون خوردهاند که هر دوی این دو شکستها در تاریخ بینظیر یا کم نظیر است: یکی شکست در مبارزه بین ملت و رژیم با همه قدرتی که داشت و با همه پشتوانهها که از قدرتهای بزرگ داشت. این شکست شکستی بود که در دنیا سابقه نداشت که یک ملتی با دست خالی، یک ملتی که هیچ نداشت، بر یک رژیمی که همه چیز داشت غلبه کند. البته نیروی ایمان، نیروی اسلام، موجب این غلبه شد. وقتی نیروی اسلامی بود، تمام قشرها متصل شدند به هم. قشر روحانی، قشر دانشگاهی، قشر ارتش، همه به هم متصل شدند و همه با هم این سنگر بزرگ را، این سد بزرگ را، شکستند. و این نیروی ایمان بود. قدم بعد، قدم رفراندم بود. مخالفین ما با رفراندم مخالفت کردند و کارشکنی کردند. لکن ملت ما به نیروی ایمان پیش برد. و رفراندمی که در ایران واقع شد نه در ایران و نه در سایر جاها سابقه نداشت. با این عشق و علاقه، با این محبت و همبستگی، که 99 و بیشتر، یا 99 درصد، قدری این طرف و آن طرف، شما پیروز شدید. در این دو قدم، پیروزی مال شما، و خذلان و رسوایی مال مخالفین شماست.
حالا به قدم سوم رسیده است که باز مخالفتها شروع شده است. با بهانههای مختلف جنود شیاطین دور هم دارند جمع میشوند. بهانههای مختلفی که سابقاً هم این بهانهها را داشتهاند. حالا که بناست قانون اساسی در دسترس ملت گذاشته شود تا هر کس هر مطلبی دارد پیشنهاد کند، و بعد نمایندگان مردم، نمایندگان منتخب از طرف خود ملت، قانون اساسی را بررسی کنند. با همه مطالبی که قشرهای مختلف و به اصطلاح، حقوقدانها بررسی کنند، و همه مطالب را روی هم بریزند، و قانونی که نوشته شده است اگر نقص دارد رفع کنند نقص را، و اگر اشکال دارد، اشکال را مرتفع کنند، حالا هم بهانهگیرها، آنهایی که شکست خوردهاند در آن مراحل، میخواهند در این مرحله خرابکاری کنند.
بیدار باشید برادران! دشمنان خودتان را بشناسید. میخواهند نگذارند قانون اساسی بر طبق آن طوری که اسلام حکم میکند تصویب شود. باید حقوقدانهای غربی نظر بدهند؟ ما میخواهیم قانون اسلامی بنویسیم، از غرب بیایند نظر بدهند؟! یا غربیها بیایند نظر بدهند؟ یا غربزدهها بیایند نظر بدهند؟ حقوقدان اسلامی ما میخواهیم، و این حقوقدانها، اسلام را نمیدانند یعنی چه! البته بعضی از آنها.
من ... به طور کلی میگویم، از باب اینکه آنهایی که در قشر اسلامی هستند و مطالعات اسلامی دارند خارج هستند. من با آن غربزدهها صحبت دارم. با آنهایی که تحت تأثیر غربزدهها واقع میشوند صحبت دارم. باید قانون اسلامی ما را از غرب بگیریم؟! از غربزدهها بگیریم؟ باید دید کی صلاحیت دارد، چه حقوقدانی صلاحیت دارد، که در قانون اساسی ما نظر بدهد. ما که میخواهیم جمهوری اسلامی تحقق پیدا بکند و قانون اساسی جمهوری اسلامی میخواهیم تدوین کنیم، ما باید دنبال آنهایی [باشیم] که حقوقدان غربی هستند؟!- اگر باشند- روشنفکرانی که از اسلام بیاطلاع هستند و نمیدانند اسلام چیست، هر وقت ما خواستیم قانون اساسی جمهوری یا جمهوری دمکراتیک را تدوین کنیم، شما آقایانی که حقوقدان هستید، شما آقایان روشنفکر غربی، صلاحیت دارید که نظر بدهید. لکن ما هر وقت خواستیم قانون اسلامی بنویسیم، خواستیم مسائل اسلام را طرح بکنیم، شما صلاحیت ندارید. شما از اسلام اطلاعی ندارید. شما اسلام را میگویید برای این زمان نیست! برای اینکه اسلام را نمیدانید؛ برای اینکه اعتقاد ندارید که آنکه قانون اسلام را آورده است خداست. خداست که محیط بر همه چیزهاست؛ بر همه اعصار است. قرآن است که کتاب همه اعصار است. دستورات رسول اللَّه است که برای همه اعصار است. شما اطلاعی نه از قرآن دارید، و نه از سنت دارید، و نه از اسلام. و ما به شما اجازه نمیدهیم که دخالت در معقولات کنید. بله، در بعض مسائل اداری، در بعض مسائل اجرایی، شما هم حق نظر دارید. لکن عمده این است که شما نمیخواهید یک قانون اساسیِ اسلامی باشد. شماها از اسلام وحشت دارید. حق هم دارید؛ برای اینکه اسلام درِ استفادههای شما را بست! اسلام دوستان شما را از ایران بیرون کرد. اسلام، جنایتکارها [را] که رفقای بعض از شما بودند به درک فرستاد! شما وحشت دارید از اسلام و حق دارید وحشت داشته باشید. ولی ملت اسلام، ملت ایران، نمیتواند تابع هوای نفس شما باشد؛ نمیتواند قرآن را کنار بگذارد و قانون اساسی غربی را قبول کند؛ به شما اجازه نمیدهد که در امری که بیاطلاع هستید و جاهل هستید دخالت کنید. شما اطلاعاتتان[6] در حدود مسائل غربی است. قوانین غرب را میدانید. شما تا کنون قرآن را مطالعه نکردهاید. عرض میکنم که من به همه اقشار نمیگویم؛ در بین اینها اشخاص اسلامی، اشخاص مطالعه دار هست؛ من آنها را میگویم که میگویند اسلام دیگر فایده ندارد. من آنها را میگویم که میگویند اسلام مال چهارده قرن پیش است.
ما به اشخاصی که اطلاع ندارند از قوانین اسلام، اطلاع ندارند از روح اسلام، نمیدانند که اگر اسلام تحقق پیدا بکند چه خواهد شد، ما به آنها اجازه نمیدهیم که دخالت در این امور بکنند. بله، حق رأی دارند؛ رأی بدهند که اسلام نه؛ چنانکه دادند. مختارند که رأی بدهند؛ لکن نگویند که ما مجلس مؤسسان کوچک را نمیخواهیم. یک مجلس مؤسسان پانصد- ششصد نفری میخواهیم! بهانه نگیرند. مگر مجلس مؤسسان چیست؟ جز این است که اشخاصی که مردم آنها را انتخاب میکنند باید بنشینند و قانون را ملاحظه کنند؟ باید حتماً ششصد- هفتصد نفر باشند تا نوبت به شما هم برسد! اگر تمام ملت پنجاه نفر را تعیین کنند، اینها وکیل ملت نیستند؟ این مجلس مجلس مؤسسان نیست؟ ما بعد از اینکه بررسی شد در قانون اساسی، به نظر خبرگان اسلامی رسید، به نظر روحانی اسلامی رسید، به نظر علمای متعهد رسید، به نظر نمایندگان مردم رسید، باز هم در افکار عمومی میگذاریم، خود ملت میزان است. مجلس مؤسسان اگر اعتبار دارد برای این است که مجلس مبعوث از ملت است. خود ملت حق ندارد رأی بدهد، لکن وکیل ملت حق دارد؟! این چه غلطی است! خود من حق ندارم تصرف بکنم در مالم، وکیل من حق دارد؟! خود شما حق ندارید رأی بدهید، وکیل شما حق دارد؟! وکلا برای این حق دارند که وکیل شما هستند، و الّا چه حقی دارند؟ یک نفر چه حقی دارد برای 53 میلیون جمعیت رأی بدهد؟ پنجاه نفر- ششصد نفر چه حقی دارد برای یک ملت 53 میلیونی رأی بدهد؟ این حق برای این است که شما میخواهید رأی بدهید. رأی شماست. میزان؛ رأی ملت است. ملت یکوقت خودش رأی میدهد. یکوقت یک عدهای را تعیین میکند که آنها رأی بدهند: آن در مرتبه دوم صحیح است. و الّا مرتبه اول، حق مال خود ملت است. شما خون دادید، حقوقدانان برای شما تکلیف معین کنند؟! خودتان باید تکلیف معین کنید. شمایید، همین ملت، همین مردم محروم دانشگاه، جوانهای محروم دانشگاه، همین جوانهای محروم مدرسه فیضیه، همین جوانهای محروم در ارتش، همین جوانهای محروم در بازار، همین جوانهای محروم در کارخانهها و در کشاورزی، اینها باید رأی بدهند. بهانهها را کنار بگذارید؛ از خدا بترسید؛ با ملت شوخی نکنید؛ رأی مردم را هیچ حساب نکنید؛ مردم را به حساب بیاورید.
ما حتماً باید تابع طرحهای غربی باشیم؟ اسلام را کار نداریم؟! غرب هر چه بگوید تابع آن هستیم؟! غرب تا حالا همین بساط بود که بود. ما تا حالا مبتلای به غرب بودیم. بیش از پنجاه سال- که اکثر شما یا بعض از شما یادشان است، بعضی از شما و من یادم است- و بیست و چند سال- که اکثر شما یادتان است طرحهای ما غربی بود؛ گرفتاریهای ما از غرب بود. باز همان گرفتاریها پیش بیاید؟ قانون اساسی را هم آنها بنویسند؟! آنها رأی بدهند؟ غربزدهها رأی بدهند؟ میزان شما هستید. آن کسی هم که اینها خودشان قبول دارند- و لو دروغ میگویند بعضیشان- دکتر مصدق هم وقتی که مطلبی پیش آمد، که من حالا یادم نیست، آمد بالا ایستاد و گفت من با خود مردم صحبت میکنم؛ به وکلا کار ندارم؛ وکلا صدای مردمند؛ من با خودشان صحبت میکنم. ما از خودتان رأی میخواهیم. ما اگر چنانچه هیچ هم وکیل نگیریم، شما هستید میزان.
ما برای خاطر اینکه این نق نقها کم بشود، گفتیم یک مجلسی هم درست بشود. شما اسمش را «مجلس مؤسسان» بگذارید، اگر خیلی دلتان میخواهد غربی باشید. اگر خیلی دلتان میخواهد که مردم را به خودتان متوجه کنید، اسمش را بگذارید «مجلس مؤسسان»؛ و الّا ما با مردم کار داریم.- ما قانون را- قاعده این بود، قانون را بنویسیم، منتشر کنیم در همه بلاد؛ و همه مردم ببینند؛ بعد به آنها بگوییم این را میخواهید یا نه. رفراندم کنیم. ما برای اینکه شماها خیلی دم از «روشنفکری» میزنید! یک قدری هم با شما مسالمت بکنیم. با اینکه هر چه مسالمت کنیم، شما بدتر خواهید کرد! ما میگوییم که مردم خودشان افرادی را تعیین کنند که این قانون اساسی که نوشته شده است بیایند ببینند؛ هر رأیی دارند، هر طرحی دارند بدهند؛ میخواهد این رأیها رأیهای مخالف با قرآن باشد، میخواهد موافق. منتها ما مخالفهایش را قبول نمیتوانیم بکنیم؛ و شما هم دنبال این هستید که این کار را بکنید. این مجلس را شما اسمش را «مجلس مؤسسان» بگذارید. ما بعد از این مجلس مؤسسان هم به خود موکلها، به وکلا ما چه کار داریم، ما شما را میشناسیم؛ ما نوکر شماییم. [ابراز احساسات مردم با شعار درود بر خمینی]
آقایان میگویند که ملت بیاطلاع است! من میگویم شما هم بیاطلاع هستید. اگر ملت بیاطلاع است، شما بیاطلاعتر هستید! برای اینکه در اینجا اطلاعات اسلامی میخواهد، و بعضی از شما اصلًا اطلاع ندارید. بعضی از شما نمیداند نماز چند تاست! چرا ملت ما اطلاع ندارد؟ چرا این قدر ملت ما را ضعیف قرار میدهید؟ چرا اهانت به ملت میکنید؟ چه حقی دارید؟ در ملت ما همه چیز هست. اگر اسلام فقط عیب است، بله شما حق دارید. ملت ما مسْلم است؛ شما هم اسلام را قبول ندارید؛ پس ملت ما چیزی نمیداند برای اینکه اسلامی است!؟ و اسلام چیزی است که مخالف با همه دانشهاست؟! حرف شما این است؟ یک قدری در حرفهایتان تفکر کنید. یک قدری در مطالبتان تعقل کنید، نگذارید که ملت یکوقت به تنگ بیاید. رژیم سابق ملت را به تنگ آورد؛ نگذارید. یک قدری تعقل کنید. یک قدری برای اسلام حق قائل بشوید. یک قدری برای مسلمین حق قائل بشوید. یک قدری برای برادران اسلامی حق قائل بشوید.
مسئله اصلی، که حالا باید شمای ارتشی، من طلبه، مراجع عظام، علمای اعلام، دانشگاهی، بازاری، دهقان، اداری، کارمندها، همه به آن توجه بکنند، این است که این قانون اساسی، که اساس اسلام را ما میخواهیم پیاده بکنیم، این قانون اساسی درست بشود. بعد که قانون اساسیمان را ان شاء اللَّه به رغم اینهایی که نمیخواهند بشود، باز شما رأی دادید و درست شد و مجلس شورا را شما رأی دادید آزادانه، بر خلاف این پنجاه سال، آزاد رأی دادید و وکلایتان را فرستادید، و رئیس جمهور را خودتان تعیین کردید [، اگر] نگفتند شما حق ندارید، ما غربیها باید رئیس جمهور برایتان تعیین کنیم! خود شما تعیین کردید؟! آن وقت میآییم سراغ اینکه این مسائل دوم را باید پیش بیاوریم، و من هم میدانم شما مشکلات دارید، ما هم مشکلات داریم. شما ارتش را میدانید که یک اشکالاتی در آن هست؛ ما هم ارتش را میدانیم اشکالات دارد؛ هم ادارات را؛ هم وزارتخانهها را؛ هم بازار را؛ و هم محلهها را؛ و هم مدارس خودمان را. این مدارس خودمان هم اشکال دارد. اما حالا ما نباید آن چیزی که ما باید در آن مسیر همه با هم برویم هر کداممان مسیرش را رها کند. من بیایم بروم حجرههای مدرسه مثلًا چند تا هست؛ نمراتش چه جوری هست؛ طلبههایش چند تاست؛ و شما بروید بگویید که در ارتش حالا چه اشکالی هست؛ شورا لازم است یا چه لازم است. تشتت الآن مخالف با مسیر ماست؛ ملتفت باشید! الآن اختلاف سلیقهها را نیاورید پیش. الآن همهمان باید برویم سراغ این کارها. چطور آن وقت که- من گاهی مثال میزنم- اگر یکوقت زلزله خدای نخواسته بیاید و یک شهر را خراب کند و من بنشینم توی مدرسه درس بخوانم، شما هم بروید در نظام- عرض میکنم که- رژه بروید صحیح است؟ نه، باید همه بیاییم این زلزله زدهها را نجات بدهیم.
آقا، امروز مملکت ما غربزده است که از زلزله زده بدتر است! امروز بعضی از اشخاص در این مملکت میخواهند نگذارند اسلام تحقق پیدا بکند. اغفال میکنند بعض مقامات را، میخواهند نگذارند اسلام تحقق پیدا بکند. امروز وقت این نیست که نق بزنم که من فلان قِسمش را نمیخواهم، فلان قِسمش را میخواهم. امروز وقت این است که همه دست به هم بدهید بگویید اسلام را ما میخواهیم، چنانکه همه گفتید؛ با اسلام همه پیش رفتید. شما اشکالات خودتان را حالا پیش نیاورید؛ بگذارید برای بعد، بگذارید اسلام تحقق پیدا کند، بگذارید مملکت، مملکت بشود، بعد بیاییم سراغ اینکه این مملکت نظامش چه جور باید باشد؛ طلبهاش چه جور باید باشد؛ کاسبش چه جور باید باشد. من هم میدانم همه جا اشکال هست، لکن الآن ما زلزله زده هستیم؛ غربزده هستیم. همه باید دست به هم بدهیم و این راه را تا اینجا که آمدیم، باقیاش هم برویم. ما بین راه هستیم. باز گردنهها داریم که دزدها توی آن گردنه هستند. ما یک گردنه را از آن گذشتیم؛ یا دو گردنه را؛ باز دزدها توی آن گردنههای دیگر هستند؛ در کمین نشستهاند با هر صورت. ما باید همه، همه، دست به هم بدهیم از این گردنهها بگذریم. بعد که گذشتیم از گردنهها و رسیدیم به منزل، بنشینیم بگوییم حالا اشکالاتمان چیست. الآن وقت اشکالتراشی نیست. الآن وقت جلو رفتن است. من از همه میخواهم، من التماس میکنم به ملت ایران، من دست ملت ایران را میبوسم، اسلام را میخواهند ببرند.
این قشرهای این قشرهای دانشگاهی و دانشجو و وکلا و روشنفکرها، حساب خودشان را از این چندین نفر، چند نفری که عمال غربند و عمال محمد رضا، جدا کنند. کانون وکلا که همهاش غربزده نیست؛ کانون وکلا تویشان پیدا میشود؛ این غربزدهها را کنار بگذارند. یکیشان رفت، باقی هم بروند. روشنفکرها هم، روشنفکرهای اسلامی روشنفکرهای وارداتی را کنار بزنند. غربزدهها را کنار بگذارند؛ عدهشان خیلی زیاد هم نیست، اما فضولیشان زیاد است؛ عده زیاد نیست، ادعایشان زیاد است! خود قشر روشنفکر متعهد اسلامی برای خاطر خدا، برای خاطر اسلام، برای خاطر استقلال کشور، برای خاطر حفظ آزادی، این روشنفکر متعهد اسلامی، آنهایی را که در بینشان پیدا میشود که نق میزنند و میخواهند نگذارند کارها پیش برود، اینها را کنار بزنند. التماس دعا دعا بکنند پیش گوششان، بروند به اروپا باز سر عیاشیای که میکردند! حالا آمدهاند. آن کانون وکلا، آنهایی که بر ضد اسلامند کنار بگذارند. همه که نیستند. بعضی از وکلا بسیار مردم صحیح و سالمی هستند، بسیارشان؛ ولی آنهایی که فضولی میکنند، آنها را کنار بگذارند؛ از کانون بیرون کنند.
دانشگاه ما، که مرکز آدمسازی باید باشد، قشر دانشجو که متعهد برای اسلام است و خونش را برای اسلام داد و فعالیت برای اسلام کرد، حالا بیدار باشد که یک عده معدودی توی این دانشگاهها دارند میروند و نمیخواهند اسلام پیدا بشود. نه اینکه میخواهند دانشگاه درست بشود؛ خیر؛ آنها از درست شدن دانشگاه میترسند. خدا رحمت کند مرحوم فیض قمی[7]- رضوان اللَّه علیه- را، توی همین مدرسه فیضیه، نزدیک اینجایی که حوض بود، زمان رضا خان، فرمودند به من که چه عیبی دارد، خوب اینها میخواهند صالح را از غیر صالح جدا کنند.- میخواستند امتحان بکنند و آن امتحانهایی که میخواستند بکنند و روحانیت را از بین ببرند- ایشان باورشان آمده بود؛ میفرمود که خوب، اینها میخواهند صالحها را کنار بگذارند باشد، بدها را بفرستند. من عرض کردم آقا، اینها از صالح میترسند! اینها از روحانی صالح میترسند؛ از بدش چه ترسی دارند؟ بدش که همراه هست- همراهشان- اینها از صالح میترسند. دانشگاه هم باید خودش را اصلاح کند. خود دانشگاهی؛ خود دانشگاهی صالح. اینهایی که حالا آمدهاند و میخواهند به قول خودشان اصلاح بکنند، اینها از اصلاح دانشگاه میترسند. اینها میترسند که در دانشگاه یک آدمی پیدا بشود که یکوقت مشت بزند به دهانشان! آنها هم میترسیدند که از روحانیت یکی پیدا بشود مشت بزند به دهانشان! همه از آدم میترسند. از آدمک که کسی نمیترسد!
اینها میخواهند دانشگاه را نگذارند آدم تویش پیدا بشود و شما جدیت کنید که آدم پیدا بشود. شما جدیت کنید که این اشخاصی که حالا افتادهاند توی دانشگاهها و دارند فساد میکنند، خودتان بیرونشان کنید. نیایید شکایت کنید که در دانشگاه یک کسی آمده و دارد حرف میزند. خوب، برو مقابلش بایست. بگو آقا تو چه میگویی؟ تو برای ملت دلت میسوزد؟ اگر برای ملت دلت میسوزد، چرا رفراندم را نمیگذاشتید بشود؟ چرا نمیگذارید کشاورزها الآن زراعتشان را بردارند؟ جز این است که میخواهید برای امریکا بازار درست کنید؟ پیشتر شاه درست میکرد، حالا شاهک! چرا نمیگذارید کارخانهها راه بیفتد؟ اگر کارخانهها برای ما راه بیفتد، خوب احتیاجمان از بیرون کم میشود، از غرب کم میشود و اینها عمالند برای اینکه ما را محتاج به آنها کنند. بشناسید دوستان خودتان و دشمنان خودتان را. قشرهای روشنفکر، دشمنهای اسلام را بیرون کنند از مراکز خودشان. کانون وکلا، وکلای دشمن با اسلام را، یا نفهم را، کنار بگذارند. من از خدای تبارک و تعالی سلامت همه شما را میخواهم و عذر میخواهم که شما را در این گرما مزاحمت کردم؛ ولی خوب چه باید کرد. باید دردها را گفت و ملت را بیدار کرد که مبادا خدای نخواسته تحت تأثیر این حرفها یکوقت واقع بشوند. خداوند ملت ما را سعادتمند کند. خداوند مملکت ما را از شرّ شیاطین نجات بدهد. خداوند شما را از مسلمین متعهد و از لشکر امام زمان- سلام اللَّه علیه- قرار بدهد. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته» (صحیفه امام، ج8، ص: 169 ـ 178)
ـ سخنرانی در جمع اعضای انجمن اسلامی صدای جمهوری اسلامی؛ نظارت بر برنامهها (1359)
«شما توقع این را نداشته باشید که یک مرکزی که پنجاه و چند سال است تحت سیطره یک حکومت جائر و به وسیله سازمان امنیت و امثال اینها اداره میشده، و افراد هم منتخب خود آنها بوده است، حالا بزودی بشود یکدفعه برگردد به صورت اسلامی؛ البته من هم میدانم که خوب شده است، لکن نه آن خوبی که اسلام میخواهد، و باید به طور جدی پاکسازی بشود؛ یعنی در مرکزی که مرکز تبلیغات اسلامی است، و مهمترین مرکز تبلیغات است نباید اشخاصی باشند که بر خلاف مسیر اسلام و از ریشههای سابق آن رژیم باشند. و رادیو و تلویزیون به طوری که در قانون اساسی میگویند هست، این باید تحت نظارت مجلس و دولت و قوای اجراییه، با نظارت همه اینها اداره بشود. مجلس باز راه نیفتاده است به طوری که حالا بتواند مستقیماً در امور دخالت کند. از این جهت یک قدری باید شما تأمل کنید تا ان شاء اللَّه مجلس استقرار پیدا کند و به کار مشغول بشود. و این مرکز را مجلس و سایر قوایی که باید اداره کنند، یعنی باید نظارت کنند، آنها نظارت کنند. و الآن هم باید اشخاصی که متکفل هستند و خصوصاً آن که سرپرست است باید به خط اسلام باشد. و اگر انحرافی برای یکی از اینها یا خود سرپرست- خدای نخواسته- یا آنهایی که در مراکز حساس این مرکز هستند پیدا بشود، هیچ اشکال ندارد که باید کنار برود، من او را برکنارش میکنم. لکن باید یک قدری باز تأمل کرد، و شما هم مشغول مطالعه باشید برای افرادی که لایق نیستند؛ به جای آنها مطالعه کنید، افرادی که لایقند پیدا بکنید، تا آن وقتی که بناست شروع بشود به کار و بناست شروع بشود به پاکسازی این مرکز، که از امور لازم است، دیگر این طور نباشد که گفته بشود افراد متخصصی هستند که ما نداریم به جای او کسی بگذاریم؛ افرادی باشند که به جای اشخاصی که اگر خدای نخواسته انحرافی دارند گذاشته بشود، و ان شاء اللَّه اصلاح میشود این امور. البته انقلابی به این بزرگی نمیشود که یکدفعه متحول بشود به یک جوّ سالم، باید به تدریج این جوّ سالم پیش بیاید. و من امیدوارم که با کوشش کسانی که در اینجا هستند و اسلامی هستند و متعهد، با کوشش آنها این اداره بشود و خوب اداره بشود. و با پیدا شدن، یعنی تحقق مجلس شورا حتماً با نظارت مجلس و نظارت دیگران که در قانون تعیین شده این همه اشکالات رفع بشود. و هیچ اشکالی نیست که باید این رفع بشود.
و من از اوّلی که این نهضت رو به [جلو رفت] و استقراری پیدا کرد، از اول راجع به رادیو و تلویزیون همیشه این مطلب را میگفتم که اینجا باید اصلاح بشود، و با اصلاح این، خیلی از امور اصلاح میشود، چنانچه با فساد این، خیلی از امور فاسد میشود. حالا هم شما کوشش کنید که در هر مرکزی که هستید خدمت خودتان را به طور اسلامی انجام بدهید، و اشخاصی که اسلامی هستند یادداشت کنید که وقتی که بنا شد ان شاء اللَّه به طور جدی عمل بشود، و اشخاص نالایق کنار بروند، داشته باشید افرادی که به جای آنها بگذارید. من امیدوارم که ان شاء اللَّه زودتر اصلاح بشود این امور. و البته یک قدری هم صبر لازم است در امور. و همچو نیست که فقط رادیو و تلویزیون این طور باشد، همه نهادها یک همچو آشفتگیهایی الآن در آن هست که باید با تدریج درست بشود. و من امیدوارم که ان شاء اللَّه بتدریج این امور همه درست بشود، و مطابق دلخواه اسلام و احکام اسلامی باشد. ان شاء اللَّه موفق و مؤید باشید شما. و این خدمتی است که یک خدمت ارجمندی است که باید همه بکنید. و ان شاء اللَّه آنجا را تصفیه کنید به طوری که یک بنگاه اسلامی بشود به همه معنا.
[امام خمینی درباره سرودهایی که از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش میشود، فرمود:].
این جور سرودهایی که مهیج است و سرودهایی که مفید است، اشکال ندارد؛ سرود آقای مطهری[8] اشکالی ندارد.» (صحیفه امام، ج12، ص: 439 ـ 342)
ـ سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم؛ اعلام ارتداد مخالفین احکام ضروری اسلام (1360)
«امروز یک مجمعی است از علمای استان مازندران، و از علمای اهل سنت، و از برادران مشهد، و شرکت واحد، و از قشرهای دیگری که اینجا هستند. چون مجمعی است از برادران اهل سنت و برادران تشیع. مسائلی را باید عرض کنم، یا درد دلهایی را با شما در میان بگذارم. من در طول مدتی که با رژیم منحوس پهلوی مقابله میکردم تکلیفم خیلی روشن بود- تشخیص داده بودیم که آن رژیم رژیمی است که بر خلاف مصالح اسلام و مسلمین مشغول کار هست و کشور ما را به سوی امریکا سوق داده است و منافع این کشور را در جیب دو ابرقدرت کرده است، و تتمهای اگر باقی مانده در جیب خود و بستگان خود در بانکهای خارج از کشور ریخته است. آن روز تکلیف ما روشن بود. به عبارت دیگر، تکلیف در مقابل یک جمعیتی که، یا یک رژیمی که، صاف ایستاده بود در مقابل مصالح کشور و مصالح اسلام عمل میکرد روشن بود. و ما هیچ باکی از این نداشتیم که ملت را سراسر بر ضد آن رژیم تجهیز کنیم و آنچه که میتوانیم و در توان داریم در خدمت اسلام عمل کنیم و به نظر میآید که عمل کردیم؛ و شما ملت ایران همه با هم دست به هم دادید و با بانگ «اللَّه اکبر» و با «لا اله الّا اللَّه» جمهوری اسلامی را خواستید، و در پناه جمهوری اسلامی استقلال و آزادی را خواستید، و بحمد اللَّه جمهوری اسلامی با رأی قاطع ملت تصویب شد؛ و دنبال او هم یک مراحلی به طور معجزهآسا تحقق پیدا کرد و یک حکومت مستقر قانونی در این کشور متحقق شد. لکن مع الأسف ما الآن مقابل یک گروهها و گروهکهایی هستیم که نه به طور صریح میآیند بگویند که ما اسلام را قبول نداریم و قوانین اسلام را قبول نداریم و جمهوری اسلامی را قبول نداریم. تا باز ما تکلیفمان معلوم باشد و همان طوری که سابق عمل کردیم امروز هم عمل کنیم. و نه آن طور است که اینها سر جای خودشان بنشینند و به قوانین مملکت خاضع بشوند و به اسلام و قوانین اسلام خاضع بشوند. بین دو محظور الآن [هستیم]: با اینها معامله محمد رضا باید کرد؟ یا با اینها باز دعوت به صلح و صفا و دعوت به عمل به قوانین؟
من میخواهم ببینم که این راهپیمایی که امروز اعلام شده است، اساس این راهپیمایی چه هست. من دو تا اعلامیه از «جبهه ملی»، که دعوت به راهپیمایی کرده است، دیدم. در یکی از این دو اعلامیه، جزء انگیزهای که برای راهپیمایی قرار دادهاند، لایحه «قصاص» است. یعنی مردم ایران را دعوت کردند که مقابل لایحه قصاص بایستند. در اعلامیه دیگری که منتشر کرده بودند تعبیر این بود که «لایحه غیر انسانی»! ملت مسلمان را دعوت میکنند که در مقابل لایحه قصاص راهپیمایی کنند، یعنی چه؟ یعنی در مقابل نص قرآن کریم راهپیمایی کنند! شما را دعوت به قیام و استقامت و راهپیمایی میکنند در مقابل قرآن کریم. نص قرآن کریم. ضروری مسلمین، چه برادران اهل سنت و چه برادران شیعی، ضروری این است که این قرآن از خداست و در قرآن هر چه باشد ضروری است که باید پذیرفت. قضیه «قصاص» در جاهایی از قرآن تصریح شده است.
لایحه قصاص همین مسائل قرآن است. در این راهپیمایی که مسلمانها را به اصطلاح خودشان دعوت کردهاند، دعوت کردهاند که مردم قیام کنند در مقابل قرآن! مردم قیام کنند در مقابل احکام ضروریه اسلام! آنهایی که از بعض جبههها هستند، تکلیفشان معلوم است. آنها از اول هم، از آن وقتی هم که «جمهوری اسلامی» تأسیس شده است، مسئله اسلام پیش آنها مطرح نبوده است. آنچه مطرح بوده است، اگر راست بگویند، همان ملی گرایی بوده است. و من در این هم شک دارم! برای اینکه افرادی که سر دسته اینها بودند و به ملی گرایی معروف بودند[9] ما دیدیم که بر ضد ملت اینها قیام کردند. الآن هم که در خارج هستند دعوت میکنند که بر ضد این ملت، قدرتها فعالیت کنند. و این قدرتهای بزرگ هم همه جور چیزی دارند! ملی هم دارند؛ مذهبی هم دارند؛ معمم هم دارند. من آن چیزی که بسیار مورد تعجبم است این نیست که در اعلامیه «جبهه ملی» برای لایحه «غیر انسانی» [به اصطلاح او] قصاص، یعنی حکم غیر انسانی قرآن!، یعنی حکم غیر انسانی اسلام!، اعلامیه بدهند و مردم را دعوت کنند که أیها الناس بیایید، در مقابل اسلام قیام کنید و استقامت کنید. من از آنها همچو توقعی داشتم و دارم. اما بعضی که اعلامیه دادند و تأیید کردند این راهپیمائیها را، آیا خواندهاند این اعلامیههای «جبهه ملی» را؟ دیدهاند، که به این راهپیمایی دعوت کردهاند؟ و یکی از انگیزههای آنها این است که بیایید مقابل قرآن قیام کنید؟ منتها لفظش را نگفتند، و واقعِ صریحش همین است. اگر اینها خواندند این را، غفلت کردند از اینکه این راهپیمایی برای مقابله با اسلام است؛ برای مقابله با جمهوری اسلامی است؛ و برای مقابله با حکومت اسلام است. من عجالتاً کار ندارم که آیا دولت آقای رجایی یک دولت فعّال است یا نه، و آیا کارهایی کرده است که باید در مقابل او ایستاد یا نه؛ و کار ندارم به اینکه مجلس شورای اسلامی آیا یک مجلسی است که از ملت است یا نه؛ و کار ندارم به اینکه قوه قضائیه آیا به تکالیفش عمل میکند یا نه؛ به اینها من کاری ندارم؛ و اگر راهپیمایی هم فقط برای راهنمایی مردم بود، آن هم صحبتی نبود، و ممکن بود که عمل بشود؛ اما راهپیمایی در مقابل اسلام! در مقابل صریح قرآن! در مقابل حکم ضروری اسلام! این را چه جور تعبیر کنیم؟ باز من کار ندارم به «جبهه ملی»، با اینکه بعض افرادش شاید افرادی باشند که مسلمان باشند؛ لکن من کار دارم به آنهایی که پیوند کردهاند با این جبهه؛ پیوند کردهاند با منافقین؛ پیوند کردهاند با منحرفین. من با اینها کار دارم که شمایی که متدین هستید و مدعی تدین چه توجیهی از این معنا دارید؟ آیا تکلیف شرعی فقط این است که در مقابل مجلس و دولت اعلامیه صادر کنید! در تمام تکلیفهای شرعی که شما احساس کردید همین تکلیف شرعی را دارید که مردم را دعوت کنید به شورش در مقابل دولت اسلامی، در مقابل مجلس شورای اسلامی؟! نهی از منکر و امر به معروف فقط منحصر است به همین که دولت اسلامی را نهی و امر بکنید؛ آن هم با آن کوبندگی؟! و آن هم دعوت به قیام؟! آن هم دعوت به شورش؟! در مقابل این اعلامیه «جبهه ملی» که مخالف نص قرآن مجید است، در مقابل این که مردم را دعوت کرده است به راهپیمایی در مقابل قانون الهی، تکلیف دیگر ندارید شما؟ آقایان تمام تکلیفها را به جا آوردند و عمل کردند، فقط یک تکلیف مانده و آن جمهوری اسلامی را به هم زدن؟! تمام تکلیفهایی که بر ما و شما متوجه است، چه از قشر نویسندگان و روشنفکران و جبههها و نهضتها و سایرین، تمام تکالیف فقط منحصر به این شده است که این جمهوری اسلامی را در خارج از کشور طور دیگری که هست نمایش بدهید، و مردم را دعوت کنید که بر خلاف جمهوری اسلامی شورش کنند؟! دیگر همه چیز درست شده است، فقط این یکی مانده؟! در وقتی که سرتاسر ایران آشوبگران مشغول آشوب هستند، منافقان مشغول فعالیت هستند، و ابتلا به جنگ با قدرتهای بزرگ داریم، و مملکت ما آنجا مبتلا به جنگ است و در داخل مبتلا به این دستجات مختلفی است که به بهانه اسم شماها در خیابانها میریزند و جوانان ما را زخمی میکنند و گاهی هم میکشند، اینها نهی از منکر نمیخواهد؟ اینها را دعوت به شورش میکنید این امر به منکر نیست؟ این امر به فساد نیست؟
من باید متأسف باشم، من باید بسیار متأسف باشم، از اینکه غیب نمیدانم! نمیدانستم در چنته اینها چه هست. من بعضی از اینها را میپذیرفتم؛ به ایشان هم محبت میکردم؛ لیکن نمیدانستم که اینها بر ضد قرآن هم قیام میکنند. من نمیدانستم که اینها ائتلاف پیدا میکنند [و] مرکز ائتلافشان یک جا است، و ائتلاف پیدا میکنند با منافقین که
«شناخت»[10] شان را اشخاصی که مطالعه کردهاند میدانند چیست، ائتلاف کردهاند با این جبههها که ماسک را از روی صورتشان برداشتند و به طور صریح مردم را دعوت کردند به اینکه ای مسلمانها بیایید و حکم قرآن را، حکم «غیر انسانی» قرآن را!! و لا حولَ و لا قوةَ الّا باللَّه. در یک کشور اسلامی این طور سبّ بر قرآن و سبّ[11] بر اسلام در مرئی و منظر مسلمین بشود، و فلان مقام هم تأیید کند و دعوت به شورش! در مقابل چه؟ در مقابل نص صریح قرآن؟! امروز، دو بعد از ظهر دعوت به راهپیمایی است. به حسب چیزی که در اعلامیهشان ثبت شده است، دعوت به راهپیمایی است در مقابل این حکم «غیر انسانی» اسلام!
ما با اینهایی که اظهار دوستی میکنند و تیشه برداشتهاند و به ریشه اسلام میزنند باید چه بکنیم؟ در تمام طول سلطنت رضا خان و محمد رضا یک همچو جسارتی به قرآن کریم نشد. مسلمانها بدانند که یک راهی الآن هست در کار، یک روشی الآن هست در کار، که به طور ناشیگری اینها نقاب را کنار زدند. آنهایی که در این راهپیمایی میخواهند شرکت کنند، یا اظهار این را کردند که شرکت بکنند، یا تأیید کردند این شرکت را، یا مردم را دعوت کردند به این شرکت، اگر بدانند که محتوای این معنا چیست، وای به حال ملتی که ملیهایشان این باشد، و متدینینی هم که اظهار تدین میکنند، آن باشد، و سرانشان هم این! و اگر ندانسته میکنند، چطور اطلاعیه «جبهه ملی» را ندیده دعوت میکنند به اینکه شما هم به دنبال جبهه ملی راهپیمایی کنید. بازار تهران ببندد و بازار اصفهان هم ببندد و بازارهای ایران هم ببندند، خیابانها هم همه ببندند، و همه قیام کنند، استقامت کنند! در مقابل چی؟ در مقابل لایحه قصاص «غیر انسانی»! حکم قرآن «غیر انسانی»!
با اینها ما چه بکنیم؟ با این مقدسهایی که از اینها پشتیبانی میکنند و با هم ائتلاف کردند، و با منافقین هم از اول ائتلاف داشتند، با این مسلمانهای نمازخوان ما چه بکنیم؟
اینکه من گفتم درد دل خودمان را باید در میان بگذاریم، برای این بود که «سعدی از دست دوستان فریاد»! ما این دوستنماها را چه بکنیم؟ آقایان در هر چه صحبت میکنند و در هر چه اعلامیه میدهند، یکی از مطالبشان این است که قانون. از اول هم قانون باید به آن عمل بشود. این سال هم «سال قانون» اسم گذاشته شد؛ یعنی اجرای قانون. آقایان این همه بساطی که الآن به حسب قانون در ایران بر پا است. مجلس شورای اسلامی یک مجلسی است که قانون او را تأیید کرده است، و شورای نگهبان آنی است که قانون تعیین کرده، و دولت هم آنی است که مجلس شورا تعیین کرده، این هم دولت قانونی، قوه قضائیه هم این است که قانون تعیین کرده؛ خوب، شما اگر واقعاً به قانون میخواهید عمل بکنید، و ما هم میخواهیم که همه شماها بیایید به قانون عمل کنید، و آمدید اینجا بنا بر همین هم شد، و بنا بر این شد که دیگر روزنامه هاتان و صحبتهاتان برای تشنج نباشد، آیا شما وفا کردید به عهد خودتان؟ در اینجا آمدید و قرار دادید به اینکه، یعنی بعد از اینکه میخواستید به جنگ هم بروید، به این منتهی شد که یک هیأت سه نفرهای باشد، یک نفر از طرف آقای رئیس جمهور، یک نفر هم از طرف آن آقایان، و یکی هم من تعیین کنم،[12] اینها حَکَم باشند. بعد از اینکه حَکَم رفته است و دیده است و موارد خلاف را دیده و یک جایی صحبت کرده است، در روزنامههایشان بود که این حکمیت مثل حکمیت ابو موسی اشعری است! یعنی این سه نفری که یکیش را خود ایشان تعیین کرده و یکیش را هم مجلس تعیین کرده است، و آن دو نفر دیگر یعنی رئیس مجلس و آن دوتای دیگر، و یکیش را هم من تعیین کردم و اینها حکمیت کردند، نظیر آن حکمیتی است که ابو موسی اشعری بر خلاف حضرت امیر رأی داده! من فرض میکنم که اینها حکمیتی که کردند مثل حکمیت ابو موسی- [است] من فرض میکنم که این تهمت را به چند نفر عالم و چند نفر متدین که یکیش هم خود ایشان تعیین کردند- ما فرض میکنیم که این روزنامهای که این [را] نوشته صحیح است. خوب، بیایند مثل حضرت امیر عمل کنند. حضرت امیر در عین حالی که در فشار ابو موسی را تعیین کرد- نمیخواست تعیین کند. ایشان میخواست یک کس دیگر را تعیین کند. لکن فشار آوردند دوستان خودش، همان دوستانی که باید حضرت امیر از آنها فریاد کند، فشار آوردند که نه، ابو موسی برای این کار خوب است. حضرت، ابو موسی را تعیین کرد- بعد که ابو موسی آن حکمیت را کرد، همین دوستها میخواستند نقض کنند! حضرت امیر مقاومت کرد و گفت حالا که- حَکَم حکم کرده بودند بر ضد حضرت امیر، یعنی حضرت امیر را از خلافت به حسب این حکمیت خلع کردند و معاویه را به حسب این حکمیت نصب کردند- حضرت امیر فرمود که این حکمیت بوده است، و ما باید به آن احترام قائل بشویم. در صورتی که بر ضد او بود. خوب، شما هم که این قدر دعوا دارید، خوب، مثل حضرت امیر بشوید. مگر اینکه بگویید اشتباه کردند! ما نمیکنیم- چنانچه گاهی میگویید. شما کجا را قبول دارید؟ این آقایانی که با هم ائتلاف کردند، این آقایانی که با این منافقین ائتلاف کردند، ائتلاف کردند که مملکت ما را به هم بزنند، ائتلاف کردند که آشوب بپا کنند؛ شمایی که ائتلاف کردید، برای چه ائتلاف کردید؟ آقایان میگویند که این بازی قبول نیست، از سر! دیروز من گفتم این را که خوب، این را ملت تعیین نکرده یا کرده؟ اگر ملت تعیین نکرده. خوب، ببینید کی تعیین کرده؟ از کجا آمدند و رأی دادند؟
آرا زیاد. قانون اساسی را [که] آن قدر زیاد رأی دادند، آن طرفش، همین منافقین و اینها، رأی ندادند. همین مؤتلفین. همینها. البته نه آن جناح متدینشان. همه این چیزهایی که پیدا شده است از آرا همین مردم است. خوب، شما هی میگویید مردم را ما قبول داریم، مردم را قبول داریم. خوب، بسیار خوب، کی هست که این مردم را قبول ندارد! این مردم تعیین کردند. خوب، قبول دارید، اگر میگویید میزان رأی مردم است؛ خوب، رأی مردم. حالا ائتلاف کردید که به ضد رأی مردم عمل کنید؟ ائتلاف کردید که مجلس شورای اسلامی را کنار بگذارید؟ ائتلاف کردید که قوه قضائیه را کنار بگذارید؟
ائتلاف کردید دولت را کنار بگذارید؟
این ائتلاف برای چیست؟ این چه ائتلافی است؟
من از اول یک خَلَجانی در ذهنم حاصل میشد راجع به بعضی اینها؛ لکن صبر کردم.
صبر کردم و نصیحت کردم. صبر کردم، و هر وقت اینها آمدند- یعنی هر وقت نه- اما بسیاری اوقات، آنها را به مسائل اسلامی دعوت کردم؛ به عمل به قانون دعوت کردم؛ به حفظ و حراست جمهوری اسلامی دعوت کردم. کم کم آن احساسِ من زیاد شد. تا وقتی که میبینم آن جناح منافق در میدان است و تأیید میکند. تا وقتی که میبینم آن جبههای که بر ضد اسلام است تأیید میکند. [برای] من تکلیف شرعی است، تا دیگر، تأیید نکنم.
مگر من میتوانم که یک جریانی که بر ضد اسلام و بر ضد کشور ما دارد انجام میگیرد، باز ساکت بنشینم اینجا و بگویم بیایید و با شما صحبت کنم. من اگر احتمال این معنا را میدادم که اینها به اسلام برگردند و به قانون اساسی که سوگند خوردهاند وفادار باشند و قوانین اسلام را قبول کنند، من اگر احتمال این را میدادم- برای یک محظوری که من در آن محظور هستم، و به خود این آقایان گفتم آن محظور را- باز آنها را دعوت میکردم و آنها را وادار میکردم به اینکه با هم بنشینند و به قانون عمل کنند. لکن بسیار غفلت میخواهد و بسیار سادهاندیشی میخواهد که- این گروههایی که با هم ائتلاف کردند و این «جبهه ملی» که بر ضد اسلام میخواهد راهپیمایی راه بیندازند، و- مسلمانها هم همین بنشینند تماشا کنند که به ضد اسلام مقاله بنویسند و سبّ اسلام بکنند و حکم ضروری اسلام را «غیر انسانی» بخوانند! بعد از اینکه من میبینم ائتلاف شما با اینهاست [...] خوب، من با این جمعیت نمازخوان و متدین چه بکنم؟ من به اینها علاقه داشتم، حالا به بعضیشان هم باز علاقه دارم. با اینها ما تکلیفمان چیست؟
خوب چرا حسابتان را جدا نمیکنید؟ من حالا باز عرض میکنم به شماها حسابتان را جدا کنید. به مجرد اینکه کمونیستها هم به ضد اسلام است، آقایان از کمونیستها هم دعوت کردند که بیایید، بیایید با هم باشیم! خوب، «جبهه ملی» تکلیفش معلوم است؛ آن صریحاً به ضد اسلام قیام کرده؛ اما شمایی که مسلمان هستید و هیچ گاه نمیخواهید به ضد اسلام قیام کنید چرا این قدر هواهای نفسانیه زیاد شده است که نمیفهمید دارید چه میکنید؟ چرا این قدر شیطان در نفس ماها سلطنت پیدا کرده است که چشمهای ما را کور کرده است و قلبهای ما را وارونه کرده است؟ بیایید حساب خودتان را جدا کنید. آیا «نهضت آزادی» هم قبول دارد آن حرفی را که «جبهه ملی» میگوید؟ آنها هم قبول دارند که این حکم- حکم قصاص- که در قرآن کریم و ضروری بین همه مسلمین است، «غیر انسانی» است؟ آیا این نماز شبخوانها این را قبول دارند یا نه؟ شک ندارم که قبول ندارند. خوب، اعلام کنید. چرا ساکت نشستهاید. مگر نهی از منکر فقط باید من را نهی کنید؟ نهی از منکر فقط برای این است که دولت را خُرد کنید و مجلس را خُرد کنید و چه؟ با منکر میخواهید نهی از منکر کنید؟! کدام منکر؟ شما میفرمایید که [در مقابل] آن کسی که دعوت میکند به اینکه بیایید [علیه] این حکم «غیر انسانی» اسلام راهپیمایی کنید، مسلمانها بنشینند تماشا کنند سبّ به رسول اللَّه بشود، سبّ به قرآن هم بشود؟ این سبّ به قرآن است. مسلمانها بنشینند تماشا کنند که یک گروهی که از اولش باطل بودند [هر کاری میخواهند بکنند]- من از آن ریشههایش میدانم- یک گروهی که با اسلام و روحانیت اسلام سر سخت مخالف بودند. از اولش هم مخالف بودند. اولش هم وقتی که مرحوم آیت اللَّه کاشانی[13] دید که اینها خلاف دارند میکنند و صحبت کرد، اینها [این] کار کردند [که] یک سگی را نزدیک مجلس عینک به آن زدند و اسمش را «آیت اللَّه» گذاشتند! این در زمان آن[14] بود که اینها فخر میکنند به وجود او. او هم مُسلِم نبود. من در آن روز در منزل یکی از علمای تهران بودم که این خبر را شنیدم که یک سگی را عینک زدهاند و به اسم «آیت اللَّه» توی خیابانها میگردانند. من به آن آقا عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص نیست؛ این سیلی خواهد خورد. و طولی نکشید که سیلی را خورد. و اگر مانده بود سیلی بر اسلام میزد. اینها تفالههای آن جمعیت هستند که حالا قصاص را، حکم ضروری اسلام را، «غیر انسانی» میخوانند. ما تکلیفمان با آنها خوب تا یک حدودی معلوم است. هر وقت هم مصلحت پیدا بشود، روشنش میکنیم. اما با این نمازخوانها باید چه بکنیم؟ همین نمازخوانهایی که حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- من نمیخواهم بگویم من حضرت امیر، آنها خوارج. خیر، من هم مثل شما یکی از افراد ملت هستم- اما اینها همان جمعیتهایی هستند که حضرت امیر در مقابل آنها فَشَل شد نتوانست کاری بکند.
اینکه من میگویم، آقایان اهل سنت هستند، آقایان متشیّعین هم هستند، علمای استان مازندران هم هستند، علمای اهل سنت هم هستند، خطاب من به همه علمای سرتاسر کشور [است]، از علمای اهل سنت و از علمای اهل تشیع و همه مراجع اسلام و همه ملت اسلام، این ملتی که از اول قیامش برای اسلام بود، برای قرآن بود، این ملتی که در طول چندین سال، تقریباً دو دهه و اخیراً چند سال، آن قدر زحمت کشیدند، آن قدر تحمل بلیّات کردند، و آن قدر جوان دادند و آن قدر خانمانشان به باد فنا رفت، اینها با صراحت گفتند که ما جمهوری اسلامی میخواهیم. جمهوری اسلامی معنایش این است که رژیم، رژیم اسلامی باشد؛ حکومت، حکومت اسلامی باشد، و قوانین، قوانین اسلامی. شما خوب [است] به قانون سابق هم یک نظری بکنید. قانون سابق که در صدر مشروطیت تصویب شده بود به وسیله ملت، و متمم قانون را، با جدیت مرحوم شیخ فضل اللَّه نوری،[15] به آن ضم کردند و ملت به او رأی دادند، شما بیایید به آن قانونی که سابق بود و حالا برای او میخواهید سینه بزنید، و رفیق شفیق شما آن وقت که میخواست آشوب کند و در ایران بود، قبل از فرارش، میگفت بیایید به قانون عمل کنید! خوب، شما هم به این قانون عمل کنید. این قانون میگوید که: هر قانونی که بر خلاف اسلام است قانون نیست. پس قوانین باید قوانین اسلامی باشد. شما آن را هم که قبول ندارید! میگویید که قصاص، این قانون واضح اسلام، این قانون ضروری اسلام، این قانونی که قرآن به آن تصریح کرده است، این قانونی که مصلحت و امنیت کشور را تأمین میکند، شما این را یک قانون «غیر انسانی» میدانید. شما از ریشههایتان خراب بودید! ولی حالا من نظرم با این جمعیتی است که اینها را تأیید میکنند. یک قدر اصلاح کنید خودتان را آقا! چرا برای دنیا این قدر دست و پا میزنید؟ انسان این قدر برای دنیا دست و پا بزند که یک جمعیتی که قرآن را سبّ میکنند و یک جمعیتی که کمونیستها را دعوت میکنند برای ضدیت با اسلام، شما تأییدشان بکنید. شما ناهی از منکر! مفسر قرآن![16] خوب، بیایید در مقابل اینها بایستید. در مقابل اینها بگویید این امری که گفتند اینها کفر است. اینکه کسی بگوید حکم خدا «غیر انسانی» است، اسلام غیر انسانی است، این کافر است.
خوب، شما بیایید این را بگویید، فقط نهی از منکرتان این است که بعضی از علمای اسلام را شما هی تضعیف کنید، بعضی از نهادهای اسلامی را تضعیف کنید. این نهی از منکر همهاش خلاصه شده است در همین هر چه اعلامیه میدهند آقایان و هر چه صحبت میکنند و هرجا میروند صحبت میکنند، همّ و غمّشان این است که این جمهوری اسلامی به درد نمیخورد! ما حتماً باید یا در آغوش امریکا باشیم تا بتوانیم زندگی کنیم؛ یا در آغوش شوروی. و چون شوروی الحاد دارد و امریکا موحّد است! و خیلی صحیح است و خوب است، یا کمتر از او بد است، ما خوب است که همراه اینها باشیم. این چه فکری است که شماها دارید؟ چرا باید این طور باشید؟
من بسیار متأسفم! من بسیار متأسفم! اینکه مرا به درد دل وادار میکند، مقابله با این جمعیت است. مقابله با آنی است که حضرت امیر را نگذاشتند کارهایش را انجام بدهد.
اگر اینها واقعاً اعتقاد به اسلام دارند و لازم میدانند نهی از منکر کنند، کدام منکری بالاتر از این است که کسی بگوید حکم قرآن «غیر انسانی» است، و مردم را دعوت کند برای این؟ اینها دعوت میکنند به راهپیمایی بر ضد کی و به طرف کی، طرفداری از کی؟
طرفداری از آن که میگوید که حکم قصاص یک حکم «غیر انسانی» است؟ طرفداری از این؟ باید یک مسلمان طرفداری از این مسأله بکند؟ من الان هم نمیخواهم با این دستهای که مسلمان هستند، لکن دید سیاسیشان ناقص است، مع الأسف دانشمند هم هستند [...] در یک جایی هست که یکی از علما سؤال کرده بود از یک کسی که شما این عالِم و آن عالِم را چطور میبینید. او گفته بود که این عالم عقلش کمتر از علمش است.
یا گفته بود علمش بیشتر از عقلش است. عقلش کمتر از علمش است. علمش زیاد است؛ عقلش کم است. در بعضی از این اشخاص هم من باید بگویم که اینها علم دارند، لکن عقلشان به اندازه علم نیست. اینها عملشان هم معلوم است، که به روز خودشان چه آوردند و چه کردند. شما آقایانی که نهی از منکر را واجب میدانید، و واجب هم هست، جزء ضروریات اسلام است، نباید این دوستان خودتان را نهی کنید که به ضد قرآن حکم نکنند، دعوت نکنند به ضد قرآن، آیا مراجع اسلام، علمای بلاد اسلام، باید گوش کنند این مطلب را و هیچ صحبتی نکنند؟ ساکت باشند در مقابل سبّ قرآن کریم؟
ساکت باشند در مقابل کسی که حکم ضروری اسلام و منصوص کتاب خدای تبارک و تعالی را «غیر انسانی» بخواند؟ در مقابل لایحه قصاص دعوت به شورش میکنند! آقایان دعوت میکنند مردم را به قیام. قیام بر ضد کی؟ قیام بر ضد جمهوری اسلامی؟ این مردمی که با خون خودشان جمهوری اسلامی را مستقر کردند حالا بیایند توی خیابانها بگردند و بیفتند به اینکه بیایید ما این احکام غیر انسانی را کنار بگذاریم! این جمهوری اسلامی به درد نمیخورد! همه این نهادها همه دروغ و غلط! همهاش! بیایید بگویید خوب، نقص دارد؛ بگویید قوه قضائیه نتوانسته است عمل کند. خوب، همراهی کنید تا بشود. بگویید دولت نمیتواند که اقتصاد این ملت را یک روزه درست کند. شما بیایید.
درست کنید. حرف نباشد. شعار نباشد. من هم اینجا میتوانم بنشینیم و بگویم که ما در یکروز میتوانیم دنیا را به هم بزنیم. نگویید که تو نمیتوانی. تو هم نمیتوانی! مگر امکان دارد که یک همچو مملکت خرابی که برای ما گذاشتند، و شما هم هر روز خرابترش کردید و دارید میکنید، هر روز دعوت به خلاف دارید میکنید، آرامش را از این مملکت بردید، مگر امکان دارد که دیگر آقای رجایی بتواند اقتصاد این مملکت را بزودی درستش کند؟ اگر شماها بودید، تا حالا خرابش کرده بودید! این بیچارهها دارند اینجا درستش میکنند، اگر شماها بگذارید. اگر شماها بگذارید، اینها کوشش دارند میکنند برای این که درست کنند مسأله را. لکن مسئله اقتصاد یک چیزی نیست که بله، خوب است کشاورز- اقتصاد آقایان این است- کشاورزان مشغول کشاورزی بشوند و کارخانه داران مشغول کار بشوند و کارگران مشغول کار بشوند و بیکاران به کار گذاشته بشوند! اینها همه خوب است. شما میتوانید این کار را بزودی بکنید؟ شما میتوانید یکدفعه بیایید و همه ایران را کشاورزیش را درست کنید و همه این بیکارها که در انگلستانش بیشتر است و در امریکایش بیشتر است- و آنهایی که قبله گاه شما هستند نتوانستهاند حلش بکنند- شما میتوانید حلش بکنید؟ این گوی و این میدان، بفرمایید! لکن قضیه این نیست؛ مسأله این نیست. مسأله این است که نمیخواهند این چیزها باشد.
یک دولتی که اسلامی باشد و در وزارتخانهاش وقتی میخواهند بنشینند با هم صحبت کنند، اول قرآن میخوانند. آخر این هم رسم شد، که یک مملکتی قرآن بخواند! این «مرتجعین»، «این مرتجعین» در وزارتخانه قرآن میخوانند! شما با این چیزها بَدید.
نمیگویم این دسته متدینش را. من آن دسته متدین را حالا هم عقیده بهشان دارم. در عین حالی که آنها هم ضربه دارند میزنند، لکن من آنها را علی حدّه میکنم. و از خدا میخواهم که اینها جدا بشوند از آن جمعیتها؛ جدا بشوند و وارد بشوند با سایر مردم.
شنا نکنند در مقابل سیل بر خلاف سیل، سیل خروشان، شنا نکنند. شما یک اشتباه بزرگی دارید و آن این است که خیال میکنید که حالا در زمان محمد رضا اگر یک دو تا اعلامیه بر ضدش دادید، مردم به شما علاقه پیدا کردند، حالا هم اگر چنانچه یک اعلامیه به ضد مثلًا دولت بدهید، مردم علاقه پیدا میکنند! شما مقایسه این دوتاتان غلط بوده است. من که میگویم دید سیاسی ندارید، برای این است که شما حالا برای اینکه خودتان را روی کار بیاورید- من میدانم که قضیه خدایی تو کار نیست! نه من و نه تو! خدایی تو کار نیست. هر چه هست شیطان است!- خوب، شما بیایید حسابتان را از اینهایی که مقابله با اسلام در اطلاعیهشان کردند و کمونیستها را دعوت کردند، و آن کمونیستها [هم] که شما دشمن سرسختشان هستید و امریکا هم دشمن سرسختش است، شما حسابتان را بیایید جدا کنید؛ همین امروز. دیر نشده است؛ همین امروز در رادیوی ایران اعلام کنید به اینکه این اعلامیهای که «جبهه ملی» داده است و مردم را دعوت کرده است که، در یکیش دعوت کرده است به اینکه لایحه قصاص و لوایح دیگر، و در یکی دیگرش گفته لایحههای غیر انسانی- که همین است مقصودش. اینها قرینهاند شما بیایید الآن- شماها که اسلام را قبول دارید و میدانم قبول دارید. شما نهی از منکر را واجب میدانید و میدانم که واجب میدانید. اگر این شیطان باطنی بگذارد شما را که عقلتان عمل بکند- شما بیایید همین قضیه را محکوم کنید. رادیوی بعد از ظهر را ما باز کنیم، گوش کنیم ببینیم که «نهضت آزادی» اعلام کرده است که این اطلاعیه «جبهه ملی» کفرآمیز است؛ قرآن را سبّ کرده است. هی نروید دنبال اینکه رجایی علم ندارد! این عقلش بیشتر از علمش است. و بعضی از شما علمتان بیشتر از عقلتان است!
و من نتوانستم، و میخواستم و واقعاً میخواستم، و متأثرم از اینکه با دست خودشان اینها گور خودشان را کندند، من نمیخواستم این طور بشود. من حالا هم توبه را قبول میکنم؛ اسلام قبول میکند. حالا هم بروند در رادیو، بروند در تلویزیون، توبه کنند بگویند ما تا حالا خطا کردیم؛ اشتباه کردیم، مردم را دعوت کردیم به شورش غلط بوده؛ خلاف اسلام بوده، خلاف قوانین کشوری بوده تأیید کردیم، ائتلاف کردیم با گروه منافق.
من چندین بار به این آقا[17] گفتم آقا این جمعیت تو را به باد فنا میدهند! این افرادی که دور تو جمع شدهاند، بعضی از اینها، یک گرگهایی هستند که تو را به باد فنا میدهند.
گوش نکرد. حالا هم دیر نشده. آقایانی که متدیناند اعلام کنند به اینکه این دعوت به راهپیمایی دعوت بر ضد اسلام است- چنانچه صریحش این است- و آن آقا هم بروند عذرخواهی کنند از ملت؛ بگویند ملتی که به من رأی داد من مطابق رأی آنها عمل نکردم؛ از حالا به بعد میکنم. اما این طور نباشد که لفظاً، مکرر بهشان میگویم! لفظاً [قبول] میکند، لکن [در عمل] «من نه این مجلس را قبول دارم، نه آن قوه قضائیه را قبول دارم و نه آن شورای نگهبان را قبول دارم و نه این هیأت سه نفری را، که خودم هم یکیش را تعیین کردم، قبول دارم و هر چه هست باید من بکنم، این نباشد در کار، سایرین مانعی ندارد»!
اما ما چه بکنیم؟ من که میگویم باید از دست این دوستان یک فکری بکنیم. برای این دوستان یک فکری بکنیم، که من نمیخواهم اینها به آن طوری که خودشان را رساندند برسانند. من نمیخواستم که وضع این طور بشود. من نمیخواستم که این مردم و این ملت که سال اول جمهوری اسلامیشان هست این طور مشوش بشود خاطرشان از امثال شماها. من نمیخواستم که شما ائتلاف بکنید با منافقینی که بر ضد اسلاماند، و «شناخت» شان منتشر است. ولی چه بکنم، خوب، شما گوش نکردید به نصیحت. الآن هم من نصیحت میکنم، این جمعیت متدین «نهضت آزادی» را، و آقای رئیس جمهور را، الآن هم من نصیحت میکنم که آقا شماها دست بردارید از این سنگاندازی جلوی چرخ اسلام، دست بردارید از این تضعیف مجلس و تضعیف روحانیت و تضعیف ملت و تضعیف روحیه ملت و تضعیف روحیه ارتش. دست بردارید از این امور، و بیایید در میدان با برادران دیگرتان بنشینید؛ شما رئیس جمهور قانونی باشید؛ روی قوانین عمل کنید. شما وکلایی هستید در مجلس، محترمید، متدینید؛ جدا کنید حساب [خودتان] را از مرتدها. اینها مرتدند. «جبهه ملی» از امروز محکوم به ارتداد است. بله، «جبهه ملی» هم ممکن است بگویند که ما این اعلامیه را ندادهایم. اگر آمدند در رادیو امروز بعد از ظهر آمدند در رادیو اعلام کردند به اینکه این اطلاعیهای که حکم ضروری مسلمین، جمیع مسلمین، را «غیر انسانی» خوانده، این اطلاعیه از ما نبوده؛ اگر اینها اعلام کنند که از ما نبوده، از آنها هم ما میپذیریم.
اسلام درِ رحمتش باز است به روی همه مردم. در تاریخ است که یزید از حضرت سجّاد پرسید که من توبه میتوانم بکنم؟ ایشان فرمودند که بله، در توبه باز است. خوب، یزیدی که آن جنایتها را کرده است [...] منتها بعد حضرت سجّاد به حضرت زینب، که به ایشان عرض کردند آخر این چه هست؛ گفت این موفق به توبه نمیشود! اگر توبه بکند قبول است. یک کسی پیغمبر را هم بکشد توبه بکند قبول است؛ اما موفق به توبه نمیشود. و من هم احتمال میدهم که این آقایان موفق به توبه نشوند! جدیت کنند؛ الآن وقت هست؛ وقت باقی است. تا آن وقتی که پایتان را به گور وارد میکنند در توبه باز است. رحمت خدا واسع است. بیایید توبه کنید. بیایید از کارهایی که کردید، از دعوت به شورش که کردید، از مخالفتهایی که با اسلام کردید، بیایید توبه کنید. برگردید، توبه همهتان قبول است.
بیایید با هم برادر بشوید، این مملکت را به پیش ببرید. هی ننشیند و بگویید که این مملکت را دارند خراب میکنند. آخر کجا، کی دارد خراب میکند جز شماها؟ کی دارد مملکت را خراب میکند؟ حساب کنید آخر! ملت بنشینند حساب کنند این دولتی که با تمام توانش دارد زحمت میکشد و دارد راهسازی میکند و دارد به جنگزدگان کمک میکند و دارد به جبههها کمک میکند، و عیبش فقط این است که میگوید من مسلمانم! من به غیر اسلام هیچ فکر نمیکنم، شما این یک عیب را صرف نظر بکنید! این دارد ایران را به هم میزند؟ این مجلسی که خوب، مردم میبینند چه قدر این مجلس تحمل کرده است بار سنگین فحاشیهای شما را، اینها هم که دارند زحمت میکشند، اینها که علما هستند، به استثنای بعضیها، خوب دارند زحمت میکشند، اینها دارند خراب میکنند کشور را؟ آن هم قوه قضائیهاش که با کمبود فرد، حتی در حوزههای علمی کمبود ما داریم، کمبود قضایی داریم، دارند شب و روز زحمت میکشند که این کمبود را رفعش بکنند، اینها دارند خراب میکنند؟
یکی از چیزهایی که اینها باز برایش سینه میزنند و «جبهه ملی» هم در اعلامیهاش [آورده این است که] دانشگاه چرا باز نمیشود. هی دانشگاه! آقا دانشگاه شما را بیرون داده! این دانشگاه باز بشود، ده بیست سال دیگر یک عدهای بیایند، همینها هستند، همین که شمایید! آنها هستید که اسلام را هیچ قبول ندارید؛ احکام اسلام را احکام «غیر انسانی» میدانید! ما میخواهیم یک دانشگاهی درست بشود برای ملت. شما با اسم ملت دارید به ضد ملت عمل میکنید. این ملت این جمعیتها هستند که در خیابانها و در بازارها دارند برای اسلام زحمت میکشند؛ برای کشور زحمت میکشند. ما میخواهیم یک دانشگاهی باشد که بعد مثل شما را بیرون ندهد! یک دانشگاهی که یک آدم متعهد به اسلام را بیرون بدهد. اگر تعهد به اسلام داشته باشد، نه ما را طرف شرق میکشد، نه ما را طرف غرب میکشد؛ نه آن دیدِ تنگ بعضی از شما را دارد که میگوید «ما نمیتوانیم»
شما تا آن آخر هم «اعلیحضرت» را میخواستیدش! به من گفتید دیگر. اینکه نمیتوانید حاشا کنید. تا آن آخر هم میگفتید خوب، ایشان باشند. اعلیحضرت همایونی باشند، حکومت نکنند! شما تا آخر هم این طور بودید. بختیار هم تا آخر میخواستید! آخر شما نباید دیگر ما را بازی بدهید بگویید که ما چه، ما چه. این «جبهه ملی»، از میرزای شیرازی[18]- در یکی از روزنامههایشان که من دیدم و بسیار ناراحت شدم- از میرزای شیرازی که قضیه تنباکو را درست کرده، تا آقای کاشانی، تمام علمایی که در خلال مشروطیت برای اسلام کار کردند، میرزای شیرازی برای اسلام کار کرده است، آقای کاشانی برای اسلام کار کرده، شیخ فضل اللَّه کرده، تمام اینها را به آنها بد گفتند! آن روزنامه جبهه ملی را پیدا بکنید: میرزای شیرازی را متهم کرده به دروغگویی! شیخ فضل اللَّه را این قدر فحش داده! جرم شیخ فضل اللَّه بیچاره چه بود؟ جرم شیخ فضل اللَّه این بود که قانون باید اسلامی باشد. جرم شیخ فضل اللَّه این بود که احکام قصاص غیر انسانی نیست، انسانی است. آقای کاشانی هم همین طور. جرم اینها همین است که اینها عقیدهشان این است که باید اسلام در ایران پیاده بشود. و شما میگویید که احکام غرب مترقی است. ما باید احکام مترقی را ... شما هم رأیتان، همهتان، مثل آن آقایان حقوقدانهاست که مقابل قصاص ایستادهاند. منتها آنها این تعبیر فضیح شما را نکردند! و من گفتم که در تمام طول سلطنت رضا شاه و محمد رضا شاه سبّ به اسلام در کار نبوده، و «جبهه ملی» سبّ اسلام کرده است.
من از خدای تبارک و تعالی میخواهم که همه اصلاح بشوند. ان شاء اللَّه همه به آغوش اسلام برگردند. و نگذارند خدای نخواسته یک وقت چیزی پیش بیاید که ناگوار باشد. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته» (صحیفه امام، ج14، ص: 448 ـ 465)
ـ حکم اجرای مصوبات مجلس در محاکم، به رئیس دیوان عالی کشور (1364)
[بسمه تعالی. محضر مبارک حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مد ظله العالی- رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران
احتراماً، به پیوست آمار هزار و یک نفر از محکومین جرایم عمومی (غیر گروهکها) دادگاههای انقلاب اسلامی و عمومی شش شهر در اجرای مفاد بخشنامه شماره 15595/ 1- 29/ 3/ 1362- شورای عالی قضایی استحقاق عفو و تخفیف مجازات دارند تقدیم میگردد.
عبد الکریم موسوی اردبیلی، رئیس دیوان عالی کشور- 22/ 3/ 64].
بسمه تعالی
موافقت میشود.[19]- 25/ 3/ 64 روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج19، ص: 279)
ـ حکم انتصاب آقای علی فلاحیان به سمت دادستان دادسرای ویژه روحانیت (1366)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
جناب حجت الاسلام آقای علی فلاحیان- دامت افاضاته
نظر به اهمیت و حفظ شئون روحانیت و حوزههای علمیه، جنابعالی را با حفظ سمت، به عنوان دادستان دادسرای ویژه روحانیت منصوب مینمایم تا بر طبق موازین شرع مقدس به جرایم روحانی نمایان و دین به دنیا فروشان رسیدگی نمایید. ضمناً کلیه دادگاهها و دادسراها موظفند تا با ارسال پروندههای درخواستی که در حدود اختیارات این دادگاه و دادسرا است به شما کمک نمایند. از آنجا که جنابعالی با فعالیتهای ضد انقلاب در هر صورت و لباس آشنایی دارید، بجا است تا بدون در نظر گرفتن فشارهای جانبی از طرف هر شخص و شخصیت به وظیفه خطیر خود با کمال دقت و قاطعیت عمل نمایید؛ و نیز خدا را حاضر و ناظر بدانید و عدل و انصاف اسلامی را در تمام زمینهها رعایت نمایید. خداوند به شما توفیق خدمت به اسلام و مسلمین و روحانیت را عطا فرماید. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج20، ص: 284)
ـ حکم انتصاب آقای علی رازینی به سمت حاکم شرع دادگاه ویژه روحانیت (1366)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
جناب حجت الاسلام، آقای علی رازینی- دامت افاضاته
نظر به اهمیت و لزوم حفظ شئون روحانیت و حوزههای علمیه، جنابعالی را با حفظ سمت به عنوان حاکم شرع دادگاه ویژه روحانیت منصوب مینمایم تا بر طبق موازین شرع مقدس به جرایم روحانی نمایان رسیدگی نمایید. بدیهی است که شورای عالی قضایی در زمینه صدور ابلاغ قضات دادگاه و دادسرا و تأمین نیرو و امکانات لازم کمال مساعدت را خواهد نمود. ضمناً کلیه دادگاهها و دادسراها موظفند تا پروندههای درخواستی که در حدود اختیارات این دادگاه و دادسراست را ارسال دارند. جنابعالی با کمال دقت و ظرافت و قاطعیت به وظیفه شرعیتان عمل نمایید؛ و خداوند متعال را ناظر و حاضر دانسته، تحت تأثیر هیچ کس و هیچ چیز قرار نگیرید. از خداوند متعال موفقیت شما و سایر افرادی که در این مأموریت با شما همکاری مینمایند را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج20، ص: 285)
[1] - سوره آل عمران، آیه 139.
[2] - ابو عبیده، فرمانده سپاه اسلام.
[3] - تاریخ طبری، ج 3، ص 455.
[4] - روز تولد محمد رضا پهلوی.
[5] - ظاهراً آقای سید کاظم اخوان مرعشی.
[8] - سرودی که به مناسبت شهادت شهید مرتضی مطهری ساخته شد.
[9] - شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر رژیم پهلوی.
[10] - از کتب منتشره سازمان منافقین برای تبیین مبانی جهانبینی آنها
[11] - سبّ: دشنام، بدگویی.
[12] - اشاره به آقایانی که برای داوری درباره اختلافات بین آقای بنی صدر( رئیس جمهور) و آقایان بهشتی، خامنهای و هاشمی رفسنجانی برگزیده شدند یعنی آقایان: محمد رضا مهدوی کنی( به نمایندگی از سوی امام خمینی)، شهاب الدین اشراقی( به نمایندگی از سوی آقای بنی صدر) و محمد یزدی( از سوی آقایان بهشتی، خامنهای و هاشمی رفسنجانی).
[13] - آقای سیّد ابو القاسم کاشانی، روحانی سرشناس و مؤثر در تحوّلات سیاسی اجتماعی دو دهه 20 و 30 ایران از جمله در ملّی شدن صنعت نفت، وی به ریاست مجلس شورای ملّی نیز رسید
[14] - آقای محمد مُصدّق، رهبر جبهه ملّی.
[15] - از علمای بزرگ و از بانیان نهضت مشروطه که سرانجام در 13 رجب 1327 ه. ق در تهران به دار آویخته شد.
[16] - اشاره است به آقای مهدی بازرگان.
[17] - آقای ابو الحسن بنی صدر.
[18] - میرزا حسن شیرازی از مراجع بزرگ شیعه در اوائل قرن 14 هجری که فتوای معروف خود، موجب لغو قرارداد منعقده بین کمپانی رژی انگلستان با دولت ایران در زمان ناصر الدین شاه شد، وی به سال 1312 ه. ق. درگذشت.
[19] - به استناد وظایف و اختیارات رهبری، مندرج در اصل 110 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
.
انتهای پیام /*