امروز با امام: بیستوپنجم اردیبهشت
ـ نامه تشکر به آقای سید هادی میلانی؛ اوضاع کشور پس از قیام 15 خرداد (1343)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
به عرض محترم عالی میرساند، مرقوم مبارک که شامل مطالب عالیه و اظهار الطاف کریمه بود موجب تشکر گردید. سلامت و سعادت و عظمت حضرتت و جمیع مراجع عظام و سایر مسلمین را از خداوند تعالی خواستار است. امید است خداوند تعالی همه را به وظایف شرعیّه و عمق مسائل موجوده آگاه و به عمل آن تأیید فرماید
مطالب به نظر حقیر در پرده ابهام عجیبی است و مسائل روز به هیچ وجه روشن نیست و اخبار گوناگون داخل و خارج موجب نگرانی شدید این جانب است و خوف آن است که دستهای خبیث ناپاکی بخواهند به تمامیّت ارضی مملکت خدای نخواسته لطمهای وارد کنند. اولیای امور یا غافل هستند یا معذور؛ در عین حال که وضع خارجی خصوصاً مطالبی که در موضوع خوزستان و کردستان گفته میشود و اخیراً در جراید راجع به خوزستان نوشته میشود[1] و دولت باید آرامش داخلی را به هر نحو است حفظ کند، دیده میشود که کارهای تحریکآمیزی در داخل انجام میگیرد. شیراز را به گرفتن آقای دستغیب[2] و جهرم و حوالی آن را به گرفتن آقای آقا سید حسین[3] و تبریز را به گرفتن آقای قاضی[4] و قم و تهران را به گرفتن جمعی از اهالی منبر و خراسان را به گرفتن آقای طبسی[5] و کارهای دیگر و اصفهان را به نحو دیگر و سایر بلاد را هر یک به نحوی ناراحت و عصبانی میکنند. این مطالب حقیر را ناراحت و نگران نموده است و میترسم خدای نخواسته صحنههای اسفانگیزی به وجود آید که بر خلاف مصالح مملکت و اسلام است. تنبیه به اولیای امور بیاثر است و مثل اینکه به طور خودکار یا الزام کارهایی انجام میشود که عاقبت وخیمی خدای نخواسته داشته باشد. حضرت عالی با توجه و تعمّقی که به اطراف مسائل دارید لازم است در این موضوعات فکری فرمایید یا به وسیلهای اولیای امور را متذکر فرمایید که دست زدن به کارهای تحریکآمیز در این موقعیت و موقع خطرناک است گرچه تذکر به دولتها در این وضع بینتیجه است، البته در امر روز با این وضعیت باید کمال احتیاط و حزم شود که خدای نخواسته مسلمین یا روحانیون آلت دست مقاصد سوء نشوند بنده یک نفر که مورد اطمینان طرفین باشد از دولت خواستهام که مصالح و مفاسد را تذکر دهم با اینکه سه چهار روز میگذرد جوابی نیامده و شاید هم نیاید. دولت اختیاری ندارد که طرف مذاکره بتواند بشود. این مملکت را که مورد علاقه همه روحانیون است و استقلال و تمامیت ارضی آن مورد علاقه آنها است دستهای مرموزی دارد به پرتگاه میکشاند مگر آنکه خداوند تعالی به برکت ولی عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف حفظ فرماید. مستدعی در مظان استجابت دعوات در مواقع تشرف به آستان قدس حقیر را منظور نظر مبارک فرمایید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج1، ص: 326 ـ 327)
ـ سخنرانی در جمع دانشجویان اصفهان؛ عدم طرح مسائل فرعی (1358)
«این دورهای که ما الآن در آن هستیم، دوره انتقال است. یعنی انتقال آن قدرت شیطانی به یک قدرت دیگری. و دولت ما دولت انتقالی است؛ دولت استقراری نیست. ما الآن مجلس مؤسسان لازم داریم تا اینکه قانون اساسی را تصویب کند. و بعد از او هم، مجلس شورا لازم داریم که آن هم رسیدگی به امور کشور بکند؛ و یک حکومت مستقر و مستدام پیدا بشود. در دورههای انتقالی نباید این طور نظر کرد که همه کارها در این دوره انتقالی بشود. این در هیچ وقت یک همچو چیزی ممکن نیست. دورههای انتقالی همین است. این سه تا مطلبی که از اول هم که ما مأموریت دادیم به آقای مهندس بازرگان، این بود که شما متکفل بشوید و رفراندم را درست بکنید، و بعد هم مجلس مؤسسان، و بعد هم مجلس شورا. وقتی کارشان تمام شد، ایشان هم کنار میرود. بعد کارهای اساسی باید بشود، منحصر به اینکه شما ذکر کردید نیست. زیاد آشفتگی ما داریم؛ یعنی باید یک تحول کلی در همه قشرها بشود. الآن این حکومت- یعنی طرز حکومت، نه خود حکومت؛ طرز وزارتخانهها، طرز ادارات- باز تتمهای از همان زمان طاغوت است. اینها تحول لازم دارد؛ لکن تحول مال آن وقتی است که یک حکومت مستقری ما داشته باشیم. الآن حکومت، یک حکومتی است که میخواهد این قدرت را منتقل کند به یک حکومتی مستقر و او مشغول به کار بشود. یعنی یک حکومتی پیدا بشود که خود مردم، آن حکومت را ایجاد کنند. ما تا حالا نداشتیم یک همچو حکومتی که مال ملت باشد؛ اسمش بود. اصلًا بعد از زمان مشروطه تا حالا نشده. این اسمش بود که ملت- نمیدانم- خودشان انتخاب بکنند، خودشان وکیل [معرفی کنند] ...؛ لکن شما میدانید که هیچ وقت شماها رأی نداشتید. در این طول تاریخ، اینها همه خود [شان] آنها [را انتخاب] میکردند. و کاش خودشان میکردند. شاه گفت که- در یکی از نطقهایش، همین شاه دوم گفت که- لیست میدادند از سفارتخانهها، و مجبور بودیم که این لیست را ما عمل بکنیم! وکلا را آنها لیست میدادند که ما وکلا را تعیین بکنیم، ما هم تعیین میکردیم! منتها او میخواست بگوید که حالا دیگر آن طور نیست؛ و حال آنکه آن وقت بدتر بود!
الآن وضع تا اینجا آمده است که شما خودتان- بدون اینکه کسی به شما فشاری بیاورد در رفراندم رأی دادید. خودتان رأی دادید. یعنی مردم کوچک و بزرگ- اینکه وقت انتخابش بود- زن و مرد، مریضها از مریضخانهها، همه اینها با شور و اشتیاق رفتند رأی دادند. هیچ کس به آنها فشاری نیاورد، و یک سرنیزهای تو کار نبود؛ قدرت ایمان بود. ایمان داشتند به اینکه حکومت اسلامی خوب است. این ایمان مردم را پای صندوقها برد. و اشخاصی هم که نمیتوانستند بروند، زیر بغلشان را گرفتند، یا تو چرخ نشاندند و بردند رأی دادند. و بعد هم شما برای مجلس مؤسسان که مقدرات مملکتتان دست خودتان باشد- اگر بنا شد که انتخاب قانون را به رفراندم نکردیم- و مجلس مؤسسان بنا شد باشد، باز دست خودتان است. خودتان میروید، وکلاتان را تعیین میکنید؛ هیچ کس هم به شما فشار نمیآورد که فلان وکیل را تعیین کنید فرضاً اگر چنانچه ما یک کلمهای بگوییم، قضیه این است که ما میل داریم؛ این برای شما خوب است. بیشتر از این نیست. ما میگوییم این خوب است برای شما. مثل اینکه در رفراندم، ما گفتیم رأی به رفراندم خوب است. من خودم این رأی را دارم. الزام تو کار نبود؛ هر کس مجاز بود و آزاد بود که خودش برود رأی خودش را بریزد، هر چه میخواهد باشد. حالا هم، بعد از این، باید خود شما- باید- وکیل تعیین کنید، و بعد هم وکلای مجلس شورا را خودتان تعیین میکنید. همه چیزها دست خودتان است. خودتان باید بگردید یک وکیل خوب تعیین کنید، که مقدرات مملکتتان دست مجلستان باشد.
این مسائلی که شما حالا طرح میکنید، و اشباه این مسائل زیاد است. خیلی مسائل هست. اینها مال دورهای است که استقرار پیدا میکند حکومت. الآن همه ما باید دنبال این مطلب باشیم که اینهایی که افتادهاند دوره، یکوقت میروند توی کارخانهها اخلال میکنند، یکوقت میروند پیش کشاورزها اخلال میکنند، یکوقت میآیند توی مدرسهها اخلال میکنند، باید همه چشمهایمان را باز کنیم و نگذاریم اینها اخلال بکنند. اگر اخلال اینها به نفع خودشان به ثمر برسد، ما دیگر آن دوره استقراری را نخواهیم دید؛ ما برمیگردیم سراغ اول. الآن وظیفه همه ما، شما دانشجوهای محترم و سایر طبقات، این است که خودتان و هر کس دستتان به او میرسد و هر کس حرفتان به او میرسد، وادار کنید که این نهضت را این طوری که تا حالا آمده نگهش دارند. یعنی همین، به همین گرمی که هست، به همین شور و شعفی که رفتند پای صندوقها و رأی دادند برای جمهوری اسلامی، این محفوظ بماند؛ که بعد رأیتان را به مجلس مؤسسان و به مجلس شورا هم بدهید، و استقرار پیدا کند حکومت. این اخلالها حالا باید جلویش گرفته بشود. الآن وقت این است که ما جلو اخلالها را بگیریم. بعد از اینکه مستقر شد حکومت، آن وقت این نیازهایی که همه دارند، ما هم داریم، همه دارند، این نیازها بعد باید البته همه درست بشود؛ ما هم میدانیم الآن نابسامانی زیاد است. یعنی اینها رفتند و همه چیز این مملکت را آشفته کردند؛ همه چیزش را. الآن ما یک اقتصاد سالم نداریم. اینها هر چیزی این مملکت داشته است دزدیدهاند! قرض کردهاند و رفتهاند. همه بانکها الآن از اینها طلب دارند. میلیونها قرض کردهاند و فرار کردهاند. هر چه داشتیم برداشتهاند رفتهاند.
کشاورزیمان هم که میبینید چه جورش کردند که ما کشاورزی نداریم. الآن کارخانهها، الآن اینها ریختهاند توی کارخانهها، نمیگذارند کار بشود. از قراری که شنیدم، خود کارمندانی که در آنجاها هستند، و کارگرهایی که آنجا هستند کم کار میکنند یا کار نمیکنند؛ همچون چیزها. این چیزها برای این است که اینها نمیگذارند. ما الآن باید همهمان دست به هم بدهیم و نگذاریم این نهضتی که نهضت الهی بود، برای خدا بود، برای اسلام بود، نگذاریم این خاموش بشود؛ این را نگهش داریم، تا اینکه این مسائل حل بشود. آن وقت میآییم سراغ این مسائل دومی، که در درجه دوم است این مسائل.
مبادا یکوقتی ما غفلت کنیم از این مسائل اصلی که اساس حکومتمان هست، و همه توجهمان را دنبال این بکنیم که فلان کس خانه ندارد، فلان کس درست با او رفتار نشده، مدرسه- مثلًا- خوب تحصیل نمیشود، معلمان ما چطور هستند![6] اینها الآن وقتش نیست. الآن وقت همان، همان طوری که اگر آن وقتی که شما، همه فشار میآوردند که تانکها را اگر عقب بزنید، یک کسی میآمد و میگفت که آقا من منزل ندارم، شما میگفتید حالا وقت این حرف نیست، حالا ما کار دیگری داریم، کار بزرگ داریم. الآن این جوری است. الآن یکوقتی است که به نظر من حساسترین اوقات مملکت ما حالاست؛ نه آن وقتی که ما همه فشار میدادیم، میخواستیم سد را خراب کنیم. این سد که خراب شد، پشت سد مردم توجه کردند که، این گفت خانه ندارم، آن گفت مریضم، و آن گفت مدرسهام درست نیست؛ آن گفت معلم چطور است؛ آن گفت توی ارتش چه جوری است، آن گفت توی اداره چه جوری است؛ یک آشفتگی فکری پیدا شد. من خوف این را دارم که این آشفتگیهای فکری اسباب غفلت از این نقطه اصلی که ما داریم بشود؛ و خدای نخواسته شیاطینی که با مطالعهها دنبال این مسائل هستند، آنها بیایند و یکوقت آشفتگیها را دامنبزنند؛ و یکوقتی ما متوجه بشویم به اینکه شکست خوردهایم.
و میدانید که خدای نخواسته اگر حالا شکستی پیدا بشود، دیگر این ملت سرش را نمیتواند بلند کند. اگر ما این پیروزی را به آخر رساندیم، دست اینها را تا آخر کوتاه کردیم؛ و امیدوارم برسانیم. میرسانیم ان شاء اللَّه، و میرسیم ان شاء اللَّه. میرسیم ان شاء اللَّه. ولی همه باید همت داشته باشید. یعنی شما دانشجوهای عزیز، و آن کارگرهای توی کارخانهها، آنها هم عزیز، و آن کسانی که در کشاورزی مشغول کشاورزی هستند و آنها هم عزیز، و همه ملت، بازاری، دانشگاهی، دانشجو، معلم، همه باید وجهه نظرمان را به آن مقصدی که داریم بکنیم. دنبال آن این مسائل را پیش بیاوریم. غفلت نکنیم از آن مسئله اصلی و برویم سراغ مسائل فرعی، این اصل از دستمان برود.
آنکه من میفهمم این است، و آنکه من میخواهم از شما این است که همه دست به هم بدهید، این بار را به منزل برسانیم. حکومت مستقر وقتی پیدا شد، حکومت مستقر این کار را باید بکند. این امور یک اموری است که قانون باید برایش باشد. این قوانینی که تا حالا بوده طاغوتی است؛ اینها همهشان خرابکاری بوده. برای هر [فردی] قانون میخواهد؛ و این محتاج به این است که مجلس شورا پیدا بشود؛ مجلس شورای خودتان؛ نه مجلس شورای آریامهری یا فرض کنید که امریکایی. مجلس شورای خودتان. خودتان وکیل برای خودتان تعیین بکنید. اشخاص مطمئن، اشخاص ملی، اشخاصی که خدمتگزارندْ برای شما، تعیین بکنید. و ما هم هر مقدار که میتوانیم مطالب را به آنها بگوییم، و ان شاء اللَّه استقرار و دوره استقرار پیش بیاید. دوره استقرار که پیش بیاید، آن وقت کشاورزی، طرحها دارد؛ البته طرحش باید داده بشود. مدارس باید فرهنگ اصلًا باید- منقلب بشود. فرهنگ یک تحولی پیدا بکند. دادگستری باید تحول پیدا بکند. همه اینها محتاج به تحول است، منتها ما هر کداممان آن نقطهای را که توی آن هستیم توجه به آن داریم. هر کس هم از هر جا میآید همان مسائل منطقه خودشان را میگوید؛[7] و درست هم میگوید.[8] آنها هم درست میگویند. الآن وقتی اینجا نشستیم، از اطراف میآیند اینجا؛ بختیاریها میآیند و میگویند هیچ جا بدتر از محل ما نیست؛ هیچ نداریم. راست میگویند. از طرف بلوچستان میآیند و همین مطلب را میگویند؛ از خراسان میآیند همین مطلب را میگویند؛ شما هم میآیید مطلب را بگویید؛ و من صحیح میدانم همه را؛ اما وجه این است که هر کدام منطقه خودتان را میبینید و گرفتاری خودتان را. همه ملت گرفتارند. این خانه خرابها ملت را اصلًا خراب کردند. این طور نیست که یک جا صحیح است و یک جا غیر صحیح؛ همه باطل است. لکن مهلت میخواهد. بعضی وقتها میآیند و میگویند به ما، که فلان جا فقر و فلاکت است و چه هست. من میپرسم که این فقر حالا پیدا شده یا از اول بوده؟ میگویند: نه از اول بوده. میگویم: پس حالا چه میگویید که یکدفعه حمله میکنید! خوب این فقری بوده که سابق هم داشتید؛ آن وقت صدا در نمیآوردید، حالا میگویید: «الآن بده»! الآن بده که نمیشود. خوب، باید درست بشود. کشاورزی درست بشود، کارخانهها راه بیفتد، اقتصاد ملت درست بشود، پول نفت دستشان بیاید- حالا پول نفت هم دستشان نیامده! خوب، حالا نفتش را دادهاند و پولشان را میگیرند- باید اقتصاد درست بشود، و وضع مملکت یک وضع مستقری بشود، یک وضع قانونی بشود؛ همه این مسائل ان شاء اللَّه حل میشود. و من چون دیگر حالم مساعد نیست.» (صحیفه امام، ج7، ص: 295 ـ 300)
ـ بیانات خطاب به اعضای جامعه معلولین؛ انسانهای سعادتمند (1358)
«وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ.[9] همه انسانها در خسرانند مگر آن طایفهای که مؤمن باشند و عمل صالح داشته باشند و مردم را، ملت را، به صبر دعوت کنند و به حق دعوت کنند. در این استثنا، این نیست که، مگر کسی چشمش این نباشد یا مگر کسی دستش؛ نه، همه در خُسْرند، إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا. اصلًا در اسلام جسم مطرح نیست، بدن مطرح نیست؛ روح مطرح است، ایمان مطرح است. شما بچهها، که مثل فرزندان من هستید، از اینکه پای شما [معیوب] است، هیچ غصه نخورید. آنکه میزان انسانیت است، به حَسَبِ همین آیهای که شما خواندید، آنچه میزان سعادت است همین است که انسان مؤمن باشد و صبر داشته باشد و دیگران را به صبر وادار کند و حق بگوید و دیگران را به حق گفتن وادار کند. وقتی ایمان دارید و صبر دارید و دیگران را به صبر وادار میکنید و به حق وادار میکنید، شما سعادتمندید. آنهایی که همه چیز دنیا را دارند، هم سلامت بدن دارند، هم مادیاتشان[10] تأمین است، لکن ایمان ندارند، اینها غرقه در خسرانند؛ خسارات معنوی بلکه خسارات مادی.
سعادت به داشتن دست نیست و به داشتن پا نیست؛ سعادت به داشتن مال نیست. سعادت یک امری است که مربوط به روح انسان است، مربوط به قلب انسان است. شما بچههای عزیز من که روحتان سالم است و قلبتان سالم است و ان شاء اللَّه به طور ایمان و تواصی به صبر و حق رشد میکنید، شما سعادتمندید. و من از خدای تبارک و تعالی سعادت شماها را میخواهم و این چیزی را که خواستید ان شاء اللَّه امیدوارم که یک قدری اوضاع آرامش پیدا بکند، به همه امور ان شاء اللَّه رسیدگی بشود و دولتها رسیدگی بکنند. خداوند همه شما را حفظ کند. من شماها را مثل فرزند خودم میدانم؛ همه شماها نور چشم من هستید. خدا به شما سلامت عنایت کند و شفا عنایت کند.» (صحیفه امام، ج7، ص: 301 ـ 302)
ـ سخنرانی در جمع کارگران کوره پزخانه های تهران و حومه؛ توطئه های گروهکها (1358)
«حالا ما از این جمعیتی که با صورتهای مختلف افتادهاند توی مردم، نمیگذارند شما کارتان را انجام بدهید، ما از اینها میپرسیم، که خوب، ما میخواهیم برای ضعفا، برای آنهایی که خانه ندارند، برای آنهایی که نمیتوانند خانه تهیه کنند، برای این زاغهنشینهای اطراف تهران- که وضعشان این طوری است- میخواهیم خانه درست کنیم؛ آقایان هم میخواهید که کمک کنید و یک طوری آن قدری که بتوانید تخفیف بدهید و کمک بکنید. اینها چه میگویند؟ اینها دلسوز ملتاند؟ اینها «فدایی»[11] ملتند؟ اینها برای ملت میخواهند کار بکنند؟ خوب، اگر برای ملت میخواهید کار بکنید، ما داریم کار میکنیم؛ بیایید شما هم کمک بکنید.
فخارها دارند عمل میکنند و تخفیف میدهند؛ خوب، شما بیایید کمک کنید، بیایید تبلیغ کنید، بیایید به این کارگرها بگویید که خوب، حالا که میخواهند برای مستمندان کار کنند، شما زیادتر [کار] بکنید، کمتر مزد بگیرید.
اینها خائنند آقا! اینها دستشان- دست اربابانشان- از مملکت ما کوتاه شده، میخواهند که دست آنها را باز بکنند؛ و الّا یک مسئله ملی، یک مسئلهای که برای طبقه ضعیف است- خانهسازی برای طبقه ضعیف است؛ برای ثروتمندها که کسی خانه نمیسازد؛ برای این زاغهنشینهای اطراف تهران یا اطراف شهرستانهای دیگر، برای آن کارگرهایی که خانه ندارند و بیچارهاند؛ خانهسازی برای اینهاست- عوض اینکه اینها هم بیایند کمک کنند، بیایند اینها هم تبلیغ کنند، کمک کنند، همراهی کنند که این بیچارهها به خانه برسند، و نمیگذارند این کار انجام بشود. البته میخواهند نگذارند؛ ولی غلط میکنند! این کار انجام میگیرد. اما من میخواهم معرفیشان بکنم. شما هم از آنها بپرسید که آقایان که آمدهاید توی این کارخانهها و به این کارگر میگویید کار نکن. پول میدهی که کار نکن،- میگویند پول هم میدهند که کار نکنند!- این پول که از جیب تو نیست!، این پول از همانی است که از امریکا آمده یا از شوروی آمده است. این پول از آنهاست که به جیب تو کردند؛ که به جیب اینها میکنی! تو که پول نداری. تو برای پول داری میدوی! تو که پول نداری؛ اگر پول داشتی که این کارها را نمیکردی. این پولی است که آنها میدهند، که شما نگذارید این کارخانهها کار بکنند، نگذارید این مسکینها خانه پیدا بکنند؛ تا صدا بلند بشود؛ تا انقلاب بشود؛ تا ما دوباره بیاییم و همه نفتهای شما را ببریم و همه جواهراتتان را ببریم و همه معادن زیرزمینیتان را ببریم و جنگلهایتان را ببریم و مراتعتان را ببریم، و همه چیزتان را ببریم.
اینها خائنند! اینها بدتر از آن خائنهایی هستند که آدم کشتند؛ اینها دارند حیثیت این ملت را از بین میبرند. لکن اگر این حس انسانیت، این حس معاونت در شماها موجود باشد که برای این ضعفا دلسوز باشید، و ملاحظه بکنید آن روزی که توی خانهتان راحت نشستهاید ملاحظه بکنید که آن مردی که با هفت- هشت نفر بچه توی این زاغه نشسته، در سرمای زمستان به این چه میگذرد، در گرمای تابستان به این چه میگذرد؛ یک خردهای فکر این معنا را بکنید؛ و برای اینها و برای خدای تبارک و تعالی- رضای خدای تبارک و تعالی- برای اینها تخفیف بدهید؛ برای اینها زحمت بکشید؛ ان شاء اللَّه با حفظ این انسانیت و تعاون پیش میبرید؛ پیروز میشوید.
من ان شاءاللَّه امیدوارم که اگر حفظ بشود این نهضت ما، این حس تعاون، یک دسته استفاده جو، حالا که مثلًا ... یک قدری آرام شده، استفاده جوها نیفتند برای استفاده، گرانفروشی و- نمیدانم- قاچاقگری و ... و روی موازین اسلامی، روی موازین انسانی، و روی انصاف عمل بکنند، من امیدوارم که حکومت عدل اسلامی- آن طوری که ما میخواهیم، آن طوری که خدای تبارک و تعالی میخواهد- تحقق پیدا بکند که برای همه، برای همه، رفاه و سعادت، هم در اینجا و هم در آنجا، فراهم بشود.
این عکسی که ملاحظه میکنید[12]، شخصی است- آن آقا نمیدانم که اینجا هستش [؟ یکی از حضار: بنده برادرزاده آن مرحومم.] امام: بله- که ملک الشعرا[13] گفته است که از زمان مغول تا حالا مثل این شخص در عالم نیامده؛ این مرحوم مدرس .... آن طور که ما خودمان دیدیم تنها آدمی که در مقابل رضا خان قلدر ایستاد این است، این شخص، یک روحانی که لباسش از سایر اشخاص کمتر بود.- آن وقت وقتی که شعر گفته بودند، برای تنبان کرباس مدرس، آن فاسد شعر گفته بود- این در مقابل قدرت بزرگ رضا خان ایستاد. آنکه هجوم کرده بود به مجلس که مجلس را چه بکند، و «زنده باد، زنده باد رضا خان» میگفتند، ایستاد گفت که «مرده باد او و زنده باد من!» یک همچو مرد قدرتمندی بود؛ برای اینکه الهی بود؛ برای خدا میخواست کار بکند، نمیترسید. خداوند ان شاء اللَّه او را رحمت کند و شما را هم توفیق بدهد که این اشرار را عقب بزنید.» (صحیفه امام، ج7، ص: 303 ـ 305)
ـ سخنرانی در جمع اعضای هیأت بازرگانان ایرانی؛ خیانت حقوق بشر- مستضعفان (1358)
«آنهایی که منافع خودشان را در خطر میبینند یا منافع اربابهای خودشان را، از این نهضت به هر صورتی که باشد شکایت دارند و با هر توطئهای میخواهند این نهضت را خاموش کنند. گاهی به بهانه «حقوق بشر» از این اعدامهایی که در ایران شده است انتقاد میکنند، و این را یک امر خشونتآمیز میدانند. اینها در ایران نبودند ببینند چه شد، و در پنجاه سال و بیشتر بر ایران چه گذشت و بر جوانهای ما اخیراً چه گذشت؛ لکن اطلاع دارند؛ همچو نیست که اینها بیاطلاع باشند. اینها مطلع هستند که شاه سابق و شاهِ جلوتر با ایران چه کردند، و جنایات این دو تا مرد یا نامرد به ایران چه بود. خیانات اینها را اینها اطلاع دارند. این جمعیتی که ادعا میکنند جمعیت حقوق بشر و حالا برای حقوق بشر دارند سینه میزنند که «این عده که تا حالا کشته شده است چرا کشته شد؟ این یک خشونتی است!» اینها خشونتهایی که در عصر این پدر و پسر بود نادیده گرفتند. آن قتلهایی که به دست عمال اینها واقع شد، و گاهی هم به دست خود محمد رضا واقع شد، آنها را اصلًا نظری به آن ندارند. نه آن وقت که ملت ایران آن جور ابتلا داشت و آن طور اینها غارت و قتل میکردند یک کلمه گفتند و از «حقوق بشر» اسم بردند؛ و نه در آخر، که تمام جنایاتی که در ایران واقع میشد در ظرف- تقریباً- دو سال آخر که همه ملتها اطلاع بر آن پیدا کردند و ملت ایران آن طور گرفتار شد که جوانهای ما را در خیابانها دسته جمعی کشتند.
پانزده خرداد را اینها اصلًا ذکری از آن نمیکنند. 15 خرداد به طوری که گفتهاند- من در حبس بودم، لکن آن طوری که برای من بعد از بیرون آمدن گفتند- قریب پانزده هزار نفر را آنها کشتند و از قراری که باز گفتند، خود محمد رضا با هلیکوپتر عامل قتل هم بوده است خودش. اینها، این طرفدارهای «حقوق بشر»، این پانزده هزار جمعیتی که در یک روز کشته شد اینها را مثل اینکه بشر نمیدانند! یا بشر میدانند و برای آنها حقوق قائل نیستند. اگر اینها بشر هستند و حقوق دارند و این شصت هزار نفر یا بیشتری که در این چند صباح، در این چند ماه، از ایران کشته شد- از بهترین جوانهای ما کشته شد، از همه طبقات، طبقه روحانیین، طبقه دانشگاهی، طبقه تجار، اداری، همه جور جمعیتی، دهقان، کارگر، کشته شد- اینها اصلًا به روی خودشان نمیآوردند که این کارها شده است! ما ندیدیم که هیچ فریادی از اینها درآید که «خیر، چرا حقوق بشر را ملاحظه نمیکنید. چرا این قدر آدم میکشید». حالا که ما این جنایتکارها را [مجازات میکنیم]- که هر کدامشان، بعضی از اینها، چندین نفر آدم را کشتهاند، یا آن طور اینها را شکنجه دادهاند که در زیر شکنجه مردند، یا پاهای آنها را ارّه کردند، یا آنها را در تاوه گذاشتند و بو دادند، از همه طبقات، در زندانها آن طور عمل کردند؛ [سر و صدا راه میاندازند] یک شب من در آن حبس که بودم صدای ضجّه و ناله اشخاصی که [شکنجه] میکردند خودم میشنیدم؛ بعد که آمدند این حبسیها، یعنی صاحبان حبس، پیش من آمدند، اعتراض کردم و گفتم زندانها باید جای تربیت باشد نه جای این طور وحشیگریها. گفتند «نه، این چیزی نبوده. این یک سربازی بود که فرار کرده بود یک سیلی به او زدند!» در صورتی که شاید بیشتر از یک ساعت شاید شکنجه میکردند و من فریاد میشنیدم.[14]
این طرفدارهای حقوق بشر، این حقّه بازها- که میخواهند همه منافع ماها را بدهند به اربابهایشان- آن روز خفه شده بودند، قلمهایشان شکسته بود. حالا که ما اینها را پیدا کردیم و چند تایشان را کشتیم، محاکمه کردهاند و اقرار کردهاند به اینکه چه کردند و چه کردند، پروندههایشان معلوم است که چه کردند، حالا صدایشان درآمده. در عین حال که مسأله این طور است و آنهایی که تا کنون کشته شدند اشخاص فاسد و مفسد و بسیاریشان قاتل و قتّال و مفسد فی الارض بودند، مع ذلک ما اخیراً یک قدری تضییق کردیم دایره این [مجازات] را، یک قدری تخفیف دادیم. [تنها] کسانی که ثابت شده قاتل هستند، یا کسانی که شکنجه کردند و به قتل منتهی شده است، یا کسانی که امر کردهاند دسته جمعی مردم را بکشند، اینها را گفتیم حالا از این به بعد اینها مورد اعدام باشند. دیگرانی که شکنجه کردند و اینها، البته آنها اعدام نمیشوند؛ لکن به جزای خودشان میرسند: به حبس و تعزیر و این طور چیزها. یک کسی که پای کسی را ارّه کرده، لکن آنکه پایش ارّه [شده] نمرده این را نمیشود ما بگوییم که «توبسم اللَّه! تشریف ببرید، اهلًا و سهلًا»! خوب، این باید به مجازات برسد. اگر آن آدمی که پایش را ارّه کردند پیدا بشود، پای او را به حسب حکم شرع باید ارّه بکند؛ قصاص. اگر آن آدمی را که آن جور شکنجه کردند الآن ما پیدا کنیم و ببینیم که میخواهد این هم تقاص کند، ما به او اجازه میدهیم که برود تقاص کند.
این برای حقوق بشر است. خوب، این بشر حق دارد، آن بشر هم حق دارد. این بشر سلامت این را سلب کرده است، حقِّ این است که سلامت او را سلب کند. این بشر یکی را کشته است، حق ورثه او این است که او را بکشند. ما ورثه را پیدا نکنیم، حق حاکم است که او را بکشد. تا حالا این عده- را که کم هم بودند؛ چیز زیادی نبودند- ... دادگاههای انقلابی کشتهاند. اینها برای احقاق حقوق بشر اینها را کشتهاند. اینهایی که ادعای حقوق بشر میکنند و برای «القانیان»[15] هیاهو میکنند و یا برای «هویدا»[16] هیاهو میکنند، اینها هستند که حقوق بشر را پایمال دارند میکنند.
این هویدا پانزده سال، یا سیزده سال تقریباً نخست وزیر بود و تمام جنایات گردن نخست وزیر است. ما هر نخستوزیری که در آن عصر [منصوب] شده، اگر پیدا کنیم مثل شریف امامی[17]، مثل بختیار[18]- محکوم به قتلند اینها. بختیار خودش اقرار کرد که به امر من قتل واقع شد. اینها عامل قتلند به این طور که وادار کردند به قتل عام. جمعیت اینها مفسدند؛ اینها فاسدند. ما برای حقوق بشر این کار را داریم انجام میدهیم. و این جمعیتی که صدا بلند میکنند که حقوق بشر، حقوق بشر، اینها عمال استعمارند. اصلِ این جمعیتهایی که در امریکا، یا در جاهای دیگر، درست شده است به عنوان جمعیت «حقوق بشر»، جمعیت کذا و کذا، اینها را- همه- آنها درست کردهاند برای اینکه حقوق بشر را ضایع کنند. این همه خیانت این مرد نانجیب به ایران کرده است و این همه قتل و غارت کرده است، حالا که میگویند این باید به قتل برسد. حالا هم که حکمی صادر نشده برای قتل محمد رضا، لکن صادر میشود. اگر ما پیدایش بکنیم، باید کشته بشود. اینهایی که میگویند حقوق بشر حالا صدایشان درآمده و اظهار تأسف میکنند!
البته امریکا باید اظهار تأسف بکند؛ برای اینکه محمد رضا یک نوکر بسیار خوبی برای امریکا بود که همه منافع ما را به کام امریکا کرد! ایران را فقیر کرد و همه را داد به امریکا و به رفقای آن. آن البته باید اظهار تأسف بکند. البته باید اسرائیل اظهار تأسف بکند از مرگ «القانیان»؛ برای اینکه القانیان، یک مردی که این قدر جنایت کرده در اینجا و این قدر خیانت کرده و اموال این ملت را به اسرائیل داده، آن البته باید اظهار تأسف بکند! لکن باید واقعیت را ببینیم چیست. آیا واقعیت این است که ما داریم حقوق بشر را ضایع میکنیم؟
ما در تمام این مدتی که این حکومت ما، این حکومت ایران که الآن هست، در تمام این مدتی که [مستقر] است و تمام مدت بعد از انقلاب- ... با اینکه در انقلابها آن قدر میکشتند- یک آدمی که بیجرم کشته شده باشد، بیایند و بگویند. بیایند بگویند این جرم نداشت .... آن طوری که فوج فوج، جوانهای ما را میگرفتند به عنوان اینکه کتاب توی خانه تو است، به عنوان اینکه اعلامیه تو خانه تو است، به عنوان اینکه با کسی که اعلامیه دارد تو [ارتباط] داری در کتابفروشی تو یک دانه کتاب یا رساله پیدا میشود، با این عنوانها میگرفتند میبردند، شکنجه میدادند، میکشتند.
شما در تمام این مدتی که این نخست وزیر- نخست وزیر اسلامی- آمده است روی کار، یکی را پیدا بکنید که در این دادگاه انقلاب یا در نخستوزیری یا در ارتش یا در جای دیگر در این حکومت بدون جرم یک نفر را گرفته باشند، یک روز حبس کرده باشند، به یک کسی فحش داده باشند. این جمعیت حقوق بشر متوجه نیستند اینها را؟ یا میدانند و خودشان را به کری میزنند؟ خائنند اینها! اینها میخواهند ما را باز زیر بار همان [اسارتهایی] که سابق بود بکشند. ما به این حرفها گوش نمیدهیم. ما برای احقاق حق بشر، برای حقوق بشر [...] تا حالا این جمعیتی که کشته شده است برای احقاق حقوق بشر بوده است. دادگاههای ما با دقت و با همه جور و اشخاص امین [که] بودهاند این کار را کردهاند. از این به بعد باز یک قدری تخفیف داده شده است، که [یک قدری مثلًا] به آن حدّت نباشد. بعدها هم زیادتر تخفیف داده میشود؛ لکن ما با همین اشخاصی که این طور شکنجه کردند، این طور آدم کشتند- ما سفارش کردیم که در حبسها حتی به [آنها] یک کلمه درشت نگویند. من اعلام کردم این را، اعلامیه دادهام، که حبسی را در حکومت اسلامی- و لو هر چه مجرم باشد- حبسی را حق ندارند به اینکه گرسنگی بدهند، حق ندارند به اینکه یک سیلی به او بزنند، حق ندارند به اینکه او را شکنجه بکنند، حق ندارند که یک کلمه درشت به او بگویند. آن قدری که حقش این است که محاکمهاش بکنند، هر طور جرمی که دارد به آن جرم [مجازات] بکنند، جزا به او بدهند؛ بیشتر از این نه، زاید بر این نه. یک حبس این طوری که این شکنجه گرها، اگر یکی از ماها گرفتار آنها میشد و نسبت به آنها یک «تو» گفته بودیم آن طور با ماها رفتار میکردند، این شکنجه گرها الآن در حبس ما موجودند، الآن در حبس ایران- اینها- موجودند؛ آمدند دیدند از خارج و گفتند مطابق با تمدن است این طور چیز، این طور حبس.
بیایند ببینند. همان جا در خارج نشستهاند و مزد میگیرند و قلم را برداشتند و همین طور دارند چیز مینویسند، به عنوان «حقوق بشر»! اینها اشخاصی هستند که میخواهند حقوق بشر پایمال بشود؛ نه اینکه میخواهند حقوق بشر را استفاده کنند و بگویند حقوق بشر. اینها، [برای] جوانهای ما [که] این همه کشته شدند، این همه زجر دیدند، برایشان هیچ حق قائل نیستند؛ اینها را انسان میگویند نیستند! اینها ما را بشر- مثل اینکه- نمیدانند! آن وقت چهار نفر را ما اعدام کردیم؛ برای اینکه پانزده سال، ده سال، زجر دادهاند، کشتهاند، قتل عام کردند، ریختند توی خیابانها به قتل عام، [...] خوب شما همه دیدید این را؛ و همه دیدند این را. آنها مطلعند از این معنا؛ نه اینکه آنجا ایستاده و بیخبر هستند. همین طوری که جزئیات حالا را مطلعند، جزئیات سابق را هم مطلع بودهاند. مطلعند، لکن خیانتکارند، بیانصافند، بشر نیستند اینها. اینها یک مزدورانی هستند که میخواهند حقوق بشر را پایمال کنند. تا حالا این طور شده است.
و بحمد اللَّه تا یک قدری جزای بعضی از آنها- البته هستند باز هم- داده شده است؛ لکن الآن توطئهها هست. الآن همان اشخاصی که اهل این کارها بودهاند یک مقداریشان هستند و مشغول توطئه هستند میخواهند دوباره کار را از سر بگیرند. اینهایی که مشغول توطئه هستند، اینهایی که میخواهند دوباره مسائل را به حال اول برگردانند، دوباره یک ملت را به زیر بار بکشند، دوباره یک ملت را ذلیل کنند، دوباره حقوق یک ملت را به باد فنا بدهند- اینها را- ما اگر پیدایشان بکنیم، البته به جزا میرسانیم؛ و ان شاء اللَّه پیدایشان میکنیم.
اینهایی که مثل آقای مطهری، که اذیتش به یک مور نرسیده است- من قریب بیست سال این مرد را میشناسم- یک آدم به آن سالمی، یک آدم به آن ادب، به آن انسانیت، این را محکوم به قتلش میکنند. چرا؟ چه کرد آقای مطهری؟ کی را کشته است؟ چه کرده؟ این بشر نیست؟! این انسان فیلسوف، عالم، فقیه، این بشر نیست؟! این بشر را این طور میکشند بدون اینکه یک جرمی داشته باشد. جرم آقای مطهری چه بود؟ چه کرده بود؟ جرم «قرنی[19]» چه بود؟ آخر چه جرمی کرده بودند که مستحق قتل بودند؟ حالا هم لیست دارند برای کشتن یک عدهای. خیال میکنند که با کشتن آقای مطهری، یا با کشتن امثال آقای مطهری، این نهضت خاموش میشود و دوباره حقوق ملت ما پایمال میشود، و دوباره خوب، راجع به آقای مطهری این حقوق بشریها یک کلمه ننوشتهاند، نگفتهاند؛ ما که نشنیدهایم که بگویند. این بشر نیست؟! اعتراض نکردند، نگفتند، محکوم نکردند آن کسی را که کشته است.
حالا نمیشناسندش آقا! خوب، آن طایفهای که این کار را کردهاند چرا محکوم نکردهاند؟ حالا اگر ما قاتل آقای مطهری را پیدا بکنیم و او را مجازات بدهیم، قصاص بکنیم، آن وقت صدایشان درمیآید که خشونت است! این خشونت نیست که بدون جهت [آدمی را بکشند؟] آخر، یکوقت یک آدمی بود که کاری کرده بود؛ جز تعلیم و تعلم این مرد کاری نداشت. یک آدمی که من قریب به بیست سال او را میشناسم و مطلع از وضع و حال او هستم و میدانم که اذیت به کسی نکرده، یک آدمی که زحمت برای این ملت کشیده است، یک آدمی که کتابنویس بوده، یک آدمی که فیلسوف و متفکر بوده، مستحق قتل است، [که] او را کشتند؟ این جمعیت حقوق بشر کجا هستند که یک کلمه نمیگویند؟ حالا ما اگر آن کسی که او را کشته است پیدا کنیم و بکشیم، یکدفعه سر قلم «حقوق بشر» باز میشود و شروع میکنند به نوشتن و [تبلیغ] کردن که خشونت است. ایران خشونت است، حقوق بشر را ملاحظه نمیکند، اینها چه جمعیتی هستند! من نمیدانم چه تربیتی اینها دارند؛ چه حیواناتی اینها هستند؟!
این وضع دنیای مادی است. این وضعِ این حقوق بشریهای مادیاند. این وضع دنیای مادی است که غیر از منافع مادی و غیر از منافع اربابهای خودشان هیچ چیز را ملاحظه نمیکنند؛ چون مطلع بر هیچ چیز نیستند. همه را غمض عین[20] میکنند؛ تا آنجایی که منفعت خودشان را در خطر میبینند؛ [آن وقت] فریادشان بلند میشود. این خاصیت تربیتهای مادی است. و این نحو حکومتی که الآن هست خاصیت تربیتهای اسلامی است، معنوی است؛ که یک نفر آدم بدون جزا نباید حبس بشود؛ نباید تبعید بشود. نباید و نباید و نباید ... [حقوق] انسانی- اسلامی این است که ظلم نباید بشود، مظلوم هم نباید حقش ضایع بشود. نه کسی باید به کسی ظلم بکند و نباید که ظلم به دیگران کرد، نباید غمض عین کرد که حالا دیگر ظلم تمام شد رفت سراغ کارش!
... جامعه باید تربیت بشوند. حدود الهی برای تربیت جامعه است؛ نه برای انتقامجویی. اگر قاتل را نکشند، قتل زیاد میشود؛ و فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ؛[21] در قصاص زندگی است. اگر ما درِ قصاص را ببندیم، هر کسی بکشد کارش نداشته باشیم، قتل زیاد میشود؛ زندگی مردم از بین میرود؛ هر کس دلش خواست هر کسی را میکشد. قصاص برای این است که زندگی بشر تأمین بشود. تربیت است، برای مصلحت جامعه است.
تمام حدود الهی برای مصلحت جامعه است. اگر آن آدمی که فلان کار را میکند و در شرع برایش فلان جزا را قرار دادهاند، اگر این جزا نباشد امثالش زیاد میشود. آن کسی که رفته مثلًا با زن کسی چه کرده است، اگر چنانچه این را جزا به او ندهند، خوب، این فحشا زیاد میشود. جلو فحشا را باید گرفت. دزدها را میگرفتند و میبردند توی حبس، آنجا تعلیم دزدی میکردند! میگفتند کلاس باز شده برای کیفیت جیب بری! و چه جور جیب بری، بهتر است؟! اگر چهار تا دزد که روی موازینی که البته هست، بگیرند و جزای آنها را بدهند، دست دزدی از ایران قطع میشود، از عالم قطع میشود. چهار نفر دزد را به آن طوری که شارع فرموده است- آن شارعی که راضی نیست به یک بشر که هیچ، به یک حیوان ظلم بشود- امر میکند که باید که این جرم را کرده است این حد را هم بخورد. این برای این است که مصلحت بشر را دارد ملاحظه میکند، برای حفظ حقوق بشر است. حدود الهی برای حفظ حقوق بشر است. بشر- همه- حقّ حیات دارند؛ اگر نکشند این آدم جانی را و این آدمی که آدم کشته است، آدمکشی زیاد میشود. اگر به جرم دزدی، چهار نفر را که دزدی کردهاند و رفتند منزل مردم مالش را از بین بردهاند، جزا به آنها ندهند، جنایت زیاد میشود. گرفتن و بردن توی حبس و نگه داشتن و در همان جا هم باز جیب بری را تعلیم و تعلم کردن- این- اسبابِ زیادیاش میشود. این را حبس نباید کرد؛ باید همان جزایی که گفتند بکنند و رهایش کنند برود. دیگر [زیاد] نمیشود. اگر آن کسی که به نوامیس مردم [تعرض] کرده است، با آن شرایطی که دارد بیاورند بکشند، دیگر این زیاد نمیشود. حق بشر را اسلام دارد ادا میکند.
شما که فریاد «حقوق بشر» میزنید میخواهید حقوق بشر را ضایع کنید و پایمال کنید ...
. این همه بشر کشته شده است، حق ندارند دو تا بشری که این همه را کشته [اند، مجازات کنند] حالا کشتن خلاف حق بشر است؟ آخر این حرف است در عالم؟ منطق است این منطق؟
ما امیدواریم که یک حکومت عدل اسلامی بتوانیم ایجاد کنیم؛ دعا کنید بشود، ان شاء اللَّه. آن وقت مردم عالم میفهمند که حکومت اسلام یعنی چه؛ چی هست. الآن ماهیتش مجهول است، الآن نمیدانند که وضع حکومت اسلام چه جوری است؛ خیال میکنند که نه، اگر اسلام آمد دیگر همه زنها را توی اتاق میکنند و در آن را میبندند! دیگر همه مردم را ... خوب، تبلیغات [است].
دو روز پیش از این یهودیها آمده بودند اینجا. گفته بودند به این یهودیها، به اینها- نمیدانم حالا، به جمعیت یهودی- که چنانچه این نهضت پیش برود و حکومت اسلامی پیدا بشود، همه یهودیها را از بین میبرند! همه را میکشند! به آنها گفتم که خوب، نهضت پیش برد، الآن هم پیش برده، به شما یهودیها تا حالا یک کسی «تو» گفته؟ اذیت کرده شما را؟ اینها میخواهند که با این حرفها و با این مفت گوییها نهضت را نگذارند [به ثمر] برسد، حکومت اسلامی تحقق پیدا نکند؛ برای اینکه اگر حکومت اسلامی تحقق پیدا کند، دیگر دست اجانب از ممالک اسلامی قطع میشود؛ و آنها میخواهند که دستشان باز باشد. دیگر امثال محمد رضای پهلوی نمیتواند سلطنت و ریاست بکند، آنها میخواهند این باشد تا اینکه برای آنها هر جوری دلشان میخواهد عمل بکند. ان شاء اللَّه این حکومت تحقق پیدا بکند و مزه حکومت اسلامی را، که چند صباحی در صدر اسلام بوده است- کم بوده است، نگذاشتند آن وقت هم- مزه حکومت اسلامی را مردم بفهمند یعنی چه.
و حالا تکلیف ما چیست؟ تا حال این شکایتهایی است که ما از حقوق بشریها داریم. الآن تکلیف ما چیست؟ الآن ما زیاد تکالیف داریم. طبقات مختلف تکالیف مختلف دارند. یک تکلیف عمومی هست، و آن اینکه همه ما با همه قدرت و قوت که داریم سعی کنیم که این نهضت محفوظ بماند؛ این وحدت کلمه محفوظ بماند؛ این خدایی بودن نهضت محفوظ بماند که همه برای اسلام کار بکنند. همین که ما را تا حالا آورده و پیروز کرده است؛ چون برای اسلام بود، وحدت کلمه بود، همه ملت برای اسلام قیام کردند و پیروز شدند. خداوند تأیید کرده. الآن تکلیف همه ما این است که سعی بکنیم با هر چه قدرت داریم، هر فردی هر مقداری که قدرت دارد، سعی بکند که این وحدت کلمه و این اسلامیت نهضت محفوظ بماند. اگر این محفوظ ماند ما پیروزیم؛ هیچ شک نکنید. اگر ما وحدت کلمهمان و اسلامیت، این دو تا اگر محفوظ بماند، ما پیروز هستیم. ما همه این آشغالهایی که الآن دارند فساد میکنند و توطئه میکنند- همه را- از بین میبریم. اما شرط همین است که همه مردم، همه ملت، با هم دست به هم بدهند و این نهضت را حفظش کنند. این یک هدیهای است که خدای تبارک و تعالی به ما عنایت کرده است. ما این هدیه و امانت را اگر چنانچه حفظ کردیم و خیانت به آن نکردیم پیروزیم. اگر خدای نخواسته خیانت به این معنا کردیم، آن وقت خوف این است که خدای نخواسته برگردد حالمان به حال اول، و بدتر.
اقشار مختلف از مردم تکالیف مختلف دارند. الآن ما میبینیم که گفته میشود در ادارات کم کاری است، در کارخانهها کم کاری است؛ این خیانت به یک مملکتی است. الآن وقت این است که کار را زیاد بکنند؛ نه کار را کسر بکنند. ما الآن مواجه با یک مشکلاتی هستیم در این مملکت، اقتصاد ما یک اقتصاد ضعیفی است؛ الآن همه اموال را برداشتهاند و غارت کردند و رفتند. کشاورزی ما الآن کشاورزی صحیح نیست؛ الآن وقت این است که این ملت- که تا الآن رنج دیده است و با رنج به دست آورده است این هدیه الهی را- کار را زیاد کنند، نه کار را کم بکنند. در ادارات کم کاری چرا؟ الآن مملکت دیگر مال خودتان است؛ باید کار بکنید. در کارخانهها کار کم کردن چرا؟ سستی چرا؟ بیکاری چرا؟ مال خودتان است؛ باید کار بکنید. در زراعت چرا کم کاری بشود؟ کسانی که در این قشرها هستند باید کار بکنند؛ هر مقداری که میتوانند کار بکنند. اگر بتوانند زیادتر از سابق کار بکنند؛ کسر نگذارند. مملکت احتیاج به کار دارد، احتیاج به کشاورزی دارد، وزارتخانهها احتیاج دارند که کار بکنند؛ کار بشود، معطل نکنند مردم را ...
میآییم سراغ تاجر و بازرگان و کاسب، و این سنخ جمعیت. الآن روزی است که باید به این ملتی که در طول زمان تاریخ زندگی این پدر و پسر و بعد هم در حال انقلاب، [رنج کشیدهاند، خدمت کرد] بازارها تقریباً حدود یک سال و نیم و چقدر یا تعطیل بود یا نیمه تعطیل بود و بسیاری از مردمِ ضعیف ضعیفتر شدند. امروز روزی نیست که استفادهچیها راه بیفتند و بخواهند استفاده کنند؛ روز حمایت است امروز. از برادرانشان باید حمایت کنند؛ نه اینکه یک جنسی را که به ده تومان میخرند به صد تومان بفروشند. گرانفروشی امروز خیانت است به یک مملکت اسلامی. این خیانت را نکنند اینها؛ یک قدری با مردم ملایمت کنند. برادران خودتان هستند. با این برادرهایی که خون دادهاند ... شما تاجرهای محترم که نبودید در این میدانها. من که میدانم شماها نبودید؛ آنهایی که بودند این کاسب جزء بود و این حمال بود و این کارگر بود و این طلبه بود و آن- عرض میکنم- دانشگاهی بود؛ که همه فقیرند. این طبقه بودند که این نهضت را پیش بردند و خون خودشان را و جوانان خودشان را دادند و این نهضت را پیش بردند. حالا انصاف است که یک تاجر معتبری که دارای کارخانه کذاست، دارای کذا و کذاست، و آن بالاها نشسته و تماشا کرده و اینها خون خودشان را دادهاند و پیش بردهاند، حالا همراهی نکند؟ اجحاف کند با این طایفه؟ قیمت اجناس را همچو بالا ببرد که این ضعفا نتوانند بخرند؟ زندگیشان مختل بشود؟ خوب، باید اینها با برادرهای خودشان، با آنهایی که در این راه زحمت کشیدهاند، اهل وطنشان هست، اهل دینشان هست، با اینها باید همراهی کنند؛ گرانفروشی نکنند. نگذارند یکوقتی ما روی تکلیفهای الهی باهاشان عمل بکنیم. خودشان جلوگیری کنند از مسائل. یک روز اگر ما روی تکلیف الهی عمل بکنیم، کارشان زار است. نگذارند این طور بشود. این هم یک باب است که مال یک طایفه.
یک طایفه هم این قاچاقچیها؛ هروئین فروش و قاچاقچی [که] اسلحه قاچاق میآورد. این هم یک درد و بلایی است که الآن به جان این ملت افتاده است. اینها درجه اول خائنین هستند به این مملکت. تریاک آوردن و پخش کردن بین مردم، هروئین آوردن و پخش کردن بین جوانهای ما، ملت ما را از بین خواهد برد. اینها خودشان قبل از اینکه آن عذاب الهی برایشان بیاید، قبل از اینکه آن شلاق الهی به آنها بخورد، خودشان ملاحظه بکنند و نکنند. ترک کنند این را؛ این جنایت است، این کشیدن جوانهای برومند ماست به از بین رفتن، این فساد نسل است؛ نسل را فاسد میکند. کاسبی مگر قحط است که انسان هروئین فروشی بکند؟! کاسبی دیگر بکن! برو کار دیگری بکن! قاچاقچی؟! آن هم قاچاق هروئین و تریاک و قاچاق اسلحه از خارج؛ که یکوقت به دست دشمنها بیفتد و مملکت را به هم بزند. این هم یک باب است.
یک باب هم قضیه زراعت است، که باید آن کسانی که زراعت میکردند و حالا به واسطه یک جهاتی فرار کردند از آنجا و آمدند و بازیشان دادند و آوردند و با آن وضع در اطراف شهرها اسکانشان دادند، برگردند سراغ زراعت خودشان، زمینهای خودشان. اینها الآن دیگر آزادند زراعت بکنند؛ دولت هم به قیمت خوب ازشان میخرد.
ما الآن وضعمان طوری است که همهمان باید کمک بکنیم به این کشور. همه باید دلسوزی بکنیم برای این ملت. ملتی است که مثل ملت جنگزده- جنگزده است واقعاً- ملتی است که در خیابانها جنگ کردند. مگر جنگ غیر از این بود؟ منتها آنها توپ و تانک داشتند، اینها مشت داشتند و اراده قوی- یک ملت جنگزده، یک ملت خیانتزده، یک ملت جنایتزده، یک ملتی که فقیرش کردند و رفتند، انصاف نیست که حالا اقشار مختلفهای که دستشان به دهنشان میرسد با این ملت باز همان کاری را بکنند که آنها میکردند به صورت دیگر. همان خیانتهایی که آنها میکردند: آنها میبردند میکشتند تو حبسها و اینها، اینها با هروئین میکشند! این بدتر از قتل است.
باید ما بیدار بشویم آقا! باید موافق اسلام عمل کنیم، انسان باشیم ما، باید انصاف داشته باشیم ما. دردها زیاد است و من امیدوارم که خدای تبارک و تعالی همان طوری که تا حالا با رحمت خودش با ما عمل کرده است، باز هم با رحمت خودش عمل بکند که ما بتوانیم این نهضت را به آخر برسانیم و مملکت خودمان را از چنگال اجنبیها نجات بدهیم و اشخاص خائن را هم به سزای خودشان برسانیم.
ان شاء اللَّه خداوند همه شما را حفظ کند. موفق باشید؛ سلامت باشید؛ برای مملکت خودتان خدمت بکنید.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.
[در پاسخ یکی از حضار درباره پدید آوردن تشکیلاتی به منظور مساعدت به مستمندان، امام فرمودند:].
هر کدامشان دیگر دست خود آقایان است که تشکیل بدهند هر چیزی را که میدانند برای مملکت مفید است، برای ملت مفید است. الآن همه قشرها احتیاج دارند؛ یعنی همه قشرها. این قشر ضعیف احتیاج به کمک دارند. به هر راهی که میتوانید کمک بکنید. ان شاء اللَّه موفق باشید.» (صحیفه امام، ج7، ص: 306 ـ 319)
ـ سخنرانی در جمع گروهی از کارکنان روزنامه کیهان؛ مطبوعات و عملکردها (1358)
«مطبوعات در عین حال که یک مؤسسه محترم و بسیار مؤثرند، لکن باید روی موازین مطبوعاتی و خدمت به ملت رفتار کنند. آزادی قلم و آزادی بیان معنایش این نیست که کسی بر ضد مصلحت کشور قلمش آزاد است که بنویسد، بر خلاف انقلابی که مردم پایش خون دادهاند بنویسد. همچو آزادی صحیح نیست. قلم آزاد است که مسائل را بنویسد؛ لکن نه اینکه توطئه بر ضد انقلاب بکند. بیان آزاد است که مطالبی اگر دارد بنویسد؛ آن هم مطالبی که به او داده میشود. از همه اشخاص بنویسد، بدون توطئه. وقتی ما دیدیم که در یک روزنامهای از یک اشخاصی مطالب نوشته میشود که اینها عمال اجانب هستند و میخواهند مملکت ما را باز به خرابی بکشند و از آن طرف مقالاتی و مطالبی که راجع به مسائل نهضت است، راجع به مسائل اسلام است، یا تحریف میشود یا نوشته نمیشود. این طور مطبوعات را ما نمیتوانیم برایش احترام قائل بشویم. برای مطبوعاتی ما احترام قائل هستیم که بفهمد آزادی بیان و آزادی قلم یعنی چه. گفته میشود که مردم آزادند، یعنی آزاد است انسان که بزند سر مردم را بشکند؟! آزاد است که قانونشکنی بکند؟ آزاد است که بر خلاف مسیر ملت عمل بکند؟ آزاد است که توطئه بکند بر ضد ملت؟ اینها آزادی نیست. در حدود قوانین، در حدود کارهای عقلایی، آزاد است. و ما در بعضی مطبوعات- حالا من اسم مطبوعات را نمیبرم- لکن در بعض مطبوعات میبینیم که اینها از آزادی سوء استفاده میکنند؛ به گمان اینکه یا به خیال اینکه آزادی است میخواهند از مردم آزادی را سلب کنند. این مردم با این زحمتی که در این سالهای طولانی کشیدهاند و با این خونهایی که در این دو سال اخیر دادهاند میخواهند آزاد باشند. بعضی مطبوعات میخواهند از اینها سلب آزادی بکنند؛ به اسم «آزادی قلم» بر خلاف مسیر ملت عمل بکنند. دست اشخاصی که میخواهند اختناق در ملت ایجاد کنند، میخواهند چپاولگری کنند، بعضی مطبوعات دست آنها را دارند باز میکنند؛ و این معنی، آزادی نیست؛ این معنی، خیانت است. اینکه داده میشود به ملت، آزادی است؛ نه خیانت. آزادی قلم است؛ نه خیانت قلم. آزادی بیان است؛ نه بیان خائنانه.
باید مطبوعات در خدمت کشور باشند، نه بر ضد انقلاب کشور. مطبوعاتی که بر ضد انقلاب کشور هستند، اینها خائن هستند. مطبوعات باید منعکسکننده آمال و آرزوی ملت باشند. مسائلی که ملت میخواهند، آنها را منعکس بکنند. البته آزادند که یک مطلب دیگری هم که کسی میگوید منعکس کنند؛ لکن در توطئه آزاد نیستند. ما از بعض مطبوعات، توطئه میفهمیم؛ برای اینکه میبینیم که مسائلی که به ضد انقلاب است، با آب و تاب و با طول تفسیر مینویسند، و مسائلی که بر وفق انقلاب است، یا نمینویسند، یا با اشاره رد میشوند. این طور مطبوعات مورد قبول ملت نیست. مردم نمیخرند یک همچو روزنامههایی را. و اگر گفته بشود بهشان که این روزنامه این طور است، مردم خودشان نمیخرند. این مردم آزادند در اینکه نخرند چنین روزنامهای را. وقتی روزنامه خریده نشد، روزنامه بسته میشود. همان طوری که بعضی روزنامهها وقتی مردم نخریدند خودش بسته میشود.
شما طریقتان این است که، از این به بعد توجه به این معنا داشته باشید که روی همین مسیر ملت رفتار کنید. همین طوری که ملت دارد میرود رفتار کنید؛ نه اینکه به اسم آزادی قلم بر خلاف مسیر ملت مشی بکنید. آنهایی که، بعضی از این کسانی که جزء هیأت تحریریهاند و میدانید که اینها اصلاح نمیشوند و اینها نمیتوانند اصلاح بشوند، اینها عمال غیر هستند، اینها میخواهند دست اجانب را باز به مملکت ما باز بکنند، آنها را باید کنار بگذاریم. و نویسنده زیاد است؛ نویسنده دیگری وارد کار بشود.
در هر صورت، تمام رسانهها مربی یک کشور هستند؛ باید تربیت کنند کشور را، افراد یک کشور را؛ و باید خدمت کنند به ملت. روزنامه از ملت است و برای ملت است؛ و چنانچه بر خلاف مسیر ملت بخواهد یک روزنامهای- یا چیز دیگری- رفتار بکند، خود ملت با او مخالفت میکنند. لازم هم نیست که مخالفتش این باشد که بریزد و بزند و بشکند؛ نه، اینها این کار را نمیکنند؛ لکن روزنامه برای خواننده است، وقتی خواننده نباشد روزنامه نیست. رادیو برای این است که گوش کنند مردم؛ وقتی رادیو را درش را بستند و هیچ کس گوش نکرد رادیو نیست. در هر صورت، این چیزها به خدمت ملت است، نه بر خلاف مسیر ملت. هر نویسندهای که بر خلاف مسیر ملت بخواهد بنویسد، این اسباب این میشود که روزنامه بدنام بشود؛ گفته بشود که این روزنامه ملی نیست، این روزنامه برای اجانب است. و این البته بر خلاف مصلحت روزنامه است، و بر خلاف شغل روزنامهنویسی است. روزنامه نویس باید حفظ کند احترام خودش را؛ و حفظ احترام این است که روی مسیر ملت رفتار کند، خدمتگزار به ملت باشد. اگر چنانچه بر خلاف مسیر ملت و بر خلاف خواست ملت، عمل بکند، این پیش ملت، دیگر احترام ندارد. این نصیحتی است که من به شما که حالا آمدید اینجا میکنم. و البته از این کار شما هم که سابق اعتصاب کردید و با هم اعتصاب کردید، و با اعتصاب، کار خودتان را انجام دادید من متشکرم. ان شاء اللَّه موفق باشید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته» (صحیفه امام، ج7، ص: 320 ـ 323)
ـ پیام به ملت ایران؛ جایگاه رفیع شورای نگهبان و خطر تضعیف آن (1363)
«چنانچه مشاهده میشود پس از انتخابات مرحله اول از دوره دوم مجلس شورای اسلامی، افرادی که نظریه شورای محترم نگهبان در ابطال یا تأیید بعضی حوزهها موافق میلشان نبوده است دست به شایعه افکنی زده و اعضای محترم شورای نگهبان- ایدهم اللَّه تعالی- را که حافظ مصالح اسلام و مسلمین هستند، تضعیف و یا خدای ناکرده توهین مینمایند و به پخش اعلامیه و خطابه در مطبوعات و محافل دست زدهاند غافل از آنکه پیامد چنین اعمال و جوسازیها آن هم در دوره دوم مجلس و نگذشتن سالی چند از انقلاب چه خواهد بود. امید است چنین اعمال، بیتوجه به نتایج ناروا و اسفبار آن باشد.
معلوم نیست در صدر مشروطیت در دوره اول بافقهای ناظر به قوانین این نحو عمل شده باشد. در آن زمان به تدریج فقها را از مجلس بیرون راندند و به سر این ملت آن آوردند که دیدیم.
من به این آقایان هشدار میدهم که تضعیف و توهین به فقهای شورای نگهبان امری خطرناک برای کشور و اسلام است. همیشه انحرافات به تدریج در یک رژیم وارد میشود و در آخر، رژیمی را ساقط مینماید. لازم است همه به طور اکید به مصالح اسلام و مسلمین توجه کنیم و به قوانین، هر چند مخالف نظر و سلیقه شخصیمان باشد احترام بگذاریم و به این جمهوری نوپا که مورد هجوم قدرتها و ابرقدرتهاست وفادار باشیم.
در خاتمه باید بگویم که حضرات آقایان فقهای شورای نگهبان را با آشنائی و شناخت تعیین کردم و احترام به آنان و حفظ مقامشان را لازم میدانم و امید آن دارم که این نحو امور تکرار نشود. و به شورای نگهبان تذکر میدهم که در کار خود استوار باشید و با قاطعیت و دقت عمل فرمایید و به خدای متعال اتکال کنید. از خداوند تعالی عنایت و رحمت برای ملت عزیز را خواستارم. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج18، ص: 431 ـ 432)
ـ سخنرانی در جمع مسئولان اقتصادی و کشاورزی؛ بیان مشکلات اقتصادی (1363)
«از همه آقایان تشکر میکنم که تشریف آوردهاند که از نزدیک با هم ملاقات کنیم.
امیدوارم که همه موفق باشید که در هر جا که هستید، در هر پستی که هستید، در هر جای مملکت که هستید موفق باشید به خدمت به کشوری که مورد هجوم همه قدرتهاست.
اول یک کلمهای راجع به کشاورزان عرض کنم. کشاورزان در هر کشوری که مثل کشور ما باشد، اصل در امور هستند. کشور ایران کشور کشاورزی است؛ زمین زیاد دارد، آب زیاد دارد و افراد هم زیاد، ما اگر چنانچه از حیث کشاورزی خودکفا نشویم و دستمان پیش قدرتهای دیگر دراز بشود و به عبارت دیگر گدایی کنیم، از آنها یا فرض کنید که پول هم بدهیم به آنها، لکن وابستهایم. کشاورزان عزیز میتوانند که ایران را از وابستگی در این بعد نجات بدهند و این را یک عبادت شرعی حساب کنند؛ و عبادت است کشاورزی، که در اسلام آن قدر به آن اهمیت داده شده است، و بعضی از ائمه ما خودشان میرفتند سراغ اینکه سرکشی به کشاورزی بکنند و گاهی هم شاید عمل. از این جهت ما باید این بعد را تقویت کنیم، یعنی هم دولت تقویت کند و هم برادران کشاورز همه همت خودشان را بگمارند که کشاورزی را تقویت کنند. شما اگر دیروز در زمان شاه با دلسردی عمل میکردید برای اینکه، میدیدید که حاصل دست شماها صرف یک مسائل انحرافی میشود، امروز این طور نیست. امروز برای اسلام کار میکنید، برای خدا عبادت میکنید.
تقاضا دارم که در کار کشاورزی جدیت کنند و ما را از اینکه دستمان پیش دیگران باشد نجات بدهند.
اما مسأله بانک از مسائل مهمی است که چنانچه ربا از بانک حذف نشود، مشمول آیه شریفه و روایات کثیره میشویم که آیه شریفه میفرماید کسانی که ربا میخورند اینها اعلام جنگ با خدا و پیغمبر میکنند. این تعبیر در کم جایی واقع شده است که اعلان جنگ است بین کسانی که میخواهند ربا بخورند با خدا و پیغمبر. روایات بسیار ما داریم که هیچ جای شبهه در این روایات نیست که در بعضی از آنها تعبیری شده است که شاید برای هیچ چیز نشده است که یک درهم ربا شدتش بیشتر است از اینکه هفتاد زنا بکند کسی با محرم خودش، با عمه خودش، با خاله خودش، با خواهر خودش. و اگر چنانچه ربا در یک کشوری مثل کشور ما خدای نخواسته، باز در بانکش، در تجارتش، در بین مردمش باشد، ما نمیتوانیم بگوییم که ما جمهوریمان جمهوری اسلامی است، محتوای جمهوری، اسلامی است. از این جهت باید کارشناسان، علما در این مسأله بسیار فعالیت کنند، دقت کنند که ما را از این گرفتاری نجات بدهند، و ملت هم باید توجه بکنند به اینکه مواجه هستند با یک همچو چیزی که قرآن کریم میفرماید: فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ[22] اعلام جنگ بکنید با خدا. و اگر چنانچه بانکداری به آن معنایی که در جاهای دیگر هست رواج پیدا بکند، مردم از صنعت و کار و سایر چیزها بازمیمانند، مینشینند توی خانهشان و پولشان برایشان کار میکند و حال آنکه پول نباید کار بکند.
پس اصلاح بانک هم یکی از امور بسیار مهم است، چنانچه اصلاح اقتصاد و مالیات و امثال ذلک هم بسیار اهمیت دارد.
باید مجریان امور در هر جا که هستند متعهد به اسلام باشند کارهائی را که مجلس باید بکند، محول به اوست. کارهایی را شورای نگهبان باید بکند، محول به اوست. بعد از اینکه آن مرحلهها گذشت و افتاد به دست قوه اجرایی، قوه اجرایی مهم است. ممکن است قانون بسیار خوب باشد وارد بشود در دست مجریها و بد اجرا بشود. شاید غالباً این طور باشد که قوانین را حالا در ایران که الآن همه قوانینش قوانین اسلامی است، سابق هم ممکن بود قانون را در وضع قانونیش خوب درست کنند لکن وقتی به دست یک عده خائن میدادند او روی افکار خودش عمل میکرد؛ وقتی هم یک رشوهای به بالاترها میدادند، دیگر صحبتی نبود. امروز شما باید وضعتان وضع اسلام باشد. اگر بخواهید در مقابل قدرتهای بزرگی که هم چشم طمع به کشور شما دوختهاند و با صراحت این مسائل را میگویند، اگر بخواهید که استقامت کنید و پایداری کنید، باید مجریان امور در هر جا که هستند، در دادگستری، در وزارت مالیه، در بانکها، اینها اشخاصی باشند که اسلامی باشند و متعهد به اسلام باشند و بدانند که اگر چنانچه ما در یک جایی از این جاها رو به شکست برویم، کم کم این سرایت میکند شکست در جاهای دیگر و خدای نخواسته یک وقت میبینید که کشور ما به هم ریخته شده است، وضع مالیاش و وضع بانکیاش و وضع کشاورزیاش و وضعهای دیگرش، آن روز است که آنها به مقاصد خودشان میتوانند برسند. الآن که میبینید که همه با ما مخالف هستند، برای اینکه شماها میخواهید اسلامی عمل بکنید. کشور شما میخواهد اسلامی عمل بکند، و آنها این را مخالف با مقاصد خودشان میدانند. معنی حذف ربا به معنیای است که اگر توسعه پیدا کند و از ایران به جاهای دیگر برود بانکدارها و آنهایی که میخواهند مالهای مردم را بخورند و از بین ببرند، آنها دستشان کوتاه میشود و لهذا با یک همچو رویهای مخالفند. و ما باید در امورمان مستقیم باشیم؛ همان طوری که رسول خدا به حسب روایاتی که وارد شده است فرموده است: که این آیه شریفهای که وارد شده است که: فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ[23] یعنی به آن چیزهایی که امر به تو شده است، دستور داده شده است استقامت کن و کسانی هم که همراه تو هستند، مؤمنین به تو هستند، آنها هم استقامت کنند. در روایت است که پیغمبر فرمود:
شَیَّبَتْنی سُورَةُ هُود[24]
- برای این آیه- سوره هود مرا پیر کرد برای این آیهای که وارد شده است که استقامت کن و هر کسی هم همراهت است استقامت کنند. فتح یک کشوری آسان است نسبتاً، حفظ او مشکل است. شما دست به هم دادید همهتان- خدا همه را تأیید کند- و ظلم را، دست ظالم را، دست ستمکاران را، دست خارجیها را از کشورتان قطع کردید. امروز نه شرق در اینجا دخالتی میتواند بکند و نه غرب؛ در حالی که در رژیم سابق اصل خود کشور به حساب نبود، منافع خارج حساب بود. امروز که شما هستید و خودتان هستید و کشور مال خود شما هست و منافع کشور از خود شما و از برادران شماست، بخواهید که آنها دیگر نتوانند رخنه کنند، استقامت باید بکنید، پایداری باید بکنید؛ پایداری به این است که هر کس در هر شغلی که هست آنجا را خوب عمل بکند. همان طوری که پاسدارها و ارتش ما در جبههها پایداریشان به این است که جنگ را خوب عمل بکنند و پیش ببرند. پایداری کشاورز این نیست که جنگ بکند، پایداری کشاورز این است که کشاورزیاش خوب باشد. پایداری بانکدارها این است که خوب عمل بکنند، و پایداری افرادی که پرسنل اداره مالیه هستند، آنها این است که خوب عمل بکنند، ناراضی درست نکنند. مردم این مردمی هستند که همه با هم دست به هم دادند و کشور را آزاد کردند، کشور را اسلامی کردند و کسانی که انحراف دارند درصدد اینند که ناراضی درست بکنند. ممکن است یک وقتی در بانک، در اداره مالیه، در جاهای دیگر افرادی خودشان را وارد بکنند برای ناراضی درست کردن، نه برای نفع شخصی، برای اینکه افراد را ناراضی کنند. بتدریج یک کشوری که سر تا تهش پرسنل مالیه هست و همین طور سایر بانکدارها و اینها هستند و سایر ادارات دولتی، ممکن است که افراد که بخواهند این کشور را بازگردانند به حال سابق، نفوذ کنند در بین شما و مردم را ناراضی کنند به اینکه مالیات را وقتی میخواهند بگیرند بیشتر از آن مقداری که باید بگیرند، بگیرند خدای نخواسته. البته نمیکنند اما باید هوشیار باشید.
مردمی که مراجعه میکنند باید هوشیار باشید که راضی برشان گردانید. مثل سابق نیست که توی سر مردم بزنید تا راضی بشوند. امروز کسی نمیتواند توی سر مردم بزند که بیا راضی بشو یا تن به رضایت بده. امروز مردم همه هوشیار هستند و زیر این بارها نمیروند. اما ناراضی درست میشود. ما باید دنبال این باشیم که این آیه شریفه را که فرموده است که فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ پیغمبر که فرمود که من ریشم سفید شد برای این، پیر شدم برای این. خود ایشان که استقامت داشت، برای اینکه «وَ مَنْ تابَ مَعَکَ» پهلوش است یعنی پیغمبر مأمور شده است که اشخاصی هم که همراه او هستند، اشخاصی هم که ایمان به او آوردند، آنها هم استقامت کنند و آن شما هستید. باید استقامت کنید و ادامه بدهید به این نبردی که کردید. نبردی که با همه کشورهای مخالف اسلام و با ابرقدرتها کردید باید ادامه بدهید؛ و ادامه به این است که هر کس در هر جا هست کار خودش را خوب انجام بدهد. کار به این نداشته باشد که دیگری خوب انجام میدهد یا نه، خودش کارش را خوب انجام بدهد. البته دیگری را نصیحت کند یا امر به معروف و نهی از منکر کند. اما اگر دیگری یک کار خلافی کرد، شما تکلیف ازتان ساقط نمیشود. اگر همه دنیا هم بر خلاف بکند شما یک نفر هم باشید، شما یک نفر باید خلاف نکنید. توجه کنید که همه قشرهای ملت با هم کارهایی که به آنها محول است خوب انجام بدهند. همین معارضه با آنهایی است که میخواهند به این کشور تعدی کنند. و خدای تبارک و تعالی با شما همراهی خواهد کرد. وقتی که شما در خدمت اسلام باشید، در خدمت خدای تبارک و تعالی باشید، خدای تبارک و تعالی با شما همراهی میکند و تأیید از شما میکند. و من امیدوارم که همیشه مؤید و موفق باشید.
و یک کلمه هم راجع به انتخابات عرض کنم که همین دو روز باید سراغ انتخابات رفت. یکی از امور مهمهای که امروز همه ما به آن مبتلا هستیم و همه کشور، قضیه انتخابات است. از خارج چشم دوختهاند به اینکه این انتخابات نشود درست. اعلامیهها، نمیدانم، بساط، چیز، که مردم شرکت نکنید، و شرکت کردند الحمد للَّه. این مرحله هم که پیش آمده است، مردم ما شرکت کنند و در مقابل قدرتهای بزرگی که چشم دوختهاند به اینکه ملت ایران دیگر از اسلام برگشته و از مسائل اسلامی برگشته، آنها بفهمند مسأله این طور نیست، فرضاً که ما بد باشیم اما اسلام که خوب است، اسلام را که قبول دارند همه، این یک وظیفه اسلامی است که ما حفظ کنیم جمهوری اسلامی را. اگر مجلس لطمهای بر آن وارد بشود به جمهوری اسلامی لطمه وارد میشود. اگر مجلس یک مجلس قوییی باشد برای خاطر اینکه پشتوانهاش همه ملت باشد، این مجلس میتواند با دنیا که در مقابل ایران واقع شده است کارهایش را بشایستگی عمل بکند، و این تابع این است که قوی باشد، و قوتش هم تابع این است که شماها رأی بدهید. امروز دیگر مثل سابق نیست که یک لیستی درست بکنند و بفرستند هرجا، اینها باید بشود، غیر از اینها نباید بشود. یا یک دسته مأمور بفرستند سر صندوقها هر کاری دلشان میخواهد بکنند.
امروز اختیار دست خود شماهاست و احدی حق ندارد که تصرف بکند. بله، در تشخیص خودتان اگر میتوانید تشخیص بدهید و اگر خودتان نمیتوانید، خوب، اشخاص متدین صحیح هستند به آنها مراجعه کنید که آنها تشخیص بدهند، آن هم باید عمل بکنید. من امیدوارم که همان طوری که تا حالا ملت ما برای حفظ اسلام قیام کردند و برای حفظ اسلام تا حالا استقامت کردند، از حالا به بعد هم استقامت کنند. پیغمبر را خوشحال کنید شما. و من امیدوارم که خداوند همه شما را توفیق بدهد. و همه در خدمت اسلام باشیم و دست خائنین از این کشور کوتاه بشود و جنگ ان شاء اللَّه با پیروزی نهایی به آخر برسد و دست آنهایی که میخواهند با این جنگ صدمه به ایران وارد بکنند، کوتاه بشود.» (صحیفه امام، ج18، ص: 433 ـ 438)
ـ حکم عفو جمعی از زندانیان به رئیس دیوان عالی کشور (1364)
[رئیس دیوان عالی کشور طی نامهای در اردیبهشت 1364 به محضر امام خمینی، با بیان ضوابط و شرایط پیشنهادی قوه قضاییه برای عفو محکومین دادگاههای عمومی و انقلاب و استثنا مواردی بدین شرح:
1- اختلاس از پانصد هزار ریال و ارتشا از پنجاه هزار ریال به بالا و تصرف غیر قانونی در اموال عمومی و غارت بیت المال؛
2- سرقتهای مسلحانه، راهزنی در راههای و شوارع، سرقتهای دارای کیفیت مشدده، موضوع مواد 222- 223- 225 قانون مجازات عمومی؛
3- خیانت در امانت و کلاهبرداری که محکومیت بیش از یک سال باشند؛
4- منافی عفت به عنف؛
5- جرایم موضوع قانون تشدید مجازات ربایندگان اشخاص، مصوب سال 1345 و جرایم تشدید مجازات رانندگان متخلف، مصوب سال 1335 و ماده 153 قانون تعزیرات؛
6- وارد کنندگان، سازندگان، موزعین رده بالا که در باندهای قاچاق فعالیت دارند؛
7- احتکار؛
8- هواپیماربایی؛
9- جرایم گروهکهای ضد انقلاب (محاربین و مفسدین) و افراد مؤثر ضاله و جواسیس.»
خواستار اعلام نظر امام خمینی گردیده است که مورد موافقت ایشان قرار گرفته است:].
بسمه تعالی
موافقت میشود. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج19، ص: 262)
ـ حکم انتصاب آقای محمد عبایی خراسانی به سمت نماینده امام در دفتر تبلیغات قم (1364)
«جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد عبایی- دامت افاضاته
از آنجا که از این جانب خواسته شد نمایندهای در دفتر تبلیغات اسلامی نصب نمایم جنابعالی را به سِمت نماینده خویش در آن دفتر انتخاب نمودم. لازم است یادآور شوم که به طوری که گزارش رسیده است تا کنون دفتر مذکور خدمتهای شایان تقدیری به اسلام و جمهوری اسلامی و حوزههای محترم علمیه نموده است که باید از آن تشکر نمود. امید است با عنایات باری تعالی و ادعیه حضرت ولی اللَّه اعظم- ارواحنا فداه- توفیق هر چه بیشتر در این امر ارزشمند پیدا نموده و در ادامه خدمت کوشا باشید. امید است مدرسین و فضلا [ی] محترم و طلاب عزیز با همکاری و همیاری بیشتر و بهتر با آن دفتر محترم ملت عزیز کشور را به وظایف دینی و سیاسی اسلامی خود آشناتر فرمایند. و السلام علیکم و علی عباد اللَّه الصالحین.» (صحیفه امام، ج19، ص: 263)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور گامبیا؛ تبریک عید سعید فطر (1368)
«حضرت آقای داود کایر باحاوارا، رئیس جمهور گامبیا
تلگراف تبریک آن حضرت به مناسبت حلول عید سعید فطر واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا این عید بزرگ اسلامی را به جنابعالی و ملت برادر کشورتان تبریک گفته سعادت و عظمت عموم ملل اسلامی را از خدای تعالی مسألت دارم. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج21، ص: 388)
[1] - در آن زمان، دولت حاکم بر عراق با تبلیغات سوء خود علیه ایران و به کارگیری عناوین و اسامی مجعول و تحریفشده« عربستان» به جای« خوزستان» و« خلیج عربی» به جای« خلیج فارس» خصومت خود علیه کشور ما را آشکار میکرد. در کردستان هم، افراد خودفروختهای از« تجزیه» و طرح« کردستان بزرگ» سخن میگفتند.
[2] - آقای سید عبد الحسین دستغیب.
[3] - آقای سید حسین آیت اللهی.
[4] - آقای سید علی قاضی طباطبایی.
[5] - آقای عباس واعظ طبسی.
[9] - سوره عصر، آیه 1- 3.
[11] - چریکهای فدایی خلق.
[12] - اشاره به عکس شهید سید حسن مدرس که برادرزاده او به حضور امام آورده بود.
[13] - محمد تقی بهار( ملک الشعرا).
[14] - ر. ک: بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج 1، ص 562.
[15] - حبیب القانیان، صهیونیست و سرمایه دار معروف که به حکم دادگاه انقلاب اسلامی به جرم جاسوسی برای اسرائیل و کمک به رژیم اشغالگر فلسطین اعدام شد.
[16] - امیر عباس هویدا( نخست وزیر رژیم پهلوی)، آخرین سمت او وزارت دربار بود.
[17] - جعفر شریف امامی( نخست وزیر رژیم پهلوی) در سال 1339 و 1357 نخست وزیر بوده است.
[18] - شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر رژیم پهلوی.
[19] - شهید ولی اللَّه قرنی، نخستین رئیس ستاد ارتش پس از پیروزی انقلاب اسلامی.
[20] - چشمپوشی، نادیده گرفتن.
[21] - بخشی از آیه 179 سوره بقره.
[22] - سوره بقره، آیه 279.
[24] - علم الیقین، ج 2، ص 971.
.
انتهای پیام /*