امروز با امام: بیستم اردیبهشت
ـ نامه آقای سید کاظم شاهنگیان درباره اعمال ضد اسلامی دولت (1342)
«خدمت ذی سعادت جناب مستطاب مروّج الاحکام و ثقة الاسلام آقای آقا سید کاظم شاهنگیان- دامت افاضاته
محترماً معروض میدارد، ان شاءاللَّه مزاج شریف خالی از نقاهت است. مرقوم شریف واصل و موجب تشکر گردید. از احساسات و اقدامات جنابعالی متشکر؛ امید است ان شاءاللَّه تعالی با ادعیه خالصه جنابعالی و همت آقایان و سایر اهالی محترم ایران خصوصاً تهران موفق شویم به حفظ شعائر مذهبی و دفاع از حریم قرآن و اسلام؛ و نگذاریم مخالفین اسلام و تشیع و مملکت جعفر بن محمد الصادق- صلوات اللَّه و سلامه علیه و علی آبائه و أجداده الطاهرین- به مقاصد پلید خود نایل شوند
لازم است جنابعالی متوجه باشید که اعمال ضد اسلامی دولت حاضر خطر را نزدیک نموده: اخیراً به دو هزار نفر بهایی تذکره دادند و به لندن رفتند برای شرکت در محفلی که به ضد اسلام تشکیل میشود، و به هر یک پانصد دلار ارز و هزار و بیست تومان تخفیف بلیت هواپیما دادند. خدا میداند این مجلس ملعون چه مفاسدی برای اسلام و مذهب دربردارد. مردم را آگاه فرمایید. به علمای اعلام تذکر دهید برای این امور فکری کنند. در خاتمه رجای دعای خیر از جنابعالی دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج1، ص: 226)
ـ نامه به آقای سید مهدی یثربی؛ معرفی مبلّغ (1343)
«خدمت جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج سید مهدی یثربی- دامت برکاته
به عرض عالی میرساند، پس از اهدای تحیت و سلام جناب مستطاب ثقة الاسلام آقای حاج شیخ مهدی ربانی- دامت افاضاته- که از فضلای محترم حوزه علمیه قم هستند، جهت ایام ماه محرّم عازم کاشان میباشند. امید است ان شاءاللَّه مورد الطاف جناب مستطاب عالی و تقدیر اهالی محترم کاشان واقع شده و از جناب ایشان کمال استفاده بشود. توفیق عموم مروّجین شریعت مقدسه را در اعلای کلمه طیبه اسلام از خداوند متعال خواستارم. مَرجوّ آنکه در مظانّ استجابت دعوات، حقیر را فراموش نفرمایید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج1، ص: 324)
ـ نامه به آقای سید حسین یعقوبی خلخالی؛ اعلام وصول نامه های ارسالی (1346)
«خدمت جناب مستطاب سید الاعلام آقای آقا سید حسین خلخالی- دام علاه
دو طغرا مرقوم شریف واصل، سلامت و سعادت جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. امید است در مظانّ استجابت دعوات، منظور نظر شریف باشم. و السلام علیکم. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج2، ص: 133)
ـ نامه به آقای سید احمد خمینی؛ شهریه طلاب (1350)
«احمد عزیز
ان شاء اللَّه تعالی سلامت باشید. آقای خلخالی[1] حوالههای آقای دیبایی[2] [را] دادند که هر چه کسری شهریه ربیع الثانی است به وسیله آقای آقا رضا لواسانی بپردازند[3]. شما هر مقدار که خدمت آقا و آقای حاج شیخ محمدصادق است حساب کنید و آنچه کسری دارید بگیرید به وسیله آقای آقا رضا.[4] خانم و سایرین یک هفته است به کاظمین و سامرا مشرف شدند؛ بناست امروز بیایند، تا کنون که بعد از ظهر است نیامدهاند. از شما امید دعا دارم. از شایعات نگران نباشید.[5] به آقا[6] هم عرض کنید نگران نباشند، مهم نیست. و السلام. پدرت» (صحیفه امام، ج2، ص: 344)
ـ نامه به آقای حیدرعلی جلالی خمینی؛ اعلام وصول نامه ارسالی (1357)
«پس از اهدای سلام و تحیت، مرقوم شریف واصل، سلامت و توفیق جنابعالی را خواستار است. راجع به قضیهای که مرقوم شده بود، دیگر وقت گذشته است. راجع به دو نفر مرقوم، معرفی جنابعالی کافی است، ان شاء اللَّه موفق باشند. امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج3، ص: 381)
ـ سخنرانی در جمع پرسنل شهربانی؛ تفاوت حکومت اسلامی با دیگر حکومتها (1358)
«یکی از فرقهای بین حکومت اسلام با سایر حکومتها، این است که در حکومت اسلام جوّ، جوّ محبت است. بین شخص اول مملکت مثل رسول خدا که شخص اول بود و در زمان خلافت امیر المؤمنین شخص اول امیر المؤمنین بود با ادنی فردی که به حسب نظر مردم ادنی حساب میشدند فرق اساسی مربوط به دنیا نبود. این طور نبود که رسول خدا حالا که در رأس واقع شده و رئیس امت است مثل سایر حکومتها ریاست بکند. در مسجد میآمدند مینشستند؛ اصحابشان و اتباعشان هم توی مسجد بود؛ کسی، از خارج که میآمد نمیدانست کدام از آنها پیغمبر است. میپرسید کدامتان پیغمبر هستید؟ در نشستن این طور نبود که یکی در بالای تخت بنشیند و ما بقی مقابلش بایستند و سلام نظامی بکنند! حضرت امیر هم همین طور بود. صدر اسلام وضع این طور بود، این طور نبود که امرای لشکر- امرای لشکر خیلی مهم هم داشتند- با مردم دیگر فاصله بگیرند؛ جوّ محبت بود. آنها در یک محیط دوستی و رفاقت و محبت زندگی میکردند. بین خودشان «رُحَماء» بودند؛ یعنی همه با هم دوست و رفیق ... با رحمت رفتار میکردند. و وقتی که مقابل کفار واقع میشدند، آنجا «اشِداء» بودند[7]. همین آدمی که، همین حضرت امیری که توی مسجد وقتی که میآمد با سایرین پهلوی هم مینشستند و صحبت میکردند وقتی رفته بود توی آن مزرعه آن رعیتی که آنجا بود یک غذایی داشت. حضرت فرمود: غذا داری؟ گفت: چیزی که لایق شما باشد ندارم. [حضرت] گفت: چیه؟ بیاور. پیه را آورد؛ کدو را با پیه سرخ کرده بود؛ و خیال میکرد حضرت امیر منزلش بساطی هست و حالا این کم است! در صورتی که حضرت امیر شاید در تمام عمرش هم یک همچه غذای دلچسبی شاید- شاید- نخورده بود! بیا؛ با هم نشستند: آن رعیت مزرعه، و این هم رئیس همه. با هم نشستند و خوردند. بعد هم پاشد حضرت، لب آن آبی که داشت عبور میکرد دستهایش را با شن شست و با مشتش آبش را خورد و شکر کرد.
همین آدمی که این است و همین آدمی که دور خانهها میگردد و طعام تقسیم میکند، بدون اینکه بشناسندش، و وقتی که در خانه یک نفر میرود و بچههایش گرسنهاند، یک مقدار نان به آنها میدهد، دهنشان میگذارد؛ و بعد هم برای اینکه بچهها را دلجویی کند با آنها بازی میکند و صدایی مثل شتر میکند که بچهها خوششان بیاید! همین آدم که رئیس قوم است و آن کار را دارد میکند؛ این طور ملایم، این طور رئوف، وقتی مقابل دشمن میایستد، شمشیر را میکشد به فرق میزند، دو تا میکند! از این ور میزند دو تا میکند!
یهود «بنی قریظه»، که قیام نکرده بودند و از مفسدین بودند- این یهودیها از اول مفسد بودند- هفتصدتایشان را همین طور از دم شمشیر گذراند در یک روز هفتصدتایشان را کشت! بین خودشان دوستی، رفاقت، ملایمت، رحمت [بود] لکن وقتی در مقابل غیر واقع میشدند، آنجا شدت. در موقع خودش شدت، در موقع خودش رحمت. این وضع حکومت اسلام است.
حکومتهای غیر اسلامی ملاحظه مطالبی را میکنند. من واقعاً متأسف میشدم، به من برمیخورد این مطلب [ناراحت] شدم. که دیدم محمدرضا شاه- شاه سابق- در مقابل جانسون[8] آن مرد که ایستاده بود و عینکش را هم این طور چشمش را از این ور گردانده بود، این هم مثل یک بچه ایستاده بود جلو میز او. جانسون این طرف ایستاده بود، و او مقابل میز او، مثل یک فراش! من این قدر ناراحت شدم از اینکه وضع ما این طور شده، که این شخص- که رئیس قوم است- در مقابل او رفته این طور! آن وقت وقتی میآمد، در مقابل شما چه میکرد؟ عکس آن بود دیگر! آنجا حکومت اسلام این طور بود که بین خودشان ... رفاقت و دوستی و وقتی در مقابل غیر میایستادند، آن طور شدت؛ لکن حکومتهای غیر اسلامی این طور نیستند. میبینند احتیاج چقدر دارند! آنکه میبیند که حالا به او محتاج است، پهلویش میرود! شاه یک مملکت است؛ لکن مثل یک فرّاش پیش او میرود! من عکسش را خودم دیدم. مثل یک فرّاش ایستاده بود! او وقتی که میآمد توی مملکت خودش و بین مردمی که به اصطلاح رعیت خودند، بین سربازهای خودش، آن طور شدت میورزید. این عکسِ آنی که آنها بودند. این، شدت را در بین خود، قشر زیردست خودش، میکرد، و در مقابل آنها خاضع بود. اما به حسب منطق قرآن أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ[9]؛ بر کفار شدید، بین خودشان رحیم و دوست.
این، یکی از فرقهایی است بین حکومتهای اسلامی و حکومتهای غیر اسلامی است. این طور نبوده که وقتی وارد بشود یک کسی در محیط حکومت اسلامی، وحشت بَرَش دارد! اگر یک کسی میخواست آن وقت وارد بشود در یک حکومتی، در یک وزارتخانهای، خیر، در یک کلانتری وقتی وارد میخواست بشود، وحشت داشت از اینکه چه خواهد شد؟!
در حکومت اسلامی وقتی که پیش نخست وزیرش بروند، پیش رئیسش هم بروند، هیچ ابداً [وحشتی] نیست. وقتی که آن ... [پیرزن در دیدار با] پیغمبر خواست وحشت بکند، حضرت فرمود: ... من پسر آن زنی هستم که گوشت را قدید[10] میخورد! روی سنگ میگذاشت؛ من پسر آن هستم؛ تو برای چه ...؟ خودش را این طور پیش او [پایین میآورد] که نبادا او وحشت بکند.
در حکومتهای طاغوتی با مردم مملکت جوری رفتار شده است و رفتار کردند که وحشت برشان میدارد از اینها! یکی در یک طرف واقع میشود، آنها در یک طرف دیگر؛ مثل دو تا دشمن! بازار تهران با کلانتریهای بازار، دشمن بودند؛ دو تا دشمن. برای اینکه اینها رفتار دشمنانه معامله دشمنی با آنها میکردند. در صورتی که باید رفاقت باشد. او پاسبان است؛ یعنی باید پاسداری از این مردم بکند. همه قشرهای انتظامی، برای رفاه مردم است. الفاظش نباید باشد؛ واقعش باید باشد. نظام برای این است که رفاه مردم را تهیه کند. بله، قشرهای نظامی باید اشخاصی را که تعدی میکنند با آنها با شدت رفتار کنند؛ اما اشخاص عادی و مردم را باهاشان به دوستی و رفاقت رفتار کنند. اما درست بر عکسِ حکومتهای غیر اسلامی [یعنی] آنها با همه مردم، با شدت باید رفتار کنند. میخواهند ایجاد رعب کنند در دل آنها. برای چه؟ برای اینکه اینها با مردم آن طور رفتار نکردند که مأمون باشند از سوی مردم؛ وقتی مأمون نباشند از مردم، میخواهند با این ترساندنِ مردم، خودشان را حفظ کنند! به خلاف یک نظامی، ... یا حکومتی که مردم دوست او هستند؛ این وقتی در بین مردم میرود، مردم همه دورش را میگیرند و دستش را میبوسند، صورتش را میبوسند. این دیگر ترسی ندارد از مردم.
اینکه میبینید اینها برنامهشان این است که در مردم ایجاد رعب بکنند، برای این است که وضعشان در جامعه یک وضع نابسامانی است؛ از این جهت ایجاد رعب میکنند. اما اگر خیر، اینها با مردم دوستی و رفاقت داشته باشند، خوب، مردم دشمنی ندارند با اینها؛ از خودشاناند.
باید تفاهم باشد؛ باید دوستی باشد؛ باید وقتی که یک کسی میآید در کلانتری، مثل این باشد که دارد به منزل خودش میرود. کار دارد در آنجا، به منزل خودش میرود، مأمون؛ بدون اینکه از هیچ کس بترسد. در اسلام هر کسی باید از خودش بترسد! هر آدمی از خودش، به چه معنا؟ به این معنا که اگر خودش خطا کرد جزا دارد؛ اگر نکرد، نه. اما اگر خودش خطاکار نباشد، دیگر از ژاندارمری نباید بترسد؛- عرض میکنم که- از ارتش نباید بترسد، از پاسبان نباید بترسد، از شهربانی نباید بترسد، از نخست وزیر نباید بترسد، از رئیس جمهور هیچ نباید بترسد. برای اینکه آنها آزارش نمیکنند. وضع این است که نباید آزار بکنند. از خودش باید بترسد که نبادا من خطا کنم. وقتی خطا کرد، قانون او را جزا میدهد. وضع ما باید این جور باشد؛ وضع شماها این جور باشد، تا حالا هر جوری بوده است. تجربه کنید ببینید که آیا با محبت با مردم رفتار کنید دلتان آرامتر است، یا خدای نخواسته با شدت؟ با شدت ناراحتی میآورد. اگر با مردم با دوستی رفتار کنید، دلتان آرام است. شب میروید منزل، آرام میگیرید میخوابید؛ نه وجدانتان ناراحت است که یک کسی را اذیت کردی- بالاخره وجدان آدم ناراحت میشود- نه وجدان ناراحت [که] ظلم به او کردی، یک خلاف کردی و نه خوف این را دارید که مبادا یکوقتی- مثلًا- تلافی بکنند. وقتی با مردم به محبت رفتار کنید، مردم را از خودتان بدانید ما [باید] خدمتگزار همه باشیم، دولت خدمتگزار همه باشد؛ این وجدان، خودش راحت هست. شب هم میرود منزلش راحت میخوابد، بعد هم فردا میرود سر خدمتش. خدمتش هم خدمت به مردم است. از اول که راه میافتد برود اداره، برای کارگشایی مردم؛ برای خدمت مردم. نه مثل ادارات سابق که هر کس صبح پا میشد- بسیاری را که صبح پا میشدند- میرفتند که نقشه بکشند چطور مردم را به دام بیندازند! چطور از ایشان درآورند!
وضع حکومت اسلام یک همچو وضعی است. ادارهاش برای رفاه مردم است، نظامش برای رفاه مردم است، رئیس جمهورش برای رفاه مردم است، نخست وزیرش برای رفاه مردم است، و محیط، محیط محبت؛ یک محیط محبت. اگر ما موفق بشویم به اینکه اسلام را به آن معنایی که بوده است، به آن معنایی که بنای اسلام بر آن بوده، در خارج متحقق بکنیم، هم نظام راحت میشود، هم شهربانی. دیگر احتیاج به اینکه به مردم تعدی بکند ندارد. هم ژاندارمری، هم ارتش. همه دوست و همه رفیق و با هم دوست و برادر. و من امیدوارم که یک همچو چیزی پیش بیاید و یک همچو حکومتی تحقق پیدا بکند؛ فقط آرزو نباشد، واقعیت باشد.
ما الآن از جمهوری، چیزی که داریم رأیش بوده، چیز دیگری نبوده. همان رأی دادیم. اما جمهوری اسلامی، به آن معنایی که ما میخواهیم، تا حالا مع الأسف نشده است؛ و باید بتدریج بشود. یعنی شما باید خودتان را درست کنید، ما هم باید خودمان را درست کنیم. همه، همهمان باید متحول بشویم، از آن حال طاغوتی به یک حالِ اللَّه؛ رحمت، دوستی، محبت. از محیط رعب و وحشت بیرون بیاییم، و وارد بشویم در یک محیط محبت و دوستی و رفاقت. و من امیدوارم که موفق بشویم به یک همچو معنایی، و همه ما با هم دوست و رفیق و آشنا. ان شاء اللَّه خداوند شما را سعادتمند کند؛ مؤید کند. موفق باشید.» (صحیفه امام، ج7، ص: 233 ـ 238)
ـ سخنرانی در جمع بانوان قم؛ سهم بسزای بانوان در انقلاب (1358)
«درود بر اهالی قم! درود بر خانمها و بانوان ارزنده قم! شما خانمها، هم جهاد کردید در راه نهضت و پیروزی ما و هم جهاد مالی کردید. شما در عرض سربازان اسلام و همدوش با بانوان صدر اسلام هستید. همان طور که بانوان صدر اسلام به اسلام کمک میکردند و در نهضتها و در جنگهای اسلام کمک کار بودند، شما خانمها، خانمهای همه ایران- و خصوص خانمهای قم- در این نهضت سهیم هستید و در مبارزات ما علیه استبداد و استعمار همدوش با مردها کمک کردید.
خداوند شما را حفظ کند در پناه خودش. و شما خانمها ارزش دارید در پیشگاه خدا ان شاء اللَّه. تهذیب کنید بچههای خودتان را؛ تربیت کنید، تربیتهای اسلامی. اسلام از شما این معنا را میخواهد که بچههای خودتان را در دامنهای خودتان مهذب کنید؛ و دامن خودتان را منوّر کنید به نور این بچههای اسلامی که اینها فرزندان اسلامند و بعد از این، مقدرات اسلام و مملکت خودتان به دست آنهاست. من از شما تشکر میکنم از اینکه در نهضت ما کوتاهی نکردید و همدوش با مردها قیام کردید، و از اینکه کمک به مستمندان نمودید. خداوند به شما سعادت و سلامت در دو دنیا عنایت کند.» (صحیفه امام، ج7، ص: 239)
ـ سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم؛ انقلاب اسلامی و نهضتهای پیامبران (1358)
«ما به پیروی از انبیای عظام- سلام اللَّه علیهم- از صفر شروع کردیم. انبیا- علیهم السلام- برای دعوت و قیام بر ضد طاغوت از صفر شروع میکردند، و دعوتهای بزرگ آنها از واحد واحد شروع میشد تا گروه گروه جمع میشدند. آن روزی که ما دعوت بر ضد طاغوت را شروع کردیم صفر بودیم. گروههای مسلمین و اقشار ملت ما در اختناق عظیم بودند و جرأت نفس کشیدن نداشتند. ما از صفر شروع کردیم و به دعوت اسلامی مردم را خواندیم، و این قطره واحد قطرهها شد و قطرهها سیل و سیلْ دریا. این دریای بزرگ با قدرت ایمان، تمام قدرتهایی که بر ضد اسلام و بر ضد انقلاب بودند در هم شکست. دعوت اسلامی ما به آنجا رسید که تمام اقشار ملت لبیک گفتند: از دانشگاهی، بازاری، دهقان، کارگر، نظامی، ارتشی، به ما پیوستند. چون دعوتْ دعوت الهی بود، دعوت برای خدا بود، قیامْ قیام اسلامی بود، مردم به اسلام علاقه داشتند و دارند، به آنجا رسید که الآن در همین محضرْ گروههای مختلف از بلاد مختلف، برادروار، با هم مجتمِع و همه پشتیبانی خودشان را از نهضت اسلامی و از جمهوری اسلامی اعلام میدارند. ملت ما در تمام اقشاری که دارد از مرکز تا آخرین نقطه مرزها یکدل و یک جهت از پیروزی اسلام خوشحال و پشتیبانی خودشان را اعلام میکنند. و ما با پشتیبانی ملت بزرگ اسلام به پیش میرویم؛ و دست جنایتکاران را قطع کردیم و ریشههای گندیده آنها را قطع خواهیم کرد.
این قدرت اسلام است، این قدرت ایمان ملت است، این بیداری ملت است که در سایه قرآن کریم و تعلیمات اسلام بپاخاسته است. مستضعفین بپاخاستند و مقابل مستکبرین ایستادند؛ چنانچه در طول تاریخْ انبیا با مستضعفین بپاخاستند، و با مستکبرین مبارزه کردند و آنها را شکست دادند. ملت مستضعف ما، به تبعیت از تعلیمات اسلام و قرآن کریم، دعوت اسلامی را لبیک گفت و هر چه رنج و زحمت دید مصممتر شد، و هر چه شهید داد مصممتر شد.
امروز که برای تسلیت در مرگ یکی از عزیزان ما و در ترور یک نفر دانشمند اینجا مجتمع شدید، آگاهانه، مصممانه اراده دارید که بر ضد طاغوت و استعمار و استکبار مبارزه را ادامه دهید. برادران من! خواهران من! عزیزان من! مصمم باشید؛ از ترور نترسید، از شهادت نترسید؛ و نمیترسید. شهادتْ عزتِ ابدی است، حیات ابدی است. آنها از شهادت بترسند و از مردن بترسند که مردن را تمام میدانند و انسان را فانی. ما که انسان را باقی میدانیم و حیات جاودانه را بهتر از این حیات مادی میدانیم برای چه بترسیم؟! من از همه طوایف مختلفی که در اینجا- از عشایر از نظامیان از بانوان از فرهنگیان- که در اینجا مجتمع هستند از تمام آنها تشکر میکنم و سلامت و سعادت همه را از خدای تبارک و تعالی خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته» (صحیفه امام، ج7، ص: 240 ـ 241)
ـ حکم انتصاب آقای خامنه ای به سمت مشاور شورای عالی دفاع ملی (1359)
«جناب حجت الاسلام آقای حاج سید علی خامنهای- دامت افاضاته
برای تشکیل شورای عالی دفاع ملی بر مبنای اصل یکصد و دهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران جنابعالی به عنوان مشاور از قِبَل این جانب منصوب میشوید. و چون ما در وضع استثنایی در این موقع هستیم، لازم است با کمال دقت و بررسی کامل گزارش جامع و دقیق در هر هفته از رویدادهای داخلی در ادارات مختلف ارتش برای این جانب ارسال دارید. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج12، ص: 281)
ـ حکم انتصاب آقای مصطفی چمران به سمت مشاور شورای عالی دفاع ملی (1359)
«جناب آقای دکتر مصطفی چمران- ایّده اللَّه تعالی
برای تشکیل شورای عالی دفاع ملی بر مبنای اصل یکصد و دهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، جنابعالی به عنوان مشاور از طرف این جانب منصوب میشوید.
و در این موقع چون در وضع استثنایی هستیم، لازم است هر هفته با بررسی کامل و با کمال دقت رویدادهای داخلی ادارات مختلف ارتش را برای این جانب ارسال دارید. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج12، ص: 282)
ـ حکم انتصاب آقای سید محمود دعایی به سمت سرپرست مؤسسه «اطلاعات» (1359)
«جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج سید محمود دعایی- دامت افاضاته
از آنجا که مطبوعات کشور در ساختن جامعه نقش مؤثری را ایفا مینماید، جنابعالی را به خاطر شایستگی و لیاقتی که در اداره این گونه امور دارید به سرپرستی روزنامه اطلاعات که مربوط به مستضعفین است منصوب مینمایم. و البته متوجه هستید که مطبوعات باید همیشه در خدمت اسلام عزیز و مردم و کشور باشند و آزادیها در حدود قوانین مقدس اسلام و قانون اساسی به بهترین وجه تأمین شود. امید است به یاری خدا و با همکاری کارمندان متعهد، این روزنامه را در راه تحقق بخشیدن به آرمانهای انقلاب اسلامی اداره نمایید. از خدای تعالی توفیق همگان را در این راه مسألت دارم. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج12، ص: 283)
ـ تلگراف تسلیت به آقای مهدی بازرگان (1360)
جناب آقای مهندس مهدی بازرگان- ایّده اللَّه تعالی
مصیبت وارده[11] به جنابعالی را تسلیت عرض نموده، رحمت برای آن مرحوم و سلامت جنابعالی و بازماندگان آن مرحوم را از خداوند تعالی خواستارم. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج14، ص: 332)
ـ بیانات در جمع مسئولان واحد اطلاعات سپاه پاسداران؛ حفظ اتحاد و انسجام (1360)
«امروز هر چه میبینید امور غیر عادی است. تمام کارهایی که در داخل شهرها و در جبههها میشود از اموری است که خداوند متعال بر ما منت گذاشته است. شما ببینید چگونه لشکریان کفر با آن سلاحها و آن همه افراد از تعداد اندک ما شکست میخورند.
این همان نصر به واسطه رعب است که خدا در دل دشمنان ما رعب ایجاد کرده است. در صدر اسلام لشکریان کفر در مقابل مسلمانان چنان میترسیدند که با همه تجهیزاتشان خودشان را یا تسلیم میکردند و یا فرار مینمودند. امروز هم در ایران وضع چنین شده است. هر کجا حرف پاسدار میشود، دشمنان ما، چه منافقین، چه صدامیان شدیداً میترسند. آنها هم که در خارج نشستهاند از پاسداران ما در ایران میترسند. در اینجا لازم است شما را به یک نکته نصیحت کنم و آن این است که، اتحاد و انسجامتان را حفظ کنید. شما باید بدانید که هر اختلاف و نزاعی شروع شود، از باطن خود انسان است و هر اتحاد و انسجامی که حاصل شود از خداست. امیدوارم قوی باشید و به پیش بروید. مطمئن باشید که پیروزید. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج16، ص: 247)
ـ سخنرانی در جمع معاون وزارت امور خارجه و وزیر فرهنگ نیکاراگوئه؛ لزوم وحدت (1362)
«از اینکه به اینجا آمدهاید تا درد دلهای خود را به یکدیگر برسانیم، تشکر میکنم. این طوری که شما میگویید کشور شما[12] با ما شباهت زیادی دارد، منتها کشور ما گرفتاریهایش زیادتر است. ما مبتلا به دسیسههای همه قدرتهای جهانیم و جرم ما و کشور و ملت ما این است که برای استقلال و آزادی قیام کردهایم، و میخواهیم زیر سلطه هیچ یک از قدرتها نباشیم؛ و این مطلب از دیدگاه ابرقدرتها و قدرتها گناه بزرگ و نابخشودنی است. مستضعفین جهان، چه آنها که زیر سلطه امریکا و چه آنها که زیر سلطه سایر قدرتمندان هستند اگر بیدار نشوند و دستشان را به هم ندهند و قیام نکنند، سلطههای شیطانی رفع نخواهد شد. و همه باید کوشش کنیم که وحدت بین مستضعفان در هر مسلک و مذهبی که باشند، تحقق پیدا کند که اگر خدای ناخواسته، سستی پیدا شود، این دو قطب مستکبر شرق و غرب مانند سرطان همه را به هلاکت خواهند رساند. ما عازم هستیم که تمام سلطهها را نابود سازیم، و شما هم کوشش کنید که ملتها را با حق همراه کنید. و آنچه مهم است این است که شما در مذهب خود و ما در مذهب خودمان اخلاص را حفظ و به خدای تبارک و تعالی اعتماد داشته باشیم تا عنایت او شامل حال ما باشد و ما را از تحت این سلطهها خارج سازد.» (صحیفه امام، ج17، ص: 429)
ـ فرم درخواست تعویض شناسنامه فرم درخواست تعویض شناسامه (1366)[13]
«[سازمان ثبت احوال کشور
طرح تعویض شناسنامه
شماره و تاریخ تحویل مدارک: 20/ 2/ 1366
تاریخ تحویل: 23/ 2/ 1366
شماره مسلسل فیش بانکی: 152/ الف/ 340500
درخواستکننده: سید روح اللَّه مصطفوی
امضا یا اثر انگشت درخواستکننده: روح اللَّه الموسوی الخمینی
نام و نام خانوادگی و امضای مأمور: علی اکبر رحمانی]» (صحیفه امام، ج20، ص: 261)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور مالدیو؛ تبریک عید سعید فطر (1368)
«حضرت آقای مأمون عبد القیوم، رئیس جمهور کشور مالدیو
تلگراف تبریک آن حضرت به مناسبت حلول عید سعید فطر واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا این عید بزرگ اسلامی را به جنابعالی و ملت مسلمان کشورتان تبریک گفته، سعادت و عظمت عموم مسلمانان جهان را از خدای تعالی مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج21، ص: 386)
[1] آقای سید احمد خمینی درباره پاورقیهای این نامه چنین مرقوم فرمودهاند:.
1- حجت الاسلام شیخ نصر اللَّه خلخالی، دوست صمیمی امام خمینی در نجف که امور مالی ایشان را انجام میدادند.
[2] - طرف حساب آقای خلخالی در تهران.
[3] - ما( مسئولان امور مالی و پرداخت کنندگان شهریه امام خمینی به طلاب) هیچ گاه در قم شهریه کم نمیآوردیم که نیاز به نجف پیدا شود؛ پس از چندی به تهران هم نیازی نبود و امام فرمودند اگر زیاد دارید به نجف بفرستید( در سایر نامهها به این نکته اشاره شده است).
[4] - آقا رضا فرزند آیت اللَّه لواسانی است.
[5] - به دنبال ترور سپهبد تیمور بختیار توسط ساواک، دولت ایران احتمال داد که رژیم بعثی عراق بخواهد امام خمینی را ترور کند و تقصیر را متوجه دولت ایران نماید. لذا شایعاتی در این باره نقل میشد.
[7] - اشاره به آیه 29 سوره فتح.
[8] - لیندون جانسون، رئیس جمهوری ایالات متحده امریکا.
[9] - بخشی از آیه 29 سوره فتح.
[11] - درگذشت آقای ابو القاسم بازرگان، برادر مهدی بازرگان
[13] - نخستین شناسنامه امام خمینی در تاریخ 20 بهمن 1304 از حوزه 2 شهرستان خمین صادر شده است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مقرر گردید، شناسنامههای کلیه اتباع ایرانی تعویض و شناسنامههای جدید با آرم جمهوری اسلامی جایگزین شود. این طرح در سال 1366 به معرض اجرا گذارده شد. امام خمینی که مراعات قوانین جمهوری اسلامی را واجب میدانست، فرم درخواست تعویض شناسنامه را به شرح فوق امضا نموده است.
.
انتهای پیام /*