امروز با امام: اول بهمن
ـ نامه پیرامون اوضاع مشوّش ایران و اقدامات رژیم شاه (1350)
«به عرض عالی میرساند، مرقوم شریف که حاکی از سلامت مزاج محترم و حاوی تفقد از اینجانب بود موجب تشکر گردید. سلامت و سعادت جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. اینجانب بحمداللَّه سلامت، لکن اوضاع مشوّش ایران و برخوردهای بیخردانه دستگاه با مردم موجب نگرانی است؛ گر چه رشد فکری و سیاسی جامعه موجب اطمینان خاطر است. از خداوند تعالی اصلاح حال مسلمین و قطع ایادی اشرار را خواستار است. از جنابعالی و سایر آقایان امید دعای خیر دارم. والسلام علیکم و رحمةاللَّه.» (صحیفه امام، ج21، ص: 607)
ـ نامه تشکر به آقای حیدرعلی جلالی خمینی؛ شهادت سید مصطفی (1356)
«بسمه تعالی
خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام و حجت الاسلام آقای جلالی- دامت افاضاته
مرقوم شریف که حاکی از سلامت مزاج شریف و حاوی تفقد از این جانب در این حادثه بود موجب تشکر گردید. حوادث عظیمه وارده بر اسلام و مسلمین به قدری است که مجال تفکر در حوادث شخصیه نمیدهد. از جنابعالی امید دعای خیر برای حُسن عاقبت دارم. امید است همیشه موفق به ترویج دیانت مقدسه و امور خیریه عام المنفعه باشید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج3، ص: 313)
ـ سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره رمز پیروزی انقلاب (1357)
«شما دیدید که در اثر وحدت کلمه در جامعه ایرانی یک قدرتی که خودش را ابرقدرت حساب میخواست بکند و دنبال او ابرقدرتها بودند، همه ابرقدرتها از او تأیید کردند بلکه مع الأسف دوَل اسلامی هم- قاطبتاً تقریباً- با او همراهی کردند، دیدید که با وحدت کلمه ملت، تمام کنگرههای قصرش فرو ریخت یکی بعد از دیگری. آن حزب «رستاخیز» ی که آن قدر برای آن مدیحه سرایی کردند، هم خود او و هم عمال خبیث او آن قدر درباره آن مبالغهها کردند، مدحها خواندند. و خود ایشان گفت که اگر کسی داخل این حزب نشود او را ما تذکرهاش را میدهیم و میگوییم برود بیرون، آن قدر پافشاری راجع به این حزب کرد لکن ملت ایرانْ مقابل حزب و مقابل حزبساز و مقابل تانک و توپ و مسلسل ایستاد و مجبور کرد این آدم دیکتاتور را به آنکه از حزبش صرف نظر بکند و حزب را کَانْ لَمْ یَکُنْ فرض کند. و آن خیانتی که کرده بود راجع به تغییر تاریخ اسلام... دیدید که به واسطه همت مردم ایران همه قشرها قیام کردند، و این مطلب را هم ملزم شد که از دست بدهد. و دیدید که به واسطه اتفاق کلمهای که شما ایرانیها داشتید این آدم با آن همه مداحیهایی که خودش از خودش میکرد و دیگران از او و آن همه حرفها که درباره او مدیحه سراها میگفتند، ملزم شد که بیاید در مقابل ملت و توبه کند و عذر بخواهد... اتفاق کلمه شما ملت ایران موجب شد که تمام ابرقدرتها عقب زدند؛ و اول که از او حمایتها کردند، هر کدام حرفها زدند...
نمیشود آقا که یک کسی بیاید و سی و چند سال به این مردم آن جور حکومت جائرانه بکند و مأمورینش در همه اطراف بلاد با زن و فرزند و جوان و پیر ما، عالِم و غیر عالِم ما آن طور رفتار بکنند و ما هم نتوانیم جبران بکنیم. اصلًا، اگر دست ما هم برسد نتوانیم جبران بکنیم. نمیشود که خدای تبارک و تعالی یک همچو کاری را اجازه بدهد که یک نفر آدم این کارها را بکند و بعد هم جزایش همین باشد که بکشند او را، جزایش همین باشد که مالش را بگیرند. در بین جوانهای ما اشخاصی بودند که در جوانی رفتند و پانزده سال عمرشان را هدر داده این. او میتوانست در بیرون اگر از علما هست کتابها بنویسد، هدایتها بکند؛ اگر از روشنفکران است کتابها بنویسد و روشنفکریها بکند، روشنگریها بکند؛ اگر...
ما رژیم سلطنتی را اصلًا غلط میدانیم، از اول این غلط بوده، خلاف قوانین انسانی بوده؛ رژیم سلطنتی از اول خلاف قوانین عقلیه انسان است... شما فرض کنید که یک مجلس مؤسسان ملی- صد در صد ملی- تأسیس بشود و این یک کسی را با اعقابش به حکومت بنشانند، خودش و سلسله بعد؛ ما به این مجلس مؤسسان که از جانب ملت است و به این ملت، میگوییم بسیار خوب شما زمانی که خودتان تشریف داشتید حق داشتید که سرنوشت خودتان به دست خودتان باشد، سرنوشت مایی که دویست سال بعد از شما به این دنیا میآمدهایم به چه مناسبت شما تعیین کردید آقای پدر بزرگ؟! شما با چه قانون، با چه حق، سرنوشت ماهایی که در این زمان هستیم تعیین میکنید؟... همه عقول با آن موافقند منتها این قدر تعمیه[1] میکنند بین مردم و تبلیغات سوء میکنند که مردم باور میکنند؛ گاهی وقتها این قدر شور است که خان هم میفهمد! یک مملکتی که میگویید قانون این است، عقل این است، حقوق بشر این است که سرنوشت هر آدمی به دست خودش باشد، هر ملتی سرنوشتش به دست خودش باشد، این صحیح؛ ملت ایران حالا سرنوشتش باید به دست خودش باشد؛ الآن اگر بخواهد یک کسی را تعیین کند برای وکالت، تعیین کند برای ریاست جمهور، حق دارد که خودش قرار بدهد. ما همه فرض کنید اجتماع کردیم و یک نفر را رئیس جمهور کردیم و اجتماع کردیم هر ناحیه یک وکیل درست کرد، این صحیح، حالا اگر ما همهمان مجتمع شدیم که یک مجلس مؤسسان درست کردیم، مجلس مؤسسان از ناحیه ما همه صحیح؛ او حق دارد- این مجلس مؤسسان- که سرنوشت این ملتی که الآن هست، موجود هست تعیین کند؛ آنی که الآن نیست و بعدها خواهد موجود شد، نه حالا ملت ایران است نه چیز دیگری، هیچ چیز نیست حالا، ملتی نیست این؛ گروههایی که در صد سال دیگر در اعقاب شماها میآیند، آنها ملت ایران الآن نیستند، آنها الآن هیچند، من نمیتوانم سرنوشت آنها را تعیین کنم. آخر ما چه حقی داریم که سرنوشت دیگران را تعیین کنیم؟ آنها دیگرانند. به مجرد اینکه ما همه در ایران هستیم، به مجرد اینکه ما همه مسلمان هستیم نمیتوانیم ما سرنوشت یک جمعیتی که الآن موجود نیستند بعدها ملزم باشند آن اعقاب ما به اینکه این آقا را به «اعلیحضرتی» بشناسند! آخر به چه مناسبت تو همچو کاری میکنی؟ به من و شما چه ربط دارد این؟ پس سلطنت اصلًا، اصلًا قضیه سلطنت یک مطلب خلاف عقلی است، خلاف شعور انسانی است. این در صورتی که یک مؤسسان صحیح صد در صد ملی باشد، این است که برای اعقابْ هیچ اثری نباید داشته باشد. اما اگر ما رجوع کنیم به تاریخ- و ما که شاهد خود قضیه بودیم، شما جوانها آن وقت نبودید- ما شاهد قضیه بودیم که قضیه چه جور بود و چه جور تحقق پیدا کرد، با سرنیزه مجلس درست کردند! با سرنیزه رأی درست کردند! مگر کسی جرأت میکرد رأی ندهد؛ جرأت میکرد نفس بکشد. درست کردند و البته یک عدهای هم آن وقت از جان گذشتند مخالفت کردند لکن ما بقی همه سرنیزه بالای سرشان بود، یا تطمیع. زیاد به آنها چیز دادند. یا سرنیزه بود. یک مجلسی سرنیزهای درست کردند و با آن مجلسِ سرنیزهای به ما تحمیل کردند یک همچو موجوداتی را. اگر هم صحیح بود، غلط بود. اگر صحیح بود نسبت به آن کسی که در آن زمان بود صحیح؛ اما نسبت به کسی که در آن زمان نبود، ماهایی که شماهایی که در آن وقت نبودید، رفراندم آن وقت و- نمیدانم- مجلس مؤسسانِ آن وقت هیچ دخالت نمیتواند داشته باشد در سرنوشت شما...
ما اسلام را میخواهیم، آزادی میخواهیم، استقلال میخواهیم. حکومت اسلام- حکومت اسلامی همان آزادی و استقلالی را به شما میدهد...
ما امروز میخواهیم همه ملت را وارد در دولت کنیم. جدا نباشد. همه با هم اعانت کنند، معاون هم باشند؛ نه اینکه آن یک اجنبیای باشد که مردم از آن بترسند نگاهش کنند، نتوانند با او حرف بزنند. ما یک کسی را میخواهیم که- البته نمیشود این- اینکه من میگویم میخواهیم شبیهِ، آن هم نه یک شبیهِ نزدیک، شبیهِ بسیار دور، مثل حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- که زمان سلطنتش، استغفر اللَّه که سلطنت میگویم، امارت، امارت شرعیهاش، خلافتش که این قدر طول و عرض داشت، حجاز و مصر و عراق و- نمیدانم- ایران و همه اینها را داشت...
ما یک حکومت عادل میخواهیم. عادل یعنی دزد نباشد لا اقل! نمیخواهیم اقتدا به حاکممان بکنیم- باید هم این طور باشد- ما میخواهیم این طور باشد که این مال ملت را ندزدد، برندارد برود...
وحدت کلمه، للَّهِ بودن، این پیروزی را به شما داده تا حالا. این وحدت کلمه را حفظش کنید. این حزب بازی را کنار بگذارید، این جبهه بازی را کنار بگذارید، این آخوند و دانشگاهی را کنار بگذارید؛ خدا میداند ضرر به شما میزند، ضربه میزند به شماها هر کدام. در خارجْ آدم میآید میبیند که جبهههای مختلف است. آن به آن میگوید و به او میگوید، او چه میکند او چه میکند. کنار بگذارید آقا. اگر چنانچه مسلمانید مسلمانی اقتضای این میکند که کنار بگذارید؛ اگر ملی هستید ملی بودن اقتضای این کار را میکند؛ اگر عاقلید عقلْ اقتضای این را میکند. اینها را دیگران درست کردند به اعتقاد من. دیگران درست کردند که ما را متفرق از هم بکنند. کنار بگذارید این مسائل را، با هم بشوید...
اتفاق کلمه داشته باشید که اگر این پایگاه اتفاق کلمه را از شما گرفتند بدانید که شکست میخورید. اگر این جمعیتهای توی ایران که همه داد میکنند آزادی، همه داد میکنند خدا، اگر این تفرقه در آن پیدا شد و یک قشری در آن پیدا شد که یک شعار دیگری غیر الهی داد و للَّه نبود، بدانید که شکستشان میدهند. آنها درست میکنند این مطالب را. الآن وقتی است که اینها شکست خوردهاند، دیگر هر چه دستشان میرسد درست میکنند...» (صحیفه امام، ج5، ص: 503 ـ 517)
ـ نامه به نمایندگان مجلس درباره اصلاح اصل دوازدهم قانون اساسی (1358)
«بسمه تعالی
ترمیم این اصل[2] و بعضی اصول دیگر که در متمم قانون اساسی نوشته میشود و تصویب آن، در صلاحیت ملت است و به رفراندم گذاشته میشود، از نظر این جانب بلا مانع است.» (صحیفه امام، ج12، ص: 123)
ـ پیام یازده مادهای به نیروهای مسلح و ملت ایران درباره امور مربوط به جنگ (1359)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
در این مقطع زمانی سرنوشتساز، در وضع حساس جنگ تحمیلی ابرقدرتان به دست وابستگان خود علیه نیروهای مسلح اسلام، لازم است تذکراتی داده و اخطار نمایم. بدیهی است تخلف از آنها خطرهای هولناکی برای اسلام و کشور اسلامی ما به بار خواهد آورد، و موجب تعقیب قانونی و شرعی است:
1- نیروهای مسلح نظامی و غیر نظامی از هر قشر که هستند لازم است انضباط را دقیقاً حفظ کرده و از کارهایی که مخالف انضباط است اجتناب نمایند و به مسئولیت بزرگی که بر عهده آنان گذاشته شده است توجه نموده. و تخلف از انضباطِ مطلوبْ موجب مسئولیت و تعقیب است.
2- از ثمرات انضباط، اطاعت از فرماندهان است. باید تمام افراد نیروهای مسلح از فرماندهان خود اطاعت کنند، که بحمد اللَّه میکنند. سرپیچی از اطاعت فرمانده، چه در قوای نظامی و انتظامی و چه در سپاه پاسداران و چه بسیج و نیروهای مردمی، مسئولیت دارد و موجب تعقیب است.
3- وحدت فرماندهی از مسائل مهم سرنوشتساز است که بدون آن پیروزی میسر نیست؛ و عدم مراعات آن فاجعهآفرین است. و کسانی که بدان سر ننهند مسئول میباشند.
4- فرار از جنگ در اسلام از گناهان بزرگ است، و موجب مسئولیت و تعقیب در این دنیا و عذاب بزرگ در آخرت است. باید فرماندهان فرد و یا افراد نادری را که خدای ناکرده اقدام به فرار مینمایند- که نمینمایند- دستگیر نموده و تحویل دادگاه دهند.
5- هماهنگی جمیع قوای نظامی و غیر نظامی از مهمات آیندهساز است. اگر فرد و یا افرادی در این امر حیاتی اخلال نمایند، باید معرفی شوند تا به دادگاه تسلیم گردند.
6- همان طور که اطاعت از فرماندهان لازم است و تخلف از آن جرم، فرماندهان نیز لازم است با سربازان و افراد به اصطلاح زیردست خود به شیوهای اسلامی- انسانی رفتار نمایند، و آنان را با عواطف خود دلگرم نمایند و با اعمال پسندیده خود از آنان سربازانی فداکارتر بسازند.
7- باید فرماندهان و همه افراد قوای مسلح، با کمال دقت مواظب باشند تا ضد انقلاب در سنگرهای آنان و در جبههها نفوذ نکنند و با تبلیغات باطل خود جنگندههای نیرومند ما را تضعیف ننمایند. و اگر کسانی به چنین اعمال خیانت باری دست زدند، همه موظف هستند آنان را دستگیر نموده تسلیم فرماندهان کنند تا به دادگاه تسلیم نمایند.
8- کسانی که از ارتش بازیخورده عراق به ایران پناهنده شوند مورد عفو و محبت و اغماض هستند و با آنان چون برادران خودمان رفتار میشود؛ و کسی حق ندارد به غیر از رفتار انسانی- اسلامی با آنان رفتار کند. و به تمامی سربازان و درجه داران و افسران و صاحب منصبان عراقی و غیر عراقی اعلام میشود که در صورت تسلیم به لشکر اسلام، مورد عفو واقع میشوند؛ و پس از جنگ، در صورتی که مایل باشند، در ایران میمانند؛ و در صورتی که تقاضا کنند، آنان را به کشور خودشان با احترام برمیگردانند. این جانب به عموم ارتش عراق نصیحت میکنم که گول حزب کافر بعث را نخورند و با برادران اسلامی خود جنگ نکنند؛ و متوجه باشند تا صدام کافر آنان را در خدمت امریکا به برادرکشی اغوا نکند. برادران عراقیام تا وقت نگذشته و عذاب الهی نازل نشده است به دامان اسلام پناهنده شوید که اسلام دین عفو و رحمت و اغماض است.
9- این جانب به حسب وظیفه اسلامی و اخلاقی، به گروههای داخل کشور، اعم از تهران و کردستان و سایر نواحی ایران، در هر نقطه که هستند، پدرانه توصیه میکنم که به آغوش گرم اسلام و ملت مسلمان برگردید، و سلاحهای خود را کنار گذاشته با برادران و خواهران خود آشتی کنید. در این صورت، این جانب به همه آنان تأمین میدهم که مادامی که با صلح و صفا به کشور خودتان خدمت کنید و به جمهوری اسلامی وفادار باشید، هیچ کس مزاحم شما نخواهد شد. چه چیز بهتر از اینکه در محیط صلح و صفا همه قشرهای ملت در بازسازی کشور عزیزمان، که در اثر حکومت سالهای طولانی رژیم منحط پهلوی به خرابی کشیده شده است، با کار و کوشش اقدام نمایند، و چه تأسفآور است که برادران ارتشی و سپاهی و دیگر قشرهای متعهد در راه خداوند و کشور عزیز اسلامیمان فداکاری کنند تا دشمن اسلام و وطن را از خاک خود برانند و گروههایی بازی خورده تحت تأثیر بعضی منحرفین واقع شده و کارشکنی کنند و به دشمن کمک مستقیم یا غیر مستقیم نمایند و بر روی برادران مسلمان خود اسلحه بکشند؛ من بار دیگر یادآوری میکنم که روزی میرسد که از کردار خود پشیمان میشوید. و در آن روز، که خیلی هم طولانی نیست، پشیمانی فایدهای نخواهد داشت. چه بهتر امروز که درهای رحمت خداوند بزرگ بر روی شما باز است به صفوف فشرده ملت بپیوندید، و در پناه اسلام آسوده خاطر به زندگی شرافتمندانه خود ادامه دهید.
10- بار دیگر به ارتش و سپاه پاسداران و ژاندارمری و بسیج و همه نیروهای مسلح نظامی و غیر نظامی تأکید میکنم که با هماهنگی هر چه بیشتر بر دشمن بتازید؛ و از اختلاف که از وسوسههای شیطان و به سود شیاطین است بپرهیزید؛ و از فرماندهان اطاعت کنید؛ و به خدای متعال اعتماد و اتکال نمایید، و کشور خود را از شرّ شیاطین با وحدت کلمه نجات دهید؛ و به اطمینان خاطر و صبر و شکیبایی، همچون سربازان صدر اسلام، به جنگ و دفاع از کشور عزیزمان ادامه دهید که خداوند متعال پشت و پناه شماست و شما به خواست پروردگار بزرگ پیروزید.
11- بار دیگر به دوستانی که پشت جبهه هستند، چه دولتمردان و چه سایر قشرهای مختلف ملت، اکیداً توصیه میکنم که از کارهایی که ممکن است جنگندههای عزیز از جان گذشته را که خدا یارشان باد، در جبههها دلسرد کند، احتراز نمایید. و بدانید که اگر آسیبی به آنان و کشور عزیز اسلامیمان به واسطه اقوال و افعال ما برسد، مسئول هستیم و در پیشگاه عدل الهی و ملتهای اسلامی معذور نخواهیم بود.
در خاتمه به تمامی شما و خواهران و برادرانی که در محیط جنگ به زندگانی دلاورانه خود ادامه میدهید و از کشته شدن به دست دشمنان خدا در راه خدا ترسی ندارید و با چنگ و دندان از میهن عزیزتان برای رضای خدا دفاع میکنید و موجب دلگرمی رزمندگان اسلام میشوید و همه چیز خود را در طَبَق اخلاص قرار دادهاید و با فداییهای مکرر صحنههای شجاعت و شهامت را در تاریخ سراسر مبارزات بیامانتان ثبت نموده و مینمایید و با درس فداکاری و رشادت به مستضعفین جهان میآموزید که وعده خدا بر حکومت پابرهنگان جهان حق است، به شما که با مبارزات خویش روی ابرقدرتها و قدرتها را سیاه کردید، درود میفرستم و در مقابل صبر و استقامتتان خاضع و خاشعم.
خمینی که آخرین روزهای عمرش را میگذراند، تمام امیدش به شما مردم سلحشور ایران است؛ به شما مردمی که به هیچ وجه تحت تأثیر اختلافات جزئی و کلی واقع نشده و ان شاء اللَّه نمیشوید؛ شما مردمی که با تمام وجود بر سر غرب و شرق جهانخوار شوریدید، شما عزیزانم، به امید خدا پیروزید. شما مردم دلیر و آگاه سرمشقی هستید برای ملل زیر سلطه. و باید بدانید در میدانی که قدم گذاشتهاید مواجه هستید با مشکلات بسیاری که تنها مقاومتتان نجاتتان خواهد داد. به هیچ وجه ترس و بیم در خود راه ندهید، که مبارزات کوبندهتان نشان داده است که نمیدهید. متحد شوید که در سایه اتحاد پیروزیتان بر ابرقدرتان حتمی است. از خداوند متعال غلبه اسلام بر کفر و پیروزی رزمندگان اسلامی را خواستارم. و السلام علی عباد اللَّه الصالحین.» (صحیفه امام، ج13، ص: 541 ـ 544)
ـ حکم به آقایان نیّری و رئیسی؛ رسیدگی به پروندههای راکد در شورای عالی قضایی (1367)
«بسمه تعالی
شورای عالی قضایی جمهوری اسلامی
کلیه پروندههایی که تا کنون در آن شورا با کمال تعجب راکد مانده است، و اجرای حکم خدا تأخیر افتاده است در اختیار حجتی الاسلام آقایان: نیّری و رئیسی قرار دهید، تا هر چه زودتر حکم خدا را اجرا نمایند، که درنگ جایز نیست. به آقایان نیّری و رئیسی هم سفارش اکید مینمایم که جهات شرعیه را کاملًا رعایت نمایند. و السلام.» (صحیفه امام، ج21، ص: 245)
[1] - کور کردن، در اینجا منظور نادیده گرفتن حقایق.
[2] - پیشنهاد ترمیم اصل دوازدهم قانون اساسی توسط پیروان اهل تسنن مطرح گردید. مسئولان امر، موضوع را به اطلاع امام خمینی رساندند، و معظم له نظر خویش را به شرح فوق مرقوم فرمودند
.
انتهای پیام /*