امروز با امام: بیستوپنجم آذر
ـ نامه امام خمینی به یکی از دوستان؛ اعلام خبر سلامتی (1347)
«به عرض میرساند، مرقوم محترم واصل، سلامت و توفیق جنابعالی را خواستار است. این جانب بحمد اللَّه تعالی سلامت و محتاج به دعای خیر آقایان میباشم. از خداوند تعالی اصلاح حال مسلمین و حوزههای دینیه را خواستارم. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج2، ص: 213)
ـ نامه تشکر به آقای عباسعلی عمید زنجانی؛ شهادت سید مصطفی (1356)
«السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. مرقوم شریف که حاکی از سلامت مزاج محترم و حاوی تفقد از این جانب در این حادثه بود، موجب تشکر گردید. سلامت و توفیق جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. امید است خداوند تعالی ما را توفیق دهد که این راه پر خطر را با سلامت نفس و در خدمت به اسلام و مسلمین طی کنیم. از جنابعالی امید دعای خیر برای حُسن عاقبت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج3، ص: 285)
ـ سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج؛ منطق کارتر و لزوم اعتصاب کارکنان شرکت نفت (1357)
امام خمینی در این سخنرانی طولانی دربارۀ منطق حقوق بشر کارتر که هدفش سرپوشی بر ادامه جنایات شاه بود، همچنین لزوم اعتصاب کارکنان شرکت نفت مطالبی را بیان کردند. ازجمله:
«اول چیزی که برای انسان هست آزادی در بیان است، آزادی در تعیین سرنوشت خودش است... اینها [مردم] در خیابانهای تهران و در خیابانهای سایر شهرها راه افتاده بودند و میگفتند که ما شاه را نمیخواهیم؛ این جنگ است؟ آیا کسی بگوید که سرنوشت مملکت من با دست خود من هست [جنگ است؟]، حقوق بشر برای ما، [و] همه عالم این مطلب را قائل هستند که هر بشری نسبت به سرنوشت خودش آزاد است، میتواند رأی آزاد بدهد؛ هر مملکتی [بخواهد] سلطان اگر داشته باشد تعیین کند، رئیس جمهور اگر بخواهد داشته باشد تعیین کند، حکومت بخواهد تعیین کند برای مملکتش، هر شکلی که این افراد مملکت بخواهند اداره بشوند...
همه دیدند که یک مملکتی است که اهالیاش با آرامش، چندین میلیون جمعیت در سرتاسر مملکت با آرامش راه افتادند مرد و زن و بزرگ و کوچک توی خیابانها، و حرفشان این بوده است که ما این شاه را نمیخواهیم. ما فرض میکنیم که شاه خیلی هم مرد صالحی- فرض کنید- باشد، خیلی هم آدم صحیحی باشد، خیلی هم خدمتگزار به مردم باشد، خوب وقتی مردم یک خدمتگزاری را نخواستند باید کنار برود. ما فرض میکنیم این طور که خیر ایشان مصالح مملکت را ملاحظه کرده است، ایشان میخواهد آزادی بدهد، ایشان میخواهد مملکت را مستقل... کند، ایشان میخواهد مملکت را به تمدن نو برساند، همه اینها را ما فرض میکنیم صحیح، میخواهد یک همچو کارهایی را بکند؛ لکن اهالی مملکت- میخواهند- میگویند ما این را نمیخواهیم که سلطان ما باشد؛ سرنوشت اهالی مملکت با خودشان است؛ ما همچو خدمتگزاری را نمیخواهیم؛ ایشان بروند کنار، ما خودمان یک خدمتگزار دیگر جایش میگذاریم. ما فرض میکنیم اگر ایشان آن هم بود، آن طور هم بود، مثل سایرِ مثلًا انسانها یک انسانیتی داشت، باز هم اهالی یک مملکت حق داشتند به اینکه بگویند که ما این خدمتگزار را، این آدم بسیار صالح خوب را که میخواهد مملکت ما را بهشت برین بکند، ما نمیخواهیم ایشان بهشت برین کند مملکتمان را! حق ندارند این را بگویند؟ حقوق بشر این نیست که هر کسی، هر بشری حق دارد که سرنوشت خودش را خودش تعیین کند؟ اینها میخواهند سرنوشت خودشان را خودشان تعیین کنند و این آقای خدمتگزار را نمیخواهند. این در صورتی بود که ایشان خدمتگزار بود...
همه مملکت ایران، و شهرستان [های] ایران، همه دهات ایران فریاد کردند ما نمیخواهیم شما [شاه] را. اگر ایشان بعد از این کاری که مردم کردند و این رفراندمی که مردم کردند گفته بود که بسیار خوب نمیخواهید، من میروم یک کس دیگر بیاید، جنگ و نزاع میشد دیگر؟ دعوا داشت دیگر؟ ایشان بر خلاف قوانین بین المللی دنیا عمل کرده است: دنبال این معنی که مردم آرام گفتند ما شما را نمیخواهیم، چماقدار کشیده، ارتشش را و- نمیدانم- قوای انتظامیاش و همه را وادار کرده به اینکه مردم را بزنند، و به اسم مثلًا چماق به دستها و ... بیایند توی راه، توی شهرها بگویند «جاوید شاه»! (صحیفه امام، ج5، ص: 242ـ 254)
ـ حکم به آقای ابو القاسم خزعلی جهت رسیدگی به مشکلات منطقه خوزستان (1358)
امام خمینی ایشان را برای بررسی مشکلات استان خوزستان تعیین و دستور دادند:
«با توجه به مشکلاتی که از نظر پارهای اختلافات در منطقه خوزستان پدید آمده و با سابقهای که جنابعالی از وضع منطقه و آشنایی محل دارید، مقتضی است مسافرتی به مناطق مختلف خوزستان نموده و به مشکلات رسیدگی نموده و با مشورت افراد ذی صلاح و معتمد محلی در رفع آنها بکوشید. و اهالی محترم محلها را به حساسیت وضع و وظیفه خطیری که از نظر حفظ وحدت در برابر توطئه دشمنان داخلی و خارجی دارند آگاه نمایید. امید است اهالی محترم نیز کمال همکاری را در مورد انجام وظایف محوله با جنابعالی بنمایند.» (صحیفه امام، ج11، ص: 246)
ـ سخنرانی در جمع سپاه پاسداران (1358)
در این سخرانی دربارۀ توطئههای خارجی، بهویژه آمریکا و آمادگی ملت برای مقابله با آن مطالبی را گوشزد کردند:
گناهی سنگینتر از همه گناهان
«خلاف روحانی، به اندازهای که سعه شعاع نفوذش هست، خطایش خطای بزرگ هست. خطایی است که عفوش در درگاه خدا بسیار مشکل است. برای اینکه این نماینده، یعنی مدعی نمایندگی از طرف امام زمان- سلام اللَّه علیه- و اسلام دارد. نماینده امام زمان اگر خدای نخواسته یک قدمی کج بگذارد این اسباب این میشود که مردم به روحانیت بدبین بشوند. بدبین شدن به روحانیت و شکست روحانیت، شکست اسلام است.»
خلاف و اشتباه سپاه به نام اسلام
«شما سپاه پاسداران اسلام هستید... خیال نکنید که اگر خدای نخواسته یک کار خلافی بکنید این فقط میگویند که این آدم این کار را کرده. میگویند سپاه پاسداران این جوری. سپاه پاسداران چهاند. سپاه پاسداران اسلامند. آنهایی که غرضمندند، آنهایی که میخواهند یک نقطه ضعفی پیدا بکنند، آنها شروع میکنند به تبلیغات که رژیم سابق رفت، یک رژیمی آمد، این هم مثل آن، این هم بدتر از آن. این اسباب این میشود که رژیم ما بد معرفی بشود. معرفیاش کنند به اینکه رژیم فاسدی است.»
انظلام، قبیحتر از ظلم
«دستور اسلام این است که نه ظلم بکنید نه زیر بار ظلم بروید. انظلام یعنی زیر بار ظلم رفتن از ظلم کمتر نیست. انظلام به خود ظلم کردن است. به یک ملت ظلم کردن است. ظلم هم از همین قماش است. هر دویش در اسلام ممنوع است. نه شما حق دارید به کسی ظلم کنید، نه حق دارید که از کسی ظلم بکشید.» (صحیفه امام، ج11، ص: 247ـ 261)
ـ سخنرانی در جمع اهالی شهر کنگاور؛ خصوصیات حکومت اسلامی (1358)
امام خمینی در دومین سخنرانی روز 25 آذر 58 در قم، دربارۀ جامعیت مکتب اسلام و خصیصههای حکومت اسلامی سخنانی را بیان کردند.
کار حکومت اسلامی هدایتگریست!
«پیغمبرها آمدند که مردم را هدایت کنند. نیامدند جهانگیری کنند. نیامدند که سلطنت کنند. نیامدند که یک قدرتمندی کنند.»
حکومتها خدمتگزارند، نه اظهار قدرت
«حکومتها نیامدند که به مردم بزرگی بفروشند. حکومتها خدمتگزار باید باشند. اگر از خدمتگزاری تخلف بکنند خلاف موازین اسلام است.» (صحیفه امام، ج11، ص: 262ـ 265)
ـ سخنرانی در جمع اعضای انجمن اسلامی پزشکان اصفهان (1358)
امام خمینی سومین سخنرانی طولانی خود را در جمع اعضای انجمن اسلامی پزشکان اصفهان، پیرامون خیانتهای امریکا به ایران و کارشکنی و غوغاسالاریهای عمال امریکا در داخل بیان و تأکید کرد:
«نخوت قدرت را کنار بگذارد، با قدرتمندی نخواهد پیش برود، به طور سیاسی پیش برود نه سیاست باصطلاح آنها، با سیاست سالم پیش برود ممکن است مسائل را بشود تا یک حدودی حل کرد.» (صحیفه امام، ج11، ص: 267ـ 284)
ـ چهارمین سخنرانی امام خمینی در یک روز (1358)
حضرت امام در چهارمین دیدار و سخنرانی 25 آذر 58 در قم، برای جمعی از مصدومان و معلولان انقلاب صحبت کرده و فرمودند:
«چرا باید یک رژیمی این قدر از خدا بیخبر و این قدر حیوانمنش باشد، سبع [درنده] باشد، که برای چند روز ریاست این قدر جنایت بکند. چرا انسان این قدر جنایتکار است. چرا انسان از همه حیوانات بدتر است، اگر از آن طرف بیفتد.» (صحیفه امام، ج11، ص: 285)
ـ سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم؛ دولتهای اسلامی، منشأ گرفتاریهای مسلمین (1360)
«ما از دست امریکا نباید خیلی گله کنیم و لوام الفساد اوست، لکن از کشورهای اسلامی و از حکومتهای اسلامی باید شکوه کنیم و فریاد بزنیم. اسلام این قدر برای اجتماع و برای وحدت کلمه، هم تبلیغ کرده است و هم عمل کرده است؛ یعنی، روزهایی را پیش آورده است که با خود این روزها و انگیزه این روزها تحکیم وحدت میشود مثل عاشورا و اربعین. و قرآن کریم پافشاری دارد در این مطلب که متفرق نباشند مردم، مسلمین از هم، و ید واحده باشند و...
مشکل همه مسلمین و اسلام در این بیتوجهی یا با توجه خیانت بعض از سران کشورهاست...
یکی از روزهایی که برای وحدت مسلمین؛ مسلمین آگاه، از سالهای طولانی انتخاب کردند، مسأله این است که به اعیاد از قبیل مولود رسول اکرم و سایر موالید و سایر ایام اللَّه مردم احترام قائل بشوند و اجتماع کنند در محافل و موجب تحکیم وحدت آنها بشود...
گرفتاری مسلمین این است که با داشتن این همه ذخایر، این همه اراضی و دارا بودن یک میلیارد- تقریباً- جمعیت، به واسطه کجروی یک دسته اقلیتی که در رأس واقع شدهاند، باید مطیع قدرتهای بزرگ باشد....» (صحیفه امام، ج15، ص: 437 ـ 443)
ـ نامه به آقای سید احمد خمینی؛ اهدای کتاب آداب الصلاة (1363)
«کتاب «آداب الصلاة» را که خود از آن بهرهای نبردم جز تأسف بر قصور و تقصیر بر ایام گذشته که توانایی بر خودسازی داشتم، و حسرت و ندامت در روزگار پیری که دستم تهی و بارم سنگین و راهم بس دراز و پایم لنگ و آوای رحیل در گوش است، هدیه کردم به فرزند عزیزم «احمد» که از قدرت جوانی کامیاب است؛ شاید او- ان شاء اللَّه تعالی- از محتویات آن که از کتاب کریم و سنّت شریف و افادات بزرگان فراهم شده است، بهرهمند شود و به معراج حقیقی از رهنمایی اهل معرفت راه یابد، و دل از این ظلمتکده برکَند، و به مقصد اصلی انسانیت که انبیای عظام و اولیای کرام- علیهم صلوات اللَّه و سلامه- و اهل اللَّه بر آن راه یافتند و دیگران را دعوت فرمودند، توفیق یابد.
پسرم! خود را- که به فطرتاللَّه تخمیر شدهای- دریاب و از گرداب ضلالت امواج سهمگین خودبینی و خودخواهی نجات ده و به سفینه نوح که پرتو ولایت اللَّه است رکوب کن که
مَنْ رَکِبَها نَجی وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْها هَلَکَ.[1]
فرزندم، کوشش کن که در صراط مستقیم که صراط اللَّه است، و لو لنگان لنگان حرکت کنی و حرکات و سکنات قلبی و قالبی را رنگ معنویت و الوهیت دهی و خدمت به خلق را برای آن که خلق خدا هستند بنمایی. انبیای عظام و اولیای خاصّ خدا در عین حال که مشابه دیگران اشتغال به کارها داشتهاند، هیچ گاه در دنیا وارد نبودهاند؛ چون اشتغالشان بالحق و للحق بوده، در عین حال از رسول ختمی- صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم- روایت شده که فرموده است:
لَیُغانُ عَلی قَلبی و انّی لَأسْتَغْفِرُ اللَّهَ فی کُلِّ یَوْمٍ سَبْعینَ مَرَّة[2]
شاید رؤیت حق در کثرت را، کدورت حساب میفرمود.
پسرم! خود را مهیا کن که پس از من بر تو جفاها رود و نگرانیها که از من دارند به حساب تو گذارند. اگر حساب خود را با خدای خود صاف کنی و پناه به ذکر اللَّه بری، هراسی از خلق به خود راه مده که حساب خلق زودگذر است و آنچه ازلی است، حساب در پیشگاه حق است.
فرزندم! پس از من ممکن است پیشنهاد خدمتی بر تو شود، در صورتی که قصدت خدمت به جمهوری اسلامی و اسلام عزیز است رد مکن؛ و اگر خدای نخواسته برای هواهای نفسانی و ارضای شهوات است، از آن اجتناب کن که مقامات دنیوی ارزش آن ندارد که خود را در راه آنها تباه کنی.
بارالها! احمد و تبارش و متعلّقانش که از بندگان تو و تبار رسول اکرمند، اینان را در دنیا و آخرت سعادتمند فرما و دست شیطان رجیم را از آسیب به آنها کوتاه فرما.
خداوندا! ما ضعیف و ناتوانیم و عقب افتاده از قافله سالکان، تو خود از ما دستگیری فرما.
رَبَّنا عامِلْنا بِفَضْلِکَ وَ لا تُعامِلْنا بِعَدْلِکَ.[3]» (صحیفه امام، ج19، ص: 119 ـ 120)
ـ نامه به آقای هادی مروی؛ ابقای رئیس دادگاه عالی انتظامی قضات (1367)
[بسمه تعالی. محضر مقدس رهبر بزرگ انقلاب اسلامی آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مد ظله العالی
سلام علیکم. به عرض عالی میرساند که این جانب از اوایل پیروزی انقلاب که به نمایندگی از سوی مقام معظم رهبری در مسجد سلیمان انجام وظیفه مینمودم با صدور حکم، به امر قضا نیز اشتغال یافته- و پس از صدور فرمان هشت مادهای و تشکیل ستاد پیگیری مسئول دادسرای انتظامی و از 3/ 8/ 63 به ریاست دادگاه عالی انتظامی قضات منصوب گردیدم. اخیراً با توجه به مصوبه مجلس شورای اسلامی دچار تشویش و اضطراب خاطر گردیده که خواستم از آن مقام معظم درخواست کنم چنانچه حقیر را به سمت مذکور منصوب فرمایند میتوانم با اطمینان خاطر در حدّ توان خود خدمتگزاری کوچک در دستگاه قضایی باشم. و الامر إلیکم و ادام اللَّه ظلکم علی رؤوس المسلمین. هادی مروی، به تاریخ 21/ 9/ 67].
بسمه تعالی
جناب حجت الاسلام آقای هادی مروی- دامت افاضاته
به جنابعالی اجازه داده میشود تا در پست دادگاه عالی انتظامی قضات به خدمت خود ادامه دهید و هیچ تشویشی هم نداشته باشید. ان شاء اللَّه موفق و مؤید باشید.» (صحیفه امام، ج21، ص: 213)
[1] -« هر کس که بر آن( کشتی ولایت) سوار شد نجات یافت، و هر که از آن روی گردانید هلاک شد». مناقب، ابن شهر آشوب، ج 1: ص 295.
[2] -« گاهی بر دلم غباری مینشیند و من هر روز هفتاد بار از خدا آمرزش میخواهم». بحار الأنوار 25: 204
[3] - خداوندا! با ما به فضلِ خودت رفتار نما و با ما به عدالت خود رفتار مکن
.
انتهای پیام /*