کد مطلب: 3416 | تاریخ مطلب: 25/09/1399
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

امروز با امام: بیست وپنجم آذر

امروز با امام: بیست وپنجم آذر

ـ نامه امام خمینی به یکی از دوستان؛ اعلام خبر سلامتی (1347)

ـ نامه تشکر به آقای عباس علی عمید زنجانی؛ شهادت سید مصطفی (1356)

ـ سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج؛ منطق کارتر و لزوم اعتصاب کارکنان شرکت نفت (1357)

ـ حکم به آقای ابو القاسم خزعلی جهت رسیدگی به مشکلات منطقه خوزستان (1358)

ـ سخنرانی در جمع سپاه پاسداران (1358)

ـ سخنرانی در جمع اهالی شهر کنگاور؛ خصوصیات حکومت اسلامی (1358)

ـ سخنرانی در جمع اعضای انجمن اسلامی پزشکان اصفهان (1358)

ـ چهارمین سخنرانی امام خمینی در یک روز (1358)

ـ سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم؛ دولتهای اسلامی، منشأ گرفتاریهای مسلمین (1360)

ـ نامه به آقای سید احمد خمینی؛ اهدای کتاب آداب الصلاة (1363)

ـ نامه به آقای هادی مروی؛ ابقای رئیس دادگاه عالی انتظامی قضات (1367)

امروز با امام: بیست‌وپنجم آذر


ـ نامه امام خمینی به یکی از دوستان؛ اعلام خبر سلامتی (1347)

«به عرض می‏رساند، مرقوم محترم واصل، سلامت و توفیق جنابعالی را خواستار است. این جانب بحمد اللَّه تعالی سلامت و محتاج به دعای خیر آقایان می‏باشم. از خداوند تعالی اصلاح حال مسلمین و حوزه‏های دینیه را خواستارم. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج‏2، ص: 213)

ـ نامه تشکر به آقای عباس‌علی عمید زنجانی؛ شهادت سید مصطفی (1356)

«السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. مرقوم شریف که حاکی از سلامت مزاج محترم و حاوی تفقد از این جانب در این حادثه بود، موجب تشکر گردید. سلامت و توفیق جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. امید است خداوند تعالی ما را توفیق دهد که این راه پر خطر را با سلامت نفس و در خدمت به اسلام و مسلمین طی کنیم. از جنابعالی امید دعای خیر برای حُسن عاقبت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج‏3، ص: 285)

ـ سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج؛ منطق کارتر و لزوم اعتصاب کارکنان شرکت نفت (1357)

امام خمینی در این سخنرانی طولانی دربارۀ منطق حقوق بشر کارتر که هدفش سرپوشی بر ادامه جنایات شاه بود، همچنین لزوم اعتصاب کارکنان شرکت نفت مطالبی را بیان کردند. ازجمله:

«اول چیزی که برای انسان هست آزادی در بیان است، آزادی در تعیین سرنوشت خودش است... اینها [مردم] در خیابان‌های تهران و در خیابان‌های سایر شهرها راه افتاده بودند و می‏گفتند که ما شاه را نمی‏خواهیم؛ این جنگ است؟ آیا کسی بگوید که سرنوشت مملکت من با دست خود من هست [جنگ است؟]، حقوق بشر برای ما، [و] همه عالم این مطلب را قائل هستند که هر بشری نسبت به سرنوشت خودش آزاد است، می‏تواند رأی آزاد بدهد؛ هر مملکتی [بخواهد] سلطان اگر داشته باشد تعیین کند، رئیس جمهور اگر بخواهد داشته باشد تعیین کند، حکومت بخواهد تعیین کند برای مملکتش، هر شکلی که این افراد مملکت بخواهند اداره بشوند...

همه دیدند که یک مملکتی است که اهالی‏اش با آرامش، چندین میلیون جمعیت در سرتاسر مملکت با آرامش راه افتادند مرد و زن و بزرگ و کوچک توی خیابانها، و حرفشان این بوده است که ما این شاه را نمی‏خواهیم. ما فرض می‏کنیم که شاه خیلی هم مرد صالحی- فرض کنید- باشد، خیلی هم آدم صحیحی باشد، خیلی هم خدمتگزار به مردم باشد، خوب وقتی مردم یک خدمتگزاری را نخواستند باید کنار برود. ما فرض می‏کنیم این طور که خیر ایشان مصالح مملکت را ملاحظه کرده است، ایشان می‏خواهد آزادی بدهد، ایشان می‏خواهد مملکت را مستقل... کند، ایشان می‏خواهد مملکت را به تمدن نو برساند، همه اینها را ما فرض می‏کنیم صحیح، می‏خواهد یک همچو کارهایی را بکند؛ لکن اهالی مملکت- می‏خواهند- می‏گویند ما این را نمی‏خواهیم که سلطان ما باشد؛ سرنوشت اهالی مملکت با خودشان است؛ ما همچو خدمت‌گزاری را نمی‏خواهیم؛ ایشان بروند کنار، ما خودمان یک خدمت‌گزار دیگر جایش می‏گذاریم. ما فرض می‏کنیم اگر ایشان آن هم بود، آن طور هم بود، مثل سایرِ مثلًا انسان‌ها یک انسانیتی داشت، باز هم اهالی یک مملکت حق داشتند به اینکه بگویند که ما این خدمتگزار را، این آدم بسیار صالح خوب را که می‏خواهد مملکت ما را بهشت برین بکند، ما نمی‏خواهیم ایشان بهشت برین کند مملکتمان را! حق ندارند این را بگویند؟ حقوق بشر این نیست که هر کسی، هر بشری حق دارد که سرنوشت خودش را خودش تعیین کند؟ اینها می‏خواهند سرنوشت خودشان را خودشان تعیین کنند و این آقای خدمتگزار را نمی‏خواهند. این در صورتی بود که ایشان خدمتگزار بود...

همه مملکت ایران، و شهرستان [های‏] ایران، همه دهات ایران فریاد کردند ما نمی‏خواهیم شما [شاه] را. اگر ایشان بعد از این کاری که مردم کردند و این رفراندمی که مردم کردند گفته بود که بسیار خوب نمی‏خواهید، من می‏روم یک کس دیگر بیاید، جنگ و نزاع می‏شد دیگر؟ دعوا داشت دیگر؟ ایشان بر خلاف قوانین بین المللی دنیا عمل کرده است: دنبال این معنی که مردم آرام گفتند ما شما را نمی‏خواهیم، چماقدار کشیده، ارتشش را و- نمی‏دانم- قوای انتظامی‏اش و همه را وادار کرده به اینکه مردم را بزنند، و به اسم مثلًا چماق به دستها و ... بیایند توی راه، توی شهرها بگویند «جاوید شاه»! (صحیفه امام، ج‏5، ص: 242ـ 254)

 ـ حکم به آقای ابو القاسم خزعلی جهت رسیدگی به مشکلات منطقه خوزستان (1358)

امام خمینی ایشان را برای بررسی مشکلات استان خوزستان تعیین و دستور دادند:

«با توجه به مشکلاتی که از نظر پاره‏ای اختلافات در منطقه خوزستان پدید آمده و با سابقه‏ای که جنابعالی از وضع منطقه و آشنایی محل دارید، مقتضی است مسافرتی به مناطق مختلف خوزستان نموده و به مشکلات رسیدگی نموده و با مشورت افراد ذی صلاح و معتمد محلی در رفع آنها بکوشید. و اهالی محترم محل‌ها را به حساسیت وضع و وظیفه خطیری که از نظر حفظ وحدت در برابر توطئه دشمنان داخلی و خارجی دارند آگاه نمایید. امید است اهالی محترم نیز کمال همکاری را در مورد انجام وظایف محوله با جنابعالی بنمایند.» (صحیفه امام، ج‏11، ص: 246)

 ـ سخنرانی در جمع سپاه پاسداران (1358)

در این سخرانی دربارۀ توطئه‏های خارجی، به‌ویژه آمریکا و آمادگی ملت برای مقابله با آن مطالبی را گوش‌زد کردند:

گناهی سنگینتر از همه گناهان‏

«خلاف روحانی، به اندازه‏ای که سعه شعاع نفوذش هست، خطایش خطای بزرگ هست. خطایی است که عفوش در درگاه خدا بسیار مشکل است. برای اینکه این نماینده، یعنی مدعی نمایندگی از طرف امام زمان- سلام اللَّه علیه- و اسلام دارد. نماینده امام زمان اگر خدای نخواسته یک قدمی کج بگذارد این اسباب این می‏شود که مردم به روحانیت بدبین بشوند. بدبین شدن به روحانیت و شکست روحانیت، شکست اسلام است

 خلاف و اشتباه سپاه به نام اسلام

«شما سپاه پاسداران اسلام هستید... خیال نکنید که اگر خدای نخواسته یک کار خلافی بکنید این فقط می‏گویند که این آدم این کار را کرده. می‏گویند سپاه پاسداران این جوری. سپاه پاسداران چه‏اند. سپاه پاسداران اسلامند. آنهایی که غرضمندند، آنهایی که می‏خواهند یک نقطه ضعفی پیدا بکنند، آنها شروع می‏کنند به تبلیغات که رژیم سابق رفت، یک رژیمی آمد، این هم مثل آن، این هم بدتر از آن. این اسباب این می‏شود که رژیم ما بد معرفی بشود. معرفی‏اش کنند به اینکه رژیم فاسدی است.»

 انظلام، قبیح‏تر از ظلم‏

«دستور اسلام این است که نه ظلم بکنید نه زیر بار ظلم بروید. انظلام یعنی زیر بار ظلم رفتن از ظلم کمتر نیست. انظلام به خود ظلم کردن است. به یک ملت ظلم کردن است. ظلم هم از همین قماش است. هر دویش در اسلام ممنوع است. نه شما حق دارید به کسی ظلم کنید، نه حق دارید که از کسی ظلم بکشید.» (صحیفه امام، ج‏11، ص: 247ـ 261)

 ـ سخنرانی در جمع اهالی شهر کنگاور؛ خصوصیات حکومت اسلامی (1358)

امام خمینی در دومین سخنرانی روز 25 آذر 58 در قم، دربارۀ جامعیت مکتب اسلام و خصیصه‏های حکومت اسلامی سخنانی را بیان کردند.

کار حکومت اسلامی هدایت‌گریست!

«پیغمبرها آمدند که مردم را هدایت کنند. نیامدند جهانگیری کنند. نیامدند که سلطنت کنند. نیامدند که یک قدرتمندی کنند.»

حکومت‌ها خدمتگزارند، نه اظهار قدرت‌

«حکومتها نیامدند که به مردم بزرگی بفروشند. حکومتها خدمتگزار باید باشند. اگر از خدمتگزاری تخلف بکنند خلاف موازین اسلام است.» (صحیفه امام، ج‏11، ص: 262ـ 265)

 ـ سخنرانی در جمع اعضای انجمن اسلامی پزشکان اصفهان (1358)

امام خمینی سومین سخنرانی طولانی خود را در جمع اعضای انجمن اسلامی پزشکان اصفهان، پیرامون خیانت‌های امریکا به ایران و کارشکنی و غوغاسالاری‌های عمال امریکا در داخل بیان و تأکید کرد:

«نخوت قدرت را کنار بگذارد، با قدرتمندی نخواهد پیش برود، به طور سیاسی پیش برود نه سیاست باصطلاح آنها، با سیاست سالم پیش برود ممکن است مسائل را بشود تا یک حدودی حل کرد.» (صحیفه امام، ج‏11، ص: 267ـ 284)

 ـ چهارمین سخنرانی امام خمینی در یک روز (1358)

حضرت امام در چهارمین دیدار و سخنرانی 25 آذر 58 در قم، برای جمعی از مصدومان و معلولان انقلاب صحبت کرده و فرمودند:

«چرا باید یک رژیمی این قدر از خدا بی‏خبر و این قدر حیوان‌منش باشد، سبع‏ [درنده] باشد، که برای چند روز ریاست این قدر جنایت بکند. چرا انسان این قدر جنایتکار است. چرا انسان از همه حیوانات بدتر است، اگر از آن طرف بیفتد.» (صحیفه امام، ج‏11، ص: 285)

ـ سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم؛ دولتهای اسلامی، منشأ گرفتاریهای مسلمین (1360)

«ما از دست امریکا نباید خیلی گله کنیم و لوام الفساد اوست، لکن از کشورهای اسلامی و از حکومتهای اسلامی باید شکوه کنیم و فریاد بزنیم. اسلام این قدر برای اجتماع و برای وحدت کلمه، هم تبلیغ کرده است و هم عمل کرده است؛ یعنی، روزهایی را پیش آورده است که با خود این روزها و انگیزه این روزها تحکیم وحدت می‏شود مثل عاشورا و اربعین. و قرآن کریم پافشاری دارد در این مطلب که متفرق نباشند مردم، مسلمین از هم، و ید واحده باشند و...

مشکل همه مسلمین و اسلام در این بی‏توجهی یا با توجه خیانت بعض از سران کشورهاست...

یکی از روزهایی که برای وحدت مسلمین؛ مسلمین آگاه، از سالهای طولانی انتخاب کردند، مسأله این است که به اعیاد از قبیل مولود رسول اکرم و سایر موالید و سایر ایام اللَّه مردم احترام قائل بشوند و اجتماع کنند در محافل و موجب تحکیم وحدت آنها بشود...

گرفتاری مسلمین این است که با داشتن این همه ذخایر، این همه اراضی و دارا بودن یک میلیارد- تقریباً- جمعیت، به واسطه کجروی یک دسته اقلیتی که در رأس واقع شده‏اند، باید مطیع قدرتهای بزرگ باشد....» (صحیفه امام، ج‏15، ص: 437 ـ 443)

ـ نامه به آقای سید احمد خمینی؛ اهدای کتاب آداب الصلاة (1363)

«کتاب «آداب الصلاة» را که خود از آن بهره‏ای نبردم جز تأسف بر قصور و تقصیر بر ایام گذشته که توانایی بر خودسازی داشتم، و حسرت و ندامت در روزگار پیری که دستم تهی و بارم سنگین و راهم بس دراز و پایم لنگ و آوای رحیل در گوش است، هدیه کردم به فرزند عزیزم «احمد» که از قدرت جوانی کامیاب است؛ شاید او- ان شاء اللَّه تعالی- از محتویات آن که از کتاب کریم و سنّت شریف و افادات بزرگان فراهم شده است، بهره‏مند شود و به معراج حقیقی از رهنمایی اهل معرفت راه یابد، و دل از این ظلمتکده برکَند، و به مقصد اصلی انسانیت که انبیای عظام و اولیای کرام- علیهم صلوات اللَّه و سلامه- و اهل اللَّه بر آن راه یافتند و دیگران را دعوت فرمودند، توفیق یابد.

پسرم! خود را- که به فطرت‌اللَّه تخمیر شده‏ای- دریاب و از گرداب ضلالت امواج سهمگین خودبینی و خودخواهی نجات ده و به سفینه نوح که پرتو ولایت اللَّه است رکوب کن که‏

مَنْ رَکِبَها نَجی‏ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْها هَلَکَ.[1]

فرزندم، کوشش کن که در صراط مستقیم که صراط اللَّه است، و لو لنگان لنگان حرکت کنی و حرکات و سکنات قلبی و قالبی را رنگ معنویت و الوهیت دهی و خدمت به خلق را برای آن که خلق خدا هستند بنمایی. انبیای عظام و اولیای خاصّ خدا در عین حال که مشابه دیگران اشتغال به کارها داشته‏اند، هیچ گاه در دنیا وارد نبوده‏اند؛ چون اشتغالشان بالحق و للحق بوده، در عین حال از رسول ختمی- صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم- روایت شده که فرموده است:

لَیُغانُ عَلی‏ قَلبی‏ و انّی‏ لَأسْتَغْفِرُ اللَّهَ فی‏ کُلِّ یَوْمٍ سَبْعینَ مَرَّة[2]

شاید رؤیت حق در کثرت را، کدورت حساب می‏فرمود.

پسرم! خود را مهیا کن که پس از من بر تو جفاها رود و نگرانی‏ها که از من دارند به حساب تو گذارند. اگر حساب خود را با خدای خود صاف کنی و پناه به ذکر اللَّه بری، هراسی از خلق به خود راه مده که حساب خلق زودگذر است و آنچه ازلی است، حساب در پیشگاه حق است.

فرزندم! پس از من ممکن است پیشنهاد خدمتی بر تو شود، در صورتی که قصدت خدمت به جمهوری اسلامی و اسلام عزیز است رد مکن؛ و اگر خدای نخواسته برای هواهای نفسانی و ارضای شهوات است، از آن اجتناب کن که مقامات دنیوی ارزش آن ندارد که خود را در راه آنها تباه کنی.

بارالها! احمد و تبارش و متعلّقانش که از بندگان تو و تبار رسول اکرمند، اینان را در دنیا و آخرت سعادتمند فرما و دست شیطان رجیم را از آسیب به آنها کوتاه فرما.

خداوندا! ما ضعیف و ناتوانیم و عقب افتاده از قافله سالکان، تو خود از ما دستگیری فرما.

رَبَّنا عامِلْنا بِفَضْلِکَ وَ لا تُعامِلْنا بِعَدْلِکَ.[3]» (صحیفه امام، ج‏19، ص: 119 ـ 120)

ـ نامه به آقای هادی مروی؛ ابقای رئیس دادگاه عالی انتظامی قضات (1367)

[بسمه تعالی. محضر مقدس رهبر بزرگ انقلاب اسلامی آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مد ظله العالی‏

سلام علیکم. به عرض عالی می‏رساند که این جانب از اوایل پیروزی انقلاب که به نمایندگی از سوی مقام معظم رهبری در مسجد سلیمان انجام وظیفه می‏نمودم با صدور حکم، به امر قضا نیز اشتغال یافته- و پس از صدور فرمان هشت ماده‏ای و تشکیل ستاد پیگیری مسئول دادسرای انتظامی و از 3/ 8/ 63 به ریاست دادگاه عالی انتظامی قضات منصوب گردیدم. اخیراً با توجه به مصوبه مجلس شورای اسلامی دچار تشویش و اضطراب خاطر گردیده که خواستم از آن مقام معظم درخواست کنم چنانچه حقیر را به سمت مذکور منصوب فرمایند میتوانم با اطمینان خاطر در حدّ توان خود خدمتگزاری کوچک در دستگاه قضایی باشم. و الامر إلیکم و ادام اللَّه ظلکم علی رؤوس المسلمین. هادی مروی، به تاریخ 21/ 9/ 67].

بسمه تعالی‏

جناب حجت الاسلام آقای هادی مروی- دامت افاضاته‏

به جنابعالی اجازه داده می‏شود تا در پست دادگاه عالی انتظامی قضات به خدمت خود ادامه دهید و هیچ تشویشی هم نداشته باشید. ان شاء اللَّه موفق و مؤید باشید.» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 213)



[1] -« هر کس که بر آن( کشتی ولایت) سوار شد نجات یافت، و هر که از آن روی گردانید هلاک شد». مناقب، ابن شهر آشوب، ج 1: ص 295.

[2] -« گاهی بر دلم غباری می‏نشیند و من هر روز هفتاد بار از خدا آمرزش می‏خواهم». بحار الأنوار 25: 204

[3] - خداوندا! با ما به فضلِ خودت رفتار نما و با ما به عدالت خود رفتار مکن

. انتهای پیام /*
 

زمزم احکام، ربا و اقسام آن

حرمت ربا با آیات قرآن و سنت رسول خدا (ص) و احادیث اهل بیت علیهم السلام و اجماع فقها ثابت گشته و از گناهان بزرگ محسوب می شود ،
ربا یا ربای معاملی است و یا ربای قرضی و ربا در معامله عبارت است از مبادله دو کالای مثل هم با دریافت اضافی.