کد مطلب: 4542 | تاریخ مطلب: 31/06/1400
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

صدام بعثی؛ آغازگر جنگ تحمیلی

صدام بعثی؛ آغازگر جنگ تحمیلی

جنگ تحمیلی صدام جنایتکار با رهبری امام خمینی و فداکاری ملت شریف ایران به دفاع مقدس بدل شد و نهایتاً متجاوز بودن صدام از سوی سازمان ملل اعلان شد. کتاب «نقدِ تحریف مدرن امام خمینی»

صدام بعثی؛ آغازگر جنگ تحمیلی

محمدکاظم تقوی

کشور ایران با فرهنگ فاخر و ریشه دار و تمدن کهن و پرآوازه خود، در یکی دو قرن اخیر، افزون بر محرومیت از حاکمان صالح و حکمرانی خوب، در مواجهه با دنیای پیشرفته و کشورهای مهاجم و سلطه جو، گرفتار استعمار و مقهور سلطه بیگانگان زیاده خواه گردید و برای نجات و برون رفت از شر دو بلیّه استبداد و استعمار، شخصیت ها و گروهها و جمعیت های متعدد و گوناگونی، انواع اقدامات و فعالیتها را انجام دادند که با دریغ و تأسف، حاصل همه آنها «مقاومت شکننده»ای بیش نبوده است!

در این سلسله مبارزات اصلاح طلبانه؛ در شصت سال پیش، نوبت به امام خمینی، روحانیون همراه، دانشگاهیان، بازاریان و دیگر طبقات و البته ملت آگاه و با ایمان ایران رسید که نهضت امام خمینی شکل گرفت و رهبریهای خردمندانه و استقامت مؤمنانه او و همراهانش، آن را به انقلاب اسلامی پیروز در 22 بهمن 1357 رساند تا از این منزل فتح، فتوحات دیگر حاصل شود.

هدف از مبارزات و در اختیار گرفتن «وسیله» بسیار مهم قدرت سیاسی و حکومت؛ نیل به اهداف بیان شده بوده است؛ یعنی آزاد شدن از بند استبداد و حکومت فردی و ظلم و ستم ناشی از آن، آزادی از سلطه بیگانگان و رسیدن به استقلال واقعی، تا در چنین زمینه مساعد و مناسبی، نهال جمهوری اسلامی کاشته شود و به برگ و بار نشیند.

متعجبانه و متأسفانه از فردای پیروزی انقلاب اسلامی ملت ایران و اعلان نظام مردمی ـ اسلامی جمهوری اسلامی، بحران ها و طوفانهای بلا از هر طرف، از سوی سپاه جهالت و عداوت هجوم آورد و مشکلات و مصائب پرشماری را به وجود آورد که مهمترین و طولانی ترین آن، «جنگ تحمیلی» صدام بعثی عفلقی بود که امام خمینی به یاری ملت ایران و به ویژه جوانان، آن را به «دفاع مقدس» تبدیل کرد تا از آزادی و استقلال و نظام مردمی ـ اسلامی خود محافظت نمایند.

این روایت از آن سلسله حوادث و اتفاقات، روایت شاذ و نادر شخصی نیست، بلکه روایتی با اسناد و مدارک فراوان و غیرقابل انکار است و در دنیای ارتباطی ـ رسانه ای جدید صورت ها و تصویرها و مکتوبات همزاد و همراه حوادث، مهر تأیید  آن است و متجاوز بودن آغازگر و تحمیل کننده این جنگ ویرانگر، از سوی نهاد بسیار مهم و بین المللی سازمان ملل متحد اعلان رسمی شده است. اما یکی از آفات حقیقت، «تحریف» و قلب حقیقت است. تحریف، وارونه سازی حقایق و واقعیتها است، که به اشکال مختلف واقع میشود.

در مسئله کیستی مقصّر جنگ طولانی تحمیل شده بر ایران، به رغم آنچه از واقعیات و اسناد و مدارک که بدانها اشاره شد؛ بعضی یا از سر ناآگاهی و یا با انگیزه عداوت و بدخواهی، امام خمینی را متهم به بهانه دادن به دست صدام متجاوز می کنند که به واقع کار آنان مصداق روشن «تحریف مدرن» از شخصیت و اندیشه و سلوک آن عارف روشن ضمیر و رهبر خردمند و خیرخواه می باشد. یکی از یاران صادق حضرت امام، یعنی حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمود دعائی اولین سفیر جمهوری اسلامی ایران در عراق بود و بعضی از شخصیت ها روایتی را به ایشان نسبت داده و نتیجه گرفتند که بی اعتنایی امام خمینی به پیام حکومت بعثی عراق بهانه به دست او داده و زمینه ساز تجاوز به ایران و نظام نوپای آن گردید.

البته که جناب آقای دعائی با سوز و گداز و صداقت و اخلاص به بیان ماوقع پرداخت، اما شعله ای که او با اخلاص و در دفاع از مراد خود برافروخت، دست مایه ای شد تا دانشمند دولتمرد و اندیشمند توانا جناب دکتر سیدعطاءالله مهاجرانی در تحقیقی بدیع و پژوهشی مستند و آزاد، پرده از حقیقت بردارد و از اندرون جان  شیطانی و توسعه طلب و مفسده جوی صدام و از زبان و قلم همراهان بعثی و شرکای حکومت قبیله ای او، روایتگر جریان واقعی تهاجم و مهاجم و همراهان و کمک کنندگان مالی و تسلیحاتی و سیاسی متجاوز؛ و مظلومیت ملت و رهبر و نظام اسلامی ایران باشد.

دکتر مهاجرانی گرچه در این سالهای اخیر «غربت غربیّه» را برگزیده ولی ذهن و ضمیر و فکر و اندیشه او از این سرزمین و ملت و فرهنگ، حتی اندک فاصله ای ندارد و آنجا هم به «کار دل» اشتغال دارد و هر از چند گاهی تحفه ای تقدیم اصحاب فرهنگ و معرفت می کند. چه «حاج آخوند» و چه «تفسیر سوره کهف». او که در گذشته پیرو «حکم» امام خمینی در دفاع از سیمای نورانی محمد مصطفی(ص) «آیات شیطانی» را به نقد کشیده بود، این بار «اجمال» دوست باصفای خود، حضرت آقای دعائی(زیدعزهما) را به «تفصیل» نشست و کتاب ارزشمند «نقدِ تحریف مدرن امام خمینی» ـ جنگ عراق و ا یران ـ را نوشت تا غبار تحریف از سیمای ملکوتی مراد خود بردارد. چنانکه خود نوشته، پس از شنیدن و بارها شنیدن دفاعیه/توضیحیّه پرسوز و گداز آقای دعایی «شخصیت و جاذبه امام خمینی» او را گرفت «و با خودش برد که برد» چرا که در زندگی او «تابلویی از گرمی دست و نگاه درخشان امام خمینی همیشه مثل آفتاب می تابد.» او خود می‌گوید: «در واپسین ایام دولت جناب آقای مهندس موسوی تمامی اعضای دولت با امام ملاقات داشتند؛ احوال امام هم خوب و خوش نبود. ماه های آخر عمر ایشان بود. به جماران رفتیم، امام بر صندلی در ایوان کوچک خانه جماران نشسته بودند. به نشانه احترام و ارادت دست ایشان را بوسیدم. منتها تا خواستم دست ایشان را ببوسم، بی اختیار اشک از چشمانم جوشید و بر پشت دست ایشان قطرات اشکم جاری شد، صورتم را روی دست امام گذاشتم، بی تاب بودم، در این دنیا نبودم. امام با دست شان سرم را لمس کردند و دستشان را نگاه داشتند، دست ایشان را بار دیگر بوسیدم، وقتی به ایشان نگاه کردم، لبخند زدند و نگاه شان می درخشید. آن گرمی دست و آن درخشش نگاه همان برقی بود که از منزل لیلی جهید.»

او می نویسد: «امام روح الله خمینی برایم جلوه ای از روح خدا بود و تابش نگاهی که بر من تافته بود و گرمای دستی که بر سرم بود، خاطره ای که تبدیل به زندگی شد.

گرفتم ساغری از دست مستی

تعالی الله چه مستی و چه دستی

بتی چون تو کجا در پرده ماند

مگر از شرمِ چون من بت پرستی

(امام خمینی)

آن ارادت و علاقه و آن سابقه قلمی در پیروی و  همراهی، این بار نیز به سراغ او آمد و به خود گفت:

«کتاب (نقد توطئه آیات شیطانی)   را در تبیین و تفسیر حکم امام در دفاع از حریم و اعتبار محمدمصطفی پیامبر اسلام صلوات الله علیه و تحریف شخصیت او بیش از سی سال پیش در چهل شبانه روز نوشتی، این بار هم دریغ است که نسبت به شکوه شخصیت و جاذبه معنوی امام خمینی و تحریف مدرن سنگین شخصیت ایشان در ابعاد مختلف نظری و اندیشه و سخن و سلوک امام، مطلبی ننویسی.»

چنین بود که کتاب نقدِ «تحریف مدرن» امام خمینی (جنگ عراق و ا یران) در 357 صفحه توسط انتشارات امید ایرانیان چاپ و در خرداد ماه 1400 و در آستانه سالگرد ارتحال امام خمینی رونمایی و در اختیار محققان و مورخان و فرهنگ دوستان قرار گرفت و به واقع سندی ماندگار و خدمتی بسیار ارزشمند در تبیین حقیقتی تاریخی و در همان حال دفاع از شخیت امام خیمنی در خاطره و حافظه فرهنگ این سرزمین ثبت گردید.

جناب مهاجرانی کتاب را پس از «سخن نخست» و «دیباچه» ای که در آن به تبیین حقیقت و انواع «تحریف» پرداخته؛ در چهار بخش سامان داده است.

بخش یکم: هوشمندی، موقعیت سنجی و آینده نگری امام خمینی

بخش دوم: آغازگر جنگ عراق و ایران؟

بخش سوم: انگیزه ها و دلایل حمله عراق به ایران

بخش چهارم: پشتیبانان صدام حسین

«نقش کشورهای عربی در جنگ ایران و عراق» و «یاران ایران» دو عنوان دیگر این پژوهش می باشد که پس از بخش چهارم قرار گرفته و از صفحه 327 تا صفحه 357 کتاب را به خود اختصاص داده است.

بی مبالغه، این کتاب، اثری پرمغز و پرنکته می باشد و گزینش از محتوای آن در چنین یادداشتی،نویسنده را متحیر می سازد و لذا بسیار شایسته است رسانه های مکتوب حقیقی و مجازی در سالگرد دفاع مقدس به باز تاب و باز نشر آن اقدام نمایند. و به ویژه توقع می رود حضرت آقای دعائی به روزنامه معتدله اطلاعات پیشنهاد دهند که به این مهم عمل و در عمل به آن به کریمه «فاستبقوا الخیرات» عمل کنند.

شاهد پرمطلب بودن کتاب اینکه در بخش دوم که فصل اصلی پژوهش می باشد، نویسنده هفده «روایت» را درباره «آغازگر جنگ عراق و ایران» آورده تا روایتی ناشنیده نماند. از روایت صلاح الدین عمرالعلی و روایت سرلشکر وفیق سامرایی، تا روایت طارق عزیز و ژنرال جرج سدا، و روایت ابوالحسن بنی صدر و روایت ابراهیم یزدی، تا روایت سیدمحمود دعائی و روایت محمدعلی رحمانی.

دکتر مهاجرانی از لطف و یاری یادگار عزیز امام، آیت الله سیدحسن خمینی و مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی سپاسگزاری کرده و این کار ارزشمند خود را برای:

سیدمحمود دعایی یار وفادار امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) قرار داده است.

توفیقات افزون تر را برای این محقق اندیشمند و خدمتگزار اسلام و ایران آرزومندم.

. انتهای پیام /*
 

زمزم احکام، ربا و اقسام آن

حرمت ربا با آیات قرآن و سنت رسول خدا (ص) و احادیث اهل بیت علیهم السلام و اجماع فقها ثابت گشته و از گناهان بزرگ محسوب می شود ،
ربا یا ربای معاملی است و یا ربای قرضی و ربا در معامله عبارت است از مبادله دو کالای مثل هم با دریافت اضافی.

ماه محرم و صفر

محرّم و صفر، که ماه‏‎ ‎‏برکات اسلامی است و ماه زنده ماندن اسلام است، باید ما محرّم و صفر را زنده نگه‏‎ ‎‏داریم به ذکر مصائب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ که با ذکر مصائب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ‏‎ ‎‏زنده مانده است این مذهب تا حالا؛ با همان وضع سنتی، با همان وضع مرثیه سرایی و‏‎ ‎‏روضه خوانی.(صحیفه امام، ج 15، ص 331)