کد مطلب: 3816 | تاریخ مطلب: 15/04/1399
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

حفظ حریم خصوصی مردم در پناه مراکز اطلاعاتی ـ امنیتی از نگاه امام خمینی

حفظ حریم خصوصی مردم در پناه مراکز اطلاعاتی ـ امنیتی از نگاه امام خمینی

امام خمینی، بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی، پس از چهار سال از تأسیس وزارت اطلاعات در 16 تیر 1366 آنان را «سربازان‏ گمنام‏ امام‏ زمان‏- عجل اللَّه تعالی فرجه» نامید «که در جنگ با ایادی استکبار در داخل کشور صدمات بسیار دیده‏اند و از طعن و لعن ضد انقلاب و اغفال‏شده‏ها نرنجیده و وظیفه اسلامی- میهنی خود را انجام می‏دهند.» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 304) به همین مناسبت بسیار کوتاه، ضمن بررسی نگاه امام خمینی به جایگاه و وظایف نیروهای اطلاعاتی، حفظ حریم خصوصی مردم در پناه کنش های این نیروها نیز بررسی می شود.

محمد رجائی نژاد

 

اشاره

امام خمینی، بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی، پس از چهار سال از تأسیس وزارت اطلاعات در 16 تیر 1366 آنان را «سربازان‏ گمنام‏ امام‏ زمان‏- عجل اللَّه تعالی فرجه» نامید «که در جنگ با ایادی استکبار در داخل کشور صدمات بسیار دیده‏اند و از طعن و لعن ضد انقلاب و اغفال‏شده‏ها نرنجیده و وظیفه اسلامی- میهنی خود را انجام می‏دهند.» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 304) به همین مناسبت بسیار کوتاه، ضمن بررسی نگاه امام خمینی به جایگاه و وظایف نیروهای اطلاعاتی، حفظ حریم خصوصی مردم در پناه کنش‌های این نیروها نیز بررسی می‌شود.

مقدمه

گرفتن و گردآوری خبر و دقت در مسائل امنیتی و حفاظتی (استخبارات) از یک سو؛ حفظ حریم خصوصی مردم کشور، حیثیت و آبرو و اسرار تک‌تک آنان و گروه‌ها و احزاب ازجمله مسائل و امور مهم و ضروری در همۀ نظام‌ها و حکومت‌هاست. ضرورت آن نیز یک امر بدیهیِ وجدانی، عقلی و شرعی است. چون اصل و اساس چنین است که هم حفظ و گسترش امنیت داخلی و خارجی کشور لازم و ضروری است؛ و هم «زیر نظر گرفتن پنهانی دیگران [به هر شکل و وسیله‌ای] و کنکاش و جستجو کردن درباره آنان و نیز افشاگری و پخش کردن عیب‌ها و اسرارشان، نوعی تصرف و دخالت در امور دیگران به شمار می‌آید».

حال این پسش پیش می آید که دیدگاه اسلام و قرآن در این باره چیست؟ امام خمینی چه راه حل و توصیه‌ای در جمع بین وظایف اطلاعاتی ـ امنیتی و رعایت حریم خصوصی مردم داشت؟

بیش از سه هفته از پیروزی انقلاب نگذشته بود که کشور با هرج و مرج و افراط و تفریط روبرو شد. یک‌سری علیه انقلاب و یک‌سری هم به‌نام انقلاب، تندروی‌های بسیاری کردند. حتی نیروهای تازه شکل‌گرفته انقلاب نیز حریم خصوصی افراد را رعایت نمی‌کردند. امام خمینی از همان روزهای نخست این مشکل احساس کرده و نهم اسفند 1357، طی پیام 14 ماده‌ای درباره وضعیت کشور، انقلاب و مسائل داخلی مرتبط با مسائل امنیتی تذکر دادند. (صحیفه امام، ج‏6، ص 261) بعدها نیز با گردآوری مراکز انبوه و مستقل امنیتی و اطلاعاتی فعال در قالب وزارتخانه، قدم اساسی را برداشت. در بدو تأسیس هم بر استقلال و عدم وابستگی وزارت اطلاعات به احزاب و گروه‌ها تأکید کرد. (صحیفه امام، ج 19، ص 179)

دیدگاه اسلام

با مطالعه متون اسلامی بدست می‌آید که ازجمله اصول اساسی اسلام، سه اصلِ حفظ جان، مال و عِرض مردم است. دو اصل حفظ جان و مال که از موضوع بحث ما خارج است، امّا عرض به معنای آبرو، اعتبار، حرمت، شرافت و وجاهت انسان از آموزه‌های مؤکد دین اسلام است.

مهم‌ترین عنصر در مسئلۀ حریم خصوصی و اصلی‌ترین مؤلفه مسئله، آبروی اشخاص است. در آموزه‌های قرآنی و سیره نبوی(ص) چنان بر مسئله آبرو و حیثیت افراد دستور و تأکید شده که حتی خود فرد هم حق ندارد آبروی خود را ببرد. انسان‌ها باید آبروی خود را حرمت دارند و در حفظ آن کوشش نمایند. از پیامبر گرامی(ص) نقل شده که فرمود: «ان اعراضکم علیکم حرام کحرمه یومکم هذا فی شهرکم هذا فی بلدکم هذا»؛ آبروی شما بر شما حرمت دارد؛ همان‌گونه که عید قربان در ماه ذی‌الحجه و در سرزمین مکه حرمت دارد.[1] و ایضاً امیرمؤمنان علی(ع) می‌فرماید: آبروی خود را هدف تیرهای سخنان مردم قرار ندهید.[2]

یکی دیگر از موارد حریم خصوصی، فضولی و سرک کشیدن در زندگی و مسایل شخصی دیگران است که تمام عقول انسانی و مکاتب فکری بشری آن را تقبیح می‌کنند. آموزه‌های وحیانی و دینی نیز آن را به عنوان تجسس، زشت بلکه گناه دانسته و برای آن عقوبت اخروی سختی وعده داده است. آموزه‌های دینی تلاش دارند تا همواره اعتماد عمومی نسبت به یکدیگر افزایش یافته و همگرایی و محبت و همکاری در میان مؤمنان، بلکه تمام انسان‌ها بهتر و بیشتر گردد. دین اسلام از ۱۴۰۰ سال پیش برای شأن و منزلت انسانی ارزش قائل شده است و حریم خصوصی را به رسمیت شناخته است. آیات زیادی از قرآن به این مضمون پرداخته‌اند. برای مثال در آیات ۲۷ و ۲۸ سوره نور می‌خوانیم:

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّی تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلی‏ أَهْلِها ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ (27) فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِیها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتَّی یُؤْذَنَ لَکُمْ وَ إِنْ قِیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْکی‏ لَکُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ (28).»

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید در خانه‌هایی غیر از خانه خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن خانه سلام کنید، این برای شما بهتر است، شاید متذکر شوید.» (27) «و اگر کسی در آن نیافتید داخل آن نشوید تا به شما اجازه داده شود، و اگر گفته شود بازگردید، بازگردید، که برای شما پاکیزه‌تر است و خداوند به آنچه انجام می‌دهید آگاه است.» (28)

از آیه نخست استنباط می‌شود که تصمیم ورود را باید قبلاً به اطلاع آنها رسانید و موافقت آنها را جلب کرد. آنهم چه نوع اجازه‌ای؟ اجازه گرفتن همراه با محبت و دوستی نه با تهدید و ارعاب، چرا که در آیه مبارکه آمده است: «تستانسوا» نه «تستاذنوا»؛ کلمه دوم فقط اجازه گرفتن را بیان می‌کند، در حالی که کلمه اول که از ماده «انس» گرفته شده اجازه‌ای توام با محبت و لطف و آشنایی و صداقت را می‌رساند، و نشان می‌دهد که حتی اجازه گرفتن باید کاملا مؤدبانه و دوستانه و خالی از هر گونه خشونت باشد.[3]

بنابرین هرگاه این جمله را بشکافیم بسیاری از آداب مربوط به این بحث در آن خلاصه شده است. یعنی: فریاد نکشید، در را محکم نکوبید با عبارات خشک و زننده اجازه نگیرید، هنگامی که اجازه داده شد بدون سلام وارد نشوید، سلامی که نشانه صلح و صفا و پیام آور محبت و دوستی است نه سلام از روی اجبار و حیله.

قرآن کریم این حکم را که جنبه انسانی و عاطفی دارد با دو جمله، «ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ و" لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» همراه می‌کند و این دلیلی است بر اینکه اینگونه احکام ریشه در اعماق عواطف و عقل و شعور انسانی دارد که همان خیر و صلاح بشری است.

در آیه 28 این دستور تکمیل می‌شود که: «اگر کسی در آن خانه نیافتید وارد آن نشوید تا به شما اجازه داده شود.» منظور از این تعبیر آن باشد که گاه در یک خانه کسانی هستند، ولی کسی که به شما اذن دهد و دارایِ اختیار و صاحبِ منزل باشد حضور ندارد، شما در این صورت حق ورود نخواهید داشت. سپس اضافه می‌کند: «و اگر به شما گفته شود بازگردید، این سخن را پذیرا شوید و بازگردید، که برای شما بهتر و پاکیزه تر است.»[4]

از مفهوم آیه 28 هم استنباط می‌شود که اگر بر فرض پاسخ رد شنیدید این شما را ناراحت نکند، چه بسا صاحب خانه در حالتی است که از دیدن شما در آن حالت ناراحت می‌شود، و یا وضع او و خانه‌اش آماده پذیرش کسی را ندارد! و از آنجا که به هنگام شنیدن جواب منفی گاهی حس کنجکاوی بعضی تحریک می‌شود و به فکر این می­افتند که از درز در، یا از طریق گوش فرا دادن و استراق سمع مطالبی از اسرار درون خانه را کشف کنند، در ذیل همین آیه می‌فرماید: «خدا به آنچه انجام می‌دهید آگاه است.» پس استراق سمع هم نکنید و فال گوش وانایستید.

همچنین در آیه ۱۲ سوره حجرات آمده است:

«ای کسانی که ایمان آورده­اید! از ظن و گمان در مورد یکدیگر بپرهیزید که بعضی از ظن­ها گناه است و در کار یکدیگر تجسس و کنجکاوی نکنید.» یعنی کنجکاوی و تجسس در امور دیگران ممنوع شده است که می‌توان وارد شدن به حریم خصوصی افراد را از بارزترین مصادیق این تجسس دانست.

تجسس حتی برای اجرای فریضه امر به معروف و نهی از منکر هم ممنوع است. جلوگیری از وقوع آشکار منکرات یکی از وظایف نظام اسلامی است و در صدر اسلام چه بسا خود حاکمان این مهم را انجام می‌دادند. بعدها منصبی خاص با عنوان حسبه پدید آمد و متصدی آن یعنی محتسب موظف شد که با تظاهر «به ترک معروف» یا «انجام منکر» مقابله کند. به نوشته غزالی، محتسب باید از منکر آشکار که نیاز به تجسس ندارد، جلوگیری کند.[5] بر این اساس، محتسب یا ناهی از منکر مجاز نیست که در امور پنهانی مردم تجسس و اسرار مخفی آنان را افشا کند. بسیاری از مؤلفانی که به شرایط حسبه توجه داشته‌اند، بر این نکته تصریح کرده و به حدیث مشهور نبوی استناد نموده‌اند که اگر کسی مرتکب کاری منکر شود و کار خود را آشکار کند حد بر او جاری خواهد شد. سیره صحابه بزرگ و امام علی(ع) هم آن بوده که تنها در صورت بروز و آشکار شدن منکر، گناهکار را مجازات می‌کردند و برای کشف منکر تجسس نمی‌نمودند.

حاکم اسلامی نه تنها از تفتیش بدون دلیل نهی شده، بلکه بر پایه گمان و تردید هم نمی‌تواند به تفحص و تجسس بپردازد. بنابر حدیثی از پیامبر اکرم، این امر موجب فاسد شدن مردم می‌شود. امیر مؤمنان علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر به وی توصیه فرمود که در عیوب مردم که بر وی پوشیده است، کنجکاوی نکند و تا حد ممکن خطابخش و جرم پوش باشد.[6] از دیدگاه فقهی، حاکم تنها وظیفه دارد که در صورت ثابت شدن گناهان مرتبط با حق‌الله، نسبت به آنها حد جاری کند و اجرای حدود مربوط به حق‌الناس نیاز به درخواست صاحب حق دارد.[7] از مصادیق تجسس حرام، استماع مکالمات غیرعلنی اشخاص است که مشمول حکم آیه ۱۲ سوره حجرات و احادیث مربوط به آن می‌گردد. در حدیث وارده از معصوم، کسی که به‌رغم خواست افراد به گفت و گوی آنان گوش دهد نکوهش شده و جزایش در روز قیامت، ریختن سرب گداخته در گوش وی ذکر گردیده است.[8]

پس وظیفه نیروهای انتظامی و امنیتی در این زمان نیز این است که جلوی خلاف‌ها را بگیرند، اما این وظیفه و تکلیف مشروط به آن است که عمل منکر و خلاف، بدون تفحص و تجسس برای آنان ظاهر و آشکار باشد و گرنه اگر بخواهند با تجسس و تفحص، به خلاف پنهان برسند، این کشف، دیگر واجب نیست؛ زیرا هرگونه تجسسی در حریم خصوصی شهروندان جامعه اسلامی روا نیست. بنابراین پلیس و پاسبان نمی‌تواند با باز کردن در بسته‌ای و یا گوش دادن مخفیانه، بر خود معلوم دارد صدایی که می‌آید گناه است یا نه، پشت سر مسؤولان نظام حرف می‌زنند یا نه! و...

قانون اساسی ج ا ا

در قانون اساسی آنقدر که به حقوق ملت و حق و حقوق شهروندان به صراحت و  دقت اشاره و تأکید شده، به مسائل و وظایف اطلاعاتی ـ امنیتی اشاره نشده است. فقط پس از تجدید نظر در قانون اساسی (سال 1368ش) در قالب اصل 176؛ شورای عالی امنیت ملی، اشاره‌ای شده است.

در فصل سوم قانون اساسی درباره حقوق ملت آمده است:

«اصل 22: حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است، مگر در مواردی که قانون تجویز کند.

اصل 23: تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمی توان به صرف داشتن عقیده‌ای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد.

اصل 25: بازرسی و نرساندن نامه‌ها، ضبط و فاش کردن مکالمات تلفنی، افشای مخابرات تلگرافی و تلکس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها، استراق سمع و هرگونه تجسس ممنوع است مگر به حکم قانون.

اصل 32: هیچ کس را نمی‌توان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین می‌کند. در صورت بازداشت، موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداکثر ظرف مدت بیست و چهار ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضائی ارسال و مقدمات محاکمه، در اسرع وقت فراهم گردد. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می‌شود.

اصل 37: اصل، برائت است و هیچ کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی‌شود، مگر این که جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد.

اصل 38: هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است، اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می‌شود.

اصل 39: هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است.»

با توجه به اصول قانون اساسی، همه این حرمت ها و ممنوع شده ها در موارد شخصی و خانوادگی مصداق دارد، اما اگر به عموم مردم و حقوق دیگران و مصالح جامعه و کشور مرتبط شود، بناچار باید طبق شرایط و ضوابط و مقررات خاصی تجدید نظر نموده و همان امور مرتبط خاص مورد بازرسی و مراقبت قرار بگیرد.

چرا که هر حکومت و نظامی جهت حفظ اسرار و امنیت و آسایش مردم و نظام و کشور لازم است اخبار و آگاهی‌های لازم و کافی را بدست آورد. این امر هم عقلی و هم شرعی است. برای گردآوری چنین اطلاعات و اخباری نیز نیاز به ضابطه و قانون و تشکیلات است تا جلو بهانه‌ها و امراض و اغراض گرفته شود. لذا یک نهاد و سازمان و تشکیلات قانونمند و عادل و بی‌طرفی لازم است تا سره از ناسره، و بهاء را از بهانه بشناسد و صلاحیت چنین امور و وظیفه مهمی را به عهده بگیرد. این نوع تشکیلات را در زمانه ما، اداره، سازمان و یا وزارتخانه «اطلاعات و امنیت» گویند. البته در هر کشوری و زمانه‌ای آن را به اسمی نامند.

در ماده یک قانون تشکیل وزارت اطلاعات، مصوب سال 62 مجلس شورای اسلامی هدف از تشکیل این وزارتخانه و نام آن را چنین بیان می‌کند: «به منظور کشف و پرورش اطلاعات امنیتی و اطلاعات خارجی و حفاظت اطلاعات و ضد جاسوسی و بدست آوردن آگاهی‌های لازم از وضعیت دشمنان داخلی و خارجی جهت پیشگیری و مقابله با توطئه‌های آنان علیه انقلاب اسلامی، کشور و نظام جمهوری اسلامی ایران، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران تشکیل می‌گردد.»

دیدگاه امام خمینی

نظر حضرت امام در موضوع وظایف و اختیارت تشکیلات اطلاعاتی و امنیتی و حفظ حریم خصوصی افراد که منبعث از نظر اسلام و قرآن است در آثار مکتوب و غیر مکتوب ایشان به صراحت دیده می‌شود.

درباره ضرورت داشتن تشکیلات امنیتی ـ اطلاعاتی می‌فرماید: «اسلام ما را موظف می‌کند در این امر دخالت کنیم، کنار رفتن و کنج خانه نشستن و دعا کردن فایده‌ای ندارد.»[9]

پس از تصویب قانون تأسیس وزارت اطلاعات حضرت امام در راستای تجلیل از مجموعه نیروهای وزارتخانه و کار آنان برای نخستین بار طی پیامی (14 اردیبهشت سال 62) از آنان با عنوان «سربازان گمنام»[10] یاد کردند. و در تاریخ 14 تیرماه سال 66 با عنوان «سربازان گمنام امام زما(عج)»[11] نام بردند.

در سال اول تشکیل طی سخنانی در جمع وزیر، معاونان، مدیران و سرپرستان کل وزارت اطلاعات سراسر کشور، مطالب مهمی درباره عدم ورود و حمایت و وابستگی وزارت نسبت به احزاب و گروه‌ها، بیان و سیاست‌های کلی را تبیین کرده و فرمودند:

«قضیه اطلاعات از امور بسیار مهم و حساسی است که با همه چیز مردم سر و کار دارد. شما باید خداوند را حاضر و ناظر بدانید... شما باید خیلی مواظبت کنید. البته همه باید مواظبت کنند، ولی از آنجا که شما کار حساسی در دستتان است باید مواظبت بیشتری داشته باشید. باید به قلبتان برسانید که هر کاری انجام می‌دهید در محضر خدا هستید.

مطلب دیگری که اهمیت دارد این است که تمام کسانی که در این وزارتخانه هستند باید در هیچ گروه و حزبی نباشند. وابستگی به گروه‌ها، وابستگی فکری و عملی می‌آورد و این با کار شما منافات دارد. باید همه شما بیطرفِ بیطرف باشید؛ دشمنی، دوستی، آشنایی و غریبی در کار نباشد... داخل شدن در گروهی طبعاً یک نوع گرایش به آن گروه به وجود می‌آورد که با کارهایی که شما می‌خواهید انجام دهید، منافات دارد.

باید افراد اطلاعات مستقل، منزه و متقی باشند. من امیدوارم که شما همین‌طور باشید و دوستانتان را موعظه کنید که مبادا تندروی کنند. مبادا به خاطر تنداندیشی، یک بیچاره‌ای بی‌جهت گرفتار شود.»[12]

حضرت امام همان‌گونه که از وزارت اطلاعات و کار آنان حمایت کرده و در ارزش‌گذاری آنها را به «سربازان امام زمان(عج) تشبیه می‌کند، در رعایت اصول اخلاقی و قوانین تذکر داده و همان بدو پیروزی انقلاب خطاب به کمیته‌های انقلاب اسلامی که کارهای امنیتی و اطلاعاتی و حفظ انقلاب را عهده‌دار بودند در امر رعایت حق و حقوق تک تک ملت می‌فرماید:

«به تمام اعضای کمیته‌ها و زندانبان‌ها حکم می‌کنم که با زندانیان - هر که باشد- به طور انسانیت و اسلامیت رفتار کنند و از آزار و مضیقه و رفتار خشن و گفتار ناهنجار خودداری کنند و به بستگان زندانیان در روز معیّنی با مقررات، اجازه ملاقات دهند.»؛ «کراراً گفتم و باز تکرار می‌کنم، کسی حق ندارد به منزل مردم حمله کند و وارد منزل آنان شود. علاقه‌مندان به نهضت باید از این گونه اعمال اجتناب کنند.»؛ «من توصیه می‌کنم حتی نسبت به کسانی که به من اهانت نموده‌اند نباید تعرض شود.»[13]

البته این دیدگاه حضرت امام جدید و فقط سیره عملی و بعد تشکیل حکومت نبوده بلکه سیره نظری و اعتقادی ایشان نیز چنین بوده است. ده سال پیش از پیروزی انقلاب، سال 48، ضمن تدریس مبحث ولایت فقیه در نجف به وظایف حاکم اسلامی و کارگزاران نظام اسلامی اشاره کرده می‌فرمایند:

«اگر مجریان خواستند احکام قضایی را اجرا کنند و مثلًا حدود را جاری نمایند، از مرز قانون باید تجاوز نکنند؛ یک شلاق بیشتر نزنند و اهانت ننمایند. حضرت امیرالمؤمنین(ع) بعداز این‌که دست دو نفر دزد را قطع می‌کند، چنان نسبت به آنان عاطفه و محبت نشان می‌دهد و معالجه و پذیرایی می‌کند که از مداحان حضرت می‌شوند.»[14]

این سیاست همان جنبه عملی امربه معروف و نهی ازمنکر و به نوعی تبدیل معاند به مخالف و مخالف به دوست و... است که برگرفته از سیره نظری و عملی پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(س) است.

همچنین مهر ماه سال 58 در جمع نیروهای کمیته انقلاب اسلامی که هم‌زمان هم وظیفه امنیتی و اطلاعاتی داشتند و هم ضابطین قضایی بودند، هشدار می‌دهند:

«همچو نباشد که خدای نخواسته هر که هرکاری کرد، یا هر که هر چه شنید، فوراً پاسبان برود دم در خانه­اش! پاسبان‌ها نباید بروند خانه مردم، مگر با دستوری که از طرف دادستان، از طرف دادگاه صادر می‌شود. روی موازین شرعیه، رفتن در حِرْز (حریم و خانه مردم) مردم خلاف شرع است.» [15]

در ادامه همان بیانات می‌فرمایند: «اهانت کردن به یک آدمی، ولو این آدم هم خودش یک آدم مخالفِ مثلًا چه باشد، باز حق اهانت نیست. این حق است که جزایش را به او بدهند، دیگر اهانت چرا به او بکنند؟ رفتن منزل، به خانواده‌اش تعرض کردن، به بچه‌هایش تعرض کردن، اینها اموری است که نباید بشود. ما می‌خواهیم اسلام باشد، ما نباید یک کاری بکنیم که بگویند که دادگاه‌ها در زمان طاغوت هم این کارها را نمی‌کردند! باید شما آقایان علاج بکنید مسئله را.»[16] حضرت امام در این قسمت به نوعی پیش‌بینی آینده کرده و هشدار می‌دهد که کاری نکنید و به گونه‌ای عمل نمایید که مردم پس از چندین سال نظام اسلامی را با رژیم ستم شاهی مقاسیه کرده و بگویند آنها بهتر و با عدالت عمل می‌کردند.

در بخشی دیگر به صفات و اخلاق و نوع برخورد انقلاب و انقلابیون اشاره کرده و تذکر می‌دهند: «حالا که ما انقلاب کردیم باید هرج و مرجی باشیم؟! خوب، انقلاب کردیم؛ انقلاب که نباید هرج و مرج باشد. انقلاب روی موازین اسلام باید باشد. نباید ما یک کلمه «انقلاب» بگذاریم و هر کاری دلمان می‌خواهد بکنیم بگوییم که انقلابی است! انقلابی یعنی چه؟ مگر اسلام عوض می‌شود در انقلاب؟! اسلام همان اسلام است... یک‌وقت یک بی‌گناهی خدای نخواسته، روی یک مقاصدی که یک کسی ممکن است داشته باشد، بیاید تهمت به او بزند، خدای نخواسته یک آدم بی‌گناهی چی بشود. و امروز هم همین‌طور که ملاحظه می‌کنید روز تهمت است! من نمی‌دانم چه جور شده است که هر که به هرکس دلش می‌خواهد هر چی می‌گوید! نمی‌داند که تهمت زدن به مؤمن جزایش چه هست پیش خدا. نمی‌داند غیبت کردن از مؤمن چی هست. نمی‌داند که هتک حرمت مؤمن، هتک حرمت‌اللَّه است... می‌خواهند یکی یکی [هتک کنند] نوبت همه‌تان شاید برسد! یکی یکی، هرکس را یک جایی ببینند، یک کاری انجام می‌دهد می خواهند هتک حرمتش بکنند، یا ساقطش بکنند... یکی یکی را کنار کنار بگذارند، و همه را خلع سلاح بکنند، آن وقت کی دیگر باقی می‌ماند؟»[17]

نتیجه

با بررسی مجموع آیات الهی و احادیث ائمه معصومین(ع)، محتوای قانون اساسی کشور و دیگر قوانین مربوط به موضوع نوشته و ایضاً سیره نظری و عملی بنیانگذار نظام، حضرت امام به نظر می‌رسد؛ محترم شمردن شئون و حقوق افراد جامعه مسلمین و کتمان اسرار و حفظ اعراض آنان از ضروریات است. هرگز نباید حقوق افراد و آبروی آنان با استراق سمع و شنود، تفتیش و تجسسّ، افشاگری و... مورد تعدّی و تجاوز قرار گیرد، در ارتکاب و انجام این کارها، هیچ کس نمی‌تواند به بهانه مأمورم و معذور و یا عضویت در دستگاه امنیتی برای خود عذر شرعی درست نموده و دست به چنین اعمالی بزند. چون بر مأموران امنیتی و اطلاعاتی نیز جایز نیست در امور شخصی مردم دخالت نمایند، مگر این‌که به مصالح و مقتضای نظام و مردم برگردد که مقدار و نحوه آن را هم قانون تعیین می‌کند.



[1] . ابن کثیر، ج ۴ ص ۲۲9

[2] . نهج البلاغه، ص ۶۸۳، نامه ۶9

[3] . تفسیر نمونه

[4] . همان

[5] . احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۸

[6] . نهج البلاغه، نامه ۵3

[7] . وسایل الشیعه، حر عاملی، ج ۲۸، ص ۵7

[8] . تفسیر نورالثقلین، حویزی، ج ۵، ص ۹۳

[9] . صحیفه امام، ج‏19، ص 180

[10] . صحیفه امام، ج17، ص417

[11] . صحیفه امام، ج20، ص303

[12] . صحیفه امام، ج‏19، ص 179

[13] . صحیفه امام، ج‏6، ص 261

[14] . ولایت فقیه؛ حکومت اسلامی، ص 85

[15] . صحیفه امام، ج 10، ص 274

[16] . همان

[17] . همان، ص 275

. انتهای پیام /*
 

زمزم احکام، ربا و اقسام آن

حرمت ربا با آیات قرآن و سنت رسول خدا (ص) و احادیث اهل بیت علیهم السلام و اجماع فقها ثابت گشته و از گناهان بزرگ محسوب می شود ،
ربا یا ربای معاملی است و یا ربای قرضی و ربا در معامله عبارت است از مبادله دو کالای مثل هم با دریافت اضافی.