کد مطلب: 3549 | تاریخ مطلب: 11/12/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

دهم اسفند، سال روز ورود تاریخی امام خمینی به قم پس از نزدیک به 15 سال تبعید گرامی باد!

دهم اسفند، سال روز ورود تاریخی امام خمینی به قم پس از نزدیک به 15 سال تبعید گرامی باد!

10 اسفند سال روز ورود امام خمینی به قم

پس از پیروزی انقلاب

 

محمد رجائی نژاد

 

اشاره:

امام خمینی پس از بازگشت از تبعیدِ چهارده ساله به کشور، از 12 بهمن تا دهم اسفند 1357، حدود 28 روز در مدرسه علوی (و رفاه) تهران مقیم شدند. ده اسفند با تصمیم قبلی و برنامه ریزی شده به کانون انقلاب اسلامی، قم عزیمت و تا دوم بهمن 1358 در این شهر ساکن بودند. دوم بهمن به سبب بیماری قلبی به بیمارستان قلب تهران منتقل شد. پس از بهبودی بنابر صلاح دید مسؤولین و پزشکان معالج جهت ادامه درمان و نیاز به مراقبت دائمی، همچنین نبود امکانات پزشکی پیشرفته و کافی در قم و... از بازگشت منصرف شدند، اما تا آخر دوران حیات خویش به امید برگشت به قم لحظه شماری می کردند، چرا که تا آخر عمر شریفشان، (ماه رمضان سال 68ش) که چند روز پس از آن رحلت کردند؛ هنوز با قصد ده روز در تهران ساکن بوده و خود را مسافر دانسته و منتظر برگشت به قم بودند.

حضرت امام در مدت 328 روزی که در قم حضور داشتند، علی رغم کهولت سن (بالای 77 سال)، بیماری، گرفتاری و سختی اول انقلاب و... بیش از 1100 بار سخنرانی، مصاحبه، حکم و نامه نگاری و... انجام دادند، یعنی با کسر تعطیلات به طور متوسط روزانه سه مورد و این نشان از توانائی، روحیه بالا و از خودگذشتگی حضرت امام دارد.

در این نوشته به فعالیت ها و برنامه های امام در مدت حضور در قم به اجمال پرداخته شده است.

مقدمه

اگر قطعات و برش های مهم و تأثیرگذار تاریخ را در ترازوی تحقیق نهاده و به دیده تدقیق و انصاف بنگریم، نقش بزرگ و راه گشای هر مقطع در شناخت و فهم دقیق تحولات و جریانات و رخدادهای تاریخی مشخص می شود. همچنین به نوعی مددکار درک و فهم بهتر تحولات فعلی هم خواهد بود. تاریخ معاصر ایران، به ویژه دوران نهضت امام خمینی مثل پازل (جورچین) از قطعات کوچکتری تشکیل شده که در صورت انسجام و با هم بودن معنی و شکل کامل پیدا می کند. بدون وجود و حضور هر قطعه، پازل تاریخ انقلاب کامل نخواهد شد. یکی از این قطعات مهم و محوری، قطعه یازده ماه حضور امام در قم است. دوره ای سرشار از حوادث و وقایع تأثیرگذار و گاه نقطه شروع حوادث دیگر و سرنوشت ساز برای انقلاب و مردم ایران.

دوره ای که سرنوشت و آینده انقلاب اسلامی در آن رقم خورد و تک تک روزهای آن شاهد چندین دیدار و مذاکره و سخنرانی و تلگراف و پیام و نامه حضرت امام بود. روزهایی که تعیین کننده اهداف و خط مشی انقلاب نوپای مردم ایران بود. مهمترین اقدامات و فعالیت های حضرت امام در این دوره، در درجه اول بستر سازی برای تأسیس نظام جمهوری اسلامی به همراه مردم بود که با نخستین انتخابات بعداز پیروزی انقلاب در دهم و یازدهم فروردین 1358 رقم خورد و روز دوازدهم طی پیامی ضمن تبریک این رخداد بزرگ، رسماً تشکیل حکومت جمهوری اسلامی را اعلام کرد.

حکم تشکیل مجلس بررسی و تصویب قانون اساسی کشور، فرمان تأسیس کمیته امداد و افتتاح حساب 100 امام (بنیاد مسکن)، فرمان تشکیل جهاد سازندگی، قطع رابطه با مصر، حمایت از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ایران، برخورد با غائله خلق مسلمان و... از جمله حوادث و اقدامات امام در این ایام بود که در یازده ماه قم انجام گرفته است.

علل رفتن امام خمینی به قم

رفتن حضرت امام به قم، بعضی از گروهها و افراد مؤثر سیاسی را خوشحال و برخی را ناراحت و نگران کرد. عده ای دوری حضرت امام از تهران – مرکز فعالیت دولت موقت – را موجب هرج و مرج کشور و خودکامگی بعضی از اعضای هیئت دولت می دانستند، لذا نگران بودند؛ برخی دیگر، از جمله بعضی از اعضای دولت موقت را خوشحال کرد. چرا که به عناوین مختلف، گاه در پرده و گاه آشکارا عنوان می کردند که وجود امام مانع حرکت قاطع دولت در برابر نابسامانی هاست. نظرشان این بود که امام خودش به تنهایی یک ملت و یک دولت است که اگر فرمانی صادر کند، دولت قادر نیست روی آن فرمان فرمان دیگری صادر کند. لذا از رفتن امام به قم بسیار خوشحال شدند.

البته کسانی هم بودند که این دیدگاه را رد کرده و معتقد بودند: این خلاف واقع است که دولت موقت از رفتن امام به قم خوشحال و راضی است؛ این جور نظرات و عبارتها درست نیست و برای تحریک مردم و قشر مذهبی و انقلابی بود.

آقای هاشمی رفسنجانی در خاطرات روزنوشت خود درباره رفتن امام به شهر قم نقل می کند: حضرت امام که تصمیم گرفتن به قم بروند، خیلی سریع اقدام کردند که نهادهای اصلی نظام، شکل قانونی بگیرد. البته در آن ایام، معمول نبود که انقلابی ها چنین کاری بکنند و عموماً شکل ‏گیری نهادهای نظام جدید در انقلابهای مهم، ده - پانزده سالی طول کشیده بود. اما چون امام برای حضور در قم عجله داشتند و ما هم با توجه به آشنایی که با اندیشه های ایشان داشتیم، می دانستیم که حضورشان در تهران موقت است، لذا قبول داشتیم که ایشان به قم بروند، چون در قم هم به ایشان دسترسی داشتیم و جای نگرانی نبود.

ایشان ادامه می دهند: مدتی بعداز رفتن امام به قم، تازه مشخص شد که حضورشان در تهران تا چه حد ضروریست. خود حضرت امام هم با توجه به مشکلاتی که پیش آمد، دیدند که با توجه به وضعیت کشور، باید در تهران باشند، اما آمدنشان، به دلایل مهمی از جمله همین فکر که بهتر است روحانیت در امور اجرایی دخالتی نداشته باشند و از دور به نظارت و ارشاد بپردازند، حدود یک سال به طول انجامید.

در اوایل پیروزی انقلاب دیدگاه حضرت امام این بود که قشر روحانی در اموری که صلاحیت آن را ندارند به هیچ وجه دخالت نکنند، چرا که دخالت آنان علاوه بر آنکه از جهت عدم صلاحیت آنان، غیر مشروع است، از جهت بدبین شدن ملت به روحانیت و در نتیجه جدا شدن ملت از روحانیت که لطمه ای بزرگ به اسلام و کشور اسلامی خواهد بود از گناهان بزرگ و نابخشودنی است و موجب اختلال در امر کشور و باید از آن اجتناب بشود. (صحیفه امام، ج‏14، ص: 75) با این دیدگاه و با توجه به این که حضرت امام در مرحله نخست به مجموعه رهبری و مدیران نظام و انقلاب اعتماد داشتند، اقامت در شهر قم را برگزید و طبق نظری که از همان روز اول بازگشت به ایران (12 بهمن) داشتند عمل نمود، به قم عظیمت کردند. ایشان 12 بهمن 57 خطاب به طلاب دیدار کننده در مدرسه علوی نوید رفتن به قم را داده و گفتند:  «من ان شاء اللَّه بعد از چند روز دیگر می آیم خدمت شما به قم، ان شاءاللَّه آنجا در خدمتتان خواهم بود. امیدوارم که همه مان با هم در یک صف باشیم؛ نه جلو و عقب، در یک صف همه با هم به پیش برویم و ان شاءاللَّه مقاصد شرعی اسلامی را به پیش ببریم.»

با توجه به این نظر امام و خاطرات نزدیکان و یاران ایشان برداشت می شود که اما نخست قصد داشتن به طور مستقیم در کارهای اجرائی دخالت نکرده و بیشتر به امور علمی و درس و بحث پرداخته و سر و سامانی به وضعیت حوزه های علمیه دهند. یادگار امام، حاج سید احمد آقا نیز بر همین نکته اشاره کردند که هدف امام این بود که تا سر و سامانی به حوزه داده شود و استقرار امام در قم بتواند بیشتر به نفع انقلاب باشد. پس حضرت امام سعی داشت تنها موضع نظارت عالیه بر مسائل داشته باشد و کمتر در جریانات مداخله نماید. لذا عازم قم شدند.

شهر قم در کلام امام

حضرت امام فقط در یکی از سخنرانی های خود در جمع گروهی از اقشار مختلف مردم قم بیش از بیست صفت ارزشمند در باره ‏این شهر، حوزه علمیه قم و مردم آن به کار برد: «قم حرم اهل بیت است. قم مرکز علم است. قم مرکز تقواست. قم مرکز شهادت و شهامت است. از قم، علم به همه جهان صادر شده است و می شود و از قم شهامت به همه جا صادر می شود. قم شهری است که در آن ایمان و علم و تقوا پرورش یافته. از آن وقتی که قم بوده، قم از زمان ائمّه اطهار مورد توجه اسلام بوده است. از قم تقوا، شجاعت، شهامت و همه فضایل به همه جا صادر می شود و صادر خواهد شد. علمایی که در قم من ادراک کرده ام کسانی بودند که در دنیا نمونه بودند، در علم و در تقوا. من امیدوارم که ادامه پیدا کند این علم و تقوا در شهر شما تا زمان ظهور امام زمان- سلام اللَّه علیه. من هر جا باشم، قمی هستم و به قم افتخار می کنم. دل من پیش قم است و قمی. و دل من پیش همه اهل تقوا و همه کسانی [است‏] که به اسلام خدمت می کنند. من گرچه از قم مع الأسف، تا یک مقداری دور هستم، لکن به حسب قلب، نزدیکم... سلام من را به اهل قم برسانید.»

همچنین در سخنی دیگر، قم را شهری همیشه پیشقدم در نهضت معرفی می کند و می فرماید: «من کمتر موفق شدم‏ که برادرهای قمی خودم را از نزدیک ببینم... و علاقه خودم را به آنها تقدیم کنم... از قم علم منتشر می شود. از قم قدرت منتشر می شود. قم نمونه ‏بود و من مفتخرم که در قم هستم. من 15 سال یا قدری بیشتر از شما دور بودم؛ لکن دلم اینجا بود. با شما بودم. شما غیرتمندان، شما پاک جوانان سرمشق همه شدید. قم همیشه پیشقدم‏ در امور بوده است.»

این توجه و نظر امام به قم سبب شد تا آن رهبر فرزانه، هنگام ورود به این شهر، قم را «نمونه‏» و محل ‏انتشار «دانش‏» معرفی نمایند:

«من خوشحالم که بعد از سالهای طولانی در میان شما رفقا- جوانان- هستم. من همیشه در فکر ایران و در فکر وطن خودم- قم- بودم و هستم و دعاگویم. شما می دانید که قم مرکز تشیع از زمان حضرت صادق- سلام اللَّه علیه- حدود آن زمان، مرکز تشیع بوده است و از قم تشیع به سایر جاها رفته است. علم هم از قم به جاهای دیگر منتشر شده است و بحمد اللَّه شجاعت و زحمت در راه اسلام و فداکاری هم از قم منتشر شد. قم مرکز همه برکات است. خدا شماها- قمی ها- را برای ما حفظ کند.»

آماده­سازی قم، جهت ورود حضرت امام

جمعی از شاگردان و یاران دوران مبارزات حضرت امام، از موقعی که نظر ایشان نسبت به برگشت قم را شنیدند، (در دیدار با طلاب قم؛ 12 بهمن 57)  چشم انتظار و لحظه شمار ورودشان بودند. ستاد استقبال تشکیل داده و برنامه ریزی دقیقی انجام داده بودند. آیت الله محمد یزدی در این باره یکی می گوید: به دوستان گفتم؛ دیر یا زود حضرت امام به قم خواهند آمد. آیا به همان خانه خودشان در محله یخچال قاضی خواهند رفت؟ اگر چنین کنند، به دلیل کوچه های تنگ منتهی به خانه مزبور، بازدیدکنندگان به مشکل برخواهند خورد. ما باید از هم اکنون این مسئله را بررسی کنیم.

با تشکیل ستاد استقبال، در جلسه ای بهترین مکان برای سخنرانیهای عمومی امام، مدرسه فیضیه اعلام شد. ایشان می گویند: در خصوص محل زندگی امام، به اتفاق به این نتیجه رسیدیم که منزل سابق امام به هیچ وجه برای این منظور مناسب نیست و احتمال این که مردم بازدید کننده به خصوص خانمها زیر دست و پا بمانند، زیاد است. قرار شد جایی تهیه شود که هم نزدیک به مدرسه فیضیه باشد و هم مردم در آسایش باشند. قرار شد دنبال منزل مناسبی که امتیازات یاد شده را داشته باشد، بگردیم.

چند روز بعد عنوان شد که منزلی در خیابان ساحلی نزدیک حسینیه آیت اللّه‏ مرعشی قرار دارد که در کنار خیابان است و متعلق به یکی از فرش فروشان قم است. قرار شد که ما برویم و آنجا را ببینیم. وقتی به محل مراجعه کردیم، دیدیم که منزل مزبور اعیانی و بزرگ است و محّوطه باز مقابل آن هم برای اجتماعات مناسب است. قرار شد که همان منزل برای اسکان امام در نظر گرفته شود. منزل مزبور اتاقهایش بزرگ ولی محدود بود. پیشنهاد شد که منزل دیگری را در آن حوالی برای خانواده امام پیدا کنیم و بعد از طریق راهروی کوچکی، این دو خانه را به هم مرتبط کنیم. این پیشنهاد مورد قبول قرار گرفت.

برای ورود امام به محل سخنرانی مدرسه فیضیه هم از قسمت شمالی مسجد اعظم راهی را به کتابخانه بالای مسجد اعظم گشودیم؛ تا وقتی حضرت امام وارد مسجد شدند، تحت حفاظت کامل، وارد کتابخانه شوند و در پشت جایگاه سخنرانی قرار گیرند.

آیت الله یزدی می گویند: «بنده ریز این مسائل را با آقای اشراقی در میان گذاشتم و در خصوص کلیات هم نظر آقای منتظری را جویا ‏شدم. حتی یک بار به اتفاق آقای منتظری به مدرسه فیضیه رفتیم و خود را به لب پنجره کتابخانه که مشرف به حیاط فیضیه بود، رساندیم. در آنجا به اتفاق در جای فرضی امام ایستادیم. من گفتم: «فرض کنید الان امام تشریف آورده اند و می خواهند از اینجا با مردم صحبت کنند. لب این پنجره که عملی نیست؟»

در نهایت قرار شد که جایگاهی اختصاصی برای امام درست کنند. چند روز بعد طرح این جایگاه را نزد آقای منتظری بردند. ایشان به من گفتند: «شما دستور ساخت این جایگاه را بده! وقتی آماده شد، من هم می آیم و نگاه می کنم.» حاصل کار جایگاهی بود که شما عکس آن را در تصاویر مربوط به آن ایام دیده اید. این جایگاه دارای پله هایی از آهن بود و امام می توانستند بعد از اتمام سخنرانی شان از طریق این پله‏ها پایین بیایند و سپس از راه پله های کتابخانه فیضیه بالا بروند و در اتاقی که برای ایشان در قسمت کتابخانه در نظر گرفته شده بود، استراحت کنند.

ورود حضرت امام به قم

امام خمینی از روز 12 بهمن 57، پس از بازگشت از تبعید چهارده ساله  تا دهم اسفند 1357 در تهران، مدرسه علوی (و رفاه) حضور داشتند. بنابه وعده ای که داده بود، بیست و پنج روز پس از ورود به ایران عزم قم کردند. برنامه بازگشت با دو روز تأخیر از سه شنبه هشتم به پنج شنبه دهم اسفند 1357 موکول گردید و دهم اسفند 1357 به کانون انقلاب اسلامی، قم عزیمت نمودند.

پیش از ترک تهران در یک پیام چهارده ماده ای تذکرات مهمی را خطاب به ملت و دولت دادند، از جمله در فرازهای نخست آن گقتند: «در این موقع که قصد تشرف به قم- حرم اهل البیت علیهم السلام- را دارم لازم است از ملت بزرگ ایران عموماً تشکر نمایم.»

به هر حال مردم قم پس از «5744» روز دوری، برای استقبال از امام آماده بودند. در دست همه گل میخک سرخ و بر لبانشان خنده ای شادمانه و در چشمانشان نور امید دیده می شد و با تمام وجود به امام خوش آمد می گفتند. شهر قم را آنچنان شور و هیجان و شادمانی فرا گرفت که گویی در این شهر هیچ مادر داغدیده به یاد فرزند از دست رفته نیست؛ غم را با دیدن امام امت از یاد برده؛ هیچ فرزند یتیم و پدر مرده ای وجود ندارد، زیرا آنان با آمدن امام خود را بی پناه نمی دیدند.

خبر بازگشت امام به قم، باعث شد گروه کثیری از طبقات مختلف مردم از شهرهای اطراف نیز برای استقبال از امام به این شهر بیایند. شادی وصف ناپذیری سرتاسر قم را فرا گرفته بود. با آن که امام چراغانی و تشریفات رسمی را خوش نداشتند و فرموده بودند از آن پرهیز شود، بیشتر مغازه ها و سر در خانه ها با چراغ های رنگارنگ تزئین شده و خیابانها و میادین سراسر با بیرق های سبز و تصاویر کوچک و بزرگ امام آراسته شده بود. دهها تن از خبرنگاران داخلی و خارجی میهمانان قم، چه خبرنگاران و چه مسافران شهرها، به رایگان پذیرایی می شدند، و هزینه خورد و خوراک و اقامت آنان را مردم قم بر عهده داشتند. غذا می دادند، شربت و شیرینی پخش می کردند، آب و چای می آوردند و...

روزنامه کیهان (پنج شنبه 10/12/57) در گزارش اختصاصی از این سفر نوشت: «شهر مقدس قم که از ۱۹ دی ماه سال گذشته نخستین جرقه انقلاب را برافروخت و کانون تظاهرات خونین شد، امروز زندگی تازه را آغاز می کند. شهری که از ۶ ماه پیش زندگی گذشته را کنار گذاشته و یکپارچه در خدمت انقلاب بوده، امروز با خونی تازه حیات را از سر می گیرد و پذیرای رهبر انقلاب است. حضرت آیت الله خمینی پس از یک اقامت ۲۸ روزه در تهران، بامداد امروز با اتومبیل به قم عزیمت کردند. جنب و جوش زیادی در شهر به چشم می خورد. در تمام طول خیابان های قم به خصوص خیابان های مسیر، جمعیت کثیری از مستقبلین دیده می شود. نظم و آرامش به شدت رعایت می شود.»

یکی از یاران حضرت امام که از جمله افراد دخیل در انتقال ایشان به قم بودند در خاطراتشان می گویند:

حضرت امام قبل از رفتن به قم دو سه روزی را به منزل دامادشان، مرحوم دکتر محمود بروجردی تشریف بردند و پس از استراحت و دید و بازدید از خانواده به مدرسه آمدند و از آنجا به قم رفتند. نحوه انتقال با نظر حاج احمدآقا و حضرت امام، به این شکل برنامه ریزی شد که پس از استراحت دو روزه در منزل دامادشان آقای محمود بروجردی، یک شب هم برای خداحافظی به مدرسه علوی تشریف بیاورند و صبح روز بعد عازم قم شوند. بنابرین با یک اتومبیل بنز به منزل آقای بروجردی رفتیم. منزل آقای بروجردی در سه راه ضرابخانه بود. قرار بود هیچ کس به جز بنده، شهید عراقی و حاج احمدآقا از محل استقرار حضرت امام مطلع نباشد. حتی آشیخ حسن صانعی که در دفتر امام بودند از این جریان اطلاع نداشت. به طوری که ایشان به من مراجعه کرد و گفت: امام کجا تشریف بردند؟ من که نمی خواستم در این باره حرفی زده باشم، ایشان را نزد حاج احمدآقا فرستادم.

این دو سه شب بی اتفاق نبود. روز سوم که قرار بود به منزل آقای بروجردی برویم، متوجه شدیم محل پر از جمعیت است. فهمیدیم که بند آب رفته است. جریان از این قرار بود که روبه روی منزل آقای بروجردی یک مدرسه دخترانه بود. حضرت امام هم عادت داشتند بعد از صرف غذا پیاده روی کنند. خانه شمالی بود و درحالی که در حیاط منزل پیاده روی می کردند از طبقه دوم مدرسه دخترانه، بچه ها امام را می بینند و همه آن منطقه با خبر می شوند. ازدحام جمعیت به حدی بود که میسر نشد من و شهید عراقی حضرت امام را با اتومبیلی که برای انتقال ایشان به مدرسه علوی در نظر گرفته شده بود، ببریم، لذا پیاده حرکت کردیم. تمام منطقه از جوان های ژ۳ به دست که از پادگان ها به غنیمت گرفته بودند، پر بود. من چون با آقای بروجردی دوست بودم، به شوخی به ایشان گفتم: محمود! این چه کاری بود کردی؟ تو چه بلایی به سر امام آوردی؟ او هم گفت: به من چه، خودش کرده. گفتم: چطور خودش کرده؟ گفت: آقا در حیاط پیاده روی می کردند بچه ها از طبقه دوم مدرسه، امام را می بینند و هجوم می آورند تا اینکه همه منطقه فهمیدند. گفتم: خب، حالا چه کار کنیم؟

برای این کار چند تا از جوان هایی را که اسلحه ژ۳ در اختیار داشتند صدا کردیم تا بیایند و راه را باز کنند. آنها هم راه را باز کردند و ما به داخل رفته و امام را سوار کردیم. مردم به محض اینکه امام را دیدند ریختند روی کاپوت و سقف ماشین. سرانجام با کلی مکافات از آن منطقه خارج شدیم و امام را آوردیم مدرسه علوی. حضرت امام شب را در محلی که برای ایشان تدارک دیده شده بود، خوابیدند.

روز پیش از عزیمت به قم، به نخست وزیری رفتم و دو دستگاه اتومبیل سواری بنز از آقای مهندس صباغیان تحویل گرفتم. یکی از آن ماشین ها بنز ۳۰۰ ضد گلوله بود. ابتدا حضرت امام ساعت حرکت از تهران به قم را ۹ صبح تعیین کردند. من خدمت شان عرض کردم اگر مردم مطلع شوند نمی گذارند شما از تهران خارج شوید، لذا از ایشان خواهش کردم موافقت کنند تا ساعت هفت حرکت کنیم که قبول کردند. شب را در مدرسه علوی خوابیدیم. صبح زود از خواب بیدار شدیم. ماشین هایی را که از نخست وزیری تحویل گرفته بودم آماده کردیم. خودم هم راننده اتومبیل بنز ۳۰۰ که حضرت امام در آن تشریف داشتند، بودم. در این اتومبیل حضرت امام و حاج احمدآقا و من بودیم و در ماشین دوم که همراه ما بود مهدی عراقی و چند نفر دیگر. البته برای بردن حضرت امام به قم پیشنهاد هلی کوپتر هم داده بودیم، اما حضرت امام قبول نکردند و فرمودند: احساسات مردم را نمی شود نادیده گرفت. در عین حال با هوانیروز صحبت کردیم که سه هلی کوپتر همراه ما باشد که اگر مشکلی پیش آمد از آنها استفاده کنیم. هلی کوپترها در مسیر ما از حسن آباد به طرف جاده قدیم در حرکت بودند تا اگر ما نیاز داشتیم از آنها استفاده کنیم. حاج احمدآقا هم یک آلبومی از اداره اطلاعات آورده بود که سوابق پرونده حضرت امام در آن بود و در حال بررسی آلبوم اسناد در اتومبیل بودند. بحمدالله ما از تهران به سلامتی بیرون آمدیم. وقتی وارد جاده قدیم قم شدیم یک مقدار خیالمان راحت شد، ولی هر جا مردم می فهمیدند اتومبیل بنز حامل حضرت امام است سر از پای نمی شناختند. مخصوصاً وقتی به حسن آباد رسیدیم، دیدیم که در اطراف خیابان مردم صف کشیده اند. در همین هنگام امام به من فرمودند: آقای توکلی! [توکلی بینا] آهسته بروید. ایشان که در صندلی جلوی اتومبیل نشسته بودند با مردم سلام و احوالپرسی کردند و به احساسات آنها پاسخ گفتند تا اینکه به پادگان منظریه قم رسیدیم.

در آنجا چند دقیقه ای استراحت کردیم. دیدیم که جمعیت زیادی از قم برای استقبال حضرت امام آمده اند و امکان اینکه بگذارند اتومبیل حضرت امام حرکت کند نیست، بنابراین از یک دستگاه آمبولانس اتاق دار که همراه ما بود استفاده کردیم و حضرت امام را با آن از منظریه حرکت دادیم. آمبولانس های اتاق دار چون ارتفاع داشت هرچه جمعیت فشار می آورد، مشکلی پیش نمی آمد.

آیات عظام گلپایگانی، نجفی، شریعتمداری و مدرسین حوزه علمیه و تعداد زیادی از روحانیون و مردم علاقمند به حضرت امام به مسجد امام حسن مجتبی(ع)، آن زمان خارج از شهر بود، تشریف آورده بودند و منتظر تشریف فرمایی حضرت امام بودند. امام در مسجد استراحت کوتاهی کردند و با آقایان مراجع و بزرگان و مدرسین حوزه علمیه و طلاب دیدار کردند سپس با همان آمبولانس حضرت امام را به سمت قم حرکت دادیم و به محلی که برای ایشان در نظر گرفته شده بود تشریف فرما شدند. خانواده امام هم به طور همزمان به قم آمدند.

طبق برنامه ریزی ستاد استقبال قم، قرار بود حضرت امام در منزل یکی از افراد فعال انقلاب که موقعیت خوبی داشت مستقر شوند. «این منزل در داخل خیابان بهار (ساحلی و نزدیک حرم مطهر) در نزدیکی منزل آیت اللّه‏ سلطانی طباطبایی ـ پدر خانم حاج احمد آقا ـ بود. حضرت امام چند روز آنجا اقامت داشتند سپس به جای دیگری رفتند.»

اقامتگاه امام در قم

خانه ای که مدت زمان 11 ماه آفتابی را در خود جای داد که پرتو آن هزاران فرسنگ را نور­افشانی و جهانی را روشن و انقلاب نوپای ایران را رهنمون و بیمه کرد، مِلک یکی از شاگردان و یاران ایشان، آیت الله محمد یزدی بود. خانه ای که سرنوشت و آینده انقلاب اسلامی در آن رقم خورد و روزانه شاهد چندین دیدار و مذاکره و سخنرانی و تلگراف و پیام و نامه و... بود.

در باره علت تغییر منزل اولی و اصلی که برای اقامت امام در نظر گرفته بودند، آمده است: چند روز پس از اقامت حضرت امام در خانه ای که از قبل بر اساس پیش بینی های لازم تهیه گردیده بود، یک روز حاج احمد آقا به مسؤولان ستاد استقبال اطلاع می دهند که حضرت امام فرموده اند: «من در این خانه نمی مانم؛ چون خیلی اعیانی است و تزئیناتش زیاد است و برای من طلبه مناسب نیست. یا جای دیگری برای من تهیه کنید؛ یا به منزل خودم در یخچال قاضی می روم.»

آیت الله یزدی در خاطرات خود گفته اند: من این موضوع را با آقایان اشراقی و منتظری در میان نهادم و مجدداً به یاد کوچه های تنگ یخچال قاضی افتادیم و به حاج احمد آقا هم گفتیم که: «آیا فکر اجتماع مردم را کرده اید و می دانید مردم چقدر به مشکل برخواهند خورد؟» احمد آقا گفت: «می دانید که وقتی امام حرفی را بزنند دیگر بالای حرف ایشان نمی شود حرفی زد. خلاصه ظرف همین دو سه روز باید در این خصوص فکری کرد.» به ناچار موافقت کردم و از احمد آقا خواستم که کسی را با ما همراه کند؛ تا به اتفاق دنبال خانه مناسب تری بگردیم.

قرار شد احمد آقا خودش با ما همراه شود. شروع کردیم به دیدن خانه. در مسیر خیابان بهار، منزلی پیدا کردیم که از نظر ما بسیار مناسب بود و صاحبش هم از صمیم قلب ابراز کرد که «منزل من در اختیار شما. تا هر وقت که خواستید، می توانید از اینجا استفاده کنید.» حاج احمد آقا گفت: «اینجا برای امام مناسب نیست. ولی برای مادرم خوب است. اگر آنها از امام جدا باشند، بهتر است.» بعد از من خواست که با صاحبخانه وارد صحبت شوم. من هم گفتم: «آقای صاحبخانه! خودت را برای تخلیه خانه آماده کن!» گفت: «هر وقت شما امر بفرمایید، من یک روزه اینجا را خالی می کنم.»

از بابت منزل خانواده امام خیالمان راحت شد. ماند منزل خود امام. دوباره شروع کردیم به جستجو اما خانه ای که باب میل حاج احمد آقا باشد، پیدا نکردیم. تا این که مرحوم احمد آقا گفتند: «اگر موافقید برویم منزل خود شما را هم ببینیم.» گفتم: «منزل ما فوق العاده کوچک است و بعید است به درد شما بخورد.» گفت: «دیدنش ضرر ندارد.»

احمد آقا منزل را دید و چند روز بعد اطلاع داد که امام فرمودند: «به منزل آقای یزدی می رویم»، با شنیدن این خبر بسیار خوشحال شدم و خدا را شکر کردم که این افتخار نصیب من شده است ولی متعجب از اینکه چطور حضرت امام این جا را بر آن منزل مجلل و بزرگ برای سکونت خود و خانواده شان برگزیده اند گفتم: «حاج احمد آقا! اینجا خیلی کوچک است. چه طور می خواهید رفت و آمدها را تنظیم کنید؟» گفت: «به هر حال امام فرمودند به آنجا نقل مکان می کنیم.» من هم گفتم: «بسیار خوب! پس من این جا را ظرف چند ساعت تخلیه می کنم.»

گفت: «خودت کجا می روی؟» گفتم: «اینجا قم است و من با اکثر آنها آشنایی دارم. جایی را پیدا می کنم.»

گفت: «ما به این صورت راضی نیستیم. باید بدانیم که وضعیت شما چه می شود. آقای اشراقیِ ما یک منزل خالی دارد. اگر مایل بودید، می توانید موقتاً در آنجا ساکن شوید؛ تا بعد ببینیم چه می شود.» گفتم: «بسیار خوب!»

بیست و چهار ساعت بعد خانه را خالی کردیم و در اختیار امام قرار دادیم و خودمان به منزل آقای اشراقی رفتیم. در اولین جلسه ای که بعد از استقرار امام در منزل ما به خدمتشان رسیدم، در اتاق دم درب، نشسته بودند و من به ایشان گفتم که «برای من بسیار مایه افتخار است که شما در منزل ما ساکن شده اید. البته ما هم آواره نشدیم و در منزل آقای اشراقی هستیم که خیلی اعیانی تر از اینجاست.»

قصد اولیه امام این بود که به طور دائم در قم اقامت کنند. اما به دلایلی میسر نشد. از جمله؛ بخاطر بیماری قلبی ایشان و نبود امکانات پزشکی در قم؛ برای تثبیت انقلاب و وحدت و انسجام بین گروهها و احزاب انقلابی نیاز بود که حضرت امام در مرکز باشند؛ فعالیت گروهکها و احزاب مخالف و احتمال بروز خطر برای انقلاب نوپای مردم؛ حضور سران و رهبران و انقلابیون جهان برای ملاقات با امام و سران انقلاب؛ عدم توانایی دولت موقت در اداره کشور به گونه ای که در ملاقاتی که آقای بازرگان با امام داشت، گفته بود: «شما در قم نشسته اید و می خواهید حکومت کنید؟ ما هر روز باید این راه را بیاییم و برویم. امام خمینی لبخندی زده و فرموده بودند: «فعلا که همین جا هستیم. و دلایل دیگر که نیاز به بررسی دقیق و تحلیل مناسب دارد و یک مقال مستقل.

در نهایت 11 ماه بعد، 2 بهمن 1358 در اثر ابتلا به بیماری قلبی و لزوم معالجه در تهران، قم را ترک و به این شهر بازگشتند و تا پایان عمر پربار خویش در تهران اقامت گزیدند.

رهبری و زعامت 11 ماهه قم، در یک نگاه

رهبری و زعامت حضرت امام در این یازده ماه حضور در قم به قدری مهم و سرنوشت بوده است که پرداختن به آن در یک مقاله امکان پذیر نیست. انشاءالله بزودی به صورت یک کتاب مستقل منتشر خواهد شد. اما برای اطلاع خوانندگان محترم به صورت آماری و مختصر اقدامات و فعالیت های سیاسی و اجتماعی امام را معرفی می کنیم.

برای اطلاع از حجم فعالیت های امام در این مدت همین کافی است که بدانیم؛ کل بیانات، پیام ها، مصاحبه ها، نامه ها، احکام، اجازات شرعی و سخنرانی های حضرت امام از اول سال 1312ش تا رحلت (خرداد 1368) در 22 جلد (صحیفه امام) گردآوری شده است. از این 22 جلد حدود دو جلد و نصف آن شامل 45 سال می شود. (از اول سال 1312 تا آخر 1356ش) حدود 2 جلد آن مربوط به سال 57 است. اما حدود 7 جلد آن اختصاص دارد به مقطع حضور 11 ماهه امام در قم (از صفحه 269 جلد 6 صحیفه تا صفحه 124 جلد 12). این نشان از حجم عظیم دیدارها و ملاقات امام، احکام و پیام ها و... دارد.

فعالیت های سیاسی و اجتماعی امام در آیینه آمار و ارقام:

ـ تمام سخنرانی ها و بیانات امام خمینی در قم؛ 590 مورد

ـ احکام صادره از سوی امام؛ 216 مورد

ـ پیام های صادره؛ 141 مورد

ـ نامه های ارسالی؛ 86 فقره

ـ مصاحبه ها، اعم از داخلی و خارجی؛ 25 مورد

ـ اجازات شرعی؛ 13 مورد

ـ تلگراف؛ 9 مورد

ـ استفتائات؛ 8 مورد

ـ گفتگو: 3 مورد

ـ فرمان؛ 2 مورد

ـ وصیتنامه: 2 مورد

ـ تقریظ؛ 2 مورد (بر قانون اساسی و متمم قانون اساسی)

ـ وکالتنامه؛ 1 مورد.

 

محمد رجائی نژاد؛ دانشجوی دکتری تاریخ تشیع دانشگاه ادیان و مذاهب قم

 

منابع

  1. انقلاب و پیروزی/ هاشمی رفسنجانی، اکبر، تهران: دفتر نشر معارف، 1383
  2. پابه­پای آفتاب/ ستوده، امیررضا، تهران: پنجره، 1380
  3. خاطرات آیت الله محمد یزدی/ تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380
  4. خاطرات توکلی بینا/ تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383
  5. خاطرات خادمان و پاسداران امام/ تهران: عروج، 1387
  6. خاطرات سیاسی اجتماعی دکتر صادق طباطبایی/ تهران: عروج، 1387
  7. صحیفه امام / تهران: عروج، 1378
  8. طبیب دلها/ عارفی، حسن، تهران: عروج، 1376
  9. هاشمی و انقلاب/ رضوی، مسعود، تهران: همشهری، 1376

10. هفته نامه حریم، سال دوم، ش 56، 17 اسفند 1391

. انتهای پیام /*
 

زمزم احکام، ربا و اقسام آن

حرمت ربا با آیات قرآن و سنت رسول خدا (ص) و احادیث اهل بیت علیهم السلام و اجماع فقها ثابت گشته و از گناهان بزرگ محسوب می شود ،
ربا یا ربای معاملی است و یا ربای قرضی و ربا در معامله عبارت است از مبادله دو کالای مثل هم با دریافت اضافی.

ماه محرم و صفر

محرّم و صفر، که ماه‏‎ ‎‏برکات اسلامی است و ماه زنده ماندن اسلام است، باید ما محرّم و صفر را زنده نگه‏‎ ‎‏داریم به ذکر مصائب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ که با ذکر مصائب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ‏‎ ‎‏زنده مانده است این مذهب تا حالا؛ با همان وضع سنتی، با همان وضع مرثیه سرایی و‏‎ ‎‏روضه خوانی.(صحیفه امام، ج 15، ص 331)