کد مطلب: 4010 | تاریخ مطلب: 02/07/1400
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

امروز با امام: دوم مهر

امروز با امام: دوم مهر

ـ پیام به اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان امریکا و کانادا؛ رشد سیاسی ملت (1354)
ـ نامه احوال‏پرسی به آقای میرزا حسن مستوفی (1356)‏
ـ حکم انتصاب آقای سید عباس مُهری به سمت امامت جمعه در کویت (1358)
مصاحبه با اوریانا فالاچی؛ مسائل مختلف ایران و جهان (1358)
ـ حکم به آقای احمد محسنی گرکانی؛ رسیدگی به امور در تویسرکان (1358)
ـ سخنرانی در جمع پاسداران؛ اهمیت وظیفه پاسداران- حفظ مکتب و نظام (1358)
ـ پیام به ارتش و ملت مسلمان عراق؛ مخالفت با دولت عراق (1359)
ـ پیام به ملت ایران در آستانه سومین انتخابات ریاست جمهوری (1360)
ـ پیام به رئیس دولت امارات عربی متحده؛ تبریک سال جدید قمری (1363)
ـ نامه به آقای حسن صانعی؛ موافقت با واگذاری بخشی از اراضی به بنیاد 15 خرداد (1364)
2 آذر 64 // روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏19، ص: 429 ـ 430)
ـ حکم به آقای مهدی کروبی؛ بهره برداری از واحدهای صنعتی وابسته به بنیاد شهید (1366)
ـ حکم به آقای خامنه ای، رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی؛ ضوابط گزینش دانشجو (1367)
ـ نامه به آقای محمد حسن قدیری؛ حکم بازی با شطرنج و معامله آلات موسیقی (1367)

امروز با امام: دوم مهر

 

ـ پیام به اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان امریکا و کانادا؛ رشد سیاسی ملت (1354)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

17 شهر رمضان المبارک 95

خدمت انجمن اسلامی دانشجویان امریکا و کانادا- ایدهم اللَّه تعالی‏

مرقوم شریف واصل، توفیق و تأیید شما جوانان غیور و سایر دانشجویان و روشن‏بینان که در راه اهداف مقدسه اسلام- که در رأس آن بسط عدالت اجتماعی و رفع بیدادگریها و بی‏فرهنگیهاست- کوشش می‏کنید، از خداوند تعالی خواستارم. ما علاوه بر آن ستمکاریها و خونخواریها که در طول تاریخ از سلاطین و حکومتهای جور شنیده و در تاریخ خوانده‏ایم، در این ده سال اخیر که دورِ خروج ملتهای ضعیف از یوغ استعمار است، شاهد بزرگترین و وحشتناکترین جنایات رژیم منحط ایران بوده که برای حفظ منافع اجانب از هیچ جنایت و خیانتی کوتاهی نکرده؛ شاهد اتلاف بیت المال مسلمین و صرف ذخایر ملت گرسنه در راه خواستهای اجانب، شاهد خریداری میلیاردها دلار اسلحه برای حفظ پایگاههای نظامی اجانب، شاهد وام دادنها و وام گرفتنهای مخالف قانون و عقل، شاهد کشتارها و حبسها و شکنجه‏های قرون وسطایی. لکن آنچه موجب امید و آرامش است طلیعه بیداری ملت و رشد سیاسی طبقات مختلفه است. از رشد ملت است که نقشه‏های شوم اجانب که به دست شاه باید اجرا شود مواجه با مخالفت ملت می‏شود؛ رشد ملت است که حزب ساختگی شاه را با آن همه رعد و برق و عربده رسوا کرد و شاه را گرفتار آشفتگی و هیجان کرد؛ رشد ملت است که با همه ارعاب و تهدید در انتخابات مفتضح شرکت نکرد، مگر مشتی جیره‏خواران و بستگان به دستگاه؛ رشد سیاسی دانشجویان قدیم و جدید است که به تبلیغات چند صد ساله اجانب و نقشه‏های تفرقه‏انداز استعمار پشت پا زده و در صف واحد در مقابل رژیم، مردانه ایستاده و از حقوق ملت مظلوم دفاع می‏کنند، و از شکنجه‏ها و حبسها و محرومیتها هراس ندارند؛ رشد دانشجویان قدیم و جدید است که در بزرگداشت 15 خرداد، روز رستاخیز ملت، در سراسر کشور به تظاهراتی دست زدند که شاه را دچار سرگیجه نمود و دستور حمله وحشیانه به مدرسه فیضیه و دار الشفا، مهد تربیت اسلامی و کانون انفجار در مقابل ظلم و استبداد، صادر و محصلین قرآن و فقه اسلام را به اسم کمونیست پس از زجر و ضرب و جرح به زندانها و سربازخانه‏ها کشاند که سرنوشت آنها معلوم نیست.

با همه اعمال ضد اسلامی و رفتار وحشیانه با علمای اسلام، دست از تظاهرات ریاکارانه بر نمی‏دارند و در این ماه مبارک رمضان دستگاههای ناشر فحشا و مراکز رادیو که در طول سال به پخش مطالب ضد مذهبی مشغولند، برای اغفال ساده‏لوحان، به پخش اذان و دعا و مناجات اشتغال دارند. لکن ملتی که از ناله‏های جانفرسای شکنجه‏گاهها و شیون مادرهای جوانْ از دست داده مطلع است، نباید از این تظاهرات مزوّرانه اغفال شود. دعا که وسیله مناجات با خداوند عدالت‏گستر است، اکنون وسیله بسط ظلم و اغفال نادانان برای چاپیدن هر چه بیشتر ذخایر ملت شده است.

نقطه روشنی که در این آخر عمر برای من امیدبخش است، همین آگاهی و بیداری نسل جوان و نهضت روشنفکران است که با سرعت در حال رشد است؛ و با خواست خداوند تعالی به نتیجه قطعی که قطع ایادی اجانب و بسط عدالت اسلامی است خواهد رسید. شما جوانان پاکدل موظف هستید، با هر وسیله ممکنه، ملت را هر چه بیشتر آگاه کنید و از نیرنگهای گوناگون دستگاه پرده بردارید و اسلام عدالت‏پرور را به دنیا معرفی کنید. از خداوند تعالی توفیق همه را در این امر خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏3، ص: 113 ـ 114)

ـ نامه احوال‏پرسی به آقای میرزا حسن مستوفی (1356)[1]

«بسمه تعالی‏

10 شهر شوال 97

به عرض عالی می‏رساند، پس از سالهای طولانی مرقوم شریف واصل، سلامت و سعادت جنابعالی را از خداوند تعالی خواستارم. امید است در این سفر بهبودی کامل حاصل شده باشد. این جانب از دعای خیر برای جنابعالی و سایر ارحام غفلت ندارم. از خداوند تعالی سلامت همه را خواهانم. این جانب بحمد اللَّه نسبتاً سالم، گرچه با ناگواریها زیاد مواجه هستم. از خداوند تعالی اصلاح امور را خواهانم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏3، ص: 216)

ـ حکم انتصاب آقای سید عباس مُهری به سمت امامت جمعه در کویت (1358)

«بسمه تعالی‏

جناب مستطاب حجت الاسلام حاج سید عباس مُهْری- دامت افاضاته‏

امید است وجود شریف از بلیات محفوظ و به انجام وظایف الهی مشغول باشید، ضمناً با توجه به وضع زمان و احتیاج مسلمانان به آشنایی با مسائل روز و اطلاع از وضع همدیگر و اجتماعات باشکوهتر، لازم است جنابعالی در کویت اقامه نماز جمعه نموده و بدین وسیله جنابعالی به اقامه این فریضه الهی منصوب می‏شوید. امید است مؤمنین محترم نیز از این فرصت استفاده کرده و با اجتماع بیشتر و هر چه باشکوهتر از همکاری در برگزاری و شرکت در مراسم نماز جمعه دریغ ننمایند. از خداوند تعالی موفقیت همگان را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏10، ص: 90)

مصاحبه با اوریانا فالاچی؛ مسائل مختلف ایران و جهان (1358)[2]

«سؤال: [من قبل از هر چیز، مرگ مرحوم طالقانی را به شما تسلیت عرض می‏کنم.].

جواب: ان شاء اللَّه موفق باشند. تشکر می‏کنم از تسلیت ایشان.

[امیدوارم حضرت امام به سؤالاتی که من می‏کنم که شاید بعضیها به ظاهر مسخره بیاید و بعضیها ناراحت‏کننده باشد، ولی امیدوارم که با صبر و حوصله‏ای که من در ایشان می‏بینم به سادگی جواب بدهند.]

- بگویید که اگر سؤالها بخواهد زیاد باشد من وقت ندارم و محدود باشد. یک چند سؤالی باشد عیب ندارد. سؤالها را انتخاب کنید و آن سؤالی که مهم است بکنید. برای اینکه زیاد طول می‏کشد.

[حضرت امام خمینی! ایران در دست شماست و حرفهای شما کاملًا مورد قبول است و حرفهای شما قانون می‏شود در این کشور و حالت اجرایی پیدا می‏کند. در مملکت بعضیها هستند که فکر می‏کنند در این کشور آزادی نیست. حضرتتان چه می‏فرمایید؟]

- بگویید که ایران در دست من نیست، در دست ملت است. و ملت هم کسی که خدمتگزار باشد و مصالحشان را بخواهد، با آزادی مطلق، به او ممکن است رو بیاورد. و شما ملاحظه کردید در فوت مرحوم آقای طالقانی سرنیزه‏ای نبود، زوری نبود، مردم با آزادی ریختند در خیابانها و همه ایران منقلب شد. این نه این است که آزادی بدون قانون وجود داشته باشد، آن آزادی نیست. منتها آزادی است که مردم روی محبت و عشقشان و روی یک مبادی و مبادی الهی به بعضی اشخاص که اینها را می‏شناختند به اینکه الهی هستند روی می‏آورند؛ و این آزادگی است.

[آن طوری که از بیاناتتان در قم در گذشته نه نزدیک، خیلی دور فرموده‏اید و حقیقتی بوده آن، مدرن شدن یک انسان این است که بتواند آزاد بیندیشد و آزاد تصمیم بگیرد و آزاد انتخاب بکند. چطور امکان دارد، الآن در کشور، کمونیستها و سایر اقلیتها- چه سیاسی و چه مذهبی و چه ملی- نمی‏توانند آزادانه اظهار بیان بکنند و اظهار اندیشه بکنند.]

- بگویید شما اول خیال کردید مسئله‏ای را، بعد علتش را می‏پرسید. در مملکت ما آزادی اندیشه هست. آزادی قلم هست. آزادی بیان هست. ولی آزادی توطئه و آزادی فسادکاری نیست. شما اگر توقع دارید که ما بگذاریم بر [علیه‏] ما توطئه کنند و مملکت ما را به هرج و مرج بکشند، به فساد بکشند و مقصودشان از آزادی این است، در هیچ جای دنیا همچو آزادی نیست. و اگر آزادی اندیشه است، آزادی بیان است، این آقای بنی صدر مطلعند و ما مطلعیم که ایشان دعوت می‏کردند همین کمونیستها را و همان اشخاصی که غیر ما فکر می‏کردند، دعوت می‏کنند که بیایید صحبتهایتان را بکنید. و ما پنج ماه بیشتر بلکه به طور مطلق به اینها آزادی دادیم؛ یعنی آزاد بودند که هر چه می‏خواهند، حتی الآنش هم هر کاری کردند. لکن اخیراً که ما مطلع شدیم که با الهام از رژیم سابق و با الهام از اجانب و کسانی که می‏خواهند به تباهی بکشند؛ توطئه کردند، خرابکاری کردند، خرمنها را آتش زدند، صندوقهای آرا را آتش زدند و با تفنگ و اسلحه آن رفتار را کردند. قضایای اطراف کردستان را همانها پیش آوردند و سایر قضایا را هم آنها اگر ما سستی کنیم، پیش می‏آورند. اگر آزادی، آزادی بیان و عقیده و اندیشه است، آزادی هست و بوده است. این چیزی که جلویش گرفته شده است، این است که در ممالک دیگر آنجا که انقلاب شد و صد در صد ادعای آزادی می‏کردند، بعد از انقلاب مطلقاً جلوگیری کردند از کسانی که توطئه می‏کردند. ما پنج ماه است و بیشتر است مهلت دادیم به آنها تا اینکه بر مردم ثابت شد، به دنیا ثابت شد به اینکه قضیه، قضیه آزادی بیان نیست. قضیه، قضیه آزادی توطئه است. این آزادی توطئه را هیچ کس، هیچ جا به هیچ کس نمی‏تواند بدهد.

- [البته این سؤالاتی است که قبلًا می‏دانید که معمولًا خبرنگارها از شما می‏کردند. پس چه دلیلی بود که مثلًا روزنامه‏های مخالف مخصوصاً آیندگان، بسته بشود؟]

- روزنامه آیندگان همان بود که با دشمنهای ما روابط داشت. توطئه بود در کار و با صهیونیستها روابط داشت. از آنها الهام می‏گرفت و بر ضد منافع مملکت و کشور می‏نوشت. و در تمام آن روزنامه‏هایی که توطئه‏گر بودند و می‏خواستند رژیم سابق را دوباره برگردانند به اینجا. این روزنامه‏ها جلوشان گرفته شد تا بفهمند به اینکه چطورند اینها و بعد از اینکه فهمیدند هر کدام که [توطئه‏گر] نیستند، نه، آزاد باشند. همه روزنامه‏هایی که بودند، به اعتبار اینکه دادستان آن طوری که فهمیده است اینها توطئه‏گر بودند و مفسد بودند و اینها الهام از شاه و از دستگاه صهیونیستها می‏گرفتند، از این جهت اینها را توقیف کردند موقتاً، تا اینکه رسیدگی کنند. این خلاف آزادی نیست. این جلوگیری از توطئه است که همه دنیا بوده است که جلوی این توطئه را بگیرند.

[حضرت امام! اینهایی که الآن دم از مخالفت می‏زنند، عده‏ای هستند که اکثرشان مبارزه کرده‏اند و زجر کشیده‏اند و ضد رژیم گذشته بودند. چطور امکان دارد که فضا و حق وجود به چپی که این همه مبارزه و رنج کشیده، نداد؟]

- امکان ندارد. حتی یکی‏شان نه مبارزه کرده‏اند، نه رنج کشیده‏اند. همه از دولت و از رنجهای این ملت ما استفاده برده‏اند و بر ضد ملت ما قلمفرسایی کرده‏اند.

[منظورم گروههای سیاسیند، مثلًا احزاب توده، مثلًا فداییان، مجاهدین.]

- و احزاب هم همین طور، آنها هم- خلاف آزادی‏شان- اگر توطئه‏گر نباشند. حالا عملی که بر خلاف آزادی باشد، نکرده‏اند و نشده است. و اما اینکه می‏گویید آنها رنج کشیده‏اند و در این باره فعالیت کرده‏اند، این معلوم می‏شود که درست از اوضاع ما مطلع نیستید. آنها که رنج کشیده‏اند این توده مردمند که رنج کشیده‏اند. آنها یک عده‏ای‏شان در خارج بوده‏اند و حالا آمده‏اند در داخل و می‏خواهند استفاده بکنند بدون رنجش. یک دسته هم اینجا بودند و در پناهگاهها یا در خانه‏ها بودند. و بعد از اینکه ملت، رنجها را کشید و خون داد و همه کارها را کرد، اینها آمدند و دارند استفاده می‏برند. و مع ذلک کسی جلو اینها را نگرفته است و آزادی دارند.

[منظور من بیشتر روی چپیهایی است که در زندان هم بوده‏اند، یا به دست شاه شکنجه شدند.]

- در این نهضت ما دخالت نداشتند. در نهضت ما هیچ یک از اینها، بلکه مخالف بودند. همین چهار تا هم که الآن بر خلاف ما دارند فعالیت می‏کنند، آنها یک مسلک خاصی داشتند و روی مسلک خاصشان هستند. نهضت ما یک نهضت اسلامی بود که چپی با آن مخالف است و مخالفت او هم با ما بیشتر است از مخالفت شاه. و آنها هم توطئه‏گر هستند و می‏خواهند همان مسائل را برگردانند. و من نظرم این است که چپیهای ساختگی‏اند، نه چپیهای واقعی و ساخت امریکا هم هستند، بنا بر این این طور نیست که شما خیال کردید که چپیها یک دسته‏ای هستند که در نهضت ما دخالت داشتند. هیچ دخالتی آنها در نهضت ما نداشتند، البته آنها برای مقصد خودشان هر چه بوده اینجا و آنجا کرده‏اند، و یک کارهایی انجام داده‏اند و هیچ ربطی به نهضت ما ندارد. نهضت ما هیچ ارتباطی با چپیها ندارد. و چپیها هم هیچ خدمتی به نهضت ما نکرده‏اند. و هر چه کرده‏اند کارشکنی و خلاف بوده است. حالا هم توطئه‏گری از چپیها است، و این چپیهای ساختگیند، نه چپیهای واقعی.

[حضرت امام! می‏شود بیان کنید که این ملت برای آزادی مبارزه کرده یا برای اسلام؟]

- برای اسلام جنگیده، لکن محتوای اسلام همه آن معانی است که در عالَم به خیال خودشان بوده که می‏گویند دمکراسی. اسلام همه این واقعیتها را دارد. و ملت ما هم برای همه این واقعیات جنگیده‏اند، و لکن در رأسش خود اسلام است. و اسلام همه این را دارد.

[یک تعریف ساده از آزادی، بیان کنید.]

- آزادی یک مسئله‏ای نیست که تعریف داشته باشد. مردم عقیده‏شان آزاد است. کسی الزامشان نمی‏کند که شما باید حتماً این عقیده را داشته باشید. کسی الزام به شما نمی‏کند که حتماً باید این راه را بروید. کسی الزام به شما نمی‏کند که باید این را انتخاب کنی. کسی الزامتان نمی‏کند که در کجا مسکن داشته باشی، یا در آنجا چه شغلی را انتخاب کنی آزادی یک چیز واضحی است.

[آزادی آیا در حدی برای مردم هست که بتوانند سیستم دولت خودشان را تعیین کنند، آیا این آزادی هم برای ملت هست؟]

- به همان ترتیبی که در همه جای دنیا هست آنها می‏توانند وکیل انتخاب کنند. وکیل می‏تواند به حسب آن چیزی که ملت به او اعطا کرده، دولت را تصویب کند یا رد بکند. رئیس جمهور را خود مردم تعیین بکنند. همه اینها با دست خود مردم هست و خودشان می‏توانند انجام بدهند.

[حضرت امام! شما چرا از اول روی یک کلمه‏ای خط کشیدید و آن دمکراتیک است که رویش خط کشیدید و فرمودید «جمهوری اسلامی» نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر. این کلمه که این قدر عزیز است، برای ما عزیز است و شما خطش زدید و در کشور الآن باز در این باره صحبت می‏کنند.]

- بله این مسائلی دارد. یک مسأله این است که این توهّم، این را در ذهن می‏آورد که اسلام محتوایش خالی است از این، لذا احتیاج به این است که یک قیدی پهلویش بیاورند و این برای ما بسیار حزن‏انگیز است که در محتوای یک چیزی که همه چیزها به طریق بالاترش و مهمترش در آن هست، حالا ما بیاییم بگوییم که ما اسلام می‏خواهیم و اما با اسلام‏مان دمکراسی باشد، اسلام همه چیز است. مثل این است که شما بگویید که ما اسلام را می‏خواهیم و می‏خواهیم که به خدا هم اعتقاد داشته باشیم، ولی به شرط اینکه به خدا هم معتقد باشیم. این برای ما خیلی ناراحت‏کننده است که کسی یک همچو خیالی داشته باشد. این اولًا، و ثانیاً این کلمه دمکراسی که پیش شما این قدر عزیز است یک مفهوم مُبَیَّنی ندارد. ارسطو یکجور معنی کرده. شوروی یکجور معنی کرده. سرمایه دارها یکجور معنی کرده و ما در قانون اساسی‏مان نمی‏توانیم یک لفظ مبهمی که هر کس برای خودش یک معنی کرده است، آن را بگذاریم. به جای آن اسلام را گذاشتیم که اسلام مُبیَّن می‏کند حد وسط چیست. این مخالف با هیچ چیزی نیست، ولی آنهایی که نفهمیده‏اند اسلام را، خارجیها که با اسلام کار ندارند، آنها که در داخل هستند و اسلام را نمی‏دانند چه رژیمی است، چه حالی دارد، از این جهت یک امکان به خیالشان دارد. من حالا برای شما مثال می‏زنم از این آزادی و دمکراسی. یک چیزی که تاریخ می‏گوید و آن قضیه حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- است که در وقتی که رئیس و خلیفه رسول اللَّه بود و دامنه این ریاست عملی‏اش و سیاستش از حجاز تا مصر و تمام تقریباً بسیاری از آسیا، یک مقداری حتی اروپا داشت. همین شخص که رئیس یک همچو مملکت وسیعی بود و دارای همچو قدرتی بود و قاضی را هم خودِ خلیفه رسول اللَّه تعیین می‏کرد، وقتی یک اختلافی بین آن رئیس و یک یهودی حاصل شد قاضی دعوت کرد او را به اینکه بیاید جواب بدهد. او هم رفت در محضر قاضی نشست. قاضی خواست به او احترام بکند. گفت نه، یک نفر قاضی باید احترام از هیچ کس نکند و ما علی السوا[3] باید باشیم. و بعد هم که قاضی حکم بر خلاف او کرد، او تصدیق و قبول کرد. من میل دارم که شما که اطلاع دارید از همه حکومتها و از همه جاها، یک نمونه این طوری هم شما نشان بدهید. در تمام این حکومتهایی که در دنیا- از اول دنیا تا حالا حکومتها بودند و شما لا بد مطلع هستید. شما هم یک نمونه این طوری به ما نشان بدهید، که آن از این اولی‏ است.

[نه، من همچو نمونه‏ای الآن ندارم به شما تذکر بدهم. ولی در عوض، شما الآن انقلاب کردید، ولی هنوز ثروتمند و فقیر در بین کشور شما هست. و چند حزبی که به صورت عینی دمکراسی است که اگر یک دسته‏ای رأی نیاورد بتواند یک دسته دیگر جای او باشد، مثل انگلیس که گاهی حزب کارگر و گاهی حزب محافظه کار. همچو وضعی آیا شما در کشورتان اجازه خواهید داد و این عدالت اقتصادی را اجازه خواهید داد؟]

- ما الآن بچه ششماهه داریم، و در این پنجاه و چند سال. ثانیاً با آن وضع و با آن گرفتاریهایی که ایران داشته است شما چه توقع از یک بچه ششماهه‏ای که پنجاه و چند سال در زمان ما و 2500 سال در تاریخ عقب زده شده است! الآن اولِ راه این است و تمام خرابیهایی که الآن با آن مواجه هستیم، خرابیهایی است که رژیم سابق برای ما گذاشته است. در زمان ما هیچ خرابی حاصل نشده. زمان ما همه کوشش برای درست کردن وضع ملت است. درست کردن وضع کشاورزی و سایر کارخانه‏ها و امثال ذلک. و شما توقع دارید که ما بتوانیم در همین چند ماه یا چند سال برویم به آن حدی که همه‏مان، ملتمان در رفاه باشد، همه کارها هم درست شده باشد؟ همه آشفتگیهایی که تحمیل به ما شده است، همه اینها با یک اوقات کمی درست بشود؟ ما فرصت می‏خواهیم و فرصتمان را از این کسانی که شما می‏گویید کمونیستند و دمکراتند و امثال اینها، از اینها فرصت می‏خواهیم که اینها به ما فرصت بدهند تا ما رسیدگی کنیم به حال ملت و رسیدگی کنیم. و مملکت را این طوری که اینها می‏گویند اداره کنیم. اقتصادمان الآن ورشکسته است، پی‏ریزی بکنیم، ما الآن مهلت نداریم، ما الآن در آشفتگی هستیم. و همه آشفتگیها هم زیر سر همینهایی است که شما می‏گویید دمکرات هستند. و شماها می‏گویید کمونیست هستند و اینها. ما همه گرفتاری‏مان اینها هستند. این گرفتاریها که رد بشود احزاب آزاد هستند. ما جلوی آزادی را هیچ وقت نمی‏گیریم. اسلام هم جلوی آزادی را هیچ وقت نگرفته است بیش از اینکه جلو توطئه را، که همه عالم همین طورند. ما هم همین طور هستیم.

[من در قیافه شما نگاه می‏کنم که یک قیافه آرامی است، و طبیعی است و نرم است. اما دنیا یک قیافه‏ای از شما، قیافه سخت، خشن، ترسناکی درست کرده. آیا این قیافه‏ای که از شما ساخته‏اند برای شما رنج آور نیست. شما را دیکتاتور جدید ایران می‏خوانند، این شما را ناراحت نمی‏کند؟]

- از یک جهت البته ناراحتی دارد. و آن اینکه دشمنهای ما چقدر بر خلاف انسانیت عمل می‏کنند. ما متأسفیم که یک طایفه‏ای این قدر بر خلاف انسانیت، بر خلاف انصاف رفتار کند. از این جهت البته ناراحتی دارد. ما به حسب تعالیم اسلام برای عیبهایی که در بشر هست، باید متأثر باشیم. و از جهتی به نظر ما اهمیتی خیلی ندارد. برای اینکه ما یک راه حقی می‏رویم. و البته در یک راه حقی که در مقابل ابرقدرتهاست، مقابل با منافع بزرگ یک کشورهایی است که می‏خواهند اینها را بخورند و ببرند. و من نمی‏توانم متوقع باشم که آنها بنشینند و نگاه بکنند. ما نگذاریم کارهایشان را بکنند. البته این برای ما خیلی بی‏سابقه نیست. همچو نیست که- یا همچو بوده است که- یک کار بی‏سابقه‏ای بوده است برای ما. ما می‏دانستیم که یک همچو حرفهایی هست. همیشه هست که یک ضعیفی که در مقابل یک قدرتهای بزرگی می‏خواهد جلوگیری بکند این تهمتها برایش هست. کسانی که اجیر هستند از طرف شاه، کسانی که اجیر هستند از طرف قدرتهای بزرگ، ما توقع نداشته باشیم که هیچ به ما زهری، زهر چشمی وارد نکنند. خوب، ما هم در خارج می‏بینیم که در مملکت ما دارند آشوب می‏کنند. عیناً می‏بینیم که آشوب می‏کنند. و ما هم می‏دانیم که به اینکه در روزنامه‏ها آنها هر چه دلشان بخواهد تهمت می‏زنند. خوب، شما لا بد دیدید این را در روزنامه‏ها که نوشته‏اند که به امر خمینی پستانهای زنها را بریده، با زنها چه کرده، البته دشمن است، ولی من متأسفم که دشمنها این قدر خلاف انصاف و خلاف انسانیت عمل کنند.

[آنهایی که از شما ترس ندارند و من دیدم که الآن اینجا جلوی منزل شما و در تهران هم دیدم که «خمینی، خمینی» می‏کنند. اینها یک احساسی به انسان دست می‏دهد که از یک تعصبی می‏آید. آیا شما این را خطرناک نمی‏بینید برای پیشرفت آدم، رشد انسان؟]

- این تعصب نیست. این آزادی دوستی است. این به اصطلاح شما دمکراسی دوستی است. اینها احساس کرده‏اند که روی مصالح آنها عمل می‏کنیم. احساس کرده‏اند که ما نمی‏خواهیم ظلم بکنیم. به آنها نمی‏خواهیم ظلم بکنیم. آنها را نمی‏خواهیم به زور وادار بکنیم به یک کاری. این احساس که آنها از اسلام دارند و این احساس هم دارند که ما همان تبع اسلام هستیم و مطابق احکام اسلام عمل می‏کنیم. این دو احساس در مردم هست. یکی اینکه اسلام را می‏دانند که رژیمی است که عدالت در آن هست. و ما را هم می‏دانند که ما تابع یک رژیمی هستیم که عدالت هست. و ما می‏خواهیم اجرا کنیم عدالت را. از این جهت است این احساسات. نه یک تعصب خشکی باشد بدون منطق، بدون مبنا. و من اصلًا هیچ خطری در این، احساس نخواهم کرد.

[شما خطر فاشیسم را در ایران امروز می‏بینید؟]

- هیچ، ابداً همچو خطری نیست. مادامی که این ملت به اسلام توجه دارد و تابع اسلام است و ما حکومت اسلامی می‏خواهیم درست کنیم، هیچ خوفی نیست. هیچ دیکتاتوری نخواهد بود. و هیچ خطری برای این مطالب نیست. ما وقتی خطردار هستیم که کمونیسم بتواند به ما غلبه کند که آن وقت اول گرفتاری و دیکتاتوری می‏باشد. یا رژیمی نظیر رژیم شاه پیش بیاید. آن هم همان طور است. و اما آن رژیمی که ما می‏خواهیم، آن رژیمی است که ملت ما دنبالش هستند، دیکتاتوری در آن معصیت بزرگ است. و فاشیستی از معاصی بزرگ است پیش ملت ما. و هیچ همچو خطری نیست پیش ما.

[در این فاشیسم جنبه مردمی و توده‏ای‏اش قوی است. در ایتالیا- که ما در آنجا زندگی کرده‏ایم- و در آلمان، موسولینی و هیتلر به افکار این جوری تکیه داشتند. و این خطر همیشه هست که توده مردم بتدریج نوعی حکومت دیکتاتوری را به وجود بیاورند و آن رژیمی که به وجود می‏آید کاملًا متکی به افکار عمومی است. اما در اعمال خودش مثل همان مطلق العنانها عمل می‏کند.]

- توده ما توده مسلمان است. تعلیمات اسلامی همان طوری که در روحانیت هست، آنها به مردم هم تعلیم کردند. و تمام این مسائل اسلامی که بر مبنای عدالت است و بر مبنای آزادی است و بر مبنای اختیار مردم است و بر مبنای آن چیزهای متعالی است، در اسلام هست، و مردم هم او را دارند، بله امکان این هست عقلًا که این مملکت از اسلام برگردد و بشود کمونیست. اگر چنین شد همه مردم از اسلام برگشتند و کمونیست شدند، این خطر البته- آن وقت هست برای اسلام. و اما مادامی که ملت ما مسْلم است، برای ملتی که اسلام ندارد یا فرض کنید که تابع کمونیسم است، یا تابع اصول و مسالک دیگری هست، البته این خطر در آنها هست. و مملکت ما هیچ خطری به هیچ وجه ندارد.

[مطلب دیگری که در غرب خیلی در آن سر و صدا شده است مسئله اعدامها که می‏گویند پانصد نفر تا حال در ایران اعدام شده‏اند، و اینها بدون وکیل مدافع و بدون تجدید نظر. باز هم شما با این ترتیب موافقید؟]

- اینها از باب اینکه یا غرب این افراد را نشناخته است، اولًا پانصد تا نیست و بسیار کمتر است. و علت این است که یا غربیها نشناختند این اشخاص را یا می‏شناختند و مُتعمِّدند در اینکه خودشان را به نشناسی بزنند. اینها افرادی بودند که علناً بسیاری‏شان آمدند و مردم را کشتند در خیابانها. یا امر به کشتن مردم در خیابانها دادند. و این یک مسئله مبهمی نبوده است پیش ملت ما که اینها شاید صحیح بگویند. شاید دفاع از خودشان داشته باشند. یک کسی که وارد بشود در یک جمعیتی و با تانک بزند و جوانها را زیر تانک ببرد، آن وقت یک نفر را در مقابل هزار نفر که اینها کشته‏اند بکشند مع ذلک به آنها مهلت هم بدهند که صحبتهایشان را بکنند. اجازه رفتن داده شده است. البته قلم دست دشمن است و برای ما هر چه بخواهد می‏نویسد. اما واقعیت این طور نیست. و آنهایی که در اینجا کشته شده‏اند نه عددشان آن قدر است و نه طوری بوده است که بر خلاف موازین باشد. اینها هر کدامشان اشخاصی را کشته‏اند و فسادها ایجاد کرده‏اند. خانمانها را سوزانده‏اند. اشخاص را ارّه کردند در حبسهایشان پای آنها را. اشخاص را روی تاوه گذاشته‏اند و متصل به برق کرده‏اند، در تاوه آنها را بو داده‏اند. این اشخاص البته کشته شدند و اینها هم حق دفاع داشتند و در محکمه به اینها اجازه اینکه وکیل بگیرند ندادند. لکن ما چه بکنیم که قلم دست دشمن است و ما را می‏خواهد این طور صورت بدهد.

[راجع به شاه شما چه می‏گویید؟ آیا شما دستور داده‏اید که او را در خارج بکُشند؟ و آیا به نظر شما این کار ممکن است؟]

- نه من دستور ندادم. من میل دارم که بیاید ایران و او را محاکمه کنیم. من اگر می‏توانستم او را حفظش می‏کردم و می‏آوردمش ایران و علناً او را محاکمه می‏کردیم برای این پنجاه و چند سال ظلمی که کرده. و آن خیانتهایی که او کرده است جبران می‏کردیم. و این سرمایه‏هایی که از ما به خارج برده است اگر او کشته بشود از دست ما می‏رود. لکن اگر حفظش کنیم و بیاوریم به اینجا ممکن است این ثروت برگردد به ایران.

[شما مایلید که مثل آیشمن که گرفتند آوردند به اسرائیل، او را هم مثلًا بگیرند و به همان ترتیب بیاورند ایران؟]

- من مایلم که او بیاید ایران. بیاورندش ایران و ما محاکمه کنیم.

[خطاب به مترجم:] بگویید به او که مرحوم مدرس که با شاه سابق دشمن سرسخت بود یکوقتی که شاه‏[4] به سفر رفته بود، وقتی آمده بود، مرحوم مدرس گفته بود که من به شما دعا کردم. خیلی او خوشش آمده بود که چطور یک دشمن دعا کرده بود. گفته بود، نکته این است که اگر تو مرده بودی اموالی که از ما غارت کرده بودی و به خارجیها داده بودی همه از بین رفته بود. و من دعا کردم تو زنده باشی برگردی، بلکه بتوانیم ما مالها را برگردانیم. حالا ما هم همان طور هستیم و این پسر هم بیشتر از او اموال ما را برده است به خارج.

[اگر اموال را شاه پس بدهد، شما رهایش می‏کنید؟]

- راجع به خیانتهایش، اگر چنانچه پولها را به ما پس بدهد، آن مقداری که پس بدهد البته دیگر حرفی با او نیست. اما یک خیانتهایی که به ملیت ما کرده است، آنها را جبران نمی‏شود کرد و نمی‏شود ولش کرد. یک خیانتهایی به اسلام کرده است. آن هم ما نمی‏توانیم جبران کنیم. این جنایتهایی که کرد، مردم را به کشتن داد دسته جمعی 51 خرداد، خود او از قراری که به ما اطلاع داده‏اند عامل مستقیم قتل عام [ملت‏] ما بوده است. اینها یک چیزی نیست که بخشیدنی باشد، آنهایی که در 15 خرداد کشته، همه را زنده کند، دیگر حرفی نیست.

[یعنی تنها شاه یا همه خانواده‏اش؟]

- هر کدام که خیانتکار باشند. مجرد اینکه کسی از خانواده شاه ابداً در بین ما چه بشود، ولیعهد شاه بیاید مثل یکی از مردم اینجا زندگی بکند. کاری به ما نکرده است. هیچ کسی هم کاری به او ندارد. آنهایی که مثل اشرف که آن هم خواهر اوست خواهر تنی هم هست آنها دوقلو بودند، آن هم نظیر او جزو جنایتکارهاست. آن هم به اندازه جنایتی که کرد و جنایتهایی که کرده است. این چه کاری به افراد خانواده دیگرش دارد. آنکه خیانتی نکرده بود کاری به او نداریم.

[پسرش کاری کرده؟]

- اینها باید به محکمه برسد. می‏گویند، اما چه می‏دانیم.

[این برای شما یک امیدی است که او باید بیاید ایران و محاکمه بشود. مطمئنید که این جور خواهد شد؟]

- تقریباً یک آرزو است.

[یعنی شما مطمئن باشید چیزی از دست نمی‏دهید. من تمام تبلیغاتی که علیه شما کردند به هم می‏زنم.]

- خیال می‏کنید.

[می‏گویند اینها که اعدام شده‏اند، همه‏شان مقصر سیاسی و ساواکی و اینها نبودند. آنها هم اعدام شدند برای اینکه لواط کردند و زنا کردند. البته من توضیح دادم که این جور نیست. اینها تاجر و این چیزها بودند و بچه‏ها را می‏دزدیدند و این حرفها، و اخبار دروغ به شما گفتند.]

- بله اصل مسأله را باید گفت. و آن این است که اگر یک بدنی یک انگشتش فاسد بشود چه باید کرد برای اصلاح آن بدن. آیا باید این انگشت را گفت تو باش اینجا، فاسد کن این بدن را؟ این انگشت یک مفسده است و باید برید این چیزهایی که می‏دانید که اینها به فساد می‏کشند. یکوقت مثل بعضی طوایف می‏گویند که خوب، مردم آزادند. آن زن آزاد هست. زن این باشد، او هم تمتعی ببرد. خوب، چه بهتر. یکوقت منظور این هست. نه، ما این را نمی‏توانیم بپذیریم. یکوقت منظور این است که باید حفظ نظم جامعه، حفظ صحت جامعه بشود. این سیاستهایی که ما در اسلام داریم و اجرا می‏شود برای این است که جامعه را ما می‏خواهیم پاکسازی کنیم. علفهای هرزه‏ای که ضایع می‏کنند مزرعه ما را، باید این علفهای هرزه را بچینیم و دور بریزیم. آن کسی که بخواهد یک جامعه را اصلاح بکند، آن کسانی که افساد در جامعه می‏کنند، آن کسانی که جامعه را به تباهی می‏کشند، آن کسانی که جوانهای ما را به تباهی می‏کشند، دخترهای ما را به تباهی می‏کشند آنها را نمی‏توانیم تحمل کنیم که نظر کنیم اینها هر کار می‏خواهند بکنند. و هر سیاستی که هست باید بشود. چه پیش شما خیلی مشکل باشد پذیرفتنش و چه نباشد.- یک چیزی است، به اصطلاح جامعه را می‏خواهیم- اصلًا جامعه هم همان طوری که دزد را شما می‏گیرید و حبسش می‏کنید. خوب چرا آزادش قرار نمی‏دهید؟ همان طوری که قاتل را می‏گیرید نگهش می‏دارید، یا احیاناً قصاص می‏کنید. چرا رهایش نمی‏کنید که هر کاری دلش می‏خواهد بکند؟ چرا؟ این برای این است که اینها اسباب این می‏شود که یک جامعه را به فساد بکشد. اگر جلوگیری از چند تا از این فسادها بشود، جامعه اصلاح می‏شود. و ما منظورمان اصلاح جامعه است. اصلاح جامعه به همین چیزهاست که این سیاستها باشد.

[خطاب به مترجم:]

- و اما اینهایی که واقع شد در اینجا همان طوری که شما گفتید، به او بگویید که اینها امثال یک همچو مسائلی بودند.

[بعضی هم مثلًا لواط می‏کنند. بیمار هست، فرض کنید یک همچو چیزی، چرا باید اعدامش کنند؟]

- این مایه فساد است. فساد را باید برداشت تا دیگران اصلاح بشوند. این دیگر مسائلی فرعی است.

[می‏گویند یک زن هجده ساله را که آبستن بوده این را به عنوان اینکه زنا کرده اعدام کردند.]

- دروغ است، نمی‏شود، در اسلام نیست. این جزو همانهاست که به ما نسبت می‏دهند.

[این روزنامه‏ها بودند که درباره آن نوشتند.]

- بی‏اطلاعم. ما چه می‏دانیم حالا چه شده. وقتی به محکمه رفته است محکمه حکم کرده است.

[این چادر، آیا صحیح است که این زنها خود را در زیر چادر مخفی کنند؟ این زنها در انقلاب شرکت کردند. کشته دادند. زندان رفتند. مبارزه کردند، این چادر هم یک رسم از قدیم مانده‏ای است. حالا دیگر دنیا هم عوض شده. حالا این صحیح است که مثلًا اینها خودشان را مخفی کنند؟]

- اولًا اینکه این یک اختیاری است برای آنها، خودشان اختیار کردند. شما چه حقی دارید که اختیار را از دستشان بگیرید؟ ما اعلام می‏کنیم به زنها که هر کس چادر می‏خواهد یا هر کس پوشش اسلامی، بیاید بیرون. از 35 میلیون جمعیت ما 33 میلیونش بیرون می‏آید. شما چه حقی دارید که جلو اینها را بگیرید؟ این چه دیکتاتوری است که شما نسبت به زنها دارید؟ و ثانیاً اینکه ما یک پوشش خاصی را نمی‏گوییم. برای حدود زنهایی که به سن و سال شما رسیده‏اند هیچ چیزی نیست. ما زنهای جوانی که وقتی ایشان آرایش می‏کنند و می‏آیند، یک فوج را دنبال خودشان می‏کشند، اینها را داریم جلوشان را می‏گیریم. شما هم دلتان نسوزد.

من دیگر بلند شوم. شما هم دلتان نسوزد.

[خطاب به مترجم:]

- شما بگویید اینها را به ایشان.» (صحیفه امام، ج‏10، ص: 91 ـ 104)

ـ حکم به آقای احمد محسنی گرکانی؛ رسیدگی به امور در تویسرکان (1358)

«بسمه تعالی‏

جناب مستطاب ثقة الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ احمد محسنی گرکانی- دامت افاضاته‏

پیرو درخواستی که اهالی محترم تویسرکان نموده‏اند، مقتضی است جنابعالی جهت تبلیغ و ارشاد و انجام وظایف اسلامی و رسیدگی به امور مذهبی و اجتماعی مردم در آنجا بمانید. و در ضمن آنان را به وظیفه خطیری که در این دوران حساس دارند آشنا سازید. از خدای تعالی موفقیت جنابعالی را خواستارم. امید است اهالی محترم نیز قدردان زحمات آن جناب باشند.

به تاریخ دوم ذی قعده 99 / روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏10، ص: 105)

ـ سخنرانی در جمع پاسداران؛ اهمیت وظیفه پاسداران- حفظ مکتب و نظام (1358)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

ما و شما دو مسئولیت داریم: یک مسئولیت کوچک، و یک مسئولیت بزرگ. مسئولیت کوچک حفظ کشور، حفظ نظام و پیشبرد نهضت و رعایت جهات نظمی و تربیتی افراد [است‏] که این مهم است، لکن کوچکتر از آن دومی است. دوم، حفظ مکتب و چهره اسلام. ما اگر چنانچه در آن امرِ اول پیش ببریم، البته پیشبرد بزرگ است. و اگر شکست هم بخوریم، شکستش هم بزرگ. لکن با حفظ چهره اسلام و حفظ مکتب، شکست آخری برای ما نیست. شکست همان در فعالیتهای نظامی و فعالیتهای انتظامی است. اگر چنانچه چهره اسلام را ما حفظ بکنیم و در آن شکست نخوریم، برای ما در عاقبت پیروزی است. شما وقتی ملاحظه کنید از زمان پیغمبر اکرم- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- و زمان خلافت حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- جنگهای زیادی شده است، و جنگها هم همه جنگهای اسلامی، برای تربیت جامعه بودند. یک جنگ، ما در اسلام نداریم که از این مطلب که برای ساختن جامعه باشد و جلوگیری کردن از کسانی که نمی‏خواهند بگذارند جامعه ترقی بکند، در اسلام نداریم همچو جنگی. پیغمبر اسلام جنگهای متعددی کردند، و در بعضی از جنگها شکست خوردند، در عین حالی که شکست خوردند، مکتبشان شکست نخورد؛ مکتب محفوظ بود. حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- در بعضی از جنگها شکست خوردند، حتی در جنگ با معاویه بالاخره شکست با ایشان بود، آنها با حیله ایشان را شکست دادند، مع ذلک چون مکتب محفوظ بود، شکست نخورد؛ بلکه پیروز شد در آخر، الآن پیروزی او معلوم است. همه ملتهای اسلامی به او توجه دارند. و معاویه قبلًا اگر بعض از برادرهای اهل سنت ما نمی‏خواستند راجع به معاویه مثلًا چیزی بگویند، لکن حالا دیگر معلوم نیست این طور باشد. معاویه دیگر این قدر رسوا شده است که مسلمین دیگر او را قبول ندارند. پس در عین حالی که در جنگ صفین، امیر المؤمنین بالاخره شکست خورد، لکن پیروز شد؛ برای اینکه مکتب محفوظ بود. و معاویه هم ماهیتش معلوم شد برای آن اشخاصی که نمی‏دانستند، ماهیتش معلوم شد، منکشف شد. و همین طور حضرت سید الشهداء- سلام اللَّه علیه- خوب، در کربلا تشریف آوردند، و جنگ بین یک عده کم با گروههای زیاد که به قتل ایشان و اسارت اهل بیت ایشان، و به شکست منتهی شد؛ لکن در عین حال یزید را شکست داد. این یزید در دنیا مفتضح شد، به طوری که دیگر نشد باقی بماند، برای اینکه مکتب محفوظ بود. مکتب، مکتب توحیدی و اسلامی بود، و اسلام محفوظ بود، از این جهت شکستی نبود.

الآن ما در یک وضعی واقع هستیم که سر دو راهی ما واقع شده‏ایم که ممکن است که خدای نخواسته ما در مکتبمان شکست بخوریم. اگر فرض بکنید که ما در این مبارزه‏ای که ملت ما با محمد رضا، بلکه با همه کشورهایی که با او همراه بودند، در این مبارزه ما فرض کنیم که خدای نخواسته ملت ما شکست خورده بود، این یک شکستی بود که دنبالش باز پیروزی بود. و اگر هم شکست خورده بودیم، به نظر من خیلی غصه نداشت؛ برای اینکه ما مکتبمان محفوظ بود، و با محفوظ بودن مکتب بالاخره حق بر باطل غلبه می‏کند. اما ما الآن سر یک دوراهی واقع شده‏ایم که ممکن است با دست ما اسلام آن چهره زیبایی که دارد، در پیش کشورهای خارجی یا دشمنهای داخلی، آن چهره‏اش به طور دیگری نمایش پیدا بکند، که مکتب ما شکست بخورد. آنهایی که ما همیشه می‏گفتیم مکاتبشان انحرافی است، و اسلام است که می‏تواند یک مکتبی داشته باشد که بسازد جمعیتها را، و گروهها و ملتها را بسازد و اسلام مکتب انسان‏ساز است، انسانها را از قوه به فعلیت می‏آورد، این حرفها را ما می‏زدیم و می‏زنیم، خوف این است که اگر چنانچه در اعمال ما یک نحوی مشاهده بشود که بر خلاف آنی است که ما ادعا می‏کنیم، دشمنهای ما پای ما حساب نکنند، پای اسلام حساب کنند بگویند پاسدارهای اسلامی، ملّاهای اسلام، نظامی اسلامی، این طور عمل می‏کنند. پی بهانه هستند آنها که یک خلاف ببینند و آن خلاف را عَلَم کنند، با اضافاتی صد چندان؛ و به خیال خودشان ما را معرفی کنند در جوامع به اینکه جمهوری اسلامی که اینها می‏گفتند این طور بود که الآن مردم از گرفتاری آن رژیم سابق خلاص شده‏اند و به گرفتاری این رژیم افتاده‏اند. الآن دارند این حرفها را می‏زنند، در عین حالی که بهانه‏هایشان کم است.

در عین حالی که در این انقلابی که ملت ایران کرد از همه انقلابهای دنیا آرامتر و سفید بود. یک انقلاب «سفید» باید اسمش را گذاشت؛ نه مثل انقلاب محمد رضا؛ یعنی آن قدری که ما از دست دادیم چند صد مقابل آن به دست آوردیم؛ لکن نه آنی که می‏خواهیم. آنی که می‏خواهیم باز به دستمان نیامده است. آنی که به دست آوردیم این است که موانع را از سر راه به طور عمده برداشتیم. یک مقداری هم هست.

لکن چنانچه ما امروز یک کاری بکنیم که گفته بشود که آن وقت رژیم سلطنتی بود و این کارها را می‏کرد، حالا هم که جمهوری اسلامی است و اسلام است و دم از قرآن می‏زنند و دم از اسلام می‏زنند و دم از ایمان می‏زنند، حالا هم همان است. منتها لفظش فرق کرده است؛ معنا همان معناست. الفاظ تغییر کرده است، به جای رژیم سلطنتی رژیم جمهوری گفته شده است، لکن عمل همان عمل است و برنامه همان برنامه. این یک مسئولیت بزرگی است گردن من و آقا، گردن آقا و شماها هم هست، و گردن همه ملت. یعنی هر کس الآن در پوشش جمهوری اسلامی هست این مسئولیت را دارد. مسئولیت، مسئولیت شخص نیست. اگر مسئولیت شخص بود چیزی نبود. اگر مسئولیت آقا بود چیزی نبود. فرض کنید که آقای لاهوتی‏[5] هم متهم بشوند، یا من متهم بشوم، و یا آقای ابو شریف‏[6] متهم بشوند، این چیزی نیست. مسأله اتهام مکتب است. مکتب ما را اینها متهم می‏خواهند بکنند؛ به اشخاص کار ندارند. آنها آن چیزی را که بر خلاف مقصدشان بوده است و آن چیزی که خودشان را برای آن شکست خورده یافتند، آن عبارت از مکتب ما بود. مکتب ما اینها را شکست داد. مکتب ما یک مکتبی بود که این جوانها را عرضه داشت؛ همین جوانها می‏گویند که شهادت را برای ما بخواهید. این مکتب بود، فرد نمی‏شود که، افراد نمی‏شود که، مردن را بخواهند برای یک اموری که مربوط به زندگی است! این اصلًا معقول نیست یک همچو چیزی که شما بگویید که من کشته بشوم برای اینکه مثلًا فلان چیز، فلان کالا، ارزان بشود یا گران بشود. این پیش اشخاص مطرح نیست. آنی که مطرح است عقاید مردم است. این، عقیده است که انسان را می‏کشد به این طرف و آن طرف. آن عقیده بود که حضرت سید الشهداء را با چند نفر، با چند عدد معدود، کشاند در مقابل یک امپراتور خبیثی که همه عُدّه و عِدِّه‏[7] را داشت، لکن نه آدم بود، نه ایمان داشت. اینکه سید الشهداء را کشاند به آنجا مکتب بود که کشاند به آنجا؛ اتحاد و عقیده بود که کشاند به آنجا. و همه چیزش را داد در مقابل عقیده، در مقابل ایمان؛ و کشته شد و شکست داد؛ طرف را شکست داد. اگر خدای نخواسته در این نهضتی که شما کردید یکوقت کاری ما و شما انجام بدهیم، روحانیون و پاسداران هر دو طایفه پاسدار هستند؛ پاسدار اسلام. همه ملت، پاسدار اسلام باید باشند: کُلُّکُم رَاعٍ‏[8].

همه باید مراعات کنید، همه‏تان «راعی» هستید، همه مردم، و همه هم مسئول هستند؛ یعنی همه باید همان طوری که یک شبانی یک گله‏ای را می‏برد و رَعْی‏[9] می‏کند و می‏چراند و به جاهای خوب باید ببرد، مسئول این است که این را به جاهای خوب و به علفچراهای خوب ببرد و به آبهای خوب، و مسئول است پیش صاحبان او به اینکه چرا نبردی؟

همه ما آن حال را داریم، مسئولیم در مقابل خدا و در مقابل وجدان. و همه‏مان باید مراعات بکنیم؛ یعنی نه اینکه مراعات خودمان را؛ من مراعات همه شما را بکنم؛ شما هم هر یک مراعات همه را. یک همچو برنامه است که همه را وادار کرده که به همه «چرا» بگوییم، همه را. به هر فردی، لازم کرده به اینکه امر به معروف کند. اگر یک فرد خیلی به نظر مردم مثلًا پایین یک فردی که به نظر مردم خیلی اعلا رتبه هم هست، اگر از او یک انحرافی دید، بیاید- اسلام گفته برو به او بگو نکن- بایستد در مقابلش بگوید این کارَت انحراف بود نکن. می‏گویند عمر گفت- در وقتی که خلیفه بود- که من اگر چنانچه خلافی کردم به من مثلًا بگویید و چه بکنید. یک عربی شمشیرش را کشید گفت ما با این مقابل تو می‏ایستیم. اگر تو بخواهی خلاف بکنی، ما با این شمشیر مقابلت می‏ایستیم.[10]

تربیت اسلامی این است که در مقابل اجرای احکام خدا و در مقابل راه انداختن نهضتهای اسلامی، هیچ ملاحظه از کسی نکند. این آقاست این غیر آقا، این پدر است این پسر است، این رئیس است، این مَرءوس است، ابداً این مسائل نباشد در کار. مسأله این باشد که این آیا به طریق اسلام دارد عمل می‏کند یا نه. به طریق اسلام عمل می‏کند، هر فردی باشد باید از او قدردانی کرد و تشویق کرد و محبت به او کرد. بر خلاف اسلام که باشد، هر فردی می‏خواهد باشد، یک روحانی عالیمقام باشد، یک آدمی باشد که مثلًا رأس باشد، یک سرکرده باشد، وقتی دیدند بر خلاف مسیر دارد عمل می‏کند، هر یک از افراد موظفند که به او بگویند که این خلاف است، جلویش را بگیریم. همه ما الآن موظفیم به اینکه اعمالی که خودمان می‏کنیم یک اعمالی نباشد که چهره انقلاب ما را مُشوَّه کند؛ غیر از آن طور که خدا می‏خواهد عرضه بکنیم.

الآن شما اسم شریف پاسداری برایتان ثبت است؛ پاسدار اسلام، پاسداران انقلاب اسلامی، پاسدار انقلاب اسلامی، لفظ نیست، واقعیت است، یک واقعیتی است. این واقعیت است که شما هر جا اگر یکی پیدا بشود و بر خلاف مسیر اسلام بخواهد یک کاری بکند و یک گروهی چه بکند، این واقعیت است که شما را می‏کشاند آنجا، حرکت می‏کنید به آنجا، آن فتنه را خاموش می‏کنید. این یک واقعیتی است که چنانچه ما اسممان پاسدار بود و واقعیتمان پاسدار اینکه خودمان را، از خودمان پاسداری بکنیم که بر خلاف مسیر اسلام حرکت نکنیم. از پاسدار وقتی بر خلاف پاسداری یک چیزی دیده بشود، نمی‏گویند این آقا این کار را کرده؛ می‏گویند پاسدارها این طوری هستند. و این یک مسئولیت بسیار بزرگی است که به عهده‏تان هست، به عهده ما هم هست. ما هم، در بین ما هم، این مسأله است که اگر یک اهل علمی خدای نخواسته یک خلافی بکند، می‏گویند آخوندها این جورند، می‏روند سراغ آخوندها. اگر یک کمیته‏ای یک کاری بکند، می‏گویند این کمیته‏ها، کمیته‏های اسلام این طوری است. دشمنها ایستاده‏اند که از «شخص» مطلب را ببرند بالا، برسانند به «نوع»؛ از آنجا ببرند بالا برسانند به «اسلام.» دشمنهای ما این طوری؛ این کاره‏اند، فکر این مطلب هستند؛ یعنی آن مرکزی را که از آن ترسیده‏اند می‏خواهند بکوبند؛ و آن اسلام است، آن را می‏خواهند بکوبند. گاهی به اسم معمَّمین می‏کوبند؛ گاهی به اسم پاسدارهای اسلامی؛ گاهی به اسم کمیته‏های اسلامی؛ گاهی به اسم دادگاههای اسلامی، این طوری.

ما موظفیم که بهانه دست این اشخاصی که غرض دارند ندهیم. هر یک خودمان را مواظبت کنیم و پاسداری از خودمان بکنیم؛ و هر یکمان از رفقا فرض کنید پاسداری بکند. آقا خودش را حفظ بکند؛ و مأمور حفظ شما و شما و شما هم هست. نه این است که مأمور است [برای‏] خودش؛ مأمور است خودش نماز بخواند؛ نخیر مأمور است که شما را وادار کند به نماز خواندن؛ من را وادار کند به نماز خواندن، همه مأموریم. خودش فقط مثلًا بدگویی به مردم نکند بی‏جهت؛ این خودش هست؛ اگر شما هم کردید، این مکلف است؛ یعنی تکلیف الهی دارد به اینکه جلوتان را بگیرد. امر به معروف و نهی از منکر دو اصلی است در اسلام، که همه چیز را می‏خواهد اصلاح کند؛ یعنی با این دو اصل می‏خواهد تمام قشرهای مسلمین را اصلاح بکند. به همه مأموریت داده، به همه، به تمام افراد زیر پرچم مأموریت داده که باید وادار کنید همه را به کارهای صحیح، و جلوگیری کنید از کارهای فاسد. این طور نیست که شما فقط یک مأموریتی دارید، و آن این است که خودتان یک کارهای خوبی بکنید، از کار بد احتراز کنید. مأموریت زیادتر از این است، خودتان و همه را، هم خودتان، هم همه را. و هیچ فرقی هم بین قشرها در این امر نیست که همه باید اطاعت خدا بکنند و همه باید حفظ این پاسداری را بکنند، مهم این است. پاسداری خیلی شریف است، برای اینکه خدمتگزاری به اسلام است؛ حفظ اسلام است. و مسئولیتش خیلی زیاد است، برای اینکه اگر خدای نخواسته پاسدار بر خلاف مقررات پاسداری و بر خلاف مقررات پاسداری اسلامی عمل بکند، یکوقت می‏بینید که با قلم اشخاصی که می‏خواهند چهره اسلام را وارونه نشان بدهند، آنها به فعالیت می‏افتند و بهانه دستشان می‏آید و اسلام را بد معرفی می‏کنند، و مکتب ما خدای نخواسته یکوقت شکست بخورد. اگر مکتب ما شکست بخورد، رفتیم تا آخر؛ تمام شده دیگر کار. اگر در این زمان، در این زمانی که این نهضت پیدا شد و این قُلْدُرها را، این چپاولگرها را، همه را خارج کرد و بیرون کرد همه را، اگر به جای او یک غارتگر و چپاولگر به حدود خودش بنشیند، نهضت ما از بین می‏رود، و مکتب ما شکست می‏خورد. و این به عهده من و شما و همه است؛ باید حفظش بکنیم.

من از خدای تبارک و تعالی می‏خواهم که همیشه نظیر این آقای ابو شریف را- که کم دیدمشان اما خوب دیدمشان- و این آقا[11] که نور چشم من است و سابقه دارم با ایشان سالهای طولانی، و این قدر رنج دیده است از این رژیم فاسد که الآن کسی به من گفت ایشان باز آثار آن شکنجه‏ها در بدنش هست، و مقاومت کرده این آقا را قدرش را بدانید، این یک آدم معمولی نیست، یک آدم زاید بر معمول است. و من امیدوارم که با همت همه شما ان شاء اللَّه این نهضت پیش برود و این چهره اسلام خوب نمایش پیدا کند. یعنی ما یک متاعی داریم که این متاع را چنانچه عرضه بکنیم، همه عالم قبول می‏کنند. نمی‏گذارند این متاع را ما عرضه بداریم، نگذاشتند. سالهای طولانی نگذاشتند که ما عرضه کنیم این متاعی که داریم؛ و آن اسلام است. الآن یک خرده، یک بادی از اسلام آمده است یک نسیمی از اسلام در این مملکت آمده است، الآن از هر جا می‏آیند می‏گویند که همه عاشق ایرانند. همین الآن یک آقایی، که رفته بود در یک محلی در خارج، آمده بود می‏گفت که در آن جلسه‏ای که ما بودیم و پنجاه و چند نفر از اشخاصی- که روشنفکرهای آنها و از علمای آنها بودند- همه‏شان اظهار می‏کردند که ایران چطور، ما چطور هستیم. و [با] ملتها با هر کس که تماس گرفتیم همه اسم از ایران می‏بردند، و قضیه ایران چطوری است. نظر دارند الآن به ایران. الآن چند نفر هم از بنگلادش بود که آمده بودند اینجا، اینها هم همین طور می‏گفتند که ملت ما همه توجه به اینجا دارند و چشمشان به اینجاست.

همه عالَم الآن چشمشان را دوخته‏اند که ببینند ما چه می‏کنیم؛ ما راست گفتیم که حکومت عدل اسلامی؛ یا خدای نخواسته خلاف گفتیم و خودمان هم غیر اسلامی هستیم و غیر عدل اسلامی. باز اگر این طور حساب بکنند که اینها غیر اسلامی‏اند، باز یک چیزی بود؛ اما بگویند که اسلام این است، شکست آن است که بگویند که اسلام این است که اینها پاسدارهایشان هستند و اینها هم آخوندهایشان.

خودتان را حفظ کنید برادرهای من. توجه کنید به اینکه مسئولیت زیاد است، و باید. خودتان را حفظ کنید، و همه‏تان باید خودتان را حفظ بکنید. توجه داشته باشید به اینکه مکتب را حفظش کنید. و شما که رؤسای پاسدارهای جاهای دیگر هم هستید پاسدارهای خودتان را توجه بدهید به این مسائل که آنها هم حفظ کنند. تا ان شاء اللَّه یک کشوری پیدا بشود، یک کشور اسلامی، که هر جایش پا بگذاریم بوی قرآن کریم و پیغمبر اسلام باشد. خداوند همه‏تان را ان شاء اللَّه حفظ کند.» (صحیفه امام، ج‏10، ص: 106 ـ 114)

ـ پیام به ارتش و ملت مسلمان عراق؛ مخالفت با دولت عراق (1359)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

ملت شریف و مبارز و مسلمان عراق، ارتشیان رزمنده، افسران و درجه داران و سربازان مسلمان عراق. کارگران و کارمندان مسلمان عراق! شما همه از نزدیک جنایتها و خیانتهای حزب کافر بعث را دیده و می‏بینید. شما تلخی حکومت کافر بعثی را چشیده‏اید.

شما می‏دانید که صدام حسین و رفقای کافر او تابع میشل عَفْلَقْ‏[12] ملحد و نوکر چشم بسته صهیونیسم و امپریالیسم به امر اربابان جهانخوار خود به ایران و ملت ایران- که با اللَّه اکبر و پشتوانه اسلام عزیز کفار را از میهن خود راندند- حمله نموده و بی‏رحمانه برادران ایمانی شما را به قتل می‏رسانند. شما می‏دانید که این جنگ بین ایران و بعثیهای عراق، جنگ بین اسلام و کفر و قرآن کریم و الحاد است. از این جهت، بر همه شما و ما مسلمانان جهان لازم است از اسلام عزیز و قرآن کریم دفاع کنیم و این خیانتکاران را به جهنم بفرستیم. اکنون تکلیف شرعی، الهی، انسانی شما آن است که در هر محلی هستید به ضدیت و کارشکنی برآیید. ارتش عراق به ارتش ایران ملحق شود؛ و امروز نزدیک به صد نفر از درجه داران و افسران و رزمندگان عراق به ایران آمده و در آغوش اسلام قرار گرفته‏اند. و باید ارتش عراق بداند که ایران با آغوش باز از برادران ایمانی ارتشی عراقی خود پذیرایی و پشتیبانی می‏کند. باید به حسب تکلیف شرعی کارگران از هر طبقه که هستند و کارمندان در اداره که می‏باشند با اعتصابها و مخالفتها خدمت خود را به اسلام عزیز و قرآن کریم نشان دهند. ملت عراق از دادن مالیات و پول آب و برق به دولت کافر خودداری کند، که کمک به دولت غیر قانونی کافر است؛ کمک به مخالفین اسلام است که در حال جنگ با اسلام می‏باشند، و با راهپیماییهای میلیونی عمل جنایتکاران عراقی را محکوم نمایند. شما برادران عراقی باید بدانید که برادران ایرانی شما اکنون در حال آماده‏باش هستند، و هر وقت که لازم باشد با بسیج عمومی، مخالفین با اسلام را سرکوب می‏کنند. شما برادران ارتشی و غیر ارتشی و همه قوای مسلح از عمل ملت ایران که با دست خالی قدرت شیطانی ابرقدرتها را در هم شکست، عبرت بگیرید و از شیطان بزرگ و کوچک نهراسید، و برای دفاع از اسلام و کشورهای اسلامی بپاخیزید. خداوند با شما است. إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ‏[13] و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏13، ص: 230)

ـ پیام به ملت ایران در آستانه سومین انتخابات ریاست جمهوری (1360)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

جمهوری اسلامی، فرآورد مجاهدات جانفرسا و فداکاریهای بیدریغ شما و فرزندان برومند و شهدای ارجمند شماست. شما بودید که با قدرت ایمان و تعهد به اسلام، میهن عزیز خود را از اسارت سلاطین و رژیم ستمگر شاهنشاهی و دژخیمان خونخوار آنان نجات دادید. شما بودید که همچون سلحشوران متعهد صدر اسلام با انقلابی عظیم، کشور خود را از سلطه ابرقدرتها و خصوصاً امریکای غدار و جهانخوار آزاد نمودید.

شما اسلام بزرگ را که می‏رفت دستخوش انحراف منحرفین و منافقین شود و احکام مترقی آن به احکام دلخواه نادانان مبدل گردد و با اسم اسلام راستین، قوانین مسلّمِ منصوص‏[14] در قرآن کریم به نسیان کشیده شود، زنده و تجدید کردید، و در مقابل هجوم نظامی و تبلیغاتی همه جانبه ایستادگی نمودید، و در این دو- سه ساله، ره صد ساله پیمودید و تمام موانع را از سر راه برداشته و جمهوری اسلامی را با تمام نهادهایش تحقق بخشیدید و حیاتی جدید و درخشان و فروزنده به کشورتان و فرهنگتان بخشودید.

اکنون شما عزیزان ارزشمند هستید که باید این سرمایه گرانبها و این امانت الهی را که با خون اولیای گرانقدر خداوند و مجاهدین ارجمند اسلام و فرزندان عزیز برومند شما، به دست شما سپرده شده است پاسداری نمایید، و با تمام توان از زن و مرد و کوچک و بزرگ با مجاهدات پیگیر و شجاعانه، در حفظ و حراست آن کوشا باشید، و از تبلیغات دامنه‏دار ورشکستگان- که خود علامت عظمت انقلاب اسلامی شماست و دلیل وحشت آنان و سلطه‏جویان و چپاولگران است- به خود تردیدی راه ندهید، و با همان شور و هیجان و تعهدی که دارید به پیش روید و مطمئن باشید که در جهان، سرافراز و پیروز هستید و در بارگاه عظمت حق تعالی ارزشمند و در پیشگاه اسلام و اولیای معظم آن ارجمند خواهید بود.

اکنون که با از دست دادن سربازی گرانقدر و رئیس جمهوری خدمتگزار و متعهد چون شهید رجایی‏[15] که خدایش رحمت فرماید- برای تعیین رئیس جمهور به پای صندوقهای رأی خواهیم رفت، لازم است ملت عزیز، رشد و استقامت و پایداری خود را در پیشگاه خالق و صاحب اسلام و در نزد جهانیان و در پیش چشمان حیرت زده دشمنان و بدخواهان اسلام که شما را با تهمتهای گوناگون هدف قرار داده و وفاداری شما عزیزان متعهد به جمهوری اسلامی را مورد سؤال و تردید انگاشته‏اند ثابت و با شور هر چه بیشتر، یکپارچه در این امری که حفظ حیثیت جمهوری اسلامی و ملت شریف بسته به آن است به سوی صندوقهای رأی چون موجی خروشان و دریایی مواج، با صفوفی فشرده رفته رأی خود را به شخصی که متعهد به اسلام و خدمتگزار به ملت و کشور و حامی مستضعفان و دارای بصیرت در امر دین و دنیا و منزّه از گرایش به شرق و غرب و مکتبهای انحرافی و دارای دید سیاسی است، بدهید. امروز شرکت در انتخابات ریاست جمهور نه فقط یک وظیفه اجتماعی و ملی است، بلکه یک وظیفه شرعی اسلامی و الهی است که شکست در آن، شکست جمهوری اسلامی است، که حفظ آن بر جمیع مردم از بزرگترین واجبات و فرایض است و وسوسه در آن از شیطان بلکه عمال شیطان بزرگ است.

برادران و خواهران با هوشیاری بسیار و دید اسلامی سیاسی با مسائل برخورد کنید و از وسوسه منحرفان و مخالفان اسلام و وابستگان به سیاست اجانب اجتناب نمایید که اینان با هر وسیله می‏خواهد پایه‏های جمهوری اسلامی را متزلزل کنند، و به خیال رسیدن به مقاصد خودشان، از هر فرصتی بهره‏برداری نمایند و نگذارند که شما در این امر حیاتی که شخصیت خود و کشورتان بسته به آن است شرکت کنید.

این جانب از علمای معظم و ائمه جمعه و جماعات محترم و خطبا و گویندگان متعهد در سراسر کشور تقاضا دارم که مردم شریف را از اهمیت این موضوع حیاتی و سرنوشت‏ساز مطلع و آنان را به تکلیف شرعی خود ارشاد فرمایند. از نویسندگان و گویندگان و روشنفکران و اساتید محترم و معلمان و دانشمندان کشور تقاضا دارم که در هر مسلک و گروهی هستند، به یک مطلب مهم توجه نمایند که اگر خدای نخواسته جمهوری اسلامی، این دسترنج توده‏های عظیم رنج کشیده و ستمدیده، شکست بخورد، هر گز گمان نکنند که به جای آن یک رژیم متعهدتر و غمخوارتر و ملی‏تر و اسلامی‏تر روی کار می‏آید؛ و به یقین بدانند که یک رژیم صد درصد غربی امریکایی یا شرقی کمونیستی به دست یکی از دو ابرقدرت، جایگزین آن می‏گردد، اگر چه با صورت ملی و اسلامی. پس در این صورت، کارشکنی یا بی‏تفاوتی در این امر، نزدیک کردن کشور است به سوی دو قطب جهانخوار و به هدر دادن خونهای جوانان و زحمتهای طاقت فرسای ملت. و از انجمنهای اسلامی در سطح کشور می‏خواهم که در هر محلی که هستند، کسانی را که با آنان تماس دارند به اهمیت این امر آشنا نمایند. امید است خداوند متعال، امت اسلامی را موفق فرماید که برای پیشرفت مقاصد اسلامی هر چه بیشتر کوشش نمایند و توفیق خدمت به همه ما مرحمت فرماید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏15، ص: 249 ـ 251)

ـ پیام به رئیس دولت امارات عربی متحده؛ تبریک سال جدید قمری (1363)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

حضرت آقای شیخ زاید بن سلطان آل نهیان، رئیس دولت امارات عربی متحده‏

تلگراف تبریک شما به مناسبت حلول سال جدید هجری واصل و موجب تشکر گردید.

متقابلًا حلول این سال را به شما و ملت مسلمان و برادر کشورتان تبریک می‏گویم. و از خدای متعال نجات ملل محروم و مستضعف جهان را از سلطه مستکبران شرق و غرب و بخصوص امریکای جهانخوار، مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

28 ذی حجه 404 // روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏19، ص: 77)

ـ نامه به آقای حسن صانعی؛ موافقت با واگذاری بخشی از اراضی به بنیاد 15 خرداد (1364)

[بسمه تعالی. محضر مقدس رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مد ظله العالی‏

با تقدیم سلام و تحیات معروض می‏دارد، بنا به حکم حکومتی مورّخ چهاردهم اسفند ماه یک هزار و سیصد و پنجاه و هفت آن جناب مقرر گردید کلیه داراییها و اموال منقول و غیر منقول دودمان منحوس پهلوی و وابستگان رژیم منفور سابق در جهت رفع نیازهای طبقات محروم و مستمند جامعه و تأمین مسکن و اشتغال برای مستضعفین به مصرف برسد. و از آنجا که بنیاد 15 خرداد نیز بنا به دستور آن حضرت موظف است مستضعفین جامعه و خانواده‏های محترم شهدا را زیر پوشش خدماتی خود قرار دهد، بخشی از این گونه اموال در اختیار این بنیاد قرار گرفته است. در خصوص اراضی شهری که از وابستگان رژیم منفور سابق در اختیار این نهاد قرار گرفته است سازمان زمین شهری خود را مالک آنها می‏داند.

مستدعی است با عنایت به وظایف خطیر بنیاد 15 خرداد و محدودیت امکانات آن، فرامین لازم را به وزارتخانه‏های مربوطه صادر تا این بنیاد بتواند با استفاده از اراضی مذکور یا ثمن حاصل از فروش آنها گامهای مثبت و مؤثری در جهت رفاه حال خانواده‏های محترم تحت پوشش برداشته و این قشر شریف جامعه را از الطاف پدرانه خود بهره‏مند فرمایید. ادام اللَّه ظلکم علی رءوس المسلمین. حسن صانعی- سرپرست بنیاد 15 خرداد]

بسمه تعالی‏

آنچه مربوط به خاندان پهلوی و عمال آنها است با حفظ موازین شرعیه به مقدار ضرورت مجازید.

2 آذر 64 // روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏19، ص: 429 ـ 430)

ـ حکم به آقای مهدی کروبی؛ بهره برداری از واحدهای صنعتی وابسته به بنیاد شهید (1366)

[بسمه تعالی. محضر مبارک حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مد ظله العالی‏

با سلام و تحیت، به استحضار می‏رساند که برخی از واحدهای تولیدی و اموالی که توسط دادگاهها و محاکم انقلاب اسلامی مصادره و یا سرپرستی آن در اختیار این بنیاد[16] قرار داده و یا خواهند داد، به صنایع ملی واگذار می‏شود. لهذا نظر به تلاشها و کوششهایی که توسط بنیاد شهید انقلاب اسلامی برای احیای این گونه واحدها صورت گرفته و نیاز مبرم به این اموال که مستقیماً در جهت رفاه جانبازان و خانواده‏های معظم شهدا مورد استفاده قرار می‏گیرد، استدعا دارد در صورت امکان ذیل همین ورقه اجازه فرمایند اموالی که در اختیار این بنیاد قرار گرفته و خواهند گرفت، مستثنی گردد. مهدی کروبی‏].

بسمه تعالی‏

با موافقت جناب آقای نخست وزیر مستثنی گردد.

2 مهر ماه 66روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 393)

ـ حکم به آقای خامنه ای، رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی؛ ضوابط گزینش دانشجو (1367)

[آقایان محفوظی (عضو هیأت مرکزی گزینش استاد)، حسینی نژاد (عضو هیأت مرکزی گزینش وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی)، ادریسیان (هماهنگ‏کننده گزینشهای دانشجویی)، عطری نژاد (عضو هیأت مرکزی گزینش آموزش و پرورش)، مؤیدی، امین زاده و ختایی (از دست‏اندرکاران گزینش) طی نامه‏ای به محضر امام خمینی به تاریخ 2/ 7/ 67 مبنی بر بیان وجود مغایرت در ضوابط گزینش داوطلبان ورود به دانشگاهها، ارائه شده توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی با مفاد پیام امام خمینی در سال 63، و هشدار نسبت به نفوذ عناصر مخالف انقلاب و نظام در دانشگاهها، خواستار رسیدگی و کسب تکلیف شده‏اند. امام خمینی در پاسخ چنین مرقوم فرموده‏اند:].

بسمه تعالی‏

جناب حجت الاسلام آقای خامنه‏ای ریاست محترم شورای انقلاب فرهنگی- دام توفیقه‏

به این موضوع رسیدگی نمایید و اگر صحت داشته باشد به صلاح دانشگاهها و کشور نیست.

روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 148)

ـ نامه به آقای محمد حسن قدیری؛ حکم بازی با شطرنج و معامله آلات موسیقی (1367)

[بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

خدمت حضرت مستطاب آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مد ظله العالی‏

با عرض سلام و ادب و احترام، اخیراً دو استفتاء منتشر شده که در یکی از خرید و فروش آلات لهو سؤال شده و در جواب آمده که خرید و فروش آلات مشترکه به قصد محلله آن اشکال ندارد. و در دیگری در سؤال مفروض است که امروز شطرنج بکلی آلت قمار بودن خود را از دست داده و تنها به صورت ورزش فکری درآمده است و در جواب آمده است که بر فرض عمل مزبور اگر بُرد و باختی در بین نباشد اشکال ندارد. و آقای مورد اعتمادی نقل کردند که در بعضی روزنامه‏ها بر فرض مزبور را ننوشته است.

در اینجا سؤالاتی مطرح است.

1- خرید و فروش آلات مشترکه مانع ندارد مگر اینکه قصد منفعت حرام در بین باشد. پس چرا در جواب سؤال اول قصد حلال قید شده است؟

2- در سؤال دوم سائل محترم از کجا ادعا می‏کند که امروز شطرنج آلت قمار بودن خود را بکلی از دست داده و تنها ورزش فکری شده است؟

3- در روایت معتبره است از سکونی از حضرت صادق- علیه السلام:

اول- قال: قال رسول اللَّه (ص) انهاکم عن الزفن و المزمار و عن الکوبات و الکبرات.

دوم- قال: نهی رسول اللَّه (ص) عن اللعب بالشطرنج و النرد ....

زفن، به معنای رقص است (مجمع البحرین) مزمار، نامی است که مطلق نی را شامل می‏شود و نهی حضرت، حجت بر تحریم است مگر حجتی بر خلاف باشد. و هر دو دلیل اطلاق دارد.

بنا بر این استفاده می‏کنم که نی‏زدن حرام است چه نی آلت مختصه باشد یا مشترکه و بازی شطرنج حرام است چه آلت قمار را از دست بدهد یا نه. و دعوای انصراف منشأ صحیحی می‏خواهد که به نظر نمی‏رسد و آنچه ممکن است گفته شود مثل غلبه یا آلیت در آن زمان منشأ صحیحی نیست. و البته در حد خودم در ادله فحص و به مطالب حضرت عالی هم مراجعه نمودم حجتی بر خلاف اطلاق مزبور نیافتم. ادله میسر و لهو تطبیق بر آلات منافاتی با اطلاق ندارد و علت منصوصه‏ای هم در ادله نیست و در هر صورت اگر ساحت قدس حضرت عالی از این گونه مسائل به دور باشد به نظر من بهتر است و ضرورتی در نشر آنها دیده نمی‏شود. دیگر هر طور صلاح می‏دانید. از جسارت عذر می‏خواهم و از خداوند متعال دوام سایه بلندپایه آن حضرت را مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

4 صفر الخیر 1409- محمد حسن قدیری‏].

بسمه تعالی‏

جناب حجت الاسلام آقای قدیری- دامت افاضاته‏

پس از عرض سلام و قبل از پرداختن به دو مورد سؤال و جواب، این جانب لازم است از برداشت جنابعالی از اخبار و احکام الهی اظهار تأسف کنم. بنا بر نوشته جنابعالی زکات تنها برای مصارف فقرا و سایر اموری است که ذکرش رفته است و اکنون که مصارف به صدها مقابل آن رسیده است راهی نیست و «رِهان»[17] در «سَبْق»[18] و «رِمایه»[19] مختص است به تیر و کمان و اسب دوانی و امثال آن، که در جنگهای سابق به کار گرفته می‏شده است و امروز هم تنها در همان موارد است. و «انفال»[20] که بر شیعیان «تحلیل»[21] شده است، امروز هم شیعیان می‏توانند بدون هیچ مانعی با ماشینهای کذایی جنگلها را از بین ببرند و آنچه را که باعث حفظ و سلامت محیط زیست است را نابود کنند و جان میلیونها انسان را به خطر بیندازند و هیچ کس هم حق نداشته باشد مانع آنها باشد، منازل و مساجدی که در خیابان کِشیها برای حل معضل ترافیک و حفظ جان هزاران نفر مورد احتیاج است، نباید تخریب گردد و امثال آن. و بالجمله آن گونه که جنابعالی از اخبار و روایات برداشت دارید، تمدن جدید بکلی باید از بین برود و مردم کوخ‏نشین بوده و یا برای همیشه در صحراها زندگی نمایند.

و اما راجع به دو سؤال، یکی بازی با شطرنج در صورتی که از آلت قمار بودن بکلی خارج شده باشد، باید عرض کنم که شما مراجعه کنید به کتاب جامع المدارک مرحوم آیت اللَّه آقای حاج سید احمد خونساری که بازی با شطرنج را بدون رهن جایز می‏داند و در تمام ادله خدشه می‏کند، در صورتی که مقام احتیاط و تقوای ایشان و نیز مقام علمیت و دقت نظرشان معلوم است، اما اینکه نوشته‏اید از کجا سائل به دست آورده که شطرنج بکلی آلت قمار نیست، این از شما عجیب است، چون سؤالها و جوابها فرض است و بنا بر این آنچه را من جواب داده‏ام در فرض مذکور است که اشکالی متوجه نیست و در صورت عدم احراز باید بازی نکنند. و عجیبتر آنکه نوشته‏اید چرا به جای «قصد حرام نباشد»، «قصد حلال» نوشته شده؟ گویی عمل شخص متوجه و قاصد بدون قصد هم می‏شود، در این صورت «قصد حلال» مساوق است با نبودن «قصد حرام».

و اما در قضیه خرید و فروش آلات مشترکه برای مقصد حلال، اشتباه بزرگی کرده‏اید که گمان کرده‏اید خرید و فروش برای منفعت حلال، یعنی استفاده حرام کردن و این بر خلاف آنچه نوشته شده است می‏باشد. البته در این زمینه‏ها مسائل زیادی است که حال و وقت من اجازه تعقیب آنها را ندارد. از جنابعالی که فردی تحصیلکرده و زحمت‏کشیده‏ای می‏باشید، توقع نبود که این گونه برداشت کرده و آن را به اسلام نسبت دهید.

شما خود می‏دانید که من به شما علاقه داشته و شما را مفید می‏دانم، ولی شما را نصیحت پدرانه می‏کنم که سعی کنید تنها خدا را در نظر بگیرید و تحت تأثیر مقدس‏نماها و آخوندهای بیسواد واقع نشوید، چرا که اگر بنا است با اعلام و نشر حکم خدا به مقام و موقعیتمان نزد مقدس‏نماهای احمق و آخوندهای بیسواد صدمه‏ای بخورد، بگذار هر چه بیشتر بخورد. از خداوند متعال توفیق جنابعالی را در خدمت به اسلام و مسلمین چون گذشته خواهانم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. 2/ 7/ 67 // روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 149 ـ 152)



[1] - از بستگان امام خمینی.

[2] - در صحیفه نور، تاریخ 21/ 6/ 58 درج شده، اما تاریخ صحیح 2/ 7/ 58 است.

[3] - به طور مساوی و برابر.

[4] - رضا شاه پهلوی.

[5] - آقای حسن لاهوتی.

[6] - عباس زمانی، فرمانده وقت سپاه پاسداران.

[7] - نیرو و افراد.

[8] - بحار الأنوار، ج 72، ص 38:«

کُلُّکُمْ راعٍ و کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعیَّتِه».

هر یک از شما سرپرست و مسئول یکدیگرید.

[9] - چراندن گوسفند.

[10] - کنز العمال، ج 12، ص 562

[11] - آقای حسن لاهوتی.

[12] - ایدئولوگ حزب بعث.

[13] - بخشی از آیه 7 سوره محمد( ص):« اگر خدا را یاری کنید، شما را یاری می‏کند و گامهای شما را استوار می‏گرداند»

[14] - صریح، چیزی که نص بر آن دلالت دارد.

[15] - شهید محمد علی رجایی( دومین رئیس جمهور اسلامی ایران) در تاریخ هشتم شهریور 1360 بر اثر انفجار بمبی که تروریستهای منافق در محل کار او منفجر ساختند، به همراه نخست وزیر، آقای محمد جواد باهنر به شهادت رسید.

[16] - منظور، بنیاد شهید انقلاب اسلامی است

[17] - گرو بستن، شرط بستن

[18] - گرو و شرطبندی در مسابقه تیراندازی یا اسب دوانی

[19] - تیرانداختن، تیراندازی

[20] - انفال( به فتح همزه)، جمع نَفَل: به معنی غنیمت، بهره، هبه. در قرآن کریم، سوره« انفال»، واژه« انفال» این چنین معنا شده است:« یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»( ای رسول ما) چون امت از حکم انفال( غنایم رسیده به دست مسلمانان بدون جنگ و زحمت از قبیل معادن بیشه، زمین خراب بدون مالک و قطایع ملوک و غیره) را بپرسند، جواب دِه که« انفال» مخصوص خدا و رسول است( که رسول و جانشینانش به هر کس و به هر قدر که صلاح باشد بخشند) در این صورت شما مؤمنان باید از خدا بترسید( و در مورد انفال از طمع و نزاع و تفرقه بپرهیزید) و بین خودتان صلح و آشتی برقرار کرده و خدا و رسولش را اطاعت کنید اگر اهل ایمانید

[21] - حلال.

. انتهای پیام /*
 

زمزم احکام، ربا و اقسام آن

حرمت ربا با آیات قرآن و سنت رسول خدا (ص) و احادیث اهل بیت علیهم السلام و اجماع فقها ثابت گشته و از گناهان بزرگ محسوب می شود ،
ربا یا ربای معاملی است و یا ربای قرضی و ربا در معامله عبارت است از مبادله دو کالای مثل هم با دریافت اضافی.