کد مطلب: 3429 | تاریخ مطلب: 02/10/1399
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

امروز با امام: دوم دی

امروز با امام: دوم دی

ـ نامه به آیت‏ اللَّه مرعشی نجفی و احوالپرسی از ایشان (1343)

ـ تلگراف امام خمینی به احمد حسن البکر رئیس جمهور عراق (1350)

ـ سخنرانی در جمع روحانیون و ایرانیان مقیم عراق در اعتراض به دولت عراق (1350)

ـ پیام تبریک به مسیحیان جهان به مناسبت میلاد حضرت عیسی «ع» (1357)

ـ مصاحبه با محمد حسنین هیکل درباره علل شکل‏گیری انقلاب (1357)

ـ پیام به مسیحیان جهان در میلاد حضرت عیسی؛ توصیه‏های امام به مسیحیان (1358)

ـ نامه به آقای سید حسین خادمی؛ عزل حاکم شرع اصفهان (1358)

ـ سخنرانی در جمع کارکنان در صدا و سیما؛ خودسازی و سازندگی درونی (1358)

ـ سخنرانی در جمع خانواده شهید مفتح؛ شهادت در مکتب تشیع (1358)

ـ حکم به آقای مهدی کروبی جهت رسیدگی به امور سرپرستی فرزندان شهدا (1359)

ـ تلگراف تسلیت به آقای سید محمدعلی انگجی؛ ارتحال آقای حسن انگجی (1359)

ـ حکم انتصاب آقای محمدرضا مهدوی کنی به عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی (1360)

ـ حکم انتصاب آقای احمد احمدی به عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی (1360)

ـ سخنرانی در جمع پرسنل گروه تحقیقات صنعتی و دفاعی؛ رهاورد انقلاب و جنگ (1361)

ـ بیانات در جمع اعضای شورای عالی قضایی؛ لزوم استقلال قوه قضاییه (1363)

ـ پاسخ استفتاء دادستان کل کشور؛ تبدیل دینار به پول رایج کشور در دیه (1364)

ـ سخنرانی در جمع فرماندهان و مسئولین دوایر عقیدتی-

امروز با امام: دوم دی


ـ نامه به آیت‏اللَّه مرعشی نجفی و احوالپرسی از ایشان (1343)

«به عرض عالی می‏رساند، مرقوم محترم که حاکی از سلامت وجود شریف و حاوی مراتب محبت و مودت بود، موجب تشکر گردید. سلامت و سعادت جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. بحمداللَّه حال اینجانب خوب و هیچ جای نگرانی نیست.

خداوند تعالی هرچه مقدر فرموده صلاح است. از خداوند تعالی توفیق رضای به قضای الهی را خواستار است. سلامت و موفقیت آن جناب را از خداوند تعالی خواستار است. خدمت حضرت آقای فقیه و اصحاب گرامی آن حضرت سلام می‏رسانم و دعای حسن عاقبت را از همه خواستارم.

چند قوطی شیرینی مرحمتی موجب تشکر است‏.» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 541)

ـ تلگراف امام خمینی به احمد حسن البکر رئیس جمهور عراق (1350)

امام خمینی، با خشونت‌های رژیم بعث عراق نسبت به ایرانیان مقیم آن کشور و اخراج آنان، ضمن اعتراض و ارسال تلگراف به رئیس جمهور عراق، در مسجد شیخ انصاری نجف نیز در جمع روحانیون، طلاب و ایرانیان، سخنرانی و رژیم بعث را تهدید به ترک عراق کرد. در بخشی از تلگراف آمده است:

«مصلحت نیست دولت عراق دست به کاری زند که در بین ملت‌های آزاد جهان خصوصاً مسلمین، انعکاس ناروایی داشته باشد... به حیثیات سیاسیه و به اقتصاد مملکت صدمه می‏زند... در این امر تجدیدنظر شود و مراعات اخوت اسلامی که مورد سفارش اکید خداوند متعال و حضرت رسول اکرم- صلی اللَّه علیه و آله- است، بشود.» (صحیفه امام، ج‏2، ص: 403)

ـ سخنرانی در جمع روحانیون و ایرانیان مقیم عراق در اعتراض به دولت عراق (1350)

امام خمینی در این سخنرانی که در مسجد شیخ انصاری نجف انجام گرفت، در اعتراض به اخراج ایرانیان از عراق، تهدید کرد که به لبنان هجرت خواهد کرد. در بخشی از آن آمده است:

«ما دیگر وجودمان در اینجا لزومی ندارد... فردا تذکره‏ها را می‏فرستیم و تقاضای خروج می‏کنیم و من در هرجا که باشم علاقه به آقایان، برادران همان جوری است که اینجا باشم...

من ناگوار است برایم که در یک همچو مملکتی... این طور رفتار می‏کنند، با مجاورین قبور ائمه- علیهم السلام- این طور عمل می‏کنند، من دیگر برایم گوارا نیست ماندن اینجا...

در هر صورت قوی باشید، خودتان را قوی کنید. به خدا متوجه بشوید و پشتوانه شما خدای تبارک و تعالی است.» (صحیفه امام، ج‏2، ص: 405)

 ـ پیام تبریک به مسیحیان جهان به‌مناسبت میلاد حضرت عیسی «ع» (1357)

امام خمینی که در آستانۀ میلاد حضرت مسیح و عید مسیحیان در پاریس بودند، با این پیام این روز را تبریک و تهنیت گفته و فرمودند:

«صلوات و سلام خدای بزرگ بر حضرت عیسی بن مریم روح اللَّه و پیغمبر عظیم الشأن که مردگان را احیا و خفتگان را بیدار فرمود! صلوات و سلام خدای بزرگ بر مادر عظیم الشأنش مریم عذرا و صدیقه حَوْرا، که با نفخه الهی چنین فرزند بزرگی را به تشنگان رحمت الهی تسلیم نمود! درود بر روحانیون و احبار و رهبانان که با تعالیم عیسی مسیح، نَفْس سرکشان را به آرامی دعوت می‏کنند! درود بر ملت آزاده مسیح، آنان که از تعالیم آسمانی عیسی روح اللَّه برخوردارند...

من از روحانیت مسیح می‏خواهم که سران بعض کشورهای قدرتمند را نصیحت کنند و پشتیبانی آنان را از کسی که پشت به تعالیم آسمانی نموده، تقبیح نمایند. قرآن کریم، حضرت مسیح را به عظمت یاد نموده و حضرت مریم را تنزیه فرمود؛ بر ملت مسیح است که دینْ خود را به ملت مسْلم ادا کنند.» (صحیفه امام، ج‏5، ص: 272)

ـ مصاحبه با محمد حسنین هیکل درباره علل شکل‏گیری انقلاب (1357)

«سؤال: [حرکت اسلامی را در مقایسه با زمان پیامبر چگونه می‏بینید؟]

جواب: حرکت کنونی ایران نمونه‏ای است از حرکت صدر اسلام؛ که در یک مدت کوتاهی، تأثیری بسیار عمیق و طولانی بر جای خواهد گذاشت.

[با وجود روحیه یأس و ناامیدی که در مردم ملاحظه می‏شد، گسترش این حرکت جدید از چه چیزی ناشی می‏شود؟]

- این یأس در عموم کشورهای اسلامی بود؛ برای اینکه تبلیغات غربی و تبلیغات اجنبی به قدری شدید شده بود که تمامی اهالی ممالک اسلامی را تحت سیطره آنها برده بود؛ و از این جهت احتمال نجات در مردم اصلًا وجود نداشت. حالا با این حرکت و نهضتی که پیدا شد، احتمال آن است که سایر ممالک هم متصل و ملحق بشوند؛ نه تنها احتمال، بلکه نزدیک به اطمینان است، که مسلمین از این سیطره نجات یابند؛ و از خداوند، نجات و تحقق آمال مسلمین را آرزو دارم.

[آیا پیش‏بینی می‏کنید که حرکت اسلامی ایران استمرار پیدا کند و به سایر کشورها نیز سرایت نماید؟]

- استمرار این جنبش از ناحیه مسلمانان ایران- قطعاً- خواهد بود؛ اما ایران محتاج به کسانی است که از خارج کمک کنند؛ کمک تبلیغاتی کنند، نویسندگان بزرگ، ادای دَین کنند. در چنین مشکلاتی به واسطه قلمهای توانای خود، مسائل را مطرح، به مردم خود و به سایر مردم جهان برسانند، و این از موجبات تقویت روحی مردم ایران خواهد بود، تا آنها هم در استمرار خود ثابت قدم بشوند

- [من در سالهای 1950 و 1951 (در اوج مبارزات مردم، علیه انگلیسی‏ها) در ایران بودم و اولین کتاب خود را درباره ایران نوشتم.[1] نظر شما در مورد تفاوت مبارزات، در آن سالها و مبارزات کنونی چیست؟ و چرا امپریالیسم جنبش را در آن سالها شکست داد؟]

- نظر من این است که جنبش فعلی خیلی عمیقتر است، تا جنبش زمان مرحوم دکتر مصدق. جنبش در آن وقت صرفاً سیاسی بود؛ و الآن در جنبش جنبه دینی غلبه دارد. در مملکت ایران، مردم همه مسلمان هستند. اقشار زیادی از سیاست بیخبرند؛ اما به دین علاقه دارند. تمام دهات- که خوب است بروید و ببینید- همین شعارهای شهر را می‏دهند و درخواستهای آنان را دارند. تمام مردم از کوچک- طفل دبستانی- تا پیرمردِ در حال نَزْع،[2] یکصدا همین مطلب را می‏گویند. این درخواستها و شعارها به طوری ملی شده است، که کسی نمی‏تواند مناقشه کند. این جنبش دارای یک معنای اسلامی- سیاسی است؛ و جنبش گذشته فقط سیاسی بود. جنبش کنونی عمقش بیشتر، و امید به پیروزی‏اش بیشتر است؛ امید که این نهضت را نتوانند خاموش سازند.

[ما هم امیدواریم که این جنبش پیروز شود. من واقعاً از اینکه شما به من فرصت چنین بحثی را داده‏اید مفتخرم؛ اما همه ما از خود می‏پرسیم که آیا این جنبش به اهداف خود می‏رسد؟ بسیاری از ما نگرانیم که این جنبش ممکن است به اهداف خود نرسد؛ دشمنان ما نسبت به گذشته خیلی ورزیده تر هستند. مسأله تنها شاه نیست؛ ایران یک کشور بزرگ صادرکننده نفت است؛ ایران پلیس منطقه و محافظ منافع امپریالیستهاست؛ عضو یک پیمان نظامی است. در آن موقع که من در ایران بودم عوامل رهبری سیاسی در جنبش بودند، و عوامل رهبری مذهبی هم بودند. الآن سرتاسر رهبری جنبش، اسلامی است. در آن زمان رهبری سیاسی و مذهبی از هم جدا بودند (که مقصود کاشانی و مصدق است)؛ اما حالا این رهبری (سیاسی- دینی) واحد است و یک رهبری وجود دارد. اما دشمنان نیز الآن متحدند؛ تمامی منطقه را زیر نفوذ خود دارند. حالا که این جنبش در ایران رخ داده است دنیای غرب غافلگیر شده است.

چند سال قبل من شاه را در ایران ملاقات کردم. همه تصور می‏کردند که اوضاع تثبیت شده است.

سؤال این است که چرا این وضع اتفاق افتاد؟ چگونه اتفاق افتاد؟ و این توسعه عظیم جنبش از کجا ناشی می‏شود؟]

- این قدرت، ناشی از اسلام است. در زمان کاشانی- مصدق، اصلْ سیاست بود. جنبه‏های سیاسی جنبش قوی بود. در زمان کاشانی، هم به وی نوشتم و هم گفتم، که باید جنبه‏های دینی را توجه کنید. نتوانستند و یا نخواستند. ایشان به جای تقویت جنبه‏های دینی و به جای آنکه جهات دینی را به جهات سیاسی غلبه بدهند، خودشان سیاسی شدند؛ رئیس مجلس شدند، که اشتباه بود. من گفتم که باید برای دین کار کنند نه آنکه سیاسی بشوند.

اما حالا جنبش در همه جهات، دینی است، اسلامی است؛ سیاست هم داخل آن است. اسلام، دین سیاسی است؛ سیاست در بطن این جنبش است. خوب است حالا هم سری به ایران بزنید و ببینید- از نزدیک- که امروز چیست و آن روز چه بود. مشکلات زیاد است؛ ابرقدرتها هستند، و همه نگرانیها را از جنبش ما دارند؛ اما کاری نمی‏توانند بکنند، مگر بخواهند به زور، نیرو پیاده کنند. ما ضعیف هستیم و از نظر نظامی نمی‏توانیم با آنها مقابله کنیم؛ و گر نه آنها با دست دولتها، با کودتای نظامی، با دولت نظامی و غیره- حتی با کودتای نظامی و از بین بردن خود شاه هم- نمی‏توانند موفق بشوند. عمق جنبش به حدی است، که این مسائل حل شده است؛ دولت نظامی و حکومت نظامی حل شده است؛ مردم اعتنایی ندارند. امروز مردم برای اسلام فریاد می‏زنند، آن روز برای نفت بود؛ فرق است وقتی که مردم برای منفعت، جنبش می‏کنند یا برای خدا. جنبش در آن روز مادی بود، و جنبش امروز معنوی است؛ لذا کاملًا شبیه صدر اسلام است، و ما به موفقیت آن امیدوار هستیم.

نه اینکه نگرانی نداریم. البته در چنین مبارزه‏ای نگرانیهایی هست؛ همه مراکز سیاسی دنیا به ایران توجه دارند؛ می‏خواهند جنبش ایران را خرد کنند. نه اینکه ندانیم و نگران نباشیم؛ اما ما احراز تکلیف شرعی کرده‏ایم؛ احراز امر الهی داریم؛ این همان منطق صدر اسلام است؛ همان منطق است که اگر کشته شویم به بهشت می‏رویم، اگر بکشیم به بهشت می‏رویم؛ اگر شکست بخوریم به بهشت می‏رویم، اگر شکست بدهیم به بهشت‏

می‏رویم؛ لذا از شکست نمی‏ترسیم؛ لذا ما ترسی نداریم. قضیه ما سیاسیِ صرف نیست؛ ما با منطق اسلام پیش می‏رویم، از شکست ترس نداریم. رسول اکرم- صلی اللَّه علیه و آله- هم در بعضی غزوات شکست خورد. ما با شمشیر خدا به جنگ می‏رویم؛ ترس نداریم. نهضت ادامه خواهد یافت.

[چگونه این وضع اتفاق افتاد؟ ناظرینی که به ایران نگاه می‏کنند و اوضاع ایران را بررسی می‏کرده‏اند، نمی‏توانند این حرکت عظیم را باور کنند. این اولین نمونه در تاریخ است؛ خصوصاً تنها نمونه‏ای است که از راه دور جنبش، رهبری و کنترل می‏شود. عظمت این جنبش از کجا ناشی می‏شود؟]

- جزیره ثبات و آرامش ایران همراه با اختناق بود. هر اختناقی انفجاری را به وجود می‏آورد. اختناق همگانی به دنبالش انفجار همگانی است. مردم از هر جهت در فشار بودند؛ همه انتظار خروج از این فشار را داشتند؛ و همه امیدشان رفتن شاه شده بود. اگر متوجه و مطلع باشید و به یاد بیاورید، در زمان رضا خان بعد از آن همه فشارها، وقتی نیروهای متفقین از سه طرف به ایران حمله کردند و ایران را اشغال کردند، تمام زندگی مردم، همه چیز مردم در خطر افتاد؛ اما چون رضا شاه رفت، همه خوشحال بودند؛ چرا که فشار و اختناق باعث یک رنج بزرگی شده بود که برای رهایی از آن رنج بزرگ رنجهای دیگر را تحمل می‏کردند. این حالت اختناق و رنج عمومی در زمان این شاه بیشتر شد. جهات متعدده‏ای پیش آمد که مردم به شدت در رنج بودند. سازمانیها [ساواکیها] و سایر مراکز و عمال دولتی، چنان با مردم رفتار کردند که برای همه یک عقده شد، و این عقده عمومی شد؛ به طوری که همه منتظر یک نیشتر بودند که این عقده بشکافد و همه بیرون بریزند. این عقده را روحانیت بیرون ریخت. من زبان مردم را می‏فهمم و نهادهای جامعه را می‏شناسم. با زبان مردم صحبت می‏کنم و از نهان آنها سخن می‏گویم. تمام نقاط ضعف پنجاه ساله را- که حاضر در قضایا بوده‏ام- انگشت می‏گذارم؛ مطلع بودم، ناظر بودم. همه مردم در حال انفجار بودند، همه منتظر بودند. این حالت استبدادی، انفجار را به فعلیت رساند؛ قیام روحانیت باعث انفجار شد.

[گفته‏اند که احتمال نمی‏رود امریکایی‏ها در ایران دخالت نظامی کنند. اگر ارتش نتواند با مردم مقابله‏

کند و آنها منافع خود را در خطر قطعی ببینند، آیا احتمال دخالت نظامی نمی‏دهید؟]

- اینها از هجومهای سابقی که در ایران شده است تجربه آموخته‏اند؛ می‏دانند که با حمله نظامی ممکن است پیش ببرند، اما بقا و دوام ندارد. در مملکتی که تمامی ملت مخالفند، مهاجم ممکن است پیش ببرد، اما نمی‏تواند باقی بماند. تمامی ملت، آنها را از بین می‏برند. آنها کارشناس دارند اوضاع را بررسی کرده و می‏کنند، و این قضایا را می‏دانند ... این کار را نمی‏کنند؛ اگر بکنند کاملًا شکست خواهند خورد.

[از اینکه وقت شما را گرفته‏ام پوزش می‏طلبم. هر وقت مایل بودید که بحث پایان یابد بفرمایید]

- دو مطلب است که باید به شما تذکر بدهم.

نکته اول: در این نهضت- که یک نهضت اسلامی است- یک ملت مظلوم، در برابر این جبارها که می‏خواهند همه ملت را از بین ببرند، قیام کرده است. چه شد که علمای «الازهر» با ملت مخالفت، و با شاه موافقت کردند؟ با علمایی که با زور و جور موافقت کردند- علیه مظلومین- چه می‏شود کرد؟

نکته دوم: از شما که یک نویسنده توانایی هستید، می‏خواهم که اگر می‏توانید بروید ایران را ببینید. این مظالم را بررسی کنید؛ از تمامی طبقات سیاسی، بازاری، رعایا، ارتشیها- خصوصاً افسران در درجات پایین و جوان- ادارات دولتی، کارمندان دولت، هر کس که می‏خواهید انتخاب کنید و از آنها سؤال کنید وضع چه بود و چه شد و وضع اکنون چطور است؟ بعد که مطلب به دست آمد، کتابی- مثل سفر قبلی خودتان- درباره ایران بنویسید و منتشر کنید. که امر پشتیبانی از ملت ایران و ادای دَین شما می‏باشد.

[من شاه را در سال 1975 ملاقات کردم؛ بحث زیاد و شدید و تندی با او داشتم. وقتی به او گفتم که سؤال زیادی از شما دارم، او نیز گفت سؤالات زیادی از شما دارم. او می‏دانست که دوست عبد الناصر بودم و راجع به عبد الناصر سؤالات زیادی از من کرد. شاه وقتی از خودش و انقلاب شاه و ملت و آرزوهایش صحبت می‏کرد، به او گفتم چرا هر کجا می‏روید با مخالفت جدی جوانان کشور روبه هستید و با مخالفت و نفی رژیم شاه روبه می‏شوید؟ جوانان، آینده مملکت هستند؛ آنها چرا با شما مخالفند؟ من احتیاج ندارم بروم ایران تا بدانم وضع چگونه است؛ من اوضاع را می‏دانم. من دوست نزدیک‏

عبد الناصر بودم و با رژیم شاه مخالفت داشتیم. اما درباره علما؛ این اولین جنبش در اسلام است که علناً ضد رژیم، قیام کرده است. آنچه که جنبش را مهم کرده است، همین است که اولین حرکت ضد دولت است.

علمای «الازهر» متأسفانه کاملًا مطیع اوامر دولتند؛ از زمان عثمانیها چنین بوده است؛ بلکه از ابتدای خلافت چنین بوده است. دولت همه چیز را کنترل می‏کند؛ به همین دلیل است که برخی از کمونیستها می‏گویند، و به ما حمله می‏کنند، که مذهب، وسیله و ابزار دولت برای اجرای اغراض وی می‏باشد]

- یکی از خصوصیات مذهب شیعه، همین است که در هیچ عصری از اعصار، تابع دولت نبوده است؛ و در برابر دولتها ایستاده است. بزرگان خود را به کشتن داده است. چنین مذهبی است که می‏تواند معرف اسلام باشد و اسلام را ارائه دهد، و در برابر سایر تزهای کمونیستها عرض اندام کند و نشان بدهد که دین افیون جامعه نیست و علما تابع دولتها نیستند.

[قبول می‏کنم که این حرکت، حرکتی است مذهبی. برنامه شما بعد از رفتن شاه چیست؟ این برنامه باید یک برنامه سیاسی باشد. انتقال از یک حرکت خالص مذهبی به یک حالت سیاسی و یا سیاسی- مذهبی، چگونه انجام‏پذیر است؟]

- مذهب ما یک مذهب سیاسی است. علمای مذهب از سیاست اطلاع دارند. در مملکت ما قحط الرجال نیست؛ رجال دانشمندِ مسلمانِ مدیر، در همه رشته‏ها داریم. بعد از رفتن شاه، یک دسته دزد می‏روند و یک دسته امین و کاردان به جایشان خواهند نشست.

[یک سؤالِ شاید کمی شخصی دارم که مطرح کنم؛ چه شخصیت یا شخصیتهایی- در تاریخ اسلامی یا غیر اسلامی- غیر از رسول اکرم (ص) و امام علی (ع) شما را تحت تأثیر قرار داده است و روی شما مؤثر بوده است؟ و چه کتابهایی- بجز قرآن- در شما اثر گذاشته است؟]

- من نمی‏توانم به این سؤال الآن جواب بدهم. احتیاج به تأمل دارد. کتابهای زیادی ما داریم؛ شاید بتوان گفت در فلسفه: ملا صدرا، از کتب اخبار: کافی، از فقه: جواهر. علوم اسلامی ما خیلی غنی هستند؛ خیلی کتب داریم. نمی‏توانم برای شما احصا کنم.» (صحیفه امام، ج‏5، ص: 266 ـ 271)

ـ پیام به مسیحیان جهان در میلاد حضرت عیسی؛ توصیه‏های امام به مسیحیان (1358)

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلی‏ أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی‏ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ‏[3] خوشا به حال آنان که گرسنه و تشنه عدالتند؛ از آن رو که سیر نخواهند شد. (انجیل متی‏) خوشا به حال آنان که از بهر عدالت زحمت می‏کشند؛ به سبب آنکه مملکت آسمانی از آنهاست. (انجیل متی‏).

عید سعید میلاد مسیح پیامبر عظیم الشأن، که برای طرفداری مظلومان و برقراری عدل و رحمت مبعوث، و با گفتار آسمانی و کردار ملکوتی خود ظالمان و ستمکاران را محکوم، و مظلومان و مستضعفان را پشتیبانی فرمود، بر ملتهای مستضعف جهان و ملت مسیح و مسیحیان هم میهن مبارک باد. هان! ای پدران کلیسا و روحانیان تابع حضرت عیسی، بپاخیزید و از مظلومان جهان و مستضعفان گرفتار در چنگال مستکبران پشتیبانی کنید، و برای رضای خدا و پیروی دستور حضرت مسیح یک بار هم ناقوسها را در معابدتان به نفع مظلومان ایران و محکوم نمودن ستمگران به صدا درآورید.

کارتر، سردمدار ستمکاران عالم تقاضا کرد تا ناقوسها را در سرتاسر امریکا به نفع جاسوسان در مقابل ملت مظلوم ایران به صدا درآورید. چه خوب و بجاست که ناقوسها را به فرمان خدای عالَم و دستور عیسی مسیح به نفع ملتهای مستضعف، که در زیر چکمه دژخیمان «کارتر» ها از هستی ساقط می‏شوند، به صدا درآورید.

خوشا به حال آنان که گرسنه و تشنه عدالتند و از بهر عدالت زحمت می‏کشند. و وای به حال آنان که بر خلاف دستور عیسی مسیح و بر خلاف دستور همه پیامبران به نفع ظالمان و جاسوسان و پایمال کنندگان حقوق ملتها زحمت می‏کشند. وای ملت مسیح و پیروان عیسی روح اللَّه! بپاخیزید و از شرافت عیسی مسیح و ملت عیسوی دفاع کنید، و اجازه ندهید دشمنان تعلیمات آسمانی و مخالفان دستورات الهی، ملت مسیح و روحانیت عیسی را به خلقهای مستضعف جهان بد معرفی کنند.

حضور ابرقدرتها در معابد و دست به آسمان بلند کردن آنان برای دعا به جاسوسان و خائنان به مذاهب مسیح علیه مظلومان و مستضعفان، شما را اغفال نکند که اینان جز برای رسیدن به قدرت بیشتر و نیل به ریاست دنیا- که خلاف دستور آسمانی است- به چیز دیگری فکر نمی‏کنند.

ملت ما سالها مبتلا به سالوس ستمگران بود و رنجها از آن برد.

ای ملت مسیح! چه شد که آقای کارتر در کشتارهای دسته جمعی ایران، ویتنام، فلسطین و لبنان و دیگر مناطق به دعا برنخاست و تقاضای آهنگ ناقوسها را نکرد؛ ولی اکنون برای رسیدن به ریاست جمهوری و ادامه چند سال دیگر ستمگری بر ملتهای ضعیف دست به دعا برداشته است و کلیساها را به آهنگ ناقوس فرا خوانده است؟!

هان ای پدران کلیسا! بپاخیزید و عیسی مسیح را از چنگال این دژخیمان نجات دهید؛ که آن پیامبر بزرگ از ستمگری که دین را وسیله ظلم، و دعا را وسیله رسیدن به مَسند ستمگری به بندگان خدا قرار می‏دهد بیزار است؛ که دستورهای آسمانی همه برای نجات مظلومان، از ملکوت نازل شده است؛ وای مستضعفان جهان! برخیزید و هم پیمان شوید و ستمگران را از صحنه برانید؛ که زمین از خداست و وارث آن مستضعفانند.

وای ملت امریکا، به تبلیغات رؤسای جمهوری- که جز نیل به قدرت، فکری ندارند- گوش فرا ندهید؛ و بدانید که جوانان ما با جاسوسان رفتاری خداپسندانه دارند، که دستور اسلام رحمت بر اسیران است گرچه ظالم و جاسوس باشند.

شما ای ملت بزرگ امریکا! از کارتر بخواهید که شاه مخلوع و جنایتکار را به ایران برگرداند، که کلید رهایی جاسوسان به دست اوست. و شما ای اصحاب ناقوس! دستها را به دعا بردارید و ناقوسها را به آهنگ درآورید؛ و از خدای بزرگ بخواهید که به رؤسای جمهور شما، عدل و انصاف مرحمت کند. خوشا به حال آنان که از بهر عدالت زحمت می‏کشند و دعا می‏کنند.» (صحیفه امام، ج‏11، ص: 375 ـ 377)

ـ نامه به آقای سید حسین خادمی؛ عزل حاکم شرع اصفهان (1358)

«آقای امید نجف‏آبادی را گفته‏ام به اصفهان نیایند، ایشان از طرف این جانب قاضی نیستند.[4] روح اللَّه الموسوی الخمینی‏.» (صحیفه امام، ج‏11، ص: 378)

ـ سخنرانی در جمع کارکنان در صدا و سیما؛ خودسازی و سازندگی درونی (1358)

«کشور ما و ملت ما احتیاج به سازندگی دارد. سازندگیهای روحی مقدم بر همه سازندگیهاست. جهاد سازندگی از خود افراد باید شروع بشود و خودشان را بسازند و با شیطان باطنی جهاد کنند که این جهاد منشأ همه جهادهایی است که بعد واقع می‏شود. انسان تا خودش را نسازد نمی‏تواند دیگران را بسازد و تا دیگران ساخته نشوند، نمی‏شود که کشور ساخته بشود. جهاد سازندگی از خود آدم باید شروع بشود.

جهاد نفس، جهاد اکبر است. برای اینکه همه جهادها اگر بخواهد نتیجه داشته باشد و بخواهد انسان در جهادها پیروز بشود موکول به این است که در جهاد نفس پیروز باشد.

اگر انسانها توجه به خودشان داشته باشند، جهاد نکرده باشند با شیطان خودشان، اینها واحد واحدهایی هستند که علاوه بر اینکه نمی‏توانند اصلاح جامعه را بکنند، فساد هم در جامعه می‏کنند. همه فسادهایی که در عالم واقع می‏شود، برای این است که آن جهاد واقع نشده؛ آن جهاد اکبر واقع نشده. تمام این گرفتاریهایی که بشر دارد از دست خود بشر دارد. بشر است که به بشر جنایت وارد می‏کند. سایر موجودات، سایر حیوانات و لو سبع هم باشند، آن قدری که بشر جنایت می‏کند آنها نمی‏کنند. این بشر است که چون اصلاح نشده است و جهاد سازندگی نکرده است، این از همه حیوانات سبعتر است. هیچ سبعی مثل انسان نیست. و هیچ حیوان دیگری هم به پای این حیوان نمی‏رسد...

انبیا آمدند که اینهایی که در ظلمتها واقع‏اند، اینهایی که هیچ نمی‏بینند الّا خودشان [را]، و هیچ نمی‏خواهند الّا برای خودشان، برای هیچ کس دیگر ارزش قائل نیستند، هر چه هست برای خودشان می‏خواهند، اینها را از این خودخواهی که منشأ همه ظلمتهاست، نجات بدهند و برسانند به خداخواهی که نور است. آنهایی که رسیده‏اند به این مقام خداخواهی، که این یک مرتبه از کمالات است، آنها این طور نیستند دیگر که مثل ماها فکر کنند. آنها فکر دیگران هستند قبل از اینکه فکر خودشان باشند. پیغمبر اکرم برای این کافرهایی که مسلمان نمی‏شدند و مؤمن نمی‏شدند غصه می‏خورد. در آیه شریفه هست که: مثل اینکه می‏خواهی خودت را هلاک کنی برای اینها[5]. می‏خواست که همه عالم به نور برسند. مبعوث شده بود برای اینکه همه این هیاهوهایی که در دنیا هست و این هیاهوها برای خود است، برای رسیدن به قدرت خود است، این هیاهوها را از بین ببرد، و یک خداخواهی در مردم ایجاد کند، توجه به نور ایجاد کند. اگر ایجاد بشود آن، دیگر این همه نزاعهایی که در دنیا هست از بین می‏رود...

ایمان عبارت از این است که آن مسائلی را که شما با عقلتان ادراک کرده‏اید قلبتان هم به آن آگاه بشود. باورش بیاید. این محتاج به یک مجاهده‏ای است تا به قلب شما [، برسد]. بفهمید که همه عالم محضر خداست. محضر خداست. ما الآن در محضر خدا نشسته‏ایم. اگر قلب ما این معنا را ادراک بکند که ما الآن در محضر خدا هستیم، همین مجلس محضر خداست، این را اگر- ایمان انسان بر آن راه پیدا نیست- مؤمن بشود انسان به آن، قلب انسان بیابد این مطلب را، از معصیت کنار می‏رود...» (صحیفه امام، ج‏11، ص: 379 ـ 387)

ـ سخنرانی در جمع خانواده شهید مفتح؛ شهادت در مکتب تشیع (1358)

«انسان که باید برود از این جا. هیچ انسانی در این جا جاودان نیست. همه باید منتقل بشویم از این راه به مقصد. بهتر که با شهادت در راه اسلام و خدا، انسان منتقل بشود.

جاویدان است نام آنهایی که در راه خدا انجام وظیفه می‏کنند، و در حال انجام وظیفه به شهادت می‏رسند، و آنها پیش خدای تبارک و تعالی مقام خاصی را دارند. شهدا هم مقام خاصی را دارند. و من امیدوارم که مرحوم آقای مفتح که من سوابق با ایشان دارم ملحق بشوند به آن شهدایی که در صدر اسلام بودند. و...

آنهایی که با اسلام مخالفند، با زندگی ما مخالفند، با همه چیز ما مخالفند. آنها کوشش کردند که اسلام در همان کتابها و در همان معابد مدفون بشود. نگذاشتند اسلام، نه حکومتش و نه آن عدالتش در خارج بیاید. اگر آن طوری که اسلام هست و آن طوری که اولیای اسلام بودند، و آن طور حکومتهایی که گاهی در اسلام تحقق پیدا کرده است، اگر ما بتوانیم عرضه بکنیم بر دنیا، آن نحو حکومت را، مطمئن باشید که همه دنیا اقبال بهش می‏کنند. الآن وقتی اسم حکومت را می‏شنوند، و لو بگویند رژیم «جمهوری اسلامی» اذهان درش وارد می‏شود، یک همچو حکومتی مثل رژیم شاهنشاهی، یک خرده بهتر...

این ملت حالا جوری شده است که آسیب نمی‏تواند ببیند. نمی‏شود بهش آسیب رساند. اینکه ما را می‏ترسانند از اینکه نظامی می‏آید، این حرفها شعر است. بر فرض اینکه بیاید، یک مملکتی است که از نظامی نمی‏ترسند. مملکتی که زن و مردش در توی خیابانها ریخت و در مقابل یک همچو قدرت شیطانی سفاک ایستاد، و فریاد زد و پیش برد، این دیگر نمی‏ترسد از اینکه یک کسی بیاید و بخواهد- فرض کنید که- قتل عام کند. این خوفی نیست. اصلش شعر است این حرفها.» (صحیفه امام، ج‏11، ص: 388 ـ 390)

ـ حکم به آقای مهدی کروبی جهت رسیدگی به امور سرپرستی فرزندان شهدا (1359)

جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ مهدی کروبی- دامت افاضاته‏

پیرو مأموریتی که جنابعالی در مورد رسیدگی به وضع بازماندگان شهدای انقلاب اسلامی از طرف این جانب دارید، چون اخیراً گاهی دیده شده است که برای سرپرستی فرزندان شهدا بین اولیای آنان درگیریها صورت گرفته، لذا جنابعالی موظفید از طرف این جانب به این موضوع رسیدگی نموده و حتی المقدور آنان را به صورتی راضی کنید و اگر میسر نشد، به هر نحو مصلحت دیدید رفع مشکل کنید. و از اولیای فرزندان شهدا نیز می‏خواهم که با در نظر گرفتن سعادت فرزندان شهدا و آینده آنان، موجبات این کار را به نحو آبرومندی فراهم کرده و روح شهدای عزیز را شاد نمایند. و امید است مسئولین محترم اداری و مردم نیز همکاریهای لازم را با جنابعالی در انجام وظایف محوله داشته باشند. از خدای تعالی موفقیت شما را مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج‏13، ص: 424)

ـ تلگراف تسلیت به آقای سید محمدعلی انگجی؛ ارتحال آقای حسن انگجی (1359)

«حضرت حجت الاسلام آقای حاج سید محمد علی انگجی- دامت افاضاته‏

خبر ضایعه رحلت حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای انگجی- رحمة اللَّه علیه- موجب تأثر گردید. ضایعه بزرگ وارد بر مسلمین را به جنابعالی و خانواده محترم ایشان و حضرات حجج اسلام و اهالی محترم آذربایجان تسلیت عرض و از خداوند تعالی رحمت برای ایشان و عظمت برای اسلام و مسلمین و اهالی غیور تبریز و آذربایجان مسألت می‏نمایم.» (صحیفه امام، ج‏13، ص: 425)

ـ حکم انتصاب آقای محمدرضا مهدوی کنی به عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی (1360)

«جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا مهدوی کنی- دامت افاضاته‏

بدین وسیله جنابعالی را به عضویت ستاد انقلاب فرهنگی منصوب می‏نمایم. امید است با همکاری و همفکری با اعضای محترم این ستاد و نیز افراد صاحبنظر متعهد و اساتید و دانشجویان محترم و مسئول در هر چه سریعتر بازگشایی دانشگاههای کشور کوشش نمایید. ان شاء اللَّه ملت شریف ایران در آینده‏ای نزدیک، شاهد فعالیت علمی دانشگاهها در سراسر ایران باشند. توفیق جنابعالی و سایر اعضای محترم و همه افرادی که در این زمینه کوشش می‏نمایند را از خداوند متعال خواستارم. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج‏15، ص: 444)

ـ حکم انتصاب آقای احمد احمدی به عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی (1360)

«جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج شیخ احمد احمدی- دامت افاضاته‏

بدین وسیله جنابعالی را به عضویت ستاد انقلاب فرهنگی منصوب می‏نمایم. امید است با همکاری و همفکری با اعضای محترم این ستاد و نیز افراد صاحبنظر متعهد و اساتید و دانشجویان محترم و مسئول در هر چه سریعتر بازگشایی دانشگاههای کشور کوشش نمایید. ان شاء اللَّه ملت شریف ایران در آینده‏ای نزدیک شاهد فعالیت علمی دانشگاهها در سراسر ایران باشند. توفیق جنابعالی و سایر اعضای محترم و همه افرادی که در این زمینه کوشش می‏نمایند را از خداوند متعال خواستارم.» (صحیفه امام، ج‏15، ص: 445)

ـ سخنرانی در جمع پرسنل گروه تحقیقات صنعتی و دفاعی؛ رهاورد انقلاب و جنگ (1361)

«من امیدوارم که آقایان با دلگرمی و توجه به اینکه خدای تبارک و تعالی به آنها اجر خواهد داد، [بدانند که‏] این یک عبادت است، اینکه شما انجام می‏دهید یکی از عبادات بزرگی است که انجام می‏دهید و برای خدا باشد تا اینکه خدای تبارک و تعالی به شما در اینجا و در آنجا اجر عنایت کند، تحت عنایتش باشید. و...» (صحیفه امام، ج‏17، ص: 167 ـ 170)

ـ بیانات در جمع اعضای شورای عالی قضایی؛ لزوم استقلال قوه قضاییه (1363)

«قوه قضاییه قوه‏ای است مستقل، و معنای استقلالش این است که در صورتی که حکمی از قضات صادر شد، هیچ کس حتی مجتهد، دیگر حق ندارد آن را نقض و یا در آن دخالت نماید. و احدی حق دخالت در امر قضا را ندارد و دخالت کردن، خلاف شرع و جلوگیری از حکم قضات هم بر خلاف شرع است...

من باز عرض می‏کنم که استقلال قضایی معنایش این است که اگر قاضی حکمی کرد، احیاناً رسیدگی به آن حکمْ مرجع دارد و غیر از آن، هیچ کس حق دخالت ندارد. من امیدوارم که آقایان در قوّه قضاییه موفق باشند که به طور شایسته و با قدرت عمل کنند، و امیدوارم ملت و مجلس و دولت هم پشتیبان آنان باشد که خدای نخواسته صدمه‏ای به آن وارد نشود.» (صحیفه امام، ج‏19، ص: 121)

ـ پاسخ استفتاء دادستان کل کشور؛ تبدیل دینار به پول رایج کشور در دیه (1364)

سؤال‏کننده: موسوی خوئینی‏ها، سید محمد (دادستان کل کشور)

[محضر مبارک حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی، مرجع عالیقدر و رهبر انقلاب اسلامی- دامت برکاته‏

بعد التحیة، احتراماً به عرض مبارک می‏رساند که در مواردی از جراحتها که دینار به عنوان دیه ذکر شده است، آیا همان گونه که در شتر فرموده‏اید که: «شتر موضوعیت ندارد و بالنسبه از دیه نفْس حساب می‏شود ... در دینار هم موضوعیت ندارد».

مستدعی است نظر مبارک را جهت تعیین تکلیف دادسراها و محاکم قضایی بیان فرمایید. با آرزوی سلامتی و طول عمر مبارک.

2/ 10/ 1364- دادستان کل کشور، موسوی خوئینی‏ها].

بسمه تعالی‏

دینار موضوعیت ندارد، بلکه پول رایج در هر عصری یا هر ناحیه‏ای که به مقدار قیمت دینار محسوب شود به قیمت فعلی کافی است.» (صحیفه امام، ج‏19، ص: 454)

ـ سخنرانی در جمع فرماندهان و مسئولین دوایر عقیدتی- سیاسی ارتش؛ وظیفه ارتش (1364)

«همه باید بدانیم که هر چه هست از طرف خداست. من تجربه‏ام در این مدت طولانی‏ای که مشغول بودم به این کارهایی که البته وظیفه روحانی بود لکن کنار کشیده بودیم از آن، من احساس می‏کنم که بسیاری از مسائل بود که بدون اینکه ما بفهمیم انجام می‏گرفت، این جور نبود که ما نقشه‏ای کشیده باشیم برای این کار، و این نبود جز اینکه خدا هدایت می‏کرد، این طور بود مسأله. الآن هم عنایت خدا به شما، به همه این ملت هست. شما که قوه این ملت هستید و خدمتگزار برای جمهوری اسلامی هستید و نگهدار این جمهوری هستید و نگهبان در جبهه‏ها هستید، مورد عنایت خدا بیشتر هستید. شما در آن جا یک کاری که بکنید مثل یک عبادت طولانی است که ماها در این جا می‏کنیم. شما مطمئن باشید که وقتی یک قدم برای خدای تبارک و تعالی بردارید، خدای تبارک و تعالی عنایتش را به حسب همین رحمتی که دارد، به واسطه او بیشتر جلو می‏آید.

مطمئن باشید که شما پایدارید، ارتش مطمئن باشد که پایدار است. ما وظیفه داریم که از ارتش پشتیبانی کنیم، وظیفه خدایی داریم و شما مطمئن باشید که ما از شما پشتیبانی می‏کنیم... ملت با شما هستند، همه با شما هستند. شما هم باید با ملت باشید و هستید الحمد للَّه...» (صحیفه امام، ج‏19، ص: 455 ـ 460)

ـ نامه به اعضای هیأت عفو زندانیان و تکذیب شایعه انحلال این هیأت (1365)

«حضرات حجج اسلام، هیأت محترم عفو-[6] دامت افاضاتهم‏

بنا به گزارش واصله، بعضی از مسئولین در مورد انحلال هیأت عفو، که مورد احترام و اطمینان این جانب می‏باشند، مطالبی نوشته‏اند که واقعیت ندارد، و چنین انحلالی صورت نگرفته است. و حضرات آقایان باید توجه داشته باشند این گونه مسائلی که موجب رنجش خاطر همگی ماست نباید سبب دلسردی در کارها باشد؛ زیرا شما برای خدا کار می‏کنید، و او از شما راضی و خشنود است.

من به قوه قضاییه توصیه می‏کنم که با روی گشاده شما را در سراسر کشور یاری دهند.

و شما نیز همچون گذشته با احتیاط و دقت به کارتان ادامه دهید. و بدانید که شما مورد تأیید این جانب هستید. خداوند به همه ما این توفیق را عنایت فرماید که هر چه بهتر بتوانیم به اسلام و مسلمین خدمت کنیم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 175)

ـ نامه به وزیر اطلاعات؛ چگونگی رسیدگی به جرایم عادی پرسنل این وزارت (1366)

[بسمه تعالی. رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، امام خمینی‏

سلام علیکم. از آنجا که رسیدگی به تخلفات و جرایم عادی پرسنل وزارت اطلاعات در بسیاری از موارد موجب کشف اسرار امنیتی کشور می‏گردد، و این امر با وضع فعلی دادگستری به مصلحت نظام نیست. لذا پیشنهاد می‏شود در چنین مواردی با تشخیص و پیشنهاد وزارت اطلاعات، دادسرای نیروهای مسلح به جرایم کارمندان این وزارتخانه رسیدگی نماید. و با عنایت به صلاحیت قانونی این دادسرا، تنها با اجازه حضرت عالی این امر میسر است. ضمناً موافقت ریاست دیوان عالی کشور نیز در این رابطه جلب شده است.

30/ 9/ 66- ری‏شهری‏].

بسمه تعالی‏

در صورت ضرورت و با موافقت رئیس دیوان عالی کشور موافقت می‏شود.» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 447)



[1] - ایران، بر قله آتشفشان( پس از کودتای 1332).

[2] - جان دادن.

[3] - سوره مائده، آیه 8:« ای اهل ایمان، در راه خدا استوار بوده( بر سایر ملل عالم) شما گروه عدالت و راستی و درستی باشید. و البته شما را نباید عداوت گروهی بر آن بدارد که از طریق عدل، بیرون روید. عدالت کنید که عدل به تقوا نزدیکتر است، و از خدا بترسید، که خدا البته به هر چه می‏کنید آگاه است».

[4] - پاسخ به نامه مورخ غُره صفر 1400 هجری قمری آقای خادمی، که از محضر معظمٌ له، خواستار عزل آقای امید نجف‏آبادی( حاکم شرع اصفهان) شده بود

[5] - سوره شعرا، آیه 3:« لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ»

[6] - آقایان: سید محمد موسوی بجنوردی، سید محمد ابطحی، محمد محمدی گیلانی، مهدی قاضی

. انتهای پیام /*
 

زمزم احکام، ربا و اقسام آن

حرمت ربا با آیات قرآن و سنت رسول خدا (ص) و احادیث اهل بیت علیهم السلام و اجماع فقها ثابت گشته و از گناهان بزرگ محسوب می شود ،
ربا یا ربای معاملی است و یا ربای قرضی و ربا در معامله عبارت است از مبادله دو کالای مثل هم با دریافت اضافی.

ماه محرم و صفر

محرّم و صفر، که ماه‏‎ ‎‏برکات اسلامی است و ماه زنده ماندن اسلام است، باید ما محرّم و صفر را زنده نگه‏‎ ‎‏داریم به ذکر مصائب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ که با ذکر مصائب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ‏‎ ‎‏زنده مانده است این مذهب تا حالا؛ با همان وضع سنتی، با همان وضع مرثیه سرایی و‏‎ ‎‏روضه خوانی.(صحیفه امام، ج 15، ص 331)