کد مطلب: 3106 | تاریخ مطلب: 23/02/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

درباره بیت امام خمینی در قم

درباره بیت امام خمینی در قم


بیت قدیمی امام خمینی در محلۀ یخچال قاضی قم

 بیت حضرت امام که باید به حق آن را خانه انقلاب نامید، در محله یخچال قاضی قم واقع است و تقریباً‌ سی‌صد متر مربع مساحت دارد و اواخر سال 1325 ش، توسط شخص حضرت امام خریداری شده است. این خانه در حال حاضر حدود یک‌صد سال قدمت دارد و مهندسی آن بسیار ساده و عاری از هرگونه تزئینات است.

حضرت امام پس ازدواج حدوداً 16 سال در 8 خانه مستأجر بوده، یک منزل در تهران و 7 منزل در قم که آخرین خانۀ اجاره‌ای، یعنی همین منزل یخچال قاضی را پس‌از چند ماه اجاره‌نشینی خریداری می‌کنند. و همین منزل در قم معروف به «بیت امام» در قم است.

بیت حضرت امام هم‌زمان با آغاز فعالیت‌های سیاسی ایشان علیه رژیم استبدادی پهلوی، کانون مبارزات واقع شد. ایشان سخنرانی معروف خود بر ضد لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در سال 1341 ش، را در این مکان ایراد کردند. همچنین آخرین سخنرانی امام در این خانه، مربوط به موضع‌گیری شدیداللحن امام در 4/8/1343 ش، نسبت به تصویب قانون کاپیتولاسیون بود که با عبارت «انا لله و انا الیه راجعون» آغاز شد و در ادامه فرمودند: «قلب من در فشار است... ایران دیگر عید ندارد... ما را فروختند... عظمت ایران از بین رفت.» به دنبال این سخنرانی، رژیم پهلوی در تاریخ 13/8/1343 ش، امام را دستگیر و بلافاصله به تهران و از آنجا به ترکیه تبعید کرد.

بیت شریف امام که در حال حاضر توسط سازمان میراث فرهنگی در شمار آثار ملی به ثبت رسیده، همواره مأمن و ملجأ خداجویان و انقلابیون بوده است. این منزل رفیع پس از انقلاب، حتی پس از ارتحال جانگداز و ملکوتی حضرت امام نیز زیارتگاه عاشقان امام و انقلاب می‌باشد.

خانم حضرت امام درباره اجاره و سرانجام خرید این منزل می‌گوید:

خانۀ محلۀ یخچال قاضی را ما اول اجاره کرده بودیم. آقا (امام) آن را از آقای طاهری سالانه به مبلغ 1500 اجاره کرد. بعد مدتی یک روز آقا آمد و گفت: باید خانه را تخلیه کنیم، نگاهم به شیشه‌های ترشی و آبلیمو و آبغورۀ کنار حیاط افتاد که برای جابجایی آنها چقدر به زحمت خواهم افتاد. بی‌اختیار در همان‌جا نشستم و از ته دل آهی کشیدم. ظهر که آقا برگشت با خون‌سردی و آرامش پرسیدم: چرا باید خانه را خالی کنیم؟ آیا نمی‌توانی فکری بکنی که مجبور به تخلیه نشویم؟ آقا گفتند: نه، صاحب‌خانه می‌خواهد بفروشد. حال ما بخریم یا کسی دیگر فرقی نمی‌کند. تازه اگر ما بخریم به صورت قسطی هم می‌دهد، ولی من قسط اولش را هم ندارم. گفتم: نمی‌توانی از خمین تهیه کنی؟ گفتند: نه. آقا گفتند: البته آقای زنجانی (آیت‌الله سید احمد شبیری زنجانی، از دوستان صمیمی امام) حاضر است مبلغی به من قرض بدهد، اما آن هم برای قسط اول کافی نیست. من هم دیگر چیزی نگفتم و به فکر جابجایی شدم. وقتی شب آقا به خانه آمد، گفت: خانم، گشایشی شده است و ما در این خانه می‌مانیم و داستان امانت پول اصفهانی‌ها را تعریف کرد.

حجت‌الاسلام والمسلمین امام جمارانی، داستان خرید این خانه و امانت پول اصفهانی‌ها را به نقل از خود حضرت امام چنین بیان می‌کند:

یک خاطره‌ای که از خود حضرت امام دربارۀ خانه‌های اجاره‌ای ایشان شنیدم این است که، امام می‌فرمود: در خانه‌ای که نزدیک به شش ماه در آن ساکن بودیم (همان بیت یخچال قاضی)، صاحب‌خانه گفت: باید خانه را تخلیه کنید، می‌خواهم خانه را بفروشم به پولش نیاز دارم. من هم پولی که بتوانم آن را خریداری کنم نداشتم. فقط سه هزار تومان ذخیره داشتم. [قیمت منزل نزدیک به 12 هزار تومان بود.] شب که به خانه آمدم به خانم گفتم: باید خانه را تخلیه کنیم. ایشان گفت: هنوز شش ماه نشده که به این خانه آمدیم، چگونه تخلیه نماییم؟ جابجایی این همه وسایل مشکل است. در این هنگام بسیار متأثر شدم و دعا کردم. روزی هم به زیارت حضرت معصومه (س) رفته بودم در آنجا کنار بقعه‌ای نشسته بودم که دو نفر آمدند و خواستند پولی را به امانت پیش من بگذارند و به سفر حج بروند، من نپذیرفتم، اما آنان پا فشاری کردند و گفتند ما این پول را می‌خواستیم نزد کسی به امانت بگذاریم از هرکس پرسیدیم شما را معرفی کردند و از شما می‌خواهیم که امانت ما را نگهدارید تا شش ماه دیگر که ما برمی‌گردیم (آن موقع بانک و یا جایی برای نگهداری امانت مردم که نبود) من باز گفتم: امانت نمی‌پذیرم و نمی‌توانم امانت شما را حفظ کنم. آنها اصرار کردند و من گفتم: در یک صورت قبول می‌کنم، اینکه اجازۀ تصرف در آنها را داشته باشم و من بعداز سفر شما از پول دیگری به شما بدهم. آنان پذیرفتند. پول امانتی آنها به همان مقدار کسری پول خرید خانه بود. من به آنها رسید دادم و پول را گرفتم و با توجه به اجازۀ تصرفی که داشتم، همان روز صاحب‌خانه را خواستم و به او گفتم: خانه‌ات را فقط به شخص خاصی می‌فروشی یا اینکه هرکس خریدار باشد؟ گفت: هرکس بخرد! گفتم: حاضری به خود من بفروشی؟ گفت: حتماً! تخفیف هم می‌دهم. خانه را خریدم و سند را تحویل گرفتم. وقتی خبرش را به خانم دادم بسیار خوشحال شد. اما یک هفته‌ای بعد در حرم بودم و همان مکان قبلی که جریان پول امانتی اتفاق افتاده بود، ناگهان دیدم آن دو نفر امانت دهنده آمدند و پس از سلام و احوال‌پرسی گفتند: مشکلی پیش آمد و از سفر منصرف شدیم اگر می‌شود آن امانت را پس دهید! من با اینکه جا خورده و ناراحت شدم، با یک توجه و توکل به خدا از آنها چند روزی فرصتی خواستم و گفتم هفته بعد روز چهارشنبه بیایید و پولتان را بگیرید. در حالی که نگران بودم، دو روز بعد صبح زود در خانه بودم که در زدند و مصیّب پیش­کار آقای پسندیده از خمین آمد و دستمال پولی را به دستم داد و گفت این سهم شما از فروش زمین‌های ارثی خمین که آقای پسندیده فرستاده، گرفتم و دیدم به همان مقدار مورد نیاز است. لذا روز مقرر امانت را برگرداندم.

یاران و شاگردان حضرت امام خاطرات جالبی درباره این منزل گفته‌اند که به بعضی از آنها اشاره می­شود:

آیت‌الله فاضل لنکرانی نیز در این خصوص نقل می‌کنند: یادم هست که امام در آن زمان در همین خانه‌ای که اکنون جزو املاکشان به شمار می‌رود، به صورت اجاره‌ای سکونت داشتند. برای مدت چند ماه من و مرحوم حاج‌آقا مصطفی با هم نزد صاحب خانه می‌رفتیم و کرایه خانه را پرداخت می‌کردیم. تا بالاخره به واسطه اموال شخصی که در خمین داشتند، توانستند همان خانه را خریداری کنند.

آیت‌الله فیض گیلانی نیز در مورد این منزل می‌گویند: امام منزلی در یخچال قاضی قم خریده بودند که تقریباً در حدود چند صد متر زمین و چند اتاق داشت. خانه یا ملکی در خمین داشتند که آن را فروختند و این خانه را به قیمت سیزده هزار تومان خریدند. تقریباً سال‌های 24-25 بود. یعنی همان زمان که آقای بروجردی به قم آمده بودند. ایشان در آن خانه زندگی می‌کردند و گاه گاه می‌دیدم که با آن مقام و موقعیت‌شان در صف نانوایی ایستاده‌اند و نان می‌گیرند. کارهای منزل را هم خودشان انجام می‌دادند.

این منزل در عین حالی که نسبت به منازل شهر قم از وسعت مناسبی برخوردار است ولی بسیار ساده ساخته شده و از تزئینات و تجملات کاملا به دور است.

آیت‌الله سبحانی در خصوص این منزل می‌گویند: «خانه‌ای که حضرت امام در آن زندگی می‌کردند، خانه متوسطی بود که از خشت ساخته شده بود و هم اکنون نیز موجود است.»

ایشان ادامه می‌دهند: «با این توصیف در حدود بیست سال حضرت امام خانه نداشتند. یعنی برای زمانی میان سال‌های 1301ش. تا 1324 ش. خانه حضرت امام، اجاره‌ای بود. ایشان، خانه را به مدت دو سال اجاره می‌کردند و در آن سکونت می‌گزیدند، بعد صاحب‌خانه می‌گفت: من خانه را لازم دارم، پس از آن ایشان خانه دیگری را پیدا می‌کردند.

در طول شصت‌و‌سه سالی که در خدمت امام بودم، غیر از مدتی که از نظر ظاهری ارتباط من با ایشان به خاطر تبعدشان قطع شد، هرگز ندیدم که ایشان آجری را بر روی آجر بگذارند و خانه‌ای برای خود بسازند.»

آیت‌الله توسلی ضمن خاطرات خود می‌گوید:

شهامت امام نیاز به بحث ندارد؛ چون از حد و حصر بیرون بود. در همان جریان معروف فیضیه که شاه حدود هزار نفر را به صورت ناشناس و با لباس مبدل وارد مدرسه کرد و آن جنایت را ایجاد نمود، وقتی این جمعیت خودشان را در مدرسه فیضیه فاتح دیدند، در خیابان‌های قم به راه افتادند و با کلمه جاویدشاه رعب عجیبی در شهر به وجود آورده بودند که هیچ‌کس جرأت نفس کشیدن نداشت. چون این‌ها مرکزشان دبیرستان حکیم نظامی بود که نزدیک منزل امام بود؛ به ذهن بعضی رسید که این‌ها به طرف منزل امام در حرکت هستند. لذا به امام عرض کردند که این جمعیت با این شعار و با اسلحه دارند به طرف منزل شما می‌آیند. عده‌ای صلاح خود را در این دیدند که بلند شوند و درب منزل امام را ببندند و شاید مثلاً از پشت قفل بزنند و مانع ورود آنها بشوند، لذا درب منزل را بستند و خیال می‌کردند که امام به این کار راضی هستند. وقتی امام از این جریان مطلع شدند بدون اینکه به کسی حرفی بزنند از اتاق پایین آمدند و رفتند درب منزل را باز کردند و دو طرف در را باز گذاشتند و به همان اتاقی که نزدیک در بود بازگشته و نشستند. صدای کماندوها لحظه به لحظه قویتر و بیشتر به گوش می‌رسید، ولی امام آماده نشسته بودند و هیچ باکی از این نداشتند که این هزار نفر بریزند و هر هدفی دارند پیاده کنند.

همچنین یکی دیگر از یاران امام، آقای حاج غلامحسین احمدی که آن روز در منزل ایشان حضور داشتند چنین می‌گویند: در مجلسی که روز وفات امام صادق(ع) (25 شوال) که مطابق با دوم فروردین 42 در منزل امام برپا شده بود. امام نیز شخصاً حضور داشتند. ناگهان با شیون و شعار و زاری عده‌ای از زخمی شدگان فیضیه را به منزل آقا آوردند و جمعیت به دنبال آنان به خانه هجوم آوردند. اینها جز امام تسلی بخشی نداشتند و آمده بودند تا از جور نابکاران و دژخیمان رژیم، به خانه امام خود راه جویند، شاید از رهنمود آن پیشوای کبیر راه خود را به سوی خدا و مبارزه با طاغوت باز کنند. امام دست نوازشی به سر مجروحین کشیدند و آنها را تسلی دادند.

جو وحشت و ارعاب بر خانه به شدت حاکم بود، همه می‌لرزیدند. امکان یورش وحشیانه به خانه هر لحظه شدیدتر می‌شد. بعضی‌ها به این فکر افتادند که در خانه بسته شود و گویا این حرف از ناحیه فرزند امام حاج آقا مصطفی نیز زده شد که غضب سنگینی امام را فراگرفت و با فریاد گفتند: در خانه باز باشد. پس از آن خطاب به حاضرین و اطرافیان دستور برپا داشتن نماز دادند و گفتند: چه بهتر به پاخیزیم و نماز بگذاریم که اگر دژخیمان حمله کردند ما در حال نماز باشیم و به فیض بزرگان نایل شویم و در حال رفتن به درگاه خداوند ما را مورد هجوم قرار دهند، این بزرگترین رسوایی برای آنان و برترین موفقیت برای ماست.

کلماتی به این مضمون امام گفتند و نماز برپا شد. این روز با اضطراب و وحشتی که بر آنجا حاکم بود سپری شد. تنها امام بودند که چون کوهی استوار تکیه گاه همگی مردم و آرام بخش آنان بودند. در ضمن یادم هست لحظه‌ای که ناگهان امام برخاستند و گفتند: من باید به فیضیه بروم تا در میان برادرانم باشم و ببینم چه می‌گذرد و آنها را تنها نگذارم. اینجا بود که زاری‌ها و شیون‌ها و التماس‌ها سد راه امام شد. این اقدام خطرناکی بود و بالاخره انبوه جمعیت با التماس و زاری و عده‌ای با صحبت و گفتگو امام را از رفتن به فیضیه منصرف کردند. امام به هیچ عنوان حاضر نبودند در خانه‌یشان به روی مردم بسته شود، علیرغم همه این جریانات نگذاشتند خانه‌یشان بسته شود، و تا پاسی از شب این جمعیت در خانه امام حضور داشتند.

در زمانی هم که فوج فوج جمعیت برای دیدار امام و عرض ارادت به ایشان به این منزل هجوم می‌آوردند، امام با روی‌گشاده از آنها استقبال می‌کردند.

حجت‌الاسلام و المسلمین فقیهی در این خصوص می‌گویند:

وقتی هم که امام از قیطریه به قم تشریف آوردند، مردم زیادی در همین منزل اجتماع کرده بودند. صبح که من به منزل امام رفتم مرحوم حاج‌آقا مصطفی گفتند: شما بیایید و در این اتاقی که امام نشسته‌اند بنشینید. عدۀ معدودی را به اتاق راه می‌دادند تا اگر یکی از علما آمد، جایی برای نشستن آنها در اتاق باشد. مردم زیادی در داخل و بیرون منزل اجتماع کرده بودند و اتاق‌ها هم خیلی شلوغ بود.

امام که آمدند و احساس کردند اتاق خلوت است، چیزی گفتند که من متوجه نشدم و سپس کنار در اتاق نشستند و مردم هم بدون معطلی دست‌های امام را بوسه باران کردند.

مردم از اتاق دیگر وارد شدند و شروع به کوبیدن در اتاق کردند. امام در روبه‌رو را دیدند و چشمانشان به من افتاد و فرمودند: این در را باز کن. من در را باز کردم و مردم ریختند به سمت در. یکی به من گفت: چرا در را باز کردی؟ گفتم: امام امر فرمودند و من هم در را باز کردم. او دوباره در را بست و مردم نیز شروع به کوبیدن در کردند. مجدداً امام متوجه شده و فرمودند: اینجا را حکومت‌نظامی کرده‌اید؟ زود در را باز کنید، بگذارید مردم راحت باشند.

آشنایی با اماکن منتسب به امام در قم 

. انتهای پیام /*

کلید واژه

 

زمزم احکام، ربا و اقسام آن

حرمت ربا با آیات قرآن و سنت رسول خدا (ص) و احادیث اهل بیت علیهم السلام و اجماع فقها ثابت گشته و از گناهان بزرگ محسوب می شود ،
ربا یا ربای معاملی است و یا ربای قرضی و ربا در معامله عبارت است از مبادله دو کالای مثل هم با دریافت اضافی.

ماه محرم و صفر

محرّم و صفر، که ماه‏‎ ‎‏برکات اسلامی است و ماه زنده ماندن اسلام است، باید ما محرّم و صفر را زنده نگه‏‎ ‎‏داریم به ذکر مصائب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ که با ذکر مصائب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ‏‎ ‎‏زنده مانده است این مذهب تا حالا؛ با همان وضع سنتی، با همان وضع مرثیه سرایی و‏‎ ‎‏روضه خوانی.(صحیفه امام، ج 15، ص 331)