در اولین جلسه این سلسله نشستها که در حیاط بیت امام خمینی(س) در میدان روح الله قم ـ در هوای سرد زمستانی که حضور علاقمندان به امام خمینی فضایی صمیمی و گرم ایجاد کرده بود ـ برگزار شد، حجت الاسلام و المسلمین صادقی اردستانی از یاران و همراهان امام خمینی و از فعالین نهضت اسلامی، خاطرات خود درباره امام خمینی و انقلاب اسلامی را بیان کرد.
راوی کتاب همراه صادق گفت: «هر انقلابی اگر سه پایه اساسی یعنی رهبری صالح، یاران باوفا و مردم فداکار را داشته باشد به پیروزی میرسد و انقلاب اسلامی ایران این سه ویژگی را داشت. رهبر باید شایستگیهایی داشته باشد که مصداق اعلا برای ما امام راحل است. ویژگیهای امام راحل فراوان است و بر این باوریم که موتور محرّک وجود امام راحل، «اخلاص» بوده است. امام راحل در دوران جوانی به یزد رفت و در کتابخانه وزیری یادداشتی نوشت که بنده آن را دیدهام. از جمله مسائلی که امام در آن یادداشت نوشته، آیه «قوموا لله» است. لذا بذر قیام برای خدا و اخلاص از همانجا در امام افشانده شد.
در اتاقهای اندرونی و بیرونی بیت امام راحل، خاطرات زیادی وجود دارد که بسیاری از اینها را باید «شجاعت رهبر» بگوییم. شاید من تنها یادگار زنده باشم که حادثه حمله مأموران رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه را دیدهام و از اول تا آخر آن بودهام؛ یعنی از ساعت سه بعد از ظهر تا هفت شب را لحظه به لحظه به یاد دارم. مقداری از آن گفته شده و تلویزیون پخش کرده است اما شنیدن کی بود مانند دیدن.»
صادقی اردستانی ادامه داد: «وضعی شد که تصور آن برای همه ما مشکل است؛ فیضیه را کوبیدند، درب و داغون کردند، پنجرهها شکسته، لباسها در حیاط ریخته، کتاب، قرآن، صندلی و .. در وسط حیات فیضیه بود. در خیابان حکومت نظامی بود و کسی جرأت نمیکرد نفس بکشد. پس از جریان فیضیه، جلو درب بیت امام دو پلیس ایستاده بودند، افراد که رد میشدند، سرشان پایین بود، جرأت نمیکردند سرشان را بالا کنند و به پلیس نگاه کنند. رعب و وحشت اینگونه بود. در سال 42، روز و شام تلخی بر قم گذشت، شاهد واویلا، وانفسا، گریه، ناله، دود اسلحه، مجروح شدن افراد و ... بودیم. شب در قبضه حکومت خشن قرار گرفت، افراد تار و مار شدند، حتی برخی از طلبگی رفتند و در کوچهها کسی جرأت نمیکرد به سادگی بیرون بیاید. خیابان باجک انباشته بود از ماشینهای دولتی، نیروهای ارتشی، سرباز و 500 کماندویی که فیضیه را کوبیده بودند.»
مدرس حوزه علمیه قم اظهار داشت: «پناهگاه ما دو اتاق بیت امام بود که نزد ایشان میآمدیم که چه باید کرد؟ بعد از ظهرِ فردای حمله به فیضیه، خبر آوردند که به خانه مراجع میریزند؛ مأموران شاه که فیضیه را کوبیده بودند به منزل مراجع هم حمله خواهند کرد. من جزء اعضای بیت امام بودم و در توزیع چای کمک میکردم. جمعیتی حدود 25 نفر در بیت امام حضور داشتند، آقا گفتند: «افرادی که اینجا هستند بروند و درِ خانه باز باشد». افرادی که در بیت بودند رفتند که البته حملهای صورت نگرفت. این نشاندهنده جرأت و جسارت یک عالم و مرجعی است که برای آرمانی قیام کرده است، و از نیروی ارتش و پلیس و اسلحه بیم ندارد.»