دیپلماسی امام
مهدی حاضری
ادوارد شواردنادزه گرجستانی، آخرین وزیر امور خارجه اتحاد جماهیر شوروی و اولین رئیسجمهور کشور تازهاستقلالیافته گرجستان ، عالیترین مقام سیاسی خارجی بود که این افتخار را یافت تا ملاقاتی حضوری با حضرت امام خمینی داشته باشد. این ملاقات که در تاریخ هفتم اسفند سال1367 اتفاق افتاد، برای تحویل پاسخ میخائیل گورباچف، صدر هیئت رئیسه اتحاد جماهیر شوروی به نامه تاریخی حضرت امام بود که دوماه قبل از این تاریخ، امام خطاب به وی نوشته و ضمن پیش بینی پایان کمونیسم در جهان، او را دعوت به اسلام کرده بودند.
شوارد نادزه سال ها بعد در دیدار با حجت الاسلام والمسلمین دکتر عبدالکریم بی آزار شیرازی در باره این نامه گفته بود:
وقتی که نامه آمد، من و آقای گورباچف متحیر شدیم که حالا چه جوابی بدهیم، می گفت: ما به این نتیجه رسیدیم جوابی که می دهیم، ارتباط بدهیم به روابط بین ایران و شوروی و در این باره فقط بحث بکنیم، می گفت: وقتی پاسخ را تهیه کردیم از سوی گورباچف این نامه به من داده شد که من حامل این نامه به امام باشم.
وی روز ششم اسفند به همراه هیئتی وارد تهران شده تا صبح روز هفتم اسفند به دیدار امام برود. آقای دکتر محمد جواد لاریجانی معاون وقت وزارت امور خارجه و از اعضای هیئت ابلاغ پیام امام به گورباچف در این باره می گوید:
شب قبل از آمدن «شواردنادزه» خدمت حاج احمد آقا رفتم تا درباره جلسه فردا حرفها و کارهایمان را هماهنگ کنیم. سر یک مسئله خیلی بحث کردیم. امام میگفتند: «به پای شواردنادزه بلند نمیشوم» اصرار داشتم همانطور که آنها به ما احترام گذاشتند و «فول پروتکل» برخورد کردند، همانطور با آنها برخورد کنیم. این کار در دیپلماسی جهانی هم یک عرف بود. اگر ما آنها را تحویل نمی گرفتیم، تبعات این کارمان را در سفرهای بعد می دیدیم. هر کار کردیم، امام راضی نشد به پای شواردنادزه بلند شود. آخر قرار شد شواردنادزه با آیت الله جوادی آملی وارد جلسه شوند که بهانه بلند شدن و احترام گذاشتن آیت الله جوادی آملی باشد، نه شواردنادزه. باز هم دیدیم این کار ممکن است در آن جلسه عملی نباشد. درنهایت به این نتیجه رسیدیم که در اتاقی از میهمانان پذیرایی کنیم و بعد امام داخل شوند. با این کار همه به احترام ایشان بلند میشدند و قضیه حل میشد.
آقای ناصر نوبری سفیر وقت ایران در شوروی هم که در این دیدار حضور داشته می گوید:
ساعت هشت صبح در دفتر امام در جماران وقت ملاقات بود، شواردنادزه به من گفت: «لطفاً در صورت امکان نیم ساعت زودتر بیایید» که بفهمیم چه کار باید بکنیم. خیلی دلهره داشت. میگفت: «من به عنوان وزیر امور خارجه ملاقاتهای زیادی با سران کشورها داشتهام، ولی در مورد هیچکدام این قدر دلهره نداشتهام و نمیدانم چه میشود.» همه دلهرهاش این بود که کار به بگومگو نکشد و امام چیزی بگوید و او نتواند درست جواب دهد.»... شواردنادزه از من پرسید: «چه کنم؟ بروم جلو و با امام دست بدهم؟» گفتم: «اگر میخواهی اشتباه نکنی، هیچ حرکتی زودتر از امام نکن و هر کاری امام کرد، از او تبعیت کن، بایست ببین چه کار میکند.» همینطور هم شد
ساعت هفت به دفتر امام آمدم و دیدم اصلا کسی نیست، انگار نه انگار که قرار است یک ملاقات مهمی صورت بگیرد! پرسیدم محل ملاقات کجاست؟ گفتند: همین اتاق همیشگی ملاقات های امام، من هم گفتم : اینجوری که نمی شود، روس ها که نمی توانند روی زمین بنشینند، اصلا بلد نیستند، عادت ندارند، روی زمین بنشینند! گفتم اقلا به تعداد هیئت روس صندلی بیاورید، خلاصه از اطراف همه صندلی ها را جمع کردیم و صندلی های الوان چوبی و فلزی و... جمع کردیم، دیدم به تعداد روس جمع شده، اما نمی شد که هیئت روس روی صندلی بنشیند و هیئت ایرانی روی زمین بنشینند. خلاصه چند صندلی دیگر هم پیدا کردیم در آخر هم باز، صندلی کم آمد و در فیلم ملاقات هم می بینید که عده ای سراپا ایستاده اند.. امام آمدند و یک راست رفتند و روی کاناپه نشستند و شواردنادزه هم رفت و روی صندلی نشست.»
آقای دکتر علی اکبر ولایتی وزیر امور خارجه وقت می گوید:
به اتفاق آقای شوارد نادزه رفتیم منزل امام، از حیاط پشت حسینیه جماران که وارد اتاق امام شدیم، آقای شوارد نادزه ننشست. اصولا پروتکل روس ها و اروپای شرقی این بود که اگر وارد میشدند در اتاقی یا سالنی و اگر کسی قرار بود از آنها استقبال کند این ها نمی نشستند تا میزبان وارد شود، معمول این است که می نشینند تا میزبان وارد شود، اما پروتکل روس ها و اروپای شرقی خلاف این آداب بود. آقای شوراد نادزه و همراهان وقتی وارد اتاق امام شدند ننشستند و ایستادند تا امام بیاید. در این فاصله امام وارد شدند. امام لباس رسمی روحانیت به تنشان نبود. رسم امام این بود که در اتاق خودشان بدون عبا وارد می شدند. آن روز هم بدون عبا و عمامه وارد شدند و یکسره رفتند روی کاناپه نشستند. این کار امام برای آقای شوارد نادزه خیلی جدید و بدیع بود. امام نشستند. مرحوم احمدآقا به من اشاره کردند که بگویید بنشینند و مطالبشان را بگویند یا بخوانند.
آقای شوارد نادزه در توصیف این دیدار می گوید:
ما را بردند در یک منطقه کوهستانی، در حالیکه برف می بارید و سرمای شدیدی بود، جایی که هم سرد بود و هم بسیار ساده، خانه بسیار زاهدانه بود، من خودم را خیلی آراسته کرده بودم ، لباس آنچنانی، جوراب نازک، کفش بسیار فانتزی وبا این حالت وارد شدیم، اصلا هیچ فکر نمی کردیم که حالا آنجا که وارد شدیم باید کفشهایمان را در بیاوریم، خلاصه، مثل دیگران کفشهایمان را درآوردیم و وارد شدیم. دیدم در این سرمای سخت، پای من دارد توی آن جوراب نازک هی سرد می شود تا جایی که کرخ شد. ما درست ربع ساعت آنجا منتظر آمدن امام شدیم، برای من تعجب آور بود، چرا که من از طرف گورباچف و شوروی آمده بودم، از طرف گرجستان که نیامده بودم، جلسه هم کاملا ساکت بود من بودم و چند نفر از همراهان، تصوراتی همین طوری در ذهن من می گذشت از تاریخ، تا اینکه بعد از ربع ساعت دیدم فرزند امام آمد و با ادب و متانت و خوشرویی گفتند: امام دارند می آیند، ورود امام را به من خبر دادند و من منتظر شدم تا اینکه دیدم یک شخصیتی بسیار ساده، روحانی ولاغر اندام، با یک کلاهی که بر سر داشتند وارد جلسه شدند و من را معرفی کردند.
من در حالی که خیلی سردم شده بود، شروع کردم به بیان محتوای این نامه و دیدم که امام چند مرتبه در برخی نقاط سر تکان دادند و بعد فرمودند: که این نامه پاسخ من نبود... و خلاصه با یک حالتی ایشان از این جلسه بلند شدند، من یک احساس نارضایتی کردم، احساس کردم که خیلی تحویل گرفته نشدم و مثل این بود که یک توهینی به من شده باشد، بیرون آمدم و حتی به ذهنم رسید که سایر ملاقات هایم را هم لغو کنم و برگردم. آقای دکتر ولایتی بعدا به من در هتل تلفن کردند و گفتند: امام از این صحبت ها ناراضی نبودند، فقط آن مسئله ای که می خواستند بیان بدارند، از اینکه جوابی دریافت نکرده بودند از این فقط، و الاّ ایشان ناراحت نشدند... من یکی – دو روز ماندم و دیدارهای بعدی ام را با مسئولان ایران انجام داده و رفتم.
در حقیقت ادوارد شوارد نادزه چیزی جز یک گفتگوی سرد دیپلماتیک و آرزوهای بلند سیاسی با خود نیاورده بود. او در تشریح پیام گورباچف به امام، از تلاش برای گسترش آزادیهای سیاسی و اجتماعی، حل مساله افغانستان و مسابقه تسلیحاتی، افزایش روابط اقتصادی و سیاسی با جمهوری اسلامی و ایجاد دور جدیدی از روابط دو کشور گفت و آماده سخنان امام شد.
امام خمینی (رحمةاللهعلیه) که دریافته بود بیشتر اهداف او در این گفتگوی دوجانبه مغفول مانده یا با تجاهل سران شوروی کنار گذاشته شده است تنها به یک پاسخ کوتاه اکتفا کرد: « به ایشان (گورباچف) بگویید که من میخواستم جلوی شما یک فضای بزرگتر باز کنم ... من میخواستم دریچهای به دنیای بزرگ، یعنی دنیای بعد از مرگ که دنیای جاوید است را برای آقای گورباچف باز نمایم و محور اصلی پیام من آن بود. امیدوارم بار دیگر ایشان در این زمینه تلاش نمایند ....»
علی اکبر ولایتی در توضیح روح حاکم بر فضای آن روز گفتگوها میگوید:
به نظر من امام خمینی خیلی حساب شده این برخورد را کردند. به هیچ عنوان به آقای شواردنادزه نگاه نکردند، هیچ اعتنایی نکردند. سر به پایین آمدند و رفتند. آقای ادوارد شواردنادزه وزیر خارجه یکی از ابرقدرت های آن روز جهان بود. اما امام خمینی جوری برخورد کرد که گویی ما ابرقدرت هستیم و آنها یک کشور جهان سومی هستند. این تحلیل برخورد امام از نظر من بود. آن متانت و سناریوی برخورد با آقای شواردنادزه که خیلی حساب شده و دقیق و ظریف بود».
برخورد امام طوری بود که شوارد نادزه را به تکریم و احترام و کرنش و تواضع وادار کرد.آقای ادوارد شواردنادزه بعد از رفتن امام واقعا مدت طولانی بهت زده بود و نمی دانست چه کار بکند و انسجام رفتاری خودش را از دست داده بود، چون رفتار امام را پیش بینی نکرده بود. بنابراین تا مدتی واکنش او، واکنش وزیر خارجه ابرقدرت اتحاد جماهیر شوروی نبود.
ادوارد شواردنادزه، از سال ۱۹۸۵ تا زمان فروپاشی شوروی وزیر امور خارجه بود و نقشی مهم در پایان دادن به دوره جنگ سرد و فروریختن دیوار برلین ایفا کرد. او در ۲۶ نوامبر ۱۹۹۵ به عنوان اولین رئیسجمهور کشور تازهاستقلالیافته گرجستان انتخاب شد، اما دولتش در ۲۳ نوامبر ۲۰۰۳ در قیامی که «انقلاب گل سرخ» نام گرفت سرنگون شد و در هشتم ژوئیه 2014(خرداد 1393) از دنیا رفت. او در خرداد 89، در دیدار با سفیر ایران در گرجستان با یادآوری دیدار تاریخی خود با حضرت امام خمینی (رحمةاللهعلیه) تاکید کرد که همواره به خود میبالد که تنها مقام عالیرتبه خارجی بود که افتخار ملاقات با امام راحل (رحمةاللهعلیه) را داشته است.