اصول اندیشه امام خمینی؛
توجه به مستضعفان و فرودستان جامعه
محمد رجائی نژاد
چکیده
مطالعه و بررسی سیره نظری و عملی امام خمینی نشان از توجه جدی و همیشگی ایشان به مسئله مستضعفان و محرومان دارد. این دو واژۀ به ظاهر هممعنی و در مفهوم متفاوت که امام خمینی در این زمانه احیاگر آنها شد، ریشه در باورهای دینی ایشان داشت. دغدغۀ رسیدگی آنی به این قشرهای مستضعف و محروم جامعه بهگونهای امام خمینی را درگیر خود کرد که از روزهای آغازین پس از پیروزی انقلاب (9 اسفند 1357) به شورای انقلاب فرمان داد تا «تمام اموال منقول و غیرمنقول دودمان پهلوی و وابستگان سببی و نسبی آنها که مدتها از بیتالمال مسلمین اختلاس کرده بودند، به نفع مستمندان و کارگران و کارمندان ضعیف مصادره شوند.» (صحیفه امام، ج 6، ص 267)
نوع رویکرد اندیشهای و رفتاری و تعامل امام خمینی با طبقۀ مستضعف و محروم، به گونهای بوده است که بهراحتی میتوان این باور را از اصول اندیشههای ایشان دانست.
در این یادداشت این اصل را با تکیه بر آثار امام خمینی پیگیری و تبیین میکنیم.
مقدمه
واژههای استضعاف و مستضعفان، استکبار و مستکبران ریشه قرآنی دارند. مستضعف یعنی کسی که به استضعاف کشیده شده و خودش و دیگران او را ضعیف و ناتوان میشمارند. مستکبران نیز کسانیاند که خودشان و دیگران آنها را برتر میشمارند. در حالیکه بهراستی چنین نیستند.
استکبار دارای مراتبی است؛ چه از جانب شخص باشد و یا از طرف کشورها و دولتها؛ اما در کل مستکبران میگویند: ما سیاستمدار، دانشمند و عالم و عاقل هستیم و مصالح شما را بهتر از خودتان تشخیص میدهیم. از ما اطاعت کنید تا سعادت و خوشبختی شما را فراهم سازیم. آنان با عناوین مختلفِ رنگ، نژاد، دین، مذهب، زبان، قومیت، ملیت، کشور، شهر و دیگر عنوانهای اعتباری در میان مردم تفرقه میاندازند تا آنها را تضعیف کرده و نیروی اجتماعیشان را از بین ببرند. مفاسد اخلاقی را ترویج میکنند تا مردم سرگرم شده و هویت انسانی خود را فراموش کنند و در برابر خواستههایشان تسلیم گردند.
توده مردم خود منبع عظیم قدرت و ثروتند، نه مستکبران! مستکبران اقلیتی بیش نیستند و اگر تودههای مردم با آنان همکاری نکنند، قدرتی ندارند. قدرت مستکبران غیرواقعی و پوشالی است. مستکبران با حیلهگری و تلقینات دروغین اکثریت مردم را از خود و نسبت به هم بیگانه میکنند تا نتوانند به قدرت واقعی خویش پی ببرند و از آن بهره بگیرند. بنابراین، مستضعفان واقعاً ضعیف و ناتوان نیستند؛ بلکه خودشان را ضعیف میپندارند. مشکل مستضعفان نه ناتوانی واقعی، بلکه اختلافات درونی و نادانی و اطاعت کورکورانه از مستکبران است. مستکبران نیروهای سرکوبگر را از خود مستضعفان فراهم میسازند و بر سر خودشان میکوبند و استثمارشان میکنند.
یکی از واژگان مهجور قرآن واژۀ «مستضعفان» بوده است که امام خمینی ازجمله کسانی بود که آن را وارد فرهنگ عمومی مردم کرد و از مهجوریت درآورد. ایشان همواره بر آن تأکید داشت و با تمام توان، در کلام و پیام و عمل در خدمت مستضعفان و محرومان بود و این را خط مشی اصولی خود قرار داده بود. حتی در اوایل دهۀ چهل که در تهران حبس و حصر بود، در اوج سرمای زمستان پیام میدهد:
«وضع دلخراش فقرای محترم در این سرمای سخت زمستان موجب تأثر شدید و نگرانی اینجانب است. معالأسف نمیتوانم خدمت مستقیمی به آنها بکنم، لهذا از اهالی محترم و ثروتمندان تقاضا میکنم که از رسیدگی به آنها دریغ نکنند. اگر خدای نخواسته صدمهای به آنها وارد شود موجب مسئولیت در پیشگاه مقدس الهی میشود.
اگر از وجوه بریه و زکات کفاف خاکه ذغال و سایر ضروریات آنها داده نشد مؤمنین محترم مجازند از محل سهم مبارک امام- علیهالسلام- به مقدار رفع ضرورت آنها صرف نمایند.» (صحیفه امام، ج21، ص: 511)
رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی در تمامی عمر گرانمایه خود همواره بر رسیدگی به وضعیت مستضعفان و محرومان جامعه و رفع مشکلات آنان تاکید داشت و احقاق حقوق این قشر از جامعه و برقراری عدالت اجتماعی از دغدغههای همیشگی ایشان بود. حتی یکی از شعارهای اصلی و اولیۀ انقلاب اسلامی نیز حمایت از مستضعفان بود؛ اما واژۀ مستضعف و مستضعفان و واژگان مترادف و متضاد آن در هر موقعیت و حوزهای معنایی و مفاهیم گوناگونی دارند. تنها به معنای محرومیت و ضعف اقتصادی و مالی نیست، بلکه استضعاف سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگی را هم شامل میشود که با مفهوم شناسی واژگان، بحث روشنتر میگردد.
مفهوم شناسی
از نگاه سیاسی و اجتماعی، مستضعفان جمع مستضعف و از ریشه «ضعف»، به معنای کسی است که او را به ضعف کشانده و در بند و زنجیر کردهاند؛ نیز به کسی میگویند که دیگران او را ضعیف میشمارند. (ابن منظور، ج 9، ص 203 ـ 204؛ شعرانی و قریب، ج2، ص 75؛ دهخدا، ج 12، 18389) در برابر این واژه، «مستکبر» از ریشه «کبر» است که به معنای خودشیفتگی و خود را بزرگتر از دیگران دیدن است. (راغب، ص 697) از نگاه جامعه شناختی، مستضعفان طبقات محروم و اقشار آسیبپذیر جامعهاند که کمدرآمدترین و نامطلوبترین شغلها را دارند و از دسترسی به حقوق انسانی و اجتماعی محروماند و در ساختار اجتماعی در پایینترین طبقه قرار میگیرند. (آبرکرامبی، ص 397) همچنین از واژگان هممعنی میتوان به «پابرهنه» به معنای فقیر و بیچیز، «گودنشین» به معنای کسی که در محلههای پایین شهر زندگی میکند، (انوری، ج2، 1219؛ ج 6، 6268) اشاره کرد.
در ادبیات امام خمینی نیز از اقشار ضعیف و محروم، با واژههای گوناگونی یاد شده است. ازجمله: مستضعفین (صحیفه امام، ج 3، ص 437)، محرومین (همان، ج 7، ص 26، 475 و...)، فقرا و مستمندان (همان، ج 4، ص 50ـ51)، زاغهنشینها (همان، ج 5، ص 77؛ ج 18، ص 38)، حاشیهنشینها (همان، ج 17، ص 425)، روستاییان (همان)، جنوبشهریها (همان، ج 8، ص 197؛ ج 17، ص 425)، مظلومین (همان، ج 8، ص 70)، کپرنشینان (همان، ج 21، ص 448) و پابرهنگان (همان، ج 20، ص 341؛ ج 21، ص 11) اشاره کرد.
واژه مستضعف، در فضای فکری ایرانِ دهههای 40 تا 60، از سوی اندیشمندان مطرح این دوران، بهویژه امام خمینی بازتعریف شد. یعنی ظهور مبارزات ضداستعماری و ضدسرمایهداری، موجب تلاش برخی اندیشمندان برای آوردن مفاهیم قرآنی مانند مستضعف و مستکبر به متن حرکتهای اجتماعی، و تعریف دوباره آنها در شرایط روز شد؛ از اینرو «مستضعفین» به تودههای استثمارشده و محروم، قربانیان نظامهای طاغوتی، ملتهای استعمارشده و رنجور از عقبماندگی، کسانی که از نظر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در ضعف قرار دارند و سرنوشتشان توسط مستکبران جهانخوار تعیین میشود، تعریف شدند. (طباطبایی و طاهری، ص 92 و 102ـ105)
مستضعفان را میتوان در سه گروه عقیدتی، اقتصادی و سیاسی ـ اجتماعی دستهبندی کرد: (مکارم شیرازی، ج 16، ص 19)
1. مستضعفان عقیدتی کسانیاند که میان اسلام و کفر ماندهاند و از لحاظ عقیدتی بیخبرند. قرآن کریم در معنای دینی استضعاف (نساء، 97ـ99)، مستضعفان را به دو گروه مستضعفان دروغین و مستضعفان حقیقی تقسیم کرده و به نجات مستضعفان حقیقی امید میدهد. مستضعف حقیقی از نظر قرآن کسی است که از نظر فکری، بدنی یا اقتصادی آنچنان ضعیف است که قادر به شناسایی حق از باطل نیست؛ یا اینکه با وجود تشخیص عقیده درست، بر اثر ناتوانی جسمی یا ضعف مالی یا محدودیتهایی که محیط بر او تحمیل کرده است، قادر به نجات خود از وضعی که دارد نیست.
2. مستضعفان اقتصادی کسانیاند که از نظر مالی و اقتصادی در ضعف و ناتوانی به سر میبرند. (جعفری، ص 49) این گروه همان کسانی هستند که اکثریت مومنان و صالحان در جامعه را تشکیل میدهند. خداوند به این گروه از مستضعفان، وعده پیروزی و وراثت بر زمین را داده است. (قصص، 5)
3. مستضعفان سیاسی اجتماعی کسانیاند که از یک سو قدرت مقابله با حکومت جور را ندارند و از سوی دیگر، حکومت نیز آنان را با قدرت و زور در ضعف نگهداشته است. (جعفری، 50)
امام خمینی که واژه مستضعف را در دو بعد داخلی و جهانی بهکار میگرفت، با فرقگذاشتن میان ضعیف و مستضعف، اعتقاد داشت مستضعفان کسانی نیستند که ذاتاً ضعیف باشند، بلکه کسانیاند که به سبب تعدی و ظلم مستکبران، به ضعف کشیده شده و ضعیف شمرده میشوند. (صحیفه امام، ج 7، ص 489؛ ج 10، ص 121ـ122)
عوامل استضعاف
بر اساس برخی روایات، نخستین عامل استضعاف، ناآگاهی و غفلت از خود است. (مجلسی، 69/ 227) و مستضعف کسی است که به دلایلی نتوانسته به حقایق پی ببرد. (کلینی، 2/ 406) دراصل از مهمترین عوامل پیدایش استضعاف، خود مستضعفین هستند. مستکبرین همواره برای فقر فرهنگی و عدم استقلال فکری مستضعفین تلاش میکنند. این تبلیغات، چنانکه امام خمینی اشاره کرده است، در کنار ضعف فرهنگی مستضعفان و جهل و بیخبری آنها از محتوای قرآن و اسلام درباره مقابله با مستکبران و قدرتمندان، (صحیفه امام، ج 4، ص 19 و 214) موجب پیروی آنها از مستکبرین موجب شده است و در نتیجه به استضعاف اقتصادی نیز کشیده میشوند. با این نگاه، استضعاف فرهنگی و اجتماعی زمینهساز استضعاف و ضعف اقتصادی و مادی میشود.
زمینههای دیگر پیدایش استضعاف از نگاه امام خمینی عبارتاند از: نگاه خاص مستکبران به جهان و بیماری روحی آنها (همان، ج 11، ص 88)، مهار نشدن قدرتها با تعلیمات انسانی ـ آسمانی (همان، ص 109ـ110)، غفلت مستضعفان (همان، ص 272؛ ج 9، ص 129؛)، خودباختگی و احساس ناتوانی مستضعفین. (همان، ج 14، ص 306)
امام خمینی که ریشۀ گرفتاری و بدبختی ملت ایران و ملتهای مظلوم جهان را در وجود رژیمهای استکباری میدانست. (همان، ج 1، ص 419 و 422؛ ج 5، ص 72) ایشان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن با تشریح اهداف استکبار، هدف از انقلاب اسلامی را نجات مستضعفان ایران و جهان از سلطه مستکبران تعریف کرد. (همان، ج 3، ص 512؛ ج 5، ص 427)
بررسی و تبیین دیدگاه امام
امام خمینی با احیا و ترویج واژه مستضعف و مستضعفان در برابر مستکبر و مستکبران، مستضعفان را نه ضعفای حقیقی، بلکه کسانی میدانست که به واسطه کبر مستکبران، ضعیف گردیدهاند؛ حال آنکه نیروی ایمان در این گروه، قدرتی بسیار به آنها بخشیده و طبق وعده الهی (قصص، 5) قطعاً وارثان زمین خواهند بود. (صحیفه امام، ج 10، ص 121ـ122)
امام خمینی، نقش تودههای پابرهنه در پیروزی انقلاب و مقابله با رژیم پهلوی را ممتاز میدانست و معتقد بود نیروی عظیم و کوبنده انقلاب، مردم غیرمرفه بودند که با نیروی ایمان واقعی به میدان آمدند و بیشترین کشتههای نهضت و حافظان نهضت هم از این طبقه بود. (همان، ج 6، ص 75، 159 و 297)
به باور امام خمینی پشتیبانان واقعی انقلاب اسلامی ایران همین زاغهنشینان، محرومان و حاشیهنشینانی بودند که با همت خود، اسلام را در کشور حاکم کردند. اگر قدرت معنوی این طبقه که با دست خالی به حمایت از انقلاب پرداختند، نبود، این پیروزی حاصل نمیشد. (همان، ج 17، ص 425ـ426) ایشان انقلاب اسلامی را مدیون فداکاریهای جنوبشهریها و پابرهنگان میدید. زیرا فشار اصلی نهضت و انقلاب بر دوش آنان بود. (همان، ج 15، ص 356؛ ج 19، ص 34) ) کسانی که با دستان خالی برای خدا قیام کردند و جلوی توپ و تانک و مسلسل ایستادند و بیشترین کشتهها را تقدیم انقلاب کردند. (همان، ج 6، ص 75؛ ج 13، ص 196) از اینرو ایشان نه خود را بلکه محرومان و پابرهنگان را شایسته ستایش میدانست و تاکید داشت این ملتِ پابرهنه ایران بود که در نهایت پیروز شد و همچنان بار سنگین انقلاب و مشکلات جمهوری اسلام، بر دوش قشر مستضعف است و همراهی و فداکاری آنان انقلاب را حفظ میکند (همان، ج 6، ص 218 و 252؛ ج 1، ص 284؛ ج 15، ص 273)
امام خمینی نقش موفق مستضعفان و طبقات محروم را تنها مختص دوران قیام و پیروزی انقلاب و تشکیل و تثبیت نظام نمیدانست، بلکه نقش آنان در حفظ انقلاب و نظام نوپا در برابر مخالفان داخلی و دشمنان خارجی، بهویژه در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و جهاد علیه متجاوزان را بسیار با اهمیت میدید و معتقد بود قشر مستضعف بدون هراس از جنگ در جبههها فداکارانه و ایثارگرانه حضور داشتند. (همان، ج 18، ص 31 و 46) ) و شهدا، جانبازان، مفقودان و اسرای بسیاری در این راه تقدیم انقلاب کردند و سرانجام نیز همین قشر است که انقلاب را حفظ خواهد کرد. (همان، ج 15، ص 318؛ ج 18، ص 46؛ ج 20، ص 38)
اعتقاد و اعتماد و علاقۀ امام خمینی نسبت به طبقۀ مستضعف و محروم جامعه بهگونهای بود که نه تنها در دوران چند ده سالۀ پیش از انقلاب و یا در دورۀ پس از انقلاب و تشکیل نظام جمهوری اسلامی به فکر این قشر جامعه و در پی حمایت از آنان بود؛ بلکه برای آینده و آیندگان و مستضعفان جهان نیز برنامه و توصیه داشته و میفرمود: باید یک حزب فراگیر مستضعفان تشکیل داد و بین آنان وحدت ایجاد کرد. (همان، ج 9، ص 280 و 331) از نظر ایشان با تشکیل این حزب مشکلات اقشار مستضعف را میتوان به اتفاق حل کرد و در برابر استکبار ایستادگی و مقاومت کرد. ایشان معتقد بود حزب مستضعفان وعده اسلام را که سرانجام پیروزی حکومت مستضعفان بر مستکبران است و اینکه مستضعفان وارثان روی زمین خواهند بود، محقق خواهد کرد. (همان، ج 9، ص 280 و 331)
در همین راستا اصل 154 قانون اساسی جمهوری اسلامی، سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان جمهوری اسلامی ایران معرفی کرده و رسیدن به استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان دانسته است. جمهوری اسلامی ایران با توجه به این اصل و مقدمه قانون اساسی که انقلاب ایران را حرکتی برای پیروزی نهایی مستضعفین بر مستکبرین میشمرد، ضمن خودداری از دخالت در امور داخلی دیگر کشورها، از مبارزۀ حقطلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین حمایت میکند و آن را از اهداف مهم سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در راه تشکیل حکومت واحد جهانی میداند.
راههای حمایت از مستضعفان از دیدگاه امام
امام خمینی حکومت جمهوری اسلامی ایران را حکومت مستضعفان، و مهمترین وظیفه مسئولان نظام اسلامی را خدمت و دفاع از حقوق آنان، و توزیع عادلانه ثروت در جامعه میدانست. (همان، ج 18، ص 420؛ ج 8، ص 206؛ ج 15، ص 288؛ ج 21، ص 412) ایشان نه تنها توصیه میکرد خود مسئولان نظام بهتر است از طبقۀ مستضعف باشند و طعم تلخ فقر را چشیده باشند، بلکه معتقد بود همۀ مسئولان باید در کنار آنان باشند و همانند آنان زندگی نمایند تا درد آنان را بفهمند. رسیدگی به فقرا از نخستین سفارشهای حضرت امم به دولتمردان بود. (همان، ج 18، ص 29؛ ج 16، ص 244؛ ج 20، ص 341؛ ج 21، ص 422) ایشان عدول از این خط را عدول از عدالت اجتماعی اسلام و خیانت به اسلام و مسلمانان میدانست. (همان، ج 21، ص 99ـ100)
از دیدگاه امام خمینی خط اصولی انقلاب و نظام اسلامی خط دفاع از مستضعفان و تأمین منافع آنان است؛ (همان، ص 86ـ87) ولی طبقۀ مستضعف نیز برای نجات خویش وظایفی دارد و باید تلاش کند و اولین قدم لزوم آگاهی، بیداری، هوشیاری و بسیج عمومی است. (همان، ج 11، ص 110 و 272؛ ج 12، ص 144 و 160؛ ج 16، ص 325) از دیگر اقدامات عملی امام خمینی در حمایت از مستضعفان، تشکیل یک سری نهادها و سازمانهای اضطراری بود که هر کدام در زمان خود بسیار مفید بودند و کارایی داشتند. از این میان میتوان به: بنیاد مستضعفان، بنیاد مسکن انقلاب اسلامی (حساب 100 امام )، کمیته امداد امام خمینی و بنیاد 15 خرداد اشاره کرد.
نتیجه
از نگاه امام خمینی بر اساس قرآن کریم و روایات، امامت و وراثت بر زمین برای مستضعفان و صالحان است و ملت مسلمان و مستضعف ایران هم بر همین اساس قیام کرد و پیروز شد و از وظایف اصلی نظام جمهوری اسلامی نیز تلاش برای رفع محرومیت و استضعاف، و حمایت واقعی از مستضعفان و محرومان است.