سلسله نشست های تبیین مکتب امام خمینی، با عنوان *مکتب فقهی* با سخنرانی آیت الله محمد سروش محلاتی

آیت الله محمد سروش محلاتی با تصریح بر اینکه حضرت امام دارای یک مکتب فقهی است بیان نمود: طرح حکومت اسلامی که اندیشه محوری فقه سیاسی امام است، نشان دهنده دیدگاه متمایز ایشان است. افراد زیادی از سر ناآگاهی می گویند نظر امام درباره حکومت اسلامی دارای سابقه بوده و بسیاری از فقهاء آن را مطرح کرده اند و ابداعی از طرف ایشان نبوده است.
ایشان بنیانگذار جمهوری اسلامی را دارای یک مکتب فقهی مستقل دانست و گفت حضرت امام (س) از دریچه سیاست و اجتماع به فقه نگاه کرده و احکام فقهی را به مثابه قوانین جامعه می دانست.

کد : 4661 | تاریخ : 29 بهمن 1400

سلسله نشست های تبیین مکتب امام خمینی، با عنوان *مکتب فقهی* با سخنرانی آیت الله محمد سروش محلاتی

به گزارش روابط عمومی موسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی _ قم ادامه سلسله نشست های تبیین مکتب امام خمینی ، توسط موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی قم،  روز چهارشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۰ در سومین نشست علمی با عنوان *مکتب فقهی* با سخنرانی استاد دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم ، آیت الله محمد سروش محلاتی برگزار گردید

در این نشست که با حضور تعداد معدودی از اساتید و فضلای حوزه علمیه قم و پخش زنده از طریق فضای مجازی برگزار شد آیت الله محمد سروش محلاتی با تصریح بر اینکه حضرت امام دارای یک مکتب فقهی است بیان نمود: طرح حکومت اسلامی که اندیشه‌محوری فقه سیاسی امام است، نشان‌دهنده دیدگاه متمایز ایشان است. افراد زیادی از سر ناآگاهی می‌گویند نظر امام درباره حکومت اسلامی دارای سابقه بوده و بسیاری از فقهاء آن را مطرح کرده‌اند و ابداعی از طرف ایشان نبوده است.

ایشان بنیانگذار جمهوری اسلامی را دارای یک مکتب فقهی مستقل دانست و گفت حضرت امام (ره) از دریچه سیاست و اجتماع به فقه نگاه کرده و احکام فقهی را به مثابه قوانین جامعه می‌دانست.

این استاد دروس خارج حوزه علمیه قم درباره مکتب فقهی امام خمینی گفت: عنوان مکتب فقهی عنوانی جدید در ادبیات حوزوی ماست و هنوز در میان اندیشمندان ما تعریف روشنی پیدا نکرده است. چند تک‌نگاری در حوزه درباره مکاتب فقهی انجام شده که در این نوشته‌ها هم تعریف روشنی از مکتب فقهی دیده نمی‌شود

وی افزود: درباره فقه امام چند بحث می‌توان مطرح کرد. یکی مبانی کلی فقهی حضرت امام است. دیگری ویژگی‌های فقه او در مباحث عبادی است که در کتب ایشان مطرح شده و دیگری مباحث فقهی است که در معاملات و کتاب البیع و مکاسب محرمه ارائه کرده‌اند. می‌توان همان مباحث کلی را به عنوان مکتب فقهی ایشان مورد بحث قرار داد. اما بحث من غیر از این سه عنوان است.

آیت الله سروش محلاتی گفت: حضرت امام در یک حوزه دیگری شناخته شده‌تر است و نظرات بیشتری از ایشان مورد توجه قرار می‌گیرد و آن در حوزه فقه السیاسه است. در لابلای آثار حضرت امام چه در اصول و چه در فقه آراء و اندیشه‌های مختلفی ارائه شده که از آن می‌توان به فقه حکومتی امام تعبیر کرد.

این استاد دروس خارج حوزه با طرح این پرسش که ویژگی مکتب فقهی چیست، گفت: مکتب فقهی در برابر فتوای فقهی است. وقتی یک مکتب تشکیل می‌شود که آراء فقیه از شمول و جامعیت برخوردار باشد. با صِرف چند فتوا یک مکتب شکل نمی‌ گیرد.

ویژگی دوم اینکه این فتاوای متکثر باید از انسجام و هماهنگی برخوردار باشد و یک نقشه را ترسیم کند تا بتوان آن را مکتب دانست. وقتی این فتاوای منسجم مکتب است ، که دارای اصول و مبانی روشنی باشد. این مبانی می‌تواند مبانی کلامی و یا مبانی مطرح در اصول فقه باشد.

 ویژگی چهارم این است که تفاوت‌های روشنی بین این مجموعه آراء و استدلال‌ها با دیگر مکاتب فقهی وجود داشته باشد که بتوان این تفاوت‌ها را تبیین کرد. هر مکتبی بر اساس این تفاوت‌ها تعریف می‌شود.

 ویژگی پنجم یک مکتب این است که مکتب باید ظرفیت برای پاسخگویی به مسائل جدید داشته باشد. و الا اگر صرفا آرائی منجمد شده و غیر قابل توسعه باشد، مکتب نیست.

وی افزود: با در نظر گرفتن این پنج نکته که گفته شد، حضرت امام دارای یک مکتب فقهی است و طرح حکومت اسلامی که اندیشه‌محوری فقه سیاسی امام است، نشان‌دهنده دیدگاه متمایز ایشان است. افراد زیادی از سر ناآگاهی می‌گویند نظر امام درباره حکومت اسلامی دارای سابقه بوده و بسیاری از فقهاء آن را مطرح کرده‌اند و ابداعی از طرف ایشان نبوده است.

گاهی گفته می‌شود بحث امام همان بحث مرحوم نراقی است. درحالی‌که مرحوم نراقی بحثی درباره حکومت اسلامی به طور کلی ندارد، او از ادله استفاده کرده و مساله ولایت را در موارد جزئی که در کلمات فقهاء دیگر هم عموما پذیرفته شده بود مطرح کرده است و اینکه فقیه در راس نظام سیاسی قرار می‌گیرد مورد اشاره ایشان نیست.

 آیت الله سروش محلاتی گفت: برخی می‌گویند آقای بروجردی هم دیدگاه امام را قبلا مطرح کرده است و به تقریرات درس ایشان درباره نمازجمعه استناد می‌شود. درحالی‌که آقای بروجردی می‌گوید اسلام دین سیاسی است. پیامبر اکرم(ص) نیز دارای شئون سیاسی بوده و علاوه بر نبوت، منصب حکومت را نیز داشته است و ائمه(ع) هم همین مناصب را داشته‌اند. اما در عصر غیبت چه اختیاری به فقهاء واگذار شده است؟ ایشان می‌گویند منصب قضاوت و سرپرستی امور ایتام به آنها واگذار شده است. اما به حکومت‌داری که مساله مهمی است اشاره نمی کند. کسانی که به کلمات آیت الله بروجردی استناد می‌کنند به مقدمه همراه بودن دین و سیاست و مقدمه دوم که پیامبر دارای شئون سیاسی است، استناد می‌کنند ولی مهم قسمت چهارم است. در کتاب البدرالزاهر (که تقریر درس ایشان است) آمده که امور مرتبط به امام دو قسم است؛ قسمی از آن برای وقتی است که امام مبسوط الید باشد؛ مانند حفظ انتظامات داخلی و امر مربوط به جهاد و دفاع. یک سری وظایف هم مقید به مبسوط الید بودن نیست و امام به اندازه قدرت باید آن را انجام دهد.

وی افزود: ایشان این تقسیم را دارند تا مشخص کنند اموری که ائمه(ع) به فقهاء ارجاع داده‌اند، فقط قسم دوم را در بر می‌گیرد. آقای بروجردی می‌گوید قدر متیقن از ادله ولایت فقیه که از طرف ائمه(ع) به فقهاء واگذار شده، همین قسم دوم است یعنی به صراحت نقش فقیه را در امر حکومت نفی می‌کند. افراد این قسمت را حذف می‌کنند و می‌گویند آقای بروجردی نیز بحث امام را مطرح کرده است.امام خمینی در اینجا صاحب یک نظر است. نمی‌خواهم بگویم هیچ فقیهی قائل به منصب حکومت برای فقیه نبوده است. اما تفاوت‌هایی در اینجا مطرح است که باید آن را در نظر گرفت.

 

امام اسلام را حکومت می‌دانست

آیت الله سروش محلاتی گفت: امام می گویند: «الاسلام هو الحکومة بشئونها». این مطلبی است که در فقه ما مسبوق به سابقه نیست. سپس می گویند: «والأحکام قوانین الإسلام و هی شأن من شؤونها بل الأحکام مطلوبات بالعرض واُمور آلیة لإجرائها وبسط العدالة.» احکام ما، قوانین اسلام است. یعنی کل فقه ما قوانین و مقرراتی برای حکومت است. سپس می گویند همه این احکام جنبه آلی و ابزاری برای اقامه آن حکومتی دارد که هدف نهایی آن عدالت است.

همین مطلب را در سوم اسفند سال ۶۷ در منشور روحانیت خطاب به روحانیون گفته‌اند که حکومت فلسفه عملی تمام فقه در تمام زوایای زندگی بشر است. امام با این نگاه و پیش‌فرض وارد فقه شده که خود این نگاه نیاز به بحث و استدلال دارد. چون ایشان این مقدمه را پذیرفته‌اند، وقتی وارد بحث‌های فقهی می‌شوند نگاهشان متفاوت می‌شود. علائم این تفاوت از همان اول فقه ایشان  که از کافر به عنوان یکی از نجاسات نام می‌برد، آشکار است. ایشان می‌گویند  سنخیتی بین کافر که انسان است با سایر نجاسات وجود ندارد و کافر آلودگی از نظر ظاهر هم ندارد ، حکم نجاست کافر، ماهیت سیاسی دارد. این مطلب ابداع و ابتکار امام است.

وی افزود: در مکاسب بحثی درباره خرید و فروش انگور برای تولید شراب است. برخی می‌گویند چون مقدمه خمرسازی است، حرام است. پاسخ این است که مقدمه حرام، حرام نیست و از این باب نمی‌توان خرید و فروش انگور برای ساخت خمر را حرام کرد.

حضرت امام می‌گوید تحریم اینجا نفسی و سیاسی و به دلیل جلوگیری از فساد است و ماهیت این حکم با بقیه موارد متفاوت است.

ایشان درباره حکم فروش اسلحه به کفار بحث کرده و می‌گویند اینجا حکم سیاسی است، به صورت کلی نمی‌توان گفت همیشه بیع سلاح به کافر حرام است ، بلکه باید دید آنها چه استفاده‌ای می‌کنند؟ گاهی باید فروش سلاح انجام شود تا دشمن بالفعل و خطرناکی نابود شود.

در باب خمس در عصر غیبت آراء زیادی است ولی کسی که برای اولین‌بار گفت خمس حق منصب امامت است، حضرت امام بود. چون نظر بدیع بود و تاکنون به گوش فقهاء نرسیده بود طرح آن نیز برای برخی دشوار بود. حرف امام خلاف نظر همه علماء در طول تاریخ است. ایشان اولین کسی است که می‌گوید لاضرر و نهی از اضرار به غیر ، حکمی سلطانی است.

این پژوهشگر دینی ادامه داد: امام فقط برخی از موارد را بر حسب تناسب مواردی که پیش آمد، مطرح کرده‌اند و چون فرصت آن وجود نداشته است، مباحث بیشتری را مطرح نکرده‌اند. اگر افراد تحمل می‌کردند امام مباحث بیشتری را مطرح می‌کردند. برخی از شاگردان حضرت امام در بحث شطرنج به ایشان گفتند این مباحث را نگویید. حضرت امام نگاه اجتماعی به سراسر فقه دارد و می‌گوید فقه برای اداره زندگی انسان آمده و باید بتواند با زندگی بشر در طول تاریخ همراهی کند.

آیت الله سروش محلاتی با اشاره به نظر امام خمینی در بحث خمس گفت:ایشان در تحریر الوسیله گاهی برخی عبارات متن را تغییر داده اند مثلا مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی در خمس می‌گوید، نصف خمس سهم امام است و باید در اختیار مجتهدجامع الشرایط باشد. امام در حاشیه وسیله به این مساله اشکال نمی‌کنند ولی در تحریر و بازنویسی آن را تغییر داده و می‌ نویسند خمس سهم امام و در اختیار حاکم است. این نگاه نگاه حکومتی است. مرحوم سید نگاه حکومتی ندارد و فتوای او با مبانی مختلف هماهنگ است اما امام از «مجتهد جامع ال

شرایط» به «حاکم» می‌رسد. مرحوم سید در متن وسیله می‌نویسد خمس به خاطر منصب «نبوت» و امامت برای پیامبر است. امام این عبارت را اصلاح کرده و منصب نبوت را حذف کرده و گفته پیامبر به عنوان رئیس امت که بار امت را باید تامین کند خمس می‌گیرد.

آیت الله سروش محلاتی با تاکید بر اینکه «حتی ظاهر فقه امام شناخته نشده، چه رسد به مبانی آن حضرت» گفت: فرایند تدوین و تولد این مکتب موضوع دیگری است. مکتب فقهی و اصولی یکباره و دفعی به وجود نمی‌آید. سیر تدریجی دارد. باید آثار حضرت امام را مطالعه کنیم. آغاز این مباحث در کشف اسرار است. اما بین نظر امام در کشف اسرار تا دهه پایانی عمرشان فاصله است. با توقف در یک زمان، به فقه امام نمی‌رسیم. نمی‌توان گفت فقه سیاسی امام فقط کشف اسرار است. ولایت فقیهی که امام در کشف‌ اسرار می‌گوید ممکن است با نظام سلطنتی هم قابل جمع باشد، اینجا می‌گویند حکومت باید با قانون خدایی اداره شود و این امر، بدون نظارت شخص روحانی صورت نمی‌گیرد. یعنی مساله را روی نظارت می‌برند. حضرت امام در بحث اجتهاد و تقلید وارد بحث حکومت اسلامی می‌شوند و می‌گویند فقیه شئون سیاسی هم دارد. در مکاسب محرمه نیز مطرح کرده‌اند. در نجف هم در ضمن کتاب البیع این بحث مطرح شده و بحث تبدیل به بحث ضرورت تشکیل حکومت اسلامی می‌شود.

وی ادامه داد: پس اول کشف اسرار و بعد اجتهاد و تقلید و سپس مباحث حکومت اسلامی است. بسیاری از تلامیذ امام حرف نهایی امام را رساله ولایت فقیه می‌دانند اما دو مرحله مهم دیگر باقی مانده است. یک مرحله وقتی است که امام در پاریس به سوالات خبرنگاران  درباره حکومت اسلامی پاسخ می‌دهند و درباره رای مردم و خواست مردم حرف می‌زنند و درباره نقش زنان سخن می‌گویند. اینها در بحث حکومت اسلامی مطرح نیست. برای رسیدن به مکتب فقهی امام نمی‌توان این دوره را نادیده گرفت. کسانی که این دوره را حذف می‌کنند اینطور فکر می‌کنند که امام آنچه را آنجا مطرح کرده، بر اساس مبانی فقهی‌شان نیست و یک سری شعار سیاسی داده‌اند. لذا وقتی دیدگاه امام را تحلیل می‌کنند به این بخش هیچ استنادی ندارند. از نظر ما اینها باید لحاظ شود و فقیه نمی‌تواند خارج از چهارچوب مبانی خود اظهارنظر کند. مرحله پنجم ده سال دوره رهبری امام در جمهوری اسلامی است. امام در طول این ده سال، هم مسائلی را تبیین کرده و هم اقدامات عملی انجام داده است و این بخش پنجم نیز در مسیر تکوین و تبیین این مکتب است.

آیت الله سروش محلاتی گفت: ممکن است برخی بگویند در بین مطالب ادوار پنج گانه نمی‌توانیم جمع کنیم. این بحث دیگری است. اما ما حق اینکه این موارد را حذف کنیم و نادیده بگیریم نداریم. برخی از تعبیرات اصلا قابل حذف کردن نیست؛ مثلا اینکه می‌گویند هر ملتی حق دارد خودش سرنوشت خود را تعیین کند، را چطور می‌توان نادیده گرفت؟ گفتند: تعیین سرنوشت هر ملتی از حقوق اولیه آن است. اینکه هرکسی می‌تواند اظهار عقیده خود را داشته باشد و دولت اسلامی همه منطق‌ها را با منطق جواب می‌دهد. امام با صراحت می‌گوید هر فردی از افراد ملت حق دارد در مقابل سایرین مستقیما زمامدار مسلمین را استیضاح و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع کننده بدهد و در غیر این صورت خود به خود از مقامش معزول است. در مکتب فقهی امام باید همه مطالب را دنبال کرد. در سال ۶۲ یکی از علمادر فصل انتخابات در دانشگاه صحبت کرد و برای قانع کردن بقیه گفت که انتخابات امر سیاسی است و امرسیاسی با فقهاء است. این نظر متعارفی است که در فقه و در رساله‌های شیخ فضل الله نوری نیز هست. شیخ فضل الله می‌گوید مساله حکومت چه ربطی به بقال سرکوچه دارد. مرحوم نائینی هم به زحمت این موضوع را حل می‌کند. در سال ۶۲ امام بعد از این قصه گفت که به دانشگاه رفته‌اند و گفته‌اند که دخالت در انتخابات، دخالت در سیاست و حق مجتهدان است، نه! انتخابات برای همه مردم است و سرنوشت مردم دست خودشان است.

آیت الله سروش محلاتی گفت: مکاتب دو نوع است؛ در برخی مکاتب، صاحب مکتب در زمان خودش فرصت تدوین پیدا می کند. رسائل و مکاسب شیخ انصاری نشان دهنده مکتب او است. اینجا کار راحت است. برخی از بزرگان هستند که ارائه مکتب کرده‌اند اما خودشان در زمان خودشان آن را تدوین نکرده‌اند و این کار را مشکل می‌کند. حضرت امام مکتب فقهی خود را به صورت کامل تدوین نکرده است. تدوین مکتب ایشان از استفتائات و بیانیه‌ها و غیره کار آسانی نیست. ممکن است برخی از خانه‌ها خالی و در برخی از جاها تعارض وجود داشته باشد. لذا تا رسیدن به تدوین مکتب امام راهی دراز در پیش است و این از عهده کسانی بر می‌آید که انصاف علمی و احاطه علمی داشته باشند و زمان و ارتباط هرکدام از موضع‌گیری‌ها با حوادث را بدانند. شاگردان امام نیز نتوانستند این کار را انجام دهند. افرادی مانند آقای بهشتی و مطهری به شهادت رسیدند. آیت الله منتظری مسیر فکری خودش را پیمود. بسیاری از مباحث امام توسط آقای منتظری پیگیری نشده است. آیت الله فاضل شرح تحریر نوشته‌اند اما به این حوزه وارد نشده‌اند و فی الجمله مبنای امام را قبول دارند. مرحوم آیت الله صانعی هم در این مباحث وارد نشدند. لذا یک عده از تلامیذ و غیر تلامیذ ایشان ماندند و برخورد حذفی با برخی از افکار امام کردند و بخش‌هایی از نظرات امام را گرفتند و برجسته کردند و گفتند نظر امام این است.

امید واریم که فضلای جوان تلاش کنند با استفاده از ادوار مختلف زندگی علمی امام مکتب فقهی ایشان را به صورت جامع و کامل  تبیین کنند.

انتهای پیام /*