اصول اندیشۀ امام خمینی (3)
اثبات اسلام ناب محمدی (2)
اسلام آمریکایی و شاخصههای آن
محمد رجائی نژاد
اشاره
همانگونه که در بخش اول این یادداشت اشاره شد، سومین اصل از اصول اندیشههای امام خمینی، تأیید و اثبات اسلام ناب محمدی است. خود این اصل بسیار مهم و دارای محتوا و شاخصههای گستردهای است. برای همین آن را در سه بخش ارائه کردیم؛ بخش اول، تبیین اسلام ناب محمدی و ویژگیهای آن که در شمارۀ پیشین آمد؛ بخش دوم «اسلام آمریکایی و شاخصههای» اختصاص دارد. برداشتی از اسلام است که همیشه در رقابت با اسلام ناب بوده است.
مقدمه
در نقطه مقابل «اسلام ناب محمدی» که اسلام رحمانی، با پایه عقلانیت و توجه به زمان و مکان و... است؛ نوعی برداشت از اسلام است که در ادبیات امام خمینی از آن به عنوان «اسلام آمریکایی» یاد میشود. در مبانی و اصول رفتاری این نوع از اسلام دگرگونیهای بسیاری رخ داده است. بر اساس بینش و اندیشه حضرت امام، این نوع اسلام، وارونه شده و دینی بیمحتوا و متظاهر و یاریگر قدرتهای استکباری و استبدادی است. به همین دلیل هم حمایتهای قدرتهای استکباری، اعم از غربی و شرقی را در پی دارد. این نوع برداشت از دین ـ بهویژه از دین اسلام ـ بیشتر متناسب با اهداف جریان سرمایهداری و گروههای ظالم در جهان است که عموماً منافع آنها در تضاد با اسلام راستین قرار دارد.
در اسلام امریکایی دیانت جدای از سیاست تعریف میشود. درحالیکه در اسلام ناب دیانت و سیاست دو روی آن هستند و مبارزه و مقابله با مستکبران و دفاع از ستمدیدگان از اهداف آن است. یکی دیگر از ویژگیهای اسلام آمریکایی که عاملی برای شناسایی و تفکیک از اسلام اصیل میباشد، ویژگی همپوشانی این نوع اسلام در قالب اسلام راستین است، با این توضیح که اسلام آمریکایی بر خلاف محتوای ناصحیحی که دارد، توجه ویژهای برای حفظ ظواهر و رعایت شعائر نمادین دین قائل است.
امام خمینی همواره پشتیبان اسلام ناب محمدی بود، و اسلامِ پابرهنگان و رنجدیدگان و اسلامِ عارفانِ مبارزهجو را اسلام ناب محمدی میدانست و در مقابل، اسلام سرمایهداران، متکبران، مرفهان بیدرد، منافقان، راحتطلبان و فرصتطلبان را مظهر اسلام آمریکایی معرفی میکرد. معرفی این دو نوع برداشت از اسلام بهگونهای برایشان اهمیت داشت که در دو سال پایانی عمر شریفشان، با پیامهای پیاپی ویژگیهای آنها را بیان کرد؛ ازجمله در پیام قبولی قطعنامه 598، فرمان تشکیل بسیج دانشجویی و پیام به هنرمندان میتوان آن را دید.
اسلام آمریکایی و مفهوم آن
برداشتهای انحرافی و غلط و ناقص از اسلام، در تاریخ اسلام کم نبوده است. همیشه راستی و ناراستی، سره و ناسره در رقابت با هم بودهاند. از سویی عالمان اسلامشناس آگاه و دلسوز هم بودهاند که دل در گرو اسلام ناب داشتند و با برداشتهای انحرافی مبارزه کردهاند. بهویژه در یکصد سال اخیر عالمانی دغدغهمند در پی احیای دین در حیات اجتماعی و سیاسی جامعه دست به اقداماتی زدند؛ اما انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی یکی از گستردهترین، ژرفترین و موفقترین آنها بود که از هر جهت با هیچکدام از آنها نمیتوان آن را مقایسه کرد.
امام خمینی از آغاز روشنگریهای خود از سال 1323 و نیز آغاز نهضت اسلامی از سال 1341 تلاش کرد با شناساندن اسلام راستین به جامعه، اداره حکومت را بر اساس آن رقم بزند. (امام خمینی، کشف اسرار، ص 179ـ185؛ همو، ولایت فقیه، ص 10) و سرانجام نیز موفق شد حکومت اسلامی دلخواه خود را برپا کند. برپایی نظام جمهوری اسلامی ایران فرصت مناسبی برای اجرای اسلام ناب محمدی ایجاد کرد؛ در عین حال برداشتهای مختلف و گاه بیراهه از اسلام، به طرح موضوع اسلام آمریکایی کشیده شد که نقطه مقابل اسلام ناب بود.
اصطلاح «اسلام ناب محمدی» از نوآوریهای امام خمینی است که از اواخر دهه شصت در ادبیات سیاسی کشور رایج شده است. ایشان نخستینبار در 31 شهریور 1366 از اسلام اصیل با عنوان «اسلام ناب رسول گرامی» یاد کرد (صحیفه امام، ج 20، ص 392) و 11 فروردین 1367 در پیام به ملت ایران به مناسبت انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی، اصطلاح «اسلام ناب محمدی» را به کار برد و اسلام برابر آن را «اسلام آمریکایی» نام نهاد. (همان، ج 21، ص 9ـ11) البته در پیامها و سخنرانیهای بعدی، ابعاد و زوایای آنها را تشریح کرد.
در بیان مفهوم «اسلام آمریکایی»، امام خمینی برای فهم بهتر و دقیقتر، آن را به صدر اسلام نسبت میداد؛ یعنی اسلامِ پیغمبر اکرم(ص) و اولیای ایشان را اسلام ناب، و اسلام ساختگیِ امثال معاویه و دیگر حکومتهای غاصب و جائر را تا کنون، اسلام آمریکایی میدانست. یعنی اسلامی که دولتهای دستنشانده استعمار و استکبار بهوجود آوردهاند تا اغراض شوم استعمارگران تأمین گردد. (همان، ج 2، ص 486) از نگاه ایشان از صدر اسلام تا کنون خط اسلام آمریکایی در میان مسلمانان وجود داشته است؛ خط راحتطلبی که تلاش کرده است در عین عبادت خدا، طعمه خود را یافته، راحت و بیدغدغه زندگی کند و به تعبیر امیرالمؤمنین علی(ع) افرادی که همّشان، علفشان است (نهج البلاغه، ن 45، 441) و کاری با ظلم و بیدادگری ظالمان زمان ندارند. به جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنهها و مرفهان بیدرد باور ندارند. (صحیفه امام، ج 14، ص 520؛ ج 21، ص 85)
امام خمینی، اسلام آمریکایی را اسلام سرمایهداری، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بیدرد، اسلام نفاق و دورویی، اسلام راحتطلبان، اسلام فرصتطلبان، (همان، ج 21، ص 11) اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام روحانیان درباری، اسلام مقدسنماهای حوزههای علمیه و دانشگاهی، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایهداران بر مظلومین و پابرهنهها (همان، ص 80) اسلام سرمایهداری مدرن و کمونیسم خونآشام، اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط و اسلام سازش و فرومایگی (همان، ص 145) شمرده است.
با این نگاه امام خمینی، بهراستی، یکی از ویژگیهای اسلام آمریکایی که عاملی برای شناسایی و تفکیک از اسلام حقیقی است، ویژگی همپوشانی این نوع اسلام در قالب اسلام راستین است؛ با این توضیح که برخلاف محتوای ناصحیحی که دارد، توجه ویژهای برای حفظ ظواهر و رعایت شعائر نمادین دین قائل هست. بهعنوان نمونه بااینکه انجام فرائض دینی بر تمام مسلمین واجب شمرده شده، لکن اصل حرّیت و آزادگی در دین اسلام و سرتعظیم فرود نیاوردن در مقابل ظالمان از اصول اساسی آن محسوب میشود؛ اما آنچه که مشاهده میشود این است که گاهی به بهانة بهجای آوردن سنت نبوی، و گاهی به بهانة تعظیم شعائر دینی دست به بدعتهایی میزنند که نه با منابع اسلامی و نه با مبانی عقلی جور درمیآید، بلکه تنها ادعایی از اسلامگرایی است که میتوان به جرأت گفت که مصداق آیه شریفه «وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ؛ (بقره، 11) و چون به آنان گفته شود در زمین فساد نکنید، میگویند ما خود اصلاحگر هستیم» میباشند. همانگونه که رهبر نظام جمهوری اسلامی، آیتالله خامنهای نیز در یکی از پیامهایشان گفتند باورمندان و سردمداران اسلام آمریکایی ممکن است در لباس یک عالم دینی باشند. (بیستو هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی، 14/3/1395)
شاخصههای اسلام آمریکایی
ویژگیهای اسلام آمریکایی باتوجه به ویژگیهای یادشدة برای اسلام ناب محمدی، بهتر و آسانتر مشخص میگردد که در بخش نخست ـ شمارة قبلی حریم امام ـ به آن پرداختیم؛ اما امام خمینی تلاش کرده است با نمایاندن نشانههای عینی اسلام آمریکایی، آن را در عصر کنونی هرچه بیشتر بازشناسی کنند تا آیندگان نیز بهراحتی بتوانند دو خط اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی را شناسایی نمایند. برخی از این ویژگیها باتوجه به آثار حضرت امام چنین است:
1. راحتطلبی
قرآن کریم دینداری را دارای چارچوبهایی میداند و سیرة پیامبر اسلام(ص) و ائمة اطهار(ع) نیز نشانگر آن است که دینداری دارای ضوابط و شرایطی است و انسان نباید فکر کند بیهدف رها شده (قیامت، 36) و زبانی به دین و ایمان اقرار نماید، کفایت کرده و بهحال خود رها شده و آزمایش نمیشود. (عنکبوت، 2) راحتطلبی حالتی در انسان ایجاد میکند که اندکاندک همه مفاهیم اعتقادی او را دگرگون میسازد. انسان راحتطلب مفاهیم دین را بهگونهای توجیه و تفسیر میکند که با امیال و هواهای نفسانی او در تزاحم نباشد و تکلیفی برایش ایجاد نکند. از نگاه امام خمینی اسلام حقیقی مخالف اینگونه برداشتهاست. اسلام راستین ظلمستیز است (صحیفه امام، ج 11، ص 264) و هر نوع ظلمستیزی با راحتطلبی قابل جمع نبوده و در تضاد است. لذا راحتطلبی یکی از ویژگیهای اسلام آمریکایی است. (همان، ج 21، ص 11 و 86)
امام خمینی بر این باور است که مذهب تشیع، مذهب خون و شمشیر است و همه انبیا(ع) و اولیای بزرگ، تمام عمرشان را صرف مبارزه با بیدادگری کردند و اگر بنابر راحتطلبی بود، قیام امام حسین(ع) پدید نمیآمد (همان، ج 14، ص 520ـ521) و ملتی که میخواهد مستقل و آزاد باشد و وابسته و تحت سلطه نباشد، باید برای همه چیز مهیا باشد و راحتطلبی را کنار بگذارد. (همان، 522)
از دیدگاه امام خمینی راحتطلبی چند رُویه و سویه دارد؛ روی دیگر راحتطلبی سازش با ستمکاران و مستبدان است. برای همین اسلام آمریکایی را اسلام ذلت، نکبت، فریب و سازش و اسارت و فرومایگی مینامد. (همان، ج 21، ص 80 و 145) و مردم و مسئولان نظام را هشدار میدهد که مواظب باشند به این بلا دچار نشوند.
2. سرمایهداری ظالمانه
در اقتصاد سیاسی موضوع سرمایهداری و سرمایهداران از مباحث مهم و تأثیرگذاری است که در ایران پس از جمهوری اسلامی نیز همیشه یکی از جستارها و بگومگوهای محافل سیاسی و جناحی بوده است. واژه سرمایهداری علاوه بر «نظام اقتصادی سرمایهداری» به جمعکردن و داشتن مال و ثروت و انباشت سرمایه نیز گفته میشود. این دو معنا از سرمایهداری در کلام و بیان امام خمینی، بدون ورود به بحثهای فنی و تخصصی آمده است.
سرمایه و سرمایهداری تا زمانی که از راه کسب حلال و قانونی باشد و از حالت ابزاری خارج نشود، پذیرفته شده است. قرآن کریم نیز با تبدیلشدن مال و ثروت به هدف و انباشت سرمایه و انفاقنکردن آن مخالف است و چنین سرمایهدارانی را مستحق عذاب دردناک میداند (توبه، 34) و مالدوستی، حرص و زیادهخواهی در مال و تفاخر به آن را نهی و رد کرده است. (تکاثر، 1؛ حدید، 20؛ همزه، 1ـ2) بر همین اساس اگرچه برپایة اصول اسلامی هر کس دارندة آنچه از کار خویش بهدست آورده میباشد؛ (نساء، 32) اما اسلام با گذاشتن محدودیتهایی، استفاده از مالکیت را به این شرط مشروع دانسته است که ضرر و زیانی به دیگران و جامعه نرسد. برای مثال تسلط مالکانه را مجوز احتکار، اسراف و تبذیر نمیداند. اسلام با حرام کردن فعالیتهای اقتصادیای که مانع تحقق ارزشهای معنوی و رشد و ارتقای انسانیاند؛ ـ مانند ربا، قمار و انواع گوناگون معاملات حرام ـ محدودیت بیشتری در آزادی اقتصادی و استفاده از حق مالکیت قائل شده است. (عمید زنجانی، ج 1، ص 540ـ541)
امام خمینی در کاربرد واژة «سرمایهداری» ضمن پذیرش مالکیت و بیان مبانی آن، به تبیین و نقد «نظام اقتصادی سرمایهداری» موجود در غرب پرداخته و آن را به همان شکل غرب نمیپذیرد. ایشان معتقد بود اقتصاد اسلامی، نظامی متعادل است که مالکیت خصوصی را به رسمیت میشناسد و آن را در دایرهای معین و محدود محترم میشمارد و نظارت و هدایت آن، دستورها و احکامی دارد که عدالت اجتماعی را تضمین میکند. (صحیفه امام، ج 5، ص 436ـ437؛ ج 21، ص 444) از دیدگاه امام خمینی اجرای درست احکام و قوانین اقتصادی اسلام موجب رشد و ترقی اقتصاد جامعه میشود و میان برخورداری از مال و ثروت و سرمایهداری که با نوعی ظلم و زیرپاگذاشتن حقوق دیگران همراه است، فاصله است و این دو با هم جمع نمیشوند. (همان، ج 4، ص 51 و 242) از نظر ایشان حکومت و افزایش قدرت آن در راستای مصالح اجتماعی، نقش مهمی در تعدیل ثروت و توزیع مجدد آن خواهد داشت و این موجب منع انباشت سرمایه نزد گروهی خاص، خواهد شد. (همان، ج 5، ص 291ـ292)
امام خمینی در نظام اقتصادی کشور بر رعایت سه شاخص مهم پافشاری داشتند؛ «حفظ منافع محرومان»، «گسترش مشارکت عمومی مردم» و «مبارزه با زراندوزان» که این سه شاخص وجه تمایز تفکر اقتصادی ایشان با اقتصاد سرمایهداری و سوسیالیستی حاکم بر جهان بود. (همان، ج 20، ص 340) ایشان یک نگاه اخلاقی و انسانی هم به ثروت و سرمایه داشتند و معتقد بود اگرچه آنها از راه مشروع به دست آمده باشد، اما درصورتیکه همراه با انسانیت و اخلاق نباشد و رفتارهایی مثل کاخنشینی، اشرافیت، اسراف، بیبندوباری، حرص و طمع، بیتوجهی به محرومان، دورویی و نفاق و... را در پی داشته باشد، (همان، ج 17، ص 374ـ376، 184، 378 و 530؛ ج 21، ص 446ـ447) مذموم و منفی است.
امام خمینی که اسلام را منادی تحقق عدالت اجتماعی میدانست، ازجمله وظایف نظام اسلامی در برابر سرمایه و سرمایهداری را مقابله با ثروتهای بادآورده و سرمایههای نامشروع، مصادره و بازگرداندن آنها به صاحبان حق، اولویت قراردادن مصالح محرومان هنگام تصمیمات، اختصاصندادن همه پستها و مقامهای کلیدی به سرمایهداران و جلوگیری از نفوذ فرهنگ سرمایهداری در نظام اسلامی میدانست. (همان، ج 5، ص 215؛ ج 6، ص 329ـ330؛ ج 10، ص 499؛ ج 20، ص 333؛ ج 21، ص 422) از نظر ایشان، ویژگی اشرافیت این است که چون همیشه ترس از مقام و موقعیت در آن وجود دارد، به زیردستها ظلم کرده و زور میگویند، و از بالادستها، ازجمله قدرتهای خارجی، ترس داشته و اطاعت تحقیرانه و توسریخوری دارند و هیچوقت درد و مشکلات محرومان را نمیفهمند. (همان، ج 10، ص 117) برای همین یکی از مشخصههای اسلام آمریکایی را اسلام اشرافیت، اسلام زر و زور و تزویر میدانست و میفرمود: تمام پیامبران الهی(ع) ازجمله پیغمبر اکرم(ص) پیوسته در ستیز با سرمایهداران، اشراف و ستمکاران بودهاند (همان، ج 4، ص 18ـ20) و علمای اصیل اسلام نیز هرگز زیر بار سرمایهداران و پولپرستان و خوانین نرفتهاند و همواره این شرافت را برای خود حفظ کردهاند.
3. تحجر و تحجرگرایی
تحجر، برداشت سطحی از دین و مقاومت در برابر عقلگرایی و پویایی اجتهاد است. این واژه از ریشه «حَجَر» به معنای سنگ است و هنگامیکه گِل سنگ می شود یا کسی کاری را که خداوند برای او فراخ و حلال قرار داده، بر خود تنگ و حرام میکند، به کار میرود. (زبیدی، ج 6، ص 249ـ250؛ دهخدا، ج 4، 5659) تحجّر در اصطلاح به بستهبودن ذهن، تنگنظری و داشتن اندیشة ساکن و راکد گفته میشود. (اسفندیاری، ص 65) و فرد متحجر دارای اندیشه و خصوصیاتی است که پذیرای مسائل و موضوعات فرهنگی و فکری جدید نیست. (انوری، ج3، 1630) امام خمینی تحجرگرایی در حوزه دین را برداشت ناقص و سطحی از دین، گرایشهای همراه با جهل، جمود، ظاهرگرایی دینی، مقدسمآبی و درک صحیح نداشتن از مصالح دینی و اجتماعی و باورنداشتن به نقش زمان و مکان در اجتهاد دانسته است. (صحیفه امام، ج 11، ص 216؛ ج 19، ص 20؛ ج 13، ص 21)
تحجر از موانع پیشرفت و فرگشت (به کمال رسیدن) عقل است و متحجران به استدلال عقلی و منطقی که علیه دیدگاههای آنان وجود دارد، بیتوجه بوده و اهمیت نمیدهند. در همین راستا امام خمینی علاوه بر تحجر و تحجرگرایی به واژگان مترادف آن، همانند قشریگری، ظاهربینی، مقدسمآبی و جمود نیز اشاره کردهاند (همان، ج 3، ص 221؛ ج 17، ص 529؛ ج 21، ص 240 و 279ـ280؛ امام خمینی، حدیث جنود عقل و جهل، ص 323) تا همة ابعاد این نوع از اسلام آمریکایی بهتر و دقیقتر بر همگان روشن گردد.
آموزههای اسلامی در همة زمینهها به انعطاف و تحرک لازم برای هماهنگی با تغییرات شرایط و مقتضیات زمان و مکان سفارش کرده است و جاودانگی دین نیز به همین دلیل است. برای همین امام خمینی در تبیین اسلام آمریکاییِ دوره معاصر از یک سو به تحجر وهابیت اشاره میکند، و از سوی دیگر، از داخل جبهه خودی یاد میکند که در دوران مبارزه، گلولة حیله و مقدسمآبی و تحجر آنان، هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را میدرید و مانع مبارزه با طاغوت میشد. (صحیفه امام، ج 21، ص 80ـ81 و 280)
4. تفکر التقاطی
یکی دیگر از ویژگیهای اسلام آمریکایی، التقاط است که به معنای افزودن مفاهیم و دیدگاههای ناسازگار به معارف و آموزههای اسلامی در اندیشه و عمل میباشد. التقاط از ریشه «لقط» به معنای پیداکردن چیزی بدون جستجو و طلب است. (زمخشری، 3/ 209) و در قرآن کریم نیز به همین معنا آمده است. (قصص، 8؛ یوسف، 10) التقاط در اصطلاح به دستچینکردن خودسرانه عقاید و اندیشههای ناهمگون، بدون پایداری روی اصول معین و مشخص گفته میشود. (آقابخشی و افشاری راد، ص 178) همچنین جریان التقاط در برابر جریان نابگرایی در اندیشه مطرح میشود. (اکبری جدی، ص 133) پس، التقاط دینی به درآمیختن آموزههای غیردینی با اصول دینی گویند که در نتیجه آن، جوهرة دین اصیل، تجزیه خواهد شد و معیار سنجش دین تغییر میکند. همانند درآمیختن اندیشه اسلام با تفکر سوسیالیسم، مارکسیسم، اگزیستانسیالیسم، لیبرالیسم، اندیشههای کهن در ایران پیش از اسلام، اندیشههای مرتاضانه و صوفیمنشانه هندی یا اصول تفکر افلاطونی و ارسطویی و... همه به نوعی التقاط در اسلام است. چنانکه مرتضی مطهری التقاط را محصول اندیشهای شمرده است که به استقلال فکری مکتب اسلام باور ندارد و با گرفتن بخشهایی از مکاتب گوناگون، مانند کمونیسم و کاپیتالیسم و آمیختن آن با مطالبی از اسلام، آن را به عنوان مکتب اسلام عرضه میکند. (مطهری، ج 24، ص 243ـ 244)
سرانجام اینکه مهمترین و درخشانترین کانون اندیشه امام خمینی، بازشناسی اسلام اصیل از غیراصیل و رها ساختن آن از تحجر و التقاط و دگراندیشی بود. ایشان ضمن رد و نقد دیدگاههای التقاطی که یکی از مصادیق اسلام آمریکایی است، اسلام را مکتبی غنی و بینیاز از ضمیمهکردن مطالبی از مکاتب دیگر میدانست و بر پیروی از اصول اسلام آنچنانکه در خود اسلام هست، تأکید میکرد.
شناساندن اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی به مردم و نسلهای آینده بهگونهای برای امام خمینی مهم بود که علاوه بر تعریف و تشریح ویژگیهای آنها، تلاش کرد مصادیق و مخاطبان این دو نوع برداشت از اسلام را هم بیان نمایند تا همة نسلها بتوانند به راحتی بشناسند و بشناسانند. ما نیز بخش بعدی یادداشت را اختصاص دادیم به توصیف و توضیح مخاطبان و موافقان و مخالفان اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی.